دیدار با صاحب نظران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


محمد حسن امین قاضى فقه جعفرى
شهر صیدا
لطفاً خود را معرّفى فرمایید.
بنده بعد از اتمام تحصیلات ابتدائى و متوسطه در لبنان در سال 196جهت ادامهء تحصیل عازم نجف اشرف شدم و مطابق روش مرسوم در حوزهء علمیه نجف اشرف دروس سطح را به پایان رساندم و همزمان با تحصیل در حوزه در دانشکدهء فقه نجف اشرف نیز به تحصیل پرداخته و از آن جا فارغ التحصیل شدم .

بعد از اتمام دروس سطح به فراگیرى فقه و اصول فقه نزد علماى بزرگ مشغول شدم . درس خارج را در نزد مرحوم آیة الله العظمى خوئى فرا گرفتم . در سال 1972به لبنان باز گشتم و ضمن انجام کارهاى فکرى و کتابت به تدریس دروس دینى در بعضى از مدارس که معروفترین آن مدرسهء جعفریه در صور بود اشتغال ورزیدم . پس از آن وارد کارهاى قضائى شدم و از سال 1974تا کنون در این کار مشغول هستم . علاوه بر فعالیتهاثى بالا به امور اجتماعى فکرى و فرهنگى ونیز برگزارى سمینارها مى پردازم .

طى دوران تحصیل در نجف اشر به جز در زمینهء فقه و اصول از چه کسى تأثیر پذیرفته اید؟
شما مى دانید که طلبهء فقه و اصول مى بایستى علوم دیگرى نظیر علم نحو بلاغت و منطق را نیز فرا بگیرد. این دروس از مواد درسى مقرر در حوزه هاى علمیه به شمار مى روند. در طى چهار سال تحصیل در دانشکدهء فقه توانستم در کنار فراگیرى فقه به فراگیرى این متون درسى بپردازم .

اساتید من در این علوم از برجسته ترین افراد در این زمینه بودند. از جملهء آنان سید محمد تقى حکیم استاد اصول فقه شیخ محمد کاظم شمشاد استاد فلسفه شیخ محمد تقى ایروانى استاد تفسیر ما بودند.

ایشان بر مبناى تفسیر < البیان > آیة الله العظمى خوئى تدریس مى کردند. ادبیات عرب را نزد مرحوم دکتر عبد الرزاق تقى الدین از بزرگان اساتید ادبیات عرب فرا گرفتم . جامعه شناسى و روان شناسى را نیز در نزد علماى بزرگ وقت تلمّذ نمودم . شیخ محمد تقى جواهرى نیز از برجسته ترین اساتید دروس حوزوى ماست . دروس قواعد فقه را نزد سید محمد حسین حکیم که در قم وفات یافتند آموختم . اساتید با فضیلت دیگرى که فرصت ذکر اسامى آنان وجود ندارد ما را در رسیدن به این توشهء علمى نا چیز یارى نمودند.

 

به بعضى از نکات فکرى فرهنگى و اخلاقى دوران تحصیل که بر شما تأثیر گذاشته است اشاره بفرمائید.
استاد بزرگوار محمد تقى حکیم در موارد زیادى بر من تأثیر گذاشته است . سفارش ایشان به طلاب در زمینهء کسب علم خیلى راهگشا بود. ایشان در این زمینه به طلاب مى گفتند: علم به خودى خود چیزى به طلاب علم به نمى دهد بلکه آن چیزى که به طلبه اعطا مى کند میزان بهره اى است که از آموخته ها مى گیرد. یعنى علم زمانى خود را به شما خواهد نمایاند که شما تمام همّ خویش را مصروف آن بکنید. از این روى
اگر به بخشى از علم بسنده کرده و ابعاد دیگر آن را فراموش کردید به همان میزان نیز از علم بهره مند خواهید شد. یکى از مهمترین اندیشه وران که در زمینهء علمى و تربیتى بر من تأثیر گذاشته مرحوم شیخ مظفر مؤسس دانشکده فقه و مؤلف کتابهاى اصول مظفر و منطق مظفر مى باشد. این دو کتاب هنوز هم به عنوان متون درسى حوزه هاى علمیه مورد استفاده قرار مى گیرد. ایشان در تشویق و هدایت ما به بسوى فرهنگ نقش مهمّى داشت . وى فراگیرى فلسفه را به عنوان کلید فرهنگها و جریانات فکرى به طلاب توصیه مى نمود. شیخ مظفّر و شیخ محمد تقى حکیم ما را در جهت فعالیتهاى ادبى تشجیع و در انتشار مجلهاى تحت عنوان : < النجاه > یارى کردند که این مجله تأثیر به سزائى در رشد فکرى و فرهنگى طلاب داشت . نظام آموزشى حوزهء علمیهء نجف از صدها سال پیش تا کنون هیچ گونه تحولى را به خود ندیده است و تنها در دههء پنجاه یا شصت بود که بعضى از علما نظام آموزشى حوزه را متحول کردند که در این زمینه مى توان به شهید صدر اشاره نمود. ایشان در این زمینه توانست اسلوب جدیدى را پایه گذارى کند. در علم اصول ];پ پ روش جدیدى را پایه گذارى کند. در علم اصول روش جدیدى را ابداع کرد که سابقاً در حوزه مداول نبود. این روش عبارت بود از آگاه سازى طلاب از شکل گیرى اصول فقه در مراحل مختلف تاریخى .

علامه سید محمّد تقى حکیم نیز در کتاب اصول خویش با بهره گیرى از روشهاى متداول در علوم معاصر ما را با روشهاى جدید فراگیرى علم اصول آگاه ساخت .

شیخ جواهرى ما را به سوى فراگیرى مباحث لازم در قواعد و اصول فقه سوق مى داد. وى با تلاش خویش و توضیحات بجا و دورى جستن از لفاظى در گفتار ما را با علم اصول آشنا کرد.

شیخ ایروانى با روشهاى مثبت و دقیق خویش در تدریس تأثیرات مثبتى در تعلیم و بارورى علمى ما داشت . البته بهره گیرى از این اسلوب بدون حضور استادى که دقت کافى در به کارگیرى آن داشته باشد امکان پذیر نیست .

آیا تألیفاتى هم دارید؟
داراى تألیفات اسلامى و ادبى زیادى هستم که اکثر مباحث آنها دربارهء اسلام و مسائل مبتلا به قرن حاضر است . در اکثر تألیفات خویش ضمن پرداختن به مسائلى که اندیشهء اسلامى را تهدید مى کند بر بعد فقهى اسلام تأکید کرده ام . همچنین در اکثر نوشته هاى خویش بر ابعاد فکرى سیاسى بویژه هویت اسلامى و خطرات تهدید کنندهء موقعیت سیاسى امت اسلامى پرداخته و به چگونگى استفاده از عناصر و ویژگیهاى اندیشهء اسلامى د رجهت مقابله با این تهدیدات اهتمام ورزیده ام . تحقیقاتى نیز در زمینهء میراث فرهنگى و سرنوشت آن در آینده و نیز دیدگاههاى متعدد فرهنگى به رشتهء تحریر در آورده ام . همچنین مناظرات و نشستهایى را با متفکرین مارکسیست و صاحبان افکار قومى و مسیحى جریانات دینى غیر اسلامى داشته ام . با توجه به ذوق شعرى که دارم علاوه بر سرودن اشعار مخلتف مقالاتى در خصوص ادبیات و جریانات نقد ادبى معاصر نگاشته ام . البته اشعار من هنوز به صورت دیوان گرد آورى نشده ولى در مجلات و روزنامه هاى مختلف چاپ شده است که این تلاشها مى تواند به نحوى در ارتقاى سطح فرهنگ عربى ـ اسلامى نقش داشه باشد.

 

آیا در حوزه هاى علمیه نقائصى وجود دارد؟ اگر ممکن است به دستاوردهاى علمى حوزه ها نیز اشاره بفرمایید.
به نظر من حوزه هاى علمیه د ر پرداختن به زمینه هاى مورد لزوم نقص دارند. براى رسیدن طلاب به یک شخصیّت فکرى ممتاز جهت مقابله با رویدادهاى فکرى عصر حاضر مى بایستى مواد درسى جدیدى در حوزه هاى علمیه ارائه شود. به عنوان مثال : در حوزه هاى علمیه تأکید زیادى بر تفسیر نمى شود د ر حالى که این ماده درسى مى تواند یکى از فعالیتهاى اساسى طلاب باشد ولى متأسفانه هیچ متون درسى بخصوصى در این زمینه وجود ندارد. من معتقدم که باید یک متن یا مادهء درسى در زمینهء علوم قرآنى در حوزه هاى علمیه انتخاب و تدریس شود تا طلاب به یک حد مطلوبى در این زمینه برسند.

پرداختن به علم اصول و اصطلاحات آن بدون اطلاع و آگاهى از پیشینهء تاریخى و پیدایش آن کارى کم بهره خواهد بود. همچنین در زمینهء تاریخ تمام علومى که دانشجو یا طلبه فرا مى گیرد مانند علم البلاغه و علم النحو و غیره مى بایستى یک ماده درسى بخصوص مثلاً تحت عنوان : تاریخ علوم یا تاریخ عمومى و یا تاریخ اسلام گنجانده شود. یکى از موارد اعجاب آور در حوزه هاى علمیه عدم وجود یک عنوان یا ماده درسى خاص در زمینهء فلسفه جهت فراگیرى طلاب مى باشد. در حالى که فلسفه به طلبه یک بینش سیاسى مى دهد که تاریخ و فرهنگ را با هم عجین سازد.

اینها مطالبى بود که امید وارم جهت پیشرفت و تحول حوزه هاى علمیه مدّ نظر قرار گیرد.

 

در رشته هاى مختلف درسى آیا نو آوریها به اندازه کافى وجود دارد یا به تلاش بیشتر احتیاج است ؟
به نظر من در زمینهء فلسفه افراد معدودى بوده اند که نو آورى علمى داشته اند. مثلاً توانمندى شهید مطهرى (رض ) در زمینهء فلسفه به مطالعات زیاد ایشان و تلاشهاى فراوان در این زمینه باز مى گردد. و به نظر مى رسد که تألیفات ایشان در این زمنیه منابع خوبى براى تدریس در حوزه هاى علمیه باشد. همچنین شهید صدر(رض ) در همین خصوص توفیقات زیادى کسب کرده و بویژه کتاب ایشان در زمینهء فلسفى تحت عنوان : < الاسس المنطقیه للاستقراء > مى تواند منبع خوبى براى تدریس در حوزه هاى علمیه باشد. در خصوص تاریخ دستاورد چندان مهمى نداشته ایم که قابل استفاده حوزه هاى علمیه باشد و شخصیّتهاى مهم به این امر نپرداخته اند و جا دارد جوانترها در فلسفه تاریخ حتى کلام و بحثهاى جدیدى که در جهان نیاز قطعى حوزه ها تلقى مى شود تلاش کنند که در نهایت به کارهاى جدى منجر گردد.

 

نقاط ضعف و قوت حوزه علمیهء قم کدامها هستند؟ وئ این حوزه با حوزهء نجف اشرف چه تفاوتهایى دارد؟
اطلاع چندانى از حوزه علمیه قم ندارم به دنبال 12سال اقامت در نجف اشرف و خروج از آن تنها چند بار به قم سفر کرده ام . ولى کسانى را در قم به تحصیل مشغول بوده یا هستند از نزدیک مى شناسم و مى توانم بگویم که فرق زیادى بین این دو حوزه وجود ندارد. اگر چه حوزهء نجف اشرف داراى سابقه وقدمت بیشترى است و بیش از هزار سال از تأسیس آن توسط شیخ طوسى مى گذرد.

به علت جدید التأسیس بودن حوزه علمیهء قم طلابى که به سوى حوزهء نجف اشرف روى مى آورند. بیش از طلابى هستند که به تحصیل در قم مى پرداختند.

در حال حاضر امکانات حوزه علمیّهء نجف به خاطر وضعیّت خاص نجف و اوضاع سیاسى عراق به قم منتقل شده و باعث گردیده است که حوزه علمیّهء قم بیش از پیش فعال شده و رشد و ترقى کند.

ولى من شخصاً معتقدم که حوزه علمیّه ء قم هنوز ضعیف است ودلیل آن را هم نمى دانم . البته احتمال مى دهم که وقوع انقلاب اسلامى و مقابله با تهدیدات و خطراتى که متوجه انقلاب اسلام گردیده باعث شده است که کمتر به حوزه علمیه پرداخته شود. از این روى اکنون باید اهتمام بیشترى به آن بشود و به نظر من تا کنون پیشرفت و تحول چندانى در سطوح آموزشى آن صورت نپذیرفته و علوم جدیدى به مواد درسى آن اضافه نشده است و ما چشم انتظار چنین تحولى هستیم من مطمئنم که طرحهایى جهت دگر گونى آن در دست انجام است که ان شاء الله به زودى شاهد نتایج آن خواهیم بود.

 

چگونه مى توان به رشد فرهنگى و فکرى در ابعاد دینى و اسلامى دست یافت ؟
فرهنگ جهان معاصر بویژه در مناطق اسلامى و عربى به خاطر جدایى از سرچشمهء فرهنگى خویش رنج مى برد که
این مسأله ریشهء سیاسى دارد. بدین صورت که جهان اسلامى و غربى بعد از پیدایش استعمار نو متوجه شد که هویت فرهنگى و پیشینهء تاریخیش به خطر افتاده و استعمارگران در صدد هستند که جهان اسلامى و عربى بعد از پیدایش استعمار نو متوجه شد که هویت فرهنگى و پیشینهء تاریخیش به خطر افتاده و استعمارگران در صدد هستند که جهان اسلام و عرب را از محتواى غنى خویش تهى سازند و یا بین آن و سر چشمهء اصیل فکرى اش فاصله اندازند. از این روى اکنون باید اهتمام بیشترى به آن بشود وبه نظر من تا کنون پیشرفت وتحول چندانى در سطوح آموزشى آن صورت نپذیرفته وعلوم جدیدى به مواد درسى آن اضافه نشده است و ما چشم انتظار چنین تحولى هستیم مطمئنم که طرحهایى جهت دگرگونى آن در دست انجام است که ان شاء الله به زودى شاهد نتایج آن خواهیم بود

این مسأله ریشهء سیاسى دارد. بدین صورت که جهان اسلامى و عربى بعد از پیدایش استعمار نو متوجه شد که هویت فرهنگى و پیشینهء تاریخیش به خطر افتاده و استعمارگران در صدد هستند که جهان اسلام و عرب را از محتواى غرب خویش تهى سازند و یا بین آن و سر چشمهء اصیل فکرى اش فاصله اندازند. از این روى استعمار جهت مقابله با این بیدارى و هوشیارى در صدد بر آمد که جایگزینى براى فرهنگ خویش بیابد که اساس فعّالیّت جهان اسلامى و عربى بر آن مبتنى باشد و عناصرتشکیل دهندهء این فرهنگ از غرب گرفته شده باشد. در این راستا مؤسسه هاى عظیمى مانند دانشگاهها و مؤسسات عظیمى مانند دانشگاهها و مؤسسات فرهنگى پدید آمد. این سیاست منبعث از غرب و استعمار موجب پیدایش نسلى بزرگ از افراد با سواد و تحصیل کرده اى گردیده که از فرهنگ اصیل و ناب اسلامى خویش جدا افتاده و از این جدایى شکایت دارند.

پس اگر ما در صدد دخالت دادن اندیشه اسلامى در زیر بناى فرهنگى هستیم باید به نکات حیاتى خویش درفرهنگ اسلامى و نیز نکات مرتبط با اندیشهء معاصر توجه نماییم یعنى در مواجهه با فرهنگى و اسلامى خویش تکیه کنیم و به نشر نکات اساسى علوم اسلامى و ابداعات فلاسفه و اندیشه وران در طى قرون گذشته بپردازیم تا این منابع اصیل اسلامى در اختیار هر فرد عالم وتحصیل کرده و اندیشه ورى قرار گیرد. به نظر من این مهم یکى از وظایف اساسى مؤسسات بزرگ اسلامى و در رأس آن جمهورى اسلامى ایران است . پس باید هر چه بیشتر به نشر فرهنگ اسلامى بپردازیم و به تدوین مباحث اسلامى و زدودن غبار از چهرهء علوم اسلامى مبادرت ورزیم . بابها دادن به نقش انتشارات و مؤسسات علمى مى توانیم به تزریق فرهنگ اسلامى در کالبد فرهنگ و تمدنمعاصر که از جدایى خویش از سر منشأ خود رنج مى برد اقدام کنیم .