حوزهپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)835مرجعیت دینى و رسالتشناسىاحمدترابی07200825147323Full Textپىنوشتها:1. سوره مائده، آیه 19.2. سوره طه، آیه 134.3. سوره مائده، آیه 82.4. سوره توبه، آیه 34.5. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 22/2.6. اصول کافى، ج32/1.7. تحف العقول، ابن شعبه حرّانى/37.8. سوره توبه، آیه 122.9. بحارالانوار، ج 216/1.10. غررالحکم/172.11. تحف العقول/172.12. عوائد، نراقى/186.13. احتجاج، طبرسى، ج 263/2.14. سوره نصر.15. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 3.16. سوره اعراف، آیه 157.17. سوره حدید، آیه 25.18. سوره نحل، آیه 90.حوزهپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)836سازماندهى حوزه و مرجعیت072008251472471Full Textحوزهپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)837دغدغههاى حوزوىحسنجمشیدی0720082514772108Full Textحوزهپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)838تحول در نظام و هدفهاى تربیتى حوزهامینعظیمی07200825147109151Full Textپىنوشتها:1. درآمدى بر تعلیم و تربیت اسلامى(2)، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه/1018، سمت، چاپ اول، 1376.2. معرفت خداوند:»اللّهُ الَّذى خَلَقَ سَبعَ سَماواتً وَمِنَ الأرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمرُ بَینَهُنَّ لِتَعلَمُوا أنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیء قَدیرُ وَأنَّ اللّهَ قَدْ أحاطَ بِکُلِّ شَىء عِلماً.«طلاق، 123. عبادت:»وَما خَلَقتُ الجنَّ والإنسَ إلاّ لِیَعبُدُون«ذاریات 564. رسیدن به خدا:»... اِنّا لِلهِ وَإنّا إلَیهِ راجعُونَ«بقره، 1565. حیات طیبه:»مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَر أو انثى وَهُوَ مُومِنُ فَلَنُحییَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَلَنَجزیَنَّهُم أجرَهُمْ بِأحسَن ما کانُوا یَعمَلُونَ«697. زندگى ابدى:»وأمّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالارضُ إلاّ ماشاء رَبُّکَ عطاء غَیرَ مَجْذُوذً«هود، 1087. اهداف تربیت از دیدگاه اسلام/4271. 8. همان/40.9. البته امروزه چهار سطح در حوزه همراه با امتحانات و پایان نامههاى آن مطرح است. اما این مسأله فقط نوعى اعتبار است و در عمل طلبه با سه سطح روبهرو است: سطح یک تا پایه ششم، سطح دوم تا پایه دهم و سطح سوم یا دوره خارج که از لحاظ زمانى محدودیّت ندارد.10. آموزش، پژوهش و کارورزى در سه سطح حوزه نمود دارد. لکن سطح یک با آموزش شناخته مىشود و پژوهش و کارورزى در آن در خدمت آموزش است و سطح دوم سطح پژوهش است و آموزش و کارورزى در خدمت پژوهش است و سطح سوم، سطح کارورزى تخصصى است و آموزش و پژوهش در خدمت کارورزىاند.11. طراحى و تدوین متون درسى)جزوه(، محمدعظیم کربلایى/89، معاونت پژوهش حوزههاى علمیه خواهران.12. امروزه این نظام در حوزه طراحى گردیده; اما هدفهاى آن به خوبى روشن نشده، از این روى، نتیجه عکس مىدهد. طلاب، علاوه بر اینکه در سطح دو، با متدولوژى علوم حوزه و روش پژوهش در آنها آشنا نمىشوند، حتى با مفاهیم و مطالب هم به خوبى آشنا نمىشوند. به عنوان مثال کتابهاى: رسائل و مکاسب به ترتیب با قصد آموزش روش تحقیق در اصول و فقه طراحى شدهاند و هدف آنها آموزش متن نیست، بلکه آموزش روش است و از طرف دیگر کفایة الاصول، با هدف آموزش روش تشریح متون اصول طراحى شده و کتاب تشریح متن است، نه آموزش مفاهیم و ارائه اطلاعات و اقوال. 13. در این راستا، بهتر است براى صرف و نحو و منطق کتابهاى مستقل به عنوان »کتاب تمرین« تهیه شود. 14. براى این منظور هم مىتوان »کتاب تمرین« براى اصول فقه تهیه کرد و هم مىتوان کتب فقهى را به گونهاى تنظیم کرده که اطلاعات اصولى طلبه، همیشه به کار کشیده شود.15. مباحث این چند صفحه که مربوط به طبقهبندى هدفهاست، از کتاب »روانشناسى پرورشى«، دکتر على اکبر سیف/149 - 136، گرفته شده است. البته مباحث در جاهایى با تغییر زیادى نقل شده و سعى بر این بوده که این طبقهبندى، سازگار با حوزه و طلاب و کتابهاى درسى حوزه مطرح شود..trahelgnE18.lhowhtark12evitingoC.niamod22evitceffA.niamod32rotomohcysPniamod24. به عنوان مثال اگر هدف اصلى سال اول را ادبیات عرب بدانیم، باید این هدف را در سه سطح شناخت و اطلاعات درباره ادبیات عرب و پدیدآورى علاقه به ادبیات و زبان عربى و توان کاربرد ادبیات عرب در فهم متون عربى یا توان گویش و نگارش به زبان عربى تفکیک کنیم. و براى هریک از این سه هدف، مراحل و جزئیاتى در نظر بگیریم تا هدف کلى سال اول به هدفهاى جزئى و عملیاتى تبدیل شود و درخور برابرسازى بر تک تک درسهاى ادبیات عرب باشد..egdelwonk26.gnirebmemer27.noitingocer29.noisneherpmoc30.noitalopartxe31.noitalopretni32.noitacilppa33.sisylana43egdelwonK.skrowten35.noitazilanretni37.gniviecer38.gnidnetta39.gnidnopser40.gniulav41.edutitta43.noitazinagro44noitaziretcarahcybaeulavroeulavحوزهپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)839کاستیها و بایستگیهاى آموزش دانشهاى دینى در حوزهسید حسینهمایون مصباح07200825147152165Full Textحوزهپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)840تحول و نوآورى در کتابهاى درسىمحمد حسنربانی07200825147166207Full Textپى نوشتها:1. شیوههاى تحصیل و تدریس در حوزههاى علمیه، محمدعلى رضائى اصفهانى، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم; حوزههاى علمیه شیعه در گستره جهان، سید علىرضا سید کبارى; آشنایى با متون درسى حوزههاى علمیه ایران، محمد ملکى; پژوهشى در نظام طلبگى، سید محمدمهدى ضوابطى; برگهایى از تاریخ حوزه علمیه قم، رسول جعفریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.»یکى از مسائل مهم در تاریخ فرهنگ اسلامى و بخصوص فرهنگ شیعى، موضوع صداقت در روایت و اجازه نقل حدیث است.علماى امین و بزرگ اسلام، از روزگاران عهد پیامبر اکرم و ائمه طاهرین و صحابه، در نقل حدیث، دقت بسیار مىکردهاند و براى قبول حدیثى از راوى و ناقل، شروط بسیارى قائل بودهاند و تا شخص را از حیث علم به حدیث و فهم مضمون آن و تقوى در نقل حدیث، واجد شرایط نمىدیدند، به او اجازه روایت حدیث نمىدادند و اگر حدیثى روایت مىکرده عذر او را نمىپذیرفتند. همین امر است که موجب پدید آمدن »سلسله اجازات« در علم حدیث شده است و زندگى محدثان را رنگى ویژه بخشیده است که خود در فرهنگ اسلام، از نظر علمى و اخلاق علمى، واجد اهمیت بسیار است و جایى خاص دارد.علماى بزرگ، هم به اجازه شفاهى در نقل حدیث مقید بودند و هم به اجازه کتبى.و هرجا استاد حدیثى و شیخ صاحب اجازهاى در حدیث نشان مىکردند، نزد او مىشتافتند، تا با استجازه از وى و قبول شروط او در نقل، اسناد حدیثى خویش را به پیامبر و ائمه و صحابه برسانند، یا اگر اسنادى دارند، آن را مستحکمتر کنند.« شیخ آقابزرگ تهرانى، محمدرضا حکیمى/ 10 - 9.»... در زندگانى علمى شیخ آقابزرگ، کار اجازه را فوقالعاده مىیابیم و در میان »مُجیزان« و »مُجازان« وى نامهاى عمدهاى را مشاهده مىکنیم. به طورى که گفتهاند، کمتر کسى از علماى بزرگ، در تعداد اجازه و کیفیت آن، هم از حیث اجازه گرفتن و کسانى که به وى اجازه دادهاند و هم از حیث اجازه دادن و کسانى که وى به آنان اجازه داده است، به پاى شیخ آقابزرگ رسیده است. اینک نام چند تن از علماى بزرگ را - اعم از عرب و عجم و سنى و شیعه - ذکر مىکنیم که شیخ از آنان به دریافت اجازه نقل حدیث نایل آمده است:حاج میرزا حسین نورى.سید محمدعلى شاه عبدالعظیمى.شیخ على خاقانى.شیخ محمدصالح آل طعان بحرانى.شیخ موسى بن جعفر کرمانشاهى.سید ابوتراب خوانسارى.شیخ على کاشف الغطا، پدر مصلح علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطا.سید ابومحمد حسن صدر، صاحب تألیفات بسیار، از جمله تأسیس الشّیعه لعلوم الاسلام.شیخ محمدعلى ازهرى مکى مالکى، رئیس مدرسین مسجد الحرام )مکه(.شیخ عبدالوهاب شافعى، امام جماعت مسجدالحرام.شیخ ابراهیم بن احمد حمدى، از عالمان مدینه.شیخ عبدالقادر خطیب طرابلسى، مدرس حرم شریف.شیخ عبدالرحمان علیش حنفى، مدرس جامع الازهر و امام مسجد رأس الحسین)ع(.و این هم نام چند تن از علماى بزرگ این عصر، که از جمله، از شیخ آقابزرگ نیز، اجازه نقل حدیث اخذ کردهاند:آیت اللّه العظمى حاج آقاحسین طباطبائى بروجردى.علامه مجاهد سید عبدالحسین شرف الدین عاملى.علامه مجاهد شیخ عبدالحسین امینى، صاحب الغدیر.آیت اللّه سید عبدالهادى شیرازى، از مراجع.شیخ محمدرضا آل یاسین از علماى بزرگ نجف.شیخ محمدحسن مظفر، از علماى بزرگ نجف.سید هبة الدین شهرستانى، عالم بزرگ و متفکر دینى معروف و صاحب تألیفات ارجمند )کاظمین(.میرزا محمد اردوبادى، عالم زاهد و ادیب معروف نجف.سید محمدحسین طباطبائى، عالم و فیلسوف معروف )قم(.«همان / 17 - 15.4. الروضة البهیة، ج 1، مقدمه.5. روضات الجنات، محمدباقر موسوى خوانسارى، ج 58 / 7، اسماعیلیان، قم.»... وى منسوب است به فراهید بن مالک بن فهم ازدى بصرى. عروضى و نحوى و لغوى بود. و سرور ادبا در علم و زهد. گویند نخستین کسى که در اسلام، احمد نام گرفت پدر خلیل بود. کنیه خلیل، ابوعبدالرحمان بود. از یکى از قریههاى عمان به بصره رخت کشید. در سال 175، در 74 سالگى جهان را بدرود گفت. گویند وى از موالى فراهید و اصل او از ایران بود.حمزة بن حسن اصفهانى در کتاب: الموازنه بین العربیة و العجمیة، گوید که: عرب را بر دیگر امتها فضیلت است; زیرا علماى لغتشان الفاظ آنها را در کتب، ضبط کردند و علماى ایرانى هم مدعى شدند که در این فضیلت با آنان مشارکت دارند و پندارند که لغت عربها پراکنده بود و دستخوش تباهى و بى هیچ نظامى، تا آنگاه که فیلسوفِ دولت اسلام، خلیل بن احمد فرهودى ظهور کرد. اصل او ایرانى بود; زیرا از فراهید یمن بود، از بقایاى ایرانیانى که یمن را براى کسرى فتح کردند. نیاى خلیل هم از آنان بود. خسرو او را براى انتظام دادن بر لشکر قرار داد. او در یمن ماند و در آنجا فرزندانش به وجود آمدند و با قبایل اَزد ازدواج کردند و اَزد آنها را از خود خواند. به سبب هم بلد بودن و قرابت، خلیل، سیبویه را به نزد خود داشت، تا از تحصیل فراغت یافت و با آن که خلیل ایرانى بود، از مفاخر عرب به شمار است.گویند: خلیل عرب را سه خدمت کرد که این سه خدمت از هیچ عربى دیده نشد: یکى، راه و روشى که به شاگردش سیبویه در تألیف کتاباش آموخت که چگونه همه نحو را به چند باب تقسیم کند و ابواب را به اجناس و اجناس را به انواع تقسیم نماید، تا چیزى که در حد یک معجزه است، پدید کند و زبان عرب را تحت قواعدى درآورد که از خطا و لحن محفوظ بماند.دوم آن که براى اشعارشان میزانى ترتیب داد که همان علم عروض است. اثر او در اختراع این علم، چون اثر ارسطا طالیس است در اختراع علم منطق.سوم، گرد آوردن لغت آنهاست، در کتابى که آن را »کتاب العین« نامیده است. و این کتاب را به روشِ مخارج حروف ساخته× و حکمتى در آن آشکار ساخته که همانند آن براى حکماى یونان میسر نگردیده.«معجم الادباء، یاقوت حَمَوى، ترجمه عبدالمحمد آیتى،نیمه نخست / 538 - 537، سروش.شمارى از علماى بزرگ شیعه، وى را شیعه دانستهاند:»... علامه حلى در »الخلاصه« )رجال 670) بهبهانى در تعلیقهاش بر منهج المقال / 133 سید حسن صدر در تأسیس الشیعه / 178، قاضى نوراللّه شوشترى در مجالس المؤمنین550 / 1، در تأیید این ادعا آوردهاند که: از خلیل پرسیدند در حق على بن ابى طالب چه مىگویى؟ گفت چه گویم در حق مردى که دوستان از خوف و دشمنان از حسد، مناقب او را کتمان کردند. با وجود این، آن قدر از فضایلاش ظاهر شد که شرق و غرب عالم را مملو گردانید.«همچنین از او نقل کردهاند که درباره على)ع( گفته:»احتیاج الکلِّ الیه و استغانه عن الکل، دلیل انّه امام الکل فى الکل«... خوانسارى در روضات الجنات، ج 289 / 3، پدر خلیل را از شاگردان امام صادق دانسته که از آن حضرت روایت کرده است...«دائرةالمعارف تشیع، ج7/7246. کشف الظنون، ج 142 / 62; سه مقاله در تفسیر و نحو / 173.»سیبویه. عمرو بن عثمان قنبر. اصل او از بیضاى فارس بود، ولى در بصره پرورش یافت و به قول ابن قانع در بصره، به سال 161 وفات کرد. مرزبانى گوید: در شیراز، به سال 180 درگذشت. خطیب گوید: در 32 سالگى و بعضى گویند در چهل و اند سالگى... سیبویه نحو را از خلیل بن احمد و یونس بن حبیب و ابوالخطاب اَخفس و عیسى بن عمر آموخت... صاعد بن احمد جیّانى اندلسى در کتاب خود گوید: کتابى نمىشناسم که در علمى از علوم - چه قدیم آن و چه جدید آن - تألیف شده باشد و همه اجزاء آن علم را در برداشته باشد، جز سه کتاب: یکى المجسطى بطلمیوس است در علم هیئت و افلاک، دوم، کتاب ارسطاطالیس است در علم منطق و سوم کتاب سیبویه بصرى نحوى است.در هریک از این سه کتاب، همه جزئیات اصول آن فن آمده است، مگر چیزى که در خور توجه نبوده است.«معجم الادباء / 919 - 917.»الکتاب در 820 فصل است. نحویان متأخر، همه، از آن سرچشمه سیراب شدهاند.ابوعثمان المزنى درباره »الکتاب« مىگفت: هرکه خواهد بعد از کتاب سیبویه، کتابى تألیف کند، باید شرم کند.«تاریخ ادبیات زبان عربى، حنّا الفاخورى،ترجمه عبدالمحمد آیتى / 557.»نهایه یکى از ارجمندترین کتب شیخ است که متون اخبار را در مضامین آن آورده و فتاوى خود را به عباراتِ روایات نوشته و کمتر مسائلى را که روایتى در آن باره ندیده باشد، ذکر کرده، مگر آن که تذکر داده است که من بر طبق این گفته، روایتى ندیده و خبرى نمىشناسم و به این جهت بعضى از بزرگان فقها گفتهاند که فتواى نهایه در مقامِ تعارض و اختلاف اخبار، از جمله مرجحات است; زیرا که فتواى نهایه کاشف است از آن که بر طبق آن فتوى، روایتى بوده و شیخ بر آن اطلاع یافته. به طور کلى، غرض از آن کتاب، بیان مسائل منصوصه بوده و نظرى خاص در این تألیف مخصوص مىداشته، از این روى، تا روزگار محقق حلّى، کتاب درسى بود و فقهاء بزرگ در مقام شرح آن برآمده و مورد بحث و نظر و محور فکر اهل خبره و نظر بود.صاحبان درایت، کسب اجازت روایت از این کتاب مىکردند.نجیب الدین یحیى بن سعید، به نقل از فخرالدین محمد بن عبداللّه حلبى گوید که: از کتب شیخ، بخش اول نهایه و قسمى از بخش دوم را نزد پدر بزرگوارم جمال الدین ابوالقاسم، در سال 597 خوانده و پدر من، همه آن کتاب را نزد برادر خود عزالدین ابوالمکارم حمزة بن على بن زهره خوانده و ابوالمکارم شریف کتاب را بر شیخ عفیف قارى ابوعلى حسن بن حسین، معروف به ابن حاجب حلبى خوانده و او از استاد خود ابوعبداللّه حسین بن على بن سهل در نجف اشرف به شرف اجازه مشرف شده و وى گفته است که من این کتاب را از دو تن فقیه دانشمند: سید الدین على بن زیرک قمى و سید سعید ابوهاشم مجتبى ابن حمزة بن زید الحسینى دریافتهام. و اجازت این هر دو دانشمند از شیخ مفید عبدالجبار بن عبداللّه قارى رازى، شرف صدور یافته است و در اجازت خود تصریح فرموده که این کتاب را بر مصنف دانشمند خوانده و بىواسطه استفاده کردهام.«ترجمه النهایه فى مجرد الفقه و الفتاوى، شیخ طوسى،با تصحیح و مقدمه و شرح حال مؤلف، به قلم سید محمدباقر سبزوارى،ج 1 / مقدمه / که - کو.»... میراث فقهى شیخ الطائفه، به رغم وسعت و غناء فرهنگى خود، پراکنده و فاقد پختگى و انسجام لازم بود و این مجموعه حقوقى، نیاز مبرمى به ترتیب و تدوین داشت. بسیارى از عناصر زندهاى که شیخ از فقه سنى، به فقه شیعى منتقل ساخت، به خاطر ناهمگونى با فقه شیعى و باقى ماندن در چهارچوب اصلى، در این سیستم جدید، هضم نشد و جا نیفتاد.براى این که فقه شیعى بتواند از این عناصر به نحوى شایسته استفاده کند، طبعاً مىبایست تمامى سیستم، تحول یافته و به شکلى جدید، با نظمى اصولى مدون گردد، تا مطالب تازه در قالب جدید هضم و جذب شود. محقق ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن حلّى )م: 676) نگارنده شرایع الاسلام و معتبر و مختصر النافع و نکت النهایه و تألیفات فقهى دیگر، این کار را به خوبى تمام انجام داد.او، فقه شیخ الطائفه را به درستى تهذیب کرد و آراء و انظار وى را در مسائل مختلف از کتابهاى متعدد گرد آورد و مرتب نمود و فقه وى را به شکلى پخته و منسجم و اصولى مدون ساخت و اعتبار آن را، که با انتقادات ابن ادریس، خدشهدار شده بود، بدان بازگرداند. او، با آن انتقادات به سختى مقابله کرد و از روش و مکتب فقهى شیخ الطائفه در برابر آن دفاع نمود.«مقدمهاى بر فقه شیعه، حسین مدرسى طباطبائى / 52،بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى.»علامه حلى در چهارچوب فقه شیخ و ترتیب محقق، کوشش پىگیرى براى بسط و تنقیح فقه مبذول داشت و تألیفات فراوانى در فقه تطبیقى و تفریعى و تتبعى و تحقیقى به جاى گذارد که همه پس از او، مرجع فقهاء و مآخذ اصیل و معتبر فقه شیعى بوده و هست و از آن جمله: مختلف الشیعه، تبصرة المتعلمین، تذکرة الفقهاء، منتهى المطلب، قواعد الاحکام، تحریر الاحکام الشرعیّه، ارشاد الاذهان، نهایة الاحکام و تلخیص المرام. نقش مهم علامه در فقه و اثر بازمانده از وى، در دو چیز است:یکى تبسیط و توسعه بىنظیر بخش معاملات بر اساس استفاده از قواعد مشهور فنّ که بیشتر از فقه اهلسنت گرفته شده و علامه به خاطر آشنایى با مبانى فقهى آنان، توانست گسترش بى سابقهاى به مباحث تفریعى، و شقوق و فروع فقهى شیعى در آن ابواب دهد. دیگر آن که او به دلیل آشنایى کامل با ریاضیات، در مباحث مربوط فقه، از قواعد ریاضى بهره فراوان برد و نخستین فقیه مشهور شیعى بود که ریاضیات را در فقه آورد.« همان / 53.»ابن حاجب، ابوعمرو جمال الدین عثمان بن عمر (26 - 570 شوال 646 ق / 11 - 1174 فوریه 1249 م( نحوى و فقیه مالکى... .ابن حاجب در اسنا، شهرى در منطقه صعید مصر، دیده به جهان گشود... او در قاهره به فراگرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالکى آموخت... او فقه را از ابومنصور ابیارى و همچنین ابوالحسن ابن جبیر و شفا را نزد امام شاذلى آموخت... همچنین نزد شاطبى و ابن البناء و ابوالقاسم بوصیرى و اسماعیل بن یاسین و دیگران، ادب عربى و حدیث فراگرفت... هرچند ابن حاجب به نحودانى مشهور است; اما ارجمندى مقام او را در فقه و اصول نباید از یاد برد. ابن خلدون نقش بسیار ارزشمند او را در فقه، به نیکى بازنموده است. وى مىگوید: مردم مغرب، به دو اثر از ابن ابى زید و ابن یونس استناد مىکردند، تا آن که کتاب ابوعمرو ابن حاجب فرا رسید. وى در این کتاب، همه طرق مذهب مالکى و اختلاف عقاید آنها را در چندین باب و مسأله، به اختصار تمام آورده است، چنانکه کتاب او راهنما گونهاى )برنامج( براى مذهب مالکى شده است...با این همه، ابن حاجب، شهرت فراگیر خویش را - خاصه در مشرق - مدیون آثار نحوى خود، بویژه الکافیه است. این کتاب از همان آغاز، در بیشتر کشورهاى اسلامى شهرت یافت و بسیارى از دانشمندانِ بخش شرقى سرزمینهاى اسلامى به شرح آن پرداختند، چنانکه امروز نسخههاى بسیارى از آن به جاى مانده است.«دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 297 / 3.12. ریحانة الادب، ج 197 / 6; اعیان الشیعه، ج 249 / 5.13. دائرة المعارف تشیع، ج 409 / 4.14. الفوائد الرضویه / 478.15. کشف اللثام، ج 112 / 1، مقدمه.16. روضات الجنات، ج 58 / 7.17. همان، ج 4 / 7.18. همان .19. همان، ج 336 / 6.20. همان، ج 180 / 1.21. امل الآمل، ج 1 / مقدمه.22. مکاسب، شیخ انصارى، با تصحیح و تعلیق کلانتر، مقدمه.23. تقریرات میرزاى شیرازى، ج 50 / 1.24. شیوه تحصیل و تدریس در حوزههاى علمیه، محمدعلى رضائى اصفهانى / 53.25. همان / 29.26. تطبیقات الاصول / 9.27. مجلّه پگاه حوزه شماره 44، ویژه حوزههاى دینى، 2 آذر 1385.28. همان، 15 - 14.29. منشور ولایت / 41.30. شیوههاى تحصیل و تدریس در حوزههاى علمیه / 58.31. منشور ولایت / 41.32. همان / 42.33. آشنایى با قرآن، استاد شهید مرتضى مطهرى، ج 1 و 25 / 2، صدرا، قم.»مرحوم حاج مهدى سراج انصارى )م: هشتم شهریور 1341) یکى از روحانیون فرهیخته و فرهنگ دوست و آزاداندیش آذربایجانى است که در تبریز و عراق تحصیل کرده و از روزهاى پس از شهریور 1320، تا شهریور 1341 که درگذشت سخت مشغول کارهاى مذهبى - فرهنگى و نیز سیاسى بود. وى مؤسس اتحادیه مسلمین ایران و از خط دهندگان اصلى مطبوعات دینى، طى دو دهه بیست و سى است که در بیشتر آنها مقاله مىنوشت. وى کتابهایى نیز در رد بر کسروى و ماتریالیسم نگاشته و با نثر شیوا و زیباى خود، خدمات گرانبهایى به ترویج فرهنگ مذهبى در این دوره کرده است.«برگهایى از تاریخ حوزه علمیه قم، رسول جعفریان / 53،مرکز اسناد انقلاب اسلامى.35. برگهایى از تاریخ حوزههاى علمیه قم / 137 - 135.حوزهپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)841تحول حوزه در پرتو اندیشه آیتاللّه طالقانىسید عباسرضوی07200825147208244Full Textپىنوشتها:1. بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 173/68، مؤسسة الوفاء، بیروت.2. اللمعة البیضاء، التبریزى الانصارى، تحقیق سید هاشم میلانى/377، موسسه الهادى.3. پرتویى از قرآن، ج 83/1، شرکت سهامى انتشار.4. هاشمى رفسنجانى، دوران مبارزه، زیر نظر مهندس محسن هاشمى، ج 952/2، نشر معارف انقلاب اسلامى.5. پرتوى از قرآن، ج 226/1; آینده بشریت از نظر مکتب ما، سید محمود طالقانى/21 - 12، انتشارات میلاد.6. صحیفه نور، ج 50/19، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى.7. همان/217.8. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و نهم، بازوى تواناى اسلام، آیت اللّه سید محمود طالقانى، ج 430/1، مرکز بررسى اسناد تاریخى.10. طالقانى و تاریخ/259.11. همان/258 - 257.12. تنبیه الامه و تنزیه المله، محمدحسین نائینى، مقدمه و شرح سید محمود طالقانى/5. شرکت سهامى انتشار.13. کیهان فرهنگى، شماره 6/183. )دى 80) مصاحبه با علامه عسکرى.14. طالقانى و تاریخ، بهرام افراسیابى، سعید دهقان/64، فرزانه، تهران.15. قرآن در صحنه، جلسه سوم.16. مال×اشتر دوران/47، ج سوم از ج 29 از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک.17. یادنامه ابوذر زمان/172.18. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و نهم، ابوذر زمان/556.19. همان/400.20. توحید از نظر اسلام، سید محمود طالقانى/38 - 37، نشر حر، قم.21. توحید از نظر اسلام، آیة اللّه سید محمود طالقانى/42 41، نشر حر، قم.22. همان/412.23. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و نهم، بازوى تواناى اسلام، سید محمود طالقانى، ج 314/1.24. مجله سروش 1360/2/12.25. تنبیه الامة و تنزیه الملة، علامه میرزا نائینى، با مقدمه و توضیحات آیت اللّه سید محمود طالقانى، مقدمه/6 - 5، شرکت سهامى انتشار.26. طالقانى و تاریخ/42 - 41.27. در مکتب جمعه، ج 32 - 31/1، ارشاد اسلامى.