گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ رضا استادى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


آنچه در پیش روى دارید گفتگویى است با حجة الاسلام والمسلمین رضا استادى محقق مدرس مؤلف و اکنون از مسؤولان برگزارى کنگره عظیم شیخ مفید (ره) که به مناسبت هزارمین سال رحلت آن بزرگوار بناست در 25 شوال 1413 برگزار شود.

در این گفتگو که در بهمن ماه سال 1371 انجام گرفته تلاش مخلصانه وى در راه احیاى تراث اسلامى انگیزه تحقیق و تالیف شرائط محقق موضوعات شایسته تحقیق کنگره شیخ مفید انگیزه برگزارى آن و … ترسیم شده است. به امید این که براى اهل تحقیق مفید اافتد.

حوزه: با تشکر از حضرت عالى که مصاحبه با مجلّه را قبول کردید لطفاً شمّه اى از زندگى علمى و تحصیلى خود را بیان کنید.
* بنده در سال 1316 در یکى از محلات جنوب تهران در خانواده اى مذهبى متولد شدم. دوره دبستان را تا سیزده سالگى به پایان رساندم. از شاگردان با استعداد مدرسه بودم. به همین خاطر در کلاس ششم شاگرد اول شدم و از وزارت فرهنگ جایزه گرفتم. از آن پس ادامه ندادم.

علت عدم ادامه تحصیل در مدارس جدید بدین خاطر بود که روزى برادرم که از من بزرگتر بود و دبیرستان مى رفت به پدرم گفت:
(امروز دبیر ما گفت: اگر امام حسن(ع) مى دانسته که آب زهر آلود است پس چرا آن را نوشیده است؟)

این سخن معلّم باعث شد که پدرم مانع ادامه تحصیل اخوى و بنده بشود. مى گفت:

(معلوم مى شود اینان با طرح این گونه سؤالها قصد دارند بچه هاى ما را نسبت به عقایدشان سست کنند.)

از آن به بعد مدتى به همراه اخویها در مغازه پدرم و احیاناً جاهاى دیگر به کسب و کار مشغول بودم. تا این که روزى یکى از دوستان پدرم به ایشان پینهاد کرد:

(خوب است بچه ها را بفرستید مدرسه مروى تا آن جا درس بخوانند. کتابى است به نام جامع المقدمات براى آنان تهیه کن و...)

خیر خواهى این آقا موجب شد که پدرم مرا به مدرسه مروى براى تحصیل بفرستد. در آن موقع هفده سال سن داشتم. کم کم با مساجد و محافل مذهبى تهران آشنا شدم. تقریباً ساختار اولیّه طلبگى ما از آن محافل شکل گرفت.

بزرگانى که بنده در تهران از محافل درس و یا محافل موعظه آنان بهره بردم حضرات آقایان: حاج میرزا کریم حق شناس حاج میرزا عبد العلى تهرانى حاج مقدّس واعظ و حاج آقا مجتهدى هستند. ادبیات را در تهران خواندم و در حدود سال 1336 براى ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شدم. از شرح لمعه تا سطح عالى را از محضر اساتید بزرگوار حضرات آقایان: سلطانى منتظرى جوادى مشکینى نورى ستوده خزعلى شاه آبادى سبحانى مکارم و آذرى و غیره هم استفاده کردم که در مجموع ده سال طول کشید. پس از آن به درس خارج حاضر شدم و از محضر اساتید بزرگوار آیات عظام: محقق داماد گلپایگانى اراکى و برخى دیگر و بیش از همه از محضر حاج آقا حسن فرید اراکى استفاده کردم.

البته در سالى که مى بایست به درس خارج برویم حضرت امام رحمة الله علیه
از قم تبعید شده بودند. بعدها که به عتبات مشرف شدم و چند ماهى در آن جا بودم به درس حضرت امام و آیة اللّه العظمى خویى و آیة الله صدر رحمة اللّه علیهم شرکت کردم.

مدتى هم در قم از درس خارج حضرت آقاى حاج آقاموسى شبیرى زنجانى بهره بردم و در طول دورانى که درس سطح و خارج مى خواندم با صدیق مکرم و برادر بزرگوار حضرت آقاى خرازى مباحثه مى کردم و ایشان را بر حقیر حقوق بسیار بزرگى است از جهات مختلفه.ازهمان سالهایى که سطح مى خواندم تدریس هم مى کردم. بعد از شرکت در درس خارج تدریس بیشتر شد.

بعد از انقلاب اسلامى که دیگر در درسى شرکت نمى کردم یکى از کارهاى عمده من تدریس بود که نوع کتابهاى سطح را تدریس کرده ام و اکنون هم مشغول هستم.

حوزه: حضرت عالى در کار تحقیق و تألیف نیز موفق بوده اید بفرمایید از کى و چرا به این کار روى آوردید.
* بنده از همان ابتداء در این فکر بودم که باید در حدّ توان کار مفیدى انجام بدهم و از درس خواندن استفاده کنم. به همین خاطر در دوران طلبگى در چند کلاس نویسندگى شرکت کردم: به تقاضاى برخى از دوستان آقاى حاج میرزا حسین نورى مطالبى درباره نویسندگى مى فرمود و ما هم در آن جلسه شرکت مى کردیم و همچنین در این راستا از استاد حاج میرزا جعفر سبحانى مقدارى بهره بردیم و نیز جلسه اى بود که آقاى رشیدپور اداره مى کردند و ما از محضرشان استفاده مى کردیم.

بعدهم که قدرى جلوتر آمدیم کلاسى آقاى گرمارودى در مؤسسه در راه حق
تشکیل داده بود که در آن شرکت مى کردیم.

نکته دیگر این که: بنده از همان آغاز با کتاب مأنوس بودم. کتاب زیاد تهیه و مطالعه مى کردم. از این جهت با خیلى از کتابفروشیها آشنا بودم. از این روى علاقه به تحقیق از همان آغاز در من به وجود آمده بود. گاهى کتابهایى را که مى خواندم نقد مى کردم و یادداشتهاى خود را به مولّف مى دادم که جز یکى ـ دومورد نوعاً مورد تشویق مؤلّفان قرار مى گرفتم. همین تشویقها به من شجاعت مى داد و مرا در کارم استوارتر مى کرد.

به یاد دارم که نوشته یکى از اساتید را نقد کرده بودم و یادداشتهاى خود را به ایشان داده بودم وقتى مرا در خیابان دید تشویق کرد و گفت: فلانى! نمره ات بیست است.

همچنین در باره کتاب: خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهرى راجع به بخش طبقات علماء چند تا تذکر داشتم که نوشتم و به ایشان دادم. بعد ایشان طیّ نامه اى مرقوم فرمود:

(من در نوشته هایم سعى دارم از نظر مدرک دقیق و مستند باشد. اگر تذکرات شما بجا باشد در چاپ بعدى اعمال خواهم کرد.)

رساله اى درباره شهادت به ولایت در اذان و اقامه نوشته بودم مرحوم استاد مطهرى آن را دیده بود فرمود:

(رساله شما را خواندم. خوب بود. باید در موضوعات فهقى این گونه کار بشود تا معلوم گردد هر مسأله اى در هر قرنى در چه حال و وضعى بوده است. موافقان آن چه کسانى بوده اند و مخالفان آن چه کسانى.)

این نوع برخوردها انصافاً براى من مشوّق مفید بود.

اولین اثر نقدى که به صورت مقاله اى از من به چاپ رسید نقد مقاله محمد خان قزوینى بود. علت نوشتن این مقاله این بود که دریادداشتهاى قزوینى خواندم که ایشان
به مناسبت معرفى کتاب اقبال در حرف الف آگاهانه یاناآگاهانه نسبت به مرحوم ابن طاووس اسائه ادب کرده بود. زیرا ابن طاووس در کتاب اقبال داستان مفصلى راجع به مباهله نقل مى کند و سند این روایت مى رسد به شخصى به نام: ابن أشناس. ایشان نوشته بود:

(اصل داستان و این شخص که داستان به او مى رسد جعلى هستند و اصل ومدرکى در تاریخ ندارد.)

بنده خیلى ناراحت شدم و بر آن شدم که در این باره تحقیق کنم. در نتیجه از چهل کتاب و منبع که بیشتر از منابع دست اوّل بود از قرن پنجم براى ابن أشناس اصل و مدرک پیدا کردم.

جناب آقاى محمد رضا حکیمى که از گذشته با ایشان آشنایى دارم وقتى مطلع شد که من چنین تحقیقى کرده ام نوشته ام را خواند پسندید و گفت: (آن را به مجلّه راهنماى کتاب بدهید. تا چاپ کنند.)

ما هم مقاله را به مجلّه راهنماى کتاب دادیم ولى در چاپ آن تعلل شد تا پیروزى انقلاب و بعد از انقلاب هم آن مجلّه به (آینده) تغییر نام داد و در آن جا مقاله را چاپ کردند.

برخى از محققین و اساتید دانشگاه که مقاله ما را خوانده بودند تعجب کرده بودند که جناب قزوینى با آن که به دقت و وسواس در نقل مطالب معروف است که حتى گفته است:

(من اگر بسم اللّه را بخواهم بنویسم باید به مدرک رجوع کنم)

چطور دچار چنین اشتباه فاحشى شده است.

گاهى نوشته هاى من انگیزه اش چنین چیزهایى بوده است. کسى به شخصیّت و یا معتقدات مذهبى ما نسبت ناروایى داده و یا برخورد کرده است سعى کرده ام مستدل پاسخ بگویم. از باب نمونه: روزى آقایى در مدرسه فیضیّه
نوشته اى به من داد که در آن نوشته به دعاى ندبه ایرادهایى شده بود. مقاله اى نوشتم و آن نوشته را نقد کردم.

یک سرى از نوشته ها و تحقیقاتم هم به خاطر این بوده که دیگران از من خواسته اند که در فلان موضوع چیزى بنویسم. در مجموع مقاله ها و رساله هاى تحقیقى من به صد تا مى رسد. که در چهار جلد به نام هاى: ده رساله بیست گفتار و سى نوشتار و چهل مقاله تنظیم شده است و اولى و چهارمى به چاپ رسیده و دو جلد دیگر هم به زودى چاپ مى شود.*

کار دیگر من که به آن خیلى علاقه داشتم تصحیح کتاب بود. یک وقتى شخصى به من گفت:

(کتاب جواهر الکلام در نجف اشرف تحقیق مى شود و یکى یکى به چاپ مى رسد. ولى ناشر آن مى خواهد این کار را زودتر انجام پذیرد; از این روى به دنبال این است که از کانال دیگرى براى تصحیح و تحقیق کتاب اقدام کند.)

پذیرفتم که او را در این امر کمک کنم. دو جلد از آخر جواهر را (42 ـ 43) من تصحیح کرده ام. چون اولین کار جدّى من در این زمینه بود و از طرفى کتاب هم جواهر بود خیلى زحمت کشیدم و رنج بردم. بعد از آن کتاب کافى ابى الصلاح را به پیشنهاد یکى از آقایان تصحیح کردم که چاپ و منتشر شد.

چون کارها مشابه بود مسلط شدم. تاکنون کتابها و رساله هاى بسیارى را تصحیح کرده ام. چون بر این باور بودم که کتاب باید از جهت متن و محتوا خوب تصحیح و تحقیق شود به شکل ظاهرى و کیفیت چاپ اهمیت نمى دادم. از این روى از این نظر موفق نبوده ام.

* این مقاله در مجموعه اى تحت عنوان: (چهل مقاله) توسط کتابخانه آیة الله العظمى مرعشى چاپ و منتشر شده است.
حوزه: غیر از تألیف و تحقیق و تصحیح کتاب حضرت عالى فهرستهایى را هم تنظیم کرده اید. لطفاً در این باره توضیح بفرمایید.
! بله یکى از کارهاى من در کنار تدریس و تألیف فهرست نویسى بوده است. زیرا از آغاز که با کتاب سروکار داشتم اهمیّت فهرست را به خوبى احساس کرده بودم. کار من از این جا آغاز شد که وقتى مى خواستم در باره سید بن طاووس تحقیق وسیعى انجام دهم (که هنوز هم کامل نشده است) در پى کتاب: طرائف ایشان بودم. مى دانستم که در کتابخانه فیضیّه نسخه خطى این کتاب موجود است به مسؤول کتابخانه مراجعه کردم ایشان محلّ کتابهاى خطى را به من نشان داد که جستجو کنم تا پیدا کنم. خیلى جستجو کردم امّا موفق نشدم. مرتبه دوّم و سوّم رفتم. تا این که متوجه شدم که کتاب مذکور بالاى سرایشان بوده نه من مى دانسته ام و نه ایشان!

این موضوع مرا به این فکر واداشت که چرا کتابخانه اى به این عظمت نباید کتابهاى خطّى آن فهرستى داشته باشد تا مراجعه کننده به آسانى به کتاب مورد نظر خود دست یابد.

به مدیر کتابخانه جناب حاج آقا مجتبى عراقى سلمه الله پیشنهاد کردم: حاضرم کتابهاى خطى این جا را فهرست کنم. ایشان قبول کرد ومن هم کار را شروع کردم. چون اولین تجربه من در این زمینه بود خیلى برایم مشقّت داشت. افزون بر این فضاى کار هم مناسب نبود. ولى به خاطر علاقه زیاد که به این کار داشتم سختیها را تحمل کردم و دو هزار و دویست نسخه خطى کتابخانه را به تنهایى در مدت دوسال و یا بیشتر فهرست کردم بدون هیچ دستمزدى! این را به خاطر این مى گویم که گاهى برخى از این گونه کارها را که در حوزه انجام گرفته با مشابه آن در
دانشگاهها مى سنجند و به حوزه خرده مى گیرند و حال آن که حق این است که داورى بر اساس امکانات و شرایط زمانى هر یک از این دو نهاد انجام شود.

به یاد دارم: همان موقعى که بنده در کتابخانه فیضیّه مشغول فهرست بردارى بودم کتابخانه آستانه حضرت معصومه(ع) از یکى از دانشگاهیان خواسته بود که کتابهاى خطى کتابخانه را که بیش از پانصد جلد نیست فهرست بردارى کنند. شنیدم هزینه چاپ و مطالبه اولیه یکصد هزار تومان بوده است. حالا این امکانات را مقایسه کنید با کار ما در فیضیّه که نه تنها براى فهرست بردارى اجرتى یا به اصطلاح حق التألیفى نداشتیم که براى چاپ هم مانده بودیم که مرحوم حاج مهدى گلپایگانى وسیله چاپ آن را فراهم کرد.

پس از فهرست بردارى کتابخانه فیضیه به سراغ کتابخانه مدرسه حجّتیه رفتم و کتابهاى خطّى آن را فهرست بردارى کردم. مدتى که در مدرسه آیة اللّه العظمى گلپایگانى تدریس مى کردم متوجه شدم که: کتابخانه این مدرسه نسخه هاى خطّى بسیارى دارد که قسمتى از آنها را برادر عزیز آقاى حسین اشکورى فهرست کرده بود و حدود دو هزار جلد آن را هم من فهرست کردم.

کتابخانه مسجد اعظم که حدود چهار هزار نسخه خطى داشت فهرست کردم. روش من در این کتابخانه این گونه بود که: کتابهایى که مؤلفان آنها مشهور هستند مثل تهذیب شیخ طوسى مؤلفان آنها را معرفى نکنم. این روش موجب شد که برخى بگویند این چه نحو فهرست نویسى است امّا چون آنها از امکانات ما اطلاع نداشتند در خرده گیرى خود معذور هستند و ما هم از کار خود خرسند و خوشحال.

در تهران هم نسخه هاى خطّى برخى از کتابخانه ها را فهرست بردارى کردم از جمله: مدرسه مروى کتابخانه مسجد چهل ستون و مسجد جامع. در هر صورت در مجموع حدود ده هزار جلد کتاب خطّى را فهرست کرده ام.
حوزه: حضرت عالى چند ساعت از شبانه روز را به امر تحقیق اختصاص مى دهید.
* بنده بر خلاف آنچه از برخى بزرگان نقل مى شود که به خاطر عشق به مطالعه و کار اکثر اوقات شبها را تا به صبح بیدار بوده اند هیچ گاه این گونه نبوده ام. مى توانم بگویم: از همان ابتداى تحصیل غیر از موارد استثنایى بیش از ده دوازده ساعت در شبانه روز کار نکرده ام چه درس و مباحثه و چه تحقیق و مطالعه. البته ازایّام تعطیلى که در حوزه کم هم نیست بیشتر براى مطالعه و تحقیق استفاده کرده ام. این سخن در من بى تأثیر نبوده است که بارها شنیده ام گفته اند: در دوران تحصیل بیش از حدّ به خود فشار نیاورید زیرا کسانى که این گونه عمل کرده اند عمر بهره دهى و ثمربخشى آنان بسیار کوتاه بوده است. از این روى سعى کرده ام متعادل حرکت کنم.

نکته اى که تذکر آن را لازم مى دانم این که: در ایّام طلبگى و جوانى هر مقدار وقت گرچه اندک صرف کار غیر طلبگى بکنیم ضرر کرده ایم.

حوزه: مقصود حضرت عالى از کار غیر طلبگى چه کارى است.
* فرض کنید طلبه در کنار تحصیل چند ساعتى در روز یاچند ماهى در سال را به کسب و کار بپردازد.

بنده حتى اگر مى دیدم طلبه اى مى خواهد زمینى بخرد و خانه اى بسازد و چند ماهى وقت و فکرش را به آن مشغول سازد نمى پسندیدم و پیشنهاد مى کردم: بهتر
است به جاى این کار خانه ساخته بخرد. مگر در موارد ضرورى که چاره اى جز این نداشتند. بالآخره کارهاى غیرطلبگى براى طلبه مضر است. البته یک سرى کارهاى جنبى براى طلاب و فضلاء مطرح است که برخى از آنها راحفظ نظام اسلامى ما مى طلبد. این جا چون وظیفه است حتى بر درس و بحث هم تقدم پیدا مى کند. ولى یک نوع کارهاى اجرایى است که طلبه و غیرطلبه در آن بالسّویه است. از دیگران هم ساخته است. انجام چنین کارهایى کار غیرطلبگى است مگر نیاز زندگى ایجاب کند.

حوزه: حضرت عالى براى بهتر شدن امر تحقیق و جلوگیرى از تکرار کارهاى تحقیقى چه پیشنهاد عملى

دارید.
* به نظر من براى بهتر شدن امر تحقیق و اتقان در کار تحقیق بایستى گروهى انجام بگیرد. بنده از همان آغاز کار معتقد بودم اگر جمعى از فضلا با هم صمیمانه دست به کار تحقیق شوند ثمر بخش تر خواهد بود. چند نوبت هم با برخى از دوستان کارگروهى شروع کردیم ولى متأسفانه به جهاتى ادامه پیدا نکرد براى جلوگیرى از تکرار باید سعى کنیم در مرحله اول کارهاى ناتمام را تکمیل کنیم. اگر کسى در زمینه اى کار کرده و کار هم تا حدودى مطلوب است براى ارزش دادن به کار آن محقق و عدم تکرار شایسته است به تکمیل همان تحقیق نا تمام بپردازیم.

حوزه: با تجربه هایى که حضرت عالى در زمینه تحقیق دارید چه شرایطى را براى کسانى که مى خواهند به این وادى گام بگذارند لازم مى دانید.
* اولین شرط در کار تحقیق محکم کردن پایه ها و مایه هاى حوزوى است.

من به شدت مخالفم با این که طلبه هنوز مشغول خواندن شرح لمعه و رسائل و مکاسب است وارد کارهاى تحقیقى بشود. حداقل باید تا وقتى که وارد درس خارج نشده به کارهاى تحقیقى نپردازد.

البته مطالعه کتاب در زمینه هاى گوناگون و یادداشت مطالبى که به ذهن مى آید. امرى است طبیعى و گاه لازم. و یا نوشتن رساله براى طلبه اى که به سطح عالى مشغول است امرى است پذیرفته و این با تحقیق به عنوان کارى دامنه دار و پى گیر فرق دارد.

اساساً شتاب در هر کارى ناپسند است و در کارهاى علمى و تحقیقى ناپسندتر. به یاد دارم در همان ابتداى طلبگى روزى به کتابفروشى رفته بودم که مرحوم زیارتى را (پدر آقا سید حمید روحانى) که از علماى بزرگ سمنان و ظاهراً به تهران تبعید شده بود دیدم. ایشان از من سؤال کرد: چه مى خوانید؟

گفتم: فلان کتاب از جامع المقدمات!

ایشان با توجه به مدت کمى که مشغول تحصیل شده بودم تعجب کرد که چه زود به این جا رسیده ام.

فرمود: (از کسى پرسیدند کى آمده اى؟گفت پس فردا!)

این سخن چنان در من اثر کرد که دو مرتبه برگشتم و جامع المقدمات را از ابتدا و با دقّت خواندم.

نکته دیگر در باب تحقیق انتخاب موضوع است که خوشبختانه ما موضوعات بسیارى داریم. از جمله:

در تاریخ تشیّع در هر سده اى افرادى از علماء هستند که محور بوده اند و حلقه اتصال بین دوره اى با دوره دیگر. مانند: شیخ صدوق و شیخ مفید شیخ طوسى علاّمه حلّى شهید ثانى و...
احیاى آثار این شخصیتها که در حقیقت احیاى خود آنان نیز هست امرى است لازم و موضوعى است گسترده براى تحقیق که انتخاب آن. بستگى دارد به سلیقه افراد.

موضوع دیگر که شاید کمتر کار شده تحقیق در زمینه تاریخ علوم اسلامى است: تاریخ فقه تفسیر کلام و... بحثهایى که در این علوم مى شود مطرح کرد. از باب مثال: زمان پیدایش منشأ پیدایش فراز و نشیبها تطور و... مقایسه مراحل مختلف یک علم با یکدیگر. مثلاً تفسیر در قرن هفتم با قرن هشتم و... به طور ریزتر همین بررسیها را درباره هر یک از ابواب و یا مسائل هر یک از علوم اسلامى مى توان کرد.

موضوع لازم دیگر در کنار تحقیق و بررسى اثر هر مؤلفى شناخت کتاب و یا کتابهایى است که این عالم و محقق با آنها سرو کار داشته است. با این کار علاوه بر این که مى توانیم ریشه بسیارى از گفته هاى او را دریابیم در حلّ اجمال و ابهامهاى کلام او هم ما را بسیار کمک مى کند. زیرا مى توان گفت: همان طور که بسیارى از آیات قرآن و روایات شأن نزول دارد بسیارى از گفته ها و نظرات علماء هم شأن نزول دارد که براى تشخیص آن شناسایى کتابهایى که مورد استفاده آن عالم به هنگام نوشتن اثر خویش بوده است لازم مى باشد. موضوع دیگر نقد و بررسى نوشته ها و کتابهاى محققان و پژوهشگران است. نکته اساسى که باید در نقد رعایت بشود این که: نقد و بررسى بر محور مطالب اساسى و علمى باشد که نفى و اثبات آن مشکلى را حلّ کند.

اگر مى بینیم کتابى یا نوشته اى چهارچوب علمى خوبى دارد ولى برخى اشکالات جزئى دارد نقل آن اشکالات جزئى و کشاندن آن به مجلاّت و روزنامه ها کار درستى نیست. این نکات جزئى را مى توان به طور خصوصى به نویسنده تذکر داد.
متأسفانه اکنون خیلى از نقد و بررسیهاى ما نقد و بررسى محتوایى نیست. بیشتر نقّادان ما به امور جزئى مى پردازند و اسم آن را مى گذراند: نقد! طبیعى است که چنین نقدهایى هیچ گاه به رشد علمى کمک نمى کنند. زیرا وقتى نقد علمى نباشد نویسنده حتى در خود انگیزه پاسخگویى نمى بیند. تاچه رسد به دیگران. به عکس آن جا که نقد علمى و اساسى باشد نویسنده به استقبال مى رود. بنده قبلاً آثار و نوشته هایم را مى دادم به برخى از اساتید و یا دوستان که آن را نقد کنند. نوعاً مطالب مفیدى را تذکر مى دادند و استفاده مى کردم.

موضوع دیگر کارهایى است که به صورت فردى یا گروهى با استفاده از فهارس موجود و به کارگیرى کامپیوتر مى ôوان انجام داد. به عنوان مثال: این الفاظى که ما به کار مى بریم مانند: وجوب کراهت استحباب و... از چه وقت در فقه ما وارد شده است؟ آیا در زمان پیامبر(ص) و ائمه(ع) این واژه ها به کار مى رفته است. به همین معناى اصطلاحى که ما امروز مى فهمیم یا نه؟

یکى از کارهایى که انجام آن جزء آرزوهاى من بوده است میزان کاربرد مسائل اصول فقه در فقه است. به عنوان مثال:

جواهر را از اول تا به آخر از این زاویه بررسى کنیم که چه قواعدى از اصول و در کجاها مورد استفاده قرار گرفته است. این کار را در رابطه با یک قاعده فقهى هم مى توان انجام داد. مانند قاعده لاضرر.

یک سرى از موضوعات است که در ارتباط با نظام است. باید روى این گونه موضوعات کار و تحقیق بشود. این را همه باید بپذیریم که در ایران انقلاب اسلامى شده و نظام الهى به وجود آمده است. همه باید احساس تکلیف کنیم حتّى آنان که در پیروزى انقلاب سهمى نداشته اند و یا به خاطر تفکّرات خاص نخواسته اند کارى انجام بدهند. ولى الآن در برابر عمل انجام شده قرار گرفته اند که براى همه ایجاد تکلیف مى کند. نظام ما نظام اسلامى است. نیازهاى آن را تا آن جا که مربوط به
حوزه ها مى شود باید ما حلّ کنیم.

در فقه موضوعات بسیارى است که باید به تحقیق و تبیین آنها پرداخت. در معارف و اعتقادات هم همین طور آیامى توان اکنون با امکانات موجود و انتظارات به وجود آمده به همان عقائدى که قبل از انقلاب نوشته ایم و به همان سبکى که براى مردم مى گفته ایم بسنده کنیم؟ یا این که باید در سطوح مختلف و براساس نیازهاى زمان محکمات عقاید را بنگاریم و عرضه کنیم؟

البته خیلى از موضوعات است که نیاز به تحقیق ندارند بلکه نیاز به تبیین دارند. متأسفانه امروز عمدتاً در مراکز تحقیقى وقتها صرف مقدمات لازم براى کیفیّت تحقیق مى شود نه کیفیّت تبیین.

به عنوان مثال: در باب ولایت فقیه که اساس نظام است مشکل در بخش تحقیق آن نیست بلکه در کیفیت تبیین است. ما باید این موضوع مهم را براى سطوح مختلف مردم آن گونه بیان کنیم که مانند اصل مسأله امامت در رگ و پى مردم ما رسوخ کند.

حوزه: به برکت انقلاب اسلامى قرار است که در فروردین ماه 1372 مصادف با شهادت امام جعفر صادق(ع) کنگره شیخ مفید رحمة اللّه علیه در حوزه علمیه قم برگزار شود. حضرت عالى که از دست اندرکاران برگزارى این کنگره عظیم هستید بفرمایید فکر تشکیل این کنگره کى و از ناحیه چه کسى مطرح شد.
* همان طور که اطلاع دارید بعد از انقلاب اسلامى کنگره ها و سمینارهاى
متعددى در رابطه با شخصیّتها و دانشمندان برگزار شد که بعضى بسیار بجا بود. ولى درباره علماى شیعه در این مدت کار بایسته و شایسته اى انجام نگرفته است.

یک وقتى در محضر رهبر انقلاب اسلامى جلسه اى بوده است که این بحث پیش مى آید و آیة اللّه امینى به رهبر معظّم انقلاب دامت برکاته پیشنهاد مى کند:

(حال که در نظام اسلامى به عناوین مختلف براى افراد بزرگداشت گذاشته مى شود بجاست که ازعالمان شیعه نیز به همین نحو تجلیل شود.)

مقام معظم رهبرى تأیید مى فرماید. در همان جلسه مى فرماید:

(خوب است این کار را جامعه مدرسین حوزه علمیه قم انجام بدهد.)

آیة اللّه امینى در جلسه جامعه مدرسین گزارش آن جلسه و پیشنهاد مقام معظّم رهبرى به آقایان جامعه را نقل کردند.

بعد از یکى ـ دو جلسه گفتگو آقایان به این نییجه رسیدند که خوب است اولین بزرگداشت درباره شیخ مفید انجام بگیرد. به مقام معظّم رهبرى گزارش شد و ایشان هم تأیید فرمود. افزون بر این فرمود: (خوب است از این به بعد هر یکى ـ دو سال یکى از فقهاى بزرگ را مطرح کنید.)

بعد از این مراحل در جامعه مدرسین تصمیم گرفته شد که مسؤولیت برگزارى این کنگره به حضرت آیة اللّه امینى حجة الاسلام والمسلمین مسعودى خمینى و این جانب واگذار شود.

در عمل هم آن دو بزرگوار قسمت عمده کارها را مانند: تهیّه آثار شیخ مفید و چاپ آنها و درخواست مقالات از دانشمندان داخل و خارج ونیز چاپ آنها و... را به بنده محول کردند که ما هم از حدود چهارده ماه قبل کار را شروع کرده ایم.

با مشورتهایى که با این دو بزرگوار و دیگر آقایان داشتیم به این نتیجه رسیدیم که براى هر چه بهتر برگزارى کنگره کارهاى مقدماتى ذیل را انجام بدهیم:

1 . آثار موجود مفید چه آنهایى که چاپ نشده و چه آنهایى که چاپ شده امّا
مطلوب نیست چاپ بشود.

براى این کار در ابتداء باید مى فهمیدیم آثار مفید چقدر است؟ از این مقدار کدام در دست است و نیز روشن شود که از هر کدام چند نسخه در داخل و یا خارج وجود دارد و آن گاه اینها جمع آورى شود.

به کمک دوستان این کارها انجام شده است. اکنون نسخه هاى حدود هفتاد تا هشتاد درصد از آثار موجود شیخ مفید را به دست آورده ایم. حتى برخى از آثار نسخه هاى متعددى داشته اند سعى کرده ایم همه نسخه ها را تهیّه کنیم.

مجموعه این آثار را در پنجاه عنوان قرار داده ایم. به استثناى سه عنوان: مقنعه امالى و اختصاص که قبلاً در قم به صورت مطلوبى چاپ شده است چهل و هفت عنوان دیگر را که شامل رساله هاى کوچک متوسط و بزرگ است تصمیم به چاپ جدید گرفته ایم. این مجموعه را که حدود چهار هزار صفحه مى شود براى تصحیح و تحقیق به محققان داده ایم. تاکنون سى و هفت عنوان را چاپ کرده ایم و صحافى شده است.

امیدواریم تا قبل از برگزارى کنگره که روز 25 شوال برگزار مى شود همه آثار باقى مانده را چاپ کنیم. و تصمیم داریم در صورت تصویب کنگره پس از انجام کنگره این پنجاه عنوان را براى تصحیح و تحقیق مجدد همراه با فهرستهاى علمى و دقیق به گروههاى تحقیق بسپاریم و آن گاه به صورت بسیار بهتر و منسجم تر چاپ و عرضه کنیم.

2 . تهیّه مقالات. ما از نویسندگان واساتید براى نوشتن مقاله و همکارى دعوت کردیم.

برخى از دوستان پیشنهاد کردند که ابتدا آثار مفید را به کامپیوتر بدهید و بعد مطالب مربوط را در اختیار محققان بگذارید تا بهتر بتوانند درباره موضوعاتى که انتخاب کرده اند تحقیق کنند.
به این خاطر چند ماهى معطل شدیم و دوستان زحمت زیادى کشیدند; ولى متأسفانه چنانکه باید موفق نبود. زمان زیادى را از ما گرفت; از این روى کارِ گرفتن مقاله ازمحققان به تأخیر افتاد.

در هر صورت تا کنون بیش از صد مقاله به دست ما رسیده است. برخى از این مقالات به گونه اى است که مى تواند مجموعه منظمى را در باره اندیشه هاى شیخ مفید تشکیل دهد. و برخى از این مقالات ارتباط مستقیمى با شیخ مفید ندارد.

بیست مقاله از این مقالات را داده ایم به زبان عربى ترجمه کنند و آنها را در بیست جزوه آماده کرده ایم. همه مقالات قبل از روزهاى برگزارى کنگره چاپ خواهد شد و مقالاتى که در کمیسیونهاى کنگره به تصویب برسند پس از برگزارى کنگره در دو سرى مجدداً چاپ خواهد شد:

* مقالات مربوط به شیخ مفید.

* مقالاتى که حاوى مسائل علمى دیگرى است و رابطه مستقیم با شیخ مفید ندارند.

3 . بر پایى دو نمایشگاه به هنگام برگزارى کنگره.

* نمایشگاه آثار شیخ مفید که عکس یااصل تمامى نسخه هاى آثار شیخ مفید به نمایش گذاشته خواهد شد.

* نمایشگاه آثار کلامى شیعه که این را با توجه به منبع غنى کتابخانه آیة اللّه العظمى مرعشى به حجة الاسلام والمسلمین آقا سید محمود مرعشى پیشنهاد کردیم و ایشان هم پذیرفت که انجام بدهد و مسؤولیت آن را هم خود ایشان به عهده دارد.

حوزه: دعوت شدگان به کنگره در چه سطح علمى هستند.
* مدعوّین چه از خارج و چه از داخل در سطح اساتید حوزه و دانشگاه هستند.
سعى کرده ایم افرادى را که دعوت مى کنیم در باره شیخ مفید حرفى داشته باشند. زیرا مقام معظّم رهبرى بر این مطلب تأکید داشتند که:

(سعى کنید که تشریفاتى نباشد بلکه کنگره کنگره اى علمى باشد و از کسانى دعوت کنید که درباره شیخ مفید و مکتب تشیع حرفى براى گفتن داشته باشند خصوصاً مدعوّین خارج از کشور).

ما تاکنون چهل نفر از خارج دعوت کرده ایم. برخى از اینان مقاله فرستاده اند و برخى دیگر هم مقالاتشان را همراه خود خواهند آورد.

حوزه: برگزارى این گونه کنگره ها مخارج زیادى در پى دارد آیا به نظر حضرت عالى این کنگره از کنگره هاى پرهزینه خواهد بود یا خیر به گونه اى خواهد بود که با زیّ طلبگى سازگار باشد.
* از جمله سفارشات مقام معظم رهبرى این بود که:(سعى کنید حتى الامکان در مخارج صرفه جویى شود تا این که از این جهت کنگره شیخ مفید الگو باشد.)

ما هم تاکنون سعى کرده ایم به توصیه ایشان عمل کنیم و مخارج را به حداقل برسانیم. امیدواریم بتوانیم کنگره اى بزرگ با هزینه کم برگزار کنیم.

حوزه: حضرت عالى آثار و فواید کنگره شیخ مفید و امثال آن بزرگوار را در حوزه ها و سطح جامعه و خارج از مرزها چگونه ارزیابى مى کنید.
* یک وقت با توجه به امکانات فعلى داریم سخن مى گوییم که واضح است به
خاطر کمى امکانات و تجربیات به تمام فواید و آثار مثبت دست نخواهیم یافت. مثلاً اگر رسانه هاى عمومى از ما بخواهند که درباره شخصیت شیخ مفید به ما مطلب بدهید براى اجراى برنامه مسلّم ما بیش از دو برنامه نیم ساعته توانایى نداریم.

یک وقت سخن در فرض ایده آل برگزارى این کنگره ها و بزرگداشتهاست که به طور قطع فوائدو آثار بى شمارى دارد.

شما حساب کنید اگر بر اثر تجربه و داشتن امکانات به جایى برسیم که بتوانیم براى معرفى شخصیتهاى علمى در سطح عموم از این کنگره ها دهها ساعت برنامه مفید ارائه دهیم چقدر ارزشمند است. ما خواهیم توانست با معرفى الگوهایى مانند: شیخ مفید علامه و... تلاش و کوشش ایثار و فداکارى اخلاص و توجه به خدا و بالآخره ارزشهاى انسانى و اسلامى را به مردم کشورمان معرفى کنیم.

همچنین در حوزه ها و محافل علمى اگر بتوانیم مفید را آن گونه که بوده است معرفى کنیم فوائد و آثار آن واضح است. کیست که نفهمد شیخ مفیدى که قریب به دویست اثر علمى در موضوعات مختلف اسلامى نوشته است نمى تواند فردى بى تفاوت خوشگذران و اهل دنیا و مادیّات باشد. در سطح جهانى هم همین طور. شما ببینید اگر ما بتوانیم بفهمانیم که شیخ مفید ما در چند قرن قبل مردى آزاد اندیش بوده و با منطق با افکار دیگران برخورد مى کرده است چقدر مى تواند جاذبیت داشته باشد. ما متأسفانه در تبلیغات خارجى و عرضه اسلام به جهانیان و دفاع از ارزشهاى اسلامى ضعیف هستیم. ما تاکنون نتوانسته ایم عالمان شیعه آثار شیعه و... را به محافل علمى دنیا معرفى کنیم. در برخى از سفرها که به خارج از کشور داشته ام سرى به کتابخانه ها زده ام دیده ام که بخش مربوط به شیعه و آثار آن بسیار ناچیز است.

ملاحظه مى کنید در تحقیقاتى که درباره مسائل اسلامى مى شود به آثار شیعه خیلى کم استناد مى شود. تمامى اینها را نمى شود حمل بر عناد و بى توجهى آنان کرد. قسمت
عمده آن مربوط به ما یعنى حوزه هاى علمیه مى شود. ما در معرفى شیعه آن طور که شایسته بوده است موفق نبوده ایم. اینها که بر شمردم مى تواند از آثار و فواید این گونه کنگره ها باشد. شما مسلّم بدانید اگر این کنگره ها از نظر محتوایى و علمى قوى باشد ما نیازى نخواهیم داشت که براى دعوت از دانشمندان خارج از کشور هزینه صرف کنیم. زیرا اگر اینان بدانند که این گونه کنگره ها و سمینارها از نظر علمى براى آنان مفید است حاضرند با هزینه خود بیایند و شرکت کنند.

آیة اللّه امینى که در یکى از کنگره هاى جهانى شرکت کرده بود نقل مى کرد:

(این کنگره حدود دو هزار شرکت کننده داشت که تمامى این افراد از جمله هیأت ایرانى با هزینه خودشان شرکت کرده بودند. حتى پول چایى را هم خودشان پرداخت مى کردند. زیرا کنگره اى بود از نظر علمى قوى و هر محقق و عالم در صورت داشتن تمکن حاضر بود با پول خود بیاید و شرکت کند.)

اگر ما بتوانیم کنگره را از لحاظ علمى قوى برگزار کنیم چنین آثارى را خواهد داشت که دانشمندان مشتاقانه شرکت خواهند کرد.

حوزه: براى این که بتوانیم از نظر محتوایى و علمى در جهت ایده آل حرکت کنیم و کنگره هاى آبرومندى برگزار کنیم چه پیشنهاد مشخصى دارید.
* به نظر من براى موفقیت در این امر باید از نیروهاى فاضل و جوان حداکثر بهره را برد. گروههاى تحقیقى از آنان تحت اشراف صاحب نظران تشکیل بدهیم.

نکته دیگر این که: شخصیتى را که بناست براى او کنگره برگزار کنیم تمامى آثارش را در اختیار این افراد قرار بدهیم که تا از ابعاد مختلف اندیشه وى را مورد بررسى قرار بدهند.
واضح است که چنین حرکتى جامع عمیق و در نتیجه مفید خواهد بود.

ولى متأسفانه معمول کنگره ها این است که از معاریف دانشگاه و حوزه دعوت مى کنند آنان هم به خاطر این که معمولاً اشتغالاتشان زیاد است کار درخور توجهى عرضه نمى کنند. حتى مى بینید که گاهى کنگره و سمینارى از تاریخ مقرر به تأخیر مى افتد و علت آن عدم آمادگى دعوت شدگان; براى انجام کار لازم مى باشد.

بنابراین بهترین راه استفاده از نیروى جوان با مشاورت افراد خبره است. و گرنه راه و روش فعلى چندان باز دهى ندارد.

حوزه: یکى از آفات این کنگره ها حتى کنگره هاى موفق عدم پى گیرى براى بهره ورى از نتایج و ثمرات آنهاست. آیا شما براى تحقیق عینى اهداف کنگره مثلاً ارزشهایى که شیخ مفید بدانها پایبند بود در حوزه و دیگر محافل علمى فکرى کرده اید.
* باید بگویم: نه! ولى توفیق در یک چنین کارى نیاز به همکارى وسیع دارد. ما اگر بخواهیم شیخ مفید با تمام ارزشهاى وجودیش الگو براى حوزه هاى علمى باشد باید زمینه را چنان آماده کنیم که تا مدتى در هر جلسه درس و محفل علمى سخن از شیخ مفید و ویژگیهاى او باشد. این نیاز به همکارى همه افراد حوزه است. همکارى هم مبتنى بر این است که در تفهیم و جا انداختن این ارزشها موفق باشیم.

این مسأله مهمى است. گام اول در هر تحوّلى باوراندن آن به نیروهاى خودى است. شما ببینید ضرورت تحول در کتابهاى درسى حوزه امرى است مسلّم ولى به خاطر این که براى برخى هنوز این ضرورت به خوبى تبیین نشده است مخالفت مى کند.

شما ملاحظه کنید: از افتخارات ماست که شیخ مفید حدود هشتاد مورد به شیخ
صدوق خرده مى گیرد آن هم در مسائل اعتقادى که براى مرحوم صدوق مسلم بوده است.این روح آزاد اندیشى باید الگوى حوزه ها بشود. باید دیگرى هم بتواند به شیخ مفید و امثال او انتقاد کند.

حوزه: براى حضرت عالى چه بعدى از ابعاد وجودى شیخ مفید برجستگى خاصى داشته و موجب جذب شما شده است.
* بنده چون از همان ابتداء نسبت به خرده گیریهاى بى مورد و نسبتهاى نابجا به شخصیتهاى علمى حساس بودم این جهت را در زندگى شیخ مفید خیلى برجسته مى بینم.شیخ مفید کسى است که اگر در جایى مى دید و یا مى فهمید کسى به اسلام شیعه و عقاید آن نسب ناروایى داده است سریع به دفاع بر مى خاست. آن هم نه با هو و جنجال که با منطق و برهان. از این روى برخى از مخالفین معاصر او پس از مرگش شادمانى کردند!

از این بگذریم برجستگى دیگر شیخ مفید این است که: حلقه اتصال است. یعنى اگر شیخ مفید نبود با حاکمیّت برخى از تفکرات مخصوص در آن دوره چه در فقه و چه در کلام معلوم نبود امروز سرنوشت فقه و کلام شیعه چه بود و با چه مشکلاتى مواجه بودیم. این جهت به مفید و اندیشه هاى مفید اهمیت خاصى بخشیده است.

حوزه: از این که مصدع اوقات شریف شدیم پوزش مى طلبیم.
* متشکرم.

امام خمینى قدس سره:
اگر بخواهید خدمتگزار اسلام باشید خدمتگزار ملّت اسلامى باشید و اسیر دست ابرقدرتها و آنها که پیوند با ابرقدرتها دارند نباشید.باید دانشگاه وفیضیّه و همه آنها که مربوط به دانشگاه هستند و همه آنها که مربوط به فیضیّه هستند در رأس برنامه تحصیل شان برنامه اخلاقى و برنامه هاى تهذیبى باشد تا فراورده هاى آنها امثال مرحوم مطهّرى رحمه الله را به جامعه تسلیم کند و اگر خداى نخواسته بر خلاف باشد آن وقت افراد مقابلِ این افراد را به جامعه مى فرستند واینها جامعه را به فساد مى کشند و مردم را به اسارت.

صحیفیه نور: ج 113/14
امام خمینى قدس سره:
من خوف این را دارم که در این انقلاب که باید روحانیت تقویت بشود و آنچه که شده است به هدایت آقایان بوده است مبادا خداى نخواسته به واسطه بعضى از اعمال که از بعضى از این روحانیت و معممین صادر مى شود این موجب این بشود که یک وقت سستى در روحانیت پیدا بشود. یک قضیه اینکه از آن زى روحانیت که زى طلبگى است اگر ما خارج بشویم اگر روحانیت از آن زیّ که مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمه هدى سلام اللّه علیهم داشته اند ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستى به روحانیت بخورد. وشکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام باستثناى روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد.

صحیفه نور: ج 44/18