سال امام

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


امام عطر و بویى داشت دل انگیز رنگ و خویى داشت سرور آفرین.

ضرباهنگ سخنان او قلبها را به تپش در مى آورد.

او با تمامى روح در پَسِ سخن خود ایستاده بود و نَفَسِ خویش را بر تمامى گستره واژگان دمیده بود.

در پَسِ هر واژه حضور داشت و با آن زندگى کرده بود و جان و قلب تپنده اش به واژه ضربان سیلان خون و حیات بخشیده بود.

این بود که قلبها را به تپش در آورد شور و نشور آفرید خون و حیات به کالبدهاى فسرده بخشید زندگى ها را از نو ساخت و زندگى نوینى را بر جام جانها ریخت.

او خورشید بى غروب است نداى او صلاى او همه گاه و همیشه تا ماه و خورشید بر زمین و زمینیان مى تابند تا آسمان سقف و زمین فرش است پژواک خواهد داشت. زبان او زبان وحیانى بود واژگان او واژگان سبحانى نه وحى را غروبى است و نه سبحان را.

ییک صدمین سال طلوع او در مشرق جانها در آغازین دقایق سال به نام او آذین بسته

 

 

( 4 )

شد. آینه بند و آذین بند و نگارگر این سال به نام امام که خود خورشیدى است هم اکنون پرتو افشان در این سرزمین هدفى نداشت جز این که مردم این سرزمین و دیگر علاقه مندان به او را در دیگر سرزمینها هر پگاه خود را آیینه جمال و جلال او بنگرند و خود را به زیباییهاى او بیارایند و زشتیها را از خود بزدایند و آیینه وجود او را به سرزمین خود و جامعه خود بتابانند تا در آن آیینه تمام نما و شفاف هر کاستى و کژى و ناهنجارى به درستى دیده شود و بهنگام از دامن جامعه سترده شود.

او خود چنین کرد و افزون بر تلاشهاى شبان و روزانِ پیش و پیشها با تمام توان در سال تبرک یافته به نام آن فرزانه آیینه دارى کرد و مردم را به نگارستان زیباییها شکوه ها راستیها و درستیها و به پرتوگیرى از خورشید عالمتاب این قرن امام خمینى فراخواند و همگان را از کژیها ناراستیها و نادرستیها پرهیز داد.

اگر به دقت و ژرف به ورق ورق زرین کارنامه او در سال مبارک امام بنگریم و صفحه به صفحه کارنامه درخشان و پر از حماسه مردم این سرزمین را از جلوى چشم بگذرانیم و کارنامه سیاه استکبار جهانى و بریدگان از کاروان نور را مطالعه کنیم خواهیم دریافت سال امام سال شگفتى بوده است!

هم زیباییها و شکوه ها و والاییها و تعالى جوییها در آن بسیار بوده و تمام روز و ماه و سال را فرا گرفته و هم زشتیها پستیها و نشیب جوییها.

هم جویباران زلال و خوش آهنگ و سرورآفرین در جاى جاى آن جارى و سارى بوده و هم خیزابها و گندابهاى مشام آزار در گوشه و کنار این سرزمین و در آن جاهایى که بارانِ رحمت خداوند نباریده سریان داشته است.

اکنون از نور مى آغازیم از چشمه زلال از شکوه ها و زیباییها. نگاهى مى افکنیم

 

 

( 5 )

به دُرر گفته هاى رهبرى و سیرى مى کنیم در نگارستان نگار و شمّه اى از تلاشهاى گسترده وى را در معنویت گسترى امام شناسى نمایاندن سیره و سیرت امام و اندیشه هاى ناب کارگشا و عزت آفرین او سره از ناسره شناسى هشدارها و بیدارباشها آفتها و خطرها امیدها و آرزوها آرمانها و… را یادآور مى شویم.

امام به مردم این سامـان کرامـت داد و آنان را شجاعانـه از زیر آوار تحقیـرها و نشیبها به در آورد و حق گزینش حق دخالت در سرنوشت و مشارکت سیاسى را براى مردم ایران نهادینه کرد پدیده اى که هیچ گاه ملت ایران در درازاى تاریخ ایران از آن بهره اى نداشته است. انسانها در این سرزمین بسان کالا بودند بدون هیچ حقى و هیچ حق اظهار نظرى. چرخه زندگى اجتماعى هیچ گاه به پسند این و آن از رعایا نمى چرخید و پسند و خواست حاکم و گروه هاى فرمانروا بود که همه چیز را رقم مى زد.

امام به این شب سیاه پایان داد و ملت را به صبح روشن رهنمون شد.

رهبرى در طلیعه سال و در آغازیـن دقایق تحویل و آغـاز فصل شکفتن و زنده شدن دوباره گیاهان و حیات جدید طبیعت روى این زاویه برجسته از زندگى سیاسى امام انگشت مى گذارد و دگرگونى آفرینى وى را به خوبى مى نمایاند.

ایشان در این پیام هم گذشته ملت را به یادها مى آورد و از زمستان بلند استخوان سوز سخن مى گوید و هم تابلویى زیبا از شکوه آفرینى امام مى نگارد و به نگارستان این سرزمین تحویل مى دهد. این نگارگر چیره دست مى خواهد بفهماند که سال امام راه امام و عشق به امام بدون توجه به انسان و گزینش گرى آن و دخالت دادن مردم

 

 

( 6 )

در سرنوشت خود مشارکت ناب سیاسى معنى و مفهومى ندارد شعارهایى بیش نیستند.

(امام بزرگوار با فکر روشن و منش خردمندانه خود با اراده و تصمیم قوى و قاطع خود با روحیات و خصلتهاى والاى انسانى خود و با تعبد و ایمان حقیقى به این که در وجود او بود ـ با این چند خصوصیت ممتاز ـ توانست انعکاس دهنده آرزوهاى مردم بشود و فریاد مردم ندا و خواست مردم را تجسم و تبلور ببخشد. وقتى مردم خواسته هاى خود را در وجود این مرد و در پیام او منعکس دیدند به دنبال او حرکت کردند. این موج خروشان و این دریاى عظیم و طوفانى توانست کارهاى بزرگى بکند و ملت را از آن وضعیت نجات داد و ایران و ایرانى در مسیر جدیدى قدم گذاشت ـ در مسیر حضور مردم انتخاب مردم اهمیت دادن به خواست و عقیده مردم و گرایش مردم در اهمیت دادن به مصلحت و سود مردم و در ارزش بخشیدن به شخصیت و عزت ملت ایران ـ و در این راه قدم برداشت.)1

امام راه چاره ملت ایران را براى استقلال کرامت آزادى و رهایى از سیطره قدرتهاى ضد مردمى و سعادت و بهروزى در دنیا و آخرت در حکومت ولایى دید و طرح آن را با تدبیر و بهره گیرى از سرچشمه زلال وحى پى ریخت و پس از حرکت پرخروش و ستم سوز 22 بهمن 1357 به ملت خداجوى ایران هدیه کرد تا همیشه و همه گاه در سایه ولایت سربلند و عزیز به سوى تعالى ره بپوید.

 

 

 

( 7 )

رهبرى در سال امام تلاش ورزید این حرکت پرخروش این اندیشه ناب عزت آفرین و این کاخ بلندى را که براساس این اندیشه ناب قد برافراشته و سایه گسترده شاداب و پرتکاپو نگهدارد و نگذارد گزندى به آن برسد و در برابر هر حرکت کینه ورزانه و دشمنانه اى ایستاد و نگذاشت بر این جام بلور و آیینه شفاف گرد ملالى نشیند.

در برابر شبهه ها عالمانه و دقیق ایستاد و حکومت ولایى را والاترین بهترین و انسان مدارترین حکومتها اعلام کرد و برجستگیها و زیباییها آن را یک یک بر شمرد و ناسانى آن را با حکومتهاى بشرى نمایاند.

او هم در برابر کسانى که بر این پندارند و آن پندار را این جا و آن جا مى گسترند که: اگر دین حکومت پیدا کند قداست خود را از دست مى دهد قد برافراشت و هم در برابر کسانى که با دین دشمنى مى کنند و با اساس آن مخالف هستند.

در پاسخ مصلح نماها و دلسوزنماها و دین خواه جلوه گرها که حکومت دینى را به این بهانه که قداست دین را از بین مى برد مى خواهند از گردونه زندگى این ملت خارج سازند و آن را دوباره به زیر سلطه قدرتهاى بزرگ در بیاورند و عزت و اقتدار را از آن بگیرند مى گوید:

(مسأله حکومت اساس قضایاى همه پیامبران بوده است. حالا بعضیها دوست دارند که حرفهاى موهوم و رد شده و غلط را در قالبهاى على الظاهر علمى تر بیان کنند! بعضیها مى گویند که: اگر دین حکومت پیدا کند قداست خود را از دست مى دهد! قداست یعنى چه؟ قداست یعنى کسى یک چیز بى خاصیت یک نام یا یک حیثیت اعتبارى و بى حقیقت را به خود ببندد؟ این قداست خواهد شد؟

 

 

( 8 )

قداست حقیقى این است که حقیقتى در میان مردم بر زندگى و بر روابط مردم بر امور دنیا و آخرت مردم اثر خوب بگذارد و زندگى را اصلاح کند. این دین است. اگر دینى توانست این کار را بکند قداست متعلق به اوست.)2

استکبار جهانى که حکومت ولایى هیمنه و شکوت دروغین آن را درهم ریخته بود و مردم در زیر سقف آن احساس آرامش مى کردند و در نزد جهانیان عزیز جلوه گر شده بودند این وضع را برنتابید و از آغاز این حکومت مقدس و نوپا را زیر پُتک تبلیغات اهریمنانه خود گرفت و تا جایى که توان داشت براى درهم کوباندن و نازیبا جلوه دادن و از میدان به در بردن آن تلاش ورزید و در چند سال اخیر برگستره ویران گریها و تباهى آفرینیهاى خود افزوده و ایادى داخلى خود را به نام روشنفکر روزنامه نگار تحلیل گر سیاستمدار جامعه شناس و… به کار گرفته است و آنان شبان و روزان بر بوق و کرنا مى دمند تا زیباییهاى حکومت مردمى ولایى را نازیبا و اقتدار مردمى و معنوى آن را استبداد جلوه دهند تا از این راه مردم را به حکومت بدبین کنند و زمینه را براى سلطه گسترى استکبار جهانى مهیا سازند.

رهبرى در این عرصه نیز با شکوه به میـدان آمد و در رفتـار و گفتـار زیباییهـاى حکومت ولایى را نمایاند و با بیانى سرشار از شیوایى مهرورزى اعتماد محبت ذوق حکمت ایمان و استوارى منطق یعنى همه آنچه که نسل نوین ما به آن تشنه است حکومت ولایى را به تصویر کشید کارى که باید همه گاه از سوى عالمان نویسندگان برجسته مسلمان حوزویان و دانشگاهیان فرهیخته و ناب اندیش در دستور

 

 

( 9 )

کار قرار بگیرد و عاشقانه پى گیرى شود و حکومت ولایى را آن گونه که هست جلوه گر سازند.

او با بیانى خوش آهنگ بسان تَرَنُّم باران برجستگیها و والاییهاى حکومت ولایى را بر کام انسانهاى تشنه اندیشه هاى والاى امام خمینى بویژه اندیشه حکومتى او فرو چکاند و بر دیرباوران هم روزنه هایى براى درنگ و فهم گشود.

تابلویى که او از ولایت و حکومت ولایى ترسیم کرد هر انسان با فطرت سالمى را براى تماشا و بهره معنوى وا مى ایستاند.

(ولایت یعنى حکومت الهى; که هیچ اثرى از خودپرستى سلطنت و اقتدار خودخواهانه در آن وجود ندارد. اگر وجود پیدا کرد ولایت نیست.)3

او یادآور مى شود: در حکومتهاى الهى نیروى کنترل کننده قوى درونى وجود دارد و همان پایندان سلامت آن است:

(فرق بین حکومت و ضمانتهاى الهى با غیر الهى این است که در ضمانتهاى الهى ضمانت درونى است. اگر کسى متصدى مقامى است شرایط آن را نداشت به خودى خود این پیوند خلع مى شود.)4

این اصل جاودانه اى است که از بالاترین مقام در حکومت الهى تا پایین ترین آن را در بر مى گیرد. هیچ کس از این قاعده استثناء نیست ولى فقیه رئیس جمهور نماینده مجلس و… اگر پاره اى از ویژگیها و شرایط در آنان از آغاز نبوده یا بوده سپسها از بین رفته خود به خود از کار بر کنار مى شوند.

 

 

 

( 10 )

حال اگر این اصل به خوبى روشن شود و معیار و تراز عمل قرار گیرد کدام فطرت سالمى است که چنین حکومتى را نپذیرد و شانه از زیر آن خالى کند؟ کدام حکومت بشرى را مى توان نشان داد که از این اصل بلند برخوردار باشد؟ هر انسان با انصاف را این قانون زیبا وا مى دارد که زبان به ستایش بگشاید و در برابر آن به کرنش بایستد.

رهبرى جُستـارها و مقوله هـاى مورد نیـاز جامعه و بنیـه و بنـاى نظـام را یک یک و به مقتضاى حال در خطابه ها و سخنرانیها بر شمرد و تحلیل عالمانه و دقیقى از آنها ارائه داد. از جمله:

در تحلیلى زیبا امام خمینى را به امام حسین(ع) پیوند مى دهد و از آن روزهاى به یاد ماندنى یاد مى کند که طلاب پرشور و بى نام و نشان و بى توقع به جاى جاى میهن اسلامى رفتند و به دورترین جاها قدم گذاشتند و شهرها و مسجدها و محله ها و داخل خانه ها را روشن کردند و چراغى از خورشید فروزانى که مرکز همه این شعاعها بود یعنى امام خمینى که خود شعله اى از خورشید فروزان امام حسین(ع) بود برافروختند. همه جا نور باران شد جانها آگاه شد و جسم ها و زبانها به کار افتاد و انقلاب بزرگ اسلامى از دل این عشق رویید و شکوفا شد.

او در این بیان به این فراز از سخنان امام حسین(ع) که خط و جهت حرکت امام خمینى و یاران او را ترسیم مى کند و جهت نماى امروز انقلاب اسلامى است اشاره مى کند:

 

(اللهم انک تعلم أنّه لم یکن ماکان منّا تنافساً فى سلطان ولا التماساً من فضول الحطام ولکن لنرى المعالم دینک ونظهر الاصلاح فى

 

 

( 11 )

بلادک ویأمن المظلومون من عبادک ویعمل بفرائضک وسنتک و احکامک….)4

 

پروردگارا! این حرکت و قیامى که ما کردیم تو مى دانى براى قدرت طلبى نبود و براى منال دنیوى و چرب و شیرینِ دینا هم نبود. براى این بود که پرچمهاى دین را برافرازیم و فساد را از بلاد اسلامى ریشه کن کنیم و بندگان مظلوم تو امنیت بیابند و مردم به احکام دین عمل کنند.

آن گاه ایشان به تحلیل پیام امام حسین مى پردازد و در بخشى از آن درباره این جمله: (ولکن لنرى المعالم من دینک) مى گوید:

(شاخصها مهم است. همیشه شیطان در میان جماعات اهل دین از تحریف استفاده مى کند و راه را عوضى نشان مى دهد. اگر بتواند بگوید: (دین را کنار بگذار) این کار را مى کند تا از طریق شهوات و تبلیغات مضر ایمان دینى را از مردم بگیرد. اگر ممکن نشد این کار را مى کند که نشانه هاى دین را عوضى بگذارد. مثل این که شما در جاده اى حرکت مى کنید ببینید آن سنگ نشان آن نشانه راهنما یک طرف را نشان مى دهد در حالى که دست خائنى آمده آن را عوض کرده و مسیر را به آن طرف نشان داده است.)5

این پدیده شوم امروز گریبانگیر جامعه ما شده است و ایادى دشمن در کار تحریف اسلام اندیشه هاى امام هدفها و آرمانهاى انقلاب هستند و در این سوى و آن سوى خط امام در کمین نشسته اند و نشانه هاى این بزرگ راه را عوضى مى گذارند تا

 

 

( 12 )

قافله نور راه را گم کند و در سنگلاخها گرفتار آید و طعمه اینان شود.

بیت الغزل سخنان رهبرى فرهنگ است که اگر سالم بماند و شاداب و پویا و بى غش و بى آمیغ جامعه را از گزندها به دور مى دارد دشمن را از دست اندازى به منابع و منافع آن باز مى دارد و یورش گران را زمین گیر مى کند و ملت را در برابر هر زورگویى استبداد یورش و محاصره اى به مقاومت و ایستادگى وا مى دارد و زندگى بى دغدغه و دل نگرانى را براى مردمان به ارمغان مى آورد.

و اگر ناسالم باشد و دستخوش طوفانهاى بنیان برافکن شود و ارکان آن خدشه ببیند سیاست اقتصاد و همه شکوه و جلال آن نیز فرو مى ریزد. هیچ ملتى و هیچ تمدنى دچار بحران نشده و ارکان آن از هم نپاشیده و تار و پود آن از هم نگسسته مگر آن که پیش تر فرهنگ آن آسیب دیده است. البته این سخن درباره ملتهایى است با فرهنگ دیرین و قوى و توانا و گرنه کشور و سرزمین و ملتى که فرهنگ قوى نداشته باشد خود به خود در فرهنگهاى قوى هضم مى شود.

در فروپاشى فرهنگى گاه ملتى بزرگ قوى توانا از حیث عِدّه و عُدّه و داراى بنیه اقتصادى و غرق در ناز و نعمت بدون این که دشمنى را در پیرامون خود ببیند و سنگر نظامى و برج دیده بانى به تسخیر درآمده باشد و سربازان دشمن در حال قراول باشند در چنگ دشمن گرفتار مى آید و از خود هیچ اراده و اختیارى ندارد و تمام هستى اش چوب حراج مى خورد.

البته فرهنگ مهاجم و شبیخون فرهنگى با دادوستدهاى فکرى و راه یابى فرهنگى در بدنه جامعه دیگر ناسانیهاى اساسى دارد. تهاجم فرهنگى براى به دست گرفتن

 

 

( 13 )

سرنوشت جامعه و کشورى انجام مى گیرد کار پیاده نظام دشمن را مى کند امّا بسیار بسیار ویرانگرتر از آن و هدف در این یورش در هم کوباندن هسته هاى مقاومت است. امّا دادوستد فکرى براى رشد و تعالى انسانها بالا بردن شعور فرهنگى مردم و تمدن سازى است که هر ملت و جامعه اى در این عرصه پرشتاب تر و تلاش بیش تر و ژرف تر و سنجیده تر داشته باشد بهره بیش ترى خواهد برد و به اوج شکوفایى فرهنگى سیاسى و اقتصادى زودتر و بهتر خواهد رسید و اگر ملتى در این میدان جولان کم ترى بدهد و در دادوستد فرهنگى سهم کم ترى داشته باشد یا وارد نشود و جلوى دادستدهاى علمى را بگیرد و رفت و آمد اندیشه ها را بر نتابد و بر نشر اندیشه به دیگر سرزمینها و گرفتن علم و اندیشه از آنها انگیزه اى نداشته باشد و تلاشى از خود بروز ندهد از قافله تمدن بشرى عقب مى ماند و کم کم بسان ده ها تمدن دیگر در تاریخ گم مى شود.

اسلام در این دادوستدها و برخوردهاى منطقى درخشندگى و برجستگى خود را فرا دید انسانها مى گذارد و اگر این حرکت نباشد و به دور پیله خود بتند بسان آب زلال و گوارا و امّا راکد به زودى مى گندد.

رهبرى به این مسأله توجه ویژه دارد و کار فرهنگى و علمى و دادوستد فکرى و نشر فکر و اندیشه را حتى از سوى مخالفان تا هنگامى که به کیان دین و جامعه زیانى نرساند مفید مى داند:

(از نظر ما طرح و نشر و نظرات مخالف در جامعه که هیچ انگیزه خصمانه را دنبال نمى کند مفید است; زیرا با مطرح شدن اندیشه غلط اندیشه درست جوشش و درخشش پیدا مى کند مسائل

 

 

( 14 )

گوناگون رشد و پرورش یافته و ذهن ها قوى مى شود. بنابراین نظام اسلامى مایل است که چنین افکار و نظراتى در حوزه هاى مختلف منتشر شوند.)6

اسلام و نظام اسلامى از این گونه دادوستدها و تبادل اندیشه ها زیان نمى بیند و به خاطر قوت و صولت و ژرفایى که دارد اگر اندیشه اى از راه سالم و درست آن وارد شود قوتها و زیباییهاى آن را مى گیرد و کاستیهاى آن را ترمیم مى کند و به هاضمه جامعه خود وارد مى سازد و یا اگر شایستگى اصلاح و ترمیم را نداشته باشد به دور مى افکند.

آنچه براى نظام اسلامى خطرآفرین است و باید در برابر آن ایستاد آثار هنرى ویرانگر و مستهجنى است که نمى شود به آنها پاسخ داد و کارها و حرکتهاى فرهنگى است که از سوى مخالفان اسلام و نظام براى تأثیرگذارى بر ذهنیت جامعه که در برگیرنده فکر اخلاق و ایمان مردم است انجام مى گیرد که مقام رهبرى در این باره هشدارها و بانگ بیدارباشهاى فراوانى دارد که باید نهادها و ارگانهاى مسؤول و اهل اندیشه و قلم آنها را جدى بگیرند و در سرلوحه کار فرهنگى خود قرار دهند و از مرزهاى فکرى و فرهنگى هوشیارانه پاس بدارند تا همیشه کشور و نظام سربلند و عزیز بماند.

رهبرى در سال امام بسان دیگر سالها دشمن را به هر چهره و لباس که در آمد به مردم شناساند و ترفندها و دستان او را یکان یکان برشمرد و رد پاى او را در رخدادهاى امسال و پار به خوبى نمایاند. رهبرى در برهه اى حساس که دشمن براى وارد کردن لشکر خود به داخل قلعه انقلاب تلاش مى ورزید و بر آن بود تا مرز روشنى را که امام بین خودى و ناخودى ترسیم کرده بود به هم ریزد از خودى و ناخودى سخن گفت و مرزها را

 

 

( 15 )

روشن تر و شفاف تر از پیش آشکار کرد:

(گفته مى شود (خودى) و (غیرخودى) حالا خودى و غیرخودى داریم یا نداریم؟ اگر بخواهیم ملت را حساب کنیم نه; آحاد ملت همه خودیند. امّا جریانات سیاسى بله; جریان خودى داریم و جریان غیرخودى هم داریم.

خودى کیست؟ خودى آن است که دلش براى اسلام مى تپد; دلش براى انقلاب مى تپد به امام ارادت دارد براى مردم به صورت حقیقى نه ادعایى ـ احترام قایل است.

غیر خودى کیست؟ غیر خودى کسى است که دستورش را از بیگانه مى گیرد دلش براى بیگانه مى تپد دلش براى برگشتن آمریکا مى تپد.

غیرخودى آن کسى است که از اوایل انقلاب در فکر ایجاد رابطه دوستانه با آمریکا بود به امام اهانت مى کرد امّا براى آمریکا اظهار علاقه مى کرد. کسى به امام اهانت مى کرد ناراحت نمى شد امّا اگر کسى به دشمنان بیرون از مرز یا همدستان آنها اهانت مى کرد ناراحت مى شد! اینها غریبه اند; اسماشان چیست هر چه باشد….)7

رهبرى به خودیها هشدارها داد و به ناخودیها نهیبها زد. آن گروه را به داخل حصار و برج وباروى انقلاب فرا خواند و توصیه ها و سفارشها کرد که کسى گامى از حصار بیرون نگذارد و از دوستان و حلقه آنان جدا نشود که طعمه گرگهاى گرسنه مى شود و ناخودیها را از ساحَت شهر انقلاب تاراند و چهره آنان را براى مردم نمایاند گذشته آنان را براى

 

 

( 16 )

همگان بازگفت و از ترفندها و دسیسه ها و خیانتها و پیوند و دوستى آنان با آمریکا سخنها گفت.

رهبرى در فتنه هاى کورى که در این سال پدیـد آمد برخلاف شمارى از خودیهاى ناهوشیار خود را در مرز انقلاب درگیر نکرد و ردپاى دشمن را در خارج از مرزها جُست که بهنگام بود و غافلگیر کننده براى دشمن و عبرت آموز و هوشیارى آفرین براى خودیها.

رهبرى براى راندن و هدایـت کـاروان بزرگ و پرشکـوه انقلاب به سوى هدفهاى متعالى از باید و نباید و امر و نهى استفاده نکرد او با نغمه هایى نرم و تَرَنُّمى خوش آهنگ و تحلیلهاى بیدارگرانه و نمایاندن چشم اندازها و آینده و جلوه گر ساختن زیباییها و شکوه هاى آرمانها و هدفها کاروان بزرگ حق باوران را برانگیخت و بر شتاب آنان افزود.

او عقل مردم را بیدار کرد و از آنان هیچ گاه نخواست کورکورانه و گلّه وار در پى وى روان باشند بلکه خواست که با عقل و بینش و درایت خود راه از بى راه بازشناسند.

او انقلابیون راستین را شناساند و امام باوران و آنان که سر در خط امام دارند از آنان که شعار خط امام مى دهند و بر طبل توخالى مى کوبند بازشناساند.

او با تحلیلهاى روشن و بیدارگرانه و هشیارى آفرین خود راه امام را نمایاند و

 

 

( 17 )

مشعلهایى فرا راه آنان که راه آن فرزانه را مى جویند و مى پویند قرار داد تا رهزنان راه امام را در روشنایى نقاب افکنده ببینند.

او از ریزشها و رویشهاى خط نور کاروان انقلاب سخن گفت و به کاروانیان پرتکاپو امّا نگران از ریزشها ندا در داد: از ریزشها نگران نباشید و گامهایتان را استوار بردارید و بدانید هر انقلابى هر فکر و اندیشه اى هم ریزش دارد و هم رویش انقلاب ما نیز چنین است. کسانى گرفتار امواج طوفانها کولاکها و رهزنان مى شوند یا از درون فرو مى ریزند ایمانشان و باورشان آسیب مى بیند قلب شان به خاطر گناه زنگار مى بندد یا به خاطر کم توجهى به معنویات راز و نیاز بصیرت خود را از دست مى دهند یا به خاطر انباشتن شکم از مال حرام مال بیت المال که شایستگى استفاده از آن را ندارند و دست رنج مردم پابرهنه درگاه فتنه ها تندباد حادثه ها حق را از باطل باز نمى شناسند و در کژراهه مى افتند و پا به خاطر گرفتارى در چنگ مال و منال و چرب و شیرین دنیا و اسراف و تبذیر نمى توانند خطر کنند و با انقلاب همراه باشند و با دشمن رویاروشوند که مى ترسند آنچه دارند و آنچه انباشته اند را از دست بدهند و از لذتها و کامرواییها بى بهره بمانند و یا خریده شده اند!

رهبرى با تحلیل همه سویه از این رویداد و توجه دادن مردم به صدر اسلام و تنهاییهاى على(ع) و ریزشها در خیزش قهرمانانه او و رویشهاى جدید در همین هنگامه و در دوران غربت اسلام افق روشنى فرا روى مردم گشود و حرکت و موج و خیزشى دیگر آفرید به کالبدها روحى دوباره بخشید و به زانوان توان دیگر:

(شما به صدر اسلام نگاه کنید ببینید آن کسانى که در دوران غربت

 

 

( 18 )

اسلام و غربت على از امیرالمؤمنین دفاع کردند چه کسانى بودند؟ اینها سابقه دارهاى اسلام نبودند. سابقه دارهاى اسلام جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعد بن ابى وقاص و امثال اینها بودند. بعضى از اینها على را تنها گذاشتند; بعضى از اینها در مقابل على ایستادند; اینها ریزشها بودند.

اما رویش کدام است؟ رویش عبداللّه بن عباس است محمد بن ابى بکر است مالک اشتر است میثم تمار است اینها رویشهاى جدیدند. اینها که در زمان پیامبر نبودند; اینها در همان دوران غربت اسلام رویدند اینها نهالهاى تازه اند.)8

او خودى ایستاده در برابر نظام را حال یا از روى غفلت و یا بر اثر عقده و کینه دشمن اصلى نمى داند او را یک آدم فریب خورده و قابل ترحم مى داند. دشمن اصلى را آن کسى مى داند که پشت سر این قرار دارد و حرفهاى خود را از دهان این خودى غافل مى زند. دشمن آن کسى است که در طول انقلاب و حتى پیش از انقلاب در رژیم ننگین پهلوى در برابر امام و آرمانهاى او ایستاده است. دشمن کسى است که به عنوان یک عنصر وفادار سازمان جاسوسى آمریکا و موساد علیه انقلاب و در راه براندازى تلاش مى کند.

دشمن جهانخواران سیرى ناپذیرند آنها که آسایش و پیشرفت خود را در هدم و نابودى دیگرى مى جویند.

ملت ایران دشمن دارد و دشمن داشتن او یک توهم نیست که شمارى از ساده لوحان و کژاندیشان مى پندارند. ملت ایران چون ملت زنده پویا و پرتکاپویى است و دست

 

 

( 19 )

قدرتهاى جهنّمى را از شریانهاى حیاتى منابع ارتش و… کوتاه کرده دشمن جرّار گرداگرد او را فرا گرفته و همیشه و همه آن در فکر براندازى است و هدفهاى شومى براى به زانو درآوردن انقلاب و پى کردن آن در سر دارد که رهبرى هشیارانه به پاره اى از آنها اشاره مى کند:

(دشمن سه هدف مرحله اى و مقطعى را تعقیب مى کند:

اول عبارت است از تخریب وحدت ملى یکپارچکى ملت ایران را بشکند و تخریب کنند.

دوم تخریب ایمان و باورهاى کارساز در دل مردم; یعنى ایمانها و باورها و اعتقاداتى که این ملت را از یک ملت عقب افتاده توسرى خور به یک ملت پیشرو و شجاع و میاندار در دنیا تبدیل کرد اینها را تخریب کند….

سوم تخریب روح امید و تخریب آینده در ذهن مردم….

اسم این تخریبها را هم (اصلاح) مى گذارد!)9

اینها نَمى از یَم شکوه آفرینیها و زیباییهاى سال امام بود که رهبرى آفرید و امّا ملت چه کرد و چه دستاوردهایى به ارمغان آورد و چه شکوهى آفرید نمونه ها بسیار است و شمارش آنها فزون از گنجایى این مقال و مجال ما.

ملت ایران رو به اوج داشت و موجها آفرید و موجها شکافت و طوفانها آفرید و طوفانها فرو خواباند. او ثابت کرد که نُماد یک ملت غیور با شعور با فرهنگ آگاه و خداجوست.

 

 

 

( 20 )

با همه شگردهاى تبلیغاتى دشمن با همه نغمه هاى یأس آلود با همه ترفندها و دسیسه ها و دستانهاى استکبار جهانى با همه غوغاسالاریها جوسازیها آتش بیاریها معرکه آفرینیها و دروغ پراکنیهاى غولهاى رسانه اى وابسته به او ملت ایران از پاى درنیامد و زانوانش نخمید و امید خود را از دست نداد و در هر عرصه اى که به او نیاز بود میاندارى کرد و حماسه آفرید و دشمن را در سرزمین خود زمین گیر کرد به ترفندها و نیرنگهاى او با شعار و شعور یک به یک پاسخ داد و بازدارنده ها را از سر راه خود برداشت و به سوى تعالى و کمال ره پویید.

در هر آوردگاهى که رهبر شجاع و غیور و بى باک او با استکبار جهانى گلاویز شد و پنجه در پنجه او افکند ملت تَهَمْتَنِ ایران پا به میدان گذاشت و بسان صخره در کنار رهبر خود قد برافراشت و تکیه گاه استوار و خلل ناپذیر قهرمان خود شد.

علیه هر فتنه و بلوایى که رهبر او دُژَم برخاست او هم برخاست و تار و پود فتنه را از هم گسست و شب دیجور را به صبحى روشن دگر کرد.

در پگاهان روزهاى حماسه با نغمه دل انگیز و رخوت زداى رهبر فرزانه خود به میدان مى آمد و بر مى خاست و شور مى آفرید.

حماسه هاى سال امام چنین پا گرفتند و جاودانه شدند و بر تارک جهان درخشیدن آغازیدند.

حماسه 22 و 23 تیرماه و در پى فتنه شوم دشمن نقابدار داخلى به دستور دشمن شناخته شده خارجى با نهیب رعدآساى رهبر به فتنه انگیزان و فرمان قاطع او به بسیج براى مهار فتنه و درهم کوباندن آن پا گرفت و ورقى دیگر بر ورقهاى زرین و افتخارآمیز ملت ایران افزود.

 

 

 

( 21 )

فریاد مرد هنگامه ها رهبر شجاع ایران در آن هنگامه سیاه چنان در کوى و دَمَن و زیر گنبد ایران پژواک یافت که همه سراسیمه بیرون ریختند و بسان رودى خروشان خروشیدند و خَس و خاشاکها را روبیدند و از ساحَت شهر زدودند.

ملت ایران در اندیشه فرداى روشن است دنیا را به دور از تباهیها و ناپاکیها مى خواهد و در آرزوى دست یابى به سرزمین پیامبران است و آهنگ آن دارد که دست پلید صهیونیسم را از جهان اسلام کوتاه کند و با اراده پولادین عزم آن دارد گام در گام موسى از دریاى حوادث بگذرد. او سالهاست که قهرمانانه پرچم قدس را برافراشته و بى اعتنا به ترفندها و دسیسه هاى دشمنان خارجى و پادو هاى داخلى آنان و صهیونیسم جهانى و یورش سنگین تبلیغاتى دشمن رو به سوى قدس دارد و نابودى صهیونیسم و رهایى قدس را به پیروى از امام خمینى و اکنون به جلودارى آقا و مقتداى خود رهبر مقتدر ایران اسلامى فریاد مى کند.

در روز قدس امسال بر همین راه استوار گام گذاشت و سرزندگى و پویایى خود را بار دیگر ثابت کرد و پاسخى محکم و دندان شکن به دشمنان خارجى که تلاش مى ورزند ایران را به صلح ننگین و غیرانسانى خاورمیانه نزدیک کنند و به پادوها و جارچیهاى آنان در داخل که این سخن سخیف را این جا و آن جا واگویه مى کنند داد و به اینان با فریاد رسا فهماند که ایران اسلامى که انقلاب او در سرزمین پیامبران شورى دیگر آفرید و شعله اى مقدس افروخت با این ترفندهاى سیاسى به دام نمى افتد و بر سر قدس معامله نمى کند و راه خمینى را ادامه مى دهد.

به یاد آن روزى که مردى خداباور باورمند به آزادى و کرامت انسان راست قامت

 

 

( 22 )

استوار چو صخره مهربان چون ماه خروشان و خشماگین چو دریا در دستى خورشید و در دستى حدید به این سرزمین گام نهاد و با همت و پایمردى به زنجیر کشیده شدگان زنجیربانان را به زنجیر کشید و سپیده را گشود و صبح را از دل شب بیرون کشید و همه جا بامداد شد و نسیم بامدادان وزید ملت غیور و قدرشناس ایران اسلامى هرساله به کوى و برزن کوچه و خیابان سرازیر مى شود و با امام و آرمانهاى او و با رهبرى و نغمه هاى آسمانى او بیعت مى کند. امسال نیز چنین شد; اما با این فرق که پیامى روشن براى استکبار جهانى داشت: هان! بدان آن خَسانى که پیش تو به رقص درآمده اند ملت ایران نیستند ملت ایران آن سیل جارى و سارى است که همه گاه در روزهاى حماسه شهر و دیار این سرزمین را به تپش در مى آورد.

استکبار جهانى فکر کرده بود ملت ایران بسان گروهها و کسانى است که به دانه هایى که او افشانده سر گرم مى شود و کم کم به دامگه نزدیک; از این روى رقصان و پایکوبان در این اندیشه بود که نتیجه مطلوب را به زودى برخواهد گرفت که با خیزش 22 بهمن ملت ایران زوزه کشان دور شد.

امّا نازیباییهاى سال امام امّا غمها و دردها امّا قصّه غصه ها:

امید بود که سال امام همه روزان و شبان آن را زیبایى فرا بگیرد خورشید عشق بتابد ماه مهر مهرورزد نسیم بامدادان بوزد و دشت و دَمَن را از خنکاى خود سر مست کند و همه دست در دست یکدیگر به سوى آینده روشن ره سپارند و نغمه خوانان به آرمانشهر اسلامى نزدیک شوند به قلّه هاى مجد و شکوه به چشمه هاى زلال به نگارستانهاى پرنگار به قبله اى که خمینى عزیز ره نموده بود.

 

 

 

( 23 )

امّا دریغ و درد که شب پرستان هرج و مرج خواهان به دریوزه نشستگان دَرِ خانه دشمن بر سر راه این کاروان خوش خرام خار و خاشاک بسیار ریختند که شب را دگربار بر این ملک بگسترانند تا بتوانند در پناه شب به هدفهاى شوم خویش دست یابند هرج ومرج و فتنه بیافرینند که حق را از باطل نشود بازشناخت و همه ملت را بسان خود به دریوزگى ابرقدرتان بکشانند.

ایمانها و باورهاست که شب را مى شکافند و سپیده را مى گشایند شعله هاى سرکش فتنه ها و هرج و مرج ها را فرو مى نشانند آتش غیرت و آزادى را در درون انسانهاى وارد شده در حصار ایمان بر مى افروزند تا هیچ گاه به دریوزگى ننشینند.

دشمن در سال امام بیش از همیشه به تکاپو افتاد تا نخست خمینى ایمان گستر را از یادها و خاطره ها بسترد و آن گاه به همه اهرمهاى معنوى که ملت را از رَخوت به درآورده و سستى را به توانایى و خیزش دگر کرده و غیرت و حمیّت و آزادگى و مردانگى را به جامِ جانِ آنان فرو ریخته اند یورش برد.

به قرآن کتاب آسمانى سروش رحمانى دهش ربّانى مونس دلهاى بى قرار امید قلبها بیدارگر خردها همان جاوید اثرى که ملت ایران را از سیاهیها به در آورد و به روشناییها ره نمود. همان خورشیدى که مردم این مرز و بوم در پرتو آن انقلابى شگفت آفریدند و دژهاى ستم را یکى پس از دیگرى فرو ریختند.

به امام حسین(ع) که مردم ایران واله و شیدا و حیران اویند و به عشق او به پا خاستند و نداى فرزند او را لبیک گفتند و دولتى حسینى بنیان گذاردند و اکنون سرفرازنه در پرتو این دولت کریمه پیشاهنگ در زیباآفرینیها نیکى گستریها ستم سوزیها محروم نوازیهایند.

 

 

 

( 24 )

ملت ایران به یاد و نام و عشق او زنده است و ره مى پوید و گذرگاههاى دشوار گذر را مى پیماید و همه غمها و دردها و حرمانها و بى بهره گیها را به نام او تسکین مى دهد و نام او شفاى درد و است و مرهم زخمهاى دل او.

به امام زمان مولى و سرور و آقاى ملت ایران. به آن نگار خوش چهره و خوش سیرت که مردم ایران از زمانهاى دور تاکنون چشم به راه او داشته اند که بیاید و ستم را ریشه کن کند و عدل را بگستراند و دولت عشق را بنیان نهد.

 

پى نوشتها:

1. روزنامه (جمهورى اسلامى) 78/1/14.
 2. همان 78/1/17.
 3. همان.
4. (تحف العقول) مترجم243/ اسلامیه تهران.
5. روزنامه (جمهورى اسلامى) 78/1/24.
 6. همان 78/2/29.
7. روزنامه (کیهان) 78/5/9.
 8. مجلّه (مسجد) شماره 47.
9. همان.