حفظ حوزه هاى علمیه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


بایستگى حفظ حوزه هاى علمیه به عنوان مهد تربیت و خاستگاه عالمان دینى و مجتهدان و برج دیده بانى جهان اسلام بر کسى پوشیده نیست.

حراست گاه از کیان حوزه در برابر تهدیدهاى بنیان برافکن داخلى و خارجى است و گاه از هویت صنفى و مکانت اجتماعى. این دو کار بسیار اهمیت دارند ولى حفظ هویت صنفى و مکانت اجتماعى اهمیت فزون ترى دارد; زیرا چه بسا حوزه اى از لحاظ کمّى مهم بنماد و شمار افراد مشغول به تحصیل بسیار و همگان دقیق در فراگیرى و بحث و مناظره ولى از جامعه و رسالتهاى خویش به دور باشد.

این گونه حوزه ها به آکادمیهاى علمى ما ندند نه به حوزه هایى که رسالت پیامبران بر دوش دارند.

کدام پیامبر سر در لاک خود داشته و تنها به فراگیرى دانش مى پرداخته است؟

کدام پیامبر در برابر ستمکاران زمان خود ساکت بوده و محرومان و مظلومان در رنج و محرومیت و شکنجه؟ بى گمان حوزه اى که جایگاه پیامبرانه
خویش را درک نکند حوزه اى است مرده و غیرکارا که باید دست به کار شد و در کالبد آن نسیم حیات دمید.

در دوران پر از فراز و نشیب پس از غیبت کبرى تاکنون عالمان بیدار آگاه و دلسوز بسیار بوده اند که تلاش مى ورزیده اند تا حوزه ها از شاهراه رسالت پیامبرانه خود دور نشوند و اگر با حوزه اى رو به رو مى شدند که رسالت خویش را پاس نمى داشتند به تلاش برمى خاستند و جانهاى خفته را بیدار مى کردند و اگر مانعى در کار بود به برداشتن آن همّت مى گماردند.

عالمان بیدار و زمان شناس در دو جبهه در تکاپو بودند: هم در جبهه حفظ حوزه از گزند دشمنان و هم در جبهه حفظ جایگاه علمى و معنوى و رسالت بانى حوزه.

با این حال برخى از حوزه ها ماندگار شدند و برخى از میان رفتند یا حوزه اى در دیارى رو به افول نهاد و در دیار دیگر حوزه اى به خاطر شرایط مساعد سربرآورد.

این حرکتها اوجها و فرودها طلوعها و غروبها ادامه داشت تا این که استعمار پا در سرزمینهاى اسلامى گذارد و شرایط به کلى دگرگون شد.
حرکت استعمار و رویارویى آن با حوزه ها به گونه اى نبود که اگر حوزه دیارى برچیده مى شود در دیار دیگر پا بگیرد.

حرکت علیه حوزه ها از درون خانه شروع شد. آنان که رو به غرب داشتند و فرهنگ و تفکر آن را پذیرفته بودند در برنامه جدید که هر چیز را با الگوگیرى از غرب سامان مى دادند جایى براى حوزه ها نمى دیدند و به حوزه ها به عنوان نهاد آموزشى کهنه که دوران آن به سر آمده مى نگریستند و بدین تفکر پاى مى فشردند.

اینان در آغازین روزهاى غربى سازى جامعه اسلامى با مخالفت حوزه ها رو به رو شدند و هر چه گام به گام به جلو مى نهادند بیشتر در باتلاق خودساخته فرو مى رفتند تا این که این مردمان به ظاهر آداب و فرهنگ و تمدن ناگزیر شدند باطن خود را بنمایانند. دیکتاتورها را بر سر کار آوردند تا با باز دارنده هاى
پیشروى استعمار به مقابله برخیزند. این شد که در ایران اسلامى از رضاخان بهره بردند.

رضاخان به دستور انگلیسیان مبارزه همه جانبه اى را با حوزه هاى علمیه به عنوان یکى از مهم ترین دشمن استعمار و پیشقراول حرکتهاى ضداستعمارى آغاز کرد.

او به دستور استعمارگران پس از برآورد تواناییهاى مادى و معنوى حوزه هاى علمیه در سرتاسر ایران و شناسایى عالمان با نفوذ در سال 1306 براى فروپاشیدن حوزه ها دست به کار شد و اهرمهاى فشار را به کار گرفت و حیله ها و ترفندهاى بسیار به کار بست تا این نهاد مقدس را از بیخ و بن برکند و جاده را براى ورود غرب استعمارگر صاف کند از جمله: از بین بردن قدرت سیاسى ـ اجتماعى حوزه هاى علمیه کاستن از نفوذ روحانیان با نفوذ تبلیغات بسیار علیه روحانیان کهنه جلوه دادن برنامه هاى روحانیت تبعید شخصیتهاى بزرگ علمى تلاش بسیار براى به دست گرفتن زمام حوزه ها برقرار کردن امتحان کشاندن روحانیان به سوى کارهاى دولتى تلاش براى کاستن نقش مراجع و علماى بزرگ و…

در این برهه حوزه علمیه قم بیش از هر حوزه اى در کانون توجه ها بود. کم کم داشت به مرکزى مهم تبدیل مى شد.

این بود که رضاخان دست نشانده استعمار در صدد بهانه اى بود براى رو در رویى با حوزه و ضربه زدن به کیان آن. آقاى حائرى با آگاهى از این سیاست براى حفظ حوزه قم تدابیر ویژه اى به کار برد.

قضیّه هجوم رضاخان به قم و ضرب و شتم برخى از روحانیان و دستگیرى آقا باقفى به بهانه بى احترامى به خانواده سلطنتى و چگونگى برخورد آقاى حائرى با این حادثه نمونه اى از موضع گیرى آگاهانه و مدبرانه اوست.

آقاى حائرى از آن جا که در کار ساختن حوزه بود و حوزه از نظر علمى و تشکیلاتى بسیار ضعیف بود مصلحت را چنان دید که به دشمن بنمایاند بر آن نیست که علیه او کارى انجام دهد; از این روى در برابر این رخداد ناگوار سکوت
کرد و اعلام کرد: واکنش در برابر این حادثه روا نیست1.

وى در این سکوت هدفدار بود. مى دانست دشمن اگر در چنین شرایطى دست به کار شود حوزه چون نیروهاى قوى و محورى ندارد که از جاى دیگر سر برآورند و بنایى پى بریزند از هم مى گسلد; از این روى ساختن حوزه اى قوى را تکلیف خود مى دید نه رویارویى آشکار علیه سیاستهاى رضاخانى.

این سیاست را در آن برهه زمانى بسیارى از بزرگان و صاحب نظران حوزوى و غیرحوزوى که با شرایط آن روز ایران و تواناییهاى حوزه ها و سیاست استعمارگران آشنایى دارند ستوده اند و آن را مایه بقاى حوزه هاى علمیه دانسته اند2.

آقاى حائرى براساس این بینش حتى هنگامى که قم با حضور حاج آقا نوراللّه اصفهانى به کانون مبارزه علیه رضاشاه تبدیل شده بود بى پروایى نکرد و همان برنامه خود را ادامه داد.

هرگاه به خاطر این سکوت و احتیاط مورد سؤال قرار مى گرفت در پاسخ مى گفت:

(من حفظ حوزه ها را اهمّ مى دانم3.)

البته سخن بالا به این معنى نیست که آقاى حائرى از حفظ رسالت و جایگاه حوزه غفلت ورزیده باشد بلکه او با همه احتیاط و خوددارى که در برابر رخدادهاى تلخ و ماجراجوییهاى رضاخان از خودنشان داده بود در قضیّه کشف حجاب از روى اعتراض و مخالفت با این برنامه ضد اسلامى نماز جماعت و درسهاى حوزه را تعطیل کرد و مردم را به ایستادگى در برابر برنامه هاى ضددینى رضاخان فراخواند و با تلگرافى به رضاخان خشم خود را از این کار زشت اعلام کرد4.

بنابراین آقاى حائرى نیز همانند دیگر مبارزان با سیاستهاى استعمارى رضاخانى مخالف بود ولى به گونه اى دور اندیشانه رفتار مى کرد که بهانه اى به دست رضاخان براى حرکتهاى نابخردانه ندهد و در این سیاست به توفیقهایى هم دست یافت.

آقاى بهبهانى درباره ایشان مى گوید:

(اگر آیت اللّه حائرى نبودند این عمّامه
به سرها نبودند5.)

عظمت کار آقاى حائرى در جهت پاسدارى از حوزه قم آن گاه شناخته مى شود که شناختى از حوزه قم در آن زمان داشته باشیم.

وقتى ایشان به حوزه قم وارد شد حوزه قم حوزه از هم گسسته و بى برنامه و بى رونق بود. مدارس مهم قم رو به ویرانى نهاده بودند و برخى از طالبان علم ترک این حوزه کرده بودند و از درس و بحث جدّى خبرى نبود. این مرد بزرگ وقتى چنین دید آستین همت بالا زد و به بازسازى و تعمیر مدارس پرداخت و افراد بسیارى را جذب حوزه کرد و براى درسها نظم و ترتیب خاصى برقرار ساخت و مقرراتى وضع کرد و برنامه آموزشى ریخت و با برنامه امتحانى ویژه تحصیل طلاب را به کنترل دقیق خود در آورد6.

تا پیش از ورود آقاى حائرى به قم و رونق آن حوزه نجف مرکز حوزه هاى علمیه شیعه به شمار مى آمد و علاقه مندان به تحصیل دانشهاى دینى ترجیح مى دادند که مراحل تحصیلى خود را در حوزه نجف بگذرانند ولى با تلاشهاى پى گیر ایشان در مدت کوتاهى برخلاف مخالفتهاى رژیم پهلوى با حوزه قم این پایگاه مقدس محور حوزه هاى ایران شد. صدها مجتهد محقق اسلام شناس که هر کدام نقش اساسى در رهبرى جامعه و حوزه هاى علمیه داشته اند از تربیت شدگان حوزه درسى آن بزرگ مردند7.

این حرکت پس از آقاى حائرى با همه تنگناهایى که دربار به وجود آورده بود با فراز و نشیبهایى ادامه یافت و در برهه اى که آقاى بروجردى به دعوت بزرگان حوزه به قم شرفیاب شد به اوج خود رسید و از همه سو دگرگونیهایى رخ داد و حوزه قم بیش از پیش درخشید و برفراز قرار گرفت.

پس از آقاى بروجردى شب پرستان به انکار خورشید نشستند و بر آن شدند که این کانون پرخروش را به بوته فراموشى نهند و بى اعتناى به حوزه دست به کار شوند و هر کارى را که از بیم آقاى بروجردى ناتمام گذارده بودند تمام کنند; امّا غافل از این که حوزه بر پایه هایى استوار بود که در هم کوفتن آنها به آسانى
ممکن نبود.
امام بیدار بود و بر بر ج دیده بانى همه چیز و همه کس را زیر نظر داشت و کوچک ترین حرکت را ردیابى مى کرد و هدف و برنامه دشمن را به مردم و اهل حوزه گزارش مى داد.

در یکى از این گزارشهاى افشاگرانه مى گوید:

(هدف اجانب قرآن و روحانیت است. دستهاى ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد روحانیت را پایمال کند… آنها اسلام و روحانیت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مى دانند. این سدّ باید به دست دولتهاى مستبد شکسته شود موجودیت دستگاه رهین شکستن این سدّ است8.)

دربار چاره را در آن دید که این کانون شعله ور را خاموش سازد تا بتواند بر خاکستر آن تمدن بزرگ! بنا کند.

براى رسیدن به این هدف به مدرسه فیضیه حمله ور شدند به ضرب و شتم و کشتار طلاب پرداختند جوّ رعب و وحشت ایجاد کردند طلاب را به سربازى بردند هیاهوى تبلیغاتى علیه روحانیت به راه انداختند و… به این هم اکتفا نکردند شمارى روحانى نما وارد جامعه کردند تا رهزن مردم شوند و مردمان را از سرچشمه ها دور کنند و به سوى سراب بکشانند.

امام خمینى در برابر همه این حرکتهاى استعمارى موضع گرفت موضعى روشن و از دیگر بزرگان خواست که براى حفظ حوزه اسلام دست به کار شوند و مردم را از عمق این توطئه ها آگاه سازند. آن بزرگوار پس از حمله مسلحانه عوامل رژیم پهلوى به مدرسه فیضیه گفت:

(کوبیدن حوزه هاى علمیه و حمله مسلحانه به مدرسه فیضیه و صحن مطهر و کشتار دسته جمعى پانزده خرداد جز خدمت به صاحبان دلار چه اسمى دارد9.)

امام پس از واقعه پانزده خرداد در سخنانى شورانگیز با اشاره به واقعه کربلا از مردم و روحانیون خواست که بر جوّ ترس غلبه کنند و با الگوگیرى از امام حسین(ع) و دیگر بزرگان در راه
پاسدارى از اسلام و مسلمانان براى تحمل سختیها آماده شوند تا خائنان نتوانند به هدفهاى شوم و شیطانى خود دست بیابند10.

فاجعه فیضیّه آزار و اذیّت و تبعید عالمان و طلاب ایجاد اختناق شدید حوزه قم را در آستانه فروپاشى و از هم گسستگى قرار داده بود که امام با افشاگریهاى خود و سخنان کوبنده علیه رژیم وابسته پهلوى طلسم قدرت را شکست و ابهت شاهى را فرو ریخت و بر جوّ اختناق سیاه غالب آمد; از این روى در حوزه ها شور و هیجانى برانگیخته شد و طلاب امیدوار به آینده و با اعتماد به نفس و افتخار از راهى که در پیش گرفته اند حوزه را پررونق نگهداشتند و حتى کسانى که از ترس لباس روحانیت از تن به درآورده بودند دوباره آن را بر تن کردند11.

طلاب جوان پیرو امام با امکانات محدودى که داشتند اعلامیه هاى امام را در سطح گسترده اى پخش مى کردند و مردم را از حرکتهاى ضداسلامى رژیم آگاه مى کردند و امام و هدفهاى وى را به آنان مى شناساندند.

امام خمینى در این برهه حساس حوزه نجف را به دفاع از حرکت حوزه قم فرا خواند12.

بزرگان نجف با اعلامیه هایى با حوزه قم اعلام همدردى کردند و در داخل کشور نیز حرکتهایى انجام شد و اعلامیه هایى نشر یافت13.

حضرت امام در برابر توطئه دیگر رژیم شاه علیه روحانیت و براى براندازى حوزه هاى علمیه شجاعانه به افشاگرى پرداخت.

(این دانشگاه اسلامى که مى خواهند درست کنند نه این که خیال کنند با اسلام آشتى کرده اند بلکه قضیّه قرآنى است که در مقابل امیرالمؤمنین(ع) بر سر نیزه مى کردند…

مگر مى شود با دانشگاه اسلامى اسلام را شکست داد؟

مگر ما مى گذاریم که شما دانشگاه اسلامى درست کنید.

ما آن کسى را که در این دانشگاه وارد شود تفسیق مى کنیم و میان ملت از بین خواهد رفت. مگر مى توانند اسلام و
علماى اسلام را تحت نظر وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط مى کند آن وزارت فرهنگى که در امر دیانت و اسلام دخالت مى کند.

مگر ما مى گذاریم که این مطلب بشود14.)

با روشنگرى امام رژیم ناچار شد که از این نیرنگ دست بردارد و در اندیشه جایگزینى براى آن باشد.

موسسه دارالتبلیغ قم در همین راستا شکل گرفت; از این روى امام با آن مخالف بود15. هر چند برخى از عناصر وابسته به دارالتبلیغ کوشیدند که موضع گیرى امام را به مخالفت ایشان با نظم و اصلاحات در حوزه حمل کنند امّا خود آن بزرگوار در اعلامیه تاریخى خود علیه کاپیتولاسیون به این اتّهام نیز پاسخ گفت16.

رژیم پهلوى با حرکت توفنده و کوبنده امام خود را در پرتگاه سقوط دید از این روى براى خاموش کردن این فریاد مقدس به تبعید امام پرداخت. به گفته اهل نظر با تبعید ایشان ضربه هاى جبران ناپذیرى بر حوزه قم وارد شد. صدها نفر از عالمانى که در حوزه درسى ایشان شرکت مى کردند و از دریاى دانش ایشان بهره مى بردند از این سرچشمه فیض محروم شدند. آقاى حسین نورى که در آن زمان کفایه تدریس مى کرد در حوزه درسى خود ضمن ابراز تاسف و تاثر عمیق از تبعید آن بزرگوار مى گوید:

(با تبعید آیت اللّه خمینى و با مصائبى که در این چند سال اخیر به اسلام و جامعه روحانیت و خصوصاً به حوزه قم وارد آمد دیگر جاى هیچ گونه عید و شادى براى ما باقى نماند و اکنون حوزه ما مانند گلزارى مى ماند که از طرفى آب به آن نمى رسد و از طرف دیگر بادهاى گرم و سوزان از هر سو مرتب بر آن مى وزد و گلها و غنچه هاى شاداب آن را پژمرده مى سازد…

اکنون بیش از سیصد نفر از فضلا و علمایى که خود را مستغنى از تحصیل نمى دانند و در این حوزه زیست مى کنند. پس از تبعید حضرت آیت اللّه خمینى کسى نیست که بتوانند از محضر او استفاده کنند17.)

در نامه ها و اعلامیه هایى که از سوى
اساتید و فضلاى قم و شهرستانها صادر شده بر حقیقت فوق تکیه شده است18.

تنها انگیزه اى که شاگردان امام را واداشته بود که در قم بمانند احساس لزوم حفظ حوزه هاى علمیه بویژه حوزه قم در برابر توطئه هاى استعمارى رژیم شاه بود. وقتى که امام از ترکیه به نجف منتقل شد بسیارى از شاگردان ایشان در صدد برآمدند که به نجف رخ کشند ولى آن بزرگوار با ژرف نگرى و دوراندیشى بهنگام زنگ خطر را به صدا در آوردند و با تکیه بر موقعیت حساس حوزه قم و توطئه هاى دراز مدّت استعمارگران و دست نشاندگان آنان براى از بین بردن و فروپاشاندن آن از مهاجرت شاگردان خود به نجف جلو گرفتند و اعلام داشتند در نخستین فرصتى که اجازه ورود به ایران را داشته باشم به خواست خداوند در میان شما خواهم بود19.
تلاش استعمار علیه حوزه نجف
یکى از حوزه هاى پررونق و مقاوم در برابر استعمارگران حوزه نجف بود. حوزه نجف مرکز مهم فقاهت و اجتهاد و مهد تربیت مجتهدان و عالمان دینى به شمار مى آمد.

از آن هنگام که استعمارگران به عراق یورش آوردند و حوزه نجف و عالمان دینى را رو در روى خود دیدند و به نقش مهم این نهاد مقدس پى بردند طرح فروپاشاندن آن را ریختند. طرحهاى گوناگون ریختند و اجرا کردند ولى هر کدام به گونه اى به بن بست مى رسید. توطئه ها علیه حوزه نجف شکل مى گرفت و اجرا مى شد تا آن که حزب بعث حاکمیت یافت. با حاکمیّت حزب بعث هجوم به حوزه نجف ابعاد گسترده اى یافت.

حزب بعث در یک گردهمایى باحضور میشل عفلق براى مبارزه با حوزه هاى علمیه تصمیمات زیر را اتخاذ کرد:

1 . حمله علیه رجال دین و بازداشت هر چه بیشتر آنان ادامه یابد و به جاسوسى براى ایران به جاى اسرائیل متهم گردند. براى این منظور برنامه هاى زیر انجام گرفت:

الف . بازداشت بیش از دویست تن از
رجال دین در نجف و کربلا.

ب . واداشتن برخى از سیاسیّون به اقرار و اعتراف علیه رجال دین و متهم کردن آنان به جاسوسى.

2 . رخنه در صفوف رجال دین و ایجاد کشمکش میان آنان و کوبیدن گروهى از آنان به وسیله گروهى دیگر.

3 . بهره ورى روحانى نمایان و تحمیل آنان بر ملّت به عنوان رجال دین. این سیاست پس از انقلاب اسلامى و جنگ تحمیلى شدّت بیشترى گرفت به گونه اى که بسیارى از مساجد به وسیله حزب بعث تصرف شد و براى آنها امام جماعت حکومتى تعیین شد. شهید صدر مردم را از نماز خواندن با آنان منع کرد و در این زمینه اعلامیه اى صادر کرد20.

4 . ترور عالمان دینى مخالف حزب بعث و سیاستهاى استعمارى در ایران لبنان هند پاکستان و افغانستان.

5 . کوتاه کردن دست رجال دین از فعالیتهاى اجتماعى و کنار گذاشتن آنان از صحنه و محدود کردن آنان به برپایى نماز جماعت و بیان مسائل شرعى21.

براساس طرح بالا بیت آقاى حکیم به جاسوسى متهم شد. یکى از طرفداران ایشان در تلویزیون ظاهر گردید و به جاسوسى براى ملامصطفى بارزانى با همدستى سید مهدى حکیم اعتراف کرد. اعترافى دروغین که در زیر شکنجه هاى طاقت فرسا از او گرفته بودند. در پى این سخنان دژخیمان بعثى به منزل آقاى حکیم یورش بردند. تلفن و ارتباط بیت را با بیرون قطع کردند.

حضرت امام خمینى براى حفظ موقعیّت آقاى حکیم و در حقیقت حوزه نجف دست به کار شد. حاج آقا مصطفى را به دیدار ایشان فرستاد. حاج آقا مصطفى از سوى رژیم بعث بازداشت شد. در پى این وقایع مردم عراق از ترس و وحشت از پیرامون آقاى حکیم پراکنده شدند و وى را تنها گذاشتند. آن بزرگوار نیز تصمیم گرفت که انزوا گزیند و از خانه بیرون نیاید. امام خمینى دریافت که این تصمیم به نفع حکومت عراق و به ضرر حوزه نجف است; از این روى از ایشان خواست که ارتباط خود را با مردم قطع نکند. این پیشنهاد تا حدودى مورد پذیرش ایشان
قرار گرفت22.

امام خمینى که به خوبى از توطئه هاى رژیم انگلیسى عراق براى حوزه هزار ساله نجف آگاهى داشت و از سکوت برخى از مقامات روحانى قم و نجف به شدّت رنج مى برد طیّ نطقى به مناسبت فرا رسیدن ماه رمضان و تعطیلى درسهاى حوزه نجف به عموم روحانیان هشدار داد و آینده سیاهى را که براى حوزه نجف در پیش بود به آنان گوشزد کرد و همه حوزویان را به پیش گیرى پایدارى آمادگى و خودسازى و عکس العمل مناسب فراخواند:

(حوزه ها خودشان را آماده کنند براى جلوگیرى و مقاومت. شما روزهاى سیاهى را در پیش دارید…. اینها خوابهاى خیلى عمیق براى شما دیده اند…. شما موظفید که مجهّز شوید و در مقابل بایستید. اگر مجهّز نشوید و ایستادگى نکنید هم خودتان به فنا مى روید و هم احکام اسلام و شما مسؤول خواهید بود23.)

رژیم عراق که به سبب بدرفتارى و بیرون راندن غیرقانونى ایرانیان بویژه عالمان دین سبب بدنامى و رسوایى خویش در میان مسلمانان شده بود بر آن شد که با شایعه سازى و ایجاد رعب و وحشت روحانیان را وادارد که در ظاهر با اختیار خود عراق را ترک کنند.

امام خمینى با آگاهى از این توطئه مسافرت روحانیان را به ایران به کلّى منع کرد و از هرگونه کمک نسبت به کسانى که بدون توجّه به شرایط حساس آن روز حوزه نجف مى خواستند به ایران باز گردند خوددارى مى ورزید و در برابر آن به منظور تشویق به مقاومت و حفظ حوزه نجف بر شهریه آنان مى افزود24.

با این همه حوزه نجف از درون نجوشید و دچار رکود شد و حزب بعث یکته تاز میدان شد.

به امید آن که کاخ ظلم فروریزد و حرکت روحانیان بیدار عراق پا بگیرد و حوزه مقدس نجف حرکت علمى و بیدارگرانه خود را دوباره بیاغازد.
حفظ هویت و مکانت اجتماعى
فلسفه وجودى روحانیت و حوزه هاى علمیه در دوره غیبت تداوم راه انبیاست.
شناخت تبیین و تبلیغ دین پاسخ گویى به پرسشها و مشکلات فکرى و در نهایت پیاده کردن تعالیم حیات بخش اسلام بر عهده حوزه هاى علمیه و روحانیت است.

انجام این وظیفه ها در همه زمانها یکسان نیستند. در گذشته حوزه ها با شمار اندکى از انسانها و با نیازهایى بسته و محدود رو به رو بودند; اما امروز با تحقق انقلاب اسلامى و فراهم آمدن زمینه حاکمیت قوانین الهى و روى آوردن نسلها به شناخت راستین اسلام وپذیرش آن پدید آمدن امکانات عظیم مادّى و معنوى مسؤولیت حوزه ها سنگین تر و حساس تر از گذشته شده و قلمرو فعالیتهایش به مراتب گسترده تر شده است.

امروزه سرنوشت اسلام و حاکمیّت ارزشهاى الهى و به پیروى آن حوزه هاى علمیه به گونه اى با عملکرد و کارآیى حوزه ها و روحانیت گره خورده است.

حوزه ها در دنیاى امروز اگر از رسالت خود به شایستگى پاس دارند و وظایف خود را به خوبى انجام دهند در راستاى حفظ حوزه گام برداشته اند; اما اگر در انجام رسالت و وظایف خود کوتاهى ورزند و غفلت کنند بى گمان دیر یا زود اعتبار و وجاهت خود را از دست خواهند داد و راه زوال و افول را در پیش خواهند گرفت.

حوزه اگر بخواهد هماهنگ با نیازهاى راستین جامعه و جهان و همپاى با مسؤولیتهاى گسترده و سنگین خود گام بردارد و هویت صنفى و مکانت اجتماعى خود را برفراز دارد باید به مسائل زیر به گونه اى جدّى توجه داشته باشد:

1 . شناخت همگانى از مسؤولیتها: نخستین گام این است که حوزویان درک و شناختى همگانى از جایگاه اصلى خویش پیدا کنند. نیازهاى زمان را به درستى بشناسند و بر آن باشند که نقش واقعى خود را در راه اعتلاى اسلام ایفا کنند و وظیفه شرعى خود را عملى سازند.

متاسفانه تفکرى که بر تحصیل تدریس و… در حوزه حاکم است گویاى این واقعیت است که حوزه جایگاه اصلى خویش را درک نکرده و ابعاد مسؤولیت سنگین و گسترده خود را به درستى نشناخته است. هنوز بسیارى از حوزویان احساس مى کنند که وظیفه
اصلى آنان درس و تدریس است و بس. از وظیفه هاى برون حوزوى کمتر سخن گفته مى شود. هنوز در حوزه ماندن و پلاس این درس و آن درس شدن به عنوان یک ارزش مطرح است; از این روى بسیارى جدا شدن از حوزه را براى تبلیغ و کارهاى اجتماعى ضد ارزش مى دانند و اگر چند صباحى از حوزه خارج مى شوند پى گیرانه درصدد بازگشتند. این نشان مى دهد که به راستى ما درنیافته ایم که امروز چه وظایفى بر دوش داریم و چه رسالت و مسؤولیتى فرا روى ماست. حصارى سخت بر دور خود کشیده ایم و کمتر از بیرون حوزه آگاهى داریم. از به زمین ماندن وظیفه ها کمتر با خبر مى شویم انتظارات جامعه اسلامى را نادیده گرفته و به خطرهایى که عقاید و دین مردم را تهدید مى کند بى توجه هستیم. چه مقدار از نیازهاى فکرى و اعتقادى داخلى و خارجى در دستور کار حوزویان قرار دارد.

براى این که درک مسؤولیت در حوزه همگانى شود باید دردها و ظیفه ها را به گونه مرتب به حوزه هاى علمیه گوشزد کرد. باید راهى جست که بتوان گرهها و دینى را که رفع آن از وظایف حوزه هاى علمى و دینى است به حوزه منتقل شود تا حوزه احساس کند که غیر از تحصیل و تدریس مسؤولیتهاى دیگرى نیز دارد و لمس کند که قلمرو فعالیت او خارج از حوزه است.

اگر حوزه چنین نکند مردم و نسل جوان سرگردان به دامن نامحرمان مى افتند و اسلام به خطر خواهد افتاد.

به گفته شهید مطهرى:

(مدعیان اصلاح طلبى که بسیارى از آنها علاقه اى به دیانت ندارند زیادند و در کمین احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانیت به حاجتها و خواسته ها و احساسات بلند این ملّت پاسخ مثبت ندهند به سوى آن قبله هاى نوظهور متوجه خواهند شد.

فکر کنید آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند موجودیت اسلام و روحانیت به خطر نخواهد افتاد؟25)

بنابراین حوزه وظیفه دارد افزون بر تربیت افرادى توانمند براى برآوردن نیازهاى حوزوى نیروهایى را نیز براى
انجام وظایف و رسالتهاى برون حوزوى تربیت کند. نیروهایى که به انتظارات امت اسلامى و نظام اسلامى پاسخ گویند.

2 . حفظ حوزه در گرو اصلاح: نیازهاى عمیق و گسترده یاد شده هرگز در شرایط نابسامانى و بى تشکیلاتى به شکل درست پاسخ گفته نخواهد شد; بنابراین حفظ هویت صنفى حوزه رابطه اى تنگاتنگ با مسأله ساماندهى و سیاستگذارى پیدا مى کند. بر همین اساس بسیارى از عالمان دلسوز چهره هاى بیدار و واقع نگر براى حفظ حوزه بویژه در دنیاى امروز بازسازى و ساماندهى آن را از ضروریات مى دانند. بى توجهى و سهل انگارى در برطرف کردن کاستیها و حلّ مشکلات ضرر جبران ناپذیر و چه بسا انهدام حوزه و انحلال صورى یا معنوى آن را در پى داشته باشد; از این روى باید با تلاشى صادقانه و خالصانه و واقع گرایانه به بازسازى حوزه براى حفظ آن پرداخت. حفظ حوزه به این نیست که وضع موجود پاسدارى شود بلکه حفظ حوزه در این است که آن به آن از بدنه آن آفت زدایى شود نیروهاى مزاحم و بازدارنده از رشد و کمال از سر راه برداشته شوند افکار کهنه جاى خود را با افکار نو عوض کنند و…

به گفته شهید مطهرى:

(ثابت نگاهداشتن سازمان روحانیت در وضع فعلى آن به انقراض آن منتهى خواهد شد. این مطلب را حدود ده سال است که بارها و بارها تکرار کرده ام و گفته ام که: روحانیت یک درخت آفت زده است و باید با آفتهایش مبارزه کرد. اما کسى که مى گوید دست به ترکیب این درخت نزنید معناى سخنش این است که با آفتهاى آن هم مبارزه نکنید و این باعث مى شود که این آفتها درخت را از بین ببرند26.)

شهید مطهّرى در سخن بالا براى حفظ حوزه به دو مطلب مهم و اساسى اشاره دارد:

1 . ضرورت تحول در ساختار فعلى حوزه. اگر در گذشته به لحاظ محدود بودن زمینه فعالیتهاى اجتماعى و دیگر عوامل نیازى به تشکیل سازمانى گسترده مطرح نبوده است امّا امروز با توجه به نیازها و انتظارات گسترده امّت و نظام
اسلامى و هم چنین زمینه هاى بى شمار فعالیتهاى فرهنگى و… کارآیى نوینى از حوزه ها انتظار مى رود; از این روى حوزه نمى تواند با همان وضع پیشین به راه خود ادامه دهد و رسالت خود را به انجام برساند.

2 . افزون بر ساختارى صحیح و مناسب باید با آفتهایى که دامن گیر حوزه شده و یا امکان دارد در معرض آنها قرار گیرد به شدّت مبارزه شود; چرا که در حقیقت حوزه علمیه همانند باغستانى است که براى حفظ آن هم باید آب و خاک مناسب فراهم کنیم و هم با آفات آن مانند: شتّه پشه و سایر حشرات زیانبخش مبارزه کنیم.

آفت زدایى آماده سازى زمینه هاى رشد و کمال بدون نظم و انضباط و برنامه ریزى دقیق و حساب شده نمى شود.

در یک نهاد از هم گسسته که هیچ چیز در جاى خود قرار ندارد اعضاى آن شناسایى نشده اند و از چند و چون کار آنان کسى آگاهى دقیق ندارد افراد سالم و ناسالم آن بازشناخته نشده اند از پیرامون و در و دروازه آن به طور جدّى و کارشناسانه پاسدارى نمى شود و نیروهاى آلوده کننده شناسایى نشده اند چگونه مى شود از خطرها جلوگیرى کرد. خطر شناخته شده نیست نه خطرهاى داخلى و نه خطرهاى خارجى. اکنون چه کسانى در کار ویرانگریند و با چه ویژگیهایى؟ شناخته شده نیستند و یا چه نیروهایى از سلامت کامل برخوردارند و در سر سوداى اصلاح دارند و چه ویژگیهایى دارند و… نیز ناشناخته اند.

تنها با حفظ نظم و برنامه ریزى مى شود این راه بس دشوار و پرسنگلاخ را پیمود و بر دشواریها پیروز شد وگرنه با این پراکندگى و اختلاف آرا و سلیقه ها و گاه خداى ناخواسته میدان دار شدن هواهاى نفسانى نمى شود از آفتها و موریانه هایى که به جان حوزه افتاده اند و از هر سو حمله ور شده اند جلوگیرى کرد. تحجر بیداد مى کند کژاندیشى در قالب جدید و با استفاده از امکانات حوزوى و نظام جمهورى اسلامى با اندیشه ناب که خمینى عزیز در پاى آن عمر خود را فدا کرد در افتاده; امّا به خاطر بى نظمى و
هرج و مرج و از قاعده بیرون رفتن همه چیز و نبود مرکزى بیدار و هوشیار براى رویارویى با این آفتها جبهه تحجر و کژاندیشى و خرافه روز به روز قوى تر مى شود و جبهه فکر ناب روز به روز نحیف تر.

این است که بسیارى از مصلحان بر قرارى نظم و انضباط در حوزه را سرلوحه برنامه خویش قرار داده بودند.

امام در این باره مى گوید:

(یکى از امور مهمى که مورد توجه بزرگان و علما و حوزه علمیه قم بوده است ولى عمل مثبتى درباره آن انجام نگرفته است ایجاد نظم و انضباط در حوزه هاست که لازم است از حوزه علمیه قم شروع شود و به طور جدّى و اساسى عمل شود. البته این امر براى حفظ حوزه ها از ورود عناصر منحرف از حیث اخلاق و عقاید و اعمال از اهم وظایف شرعى است که به عهده همه خصوصاً فضلا و علما و مدرسین مى باشد27.)

به باور امام قدرتمندان در کار سست کردن بنیادهاى حوزه هاى علمیه اند و این جز با وارد کردن و زمینه سازى براى رشد عناصر ناصالح و تباهى آفرین که فقط در مرداب و لجن زار بى نظمى و بى برنامگى از عهده آن بر خواهند آمد امکان ندارد.

اینان همیشه از بى برنامگى و بى نظمى و هرج و مرج حوزه ها علیه دین و روحانیت اصیل بهره بردارى کرده اند.

وقتى نظم و برنامه نباشد رفت و آمدها کنترل نشود رفتارها و گفتارها با معیارهاى دقیق سنجیده نشوند هیچ چشم بیدارى ناظر بر اعمال نباشد روشن است که چه خواهد شد. رهزنان دین زیاد خواهند شد و کژاندیشان و نان به نرخ روز خوران و شیادان به نام مروج و مبلغ دین نشر دهنده احکام و… در جاى جاى حوزه جاخوش خواهند کرد.

چاره کار
براى داشتن حوزه منظم و با برنامه و دقیق و کارا باید دست به کار شد. با شعار و هیاهو نمى شود این بار عظیم مسؤولیت را به سرمنزل رساند. هرکسى در هر موقعیتى که هست از این اندیشه بلند باید با کار و تلاش پى گیر پاس بدارد.
مرجع الگویى از مرجعیّت مطلوب و مورد پسند اسلام خطیب الگویى از خطیب شایسته مدرس الگویى از مدرس مورد رضاى اسلام و نویسنده حوزوى هم علاوه بر ارائه الگوى درست جسورا نه از خطرها دشمنان پیدا و ناپیدا کژاندیشیها متحجران کوتاه بینان و… بگوید و به روشنگرى بپردازد و نسل جوان حوزه ها را به حرکت درآورد و بالآخره تمامى حوزویان و فضلا بویژه آنانى که طرحى دارند و برنامه اى بى ترس و واهمه وارد میدان شوند تا حرکت عظیم اصلاح پا بگیرد.
اینک در این مقال به چند نکته اساسى به گونه گذرا که اصلاح بدون توجه به آنها امکان ندارد اشاره مى کنیم:

برنامه ریزى

اکنون جاى این پرسش است که برنامه ریزى چیست؟

تا کنون چه اندازه به این مسأله بها داده شده است؟

نقش آن در حفظ حوزه تا چه اندازه است؟

برنامه ریزان باید داراى چه شرایطى باشند؟

و…
اینها و جز اینها مسائلى هستند در خور بحث و کندوکاو که در مجلّه (حوزه) در فرصتهاى مناسب بدان پرداخته شده است; از این روى در این جا به اشاره اى کوتاه بسنده مى کنیم:

آن گاه مى تواندبه اصلاحات و ساماندهى حوزه امید بست که برنامه ریزى مدوّن و حساب شده با توجه به واقعیات وجود داشته باشد.

اصلاح متون آموزشى تدوین کتابهاى درسى تعیین رشته ها ارائه شیوه هاى تحقیقى فراهم آوردن امکانات رفاهى اصلاح وضع تبلیغ و… باید مبتنى بر برنامه ریزى باشند.

روشن است که برنامه ریزى براى این مجموعه عظیم کارآسانى نیست از این روى باید افرادى متخصص و متمحض در کار برنامه ریزى گمارده شوند تا نتیجه مطلوب به دست آید.

به گفته مقام معظم رهبرى:

(باید گروههاى متخصص و متمحض در
برنامه ریزى این کار وارد شوند بنشینند و دائم نگرشى به حوزه علمیه و سیر آن داشته باشند و براى فردا و فرداهاى آن برنامه ریزى کنند.)

گماردن متخصصان و متمحضان به کار برنامه ریزى و نگرش مستمر و پى گیرانه آنان به سیر حرکت حوزه ها و بررسى آن به آنِ این حرکت و دیدن کُندیها و برطرف کردن آنها و از همه مهم تر تنها امروز را ندیدن بلکه فرداها را هم دیدن انقلابى بزرگ در حوزه ها و در پى آن در شناخت اسلام و نشر آن پدید خواهد آورد.

نمى شود هدایت و اداره حوزه هاى بزرگ از جمله حوزه بزرگ قم را به عنوان کار جانبى و حاشیه اى نگریست که خسرانى است بزرگ و ویرانگر دین و دنیاى مؤمنان.

آنان که دل در گرو کارهاى دیگر دارند و کار اداره حوزه را مانع رسیدن به کارهاى دلخواه خود مى پندارند و بازدارنده از پیشرفت و… نمى توانند این کشتى عظیم را سُکّان دار خوبى باشند. کسانى مى توانند سکان داران خوبى باشند که به هیچ چیز جز هدایت کشتى نیندیشند.

به درستى نیازها را دریافتن و از تواناییهایى که حوزه دارد و یا مى تواند داشته باشد آگاه بودن بازدارنده ها دشمنان و ترفندها را شناختن و… افزون بر تیزنگرى و درک موقعیتها نیاز به تمحض گروه هدایتگر حوزه دارد. البته در طول تاریخ حوزه ها کسانى که براى هدایت و تربیت حوزویان وقت گذاشته اند و بهره هاى خوبى هم نصیب جامعه اسلامى کرده اند بسیارند.

اینان بیشترین حق را بر حوزه ها و جامعه اسلامى دارند. وجود شخصیتهاى بزرگ و آثار گرانقدر علمى و مدرسه هاى اثر گذار در جهان اسلام مرهون تلاش و پى گیرى و دلسوزى کسانى است که در برهه اى از تاریخ اداره مدرسه و حوزه اى را برعهده داشته اند.

پس اگر امروز مى خواهیم نیازها را پاسخ دهیم و دانشمندان و متفکران برجسته اى تحویل جامعه بدهیم و آثار ماندگارى پدیدآوریم ناگزیر باید در بعد رهبرى و اداره حوزه هاى علمیه سرمایه گذارى شود و گرنه از حوزه رها و بى سرپرست نمى توان انتظار بازدهى
مطلوب داشت همان گونه که نمى توان از باغ بى باغبان انتظار سرسبزى و میوه داشت.

اگر روزگار درخشش و شکوفایى فوق العاده حوزه هاى بغداد نجف کربلا اصفهان مشهد قزوین قم و… به دقت مطالعه شود روشن خواهد شد که این همه شکوه و جلال و ظهور شخصیتهاى بزرگ علمى در پرتو نظم و انضباط دقیق و مدیران هوشمند و کارآزموده و وقت گذار آن حوزه ها بوده است.

روى همین مبنى و از آن جا که نظام آموزشى درست و سامانمند جامعه سالم مى سازد و انسانهاى بزرگ تحویل جامعه بشرى مى دهد و نقش گسترده در ژرفایى فرهنگ جامعه دارد عالمان هوشمند و مصلحان بزرگ دست روى اصلاح برنامه آموزشى حوزه ها گذاشته اند.

عالمان بیدار و آگاه و زمان شناس خوب درک کرده بودند که هیچ حرکتى در جامعه اسلامى بدون پیراستن و ساختن حوزه ها امکان ندارد. جامعه سالم بستگى به حوزه سالم دارد. اگر در جامعه ناسالمى دیده مى شود و مهار گسیختگیهایى وجود دارد باید در ناکارایى حوزه ها جست.

هیچ عاقلى نمى پذیرد که مغز جامعه دقیق و حساب شده و بى عیب و کاست کار کند ولى اعضاى جامعه که تحت فرمان اویند درست عمل نکنند و در مسیر سالمى قرار نگیرند.

آقاى بروجردى بر آن است که ایران را در مسیر درستى قرار دهد اندیشه هاى ناروا را بزداید خرافه ها را به دور ریزد احکام نورانى اسلام را نشر دهد و جامعه سالم اسلامى بسازد ولى مى بیند حوزه براى کارهاى بزرگ توانایى ندارد و وضعیت نامطلوبى دارد:

(حوزه قم مثل شهرى است که دروازه ندارد. حوزه به روى اشخاص مختلف باز است. افراد صالح و ناصالح از هم ممتاز نمى شوند28.)

از این روى براى درآوردن حوزه از این حال و سامان دادن آن هیأتى مرکب از چندتن بزرگان: امام حاج شیخ مرتضى حائرى حاج شیخ احمد زنجانى حاج سید ابوطالب مدرسى
فاضل لنکرانى و… تشکیل مى دهد.

این هیأت هم پس از جلسه هاى زیاد طرحى براى اداره حوزه تهیه مى کند که متأسفانه به انگیزه هایى پیاده نمى شود.

اگر این طرح در آن شرایط جامه عمل مى پوشید بسیارى از نابسامانیهاى کنونى را نداشتیم و هزار طلبه پرشور عمرشان به بطالت نمى گذشت.
شناسایى عوامل بازدارنده
مدیران و برنامه ریزان باید با مطالعه دقیق و برنامه ریزى شده گذشته عوامل ناکامى حرکتهاى اصلاحى را شناسایى کنند; زیرا تا مدیران کنونى عوامل بازدارنده را نشناسند نمى توانند حرکت اصلاحى را پیش ببرند و حوزه تکامل یافته اى را بسازند.

آیا پیشینیان چون درد را درست تشخیص نداده بودند نتوانستند به درمان نارساییها دست یابند؟ یا این که درد را درست تشخیص داده بودند امّا وجود عناصر کژاندیش و کوتاه بین در مراکز تصمیم گیرى مانع از آن شد که اصلاح مسیر خود را بپیماید؟

یا این که مانعى نبوده امّا چون برنامه اصلاح سلیقه اى نه ریشه اى و با رعایت تمام جوانب ارائه شده نتوانسته موجى ماندگار ایجاد کند.

یا در بین خود اصلاح گران اتحاد و اتفاق نبوده هر یک روى برنامه خود پا مى فشرده از این روى اصلاح ریشه نگرفته است. یا نظام فاسد شاهنشاهى مانع هرگونه حرکت اصلاحى بوده است و مى بایست اصلاح گران قبل از هرکارى تمام توان خود را علیه مانع بزرگ بسیج مى کردند تا بازدارنده هاى دیگر یکى پس از دیگرى برچیده شوند؟

یا این که حرکت پرشتاب زمان و تحولات عظیم جهانى را نادیده گرفته بودند از این روى برنامه هایى که ارائه مى دادند چون بدون در نظر گرفتن شرایط جدید و دگرگونیهاى سریع بود خیلى زود از دور خارج مى شدند.

یا این که برنامه ها پیشرفته بوده امّا چون تحولى در افکار حوزویان پدید نیامده بود حوزویان نتوانستند خود را با برنامه ها هماهنگ کنند.

یا این که برنامه ریزى تمامى شرایط را
داشته امّا از آن جا که قدرت و حکومت در دست دیگران بوده برنامه ها نمى توانسته است کارایى لازم و همه جانبه را داشته باشند.

با توجه به این موارد و اهمیّت آنها باید وقت بیشترى گذاشته شود روى حرکتهاى اصلاحى گذشته و علل کامیابیها و ناکامیابیهاى آنها تا بشود برنامه اى جامع ریخت و با عواملى که امکان دارد سدّ راه باشند برخورد حساب شده کرد بویژه در شرایط کنونى که اسلام بر سر این ملت و ملک سایه گسترانده و پاره اى از عوامل باز دارنده گذشته وجود ندارند و با پاره اى از آنها هم مى شود از راه آگاهاندن طلاب و به حرکت در آوردن موجهاى بنیان برافکن بیدارى به مبارزه برخاست و راه را براى اصلاح جدّى هموار کرد بخصوص که بالاترین مقام تصمیم گیرنده کشور اسلامى مقام معظّم رهبرى هم داعیه اصلاح دارد و هم علاوه بر کمکهاى شایان توجه اعلام آمادگى جدّى کرده که پشتیبان این حرکت مقدس خواهد بود:

(من آماده هستم تا از هر حرکت خوبى در این زمینه پشتیبانى کنم. بنابراین امروز روز علاج است باید علاج کنیم اگر نکردیم خداى متعال مؤاخذه خواهد کرد29.)
مبارزه فرهنگى با دیرینه گرایى
شمارى از آقایان که تأثیر در افکار و اندیشه هاى طلاب دارند دیرینه گراند به گذشته بیشتر وابسته اند تا به حال. به بهترین برنامه هاى امروزى با چشم تحقیر مى نگرند و به هر برنامه اى که از سوى فرزندان آگاه و بیدار امروز حوزه ارائه مى شود بدبینانه مى نگرند از این روى با هر حرکتى به مخالفت برمى خیزند و گروهى را هم با خود هم آوا مى کنند.

اینان بر حفظ سازمان روحانیت در شکل کنونى آن تاکید دارند و ضرورت تشکیلات و تحوّل را براى حوزه هاى علمیه منکرند.

این گروه بر این باورند که نظم و نظام و تشکیلات با طبیعت حوزه سازگار نیست. بقا و حیات حوزه ها در پرتو حفظ سنن و آداب و شیوه هاى دیرین است.
حتى اینان از تقسیم شهریه به همین وضع موجود دفاع کرده و مى گویند: عالمان بزرگى که اینک به جایى رسیده اند به همین گونه شهریه دریافت کرده اند. در میانه این گروه هستند کسانى که به اصول اخلاقى و تعهد دینى پاى بندند و سخن آنان از روى خیرخواهى و خدمت به اسلام است ولى افق فکرى آنان محدود است و از درک همه واقعیتها و نیازها و تحلیل ابعاد مختلف قضایا عاجزند.

این گروه یا اصولاً از دانش اندکى برخوردارند و یا در زمینه خاصّى از علوم حوزوى داراى فضل و دانشند و از سایر علوم بویژه مسائل سیاسى و اجتماعى بیگانه اند.

شمارى از همین گروه با انگیزه اى متفاوت از گروه پیشین نسبت به تشکیلات خوش بین نیستند.

این گروه با همه کاستیهایى که در حوزه مشاهده مى کنند و از آن رنج مى برند نسبت به نظم و نظام در حوزه خوش بین نیستند.

اینان مى گویند: نظم و تشکیلات شاید بتواند از لحاظ کمّى برکارایى حوزه ها بیفزاید ولى بازدهى آن را از لحاظ کیفى تنزل مى دهد. به عقیده اینان محققان بزرگ فقیهان سترگ و اصولیان مجدّد مفسران و فلاسفه بنام نمونه هایى هستند که تاکنون در دامن همین حوزه رشد کرده اند. هر چند شمار آنان اندک است ولى رشد عالى آنان مرهون سیستم آزاد و بى ضابطه حوزه است و اگر نظام و تشکیلاتى بر حوزه ها حاکم گردد این استعدادها مجال رشد نخواهند یافت. جان کلام اینان همان است که رهبر معظم انقلاب مطرح کرد:

(کسانى نیایند بگویند این حرفها چیست و مطرح کنند که شیخ انصارى و میرزاى نائینى و آخوند و امام و دیگر بزرگان در همین حوزه ها پرورش پیدا کرده اند و شما حرف تازه اى مى زنید30.)

این گروه بامقایسه حوزه و دانشگاه در رشته هاى مشترک مى گویند: ما شاهد تربیت نخبگانى هستیم که از حوزه برخاسته اند و مانند آن را دانشگاه پرورش نداده است. ریشه اصلى این برترى در سیستم آزاد حوزوى نهفته است. اگر حوزه هم مانند دانشگاه در چهارچوب
قوانین و ضوابط محصور گردد کارآیى آن از لحاظ کیفى تنزل خواهد کرد.

در پاسخ این گروه باید گفت:

نخست این که: ساماندهى و برنامه ریزى در حوزه غیر از آن چیزى است که در دانشگاهها و سایر نهادها مطرح است. در هر جا به تناسب خود آن جا برنامه ریزى مى شود.

برنامه ریزى در حوزه را نباید با تشکیلات ادارى سازمانها سنجید و قضاوت کرد که به جاى ارتقاى کارى به بورکراسى و کاغذبازى و وقت گذرانى دچار خواهیم شد.

دوّم این که: با این که رشته هاى مشترکى چون: ادبیات فقه اصول تفسیر حدیث رجال تاریخ و فلسفه در هر دو حوزه فرهنگى مطرح است ولى هدف و رسالت آن دو یکسان نیست.

هر کدام را باید با هدف و رسالت خود سنجید. اگر ما هدف دانشگاه را مورد بررسى قرار دهیم خواهیم دید که چندان هم از نتایج مورد انتظارش دور نبوده است. برخلاف حوزه که اگر هدف حوزه در نظر گرفته شود و با وضع موجود مقایسه شود فاصله زیادى میان بایدها و هستها مشاهده خواهد شد.

سوم این که: با گذرى بر زندگى کسانى که در حوزه از رشد عالى برخوردار شده اند مى بینیم آنان در سایه نظم و برنامه دقیق شخصى به این درجه از موفقیّت رسیده اند.

بنابراین اگر حوزه ها داراى نظم و برنامه درستى گردند نه تنها از بازدهى آن نمى کاهد که بازدهى آن را افزایش نیز خواهد داد.

معتقدان به این دیدگاه اگر از ناهنجاریهایى که در سایه بى نظمى و بى برنامه اى به بار آمده و به بار مى آید آگاهى داشتند همچنین اگر از انتظاراتى که از حوزه مى رود و نیازهایى که تنها حوزه باید پاسخ گو باشد و… آگاهى کاملى داشتند چنین سخنانى را مطرح نمى کردند.

اینک بر روشن بینان و آگاهان حوزه است که این رسالت مهم را به دوش کشند و به آگاهاندن آنان و پیروان آنان بپردازند و مبارزه فرهنگى دقیق و به دور از هیاهویى علیه این پندار داشته باشند تا
کم کم این فکر از صحنه بیرون رود و طلاب سردرگم راه درست را بیابند.
حفظ ارزشهاى حوزوى
حیات و رشد و بالندگى حوزه هاى علمیه بستگى به حیات ارزشهاى آن دارد. زهد و ساده زیستى تهجد و شب زنده دارى سخت کوشى در تحصیل تقوا اخلاص مسؤولیت پذیرى آزاد اندیشى روابط حسنه بین استاد و شاگرد و… از جمله ارزشهاى حوزوى هستند که از روى جدّ باید از آنها به عنوان رمز بقا و پیشرفت و موفقیّت حوزه هاى علمیه نام برد.

([حوزه هاى علمیه] همزمان با فرا گرفتن مسائل علمى به تعلیم و تعلّم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نیازمند است. راهنماى اخلاق و مربى قواى روحانى و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه هاى اخلاقى و اصلاحى تربیت و تهذیب آموختن معارف الهى که مقصد اصلى بعثت انبیاء(ع) مى باشد باید در حوزه ها رایج و رسمى باشد… باید توجه داشته باشید هر قدمى که براى تحصیل علوم برمى دارید قدمى براى کوبیدن خواسته هاى نفسانى تقویت قواى روحانى کسب مکارم اخلاقى تحصیل معنویات و تقوا بردارید.)31

از میان توصیه هاى اخلاقى حضرت امام براى حوزه یک نکته بیشتر از همه به چشم مى خورد:

(من اکثر موفقیت روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مى دانم.)32

زیرا در جامعه پیش از آن که علم روحانى دیده شود عمل او دیده مى شود اگر این ارزش در زندگى حوزویان کم رنگ شود قداست روحانیت با خطر رو به رو مى گردد.

گرایش به مادیات نه تنها پشتوانه مردمى حوزه ها را از آنان مى گیرد که حوزه ها را نیز از درون تهى مى سازد.

پاسدارى از ارزشهاى حوزوى و فراخواندن طلاب علوم دینى بدان بر عهده بزرگان و اساتید اخلاق در حوزه است. آنان باید با تشکیل کلاسهاى عمومى خصوصى در ابتدا و یا پایان
درسها حوزویان را بدان ارزشها فراخوانند.

متاسفانه در گذشته استعمارگران و ایادى خائن آنان براى تسلّط بر حوزویان و یا انحراف حوزه ها از رسالت اصلى شان گام به گام ظریف و حساب شده بسیارى از ارزشها را از مدار زندگى حوزویان خارج کرد و ضدّ ارزشهایى را نیز جایگزین آن کرد.

بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران و شاگردان آن بزرگوار بسیارى از ارزشهاى فراموش شده را احیاء کردند و ضدّ ارزشها را نمایاندند. با این حال با همه این تلاشها متاسفانه پس از انقلاب اسلامى شاهد کم رنگ شدن پاره اى از ارزشها هستیم. گرایش به تجمل و رفاه مقام طلبى باندبازى بى تفاوتى در برابر رخدادهاى سیاسى و… از جمله مواردى است که دربرخى از عناصر حوزوى راه یافته است که بزرگان حوزه باید با دقّت و ظرافت این مسأله را پى گیرى کنند علل آن را شناسایى کنند و در اصلاح آن بکوشند.

به امید این که تلاشها ثمر دهد و ما در آینده شاهد حوزه هایى قویى سالم شاداب مهذب هشیار و نخبه پرور باشیم.

پى نوشتها:
1 . (تاریخ بیست ساله) حسین مکى ج287/4 نشر ناشر.
2 . (همان مدرک).
3 . (آیة اللّه مؤسس) کریمى جهرمى 62/; (آثار الحجه) محمد شریف رازى 29/ دارالکتاب للطباعة والنشر قم.
4 . (فقهاى نامدار شیعه) 438/ انتشارات کتابخانه آیة اللّه مرعشى; (آثار الحجه) محمد شریف رازى ج50/1.
5 . (آثار الحجه) ج16/1; روزنامه (جمهورى اسلامى) 69/12/13 به نقل از مجلّه (آیین اسلام).
6 . طبقات اعلام الشیعه) شیخ آقا بزرگ تهرانى با تعلیقات سید عزیز طباطبایى ج1158/3 دار المرتضى
للنشر مشهد.
7 . (آثار الحجه) ج16/1.
8 . (صحیفه نور) رهنمودهاى امام خمینى ج279/1 وزارت ارشاد.
9 . (همان مدرک)134/.
10 . (نهضت امام خمینى) حمید روحانى ج358/1.
11 . (همان مدرک) 378/.
12 . (همان مدرک) 381/.
13 . (همان مدرک).
14 . (همان مدرک) 672/.
15 . (همان مدرک) 596/ 702.
16 . (همان مدرک) 703/.
17 . (همان مدرک) 51/.
18 . (همان مدرک) 51/ ـ 52.
19 . (همان مدرک) 53/.
20 . اطلاعیه آن شهید بزرگوار به شرح زیر است:
(به اطلاع عموم مسلمانان عراقى مى رساند که شرکت در نماز جماعت کسانى که از سوى مراجع تعیین نشده اند از نظر شرع مقدس حرام است.)
21 . (نهضت امام خمینى) حمید روحانى ج415/2.
22 . (همان مدرک) 423/.
23 . (همان مدرک) 424/.
24 . (همان مدرک) 426/.
25 . (بحثى درباره مرجعیّت و روحانیت) جمعى از دانشمندان مقاله مشکل اساسى در سازمان روحانیت 197/ شرکت انتشار.
26 . (پیرامون انقلاب اسلامى) شهید مطهرى 184/ صدرا.
27 . (صحیفه نور) ج47/16.
28 . مجله (حوزه) 43 44 46.
29 . (منشور ولایت) 35/ دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم.
30 . (همان مدرک).
31 . (جهاد اکبر) امام خمینى ضمیمه (حکومت اسلامى) 204/.
32 . روزنامه (جمهورى اسلامى) 71/9/2