نگاهى به سیر کلام درحوزه هاى علمیه قدیم

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


آنچه در پیش روى دارید بخش نخستین مقاله (نگاهى به سیر کلام در حوزه هاى علمیه قدیم) است که توسط برادر جناب آقاى سید عباس میرى نگاشته شده که با بازنویسى و تحقیق جدید به علاقه مندان مباحث کلامى عرضه مى شود.

در ضمن بخش دوم آن دربرگیرنده حوزه هاى نجف حلّه و… در آینده خواهدآمد.

در سفر پر خیر و برکتى که مقام معظم رهبرى به قم داشت در جمع فرزانگان و نخبگان حوزه افقهاى جدیدى را به روى حوزویان گشود و براى هر گروهى از متفکران و صاحب نظران وظایفى که امروز بر عهده دارند و دنیایى که امروز با آن رو به رویند نمایاند.

نمایاند که فقیهان چه وظایفى بر دوش دارند و اخلاقیان چه راههایى را باید براى پالایش آلایشهاى جامعه بپیمایند و متکلمان در برابر امواج شبهه ها و پرسشها چه باید بکنند.

از جوش و خروش و وظیفه شناسى متکلمان در گذشته سخن گفت و این که آن مردان بیدار هرگاه شبهه اى مطرح مى شد و معاندى سخنى در مى افکند چشم فرو نمى بستند تا این که شبهه را با منطق و استدلال از صفحه دلها بزدایند.

از امروز علم کلام با درد و دریغ یاد کرد! از این که در این وانفسا چرا کلام باید در حوزه ها منسوخ باشد؟ چرا براى کلام فکرى نمى شود؟ چرا متکلمان به میدان نمى آیند و شبهه هاى نو را پاسخ در خور نمى دهند و…

ما در این مقال بخشى از جنبش و تکاپوى عظیم کلامى شیعه را در حوزه هاى قدیم مى نمایانیم به امید آن که براى امروزیان الگو قرار بگیرد و در برابر موجهاى ضددینى به پاخیزند و از شبهه ها و پرسشها بدون هیاهو بلکه با منطق و استدلال پاسخ دهند.

 

قم

حوزه قم که برگزیده و حاصل حوزه هاى شیعه است شاید قدیمى ترین حوزه علمیه شیعه به معناى حقیقى کلمه باشد.

حوزه اى که در دوران ائمه سه گانه اخیر: (حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى علیهم السلام) که دوران قمیّین است تمام ویژگیهاى یک حوزه تمام عیار را داشته و درس و بحث و جمع و تدوین و اشاعه و نشر و استادى و شاگردى در آن به چشم مى خورد.

در این حوزه به متکلمان نامى و چهره هاى برجسته اى بر مى خوریم که در دوران حیرت بیشترین تلاش را در دفاع از باورهاى شیعه داشته اند و با دانش قوى خود در برابر تهاجمهاى سهمگین بر ساحت شیعه ایستاده اند و عالمانه و فنى یک یک شبهه ها را پاسخ داده اند. در این میان اشاره اى داریم به کارهاى کلامى دو شخصیت بزرگ شیعه: سعدبن عبداللّه اشعرى و ابن بابویه (شیخ صدوق).

* سعدبن عبداللّه اشعرى (م: 301هـ.ق.): وى در عصر امام حسن عسکرى(ع) مى زیسته و از اصحاب وى به شمار مى آمده1 و در دوران حیرت یعنى اوان غیبت حضرت مهدى(عج) شاهد سرگردانى و شک شیعیان و تهاجم مخالفان به باورهاى شیعه بویژه شبهه افکنى گروههاى مخالف درباره غیبت امام زمان بوده است از این روى عالمانه به میدان مى آید و به تبیین دیدگاه شیعه در باب مهدویت و ردّ شبهه هاى مخالفان مى پردازد و کتاب ارزشمند و ماندگارى در این باب مى نگارد به نام: المقالات والفرق که مرجع دیگر عالمان مى شود و افرادى مانند کشى و شیخ طوسى بیشتر مطالب ویژه فرقه هاى شیعه را از این کتاب نقل مى کنند2.

از آن جا که سعدبن عبداللّه اشعرى مردى محدث و فقیه بوده کتاب المقالات و الفرق وى با اسلوب محدثان و فقیهان نگاشته شده و آن جا که ذکر سند و راویان اخبار را لازم مى دانسته این امور را مراعات مى کرده است3.

وى افزون بر این اثر ارزشمند بر ردّ گروههاى انحرافى و شرح دیدگاههاى امامیّه کتابهاى دیگرى دارد بدین قرار: الرد على الغلاة الردّ على المجبره والامامه.

* ابن بابویه معروف به شیخ صدوق (م:381هـ.ق.) وى با تکیه بر اخبار به اثبات و شرح قضایاى کلامى مى پردازد. در واقع کلام ابن بابویه را متون احادیث تشکیل مى دهند که با کم ترین تصرفى در قالب یک سیستم کلامى ریخته شده است. مکتب کلامى ابن بابویه گرچه در کلیات با دیگر مکتبهاى کلامى هماهنگى دارد امّا در مقایسه بین رساله اعتقادات ابن بابویه و رساله تصحیح الاعتقاد شیخ مفید که در نقد آن نوشته شده آشکار مى شود که اختلافهایى بین مکتب وى و مکتب شیخ مفید و دیگر متکلمان وجود دارد.

ابن بابویه از جنبه کلامى با مکتبها و مذهبهاى گونه گونه درگیر شد و حرکتهاى عظیمى در راه شناساندن شیعه و ردّ مخالفان انجام داد که به بخشى از آنها اشاره مى کنیم:

1 . بر خورد با اهل غلو و تقصیر: ابن بابویه از آن جا که این دو گروه و دو مکتب فکرى را خطر جدّى براى اسلام و تشیّع مى دانست به مبارزه با این دو گروه و روشنگرى مردمان پرداخت و در این راستا کتاب: (ابطال الغلو و التقصیر) را نوشت و بى پایگى باورهاى اهل غلو و تقصیر را نمایاند.

2 . برخورد با مخالفان مهدویت: مسأله مهدویت در زمان ابن بابویه از مسائل بسیار مهم و بحث انگیز بوده و گروههاى بسیارى از این زاویه به شیعه خرده مى گرفته اند و شیعیان را در شبهه مى افکنده اند; از این روى ابن بابویه بخشى از وقت خویش را به برخورد کلامى با گروههاى مخالف مهدویت از دیدگاه امامیه اختصاص مى دهد و به تبیین مسأله مهدویت از دیدگاه امامیه و ردّ ایرادها و اشکالهاى معتزله و زیدیه مى پردازد و تلاش بسیار در نقض آراء قائلین به انفصال رشته امامت (فترت) و رفع شک از امامیان سرگردان و در تحیّر فرو رفته مى کند و در این راستا آثارى مى نگارد که از جمله مهم ترین آنها کمال الدین است4.

3 . پاسخ به اتهامها: مخالفان یا دسیسه بازان سیاسى و عاملهاى آنان براى به انزوا کشاندن تشیّع و از بین بردن نفوذ مردمى مبارزان شیعه مذهب و بى رنگ و بى اعتبار کردن معارف شیعى اتهامهاى گونه گونى به شیعه مى زده اند از جمله در بین مردم مى پراکنده اند که شیعه به تشبیه و جبر باور دارد.

ابن بابویه وقتى این حمله سنگین و حساب شده را مى بیند به دفاع بر مى خیزد و کتاب التوحید را مى نگارد5.

4 . سفرهاى تبلیغى و علمى: از کارهاى شگفت و درخور مطالعه ابن بابویه سفرهاى تبلیغى و علمى اوست که در شرایط سخت و طاقت فرساى آن زمان که نشانگر حساس بودن وى به آنچه در اطراف و اکناف سرزمینهاى اسلامى مى گذشته بوده است.

او نمى تواند تحمل کند که شبهه اى در جایى افکنده شود و از سوى خبره اى چون او برطرف نشود و یا پرسشى درباره شیعه و باورهاى شیعه مطرح شود و بى پاسخ بماند; از این روى پا در راههاى پرمشقت مى گذاشته و راههاى طولانى را مى پیموده تا بذرى از اندیشه ناب تشیّع در دلهاى مستعد بیفشاند.

 

رى

رى حوزه اى پررونق داشته است و محافل علمى بسیار.

بسیارى از فقیهان محدثان مفسران متکلمان فلاسفه پزشکان و… از رى برخاسته اند و شهره آفاق شده اند. شهرى بسان رى گویا نتوان یافت که در طول روزگاران به میزان رى در دامن خود نام آورانى را در دانشهاى گوناگون تربیت کرده باشد.

در روزگار امام محمد باقر(ع) بزرگان از شیعه در این دیار دیده مى شوند و کم کم شمار آنان رو به فزونى مى نهد تا این که در زمان امام هادى به خاطر وجود حضرت عبدالعظیم در آن شهر ناموران شیعه شمارى در خور مى یابند و قابل اعتنا.

رفته رفته رى پایگاهى مهم براى شیعه مى شود و عالمان شیعه با آسودگى خاطر به گفت وگو و مناظره با عالمان دیگر فرقه هاى اسلامى مى پردازند و حقایق شیعه را براى عام و خاص مى نمایانند.

این تلاش علمى در روزگار غیبت به اوج خود مى رسد و مسأله امامت و از چشمها نهان شدن حضرت مهدى(عج) مسأله کلامى روز مى شود و متکلمان فرقه هاى گوناگون در این باره به اظهار نظر مى پردازند و عقاید و باورهاى شیعه را در این باب زیر سؤال مى برند.

در این میان متکلمان شیعه به تکاپو مى افتند و با عالمان و متکلمان دیگر فرقه ها به مناظره و گفت وگو مى پردازند و در این باب آثارى پدید مى آورند و در اختیار همگان قرار مى دهند. از جمله این متکلمان به نام دو تن اشاره مى کنیم:

1 . على بن محمد بن خراز رازى.

2 . ابن قبه رازى

* از رجال برجسته رى آن روزگار ابن خراز رازى است که بسیار تلاش ورزید تا حقایق را بنمایاند و از آیین و باورهاى شیعه سیماى زیبایى عرضه بدارد.

ابن شهر آشوب مى نویسد:

(له کتب فى الکلام وفى الفقه. من کتبه: کتاب الاحکام الشرعیه على مذهب الامامیه الایضاح فى الاعتقاد والکفایة الاثر6.)

* ابن قبه ابوجعفر محمدبن عبدالرحمن بن قبه رازى متکلمى قوى دست و نیکو عقیده و مدافعى سخت گوش از عقاید شیعه بوده است.

مناظره ها و مجادله هاى بسیار با متکلمان نامور دیگر فرقه ها داشته که این از جایگاه والاى او در علم کلام حکایت مى کند.

ابوالحسن سوسنجردى مى گوید:

(پس از زیارت حضرت رضا(ع) به دیدار ابوالقاسم بلخى [پیشواى گروهى از معتزله به نام کعبیه] رفتم و کتاب الانصاف ابن قبه را به او دادم. او بر این کتاب نقضى نوشت به نام: المسترشد فى الامامه به رى بازگشتم و کتاب وى را به ابن قبه دادم و او بر آن ردّى نگاشت به نام: المستثبت فى الامامه به بلخ رفتم و آن نوشته را به بلخى عرضه داشتم و وى کتابى بر رد آن نگاشت به نام: نقض المستثبت فى الامامه و چون به رى رسیدم ابن قبه چشم از جهان فرو بسته بود7.)

برخورد دیگر او با ابوالحسن على بن احمد بشار منسوب به فرقه اى به نام جعفریّه خُلّص است که بر اعتقاد امامیه در مورد مسأله غیبت امام دوازدهم خرده مى گرفته و وى عالمانه در برابر او به پا خاسته و از خرده گیریهاى او پاسخ داده است8.

برخورد دیگر او با ابوزید علوى متکلم زیدى است که ابن قبه به یک یک شبهات وى که در کتابى به نام الاشتهاد گرد آمده پاسخ داده که مجموعه پاسخهاى وى نقض کتاب الاشهاد نام گرفته است.

ابن بابویه نوشته هاى وى را در ردّ این دو متکلم در کتاب کمال الدین خود مى آورد8.

همچنین ردّى نگاشته بر آراى ابوعلى جبائى و نوشته هاى دیگرى نیز دارد به نام: کتاب التعریف و المسأله المفرده فى الامامه9.

 

بغداد

بغداد که از روزگار مأمون به بعد کانون فروزان تمدن و فرهنگ و سیاست عصر بود متکلمان فلاسفه حکما و فقهاى بسیارى از گروهها و فرقه هاى گوناگون را به سوى خود کشاند.

عالمان و متکلمان شیعه نیز از این فرصتها گاه بهره مى بردند و به تعلیم و نشر اندیشه شیعه مى پرداختند و با شبهه افکنان و مخالفان اندیشه شیعه در مى افتادند و سخنِ درست را مى نمایاندند و راه راست را از کج باز مى شناساندند.

پس از رو به افول نهادن دولت بنى عباس و قدرت گرفتن دیالمه و بعد آل بویه شیعیان به خاطر محیط مناسب و مساعد بغداد و پشتیبانى دیالمه و آل بویه از آنان و برخوردارى از خط دفاعى و تهاجمى علمى قوى توانستند خود را بنمایانند و برجستگى خود را به اثبات برسانند و در میان سرها سرى بشوند. جلوه گر شدن قدرت و تواناییهاى علمى شیعه در گاهِ وزش نسیم موافق سبب مى شد که شیعیان در آیین خود استوارتر و غیرشیعیان در باورهاى خود سست شوند و در برابر اندیشه برتر سر تسلیم فرود آرند. این حرکت مخالفان را خوش نمى آمد از این روى به دربارها نزدیک مى شدند تا از این طریق شیعیان را در تنگنا قرار دهند و در پرتو قدرت قدرتمندان اندیشه خود را رواج دهند و پیروان خود را نگهدارند و یا دامنه اختلاف را بگسترانند.

ناراحتى و خشم و نفرت مخالفان را از وجود عالمان قوى اندیشه شیعه در بغداد که با مناظرات علمى و رو در رویى با سران گروهها و فرقه هاى اسلامى سبب مى شدند افرادى از دیگر فرقه ها دل بکنند و به شیعه بگروند مى توان از این عبارت خطیب بغدادى فهمید

(لقد ضل به جمع کثیر الى ان اراح اللّه منه العباد فى السنة الفلانیة10)

بر خلاف میل مخالفان و با همه دشمنیها و کینه توزیها و سخت گیرى و شکنجه هایى که اربابان قدرت بر شیعه روا داشتند شیعه در بغداد پا گرفت و متشکل شد و محافل و لجنه ها و حوزه هاى علمى پر رونقى دایر کرد و از اندیشه شیعه به خوبى پاس داشت.

متکلمان بر جسته اى مانند ابن ابى عقیل عمانى ابن جنید ابوسهل اسماعیل بن على بن اسحاق نوبختى ابومحمد حسن بن موسى نوبختى محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید سید مرتضى علم الهدى شیخ طوسى و… در بغداد اندیشه کلامى شیعه را بر مبناى آیات روایات و عقل پى ریختند و به گونه اى این بنا را سامان دادند که حوادث روزگار نتوانست به آن گزندى وارد آورد و تاکنون این بناى بلند چشمها را مى نوازد و دلها را آرامش مى بخشد. مکتب کلامى بغداد به خاطر ساختار علمى قوى و اسلوب دقیق عقلى که داشت عالمان شیعه نسل پس از نسل آن را پذیرفتند و آن را ابزارى کارآمد براى رو در رویى با مخالفان شناختند.

* ابن ابى عقیل عمانى حسن بن على مؤسس فقه استدلالى از جمله کسانى است که در استوارسازى دانش کلام شیعه و تقویت و توانا سازى آن براى پاسخ به شبهه هاى عصر خود بسیار نقش داشته است.

در باب امامت کتاب الکرّ و الفرّ را مى نگارد که بزرگان شیعه به آن توجه داشته اند و در محافل علمى مطرح بوده است. نجاشى مى نویسد:

(وقرأت کتابه المسمى کتاب الکرّ و الفرّ على شیخنا ابى عبداللّه رحمة اللّه وهو کتاب فى الامامة.)

این که نجاشى کتاب الکرّ والفرّ ابن ابى عقیل را بر بزرگترین و نامورترین متکلم عصر یعنى استادش شیخ مفید قراءت مى کند و شیخ مفید بنابر روایت نجاشى از وى بسیار تجلیل مى کند11 پایگاه علمى و توانایى و تبحر وى را در کلام مى رساند.

* ابن جنید اسکافى: ابوعلى محمدبن احمد کاتب از برجسته ترین عالمان امامى زمان خود به شمار مى رفته است. وى آرایى ویژه در فقه و کلام داشته از این روى هم عالمان پیرو مکتب قم و هم عالمان پیرو مکتب بغداد با وى در افتاده اند و آراى وى را به بوته نقد و بررسى نهاده اند.

ابن بابویه قمى رساله اى در ردّ ابن جنید دارد12 و در بغداد از متکلمان طبقه بعد از او شیخ مفید از مهم ترین مخالفان او به شمار مى رفته و دو ردّیه علیه وى نگاشته است13.

با این حال بسیارى از فقیهان متکلم از نظر فکرى با وى نزدیک بوده اند از جمله: شریف رضى در حجیت خبر واحد و قیاس مستنبط با وى همراه بوده و ابن ادریس با دیدى مثبت در سطح گسترده اى آراى وى را در سرائر مطرح کرده و محقق حلّى در معتبر و علامه حلى در مختلف شهید در ذکرى و دروس و بیان به دیدگاه فقهى وى پرداخته اند.

ابن جنید سفرى به سوى شرق داشته و در نیشابور که اکثریت با حنفیان بوده و شیعه نیز رواج داشته مدتى سکنى گزیده است. در این شهر با عالمان حنفى گفت وگوهایى داشته است14.

در خطه خراسان بسیار نفوذ پیدا کرده به حدّى که پس از بازگشت به بغداد مردم آن جا ارتباط خود را با وى حفظ کرده و به او کمکهاى مالى مى کرده اند15.

آوازه او از بغداد و نیشابور مى گذرد و از نقاط گوناگون از جمله مصر با وى مکاتبه مى کرده اند16. نجاشى حجم پرسشها و پاسخهاى او را 2500 برگ دانسته است17.

ابن جنید با دانش قوى و نفوذ گسترده 

خود به دفاع از باورهاى شیعه بر مى خیزد و افزون بر گفت وگو با عالمان دیگر فرقه ها نوشته هایى عرضه مى دارد که هر یک جنبه اى از کلام شیعه را روشن مى کند و شبهه اى را از گرد آن به دور مى افکند.

در مسأله غیبت کتابى مى نگارد به نام: ازاله الران عن قلوب الاخوان

درباره مسائل پیش آمده بین حضرت فاطمه(س) و ابوبکر کتابى مى نگارد به نام: (الظلامة لفاطمه(ع).

در توجیه و دفاع از موضع امامیه در مورد تحریف و یا خلق قرآن کتابى مى نگارد به نام: ایضاح خطأ من شنع على الشیعة فى امر القرآن.

ردیه اى دارد بر مرتدان به نام الاسفار.

نقضى دارد بر زجاجى نیشابورى در دفاع از فضل بن شاذان18.

و …

* ابوسهل اسماعیل بن على بن اسحاق بن ابى سهل نوبخت از متکلمان بزرگ شیعه بوده19 و در دستگاه مقتدر خلیفه عباسى مقامى بلند داشته است20.

در دورانى که وى در دربار نفوذ داشته و دیگر نوبختیان: ابوالحسن على عباس و حسین بن روح در بغداد ریاست داشته اند شیعیان در شوکت و عزت مى زیسته اند.

وى با این موقعیت و دانش گسترده و ژرف تکیه گاه بزرگى براى شیعه در دوران غیبت صغرا بود دورانى که فرقه امامیه دچار بحرانى سخت شده بود و از همه سوى به ارکان آن هجوم مى شد و باورهاى بنیادین آن زیر سؤال مى رفت و در درون نیز وضع بسیار آشفته مى نمود. ضربه هاى سنگین مخالفان و پشتیبانى دولتها از آنان عرصه را بر شیعه تنگ کرده بود.

در چنین دوران حساسى ابو سهل با نفوذ سیاسى که داشت از مجارى سیاسى جلوى تفرقه را گرفت و دلها را به یکدیگر نزدیک ساخت و به گونه اى شیعه را تشکل داد.

از سوى دیگر با تأییدهاى عالمانه از شیعه و ردّ نوشته هاى مخالفان شیعه دژى مستحکم در برابر دشمنان شیعه ساخت که گذر از آن را براى آنان ناممکن ساخت.

ابوسهل در برابر معتزله بزرگ ترین و قوى ترین گروه مخالف شیعه روشى نو پى افکند و آن این بود که با این گروه تنها از دَرِ مخالفت و ردّ بر نیامد بلکه به گونه روشن و بى پرده پاره اى از اصول اعتزال را که موافق دیدگاههاى کلامى شیعه امامیه دید پذیرفت و پاره اى را با جرح و تعدیل وارد قلمرو کلام شیعه کرد و پاره اى از دیدگاههاى آنان را نپذیرفت و با استدلال به کنارى افکند. مثلاً درباره (رؤیت) تشبیه و تجسیم و… هم افقى کلام شیعه را با اعتزال اعلان داشت21. از این راه شیعه و اعتزال را به همه نزدیک کرد و با این حرکت دقیق و عالمانه سبب شد که کشمکشهاى تند بین شیعه و معتزله کاسته شود و حربه هایى که معتزله مى توانست آنها را علیه شیعه به کارگیرد از دستش بگیرد.

در مسأله امامت که پر مسأله ترین و جنجالى ترین بحث آن روزگار بود با این که مایه هایى از متکلمان گذشته در دست داشت و احادیث فراوانى در باب امامت موجود بود وى از روش عقلى براى اثبات امامت بهره گرفت و با اسلوب متکلمان وارد قضیّه شد.

به نوشته سید مرتضى:

(وى در وجوب امامت و اوصاف امام از طریق استدلالهاى عقلى به بحث مى پرداخته است گرچه گاه در تأیید این ادله به مضامین نقلى نیز استناد مى جسته است. ابوسهل در مسائل مربوط به امامت به همان طریقى که پیش از وى ابوعیسى ورّاق وابن راوندى استدلال مى کردند به بحث مى پرداخته و حتى بر ادله اى افزون بر دلیلهاى آن دو استناد مى کرده است22.)

ابوسهل در تأیید مذهب امامیّه و ردّ اشکالهاى مخالفان و بیان مسائل کلامى کتابهاى بسیارى داشته که شمار آنها از چهل افزون بوده از این جمله یکى دو فقره نقلى که از پاره اى نوشته هاى وى در کتابهاى دیگر نویسندگان باقى مانده است ولى امروز اثر دیگرى دیده نمى شود23.

کتابهاى ابوسهل از مراجع عمده علما و متکلمان امامیه و اقوال کلامى او شاهد و مؤید قول ایشان است.

* ابو محمد حسن بن موسى نوبختى: 

وى متکلم فیلسوف ادیب و آشناى به آرا و دیانات و ملل و نحل بوده است. اهل ادب فلسفه کلام و مترجمان کتابهاى قدیم فلسفى مانند ابوعثمان سعیدبن یعقوب دمشقى ابویعقوب اسحاق بن حنین ابوالحسن ثابت بن قرّه و… در منزل وى گردهم مى آمده اند و در مسائل گوناگون علمى به بحث مى پرداخته اند.

در میان همگنان برجسته بوده است و داراى دانشى گسترده و آگاهیهاى گوناگون و نوشته هایى ژرف. به فلسفه آشنایى داشته و به مطالعه کتابهاى ارسطو مى پرداخته و برخى از آنهاى خلاصه کرده است.

وى با این دانش ژرف و گسترده و موقعیت ممتاز به دفاع از کیان امامیه مى پردازد و در ردّ مخالفان تلاش مى ورزد و با افرادى چون: ابوجعفربن قبه ابن مملک اصفهانى ابوالقاسم بلخى و جبائى به گونه پرسش و پاسخ مناظره مى کند و کتابهایى در تبیین عقاید امامیه و ردّ مخالفان و شبهه افکنان مى نگارد.

نجاشى مى نویسد:

(شیخنا المتکلم المبرّز على نظرائه فى زمانه قبل الثلاث مائه وبعدها. له على الاوائل کتب کثیره منها: کتاب الآراء والدّیانات کتاب کبیر حسن یحتوى على علوم کثیره قرأت هذا الکتاب على شیخنا ابى عبداللّه رحمه اللّه و…24)

شیخ ما متکلم برجسته و سرآمد همگنان خود در سال پیش از 300هـ.ق و پس از آن. وى در علوم پیشین کتابهاى بسیارى دارد از جمله آنهاست: کتاب الآراء والدّیانات که کتابى است بزرگ و در بردارنده علوم بسیار. من این کتاب را بر استادم شیخ مفید خواندم.

آن گاه نجاشى نام چهل کتاب وى را مى برد که از نام آنها چنین پیداست که یا در شرح مسأله اى کلامى سامان یافته اند و یا ردّیه اى هستند بر افکار مخالفان گروهها و شبهه افکنان از باب نمونه: فرق الشیعه کتاب الرّد على فرق الشّیعه ماخلا الامامیّه کتاب الموضح فى حروب امیرالمؤمنین(ع) کتاب التوحید الکبیر کتاب التوحید الصغیر کتاب الردّ على ابن الهذیل العلاف [متفکر و متکلم معتزلى] فى انّ نعیم اهل الجنة منقطع 

کتاب الرّد على الواقفه کتاب الرّد على ثابت بن قرة الرد على یحیى بن اصفح فى الامامه جواباته لأبى جعفربن قبه شرح مجالسه مع ابى عبداللّه بن مملک کتاب الردّد على اهل التعجیز الرّد على اصحاب المنزله بین المنزلتین فى الوعید الردّ على اصحاب التناسخ الرّد على المجسمه الرّد على الغلاة مسائله للجبائى فى مسائل شتّى25.

محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید: وى در دانش سرآمد روزگار خود بود و از همگنان برتر. در دانش کلام همتا نداشت. کلام شیعه را به بالاترین مرحله در زمان خود رساند. از آن جا که دانش وى از دانش زمان فراتر بود کلامى را که وى مطرح کرد دیگر گروههاى کلامى و آراء متکلمان دیگر فرق را تحت الشعاع قرارداد و برخى را به انزواى کامل راند.

وى هم بر دیدگاههاى کلامى شیخ صدوق خرده گرفت و به گونه استدلالى و برهانى آنها را به نقد گذاشت26 و هم به دیدگاههاى ابن جنید27 و از این میان راه سومى را پیمود و کلام شیعه را بر شالوده عقل و نقل استوار ساخت و راه را براى معاصران خود و آیندگان هموار کرد.

حرکت علمى شیخ مفید و برترى دانش کلام وى که در آن روزگار مهم ترین مسأله روز بود و هر گروهى با این دانش به میدان مى آمد و هماورد مى طلبید و اگر پیروز مى شد در میان خاص و عام جاى پا براى خود باز مى کرد و بر قلمرو خود مى افزود و در چشم دولتمردان بزرگ مى نمود و اگر شکست مى خورد از صحنه بر کنار مى شد و پیروان از گرد آن مى پراکندند توانست شیعه را بزرگ بنمایاند و کارى بکند که براى همیشه بماند و بپوید و حوادث روزگار و دستان ناپاک نتواند بر آن کاخ بلند گزندى وارد سازند.

از این روى مى توان شیخ مفید را معمار کلام شیعه خواند کلامى که صیقل یافته بود و گرد خرافه از دامنش زدوده شده بود و استدلالهاى سست و بى پایه کنارى نهاده شده بودند و افکار بیگانه را به ساحت آن راهى نبود و…

پختگى کلام شیخ و گستردگى و ژرفى دانش وى و از میدان به در رفتن مخالفان شیعه و یا کم فروغ شدن آنان حسدها و کینه ها را برانگیخت و چندین بار 

کینه ورزان آتش اختلاف را شعله ور ساختند و کرخ بغداد را که پایگاه شیخ مفید بود مورد حمله قرار دادند و به آزار وى پرداختند و چندین بار به تبعیدش دست یازیدند و…

با این حال خورشید بغداد همچنان مى درخشید و راه مى نمود و گمراهان و گرفتار آمدگان در تاریکى را به سوى روشنایى هدایت مى کرد.

این درخشندگى چنان بود که مخالفان هم در برابر آن به خشوع ایستاده بودند و عظمت آن را مى ستودند مناظرات علمى وى با سران و متکلمان نامدار گروههاى مخالف و نوشته هاى محکم و مستدل او در هر گاه موج تازه اى در سرزمینهاى اسلامى مى آفرید.

سخنورى استدلالهاى محکم حضور ذهن حاضر جوابى زیرکى و تسلّط وى در مناظره ها شگفت انگیز بود و همگان را شگفت زده مى کرد و آن سوى مناظره با آن همه مقام علمى و پیروان بسیار ناگزیر در برابر عظمت ابن نعمان سر فرود مى آورد.

این پیروزیهاى پى در پى شیعه را به وجد مى آورد و بر تواناییهایش مى افزود و حکومتها را ناگزیر مى ساخت که به این سرچشمه جوشان به دید احترام بنگرند و به آن میدان بدهند.

کتابها و رساله هاى شیخ مفید که هر یک سخنى تازه داشت و موج مخالفى را واپس مى زده دریچه اى به سوى روشنایى مى گشود بسان کاغذ زر دست به دست مى گردید و سرزمینهاى اسلامى را در مى نوردید و محفل آرا مى شد و شمع جمع28.

شیعه در پرتو این خورشید جهان افروز جان گرفت و پایه گذار تمدنى نو شد.

* سید مرتضى علم الهدى: در مکتب شیخ مفید پروریده شد و خود شهره آفاق شد. از طرح نوى که استادش در انداخته بود عالمانه و مدبرانه پاس داشت و بر ژرفاى آن فزود. افزون بر عالمان شیعه که از دانش و ژرف اندیشى و هوش و کیاست فوق العاده وى سخنها گفته اند دانشمندان سنى نیز از وى به بزرگى یاد کرده اند و او را برتر از همگنان خود دانسته اند. همه دانشهاى روزگار خویش 

را به کمال داشت و همگان را تحت تأثیر دانش گسترده خویش قرار داده بود. ابوالعلاء معرى پس از ملاقاتى که با سیّد دارد به معره بر مى گردد از وى درباره سیّد مى پرسند در پاسخ مى سراید:

 

یا سائلى عنه لما جئت تسئله
الا وهو الرجل العارى من العار
لوجئته لرأیت الناس فى رجل
والدهر فى ساعة والارض فى دار29

اى کسى که آمده اى که درباره سیّد مرتضى از من پرسش کنى!

بدان! که او از هر عیبى برى است.

اگر او را ببینى خواهى دید که وجود همه مردم در مردى جمع شده

و روزگار در یک ساعت متمرکز گردیده و جهان در یک خانه قرار گرفته است.

سید مرتضى در برهه اى به میدان هماوردى پا گذارده بود که صخره هاى بسیارى در میان شیعه عمود ایستاده بودند و وى مى توانست بر آنها تکیه کند و بر آنها چنگ زند و بر قلّه فرا رود.

او با دانش قوى و عقل پخته خویش و پشتوانه هاى محکم آثار ماندگار در کلام آفرید:

1 . انقاذ البشر من الجبر والقدر 2 . تنزیه الانبیاء 3. الاصول الاعتقادیه 4 . الفصول المختاره 5. الولایة عن الجائره 6 . المقنع فى الغیبة 7. الاحکام اهل الآخره 8. الشافى فى الامامه.

برخلاف سخن کوتاه اندیشان و پندارگرایان که وى را مایل اعتزال دانسته اند30 وى هم در شافى که نقدى است عالمانه بر آراى قاضى عبدالجبار معتزلى در کتاب المغنى هم در مناظرات گوناگون تلاش بسیار ورزید تا مرز میان اعتزال و شیعه را جدا سازد و به موارد اختلاف و اتفاق اشاره کند.

سیّد از آن جا که به لغت نحو بلاغت و به طور کلى دانشهاى عربى تبحر تام داشت توانست از این دانشها در راه پیش بردن اندیشه کلامى خود بسیار زیبا و بهنگام سود ببرد و در تفسیر و تأویل آیات و احادیث آن دانشها را به کمک گیرد و به اندیشه خود شفافیت دهد.

سیّد ادیب بود; از این روى در تبیین آرا و دیدگاههاى خود از ادبیات سود مى جست و اندیشه هاى کلامى خویش را براى آن که در دلها راه یابند و از حالت 

خشکى و بى روحى به درآیند با سبک ادبى بیان مى کرد. در ردّ جبرگرایان مى نویسد:

(هر کار خدا نیک هر آفرینش او خوب و هر تدبیرش حکمت آمیز است. از آنچه جبریّون افتراگر وصفش مى کنند منزه است; آنان که هر زشتى و پلشتى را به خدا نسبت مى دهند و مى پندارند که: هر کفر و گمراهى و فسق ستمکارى و دروغ و زشتکارى که بندگان مى کنند کار و خواست خداست و او بندگان را به بیش از توانشان تکلیف مى کند و به آنچه نمى توانند دفعش کنند وا مى دارد. با آن که مخالف فرمان خود اوست بر این مخالفت عذاب مى کند و در دلِ آتشهاى همیشه سوزان جاى مى دهد.

و گروهى مى پندارند که در این میان کودکان بى گناه هم شریکند و جمعى دیگر روا مى شمارند که خداوند بندگانش را با همین خلقت و ترکیب بشرى فرمان دهد که در هوا پرواز کنند و ستاره ها را برچینند و کوهها را برکَنَنْد و زمین را بشکافند و آسمانها را همچون طومار در هم پیچند و اگر نتوانستند به عذاب جاودان دوزخ گرفتارشان کند. خدا منزه است از آنچه مى گویند31.)

سید مرتضى در روزگار خویش به گفته ابن خلکان امام بود در دانش کلام و ادب و شعر32 و اولین کسى بود که خانه خود را دارالعلم قرار داده و در آن زمینه را براى مناظره مهیّا ساخت33.

* ابوجعفر محمدبن حسن طوسى: شیخ طوسى پس از فراگیرى مبادى و مبانى علوم ادبى و کلامى به بغداد رخت مى کشد و به محضر شیخ مفید بزرگ ترین و نامورترین متکلم عصر راه مى یابد و دیرى نمى گذرد که در ردیف شاگردان برجسته آن عالم نامى قرار مى گیرد.

پس از درگذشت شیخ مفید شاگرد برجسته وى سید مرتضى بر کرسى تدریس فراز مى رود و زعامت شیعه را بر عهده مى گیرد.

سیّد با درایت و دوراندیشى که دارد محیط مناسبى براى شیعه به وجود مى آورد و حوادث ناگوار کم ترى در دوران او براى شیعه رخ مى دهد.

سیّد به گونه اى مشى مى کند که 

محفل او هماره به وجود ادیبان و فاضلان و فقیهان و متکلمان همه فرقه ها آراسته مى شود.

شیخ پس از مرگ استادش شیخ مفید از این فضا بهره مى برد و محضر سیّد مرتضى را مغتنم مى شمارد و دامنه دانش خویش را مى گستراند و به دنیاهاى جدید پا مى گذارد.

استعداد شکوفان وى با عنایتهاى ویژه سیّد مرتضى بارور مى شود و چنان در دانش دین و دانشهاى روزگار خویش پیش مى رود که شایستگى آن را مى یابد که پس از سیّد مرتضى زعامت شیعه را بر عهده گیرد.

از این روى پس از رحلت سید مرتضى زعامت شیعه را بر عهده مى گیرد و کرسى کلام از سوى خلیفه وقت القادر باللّه به وى واگذار مى شود34.

خانه شیخ در محله کرخ مرکز فعالیتهاى علمى مى شود و به گونه اى سلوک مى کند که از همه فرقه ها در محفل علمى وى شرکت مى جویند.

فراوانى شیعه در بغداد به عنوان پشتوانه محکم و استوار فضاى عطرآگین به وجود آمده از برکت وجود علماى فرزانه پیشین کتابخانه عظیم ابونصر شاپور کاشانى با ده هزار نسخه خطى و… کتابخانه عظیم سید مرتضى با هشتاد هزار کتاب و قدرت آل بویه و… فضاى بسیار مناسبى را براى تلاشهاى علمى شیخ آماده کرده بودند و وى بى دغدغه مى توانست با گروههاى مخالف به مناظره بپردازد آثارى در زمینه تفسیر فقه اصول و کلام بیافریند و بنیه علمى شیعه را تقویت کند و راههاى جدید را براى حرکتهاى نوین و بنیادى کشف کند و راههاى نرفته را برود و کارهاى ناتمام را تمام کند و حرکت خوش آهنگ شیعه را بر همگان بنمایاند و این گروه مقدس را که منشأ از اسلام ناب گرفته بود بر تارک تاریخ جاى دهد.

او از این فرصت پیش آمده بهترین بهره را مى برد افزون بر فقه و اصول و رجال و حدیث آثار ماندگارى در کلام مى آفریند و از این راه شیعه را بسان پولاد آبدیده در برابر حوادث مقاوم مى سازد.

تفسیر تبیان: شیخ طوسى در شیعه نخستین مفسرى است که تمام علوم قرآنى 

که قرآن در بردارنده آنهاست در تفسیر تبیان خویش گردآورده است: لغت نحو تصریف اشتقاق معانى بیان بدیع علم قراءات علم کلام اصول فقه قصص و اسباب نزول ناسخ و منسوخ فقه علم حدیث.

در این باب مى نویسد:

(فان الذى حملنى على الشروع فى عمل هذا الکتاب انى لم اجد احداً من اصحابنا قدیماً و حدیثاً من عمل کتاباً یحتوى على تفسیر جمیع القرآن و یشتمل على فنون معانیه… وانا ان شاء اللّه تعالى اشرع فى ذلک على وجه الایجاز و الاختصار لکل فن من فنونه و اطیل فیمله الناظر فیه ولا اختصر اختصاراً یقصر فهمه عن معانیه35.)

وى در این تفسیر به طعنها و شبهه افکنیهاى ملحدان و به سخنان باطل فرقه هاى گوناگون از جمله مجبره مجسمه مشبهه پاسخ مى دهد و کلام شیعه را به بهترین گونه تبیین مى کند:

در ذیل آیه شریفه:

 

(ولله على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً36)

مى نویسد:

(وفى الآیة دلالة على فساد مذهب المجبرة ان استطاعه مع الفعل لان اللّه تعالى اوجب الحج على المستطیع و من لایستطیع فلایجب علیه وذلک لایکون قبل فعل الحج37.)

یا در ذیل آیه شریفه:

 

(ومن یعص اللّه ورسوله ویتعدّ حدوده یدخله ناراً خالداً وله عذاب مهین38.)

و هر که از خدا و رسولش فرمان نبرد و از احکام او تجاوز کند او را داخل در آتش کند و همواره در آن جا خواهد بود و براى اوست عذابى خوار کننده.

مى نویسد:

(واستدلت المعتزله بهذه الآیه على ان فاسق اهل الصلاة مخلد فى النار ومعاقب لامحاله وهذا لا دلالة لهم فیه من وجوه لان قوله: (ویتعدّ حدوده) اشارة الى من یتعدى جمیع حدود اللّه ومن کان کذلک فعندنا یکون کافراً39.)

یا در ذیل آیه شریفه:

(… اذا قضى امراً فانما یقول له کن فیکون40.)

… چون اراده چیزى مى کند مى گوید: موجود شو و آن چیز موجود مى شود.

در ردّ اشاعرة که به این آیه استدلال جسته اند درباره قدمت کلام خدا مى نویسد:

 

(فاما من استدل بهذه الایه و نظائرها على ان کلام اللّه قدیم من حیث انه لو کان محدثاً لاقتضى الا یحصل الاّ (بکن) و الکلام فى (کن) کالکلام فیه الى ان ینتهى الى (کن) قدیمه وهو کلام اللّه القدیم. فهذا باطل لانا قد بینا معنى الایه فلایصح ماقالوه على ان الایه تقتضى حدوث کلامه من حیث اخبر ان المکنونات تکون عقیب (کن) لان الفاء توجب التعقیب فاذا کانت الاشیاء محدثة فیما یتقدمها بوقت واحد لایکون الا محدثا فبطل ماقالوه41.)

امّا هنگامى که مى خواهد دیدگاه شیعه را در مسأله اى بیان کند مى نویسد: اصحابنا عندنا و… از باب نمونه در ذیل آیه شریفه:

 

(واذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتى قال لاینال عهدى الظالمین42.)

و پروردگار ابراهیم او را به کارى چند بیازمود و ابراهیم آن کارها به تمامى به انجام رسانید.

خدا گفت: من را پیشواى مردم گردانیدم.

گفت: فرزندانم را هم؟

گفت: پیمان من تو ستمکاران را در بر نگیرد.

مى نویسد:

(واستدل اصحابنا بهذه الایه على ان الامام لایکون الا معصوما من القبائح لان اللّه تعالى نفى ان ینال عهده ـ الذى هو الامامة ـ ظالم و من لیس بمعصوم فهو ظالم: امّا لنفسه او لغیره43.)

یا در ذیل آیه شریفه:

 

(قولوا امنّا باللّه وما انزل الینا و ما انزل الى ابراهیم و اسمعیل واسحق ویعقوب والأسباط و ما اوتى موسى و عیسى و ما اوتى النّبیّون من ربهم

 

لانفرّق بین احد منهم و نحن له مسلمون44.)

 

بگویید: ما به خدا و آیاتى که بر ما نازل شده و نیز آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سبط آنان نازل آمده و نیز آنچه به موسى و عیسى فرستاده شده و آنچه بر پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان آمده است ایمان آورده ایم. میان هیچ یک از پیامبران فرقى نمى نهیم و همه در برابر خدا تسلیم هستیم.

مى نویسد:

(قال کثیر من المفسرین: انهم [الاسباط] کانوا انبیاء والذى یقتضیه مذهبنا انهم لم یکونوا أنبیاء باجمعهم لانه وقع منهم من المعصیة مافعلوه مع یوسف(ع) مالاخفا به النبى عندنا لایجوز علیه فعل القبائح لاصغیرها ولاکبیرها45.)

شیخ طوسى در جاى جاى تفسیر تبیان خود مسائل کلامى مطرح در روزگار خود را بیان مى کند و آن جا که با اصول اعتقادى شیعه ناسازگارى دارند با بیانى روشن و دلایلى محکم و متقن خط بطلان بر روى آنها مى کشد.

تلخیص الشافى: سید مرتضى در کتاب شافى به هر یک ازمطالب (المغنى) نوشته قاضى عبدالجبار توجه داشته و نارواییهاى آن را به شرح رو کرده و در هر مورد به تحقیق همه جانبه پرداخته است از این روى بسیار طولانى شده و هر کس را توان و حوصله مطالعه آن نیست. شیخ براى این که این کتاب بسیار مهم مهجور نماند و مطالب آن همیشه در بین مردم رد و بدل شود به تلخیص آن پرداخته و در خور استفاده براى عموم طلاب قرار داده است.

تمهیدالاصول شرح بخش نظرى جمل العلم و العمل سید مرتضى: در این اثر بخش زیادى از معارف دقیق و اصول کلى گنجانده شده و باورهاى شیعه با فرق دیگر مسلمانان و غیر مسلمانان مقایسه گردیده و آنچه بر مبناى اصول تشیّع درست به نظر مى آمده با ذکر دلیل و سند محکم به اثبات رسیده است و خرده گیریهاى گروههاى مخالف و شبهه افکن پاسخ داده شده است.

شیخ در تنظیم بخشهاى کتاب روش  ابتکارى دارد. وى موضوع علم کلام را تکلیف قرار مى دهد و مسائل مربوط به آن را به بوته بحث مى نهد و مسائل مهمى که علل و آثار و نتایج عمل به تکلیف و یا سرپیچى از آن است در چهار بخش مى آورد:

1 . توحید و اثبات صفات خداوند که ثابت کردن صفت عدل نتیجه آن است.

2 . ماهیت کلام خداوند و تشریع که راهنماى به تکلیف است و از صفت عدل حاصل مى شود.

3 . وعد و وعید که دنباله برانگیختن پیامبران حاصل مى شود و نتیجه عمل کردن به تکلیف یا دست بر داشتن از آن است.

4 . به پا داشتن حکومت دینى و عدل اسلامى براى اجراى شرع و نتایج حاصل از آن است که در بحث امامت ذکر مى شود.

خلاصه این که در دیدگاه شیخ در علم کلام جز تعهدات ذاتى و تکلیف عقلى هیچ گفت وگوى دیگرى در میان نیست. چیزى که هست هر کسى پیش خود چیزى را شایسته مى داند که دیگرى آن را ناشایست مى شمارد.

پس آنچه در خور انسان است آموختن دانشهایى است که شایستگى و ناشایستگى را برایش از هم جدا کند و این دانشها هم جز از راه وحى به دست نمى آید46.

شیخ آثار دیگر کلامى هم دارد که به همین اندازه بسنده مى کنیم.

بالاخره بغداد که به شهر دانش و مناظره هاى کلامى و قرار و آرامش عالمان و متکلمان شهره شده بود و از هر سوى سرزمینهاى اسلامى علاقه مندانِ به دانشِ دین به این شهر رخت مى کشیدند دستخوش آشوب شد. ترکان سلجوقى متعصبانه به ترک تازى پرداختند و بر دانش و دانشمند بى حرمتى کردند و سرمایه هاى عظیم علمى و معنوى را جاهلانه به باد فنا دادند و جلوى حرکت پرشتاب تمدن اسلامى را گرفتند و قرنها سرزمینهاى پهناور اسلامى را از قافله تمدن عقب نگهداشتند.

در این آشوب خانمانسوز کتابخانه هاى عظیم در آتش سوخت و محفلهاى مناظره پرچیده شد و عالمان برخى فرار کردند و به ده کوره ها پناه بردند 

و برخى در زیر تیغ تعصب از پاى درآمدند.

کتابخانه عظیم شیخ طوسى در آتشِ آتش افروزان سوخت و کتابها و دست نوشته ها و منبرى که او بر فرازش مى رفت و دانش مى پراکند و عطر زندگى مى افشاند در بین هلهله جاهلان و نابخردان متعصب به دامن شعله ها افکنده شدند47 و شیخ آواره بیابانها شد و با دلى پر از اندوه و درد به مشهد مولاى مظلومان على(ع) پناه برد.

پى نوشتها:
1 . (رجال الطوسى) 431/ چاپ نجف.
2 . (مقالات والفرق) سعدبن عبداللّه اشعرى با تصحیح و مقدمه دکتر محمد جواد مشکور مقدمه نوشته فؤاد افرام بستانى علمى و فرهنگى تهران.
3 . (همان مدرک).
4 . (کمال الدین و تمام النعمه) شیخ صدوق تصحیح على اکبر غفارى مقدمه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین قم.
5 . (التوحید) شیخ صدوق تحقیق سید هاشم حسینى تهرانى 17/ انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین قم.
6 . (معالم العلماء) ابن شهر آشوب 71/ شماره 478.
7 . (رجال النجاشى) ابى عباس احمد بن على نجاشى تحقیق محمد جواد نائینى ج288/2 ـ 289 شماره 1024 دارالاضواء بیروت.
8 . (کمال الدین) شیخ صدوق ج51/1 ـ 60 94 ـ 126.
9 . (رجال النجاشى) ج288/2.
10 . (تاریخ بغداد) خطیب بغدادى.
11 . (رجال النجاشى) ج153/1 ـ 154 شماره 99.
12 .(الرد على اصحاب العدد) سید مرتضى تحقیق سید مهدى رجایى چاپ شده در (رسائل الشریف مرتضى) ج29/2 دارالقرآن الکریم قم.
13 . (المسائل السرویه) شیخ مفید تحقیق صائب عبدالحمید 75/ چاپ شده در: (مصنفات الشیخ المفید) ج7 کنگره شیخ مفید; (رجال النجاشى) ج328/2 331; رسالة الجنیدى الى اهل مصر والنقض على ابن الجنید فى اجتهاد الرأى.
14 . (المسائل الصاغانیه) شیخ مفید تحقیق سید محمد قاضى 56/ به بعد چاپ شده در: (مصنّفات الشیخ المفید) ج3.
15 . (همان مدرک) 58/.
16 . (المسائل السرویه) شیخ مفید تحقیق صائب عبدالحمید 75/.
17 . (رجال النجاشى) ج309/2.
18 . (همان مدرک) 310/.
19 . (الفهرست) شیخ طوسى تصحیح و تعلیق سید محمد صادق آل بحرالعلوم12/ المکتبة المرتضویه نجف; (الرجال نجاشى) ج121/1.
20 . (رجال النجاشى) ج121/1.
21 . (مفاخر اسلام) على دوانى ج253/2 ـ 254 امیرکبیر; (دائرة المعارف بزرگ اسلامى) ج581/5.
22 . (دائرة المعارف بزرگ اسلامى) ج581/5.
23 . (الفهرست) شیخ طوسى 12/ ـ 13; (رجال النجاشى) ج121/1 ـ 122; (دائرة المعارف بزرگ اسلامى) ج582/5.
24 . (رجال النجاشى) ج179/1 ـ 180.
25 . (همان مدرک) 180/ ـ 182.
26 . (تصحیح الاعتقاد او شرح عقائد الصدوق) شیخ مفید با مقدمه و تعلیق سید هبة الدین شهرستانى منشورات رضى قم.
27 . المسائل السرویه) شیخ مفید تحقیق صائب عبدالحمید75/.
28 . (رجال النجاشى) ج327/2 ـ 331; (الفهرست) شیخ طوسى 157/ رقم 696; (تاریخ بغداد) خطیب بغدادى ج231/3 رقم 1299 دارالکتب العلمیه بیروت; (معجم المؤلفین) عمر رضا کحّاله ج306/11 داراحیاء التراث العربى بیروت.
29 . (الغدیر) علامه امینى ج273/4 دارالکتاب العربى بیروت.
30 . (همان مدرک) 277/.
31 . (شخصیت ادبى سید مرتضى) عبدالرزاق محى الدین ترجمه جواد محدثى 138 امیرکبیر تهران.
32 . (الغدیر) علامه امینى 267/.
33 . (همان مدرک) 268/.
34 . (حیاة الشیخ طوسى) آقا بزرگ تهرانى چاپ شده در مقدمه تفسیر (تبیان) ج ا / د دار احیاء التراث العربى بیروت.
35 . تفسیر (تبیان) شیخ طوسى ج2/1.
36 . سوره (آل عمران) آیه 36.
37 . تفسیر (تبیان) ج538/2.
38 . سوره (نساء) آیه 15.
39 . تفسیر (تبیان) ج140/3.
40 . سوره (البقره) آیه 118.
41. تفسیر (تبیان) ج432/1.
42 . سوره (بقره) آیه 125.
43 . تفسیر (تبیان) ج449/1.
44 . سوره (بقره) آیه 137.
45 . تفسیر (تبیان) ج482/1.
46 . (تمهید الاصول) شیخ طوسى ترجمه عبدالحسین مشکوة الدینى مقدمه انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران.
47 . (لسان المیزان) ج135/5 رقم 452 به نقل از (رجال النجاشى) تحقیق محمد جواد نائینى ج332/2 پاورقى.