بازگشت به قرآن در اندیشه امام خمینى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


 

( 201 )

امام شالوده حرکت و نهضت دینى خود را بر قرآن و میراث قرآنى حوزه ها بنا نهاد و آرمان نهایى را نیز دست یابى به هدفها و ایده هایى دانست که قرآن و وحى اسلامى براى مسلمانان بیان کرده است.هم از این روى بود که سیاست اقتصاد حکومت اجتماع فرهنگ و نیز همه ساختهاى معرفت و اندیشه دینى را در آفتابِ وحى قرآنى جست وجو مى کرد.

همه آرزو و تلاش امام آن بود که جامعه به سیاست و حکومت و مدیریتى بازگردد که ویژگیها و مبانى و اصول آن در قرآن آمده است.

بازگشت به عدالت قرآن و احیاى حقوق انسانها و حکومت و امامت مستضعفان.

بازگشت به عزّت و استقلال و و حدت و اقتدار که قرآن منادى آن است.

بازگشت به ایمان و تقوى و درستى و ارزشهاى انسانى و تجدید حیات معنوى در سایه قرآن.

بازگشت به فقهِ قرآنى در حوزه فقه به اخلاق و عرفان و فلسفه قرآنى در حوزه دین شناسى و به باورهاى قرآنى در حوزه عقاید و اعتقادات دینى.

بازکاوى این احیا نشان مى دهد که امام بازگشت به قرآن را هرگز یک سویه ننگریست و یک بُعدى دنبال نکرد بلکه همه فکر و اندیشه و همّ امام آن بود که تمام نیازهاى دینى انسان در عرصه خارج و اجتماع و در عرصه ذهن و فکر و اندیشه بر محور اصالتهاى قرآنى و بازگشت به وحى جست وجو و کاویده شود; از همین روى انقلاب 1357 در ایران یک انقلاب سیاسى اجتماعى صِرف نبود بلکه انقلاب اسلامى و قرآنى بود. مردمان در سایه بیدارگرى دینیِ امام به خواسته هاى اجتماعى و سیاسى خود رسیدند:

(مى دانید که نهضت و انقلاب براى پیاده کردن احکام اسلام است.ما مقصد دیگرى غیر از این نداشتیم.آخر شما که نمى خواستید قدرت کسب کنید بلکه مى خواستید قرآن را احیا کنید.)1

 

 

 

( 202 )

اینک مسؤولیت اصلى و حیاتى انقلاب و اساسى ترین تلاش و حرکت براى پایدار ماندن و سلامت دینى و فرهنگیِ انقلاب بازکاوى درست مبانى و احکام و آموزه ها و باورها و رهنمودهاى فردى و اجتماعى قرآن و بازشناسى روشهاى پیاده سازى آنها از سوى حوزه هاست.

زیرا در نظر امام بازگشت به قرآن هم براى اخلاص و بندگى و نزدیکى به خداست و هم براى دریافت پاسخِ جستارهاى دینى و خارج شدن از بن بستها و ابهامهاى فکرى و پاک کردن معرفت دینى از ناخالصیها و التقاطها و ناسازگاریها در ساخت دانشها و آموزه هاى دین; چه در سایه این مهم است که راه بازگشتِ دسته جمعى و اجتماعى به قرآن روشن و هموار مى شود.

 

پیوند حوزه با قرآن

فهم فرانمایى و کشف و بیان معارف دین تمام هدف حوزه هاى دینى بوده و هست.حوزو یان آن را مسؤولیت اصلى و بنیادین خود مى دانند و بر این مهم به خوبى آگاهى دارند و از سوى دیگر باور دارند:

1. قرآن اصلى ترین و استوارترین متن خالص دین است:

 

(ذلک الکتاب لا ریب فیه.)2

2. قرآن تمام آموزه ها و راهنماییهاى دینى را براى بشر در بردارد:

 

(ونزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شىء و هدیً و رحمةً للمسلمین.)3

3. معارف قرآن همیشگى و براى همه عصرها و نسلها است:

 

(وانّه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.)4

4. قرآن تنها معیار براى بازشناسى متون دین و مرجع ارزیابى در معرفت دینى است:

 

 

 

( 203 )

امام صادق(ع) فرمود:

 

(ما لم یوافق من الحدیث القرآن فهو زخرف.)5

درد امروز ما باور نداشتن به این گزاره ها نیست و در اینجا نمى خواهیم در راستى و درستى و حقیقت بودن آنها سخن بگوییم; چرا که این گزاره ها نزد حوزویان و دین پژوهان پذیرفته شده است.

تمام درد این است که چرا با اعتقاد و دل آرامى و دل گرمى به این حقیقتها و سزایگان و باور به بایستگى بازگشت به قرآن در عرصه فرهنگ و معرفت دینى قرآن را از دست نهاده ایم و با آن پیوند شایسته و درخور برقرار نکرده و نمى کنیم.

از دیر باز حوزه هاى شیعى از این امر نامبارک دردمند و زخم دار بوده و مورد اتهام که از قرآن دور شده است.اگرچه سنیّ مذهبان نیز به گونه شایسته و بایسته با قرآن پیوند نداشته اند و تنها در بهره ورى از ظاهر قرآن مانند تلاوت و حفظ و پاره اى از مسائل علوم قرآن چندگامى جلوتر بوده اند. تاریخ نهضت (بازگشت به قرآن) در دو حوزه شیعه و سنّى شاهد و گواه این مدعاست.

از این درد امام راحل و دیگر مصلحان دینى بارها یاد کرده اند و بر غربت غریبانه قرآن اشک غم ریخته اند:

(قرآن مهجور گردیده است… آن کتاب زندگى و کمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاکِ کج فکریهاى ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگى و فلسفه زندگى ساز او به زبان وحشت ومرگ و قبر تنزل کرده است.)6

دورافتادگى و مهجور بودن قرآن تنها آن نیست که کنارگذاشته شود و مردمان به تلاوت آن توجه نداشته باشند. این گونه اى از دورافتادگى و جداافتادگى قرآن از

 

 

( 204 )

زندگى فردى و اجتماعى است. گونه دیگر دورافتادگى قرار دادن قرآن در هاله اى از قداست است و این که از جاى برین خود فروآید و تنها براى ثواب حرز دعا … به کار رود.

استفاده از قرآن در مورد هاى یاد شده در صورتى که در کنار نگرش ژرف و راه جویانه باشد بى گمان رواست. اگر بدانیم که باید از رهگذر آنها با قرآن راه پیوند جست و با محتوا و پیام و رهنمودهاى وحى آشنا شد به قرآن نزدیک شده ایم ولى اگر رویکرد به این امور از قرآن جاى را بر فهم قرآن و بهره وریهاى فکرى در معرفت دین و برگرفتن هدایتها و راه و روشهاى عملى از قرآن تنگ کند و سبب شود استفاده بجا و اصیل در کار نباشد و توجه دقیق و ژرف و باریک اندیشانه به هدایت گرى قرآن نشود قرآن از گردونه زندگى خارج شده و ما از آن دور افتاده ایم:

(در قرآن همه چیز است لکن مع الأسف ما استفاده از آن نکرده ایم و مسلمین مهجورش کردند; یعنى استفاده اى که باید از آن بکنند نکردند. باید مردم را توجه داد.)7

راه نمودن و توجه دادن مردمان به بهره ورى صحیح از قرآن بر عهده حوزه و روحانیت است ولى باید دید حوزویان چه اندازه به این مهم بها مى دهند. آیا از قرآن بهره اى صحیح و تمام برده و مى برند. آیا در حوزه ها قرآن محجور و به دور از چرخه تلاشهاى علمى و فکرى نمانده است؟ نشانه ها و بود و هستها از آن حکایت مى کند که قرآن در حوزه ها نیز جایگاه اصیل خود را نیافته یا از دست داده است. دورى قرآن از ساحت زندگیها و تلاشهاى فکر و فرهنگى دامن حوزه ها را نیز گرفته و هنوز فرزانگى و شایستگى برترى و ارج در پژوهش و باریک اندیشى در فقه و اصول شناخته مى شود و پژوهش و تفکر در محتواى قرآن و به صحنه آوردن آموزه هاى تفسیرى عرفانى فقهى و اخلاقى قرآن جدّى گرفته نمى شود.

 

 

 

( 205 )

پس در دورى و جدایى قرآن همین بس که حتى درمیان خواص و متولیان دینى قرآن از متن به حاشیه رانده شده است. و بسى شکوه ها از اینان دارد. بى گمان در این صورت شامل گفته امام خمینى اند که مى گوید:وا أسفا اگر درسراى آخرت این (ثقل اکبر) مهجور و مظلوم بر رسول خدا وارد شود و ما نیز در شمار آن قوم و مردمانى که پیامبر(ص) از ایشان نزد خدا زبان به شکوه مى گشاید و مى گوید:

 

(یا ربّ انّ قومى إتّخذوا هذا القرآن مهجوراً.)8

مشهور مفسّران بر این باورند که این سخن را پیامبر(ص) در همین دنیا به عنوان شکایت از ناباوران و سرکشان بازگو کرده است; اما شمارى از آنان چون: علامه طباطبایى9 و نیز امام10 براین نظرند این آیه شریفه درباره قیامت است و مراد از (قوم) تمامى امّت; آنان که با کژ فکرى سهل انگارى و یا حق پوشى رهنمود هاى وحیانى را نادیده گرفته و به فراموشى سپرده اند یا در عرصه تفکر و دین شناسى و راه و رسمهاى زندگیِ دینى معرفت اصیل قرآنى را رها کرده و به معرفتهاى حاشیه اى و گمان آور خرسند گشته اند.

براى بازگشت حوزه به قرآن و استفاده و بهره گیرى کامل و تمام از آن چه باید کرد؟

مربیان و متولیان فرهنگ و معرفت دینى چسان مى توانند قرآن را محور قرار دهند و فرهنگ و معرفت دین را قرآن مدار بنمایانند. در این سلسله نوشتار برآنیم تا راهبردهاى نظرى و عملى امام را به عنوان پاسخ در یابیم و بجوییم و رویکرد تمام عیار و همه جانبه ایشان را به اندازه مجال روایت کنیم.براى این هدف در سه محور زیر الگوهاى فکرى و عملى امام را باز مى شناسیم:

بازگشت به تلاوت قرآن.

بازگشت به قرآن در معرفت دینى و دانشهاى حوزوى.

بازگشت به قرآن در سیاست و اجتماع.

 

 

 

( 206 )

 

بازگشت به تلاوت قرآن

قراءت قرآن راه ورود به ساحت قرآن است. استفاده و بهره گیرى از معارف قرآن در سایه تلاوت و اُنس و آشنایى با آیات وحى ممکن مى شود. در نگاه امام اُنس روحانى و دانشجوى حوزوى با قرآن نه تنها براى بارورى تفکر دینى او یک ضرورت است که بُن مایه معنوى و پشتوانه حرکت کمال جویانه اوست; چرا که اُنس با قرآن قلب و روح را از فیض و برکتهاى الهى سرشار مى کند.

درباره اهمیت و بایستگى تلاوت قرآن و دستاوردهاى آن براى همگان بویژه براى طالب علمان و پژوهش گران دانشهاى دینى امام گفتار درخور توجه بسیار دارند. در نظر امام اهمیت و ارزش قراءت در مرتبه اى فراتر از بیان بشرى است آن گونه که مى بینیم یکى از رهنمودها و دستور العملهاى خداوند براى پیامبر(ص) تلاوت و قراءت قرآن است:

 

(و رتّل القرآن ترتیلاً.)11

و قرآن بخوان به گونه شمرده و روشن .

در آیات دیگر مؤمنان به قراءت قرآن12 و گوش سپردن 13 هنگام تلاوت سفارش شده اند. امام با اشاره به حدیثى که در آن وصیتها و سفارشهاى پیامبر(ص) به امام على(ع) آمده است مى نویسد:

(یکى از وصایاى رسول اکرم(ص) وصیت به تلاوت قرآن است و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسّک و تعلّم و مداومت و مزاولت و تدّبر در معانى و اسرار آن بیش از آن است که به فهم قاصر ما دُرست آید.)14

حدیثِ مورد اشاره امام چنین است:

(عن معاویة بن عمّار قال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: کان فى وصیة

 

 

( 207 )

النبى(ص) لعلیّ(ع) أن قال: یا علیّ أوصیک فى نفسک بخصال فَإحفَظْها عنیّ… و علیک بتلاوة القرآن على کل حال….)15

ابن عمّار مى گوید: شنیدم از حضرت صادق(ع) که مى فرمود: در وصیت پیغمبر(ص) به على(ع) این بود که فرمود: اى على تو را به خویهایى سفارش مى کنم نگاهدار آنها را از من … و بر تو باد به خواندن قرآن در هر حال…

در مجموعه هاى روایى روایات بسیارى بر اهمیت و سفارش به قراءت قرآن آمده است. امام پاره اى از آن روایات را در کتاب (اربعین حدیث) آورده است که از میان آنها دو روایت را یادآور مى شویم.

امام صادق(ع) فرمود:

 

(القرآن عهدُ الله الى خلقه فقد ینبغى للمرء المسلم أن ینظر فى عهده و أن یقرأ منه فى کلّ یومٍ خمسین آیة.)16

قرآن عهدنامه خدا براى مردمان است. شایسته است که انسان مسلمان به آن عهدنامه نگاه کند و در هر روز پنجاه آیه بخواند.

امام سجاد(ع) فرمود:

 

(آیات القرآن خزائن فکلّما فتحت خزانة ینبغى لک أن تنظر ما فیها.)17

آیه هاى قرآن گنجینه هاى الهى است.هرگاه گنجینه اى گشوده شد شایسته است که نظر کنى در آن .

امامان(ع) در طول زندگى خود هماره با قرآن اُنس و پیوند داشته اند. براى نمونه دعاى ختم قرآن در (صحیفه سجادیه) 18 اهتمام امام سجاد(ع) را به تلاوت قرآن از آغاز تا پایان نشان مى دهد. درباره امام رضا(ع) نقل شده که آن حضرت در هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت مى کرد و مى فرمود:

 

 

 

( 208 )

 

(لو أردت أن اختمه فى أقرب من ثلاث لختمت و لکنّى ما مررت بآیه قط الاّ فکرت فیها و فى أیّ شىء أنزلت و فى أیّ وقت. فلذلک صرت أختم فى کل ثلاثة ایام.)19

اگر بخواهم مى توانم در کم تر از سه روز قرآن را ختم کنم; ولى هرگز به هیچ آیه اى نمى رسم مگر آن که در معناى آن مى اندیشم و در موضوع و وقت نزول آن فکر مى کنم; از این روى در هر سه روز تمام قرآن را تلاوت مى کنم.

امام راحل به پیروى از معصومان(ع) با قرآن پیوند و اُنس بسیار داشت. در شبانه روز بویژه هنگام نماز شب به تلاوت قرآن مى پرداخت و در هر مجالى که به دست مى آورد مشغول تلاوت قرآن مى شد:

(هنگامى که در پاریس بود وقتى خبرنگارها براى مصاحبه به محضرش مى آمدند معمولاً حدود ده دقیقه یا یک ربع براى آماده کردن دوربین هایشان معطل مى شدند. امام در همین فرصت به تلاوت قرآن مشغول مى شد. بعضى از حاضران مى گفتند: خود را براى مصاحبه آماده کنید.( یعنى فعلاً قرآن نخوانید) فرمود: (آیا در این چند دقیقه عمرم و وقتم ضایع شود.)20

ییکى از نزدیکان امام مى گوید:

(امام در روز چندها نوبت قرآن مى خواند. بعد از نماز صبح قبل از نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء و یا در هر فرصت دیگر به این عمل مستحب پاى بند بود. ما بارها که در طول روز خدمت ایشان مى رسیدیم امام را مشغول خواندن قرآن مى دیدیم.)21

امام براى قراءت قرآن نکته هایى که نزد شمارى از قاریان و اهل تجوید مورد

 

 

( 209 )

توجه است لازم نمى داند. بایسته نمى دانست که همه تلاشها و کوششها صرف اداى حرفها و مخرجهاى واژگان شود زیرا زیاده روى در این امر به گونه اى که مؤمنان به واژگان قرآن سرگرم شوند و از توجه به معنى و تفکر در آیه ها و معانى واژگان وحى دربمانند و سبب شود که قراءت از صورت عادى خارج گردد از حیله ها و کیدهاى شیطان است.

در نظر امام خواندن قرآن براى آن است که حقیقتها و سزایگان وحیانى قرآن در اندیشه و قلب و رفتار اثر بگذارد. براى این منظور باید آداب ظاهرى و باطنى قراءت را که در شریعت بیان شده است نگهداشت.

در این جا به مهم ترین ادبهاى قراءت که مورد تاکید دین است و امام آنها را یادآور شده اشاره مى کنیم:

 

1. ترتیل:

(از آداب قراءت که موجب تأثیر در نفس نیز هست و سزاوار است که شخص قارى مواظبت آن کند ترتیل در قراءت است و آن به طورى که در حدیث است عبارت است از حدّ متوسط بین (سرعت و تعجیل) و (تأنّى و تغوّر) مفرط که کلمات از هم متفّرق و منتشر گردد.)22

در حدیث معناى ترتیل چنین بیان شده است:

عبدالله بن سلیمان مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم از فرموده خداوند متعال: (ورتّل القرآن ترتیلاً) امام فرمود: امیرالمؤمنین(ع) فرمود:

 

(تبینَّه تبیاناً ولا تهُذَّه هذَّ الشعر و لا تنثُرْه نثْر الرمل و لکن أفزعوا قلوبکم القاسیة ولا یکن همُّ احدکم آخر السورة.)23

واژگان قرآن را به گونه کامل(بر زبان) آشکار کن و شتاب نورز

 

 

( 210 )

آن گونه که در خواندن شعر شتاب مى ورزى.و پراکنده نساز واژگان را به گونه اى که به هم پیوسته نشوند. به گونه اى بخوانید که دلهاى سخت شما نرم شود و همّ شما به پایان رساندن سوره نباشد.

ترتیل در قراءت قرآن به این معنا است که آیه هاى قرآن به گونه شمرده و روشن خوانده شود تا معانى آنها بر ذهن و قلب بنشیند.براى این هدف تمرکز قواى مدرکه و توجه ذهن به قرآن در هنگام قراءت یکى از امور لازم و بایسته است. امام پناه به خدا مى برد از قاریانى که در حال قراءت آیات قرآن حواس خود را جمع نمى کنند و پریشان خاطرند.

(نعوذ بالله در خواندن کتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمع تر است از کتاب کریم.)24

 

2. استعاذه

(فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم.)

دومین ادب از ادبهاى قراءت استعاذه از شیطان است. البته هدف تنها ذکر این جمله با زبان نیست بلکه باید (ذکر) تبدیل به (فکر) شود و مقدمه پدیدآمدن حالتى در نفس گردد که خویهاى غیرخدایى وسوسه ها و خیال پردازیهاى شیطانى به هنگام قراءت از محیط ذهن و جان برچیده شود تا فکر مجال یابد با واژگان وحى همراه شود و معنى و ژرفاى کلام خدا را بازجوید و به کام آورد; از این روى ذکرِ استعاذه در آغاز قراءت ادبى مهم و اثرگذار براى بهره مند شدن از فیض قراءت قرآن است:

(از آداب مهمّه قراءت خصوصاً قراءت در نماز که سفر روحانى الى اللّه و معراج حقیقى و مرقاة وصول اهل الله است استعاذه از شیطان رجیم است که خار طریق معرفت و مانع سیر و سلوک الى الله است.)25

 

 

 

( 211 )

 

3. تعظیم

امام مى نویسد:

(یکى از آداب مهمه قراءت کتابهاى الهى که عرف و عامى در آن شرکت دارند و از آن نتایج حسنه حاصل شود و موجب نورانیت قلب و حیات باطن شود (تعظیم) است و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگى و جلالت و کبریاى آن است.)26

بزرگى قرآن به بزرگى خداوند است; چرا که قرآن تجلّى و نمود آشکار خدا در عالم تشریع است.

على(ع) مى فرماید:

 

(فتجلّى سبحانه لهم فى کتابه من غیر أن یکونوا رأوه.)27

پس خداى سبحان در کتاب خویش ـ قرآن ـ بى آن که او را ببینند خود را به ایشان آشکار گرداند.

از چشم انداز عرفان و دیدگاه معنوى تمام عالم تجلّى و نمود خداوند است ولى قرآن تجلّى مستقیم و نمود تشریعى خداست که با آن بشر راه هدایت و سلامت زندگى را مى یابد.

قرآن تجلّى است که پس از فرودآمدن به گونه واژگان در آمده است. به هنگام قراءت اگر تجلّى خدا در ذهن باشد متکلّم و بزرگى او با چشم دل و در ژرفاى جان درک خواهد شد. از همین روى نگاه به واژگان قرآن عبادت شمرده شده است:

اسحاق بن عمّار مى گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: قرآن را از بَر کرده ام از بَر بخوانم برتر است یا نه به قرآن نگاه کنم و بخوانم؟

امام(ع) فرمود:

 

(بل اقرأ وانظر فى المصحف فهو افضل أما علمت انّ النظر فى

 

 

( 212 )

المصحف عبادة.)28

 

هنگام قراءت به قرآن نگاه کن این بهتر است مگر نمى دانى که نگاه به قرآن عبادت است.

بزرگ شمردن و بزرگ داشتن قرآن مقتضاى آسمانى و وحیانى بودن آن است.با این حال براى بهره ورى و سعادت جویى از آن سودمند است; زیرا هرچه بزرگى و احترام آن بیش تر نگه داشته شود اثرگذارى و نفوذ معنوى آن بیش تر خواهد بود. این یک حالت روحى و روانى است براى انسان که هرکه را بزرگ و محترم بداند اثرپذیرى و فرمانبریِ بیش تر از او در خود احساس مى کند. این نکته در بزرگ داشت تمام شعائر اسلامى جارى است. از همین روى اسلام از مؤمنان خواسته است آنها را بزرگ بدارند.

امام در ظاهر و باطن قرآن را بزرگ مى شمرد و بزرگى و احترام آن را همیشه و در همه حال نگه مى داشت.

(گاهى به دلایلى قرآنهایى را در کیف دستى در محضر امام مى بردیم. در دفعات اولیه اتفاق افتاد که بدون توجه قرآن را نیز همراه با چیزهاى دیگر از کیف بیرون آورده روى زمین مى گذاشتیم. امام که مراقب بودند فرمودند:(قرآن را روى زمین نگذارید) و بلافاصله دستشان را جلو آوردند آن را گرفتند و روى میز گذاشتند.)29

 

4. تطبیق

در این باره امام مى نویسد:

(از آداب مهمه قراءت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بى شمار نایل کند(تطبیق) است. و آن چنان است که در هر آیه از آیات

 

 

( 213 )

شریفه که تفکر مى کند مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.)30

قرآن علم و تاریخ و فلسفه آموزش نمى دهد بلکه کتاب (انسان سازى) است.مى خواهد احساس دینى و فطرت دین خواهیِ انسان را پاسخ دهد. چگونگى درست زندگیِ کردن برابر ترازهاى دینى را به او یاد بدهد یعنى چیزى که علم و معرفت بشرى راهى به درک فراگیرى و آموزش آن ندارد. انسانِ دینى در قرآن کسى است که همه زوایاى وجودى خویش را رشد دهد. سازندگى در جهانِ بیرون از خود را با ساختن درون و باطنِ خود همراه کند. موفقیّت و پیشرفت را بر مدار ارزش و معنویت و فضیلت انسانى بخواهد و بیافریند.

در عرصه سازندگى خویشتن خویش و رسیدن به مقام قرب الهى و دست یابى به کمالها و والاییها و ارزشهاى انسانى ـ الهى قرآن کامل ترین برنامه سلوک و راه و روش کمال یابى و سعادت را بیان مى کند. عبادتهاى اسلامى و رهنمودهاى رفتارى و اخلاقیِ قرآن براى شکفتن همین ارزشها و آراسته شدن انسان بدانهاست.امام قرآن را کتاب (انسان سازى) مى شناسد و بر این باور است: با تفکر در آیه هاى قرآن مى توان جامع ترین دستورالعملهاى سلوک را از قرآن برگرفت. مهم آن است که انسان مؤمن درصدد برآید درون و بیرون خود را با معارف بلند قرآن سازوار سازد. خویها و ویژگیهاى رفتارى که این کتاب الهى براى انسانِ دین خواه و کمال جو بیان مى کند و آموزش مى دهد بفهمد و به آنها آراسته شود.این مهم در فرهنگِ قرآنى ـ عرفانى امام (تطبیق) نام دارد و یکى از ادبهاى تلاوت قرآن است.

امام به عنوان نمونه به آیاتى که در آنها داستان حضرت آدم بیان شده است اشاره و سفارش مى کند:انسان به هنگام خواندن این آیات درنگ بورزد و بیندیشد که شیطان با آن همه سجده و عبادتهاى بسیار چرا از بارگاه قدس رانده شد.چه چیزى سبب

 

 

( 214 )

فروافتادن و کژراهه روى او گردید.

بى گمان سبب سجده نکردن و رانده شدن شیطان از بارگاه الهى خود برتربینى او بود:

 

(أنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین.)

این صفت و حالت شیطانى در هر کس باشد سبب فروافتادن او از جایگاه انسانى و قرب الهى مى شود و از نظر قرآن رانده شده خداست. دین خواهى و خداجویى و عبادت آن گاه مسیر درستى مى یابد و حقیقت تراز مى شود که به خویهاى شیطانى امکان بروز ندهد. به هنگام تلاوتِ داستان حضرت آدم باید این آموزه ها در ذهن جلوه کند و همت خواننده را براى پاک سازى خود از آلودگیها برانگیزد. همین گونه در تلاوت آیات دیگر به محتوا و معانى توجه کند و حالتهاى خود را با آنها سازوار و برابر سازد تا بهره کافى و تمام از قراءت قرآن ببرد.

على(ع) در خطبه اى معروف به خطبه همام در شمارش زیباییها و خویهاى نیک پارسایان مى فرماید:

 

(تالینَ لأِجزاء القرآن یُرتّلونها ترتیلاً یُحزّنون به أنفسهم و یستثیرون به دواء دائهم.)31

قرآن را جزءجزء با درنگ بر زبان دارند و با خواندن آن اندهبارند و در آن اندوه داروى دردِ خود به دست مى آورند.

قرآن با این که تمام ساختهاى معرفت شناسانه دین را براى بشر مى گشاید و با زبان تفکر و استدلال عقل انسان را مخاطب قرار مى دهد با احساس عشق ذوق و روح بشر نیز سخن مى گوید و جان او را از حالى به حالى دگر مى سازد.بدین روى اثرگذارى و نقش تربیتى و سازنده اى که قراءت و پیوند و اُنس با قرآن مى تواند داشته باد هیچ درس اخلاق و پند و اندرز اخلاقى و مجلسِ ذکرى با آن برابر نیست. در

 

 

( 215 )

تاریخ اسلام کم نیستند کسانى چونان فضیل بن عیاض که با همه آلودگى و تاریک قلبى با شنیدن آیه اى از قرآن دگرگون شدند و روح آنان دستخوش جاذبه هاى قوى این کتاب آسمانى قرار گرفته است.

فضیل انسانِ آلوده به گناه و غرق در پلیدى و نادرستى بود و در حال انجام کار ناشایستى بود که این آیه شریفه را شنید و به گوش جان نیوشید:

 

(ألم یأن للّذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لِذکر الله و ما نزَل من الحق…)32

آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع گردد؟

این سخن خدا در ژرفاى جانش نفوذ کرد. در یک آن برآن شد که به خاک بیفتد و جبین بر زمین گذارد و از درگاه حق آمرزش خواهد.او از آن پس به قرآن و رهنمودهاى آن دل بست و به سوى قرآن بازگشت و در شمار انسانهاى مؤمن و خداترس درآمد و به زهد و تقوى نامدار شد.33

چه کسى است که سخن خدا را با درنگ بخواند دگرگون نشود و از این دریاى بى کران معنوى توشه معنوى برنگیرد. قرآن زبان احساس و ذوق و قدرت اثرگذارى روحیِ خود را چنین به وصف در مى آورد:

 

(الله نزَّل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانى تقشعّرمنه جلودُ الذین یخشون ربّهم ثم تلین جلودهم وقلوبهم الى ذکر الله.)34

خدا بهترین گفتار را به گونه کتابى یکدست و همخوان فرو فرستاد. از خواندنش پوست مردمان خداترس مى لرزد و سپس پوستهایشان و دلهایشان با یاد خدا نرم و آرام مى شود.

در دوران آغازین وحى کسانى مى خواستند با قرآن به رویارویى برخیزند امّا همین

 

 

( 216 )

که در شعاع واژگان و جمله ها و ترکیبها و آهنگ موزون و ضرباهنگ قرآن قرار مى گرفتند قلبهاى تاریک و ظلمت زده شان نور مى گرفت و جذب آیات رحمانى مى شدند.

در تاریخ قرآن آمده است: سران قریش براى آن که مردمان را از شعاع قرآن و اثرگذاریهاى روحى و معنوى آن دور کنند به این نتیجه رسیدند ولیدبن مغیره را که مردى سخن شناس بود پیش پیامبر(ص) برود و آیاتى که پیامبر(ص) بر مردم فرا مى خواند بشنود و آن گاه نامى ناخوشایند براى آن برگزیند. ولید پیش پیامبر(ص) رفت و گفت: از شعرهایى که مى گویى معجزه است برایم بخوان. پیامبر(ص) آیات سوره (فصّلت) را تلاوت کرد تا سرانجام به آیه سیزدهم رسید:

 

(فإن اعرضوا فقل أنذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود.)

در این هنگام حال ولید دگرگون شد و بدن او به لرزه درآمد.به خانه رفت و نزد قریش بازنگشت تا این که ابوجهل پیش ولید رفت و گفت: محمد تو را نیز به دین خود درآورد؟ پاسخ داد: به دین او در نیامدم لکن سخنان او همانندى با دیگر سخنها ندارد پرمغز است و ژرف سپس افزود:

(انّ له لحلاوة وانّ علیه لطلاوة وانّ اعلاه لمثمر وانّ أسفله لمغدق وانّه یعلو و ما یعلى علیه.)35

سخن او شیرینى و کشش و جاذبه اى دارد; اوج آن با ثمر و فرود آن پراثر است. این کلام اوج خواهد گرفت و چیزى بر آن برترى نخواهد یافت.

به هر روى قریش اصرار ورزیدند که ولید چیزى درباره سخنان پیامبر(ص) بگوید تا آنها بتوانند مردمان را از شنیدن آن سخنان پرهیز دهند. پس از فکر و اندیشه بسیار گفت:

(سخنان محمد سحر و جادو است که دلها را مى فریبد.)36

 

 

 

( 217 )

مشرکان از آن پس قرآن را سحر و جادو نامیده از شنیدن آن پرهیز مى کردند.

آیات 18 ـ 25 سوره (مدثر) درباره همین داستان است:

 

(انّه فکّر و قدّر. فقتل کیف قدّر. ثم قتل کیف قدّر. ثم نظر. ثم عَبس و بَسر. ثم ادبر و استکبر. فقال ان هذا الاّ سحر یؤثر.)37

اثرگذارى اعجازگونه قرآن دلیلها و سببهاى پیدا و پنهان بسیارى دارد. آمیخته بودن اندیشه با احساس ژرفایى محتوا و زیبایى فرم بیان و فطرى و جِبِّلى بودن آن از جمله آن سببهاست زبان قرآن و شیوه تعلیم و تربیت آن زبان و روشى نیست که در کتابهاى بشرى به کار مى رود. امور عقلانى را با استدلال پیچیده و خسته کننده فلسفى بیان نمى کند. اخلاق و عرفان و معنویت دینى را در شکل پند و اندرزِ مجرّد بى روح یک سویه و عقل گریز ارائه نمى دهد.احکام و مقررات دینى به گونه بایدها و نباید هاى پى درپى بیان نشده است بلکه زبان قرآن در همه این گزاره ها و پرسمانهاى عقلى و اخلاقى و عرفانى و فقهى و تاریخى زبانى است که انسان را در سویداى جانش و در ژرفاى اندیشه و ذهنش بر مى انگیزد و به فکر وا مى دارد. آموزه ها و حقیقتهاى زیبا و ناب را چنان بر جان او فرو مى ریزد که جایى و عرصه اى براى نازیباییها و کژرفتاریها و آنچه ناسازگار با فطرت است نمى ماند. قبول حق تمام هستى او را فرا مى گیرد.

مولانا سِحرِ معنوى قرآن را سِحرى حلال مى داند که در سایه آن مى توان مکرهاى شیطانى و عوامل دورساز از خدا را در درون و بیرون باز شناخت و از میان برد:

 

هست قرآن مر ترا همچون عصا
کفرها را درکشد چون اژدها(38)
هین بخوان قرآن ببین سحر حلال
سرنگونى مکرهاى کلجبال(39)

از این روى از قراءت قرآن چنین با شوق و ذوق سخن مى گوید:

 

من زحق در خواستم کاى مستعان
برقراءت من حریثم همچو جان(40)

 

 

 

( 218 )

به راستى اگر تلاوت قرآن با آدابى همراه باشد که از امام یاد شد و به گفته آن بزرگوار همان گونه که در خواندن کتاب داستان دقیق و باریک اندیشانه در ژرفاى آن سیر مى کنیم در قراءت قرآن نیز باید دقیق و به دور از پریشان خاطرى قواى مدرکه را به کار گرفت و آموزه هاى وحیانى را به گوش جان نیوشید تا به بزرگى کتاب و بزرگى صاحب کتاب و دگرگونى آفرینى واژگان آن پى برد.در این چنین قراءتى است که سِحرِ معنوى قرآن و اثرگذارى و انسان سازى آن به خوبى درک خواهد شد.

در معرفت قرآنى امام قراءت قرآن براى ثواب و اجر و بهره مند شدن از ثواب قراءت مرتبه پایین و استفاده ناچیز و اندک از قرآن است. طالب علمان و انسانِ آشنا به معارف دین شایسته نیست در این مرتبه از قرآن بماند و به آن خرسند گردد بلکه هدف مهم از قراءت دست یافتن به بهره مندیهاى روحى و فکرى و اثرپذیرفتن از سخنان خداست.یافتن ارزشهاى راستین و به کار بستنِ اصول معنوى و عرفانى وحى است. بدین سبب وقتى که قرآن خوانده مى شود باید کوشید تا از این رهگذر حقیقتها و آموزه هاى قرآن بر صفحه قلب نیز نقش بندد و هستى انسان راستى و درستى بگیرد. خویهاى درون و ویژگیها و خصلتهاى باطن با عیار قرآن تراز گردد و تفکر و رفتار با آموزه هاى وحى موزون و برابر شود. از نگاه امام ادامه این فرایند و پایدار ماندن بر این روشِ تعامل با قرآن تا آن جا مى تواند به انسان راستى و درستى و معنویت و کمال بدهد که سیرت و ساختار درونى او بازتابى از قرآن باشد:

(مطلوب در تلاوت قرآن آن است که در اعماق قلب انسان تأثیر کند و باطن انسان صورت کلام الهى گردد…به طورى که خودِ باطن انسان کلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش.)41

امام قراءت قرآن را نردبان کمال و راهى روشن و مستقیم براى رسیدن به اوج انسانیت مى داند اگر قراءت با آدابِ فهم و بهره گیرى از قرآن همراه شود مى تواند

 

 

( 219 )

براى انسان کارآمدیهاى سودمند معنوى و بهره هاى ارزشى داشته باشد. با تلاوت قرآن مى توان به مرتبه بالا و مقام بلندِ (قرب) دست یافت و استعدادهاى کمال خواهانه درون را شکوفا کرد:

(کسى که تفکّر و تدبّر در معانى قرآن کرد در قلب او اثر کند و کم کم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهى شامل حالش شود از آن مقام نیز بگذرد و هر یک از اعضا و جوارح و قواى آن آیه اى از آیات الهیه شود و شاید جَذَوات و جذبات خطابات الهى او را از خود بى خود کند و حقیقت (أقرء وَاصعَد)42 را در همین عالم دریابد تا آن که کلام را بى واسطه از متکلّمش بشنود و آنچه در وهمِ تو و من ناید آن شود.)43

امام میزان اثرگذارى معنوى قرآن را به سازوارى آمادگى درونیِ اشخاص گوناگون مى داند; از این روى بهترین مجال براى تلاوت قرآن وقتى است که درون و نفْس انسان از انگیزه هاى دنیایى به دور است و در آرامش و آسودگى و دل مشغولیهاى مادى بروز ندارد در نتیجه حضور قلب و آرامش فکرى و ذهنى بیش تر است. از سوى دیگر این ظرف از زمان قداست و معنویت ویژه اى دارد. وقتى انسان در فضاى معنوى و قدسیِ بامدادان قرار مى گیرد براى دریافتهاى معنوى و فیضهاى ملکوتى آماده تر است.

عالم ربّانى و حکیم قرآنى شیخ مجتبى قزوینى (م:1346ش.) درباره تلاوت قرآن دو دستورالعمل دارد:

1. تلاوت فجرى

2. تلاوت عقلى

استاد محمد رضا حکیمى از آن عالم متأله چنین یاد مى کند:

(درباره (تلاوت فجرى) مى فرمود:

خواندن قرآن کریم در پایان سحر و به هنگام طلوع فجر تأثیرى خاص

 

 

( 220 )

دارد که هر کس بر آن مواظبت کند به آن آثار مى رسد.

آن بزرگوار مى فرمود: این که خداوند مى فرمایند: (انّ قرآنَ الْفجر کان مشهوداً) (قرآنِ فجر مشهود و محسوس است و دیده مى شود) به درستى براى من روشن نبود و حقیقتِ آیه در هاله اى از ابهام قرار داشت; از این رو بر آن شدم که سحرگاهان قرآن بخوانم و آن را تاطلوع فجر ادامه دهم. پس از مدتى حقایقى از آیات بر من آشکار شد که تحمّل آن دشوار و خارج از طاقت من بود. دریافتم که معناى آیه این است که تلاوت قرآن کریم در سحر و هنگام طلوع فجر موجب آن مى شود که حقایق آیات براى انسان مکشوف و محسوس گردد.

درباره (تلاوت عقلى) مى فرمود:

(خواندن قرآن و آیات قرآن باید با صبر و توجه و تأمل باشد. نباید قرآن را با شتاب بخوانیم (چنان که در احادیث نیز آمده است) حتى مى فرمود: یک آیه را ده بار بخوانید بارها بخوانید حتى ده روز یک ماه… و در معانى خوب دقت کنید تا به حقایق آن برسید تا آیه در وجود شما جا باز کند روح شما را تکان دهد و شما را بسازد; یعنى تا مرحله فهمِ درست و دقیقِ آن و عملِ به آن بالا روید و روحتان روحى قرآنى شود.)44

سیر و سلوک معنوى اگر در سایه رهنمودهاى دینیِ امامان(ع) نباشد و از زلال قرآن سرچشمه نگرفته باشد خطرساز و انحراف آمیز است; زیرا در این زمینه راههاى انحرافى بسیار است و ناکامى در این راه چه بسا خسران و زیان جبران ناپذیر داشته باشد. بهره گرفتن از دستورالعملهاى قرآنى که این بزرگان و سالکانِ عالم از پیوند و

 

 

( 221 )

اُنس خود با قرآن فهم و کشف کرده اند بسیار ارزنده است. امام که خود از عالمان راه یافته و مأنوس با قرآن بود به تلاوت قرآن در بامدادان سفارش مى کند:

(اگر وقتى چون اواخر شب یا بین الطلوعَیْن بعد از فریضه صبح براى این کار اختصاص دهد خیلى بهتر است… و اگر آیات شریفه آخر سوره (حشر) را از قول خداى تعالى (یا ایها الّذین آمنوا اتّقوا الله…) که آیه 18 است تا آخر سوره که مشتمل بر تذکر و محاسبه نفس و محتوى بر مراتب توحید و اسماء و صفات است در یک وقت فراغت از نفس از واردات دنیایى مثل آخر شب یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفکر کند امید است ـ ان شاء الله ـ نتایج حسنه ببرد.)45

رسیدن به والاییهاى معنوى در سایه تلاوت قرآن وقتى ممکن مى شود که آداب قراءت به درستى انجام پذیرد و دیگر این که عناصر دورساز و بازدارنده ها در میان نباشد; چرا که بودن این عاملها و انگیزه ها سبب مى شود حقایق قرآن به درستى فهم و درک نشوند و از تلاوت نتیجه خوش آیندى به دست نیاید. از این روى براى پیوند و استفاده کامل و عام از قرآن مى بایست آن عناصر و عوامل را از خویشتن زدود.

امام به کسانى که مى خواهند با قرآن پیوند بر قرار کنند. و رهنمودهاى کمال بخش آن را دستورالعمل خودسازى و بنیانِ معرفتى و تربیتى و سلوک خود قرار دهند سفارش مى کند تا زمینه فهم و دریافت حقایق معنوى این کتاب الهى را براى خود فراهم آورند. ایشان عناصر و عواملى که انسان را از این مهم باز مى دارد و میزان بهره گیرى از تلاوت قرآن را مى کاهد به عنوان حجابهاى میان انسان و قرآن یاد کرده است. در این جا پاره اى از آنها را یادآور مى شویم.

 

 

 

( 222 )

 

حجابهاى میان انسان و قرآن

1. احساس بى نیازى: انسان اگر سلوک علمى و عملى خود را سلوک و وضع خوش آیند براى پیوند با قرآن بپندارد و استفاده از قرآن را به نگاهداشت همان وضع بداند در حقیقت براى پیوند با قرآن تنها به یک راه رفته و از راههاى بسیارِ دیگر بازمانده است. چنین شخصى چون به یافته هاى خود بسنده مى کند درصدد بر نمى آید تا براى استفاده بیش تر و کامل تر از قرآن اندیشه کند و راه هاى پیوند خود با قرآن را بگستراند و فزونى بخشد.

امام این حالت درونى و نفسانى را حجاب و بازدارنده بزرگى مى داند که انسان را از فیض گسترده و پردامنه قرآن محروم مى سازد. براى نمونه کسى که اهل تجوید است همان علم جزئى و ارتباط ظاهرى با قرآن در نظرش بزرگ جلوه مى کند و آن را کمال بالاترین پایه پیوند با قرآن مى پندارد. یا قرآن پژوهانى که به طور معمول به وجوه قراءتها و آراى گوناگونِ لغت شناسان و وقت نزول آیات و تاریخ قرآن مى پردازند. چنان مى انگارند که اشتغال به همین گزاره ها بالاترین بستگى و پیوستگى با قرآن است. فقه پژوهان و دیگر عالمان نیز همان استدلال به پاره اى آیات در قالب اصطلاحات لفظى فرا یافته هاى علمى را وضع خوش آیند مى پندارند و به آن خرسندند. ولى از نگاه امام این گونه پیوندهاى نه تنها کافى و تمام نیست که چه بسا حجاب و باز دارنده اى باشد براى بهره گیریهاى معنوى و خودسازى باطنى در پرتو دستورالعملهاى قرآن که هدفى اصیل و بنیادى است. در نظر امام این حالت از فریبهاى شیطان است و پیراستن خود از آن براى پیوند شایسته و خوش آیند با قرآن یک ضرورت است:

(یکى از حجابهاى بزرگ حجاب خودبینى است که شخصِ متعلّم

 

 

( 223 )

خود را به واسطه این حجاب مستغنى بیند نیازمند به استفاده نداند و این از شاهکارهاى مهم شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه که دارد راضى و قانع کند و ما وراء آنچه پیش اوست هر چیز را از چشم او ساقط کند.)46

 

2. آلودگى به گناه: در متون دینى براى گناه به جز کیفر اخروى آثار و پیامدهاى زیانبار بسیارى بر شمرده شده است. از جمله آن که گناه سبب مى شود انسان از فهم قرآن و استفاده از معارف معنوى وحى محروم بماند و نتواند از تلاوت آیات به حقایق و آنها برسد و معانى را دریافت کند; زیرا با انجام گناه آمادگى قلب براى درک راستیها و درستیها از میان مى رود. در معرفت عرفانى امام بسته شدن راههاى معرفت بر روى انسان گناهکار اثر طبیعى و وضعیِ گناه است; همان گونه که کارهاى نیک و صالح سبب مى شود ملکوت نفس روشنى بیابد و قلب پاک و نورانى گردد و در نتیجه لوح دل چونان آیینه صاف و پاک بتواند راستیها و درستیها و معارف معنوى را در خود تجلى دهد. با انجام گناه و سرکشى نسبت به ساحت قدس خدا نیز ملکوت نفسِ انسان تاریک و پلید مى شود و این پلیدى باز مى دارد از این که راستیها و درستیها و معارف قرآنى در قلب بازتابد; از این روى انسان از دریافت و درک آنها بى بهره مى ماند. این حقیقتى است که در قرآن به آن اشاره شده است: (لایمسّه الاّ المطهّرون)47 قرآن را جز پاکان درنیابند.

 

3. دنیا دوستى: از حجابها و بازدارنده هاى بین انسان و معارف و آموزه هاى والاى اسلامى است.

(از حُجب غلیظه که پرده ضخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن

 

 

( 224 )

حجابِ حبّ دنیا است که به واسطه آن قلب تمام همّ خود را صرف آن کند و وجهه قلب یک سره دنیاوى شود.)48

امور دنیوى وقتى حجاب معرفت معنوى مى شود که در نظر انسان دنیا به صورت هدف جلوه کند ملکوت دنیا و حقیقت هستى در نظر فراموش شود. در این صورت انسان نمى تواند درک عمیق داشته باشد; زیرا به آنچه آشکار است عادت یافته و از تجربه نفوذ به گوهر و حقیقت بى خبر است. امور معنوى و حقایق و معارف الهى از مقوله ظواهر و امور آشکارِ دنیوى نیستند; از این روى به آسانى و سادگى به چنگ نمى افتند. با حواسِ ظاهر صید نمى شوند. در عرصه معنویات و حقایق وحیانى حواس باطنى و درک عمیق و ژرف که تنها قلب و دل آدمى به آن آراسته است کاربرى دارد.

دل آن گاه که پیرایه مادى و دنیوى به خود بگیرد و زنگار دنیا بر آن نشیند از درک و دریافت این گونه امور ناتوان مى شود و یاراى آن را ندارد که گوهر مینوى را که در صدف واژگان نهان است بیابد. در نتیجه هدف اصلى تلاوت که رشد معنوى است به دست نمى آید.

همه مرحله ها و پارهاى معنوى که براى انسان فراهم مى شود بسته به توانِ درک و پذیرش قلبى است. هر اندازه توان قلبى براى درک امور معنوى بیش و ژرف تر باشد مرحله هاى معنوى بالاترى دست یافتنى مى شود. عوامل یاد شده چون قلب و دل آدمى را مى آلایند و مى میرانند در حقیقت ابزار درک و کانون معرفت معنوى را از او مى ستانند; یعنى درست نیرویى را مورد هجوم قرار مى دهند و به آن ضربه مى زنند که تنها به یارى آن مى توان راستیها و درستیها و معارف معنوى قرآن را درک و دریافت کرد.

بنابراین برداشتن حجابها و بازدارنده هاى درک و آنچه که انسان را از فهم

 

 

( 225 )

والاییهاى قرآن باز مى دارد و اثر پذیرى از قرآن را فرو مى کاهد براى پیوند راستین با قرآن گامى بایسته و کارگر است.

براى این مرحله امام سفارش مى کند:

(کسى که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیه بهره بردارد باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصى قلبیّه را که اشتغال به غیر است از دل براندازد.)49

امام با همه پافشارى که بر تلاوت همراه با فهم و درک دارد و این مهم را نخستین گام براى بازگشت به قرآن مى داند; ولى از آن جا که بر این باور است انس ظاهرى با قرآن نیز بایسته و اثرگذار است تلاوت و قراءت بدون آداب را از نظر نمى اندازد بلکه این را مرتبه اى پایین از پیوند و استفاده ازقرآن; یعنى بهره مند شدن از ثواب قراءت مى شمارد چه بسا از همین رهگذر نیز محبت الهى به دست آید. معنویت و اعجاز معنوى کلمات بر دل اثر کند و اُنس و پیوند ظاهرى کم کم به اُنس و پیوند ژرف با قرآن دگر شود:

(فرزندم با قرآن این کتاب معرفت آشنا شو اگرچه با قراءت آن و راهى از آن به سوى محبوب بازکن و تصور نکن که قراءت بدون معرفت اثرى ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر این کتاب از طرف محبوب است براى تو و براى همه کس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محِبّ مفاد آن را نداند و با این انگیزه حبِّ محبوب که کمالِ مطلوب است به سراغت آید و شاید دست گیرد.)50

 

 

 
( 226 )
 
پى نوشتها:
 
1. (صحیفه نور) ج27/16.
 
2. سوره (بقره) آیه 2.
 
3. سوره (نحل) آیه 89.
 
4. سوره (فصّلت) آیه 42.
 
5. (اصول کافى) کلینى ج69/1 دارالصعب بیروت.
 
6. (صحیفه نور) ج229/20.
 
7. همان ج88/1.
 
8. سوره (فرقان) آیه 30.
 
9. (المیزان فى تفسیر القرآن) علامه طباطبایى ج205/15.
 
10. (پرواز در ملکوت) سید احمد فهرى ج113/2; (صحیفه نور) ج56/15.
 
11. سوره (مزمل) آیه 4.
 
12. سوره (نمل) آیه 92; سوره (مزمل) آیه 20.
 
13. سوره (اعراف) آیه 204.
 
14. (اربعین حدیث) امام خمینى ج155/2.
 
15. همان129/ به نقل از: (روضه کافى)79/.
 
16. (وسائل الشیعه) حرّ عاملى ج849/4; (اصول کافى) ج609/2.
 
17. (اصول کافى) ج609/2.
 
18. (صحیفه سجادیه) دعاى 42.
 
19. (الأنوار البهیّه) محدث قمى تقدیم و تعلیق: محمد کاظم شانه چى179/ رضى.
 
20. (ره توشه راهیان نور) ویژه ماه مبارک رمضان198/.
 
21. (سرگذشتهاى ویژه از زندگى حضرت امام خمینى) مصطفى وجدانى ج52/2 ـ 53 پیام آزادى.
 
22. (اربعین حدیث) ج160/2.
 
23. (اصول کافى) ج614/2.
 
24. (اربعین حدیث) ج161/2.
 
25. (پرواز در ملکوت) ج133/2.
 
 
 
( 227 )
26. همان ج97/2.
27. (نهج البلاغه) صبحى صالح ترجمه سید جعفر شهیدى142/ خطبه 147.
 
28. (اصول کافى) ج613/2 ـ 614.
 
29. (سرگذشتهاى ویژه از زندگى امام خمینى) ج69/5.
 
30. (پرواز در ملکوت) ج120/2.
 
31. (نهج البلاغه) شهیدى225/ خطبه 193.
 
32. سوره (حدید) آیه 16.
 
33. (سفینة البحار) محدث قمى ج103/7 دارالاسوة.
 
34. سوره (زمر) آیه 23.
 
35. (مجمع البیان) شیخ طبرسى ج6 جزء109/29 دارالمکتبة بیروت; (تاریخ قرآن) دکتر محمود رامیار216/ ـ 217.
 
36. (سیره ابن هشام) ج288/1.
 
37. سوره (مدثر) آیه هاى 18 ـ 25.
 
38. (مثنوى) نیکلسون ج69/2; (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى) محمد تقى جعفرى ج109/7.
 
39. همان ج30/3; (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى) ج206/11.
 
40. همان ج107/2; (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى) ج406/7.
 
41. (اربعین حدیث) ج156/2.
 
42. (اصول کافى) ج602/2.
 
43. (اربعین حدیث) ج158/2.
 
44. مجله (بشارت) سال اول شماره سوم19 ـ 20.
 
45. (شرح حدیث عقل و جهل) امام خمینى106/ نشر آثار.
 
46. (پرواز در ملکوت) ج110/2 ـ 111.
 
47. سوره (واقعه) آیه 79.
 
48. (پرواز در ملکوت) ج117/2.
 
49. همان.
 
50. (جلوه هاى رحمانى)26