تاریخ در نگاه شهید صدر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


 

شناخت بسیارى از دانشهاى انسانى به شناخت ابعاد تاریخى آن بستگى دارد و پژوهشگران بدون آشنایى با پیشینه و ساختار گذشته آن نمى توانند در باب آن دانش قضاوت کنند.

 

همان گونه که دانستن عملکرد جامعه هاى بشرى نیاز به کاوش در گذشته دارد اطلاع از سیر دگرگونى اندیشه ها نیز نیاز به آشنایى با تاریخ آنها دارد.

 

در حوزه علوم اسلامى کلام تفسیر و فقه نیز بدون آگاهى همه جانبه از آغاز و زمینه هاى پیدایش و دگرگونى مسائل نمى توان به ژرفاى آن رسید و درباره آن اظهار نظر کرد. از این روى حوزویان به عنوان روشن گران مکتب باید با تاریخ جهان و انسان و اسلام و دانشهاى اسلامى آشنا باشند و با تیزنگرى همه سویه درباره آن به کاوش بپردازند.

 

افزون بر این که مرزبانى از مرزهاى عقیدتى و جغرافیایى اسلام در برابر هجوم دیگران نیاز به آگاهى گسترده از عملکرد و تجربه هاى دیگران است و این تنها با

بررسى رویدادهاى اجتماعى و سیاسى و دگردیسیهاى جامعه هاى بشرى به دست مى آید. موفقیت بزرگانى چون شیخ مفید شیخ طوسى علامه حلى علامه مجلسى و… در عرصه روشن گرى و تبلیغ مرهون ارزش دادن به مباحث تاریخى در حوزه هاى قدیم و آشنایى گسترده آن بزرگان با تاریخ جهان و انسان است.

 

متأسفانه دیرى است که در حوزه ها تاریخ جایگاه خود را از دست داده و حوزویان و دانش وران حوزوى نگاهشان به تاریخ نگاه از روى تفنن و برترى جویى و کسب فضیلت است نه نگاه جدى و راهگشا و از این زاویه که تاریخ راه ورود به دنیاى دانشها و معارف اسلامى و انسانى است.

 

برخلاف سیر کنونى حوزه ها و حوزویان شهید سید محمد باقر صدر که این دفتر به یاد و نام اوست به تاریخ نگاهى معنى دار و جدى و از روى درنگ داشت.

 

شهید صدر در مقام مرزبانى اندیشه اسلامى از ارزشهاى تاریخ با خبر بود و ضرورت آن را احساس مى کرد و با پیروى از راه بزرگانى چون: محمد جواد مغنیه سید محسن امین کاشف الغطاء علامه امینى و… براى احیاى تاریخ در حوزه ها کوشش کرد.

 

آن فقیه بلند مرتبه به تاریخ به مثابه رکنى اساسى در دایره علوم حوزوى مى نگریست و بخشى از عمر با برکتش را به بررسى مسائل تاریخى اختصاص داد.

 

شهید تاریخ را از علومى مى دانست که چونان فقه و اصول نیازمند تدریس و مباحثه است و محقق در آن مى بایست براى شناخت رموز تاریخى روش علمى را برگزیند و از تعصب کور و دلائل کم مایه به دور ماند.

 

اهتمام شهید صدر به مباحث تاریخى چنان بود که در مسابقه نگارش بهترین اثر تاریخى درباره امیرمؤمنان و فاطمه زهرا(س) شرکت جست.

 

شهید صدر دانش پژوهان را در دستیابى به منابع اسلامى و شیعى یارى مى داد و با ارائه مدارک تاریخى سعى در بارور شدن آثارشان را داشت. از جمله متعهد شد که عبدالفتاح عبدالمقصود پژوهشگر مصرى را براى نگارش کتابى درباره فاطمه زهرا(س) یارى دهد و مصادر آن را جمع آورى و آن را منتشر کند.1

 

شهید صدر با انبوه کارهاى علمى و اجتماعى در روزهاى وفات معصومان(ع) براى مردم تاریخ امامت مى گفت2 براى شاگردان مستعد و علاقه مند به مسائل تاریخى درس ویژه تاریخ داشت و تاریخ تحلیلى صدر اسلام را برایشان باز مى گفت.3

 

شاگردان را تشویق مى کرد در مباحث تاریخى بیش تر به کاوش بپردازند و مردم را با میراث اسلامى آشنا سازند:

 

([شاگردان شهید صدر] در زمینه تاریخ فکر اسلامى و دعوت به اسلام نیز مطالعه مى کردند که نتیجه بسیارخوب داشت و طلابى که در آن کلاسها تربیت شدند الآن بیش تر براى جامعه مفید و در متن کارهاى انقلابى عراق قراردارند.)4

 

شاگردان شهید در زمینه تاریخ آثار ارزشمندى را به جامعه ارائه کرده اند.

 

خواهر گرامى وى شهید بنت الهدى نیز به تشویق برادر در زمینه هاى تاریخى و اجتماعى به کارهایى دست زد.5

 

پژوهشهاى شهید در موضوعات تاریخى

 

عرصه تاریخ در نگاه شهید همه مسائل علوم اسلامى: عقاید اخلاق و فقه را در بر مى گیرد و پژوهش هر یک از اینها بدون بررسى زوایاى تاریخى آنها پذیرفتنى نیست. اگر در عقاید تاریخ از منابع شناخت است در فقه نیز تاریخ کانِ تحقیق است.

 

در این بخش مرورى داریم بر دیدگاههاى شهید در بخشهایى از علوم اسلامى.

 

تاریخ در حوزه عقاید:

تاریخ دو بخش دارد: بخش نظرى و بخش تاریخنگارى. در قسمت نخست از مسائل فلسفى تاریخ و نقد تاریخ و مکتبهاى تاریخى بحث مى شود و قسمت دوم به نقل پدیده ها و رخدادهاى جزئى اختصاص دارد.

 

تاریخ نظرى که فلسفه تاریخ نامیده مى شود عبارت است از دریافت برداشت هر مکتب از تاریخ و دگرگونیهاى اجتماعى و به این پرسش پاسخ مى دهد که تاریخ به کجا مى رود و نقش انسان در برابر دگرگونیهاى آن چه مقدار است. از این زاویه بحث از تاریخ با عقاید و مسائل اعتقادى پیوندى ژرف دارد.

 

در گذشته تاریخ از این زاویه در میان فلاسفه و متکلمان کم تر مطرح بود ولى از آغاز سده اخیر بحث تاریخ در میان روشنفکران مغرب زمین مسأله روز بود و تحلیل فلسفه تاریخ در قالب تفکرى فلسفى اندیشه بسیارى را به خود مشغول داشته بود که از پر هوادارترین این دیدگاهها دیدگاههاى هگل و مارکس بود. اندیشه هایى که در نهایت به تاریخ هویتى مستقل دادند و انسان را مجبور و مقهور جبر تاریخ مى پنداشتند.6

 

این نگرشها که در زادگاه خود بازتابهاى گوناگونى داشتند در دنیاى اسلام نیز بى واکنش نبودند و شیفتگان مکتب مارکسیسم به توجیه آن درمیان نسل نو پرداختند و درجلوه دادن آن به عنوان حرکتى علمى و پویا از هیچ کوششى دریغ نکردند.

 

در ایران حرب توده و در عراق حزب کمونیست آن کشور مبلغ اندیشه هاى دیالیک تیک بودند.

 

گروهى از اسلامیان آگاهانه و گروهى ناآگاهانه در برابر این موج عظیم با تحریف برخى از متون دینى سعى در هماهنگ نشان دادن اندیشه هاى اسلامى با مارکسیسم داشتند که شاید بتوان از دکتر على الوردى از متفکران شیعى عراق به عنوان نخستین مروج اندیشه هاى التقاطى در عراق نام برد.7

 

شهید صدر از نخستین عالمانى بود که به رویارویى با این انحراف بنیان برافکن پرداخت. او که زبان مشترک فلسفه غرب و اسلام را مى دانست و از تاریخ علم و روابط دانشها اطلاع کامل داشت8 براى روشن گرى دیدگاه اسلام درباره تاریخ انسان و تاریخ رساله هاى عالمانه و دقیقى نگاشت.

 

از این روى آیت اللّه محسن حکیم به رویارویى با مارکسیسم بسیار اهمیت مى داده و اندیشه ور و مرد این میدان سهمگین را شهید سید محمد باقر صدر مى دانسته است:

(من بسیارى را مى بینم که به طرف تفکرات الحادى مارکسیسم گرایش دارند ومردم را گمراه مى کنند و دستاویز آنان این است که اسلام مردم را به برابرى فقیران و ثروتمندان دعوت مى کند و مسلک اشتراکى نیز مردم را به همین مى خواند و این مطلب بسیارى از مردم بویژه شیعیان را به اشتباه انداخته است و نیز این سخن که امام على(ع) طرفدار محرومان بود و مارکسیسم نیز به همین دعوت مى کند. ما نیازمند کتابى هستیم که تفکرات اسلام و مارکسیسم را مطرح کند و به مقایسه دیدگاههاى آن دو بپردازد. اگر ممکن است به سید محمد باقر بگو در این باره کتابى بنویسد.)9

 

احساس این خلأ بود که آن بزرگوار روشن گرى مسائل اعتقادى را در صدر کارهاى خود قرارداد و نخستین درسهاى تفسیر خود را به روشن گرى دیدگاه تاریخى اسلام و جایگاه تاریخ در حوزه اندیشه دینى اختصاص داد.

 

او در این مباحث دیدگاه اسلام را درباره هویت تاریخ و نقش انسان در برابر دگرگونیهاى تاریخى ارزیابى کرد10 و نیز درمقاله اى برجستگیهاى بینش اسلام را درباره تاریخ از دو تفکر مسیحى و مارکسیسم برشمرد.11

 

کار مرحوم صدر را درباره تاریخ باید سرآغاز کارهاى گسترده اى شمرد که پس از آن جناب از سوى شاگردان و دیگر متفکران اسلامى درباره فلسفه تاریخ صورت گرفته است.

 

تاریخ امامان شیعه

کار دیگر شهید درتاریخ بررسى زندگى امامان شیعه است. آن بزرگ مرد از بیگانگى حوزه با میراثهاى گذشته و تاریخ اسلام و ائمه رنج مى برد و بر آن بود که سیرت پیشینیان صالح را در ارزش گذاردن به تاریخ اسلام و زندگانى امامان(ع) زنده کند و حوزویان را در کنار آموزش کلام و فقه علاقه مند به تاریخ امامان(ع) بار بیاورد و از این راه کم کم با تحلیل درست از زندگى ائمه آنان را به جوامع بشرى بشناساند و از سیره سیاسى و اجتماعى آنان در حرکت تبلیغى و سیاسى خود بهره گیرد از این روى وقتى را براى آموزش تاریخ اختصاص مى داد:

 

(واما التاریخ فتشهد محاضرات الشهید التى القاها على ثلثة من طلابه بالعمق والدقة التى کان علیها فى دراسة سیره الائمة و ادوارهم الرسالیة التى اضطلعوا بها وکذا بحثه حول الولایه.)12

 

گواه بر اهمیت دادن ایشان به تاریخ بحثهاى عمیق و دقیقى است که درباره تحلیل سیره امامان و ادوار امامت و نیز بحثهاى ولایت براى سه نفر از شاگردانش ارائه داده است.

 

از شهید صدر در این باره کتابهایى چون: پیرامون زندگى ائمه زندگى امام على زندگى امام حسین امام مهدى و فدک به چاپ رسیده است.

 

روش شهید صدر در بررسى زندگى امامان

شهید صدر در بحث از سیره ائمه اشاره اى دارد به روشهاى پیشین سیره نویسى در زندگى ائمه. در نگاه ایشان دو گونه مى توان زندگى ائمه را به بوته بررسى نهاد: نخست شکل تجزیه اى که به گونه فردى و جزیى در زندگى فرد فرد ایشان به تحقیق دست بزنیم دوم به شکل کلى مجموعه زندگى امامان را به عنوان یک واحد بررسى کنیم.

 

شهید صدر در نقد روش نخست که شیوه بیش تر سیره نویسان گذشته بر آن بود نوشته است:

 

(در این شیوه بررسى در حالتها و ویژگیهاى امامان در ظاهر رفتارى ناهماهنگ با همدیگر مى بینیم که هر یک برنامه اى ضد دیگرى داشته اند.

 

امام حسن(ع) با دشمن خود صلح مى کند و امام حسین(ع) بادشمن خود مى جنگد و کشته مى شود.

 

امام سجاد(ع) زندگى خود را به دعا و نیایش سپرى مى کند و زندگى امام باقر(ع) به تمام معنى همراه با نشر علم و حدیث و فقه است و هیچ گونه پیوندى بین آنها دیده نمى شود.

 

افزون بر این از لوازم بررسى جداگانه زندگى ائمه(ع) این باور عموم در میان شیعیان است که امامان در طول زندگى مظلومانى بوده اند که از منصب حکومت کنار زده شده و با گونه هاى محرومیت و ستم دست به گریبان بوده اند.

 

این گروه از مردم بر این پندارند که نقش ائمه در زندگى بیش تر یک نقش منفى بوده و در زمینه هاى اجتماعى جهتى منفى داشته اند و حال و روز آنان چونان کسى بوده که سرایشان را غصب کرده اند و امیدى براى بازگرداندن آن نیست.

 

بى گمان این نگرش و دید منفى خطرى بزرگ در عقیده و در عمل اجتماعى به بار خواهد آورد و این نتیجه را به بار خواهد آورد که پیشوایان معصوم هیچ گونه وظیفه اجتماعى نداشته اند.)

 

شهید صدر پس از نقد این دیدگاه مى نویسد:

 

(زندگى همه ائمه یک حرکت واحد بوده و یک کل جارى در تاریخ و در حرکت مشترک ایشان هیچ گونه ناسازگارى و اختلافى وجود نداشته است و اختلافى که در زندگى فرد فرد ائمه(ع) دیده مى شود مربوط است به اختلاف زمان و حالتهاى اجتماعى گوناگون و دشواریهایى که هر امام با آن رو به رو بوده است; چه در هر زمانى هر امام; با دشواریهایى روبه رو بوده که با دشواریها و درگیریهاى امام دیگر

فرق داشته است و همه کارهاى آنان نقشه اى حساب شده و منظم ومربوط به هم است که هر یک دیگرى را کامل مى کند و هدف این پیوند هشدار به نسلهاى مختلف است و این رسالت مشترک ابهامى ندارد تا در پى شناخت اسباب و علل آن برآییم بلکه نفس عقیده به امامت ایشان چنین نقشه وحرکتى را ایجاب مى کند; چه امامت ماهیت یکسانى است که در همه ایشان به گونه مساوى تحقق یافته و مسئولیت و شرایط آن یکى است. پس باید بازتاب این ماهیت یکسان در زندگى تک تک ایشان یک حرکت مربوط به هم را شکل دهد که در روند تاریخى آنان جزو دیگر را تکامل بخشد گرچه به حسب ظاهر و براساس زمانهاى گوناگون اختلافهایى در موضع گیریهاى ایشان دیده مى شود.)13

 

شهید صدر در بررسى هدفهاى مشترک ائمه(ع) یادآور مى شود: گرچه از سوى قدرتمندان از حکومت کنارزده شده اند ولى آنان گوشه نشینى اختیار نکرده و از رسالت خود روبرنتافته اند.

 

از دید ایشان مهم ترین هدفهاى امامان چنین است:

1 . حفظ کیان اسلامى از انحراف:

ائمه(ع) خود را مسؤول حفظ اسلام مى دانسته اند تا احکام اسلام به درستى روشن شود و اسلام از هرگونه انحرافى در امان بماند. هرگاه در جامعه اسلامى انحرافى در احکام اسلام رخ مى داد و یاجامعه اسلامى دچار مشکل مى شد که حیثیت اسلام به خطر مى افتاد و حاکمان زمان از گشودن آن در مى ماندند امامان با پیشنهادهاى خود آن خطر را بر طرف مى کردند.

 

کوشش امامان این بود که جامعه اسلامى بر نوامیس اسلام استوار بماند. بر همین اساس على(ع) خلفا را از انحراف باز مى داشت وجلوى انحرافها مى ایستاد و امام حسین(ع) درراه حفظ اصول اسلام شهید شد و امام سجاد(ع) در زمانى که حکومت

عبدالملک مروان در رفع مشکلى در برابر دولت روم فروماند به کمک او شتافت و امام باقر(ع) هشام بن عبدالملک را درموضوعى مربوط به حیثیت اسلام یارى رساند.

 

ائمه(ع) با حکومت هاى ستم پیشه که چهره اسلام را کریه مى ساختند و بد جلوه مى دادند مبارزه مى کردند و در این راه تا مرز شهادت پیش مى رفتند.

 

2 . رهبرى معنوى جامعه:

 

کار دیگر ائمه رهبرى جامعه پیروان اهل بیت بود. ائمه این مقام را به صرف انتساب به پیامبر به دست نیاوردند چه منسوبان به حضرت بسیار بودند بلکه کوششهاى خالصانه ائمه نسبت به امت سبب این گرایش شد. مردم به آنان رجوع مى کردند و ائمه ایشان را درکارها یارى مى رساندند; چه بسیار قدرتمندان تلاش داشتند که مانع از رهبرى ائمه شوند و میان مردم و آنان جدایى افکنند ولى باز امت پذیراى رهبرى ایشان بودند و اگر نقش موثر آنان درجلودارى مردم نبود حاکمان زمان این همه بر آنان سخت نمى گرفتند.14

 

تاریخ پیدایش تشیع

در طول تاریخ دو گروه در برابر تشیع به رویارویى برخاسته اند و در سست کردن بنیادهاى آن کوشیده اند: نخست امویان پیدایش گروهى به نام پیروان اهل بیت را ناسازگار با هدفهاى خود مى دیده و در تحریف شخصیت و نابودى آنان از هیچ کوششى دریغ نمى ورزیده اند.

 

گروه دوم ناآشنایان با تشیع و تاریخ شیعیان بوده اند. این دسته در اثر ناآشنایى با سیر پیدایش تشیع کوشیده اند آن را به عنوان مذهبى ترسیم کنند که در متن اسلام ریشه نداشته و سپسها در اجتماع اسلامى به وجود آمده است و شیعیان را مردمى معرفى کنند که در طول تاریخ در پى یک سلسله از رویدادهاى تاریخى و دگرگونیهاى اجتماعى پیدا شده اند و اندک اندک این حزب سیاسى رنگ اعتقادى به خود گرفته است.

 

در دفاع از کیان تشیع در سده اخیر بزرگان بسیارى به میدان آمدند و کسانى چون:

علامه امینى صدر کاشف الغطاء سید محسن امین آقا بزرگ تهرانى و… آثار جاودانى از خود به یادگار گذاشتند و به کج اندیشها و بدخواهیها پاسخ شایسته دادند.

 

شهید صدر درادامه این حرکت مقدس و توفنده قلم به دست گرفت و براى پاسدارى از کیان تشیع به دفاع برخاست او در پى روشن گرى مردم در برابر قلم به دستان ناآگاه در مصر حجاز و عراق که در لباس سنت طلبى ووحدت خواهى اساس شیعه را زیر سؤال مى بردند به دور از هرگونه تعصب منفى به نگارش تاریخ تشیع روى آورد و کتابى به نام: (التشیع والاسلام) نگاشت و آن را در مقدمه (تاریخ الامامه واسلافهم) نوشته دکتر عبدالله فیاض آورد.15

 

او از آغاز اسلام مسأله تشیع را قدم به قدم دنبال کرد و آن را مولود طبیعى اسلام معرفى کرد و با اسناد و مدارک سیر طبیعى تشکل شیعه را از آغاز و ادوار اسلام به قلم کشید.

 

این کتاب در معرفى شیعه در جامعه هاى عربى کارگر افتاد و بحث بى جانبدارانه و محققانه آن نظر (دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه) را به خود جلب کرده و دارالتقریب در نامه اى به مترجم این کتاب از زحمتهاى نویسنده و مترجم تقدیر کرد.16

 

شهید صدر در زمینه شناسائى ادعانامه هاى شیعه مسأله فدک را که از نخستین مسائل کلامى و فکرى مسلمانان است از زاویه تاریخى و سیاسى تحلیل کرد و آن را به جهان دانش عرضه داشت.

 

انگیزه نگارش کتاب فدک ساده گذشتن مورخان معاصر از این موضوع بود.

 

استاد عباس محمود عقاد 17 در (فاطمه و الفاطمیون) همه مقاله را در چند سطر خلاصه کرده است و آن را از مباحثى قلمداد کرده که نتیجه اى ندارد و به جایى نمى رسد.

 

شهید صدر در این باره مى نویسد:

 

(من در حالى مشغول نوشتن کتاب (فدک) هستم که کتاب: (فاطمه و

فاطمیون) استاد عقاد را در پیش روى دارم. در آغاز با شور و شوق فراوان به سراغ این اثر رفتم که ببینم ایشان درباره این موضوع حساس تاریخى چه نوشته است. من بر این بودم که روزگار تعصب و تعبّد بر روش پیشینیان و پرهیز از طرح عمیقانه مسائل تاریخى و مذهبى سپرى شده و موضوع با روشن بینى در بوته تحقیق و بررسى قرار گرفته است ولى افسوس که دیدم عقاد از این موضوع با اهمیت به سادگى گذشته ومطالب را در چند سطر خلاصه کرده است و به این بسنده کرده که بگوید: نه زهرا مطالبه به ناحق مى کرد و نه ابوبکر از مطالبه حق مستند ابا داشت.)18

 

بله در روزگار تحقیق و در فضاى آزاد اندیشى حقایق چنین بى رنگ جلوه داده مى شوند و بازار اتهام علیه شیعه همچنان گرم نگه داشته مى شود و شیعه به عنوان مسلکى نوساخته به جوانان معرفى مى گردد. در این راستا بود که شهید به نگارش اثر تاریخى فدک دست زد و یکى از ادعاهاى شیعه را از زاویه فقهى و تاریخى روشن کرد.

 

نقش تاریخ در تفسیر قرآن

در شناخت قرآن تاریخ نقش اساسى دارد و مفسر بدون آشنایى با تاریخ نمى تواند به آستانه قرآن راه یابد و از آن بهره برد. شهید صدر در دو محور بهره گیرى از تاریخ را براى تفسیر قرآن لازم مى داند:

 

1 . دانستن شأن نزول: به نظر ایشان آیات قرآن به دو بخش تقسیم مى شوند:

 

الف . آیاتى که براى هدایت و تربیت نازل شده اند بدون این که انگیزه پیشین و سبب معین در نزول داشته باشند مانند آیات مربوط به قیامت بهشت و جهنم.

 

ب . آیاتى که بر اثر یک واقعه و یا پاسخ از پرسشى نازل گردیده اند مانند: آیاتى که درباره مسجد ضرار و در پاسخ اهل کتاب که از روح پرسیده بودند نازل شده است:

 

(شناخت اسباب نزول در فهم آیات جایگاه بزرگ دارد; زیرا نص قرآنى که مرتبط به سبب معین است بر سیاق و روش همان سبب معین نازل شده است پس اگر ما به مقدمات و اسباب آن توجه نداشته باشیم اسرار تعبیر قرآن برما ناشناخته مى ماند. در مثل ظهور آیه شریفه: (ان الصفا والمروة من شعائر الله فمن حجّ البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما) دلالت بر آن دارد که در سعى میان صفا و مروه گناهى نیست و تصریحى بر واجب بودن سعى ندارد ولى فهم وجوب از آیه تنها از درنگ روى شأن نزول به دست مى آید; زیرا سعى از مراسم دوران جاهلیت بود و شمارى از اصحاب پیامبر(ص) از انجام آن کراهت داشتند پس آیه نازل شد و آیه در واقع درصدد نفى این اندیشه از ذهنهاست و اعلان این که سعى میان صفا و مروه از شعائر خداست نه از رسمهاى جاهلیت. همین ناآشنایى با سبب نزول سبب شده است که برخى سعى را مستحب بدانند نه واجب.)19

 

2 . آشنایى با احوال جهان و انسان و در دست داشتن تجربه هاى گذشته و حال جامعه هاى بشرى. مفسر با آگاهى از انتظارها و در دست داشتن تجربه هاى بشرى به سراغ قرآن مى رود و دردهاى خود را در کتاب خدا مى جوید.

 

شهید صدر درمقدمه (سنتهاى تاریخ در قرآن) روش تفسیرى را به دو گونه تقسیم کرده است: روش تجزیه اى و آیه به آیه و روش موضوعى. درباره روش تجزیه اى مى نویسد:

 

(گرچه این روش مقدمه تفسیر موضوعى و دریافت کل مطالب قرآن است ولى این عیب را دارد که مفسر آیاتى را که مقطعى یکسان دارند بدون هیچ طرح و نقشه قبلى مورد توجه قرار مى دهد و معانى آیات را در پرتو معانى الفاظ با کمک قرائن متصل و منفصل تفسیر مى کند. فهم مفسر در همین حد محدود است و حق ندارد چیزى از قرآن بپرسد و در واقع پوینده این راه نقش اثر پذیرى را دارد ولى مفسر موضوعى برخلاف این روش رفتار مى کند:

 

او قبل از این که بخواهد به یکى از موضوعات زندگى یا ایدئولوژى یا اجتماعى وجهانى دست یازد باید روى آن موضوع دقت و تمرکز ذهن به حد کافى مبذول داشته از تجارب و اندیشه هاى دیگران تا آن جا که این اندیشه ها بتواند راهگشایى کند قبلا مطالبى بیندوزد و از مشکلات و راه حلهایى که اندیشه انسانى مطرح کرده چیزهایى بداند از پرسشهایى که در روش تطبیق تاریخى مطرح مى کند معلوماتى داشته و سرانجام از خلأهاى موجود با خبر باشد و با این پیش مطالعه گفت و گوى خود را با قرآن آغاز مى کند. مفسرمى پرسد و قرآن پاسخ مى دهد.

 

مفسر در پرتو تجاربى که از بررسیها و کاوشهاى بشرى خود اندوخته است مى کوشد تا نظر قرآن را درباره آن موضوع به دست آورد و با مقایسه متن قرآن با فرا گرفته هایش از افکار و بینشهایى که به هم رسانده نظر قرآن را مى فهمد.)20

 

شهید صدر براى همین جهت روش تفسیر موضوعى را مى گزیند; چرا که در این روش بازتاب مخاطب تنها بازتاب منحصر به تأثیر پذیرى از قرآن نیست و معناى جمله امیرمؤمنان در شیوه بهره گرفتن از قرآن همین است:

 

(ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق ولکن اخبرکم عنه الا ان منه علم ما یأتى والحدیث عن الماضى ودواء داءکم و نظم مابینکم.)21

 

آن کتاب خداست قرآن. از آن بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید. اما من شما را از آن خبر مى دهم. بدانید در قرآن علم آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان کارتان در آن است.

 

تعبیر (استنطاق) به سخن درآوردن پُرسش به قصد دستیابى به پاسخ قرآن بدون دانستن دردها ممکن نیست و شناخت دردها و برون آمدن از حیرت بایسته مطالعه در تاریخ جهان و انسان و دریافت خلأهاى بشرى است.

 

به دیگر سخن وظیفه مفسر در هر حال و درهر عصر با خود همراه داشتن کلیه میراثهاى بشرى است.

 

شهید صدر در پرتو دانستن تجربه هاى بشرى آشنایى گسترده تاریخ جهان و انسان تاریخ اندیشه ها و سیر دگرگونیهاى اقتصادى و بن بست هاى موجود در میان ملتهاى شرق و غرب سبب و انگیزه جنگهاى دهشت زاى جهانى و… با دیدى باز به سراغ قرآن رفت و گوهرهاى گرانبهایى از آن به دست آورد.

 

نقش تاریخ در استنباط احکام

 

شهید صدر پیوند تنگاتنگى میان تاریخ و استنباط از منابع شرعى قائل بود و شناخت زوایاى تاریخى مسائل مربوط به اجتهاد را از لوازم اصلى استنباط مى شمرد و به باور وى فقیه نمى تواند بدون آگاهیهاى لازم از پیشینه مسائل بر کرسى تفقه بنشیند.

 

1. مبدأ شناسى مسائل اصول و فقه

 

پیشینه تاریخى مسائل اصول و فقه چگونگى سیر تحول اصول و فقه آیا همه مباحث اصول و فقه آغازى یکسان داشته و یا برخى از مسائل اصولى و فقهى بر اثر ضرورت وارد مباحث اصول و فقه شده اند و علت پیدایش آن و… از جمله بحثهایى هستند که شهید صدر آنها را در بوته نقد و بررسى مى نهد. شهید صدر در بررسى آغاز پیدایش علم اصول به این نتیجه رسیده است که دانش اصول در دامن فقه پدید آمد چنانکه دانش فقه در دامن علم حدیث سربرآورد و این بر پایه مراحلى است که علم شریعت پیموده است:

 

(دانش شریعت و یا فهم احکام شرعى در صدر اسلام آغاز شد و رشد آن در وقتى بود که شمار بزرگى از راویان براى نگهدارى احادیث وارده در پیرامون احکام به گردآورى آنها پرداختند. شیوه دریافت حکم شرعى از متون در آغاز دشوار نبود; زیرا از شیوه ساده اى که مردم در محاوره از آن استفاده مى کردند در نمى گذشت ولى رفته رفته براى استنباط حکم شرعى از متون نیاز به ژرفکارى بیش ترى بود پس کوشش شد تا آن دقت که دریافت حکم شرعى از مآخذ بدان نیاز بود فراهم آید. بدین سان بذرهاى اندیشه ورى فقهى پدید آمدند و علم شریعت از مرحله نقل حدیث به سطح استنباط و استدلال موشکافانه پا نهاد. از خلال اندیشه ورى فقهى رشته هاى مشترک درکار استنباط رو به خودنمایى نهادند و جمع آورى و تنظیم عناصر مشترک دخیل دراستنباط به پیدایش علم اصول انجامید.)22

 

شهید صدر درشرح ماجرا یادآور شده که بذر فکر اصولى نزد یاران فقیه ائمه(ع) از روزگار امام پنجم و ششم پدید آمد و گواه تاریخى آن روایاتى است که با شمار فراوانى از عنصرهاى مشترک در کار استنباط پیوند دارد. پرسشهایى که در این زمینه از ائمه شده است از بذر تفکر اصولى در نزد ایشان وگرایش آنان به پى ریزى قواعد همگانى و معیارهاى اصولى حکایت دارد.

 

شهید صدر از بررسى سیر تحول و تکامل علم اصول نتیجه مى گیرد که: نیاز به مسائل اصولى نیازى تاریخى است و اصول پدیده اى نوظهور نیست. تنها این مسأله هست که طرح و گسترش اصول درحوزه شیعى سپس تر از اهل سنت آغاز شد و آن هم به این دلیل بود که اهل سنت پایان دوره نص را مرگ پیامبر(ص) مى دانند و شیعه در دوره غیبت یعنى قرن چهارم.

 

از دوران غیبت زمان بالندگى اصول در بین شیعه آغاز شد و پیشرفت شایانى کسب کرد. ابن ابى عقیل و اسکافى در سده چهارم چنین کارى را آغاز کردند. شیخ مفید دراین باره کتاب نوشت و خط فکرى اساتید خود را استوار کرد. سید مرتضى در این باره رساله اى نوشت. شیخ طوسى عدة الاصول را به رشته تحریر کشید. دانش اصول در دوره شیخ طوسى مراحلى از رشد و تکامل را پیمود.

پس از شیخ طوسى درحدود سه قرن دوره رکود مسائل فقه و اصول بود و اثرى مفید و نو تا زمان ابن ادریس به چشم نمى خورد.

 

شهید صدر پس از بررسى دلیلهاى رکود و ایستایى دانش اصول مى نویسد:

 

(در قرن ششم ابن ادریس به فقه و اصول روح تازه اى بخشید و بررسى دلیلهاى فقهى شتاب بیش ترى به خود گرفت. در همان روزگار ابن زهره بررسى جداگانه اى درباره دانش اصول آغاز کرد. در قرن هفتم محقق حلى معارج و نهج الوصول الى معرفة الاصول را نوشت و علامه حلى تهذیب الاصول الى علم الاصول و مبادى الوصول الى علم الاصول….

 

این بالندگى تا پایان قرن دهم دنبال شد و نماینده آن در پایان این سده صاحب معالم بود که با بیانى ساده و سازمان یافته معالم الاصول را نگارش کرد و جزو کتابهاى درسى حوزه قرار گرفت. شیخ بهایى زبدةالاصول را نوشت. پس از صاحب معالم ضربتى بر دانش اصول وارد آمد. محقق استرآبادى به دلائلى به مبارزه با علم اصول رو آورد تا آن که وحید بهبهانى با حرکتى علمى سازمان یافته به میدان دارى اخباریان پایان داد.)23

 

2 . شهید صدر افزون بر سیر کلى در تاریخ اصول و فقه درجاى جاى مباحث خود به تناسب به بررسى تاریخچه مباحث و اصطلاحات اصول و فقه پرداخته از جمله:

 

* اجتهاد: مرحوم صدر با نشان دادن شواهد بسیار از کتابهاى روایى و متون فقهى قرن 4 5 و 6 این نتیجه را به دست مى دهد که تا قرن هفتم کلمه اجتهاد مرادف با راى و قیاس بوده است. محقق حلى براى نخستین بار اجتهاد را به معناى لغوى و کوشش دراستنباط احکام شرعى به کار برد و معناى اجتهاد در این دوره با دوره هاى پیش از آن فرق دارد.24

* اخبارى گرى: شهید صدر در علت پیدایش اخبارى گرى و مخالفت اخباریان با علم اصول به زمینه هاى تاریخى این اندیشه توجه کرده و انگیزه هایى که علماى اخبارى را وادار به رویارویى با اصول کرد و تا اندازه بسیارى آنان را به پیروزى رسانید این گونه برشمرده است:

 

(جنبش اخبارى گرى درآغازین سالهاى قرن یازدهم داراى انگیزه روانى بود که دانشمندان اخبارى در پیشاپیش ایشان میرزا محمد امین استرآبادى را به رویارویى با دانش اصول و اصولیان واداشت. برخى از این انگیزه ها به این قرار است:

 

* جا گیر نشدن اندیشه عناصرمشترک استنباط در اندیشه اخباریان که براى ایشان این گمان را پدید آورد: پیوند دادن استنباط به قواعد اصولى به کاهش اهمیت نصوص شرعى خواهد انجامید.

 

* پیشى گرفتن اهل سنت بر شیعه در زمینه پژوهشهاى اصولى. از این بابت علم اصول در نظر مخالفان آن چهره سنى به خود گرفت و اینان به اصول به سان یکى از فراورده هاى مذهب سنى نگریستند.

 

* موافقت یکى از پیشاهنگان علم اصول مانند ابن جنید با بیش تر مذاهب فقهى سنى در عمل به راى و قیاس.

 

* رخنه کردن پاره اى از اصطلاحات از مباحث اهل سنت به اصول شیعه مانند: واژه اجتهاد. فقهاى شیعه این واژه را از فقه سنى گرفتند و آن را متحول کردند ولى دانشوران اخبارى این تحول جوهرى را در این اصطلاح در نیافتند و گمان بردند که دانش اصول در نزد طرفداران آن همان مفهومى است که اهل سنت از آن دفاع مى کنند.

 

* کاربرد عقل در دانش اصول و سودجویى از جدید بودن طرح این دانش در میان شیعه….)25

 

افزون بر این محدث استرابادى بینش حس گرایانه داشت و بر آن بود که عقل فقط در امورى که مبدأ حسى دارند و یا قریب به محسوسات هستند حجت است و استنباط احکام را به روش اصولى که از مبدأ حسى فاصله دارد حجت نمى شمرد. شاید این فکر در میان اخباریان در اثر وزش موج فلسفه حسى در اروپا بوده باشد که آنان حجت بودن عقل را درعلوم منکر شدند و اخباریان در دین:

 

(آراى حس گرایى درهمان روزگار در اروپا وزیدن گرفت و استرآبادى با فرانسیس بیکن معاصر بود لکن در اروپا از این قاعده درس الحاد گرفتند و عقاید متافیزیک را نفى کردند ولى درمشرق زمین از آن در زمینه فقه و شریعت استفاده کرده و به نفى اصول و اجتهاد روى آوردند.)26

 

* پیشینه بحث سیره: شهید صدر درکاوش خود براى دستیابى به آغاز پیدایش مسائل اصولى به این نتیجه مى رسد که:

 

(بحث سیره نیز درمیان فقیهان پدیده اى جدید است و دلیل آن نیاز به سیره در زمانهاى پسین است. بحث سیره در سخنان شیخ انصارى کم است و پیش از شیخ کم تر. پس از شیخ انصارى است که فقها به سیره روى آورده اند.

 

پیش از شیخ انصارى فقیهان براى استنباط احکام شرعى از راههایى چون: اجماع شهرت جبر و وهن سند به عمل اصحاب سود مى بردند و این کار احتیاج آنها را از رجوع به سیره بر طرف مى کرد. پیش از شیخ انصارى سخنان اصحاب را از قطعى ها مى شمردند و این حالت روانى مانع مى شد که با سخنان اصحاب مخالفت ورزند و بدین جهت گاه استدلال مى کردند که اگر بنا باشد با سخنان اصحاب مخالفت شود و در مثل بر خلاف سخنان نتیجه معامله معاطاه اباحه باشد از آن فقه جدیدى لازم مى آید و ارتباط احکام به یکدیگر سبب مى شود ضرورت و ثابت شده هاى قدماء در احکام در هم ریزند.گویا این حالت روانى درنزد علماى اهل سنت نیز وجود دارد; زیرا آنان بى گمانهاى عصر صحابه را ضرورى دین مى پندارند و مخالفت با آن را مخالفت با وجدان مى شمارند سد باب اجتهاد در نزد عامه نیز به همین انگیزه هاى روانى صورت گرفت.

 

در روزگار شیخ انصارى در سند و یا دلالت مطالب به اجماع منقول شهرت و… تمسک مى شد ولى پس از شیخ فقها اندک اندک مبانى گذشته را از میان بردند و شیخ در رأس این جریان بود.

 

در آغاز برخى مبانى یاد شده را دراصول باطل مى شمردند ولى در فروع احکام به آن استدلال مى کردند و این مشکلى بود که در مثل اجماع منقول را در اصول باطل بدانند ولى در فقه به آن استدلال بجویند و دلیل آن همان حالت نفسانى بود. این حالت روانى و ترس از مخالفت مبانى گذشته به آنها لباس دلیل مى پوشاند تا این که این وضعیت از میان فقهاء بر طرف شد و به یک باره در اصول و فروع دست از پاره اى از مدارک پیشین همانند اجماع منقول و یا شهرت برداشتند تا جایى که فتواهاى استاد ما آیت اللّه خویى در فقه بیانگر انکارجبر و وهن خبر به عمل و اعراض اصحاب است.

 

به خاطر این تطور در اثبات و نفى پاره اى از مبانى در روزگاران متأخر فقها براى استنباط احکام شرعى به سیره روى آوردند.)27

 

* تاریخ برائت عقلیه و قاعده قبح عقاب بلا بیان: از دلائل برائت عقلیه در اصول قاعده عقاب بلابیان و حسن عقاب با بیان است. این مسأله آن چنان درکتابهاى اصولى ریشه کرده است که همه اصولیان و فقها آن را از ضروریات شریعت مى پندارند. شهید صدر از نخستین کسانى است که براساس این قاعده خدشه وارد کرده و آن را از نظر تاریخى باطل کرده است. ایشان در ریشه یابى مسأله مى نویسد:

 

(اساس قاعده را فقها از قاعده (مولویت مولا) گرفته اند. به این شرح: احکام مولا بر ما واجب است و قطع به حکم هم حجیت ذاتى دارد پس هرگاه یقین به حکمى از مولا پیدا کردیم عمل به آن بر ما واجب است و اگر مخالفت آن کردیم سزاوار مجازات هستیم ولى اگر قطع به حکم پیدا نکردیم همراهى آن لازم نیست زیرا بیانى درکار نیست و مجازات بر آن قبیح است.)

 

شهید صدر به این استدلال از جهتهاى گوناگون پاسخ مى دهد:

 

(نخست آن که در حجت و واجب بودن هر چه را که قطع به مشروع بودن آن پیدا کردیم جاى گفت و گوست! از کجا روشن است که هر چه را که رضایت مولا در آن بود عمل به آن واجب است.

 

دو دیگر مسأله ریشه تاریخى ندارد که آن را ضرورى اسلام و فقه بپنداریم. این بر اثر تلقینات اساتید و تدریس پیاپى آن در کتابهاى اصول است که مسأله قبح عقاب بلابیان ضرورى تلقى شد و مخالفت با آن شگفت مى نماید.

 

طرح این مسأله پیشینه تاریخى پیش از یک سده را ندارد و از مسائل روشن و آشکار عقلى و فقهى شمرده نمى شود. ما براى برائت عقلى پیش از شیخ مفید در روایات و کتابهاى فقه اثرى نمى بینیم. تنها شیخ صدوق نوشته است: (در موارد شک در حکم اصل اباحه است) و مقصود از آن همان اباحه شرعى است که برابر روایات است نه قاعده عقلیه شیخ مفید و شیخ طوسى نیز نه تنها این قاعده را نپذیرفته اند که از کلمات آنان عکس مسأله استفاده مى شود.

 

آنان درباره این مسأله بحث کرده اند که آیا حکم اولى در اشیاء اباحه است و یا احتیاط؟ در برترى احتیاط گفته شده که در صورت دست به کارى زدن در موردى که حکمى صریح نداریم مطمئن نیستیم که راه صواب پیموده و از فساد به دور باشیم. این شیوه استدلال با قاعده عقلى قبح عقاب بلابیان سازگار نیست. شیخ طوسى به گونه آشکار و روشن قائل به واجب بودن احتیاط شده است.

 

ابن زهره صد سال پیش از شیخ درغنیه حکم به برائت عقلى کرده امّا نه از باب قبح عقاب بلابیان بلکه از باب تکلیف مالایطاق و عدم امکان قصد امتثال حکم مولا بدون علم به تکلیف و این غیر از قاعده قبح عقاب بلابیان است. پس از این دوره محقق نیز بر برائت از این راه استدلال نکرده است. پس از زمانى محقق برائت را مندرج دراستصحاب کرده و آن را از ادله ظنیه شمردند; زیرا استصحاب در نزدشان دلیل ظنى بود پس برائت نیز نمى توانست دلیل قطعى به حکم باشد و تا دوره صاحب معالم و شیخ بهایى برائت از ادله ظنیه شمرده مى شد. قاعده قبح عقاب بلابیان از سوى وحید بهبهانى مطرح شد و سپس صاحب معالم و شریف العلما به آن اعتراف کردند. شیخ انصارى آن را مطرح کرد آن هم با بحثها و شبهه هاى فراوانى درباره اطلاق و گستره آن در شبهات مفهومیه و موضوعیه.

 

پس این قاعده از مسائل فطرى و ضرورى نیست و پیشینه تاریخى آن به دوره وحید بهبهانى باز مى گردد و سخن آقا ضیاء بر این که قاعده از قطعى هاى اصول و فقه است دلیلى ندارد و سیر تاریخى مسأله آن را تایید نمى کند.)28

 

2 . اثرگذارى نشانه هاى تاریخى در فهم نصوص دینى

 

براى دریافت نصوص دینى دو چیز لازم است: جهت صدور و دلالت.

 

درجهت صدور سخن از مورد اعتماد بودن راوى و صدور آن از معصوم است و درجهت دلالت سخن از مقصود متکلم است.

 

جهت صدور: شهید صدر رجوع به تاریخ و بررسى نشانه هاى تاریخى زمان صدور را از شرایط دستیابى به جهت صدور و دلالت مى داند چرا که صدور بسیارى از روایات قطعى نیست در آنها صرف نظر از احتمال اشتباه راوى احتمال دروغ گو بودن او نیز هست. پس مى بایست به گونه ژرف درباره راست و دروغ بودن راویان به بحث نشست:

 

(علماى نکته گیر گذشته چون شیخ طوسى و نجاشى و علماى پس از آنان به روشنى به دروغ گو بودن بسیارى از راویان اشاره دارند و اصطلاحهایى چون: وضاع منحرف مشکوک فیه حدیثه یعرف و ینکر لایؤمن فى الحدیث یتحرج عن النقل عنه… در میان سخنان آنان درباره راویان به چشم مى خورد. درباره راویان نباید بر این گمان بود که همگى انسانهاى دیندار و متعادل بوده اند. آن گونه که عامه درباره یاران پیامبر(ص) بر این باورند بلکه یاران امامان نیز مانند یاران پیامبر گوناگون بوده اند. همان گونه که در میان صحابه همانند سلمان و ابوذر وجود دارند و انسانهاى منحرف نیز وجود دارند در میان اصحاب امامان(ع) نیز انسانهاى منحرف جویاى شهرت وجود داشته است و نشانه هاى تاریخى در سخنان ائمه(ع) بر این مسأله دلالت دارند. وجود دشمنیها میان یاران ائمه(ع) شاهد دیگرى بر مطلب است. چنانکه گروهى گروه دیگر را لعنت مى کردند و از سوى ائمه نیز درباره برخى لعنت وارد شده است. در نکوهش شمارى از اصحاب همچون آفتاب در تقوا و ورع و عدالت شهرت دارند روایاتى از سوى برخى از دوستانشان وارد شده است. همان گونه که در میان یاران ائمه(ع) انسانهاى صدیق و با وفا مانند: زراره و محمد بن مسلم وجود دارند انسانهاى منحرف نیز وجود دارند و جرح و تعدیل رجالى براى همین مقصود است.)29

 

شهید صدر با اطلاع گسترده اى که از تاریخ رجال داشته بر ظرایف و دقایق زندگى راویان آگاه بوده است. با فراهم آوردن نشانه هاى بسیار از شیوه زندگى اندیشه پیوندها و… به نکته هاى تازه اى دست مى یافته و رگه هاى ناهمساز با تفکر امامان را که از سوى راویان غالى و یا ناصب و بدخواه به ائمه نسبت داده مى شد کشف و آشکار مى کرد.

 

آن جناب به مناسبت بحث از حجت بودن ظواهر قرآن درنقد و بررسى روایات از سعد بن طریف و جابر بن یزید برحجت نبودن ظواهر قرآن مى نویسد:

 

(سعد بن طریف از راویان حدیث: اِن الفحشاء رجل و المنکر رجل و ان الصلوة تتکلم) است30 و جابر بن یزید31 روایتى از امام باقر(ع) نقل کرده است که امام هفتاد هزار حدیث به من نقل کرد و فرمود:

 

(به کسى روایت نکن بلکه سر را به چاه فرو بر و آن را روایت کن.)

 

این امور اگر همراه بشود با شهادت بزرگان درباره این اشخاص به گمان قوى به دست مى آید که این شخص خواسته که درهاى معرفت بسته شود و دانشها براى خود وى انباشته گردد و اسلام را شگفت انگیز جلوه دهد که دست هر کس بدان نمى رسد و به حسب (حساب احتمالات) دروغ بودن این روایت روشن مى شود و این گونه روایات در ذوق جماعتى از غیر سلف صالح موجود بوده است.)

 

پس شهید به مطلب مفید و جالبى توجه مى دهد:

 

(ومن هنا نحن ننبه على مطلب عام و هو انه فى جمله من الموارد تنفعنا فى مقام تقدیر روایة الراوى و تقییمها مراجعه حال الراوى و تاریخه و مجموع ما نقله من الروایات فقد ترى مثلاً عدداً کبیرا من احادیث متفقة على مضمون مّا. بحیث کان المفروض حصول العلم به بعنوان التواتر لکن تکشف بالفحص ظاهرة مشترکة عن حال رواتها تناسب الایحاء المشترک بمضمون تلک الاحادیث مما یسقطها عن درجة التواتر المفید للعلم فا الاطلاع على خصوصیات الراوى و حاله و مزاجه و ما ینقل من سائر الروایات قد یدخل فى عملیة الاستنباط کعنصر عن تقییم الروایة.)32

 

از این جا به یک نکته عمومى توجه مى دهیم:

 

در پاره اى موارد در مقام ارزیابى روایتى مراجعه به زندگى راوى عصر زندگى و مجموعه روایات وى ما را مفید مى افتد.

 

گاه مى بینى که روایتهاى بسیارى در یک مضمون وارد شده آن چنان که اطمینان به تواتر روایت پیدا مى کنى ولى به کاوش از زندگى و شرایط زیست راویان در مى یابى که آمادگى روانى و دلبستگى مشترک به معناى روایتى راویان را به نقل آن واداشته آن گونه که روایت را از تواترى که مفید علم باشد ساقط مى کند.

 

پس آگاهى از ویژگیهاى راوى و شرایط روانى وجسمى و نگرش کلى به مجموعه روایتهاى او گاه بسان عنصرى مهم در مقام ارزیابى روایت ما را کمک مى کند.

 

دلالت: درجهت دلالت حدیث شهید صدر بر آن است که افزون بر تجزیه و تحلیل آیات قرآن و متن احادیث باید نشانه هاى تاریخى خارج از متن نصوص و نشانه هاى نانوشته را نیز ملاحظه کرد; چرا که گرچه شرایط نزول و صدور نص را منحصر نمى کند ولى مصداق بارز را مشخص مى کند و راه را براى فهم اصلى متکلم مى گشاید از این روى فهم زمان ومکان درفهم متون اثر دارد:

 

(ایشان در استنباط مسائل فقهى از احادیث پیامبر و ائمه… سعى داشتند دقیقا شرایط حاکم آن زمان را بررسى کنند و اوضاع موجود را مد نظر داشته باشند. از طریق این بررسى سرانجام به یک نتیجه فقهى و یا اصولى مى رسیدند.)33

 

([در مورد] قانون لاضرر و لاضرار ایشان با بررسى جوّ حاکم به زمان صدور آن و شرایط حاکم آن روز توانست که این قاعده را به شکلى استنباط کند که مصداقهاى وسیعى داشته باشد.)34

براین اساس ایشان به زمان صدور روایات برمى گشت و شرایط تاریخى آن روز را درنظر مى گرفت و نشانه هاى نیامده در متن را که نشانه هاى حالیه نام دارند ارزیابى مى کرد.

 

در اصل ایشان اجتهاد واقعى را کوششى در به دست آوردن همین نشانه ها و رموز نانوشته مى دانست از جمله:

 

1 . بررسى حالتهاى شخصى راویان: شهید صدر در این باره مى نویسد:

 

(درباره فهم اجتماعى نص… قاعده اى که استاد محقق ما مغنیه براى این موضوع وضع کرده است گره بزرگى را در فقه مى گشاید و آن این است: بسیارى احکام از راه پاسخهایى که به پرسشهاى راویان داده شده بیان گردیده نه بى مقدمه و به گونه ابتدایى و به زبان قانونگذارى و پرسشهاى راویان نیز دربیش تر جاها مربوط بوده است به حالتها و موضوعهاى ویژه اى که خود به دانستن آنها نیاز داشته اند و پاسخ نیز برابر پرسش آنان و در مرز آن و براى روشنگرى حکم درهمان حالت و موضوع مورد پرسش آمده است.)35

 

پس درباره فهم نص نباید تنها به فهم لغوى و تفسیرموضوعى آن بسنده کرد بلکه امامان(ع) در پاسخ پرسشها ملاحظه حال راویان را کرده و با توجه به چگونگى حال راوى که از روى جهل یا علم یا نسیان یا عذر کارى را انجام و شرایط ویژه اى داشته است پاسخ داده اند. در مثل: امام در پاسخ شخصى که در ایام مِنی§ در مکه با همسرخود همبستر شده پاسخ مى دهد: قربانى کند و در پاسخ دیگرى که به همان مشکل دچار آمده مى فرماید: بر او چیزى نیست راوى در شبهه مى افتد و مى پرسد یارانم به من گفته اند همانند فلانى قربانى کنم؟ حضرت فرمود: کار او از روى عمد بود و کار تو از سر نادانى36.

 

2 . بررسى شرایط سیاسى جامعه: بررسى شرایط سیاسى زمان صدور از دیگر نشانه هاى تاریخى است. بسیارى از امامان(ع) در تقیه به سر مى برده اند. این تقیه گاه از سوى حاکمان اموى و عباسى بر آنان تحمیل مى شد و گاه از سوى توده مردم. ائمه گاه در شرایطى به سر مى بردند که ناگزیر بودند نسبت به برخى از امور از جامعه مسلمانان و گاه از توده شیعه نیز تقیه کنند.امامان شرایط زمان و مکان را در نظر داشتند و چیزى را که احساسات توده را بر مى شوراند بیان نمى کردند. یاران را نیز دستور تقیه مى دادند از این روى در پاسخ به پرسشها گاه دیده مى شود که امام به جاى فتواى صریح خود مى فرمود: (فتواى اهل عراق و یا اهل مدینه چنین بوده است.) مقصود امام در نیفتادن شیعیان با مذهبهاى رایج در بین مردم بود.

 

ائمه گاه به روشنى براى یاران شرح مى دادند که برخى از گفتارها از روى تقیه بوده است در مثل روایت ابى بصیر و روایت ابى عمر و کنانى و روایت ابى عبیده37.

 

درجهت مخالف نیز دیده مى شود روایتى از سوى فقها به عنوان تقیه کنار گذاشته شده ولى بررسى شرایط سیاسى روشن کرده که این مطلب ممکن نیست از روى تقیه صادر شده باشد و مى بایست مسأله از راه دیگر حل شود.

 

در مثل پاره اى از روایات آمده: شراب پاک است.

 

گروهى از فقیهان بر این باورند که صدور چنین روایتهایى تقیه اى است و حکم واقعى همان نجاست است.

 

شهید صدر در بررسى مسأله به این جا که مى رسد نتیجه مى گیرد:

 

(حکم نمى تواند از روى تقیه صادر شده باشد; چرا که شرایط زمان صدور آن را نمى پذیرد; زیرا شافعى در یکى از دو فتواى خود قائل به پاکى شراب بوده و شافعى پس از امام صادق(ع) تولد یافته و معنى ندارد امام از او تقیه کند.

 

لیث بن سعد38 نیز گرچه به پاکى شراب باور دارد و معاصر با امام صادق است ولى ساکن مصر بوده و امام که در حجاز و یا عراق زندگى مى کرده معنى ندارد از فقیهى مصرى تقیه کند و امام باقر(ع) نیز از لیث تقیه نمى کرد; زیرا که امام باقر در سال 114هـ.ق. به شهادت رسیده و لیث متولد 93هـ.ق است و عُمر لیث در هنگام شهادت امام باقر بیست سال بوده و دور از عادت است که امام از فقیهى کم سن و سال تقیه کند! علاوه داود39 متولد سال 202 قائل به پاکى شراب است ولى ولادت وى پس از شهادت امام صادق بوده است و تقیه امام از او ممکن نیست.

 

ربیعه40 نیز فتوا به پاکى شراب داده است ولى ربیعه فقیهى گوشه نشین بوده و در زندگى سیاسى و اجتماعى او نشانه اى وجود ندارد که امام صادق از او اندیشه کند و اگر بپذیریم که روایتى از امام باقر نیز در پاکى شراب وارد شده باشد باز ربیعه در زمان زندگى امام باقر بسیار جوان بوده پس صدور روایت از روى تقیه از روى عادت احتمال ندارد.

 

پس شهید صدر این پرسش را مطرح مى کند که امام ممکن است از حاکمان عباسى که مشهور به نوشیدن شراب بودند تقیه کرده باشد؟

 

درپاسخ مى نویسد:

 

(این سخن بسیار دور است چرا که فقهاى اهل سنت نیز دربرابر آلودگى و ناپاکى حاکمان ساکت نبودند چه رسد به امامان. افزون بر این بررسى تاریخ حاکمان همروزگار ائمه(ع) نشانگر آن است که حاکمان ظواهر را رعایت مى کردند و به جز شمارى از آنان مانند: ولید و دیگران شراب نمى نوشیدند و در هیچ روزگارى دیده نشده است که حاکمان آشکارا کارى انجام دهند.

 

افزون بر این امامان علیه کسانى که شراب را پاک دانسته اند به شدت موضع گرفته اند و کوچک ترین سهل انگارى در این باره از ایشان دیده نشده است.)41

 

اینها شواهدى است که دلالت دارند تاریخ و درک شرایط سیاسى و اجتماعى زمان صدور روایات سهم مهمى در فهم جهت صدور دارند.

 

3 . جست وجو از نشانه هاى پیوسته از بین رفته: شهید صدر در این باره مى نویسد:

 

(چه بسا نشانه هاى تاریخى که درباره روایات موجود بوده و بر اثر روشنى آن در نظر راوى و یا غفلت او از بین رفته است. براى دستیابى به همه ماجرا مى بایست فقیه از نشانه هاى خارجى جست وجو کند از جمله در مسأله ولایت پدر در تصرف بر مال صغیر گروهى از فقیهان با استناد روایت (انت و مالک لابیک) که پیامبر به جوان شاکى از پدر فرموده است فتوا داده اند: پدرحق هرگونه تصرف در مال فرزند را دارد درحالى که با جست وجو درباره شأن صدور روایت درمى یابیم که روایت درظرف خاص وارد شده و عمومیت ندارد. و آن نشانه درحدیث مورد استناد افتاده شده است. این شاهد را امام صادق در روایتى چنین بیان مى فرماید:

 

(حسین بن علا گوید به امام صادق گفتم: پدر تا چه مقدار مى تواند در مال فرزند تصرف کند؟

 

فرمود: به مقدار روزى و قوتش آن هم بدون اسراف و به وقت ضرورت. گفتم: پس روایت پیامبر چه مى شود که به مردى که پدر را به محاکمه آورده بود فرمود: تو و اموالت از آنِ پدرت هستى.

 

فرمود: همانا شکایت پدر را به نزد پیامبر برد و گفت: یا رسول اللّه پدرم در مورد میراث مادرم به من ستم روا داشته است.

 

پدرش به وى خبر داد: من مال را بر خود و فرزندش به مصرف رسانده و چیزى از آن باقى نیست. پیامبر در این وقت فرمود: تو و ثروتت از آن پدرت هستى.)42

 

این ماجرا به خوبى دلالت دارد که چگونه بى توجهى به شأن صدور روایت موضوع و حکم را دگرگون مى سازد.

 

4 . توجه به اصطلاحات زمان صدور: از نکته هاى تاریخى دیگر در فهم نصوص توجه به اصطلاحات ویژه زمان صدور نص است. شهید صدر تصریح مى کند: گاه مفهوم کلمه اى در یک نص از لحاظ تاریخى درطول زمان دستخوش دگرگونى شده و در این مورد محقق شاید تنها مفهوم سطحى و لغوى رایج کنونى را ملاحظه کند و از مفهوم تاریخى آن غافل باشد. چه بسا آن کلمه در پى پیدایش شرایط جدید معناى دیگرى به خود گرفته باشد. در این صورت براى تعیین معناى اصلى نص باید اطمینان حاصل کرد که با مفهوم جدید در نیامیخته و در همان معنایى به کار رفته که پیش از آن فهمیده مى شده است.

 

گاه سیره تاریخى و اجتماعى یک کلمه سبب گمراهى اندیشه در فهم درست نص مى شود و در بین دگرگونیهاى اجتماعى با افکار و اندیشه هاى دیگرى نیز آمیخته مى شود.

 

شهید در مسائل اقتصادى واژه (اشتراکیت) را شاهد مى آورد که در زمانهاى گوناگون معانى گوناگونى به خود گرفته است و نیز کلمه (رعیت) را شاهد مى آورد که (تاریخ ملوک الطوایفى) سرگذشت مخصوص به خود را دارد. بنابراین در نصوصى که در بردارنده کلمه (اشتراکیت) و یا (رعیت) هستند نباید اصطلاح رایج روز را در نظر گیریم و مى بایست معنى و اصطلاح آن روز را در نظر آوریم.43

 

دربحث حجت بودن ظواهر قرآن به نقد اخباریان مى پردازد و بر این نظر است: اخباریان که برحجت نبودن ظواهر قرآن به اخبار بازدارنده از عمل به (رأى) استدلال کرده اند و هرگونه رأى و نظر را ممنوع مى دانند به خاطر ناآشنایى آنان با تاریخ واژه رأى است:

 

(کلمه (رأى) گرچه معناى لغویش نظر است ولى کسى که مجموع روایات باب را مطالعه کند مى فهمد این کلمه از سوى امامان بر مردمى القاء شده که در فضاى علمى ویژه اى زندگى مى کرده اند و آن فضا داراى اصطلاحات و تعبیرهاى مخصوص به خود بوده است. از مسائل مطرح در آن زمان کلمه (رأى) بوده است و مردم در آن اختلاف داشته اند. درعصر ائمه(ع) در بین علماى اهل سنت مدرسه اى به نام (مکتب رأى) در دایره استنباط و تفسیر و استخراج احکام از نصوص شرعى وجود داشته است و کلمه (رأى) اصطلاحى بوده براى مذاهبى که پدید آمده و همه جا سایه گسترانده بودند. یاران ائمه(ع) با آراى اهل سنت آشنایى داشتند و شمارى از آنان برابر آراى اهل سنت فتوا مى دادند و گویا شمارى از آنان بهتر از فقهاى اهل سنت با دیدگاههاى سنیان آشنا بودند…. یاران ائمه در این جوّ زندگى مى کردند و با این اصطلاحات سروکار داشتند. پس کلمه (رأى) و آنچه درباره ممنوع بودن آن از سوى امامان به ما رسیده ناظر به معنایى است که در آن روزگاررایج بوده است.)44

 

5 . فهم سیاق زمان صدور: گاه ممکن است که در ظهور لفظى دگرگونیهایى پدید نیامده باشد بلکه دگرگونى در مجموع کلام و سیاق جمله صورت گرفته باشد. ممکن است از ترکیب جمله اى در آن روزگار چیزى فهمیده شود و درروزگار ما چیزى دیگر. پس لازم است که فقیه و اسلام شناس معناى حکمى جمله را در آن روزگار بجوید:

 

(فان تأثیر العوامل المختلفه لیس مختصا بالظهور اللفظى بل یقع فى الظهور السیاق ایضاً فیؤثر فى اختلاف الافکار و الحاجات والبیئآت بمرور الزمان و قد یتفق اختلاف الظهور السیاق فى زمان واحد لطبقتین باعتبار اختلاف المطالب التى آنست بها هذه الطبقة او تلک مثلاً.)45

 

اثر گذاردن عوامل گوناگون ویژه الفاظ و ظهور لفظى نیست بلکه در ظهور سیاقى یک جمله نیز ممکن است تأثیر کند و اختلاف اندیشه ها و نیازها و جامعه هاى گوناگون به مرور زمان سیاق جمله را از معناى اصلى خود به معناى دیگرى دگرگون کند. و گاه ممکن است بر اثر اُنس ذهنها دو گروه از مردمان یک زمان به مسائلى ویژه فهم آن جمله براى ایشان متفاوت باشد.

 

شهید صدر در شرح چگونگى گوناگونى شرایط زمانى در فهم کلمات و سیاق جمله ها حکایتى را از خویش نقل مى کند:

 

(زمانى به حدیثى در باب حج مراجعه کردم به این مضمون:

 

راوى از امام مى پرسد: از کسى که بر عهده او قرض است آیا مى تواند به حج برود؟ امام فرمودند: بلى.

 

در آغاز از حدیث چنین فهمیدم که زمانى که میان حج فعلى و دین فعلى تزاحم واقع شود حج مقدم است بر دَین.

 

ولى سپس احتمال دادم که این برداشت ممکن است برخاسته از اُنس خاطر من با مطالب باب تزاحم باشد. دوباره به روایت مراجعه کردم. دیدم ظاهرش دلالت دارد که دَین از استثناهاى حج نیست. پس اگر در نزد او مالى باشد که اگر دَین را از آن کنار بگذارد از استطاعت خارج مى شود این سبب برداشته شدن حج از عهده او نخواهد بود. سپس به سخنان فقهاء مراجعه کردم آنان نیز معناى دوم را فهمیده بودند.)46

 

6 . شناخت فتاواى فقهاى همروزگار ائمه(ع): شهید صدر بر این باور است که براى فهم روایات و استنباط درست آشنایى با فتاواى اهل سنت همروزگار با امامان ضرورت دارد; زیرا فقه آنان فقه حاکم برجامعه و در محیط صدر اسلام رایج بود و دیدگاههاى فقهى آنان در بین شاگردان ائمه(ع) طرح مى شد و به طور معمول پرسشهاى اصحاب ائمه از چنین زمینه اى پیدا شده اند.

 

افزون بر این خود امامان(ع) اگر فتوایى خلاف بوده و تقیه اى هم در کار نبوده است به شدت رد مى کرده اند و چه بسا بدون ملاحظه فقه و روایات اهل سنت

نکته ها و زوایایى از روایات اهل بیت بر ما پنهان شود و مشکل روایات ناسازگار به خوبى گشوده نگردد. پس دانستن احادیث و فقه اهل سنت نشانه اى ناپیوسته براى فهم روایات است.

 

شهید صدر در این باره روایت عصیر عنبى را شاهد مى آورد; روایتى از امام صادق وجود دارد درباره آب انگور پخته شده (طلاء). شهید صدر مى نویسد:

 

(فهم این روایت بستگى به شناخت پیشینه تاریخى آن دارد و آن عبارت است از: در روزگارى که عمربن خطاب به شام رفت و مردم آن سامان از سوء هاضمه به او شکایت بردند و گفتند: پیش تر معتاد به شراب بودیم و حرام شدن آن براى ایشان مشکل آفریده است.

 

مرد نصرانى به وى گفت: ما عادت به نوشیدن نوعى شراب داریم که براى تقویت در ایام روزه آن را مى آشامیم و قدرى از آن آورد که آب انگور پخته شده بود که همانند ربّ شده بود.

 

عمر انگشت بر آن گذاشت و گفت: همانند روغنى است که شتر را به آن چرب کنند. سپس رو به عبادة بن صامت از اصحاب پیامبر کرد و گفت: نظرت در این باره چیست؟

 

عباده گفت: من نمى بینم که آتش حرام را حلال کند.

 

عمر او را از خود راند و گفت: تو خرفت شده اى. پس عمر فتوا به حلال بودن آن داد. چون آن را مباح کرد شمارى از مسلمانان در پى نوشیدن آن مست شده و حد بر آنان جارى شد و عمر آنان را از زیاده روى تا مرز مست شدن برحذر داشت.

 

ماجراى حرام و حلال بودن آب انگور پخته شده از این تاریخ آغاز شد و اختلاف در جایز بودن و نبودن آن تا روزگار صحابه و فقهاء ادامه پیدا کرد. گروهى از فقهاى عامه رأى عمر را پیش گرفتند و گروهى نظر عباده را. هر دو گروه در این که پختن به آتش از اسباب حرام بودن نیست همراه بودند ولى کلام در آن بود که فرو نشستن غلیان پس از پختن آیا سبب از بین رفتن حرام بودن مى شود یا نه و اختلاف فقهاى عامه در این است که میزان غلیان چقدر است؟ آیا بخار شدن نیمى از آب انگور یا دو سوم و یا پختن کفایت مى کند؟ طرفداران عباده از بین رفتن دوسوم آب انگور را سبب از میان رفتن مستى مى دانند و نزاع در این مسأله است که آیا پختن به آتش مطلقا مایع را حلال مى کند گرچه آن مایع پیش از پخته شدن حرام بوده باشد یا خیر؟ نه این که پختن به آتش سبب حرام شدن باشد. این مسائل را پرسنده در نظر داشته و جواب امام نیز به همین پرسش بر مى گردد.)

 

در پایان شهید صدر مى نویسد:

 

(این ارتکاز تاریخى اگر ظهور روایات را در برگشت به مسأله مورد اختلاف سبب نشود دست کم روایت را مجمل مى کند; زیرا ما احتمال مى دهیم که به ارتکاز معاصرین روایات (طلاى) ظهور در این ماجراى متداول داشته باشد و احتمال نشانه پیوسته سبب اجمال روایت مى شود.)47

 

7 . شناخت زمینه تاریخى فتاواى فقهاء: همان گونه که در بررسى روایات مى بایست محیط صدور روایات را بررسى کرد براى شناخت فتاواى فقهاى پیشین نیز همین کار لازم است; چرا که فقها در شرایط سیاسى گوناگونى زندگى مى کرده و جریانهاى سیاسى جامعه بر اندیشه ها و چگونگى موضع گیریهاى آنان بى تأثیر نبوده است. شیوه زندگى جریانهاى سیاسى اقتصادى زمان اساتید افکار عامه معاصر جریانهاى فکرى ناسازگار اندیشه هاى فقهى فقها را براى ما روشن تر مى کند.

 

شهید صدر به این نکته در بررسى تاریخ فتاواى فقها بسیار توجه داشت و در رجوع به فتاواى پیشینیان بسترتاریخى فتاوى را از نظر دور نمى داشت:

 

(شهید صدر در استقراء اقوال علماى پیشین همواره سعى داشتند که دقیقا شرایط حاکم آن زمان را بررسى کنند…. مثلا ایشان درباب ربا ضمن مقایسه متون فقهى و کشف واقعیت و حقیقت و عمق شرایط حاکم به زمان نگارش آنها سعى کرده فتواى نهایى را استنباط کنند.)48

 

بر این اساس است که شهید درارزیابى روش فقهاى پیشین اظهار مى دارد:

(علماء و فقهاى گذشته پیوسته مباحث خود را از واقعیتهاى زندگى مردم گرفته و به داورى شریعت واگذاشته اند و واقعیتهاى زندگى اقتصادى مردم مانند: جعاله مضاربه مزارعه و… روى آنان اثر مى گذاشته و آنان با توجه به این واقعیت ها به سراغ کتاب و سنت مى رفته و احکام آن را استنباط مى کرده اند. داد وستدهایى چون: اجاره مزارعه و… نشان دهنده بازار هزارسال و یا هشتصد سال پیش است و در نتیجه براى شناخت درست فتاوا در زمینه مسائل اقتصادى مى بایست شرایط اقتصادى آن روزگاران را بررسى کرد.)49

 

شهید صدر در بحث نجاست کافران پس از نقل دو فتواى متفاوت شیخ مفید کراهت و نجاست در رفع شگفت انگیز بودن آن مى نویسد:

 

(ممکن است شگفت انگیز بودن را چنین دفع کنیم که شیخ مفید ابتدا معتقد به پاکى کافران بوده و سپس به نجس بودن آنها اعتقاد پیدا کرده است; زیرا ما به طور دقیق تاریخ صدور فتوا را نمى دانیم.)

 

و شهید پس از بررسى بیش تر مى نویسد:

 

(فتوا بر پاک بودن کافران مربوط به روزگار آغاز کار و اثرپذیرى وى از استادش ابن جنید و ابن عقیل بوده که مشهور آن است که آنان به پاک بودن کتابى معتقد بودند.)50 تاریخ از منابع مطمئن سیره شناسى

 

از منابع شناخت حکم سیره است. روش خردمندان همروزگار با معصومان اگر مورد امضاى آنان قرارگرفته باشد دلیل قانونى بودن آن حکم است.

 

سیره دو بخش دارد: سیره متشرعه سیره عقلا.

سیره متشرعه: مؤمنان همروزگار با معصوم به کار و گفتارى معاونت داشته باشند و یقین حاصل شود که آن کار را تلقى از معصوم کرده اند مثل مسح سر که شیعیان در همه زمانها در وضو سر را مسح مى کشیده اند. اگر این کار را تلقى از معصوم کرده باشند براى ما حجت است.

 

سیره عقلا: عملى است که از طرف مردم به گونه معمول صورت مى گیرد مانند حیازت در مالکیت. در این مورد هم سکوت قانون و جلوگیرى نکردن با رسم متداول تقریر و دلیل موافقت شرع با مشروعیت حیازت به شمار مى آید.51

 

براى اثبات سیره عقلا و متشرعه فقیهان به چند راه استدلال کرده اند. از رایج ترین آنها استصحاب قهقرائى است که روش عرف و یا مؤمنان معاصر را به گذشته برگردانده و تا روزگار معصوم آن را دنبال کنیم. از این استصحاب نتیجه مى گیریم مشى مردمان همروزگار معصوم بر همین روش بوده است; زیرا بعید است که این سیره جارى در میان مردم به گونه ناگهانى ایجاد شده و پیوندى باگذشته نداشته باشد و اگر امامان سیره اى بر خلاف این مى داشتند مى بایست گزارش مى شد.

 

شهید صدر در نقد این راه مى نویسد:

 

(زیرا همان گونه که بین نسل ما و نسلهاى پیشین جهت اشتراک وجود دارد در زندگى اجتماعى و نیازهاى معیشتى میان دوران حاضر و گذشته تفاوتهایى نیز وجود دارد. دور نیست که در طول زمانها سیره هاى گوناگونى میان مردم رایج شده و از میان رفته باشد; زیرا سیره اگر به گونه ناگهانى از میان برود شگفتى دارد ولى اگر سیره اى به گونه تدریجى محو شود و سیره اى دیگر جاى آن را بگیرد شگفتى نخواهد داشت. در مثل اگر سیره در زمان امام بلند خواندن نماز جمعه باشد و پس از آن از امام روایت شود که بلندخواندن واجب نیست و رأى علماى آن زمان بر این خبر قرار گیرد و بگویند آن سیره دلالت بر واجب بودن نمى کند و دلالت بر استحباب دارد و عالمى فتوا به واجب نبودن بدهد و مردم از او پیروى کنند سپس پیروان این دیدگاه به تدریج بسیار گردند و پس از مدتى عالمى دیگر از جمع بین اخبار مستحب نبودن را استفاده کند و محققان پیرو این دیدگاه نیز بسیار شوند تا روزگارى دیگر یکى از فقها از جمع میان اخبار واجب بودن آهسته خواندن را استفاده کند و محققان در این دیدگاه نیز فراوان شوند و مردم به تقلید از این فتوا روى آورند تا سرانجام سیره متش رعه همگى بر واجب بودن آهسته خواندن نماز استقرار یابد پس این سیره دلالت بر پیوستگى آن با زمان معصوم نخواهد کرد.

 

واقعیت خارجى مسأله را در مسأله واجب بودن کشیدن آب چاه نجس مى بینیم. سیره پیشینیان بر کشیدن آب نجس از چاه استقرار یافته و سیره پسینیان بر پاکى آب چاه استقرار یافته است. افزون بر این ممکن است در زمان امام چنین سیره اى مستقر نباشد بلکه حکم مورد اختلاف باشد پس از دوران حضور امامت یکى از علماء نظرى داده و همان فتوا میان مؤمنان رایج شده باشد.

 

ممکن است رأى متشرعه برخاسته از شریعت نباشد بلکه از روى غفلت و یا همراهى با ذوق عقلا صورت گرفته و اندک اندک لباس شرع به خود گرفته باشد همان گونه که در معامله کودکان چنین است.)52 شهید صدر مطمئن ترین منابع را براى اثبات سیره تاریخ روزگار معصومان مى داند. ایشان بر این نظر است که بررسى سیره و روش اجتماعى و سیاسى عقلا در روزگار معصومان ما را به این راه راهنمایى خواهد کرد.

 

همان گونه که از بررسى زندگى اقتصادى مردم روزگار معصوم استفاده مى شود که آنان با پول خارجى داد وستد مى کرده اند همچنین تاریخ دلالت دارد که مردم از معادنى چون: عقیق نمک استفاده مى کرده و مالک آن شمرده مى شده اند. براى ثابت کردن این سیره مى بایست اطمینان پیدا کنیم که چنین چیزى در زمان معصوم وجود داشته است و یا خبرى داراى همه شرایط حجت بودن بر این سیره دلالت کند مثل بسیارى نقل و استفاضه روایات و همراه بودن روایات با شواهد صدق و نبود دلیل معارض. در مثل اگر تاریخى نقل شود که مردم در زمان پیامبر نفت استخراج مى کرده و مالک آن مى شدند نمى توانیم بپذیریم; زیرا تاریخى دقیق تر وجود دارد که دستیابى مردم به نفت در روزگارى پس از روزگار پیامبر صورت گرفته است.53

 

درمسأله نجاست کافر در حالى که برخى از علما ادعا کرده اند: نجس بودن کافران از ضروریات مذهب و شعار شیعه است54 و هیچ گونه خدشه اى در آن راه ندارد شهید صدر این ضرورت را نمى پذیرد و با دلائل تاریخى ثابت مى کند چنین اتفاقى اگر باشد مربوط به دوران غیبت است نه روزگار معصومان.

 

او از روایات استفاده مى کند که در زمان ائمه(ع) راویان از نجس بودن کافران و معاشرت با ایشان بسیار پرسش مى کردند و حتى حمیرى از فقهاى امامیه در دوران غیبت صغرى از امام مى پرسد:

 

(در نزد یکى از ما گروهى مجوسى مى زیند که مردار مى خورند و غسل جنابت انجام نمى دهند و براى ما لباس مى بافند آیا جایز است پیش از شستن لباسها در آن نماز بگزاریم؟)

 

این پرسش براى آگاهى تکلیف بوده نه صرف بحثى علمى و گویاى این مسأله

است که بر نجس بودن کافران و غیرمسلمان سیره اى استوار و ضرورتى ثابت وجود نداشته است:

 

(در صدر اسلام بویژه پس از صلح حدیبیه پیامبر با کافران ارتباط سیاسى و تجارى داشتند و یهود و نصارا در زندگى و اموال مسلمانان چون دو شریک بودند و موضوعى با این اهمیت که معیشت مسلمانان با آن گره خورده بود نمى توانست از نظر پنهان بماند و یا به یک روایت به اثبات برسد سیره قوى و فراگیر نیازمند ردّى در خور همان سیره دارد.)55

 

این نکته هاى تاریخى تأیید مى کند: این سیره کنونى که حکایت از نجس بودن کافر دارد مربوط به دوران غیبت است نه زمان حضور.

 

مسأله دیگرى که شهید صدر مطرح مى کند اثبات کُر بودن آب است به وسیله خبردادن کسى که آب را در اختیار دارد.

 

(اگر مدرک سیره عقلا باشد این سیره به وجود ارتکازى اش موجود است و در میان جامعه چنین سیره اى وجود دارد لکن این سیره به وجود تطبیقى و خارجى اش در زمان معصوم(ع) مشکوک است; زیرا دلیلى وجود دارد که آبهاى کُر در سطح گسترده اى در آن زمان در دسترس مردم بوده و وجود چنین آبهایى شایع نبوده است پس طرد نکردن شارع بستگى دارد که موضوع سیره در زمان معصوم موجود باشد و با نبود موضوع سکوت آنان کاشف از امضاى سیره نیست.

 

سپس مى نویسد:

 

(اگر قرار بود وجود موضوع در زمان معصوم از ارکان سیره و امضاى شارع باشد در بسیارى از چیزهایى که سپسها پیدا شده است استدلال به سیره مشکل مى شود مثل ثابت کردن ملکیت گاز برق و… به حیازت.)56

شهید صدر در مناسبتهاى گوناگون تأکید مى کند کاوش گر در سیره لازم است نیازها و شرایط زمانهاى گوناگون را در نظر بگیرد و دلیل را از شرایط آن به دور نکند:

 

(گاه رفتار و رابطه هاى اقتصادى موجود در زمان حیات محقق آن چنان صحیح و اصیل به نظر مى رسد که محقق عوامل ایجاد کننده آنها را فراموش کرده و گمان مى برد که روابط مزبور درست و ریشه دارند و از نظر تاریخى به عصر تشریع مى رسند در صورتى که چنین نبوده و روابط مزبور در واقع مولود عوامل و شرایط بعد از عصر تشریع است.

 

براى مثال روش متداول تولید سرمایه دارى در صنایع استخراجى را متذکر مى شویم. سرمایه دار با استخدام کارگران منابعى را استخراج و محصول را تصاحب مى کند. قرارداد کار که به این منظور بین سرمایه دار و کارگر منعقد مى شود از نظر آثار یعنى تملک دستمزد توسط کارگر و تملک محصول از طرف سرمایه دار امرى طبیعى و سنتى تاریخى به نظر مى رسد; از این روى عده اى تصور مى کنند که این نوع قرارداد در عصر تشریع نیز متداول بوده و به دلیل تقریر مورد قبول اسلام است.)57

 

شهید صدر شکل دیگر اشتباه در فهم سیره را جدا کردن تقریر حکمى زمان معصوم را از شرایط و نیازهاى ویژه به خود مى داند:

 

(گاه اتفاق مى افتد محقق خصوصیات عوامل مؤثر در تاسیس رفتارى را منظور نمى نماید و کلا حکم مى دهد که فلان رفتار همواره صحیح است در صورتى که براى صحت استدلال باید همه شرایط عینى مؤثر در تأسیس رفتار را در محاسبه و قضاوت وارد کنیم. از این جهت اگر برخى شرایط تغییر کند دیگر استناد به دلیل تقریر بى مورد خواهد بود; مثلا اگر گفته شود شرب فقاع جایز است چون وقتى فلان شخص در  زمان پیامبر مریض شد و از آن آشامید پیامبر او را منع نکرد در حالى که استدلال بالا به تنهایى دلیل جواز شرب فقاع براى هر کس نخواهد بود; زیرا چه بسا براى بعضى مرضها به طور استثنا شرب جایز باشد حال اگر رفتار معاصران دوره تشریع را بدون توجه به شرایط آن منظور کنیم و آن را نسبت به تمام رفتارهاى مشابه تعمیم دهیم هر چند ویژگیهایى که هم سبب تغییر حکم مى شود وجود داشته باشد مرتکب اشتباه شده ایم از این روى باید در صدور حکم تمام حالات استثنایى و اوضاع اجتماعى حاکم در عصر تشریع را کاملا مورد توجه قرار دهیم.)58

 

نقش تاریخ در برداشتهاى اجتماعى

شهید صدر نقش عالمان دینى را همان نقش پیامبران مى داند از این روى به دید ایشان علومى که در حوزه ها تدریس مى شود مى بایست در راستاى هدایت و راهنمایى مردم باشند. دینداران دانش را نه براى دانش که براى عمل مى آموزند و مؤثر افتادن آموخته ها در صحنه عمل و اجتماع نیازمند به دست آوردن آگاهیها و دانشهاى اجتماعى است. بدین جهت فقیه در دوره استنباط و اجتهاد افزون بر آشنایى با متون دینى مى بایست با تاریخ جهان و انسان آشنا شود و سیر رخدادها و پدیده ها را دنبال کند تجربه هاى انسانها را در ادوار گوناگون جامعه ها در نظر بگیرد و با آگاهى همه سویه به استنباط بنشیند.

 

وى تأکید دارد که وجه تمایز میان دانشهاى ریاضى و دانشهاى اجتماعى در این است که پژوهشگر براى نوشتن کتاب ریاضى ضرورت ندارد با تاریخ و جامعه آشنا باشد بدون آشنایى با جامعه و تاریخ خواهد توانست یک معادله ریاضى را حل کند. حل بسیارى از مشکلات دانش اصول نیز از این گونه است ولى دانشهاى اجتماعى که دانستن آن از ابزارهاى اساسى علماى دین است نیاز به آگاهى از تاریخ جامعه ها و ملتها دارد. عالم دینى مى بایست پا از درون خانه به بیرون نهد با مردم آشنا شود گذشته جامعه ها را بشناسد و تجربه کسب کند.

 

همه اینها او را توانا مى سازد که مکتب را بهتر بفهمد و در راه بهتر کردن زندگى و انقلاب اجتماعى موفق تر باشد:

 

(واما العمل الاجتماعى فهو بحاجة الى حدس اجتماعى. والحدس الاجتماعى یتکون من خلال التفاعل مع الناس من خلال الاطلاع على ظروف الحاکم من خلال الاطلاع على الملابسات من خلال الاطلاع على التجارب التى قام بها الآخرون من خلال المقارنة بین احوالنا واحوال الآخرین.)59

 

کارهاى اجتماعى نیاز به نظریه و بینش اجتماعى دارد و این نظریه از زندگى با مردم آگاهى از شرایط حاکم و از مناسبتها و تجربه هاى دیگران و از مقایسه بین شرایط موجود و شیوه زندگى دیگران ایجاد مى شود.

 

فقیهى درباره مالکیت خصوصى استدلال کرده بود:

 

(احتیاج مجوز مالکیت زمین است و ضرورت آن را ایجاب کرده است; زیرا انسان مانند چهارپایان نیست که محتاج مسکن خصوصى نباشد بلکه انسان موجودى اجتماعى است و ناگزیر از داشتن مسکن ویژه. اگر براى رفع ضرورت انسان مقرراتى وضع نگردد نابسامانى رخ مى دهد و خلاف این امر تکلیف مالایطاق است.)

 

شهید صدر در انتقاد بر فتواى بالا نوشته است:

 

(همه ما طبعا به وجود مالکیت خصوصى در اسلام و در مورد زمین به وجه خاصى اعتراف داریم ولى با این نظر مخالفیم که رأى اسلام را مستند و وابسته به جریان تاریخى ایده مالکیت بدانیم همچنانکه طبق استدلال فقیه یاد شده که ابعاد فکرى و اطلاعاتش نسبت به گذشته حال و آینده آن قدر وسیع نیست که گذشته تاریخى مالکیت را درک کند و در نتیجه در ماوراء هرگونه (رابطه اجتماعى در حیات بشر شبح مالکیت خصوصى را مى بیند و رابطه اختصاصى را با مالکیت خصوصى اشتباه مى کند و میان واقعیت و شبح نمى تواند تمیز بگذارد. و نتیجه مى گیرد که چون انسان براى سکونت محتاج مسکن است باید حتما مسکنى را در مالکیت خصوصى داشته باشد تا در آن آرام گیرد. اگر این شخص مى توانست بین (سکونت اختصاصى) در محلى با (تملک خصوصى) آن تمیز بگذارد هرگز دچار خلط تاریخى این دو موضوع نمى شد.)60

 

تاریخ سیاسى حوزه

حوزه هاى علمیه از جمله نجف و کربلا… از نخستین دژهاى رویارویى با استبداد و استعمار بوده اند در جنگ جهانى اول هزاران نفر از طلاب و علماى بزرگ نجف و کربلا علیه استعمار بریتانیا وارد نبرد شدند و در دفاع از استقلال بین النهرین صدها نفر از ایشان شهید شدند. متاسفانه با چیرگى جناحهاى رقیب بر عرصه سیاسى عراق علما از صحنه سیاست کنار زده شدند و همه جناحهاى سیاسى: ملى گرایان ملحدان و… علیه روحانیت همداستان شدند. حزب کمونیست و حزب بعث قتل و تبعید علماء را در دستور کار قرار دادند و عملیات سفاکانه خود را با پشتوانه عظیم فرهنگى و سیاسى تقویت کردند. بعثیان با حرکتى هماهنگ در ارتش و مدارس و رسانه ها تلاش کردند خود را نجات بخش عراق نشان داده و از روحانیت چهره اى وابسته و به دور از تمدن ارائه دهند. خاطره هاى اسوه هاى مقاومت و ایثار را از ذهنها بزدایند و تاریخ سیاسى رافدین را به روش دلخواه تصویر کنند. در این روند به جاى چهره هاى مبارزى چون: میرزاى شیرازى میرزاى دوم و خالصى و خوانسارى نائینى حبوبى و… کسانى چون میشل شبلى طفلاح و… براى نسل نو الگو سازى شد و بزرگانى چون

 

آیت اللّه حکیم و… ترور شخصیت شدند.

همه این حرکتهاى ویرانگر علیه روحانیت اصیل و حوزه نجف در لواى نوخواهى و اصلاح انجام مى یافت و مدعیان دروغین پیشرفت و رستاخیز از خود چهره هاى عربى و مردمى ساخته بودند. این شرایط مرگبار که با همداستانى زر و زور و تزویر انجام مى گرفت و همه رسانه هاى تبلیغاتى را در اختیار داشت نیازمند حرکتى بزرگ بود و بیدار کردن نسل خفته و ناآگاه از جریانهاى تاریخى خود نیازمند به یادآوردن میراثهاى گذشته بود. نسلى که زیر بمبارانهاى تبلیغات تند عربى کر گشته و از همه رشته هایى که او را به گذشته خود پیوند مى داد محروم گشته بودند و جوانان به جاى تکیه بر اسلام و روحانیت الحاد و قومیت عربى را قبله خود ساخته بودند و گروه گروه به سوى آن مى گرویدند.

 

شهید صدر حضور در این میدان را جهادى بزرگ مى دانست و بیدار کردن حوزویان و شکستن جو سکوت و تفرقه و امید آفرینى در میان طلاب جوان را راه مهم براى بیدارى امت به شمار مى آورد.

 

شهید صدر با تاریخ سیاسى حوزه و امت عرب به طور کامل آشنا بود و براى آشنایى جوانان با زندگى عالمان با سلاح قلم زندگى مجاهد مردانى چون کاشف الغطا سید شرف الدین و علماى مبارزى را که در صحنه هاى نبرد حضور یافته بودند به تصویر مى کشید.

 

شهید صدر در روشن گرى ادوار حوزه در بیان آخرین مرحله حوزه که مرحله رهبرى بود از دگرگونى در حوزه ها پس از ورود استعمار به کشورهاى اسلامى چنین گزارش مى دهد:

 

(از روزگار ورود استعمار به کشورهاى اسلامى گونه اى دگرگونى در تشکیلات حوزه پدید آمد; چرا که حوزه افزون بر وظیفه تبلیغ رسالت دفاع از ارزشهاى اسلامى را نیز به دوش مى گرفت و آن دفاع از مصالح مسلمانان در برابر هجوم استعمار بود. در حدود پنجاه الى شصت

سال که استعمار در ایران و عراق و لبنان و دیگر شهرهاى شیعى نفوذ داشت حوزه شدیداً وظیفه مقابله با استعمار را به عهده داشت. البته این رهبرى به اقتضاى زمان و مکان و شرایط شدت و ضعف داشت ولى در مجموع مقاومت حوزه به جاى خود باقى بود و حوزویان در این مرحله دردها و رنجهاى بى شمارى را متحمل شدند.)62

 

شهید صدر با به تصویر کشیدن رنجها و دردهاى علماى پیشین حوزه از حوزویان مى خواست که چون پیشینیان خود رنجها را به جان بخرند و میراث پدران خود را پاس دارند.

 

شهید صدر حوزویان را تشویق مى کرد تاریخ مجاهدتهاى حوزه را علیه استعمار بازگو کنند و نمونه هاى انسانى و تربیتى حوزه را به جامعه نشان دهند تا نسل نو به انحراف نیفتد و چراغى فراسوى راه خود داشته باشد.

 

شهید در نامه اى به یکى از حوزویان که در سلسله مقالاتى تاریخ مجاهدتهاى علماى حوزه را جلوه گر ساخته بود مى نویسد:

 

(بحث ارزشمند شما درباره تاریخ جهادى عراق و نقش علما در آن مرا مسرور ساخت. بى شک امروز بر ما ضرورى است که این بخشهاى تاریخى زندگیمان را روشن سازیم که در واقع نشان دهنده موضع گیریهاى قدرت مندى است که اسلام بر ضد استعمار و استعمارگران در پیش گرفته است و آن را در اقدام علماى اسلام و رهبران فکرى آن متبلور ساخته است.)63

 

 
پى نوشتها:
1 . (الحوار السیاسى) شماره 117/30 مرکز اسلامى بحثهاى اسلامى.
 
 
2 . (مباحث الاصول) سید کاظم حائرى قسم دوم بخش اول65/.
 
 
3 . (الحوار السیاسى) شماره 28 ـ 56/29.
 
 
4 . (یادنامه شهید صدر) موسوى 41/.
 
 
5 . (الحوار السیاسى) شماره 117/30.
 
 
6 . (فلسفه تاریخ) دکتر سروش 10/ حکمت.
 
 
7 . (نقدى برمارکسیسم) شهید مطهرى چاپ شده در: (مجموعه آثار) ج439/4. صدرا.
 
 
8 . مجله (الثقافة الاسلامیه) شماره133/4 رایزنى فرهنگى جمهورى اسلامى در دمشق.
 
 
9 . (العراق بین الماضى و الحاضر والمستقبل)550/ مؤسسه الفکر الاسلامى بیروت.
 
 
10 . (السنن التاریخیه فى القرآن) چاپ شده در (المجموعه الکامله لمؤلفات السید محمد باقر صدر) ج13 دارالتعارف للمطبوعات.
 
 
11 . (رسالتنا) محمد باقر صدر سرمقاله هاى مجله الاضواء103/ کتابخانه النجاح تهران.
 
 
12 . (الحوار السیاسى) شماره 29 و 56/28.
 
 
13 . (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف) سید محمد باقر صدر چاپ شده در: (المجموعة الکامله…) ج142/11 ـ 143.
 
 
14 . (همان مدرک)145/.
 
 
15 . (بحث حول الولایه) چاپ شده در: (المجموعة الکامله…) ج111.
 
 
16 . (تشیع مولود طبیعى اسلام) محمد باقر صدر ترجمه على حجتى کرمانى7/ مؤسسه اطلاعات. دکتر على شریعتى بر این کتاب علمى شهید صدر نقدى جامعه شناسانه دارد ر.ک: (مجموعه آثار) شماره181/1 ـ 201.
 
 
17 . درباره عباس عقاد مصرى ر.ک: (الاعلام زرکلى ج266/3.
 
 
18 . (فدک فى التاریخ) چاپ شده در: (المجموعه الکامله) ج41/11.
 
 
19 . (علوم قرآن) سید محمد باقر حکیم 39/ مجمع العلمى الاسلامى.
 
 
بخش بسیارى از این کتاب نوشته محمد باقر صدر است که در پى درخواست دانشکده اصول الدین بغداد براى تدریس نگاشته شده امّا ناتمام مانده که به وسیله شاگرد آن شهید محمد باقر حکیم به انجام رسیده است.
 
 
 
20 . (سنتهاى تاریخ در قرآن) محمد باقر صدر ترجمه دکتر سید جمال موسوى17/. روزبه.
 
 
21 . (نهج البلاغه) خطبه 158.
 
 
22 . (المعالم الجدیده) چاپ شده در: (المجموعة الکامله…) ج54/3.
 
 
23 . (همان مدرک)81/ به گونه خلاصه.
 
 
24 . (همان مدرک)32/.
 
 
25 . (همان مدرک)84/.
 
 
26 . (همان مدرک)50/.
 
 
27 . (مباحث الاصول) سید کاظم حائرى. الجزء الاول من القسم الثانى97/ به گونه خلاصه.
 
 
28 . (همان مدرک) قسم دوم جزء سوم64/ ـ 70 به گونه خلاصه.
 
 
29 . (همان مدرک) قسم دوم جزء دوم523/.
 
 
30 . در ذیل آیه (اِن الصلوة تنهى عن الفحشاء والمنکر) سوره (عنکبوت) آیه 45.
 
 
این روایت از سعد بن طریف وارد شده است. ر.ک: (تفسیر نورالثقلین) حویزى ج161/4; افست علمیه قم; تفسیر (البرهان) بحرانى ج253/4 اسماعیلیان.
 
 
سعد بن طریف در کلام شهید صدر همان سعد خفاف است. این غضائرى درباره اش گفته: ضعیف است و کشى از حمدویه نقل کرده که وى از ناووسیه است و امامان پس از امام صادق را قبول ندارد. ر.ک: (جامع الرواة) اردبیلى ج354/1 شماره 2854 دارالاضواء بیروت.
 
 
31 . (جامع الرواة) ج144/1.
 
 
32 . (مباحث الاصول) بخش دوم قسم دوم230/.
 
 
33 . (روزنامه (جمهورى اسلامى) 66/1/19 مصاحبه آیت اللّه سید محمد باقر حکیم.
 
 
34 . (یادنامه شهید صدر) موسوى39/.
 
 
35 . (همراه با تحول اجتهاد) محمد باقر صدر ترجمه اکبر ثبوت35/. روزبه. با ویرایش.
 
 
36 . (تعارض الادلة الشرعیه) تقریر درس شهید صدر مقرر: سید محمود هاشمى39/ دارالکتاب اللبنانى بیروت.
 
 
37 . (همان مدرک)38/.
 
 
38 . لیث بن سعد ابوالحارث متولد 92هـ.ق. و متوفاى 175مصر. لیث قضاء را از سوى منصور نپذیرفت. ر.ک (الامام الصادق والمذاهب الاربعه) اسد حیدر ج158/1.افست دارالحجه قم.
 
 
39 . (سنن ابوداود) 157/ 202 ـ 270.
 
 
40 . (همان مدرک)511/.
 
 
41 . (بحوث فى شرح العروة الوثقى) شهید صدر ج355/2 چاپ شده در (المجموعة الکاملة…) ج7 به گونه خلاصه.
 
 
42 . (تعارض الادلة الشرعیه)31/. به گونه خلاصه.
 
 
43 . (اقتصاد ما) محمد باقر صدر ترجمه محمّد کاظم بجنوردى و اسپهبدى ج43/2.
 
 
44 . (مباحث الاصول) جزء دوم قسم دوم233/. به گونه خلاصه.
 
 
45 . (همان مدرک)187/.
 
 
46 . (همان مدرک).
 
 
47 . (بحوث فى شرح العروة الوثقى) ج383/3 چاپ شده در (المجموعة الکامله…) ج7.
 
 
48 . روزنامه (جمهورى اسلامى) 66/1/19 مصاحبه با سید محمدباقر حکیم.
 
 
49 . (السنن التاریخیه فى القرآن)38/.
 
 
50 . (بحوث فى شرح العروة الوثقى) ج245/3.
 
 
51 . (دروس فى علم الاصول) شهید صدر ج459/1 چاپ شده در (المجموعة الکامله) ج1.
 
 
52 . (مباحث الاصول) قسم دوم جز دوم160/.
 
 
53 . (همان مدرک)106/.
 
 
54 . (جواهر الکلام) شیخ محمد حسن نجفى ج42/6 دار احیاء التراث العربى.
 
 
55 . (بحوث فى شرح العروة الوثقى) ج247/3.
 
 
56 . (همان مدرک) ج134/2.
 
 
57 . (اقتصادنا) ج46/2.
 
 
58 . (همان مدرک)47/.
 
 
59 . (المحنه) محمد باقر صدر6/ چاپ شده در (المجموعه الکامله…) ج13.
 
 
60 . (اقتصادما) ج64/2.
 
 
61 . (نگاهى به تاریخ سیاسى عراق) سرهنگ.ع. الجمیلى ترجمه محمد حسین زوارکعبه79/ حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى.
 
 
62 . (المحنه)24/.
 
 
63 . هفته نامه (بعثت) سال 12 شماره 3 مسلسل 579 مورخه دوشنبه 70/1/26.