نوع مقاله : مقاله پژوهشی
پاسِ حقّ فرهیختگان تاریخ سازان مرزبانان احیاگران و حماسه سازان جامعه بشرى به همایش و ستایش داشته نمى شود بلکه به ادامه راه و دمیدن روح آنان در کالبد نسلها و جامعه هاست که حق آنان پاس داشته مى شود و دَینى که جامعه به آنان دارد ادا مى گردد.
وقتى دریافتیم رادمردى رسالت تاریخى و تکلیف دینى خود را نیک پاس داشته است باید با او زندگى کنیم راه و رسم و سیرت او را جان مایه خویش کنیم تندیس او را نه تنها در میدان بزرگ شهر که بر بام اندیشه روح و جامعه مان برافرازیم.
جاودان مردانى مانند: شیخ مفید شیخ طوسى خواجه نصیرالدین طوسى ابوعلى سینا شیخ انصارى سیّد جمال الدین اسدآبادى مقدس اردبیلى امام خمینى و… عنوان یک فصل آغازگر یک تفکّر در انداز یک روش و منش نه تنها در تاریخ حوزه ها که در بستر و درازاى فرهنگ و باورهاى دینى مایند. آنان با جهاد فکرى و فرهنگى با خودسازى و شیطان ستیزى با مردم گرایى و
نفس گریزى با پاسداشت هوشمندانه میراث شیعه و وظیفه بانى با احیاى سیرت اولیا و امامان معصوم با زندگى خود راز و راه چگونه زیستن مسؤولیت شناسى و تکلیف مدارى را فراروى تاریخ و بر راه وظیفه شناسان و دردمندان گشودند. ستارگانى بر آسمان این خاکستان شدند تا در غوغاى گمراهى و کژراهه ره گم نشود.
بایست از سیرت عملى و زیستى آنان راه جُست و از جهاد و تلاش علمى و پژوهشِ هوشمندانه آنان پرتو گرفت و در هر عصرى و دیارى درخور نیاز زمان راه را براى حق جویان و حقیقت خواهان روشن ساخت.
از مرزبانى تکلیف شناسى دیدگاههاى نو و راه و رسم آنان در پاسخ گویى به حوادث نوپیدا عینى و عملى کردن ارزشهاى الهى را گرفت و بار میراث دارى پیامبران را در روزگار و سرزمین خویش به مقصد رساند یتیمان آل محمد(ص) را از زلال کوثر جوشان معارف اسلام سیراب کرد و در پرتو انوار تعالیم وحى در راه ماندگان را دست گرفت کژراهان را راه راست نمود و…
میراث چشم نواز تعالیم و معارف ناب انبوه ایثارها و از خودگذشتگیها تبلور و ماندگارى ارزشهاى الهى شکوه و شادابى حوزه علوم دینى و خلاصه ماندگارى دین مدیون همین بیداریها بیدارگریها حماسه ها تلاشها و حرکتهاى هدفمند و بجاى حکیمان فقیهان عارفان و دیگر عالمان دینى است.
حوزه هاى علوم دینى شیعه میراث عظیم نهفته در رود همیشه جارى فرهنگ شیعه و پیدایى انقلاب بزرگ اسلامى وامدار اندازه سهمى است که دانشیان حوزوى در احیا کاوش و گسترش علوم دینى داشته اند و آثار علمى عملى و عینى از خود به یادگار نهاده اند.
این است که حوزه هاى امروز ما وامدار محقق مقدّس متکلّم و فقیه بزرگوار ملاّ احمد اردبیلى اند.
او نه تنها پژوهش مردى ژرف کاو نازک اندیش و پیراسته جان بود که اقدامهاى چشم نوازى کرد و آثارى شگرف از خود به یادگار نهاد.
جست وجو بررسى و یادآورى همه کمالها و اقدامهاى او در این کوتاه مقال نگنجد از این روى به برخى از آنها اشارت مى کنیم:
1. دوباره سازى حوزه نجف.
2. گشودن آفاق نو و برداشتهاى جدید.
3 . پرورش شاگردانى بزرگ.
4 . عملى ساختن ارزشها.
اگر در زندگى پربار و برکت ملا احمد اردبیلى جز نوسازى حوزه علمیه نجف نبود حقى بزرگ بر حوزه هاى علوم دینى داشت. حوزه اى که پس از او سالها بالید شکوفه کرد ثمر داد و زلال معارف اهل بیت(ع) را بر جانهاى تشنه باراند.
رویکرد شاهان صفوى به شیعه بزرگ داشتن عالمان و فقیهان دانشیان نام آور شیعه را به ایران کشاند و حوزه هاى علمیّه شیعه در شهرهایى چند رونق گرفت. در اصفهان دهها دانشى مرد گرد آمدند حوزه هاى درسى گوناگون گشودند و صدها شیفته و فرهیخته دانش و معنویّت را به آن دیار کشاندند. امور دینى با نظارت عالمان بزرگ انجام مى گرفت نهادهاى مذهبى به دست آنان اداره مى شد. عصرى طلایى براى شیعه پس از صدها سال رنج و آوارگى پدید آمد ولى مقدّس اردبیلى که با زیرکى رویه دیگر صحنه را مى دید دغدغه اى دیگر داشت و به چیز دیگر مى اندیشید به آینده شیعه به قضاوت تاریخ به هم سرنوشت شدن شیعه و شاهان صفوى مباد آیندگان تشیّع را از منظر دربار صفوى ببینند و صد مباد که دشمن نکته گیر مکتب اهل بیت(ع) را ساخته و پرداخته ایرانیان بپندارد و تبلیغ کند. بهره ورى از این فرصت طلایى براى
نیرومند کردن شیعه بایسته است. یارى تنها کشورى که پس از چندها قرن با نام شیعه پا گرفته است و شعار ولایت اهل بیت را مى دهد فریضه است; امّا دوراندیشى هم بایسته است فردا و فرداها را باید دید به برداشت قضاوت و انگ بدخواهان و ساده دلان باید پاسخى درخور داد. نکند شیعه را با انگ و رنگ ایرانى در سرزمین ایران محبوس کنند.
با این که جایزه شاهان صفوى را مى پذیرفت عالمانى که دربار را سنگر و بستر نشر و دفاع از تشیع کرده بودند بزرگ مى داشت خود از رفتن به دربار سر باز زد امّا به گونه اى که نه به مشروعیّت حکومت صفوى زیان زد و نه چهره صددرصد همراه به او داد.
به دو انگیزه به حوزه نجف روى کرد:
1. سرفرازى برومندى و رونق حوزه نجف آرزو و خواست همه عالمان ربّانى بود. دشمن همیشه در کمین درهم ریزى و نابودى این پایگاه بود. بارهاى بار نقشه کشید یورش برد ولى به برکت وجود حرم مولاى موحّدان طرفى نسبت. سالها بود که این پایگاه شیعه نحیف و این ماه آسمان تشیع غبار گرفته و رنگ باخته بود از این روى محقق اردبیلى بر آن شد که حوزه نجف را سامان دهد و غبار از چهره آن بزداید.
2. عراق از اقمار عثمانى بود و عثمانى با نام سنّت در جنگ با عترت. باید در قلمرو عثمانى آن هم در عراق عرب پایگاهى سرزنده و برومند پى ریخت و پرچم تشیّع برفراز کرد تا هم پایگاه نشر شیعه در بیرون از ایران باشد و هم شیعه از تهمت ایرانى بودن در امان بماند. دست پروردگانى پرورید و راهى شهرهاى گوناگون در سراسر دارالاسلام کرد تا چراغ تشیّع را فروزان دارند.
این بود که نجف را برگزید شهرى با دیرینگى در علم و دانش شهرى که صدها فقیه حکیم متکلّم رجالى مفسّر عارف ادیب و… در دامن او بالید و پرچم سرخ تشیّع را با خون تن و خونابه دل پاس داشتند.
درگیر و دار جنگ عثمانى و صفوى حوزه نجف را نوسازى کرد حوزه اى با ویژگیهایى جدید ناظر به نیازهاى زمان و بسترى براى پرورش بیرق داران مکتب صادق آل محمد(ص). حوزه اى به دور از تنگ اندیشى. حوزه اى که هم قرآن را به متن حوزه آورد و هم راه و رسمى نو در فقه الحدیث بیاموزاند. برابرى و موازنه در بها دهى و بهره ورى از منابع و ادلّه در روش فقاهتى و اجتهادى آن حوزه چشم نواز بود.
جاذبه علمى و معنوى آن عالم ربانى طالب عالمان و فاضلانِ کشورهاى اسلامى را به نجف کشانید و در اندک زمانى حوزه نجف رونق گرفت و به عنوان مرکز علمى بزرگ زبان زد مسلمانان شد.
سید حسن صدر مى نویسد:
(در دوران ریاست علمى مقدّس دوباره کوچ علمى به نجف آغاز شد حوزه نیرومند شد و رونق گرفت و مرکز رجوع شیعیان بلاد گردید و آن شهر به صورت بزرگ ترین مرکز علمى در آمد.)1
بدین وسیله محقّق اردبیلى مکتبى نو در پژوهش و آموزش پى ریخت مکتبى که حوزه هاى علوم شیعه از آن بهره ها بردند. شیوه اى که امروز ما به شناخت ویژگیها و راه کارهاى آن نیازمندیم.
نمایش و ترسیم همه ویژگیها و زوایاى آن نوشته اى پرحجم مى طلبد به اندکى از آن همه اشارتى کوتاه مى کنیم:
1. آزاد اندیشى و برهان گرایى: شاخصه چشم گیر و پرنمود مدرسه مقدس اردبیلى شجاعت علمى شهامت بیان نظر برهان گرایى و آزاداندیشى بود. استاد این مدرسه گسترده اندیش بود و اقیانوس جان. با ریاضت نفس جان و روحش اوج گرفت و پا بر فرق این عالم خاکى نهاد و از این سکوى بلند به تفسیر مکتب پرداخت. جان او از حکومت تلقینها محیط عرف عادات سنتها و رسوم اجتماعى رهیده بود. به پیروى از قرآن دلیل مدار بود و معیار درستى
سخن را در همسویى آن با دلیلها مى دید: (قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.)2
در روش تعلیمى و فقاهتى او تقلید ناپسند بود و برهان گرایى فریضه. تفقه ژرف کاوى دلیل طلبى بایسته بود و چشم پوشى مسامحه پذیرش کورکورانه اغماض و کلّى پذیرى ناروا و محکوم. از پذیرش اجماع و شهرت بدون کاوش و ژرف کاوى شکوه مى کرد. از پذیرش سخن بزرگان به احترام بزرگى آنان پرهیز مى داد. در جاى جاى دائرةالمعارف فقهى اش از دلیل مدارى سخن به میان مى آورد این عبارت در آن کتاب بسیار به چشم مى خورد:
(لابدّ من دلیل و قدلایکون ما اعتقدوه دلیلاً دلیلاً عند المفتى.)3
در جاى دیگر در پوزش از ردّ برخى سخنان بزرگان و مخالفت با مشهور فقها مى نویسد:
(چه کنم که ذهنم تشویش دارد تا به دلیل قانع کننده اى نرسد آرام نمى گیرد.)4
در بسیارى از دیدگاهها و فتاوى گذشتگان درنگ مى کند و فقه پژوهان را به درنگ مى خواند. (فتامل) هاى او در (مجمع الفایده و البرهان) چشم نواز است.
او در این عرصه تا آن جا به پیش رفت که با همه قداست و تقوایى که داشت آزاد اندیشى او را برخى از فقیهان و محدثان بر نتابیدند و آن قلّه بلند تقوا را به فلسفه گرایى و نداشتن تبحّر علمى و فنّى متهم کردند و کتاب او را زیر سؤال بردند با این که بارها از آمیختن دقتها فلسفى با مسائل فقهى پرهیز داده بود.
شرح حال نویسان در این زمینه چنین گزارش داده اند:
(وقد یناقش فى اصل وضعه بالخروج عن طریقه الفقها المرضیّة وکثرة اشتماله على التدقیقات الفلسفیه.)5
آزاد اندیشى و بلند نظرى او را بزرگانى چون: صاحب جواهر بر نتابیدند و در برخى موارد او را متهم به تک روى کردند:
(لایعتد بخلاف صاحبى المعالم و المدارک و الذّخیره فى امکان تحصیل الأجماع فإنّ عادتهم الخلاف لخلل الطّریقه فإنهم تبعاً لتوقف الأردبیلى خالفوا المشهور.)6
با این همه او تکلیف مدار بود و در دریافت و کاوش جانب احتیاط را مى گرفت مباد که فتوا و نظرى بدون پژوهش درست و همه جانبه عرضه شود.
همان گونه که در منابع دین همه توان را به کار مى گرفت با نظر بزرگان نیز برخوردى سبک نداشت از آنان زود نمى گذشت همه دلیلهاى محتمل رامى جست و همه اشکالهایى که به ذهن مى امد طرح و بررسى مى کرد:
(ولقد اطنب الاردبیلى و بعض من تبعه فى ایراد الاشکال المزبور على کلام الاصحاب ولم یطمئن بمخلص.)7
هرگونه نظرى پیش از پیمودن این مراحل سطحى نگرى سهل گرایى در تحقیق و تتبع و اجتهاد است که عالمانِ خداترس از آن دامن مى گرفتند.
او در قلّه تقوا و قداست از جمود و قشرى گرى بر مى آشوبد. چنین نگاهى به دین را ناهمساز با روح و رسالت دین و پشت کردن مردم به احکام به شمار مى آورد:
(پا فشارى بر این که طواف حتماً از موازنه حقیقى (حجرالاسود) شروع شود و به همان نقطه حقیقى پایان پذیرد افزون به زیان بارى انجام آن و آزار مخالفان و ترک تقیه خردمندانه نیست چه بسا درست و مجاز نباشد.)8
2 . همه سونگرى: روح دین توحید است. وحدت و همسازى بسان خون در پیکره اسلام جارى است. ارتباط و پیوستگى دو سویه اى بر اصول و فروع و دیگر احکام مقررات و قوانین اسلام جارى است. خداوند همین را دلیل وحیانى بودن قرآن مى شمارد:
سوکمندانه نگاه تک ساختى به دین چهره شفاف میراث دینى ما را کدر
مى کند. گاهى تفسیر فردنگرى تابش آن را کم فروغ کرده است و گاه نگرشهاى سطحى سدّ حرکت زندگى ساز آن شده است. گرچه درک ژرفاى دین آن هم در همه گستره ها و آفاقش براى بشر ناممکن است ولى اگر همه مبادى پیموده شود و در رسیدن حکم یا مطلبى از منابع دین پژوهشگر تمام توان و فکر خویش را به کار گیرد اگر هم در فتوا و برداشتش خطا رود و به اشتباه گرفتار آید نکوهش نخواهد شد.
محقق اردبیلى مکتبى پى ریخت جامع و کامل درزمان خودش. وى هم قرآن را به متن آموزشِ حوزه آورد و هم راه و رسمى نو در فقه الحدیث پى ریخت. موازنه در بهره ورى از منابع دین در روش فقاهتى و شیوه پژوهشى مدرسه اردبیلى چشم نواز بود. در جمع میان دلیلها چنان ژرف کاوى مى کند که دیگر دلیلها را با قرآن راست کند. احادیث صحیح را موشکافى مى کند تا ناهمخوانى ظاهر آن با مدلول آیه کنار رود. به گاه پژوهش در حوادث واقعه همه توش و توان را براى رسیدن به حقیقت و یقین به مطلب به کار مى گرفت و از همه راههاى فنى و علمى بهره مى برد. روح دین و اصول جارى در ساختار شریعت را در جاى بایسته آن مى بیند و به کار مى گیرد. اصل آسان گیرى (قاعده سمحه و سهله) رحمت و عطوفت در تاروپود احکام و مقررات دین توان اجراى احکام شریعت فطرت پذیرى زندگى سازى تعالیم دین هم سویى عقل و شرع شناخت عرف جامعه و دانشهاى زمان براى برابر سازى درست حکم هم بر روش فقاهتى و پژوهشى او حاکم بود و هم نظام تعلیمى و آموزشى اش در آن راستا بود.
او دین را به زلالى فطرت انسان بیان مى کند. فتاوا و دیدگاههاى دست و پاگیر و غیر درخور اجرا را با پرسش و کاوش سست مى کند و با چنگ زدن به روح کل شریعت فتوایى فطرت پذیر و عملى را عرضه مى دارد: بر رساندن آب به زیر پوست سر و ریش خرده مى گیرد. در ندانستن قبله نداشتن آب در بیابان
عدالت در امام جماعت درستى عبادت جاهل و دهها مسأله دیگر جانب آسان را مى گیرد. مبناى اندیشه او فقه براى زندگى براى عمل و براى اداره جامعه است; از این روى چنانکه گفته شد در سبک فقاهتى او قاعده سمحه سهله نفى ضرر و حرج دورى از مشقت و تکلّف اصل پاکى و حلال بودن چیزها اصل جواز اصل رغبت مردم به احکام دین و… جایگاه ویژه دارند و بر پایه همین اصول به آسانى فتوا مى دهد و دیدگاههاى مخالف را نقد و رد مى کند.
برترى فقیه و استوارى اجتهاد را در برابر سازى اصول شریعت با نیازهاى عصرى مردم و همسویى با زمان و مکانهاى گوناگون مى داند. هیچ نظرى را مطلق نمى شمارد و از مطلق شمردن دیدگاههاى خود دامن مى گیرد:
(واحتط مهما امکن فإن الامر صعب ولایمکن القول بکلیة شىء بل تخلتف الاحکام باعتبار الخصوصیات والأحوال والأزمان والامکنة والاشخاص وهو ظاهر وباستخراج هذه الاختلاف والانطباق على الجزئیات المأخوذة من الشرع الشّریف امتیاز اهل العلم والفقهاء.)10
او برترى علمى و قدرت اجتهاد را در متن خوانى و از بر کردن اصول قواعد و اصطلاحات نمى داند. اعلمیت و برترى را در شناخت روشن گزاره هاى احکام و توان برابرى اصول و قواعد برگرفته از شریعت بر مصادیق جزئى مى شمارد. جداسازى جوانب و زوایاى پنهان گزاره ها موشکافى و کاوش در زبان دلیلها و استخراج حکمى در خور مصادیق خرد و جزئى.
در حوزه مقدّس اردبیلى علم از مکانتى بلند برخوردار است. دانش پژوهى تکلیف است. وظیفه اى که بسیارى از مستحبات فداى آن مى شود. آن که لباده دانش پژوهى را برتن کرد باید عاشق علم باشد و شوق فراگیرى در رفتار او دیده شود و در رسیدن به حقایق علم و آگاهى و زدودن جهل نا آرام و بى شکیب باشد. لحظه هاى او بار دانش گیرند و سیرت او همه را به سوى فراگیرى آن بخواند.
در این مکتب فراگیرى دانش فریضه اى است براى انجام فریضه مهم تر. زدودن جهل از خود براى جهل زدایى جامعه است. بایست این مقدمه را به شتاب به فرجام رساند و هر لحظه باید آموخت و آموزاند. این است که در سفر به کربلا براى زیارت نماز را جمع مى خواند با این که در همان سفر از اندوختن دانش نیاسود.
در مکتب تعلیمى و تربیتى اردبیلى طالب علم فسیل نمى شود. همیشه شاداب است و سرزنده و کارآمد و مفید براى روزگار خود.
در مکتب اردبیلى علم آموزى براى فرار از مسؤولیتهاى اجتماعى نیست. علم رسالت آفرین است و مسؤولیّت ساز. روا نیست طالب علمان در دقتهاى ذهنى و (ان قلت قلت) هاى بى ثمر غرق شوند و خلق خدا را فراموش کنند. اینان باید چراغ علم را فرا راه مردم بدارند تا آنان حق را بشناسند حق را بگویند راه حق بپویند; چه دانش اموز این حوزه سرباخته و فریفته حق است و حقیقت و نا آرام در حاکمیت ارزشها و مقررات دین.
زیر ساخت حوزه مقدّس اردبیلى قداست بود.
بصیرت با کسالت ساز نیاید. تشریفات فرصت تحقیقات ندهد. شکم پر و چشم حریص تیزى ذهن را کُند سازد.
حوزه اى پى ریخت به دور از تشریفات عملى پیچ و خمهاى علمى نظام آموزشى; فطرت پذیر عمیق زبده گزین برشورنده بالنده گر استعدادهاى نهفته و ناظر به واقعیّتهاى زمان و نیازهاى روزگار.
مقصد را باید فرا دید داشت. کتابها و متنها روشها و… ابزارند. در ابزار باید تجدید نظر شود و راه نزدیک تر و مستقیم تر برگزیده شود.
او به وقت طالب علمان حساس تر بود تا به حفظ متون کهن. در درس فقه بحث ها و مطالبى را که نقش بسزا در اجتهاد نداشتند وا مى گذاشت و طالب علمان را با شیوه هایى مناسب حال آنان درس مى داد و پیش مى برد. این است
که حوزه او هم بسترى شد براى پرورش دهها فقیه ایرانى و غیر ایرانى و هم مشعلى در میان عربها براى زنده نگه داشتن مکتب اهل بیت(ع).
بشر وامدار مبتکران و مخترعان است. خوان گسترده و رنگارنگ فرهنگ و اندیشه امروز بشر دست رنج تلاشها ایثارها شب بیداریهاى نوآورانى است که هر کدام در عصر خویش وظیفه خود را نیک پاس داشتند و آفاقى جدید در عرصه اندیشه و فرهنگ زمان گشودند و جامعه را یک یا چند گام به جلو بردند. رشد علمى و دست اوردهاى فلسفى ما وامدار فارابى بوعلى و ملاصدراهاست. شکوفایى دانش تفسیر دست اورد تلاش و اندیشه هاى نو طبرسى خواجه عبدالله انصارى زمخشرى آلوسى و علامه طباطبایى و… است. فقه کلام رجال و دیگر میراث حوزه اى امروز محصول تلاش فکرى و عقلانى دهها فقیه رجالى و کلامى بزرگ است.
محقق اردبیلى در عرصه هایى چند از علوم دینى حقّى بزرگ بر ما دارد. در تفسیر قرآن بویژه تفسیر موضوعى آیات الاحکام در فقه در کلام و… او در هر کدام از این علوم آفاقى جدید گشود. در تفسیر هم روشى نو عرضه کرد و هم مقوله و مفاهیمى جدید آفرید. در علم فقه هم میدانهاى نوى فرا روى فقه پژوهان نهاد هم شیوه اى بدیع در استنباط احکام نمود و هم نگاه و تلقى ویژه داشت.
شمردن تک تک دیدگاههاى جدید او به درازا مى کشد از این روى به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
در اخلاق آفاق نوى در عرصه علم و عمل گشود. سبک نو در اخلاق علمى ارائه داد.
آزاد اندیشى احتیاط نقد و حرمت به افکار عالمان را به هم آمیخت و از این
میان روشى نو در بررسى و پژوهش درانداخت. معرفتهاى اساسى دین را به عرصه اجتهاد آورد بویژه با تکیه بر شرافت انسان تعابیر جدید به میدان فقه و فقاهت آورد. دهها نظر ابتکارى اصول و برداشتهاى فقهى جدید در (زبدة البیان فى احکام القرآن) نمود که خود سوژه پژوهشى دامنه دار است.
با درنگ در بسیارى از فتاواى مشهور و درنگ در اجماعهاى ادّعا شده اهل نظر را به درنگ واداشت و زمینه ظهور دیدگاهها و آفاقى نو را فراهم آورد و از این راه باب چندوچون و گفت وگو در بسیارى از گزاره ها را گشود. به نوشته صاحب جواهر:
(والحاصل انا لم نسمع احدا تأمّل فى هذه القاعده من اصحابنا بل یقررونها ویذکرون الاخبار الخاصه حیث تکون مؤیدة لها… الى ان ظهر مولانا المقدّس الأردبیلى رحمه الله فاظهر هذا الشک کما هى عادته هى کثیر من المقامات و تبعه علیه بعض المتأخرین فى بعض المقامات.)11
به گواهى صاحب جواهر محقق با القاى شکّ در بسیارى از بابها و گزاره ها آفاقى نو بروى آیندگان گشود. برخى از فقیهان پس از او با پى گیرى روش او به انظارى نو رسیدند.
دو کتاب مجمع الفائده و زبدة البیان پر است از ابداع ابتکار گشودن راهها روشهاى جدید و آفرینش مقوله ها و تعبیرهاى جدید از مباحث و تردید و درنگهاى راه گشا.
اصول و دلیلهاى بسیارى را از قرآن بهره گرفت و از آنها در استنباط و اجتهاد بهره برد. و در برخى موارد با برداشتى از یک آیه مطالبى را که تا آن زمان مسلم بود کنار زد.
با نگاه و روشى جدید که در بررسى احادیث به کار گرفت دهها مطلب بى پیشینه را وارد فرهنگ فقه کرد.
خلاصه در بیشتر بابهاى فقهى حرف نو داشت با روشى استوار و محکم.
استوارى گستردگى ژرفایى و ماندگارى هر فکر فرهنگ مکتب و اندیشه وامدار اندیشه وران و عالمان بزرگ آن مکتب و فرهنگ است. عالمانى که هر کدام در عصر خود نه تنها میراث فرهنگى را تبیین و نشر کردند که مقوله ها و آفاقى جدید را بر روى آیندگان گشودند و زوایاى جدیدى از فرهنگ بشرى را فتح کردند. عالمانى که هر یک چند ها اندیشه ور پروریدند.
محقق اردبیلى در این زمینه نیز حقّى بزرگ بر حوزه ها دارد. بررسى نقش دست پروردگان حوزه نجف آن روز و شاگردان محقق اردبیلى در بالندگى ماندگارى دانش گسترى مجالى فراخ مى خواهد.
استمرار جریان فکرى با عنوان (اتباع المقدّس) تأثیرگذارى کتاب معالم الاصول شاگرد او بر تفکر حوزه ها و ماندگارى آن به عنوان متن درسى حوزه ها استناد طرح و نقل اقوال شاگردان او در کتابهاى پس از محقق تا زمان ما گواهى گویا بر دَیْنِ حوزه ها به محقق اردبیلى است.
او شاگردانى چونان: صاحب معالم الاصول صاحب مدارک سیّد محمد على عاملى ملاعبداللّه تسترى سید میرزا محمد استرآبادى مولا عبداللّه قهپائى میرعلاّم میرفیض اللّه تفرشى محمدترکه سید عباس بیابانکى سید محمد شوستانى ضیاءالدّین محمّد کاشانى میرفضل اللّه استرآبادى شیخ محمّد على بلاغى ملااحمد ساوجى و … را بپرورید که هر کدام دهها عالم بزرگ پروریدند و دهها میراث مکتوب در علوم و فنون گوناگون براى ما به یادگار نهادند.
کار پیامبران تنزیل بود و کار امام تأویل. عالمان که میراث بر پیامبران و ادامه دهندگان راه امامان هستند پاسدارى این دو را در عصر غیبت بر دوش دارند:
هم باید بیان تعالیم ناب وحى کنند و هم موازین و مقرّرات باید ها و نباید ها اخلاق و ارزشهاى الهى را در عمل و رفتار نشان دهند و پیاده کنند. نقش افرینى و مکانت عالم دین در اندازه انجام این دو مسؤولیت است. هر دانشى مرد که ابعاد بیش تر اسلام را عینى و عملى سازد. به همان مقدار به امامان مانندتر است و سهم بیش ترى را در ماندگارى مکتب دارد.
بى گمان پیاده کردن و در عمل نشان دادن ارزشها و مقررات مکتب کارى دشوارتر از بیان تعلیم و نشر آن است; چه نزول معانى بلند و تبلور آن در عمل و جامعه بهره هرکسى نمى شود. بلند همتان و پولادین ارادگانى مى خواهد که پا بر سر هوا گذارند و با ریاضت و کشیک نفس با تعبّد و توسّل با بصیرت و همه سو بینى خاستگاه ارزشها را شناسند و در جان و جامعه خویش تبلور دهند.
مقدس اردبیلى از اندک شمار مردانى است که در این عرصه توفیقاتى یافت و لقب مقدس (تندیس عمل به ارزشها) گرفت.
از تقدس و تقواى او رجال شناسان چنین گفته اند:
(در قدس و تقوا به مرتبه اى نائل گردیده که به او مثل زده شود و به راستى اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلّى کرده که به هیچ دیده پوشیده نیست.)12
در وثاقت و جلالت ویژگیهاى والا زهد و دین دارى پارسایى و امانت دارى مشهورتر از آن است که ما توان وصف منزلت او داشته باشیم یا شرح و بیان آن بتوانیم; چه او در قداست جان و والایى صفات و خوبیها مَثَل سایر شده است.
او اندازه مقام آدمیّت را نشان داد.
نشان داد در روزگارى که همه شرایط علیه ارزشها و فضیلت است مى توان تندیس همه کمالات شد. نشان داد که در هر شرایطى انسان با یارى خدا و همّت و پایدارى مى تواند به قله هاى فضیلت دست یابد.
او درس حراست از مکتب و ارزشها درس وظیفه بانى مسؤولیت پذیرى و
تکلیف شناسى را به حوزه ها داد.
از درد مردم دردمند مى شد. در روزگار قحط و ندارى بر خود و خانواده اش سخت تر مى گرفت. گاهى گرانبهاترین هدیه را به فقیران مى بخشید. قدرت مقام بیت و اهلِ بیت کوچک ترین جایى در دل او نداشت. خدا بر وجود و اندیشه هاى او حاکم بود.
با این که شاه عبّاس به شرفیابى به محضر وى افتخار مى کرد و براى رفتن او به ایران شیخ اعظم بهایى را فرستاد او با مردم محشور بود و با تهى دستان و دردمندان همدرد. شب هم نواى ملکوتیان بود و روز همنشین مردم پابرهنه. هیچ مقام و منزلت دنیایى و معنوى او را از مردم و رسیدگى به درد آنان جدا نکرد.
عشق به حق را متبلور در خدمت به خلق و بزرگداشتن تعالیم او مى دانست. نفس قدسى او زواید جان را مى سوخت. نور روح قدسى او حجاب نمى شناخت. پندها و اندرزهاى او گناه سوز بود. هم در تهذیب نفس بود و هم بر تربیت نفوس و جانها پاى مى فشرد.
به ما آموخت که طالب علم نخست طالب حق است. علم ابزار تعالى نفس است. هر چه مقامات بالاتر رود روح به جان عالم و آدم مى پیوندد و احساس درد بیشتر مى کند و قلمرو مسؤولیّت او گسترده تر مى شود. اگر پهناى مکانت او پاسخ گو و برابر با گستره درد خلق نباشد این بزرگى در راه نیست.
بیت عبد حق چونان بیت اللّه خانه مردم است. عارف خدایى همراه سیر ملکوتى جانش فراخ مى شود و هسته درد و رنج خلق را شهود مى کند. هرچه خدایى تر مى شود بر هدایت خلق آزمندتر مى گردد:
و خود را براى نجات مردم به رنج مى اندازد: (طه ما انزلنا علیک القرآن
لتشقى).
اردبیلى به معناى واقعى کلمه حکیم بود چه هر چیز را به جاى خویش مى دید. دیدگاه او واقع بینانه بود. گزینشهاى او بجا و کردارش معنى دار. اگر تدریس مى کرد همه جوانب دیگر را پاس مى داشت. گفته اند در مجلس عام در مذاکره اى علمى با این که پاسخ داشت و اشکال نیز سکوت کرد و قاضى شهر را غالب نشان داد. با این همه در خلوت اشتباه او را گوش زد کرد و گفت: شما در دستگاه صفوى تشیّع را ترویج مى کنید و از مقام برخوردارید حفظ عزّت شما فرض است!
این درسى است بزرگ براى برخى عالمان و طالب علمان. اینان باید از این نکته باریک تر از موى در این روزگار درس بگیرند به زشتى همکارى و همگامى با بى تفاوتان به حکومت اسلامى پى ببرند!
آموزه هاى علمى و عملى او بایست متنى شود و روش تربیتى او پژوهشگران و پارسایانى بپرورد که چونان او در این روزگار نا آرام باشند و صاحب درد و اندیشه و عمل. رسالت خویش پاسدارند و از مرزهاى باورهاى دینى دفاعى هوشمندانه و به روز کنند. به آن قله جاودانه و افراشته بنگرند تا قله سانى بلند گرایى و مسؤولیت شناسى در خونشان افتد و در جانشان جاى گیرد.
این است که بارها گفته و نوشته ایم که سیرت علمى و عملى مفاخر و قله وشان حوزه ها باید متن آموزشى حوزه ها شود و پس از هر کنگره از دستاوردهاى آن متونى درخور و مورد نیاز امروز حوزه در برنامه هاى آموزشى حوزه گنجانیده شود یا متون و برنامه هاى موجود با درسهایى که از سیرت آن بزرگان در کنگره ها مى گیریم اصلاح و تکمیل گردد تا همه طالب علمان هویت تاریخى و پرمایه خویش بشناسند با اسوه گیرى بردشواریهاى راه در انجام بهینه وظیفه عصرى خود پیروز آیند.
او وسواس در قراءت نمازها و سخت گیرى در امور عبادى را که نشانه
پارسایى در چشم مردم است نشانه پارسایى نمى داند. مرز قداست و مقدّس نمایى را در پیروى از شرع مقدس و سرسپارى به دلیل آن مى شمارد نه در خود را به مشقت افکندن حرکتها و کارهاى بى دلیل انجام دادن. در قراءت نماز ملاک را در درستى قراءت و نادرستى آن عرف عرب مى داند نه بیش از آن:
(واما باقى صفات الحروف من التدقیق و التفخیم والغنه والاظهار والاخفاة فالظاهر عدم الوجوب بل الاستحباب لعدم الدلیل.)14
با این که عشق و عرفان و علاقه مندى او به اهل بیت(ع) زبان زد بود و در سیرت و فکرتش آشکار غیبت مسلمانان غیرشیعه را روا نمى دانست آن هم در روزگارى که تعصّب و بدگویى به غیر شیعه نشانه ورع و ولایت بود. با این که مستحبى را فرو نگذاشت و مکروهى را انجام نداد و حتى براى درک نماز شب با پرداخت همه پولهایى که با خود داشت حمّامى را به باز کردن حمام وا مى دارد در واجب بودن غسل پیش از اذان صبح در ماه مبارک رمضان تردید مى کند و در این جا احتیاط و ورع را در سر سپردن به دلیلها مى داند و مى نویسد:
( بر واجب بودن غسل پیش از طلوع فجر ماه مبارک رمضان اجماع ثابت نیست.)15
بررسى ویژگیهاى مردى که زهد را با مردم دارى تقوا را با آزاداندیشى سیاست را با قداست بیدارى در شب را با تلاش و نستوهى در روز دانش اندوزى و علم به کمال را با عمل کامل پارسایى را با حضور حوادث و… جمع کرده بود و در بسیارى از دانشهاى آن روز سرآمد بود تلاشى عمیق و همه جانبه مى طلبد که گامهاى آغازین آن در کنگره اى به نام آن بزرگ برداشته شد و امید مى رود با وارد کردن اندیشه قوى او به ژرفاى حوزه ها و اسوه قرار دادن سیرت علمى و عملى او این حرکت روز به روز گسترش و عمق بیابد و در آینده شاهد شکوفایى بیش از پیش حوزه ها باشیم.