بار دیگر مرجعیت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
با تلخ کامى و اندوه اطلاع یافتیم که عالم ربانى فقیه اهل بیت عصمت وطهارت شیخ الفقهاء و المجتهدین مرجع اعلاى شیعه حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج شیخ محمد على اراکى دار فانى را وداع گفته و جهان تشیع را به سوگ خود نشانیدند.

این عبد ممتحن خدا و عالم زاهد و پارسا و این ذخیره گرانبهاى الهى در روزگار ما و این بقیه سلف صالح و یادگار اساتین علم و عمل و تقوا از جمله برگزیدگانى بود که عمر طولانى و پر برکت را بى کمترین خدشه و شائبه اى در طهارت و نزاهت و قداست و معنویت به سر آورد. راه خدا را با گامى استوار و اراده اى خلل نا پذیر طى کرد و یک قرن دل و جان منور و پاکیزه خود را در برابر جلوه هاى رنگارنگ دنیاى فانى تسلیم ناپذیر و تسخیر ناپذیر نگاه داشت.

در امتحانهاى دشوارى که در یک زندگى صد ساله و در حوادث بزرگ و کوچک آن در برابر هر کسى قرار مى گیرد مانند کوه استوار و بى تزلزل باقى مى ماند. هرگز به دنیا و مقام و جلال آن نیندیشید و هرگز احساسات شخصى ایشان را از شناختن و پیمودن راه خدا باز نداشت. به سوى شهرت و محبوبیت و مقبولیت قدمى برنداشت و آن گاه که مقدس ترین و گرامى ترین نوع شهرت و محبوبیت با انتخاب شدن از سوى میلیونها انسان موٌمن به مرجعیت تقلید به سراغ ایشان آمد با آن بسى کریمانه و بزرگ منشانه روبه رو شد. اگر چه حاجت مردم را بر آورد و از آنان در راه خدا دستگیرى کرد; اما خود همان عبد محتاج الهى باقى ماند و دل خاشع و روح پارساى خود را با محبت الهى و ولایت اولیاى معظّم خدا بیش از پیش پیوند زد.

اکنون آن جان پارسا به ملکوت اعلى پیوسته و آن دامان پاک از عالم ماده برچیده شده است.

او از حقیقت( لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) بر خوردار و به مجاورت ارواح مطهّر اولیا و صلحا سرافراز است ولى جهان تشیع و حوزه هاى علمیه عزادارند.

این جانب این ضایعه بزرگ را به ساحت مقدس ولى الله الاعظم ارواحنا فداه و به فرزندان
گرامى و فاضل و بیت شریف ایشان و نیز به عموم شیعیان جهان و ملت بزرگ اسلام و حوزه هاى علمیه مخصوصاً حوزه عظیم الشأن قم که این بزرگوار یکى از بنیانگذاران و استوانه هاى آن بودند تسلیت مى گویم.بى شک حوزه علمیه فیاض و پر برکت قم صدقه جاریه اى است که جهان اسلام در آزمونهاى دشوار و در امر تقلید و هدایت عام دینى مى تواند از برکات آن استفاده کند. این حوزه اى که در دوران معاصر منشأ بزرگترین و پاکترین انقلاب جهان شد و رهبرى همچون شخصیت درخشان و کم نظیر امام خمینى رحمة الله علیه را به جهان اسلام هدیه کرد و ذخیره گرانبهایى چون مرحوم آیت الله العظمى اراکى را که سالیانى در حریم خویش براى لحظه نیاز جامعه اسلامى محفوظ داشته بود به هنگام تقدیم امت اسلامى کرد. امروز نیز على رغم دشمنان اسلام منبع عظیم و تمام نشدنى رجال فقاهت و تقواست. امروز بحمدالله شخصیتهاى علمى بزرگى در آن حوزه پر فیض و پر برکت سرگرم تحقیق و تدریس و تربیت شاگردان و فراهم آوردن آثار علمى و تهذیب نفس و کمک به امت مسلمانند و به فضل الهى نییاز مردم به مرجع تقلید جامع الشرایط از آن حوزه مبارکه برآورده گردیده است. البته در میان دشمنان اسلام از سالها پیش همواره تلاش کرده اند که این مشعل درخشان را خاموش و کم فروغ کنند و بخصوص پس از شروع نهضت اسلامى در قم جدّ و جهد آنان براى منزوى کردن حوزه قم چند برابر شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى خصومت آشتى ناپذیر استکبار جهانى و همه دشمنان اسلام با حوزه علمیه قم علنى تر و بسى خصمانه تر گردید و بغض آنان در انواع تبلیغاتشان بیش از پیش آشکار شد. ولى بحمدالله عظمت علمى این مرکز عظیم جهانى و وجود شخصیتهاى بزرگ علمى و تقوایى در آن بر همه ترفندها فائق آمده است و همچنان مرکز توجه و ارادت و عشق و ایمان ملت مسلمان بخصوص شیعیان سراسر جهان باقى مانده است و از این پس هم همین گونه خواهد بود. از خداوند متعال سر بلندى و عظمت حوزه مقدّسه قم و دیگر حوزه هاى پر برکت علمى را مسألت نموده و امیدوارم توجهات حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه شامل حال علماى اعلام و فضلا و طلاب جوان این حوزه ها بوده و ملت مسلمان را از برکات علمى آنان برخوردار فرماید.والسلام على عبادالله الصالحین

سید على خامنه اى
بیست و ششم جمادى الآخرة 1415
نهم آذر 1373
ما نیز این مصیبت بزرگ را به ساحت مقدس امام زمان (عج) رهبر معظّم انقلاب اسلامى و حوزه هاى علوم دینى تسلیت مى گوییم.

حوزه

بار دیگرمرجعیت
مرجعیت از آغاز تاکنون کانون خیزشهاى عدالت خواهانه و سنگر پر مهر مجاهدان راه خدا و کعبه آمال ستمدیدگان بوده است. مظلومان و محرومان را پناه بوده و ره گم کردگان را چراغ.همیشه تاریخ بر مناره بلند شهر دین نور افشانده تا مسافران کوى دوست را به وادى امن رهنمون شود. آنان را که در جست وجوى معبود بوده اند قبله نما بوده و آنان را که در پى صفا و معنویت بوده اند مشکات. صخره وش در برابر تندبادها سهمگین ایستاده و نگذارده بر حصار اندیشه خللى وارد آید که این ورقى است زرین و پرافتخار وسطر سطر آن خون است و حماسه جهاد است و ایثار.

مرجعیت ساحل نشین نشد و تماشاگر امواج خروشان دریا بلکه در دل دریا و میان امواج قهرمانانه سکاندارى کرد. این بود که در چشم عزتمداران عزیز شد و در دل دردمندان جاى گرفت و مقتداى مجاهدان راه خدا شد و توانست با این نیروى عظیم مردمى سدها را بشکند و موانع را بزداید و پرچم عزت اسلام را به اهتزاز درآورد. در جاى جاى دار الاسلام مى توان نقش پرشکوه این مردان با شکوه را دید که شکوهمندانه
به پیش رفته اند و شکوه آفریده اند.

اینک که ما در عصر امام خمینى مى زییم عصرى که با یَد و بیضاى آن مرد بزرگ تاریخ نقش و افسون تمامى سَحَره نقش برآب شد و تمامى اژدهاهاى هول انگیز و خون آشام سر بر خط تسلیم گذاردند مرجعیت شکوه و عظمت دیرین خود را بازیافت و لباس نوى بر تن آراست و گرد و غبار قرون را از تن زدود مرجعیت را رسالتى است دیگر وراى رساله و مدرس و مدرسه و اخذ و پرداخت.

آن مرد بزرگ دوران ما از سکوى پرحشمت مرجعیت بهترین و زیباترین بهره را به سود دین خدا و خلق خدا برد. تاریکیها را زدود و ما را از ظلام جهل و ننگ به درآورد و در دنیاى روشن و روشنى آفرین استقرار بخشید و این میراث گرانبها را براى حوزه ها شیعه و نهاد مقدس مرجعیت به ودیعت نهاد تا آنان که بر این سکو فرازند با همین زیبایى و روشنایى و اوج به دیگر نسلها بسپارند.

آن احیاگر عظیم القدر قرن ما جامه توانایى را که سالهاى سال بود جموداندیشان از تن دین به درآورده بودند بر تن دین پوشاند و قوى و منطقى و مستدل با حرف و عمل نمایاند که دین توانایى درست و دقیق بر اداره جامعه و ارائه برنامه براى انسان را از گهواره تا گور دارد. زنده است و پویا و توانا بر استقرار وگسترش عدالت و تنظیم و اجراى برنامه هاى سعادت آفرین.

این منشور جاودان را با خضوع و فروتنى تمام به مرجعیت شیعه تقدیم داشت تا از گزند حوادث مصونش بدارند و نگذارند جموداندیشان و مقدس مآبان و بى دردان و ساحل نشینان این راه کوفته و همواره شده را با کژاندیشیهاى خود ناهموار کنند و بیغوله و خراب.

او دشمن را خوار کرد و زبون و از این سرزمین بیرون. به همگان فهماند و نمایاند که مرجعیت شیعه نمى تواند عربده مستانه دشمن را بر خرابه هاى شهر دین تحمل کند یا خود باید جام مرگ را سرکشد و به افتخارات گذشته بپیوندد و یا دشمن را از اوج کاذب به زیر آورد و به خاک مذلتش بیفکند و این ننگ بزرگ را از دامن شهر بزداید.
او پس از این پیروزى عظیم و دورریختن جسدهاى عفن دشمنان عفن آفرین بر ساحل امن کناره نگرفت بلکه با چشمان بیدار و هشیار و تیزنگر تا عمق خانه دشمن را مى کاوید که مباد این مار کرخت و زخم خورده به جان آید و به جان ملت مسلم افتد. همیشه دغدغه خاطر داشت و نگران بود و با این سیره حسنه فهماند که بر خلاف پندار مغرضان و بى خبران نهاد مرجعیت همیشه نگران آینده مسلمانان و دینداران است و حرکات دشمن را زیرنظر دارد و غفلت از این امر راگناه نابخشودنى مى داند.
او با تمام وجود تمنا کرد که ثقل اکبر را پاس بدارند و به ثقل کبیر مهر بورزند و آن گاه با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا چهره در نقاب خاک کشید رحمة اللّه علیه.

جامه اى که او به قامت مرجعیت پوشاند مرجعیتى که او به تفسیرش پرداخت و نقشى که او از مرجعیت ترسیم کرد دشمن را بیش از پیش حساس کرد و بیش از پیش به نقش عظیم مرجعیت واقف شد از این روى طرحها و برنامه ها ریخت هزاران هزار ساعت به تحلیل و مطالعه روى این سوژه دشمن شکن و بیدارگر پرداخت و هزارها هزار هیزم بیار معرکه و افسونگر و معرکه گیر را به کار گرفت و از بام تا شام به تخریب این بناى عظیم و سر به فلک کشیده پرداختند.

میرزاى بزرگ پس از پیروزى نهضت بزرگ تنباکو امّا نه به بزرگى انقلاب اسلامى خردکننده دشمن امّا نه به خردکنندگى خیزش عظیم ایران اسلامى عزت بخش مرجعیت و حوزه ها و روحانیت اما نه به این پایه از عزتى که انقلاب اسلامى به مرجعیت و حوزه ها و روحانیت داد در جمع یاران گریست. پرسیدند:

آقا! چه وقت گریستن است؟

زمان زمان شادى است. این حرکت پیروزمندانه شما موجى از شادى دربین مسلمانان آفریده حال شما اندوهگین هستید.

میرزاى بزرگ پاسخى حکیمانه داد. بله باید اندوهگین بود و گریست که دشمن به نقش بنیادین مرجعیت و روحانیت پى برد. از این پس باید منتظر کنیه توزیها و زهرکین
پاشیدنهاى او باشیم. از این پس روحانیت آماج تیرهاى زهرآگین او خواهد بود!

تاریخ گواه این سخن حکیمانه است که پس از آن واقعه عظیم چه لجن پراکنیهایى که از سوى دشمنان علیه روحانیت نشد چه غوغاها که نیافریدند چه دارها که بر نیفراشتند چه زندانها که براى این انسانهاى خداجوى نساختند و...

حال آیا پس از این رستاخیز عظیمى که خمینى عزیز بیافرید و در کارنامه مرجعیت به ثبت رساند دشمن خواهد گذارد یک روز بى دغدغه و تشویش بر مرجعیت و روحانیت بگذرد؟ آیا هرروز سوژه اى را ساز نخواهد کرد؟ پس باید کارى کرد که سوژه اى نیابد که ساز کند. روزنه ها را بست. روزنه هایى که امکان ورود دشمن از آنها مى رود: فراخواندن به خود مقام طلبى مرید بازى به فکر خویش بودن نه به فکر دل ریش مردمان شهید داده و محرومیت کشیده براى استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى بى تفاوتى بى اعتنایى به برنامه هاى انقلاب و...

دشمن از آن جایى نفوذ مى کند که حصارى فروریخته باشد یا روزنى ایجاد شده باشد. چه روزنى بهتر و مطمئن تر از این که فردى با این مقام و موقعیت در درون بمیرد و انگیزه اى به جز بسط نفوذ خود نداشته باشد به هرقیمتى.

امروز مرجعیت در آزمونى سخت گرفتار آمده است. البته از آن جا که گذشته اش افتخارآمیز بوده و از آزمونهاى شگفت تاریخ سربلند به درآمده است امید مى رود که از این آزمون عظیم و سرنوشت ساز به سلامت و موفقیت به درآید. امّا نکاتى است که گفتن و باز گفتن آنها بر هشیاریها مى افزاید.

مى دانیم و مى دانید امروز با توجه به این که زمینه گستردن اسلام و فراخواندن مردمان به اسلام به عالى ترین وجه مهیا شده و کشورى با تمامى امکانات و ذخائر و مردمان پرشور و پرتوان در خدمت اسلام و اجراى فرامین سعادت بخش اسلام قرار گرفته و فقیه جامع الشرایط بیدار و آگاه مدبر و شجاع در رأس مخروطه قدرت جاى دارد قوانین همه از اسلام نشأت گرفته راهها امن است و مردم در امنیت مى زیند و دولتمردان اسلامى تمام همّ و توان خویش را به کار گرفته اند که عدل و قسط برقرار
گردد و حق ضعیف از قوى بازستانده شود و دانش گسترش یابد و جهل رخ بربندد و دین در دلها جاى گیرد و... نهاد مرجعیت که در گذشته براى بسیارى از این امور دغدغه خاطر داشت امروز دغدغه خاطر ندارد با حداقل بسیار کمتر از گذشته دارد.

در گذشته مراجع ذى نفوذ و پرقدرت بسیارى از اوقات خویش را صرف این امور مى کردند در عین حال به توفیق چندانى دست نمى یافتند و پس از پى گیریهاى مجدانه و تلاشهاى وسیع نه تنها کار آنچنان که باید و شاید بر وفق مراد انجام نمى گرفت که بسیار و بسیار با خواسته آنان فاصله داشت. به دقت بنگر ید به زندگى بزرگان صاحب نفوذى که در دوران حاکمان زور مى زیسته اند و ببنید که چقدر توفیق رتق وفتق امور را مى یافته اند و چقدر در گرفتن حق ضعیف از قوى موفق مى شده اند و در اجراى دیگر مسائل شرعى و انسانى.

حال که بسیارى از این مشکلات حلّ شده و مردان متدین مخلص ایثارگر و عادل در کار رفع گرفتاریهایند و قواى نظامى و انتظامى در خدمت مردمند و در حفظ مرزها کوشایند و دست متجاوزان را کوتاه کرده و مى کنند و چندین نهاد در خدمت بى بضاعتان و مستضعفانند و نیازهاى آنان را برمى آورند و رسانه هاى جمعى و گروهى و مطبوعات به نحو احسن در تشریع و تبیین مسائل شرعى مردم مى کوشند نهاد مرجعیت علاوه بر تأیید و تشویق اینان و ابراز خرسندى از این همه نیکى و نیکى گسترى در این دوران طلایى و فضاى عطرآگین با توان و قدرت علمى که دارد اگر با انسجام و تشکیلات دست به کار شود و از موقعیت پیش آمده و امکانات موجود بهره ببرد قادر خواهد بود با تبین و تشریح احکام و مقررات سعادت بخش اسلامى شالوده تمدن قویّ اسلامى را پى ریزد و در آینده نه چندان دور شاهد شکوفایى و عرصه دارى فقه آل محمد(ص) باشد.

در گذشته مراجع بزرگ از کمترین امکانات بهره مى گرفته اند. اگر پادشاهى وزیرى وکیلى و صاحب نفوذى در دستگاه کوچک ترین علاقه اى به مسائل اسلامى و به عالمان اسلامى نشان مى داد آن بزرگان در راه نشر دین و رفع نابسامانیها و
ناهنجاریهاى اجتماعى بهره مى گرفته اند. حال اگر انسانى فقیه عادل لایق با تجربت عاشق و شیداى اسلام ناب و عدالت دلسوزترین دلسوزها نسبت به سرنوشت مسلمانان در رأس نظامى قرار بگیرد و بدنه اصلى نظام را نیز انسانهاى شایسته فرهیخته اسلام شناس در دست بگیرند وظیفه نهاد مرجعیت چه خواهد بود؟ چه رفتار و برخوردى باید داشته باشد و چگونه باید مشى کند؟

از مسلمات است که حرکت آن نهاد و افراد وابسته نباید به گونه اى باشد که کوچک ترین اصطکاکى را با نظام این چنین عدل گستر داشته باشد چه برسد به این که خداى ناخواسته مانع اجراى فرامین الهى و تأمین رفاه مردم و گسترش اسلام ناب باشد.

انتظار تنها این نیست که فقیهى در چنین نظامى در محفل خصوصى و عمومى سخنى نگوید که علیه نظام تمام شود و یا مانعى ایجاد کند یا امیرى را خفیف کند و خدمتگزارى را بى حیثیت بلکه انتظار است که علاوه بر درک دقیق جایگاه خود در نظام اسلامى و وجود فقیه جامع الشرایط در رأس و تبیین درست این موضوع براى مردم و مریدان و مشخص کردن قلمرو فتواى خود و حکم حاکم و روشن کردن وظیفه مریدان و پیروان خود در قبال فتوایى که وى صادر مى کند و حکمى که حاکم ابلاغ مى فرماید با مطالعه دقیق در منابع گرهى از گرههاى نظام را بگشاید و با پروردن شاگردان خوش استعداد بدنه نظام را تقویت کند و در تمامى صحنه هاى حقوقى سیاسى اجتماعى و اقتصادى حضور بیابد و به گونه قوى و مستدل پیام اسلام را ابلاغ کند.

کنار نشستن و نق زدن و کنایه زدن که کار انسانهاى ضعیف و کم مایه است. این گونه مسائل از ساحت انسانهاى عادل لایق و داراى بنیه قوى علمى که مى توانند با دانش و طرح خویش بارى ازدوشها بردارند به دور است. نمى گوییم اختلاف نظر نباشد که لازمه اجتهاد پویا و زنده اختلاف نظر و گوناگونى دیدگاههاست که در مسائل فردى مقلدان و خود مفتى مشکلى نمى آفریند و در مسائل اجتماعى و سیاسى و مربوط به حکومت اسلام برنامه روشنى دارد. بدون هیچ ابهام. در این گونه مسائل
نظر نظر حاکم اسلامى است. نظر اوست که باید پیروى شود. با صدور حکم او همگان باید سر در خط تسلیم بگذارند حتى مراجع و صاحب نظران در فقه.

حال که چنین شد مى بینیم در صد بالایى از احکام اجتماعى و سیاسى و اقتصادى اند و مربوط به تکالیف اجتماعى و زندگى جمعى مسلمان مکلف و در صد پایینى فردى و مربوط به اعمال شخصى فرد مکلف و در این درصد پایین در بسیارى از مسائل اختلافى بین فقها و صاحب نظران عظام وجود ندارد و در آنها هم که اختلاف وجود دارد مکلفان مى توانند به مراجع خود مراجعه کنند و به تکلیف خویش پى ببرند و مراجع نیز مى توانند به دور از کارهاى تکرارى مورد اختلاف را به مقلدان خود ابلاغ بدارند.

در اخذ و پرداخت وجوهات که همیشه تاریخ بزرگان از آن گریزان بوده اند و احتیاط پیشه مى کرده اند و امروز ناخواسته مشغله فراوان براى برخى از بزرگان به وجود آورده اگر دقیق و همه جانبه بنگریم بودجه دولت اسلامى و اخذ و پرداخت بى برنامه و به دور از نظارت رهبرى جامعه خلاف مبانى و لطمه اى جبران ناپذیر است به تشکیلات اسلامى و به وجودآورنده بسیارى از مسائل که جاى ذکر آنها نیست.

پس آنچه که اکنون از مراجع و صاحب نظران فقه و بزرگان دانش انتظار مى رود وراى این مسائل است و آن حضور عالمانه مراجع در همه عرصه هاى علمى مورد نیاز و ارائه فتواهاى راهگشا و حرکتى جدید در دنیاى جدید است. اکنون به چند نمونه از مسائل مبتلا به و مورد نیاز جامعه اسلامى اشاره مى کنیم که نَمى است از یَمْ.

* امروز بحث و کندوکاو دقیق و همه سویه در باب اقتصاد از ضروریات است. براى رسیدن به اقتصاد سالم و نجات از بحرانهاى شومى که گریبان مردم و اجتماع را گرفته و دین مردم را شدیداً مورد حمله قرار داده و سبب بیمارهاى روحى و روانى بسیار گردیده باید راه حلّ دقیق فقهى ارائه داد. به گونه اى که هم شکوفایى اقتصادى را در پى داشته باشد و هم دست سرمایه داران بزرگ از تطاول و به فقر و بردگى کشاندن مردم کوتاه شود و هم از کنز جلوگیرى شود و معطّل گذاردن ثروت و هم از به
کارگرفتن آن در راه غیر مصالح اجتماع بلکه حرکتى داشته باشد سالم و موجب قوام جامعه. در همین مقوله مسأله زمین از اهمیت فوق العاده اى برخوردار است. خداوند بشر را در زمین مأوا داد و روزى او را نیز در آن قرار داد تا با استعداد و توانى که خدا به او داده از آن بهره برد و احتیاجات خود را تأمین کند.

پس مالکیتهاى بزرگ و محروم کردن مردم از بهره ورى آن در راه اداره زندگى معطل گذاردن آن بهره گرفتن از آن بر خلاف مصالح عمومى و... به بهانه (الناس مسلطون على اموالهم) و... با روح اسلام و فلسفه خلقت زمین و مصالح زندگى جمعى که اسلام بدان اهمیت فراوان داده ناسازگار است. از این روى مى طلبد که راههاى شرعى جلوگیرى از به وجود آمدن قطبها و هسته هاى بزرگ مالکى به گونه اى که به مالکیتهاى خصوصى و مشروع لطمه اى وارد نیاید و جلوى شکوفایى کشاورزى و... گرفته نشود بررسى همه جانبه فقهى بشود.

در همین مقوله مسأله اى که امروز مطرح است و فقیه باید توان علمى خود را در حلّ آن به کارگیرد مسأله بانکهاست.

سودى که بانکها به صاحبان سرمایه هاى خرد و کلان مى پردازند آیا رباست یا خیر.

آیا هرنوع پرداخت سودى رباست؟ یا سودى رباست که ایجاد فاصله طبقاتى مى کند و عده اى را به اوج ثروت مى برد و عده اى را به حضیض فقر و مذلت و داراى پیامدهاى ناگوار و جبران ناپذیر.

اگر چنین باشد یعنى ربا بدان خاطر حرام است که فاصله طبقاتى به وجود مى آورد آیا اگر همین سود را شخص و یا گروه خاصى نبرد که ایجاد طبقه کند بلکه عموم مردم کل جامعه و دولت ببرد و سود در راه مصالح جامعه به کار رود و به خزانه دولت وارد شود آیا باز هم ربا خواهد بود و حرام؟

به عبارت دیگر ربا باشد; امّا رباخورى وجود نداشته باشد که (لاتأکلوا الرّبا) آن دربر بگیرد آیا بازهم منع شارع آن را دربر خواهد گرفت و حرام است؟

* مسأله دیگرى که امروز به بحث و تحقیق نیاز دارد و بایسته که در رساله هاى مستدل و علمى در آن باره نگاشته شود مسأله تشریح بدن میت مسلمان است که اگر هتک حرمتى نشود و براى کشف جنایتى به کار امر قضا بیاید و بدان نیاز باشد و یا براى شناخت بیمارى ناشناخته اى و یا براى پیشرفت دانش پزشکى و... به کار بیاید چه حکمى دارد؟ آیا بى اشکال است یا مطلقاً تشریح اشکال دارد چه هتک حرمتى براى بدن مسلمان باشد و چه نباشد و...

* از جمله مسائلى که دقیق باید در آن به بحث پرداخت و فقیهانه به کندوکاو چگونگى ارتباط با کفار و مشرکان است: ارتباط اقتصادى سیاسى و...

در این ارتباطات چه ملاکهایى را باید رعایت کرد؟ آیا همین قدر که عزت مسلمانى محفوظ بماند و براین با روى عظیم وعزتمند لطمه اى وارد نیاید و موجب سلطه کفار بر مسلمانان نشود و این مهم را کارشناسان و خبرگان آنان که به معادلات جهانى آشنایند و سیاستها را مى شناسند و گرگ را از گرگ میش نما باز مى شناسند براى ارتباط کافى است؟ یا مسائل دیگرى نیز باید لحاظ شود؟

این در عرصه فقه یعنى دانش احکام. امّا تفقه در دین در بخش احکام خلاصه نمى شود. تفقه در دین یعنى فهم عمیق و بصیرت کامل به حقیقت دین.

رسیدن به حقیقت دین تنها در غور و بررسى کتابهاى فقهى کتابهاى روایى و آیات الاحکام با همه عظمتى که دارند حاصل نمى شود.

این بصیرت افزون براین که نورى است که خداوند در قلب آنان که امتحان خویش را داده اند و در بوته هاى گوناگون ذوب خالص شده اند خواهد افکند به دست نخواهد آمد مگر با مطالعه دقیق قرآن و دریافت پیامهاى آن شأن نزولها روایات و درک پیام آنها زمینه صدور روایات سیره معصومان(ع) و تاریخ پرفراز و نشیب اسلام مطالعه اوضاع و احوال جهان و نیازهاى بشر و ایمان عملى به این که دین اسلام جهانى است و در همه ادوار حرف و طرح دارد و اختصاص به منطقه اى دون منطقه اى ندارد از این روى باید پاسخ گوى نیازها باشد و...
پس باید فقیه حقیقت و روح دین را دریابد و بتواند در هرمسأله اى پاسخ و رهنمود جامع داشته باشد و بداند و درک کند شاگردانى که آموزش و پرورش مى دهد در جامعه کنونى و با توجه به نیازهاى گوناگون تنها در بُعد احکام به کار گرفته نمى شوند. نیازها گوناگون است باید بر رفع این نیازهاى گوناگون کوشید و مجموع شاگردان را به سوى جامعیت سوق داد. هرکس را در هررشته اى که علاقه دارد به کار گرفت.

البته این حرکت از فرد برنمى آید امّا فرد مى تواند بذر آن را بیفشاند و اهمیت و حساسیت قضیّه را بنمایاند.

فقه و اصول را به درجه اى نرساند که گویا نیاز بشر همینهاست و بس. به گونه اى که به کسانى که دیگر رشته ها را برگزیده اند تحقیرانه نگریسته شود و از بسیارى امتیازات حوزه محروم باشند در حالى که کارایى آنان اگر نگوییم بیشتر بوده کمتر نیست.

به امید آن که اجتهاد به معناى درست کلمه و تفقه در دین همان گونه که شایسته و بایسته است و دین انتظار دارد و ائمه معصومین(ع) بدان سفارش فرموده اند بیش ازپیش در حوزه هاى علمیه و در بحث و درس و تحقیق و تتبع مراجع عظام رخ نماید و تکرار مکررات و رفتن و باز رفتن در راههاى هموار و کوفته شده توسط بزرگ فقیهان تشیع اجتناب شود و راهى رفته شود براساس اسلوبهاى گذشته و دانشهاى امروز که اینک کارایى دارد و مورد نیاز است و گرنه به کار بردن توان علمى و صرف وقت خود و هزاران دانش پژوه و فاضل شیفته کار دینى در کارها و راههاى غیر سودمند به حال جمع و جامعه و افزودن بى جهت بر حجم نوشته ها و گفته هاى گذشتگان کارى است که مورد شدیدترین انتقاد آیندگان قرار مى گیرد و موجب دلسردى انسانهایى مى شود که عاشقانه و مخلصانه پاى در راه دین گذارده اند.

(حوزه)