نوع مقاله : مقاله پژوهشی
شیخ فضل اللّه نورى ومحمد خیابانى
عالمى دیگر که امام خمینى در مناسبتهاى گونه گون از او تجلیل مى کند شهید شیخ فضل اللّه نورى است. نقش مثبت و ارزنده این عالم ربانى در پاسدارى از قوانین اسلام فراموش شدنى نیست. او عالمى مجاهد بود مرد مبارزه و مقاومت. آنچه را تشخیص مى داد عمل مى کرد و آنچه را باور داشت به دیگران انتقال مى داد. درستى اعتقادات و باورهاى خود را با خون خویش امضاء کرد.
آنچه در این مقاله بدان مى پردازیم بررسى فعالیتهاى شهید شیخ فضل اللّه نورى است در دوران مشروطه بر اساس دیدگاه امام و تشریح تلاشهاى صادقانه این مرد الهى در اسلامى کردن قوانین ایران و جلوگیرى از به قدرت رسیدن نیروهاى ضدمذهبى و گسترش اندیشه هاى ضد دینى که روشنفکران فرنگ رفته و غرب باور در پى آن بودند. بدیهى است تحقیق در باره جریانهاى مختلف مشروطه و تحلیل حوادث و وقایع آن زمان فرصت دیگرى مى طلبد که از محدوده این سرى مقالات خارج است.
امام خمینى پس از بیان نقش علماى نجف و تهران در مشروطه و مبارزه آنان با استبداد در باره ابعاد شخصیت شیخ فضل اللّه نورى مى گوید:
(مرحوم شیخ فضل اللّه رحمة اللّه ایستاد که: (مشروطه باید مشروعه باشد باید قوانین موافق اسلام باشد). در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود مخالفین خارجیها که یک همچو قدرتى را در روحانیت مى دیدند کارى کردند که شیخ فضل اللّه مجاهد مجتهد داراى مقامات عالیه را یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانى نما او را محاکمه کرد و در میدان توبخانه شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.1)
در این کلام امام با تأیید روش شیخ فضل الله نورى به چند مطلب اشاره دارد و بر آنها نیز در دیگر سخنرانیها تأکید مى ورزد.
1 . مبارزه شهید نورى به خاطر تطبیق قوانین کشور با قوانین اسلام بود; از این روى مشروطه مشروعه را پیشنهاد کرد.
2 . متمم قانون اساسى (اصل دوم) با تلاشهاى پى گیر وى مطرح و تصویب شد.
3 . از نظر علمى و اجتماعى او مجتهدى مجاهد و داراى مقام علمى والایى بود.
4 . دشمنان اسلام براى درهم شکستن قدرت اسلام و روحانیت او را محکوم کردند و کسى که وى را محاکمه کرد روحانى نماى منحرفى بود.
از نظر امام مشروطه حرکتى ضد استبدادى بود که در آغاز با فعالیتها و مبارزات علما شروع شد و به خاطر توطئه انگلستان و کناره گیرى علما به انحراف کشیده شد2.
با توجه به آنچه ذکر شد به شرح مبارزات مرحوم نورى در مشروطه مى پردازیم ولى قبل از آن اشاره اى داریم به سابقه علمى و حوزوى این اسوه ایثار و جهاد.
شیخ فضل الله نورى از علما و مجتهدان بنام تهران بود. مرحوم نورى پس از مدتى تحصیل همراه با مرحوم حاج میرزا حسین نورى دایى و پدرزن خود به نجف مهاجرت کرد و از محضر حاج شیخ راضى بن شیخ و حاج میرزا حبیب الله رشتى و میرزاى شیرازى بزرگ بهره برد. پس از مهاجرت میرزا به سامراء وى همراه میرزا حسین نورى جزو اولین کاروان مهاجران به سامراء بودند.
او از بزرگان شاگردان میرزاى شیرازى و از افراد مورد وثوق وى بود و درس میرزا را به رشته تحریر درآورد.
مرحوم نورى در حدود سال 1300هـ .ق. به تهران بازگشت و از جمله معاریف علما و مجتهدان و فقهاء و محدثان این شهر به شمار مى آمد. در جنبش تنباکو حضور فعّال داشت و با میرزاى آشتیانى همکارى مى کرد3.
شیخ فضل الله نورى از نظر علمى و فقهى و اجتماعى مورد توجه عالمان راستین است. علامه امینى در باره ایشان مى نویسد:
(او امام و رهبر روحانى و پیشواى دینى بود که شعائر الهى را پاس مى داشت و به نشر اندیشه و آثار دینى مى پرداخت و در اعتلاى حق مى کوشید وى از رجال بزرگ اسلام و مسلمانان و پرچمدار علم و دین به شمار مى آمد و از بزرگترین رهبران روحانى زمان خویش در تهران بود.4)
وى به نشر مسائل اسلامى اهتمام مى ورزید و کتابهایى از خود به یادگار گذاشت که عبارتند از:
1 . رساله منظومه عربى (الدرر التنظیم) در قواعد کلى فقه. خطى.
2 . رساله اى در قاعده ضمان ید. خطى.
3 . رساله اى در مشتق. این رساله قسمتى از تقریرات درس میرزا حسن شیرازى است که در سال 1305 در تهران چاپ شده در سال 1404 ضمن مجموعه رسائل تجدید چاپ گردید.
4 . رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مکه معظمه چاپ تهران 1320.
5و6 . دو رساله عملیه مشتمل بر فتاواى میرزاى شیرازى: یکى داراى 236 مسأله و دیگر حاوى 60 مسأله که میرزاى شیرازى بدانها پاسخ داده است.
7 . بیاض. مشتمل بر دعا و ذکر. خطى.
8 . صحیفه قائمیه. مشتمل بر دعاهایى که از ناحیه مقدسه امام زمان(ع) نقل شده
است. و چند رساله دیگر در ارتباط با مشروطه.
ایشان به نشر کتابهاى مذهبى بخصوص کتابهاى دعا اهتمام مى ورزیده و کتابهایى با حاشیه و نظارت ایشان به چاپ رسیده است از جمله: تحفة الزائر و زادالمعاد علامه مجلسى اقبال سیدبن طاووس و مصباح کفعمى5.
شیخ فضل الله و مشروطیت
شیخ فضل الله نورى با آغاز نهضت مشروطه با علماى مشروطه خواه: سید عبدالله بهبهانى و سید محمد طباطبائى همراه بود و در هجرت اعتراض آمیز آنان به قم حضور داشت.
وى در روز 26 جمادى الاولى 1324 به سوى قم کوچید و در حسن آباد به طباطبائى بهبهانى و سید جمال افجه اى ملحق شد6.
همراهى وى با روحانیان و آزادیخواهان موجب تضعیف دولت گردید و بر قدرت عدالتخواهان افزود. دستاورد این هجرت عظیم و تاریخى صدور فرمان مشروطه و رسمیت یافتن آن از طرف شاه بود.
تقى زاده که مخالف سرسخت حضور روحانیان و مذهب در صحنه سیاست بود شیخ شهید را از مؤسسان مشروطه مى داند و در این باره مى نویسد:
(آن مرحوم در ابتدا با دو عالم بزرگ دیگر متحد بوده و از مشروطیت تقویت مى نمود و مقامات علمى عالى او وى را مؤثر مى کرد. بعدها بدبختانه اختلاف عقیده پیدا کرد و راه دیگر گرفت.7)
تقى زاده در تشریح رد استقراض چهار هزار لیره که قرار بود دولت ایران از روس و انگلیس بگیرد و مجلس اول با آن مخالفت کرد به نقش شیخ فضل الله اشاره دارد:
(تکیه گاه بزرگ مجلس و مایه قوت و قدرت آن علماى بزرگ تهران بود که در رأس آنها آقا سید عبدالله بهبهانى و آقا میر سید محمد طباطبائى و حاج شیخ فضل الله نورى بودند.8)
بنا به اعتقاد بیشتر مورخان و اعترافهایى که از تقى زاده نقل شد شیخ فضل الله در آغاز مشروطه با آن مخالف نبوده بلکه جزو موافقان و مؤثران در آن بوده است. از این روى مخالفت بعدى وى با مشروطه و طرح
مشروطه مشروعه برخاسته از شرایط و عللى است که نیاز به تأمل و تعمق دارد.
متمم قانون اساسى
از علل عمده پیروزى حرکتها و نهضتهاى اجتماعى وحدت و هماهنگى بین نیروهاى مبارز است. اما این وحدت و هماهنگى بعد از پیروزى که دشمن از صحنه خارج شده و یا تسلیم گردیده گاه دچار سستى و اضطراب مى شود و نیروهایى که در مبارزه شرکت داشته اند به خاطر سلایق و گاه هواهاى نفسانى و وسوسه خناسان به گروههاى متعدد تقسیم مى شوند و در این بین نیروهاى مخالف دیروز هیزم بیار معرکه مى شوند و تلاش مى کنند به نظرات و دیدگاههاى خود در این جامعه آشفته جامه عمل در پوشند و حرکت را به سیرى که در سر دارند به پیش برند.
در این وضعیت اگر مبارزان و ایجادکنندگان انقلاب سریع دست به کار نشوند و رخنه هاى ایجاد شده را در نبندند یا نتوانند از مردم کمک بگیرند و آنان را به سرعت تشکل دهند و حق و باطل را به آنان بشناسانند فرصت طلبان با خشونت و گاه به کمک بیگانگان زمام را در دست مى گیرند.
در انقلاب مشروطه چنین شد. با این که حرکت اصلى و مؤثر از جانب علما و روحانیان بود و آنان نقش اساسى را در آوردن مردم به صحنه سیاسى داشتند و بین آنان و روشنفکران هماهنگى وجود داشت بعد از پیروزى و زمانى که مجلس اول تشکیل شد و قرار بود که متمم قانون اساسى نوشته شود دو نظر و دیدگاه راجع به آن پدید آمد:
گروهى معتقد بودند متمم قانون اساسى باید ترجمه اى از قانون اساسى کشورهاى غربى مانند: بلژیک و فرانسه باشد. طرفداران این گروه روشنفکران غرب باور بودند.
و گروهى اعتقاد داشتند قوانین مصوب باید برگرفته از اسلام باشد و تخلف از قانون الهى را جایز نمى دانستند. طرفداران این نظر علماى بزرگ مشروطه و نیروهاى مذهبى بودند. شیخ فضل اللّه جزو گروه دوم بود. با این که نماینده مجلس نبود ولى براى ایجاد قانونى منطبق با اسلام در جلسات مجلس حضور مى یافت و در این جلسات و برخوردها پى برد که قانونگذاران
هیچ توجهى به قانون اسلام ندارند و همدستان آنان در روزنامه ها و مجلات جدیدالانتشار قوانین اسلامى را زیر سؤال مى برند و اسلام را تخطئه مى کنند و قوانین غربى را قوانین ایده آل مى شمارند و چنین به مردم مى نمایانند.
کمیسیون مخصوص که مسؤولیت تدوین متمم قانون اساسى را پیدا کرده بود بعد از دو ماه فعالیت متممى را که بر مبناى قانون اساسى بلژیک و فرانسه تدوین شده و یا بهتر است بگوییم ترجمه شده بود ارائه داد.
شیخ فضل الله نورى که تلاشهایش در تصویب قانون مطابق با قوانین اسلام بى نتیجه ماند و متوجه شد که آنان در پى طرح ریزى قانونى غیر اسلامى هستند در تاریخ 7 ربیع الاول 1325هـ.ق. اصلى را جهت افزودن بر متمم قانون اساسى به خط خود نوشته و در بین مردم منتشر ساخت:
(مواد احکامیة آن [مجلس] مخالفتى با قواعد مقدسه اسلام... نداشته باشد.)
براى تأمین این هدف نوشت:
(در هر عصرى از اعصار انجمنى از طراز اول مجتهدین و فقهاى متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند.
اگر آنچه وضع شده مخالف با احکام شرعیه باشد عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد.9)
با ارائه متمم قانون اساسى به مجلس مذاکرات براى تأیید و تصویب مواد آن آغاز مى شود و به خاطر اهمیت نظرات مرحوم شیخ فضل اللّه نورى عده اى از نمایندگان مجلس با آنچه در کمیسیون تصویب شده بود به مخالفت مى پردازند و در نتیجه مجلس تصمیم مى گیرد متمم قانون اساسى مورد بررسى مجدد قرار گیرد:
(و براى جلوگیرى از بدگمانیهاى مردم [مجلس] چنین نهاد که کسانى از علماء با چند تن از نمایندگان بنشینند و آن [متمم] را اصل به اصل از دیده گذرانند.10)
تصویب این پیشنهاد در مجلس باعث شد که تصویب کنندگان متمم به تکاپو بیفتند و براى تحمیل نظرات خود چاره اى بیندیشند.
گذرى کوتاه به این مقطع از تاریخ مشروطه نشانگر بروز دو بینش مختلف
است: موافقان مشروطه مشروعه و مخالفان آن.
تقى زاده که نماینده مردم تبریز و از اعضاى کمیسیون مخصوص بود در نظر داشت متمم قانون اساسى را آن گونه که در کمیسیون تصویب شده بود بدون تغییر به تأیید مجلس برساند لذا با هماهنگى که با انجمن تبریز داشت از آنان خواست که: تصویب سریع قانون اساسى را از مجلس بخواهند. از این روى در تبریز تحرکات وسیعى براى تصویب متمم قانون اساسى آغاز شد و مردم از مجلس مى خواستند که در تأیید قانون سرعت عمل داشته باشند.
در جلسه سه شنبه بیست و سوم اردیبهشت یکم ربیع الثانى 1325هـ.ق. در مجلس گفت وگو از قانون اساسى به میان آمد و چون گفته مى شد تبریزیان شوریده و تصویب آن را مى خواهند سید محمدتقى هراتى که جزو طرفداران شیخ فضل الله بود گفت:
(ما مردم باید بدانیم که مسلمانیم و قانون ما قانون مقدس اسلام است... ناچار باید با کمال دقت فصول و مواد آن را به کرّات حجج اسلامیه غوررسى نموده اگر ده هزار هم اجتماع کنند و خونها ریخته شود نباید راضى شد که بدون تطبیق و تحقیق مجرى شود.11)
به تحریک تقى زاده و طرفداران وى در تبریز غائله اى برپا شد و مجتهد تبریز را که طرفدار قانون اساسى مطابق با اسلام بود به اتهام مخالفت با مشروطه از شهر بیرون کردند و مردم در تلگرافخانه جمع شدند و خواستار قانون اساسى شدند.
هدف تقى زاده و همفکران وى این بود که با فشارى که از تبریز و یا مناطق دیگر بر مجلس وارد مى شود مجلس متمم قانون اساسى را آن گونه که در کمیسیون تصویب شده بود به تصویب برساند و پیشنهادات شیخ فضل الله نورى و دیگران به فراموشى سپرده شود. با اوج غائله تبریز و هجوم به تلگرافخانه در یکى از روزها ثقة الاسلام تبریزى براى آرامش مردم به آن جا مى رود و علت تأخیر در تصویب قانون اساسى را این گونه بیان مى کند:
(مقصود از قانون شرع تازه اى نیست. قانون شریعت محمدیه منسوخ نمى شود... احکام شرعیه
همان است که هست و تا انقراض عالم مستمر خواهد شد. آنچه ملت مى خواهد و وکلاى ملت در تحت نظارت حجج اسلام تهران مى خواهند براى آن قانون گذارند قانون سیاسى و مُلکى است.)
تلگرافهایى که بین تبریز و مجلس و علما ردوبدل مى شد نشانگر توطئه غرب زدگان در تسریع تصویب قوانین خلاف اسلام بود. اظهار نظر کسروى بعد از نقل جریان ثقة الاسلام تبریزى نشانگر دو طرز تفکر: اسلامى و ضداسلامى در نهضت مشروطه است.
وى در باره اظهرات ثقة الاسلام تبریزى مى نویسد:
(این با آنچه اندیشه پیشروان آزادى بویژه اروپا دیدگان ایشان مى بود جدایى مى داشت. این همان است که گفتیم آخوند خراسانى و حاجى شیخ مازندرانى مى گفتند. نیز گفتیم که اینان از معنى درست مشروطه و از ناسازگارى که با آن (شریعت) خواستى داشت آگاه نمى بودند12.)
اگر فقط همین یک سخن کسروى را به عنوان نماینده روشنفکران در مشروطه بپذیریم و آن را عقیده و باور مشروطه خواهان بدانیم به شیخ فضل الله حق خواهیم داد که در برابر این بینش خطرناک که از اساس با مذهب و اسلام مخالف است به مقابله بر خیزد.
تحصن در حضرت عبدالعظیم
شیخ فضل الله نورى که خطر را به خوبى احساس کرده و متوجه توطئه خطرناک غرب باوران گردید براى ایجاد قانونى منطبق با قوانین اسلامى در حضرت عبدالعظیم بست نشست و عده زیادى نیز به وى پیوستند. در اولین شماره روزنامه آستانه حضرت عبدالعظیم اهداف خود را در سه محور چنین بیان کرد:
1 . اضافه نمودن کلمه مشروعه و قانون محمدى(ص) به مشروطه.
2 . نظارت علما و مجتهدین بر قوانین مصوب مجلس شورى.
3 . اصلاح قوانین از جمله قوانین مربوط به مطبوعات و روزنامه ها که از کفریات و توهین به شرع و اهل شرع تهذیب شود13.
روزنامه اى که در حضرت عبدالعظیم توسط شیخ فضل اللّه نورى منتشر مى شد آرا و نظرگاههاى مشروعه خواهان را براى مردم روشن کرد و در پیروزى متحصنان نقش داشت. تحصن شیخ و یاران و پیروان وى با تعهد مجلس در اسلامى بودن مملکت ایران ناسخ بودن شریعت پیامبر اسلام(ص) کافه شرایع را تغییرناپذیر بودن احکام اسلام و عدم مخالفت مشروطه با احکام شریعت بیان حدود آزادى و... در 8 شعبان 1325هـ.ق. به پایان رسید14.
با این که مجلس قول داده بود نظرات متحصنان را مورد توجه قرار دهد به هیچ وجه حاضر نشد از واژه مشروعه به جاى مشروطه و یا در ردیف آن استفاده برد.
تقى زاده از گفت وگوى مجلس در باره این واژه گزارش مى دهد:
(حدود یک هفته بر سر این که مشروطه یا مشروعه باشد بحث شد و نزدیک بود که آزادى طلبان مجلس در مقابل آخوندها عاجز شوند که مخالفت وکیل صنف بقال مشروطه را نجات داد15.)
از این گزارش استفاده مى شود که مشروعه خواهان در مجلس طرفداران جدى و فراوان داشته اند که رأى یک نفر قضیّه را به ضرر آنان تمام کرده است.
شیخ فضل الله نورى براى اسلامى کردن قوانین و جلوگیرى از تسلط مفسده جویان بر ایران موافقت علماى نجف را به دست آورد.
آخوند خراسانى و عبدالله مازندرانى طى نامه اى که به مجلس نوشتند از این نظرات پشتیبانى کردند ولى مجلس با بى اعتنایى با آن برخورد کرد. از این روى متن نامه در یکى از روزنامه هاى حضرت عبدالعظیم منتشر شد16.
باید توجه داشت که شیخ فضل اللّه نورى در این مبارزه تنها نبود بلکه عده اى از علماى شهرستانها و روحانیان با نفوذ از وى حمایت مى کردند.
نویسنده (تاریخ انقلاب مشروطیت ایران) که از مخالفان سرسخت شیخ فضل اللّه نورى است و او را به رشوه گیرى و طرفدارى از روس متهم مى کند! نام عده اى از روحانیان را در کتاب خود ذکر کرده که با شیخ فضل اللّه نورى همراه بودند:
1 . حاجى میرزا حسن مجتهد معروف تبریز که با مشروطه خواهان تبریز مخالفت کرد و به تهران آمد.
2 . حاجى خمامى از علما و متنفذین گیلان که وى نیز به تهران آمد.
3 . حاجى شیخ عبدالنبى از روحانیون معروف تهران.
4 . حاجى میرزا لطف الله واعظ.
5 . سید احمد برادر طباطبائى.
6 . حاجى آقا محسن عراقى و بستگانش.
7 . پسر شیخ فضل الله که در نجف بود.
8 . نقیب السادات و سید هانى شیرازى.
9 . شیخ قربانعلى زنجانى که یکى از ملاهاى متنفذ آن سامان بود و در حدود یک صد سال داشت.
10 . مجتهد سبزوارى.
11 . سید کاظم یزدى که یکى از اعلم روحانیون نجف بود.
و جمعى دیگر از روحانیون و حکام و أعیان ولایت با شیخ فضل الله و پیروانش همصدا و همدست شدند17.تلاش پى گیر نورى و حمایت عده اى از روحانیان از نظرات و دیدگاههاى وى باعث شد که مجلس اصل دوم متمم قانون اساسى را مبنى بر نظارت علما بر قوانین مصوب مجلس به تصویب رساند. با این که قبلاً این اصل در روزنامه صبح صادق به قلم شیخ فضل الله منتشر شد مشروطه خواهان روزنامه را مجبور کردند که با (اعتذار) شماره 48 خود را ملغى کند و مجله دیگرى با شماره 48 نشر دهد18!
اساساً تصویب اصل دوم متمم قانون اساسى و اصول دیگرى که جنبه مذهبى دارد همه حکایت از نفوذ روحانیت و مشروعه خواهان و تسلیم غرب گرایان در آن شرایط زمانى است19.
گرچه آنچه مجلس تصویب کرد با لایحه پیشنهادى نورى تفاوتهایى دارد ولى تصویب آن مرهون تلاشهاى پى گیر اوست که متأسفانه این اصل تنها در مجلس دوم آن هم به صورتى ناقص اجرا شد.
امام خمینى تلاش شیخ فضل الله را در تصویب اصل دوم متمم ارج مى نهد و از ایشان به نیکى یاد مى کند و اعتقاد دارد وى در این راه به شهادت رسیده است.
(متمم قانون [اساسى] را با جدیت مرحوم شیخ فضل الله نورى به آن ضم کردند و ملت به او رأى دادند20).
(فضل الله را در راه آن [متمم] شهید کردند21).
درخواست سوم متحصنان اصلاح قوانین قوانین مربوط به مطبوعات بود.
انتشار مطالب ضد اسلامى در نشریات وابسته به مشروطه خواهان سبب بدگمانى بیش از پیش نورى به مشروطه خواهان گردید.
روشنفکران تحت تأثیر فرنگ در توهین به اسلام و مقدسات الهى هدفى جز ارضاى خواسته هاى خود و خدمت به ارباب نداشتند. هدف آنان نفى اسلام بود. مدعى آزادى بودند و سنگ آن را به سینه مى زدند ولى آزادیى براى آنان ارزش داشت که نه تنها در آن اسلام نباشد بلکه با آن مخالفت شود. آزادى که در آن تحت عنوان کهنه پرستى به مقدسات مسلمان حمله شود. آزادى که در آن به امامان معصوم و رهبران دینى توهین و بى حرمتى شود.
شیخ فضل اللّه نورى تمام این حرکات مؤذیانه روشنفکران را مى دید و با ژرف اندیشى که داشت عمق فاجعه را دریافت. وى در یکى از روزنامه هاى آستانه حضرت عبدالعظیم به مطالب روزنامه ها اشاره مى کند که به اختصار مى آوریم:
(و دیگر روزنامه ها و شب نامه ها پیدا شد اکثر مشتمل بر سب علماى اعلام و طعن در احکام اسلام و این که در این شریعت باید تصرفات کرد از قبیل اباحه مسکرات و اشاعه فاحشه خانه ها و این که افکار و گفتار رسول مختار صلى اللّه علیه وآله وسلم العیاذبالله از روى بخار خوراکهاى اعراب بوده است و این که امروز در فرنگستان فیلسوفها هستند خیلى از انبیاء و مرسلین آگاه تر و داناتر و بزرگتر و نستجیر بالله حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالى فرجه را امام موهون خواندن و اوراق قرآن مجید را در مقواهاى ادوات قمار بکار بردند و این که اگر این مردم وحشى و بربرى نبودند این همه گوسفند و گاو و شتر در عید قربان نمى کشتند و قیمت آن را صرف پل سازى و راه پردازى مى کردند...22)
این قبیل نوشته ها و فعالیتهاى برخى نمایندگان در به تصویب رساند قوانین غیر اسلامى و مخالفت آنان با شرع مقدس
به اضافه حرکتهاى مشکوک دیگر آنان مانند: اخراج مجتهد معروف تبریز شیخ فضل الله نورى را به مشروطه و مشروطه خواهان به گمان کرد.
حمایت گروه بهائیت از مشروطه بر نگرانى وى افزود و این خطر به گونه اى جدى بود که آیات عظام: خراسانى مازندرانى و تهرانى در اطلاعیه اى خطر این گروه مفسد را گوش زد کردند و نگرانى خود را از آینده مشروطه ایران ابراز داشتند:
(چون بعضى از فرق فاسد مملکت موقع را مغتنم شمرده به اسم مشروطه خواهى مقاصد فاسده خود را در لباس مشروطیت اظهار مى دارند توضیحاً للواضح اظهار مى داریم که حقیقت مشروطه عبارت است از عدم تجاوز دولت و ملت از قوانین منطبقه بر احکام عامه و خاصه مستفاد از کتاب و احکام الهى...23).
سید محمود طالقانى در مقدمه (تنبیه الامة وتنزیه الملة) نوشته میرزاى نائینى به علل بدبینى علماء نسبت به مشروطه مى پردازد:
(با آن که براى درهم شکستن مقاومت استبداد علما و توده مسلمانان پیش قدم بودند حال که مجلس برپا شد و نمایندگانى اعزام گردیدند سبکسران از فرنگ برگشته و خودباخته با سخنان و ظواهر زندگى اروپاییان به میان افتادند و با کنایه و صراحت به بدگویى از علما شروع کردند و روزنامه هاى بى بند وبار هم سخنان آنان را منتشر مى ساختند. گاهى سخن از آزادى زنان به میان آوردند گاهى کلمه حریت و مساوات را با مقاصد خود تفسیر مى کردند.
همینها موجب بدبینى و آزردگى عده اى از علمـا و مسلمانان گردید24.)
جو بدبینى نسبت به روزنامه و مجلات و گروههاى منحرف به گونه اى جدى بود که در متمم قانون اساسى ناچار به تحدید و تقیید فعالیتهاى مطبوعاتى شدند.
اصل بیستم متمم قانون اساسى تصریح مى کند:
(عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین اسلام آزاد است و متخلف مجـازات
مى شود25.)
آنچه ذکر شد در مخالفت شیخ فضل اللّه نورى با مشروطه خواهان نقش داشت. وى با این که در تأسیس اساس مشروطه بیش از همه خود را دخیل مى دانست و معتقد بود که علماى بزرگ عتبات عالیات را با اقامه دلیل و برهان با مشروطه همراه کرده است26 دخالت مشروطه خواهان را در امور کشور به ضرر اسلام و ایران مى دانست و آینده تاریکى براى جامعه اسلامى پیش بینى مى کرد. بعدها روشن شد که درست پیش بینى کرده و دستهاى مرموز به نام مشروطه آب در آسیاب دشمن مى ریخته اند شیخ فضل اللّه نورى در مذاکراتى که با سید محمد طباطبائى داشت به صراحت اعلام داشت:
(اگر امروز از این جماعت که داراى قوه و قدرتى نیستند جلوگیرى نکنید فردا که قدرت پیدا کنند چگونه مى خواهید جلو آنها را بگیرید27.)
دستگیرى و شهادت شیخ فضل الله
در یک حرکت سیاسى که دو نیروى مخالف در مقابل یکدیگر قرار دارند اگر نیروى سومى مخالف یکى از این دو نیرو باشد براى تقویت جبهه خود و شکست جبهه مقابل از مخالفان دشمن خویش حمایت مى کند و خود را مدافع آنان جلوه مى دهد بویژه اگر آنان از موقعیت سیاسى و اجتماعى مناسبى برخوردار باشند. واقعیت این است که مخالفت شیخ فضل اللّه نورى با مشروطه خواهان باعث شد که دربار مخالف مشروطه خود را مدافع مشروعه خواهان جلوه دهد. ولى باید توجه داشت که مخالفت شیخ فضل اللّه نورى با مشروطه به معناى موافقت وى با دربار و خودکامگى و مظالم آن نبوده است. او هدف مقدسى را تعقیب مى کرد و درپى مقام و کسب موقعیت اجتماعى نبود.
مستشرق انگلیسى پرفسور پیتر آورى در بررسى اصل دوم متمم قانون اساسى بعد از نقل ادعاى رشک بردن شیخ فضل الله به همگنانش در باره وى چنین اظهار نظر مى کند:
(امّا شیخ فضل الله نورى را بایستى نماینده آن مکتب فکرى دانست که حاکمیت را از خداوند مى دانند و نه از مردم و شاه. اعدام شیخ فضل الله
نورى یکى از کارهاى زشت و تندروانه مشروطه خواهان بود28.)
مشروطه خواهان که شیخ فضل الله را سدّى بزرگ در مقابل اهداف ضد اسلامى خود دیدند در آغاز به ترور وى اقدام کردند و چون به هدف خود نرسیدند تصمیم به دستگیرى وى گرفتند.
شیخ فضل اللّه نورى جزو افرادى بود که با انتخاب شهادت بر تقدس هدف خویش تأکید کرد و خط بطلان بر تمام بافته هاى یاوه گویان کشید. با این که دولت عثمانى آمادگى خود را براى حمایت از وى اعلام کرده بود29 و دولت روس براى او پرچم فرستاده بود ولى وى حاضر نشد زیر پرچم بیگـانه خود را نجات دهد و گفت:
([اآیا] رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را براى اسلام سفید کرده ام حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟30.)
از آن جا که هدف اصلى شیخ فضل اللّه نورى دفاع از اسلام و قوانین الهى بود زمانى که شاه و امام جمعه به سفارت روس مى روند و به او نیز پیشنهاد پناهندگى مى دهند نمى پذیرد. چون او نه پیوندى با روس و نه ارتباطى با انگلیس و نه اعتقادى به محمدعلى شاه داشت.
تصمیم به بازداشت شیخ فضل الله در منزل سپهدار تنکابنى فئودال پشتیبان بیگانه و وابسته گرفته شد31 و وى توسط یفرم ارمنى از افراد حزب داشناک32 که ریاست پلیس را داشت دستگیر شد33.
مستبدان مشروطه خواه در یک دادگاه فرمایشى که به ریاست شیخ ابراهیم زنجانى از اعضاى حزب دمکرات تشکیل شد به محاکمه وى پرداختند.
(این معمم زنجانى غیر مهذب34) الزامیه اى که از قبل آماده کرد بود از جیب خود بیرون آورد و براى شیخ فضل اللّه نورى خواند و دادگاه بدون این که پاسخى بشنود و دفاعى بخواهد وى را محکوم کرد35.
مشروطه خواهان براى این که در این رأى خود را محق بنمایانند اعلام داشتند: سیمهاى تلگراف به عراق آماده است و هرکسى که بخواهد مى تواند نظر علماى اعلام را سؤال کند.
آنان به گونه اى با شایعه سازى جو اجتماعى را علیه شیخ آماده کرده بودند که
کسى به فکر سؤال نمى افتاد و یا امکان آن را نداشت. آنان ادعا کردند که شیخ فضل اللّه نورى را علماى نجف تفسیق کرده اند و با این جوسازى امکان هیچ گونه فعالیتى براى نجات وى نبود. آنان نامه اى را به علماى نجف نسبت مى دهند که جعلى بودن آن روشن است36.
تأسف آخوند خراسانى از شهادت شیخ فضل الله و برگزارى مجلس ختم در منزل خود براى وى37 نشانگر عنایت علماى نجف به شیخ فضل اللّه نورى است.
علماى نجف به خاطر دورى از ایران در جریان کامل مسائل ایران نبودند و از فعالیتهاى روشنفکران غرب زده اطلاع کافى نداشتند و به گونه اى جوّ را ساختند و به ذهنها القا کردند که براى آزادى مرحوم نورى کارى صورت نگرفت.
امام در مظلومیت شیخ فضل الله مى گوید:
(مرحوم آقا شیخ فضل الله که یک آدم شاخص در ایران و مورد قبول بود همچو جوسازى کردند که حتى در نجف هم یک جورى منعکس کردند که از آن جا هم صدایى در نیامد. این جوّى که در ایران ساختند و در سایر جاها این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضى از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند و در وسط میدان به دار کشیدند و پاى آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادن اسلام را در آن وقت و مردم غفلت داشتند از این عمل حتى علما هم غفلت داشتند38.)
در این گفتار امام شهادت شیخ فضل الله را به عنوان شکست اسلام تلقى مى کند که علما نیز از عمق فاجعه غفلت داشتند. انگلستان و روشنفکران طرفدار وى به خاطر انتقام از اسلام و روحانیت و جبران ضربه اى که در نهضت تنباکو از علما و اسلام دیده بودند عالم فرزانه اى چون شیخ فضل اللّه را به سر دار بردند و عرصه را به گونه اى تنگ گرفتند که ماندن در صحنه سیاست براى عالمان دین ننگ مى نمود از این روى یکى پس از دیگرى فرا رفتند.
مرحوم شیخ فضل الله نورى به جرم دفاع از اسلام در روز 13 رجب سال 1327هـ.ق. مظلومانه به شهادت
رسید39. وى بدون ترس و تزلزل پایدارى خود را در راه اسلام ثابت کرد و غرب باوران فاسد را براى همیشه رسوا ساخت و چهره هاى ضد اسلام و ناباور به اعتقادات مسلمانى را افشا کرد و با عملکرد و شهادت مظلومانه خود دستهاى مخوف و مرموز را رو کرد و به ملت مسلمان فهماند که فریب این فریبکاران و دغل پیشگان را نخورند.
او خود را ساخته بود. سعى وى در نشر کتابهاى دعا و نوشتن کتابى در این زمینه گواه بر اهتمام آن بزرگوار به خودسازى و عبادت و انس با دعاست.
از نظر علمى مجتهدى بود بزرگ و استوانه دین. از این روى امام خمینى شهادت او را شکست اسلام در آن زمان مى دادند.
جلال آل احمد شهادت شیخ فضل الله را نشانه استیلاى غرب زدگى بر ایران مى داند و معتقد است که وى را به خاطر مشروعه و دفاع از کلیت تشیع به شهادت رساندند40.
آرى مظلومانه به شهادت رسید و عاشقانه پیشانى بر آستان دوست سود و از اخلاص و نیت پاک او بود که پس از گذشت 75 سال از شهادت وى در روز 13 رجب 1401 7 خرداد 1359 اولین دوره مجلس شوراى اسلامى در روز شهادت شیخ فضل الله افتتاح مى شود و آرمان بلند وى تحقق مى یابد.
شهادت آیة اللّه سیّد عبداللّه بهبهانى
آیة الله سید عبدالله بهبهانى از رهبران مشروطه و آزادیخواهان به شمار مى آمد. وى از آغاز نهضت مشروطه همراه با سید محمد طباطبایى و دیگر مشروطه طلبان براى استقرار مشروطه فعالیت مى کرد. زمانى که محمدعلى شاه مجلس را به توپ بست و دوران سپاه استبداد صغیر آغاز گردید تبعید شد. از تبعید برنگشته بود که مشروطه خواهان دروغین شیخ فضل الله را به شهادت رساندند.
با آغاز مجلس دوم دو حزب دمکرات و اعتدال تشکیل شد. بین این دو حزب رقابت بود.تقى زاده و گروهى از روشنفکران و برخى از روحانیان از اعضاى حزب دمکرات بودند. بنا به نقل محمدتقى بهار انگلیس در ولایات مختلف به حزب دمکرات روى خوش نشان مى داد. یکى از بندهاى مرامنامه این حزب (انفکاک قوه سیاسى از
قوه روحانى41) بود.
این حزب بر اساس تزى که داشت تلاش خود را براى تفکیک قواى سیاسى از قواى روحانى آغاز کرد. با به شهادت رساندن شیخ فضل الله زمینه را براى ازبین بردن نقش مذهب در سیاست فراهم کرد. همان گونه که شیخ فضل اللّه نورى پیش بینى کرده بود این روشنفکران غرب زده در صدد ازبین بردن بقیه نیروهاى روحانى مؤثر برآمدند.
سید عبدالله بهبهانى از کسانى بود که براى نظارت بر قوانین مجلس از سوى علماى نجف معرفى شده بود. با به شهادت رساندن او در تاریخ 24 تیر 1289هـ.ش. (جمعه 8 رجب 1328هـ.ق.)42 و پیش از او شیخ فضل اللّه نورى طرفداران تفکیک قواى سیاسى از روحانى و مخالف نقش مذهب در قانونگذارى و نظارت علما بر سیر قانونگذارى به اهداف خود رسیدند. این جریان تلخ اکنون نیز ادامه دارد. به گفته حضرت امام:
(سید عبدالله بهبهانى را کشتند مرحوم نورى را [کشتند] و مسیر ملت را از آن راهى که بود برگرداندند بر یک مسیر دیگر و همان نقشه هست که مطهرى را مى کشند. فردا هم شاید من و پس فردا هم یکى دیگر را. مسیر غیر مسیر ماست43.)
با این که مرحوم آخوند خراسانى خواستار دستگیرى قاتلان شد و علماى بلاد از درخواست آخوند پشتیبانى کردند ولى کسى توجه به این قضیه نکرد و عوامل قتل: با این که شناخته شده بودند دستگیر نشدند امّا شهرت یافت که این قتل سیاسى بوده و دمکراتها از جمله تقى زاده در آن دست داشته اند. به خاطر این اتهام و فعالیتهایى که تقى زاده علیه اسلام داشت آخوند خراسانى خواستار اخراج وى از مجلس شد 44 آن قدر این مسأله جدى بود که در بین مردم شایع شده بود که آخوند وى را تکفیر کرده است که از سوى آخوند خراسانى تکذیب شد.
از آن پس تقى زاده ناگزیر تهران را به مقصد تبریز ترک کرد. امّا با استفتائى که عالم مجاهد ابوالحسن انگجى در باره تقى زاده از آخوند کرد زمینه اى براى ماندن تقى زاده در تبریز نماند45.
روشنفکران غرب زده بعد از ترور
بهبهانى از سید محمد طباطبائى خواستند در امور سیاسى دخالت نکند و به وى اخطار کردند: اگر در مسائل سیاسى دخالت کند به سرنوشت بهبهانى گرفتار خواهد شد.
ناظم الاسلام کرمانى که از طرفداران روشنفکران وابسته بود اوضاع اسف بار آن روزگار را به خوبى ترسیم کرده و در ضمن گفتار خود به تز تفکیک قواى روحانى از قواى سیاسى که همان تز جدایى دین از سیاست است اشاره مى کند و از جوّ رعب و وحشت و ظلمى که به رعیت مى شد پرده برمى دارد:
(عموم رعیت در صدمه و اذیت مالیات بر همه چیز حتى سفیدى نمک و سیاسى زغال بسته بلکه افزوده رؤساى روحانى را خانه نشین احکامشان را پشت گوش انداخته صریح گفتند و نوشتند: تفکیک قواى روحانى از قواى جسمانى (سیاسى) مرحوم آقاى بهبهانى را در ازاء آن همه صدمه و اذیت که در طریق مشروطیت متحمل شد مقتول نمودند. آقاى طباطبائى را در خانه خود نشاندند و پیغام دادند که اگر مداخله در امور کنید مثل آقاى بهبهانى خواهید شد.
اما عدالتخانه چه عدلیه و چه اشخاص و چه اعضاء امید است در موقع خود ذکر شود46.)
پیش بینى شیخ شهید که نگران به قدرت رسیدن مشروطه خواهان ظالم بود تحقق یافت. مدعیان مشروطه آن قدر جنایت و فساد کردند که علماى طرفدار مشروطه دلسرد شدند و انزوا برگزیدند.
میرزاى نائینى با این که کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را براى دفاع از مشروطه و مشروع جلوه دادن آن نگاشته بود چنان از اوضاع نگران کننده ایران ناراحت شده بود که دستور داد کتابش را جمع آورى و از دسترس مردم دور کنند.47 حتى نقل شده که آخوند خراسانى نیز در آخر عمر نظرش از مشروطه برگشت و در نامه اى به ایران مبارزه با مشروطه طلبان را لازم دانست48.
خط روشنفکرى در ایران که همان خط غرب زدگى و مخالفت با اسلام است هنوز ادامه دارد. آنان در دوران حکومتهاى استبدادى در خدمت ستمگران قرار داشتند
و زمانى که روزنه اى به سوى آزادى باز مى شد و اسلام مطرح مى گردید دشمنى خود را با اسلام و مخالفت با قوانین رهایى بخش آن کتمان نمى داشتند. این حرکت خبیثانه پس از انقلاب اسلامى به اوج خود رسید از جمله: مخالفت با لایحه قصاص و تبلیغات گسترده در باره ممکن نبودن اجراى احکام اسلامى و...
در مشروطه غرب زدگان موفق شدند نیروهاى مذهبى مدافع اسلام را از صحنه سیاسى خارج سازند اما در روزگار ما کیاست و دور اندیشى امام و هوشیارى و پیروى درست و عاقلانه مردم از رهبرى ترفندهاى آنان را نقش بر آب کرد. امام هوشیارانه در یکى از سخنرانیها مى گوید:
(این جبهه ملى در یکى از روزنامه هایشان که من دیدم و بسیار ناراحت شدم از میرزاى شیرازى تا آقاى کاشانى تمام علمایى که در خلال این در مشروطیت براى اسلام کار کردند متهم کرده به دروغگویى. شیخ فضل الله را این قدر فحش داده. جرم شیخ فضل الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل الله این بود که قانون باید اسلامى باشد. جرم شیخ فضل الله این بود که احکام قصاص غیر انسانى نیست انسانى است. او را دار زدند و ازبین بردند و شما حالا به او بدگویى مى کنید. بعد مى رسید به آقاى کاشانى. آقاى کاشانى هم همین طور. جرم اینها همین است که عقیده شان این است که باید اسلام در ایران پیاده بشود و شما مى گویید که احکام غرب مترقى است49.)
روشنفکران غرب زده و دستهاى مرموزى که از سوى استعمار حمایت مى شدند با ایجاد اختلاف بین علما و دانشمندان دینى و با ریشه هاى مختلف رهبران مذهبى را از صحنه سیاسى کشور خارج کردند و نقشه هاى شوم خود را بى دغدغه به اجرا درآوردند. از این روى رهبر کبیر انقلاب اسلامى با درایت و کیاست از تکرار آن تجربه تلخ و توطئه هاى گوناگون دشمنان اسلام جلوگیرى کرد و علماى راستین و مدافع اسلام را به تشکل و
وحدت فراخواند و از افتراق و جدایى که باعث ازبین رفتن نیروهاى متعهد و مؤمن به انقلاب مى شود بر حذر داشت. در خصوص توطئه مشروطه خواهان اظهار داشت:
(باید از مشروطه درس گرفت که مثل فضل الله نورى را به دار نزنند50).
نکته دیگرى که نباید از آن غافل بود تلاش نویسندگان اجیر و نوکر مآب در کریه جلوه دادن چهره روحانیان انقلابى و مردمى و ضد استکبارى در دوران مشروطیت و پس از آن است. اینان تمامى سعى خود را به کار بستند تا چنین بنمایانند که روحانیت در حرکتهاى انقلابى این مرز و بوم نقشى نداشته و یا اگر داشته بسیار بسیار حاشیه اى و غیر قابل ذکر بوده است.
از آن جا که نقش آنان در حرکتهاى مردمى و اسلامى این سرزمین مثل آفتاب نیمروز غیر قابل انکار بود بر آن شدند تا خورشید را گل اندود کنند و با غبارى که خود بدان آلوده بودند بیالایند.
چنان دستهاى آلوده تاریخنگاران وابسته تاریخ را آلوده کرده که حقیقت امر براى بررسى کننده تاریخ مشتبه مى شود و هرآن احتمال دارد در دام توطئه گرفتار آید. حتى پس از انقلاب اسلامى تهمتها و سخنهاى ناروا در باره شخصیتهاى اسلامى مؤثر در مشروطیت و دیگر نهضتهاى اسلامى راه یافته است.
از این روى امام امت ریاست جمهور را که در آن زمان مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه خامنه اى بود مى خواهد که مسؤولى برگزیند تا کتابهاى درسى را بررسى کند و سخنان خلاف واقع و تهمتهاى ناروا را از آنها بسترند:
(باعث تعجب و تأسف است که نظام آموزشى کشور اسلامى ایران نسبتى به مرحوم بهبهانى رحمة الله علیه دهد که حتى کسروى با آن سوابق ضداسلامى در باره ایشان نمى دهد. کسروى ضد دین پس از تجلیل از آقایان بهبهانى و طباطبائى دستور بهبهانى و طباطبائى به مردم را در پناه بردن به سفارت یک دولت بیگانه رد مى کند. از حضرت عالى که دلسوز اسلام و انقلاب هستید اکیداً مى خواهم مسؤولى براى رسیدگى به این امور گذاشته تا در تمام این گونه
موارد شما را در جریان بگذارد... گـزارش کار را به این جانب بدهید51.)
شیخ محمد خیابانى اسوه جهاد و مبارزه
شیخ محمد خیابانى آزادمرد مجاهد و سمبل مقاومت و آگاهى اسلامى بود. مکتب رفت و دروس مقدماتى را همان جا فراگرفته. 1297هـ.ق. در خامنه تبریز چشم به هستى گشود و در زادگاهش به مکتب رفت و دروس مقدماتى را همان جا فراگرفت. پدرش حاج عبدالحمید تاجر بود و مدتى در روسیه بدین کار اشتغال داشت. وى همراه پدر به روسیه رفت پس از بازگشت به تحصیل علوم دینى پرداخت. فقه و اصول را نزد ابوالحسن انگجى مجتهد مبارز فراگرفت و به خاطر هوش و ذکاوت سرشار در علوم گوناگون: هیئت نجوم حکمت تاریخ طبیعیات ادبیات و... مهارت پیدا کرد و به مدارج بالاى علمى رسید و در زهد و تقوا سرآمد شد و مورد وثوق مردم52.
شیخ محمد خیابانى در نزد مردم محبوبیت فراوان یافت. از این روى دره دور دوم مجلس از طرف مردم تبریز به نمایندگى مجلس برگزیده شد.
روح نا آرام و عرق قوى اسلامى ـ ملى او را به سوى مبارزه با فساد در بار و توسعه طلبهاى روس در ایران کشاند. چنان در این راه ثابت قدم بود و انعطاف ناپذیر که سرانجام به دست اشقیا و وطن فروشان به شهادت رسید. رحمة اللّه علیه.
امام خمینى در موارد متعددى از شهید خیابانى به نیکى یاد مى کند و آن شهید عزیز را مى ستاید و به عنوان سمبل جهاد و اسوه پیکار علیه ظلم و استبداد مى شناساند:
(در این صد سال هرچه قیام بوده است تقریباً از اینها [روحانیت] بوده. تبریز هم خیابانى یکى از آقایان بود از علما بود. البته جنگل هم بوده اند. اینها [غیر روحانى] هم بوده اند لکن در اقلیت بودند عمده اش [روحانى] بودند53.)
امام امت در دیدار با بانوان تبریز از قهرمانان آن خطه چنین یاد مى کند:
(آذربایجان در صدر مشروطیت ستارخان و باقر خانش آن زحمات
را کشید بعد خیابانى آن کارها را کرد54.)
یادر دیدار با جهاد سازندگى تبریز در باره دلاوریهاى مردمان و قهرمانیهاى قهرمانان آن دیار مى گوید:
(شما در صف اول بودید. در مشروطه و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بودید. شما مجاهدین خیلى دارید. شما خیابانى دارید و ستارخان دارید و باقرخان دارید. علما دارید. مرحوم آقا میرزا صادق آقا از مجاهدین بود و مرحوم انگجى که اینها از تبریز در زمان ما [قیام کرده] بودند55.)
امام نه تنها از مرحوم خیابانى تجلیل مى کند بلکه به فعالیتها و کارهاى ثمربخش وى اشاره مى کند و از آنها ارزیابى مثبت دارد. از این روى ما به طور اختصار به فعالیتهاى سیاسى این اسوه جهاد و شهادت مى پردازیم.
خیابانى و اولتیماتوم روس.
شیخ محمد خیابانى با اکثریت آرا به نمایندگى مردم آذربایجان در دوره دوم مجلس انتخاب شد.
یکى از مسائل مهمى که در مجلس دوم اتفاق افتاد طرح اولتیماتوم روس به دولت ایران بود که با مخالفت شدید شهید خیابانى رو به رو شد و همین مخالفت باعث شد که مجلس در ابتدا به اولتیماتوم روس رأى منفى بدهد.
در تاریخ هفتم ذى حجه 1329هـ.ق. دولت روسیه اولتیماتوم چهل و هشت ساعته اى به دولت ایران داد و در آن سه درخواست را مطرح کرد:
1 . شوستر آمریکایى از ایران اخراج گردد.
2 . دولت ایران بدون موافقت روس و انگلیس از هیچ کشورى کمک دریافت نکند.
3 . مخارج لشکرکشى روس به ایران را بپردازد.
اگر دولت ایران این درخواستها را رد کند قواى روس از قزوین به سمت تهران حرکت خواهد کرد.
این اولتیماتوم موج آفرید و سروصداى زیادى را سبب شد و هیجانات و احساسات مردم شعله کشید. با آن که دولت ایران اولتیماتوم را پذیرفته بود و در صدد کسب اختیارات از مجلس مردم خواستار مقاومت
بودند و خواهان ایستادگى در برابر این زورگویى کشور بیگانه.
وثوق الدوله وزیر خارجه وقت در نطقى که در مجلس داشت بر لزوم پذیرش اولتیماتوم تکیه ورزید شیخ محمد خیابانى با این که فرصت کم بود در مضرات و خطرات قبول اولتیماتوم سخن گفت و با سخنان بلیغ و استوار خود با آن به مخالفت برخاست56.
بعد از نطق خیابانى مجلس با اولتیماتوم به مخالفت برخاست و دولت روس به خاطر سرسختى مجلس مدت پذیرش اولتیماتوم را شش روز دیگر تمدید کرد. چون خطر اشغال ایران مطرح بود قرار شد کمیته اى مرکب از پنج نفر از نمایندگان در این باره تصمیم بگیرند. آنان بعد از شور و مشورت اولتیماتوم را پذیرفتند.
طرح توسط صمصام السلطنة رئیس الوزراء به مجلس ارائه شد و وى زمانى را براى طرح اولتیماتوم انتخاب کرده بود که فرصت براى مذاکره و گفت وگو در مجلس نباشد. عده زیادى از مردم براى شنیدن اولتیماتوم به مجلس آمده بودند و منتظر جواب مجلس بودند. شوستر در باره عکس العمل نمایندگان در موقع طرح اولتیماتوم در مجلس مى نویسد:
(در این رأى و اظهار در حالت سکوت تام خوانده شد. بعد از ختم آن به طورى سکوت و بهت بر تمام مردم کارى شد که هفتاد و شش و کلاى موجوده پارلمان از پیرو جوان علما و پیشوایان مذهبى و وکلاى عدلیه و اطبا و شاهزادگان در جاى خود مثل اشخاص سکته کرده بى حس و بى حرکت ماندند.
یک عالم محترم اسلامى ایستاده و در موقعى که وقت به سرعت و بى خبر مى گذشت و هیچ رأیى نمى توانستند بدهند آن بنده خدا نطق مختصر مناسب حال و به موقعى نموده و گفت:
(شاید مشیت خداوند بر این امر قرار گرفته باشد که آزادى و استقلال ما به زور از ما سلب شود ولى سزاوار نیست که ما خودمان به امضاء خود [آن را] از دست داده و ترک کنیم).
و دستهاى مرتعش خود را براى دادخواهى و تظلم به سمت مردم حرکتى داده و در جاى خود
نشست57.)
شوستر اضافه مى کند بعد از این مخالفت تنها چند نفر از نمایندگان ترسو از مجلس خارج شدند و بقیه به اتفاق آراء اولتیماتوم روس را رد کردند.
شوستر گرچه نام عالم محترم اسلامى را ذکر نکرده ولى شخصیتى که در هنگام طرح اولتیماتوم علیه آن سخنرانى کرد شیخ محمد خیابانى بود. البته علماى دیگر مانند: مدرس با آن مخالف بودند ولى در مذاکرات مجلس سخنى از مرحوم مدرس در مخالفت با این طرح نقل نشده است; چرا که دولت زمانى را براى طرح اولتیماتوم انتخاب کرده بود که فرصت مذاکره نباشد. با این که مجلس با آن مخالفت کرد ولى چون تهدید جدى بود پنج نفر از نمایندگان انتخاب شدند که در این باره تصمیم بگیرند. از جمله آنان شهید مدرس بود58.
با پذیرش اولتیماتوم از طرف دولت ایران و بسته شدن مجلس دولت روس به آزار و اذیت آزادیخواهان برخاست گروهى را دستگیر و تبعید کرد.
مرحوم خیابانى. از طریق مشهد از راه عشق آباد به روسیه رفت و بعد از مدتى به تبریز بازگشت و به کسب تجارت و مطالعه مسائل اجتماعى سیاسى پرداخت.
دستگیرى شیخ محمد خیابانى
با وقوع انقلاب در روسیه و تضعیف قدرت آن کشور در ایران وضعیت جدیدى پدید مى آید. خیابانى فعالیتهاى سیاسى خود را از سر مى گیرد و حزب دموکرات آذربایجان را که پنج سال به حال تعطیل بود از نو تشکیل مى دهد و روزنامه (تجدد) را به عنوان ارگان حزب منتشر مى کند و به روشنگرى مى پردازد با همراهى و همکارى دوستان همفکر کنفرانس ایالتى مرکب از 48 نفر از نمایندگان شهر تبریز و ولایت آذربایجان تشکیل مى دهد و کمیته ایالتى را برمى گزینند.
شالودَه تشکیلات ژاندارمى را در آذربایجان پى ریخت و قریب پانصد نفر ژاندارم به کار گرفتند و بر آن بود که این تشکیلات را توسعه دهد که ورود قشون عثمانى مانع از این کار شد59.
در اواخر شعبان 1337 ترکان عثمانى به بهانه تنبیه آشوریها و آزاد ساختن ارومى و سلماس به آذربایجان آمدند و از خیابانى خواستند که حزب دمکرات را منحل و به اتحاد اسلام بپیوندد. زمانى که در مذاکرات خود با خیابانى به نتیجه دلخواه خویش که به دست آوردن آذربایجان بود نرسیدند در هشتم ذیقعده 1337هـ.ق. خیابانى و دو تن از یاران او را دستگیر کردند که یکى را تبعید و دیگرى را همراه خیابانى به مدت دو ماه در زندان نگهداشتند. خیابانى پس از رهایى از زندان به تبریز بازگشت و فعالیتهاى خود را از سر گرفت. این در زمانى بود که مجلس در آستانه انتخابات دوره چهارم بود60.
قیام خیابانى
با سرنگونى حکومت استبدادى تزار سپاهیان روس خاک ایران را ترک کردند و ایران از جانب همسایه شمالى تهدید نمى شد. انگلستان که از مدتها با روسیه در گرفتن امتیازات رقابت داشت براى کسب موقعیت بیشتر در حالى که رقیبى براى خود نمى شناخت قرارداد ننگین 1919م. را با دولت وثوق الدوله منعقد کرد. طبق این قرارداد امتیاز ساختن راه آن راه شوسه تشکیل ارتش منظم براى ایران به انگلیسیها واگذار شد و آنان براى تأمین مخارج این طرحها به ایران وام مى پرداختند و از طریق گرفتن مالیات و در اختیار داشتن گمرک ایران بازپرداخت آن راتضمین مى کردند61.
این قرار داد موجى از ناخشنودى و اعتراض پدید آورد. پیشوایان سیاسى و دینى ایران و افراد سرشناس و روشنفکر و بازرگانان در محافل و مطبوعات انزجار و نفرت خویش را از آن اعلام داشتند. متن قرارداد روز 13 ذیقعده 1337هـ .ق. یک روز پیش از حرکت احمدشاه به اروپا منتشر گردید. این قرارداد شش ماده اى ضامن همه منافع انگلیسیها در ایران بود و دو رکن اعظم کشور: ارتش و دارایى را تحت نظر مستشاران انگلیسى قرار مى داد و تسلط کامل و بلامانع انگلستان را بر ایران تأمین مى کرد.
با این که قرارداد مى باید به تصویب مجلس برسد ولى انگلیسها منتظر تصویب مجلس نشدند و به اجراى آن پرداختند. مقدمات انتخابات مجلس چهارم توسط وثوق الدوله به گونه اى فراهم مى شد که نمایندگان منقاد و مطیع به مجلس راه یابند تا قرارداد بدون چون و چرا به تصویب برسد.
وثوق الدوله بدین منظور فعالیتهایى را در تبریز آغاز کرد و بر آن بود کسى از حزب دموکرات آذربایجان به مجلس راه نیابد ولى حزب دمکرات آذربایجان توانست شش کرسى از نه کرسى نمایندگان تبریز را به دست آورد.
روزنامه تجدد ارگان فرقه دمکرات در باره این قرارداد ننگین نوشت:
(مادامى که این قرار داد از تصویب مجلس نگذشته ما آن قرارداد را بیش از یک ورق پاره چیز علیحده نمى دانیم و ترتیب اثرى به آن قرارداد نمى دهیم62.)
وثوق الدوله که مى دانست با حضور خیابانى همفکرانش تصویب قرارداد در مجلس آسان نخواهد بود از راههاى گوناگون براى به تسلیم واداشتن خیابانى بهره برد. نمایندگانى گسیل داشت تا تطمیعش کنند و کسانى را مأمور ساخت تا به تهدید وى پردازند و یا به قتل او دست یازنـد.
وثوق الدوله بى توجه به نظر مجلس و تصویب قرارداد از سوى نمایندگان مستشاران انگلیسى را به کار گرفت.
خیابانى مى دانست که این مزدور نخواهد گذاشت نمایندگان واقعى مردم به مجلس راه یابند و در نتیجه قرار داد به تصویب خواهد رسید. از این روى درنگ را جایز ندانست و مخالفت علنى خود را با قرارداد آغاز کرد و در روز شانزدهم رجب 1338هـ.ق. 17 فروردین 1399. علیه دولت ارتجاعى و فاسد وثوق الدوله قیام کرد63.
خیابانى در پى ایجاد تحول اساسى در سیستم حکومت ایران و احیاى آزادى و استقلال این کشور بود. گام نخست را بیرون راندن اشغالگران خارجى مى دانست و بر این اساس وى منطقه آذربایجان را به عنوان (آزادیستان) اعلام کرد. او مى خواست تمام ایران مانند منطقه تحت نفوذش از تحت سلطه بیگانه و مزدوران خود فروخته آزاد باشد. بدین جهت در صدد ارتباط با نهضت جنگل برآمد و فردى را به نام حاج آخوند نزد میرزا کوچک خان فرستاد64.
قیام خیابانى در تبریز با استقبال با شکوه مردم روبه رو شد.در روز قیام در حضور حدود بیست هزار نفر به ایراد نطق پرداخت و
گفت:
(امروز من رسماً به همه جهانیان اعلام مى کنم: ما علیه این حکومت که قرارداد خانمان برانداز وثوق الدوله و انگلیس را منعقد کرده قیام کرده ایم و چون تبریز که محل نشو و نماى آزادیخواهان است در تحمیل آزادى پیشقدم بوده و فدائیان خود را در راه استقلال و عظمت ایران به خاک سپرده است اسم آذربایجان را به آزادیستان تبدیل نموده از این تاریخ رسمیت آن را اعلام مى نماییم65.)
قیام خیابانى در تبریز حدود شش ماه طول کشید. در این مدت همه روزه طى مراسمى به سخنرانى مى پرداخت و اهداف و نظرات خود را با بیانى شیوا و استوار اعلام مى داشت.
او در این سخنرانیها ا ز وظیفه فداکارى حیات اجتماعى آزادى استقلال مساوات در برابر قانون و... سخن مى گفت. روح شجاعت و اعتماد به نفس را به مردم مى دمید.
او اولین وسیله ترقى را داشتن روح تجدد مى دانست و بر این باور بود که جامعه ما باید همراه با زمان در راه ترقى و تکامل گام بردارد66.
شهادت خیابانى
با مخالفتهایى که با قرار داد وثوق الدوله شد کابینه او سقوط کرد و مشیرالدوله امور را بر عهده گرفت. او مخبرالسلطنه را به حکومت آذربایجان نصب کرد.
با تمهیداتى که از قبل فراهم کرده بود و تزویرى که به کاربرد رئیس قزاقخانه را با خود همراه ساخت و شبانه قزاقان را وارد کرد و بعد از به خاک و خون کشاندن عده اى بسیار ستاد دموکراتها را به تسخیر خود درآوردند و با تزویر و نیرنگ به مقرّ شهید خیابانى راه یافتند67 و آن عبد صالح را ناجوانمردانه به شهادت رساندند و ملت ایران را از مشعلى فروزان و چشمى بیدار محروم ساختند.
با مبارزات شیخ محمد خیابانى آشنا شدیم و دانستیم که وى:
1 . شخصیتى آگاه و مطلع از علوم مرسوم حوزه (فقه و اصول) بوده و در علوم دیگر مانند: حکمت تاریخ هیئت
ادبیات و... نیز مهارت داشته است.
کسروى مى نویسد:
(اولین بارى که من با شیخ محمد خیابانى آشنا شدم در مدرسه طالبیه تبریز بود که در آن جا (هیئت بطلیموس) تدریس مى کرد و از (جَوْزَهَر) (فلک اول) بحث مى کرد68.)
2 . شیخ محمد خیابانى امام جماعت بود امّا تنها به خواندن نماز اکتفا نمى کرد بلکه مسجد را سنگرى مى شناخت که در منبر و محراب آن باید از اسلام و استقلال کشور اسلامى ایران دفاع کرده آن گونه نبود که تنها نماز اول وقت را وظیفه خود بداند بلکه با اطلاعات وسیع علمى و سیاسى که داشت به تجزیه و تحلیل اوضاع اجتماعى و سیاسى مى پرداخت. وى عالمى بود آگاه به زمان و مطلع از توطئه دشمنان.
3 . علاوه بر مهارت علمى مرداندیشه و فکرنو و داراى طرح و برنامه در زمینه مسائل اجتماعى بود. طرح تجدد و ترقى ایران را مطرح مى کرد. نه تنها خواندن روزنامه را در آن دوران جایز مى دانست بلکه امتیاز روزنامه (تجدد) را به دست آورد و از طریق آن افکار خویش را نشر مى داد و به روشنگرى در جامعه مى پرداخت. از این روى وى یکى از نیروهاى مترقى و آگاه ایران به حساب مى آمد.
4 . از نظر سیره و روش وى را شخصیتى زاهد و با تقوا معرفى کرده اند که از اخلاق نیک و پسندیده برخوردار بوده است.
وى شخصیتى با شهامت شجاع و نترس بود و از اعتماد به نفس برخوردار. لذا در مقابل دشمنان ایستاد و هیچ گاه تسلیم خواسته هاى نامشروع آنها نشد.
5 . به استقلال ایران و گسترش عدالت و رسیدگى به وضعیت نابسامان مردم مى اندیشید و در این راه به مبارزه و جهاد پرداخت. سخنرانیهاى وى در جهت پى ریزى چنین جامعه اى بود.
6 . از استقلال فکرى و استقلال موضع برخوردار بود. او نه تنها با روسیه درگیر و در تضاد بود بلکه آن زمان که دولت عثمانى با طرح (اتحاد اسلام) در پى گسترش نفوذ خود در ایران و مخصوصاً آذربایجان بود با آن به مخالفت برخاست.
7 . از آن جا که به استقلال ایران مى اندیشید با آنچه که بر این اصل
خدشه وارد مى ساخت سر ناسازگارى داشت. مبارزه وى با اولتیماتوم روس و قرارداد ننگین وثوق الدوله و اعلام استقلال آذربایجان در این راستاست.
افکار مترقى و اندیشه هاى اجتماعى و سیره عملى شهید خیابانى براى جامعه ما مخصوصاً حوزه هاى علمیه آموزنده و مفید است.