مصاحبه با آیة الله سید جلیل زرآبادى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


بار سفر مى‏بست .

از همه چیز و همه کس، بریده بود.

در عالمى دیگر سیر مى‏کرد.

از سطح این دنیاى خاکى بالا رفته بود.

نگاه او، نگاه دیگر و سخن او دیگر بود.

گویى به دیدار حق مى‏اندیشید، آن لحظه عظیم.

از این روى، مى‏خواست اندیشه‏اش فارغ باشد، از هر چه غیر اوست.

به دیدار، رضا داده بود، امّا به مصاحبه هرگز.

دریغا! چنین مقدر شده بود که اولین و آخرین دیدار ما باشد با او.

بر آن امید بودیم که بارها به محضر او بار یابیم و از آن دریاى مهر بهره گیریم، غافل از آن که سفرى بود.

تشنه بودیم، تشنه‏تر شدیم. سوخته بودیم، سوخته‏تر شدیم

در این دیدار کوتاه، نسیم عطر آگین از سرچشمه‏هاى عشق وزاند، دریچه‏اى به سوى باغ عارفان ببریده از دنیا و پیوند خورده با ملکوت، گشود و لب فرو بست.

رضا نداد که لحظه‏ها را ثبت کنیم و صداى دلنشین و نصیحتهاى آرامش بخش و روح نواز او را ضبط کنیم، گویا، خواست بفهماند در سینه ضبط کنید و با عمل ماندگار.

آنچه پیش روى دارید، یادداشتهایى است که با اصرار از سخنان آن عزیز سفر کرده برداشتم و اینک تقدیم همه علاقه‏مندان کوى دوست مى‏کنیم، به امید آن که اثر بگذارد و تحول بیافریند.

حوزه: با تشکر از این که وقت گرانبهاى بخود را در اختیار ما گذاردید، لطفاً سیر زندگى علمى و حوزوى خود رابه طور خلاصه بیان کنید.
# نام من علیرضا، مشهور به جلیل ونام خانوادگى زر آبادى است. در یازدهم ذى القعده یکهزار و سیصد و سى و شش قمرى، به دنیا آمدم. در کودکى پدر بزرگوارم را از دست دادم. آن مرحوم، من و برادرم را پس از به پایان رساندن دوران مکتب خانه، به مدرسه «الشفائیه» قزوین بود. متصدّى مدرسه، حاج آقا عماد حاج سید جوادى بود. مرحوم آقا عماد، از دست پروردگان و تربیت یافتگان عالم ربانى، مرحوم آقاى الهیان بود. روح بسیار لطیفى داشت. به ریاست، ثروت، مسجد، محراب و... توجّهى نداشت.

خواسته هایش، از سطح این دنیاى خاکى بالاتر رفته بود. با ملکوت مأنوس بود. با باطن عالم مراورده داشت. تمام همّش اداره مدرسه و تربیت طلاب بود. پس از آن مرحوم، شجاع الدین حاج سید جوادى، فرزند مرحوم قوام الأسلام، متصدى آن مدرسه شد.

حوزه: حضرت عالى، در حوزه قزوین تا چه مرحله از دروس حوزوى را فرا گرفتید و اساتید شما چه کسانى بودند.
# حقیر سطوح عالى را در حوزه قزوین فرا گرفتم از جمله اساتید این جانب در حوزه قزوین، مرحوم آیة الله هبة الله تلاترى بود. وى، مکانت و مقام علمى و معنوى بالایى داشت. مرحوم آیة الله الهیان در توصیف ایشان فرمود:

«اگر آیة الله تلاترى، در نجف بود، در امر تقلید طرف شبهه قرار مى‏گرفت».

منظور ایشان، این بود که اگر آیة الله تلاترى در حوزه نجف به تدریس مى‏پرداخت و در آن جا حضور مى‏داشت، در ردیف مراجع آن روزگار بود.

حوزه: در چه سالى از قزوین به قم هجرت کردید و در حوزه قم درس کدام یک از بزرگان، شرکت کردید.
# در سال 1327 هجرى شمسى، به قم مشرف شدم به خاطر این که منغمر در تحصیل شوم و تمام وقت خود را در کسب علم مصروف بدارم، خانواده و بچه‏ها را در قزوین گذاشتم و با خود نبردم. و در قم، ابتدا به مدرسه فیضیّه وارد شدم و در حجره مرحوم لاهوتى، سکنى گزیدم. سپس به خاطر این که بیشتر به خودم برسم و در حجره مرحوم لاهوتى، سکنى گزیدم. سپس به خاطر این که بیشتر به خودم برسم و در غوغاى اجتماعات طلبگى مدرسه نباشم، در بیرون از مدرسه، خانه گرفتم.

در آن روزگار، آیة الله العظمى بروجردى، قدسّ سرّه، تدریس مى‏فرمود. من با این که سطح را خیلى خوب خوانده بودم، ولى چون کوچک بودم، خجالت مى‏کشیدم در درس ایشان شرکت کنم. چون مشهور بود که در درس آن بزرگوار فضلاى بلند پایه شرکت مى‏کنند، خودم را در ردیف آنان نمى‏دانستم، ولى از باب علاقه و کنجکاوى که داشتم، روزى در درس ایشان شرکت جستم. براى این که به چشم نیایم و خجالت نکشم، پشت ستون نشستم. پیش از درس، دیدم دو طلبه که گویا اهل آذربایجان بودند، مشغول مباحثه‏اند. بحث آنان در باب مشتق بود. در مسائل ابتدایى مشتق مانده بودند! من وقتى چنین دیدم جرأت پیدا کردم و از آن وقت به بعد، در درس معظم له، شرکت جستم.

حوزه: اگر خاطراتى از درس یا ویژگیهاى درسى آیة الله العظمى بروجردى، قدس سرّه، به یاد دارید، بفرمایید.
# آن مرحوم در درس سبک خاصى داشت. از تتبّع و روش تحقیقى ویژه‏اى برخوردار بود. ایشان مسأله را طرح مى‏کرد آن گاه سیر بحث را در انظار قدما و پس از آن، پى مى‏گرفت. اقوال فقهاى اهل سنّت را مطمح نظر قرار مى‏داد. پس از این مرحله، به سراغ مبانى و روایات مى‏رفت، در پایان، نظر خود را اعلام مى‏داشت.

آن بزرگوار بر انظار فقها و مبانى فقهى، خیلى مسلّط بود. به نظر من اگر مجتهد ایشان بود، مجتهد کم داریم. بسیار متواضع بود و با فروتنى خاص در رسیدن به حق مطلب، تلاش مى‏کرد به یاد دارم درباره یکى از نظرات مرحوم شیخ انصارى پانزده روز، بحث کرد. رد و اثبات کرد، بالآخره در پایان درس روز پانزدهم، فرمود به جایى
رسیدم که مطلب شیخ را فهمیدم! همیشه، در آخرین درس پیش از تعطیلات، مانند حضرت امام خمینى، رضوان الله علیهم، طلبه‏ها را نصیحت مى‏فرمود: یکى از مواعظى که خیلى در روح من اثر گذاشت، قریب بدین مضمون بود:

«وقتى بیاید، نه اسمى که من باشد، نه اسمى از شما باشد و نه اسمى از این حوزه باشد. اگر مى‏خواهید تحصیل کنید، چیزى تحصیل کنید که همیشه با شما باشد.»

من به منزل آن مرحوم نمى‏رفتم که حمل بر برخى مسائل نشود. دو مرتبه وقتى که از درشکه پایین مى‏آمدم، از نزدیک با آن بزرگوار برخورد داشتم. از ایشان سؤال شد: به فلا آقا سهم امام بدهیم؟ فرمود:

«مادامى که محصّل یا مروّج دین است، اشکالى ندارد».

من از این جواب فهمیدم، محوز مجاز بودن مصرف سهم امام، تحصیل و ترویج دین است.
حوزه: در حوزه قم، غیر از آیة الله بروجردى، از محضر کدام یک از بزرگان بهره برده‏اید.
# مدتى کوتاه، از محضر حضرات آیات: محقق داماد، حجّت، آقاى محمد تقى خوانسارى و شیخ عباسعلى شاهرودى بهره بردم.

بعدها، وقتى که با درس مرحوم امام خمینى، رضوان الله تعالى علیه، آشنا شدم، آن درس مرا مجذوب کرد و میخ کوب شدم و مدّت هفت سال، در درس ایشان شرکت کردم.

حوزه: اگر از امام خاطره‏اى دارید بفرمایید.
# مرحوم امام خمینى، مانند آقاى بروجردى در درس آخر سال، به نصیحت طلاب مى‏پرداخت. در یکى از این جلسات فرمود:

«برخى به ملا صدرا جسارت کرده‏اند. ولى الصّدرا و ما ادراک ما الصّدرا. من
مى‏گویم: المحى الدیّن و ما ادراک ما المحى الدّین.»

امام، رحمة الله علیه، مرد استثنایى عصر ما بود. اگر این مسائل انقلاب و... هم نبود و در رأس حکومت هم قرار نمى‏گرفت، عظمت ایشان بیشتر بود، نه کمتر.

در کلمات ایشان، در مشى و رفتار ایشان، یک خلاف نبوده است. کلمات ایشان را بخوانید، چاپ شده است، یک کلمه خلاف اسلام ندارد.

او، به درجه‏اى رسیده بود که نمى‏توانست یک کلمه خلاف اسلام بزند.

حوزه: یکى از اساتید شما، مرحوم شیخ عباسعلى شاهرودى بوده، لطفاً ایشان را معرفى بفرمایید.
# مرحوم شیخ عباسعلى شاهرودى، از نظر علمى خیلى خوب بود، ولى از نظر اجتماعى بسیار ساده بود. در دار الشّفا درس مى‏گفت. در جریان ملى کردن نفت، ایشان و مرحوم سید محمّد روحانى فتوا به ملّى شدن نفت دادند. عکس مرحوم سید محمد روحانى در روزنامه‏ها چاپ شد، ولى عکس ایشان چاپ نشد. از روى سادگى که داشت، مى‏گفت: «مگر من فتوا نداده‏ام؟ پس چرا عکس آقاى روحانى چاپ شد، ولى عکس مرا چاپ نکرده‏اند! »

حوزه: آیا از محضر مرحوم علامه طباطبائى هم بهره برده‏اید.
# بله، در درس حکمت مرحوم علامه طباطبائى نیز هشت سال، شرکت کردم. در این بین فقط یک سال تحت فشار قشریون درس ایشان تعطیل شد، از شرکت محروم شدیم.

حوزه: از اساتید حضرت عالى مرحوم «الهیان» بوده لطفاً ایشان را معرفى بفرمایید و اگر خاطره‏اى هم از آن مرحوم به یاد دارید، بیان کنید.
# مرحوم شیخ على اکبر الهیان، فرزند شیخ محمد تقى تنکابنى (م: 1327) بود و مرحوم تنکابنى از شاگردان میرزاى شیرازى بزرگ.
وى به دستور میرزا، به قزوین آمده و در آن شهر، مرجع امور مردم شد. وجود آن مرحوم، برکات بسیارى براى مردم قزوین داشت. مرحوم الهیان از شاگردان مرحوم والد ما بوده، مرحوم والد، به ایشان بسیار توجه داشته است.

وى، در بعد معنوى و روحى به مقام و مکانت بسیار بالایى دست یافته بود. به اخلاق و تربیت طلاب بسیار اهمیت مى‏داد. با این که هشتاد سال سن داشت و نحیف بود، بسیار به تهجد و انجام مستحبّات اهمیّت مى‏داد.

در یکى از مسافرتها که در خدمت ایشان بودم با این که مریض بود و پاها مجروح و به خاطر سفر کوفته و خسته، امّا سحر که بیدار شدم دیدم، مشغول نماز است.

مرحوم امام خمینى، قدّس سرّه، مکرّر در غیر اوقات متعارف، خدمت ایشان مى‏رسید.

بسیار زاهد بود و هیچ گونه تعلّقى به متاع دنیا نداشت. وقتى آن مرحوم به قم آمد، از زندگى پدرش، فقط کتاب مانده بود. وى، به آن کتابها بسیار علاقه داشت؛ زیرا کتابهاى بسیار پر ارزش بود. آن کتابها را به حاج حسین آقاى مصطفوى فروخت به پانصد تومان و خرده‏اى وسفارش کرد این پول را به تنکابن ببرند به فلان آقا بدهید.

زیرا من وقتى در تنکابن بودم، مرجع وجوهات شرعیه بودم، بعضى از آقایان معمّم مى‏آمدند مى‏رفتند پیش آن آقا، با توصیه من، سهم سادات مى‏گرفتند. به آن آقا بگویید: این مبلغ از باب سهم سادات است، قبول کنند.

آن قدر مقیّد بود، اگر سیگار مى‏کشید، ته سیگار را جمع مى‏کرد، سپس آنها را دوباره مى پیچید و به مصرف مى‏رساند. اهل دعا و ریاضت بود و برخوردار از روحى بزرگ و اراده‏اى مصمّم.

حوزه: لطفاً برخى از موعظه‏هاى ایشان را براى استفاده ما، بفرمایید؟
# مى‏فرمود: آن قدر بدیها دیدم ولى با طرف طورى رفتار کردم که یقین مى‏کرد، براى تربیت و تهذیب نفس، سه چیز را سفارش مى‏کرد:
.1 بیدارى آخر شب ونماز شب.

.2 خواندن قرآن، به هنگام نزدیک شدن نماز صبح که «انّ قرآن الفجر کان مشهودا».

.3 یکى از دو زیارت جامعه و عاشورا را.

حوزه: حضرت عالى، با شهید آیة الله سعیدى، هم مباحثه بوده‏اید، لطفاً از رفتار و ویژگیهاى آن مرحوم براى ما بگویید؟
# حالات معنوى بسیار خوبى داشت. در درس و بحث، بسیار جدى بود. با یکدیگر، مکاسب و درس مرحوم امام را مباحثه مى‏کردیم. ایشان، پیش از اذان صبح، براى مباحثه به خانه ما مى‏آمد.

بسیار پاک و بى آلایش بود. وقتى به خانه ایشان مى‏رفتیم، بسیار ساده و نظیف بود و با گرمى پذیرایى مى‏کرد.

براى ایشان، از پدرش، کتاب بسیار به جاى مانده بود. مدّتى گذشت دیدم براى مطالعه حواشى و دیگر کتابها به کتابخانه مى‏رود. پرسیدم: شما که کتاب زیاد داشتید.

گفت: پدرم، از ما یک سال نماز و روزه خواسته و برادرم عمل نمى‏کند. من این کتابها را فروختم، دادم براى پدرم نماز بخوانند.

از بدیها دور بود. اهل شوخى نبود. در درس امام خمینى شرکت مى‏کرد، امام به سخنانش با عنایت گوش مى‏داد.

حوزه: حضرت عالى معارف و اخلاق را از محضر کدام بزرگوار فرا گرفته‏اید.
# استاد من در اخلاق و معارف، مرحوم حاج شیخ على اکبر الهیان بود. از محضر ایشان خیلى بهره بردم.

حوزه: در پایان از مرحوم والد، اگر مواعظى به یاد دارید، بفرمایید.
مرحوم والد، بنابر روایت شاگردان و کسانى که محضر آن مرحوم را درک کرده
بودند، از عظمت روحى ومقامات معنوى بالایى برخوردار بوده است. اگر بشود آثار وى را در علوم غریبه وفقه و اصول چاپ کرد، ایشان بهتر معرفى خواهند شد.

مرحوم والد مى‏فرمود:

«من مبتلا به ترس شدم، جاهایى که مخوف بود، آهسته مى‏رفتم. بعدها رفع ترس شد.»

در برخى مکتوبات آن بزرگوار آمده است:

از میان دعاها، افضل از همه«صلوات» است و سلام کردن بر محمد(ص) و آل محمد (ع). سپس دعاى کمیل، دعاى سحر، دعاى افتتاح و دعاى سمات.

از میان ذکرها، افضل از همه خواندن قرآن است. از بین زیارتها، زیارت عاشورا.

از سوره‏هاى قرآن، از همه افضل، سوره «یس»، سوره «تبارک»، «طه»، «نور» و... از میان آیات، خواندن آیات آخر سوره حشر، آیة الکرسى و آیه «آمن الرسول بما انزل...».

حوزه: ما محضر شما را غنیمت مى‏داریم. خیلى مصدّع اوقات شدیم. در پایان لطفاً توصیه‏اى بفرمایید که ما و دیگر طلاب عزیز را به کار آید.
# روایت دارد: «افضل الاعمال احمزها» بعضى از علما، مثل روزه در تابستان را از مصادیق آن شمرده‏اند، بعضى حجّ را گفته‏اند. ولى مرحوم پدرم، در رساله‏اى نوشته است:

«افضل الاعمال احمزها، اى الاخلاص فى النیة.» اخلاص، در انگیزه‏ها، خلوص در نیت و کارها، عمل بسیار دشوارى است و در واقع، افضل الاعمال، به شمار مى‏آید زیرا اگر اخلاص در نیّت نباشد، عمل هر چه منزلت داشته باشد، بى ریشه و بى پایه است. سعى کنید در همه کارهاى خود، اخلاص داشته باشید. خداوند شما را موفق بدارد و عاقبت بخیر کند.