ده سالى که گذشت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


حیات یک مجلّه بستگى به پویایى تکامل و بالندگى آن دارد. موجود زنده اى را مانَد که هرچندگاه باید تجدید قوا کند تا بتواند از عقبه هاى سخت و هراس انگیز با موفقیت بگذرد.

گذر از معبرهاى پردغدغه و توان سوز توانمندى و گستاخى درونى را مى طلبد. باید در درون پویش باشد و رویش و حیات.

امید به آینده روشن بسط و گسترش تفکر ناب عشق به مردم و برآوردن نیازهاى فکرى آنان آرمانگرایى پایبندى به اصول و ارزشها از نشانه هاى حیات هستند که باید در همه آنات و در هنگامه هاى ضلالت آفرین و گمراهى زا جهت یاب حرکت باشند.

اگر در یک حرکت مطبوعاتى آینده تاریک باشد و ناپیدا افق همه جا را شب فرا گرفته باشد و اثرى از سپیده دمان و صبح صادق دیده نشود چطور مى توان ملتى را از ظلمت شب شبهاى دیرپاى و نکبت زا رهاند و به روشنایى رهنمون شد؟
اگر گردانندگان و هدایت کنندگان نشریه اى بر آن نباشند که فکرى را آن هم فکر سازنده و نشأت گرفته از سرچشمه ناب رواج بدهند و به اعماق جامعه ببرند یا اصلاً فکرى نداشته باشند و صاحب اندیشه اى نباشند که بخواهند رواج بدهند جزء حزب همج رعاع باشند واضح است که چه منجلابى خواهند آفرید و چه باتلاقى بر سر راه مردم ایجاد خواهند کرد. یا اگر عشق به مردم و نگرانى عمیق نسبت به سرنوشت آنان دغدغه براى سلامتى فکرى و عقیدتى آنان جان مایه فعالیت در سنگر مطبوعات نباشد به یقین حرکتى است ضد مردمى و در جهت خلاف مصالح جمع.

مردم و نیازهاى فکرى آنان را خاستگاه قرار دادن آن به آن بر این آرمان پاى فشردن و به آن سمت و سوى حرکت کردن باید جوهر حرکت مطبوعاتى قرار بگیرد تا بشود آن را حرکت مردمى نامید.

آنان که کمر همت بسته اند و تَن بر زیر بار سنگین اداره نشریه اى داده اند شرط اول آن است که نگاهشان بر قلّه باشد و عزم را جزم کنند بر قله دست بیابند. آرمان بلند. فتح سنگرهاى فکرى دشمن گسترش و استقرار فکر ناب بیدارى همه توده ها و بسیج آنان علیه دشمن دون کژیها و ناهنجاریها ایجاد زمینه استقرار دولت عدل رهایى مظلومان از قید و بند بردگى و ذلت و...

هر جامعه اى بر اصولى استوار است و براساس ارزشهایى به حرکت خود ادامه مى دهد. جامعه ما بر اصول پایدار مستحکم و خلل ناپذیر اسلامى استوار است و ارزشهاى والاى اسلامى را مشعل حرکت خویش قرار داده است. از این روى آنان که مشعلهاى هدایت را بر دست گرفته اند و عَلَم و کتلهاى راه یاب را بر دوش بایستى نگذارند مردمان از جاده و راه منتهى به اصول و ارزشها به دَر روند و بى راه روند و سر از بیغوله ها در آورند.

کار در سنگر مطبوعات کار به معناى مصطلح نیست رسالت است.
کارى است پیامبرانه: بیدارگرانه عصیان گرانه هدفمند عاشقانه و... از این روى در این سنگر که مسجد و محراب و معبد اهل قلم است بایستى همچون آن قدّیسان پاک بود و بى غش و سر در آستان دوست داشت و بى چشم داشتى از این و آن و بى منتى بر این و آن راه پر سنگلاخ هدایت پذیرى و هدایت گرى را پیمود تا به وادى مقدس رسید و به قرب یار دست یافت.

در این سنگر پر خطر باید خطر کرد و تیرهاى شماتت و زخم زبانها را به جان خرید. این جا بستر امن و راحت و آسایش نیست. هر کس به این امید پا به این وادى گذارده ره گم کرده است باید راهش نمود.

جا جاى غیور مردان است. آنان که در برابر ناراستیها نامردمیها حساسند و کژیها را بر نمى تابند.

آرى در این جا مجله اى مدال موفقیت مى گیرد که درد را خوب بشناسد و طبیبانه به درمان خیزد. به جست وجوى پرسشها برخیزد. از این جا و آن جا محفلهاى فرهنگى و سیاسى پرسشها را بکاود و کاوشمندانه به پاسخ بپردازد. پاسخهاى در خور و دقیق و راه گشا.

واقعیتها را عریان ببیند و صریح بگوید. سر در آخور هیچ باند و جناحى نداشته باشد و بلند گوى هیچ فردِ و گروهى نباشد. بلند گوى حق باشد و درد و نیاز مردمان را فریاد کند.

مصلحت جویى نان به نرخ روز خوردن همه را از خود راضى نگهداشتن هیچ جناحى و صاحب هیچ اندیشه و فکرى را از خود نرنجاندن تسلیم در برابر اربابان قدرت و جاه نه کارى است پیامبرانه که کارى است شیطانى! سمى است مهلک که اگر بر بدنه نشریه اى راه بیابد نابودش مى کند یا زمین گیر و بى خاصیت.

از مردم بگوید. نه این که طبق میل و خواست عوام! مردم را باید با کار
مدام فکرى هشدارها و پندها از خویها و خصلتهاى ناروا و باز دارنده و خرافه هاى خانمانسوز و بنیان بر افکن و عقاید واپسگرا و متحجرانه برکَند و بالا برد و فکر ناب و زندگى ساز را در اعماق جان آنان جاى داد تا ملتى با فرهنگ با خرد و متمدن جلوه کندو شناخته شود.

به فرموده مقام معظم رهبرى:

(مطبوعات باید براى مردم پیشرو باشند نه دنباله رو.

مطبوعات اگر طبق سلایق مردم و آن هم سلایق عوام عمل بکنند هیچ پیشرفتى حاصل نخواهد شد. این عیب است.)

مطبوعاتیان باید بر برج و باروى شهر قرار گیرند تیز بنگرند. کوچک ترین حرکت را ردگیرى کنند که اگر خطرى بود و بیم آن مى رفت ضررى از آن ناحیت متوجه کیان عقاید و باورهاى مردم رود هشیارانه هشدار دهند و زوایاى خطر را براى همگان بنمایانند و حساسیتها را بر انگیزند.

مجلّه حوزه در این ده سالى که پشت سرگذارده و کارنامه او گواهى مى دهد سعى کرده روى به خورشید داشته باشد و بر جاده مهتاب گام نهد و از تاریکى بپرهیزد و بپرهیزاند. البته شب پرستان سخت تلاش کردند که جلوى تابش خورشید را بگیرند و این مسافر جاده مهتاب را در تاریکى فرو غلتانند که نه خود راه یابد و نه بتواند براى دیگران راه نمایاند.

اما هزاران هزار سپاس خداى را آن روشنایى آفرین تاریکى زدایى را و آن آفریننده زیباییها و میراننده زشتیها را باد که نخواست این شمع محفل افروز خاموش شود و زبان حق گوى و قلم برّا و جهل زدایى اصحاب حوزه فرو بسته شود و درهم شکند.

ده سال از بلندترین جاى و حساس ترین مکان علیه نارسائیها و کژیها و خرافات بایدها و ضرورتها در حوزه و اجتماع فریاد کردن کارى است سترگ و پرخطر!
بى شک اگر نبود مددهاى غیبى خدا و هیبتهاى پرصلابت مرد بزرگ دوران ما امام خمینى رحمة الله علیه متحجران بیغوله بانان نگهبانان تاریکى و جهل مى سوزانددمان و خاکسترمان را برباد مى دادند.

آرى او فرشته اى را مى ماند از جانب حق مأمور که با صفیر خود خفاشان را مى تاراند و با قدرت کلام خود سر متحجران را بر سنگ مى کوفت و زمینه را براى حرکت مهیّا مى کرد. روانش شاد بادا.

مجلّه حوزه در پرتو کلام او حمایتهاى عام او بر بسیارى از مشکلات فائق آمد و توانست برخى از مسائلى را که طرحشان مشکل مى نمود و حساسیت برانگیز و بلواآفرین طرح کند و از زوایاى گونه گون به بحث بگذارد.

امروز نیز چنین است. در پناه دژ آهنین ولایت و چنگ بر عروة الوثقاى ولى امید آن داریم بیش از پیش بر راههاى ناهموار و ناسُفته برانیم و پنجه در پنجه تحجر اندازیم و به خوارى در خاکش افکنیم.

از آغازین روزهاى انتشار مجلّه تا به امروز قافله سالار قافله بیدارى سیّد قبیله اهل قلم رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامى اصحاب (حوزه) را مشوق بود و راه مى نمود.

در هنگامه هاى حساس و خطرانگیز به حمایت برمى خاست و به روزگارى که فتنه ها به هر سو عَلَم زده بود دلسوزانه هشدار مى داد: (کابن اللبون) باشید نه شیر دهید و نه سوارى!

در شبهاى دَیجور خط بازیها و جناح بندیها حکیمانه پند مى داد: دامن نیالایید و تیز بنگرید و کژیها و ناراستیها را از هرکس و گروه مى بینید فریاد کنید و بر هیچ کس و گروه ناراستى و ناهنجارى و عدول از اصول را نبخشایید تازیانه انتقاد را فرود آرید.

خفض جَناح مى کرد و محصول کار را به دقت مى خواند نقطه قوتها را مى ستود و بر ادامه آن تأکید مى ورزید و از کنار نقطه ضعفها کریمانه
مى گذشت و سرپوش مى نهاد که مبادا غبارى برچهره ستاک انقلاب اسلامى نشیند و بپژمرد:

(یک چیز خوبى که در این مجلّه هست و آن حس اعتماد به نفس و نوآورى است که از اول در مجلّه مشهود بود. آلان هم الحمدلله هست.این بایستى حفظ بشود. یعنى هرچیز نوى که امروز نو باشد چند ساله دیگر این نو نیست. بایستى اقتضا نو بودن را در هر زمانى پیدا کرد.)

مجلّه این سخن بلند را آویزه گوش کرد و بر رواق چشم نهاد و بر آن شد بیش از پیش بر این محورهاى بلند تکیه کند و پاى فشارد.

در برداشت از متون اسلامى در ابراز نظر و اعلام مواضع فکرى در برخورد با مسائل سیاسى اجتماعى در ارائه طرحها براى تحول بنیادین حوزه هاى علمیه در کاستیها و بایسته هاى تبلیغى در نارساییهاى (مرجعیت) و بایسته ها و نبایسته هاى این نهاد مقدس در نقد و بررسى شخصیتها و... تقلید را روا نداشته ایم و با اعتماد به نفس به پیش رفته ایم.

در نوآورى نیز سعى کردیم سخنى نو عرضه کنیم و از تکرار مکررات بپرهیزم. در اعتقادات در مسائل سیاسى اجتماعى در اخلاقیات در ارائه انظار صاحب نظران و...

آنچه را گفتیم بدین معنى نیست که قله اى را که در نظر داشتیم بر آن صعود کنیم صعود کردیم. خیر. راه ناهموار بود و پرپیچ و خم و ما کم تجربت و راه ناپیموده و نو خاسته. امید آن داریم با ترمیم خطاها و لغزشهاى گذشته با کوله بارى از تجربت و پا افزارى مقاوم پیچ و خمها را بپیمایم و بر قله صعود کنیم. ان شاء الله.

مجلّه در سال 1361 تأسیس و در سال 1362 منتشر شد و در دسترس اهل نظر قرار گرفت با اهدافى از این قرار:

1 . ایجاد زمینه در حوزه ها براى پاسخ به نیازهاى زمان.
2 . تبیین مکانت و رسالت حوزویان.

3 . نمایاندن نقطه قوتها و تواناییهاى بالفعل و بالقوه حوزه.

4 . ترسیم کمبودها و نواقص و نیازهاى اخلاقى سیاسى اعتقادى اجتماعى حوزها.

5 . ارائه طرح تحول در برنامه ها و تشکیلات و سازمان حوزه.

6 . فراخواندن اهل نظر به تعمیق و کارامد سازى و تحول در متون درسى و علوم حوزوى.

7 . آگاهاندن حوزه ها به میراث مکتوب خود و ضرورت استخراج و بهرورى از آنها.

8 . ثبت تاریخ معاصر حوزه ها.

9 . معرفى و شناساندن الگوهاى حوزوى.

10 . تلاش در راه احیاى نواندیشى دینى و مبارزه با تحجّر و تنگ نظرى.

11 . هشدار به آفتهاى درون حوزوى و خطرهاى برون حوزوى.

12 . تبیین نکته نکته نظرات و رهنمودهاى امام راحل رحمة الله علیه ومقام معظم رهبرى در بهسازى حوزه ها و....

خط مشى و خطوط کلى مجلّه همان است که گفته آمد. بى گمان هر کدام از این سر فصلهاى عام زیر فصلهایى دارد که این مقال را گنجایش آن نیست.

نیز باید توجه داشت که تشریح و تبیین این اصول در زمانهاى مختلف درشیوه ها قالبها و نمودهاى گوناگونى تجلى مى کند. هنر یک مجلّه موفق آن است که قالبها و شیوه هاى مأنوس زمان را بشناسد و این اصول کلى را عینیت بخشد. در این نوشتار به قدر مجال گذرى داریم بر برخى از عناوین با ذکر نمونه:

حوزه در خدمت نظام
نظام جمهورى اسلامى تجلى و نمود عینى شریعت در روزگار ماست. حوزه که فلسفه وجودى اش حراست از شریعت و دیانت است امروز باید در خدمت حراست از نظام اسلامى قرار گیرد.
مجلّه حوزه در طول حیات در هر فرصتى بر این رسالت پاى فشرد با هر وسوسه اى خلاف آن درگیر شد. افزون بر سلسله مقاله هاى: (دین و سیاست در حوزه هاى علمیه) گفته هاى امام راحل در این باب در شرح زندگانى و برخورد عینى علماى گذشته این را نشان داد. این مهم روح حاکم برهمه نوشته هاى مجله حوزه است.

 

مکانت و رسالت حوزه ها
از رسالت حوزه و چگونگى ایفا و انجام آن مکانت حوزه در روزگار ما جایگاه اجتماعى شیوه هاى عملى رسالت اجتماعى حوزه و انتظارهایى که از این نهاد مقدّس مى رود در جاى جاى مجلّه سخن گفتیم. سرمقاله ها پس از سرمقاله ها تراکتها تیترها و مقدّمه مقاله ها مؤیّد این مدّعاست:

(پاسدارى فکرى انقلاب بر عهده ماست و استمرار نهضت در گرو آن. نظام الملک و زیر مقتدر سلجوقى بعد از رنجش از (ملکشاه) گفته بود: (دولت این تاج به این دوات بسته است هرگاه این دوات را بردارى آن تاج را بردارند.)

اینک به راستى رابطه انقلاب با پاسداران فکرى آن چنین است. اگر مرکب این دوات خشک گردد و از کار بماند نهضت رو به افول خواهد گذارد.
یا

(امروز جهان اسلام و عالم مستضعفان در انتظارند که اندیشه هاى نوینى از
ایران اسلامى خیزش گیرد و طرحى جدید در پیشاپیش راه قرار دهد لیکن متأسفانه مدّتهاست که بیشتر از سرمایه پیشین تغذیه مى کنیم. پاسدارى از میراث فرهنگى ضرورى است اما تکرار مکرّرات ما را از پویایى لازم باز مى دارد.) 9/11

(حوزه امروز پیام: (اقرأ باسم ربک الذی خلق) را بر (حَرا)ى ایران سروده است و امّت محمد(ص) را با سروش (یاایها المدّثر قم فانذر) به سوى قبله گاه موحّدان بسیج کرده است تا مرکز توحید را از بتهاى شرک شرق گرایان و معلّقات فرهنگ پوچ و زشت غرب گویان پاک کند و حاکمیت و حکومت فرهنگ جاهلى غرب را مغلوب سازد و پرچم (إنّ الارض یرثها عبادى الصالحون) را بر بام گسترشگاه زمین برافرازد و کنگره هاى کاخ سیاه و سرخ جبّاران و مفسدان را فرو ریزد و آتش هزار ساله آتشکده استثمار و استعمار و نژادپرستى را براى یک مرتبه و همیشه بمیراند.... 14/35

به راستى این همه جایگاه بلندى است که براى دیدنش کلاه اندیشه از سر مى افتد و براى نوشتنش از درازى راه قلم از پاى مى افتد).

بارهاى بار از کاستیها نیازها و کوتاهى کردنها در همه ابعاد و مسائل حوزه سخن گفتیم و این را از زبان بزرگان در مصاحبه ها در مقاله هاى گوناگون به حکایت از میراث داران فقه و فقاهت از زبان امام راحل قدس سره و مقام معظم رهبرى زیدعزه آوردیم و در برخى موارد به چگونگى رفع و حلّ آنها اشارت کردیم.

(امام امت بر این باور بود که حوزهاى علمیّه به تمام وظیفه خود عمل نمى کنند و کار خود را به محدوده کوچکى منحصر کرده اند.... بنابر این سفارش مى کرد که: شمایى که باید ارشاد کنید این ملت را باید مجهز شوید. باید مجهز شوید به جمیع انحاء ارشادات. مردم از شما توقّع جمیع انحاء ارشادات را دارند. اسلام همان طور که ابعاد مختلفه دارد بر
حسب ابعادى که انسان دارد براى انسان آمده است. قرآن کتاب انسان سازى است.

همان طور که قرآن ابعاد مختلفه دارد حَسبْ ابعادى که دارد علماء همه باید ابعاد مختلفه داشته باشند.) 32/32

فصولى را به اخلاق عقاید سیاست و برخى مسائل اجتماعى و فرهنگى و لزوم آگاهى حوزویان به علوم و فنون دیگر ویژه کردیم. در این مقوله دهها عنوان و مقاله آوردیم. از این ناحیه هم به تصفیه و پالایش و ناب سازى اندیشه دینى و تفکر حاکم پرداختیم هم رسالت طالب علمان را در این باب بنمودیم.

سلسله نوشته هاى اعتقادات در قلمرو فقه مرز اسلام و کفر حربه تکفیر اسلام و آزادى تفکر اسلام و آزادى عقیده اسلام و آزادى بیان تفاهم ادیان دین و تکنولوژى سلسله مباحث اخلاقى سیاست و حوزه هاى علمیّه مکتب و مصلحت و برخى عناوین سیاسى و اقتصادى دیگر در همین راستاست.

سازماندهى حوزه
بهسازى تشکیلات و سازمان حوزه خط مشى اصلى مجله را تشکیل مى داد. زیرا حوزه دستگاه تفکّر نظام محسوب مى شود. آن گاه که سازمان این تفکر ناموزون و با نیازهاى نظام هماهنگ نباشد کارآیى و نقش لازم نخواهد داشت:

(حوزه هاى علمیّه در طول انقلاب نشان داده اند که این وظیفه را (پر کردن خلأتئوریک نظام) جدّى نگرفته اند و در یافتن پاسخهاى لازم از متن مکتب کوتاهى ورزیده اند. این کوتاهى و کم توجهى دست مجریان را در خیلى از موارد بسته است و در بخشهاى اقتصادى حقوقى فرهنگى و تربیتى فریاد آنان را بلند کرده است. مسؤولان اجرایى و نیز رهبر انقلاب
در موارد گوناگون به حوزه هاى علمیه تذکر داده اند و آنان را از عواقب این بى توجهى برحذر داشته اند; لیکن هنوز هم حوزه هاى علمیه عمق فاجعه بى توجّهى به پاسخ گویى نیازهاى تئوریک را درک نکرده است یا آن که ساختار ناموزون و ناهماهنگ آن فرصت تحرک و پویایى را از حوزه هاى علمیه گرفته است). 29/13

در ساماندهى حوزه تنها به بیان درد بسنده نکرده است.هم درد را با رساترین زبان فریاد کرد و هم درمان را ارائه داد:

(سخن از رنجى است دیرپاى که چون شعله اى شمع وجود اندیشمندان درد آشناى هوشیار را سوزانده است. سخنى است آشنا که ده سال و شاید بیشتر است که از ناى مصلحان دلسوز وعالمان آگاه به گوش جان رسیده است ولى هزار اسف که در طول این روزگار مرهمى شایسته و بایسته براین رنج فریاد برانگیز نهاده نشد است. تا آن جا که این فریادِ آشنایى ناشنوده انگاشته شده امروز خود مشکلى دیگر شده است; چرا که گویى ساکنان خانه به فریاد بى امان دردمندى که دمادم رنج خویش را فریاد مى زند اُنسْ گرفته اند و بى تفاوت از کنارش مى گذرند.

در چنین شرایطى فریادگر را چاره اى نیست جز این که فریادى عمیق تر و آهنگى هشدار دهنده تر بسراید تا مگر تحول بیافریند و دارویى بیابد و مارا نیز جز این راهى نیست.) 14/25

نزدیک به صد عنوان در طول این ده سال به تشکیلات حوزه آموزش حوزه متون درسى و دیگر مسائل سازمان حوزه ویژه کردیم و در آن نوشته ها به همه ابعاد و زمینه هاى آن پرداختیم.

لزوم تحوّل اساسى در حوزه ها را از همان آغاز یک فریضه دانسته و درجاى جاى مجلّه بر آن پاى فشردیم. از زبان یکى از بزرگان در بخش مصاحبه ها چنین آمده است:
(باید دائماً به فکر این باشیم که روش تدریس و تحصیل خود را پربارتر کنیم تا نتیجه اى بهتر بگیریم. نباید به این اکتفا کرد که صرفیین چنین کردند ماهم همان را انجام بدهیم. قطعاً روش آموزشى ما براى نتیجه گیرى بهتر انقلابى را مى طلبد. براى این انقلاب کاملاً باید برنامه ریزى کرد.) 24/33

سوگمندانه تغییراتى که در حوزه انجام یافته است حرکتى در سطح و در عرض بوده است تا پویش در عمق. همان متون درسى کهن تر مى شده است و ناسازگارى قالب جدید و متون کهن خود مشکلى بر مشکلات افزوده است.

براین اساس با تأکید و رهنودهاى مقام معظم رهبرى بار دیگر تحول حوزه نه رفورم آن را خواستار شدیم و ریشه همه تحولات را در پویایى اندیشه فقهى و کارآمد ساختن علوم حوزوى دانستیم.

در زمینه متون درسى غیر از نقل و نقد متون درسى حوزه هاى کهن و بیان اشکالها و نواقص متون درسى موجود و هماهنگ نبودن با نیازهاى امروز حوزه ها نوشته ها و مقاله هایى اختصاص دادیم. در آن نوشته ها از چند و چون متون درسى حوزه و روشهاى تدریس سخن گفتیم:

(حوزه فعلى با این که نیروى جوان و فارغ بال فراوانى در اختیار دارد امّا به خاطر روش و اسلوب ناصحیح تدریس و متنهاى درسى ناپیراسته و ناهماهنگ با مقتضیات روز و در یک کلام غیرآموزشى راکد و از حلّ معضلات فکرى جامعه عاجز است. البته این تفکر همگانى نیست و بسیارى این درد جانکاه را احساس نکرده اند و موریانه اى که بر جان حوزه افتاده و هرروز از نیرو و شادابى آن مى کاهد نشناخته اند و نمى خواهند که بشناسند.) 55/68

نظام آموزش و تعلیم در حوزه نیز نیاز به تجدید نظرى جدّى و دقیق دارد. تخصّص در علوم تجربى موفق بوده است بایسته است در آموزش
عالى حوزه از این تجربه بهره گیرى شود.

از این روى از همان آغاز بر تخصّصى شدن علوم در حوزه ها و بلکه تخصص در ابواب فقه پاى فشردیم و افزون بر نقل گفته هاى بزرگان مقالاتى را به آن اختصاص دادیم و در آن از ضرورت تخصص در ابواب فقه و ثمرات آن سخن گفتیم و اشکالهاى مخالفان تخصّص را پاسخ دادیم و در پایان چنین نتیجه گرفتیم:

(تحول آموزش حوزه ها به شیوه (تخصّص) ضرورتى اجتناب ناپذیر دارد و مقاومت در برابر آن چیزى جز ایستادگى در باربر یک اجبار عمل نیست که دیر یا زود ضرورت و لزوم خود را بر همگان نشان خواهد داد و وجود خویش را بر حوزه ها تحمیل خواهد کرد. از این روى باید مسؤولان آموزشى حوزه ها از هم اکنون در پى آماده سازى زمینه ها باشند و به تحول اندیشه و فکر دانش پژوهان مبتدى دست یازند و فکر بزرگان حوزه را به این ضرورت مأنوس کنند. به اصلاح کتب درسى اقدام کنند و زمینه انقلاب آموزشى را فراهم کنند.) 33/28

سالها پس از این نوشتار و انجام برخى سازماندهیها در حوزه عرض کردیم:

(اکنون که به یمن انقلاب پربرکت و میمون اسلامى نسیم تحول در حوزه ها در حال وزیدن است و حوزه ها بر آنند که خانه تکانى کنند و از روشهاى جدید بهره ببرند دست اندرکاران باید همت کنند و کارى اساسى و زیربنایى انجام دهند. مشکل حوزه هاى ما دفتر و دستک و چند درس جنبى و تعویض سطحى کتابهاى درسى نیست تحوّل عمیق و همه جانبه را مى طلبند.)

میراث مکتوب حوزه
میراث مکتوب حوزه هاى شیعه بویژه در عرصه اصول و فقه پرمایه ترین و غنى ترین میراث اسلامى را تشکیل مى دهد دریغا که حوزویان در دهه هاى اخیر چندان بدین میراث آشنایى نداشته و به احیاى آن نپرداختند و یا امکان احیاء و تصحیح نقدگونه آن را پیش از انقلاب اسلامى نداشته اند. بایسته بود از فضاى مقدس اسلامى که پس از آن انقلاب پدید آمد در جهت احیاى این میراث سترگ استفاده مى شد.

بخشى از مجله حوزه را به اطلاع رسانى معرّفى کتاب پژوهشهاى در دست تحقیق و کتابهاى منتشر شده ویژه کردیم. کتابهاى کلیدى مانند: معجم ها تفاسیر. و شیوه بهره برى از آنها را شرح کردیم. روش تصحیح انتقادى و احیاى متون را براى آنان که علاقه به احیاى کتاب داشتند در شماره هاى آغازین آوردیم. نقد کتاب را در حوزه رایج کردیم و کتابهاى احیاء شده را به نقد گذاشتیم تا کار احیاء سامان گیرد و قوت پذیرد.

کتابنامه هایى در موضوع یا شخصیتى عرضه کردیم تا منبع شناسى براى پژوهشگران آسان یاب باشد.

در همین بخش با میراث بانان محققان و صاحب نظران نیز دیدار کرده و در قالب مصاحبه نکته نظرها و تجربه هاى آنان را در پژوهش تحقیق و نویسندگى به طالب علمان علاقه مند به نویسندگى ارمغان کردیم.

 

ثبت تاریخ معاصر حوزه ها
سوکمندانه یک قرن تاریخ پرافتخار تاریخى که والاترین ایثارها شکوهمندانه ترین رنجها و تلاشها براى حفظ و حراست و احیا و ابلاغ میراث و معارف تشیّع را در برداشته است به فراموشى سپرده شده و جز وقایع و حکایتهاى اندکى از آن به ما نرسیده است. در اجازات روایى از بسیارى از بزرگان نام برده شده که در (تراجم) از آنان خبرى نیست.

مجله حوزه براى ثبت تاریخ معاصر اقدام به مصاحبه با عالمان کهنسال
کرد تا هم تاریخ معاصر حوزه هاى علوم دینى ثبت شود و هم تجربه این سالکان و راز و رمز و توفیق و علل شکست آنان به نسل جدید حوزه منتقل شود.

این مصاحبه ها پر است از آموزه هاى راه گشا براى حوزه و حوزویان.

تاکنون نزدیک به هفتاد مصاحبه نشر کرده ایم و دهها مصاحبه منتشر ناشده تهیه در بایگانى داریم.

ناگفته نماند از برخى از این بزرگان جز همین مصاحبه مجلّه هیچ اثرى چاپ شده باقى نمانده است و تنها منبع زندگى آن بزرگان مجلّه حوزه است.

شناسایى و معرفى اسوه ها
نقش تربیتى الگوها امرى است بدیهى. در حوزه هاى علمیه به این مهم کمتر بها داده شده بود.

این کار را نیز در اهداف مجلّه قرار دادیم و تاکنون تلاشهایى انجام یافته است.

امام راحل برترین و جامع ترین اسوه ما بود. دیگر اسوه ها را از نگاه او مى دیدیم. بدین جهت بیشترین مطالب مجله را در تبیین ابعاد خصائص و یاد او اختصاص دادیم. در جاى جاى مجله گفته ها و اندیشه هاى او را امام راه خویش کردیم. او قبله عشق ما بود. پرتوى از ابعاد او را چنین نگاشتیم:

(او قبله دلها بود. صد قافله جان را با خود ربود. بارقه اى از روح الهى را بازنمود. در سالیان قحطى رشادت و مردانگى. کوه استوار قوّت بود. نمى توان او را با نامى خواند و با وصفى ستود کلمات در دامنه وجودى او مى لغزند و بر زمین مى افتند. صاحبان طبع با کلمات و حروف درگیرند. او طبع سیال و دقیق زمانه بود. آهنگ هزاران نغمه در موسیقاى کلام او محو مى شدند.

او فقیه بود اما فقه رادکان نساخت. به جهاد شهره شد امّا نماز شب را از یاد نبرد. شعر مى گفت امّا در تخیّل و ستایش پیش نرفت. او خیال را مرکب عرفان ساخت و معرفت را قربانى تخیّلات و موهومات نساخت. او مفسر بود امّا از رو تفسیر نمى گفت. اوراق را واگویه نمى ساخت او از ورق دل مى خواند و از راز هزاران معمّا پرده برمى داشت. قائد طریقت بود امّا شریعت را در مسلخ باطن گرى قربانى نکرد. فیلسوف بود اما از متن قرآن و حدیث دور نشد.

او کلمه جامعه الهى در عصر نو بود و این قلم و هزاران چون او در عجز از آن که پرتوى از آفتاب گیرند و گوشه اى از گفته ها و ناگفته ها را بازگویند.)37/3

چهار شماره مجله را به بیان ویژگیهاى او از زبان شاگردان و یارانش اختصاص داده و در هر فرصتى ابعاد فکرى و اندیشه او را ترنّم کردیم. صلابت حماسه و عزّت مدارى او را در سرمقاله: (منادى عزت) فریاد کردیم و فراق او را در سرمقاله (فجر فراق) به مویه نشستیم:

(روح الله در حصار تن و زندان زندگى محصور نبود. او با انگشتانش بانفسهایش با قلمش و قامتش و با عزم و اراده اش حصارى پولادین گرداگرد. دشمنان آزادى و استقلال و شرافت کشیده بود و روح بلند خویش را در (فجر) پگاه رهایى انسان از قید زورمداران و زرپوستان و تزویرگران عصر جارى ساخته بود: (والفجر ولیال عشر) قسم به فجر که روح خمینى روح جارى فجر و پیام آن اندوه و رنج سالیان دراز مبارزه را از تن در خاک آرمیده فجرآفرین خویش بیرون مى آورند و درد فراق خویش را با مرهم درخشش آفتاب فجر و گسترش پهنه هاى حضور آن تسکین مى بخشند.) 36/5

اسوه هاى دیگر حوزه را نیز از همان بُعدى که مى توانستند براى حوزه ها
الگو باشند معرفى کردیم. چهره مدرّس را در (اسوه امام) به تصویر نشستیم. ژرفاى اندیشه علامه طباطبایى را در (قامت بلند اندیشه) نمودیم. نقش شهید مطهرى را در پالایش دین از خرافات و در صحنه آوردن اندیشه دینى در عصر و زمان ما با عنوان: (مطهّر زمان) به ستایش نشستیم. در برابر صلابت حماسه و روح بزرگ بهشتى در سرمقاله (مظهر صلابت و تدبیر) به خضوع نشستیم صراحت و نستوهى طالقانى را در مبارزه و جهاد با عنوان (ابوذر زمان) شرح کردیم. برخى از ابعاد شهید صدر را در (اسوه جهاد و شهادت) نمودیم. از اسوه هاى دیگر نیز در(عالمان اسوه در نگاه امام) سخن گفتیم:

به مطهّرى از این زاویه نگاه کردیم:

(او (خضر راه) بود و (دلیل قافله). در ظلمت افسونگر تردیدها انکارها و الحادها در مطلع کاروانیان بود و طلیعه دشمن را مى پایید و با خبرمان مى نمود. از رگه هاى نفوذ از جاى پایها از مکاتب مصنوع از خود باختگان مقهور از التقاط مرئى و نامرئى و در یک کلام از عیّاران طرّار مکتب و جان. به راستى او از (روضه رضوان) بود و در مادیت عفن آن روزگاران (مُطهِّر) در یاد وى سرودن و نگاشتن. زبانى به پهناى فلک مى طلبد تا گوشه از (بود) و (نمود) او بسراید و بنگارد.) 14/4

طالقانى را دودستى چونان برخى تنک فکران تقدیم دیگران نکردیم. به طالقانى چنین نگاه کردیم:

(مشعلدار هدایت بود و امام آن معبد. از قرآن (جان) مى گرفت و (جان) مى داد شعله مى گرفت و پرتو مى افکند. با عوام مى جوشید اما جهل آنان را سکّوى منیّت نمى کرد. با خواصّ به سرمى برد اما خود را نمى باخت. آخوند سیاسى بود و دین را (عذب فرات) و سیاست را (ملح اجاج) نمى پنداشت. از دیانت سخن مى گفت اما (استبداد دینى) را درد جانکاه مى شمرد. سربر آستان ولایت مى سابید امّا از دربانان پرمدّعاى آن بیزار بود. از (قسط) مى گفت و مى نوشت و استعدادکشى را جاهلیت نوین مى دانست: (واذا الموؤدة سُئلَتْ بأیّ ذنب قتلت). استثمار و بهره کشى را با اسلام منافى مى شمرد....)

(طالقانى فرزند حوزه بود سروى که از این بوستان روئید و شاخسار آن بسیارى از مجامع و مراکز را بهره مند مى ساخت). 16/3 و5

در سالهاى اخیر که اسوه هاى حوزه مورد هجوم دگر اندیشان قرار گرفته بود و خودیها نیز گرفتار القائات آنان شده بودند توجه بیشترى به معرّفى شخصیتهاى حوزه کردیم و به بیان مستند تاریخ معاصر حوزه ها پرداختیم. در این راستا ویژه نامه (آیة العظمى بروجردى) (میرزاى بزرگ شیرازى) (شیخ مفید) و (علامه سید جمال الدّین اسدآبادى) را نشر کردیم.
هشدار به آفتها و خطرها
سیستم و سازمانى که اختلال درونى پیدا کند کارآمد نخواهد بود و بازدهى و نقش لازم را در تأمین اهداف نخواهد داشت.

از این روى باید همیشه و درهمه آنات به آفت زدایى بپردازد تا از رکود و پوسیدگى در امان ماند.

سلسله مقاله هاى آفات علم که در حقیقت بیان گر آفتهاى تهدیدگر عالمان است در همین راستا شکل گرفت.

حاکمیت دین و پذیرش مسؤولیتها از سوى عالمان دین و حوزویان و روى کرد قدرت به حوزه آفت زاست. از این روى بیش ازپیش باید (تقوا) پیشه کرد تا آفات نتوانند در خانه دلها لانه کنند و از درون فرو بریزند ارزشها و والاییها را.

زهد قناعت ساده زیستى تهذیب نفس و سلوک الى الله و برافروختن
عشق الهى در جان طالب علم او را در برابر آفتها بیمه مى کند.

سرمقاله هاى ساده زیستى دورى از رفاه گرایى آداب و اخلاق اهل علم این هدف را تعقیب مى کردند. دستورالعملهاى اخلاقى که هر جمله اى از آنها حکمتى است راه گشا جرقه اى در تاریکى و سکوى عروجى براى پروازى ملکوتى به حکایت از عارفانى که خود نفس کشته و راه یافته بودند دواى دردها بود و میراننده خصال زشت و بازدارنده و احیاء گر فطرتها و وجدانها و....

این کلمات نورانى برخیل سالکان راه وصال افزود و دست بسیارى از فرهیختگان سلوک را گرفت و راه برد.

 

ختام کلام
بنابراین در سازمان تشکیلات نظام آموزشى متون درسى کاستیها و بایسته هاى حوزه آداب و اخلاق اهل علم چگونگى پاسدارى از عقاید و ارزشها و میراث پرمایه تشیّع در عصر حاکمیت غول ارتباطات کم سخن گفته نشده است. باید همین گفته ها به کاربسته شود. امروز حوزویان بویژه متولیان حوزه باید دامن همت به کمر زنند به اصلاح نارساییها بپردازند. اینک که دهه دوم را در نشر مجلّه و تقدیم آن به دانش پژوهان و اهل نظر مى آغازیم امید داریم طالب علمان دانشوران و... ما را در ارائه ناگفته ها طرحهاى نو و بنیادین حرفهاى نو و مبتلا به یارى کنند تا همگام با زمان به پیش رویم. ان شاء الله.