ایجاد محیط اخلاقى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


جهان امروز به پیروزیهاى علمى و پیشرفتهاى صنعتى گسترده اى دست یافته و در برآوردن نیازهاى مادى انسان گامهاى مؤثرى برداشته است. اما جامعه بشرى همپاى رشد علمى و مادى از نظر خلق و خوى انسانى حرکت نابهنجار داشته است. اصول و معیارهاى اخلاقى بیش از پیش در پاى پول و مادیات قربانى مى شود. مفاهیمى از قبیل: آزادى انسان دوستى احسان عدالت مساوات دفاع از حقوق بشر و... با این که با آب و تاب بیان مى گردد بیش از هر زمانى زیر پا گذاشته مى شود. فساد اخلاقى و فروپاشى ارزشها نه تنها کشورهاى غربى و به اصطلاح متمدن بلکه سراسر دنیا را فرا گرفته است. بحرانهاى اخلاقى نظام خانه و خانواده را لرزان ساخته و بیزارى از همنوع سرد مهرى و بى عاطفگى پول محورى دلمردگى و بى تفاوتى را به وجود آورده است. فضیلتهاى انسانى فراموش شده و ارزشهاى معنوى در پیوندهاى اجتماعى کم فروغ شده است. بیم آن
مى رود که این موج تخریب گر اگر مهار نگردد سرنوشت کشور ما را نیز دگرگون کند آنچه در زیر مى آید گامى است کوچک در جهت نمایاندن این خطر و نشان دادن راه درمان و جلوگیرى از ابن بحران.

پیشگیرى و بهداشت اخلاقى
در طب امروز براى مبارزه با بیماریهاى جسمى از دو راه استفاده مى شود:

* پیشگیرى

* درمان

پیشگیرى مانع گرفتارى انسان به بیمارى است. درمان راه بهبودى را نشان مى دهد. پیشگیرى سلامت طبیعى موجود بدن را حفظ مى کند و درمان سلامت از دست رفته را بر مى گرداند. جلوگیرى از عوامل بیمارى آفرین بارها آسانتر است از درمان آنها. در علم اخلاق نیز براى بیماریهاى روحى و اخلاقى همین دو شیوه سفارش شده است: در متون دینى و تعالیم اسلامى هم بر این روش بویژه بر مسأله پیشگیرى از بیماریهاى اخلاقى تأکید و سفارش فراوان شده است:

(یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم واهلیکم ناراً وقودها الناس والحجارة...)1
اى آنان که ایمان آورده اید خود و خانواده خود را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهایند نگاهدارید.

نگهدارى خود به این است که در برابر قواى سرکش درون تسلیم نشود و با آنها بستیزد و ایستادگى کند.

نگهدارى خانواده به تعلیم وتربیت وساختن محیطى پاک و به دور از آلودگى است.

جمله (قوا انفسکم) خود را پاییدن و در مفاسد نیفتادن را مى رساند و جنبه پیشگیرى از آلودگیها را گوشزد مى کند. سستى در مسائل اخلاقى و تربیتى خانواده
نه تنها آتشهاى آخرت که آتشهاى دنیا را نیز بر مى افروزد و اساس و بنیاد خانواده و اجتماع را ویران مى سازد.

از این روى پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان سفارش مى فرماید از ازدواج با دختر زیبا که در خانواده بدکنش بزرگ شده بپرهیزند.

(بپرهیزید از (خضراء الدمن).

گفته شد آن چیست؟

فرمود:

(المرأة الحسناء فى منبت السوء)
[انتخاب] زن زیبا از خانواده ناسالم.2

قانونهاى بسیارى در اسلام وجود دارد که فلسفه و حکمت تشریعى آنها جلوگیرى از فساد در اجتماع است از آن جمله مى توان به دقت و دوراندیشى و باریک فکرى اسلام در ثابت کردن کارهاى نامشروع و خلاف عفت عمومى اشاره کرد. اسلام گواهى چهارنفر عادل آن هم به گونه اى ویژه را در ثابت کردن آمیزش نامشروع مرد و زن لازم دانسته که اگر از آن چهار نفر یک نفر خود را کنار بکشد و در پیش قاضى گواهى ندهد دیگر گواهان به خاطر تهمت مجازات خواهند شد! همچنین در چگونگى گواهى آنان مقررات و برنامه هایى وجود دارد بسیار دقیق: گواهان همه باید در مکان رویداد عمل نامشروع و زمان آن یک گونه گزارش ارائه دهند.

دیگر این که گواهى آنان مستقیم و بدون حکایت از دیگران باشد و...

در همین مسأله اگر گناهکار بخواهد در پیش قاضى گناه خود را فاش کند باید چهار بار و در چهار نوبت به زیان خود سخن بگوید.

در این جا قاضى حق ندارد متهم را به اعتراف وا دارد یا برانگیزاند. باید کارى کند شرم و آزرم عمومى محفوظ بماند.3

این قانونهاى کیفرى اسلام از آن روى تشریع شده اند که افزون بر پاک
نگهداشتن جامعه و مردم مردم را از سبک شمارى گناه به دور بدارند.

به عبارت دیگر تمامى این مقررات این گونه اى براى ایجاد محیط سالم اخلاقى است.

شکى نیست که انسان موجودى است اجتماعى و تأثیرپذیر از جایى که در آن زندگى مى کند. جاى تربیت و اوضاع اجتماعى در ساختن شخصیّت اخلاقى انسان اثرى ژرف دارد.

همانا این مسأله که در سازندگى انسان اصالت با فرد است و یا با جامعه نظرهاى گونه گونى وجود دارد که اشاره به آنها خالى از فایده نیست. گروهى بر این باورند که زندگى فرد پیروى از چگونگى جاى زندگى اوست. پند و اندرزهاى فردى راه به جایى نمى برد.

اینان مى گویند: اخلاق نیز آفریده جامعه است. به باور این گروه فرد در جامعه جزئى است پیرو کل و رفتار و منش او بازتاب اجتماعى است که در آن مى زید.

نتیجه این تفکر آن است که نظام اجتماعى باید دگرگون و اصلاح شود تا افراد اصلاح گردند. گروهى بر این نظرند که عامل اصلى و اساسى در شکل دادن به زندگى و چگونگى خلق و خوى آدمى خود اوست و جامعه جز مجموعه افراد چیز دیگرى نیست. اینان فساد و صلاح جامعه را در گرو فساد و صلاح فرد مى دانند و جانبدار اصالت فردند. باور سومّى هم وجود دارد: اصالت آمیخته فرد و جامعه. جانبداران این دیدگاه مى گویند: انسان نه موجودى است صددرصد مستقل و نه صددرصد پیرو جامعه بلکه آمیخته اى است از آن دو.

نظام فرهنگى اجتماعى و اقتصادى و سیاسى جامعه بر روى فرد اثر مى گذارد و به بینش و منش او شکل و جهت مى بخشد ولى این تأثیر بدان اندازه نیست که اراده را از او بگیرد و او را پیرو بى چون و چرا سازد. دگرگونیهاى اجتماعى با این که قانون ویژه به خود را دارند به مقدار درخورى هم به آگاهى و تلاش افراد آن جامعه
بستگى دارد و تحت تأثیر آن قرار مى گیرند.از مجموع این سه دیدگاه آنچه برابر با قانونهاى انسان ساز اسلام است دیدگاه سوم است زیرا اسلام از یک سو فرد را در ارتباط با خود و زیستگاه خود مسؤول مى داند و از سوى دیگر اثر اجتماع را به اخلاق و آداب فرد تأیید مى کند4.

بنابراین براى پیشگیرى از گسیختگى اخلاقى و فروپاشى ارزشها افزون بر پاکسازى فرد باید به پاکسازى جاى زندگى و اجتماع توجه گردد. پهنه جامعه به گونه اى باشد که مردم را به سوى ارزشها حرکت دهد.پیوستگیهاى اجتماعى به شیوه اى به رشته کشیده شود که راه رشد و کمال را براى همگان فراهم سازد. درست است که پرو راندن افراد از راه پند و اندرز بایسته است و کارساز امّا این به تنهایى کارایى ندارد باید در سالم سازى اجتماع تلاش شود تا مردم بتوانند در ساحت ارزشها نفس بکشند و خود را با آهنگ سازنده آن سازش دهند.

از این روى مى بینم پیامبران الهى با آن که خود را اندرز دهنده درستکار5 مى دانستند و با پندهاى نیکو6 روح مردم را شاداب مى کردند همواره از پدیدآوردن جامعه اى براساس قسط و عدل: (لیقوم الناس بالقسط)7 سخن مى گفتند. این نشان مى دهد که براى ساختن انسان صالح و جامعه سالم و سعادتمند تنها به تربیتهاى فردى نباید بسنده کرد بلکه باید زیستگاه و جامعه اى را پى ریخت که در آن زمینه بروز و ظهور استعداد آدمى فراهم آید و جوهره وجود و نیکویهاى اخلاقى او را بنمایاند و به کمال برساند: (بعثت لأتمم مکارم الأخلاق).

امام خمینى بر بایستگى پدیدآوردن چنین زیستگاهى تاکید مى ورزند:

(عمده در برنامه هاى حکومتى در برنامه هاى دولتى این معناست که محیط اخلاقى درست کنند. محیط برادرى درست کنند. این در رأس همه برنامه هاست. اگر این برنامه درست شد اگر دولت بخواهد کارى بکند
همیشه ملت با او همراهى مى کند.)8

در همین راستاست که قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در اصل سوم بر عهده دولت و نظام مى گذارد که براى رسیدن به هدفهاى اسلامى و انسانى (که در اصل دوم ذکر شده) همه توان و توش خود را به کار گیرند از آن جمله:

(ایجاد محیط مساعد براى رشد فضائل اخلاقى براساس ایمان و تقوى و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهى.)

 

جامعه سالم اخلاقى و جلوه هاى آن
هدف از جامعه اخلاقى آن است که بنیاد جامعه براساس معیارهاى انسانى و الهى استوار گردد و تار و پود آن را ارزشها و فضیلتها تشکیل دهد تا نااهلان زمینه تاخت و تاز نداشته باشند. شادابى و روحى جایگزین افسردگیها گردد.

مهر و محبت بر پیوندها حاکم باشد. از بى اعتمادى و دورویى خبرى نباشد دوستیها و دشمنیها براى خدا و در مسیر ارزشها قرار گیرد. انسانها همواره خود را به جاى دیگران بگذارند آنچه بر خود نمى پسندند بر دیگران روا دارند و آنچه براى خود مى پسندند براى دیگران نیز بخواهند.در چنین جامعه اى از بخل و فشرده دستى غیبت و زشت یادى تهمت و بى حرمتى اثرى نخواهد بود. در برابر مکارم و محاسن اخلاقى مانند: گذشت عدل و احسان گشاده دستى پاکدامنى احترام خوش برخوردى بر گفتار و رفتار مردمان پرتو افکن خواهد شد.

از باب نمونه مى توان از روزهاى نخستین پیروزى انقلاب اسلامى یاد کرد. روزهایى که از جهت اخلاقى و روحى چنان دگرگونى در مردم پیدا شده بود که همه آداب و اخلاق اسلامى را به گونه شایسته پاس مى داشتند و انسانهایى بزرگوار با روحیه هاى شاداب دلسوز پرتلاش فداکار خدمتگزار و هماهنگ
سر برآوردند و میدان دار شدند. که به گفته امام جز (تحول الهى) نمى توان نام دیگرى بر آن نهاد. تنها دگرگونى ظاهرى نبود که در این سرزمین پدیدار شده بود بلکه انسانها از درون دگرگون شدند و صحنه هاى ایثار و از خود گذشتگى را آفریدند.

مقام معظم رهبرى ترسیم زیبایى از آن روزهاى شکوهمند دارد:

(شما در دوران اول انقلاب ناگهان دیدید که مردم ما ظرف مدت کوتاهى تغییرات اساسى در خلقیات احساس کردند. روحیه گذشت در مردم زیاد شد حرص و طمع کم شد حس همکارى گسترش یافته گرایش به دین توسعه پیدا کرد اسراف کم شد قناعت زیاد شد جوانهاى ما به فکر فعالیت و کار افتادند.... این تحول مربوط به همان چند سال اول انقلاب بود. زمانى که تلاش روز به روز دشمن براى پاشیدن بذر فرهنگ و اخلاقیات فاسد متوقف شده بود در این مدت یک نوع گرایش و توجه خاص به اسلام و فرهنگ و اخلاق و آداب اسلامى که در ضمیر مردم ما بود دوباره زنده شد.)9

در جامعه سالم اخلاقى ارزشهاى الهى همواره باید سرلوحه کار و زندگى مردم باشد. تعاون اخلاقى یارى و برابرى و همبستگى فکرى و روحى در میان مردم گسترش یابد و همکارى در همه میدانهاى اجتماعى بر خود محورى و بدخواهى پیروز گردد. برآوردن سود شخصى هدف نباشد. فضاى جامعه انگیزاننده اى باشد براى پرورش خویهاى نیک و زمینه اى فراهم سازد براى شکوفایى و بالندگى ارزشهاى انسانى.

کوتاه سخن آن که: در مدینه سالم اخلاقى ارزشها حاکمیت دارند در همه طرحها و برنامه ها و عرصه هاى سیاسى اجتماعى و اقتصادى. براى روشن شدن چهره جامعه اخلاقى و ترسیم و دورنماى کلى آن به چند رکن و جلوه اشاره مى کنیم; چه جلوه ها و آثار هر چیز راهى است براى شناخت بهتر آن:

پرهیزگارى
روح حاکم بر جامعه اخلاقى پرهیزگارى و تعهد است. کرامت اخلاقى و عزّت انسانى که از آثار تقواست بر چنین زیستگاهى پرتو مى افکند. تعهد و پرهیزگارى مردم نمى گذارد که بیماردلان و بدسیرتان آنان را به ذلت و زبونى بکشند و با ترساندن و به آز انداختن آنان را به انحراف بکشانند. خط و مشى کلى در جامعه اخلاقى به گونه اى ترسیم مى شود که زمینه هاى لغزش دروغ نیرنگ و... از بین مى رود. اساس کار بر پرهیزگارى و تعهد پى ریزى مى شود و برتریهاى دیگرى از آن پدیدار مى گردد.

(التقى رئیس الأخلاق)10
تقوا سرآمد دیگر نیکیهاست.

اگر سنگ زیرین جامعه بر تقوا و تعهد گذارده شود و بنیان جامعه بر این کمالها استوار گردد اجتماع از گزندها به دور خواهد ماند و از هرگونه ضدارزش در امان خواهد بود. زیرا تقوا دژى فولادین و پناهگاهى است امن که مى تواند سیل ویرانگر پستیها و زشتیها را مهار کند و از آفتها و مفاسد اخلاقى جامعه جلو بگیرد.

تقوا به معناى گریز از جامعه نیست. تقوا پدیدآوردن حالتى است در آدمى که در بدترین برهه ها به او توان دگرگونى جامعه فاسد و آلوده را مى دهد.

اگر روح پرهیزگارى بر جامعه پرتو بیفکند دشواریها یکى پس از دیگرى از بین مى روند.

تقوا در مصرف بیت المال تقوا در مسائل سیاسى و اجتماعى نظامى و...

تقوا در اظهار نظرها انتقادها و...

اگر این معناى گسترده تقوا بر جامعه دامن گسترد ریشه هاى
آزمندى حسد خشم و کینه و... را مى خشکاند و عطر ارزشها را در جامعه مى افشاند.

به فرموده على(ع):

(الا بالتقوى تقطع حمة الخطایا)11
بدانید که با پرهیزگارى مى توان ریشه خطاها را برید.

 

راستى و درستى
جامعه اخلاقى جامعه اى است که بر راستى ودرستى بنا گردیده.رهبران راستگو و مسؤولان و مردمان درست کردار در چنین زیستگاهى بسیارند. در این جاى زندگى از دوچهرگى خبرى نیست همه یکدل و یک زبان با همگنان برخورد مى کنند. هیچ کس بر آن نیست که به دیگرى زیانى وارد کند. در بیان مشکلات و ارائه راه حلها کوتاهى یا زیاده روى به چشم نمى خورد. هر کس آنچه تشخیص مى دهد اظهار مى دارد و اگر در تشخیص اشتباه کرد آن را مى پذیرد. راستى و درستى دور کن اساسى از دستورات ارزنده و راه گشا در تعالیم پیامبرانند. همه ادیان الهى بدانها توجه کرده و آنها را ستوده اند:

(ان الله عزوجل لم یبعث نبیا الا بصدق الحدیث واداء الأمانة)12
خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت مگر به راستگویى و درست کردارى.

در جامعه اى که راستى و درستى کم رنگ گردد و نیرنگ و خیانت رواج یابد طبیعى است که دیگر ارزشها نیز گرفتار آفت خواهند شد و به افول خواهند گرایید.

چو زیراندر آمد سر راستىپدید آمد از هر سوى کاستى
جامعه سالم و صالح نیازمند سرمایه هایى است که آسودگى خاطر همگانى از مهم ترین آن است. اگر این سرمایه حیاتى به خاطر دروغ نیرنگ تجاوز به حقوق
دیگران از بین برود راههاى انحراف و مفاسد اخلاقى باز مى شود و راه را بر خیر و رستگارى اجتماع مى بندد.

(الصدق صلاح کل شئ والکذب فساد کل شئى)13
به خیر و صلاح درآورنده هر چیزى راستى و مایه تباهى هر چیزى ناراستى است.

در فرهنگ اسلام عبادات و مناسک مذهبى براى نزدیک ساختن انسان به رستگارى است. بنابراین اگر در جامعه اى تمام شعایر دینى بزرگ شمرده شود و بایسته ها به درستى انجام گیرد ولى راستى و درستى کم فروغ گردد و به شایستگى در جامعه رواج نیابد آن جامعه جامعه اسلامى نخواهد بود.

و رسول خدا(ص) فرمود:

(لاتنظروا الى کثرة صلاتهم وصومهم وکثرة الحج والمعروف وطنطنتهم باللیل ولکن انظروا الى صدق الحدیث واداء الأمانة)14
به بسیارى روزه دارى و نماز گزاردن مردم و به بسیار گزاردن حج و نیکى کردن و سروصداى عبادات شبانه آنان ننگرید بلکه به راستگویى و درست کردارى آنان بنگرید.

بنابراین جلوه دیگر از جامعه سالم اخلاقى راستى و درستى است که بدون نگاهداشت این دو اصل جامعه اخلاقى شکل نخواهد گرفت. اگر حکومتى بخواهد بر اساس ارزشها راه بپوید باید در برخورد با مردم راستگو باشد. وعده هاى بى پشتوانه ندهد و به وعده هاى داده شده درست عمل کند در تبلیغات و ارائه برنامه ها واقعیتها را در نظر بگیرد و از آن طرف مردم نیز در کارها و امور مربوط به خود کم کارى بدکارى کارشکنى و... نکنند و همواره دولتیان و مردم این سخن خداوند را حدیث نفس کنند که:

(... رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعل لى من لدنک سلطاناً نصیراً.)15
حق پذیرى و از خودگذشتگى
برترى و ارزش حق پذیرى بر کسى پوشیده نیست. اگر انسان به پایه اى رسید که حق و عدل را همان گونه که هست پذیرفت به ارزش والایى دست یافته است.

کسى که سرش از پندارهاى خام گرم است و خودبین و خودمحور سخن حق را نمى تواند بشنود; چه این که: (شقایق به باران نروید زسنگ).

پاس حق در برخوردهاى اجتماعى نشان از آن مى دهد که انقلابى ژرف در مسائل اخلاقى و انسانى پدید آمده است.

این اصل در پیوندهاى اجتماعى کاربردى گسترده و راه گشا دارد. پایبندى به این سرشت انسانى بسیارى از ستمها وحق کشیها و نابسامانیهاى اخلاقى را ریشه کن مى سازد.

داورى به حق پیروى از راستى پذیرفتن حق از نشانه هاى جامعه سالم و پایبند به ارزشهاست. از حق پذیرى بالاتر و ارزشمندتر از خودگذشتگى (ایثار) است. گروهى افزون بر این که حقى را از کسى پایمال نمى سازند بلکه پیش مى آید که در راه حق از حق خود مى گذرد.

از خود گذشتن بزرگترین و والاترین نیکیهاست: (الإیثار اعلى المکارم)16.

و از پرشکوه ترین نمونه هاى جلال و جمال انسانى است. این خوى عالى ترین احساسها و دلبستگیها و مهربانیهاى انسانى را بنمایش مى گذارد و استوار کننده پیوندهاى اجتماعى در میان مردم است.

آنچه به تاریخ بشر زیبایى و شکوه بخشیده صحنه هاى دلپذیر حق پذیرى و از خود گذشتگى است. داستان ایثار على(ع) و خاندان گرامى آن عزیز که نمونه کامل حق پذیرى و بزرگوارى و سرمشق ایثار و از خودگذشتگى هستند در آیات دلنشین سوره (هل اتى) انعکاس یافته است. آنان با همه نیاز به
خاطر خشنودى پروردگار آنچه در اختیار داشتند به بینوایان و بى سرپرستان بخشیدند.

نقش سازنده حق پذیرى و از خود گذشتگى در جامعه اخلاقى بر کسى پوشیده نیست. على(ع) اهمیت این دو سرشت انسانى را در پیوندهاى انسانى و اسلامى این گونه ترسیم مى کند:

(عامل سائر الناس بالأنصاف وعامل المؤمنین بالأیثار)17
با همگنان داورى به حق کن و با همکیشان از حق خود بگذر.

پاکدامنى و آزرم
از آثار روشن و جلوه هاى زیباى جامعه اخلاقى پاکدامنى و آزرم است.

پاکى در کلام پاکى در شکم و بهره بردارى درست از نیروى شهوانى نشانگر سلامت نفس و پاکى روح است. اگر همه افراد جامعه به این سوى حرکت کنند و دامن خویش را از رذایل و زشتیها پاک گردانند جامعه اخلاقى شکل مى گیرد و اگر در جاى زندگى اخلاق و ارزشها حاکم باشد و پاکدامنى و آزرم در جاى جاى زندگى نمود قوى داشته باشد آلودگیها میدان نمى یایند تا ساحت زندگى را بیالایند.

(لاتکمل المکارم الا بالعفاف...)18
کسى که در جاى زندگى دامن خود را پاک نگهدارد و در برابر هوسهاى سرکش ایستادگى کند چون رزمنده اى است که در گرما گرم نبرد و آتش سنگین دشمن افزون بر دفاع از مواضع خود با چابکى و زبردستى جان سالم به در مى برد.

از این روى على(ع) در اهمیت این خوى پسندیده مى فرماید:

(ما المجاهد الشهید فى سبیل اللّه بأعظم اجراً ممّن قدّر فعفّ لکاد العفیف ان یکون ملکا من
الملائکة.)19
مزد جهادگر کشته در راه خدا بیشتر نیست از کسى که قدرت بر گناه دارد و خویشتندارى مى کند. گویا انسان پارسا و پاکدامن فرشته اى است از فرشته ها.

اگر پاکدامنى در همه شؤون زندگى ما راه پیدا کند چهره جامعه دیگرگون مى گردد و نسیم پاکى و انسانى بر تمام پیوندهاى اجتماعى و داد و ستدهاى ما مى وزد. از این روى امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید:

(الحرفة مع العفة خیر من الغنى مع الفجور)20
کار و کسب همراه با پاکدامنى بهتر است از ثروت همراه با گناه.

ناپاکدامنى و شهوت پرستى شکم بارگى بى فرهنگى و گمراهى از خویهاى زشتند. پیامبر اکرم(ص) بر امت اسلام از آنها بیم داشت:

(ثلاث اخافهن على امتى بعدى: الضلالة بعد المعرفة ومضلات الفتن وشهوة البطن والفرج)21
از سه چیز بر پیروانم بیم دارم: گمراهى پس از شناخت گرفتاریهاى گمراه کننده و شهوت شکم و شهوت جنسى.

آزرم از نتیجه هاى پاکدامنى به شمار مى رود و نقش کلیدى در سالم سازى جامعه اخلاقى دارد. آزرم استوار کننده ایمان و از پایه هاى اصلى دین است. کسى که از این ویژگى بى بهره است ایمانش کاستى دارد. جامعه اى که این خوى پسندیده در آن جریان دارد و این چشمه جوشان و پرخیر و برکت عطشها را فرو مى نشاند در بهره ورى از دیگر خویهاى نیک توانا خواهد بود.

به فرموده مولى على(ع):

(الحیاء مفتاح کل خیر)22
آزرم کلید هر نیکى است.

این حقیقت که شرم و آزرم جلو افسار گسستگیها را مى گیرد و باز دارنده از
بسیارى گناهان اجتماعى دیگر و سرآمد خوبیهاست در بیان امام صادق(ع) نموده شده است:

(انظر یا مفضل الى ماخصّ به الأنسان دون جمیع الحیوان من هذا الخلق الجلیل قدره. العظیم غناؤه اعنى الحیاء فلولاهُ لم یقرَ ضیف ولم یوف بالعدات ولم تقض الحوائج ولم یتحرالجمیل ولم یتنکّب القبیح فى شىء من الأشیاء حتى ان کثیراً من الأمور المفترضة ایضاً انما یفعل للحیاء فان من الناس من لولا الحیاء لم یرع حق والدیه ولم یصل ذا رحم ولم یؤد امانة ولم تعف عن فاحشة.)23
اى مفضل! بنگر به آن ویژگى که انسان از دیگر حیوانها ممتاز گشته و آن نعمت شرم و آزرم است. اگر این نعمت در وجود انسان نبود هیچ مهمانى نوازش نمى شد و به وعده ها وفا نمى شد و نیازهاى مردم انجام نمى گرفت و زیباییها رواج نمى یافت از زشتیها جلوگیرى نمى شد. حتى بسیارى از واجبات که به خاطر شرم و آزرم انجام مى گیرد ترک مى شد چه این که گروهى از مردم اگر شرم و آزرم نبود حق پدر و مادر را پاس نمى داشتند و به خویشاوندارى و پس دادن امانت اهمیّتى نمى دادند و از هیچ کار زشتى روى گردان نبودند.

این بود نگاهى گذرا به برخى از جلوه هاى جامعه اخلاقى در دیدگاه اسلام. اینک مى پردازیم به بررسى شیوه ها و راههاى رسیدن به جامعه سالم اخلاقى.

 

پدیدآورنده هاى جامعه سالم اخلاقى
براى تحقیق هر پدیده اى نخست باید شرایط آن را فراهم ساخت آن گاه به فکر پدیدآوردن آن برآمد. به سخنى دیگر زدودن و به یک سونهادن بازدارنده ها و پدیدآوردن شرایط دو رکن اساسى و زیربنایى در پیاده کردن طرحها و برنامه هاى اجتماعى اقتصادى سیاسى فرهنگى و معنویند. براى رسیدن به جامعه سالم
اخلاقى باید به این دو نکته توجه داشت. هم باید باز دارنده ها و هم نبایدها را شناخت و جامعه را از آن دور ساخت و هم باید وادارنده ها و بایدها توجه کرد و اجتماع را به آن سمت و سوى پیش برد. بذر هر چند سالم در زمین شوره زار و نامساعد نتیجه و محصول نمى دهد. پاکسازى جامعه مقدمه اى است براى بازسازى و بهسازى آن. بدین جهت پیامبران الهى در شیوه تربیتى خود همواره تهذیب را بر تعلیم پیش مى داشته اند.

در ادامـه این نوشتـار اشاره اى خواهیم داشت به بازدارنده هاى جامعه اخلاقى.

 

بازدارنده ها
1 . نادارى و دشواریهاى اجتماعى: انسان به گونه فطرى دو نوع نیاز دارد: نیاز مادى و نیاز معنوى. این دو بعد باید همآهنگ برآورده گردد. بشر موجودى است ترکیب شده از این دو عنصر. اگر از نظر مادى بهره مند نباشد نمى تواند به سوى عالم معنى حرکت کند. نادارى هم مرگ تن و هم مرگ روح است: (شکم گرسنه ایمان ندارد). حدیث (فلولا الخبز ماصلّینا وماصمنا...)24 به این معناست که اگر به بُعد مادى وجود آدمى توجه نشود جنبه معنوى تباه مى شود.از این روى مدیران جامعه و دست اندرکاران نظام اقتصادى و اجتماعى باید به زندگانى و دشواریهاى روزانه مردم توجه داشته باشند و براى سامان دادن به دشواریهاى اجتماعى و برطرف کردن نارساییها همت ورزند. برنامه ریزى براى زدودن دشواریهاى اقتصادى و اجتماعى از مهم ترین مسائل براى پدید آوردن جامعه سالم اخلاقى است. هیچ دشوارى را به تنهایى نباید سنجید. پیوستگى مسائل اجتماعى ایجاب مى کند که هر مسأله اى با نگریستن به دیگر دشواریهاى اجتماعى به حساب آید و در مجموع براى آن برنامه ریزى شود.
برخورد جدى و زیربنایى با فساد اخلاقى و اجتماعى و گونه هاى آن سبب مى شود که دست اندرکاران و مدیران کشور هر دشوارى را از سرچشمه شناسایى و سامان بخشند. بسیارى از بزه کاریها دزدیها اعتیادها رشوه خواریها و... بر اثر تنگناهاى اقتصادى و دشواریهاى مادى و اجتماعى به وجود مى آید. على(ع) مى فرماید:

(العسر یفسد الأخلاق)25
حکومتى که بر پایه باور مردم استوار است باید به این نکته توجه داشته باشد که بسیارى از نابسامانیهاى اجتماعى و اقتصادى سبب سستى ارزشهاى دینى و اخلاقى مى شوند و زمینه هاى فساد و کژ روى را فراهم مى سازند. منکر اقسام و اشکال گوناگون دارد و به فرموده مقام معظم رهبرى:

(منکرات هم اخلاقى هم سیاسى و هم اقتصادى است)26

وظیفه دینى و قانونى مدیران کشور است جلو کارهاى ناپسند را بگیرند و این با پند و اندرز امکان پذیر نیست. هر دشوارى را باید از راه مناسب با آن بر طرف کرد. اگر تشکیلات اقتصادى جامعه ناسالم باشد گونه هاى فساد و کژ روى را در خود پرورش مى دهد. از این روى مى بینیم امیرالمؤمنین(ع) در تعریف و ترسیم جامعه کوفه روى این مسأله انگشت مى گذارد:

(ما اصبح بالکوفة احداً الا ناعما ان ادناهم منزلة لیأکل البرّ ویجلس فى الظّل ویشرب من ماء الفرات.)27
هیچ کس در کوفه نیست مگر آن که در حال رفاه زندگى مى کند. پایین ترین افراد نان گندم (بهترین تغذیه آن زمان) مى خورند و خانه دارند و از آب فرات (بهترین آب آشامیدنى آن زمان) مى نوشند.

نا رساییهاى زندگى اجتماعى در رگ و ریشه هاى حیات مردم اثر مى گذارد و صفا و معنویت زندگى را از آنان مى گیرد. در نتیجه گاه پرداختن به خود و زدودن زشتیها و پستیهاى اخلاقى فرا نمى رسد.
2 . زیاده روى و زندگى آرایى:به همان اندازه که نادارى و دشواریهاى مادى بحران آفرین هستند و سبب نابودى اخلاق انسانى مى گردند رفاه زدگى زندگى آرایى و... فروپاشى ارزشها و برتریها را در پى دارند.

زیاده روى (اسراف) بیهوده هزینه کردن (تبذیر) و خوشگذرانى فراموشى آفرین (اتراف) سلامت و سعادت جامعه را تهدید مى کنند.

زندگى آرایى بى حدّ و مرز آشیانه فساد است و سبب دلمردگى و بى تحرکى مى شود. همنشینى و رفت و آمد با ثروتمندان خوشگذران و بى درد و بى احساس سبب دلمردگى مى شود و بسان نشستن با مردگان است28.

اگر جامعه اى بخواهد به فضاى سالم اخلاقى و محیط صالح انسانى دست یابد باید زمینه هاى اتراف و اسراف را از بین ببرد و فاصله بین نادار و دارا را به پایین ترین درجه آن برساند. هنگامى روح حاکم بر جامعه میدان دادن به ثروتمندان باشد بر پا داشتن جامعه اخلاقى دشوار بلکه غیر ممکن است.

البته مقصود از این مطالب این نیست که مال و جلوه هاى زندگى پلیدند و شر بلکه سخن این است که رذائل و رفتارهاى ناپسند و زشت بیشتر از سوى کسانى به جامعه راه مى یابند و دامن خانواده ها را مى گیرند و سبب بى خانمانى و... مى شوند که بى رنج و تلاش به اندک زمانى به ثروتهاى کلان دست یابیده اند و غیر مسؤولانه و بدون این که در برابر سرنوشت جامعه آینده کشور و... احساس مسؤولیتى بکنند در راه خواسته هاى نابحق خود هزینه مى کنند.

از این روى دولت و نظام اسلامى براى مبارزه با ناهنجاریها ابتدا باید این مردابهاى نفرت انگیز را بخشکاند و با برنامه ریزى زمینه به دست آوردن ثروتهاى کلان را که بیشتر از راههاى نامشروع به دست آمده از بین ببرد و نگذارد که تمامى سرمایه هاى ملى در چند خانواده بى فرهنگ و بى درد دست به دست شوند و
دیگران در آتش فقر بسوزند و افزون بر این در منجلاب بى فرهنگى ثروتمندان بى درد و نودولتان فرو روند.

پرواضح است که این انقلاب عظیم و خانه تکانى جدّى از هر کسى بر نمى آید. کسانى مى توانند دست زالوصفتان را از بین ببرند که بسان زالو در پیکر جامعه در مقام و موقعیتى بالا جا خوش نکرده باشند و منابع و ثروتهاى عمومى را به بهانه هاى گونه گون هزینه نکنند و زندگى آن چنانى و رفت و آمدهاى دور از شأن جامعه اسلامى نداشته باشند و در کنار سفره رنگین ثروت اندوزان بى درد و بى احساس ننشسته باشند. چه زیباست که مسؤولان و کارگزاران نظام اسلامى این فراز از نامه حضرت امیر(ع) را به عثمان بن حنیف سرلوحه کار خویش قرار دهند:

(... پسر حنیف! به من خبر رسیده است که مردى از جوانان بصره تو را بر خوانى خوانده است و تو بدان جا شتافته اى. خوردنیهاى نیکو برایت آورده اند و پى در پى کاسه ها پیشت نهاده. گمان نمى کردم تو مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندشان به جفا رانده است و بى نیازشان خوانده. بنگر ـ کجایى ـ و از آن سفره چه مى خوایى. آنچه حلال از حرام ندانى بیرون انداز و از آنچه دانى از حلال به دست آمده در کار خود ساز.)29

3 . پوشیدگى برنامه ها: پوشیدگى برنامه مردم را سر در گم مى کند و اعتماد و امنیت آنان را از بین مى برد و دست و دل آنان را از کار باز مى دارد. زیرا گمان مى برند آنچه امروز ساخته شده فردا به دست کارگزارى دیگر ویران مى گردد.

این از مسائل مهم و اساسى است که اگر مردم به مسؤولان و مدیران کشور بى اعتماد شوند و به برنامه ریزیهاى آنان به دید شک بنگرند پیامدهاى ناگوارى براى اجتماع خواهد داشت.
از این روى کارگزاران نظام باید به روشنى برنامه خود را براى مردم بیان بدارند و هرگونه ابهام و پیچیدگى از برنامه را بزدایند و اگر از سوى دشمن درباره برنامه مسائلى به وجود آمده و در دل مردم تردید افکنده شده باید با دقت این گونه مسائل از ذهنها زدوده شود.

ارتباط مستقیم دست اندرکاران با مردم و گوش فرا دادن به دشواریهایى که گریبان گیر مردم است زمینه هاى اعتماد را به وجود مى آورد و مسؤولان را از لغزشگاهها و خود محوریها و خودبزرگ بینیها به دور نگه مى دارد.

على(ع) به مالک اشتر مى فرماید:

(وان ظنّت الرعیّة بک حیفاً فأًصحر لهم بعذرک واعدل عنک ظنونهم بأصحارک فان فى ذلک ریاضة منک لنفسک ورفقا برعیّتک واعذاراً تبلغ به حاجتک من تقویمهم على الحق...)30
واگر رعیت بر تو گمان ستم برد عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانى شان درآر که بدین رفتار خود را به عدالت خوى داده باشى و با رعیت مدارا کرده و با عذرى که مى آورى بدانچه خواهى رسیده و آنان را به راه حق درآورده.

ابهام زدایى روشنگرى و ارائه جهت و هدف برنامه ها از سوى مسؤولان زمینه ساز گمان نیک و اطمینان مردم مى شود. در نتیجه جامعه اى براساس تفاهم و تعاون بین دولت ومردم پدید مى آید.

4 . ترک رفت و آمد با ناصالحان: از راههایى که جامعه را به فساد و کژروى اخلاقى گرفتار مى کند رفت وآمدهاى نارواست. تأثیر معاشرت در اصلاح یاتباهى فرد و جامعه جاى انکار ندارد. رفت وآمد با نااهلان روح را تاریک و جامعه را تباه مى سازد. در روایت آمده:

(مجالسة الاشرار توجب سوء الظن بالأخیار)31
نشستن با بدان حسن بدبینى را در انسان بر مى انگیزد.

از سوى دیگر رفت وآمد و نشست و برخاست بانیکان در تهذیب و پرورش نیکوییهاى انسانى نقش سرنوشت ساز و پراهمیتى دارد.

اسلام براى جلوگیرى از تباهیهاى اخلاقى و پى ریزى جامعه سالم و معنوى راههاى بسیارى پیشنهاد مى کند که از آن جمله است: آمد و شد نکردن با ناصالحان و پرهیز از جایهاى بدگمانى و انجمنهاى آلوده به گناه و... بى شک تا این فسادهاى انسان سوز و ویرانگر در اجتماع باشد چشمداشت سایه گسترى معنى و اخلاق در جامعه نابجاست.

در اصل در معارف دینى بر این نکته اخلاقى تکیه شده که گفتار و رفتارى که گمان بد در مردم پدید مى آورد و حسّ کنجکاوى و جست وجوگرى آنان را بر مى انگیزاند باید پرهیز شود. به گونه اى باید پیوندهاى اجتماعى و رفت وآمدهاى بین افراد برنامه ریزى شود که زمینه هاى بدبینى و بدگمانى را از بین ببرد.

دقت روى این مسأله اخلاقى اجتماعى براى حفظ سلامت جامعه بر همگان بایسته است ولى براى کارگزاران و روحانیان که چراغ هدایت مردم را در دست گرفته اند بایسته تر.

اگر دورى از جایهاى بدگمانى براى مسلمانان یک دستور دینى و اخلاقى است نگهداشت این اصل براى کارگزاران و مدیران مهم ترین وظیفه به شمار مى رود:

(پیامبر اکرم(ص) با یکى از همسران خود در کنار کوچه گفت وگو مى کردند. یکى ازیاران از آن جا گذشت و سلام کرد.

رسول خدا(ص) پاسخ سلام وى را داد.

پس از این که آن شخص چندگامى دور شد پیامبر(ص) وى را صدا زد و فرمود:

این زن که با او سخن مى گفتم همسر من است!
آن شخص گفت: یا رسول اللّه! آیا کسى به شما هم گمان بد مى برد؟

حضرت فرمود: وسوسه هاى شیطانى بسان خون که در تمام بدن جارى است در فکر و روح انسان جریان دارد.)32

از این نمونه تاریخى مى توان آموخت که جایگاه افراد در فکر مردم مسائلى را به وجود مى آورد که گاهى کارهاى درست و برابر شرع آنان را نمى توانند درست ارزیابى کنند. از این روى بر ر هبران و مسؤولان جامعه بایسته است: نخست خود را در دید بدگمانیها ننهند. دیگر این که در روشنگرى مردم و آگاهاندن آنان کوتاهى نکنند.

على(ع) مى فرماید:

(من وقف نفسه مواضع التهمة فلابد من اساء الظن به)33.
کسى که خود را در جایهاى بدگمانى قرار مى دهد نباید بدگمانان به خود را سرزنش کند.

بدین سان مى یابیم که مسأله رفت وآمد با نااهلان شرکت در انجمنهاى گناه از بازدارنده هاى پدید آمدن جامعه اخلاقى اند.

5 . خودنمایى به گناه: از راههاى مهم و اساسى جلوگیرى از کج رویهاى اخلاقى در اجتماع بازداشتن بزه کاران از خودنمایى به بزه است. سلامت جامعه در این است که زشتى گناه در دید انسانها بزرگ نمایانده شود.

اگر پرده ها دریده شود و مردمان بر گناه گستاخ شوند جایى براى نیکیها و رفتارهاى ستوده باقى نمى نماند و جامعه از نظر اخلاقى رو به پستى مى رود.

بدترین گناه و ناپسندیده ترین رفتار اجتماعى آن است که انسان گناه و رفتار زشت خود راکوچک و ناچیز بینگارد و در خودنمایى به گناه ترسى به خود راه ندهد.

اسلام براى انسانهاى وظیفه شناس و وارسته احترام ویژه قائل است. از دید
اسلام مال جان ناموس و آبروى مردم همیشه باید محترم باشند و در امنیت.

امّا کسى که خودنمایى به فسق مى کند و آشکارا پرده مى درد و شرم و آزرمى ندارد اسلام براى وى حرمتى روا نمى دارد:

(من القى جلباب الحیاء فلا غیبة له)34
کسى که لباس شرم و آزرم را از تن به در آورد غیبت او رواست [حرمتى ندارد]

غیبت و آشکار کردن زشتیهاى رفتارى گفتارى جسمى و... افراد گناه است.

امّا اگر کسى آشکارا بزه کارى کرد و در بزه مندى هیچ پروایى نداشت غیبت او اشکالى ندارد.

(اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له ولاغیبة)35
هنگامى که بزه کار خودنمایى کرد حرمتى ندارد و غیبت وى رواست.

اسلام مى گوید: کسى که ساحت معنوى و پاک جامعه را با کارهاى زشت و ناپسند خود بیالاید و گناهان بزرگ را آشکارا انجام دهد و پروایى از زشت کارى نداشته باشد باید در پیش جمع تنبیه شود تا دژى که او با گناه شکسته ترمیم شود و گناهى که به خاطر انجام او کوچک شمرده شده بزرگ جلوه داده شود.

… ولیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین.)36
تنبیه زن و مرد زناکار را باید گروهى از مؤمنان شاهد باشند.

این دستورهاى ارزنده نشان مى دهد که از دیدگاه اسلام سلامت و سعادت جامعه انسانى در گرو پاس حرمتها و حریمهاست.

باید شرایط اجتماعى به گونه اى باشد که کسى جرأت پیدا نکند آشکارا ازشعائر و ارزشهاى دینى روى برگرداند و حقوق و حدود اجتماعى را درهم بشکند و جامعه را جولانگاه خواسته هاى پست خود قرار دهد.

صاحب نظران مسائل فرهنگى و تربیتى روان شناسان جرم شناسان و...
باید دست به کار شوند و تلاش ورزند تا جامعه به پایه اى از رشد و تعالى برسد که بزه کاران نتوانند در ذهن و فکر مردم راه یابند و به ارزشهایى که قوام جامعه بدانهاست خدشه وارد سازند.

روح انزجار و نفرت و گریز از گناه را در کالبد جامعه بدمند و مردم را به گونه اى تربیت کنند و آموزش دهند که در برابر گناه حساسیّت و واکنش نشان دهند و بسان چیز گندیده و بوناک از بزه و بزه کار دورى گزینند تا خود به خود دامنه گناه جمع شود.

اگر مى بینیم که جامعه ما شکر خدا به بسیارى از گناهان آلوده نیست به خاطر واکنش و حساسیّت مردم مسلمان است که اگر دشمن بتواند این حساسیّت را از ما بگیرد فساد دامن خواهد گسترد. پس باید تلاش ورزید که دشمن به این باروى عظیم راه نیابد و ملت ما همیشه در اوج حساسیّت و تعصب در برابر گناه جلوه گرى کند.

6 . دروغ پراکنى: شایعه سازى و شایعه پراکنى از رفتارهاى ناپسند است که پایه هاى جامعه را ناپایدار و ذهن و فکر مردم را آشفته مى سازد.

در جامعه اى که دروغ رواج داشته باشد و دروغ پردازان و شایعه سازان میدان دار باشند تفاهم و تعاون شکل نمى گیرد.

بـدبینى و بى اعتمادى به بدنه جامعه راه مى یابد و از درون آن را نابود مى کند.

بلاى شایعه بسان آتش است. در هر نقطه اى از جامعه در گیرد اگر مهار نشود به سرعت پیش مى رود و همه چیز را در کام سیرى ناپذیر خویش فرو مى برد.

زیان دروغ پراکنى دامن فرد و گروه خاصى را نمى گیرد.اگر مردم در برابر این بلاى خانمانسوز بسیج نشوند و از آن جلو نگیرند دامن همگان را
خواهد گرفت.

اگر جمعى در کشتى نشسته باشند و فردى بخواهد به کشتى زیان برساند دیگران نباید تماشاگر باشند زیرا شکستن مقدارى از کشتى همان و غرق شدن سرنشینان آن همان. شایعه و وارونه گویى در بدنه نظام و جامعه شکاف پدید مى آورد و بسان موریانه درخت اعتماد و اطمینان بین دولت و ملت را از بین مى برد.

امکان دارد در جامعه پیچیدگیها و پرسشهایى براى مردم پیش آید که سرچشمه آن را ندانند و یا درست توجیه نشوند. در این صورت نباید به گسترش شایعه دامن زنند بى توجه به پیامدهاى گفتار خود هر چه به فکرشان رسید بر زبان برانند بلکه باید به افرادى که آگاهى کامل بر مسائل دارند رجوع کنند و پاسخ درست و مناسب را دریافت دارند.

قرآن مجید به افرادى که بدون آگاهى و تنها با تکیه بر شنیدنیهاى خود حرف مى زنند و از آثار بد سخن خود بى خبرند مى فرماید:

(اذا جائهم امر من الأمن او الخوف اذاعوا به ولو ردوه الى الرسول او الى اولى الأمر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم...)37
و چون خبرى چه ایمنى و چه ترس به آنها رسد در همه جا آن را فاش مى کنند و حال آن که اگر براى آگاهى از آن پیش پیامبر و اولى الأمر خود مى رفتند حقیقت امر را از آنان در مى یافتند.

در طول تاریخ همواره شخصیتهاى پاک و وارسته مانند: پیامبران وامامان معصوم(ع) آماج تیرهاى زهرآلود خبرسازان بوده اند. دشمن همیشه مى کوشد که با ایجاد جنگ روانى و جعل و پخش خبرهاى بى اساس علیه شخصیتهاى محبوب کارا و قدرتمند آنان را از چشمها بیندازد و با بزرگ کردن نقاط ضعف آنان بذر یأس و بى اعتمادى در جامعه بیفشاند. روشن است در چنین جامعه اى برادرى خوش بینى و صداقت و دیگر فضایل انسانى زمینه رشد و شکوفایى نخواهد داشت.
و شایعه سازان و دروغ پردازان به دنبال همین اهداف شوم و غیرانسانى هستند. اینان با پخش مسائل بى اساس ذهن و فکر مردم را مشغول مى کنند و آنان را از تفکر درست باز مى دارند. بر هر فرد مسلمانى است که در برابر این شیادان و شیطان صفتانى که در قلبهاى مردم وسوسه مى کنند بایستند و بر دولت و نظام اسلامى است که از سوژه دادن به دست این تبهکاران و نابخردان پرهیز کند و با شایعه سازان با برنامه ریزى دقیق بستیزد.

این بود نگاهى به برخى از بازدارنده هاى جامعه اخلاقى. به این امید که در ادامه مجال یابیم تا گذرى داشته باشیم به وادارنده ها.

پاورقىها
1 . (تحریم) آیه 6.
2 . (مستدرک الوسائل) محدث نورى ج14/167 تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت قم.
3 . (وسائل الشیعة) شیخ حر عاملى ج18/371 372 و 374 دار احیاء التراث العربى بیروت.
4 . (شناخت اسلام) شهید بهشتى با هنر و غفورى/348 351 دفتر نشر فرهنگ اسلامى تهران.
5 . سوره (اعراف) آیه 68.
6 . سوره (نحل) آیه 25.
7 . سوره (حدید) آیه 25.
8 . (صحیفه نور) مجموعه رهنمودهاى امام خمینى ج7/73 ارشاد اسلامى.
9 . روزنامه (جمهورى اسلامى) 22/5/71.
10 . (نهج البلاغة) صبحى صالح حکمت 478.
11 . (همان) مدرک ترجمه سید جعفر شهیدى خطبه 157 سازمان انتشارات انقلاب اسلامى تهران.
12 . (میزان الحکمة) محمدى رى شهرى ج5/288 انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم.
13 . (همان مدرک)/285.
14 . (همان مدرک)/288.
15 . سوره (اسراء) آیه 29.
16 . (غررالحکم) تمیمى آمدى تصحیح محدث ارموى ج1/242 دانشگاه تهران.
17 . (همان مدرک) ج4/372.
18 . (میزان الحکمة) ج1/5.
19 . (نهج البلاغة) حکمت/474.
20 . (همان مدرک) فیض الاسلام نامه 31.
21 . (المواعظ العددیه) 137; میزان الحکمة ج6/362.
22 . (میزان الحکمة) ج2/562.
23 . (بحارالأنوار) علامه مجلسى ج3/81 مؤسسة الوفاء بیروت.
24 . (فروع کافى) ثقة الاسلام کلینى ج5/73 دارالتعارف بیروت.
25 . (غررالحکم) ج7/311.
26 . روزنامه (اطلاعات) 8/5/71.
27 . (بحارالانوار) ج40/327.
28 . (وسائل الشیعة) ج8/421.
29 . (نهج البلاغه) صبحى صالح ترجمه دکتر جعفر شهیدى نامه 45.
30 . (همان مدرک) نامه 53.
31 . (میزان الحکمة) ج5/627.
32 . (شرح نهج البلاغه) ابن ابى الحدید) ج18/380 دار احیاء التراث العربى بیروت.
33 . (همان مدرک).
34 . (مکاسب محرمه) شیخ انصارى/44.
35 . همان مدرک).
36 . سوره (نور) آیه 2.
37 . سوره (نساء) آیه 83.