دستورالعمل اخلاقى از عارف بلند مرتبه ملا حسینقلى همدانى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


زندگى او
استاد عارفان قرن معاصر ملاّ حسینقلى فرزند رمضان شوندى در جزینى همدانى به سال 1239 پا به عالم خاکى نهاد.

پدراو در آغاز چوپان بود سپس پینه دوزى را پیشه کرد. فرهیخته عالمان و طالب علمان بود. دو پسر داشت هر دو را به حوزه علمیّه فرستاد.

حسینعلى در کوچکى به همراه پدر چند گاهى شبانى کرد سپس با پافشارى پدر براى فراگیرى دانش دین به تهران هجرت کرد. مقدمات را با نشاط و تلاشى چشم گیر بیاموخت. درسهاى سطح را نزد برخى علماى تهران خواند و در زمانى نه چندان دراز شایستگى حضور در درس شیخ العراقین را یافت.
در کنار درس فقه نزد برخى حکیمان تهران معقول آموخت و در این
دانش پیشرفتى ویژه کرد. آوازه حکیم بزرگوار حاج ملا هادى سبزوارى او را به سبزوار کشاند و گمشده خویش را در آن دیار یافت. در محضر حاجّ ملاّ هادى درس عملى و نظرى فرا گرفت. از حکمت عرفان و سیرت پاک و وارستگى او بهره ها برد.

براى دیدار خویشان به زادگاه خویش بازگشت. اشتیاق و عطش او به کسب علم و کمال قرار از او ربوده بود. پس از اندکى درنگ در زادگاه مقدّمات سفر به عتبات را فراهم کرد و به آستانه مولاى موحّدان امیر مؤمنان(ع) نیاز برد.به درس شیخ انصارى اعلى اللّه مقامه راه یافت و سالیانى دراز از محضر او بهره گرفت.

شرکت استاد اعظم شیخ مرتضى انصارى در درس اخلاق هفتگى عارف کم نظیر سید على شوشترى کنجکاوى او را برانگیخت و او را به محضر آقا سید على کشاند در آن محفل روحانى شیخ اعظم را چونان شاگردى در محضر آقا سیّد یافت. مواعظ نورانى و گهر کلمات آقا سیّد على دل او را ربود.

در پایان درس استاد به او گفت از این پس در این درس شرکت کن.

گویا سید در سیماى او برکاتى براى مکتب اهل بیت(ع) دید. لیاقتها و استعدادهاى ویژه اى در او یافت او را نواخت به خود نزدیک کرد و به تربیت نفس و رشد روح بلند او پرداخت.

گویند: طبیبى متخصّص که از مریدان سیّد بود وارد نجف اشرف شد. به محضر سیّد شرفیاب شد.

آقا به او دستور داد; به مدرسه سلمیّه مى روى فرزندم را معالجه مى کنى.

طبیب به مدرسه رفت طلبه فقیرى را در مرضى دشوار یافت. خدمت
سیّد رسید عرض کرد: معالجه این شیخ فقیر صد تومان هزینه و دارو مى برد.

سیّد على شوشترى گفت: برگرد او را معالجه کن. یک ساعت عمر او گران بهاتر است از پولهایى که تو مى گویى.

سیّد با هوشمندى مؤمنانه و نور عارفانه آینده او را دیده بود و برکات وجودى او را براى حوزه هاى شیعه شهود مى کرد.

پس از رحلت شیخ انصارى بر کرسى استاد نشست و درس او را ادامه داد و در فقه و اصول سر آمد زمان خود شد.

امّا سیّد شوشترى براى او رسالتى دیگر قائل بود رسالتى که از هر کس برنیاید و هر عالمى بر نتابد. به او فهماند کار و وظیفه تو تدریس منقول نیست تو رسالتى بزرگ تر و وظیفه اى مهم تر دارى.

کار تو بالا بردن روحهاست نه ذهنها رساندن شیفتگان است به وصال دوست نه بیان احکام.

پس از این او به عنوان استاد و مرجع وارد میدان نمى شود. درسى خصوصى براى برخى شاگردان درمنزل شروع مى کند و در کنار درس فقه درسهاى اخلاقى و عرفانى چندى براى شاگردان برگزیده اش مى گوید.

در همه حال شیفتگان را راه مى نمود و مشکلات معنوى طالب علمان و مردم را مى گشود.

زندگى پر برکت او با همه پنهانى و اسرار آمیز بودنش در این مقال نگنجید.

در این نوشته نگاهى مى افکنیم به پاره اى از کمالها مکتب اخلاقى و آثار وجودى و کتب او از زبان شاگردانش:
سیماى نورانى او در کلام معاصران
* سیّد حسن صدر که خود از شاگردان او بوده و کمالها و فضایل ویژگیهاى اخلاقى و معنوى او را به چشم دیده است از مکانت او چنین حکایت مى کند:

(جمال سالکان راه وصال نخبه فقیهان ربّانى استوانه حکیمان و متکلّمان برگزیده محققان و اصولیان.

او عالم باللّه و به احکام اللّه بود سیرت او چونان سید بن طاووس بود. از فتوا دادن دامن گرفت بیتى بر پا نکرد حتّى نماز جماعت در مساجد و محافل عمومى نخواند. در خانه با برخى مقربان نماز جماعت مى گذارد.)

* سد محسن امین عاملى که چندگاهى خدمت او را درک کرده بود و مدّتى همسایه آن بزرگمرد بود او را چنین مى ستاید:

(لم یکن فى زمانه ولا قبله بسنین ولابعده کذالک آیات فیمن یماثله فى علم الاخلاق وتهذیب النفوس).

* آقا بزرگ تهرانى او را از اعاظم عالمان اکابر فقیهان شیعه و خاتم علماى اخلاق در عصر خویش مى شمارد.

دیگر سیره نویسان و مترجمان نیز در سیرت و سلوک و آفاق وجودى و آثار معنوى او گفته هاى دلپذیرى دارند.

مکتب اخلاقى او
شرح روش تربیتى و مکتب اخلاقى او کتابى مبسوط مى طلبد در این کوتاه نوشته اشارتى داریم به برخى سرفصلهاى آن:

1 . باب ورود به معنویات پلکان عروج به کمالها در مکتب او قرآن و سنّت بود. دو اصل (اقرء وارق) و (کلامکم نور) اساس مکتب اخلاقى او
بود. سالک وصال حق با کلمات محبوبش عشق مى بازد و با ترنّم الفاظ آن رقص کنان به لقاى دوست مى شتابد. قرآن را کلام معبود مى داند که بر زبان حبیب خدا جارى شده است. با تلاوت آیات قرآن با حبیب و محبوب عشق مى ورزد.

قرآن در مکتب او راه شهود حقّ است; چه: (قدتجلى اللّه سبحانه فى کتابه).

در اندیشه هاى عرفانى او قرآن راهنماى صراط مستقیم است وامامان صراط عینى قرآن اند.

سالک در نگاه او دستورهاى ظاهرى را به کار مى بندد از موعظه هاى قرآن واحادیث پند مى گیرد و با انذارها و برخورد داشتنهاى آن دو سرچشمه جوشان از لغزیدن و گرفتارى در آفات برکنار مى ماند و با تدبّر در قرآن تعالیم و معارف توحیدى را مى نوشد.

او شریعت را هم بستر رسیدن به وصال مى داند و هم حلقه همیشگى اتصال. ریاضت را از غیر راه شرع و عبادات مأثوره جهالت و گمراهى مى شمارد.

2 . طهارت اصل است و تعلیم فرع تهذیب جان است و تعلیم قالب.

در مکتب اخلاقى او فطرت جایگاهى ویژه دارد. اگر غبار از چهره فطرت زدوده شود و حجابها از چشم قلب کنار رود برکات و مواهب آسمانى برجان سالک فرود مى ریزد.

(لو أنّ اهل القرى آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السموات والارض). اعراف/69
او دانش را به بسیار فراگیرى آن نمى داند. تهجّد و ریاضت را بهترین راه رسیدن به علم و معرفت حقیقى مى شمارد:
(العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء).
حکمت و علم خالص به خالص شدن پیراستگى و وارستگى پدید آید:

(مَنْ أُخلص للّه أربعین صباحاً جَرَتْ فى قلبه ینابیع الحکمة).
جان انسان معدنى است که باید کاوید زمین حاصل خیزى است که باید دل آن را شکافت چشمه اى است که باید آن را لاى روبى کرد تا بجوشد و بهره دهد.

3 . راه رسیدن به عرفان و محبت حق شناخت پهناورى و ابعاد شگفت انگیز نفس است. نفس بشر کتاب سلوک اوست: (من عرف نفسه فقد عرف ربّه).

روح الهى در همین تن خاکى و نفس بشرى دمیده باید آن را کاوید و پیمود تا به روح الهى رسید عظمت خود را یافت و این امانت عظیم الهى را به متاع فانى دنیا نفروخت.

4 . در مکتب عرفانى او سالک با این که در جمع است باید دل به خدا داشته باشد. از عواملى که دنیا را بر او مسلّط مى کند و حجاب فهم و شهود معانى و حقایق مى شود دامن گیرد. از پرگویى پرخورى پرخوابى و نشست و برخاستهاى بى جا بپرهیزد;زیرا دنیا رهزن سالک است و هر که در او پا نهد غرق مى شود.

(مگر نشنیده اى و نخوانده اى: (انّما الدّنیا لعب ولهو) ونشنیده اى که فرمودآن حکیم غیب دان منزه از عیب و شین به فرزند ارجمندش: بنّى ان الدّنیا بحر عمیق غرق فیها الاکثرون).

5 . دامن گرفتن از گناه گام نخست سالک است; چه معارف و حقایق را نفس و جان پاک مى نوشد: (لایمسّه إلاّ المطّهرون). او در همین
دستورالعمل بستر سلوک را در همه حال دامن گرفتن از گناه مى داند.

در نگاه او گناه مخالفت با معبود است. گناهکار به گاهِ گناه از پروردگار به دور است و از صراط حق منحرف.

بى گمان آن که در بیراه افتاده است از مواهب حق بى بهره است.

در همین دستورالعمل پس از توصیه به اذکار و ادعیه مى گوید:

(وهمه اینها با ترک معاصى خوب است.)

5 . ذکرى را که بسیار سفارش مى کند و شاه کلید رسیدن به مقامات مى داند و مداومت آن را بر سالک فرض مى شمارد ذکریا دعاى یونسیه است:

(لا اله الاّ انت سبحانک إنّى کنتُ من الظالمین) او این ذکر را به بسیارى از شاگردانش به گونه هایى مختلف سفارش کرده است و آن بزرگان نیز به دیگران سفارش مى کرده اند وآن را در تصفیه نفس کنده شدن از تعلقات مجرّب مى دانسته اند.

مرحوم میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى گوید:

(استادى بزرگ اهل عمل و کامل داشم. مانند او را در وصول به مقامات ندیده ام [منظور عارف بى بدیل ملاحسینقلى همدانى است] از آن بزرگوار عملى تجربه شده و مؤثر در اصلاح قلب و رسیدن به معارف توحید درخواست کردم آن بزرگوار قدس سره العزیز فرمود: (ما رأیت عملا مؤثّرفى ذلک مثل المداومة على سجدة طویله فى کل یوم ولیلة مزة واحدة یقال فیها: (لا اله إلاّ انت سبحانک إنّى کنت من الظالمین).

البته این ذکر را در حالتى گویدکه خود را در زندان اسیر و به قید و زنجیر اخلاقیات پست گرفتار بیند. از روى تضرع و درد خدا را تنزیه کند و نجات خواهد.) اسرار الصلاة/207
خلاصه: محاسبه مراقبه در همه حالها مواظبت برانجام نافله ها سحر خیزى و مناجات شبانه قرائت سوره قدر بویژه در عصر جمعه تسبیح حضرت زهرا سلام اللّه علیها صلوات و توسّل دائم به امامان معصومین(ع) بویژه آقا امام زمان ارواحنا له الفداه شناخت دین و بهره ورى از متون دینى نه از روى تقلیدو یاد مرگ سرلوحه توصیه هاى مکتب تربیتى و عرفانى او بود چونان که فرمود:

(ولیکن هادم اللذات یعنى الموت بین ایدیکم و اکثر التفکّر فیه فى اللیالى المظلمه ولاتظلموا انفسکم وقرؤو: (فمن یعمل مثقال ذرة خیریره و من یعمل مثقال ذرّة شرّایره.)

آثار وجودى او
سیره عارفان بر پرنویسى نبود افکار و معارف شهودى را بر قلوب مى نگاشتند.

عارف بزرگ همدان نیز بر همین سیره نزدیک به سیصد شاگرد پرورید.

کلمات معنوى و افاضات ملکوتى را که با ریاضت و ذکرهاى پیاپى یافته بود چونان باران روح افزا بر جان شیفتگان باراند. آنان نیز با دل و جان گهر دستورها و پندهایش را نوش کرده ره مى گرفتند.

انوار معارف ربوبى از جان پاک او بر مى آمد و بر جان پاک سیرتان مى نشست. آنان راه مى گرفتند و عروج روحانى را آغاز مى کردند و خود ستاره اى فروزان فرا راه عاشقان و شیفتگان لقاى حق شدند و افتخار تاریخ حوزه هاى شیعه بزرگانى چون:

1. شیخ محمد بهارى همدانى.
2 . سید ابوالقاسم اصفهانى داماد آن بزرگوار.

3 . سیّد احمد کربلایى.

4 . شیخ محمد باقر بهارى همدانى.

5 . سید آقا دولت آبادى.

6 . شیخ باقر قاموسى.

5 . سیّد محمد تقى شاه عبدالعظیمى.

6 . شیخ باقر نجم آبادى.

7 . سید محمد تقى اصفهانى.

8 . میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى.

9 . سیّد حسن صدر.

10 . سیّد محمّد سعید حبوبى.

آقا بزرگ تهرانى در عظمت سید محمّد سعید حبوبى پس از برشمارى بسیارى از صفات والا و پسندیده او مى نویسد:

(والتواضع الّذى لازمه حتّى الساعة الاخیرة من حیاته حتّى بعد أن صار زعیماً دینیاً فان ریاسته لم تبدل اخلاقه ولم تغیّر شیئاً من احواله).
نقباء البشر ج2/817
11 . شیخ على قمى.

آقا بزرگ تهرانى مکانت او را چنین نگاشته است:

(… واتفقت کلمة اهل العلم والدین من العرب والعجم وسائر طبقات النجف على انّه اروع وأتقى واعدل علماء عصره حتّى لم یوجد بین النّاس من یشکّ فى ذلک او یناقش فیه وقد لقّب بالزاهد…)

همان ج4/1326.
12 . شیخ موسى شرارة.

13 . سیّد على همدانى.

14 . شیخ على همدانى فرزند عارف بزرگوار ملا حسینقلى همدانى.

15 . سیّد محمود طالقانى نجفى.

16 . سیّد عبدالغفّار مازندرانى.

17 . سیّد مهدى حکیم نجفى.

18 . سیّد جمال الدّین اسد آبادى. جمال حوزه هاى علوم دینى در جهاد و احیاى اندیشه دینى در صد ساله اخیر.

و…

آثار مکتوبى نیز بیشتر درعلوم نقلى داشته است که بیشتر آنان تقریرات درس استاد بزرگوارش شیخ انصارى است:

1 . تقریرات بحث اصول شیخ انصارى.

2 . تقریرات صلواة المسافر.

3 . تقریرات احکام الخلل فى الصلواة.

4 . تقریراتى دیگر در رهن.

5 . تقریرات کتاب قضا و شهادات.

6 . نامه هاى عرفانى و اخلاقى گرد آمده در مجموعه اى به نام تذکرة المتقین به کوشش شیخ اسماعیل تبریزى معروف به مسأله گو.

این کوتاه مقال قطره اى از اقیانوس بى کرانه ویژگیها و کمالهاى اوست.

براى شناخت بیشتر از ابعاد وجودى او ر . ک:
1 . نقباء البشر فى القرن الرابع عشر ج2/674.

2 . اعیان الشیعة ج6/136.

3 . معارف الرجال حرز الدین ج1/27.

4 . فوائد الرّضویه محدّث قمى /148.

5 . تاریخ حکماء و عرفا متأخر بر صدرالمتألهین /132.

6 . مکارم الآثار ج4/1087.

7 . ریحانة الأدب ج6/376.

8 . سیماى فرزانگان رضا مختارى.

9 . مهر تابان یادواره علامه طباطبایى نوشته سید محمد حسین تهرانى.

10 . هزار و یک نکته استادحسن زاده آملى.

11 . رساله لبّ اللباب با تعلیقات سید محمد حسین تهرانى.

12 . تکملة امل الآمل سید حسن صدر.

13 . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى.
و… بسم اـ الرّحمن الرّحیم
الحمدـ ربّ العالمین وصلّى اـعلى خیر خلقه محمّد وآله الطّاهرین
و بعد بر طالبان نجات و سعادت ابدى مخفى نماناد که اهل نجات دو طایفه مى باشند:

یک طایفه اصحاب یمین و طایفه دیگر مقرّبین اند و اگر طالب سعادت عمل به وظیفه اصحاب یمین که ترک معصیت باشد نمود از آنها خواهد شد.

مقرّبین علاوه بر آنها وظیفه دیگر دارند که غرض بیان آنها نیست.1

اوّلاً باید فهمید که اگر شخص انسانى فهمید حقارت و پستى خود را هم بعد از آن فهمید عظمت و قدرت حضرت ملک الملوک را البته خواهد فهمید که قدم جرأت برداشتن و اقدام به معصیت نمودن در حضور چنین سلطان عظیم الشأن در نهایت قبح و شناعت و بدبختى مى باشد; چرا غافل است از قدرت قادرى که اگر اراده نماید فناى همه موجودات را به محض اراده آن سلطان عظیم الشأن همگى بر باد فنا رفته ملحق به معدومات خواهد شد.

این که مى بینى معصیت در نظرت سهل شده به جهت امورى چند
است که بعضى از آنها را ذکر مى کنیم:

اوّلاً فکر خود را تماماً متوجّه به دنیا دنّى کرده اى. از این جهت بالمرّه از نفع و ضرر اخروى غافل شده اى. نمى دانى چه بسیار بسیار منافع و سعادت ابدیّه از تو فوت شد و چقدر ضررهاى بزرگ بسیار به خود زده اى.

ثانیاً عجز و حاجت و فقر خودت را ملتفت نیستى که ذرّه ذرّه بدنت به حفظ کارکنان او که ملائکه باشند بر پاست.

ثالثاً نمى دانى که در هر آنى از آنات درهر جزء از اجزاء بدنت نعَم غیر متناهیه مرحمت از او شده و مى شود که به بیان و بنان ممکن نیست حصر آنها.2

با این حال چگونه نعمت او را در معصیت او صرف مى کنى؟

رابعاً چگونه غافلى از عقوبات سخت او مگر نمى دانى که ما بین مرگ و قیامت هزار غصّه هست و آسان ترین آنها تلخى جان کندن است. چرا از شداید قیامت غافلى؟ امان از روزى که از دهشت و وحشت او مقرّبین در خوف و اضطراب مى باشند. چرا نباشند؟ از روزى که زمینش و هوایش آتش و جهنم به اطراف خلایق محیط و ملایک غلاظ و شداد در بگیر و ببند. نیکان دروحشت واضطراب و بدان در شکنجه و عذاب آفتاب در بالاى سر و زمین گرم تر از کوره آهنگر. خطر حساب از یک طرف و دهشت صراط از یک طرف و حال کار هنوز به جهنّم نرسیده از آتش و سلاسل و اغلال او بگویم یا از مار و عقربهایش بیان نمایم.3

خلاصه اینها مختصر نویسى است و این فقراتى که گفته شد از هزار یک بیان نشد.
تمام سفارشات این بینوا به تو اهتمام در ترک معصیت است. 4

اگر این خدمت را انجام دادى آخر الأمر تو را به جاهاى بلند خواهد رسانید.

البتّه البته در اجتناب از معصیت کوتاهى مکن و اگر خداى نکرده معصیت کردى زود توبه نما و دو رکعت نماز به جا آور و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کن و سر به سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه و امیدوارم عفو بفرماید5.

* معاصى کبیره در بعضى رساله عملیه ثبت شده یاد بگیر و ترک نما. و زینهار پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد6.

* اقلاّ یک ساعت به صبح مانده بیدار شو و سجده به جا بیاور.

و آنچه در منهاج النجاة7 مرحوم ملا محسن فیض رضوان اللّه جلّ جلاله علیه مذکور است کافى و شافى است از براى عمل شب و روز تو به همان نحو عمل نما.

* وسعى کن که عمل و ذکرت به محض زبان نباشد و با حضور قلب باشد که عمل بى حضور اصلاح قلب نمى کند اگر چه ثواب کمى دارد8.

* البتّه البتّه از غذاى حرام فرارکن. مخور مگر حلال.

* غذا را کم بخور یعنى زیاده برحاجت بُنیه مخور. نه چندان بخور که ضعفت بیاورد و به سبب ضعف از عبادت مانع شود.

هر قدر بتوانى روزه بگیر به شرطى که شب جاى روز را پر نکنى.

الحاصل غذا به قدر حاجت بدن ممدوح و زیاد و کم هر دو مذموم9.

* و شروع کن به نماز با قلب پاک از حقد و حسد وغَلّ و غش
مسلمانان و لباس و فرش و مکان نمازت باید مباح باشد.

اگر چه مکان غیر محل جَبْهه [پیشانى] نجس بودنش به نجاست غیر متعدّیه نماز را باطل نمى کند ولى نبودنش بهتر است.

و بایست به نماز ایستادن بنده در حضور مولاى جلیل با گردن کج و قلب خاضع و خاشع10.

* بعد از فریضه صبح هفتاد مرتبه استغفار و صد مرتبه کلمه توحید ودعاى مصباح مشهور بخوان11 و تسبیح سیّده نساء12 را بعد از فریضه ترک مکن.

* هر روز هر قدر بتوانى لااقل یک جزء قرآن با احترام و وضوع و خضوع و خشوع بخوان و در بین خواندن حرف مزن بگو به قدر ضرورت.13

* و در وقت خواب شهادت را بخوان و آیة الکرسى و یک مرتبه فاتحه و چهار مرتبه سوره توحید و پانزده مرتبه سوره قدر و آیه (شهداللّه) را بخوان و استغفار هم مناسب است.

و اگر بعضى از اوقات بتوانى سوره مبارکه توحید را صد مرتبه بخوانى بسیار خوب است.

و از یادمرگ غافل مشو.

و دست بر گونه راست گذاشته به طرف راست با یاد خدا بخواب.

و از وصیت کردن غافل مشو14.

* و ذکر مبارک (لا اله إلاّ انت سبحانک إنّى کنتُ من الظلمین) را هر قدر بخوانى و در هروقت بسیار خوب است.15

* . اولاً در شب و شب جمعه در هر یک صد مرتبه سوره
مبارکه قدر را بخوان و دعاى کمیل16 را درهر شب جمعه ترک مکن و مناجات خمسة عشر17 را. حال تو با هر کدام از آنها مناسب باشد لاسیما مناجات مساکین و تائبین و مفتقرین و مریدین و متوسلین و معتصمین را بسیار بخوان و دعاى صحیفه کامله هر کدام در مقام مناسب بسیار خوب است.

* و در وقت عصر هفتاد مرتبه استغفار و یک (سبحانه اللّه العظیم سبحان اللّه18 وبحمده) 19بخوان و استغفارات خاصّه را هم بخوان و سجده طویله 20را فراموش مکن و قنوت طول دادن بسیار خوب است وهمه اینها با ترک معاصى خوب است.
والسّلام على من اتّبع الهدى
--------------------------------------------------------------------------------

 

پى نوشتها 1 . در نگاه قرآن و روایات با یک تقسیم انسانها را به سه دسته مى توان دسته بندى کرد: مقرّبین و سابقون اصحاب میمنة و اصحاب یمین اصحاب مشئمة و اصحاب شمال; زیرا نفوس بشرى در پیمودن راه کمال سه دسته اند:
1 . کسانى که از بند هوانرسته و در زندان گرفتار مانده اند دنیا زده اند و از راه مانده.
2 . کسانى که پا بر هوس نهاده اند و از بند نفس رسته اند. اینان گرچه در دنیا فراز و نشیب داشته اند در جهاد با نفس گاهى مغلوب مى شده اند ولى به هر حال خدا را با ایمان .. از انگیزه هاى طبیعت ملاقات کردند. اینان اصحاب یمین هستند که در سوره (مدّثّر) چنین معرفى شده اند:
(کل نفس بما کسبت رهینة إلاّ اصحاب الیمین) هر نفسى گرفتار کرده هاى خویش است جزاصحاب یمین.
آنان که قلبشان را با ایمان و عقاید راستین آراستند و کردارشان را در پرتو احکام خدا جهت دادند. در سوره واقعه مکانت اصحاب یمین در گذر از این دنیا و جاى گرفتن در آخرت ترسیم شده است:
(و اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین فى سدر مخضود…) گروه دیگرى مقربانند که در کوى حق مقام کرده اند. آنان نه خود بینند و نه عمل خویش. فانى در حقّند نه حسابى دارند و نه کتابى نه موقفى و نه ایستگاهى.
(… فانهم لمحضرون إلاّ عباداللّه المخلصون) صافات/128. اینان به کمال عبودیت رسیده اند. از همه حتّى خود منقطع شدند. جز او هیچ نبینند و با نگاه او همه چیز بینند.
در سوره آل عمرانى حضرت عیسى به این وصف ستوده شده است: (… وجیها فى الدّنیا والآخرة ومن المقرّبین)
در سوره واقعه به (السّابقون السابقون) ستوده شده است/45.
و به روح و ریحان و بهشت و ولایت الهى وعده داده شده اند: (فأمّا ان کان من المقربین فروح وریحان وجنّة نعیم).
در وصف مقرّبان و دو دسته دیگر روایاتى چند آمده است به یکى از آنها بسنده مى کنیم:
امام صادق مى فرماید:
(إنّ اللّه تبارک و تعالى خلق الخلق ثلاثة اصناف وهو قوله عزّوجل: (وکنتم ازواجاً ثلاثه) قال: فالسّابقون هم رسول اللّه وخاصّة اللّه من خلقه جعل فیهم خمسة ارواح ایّدهم بروح القدس فیه عرفوا الأشیاء وایّدهم بروح الإیمان فیه حافوا اللّه عزّوجلّ وایدهم بروح القوة فیه قدروا على طاعة اللّه. وایدهم بروح الشهوة فیه اشتهوا طاعة اللّه عزّوجلّ وکرهوا معصیته وجعل فیهم روح المدرج الّذى به یذهب الناس ویجیئون وجعل فی المؤمنین أصحاب المیمنة روح الإیمان فیه حافوا اللّه وجعل فیهم روح القوّة فیه قوّ و على طاعة اللّه وجعل فیهم روح الشّهوة فیه اشتهوا طاعة اللّه وجعل فیهم روح المدرج الّذى یه یذهب النّاس ویجیئون). صافى ذیل سوره واقعه; المیزان ج19 سوره واقعه; ج20 سوره مدثر. 2 . (وان تعدّوا نعمة اللّه لاتحصوها إنّ اللّه لغفور رحیم).
و درسورها ابراهیم پس از برشمارى برخى نعمتهاى الهى نحل/18 مى فرماید:
(وآتاکم من کلّ ماسألتموه وإن تعدّوا نعمة اللّه لاتحصوها إنّ الإنسان لظلوم کفّار)/34.
نعمت در فرهنگ اسلامى کار بردهاى تربیتى اعتقادى و جهان شناختى ویژه اى دارد که شایسته پژوهشى مستقل و دقیق است.
3 . یاد آخرت روز قیامت و تدبّر در مواقف و چگونگى حساب خود مکتب تربیتى است. یکى از روشهاى اصولى تهذیب و انسان سازى قرآن بیان شرح حال انسان در قیامت و روز حساب است. روزى که انسان پدر و مادر نشناسد و مادر و پدر بچه و برادر را وانهند و در غم سرنوشت خویش باشند:
(یوم یفرالمرء من اخیه وامّه وابیه وصاحبته وبنیه. لکل امرى منهم یومئذٍ شأن یغنیه) عبس/34.
روزى که دهان شیر خوارگان وانهند:
(یا ایها النّاتقوا ربّکمْ إنّ زلزلة الساعة شیء عظیم. یوم ترونها تذهل کلُّ مرضعة عمّا ارضعت وتَضعُ کلّ ذاتِ حملٍ حملها وترى النّاس سکارى وما هم بسکارى ولکنّ عذاب اللّه شدید.) حج 1 ـ 2 4 . معصیت و گناه جان را آلوده کند.آلوده به هوا قدرت اوج ندارد. از عبادات بهره بایسته نمى برد. این است که در فرهنگ تربیتى اسلام پارسایى یکى از دو بال عروج انسان است. ترک گناه روح و روان آدمى را در برابر دامهاى شیاطین برومند و هوشیار مى کند. هر ترک گناهى حرکتى به سوى سازندگى در درون خود دارد.
5 . کسانى که امید رستگارى در وجودشان نمرده است و آینه فطرت آنان با دود هوس بى فروغ نگشته است به گاهى که به بیراهه افتند زود متوجه شده به راه بازگشته جبران مى کنند:
(ان الّذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشّیطان فتذکروا فاذاهم مبصرون). 6 . دروغ و غیبت خوره فطرت آدمى و تباه گر روح الهى اوست; زیرا: دروغ قلب واقعیت و پا نهادن بر حقیقت است. هر دروغ در درون خود وارونه گر قلب و جان است. فاصله گرفتن از حق و سپردن زمام جان به سراب کویرستان عدم است. این است که دروغ کلید همه گناهان است و تباه گر ایمان انسان:
(إنّ الکذب خراب الایمان) (الکذب شین الأخلاق). غیبت نیز افزون بر آن که از بین بردن شخصیت همنوعان است و غیبت کننده از بین برنده آبرو و قاتل حیثیت مسلمان است تباه گر انسانیّت خود انسان است; چه هر غیبتى فرومایگى و زبونى پذیرى را به همراه دارد: (الغیبة جهد العاجز).
7 . منهاج النجات با اسلوبى مشابه احیاء العلوم غزالى ومحجّة البیضاء فصل بندى شده است. این کتاب با حجمى کم همه معارف و آداب و اخلاق را در بردارد: باب اوّل آن در اعتقادات پنج گانه است.
باب دوّم آن در تقواست.
باب سوّم واجبات و طاعات اعضاء و جوارح انسان را بر مى شمرد.
باب چهارم گناهان اعضاء وجوارح.
سپس فصلى را به طاعتهاى قلب و گناهان آن ویژه کرده و در پایان به آداب و اخلاق اجتماعى مؤمن با عنوان: آداب صحبت و معاشرت پرداخته است. این کتاب توسط آقاى رضا رجب زاده ترجمه و در زمستان 1366 چاپ و نشر شده است.
8 . یاد خدا گر چه بازبان نیکوست وممکن است سالک را به مرحله بالاتر آن برساند ولى آن ذکرى قلب را اصلاح کند که همراه با توجّه قلب به حقیقت ذکر باشد که (فى الذّکر حیاة القلوب).
استمرار ذکر زاد و توشه روح است عیوب نفس را علاج کند و کلید اُنس با حق شود:
(مداومة الذّکر قوت الارواح ومفتاح الصلاح). (ذکر اللّه دواء اعلال النّفوس). (الذّکر مفتاح الانس) غررالحکم امام على(ع) کلامى بلند و دل انگیز در حقیقت و شرایط ذکر دارند:
(لا تذکراللّه سبحانه ساهیا ولاتنسه لاهیا واذکره ذکراً کاملاً یوافق فیه قلبک لسانک و یطابق اضمارک اعلانک ولن تذکره حقیقة الذّکر حتّى نفسى نفس فى ذکرک وتفقدها فى امرک) غرر الحکم 9 . درباره آداب خوردن ر . ک: (المحجّة البیضاء فى تهذیب الاحیاء) ج5/169.
پرخورى حجاب سالک است; زیرا (لایدخل ملکوت السّماء قلب من ملأبطنه).
10 . ر . ک: (آداب الصلواة) امام خمینى /31.
11 . دعاى مصباح معارف بلندى در توحید و شگفتیهاى آفرینش دارد. خواندن این دعا با توجّه به معانى آن روح را اوج مى بخشد.
12 . تسبیح حضرت زهرا(س) از ذکرهایى است بسیار مورد توجّه عارفان سالکان. در گفتار امامان معصوم(ع) نیز به مواظبت و خواندن آن سفارش بسیار شده است و حتّى مصداق آیه شریفه: (اذکرواللّه ذکر کثیراً) شمرده شده است:
زراره از امام صادق نقل مى کند که آن حضرت فرمود:
(تسبیح فاطمة الزّهرا علیها السلام من الذّکر الکثیر الّذى قال اللّه عزّوجل: (اذکروا للّه ذکراً کثیراً) اصول کافى ج2/286. 13 . ر . ک (اصول الکافى) ج2 کتاب فضل القرآن.
14 . ر . ک: (رسالة لقاء اللّه) عارف ربانى آقا میرزا جواد ملکى تبریزى.
15 . در اصطلاح عرفاء به این ذکر که آیه اى از قرآن است ذکر یونسیّه گویند. این ذکر بسیار مورد توجّه و توصیه عارفان شیعه بوده است. ملاحسینقلى همدانى این ذکر را مجرّب در تصفیه قلب و رسیدن به حالات ملکوتى شمرده است.
16 . دعاى کمیل معانى و معارف بلند و نورانى دارد که انسان کاملى چون: مولاى موحّدان به عارف و عالمى بزرگ و بلند مرتبه جناب کمیل آموخته است آن هم با زبان دعا ومناجات با چنان کلماتى بلیغ و نوایى ملکوتى.
17 . دعاهاى پانزده گانه اى است از امام سجّاد. در حقیقت امام چهارم براى نفس سالک پانزده مقام قرار داده است و براى هر مقامى دعایى و ذکرى. دعایى که هم وضعیّت انسان را در آن مقام روشن مى کند و هم او را به پله بعدى اوج مى دهد. جمله هاى این مناجاتهاى پانزده گانه چنان آهنگین هستند که روح را با خود اوج مى دهند و انسان را از خود بى خود مى کنند. سالک باید حال و مقامش را بشناسد به تناسب حال خود یکى از مناجاتها را ذکر مدام خویش کند.
18 . این دو تسبیح اگر ازروى عرفان به گستره معنى و حقیقت بلند آنها باشد نفس را کمال بخشد.
19 . ر. ک: در کتابهاى ادعیه تعقیب نماز عصر و آداب عصر جمعه.
20 . نزدیک ترین حالت بنده به معبودش سجده است. آنانى که لذّت قرب حق را در سجده مى یابند دل از آن مقام بر نمى دارند و سجده را طولانى مى کنند.
به فرموده امام رضا(ع):
(اقرب ما یکون العبد من اللّه تعالى وهو ساجد و ذلک قوله تعالى: (فاسجدو اقترب).وسائل الشیعه ج4/679