سیماى حوزه در مطبوعات

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


(حوزه هاى علمیّه) ترکیبى هستند ازمیراث و رسالت. ( تعریف واقعى حوزه این است. حالا واقعیت عینى تا چه اندازه با این تعریف منطبق باشد امرى است جدا)

میراثى بزرگ در رسالتى سترک … روشن است که رسالت بدون میراث اصالت ندارد و میراث بدون رسالت جاذبه ندارد. و براى فراگیرى میراث شناخت لازم است و براى اداى رسالت آگاهى. و همه مشکل در همین جاست. یعنى دستیابى به این دو امر شناخت و آگاهى شناخت متعالى و آگاهى سرشار.

ما کسان بسیارى داریم که متصدى ابلاغ دین مى شوند به صورتهاى گوناگون در حالى که نه واجد شناختند و نه داراى آگاهى. در ظاهر چهره هایى برجسته اند و بسیارى از طلاب از آنان استفاده درسى مى کنند لیکن به صورت یادشده یعنى با فقدان شناخت و آگاهى.

و مسلم است این چگونگى زیان دارد نه سود و به جامعه انحطاط مى دهد نه تعالى. این که این همه در احادیث تأکید شده است بر (تفقّه در دین ) براى همین است. تفقّه یعنى شناخت جامع و کامل دین. و این که تأکید شده است بر (معرفت زمان) یعنى زمانشناسى و آگاهى و فهم ناموس تطّور.

 

محمدّرضا حکیمى آینه پژوهش شماره 68/19
آیةاللّه العظمى خویى با این که تنگى نفس داشت و عمرش از نود گذشته بود درس و بحث را ترک نکرد. بر دونفر تکیه مى کرد و به محل درس مى آمد و منبر مى رفت و درس مى گفت بدون آن که خستگى و رنجورى بر او غالب آید. حتى بعد از حمله قلبى نیز در مجلس استفتاء حضور مى یافت و به استفتاءها پاسخ مى گفت.

آقاسیدمحمدتقى خویى نقل مى کند: یک روز پیش از وفات در حالى که از درد قلب شدیدى رنج مى برد درمجلس استفتاء حاضر شد و فتوا داد.

سیدمنیر خباز النور شماره 53/27

 

کهن گرایى درمتون فقهى حوزه
برخى از مباحث کتابهاى قدیمى به داده هاى میراث علمى یونان قدیم استوار است. مثل مباحث تعیین وقت نماز و تعیین قبله که بر (هیئت بطلمیوس) تکیه دارد. پیداست که پس از اختراع تلسکوپ و تکامل علم اخترشناسى و کیهان شناسى دانشمندان جدید این علم درسایه داده هایى که با تلسکوپ به دست آورده اند علم هیئت را بازسازى کرده اند و به این وسیله عدم صحت فرضیه هایى که علم هیئت بطلمیوس بر آنها مبتنى بود روشن گشته است …

در مورد قبله پس از اختراع جهت یاب بسیار کوچک که در هر نقطه زمین قبله را تعیین مى نماید و باتهیّه قبله نماى ارزان قیمت که قابل حمل هم هست آیا باز هم ارزش آن را دارد تا ساعاتى طولانى از عمر محدود خودمان را در فهم و از برکردن آنها ضایع کنیم …

عبدالجبار رفاعى

کیهان اندیشه شماره57/47 ـ 58

 

کهن گرایى درکلام
… اندیشه اسلامى هرروزه هدف تیرکین آنان [غرب گرایان] قرار مى گیرد و این در شرایطى است که حوزه ها سرگرم بررسى شبهاتى هستند که فرقه هاى گمراه و ناآگاه در قرنهاى گذشته مطرح کرده اند. مثل: ماتریدیه کرامیه زنادقه … و اکنون با اقامه براهین شبهات آنان را نقض و
ایرادهاشان را ابطال مى کنیم…

کسى که نقش برخى ازنهادهاى فکرى غرب گرا در دنیاى اسلام را پى جویى کرده باشد به سوگ خواهد نشست از این که ببیند طلاب براى بررسى دقیق میراث کلامى در اعماق تاریخ گم گشته جستارهاى کلامى اى را به بررسى نشسته اند که زاده جریانهاى فکرى و نحله اى بوده و همراه با آن اشکالات طعمه مرگ شده اند.

و این در حالى است که از بسیارى جریانهاى گسترده پیرامونشان از قبیل: نفوذ فرهنگى و تهاجم فکرى غرب در غفلتند.

همان60/

 

فقه و حوادث نوپیدا
ما نیز به این مشکل بزرگ توجّه داریم که اسلام قرنها ازصحنه حیات اجتماعى مردم دور بوده است و اکنون تا جوابهاى متناسبى براى تدبیر و تقدیر مناسبات و معاملات امروز بیابد سالها طول خواهد کشید. باید توجّه داشت اشکالى که بر فقه مصطلح وارد است هرگز همان اشکالى نیست که بعضى از روشنفکران بر آن تأکید مى ورزند. اشکال فقه یک نقص ذاتى نیست و هر کس چنین بیندیشد نیز اسلام را از توان تشکیل حکومت تهى مى کند و تلاشهایش در جهت جدایى دین از سایر شؤون و حیثیات وجود بشر قرار مى گیرد. این اشکال از آن جا منشأ گرفته که اسلام هرگز در قرون جدید تجربه حاکمیّت سیاسى نداشته است و اکنون که این ضرورت به طور کامل چهره نموده است لاجرم از یک سو ابواب جدیدى براى جوابگویى به این مسائل مستحدثه در فقه گشوده خواهد شد و از سوى دیگر تفکّرى که در آفُتاب و سایه دین پرورش یافته است به مقابله با تفکّراتى روى خواهد آورد که با اصل دین مخالفت مى ورزند.

شهیدسیدمرتضى آوینى سوره دوره پنجم شماره 2و82/3.

 

موعظه سیدجمال الدین اسدآبادى
حرکت و نهضت حاج على اکبرصنعتى در آن روزگار وانفسا قیامى انسانى و خداپسندانه در راه نجات یتیمان و محرومان بود. انگیزه این به پاخاستن و قیام را سیّدجمال الدین اسدآبادى در او برانگیخته بود. آن گونه که خودش مى گفت وقتى که از حاصل کارگاه پارچه بافى اش سرمایه اى اندوخت و مشرّف به خانه خدا شد بعد از
انجام مراسم حجّ در بازگشت ازمکّه و توقّف در استانبول به توصیه و همراهى میرزا آقاخان کرمانى عالم متفکّر و والاقدر و تنى چند از دیگر یاران و همراهانش به دیدار سیّدجمال الدّین اسدآبادى مى رود. در این دیدار سیّد بزرگوار و آزاده که در شور و غوغاى مبارزه با دستگاه سلطنت ناصرى است در پاسخ حاجى که از او طریق چگونه انسان بودن و انسان زیستن و عبادت خدا را پرس و جو کرده است مى گوید:

(تو چون درعالم سیاست نیستى با توجّه به حاکمیّت فقر و بى عدالتى در شهر و دیار به ولایتت برگرد و کمر به یارى محرومان و بینوایان شهرت ببند.یادت باشد که علمت در خدمت خلق نیست.)

اسماعیل رزم آسا فصلنامه کرمان شماره 50/8

 

توسعه دایره پژوهشهاى فقهى
در کتابهاى فقهى امروزه کار بر روى فقه سیاسى اسلام بسیار ناچیز است.

زیرا مسلمانان پس از دوره اولیّه اسلام از جنبه هاى سیاسى منحرف شدند. وقتى تجربه ضعیف شد علم نیز به ضعف گرایید. خداوند روى پیوند علم و عمل تأکید دارد. اگر چه بسیارى از شخصیتها و دانشمندان اسلامى در زمینه نظریّه هاى سیاسى اسلام کتاب نوشتند و تلاش کردند تا ویژگیهاى دینى را در زمینه هاى: قدرت سیاسى انتخابات وظایف دولت و مردم در برابر یکدیگر و … تبیین کنند امّا این تلاشها در مقایسه با نیازهاى جوامع اسلامى و در شرایطى که نیاز شدیدى به جنبه هاى سیاسى دین وجود دارد ناچیز است. مثلاً در مسائل اقتصادى مباحث زیادى در برداشتهاى دینى وجود دارد; اما این مباحث عمدتاً معاملات فردى را در نظر گرفته است. و این در حالى است که در مورد مدیریت اقتصاد ملى برقرارى موازنه میان تولید و مصرف چگونگى ایجاد عدالت و … کار چندانى صورت نگرفته است. همچنین براى مثال در نظام آموزشى در واقع تمامى الگوهاى موجود مسلمانان ازغرب گرفته شده است. حتى دانشکده هاى دینى جهان اسلام در تنظیم و اعمال الگوهاى آموزشى از غرب پیروى مى کنند. تنها کارى که در این زمینه صورت مى گیرد واردکردن مواد درسى دینى در چهارچوبهاى پذیرفته شده غربى است که
ارتباط چندانى با الگوهاى اسلامى ندارد. در حقیقت مى توانم بگویم که: مسلمانان هنوز از عقب افتادگى فقهى رنج مى برند و من امیدوارم در آینده مطالعات جدیدى در این زمینه ها صورت گیرد.

دکتر حسن ترابى متفکردینى سودان در مصاحبه; کیان شماره 5/12

ترس و پرهیز عالمان وارسته از قبول مرجعیت
شانه شیخ اعظم انصارى از تصدى در امر مرجعیت افتاء مى لرزید. واى وویل بر چند از مکتب گریخته که در تصدّى این امر خطیر به مسابقه پردازند و حال آن که مى دانند که اعلم و اتقى به حمداللّه در طائفه شیعه موجود است. جناب فضیل بن یسار مى فرماید: شنیدم که امام صادق(ع) مى فرمودند:

(من خرج یدعو الناس و فیهم من هواعلم منه فهو ضالّ مبتدع) (وسائل الشیعه) ج8 ح36 باب10 من ابواب حدالمرتد.
کسى که قدعلم کند و مردم را به سوى خویش دعوت کند در صورتى که اعلم از وى در میان مردم است او گمراه و بدعت گذار است.

وویل و واى بر سالوسان و چاپلوسانى که وقود این جهنّم سوزانند (فاتقوالنار الّتى وقودها النّاس و الحجاره) و به هر وسیله که شد تشبّث مى کنند که نه فقط آلودگان بلکه انسانهاى وارسته را وابسته کنند و طوق لعنت بر گردنشان اندازند. اعاذنا اللّه من وساوسهم.

محمدى گیلانى پاسدار اسلام شماره 18/139.

 

روحانیت واژه اى بیگانه در فرهنگ اسلامى

… مثال دیگر کلمه روحانى است که آن را در بعضى کشورها به علماى دین اطلاق کرده اند و شاید جاى تأمل باشد که این کلمه را از کجا آورده اند؟ آیا در تاریخ و تعالیم اسلامى لفظى به این معنى داشته ایم؟ خلاصه باید دانست که این لفظ چیست؟ مى بینید که جامه زیبا و برازنده اى براى علماى دین نیست و فى نفسه از یک فرهنگ و حال و هواى دیگرى برخوردار بوده و بیانگر این است که علماى دین نباید ارتباطى با امور دنیوى و جسمانى داشته باشند بلکه سر و کارشان با عالم روح است.

 

دکتر حداد عادل رشد آموزش معارف اسلامى شماره 18/19
جایگاه دین در جامعه سکولار
در تاریخ آمده که رضاخان محاکم قضا را از دست علما گرفت و وزارت دادگسترى جدید را تأسیس نمود. این را پیروزى سکولاریسم بر دیندارى مى دانند. و سکولار کردن و لائیک نمودن رتبه قضا در ایران به وسیله رضاخان فتحى بود که ایران را به سمت غرب متمایل کرد.

در جامعه شناسى هم پیداست که وقتى در جامعه اى تعلیم و تربیت ازدواج اخلاق فلسفه قانونگذارى وهر پدیده دیگر لائیک باشد در آن صورت آن جامعه و جامعه شناس لائیک خواهد بود. در چنین جامعه و جامعه شناسى دین به عنوان یک نهاد اجتماعى در عرض سایر نهادها مطرح شده و بر بقیه نهادها اشراف ندارد. سیاست و اقتصاد را تعیین نمى کند بلکه اقتصاد سیاست تعلیم و تربیت نهادهاى اجتماعى اند و دین هم یک نهاد اجتماعى است.

منشأ تحقق سکولاریسم این است که دین را از سیاست جدا کند وجدایى این دو تأمین کننده جدایى دین از همه شؤونات اجتماعى است. در دنیا این مهم برترین شعار غربیها راجع به دین است.

دکتر حدادعادل رشد آموزش و معارف اسلامى شماره18/19

 

اسلام به نویسنده احتیاج دارد؟
کتابى رابه صورت رمان در اصول عقاید نوشتم روزى آن کتاب را به استاد[مرحوم کمالوند] دادم تا نظر کنند و نواقص کار مرا تذکّر دهند. ایشان پس از چند روز به من فرمودند: امشب بعد از نماز به منزل آقاى بروجردى بیا با تو کارى دارم. بعد از نماز رفتم و دیدم آیات عظام:گلپایگانى و مرحوم حضرت امام و کمالوند و حائرى کرمانى و فاضل قفقازى رحمةاللّه علیهم حضور دارند و در پیرامون استفتایى که پرسیده بودند: (حضرت آیةاللّه چه مى فرمایند درباره نگهدارى رادیو در منزل) بحث مى کردند. به یاد دارم که همگى به اتفاق نظر دادند که حرام است. ولى مرحوم امام فرمود:

( این طور جواب دادن آبروى شیعه را مى برد; زیرا امروز مردم دنیا مرعوب این اختراعند. آن وقت عدّه اى در گوشه اى از دنیا آن را تحریم کنند دنیا به آنان و دین و مذهب آنان مى خندد بلکه باید نوشت: آن جا که در کشور ما از این وسیله به طور غلط بهره بردارى مى شود و از این راه جوانان را به فساد مى کشانند; لذا نگهداریش در منزل حرام است.)

چیزى نگذشت که مرحوم آیةاللّه بروجردى وارد اطاق شدند و کنار همان دِر نشستند.مرحوم آقاى کمالوند کتاب مرا به دست ایشان داد. من که انتظار داشتم آن مرد بزرگ یک صفحه یا دو صفحه از آن را بخوانند دیدم پى در پى صفحات را مى خوانند و ورق مى زنند. مشاهده این رفتار مرا ازشوق مالامال کرد. آن گاه رو کردند

به استادم و پرسیدند: ( این راچه کسى نوشته؟) استاد عرض کرد: (این آقا نوشته اند) معظم له نگاهى به حقیر کردند و مکرّر آفرین گفتند و آن گاه روکردند به مرحوم امام که گویا در آن ایّام اداره حوزه را به عهده داشتند فرمودند: (آقا به طلاب دستور بفرمایید قلم در دست بگیرند و بخواندن درسهاى مرسوم اکتفا نکنند که اسلام به نویسنده احتیاج دارد.)

موسوى همدانى مصاحبه با مجلّه وقف میراث جاویدان شماره 24/1ـ 25
ورود فصلنامه وقف میراث جاویدان را با برخى طرحهاى نو به خانواده مطبوعات خوش آمد و به دست اندرکاران آن مجلّه تبریک مى گوییم.امید آن که درهر شماره مایه ورتر بالنده تر گردد و از تکرار موضوعها و عنوانها دامن گیرد.

(حوزه)

 

روش استدلال شیخ انصارى در بحثهاى اجتهادى
او در رسائل و دیگر کتابهاى خود شیوه نوینى دربحثهاى اجتهادى به کارگرفته است که پیش از او سابقه نداشته. وى در این کتاب بر خلاف شیوه علماى پیشین خود که بعد از مطرح کردن مسأله بلافاصله دلائل نظریه خود را در آن زمینه بیان مى کردند و نظریه طرف مقابل را رد مى نمودند او مسائل را با اسلوب و ویژگیهاى خاصّى مطرح مى کرد. اکنون بجاست به عنوان نمونه برخى از آنها رادر این جا یادآور شویم.

1. نقل آراء و اقوال و دلائل عالمان و دانشیان پیشین در ارتباط با مسأله اعم از موافق و مخالف به منظور توسعه اذهان طلاب و دانش پژوهان در مبانى اقوال.

2. بررسى و نقد همه زوایاى اقوال و آراء و مبانى آنها با دقّت و تعمق براساس
واقع و به دور از تعصب و جمود.

3. ارائه نظرى مستقل در حکم مسأله بدین گونه که ابتدا بر اثبات یک نظریه استدلال مى کند و محقق و پژوهشگر مى پندارد که او آن نظر را برگزیده و خلاف آن را باطل دانسته است ولى بعد همان دلائل را مورد اشکال قرارداده

سپس با استدلال قوى نظریه دیگرى را در همان مسأله ارائه مى دهد به گونه اى که پژوهشگر معتقد مى شود که نظریه دوّم را برگزیده و نظریه اول را باطل دانسته است و آن گاه نظر دوم را نیز با دلیل مورد نقد و اشکال قرار مى دهد و سپس نظریه سوّمى را در حکم مسأله بیان مى کند و با استدلال عمیق آن را برمى گزیند ومحقق و پژوهشگر با توجه به دلایل قوى و دقیق او قانع مى شود و آن را قبول مى کند.

این اسلوب و روش استدلال در ابحاث اجتهادى پیش از شیخ اعظم وجود نداشت و توسط او در کتابهاى اصولى و فقهى پدید آمده است و فائده آن این است که: محقق هیچ گاه در هنگام نقد و تحلیل ابعاد مسأله گرفتار نقص و اشکال نمى شود.

کیهان اندیشه شماره75/47


پدر اسلام در تایلند

شیخ احمد قمى در محله پایین شهر قم در سال 922قمرى متولّد شده بود. سالهاى اولّیه زندگى را به تحصیل دروس اسلامى مشغول و پس از مدت زمانى کوتاه به لقب شیخ ملقب گشته بود.

دوران جوانى شیخ احمد مقارن بود با تأسیس سلسله صفویه در ایران. سلسله اى که مذهب شیعه را رسماً پذیرفت و با این پذیرش موجبات تقویت حوزه هاى علمیّه شیعى در ایران فراهم شد.

چندى نگذشت که با استحکام قدرت سلسله صفوى و توسعه روابط ایران با دیگر کشورهاى جهان هیأتهاى مذهبى و تجارى از ایران به سوى دیگر کشورها رهسپار شدند. و همچنانکه از لبنان گروهى از علماى شیعه به ایران دعوت شدند گروهى از طلاب و روحانیون ایرانى همراه با تجار و جهانگردان علاقه مند براى تبلیغ و تجارت به سوى دیگر کشورها به راه افتادند. یکى از این افراد شیخ احمد قمى بود که هم در حوزه هاى علمیّه تحصیل کرده بود و هم دستى در تجارت داشت …

شیخ احمد موفق شده بود تا با یک سیاست زیرکانه ضمن حفظ روابط تجارى با هلندیها و انگلیسیها برموقعیّت تجارى مسلمانان در آبهاى خلیج سیام و دریاى جنوب چین رونق بخشد و همین نکته به تقویت جامعه اسلامى سیام منجر شده بود. با توسعه کمیّ و کیفى نفوذ جامعه مسلمانان سیام شاه درصدد برآمد تا آنها را به عنوان یک اقلیّت رسمى مورد شناسایى قراردهد و در این شناسایى نقش شیخ احمد نقش تعیین کننده اى بود. به این ترتیب شیخ احمد علاوه بر سمتهاى ادارى و تجارى و سیاسى به سمت رئیس جامعه مسلمانان سیام نیز منصوب و بعدها نخستین شیخ الاسلام سرزمین سیام(تایلند) شناخته شد…

مدّتى حدود بیست و پنج سال (1654ـ 1630) میلادى به عنوان نخست وزیر سیام به مأموریتهاى ادارى و مذهبى خود ادامه داد. طى این مدّت سیام دورانى آرام را با همسایگانش سپرى کرد و این عصر عصر رونق تجارى و سیاسى سیام(تایلند) و همچنین رونق جامعه اسلامى این سرزمین بود …

نفوذ شخصیت معنوى شیخ احمد در تایلند چنان است که وقتى شما از شمال به جنوب مسافرت مى کنید و از شهرها به روستاها مى روید و با مردم ملاقات مى کنید که اطلاعات چندانى از اوضاع جغرافیاى سیاسى جهان و به همین دلیل تصور درستى از موقعیت ایران در ذهن خود ندارد به راحتى مى توانید با ذکر نام شیخ احمد و توضیح این که فردى ایرانى بوده است و از شهر قم بدین سو مهاجرت کرده رشته اُلفت را بین خود و روستائیان آن مناطق دور دست برقرار سازید.

براى جامعه تایلندى شخصیت شیخ احمد شخصیتى است چند بعدى: براى روستاییان و مسلمانان مقیم در کپرها و برنجزارها و جنگلها شیخ احمد رهبرى است مقدّس که اسلام را از دور دستها برایشان هدیه آورده است شخصیتى که اطلاعات چندانى اززندگى او ندارند امّا همان اطلاعات کلّى براى احترام و عزّت به او کافى است. براى بودائیان قدیسى است روحانى که گرچه مذهبى دیگر دارد امّا کراماتش او را جاودانه کرده است و بدین سبب دوستش دارند و از او حاجت مى خواهند و براى اهل تحقیق شخصیتى تاریخى مذهبى سیاسى است که اعقابش تا پایان جنگ جهانى دوّم در موقعیّتهاى سیاسى نظامى و اجتماعى این سرزمین قدرت داشته اند و فرزندانش تا چهارده نسل به عنوان شیخ الاسلام سرزمین تایلند بر جامعه اسلامى این کشور که هم اکنون حدود هشت میلیون جمعیّت را در برمى گیرد سمت رهبرى داشته اند.

نامه فرهنگ شماره 163/9 به بعد.

 

مرجع و عارفى ساده زى
در حجره نشیمن خاصّش که تلامذه بسیار از ارباب علم و حکمت در آن جا فراهم مى آمدند. فرش بوریا و به اطراف و حواشیش پوست گوسفند گسترده بود و برآنها مى نشستند. و مرحوم آقامحمّد بیدآبادى به نفس نفیس خود به در دکّان خباز و بقّال و قصّاب و علاف و عصار و سبزى فروش مى آمده و آذوقه و مایحتاج خود را بر دوش خود گرفته و به دامان خود نهاده و به خانه خود مى برد و در این باب اعانت از کسى قبول نمى کرد و جامه هاى وى کرباسى و پشمینه کم بها بود و به کسب تکمه چینى اشتغال داشت.

محمدعلى جاودان کلمه شماره 61/4
عبارات فوق به نقل ازکتاب رستم التواریخ درمقدمه دستورالعملى از مرحوم بیدآبادى آمده است. این دستورالعمل هشت سال پیش درمجلّه حوزه شماره10 تیر 1364 با مقدمه اى محققانه و پاورقیهاى مناسب آمده است.

 

غبار خرافه برچهره اسلام
در اسلام خیلى از مطالب وجود دارد که درگوشه و کنار جهان اسلام امروز به صورت اصلى خودش باقى نیست. در آنها تصرّفاتى صورت گرفته پیرایه هایى به آن بسته شده خرافاتى به آن ملحق گردیده و از شکل اصلى خود خارج شده است. چه در زمینه عقاید چه احکام چه آداب و رسوم چه مسایل سیاسى اجتماعى اقتصادى و چه بسیار امور مربوط به دین.

وجهه همّت امام بزرگوارمان رضوان اللّه تعالى علیه این بود که به تعبیرخودشان اسلام ناب محمّدى صلى اله علیه وآله را عرضه کنند و شوائب و پیرایه هایى که به اسلام بسته شده بود بزدایند و با خرافات و انحرافاتى که در اسلام به وجود آمده و امروز در قسمت اعظم کشورهاى اسلامى رواج دارد مبارزه کنند.

مصباح یزدى معرفت شماره 12/5