نوع مقاله : مقاله پژوهشی
حوزه که عنوان « علوم دینى » را بر جبین دارد آن گاه وظیفه خویش را پاس خواهد داشت که دست پروردگان آن، چون امام راحل، قدس سره، و اسلاف همگن و هم آرمان او، « حیات طیبه » را براى بشر به ارمغان آورند. تربیت چنین دست پروردگانى، منوط به برقرارى نظام تربیتى و آموزشى از این دست است. نظام آموزشى و تربیتى که اولاً اسلام را در تمام ابعاد آن بشناسد و ثانیاً، عصر و مقتضیات آن را در همه اشکالش، درک کند و پاسخ در خور به نیازهاى نو پیداى بشر امروز بدهد.
نظام آموزشى حوزه، با مایه ورى و غناى عظیمى که در زمینه مواد خام و منابع دارد، سالیان دراز، در درون خود به رشدى دور از نیازهاى مردم و اداره جامعه گذرانده و در نتیجه شکلى تک ساختى به خود گرفته است.
عرضه صحیح معارف و تعالیم انسان ساز قرآن و پاسخ گویى به نیازهاى نظرى جمهورى اسلامى، منوط به سامانیابى حوزههاى علوم دینى است. باید حوزهها را در همه ابعاد آن، ارزیابى و بررسى نقّادانه کرد و عواملى را که باعث تربیت دست پروردگانى چون: میرزاى شیرازى، سید جمال الدین اسدآبادى، مدرّس، امام خمینى، رضوان الله علیهم اجمعین، شده است، شناخت و بر حوزهها حاکم کرد و
موانعى که دهها ذهن متحجّر، بى ثمر و کج اندیش را پلاس حوزهها کرده است، از چهره پاک حوزهها زدود و نظام آموزشى که دست پروردگان آن، پایه گذار تمدن نوین اسلامى و منادى «حیات طیبه الهى» باشند، پى ریخت.
ما به اندازه توان و فهم خود سالها درانجام این مهم، قلم زدهایم. در این ستون نیز خطوط کلّى حوزه علوم دینى ایده آل و مانع رسیدن به آن را از نگاه فاضلان متعهد حوزه، عرضه مىکنیم.
در شماره گذشته از دیدگاههاى حجج اسلام: جواد محدّثى، نویسنده و شاعر متعهد حوزه، عبدالرحیم حجّتى نمایده سابق فضلأ و طلاب تربت حیدریه و عضو فعّال پژوهشکده باقر العلوم، حسن نظرى شاهرودى، اقتصاد دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، سید ضیأ الدین مرتضوى سردبیر مجلّه پیام زن، محمد دشتى، مسئول بنیاد نهج البلاغه، بهره بردیم در این شماره نظریّات حجج اسلام و فاضلان گرامى: محمد حسن امامى از اساتید و نویسندگان حوزه علمیه قم، محمّد اقبالیان، مسئول عقیدتى سیاسى نیروهاى انتظامى قم، محسن غرویان از نویسندگان و فاضلان حوزه، مجتبى کلباسى از پژوهشگران مرکز فرهنگ و معارف قرآن، در زمینه کارآیى نظام فعلى حوزه، آن براى پاسخگویى به نیازهاى موجود و تأمین آرمانهاى دانش پژوهان و طلاب، مىآوریم.
امید آن که به همّت اساتید درد آشنا، اولیأ امور حوزه و طالب علمان روشن بین و متّقى حوزه و با یارى «مبدّل السیّئات با الحسنات» ضعفها به قوّت و کاستیها به کارآیى، گراید و رضایت امام عصر، عجل الله تعالى فرجه الشریف، تأمین گردد.
«حوزه»
حوزه: یا حوزه علمیه، با وضع کنونى خود، مىتواند پاسخگوى مشکلات و نیازهاى نو پیداى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى حکومت اسلامى باشد؟ چرا؟
امامى: با اهداى سلام خدمت برادران ارجمند مجلّه «حوزه» و تشکر از مراحم و الطاف دوستان.گر چه فرصت کافى براى پاسخ به سؤالات شما ندارم، امّا سؤالات شما را بى پاسخ گذاردن، شرط ادب نیست. از این روى عرض مىکنم:
اهل نظر اعتراف دارند که حوزههاى علمیّه، با وضع فعلى، پاسخگوى نیازهاى اجتماعى، فرهنگى و...نیستند.
فکر نمىکنمکه افرادى باشند که بگویند: حوزههاى علمیه، در شرایط کنونى، توان پاسخگویى به نیازها را دارند.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، به رهبرى رهبر کبیر انقلاب، امام خمینى، رحمة الله علیه، حوزههاى علمیه، با جهان، به گونه جدّى تماس گرفتند و این، روز به روز افزونتر شد؛ از این روى، حوزههاى علمیه باید گونهاى حرکت کنند توان حلّ مشکلات و مسائل را بیابند و ابراز لازم را که اکنون در اختیار ندارند؛در اختیار بگیرند.
اقبالیان: خیر؛ زیرا عرضه با تقاضا برابر نیست.براى رفع این نقص، باید متخصصان و کارشناسان، دقیقاً برنامه ریزى کنند.
گروه برنامه ریز، با بهرهورى از آخرین دستاوردهاى علمى - فرهنگى و هماهنگ با زمان و مقتضیات زمان، باید برنامهاى جامع در جهت اعتلاى فکرى فرهنگى طلاب و رفع موانع و مشکلات پى ریزى کنند.
بر خورد تهاجمى (نه انفعالى) با توطئههاى دشمن، تغذیه فکرى جوانان، آشنا کردن
مردمان با فرهنگ زلال اسلامى و... مىبایست از جایگاه خاصّى در برنامه برخوردار باشند. این که حوزههاى علمیه پس از حمله دشمن و آلوده کردن جوانان، به فکر علاج مىافتند، راهگشا نیست. حوزههاى علمیه مىبایست، جوانان را از جهت اخلاقى اعتقادى براى مقابله با هر نوع ترفندى مهیّا کنند و به گونهاى آنان را بسازند که تحت تأثیر تبلیغات زهرآگین بیگانگان قرار نگیرند.
افزون بر همه اینها، حوزه، گنجینهاى است الهى که باید براى نگهدارى آن را هر گزندى نیرو تربیت داد که این، نیاز به برنامه ریزى و تلاش بسیار دارد.
غرویان: از آن جا هدف از طرح و پاسخ به این گونه سؤالات، رسیدن به نتیجهاى عینى و مشخص، براى طرح و برنامه ریزیهاى مفید و کارآمد است، بجاست که، حتّى الامکان، از کلى گویى بپرهیزیم و با دقّت به بررسى مسایل بپردازیم، تا آن جاکه میسور است، مبهم نگوییم. از این روى، اندکى در معنى و مفهوم «پاسخ» که در سؤال آمده است درنگ مىکنیم:
«پاسخ»، در برابر «پرسش» است.
پرسشها از مقول به تشکیک هستند و مراتب دارند. ناگریز، پاسخها نیز، ذو مراتب خواهند بود ظریفتر آن که: پاسخ به سؤال واحد را در چند سطح مىتوان بیان کرد.
این، بستگى دارد به میزان توان پاسخ دهنده و یا ظرفیت و قابلیت پرسش کننده. این تشکیک، گاه، منشأ مغالطه و ابهام مىشود.
اگر بگوییم: «حوزه پاسخگویى مشکلات و نیازهاست» عدهاى به طرح سؤالات و بیان نیازها و مشکلات اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و... در سطوح گوناگون، مىپردازند.
وقتى پاسخى نمىشوند، بر مىآشوبند که: حوزه به نیازها و سؤالات آنان پاسخ نداد یا پاسخى در خور نداشت!
راست هم مىگویند و در این ادعا صادق هستند.
اگر بگوییم:«حوزه، پاسخگوى مشکلات و نیازها نیست». عدهاى بر مىآشوبند و از
سر دلسوزى و عشق به حوزه، فریاد بر آورند که: «شما نمىفهمید و از سر عقل، سخن نمىگویید.»اینها، همه، ناشى از ابهامى است که در واژه «پاسخگویى» نهفته است.
این ابهام، سبب مىگردد که انسان، به هر دو گروه حق بدهد و هر دو پاسخ (مثبت و منفى) به سؤال مذکور، در نظر او راست آید!
امّا اگر دقیقاً، مراد از پاسخگو بودن حوزه، در برابر مشکلات روشن شود، این ابهامات و احیاناً سؤ تفاهمها پیش نخواهد آمد.
روشن است مراد از «پاسخگویى حوزه»، پاسخگویى ایده آل و مطلوب است. براى این که ببینیم آیا حوزه فعلى ما در این حدّ، ایده آل هست یا نه؟
باید ببینیم معیار ایده آل بودن پاسخگویى حوزه چیست؟
این، متوقف بر این است که ببینیم فلسفه وجودى حوزها چیست؟
حوزه و حوزویان، رسالت رسولان الهى و مسؤولیت پیشوایان دینى را به عهده دارند.
صیانت و حفظ دین، به عهده عالمان دین است. در این راه تحصیل آنچه که ابزار کار به شمار مىآید، ضرورت دارد.
احکام الهى، که همان «تفقه» به معناى عام مىباشد، به مصداق آیه «نفر» واجب کفایى است و حوزههاى علمیه وظیفه دارندکه نیروهاى کار آمد را براى ورود به این عرصه تربیت کنند. انجام این مهم، بستگى به چند اقدام اساسى دارد:
1. شناسایى نیازهاى فکرى و علمى که حوزه مسؤولیت پاسخ به آنها را دارد و تعیین درجه اهمیّت و اولویت.
2. بر آورد نیروهاى و امکانات حوزه.
3. توزیع نیروهاى حوزه در جهت پاسخگویى به نیازها، به تناسب اولویتها.
انجام این اقدامات، متوقف بر ایجاد مرکزیّت و مدیریتى واحد در همه امور حوزه است. همه کارشناسان مسایل حوزوى، اذعان دارند که ضعف اصلى حوزههاى ما، ضعف مدیریّت بوده است و از این ضعف، ضعفها و کاستیها بیشمارى ریشه گرفته است. حوزه، براى این که بتواند به گونهاى ایده آل، پاسخگوى مشکلات و نیازهاى نو پیداى
اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى حکومت اسلامى باشد،مىبایست این اصل و قاعده را که : «صرفیون، چنین کردند، ما هم چنین مىکنیم».
حدّاقل در پارهاى از زمینهها، مثل:تدوین متون درسى، سبکهاى آموزشى، ابزار آموزشى، موضوعات و سوژهاى آموزشى، تشخیص اهمیّت و ضرورت آنها و... رها کند. در این جا، یاد آورى دو نکته را لازم مىدانم:
1. این که دربین اساتید و فضلاى حوزه، افرادى هستند که با تلاش و استعداد و ذوق شخصى خود، مراتب و مدارج بلندى را احراز کردهاند و در یک ریشه، یا ریشه هایى، تبحر لازم را دارند، نمىتوان دلیل تمامیّت و ایده آل بودن برنامههاى حوزه به شمار آورد. نظام و سیستم آموزشى، وقتى ایده آل است که اکثریّت افراد و نیروهایى که با آن نظام و سیستم پرورش مىیابند. در حدّ مطلوب و ایده آل باشند که اینک وضع ما چنین نیست.
2. در نقادى و ارزیابى وضعیت کنونى حوزه، از افراط و تفریط باید پرهیز کرد.
نه چنان حوزه را زیر سؤال ببریم و کارهاى موجود راانکارکنیم که جامعه را نسبت به عالمان دین و حوزویان، بدبین و نا امید سازیم و آینده را نزد محصلان و طلاب مشتاق علوم حوزوى تاریک و تار جلوه بدهیم و نه چنان به تعریف و تمجید وضعیت
فعلى حوزه بپردازیم که راه بر هرگونه اندیشه نو و اصلاحى ببندیم و در راستاى منطبق ساختن نظام حوزوى با نیازهاى عصر، قدم از قدم برنداریم.
کلباسى: در طول نیم قرن گذشته، حوزه و برنامههاى آن، انفعالى بوده است.
حوزه تا کنون، بى توجّه به خواستهها و نیازهاى مردم، به حیات خود، ادامه داده است. کمتر به این فکر بوده که سنگرهاى جدیدى را تسخیر کند و سازمان یافته با اندیشههاى ضد دینى به مقابله بر خیزد.
گر چه، حوزهها، بارها قابلیت عظیم خویش را در به حرکت در آوردن تودههاى مردم، نشان دادهاند، ولى به جهت نبود طرح و برنامه صحیح و کارساز، در هدایت دقیق آنان، برایى مدتى طولانى، توفیق نیافتهاند.
البته پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به رهبرى حضرت امام، رحمة الله علیه، حوزهها، حرکتهاى جدىتر و حساب شدهترى داشتهاند و موفیتهاى عظیمى هم به دست آوردهاند.
حوزه: براى ایجاد، یا بالا بردن تواناییهاى حوزه، در پاسخگویى به نیازهاى موجود، چه اصلاحاتى باید انجام داد؟ رفرم یا تحول اساسى در همه زمینهها: تشکیلات، آموزش، امور مالى، تبلیغات و///
امامى: به عقیده حقیر، در حوزه باید تحوّل اساسى صورت بگیرد در عین حال، به انقلاب و دگرگونى دفعى،عقیده ندارم تدریجى باور دارم. التبه نه تدریجى که دهها سال طول بکشد. تحوّل، باید به گونهاى انجام پذیرد که سنتهاى اصیل حوزه محفوظ بماند. استخوانهاى حوزه خرد نشوند و مورد بى مهرى قرار نگیرد.
الحذر! که الگوى چنین تحوّلى بخواهد از دانشاهها گرفته شود که ریشه و اساس این بنیادها دنیاست.
تمام ارزشها ومعیارها بر اساس دنیاست. حوزه معطر از معنویّت (البته هنوز به حدّ ایده آل نرسیده است) باید بر اساس تفکّر اسلامى خالص تحوّل پدید بیاید که با پاکى، قداست، ادب، احترامات بایسته و شایسته موجود در روحانّیت، مطابت داشته باشد.
از عمرهاى گرانبها، تلاشهاى بى شائبه و خالصه استفاده کامل بشود.
در همین جا، این نکته را یادآور شوم که: اگر مسؤولان مملکت، تصمیم دارند دانشگاهها اصلاح شود و به صورت پایگاهى در حمایت اسلام و نظام مقدس اسلامى باشد، باید دانشگاهها از حوزه نشأت بگیرد. یعنى تمام دانشجویان، قبل از ورود به دانشگاهها، با معارف اسلامى آشنا بشوند و مبانى عقیدتى به آنان تعلیم گردد. پس از احراز شایستگى و آمادگى لازم، وارد دانشگاهها بشوند. زیرا اگر نسبت به تقویّت
بنیههاى دینى و عقیدتى دانشجویان و فضایل اخلاقى و معنوى، توجّه شایسته مبذول نگردد، آثار زیانبارى به بار خواهد آورد که رهایى از آنها بس مشکل است.
همین راستا، حوزههاى علمیه، افزونبر علوم مداول حوزوى، علوم و رشتههاى دانشگاهى را(نه در حدّ تخصص)به طلاب علوم دین و حوزویان تعلیم دهند و آنان را در جریان بحثهاى دانشگاهى قرار دهند و از اینان، افرادى را براى تدریس و آموزش در دانشگاه آماده سازند.
من مطمئن هستم اگر چنین بشود، پس از مدتى، خلأ موجود پر مىشود و طلاب، مىتوانند در دانشگاه، به نحو احسن انجام وظیفه کنند.
اقبالیان: قبل از انقلاب، حوزه رکود بیشترى داشت. حالت انجماد و تحجّر گرایى، حاکم بود. ولى پس از انقلاب اسلامى، به برکت انقلاب و انفاس قدسیه حضرت امام، رحمة الله علیه، حوزه جان گرفت. حرکتهایى در جهت اصلاح حوزه صورت گرفت. با جرقهاى که مقام معظّم رهبرى، حضرت آیة الله خامنهاى، در آغاز درس خارج، زدند، این حرکتها بیشترى به خود گرفت. اکنون، پس از رهنمودهاى مقام معظّم رهبرى، تحوّلى جدّى در حوزه در حال شکلگیرى است.
در رابطه با تحوّل، نکاتى به ذهنم مىرسد که عرض مىکنم:
تحوّل در آموزش
1. کتابهاى درسى باید به گونهاى باشد که اگر طلبهاى، مثلاً اصول را مىخواهد بخواند ناگزیر نباشد چندین کتاب، از قبیل : معالم، اصول فقه، رسائل کفایه رابخواند تا با دانش اصول آشنا شود، بلکه از مجموع این کتابها، نوشته جامعى، با قلم روان واسلوب و سبکى جدید تهیه شود و در اختیار طلبه قرار بگیرد.
چنین کارى، طلبه را از سردرگمى، وقت کشى و... نجات مىدهد.
2. استعداد طلاب، در بدو ورود و یا در حین آموزش، باید ارزیابى بشود. در هر رشتهاى که استعداد دارند، آموزش داده شوند، آموزش داده شوند. به گفته امام سجّاد (ع):
«اللهم استعملنى فیما خلقتنى».
3. دروس دیگرى، غیر از فقه و اصول، باید در حوزه رواج تام بیابد. مثل: کلام، تفسیر، فلسفه، منطق، حفظ و قرائت قرآن، اخلاق و//.
4. فقه باید به گونه تخصصى در حوزه تدریس شود. تا در همه رشتههاى فقهى، متخصص داشته باشیم.
5. اساساً دروس حوزه باید به دو مرحله تقسیم بشود:
مرحله عمومى که همه محصلان علوم دینى، باید آن را بکذرانند.
مرحله خصوصى که افراد بر حسب استعداد و علاقه خود، رشتهاى را انتخاب کنند.
البته براى سهولت و حسن اجراى کار، قبلاً مىبایست درسها رشته بندى شود و مورد تأیید کارشناسان و مسؤولان ذى ربط قرار بگیرد.
تحول در امور مالى:
1. پرداخت شهریه طلاب، به شکلى مناسب و آبرومند و متناسب با حداقل معیشت.
2. بیمه درمانى و خدماتى و کارهایى از قبیل ایجاد فروشگاههاى تعاونى، صندوق قرض الحسنه و//.
3. طبقه بندى امکانات مالى و رفاهى بر اساس خدمات و معلومات افراد.
تحوّل در تبلیغات:
.1 ارزیابى صحیح و کامل از نیازهاى تبلیغى کشور و جهان و تربیت نیرو و تهیه امکانات متناسب با نیازها.
.2 بهرهگیرى از آخرین دستاوردهاى علمى بشر براى تبلیغ و رساندن پیام دین به مردم.
در پیام رسانى و ارشاد مردم، تنها به منبر و خطابه و آن هم در ماه رمضان، اکتفا نگردد. به گونهاى برنامه ریزى شود که کار مبلغان و میزان بازدهى و تأثیر گذارى آن بررسى شود.
غرویان: چنانکه در پاسخ سؤال قبلى اشاره شد، اگر بگوییم همه آنچه اینک در حوزه هست، مىبایست عوض بشود، سخنى است گزاف.
اصلاحات لازم در هر یک از زمینههاى: تشکیلات، آموزش، امور مالى، تبلیغى و... متفاوت است.
در برخى، اصلاحات اساسى و عمیق لازم است و در برخى، رفورم و اصطلاحات روبنایى. در این جا به دو نمونه اشاره مىکنیم:
.1 آموزش
آموزش، اساسىترین رکن حوزه است. به منزله روح، قلب و ستون فقرات کالبد حوزه به شمار مىرود؛ چرا اولاً و بالذات، حوزه مرکز آموزشى است. پرورش و تهذیب، که از جهتى غایتقصواى حوزویان محسوب مىشود، توقفى عظیم بر آموزش دارد.
هرگونه تحوّل، در ساختار آموزش حوزه، منوط به تحوّلى عظیم در باور و ذهنیّت همه دست اندر کاران و محصلان حوزه است.
وضعیّت فعلى حوزه،به گونهاى است که ارزش و اعتبار و منزلت و تشخیص حوزوى،غالباً، منحصر به کسانى است که متوغل در فقه و اصول باشند.
همین ذهنیّت، باعث مىشود که بسیارى از نیروهاى کارآمد حوزه، که در رشتههاى دیگر حوزوى داراى استعداد و ذوق بیشترى هستند،این استعداد و ذوق را زیر پابگذارند و ناخواسته و صرفاً براى این که از منزلت و اعتبار حوزوى برخوردار باشند و در برابر دیگران، احساس کمبود نکنند و به اصطلاح، پرستیژ داشته باشند، به کار فقه و اصول هم مشغول باشند. هر چند این اشتغال، هیچ کیفیتى نداشته باشد و چیزى جز اتلاف وقت و هدر دادن استعداد و ذوق نباشد!
این ذهنیّت، یکى از موانع بزرگى است که اجراى هر گونه برنامه ریزى آموزشى و طرحهاى نوین اصلاحى در این زمینه را با شکست و یا حداقل، با مشکل روبرو مىکند.
آموزش حوزه، مىبایست به دو مرحله عمومى و تخصصى تقسیم شود.
پس از طى دوره عمومى، هر یک از طلاب، به تناسب علاقه و استعداد و بر حسب در صد نیاز، به رشتههاى تخصصى هدایت شوند. اعتبارات مادّى و معنوى، براى همه افراد، در هر یک از رشتهها محفوظ باشد.
برخى از متون آموزش، نیاز به تعدیل و تهذیب دارند و برخى مىبایست تعویض شوند.
انجام این امور، منوط به ایجاد سازمان تحت عنوان: «سازمان پژوهش و برنامه ریزى دروس حوزه» است. کارشناسان این سازمان، باید مستمراً به کار تدوین و تألیف متون درسى مشغول باشند و متناسب با نیازهاى زمان، متون و موضوعات درسى را تعیین کنند.
در پایان این قسمت، یاد آورى نکتهاى را ضرورت مىدانم:
قلم و زبان، دو ابزار مهم و حیاتى براى انتقال علوم و معارف به شمار مىروند.
فراگیرى فن خطابه نسبت به فن نویسندگى، آسانتر است؛ امّا تأثیر قلم، بیشتر و ماندنىتر است. على رغم گفتار، نوشتار برد بیشترى دارد.
متأسفانه در آموزش حوزه، چندان توجّهى به قلم و نویسندگى نمىشود. از این روى، گاه، نواقصى در نوشته طلاب دیده مىشود که غیر منتظره است.
این نقص بزرگى است که بایستى در برنامه آموزشى بدان توجّه کامل بشود. هرگز نباید این امر مهم را به ذوق و تلاش شخصى محصلان وانهاد.
امورمالى
از مسائلى که در این بخش باید مورد بحث قرار بگیرد، تأمین مالى زندگى محصلین است. در این زمینه، همچون زمینههاى دیگر، باید از افراط و تفریط پرهیز گردد.
روشن است که اگر طلاب حوزه، داراى زندگى معمولى نباشند و دغدغه مخارج خود و خانواده را داشته باشند، هرگز نمىتوانند با فراغ بال و آرامش خاطر، به درس و بحث و تحقیق بپردازند.
البته کلماتى مانند: متعارف، متوسط، معمولى و... معانى ابهامآمیزى دارند.
در عین حال،تا حدودى روشن است که مراد از افراط و تفریط در زندگى مادّى
چیست و حد متوسط آن کدام است. شکى نیست که تجمل گرایى و رفاهطلبى نیز، به نوبه خود، دغدغه آفرین و آفتى ویرانگر در مسیر زندگى طلبگى است. به نظر مىرسد که: مسائل مالى حوزه، تماماً، از کانال رهبرى جامعه اسلامى باشد، تا در اختصاص بودجه و توزیع و هزینه کردن آن، اهم مصالح حوزه و جامعه اسلامى مراعات گردد و اولویتها محفوظ بماند و از برخى مصارف نابجا و بیهوده جلوگیرى شود.
تشکیلات و تبلیغات:
مشکل اساسى در تسکیلات حوزه،تعدد و پراکندگى مراکز تصمیمگیرى است. این، نقص بزرگى است که باید براى آن جارهاى اندیشید. اکنون در حوزه، دهها مؤسسه تحقیقاتى و آموزشى وجود دارد که هر یک براى خود ضوابط و مقررات خاصّى دارند.
بسیارى از طلاب و فضلاى حوزه در این مراکز مشغول هستند.
گاه مقررات این مؤسسات با برنامههاى درسى و عمومى شوراى مدیریت هماهنگى ندارند.
در این میان، طلاب گرفتار نوعى تحیّر و سرگردانى مىشوند که چگونه بین این برنامههاى گوناگون جمع کنند. لازم است نوعى هماهنگى و وحدت روش در کل سازمانها و مؤسسات حوزه بر قرار شود. این، مستلزم تجدید نظر و تحوّل اساسى در ساختار تشکیلاتى حوزه مىباشد.
مراکز تصمیمگیرى و سیاست گذارى در امور تبلیغات نیز متعدد است.
کلباسى: اکنون مسلم شده است که حوزه با وضعیّت موجود، توانایى انجام رسالت اصلى خویش را ندارد. براى رسیدن به وضع مطلوب، برنامه ریزى جدى لازم است. از جمله:
1. تهیه برنامه کلان براى حوزه.
2. تدوین اساسنامه رسالت حوزهها.
3. تدوین نظام کلى گزینش.
4. تعیین تکلیف روحانیون و طلاب.
5. تنظیم ساختار حوزه و تشکیلات داخلى آن.
6. بررسى نیازهاى اساسى جامعه و جهان و رابطه آن با حوزه.
بدیهى است که با توجّه به وضعیّت موجود دنیا و عضمت و پیچیدگى دستگاههاى تبلیغاتى، با برنامههاى فعلى حوزه، نمىتوان موقعیّت چشمگیرى به دست آورد.
با موعظه نمىتوان به جنگ ویدئو رفت. با شمشیر نمىشود تانگ رااز کار انداخت و//.
بسیارى از مشکلات ما، ناشى از آن است که هیچ گاه، به برنامه ریزى اهمیّت لازم راندادهایم. با این که ضرورت آن را همگان حسّ مىکنند.
عرض مىکنم:اگر ملیونها تومان مصرف بشود و عده از نخبگان به کار گرفته بشوند براى برنامه ریزى، ارزش دارد.
متأسفانه در حوزه بهاى لازم به برنامه ریزى داده نمىشود. هر گاه صحبت از این گونه مسایل مىشود، حرکتهاى صورى و غیر جدّى انجام مىگیرد و خام رها مىشود.
به این که یک یا چند نفر اگر فرصت کردند، طرح تهیه کنند و عاقبت آن هم معلوم نباشد، کارى از پیش نمىرود.
حوزه: حضرت عالى با چه آرمانهایى به حوزه پا نهادید؟ نظام موجود حوزه چه مقدار در رسیدن به آرمانهایتان، به شما کمک کرد؟ اگر به آرمانهایتان نرسیدید، عامل آن چه بوده است و با چه مشکلاتى رو به رو بودهاید؟
امامى: براى آگاهى از معارف اسلامى به حوزه آمدم. هدفم این بود که با آگاهى از اسلام به اسلام و مسلمین خدمت کنم. حوزه در این راه، کمک شایانى به من کرده است.
چگونه مىتوانم پاسخگوى چنین نعمتى باشم. اساتید بزرگوارى که بدون چشمداشت مادى، از اوّل آفتاب تا به غروب، آماده تدریس به من و امثال بودند. حتّى بدون اینکه ما را بشناسند. از امکانات تحصیلى، مدرسهها، کتابخانهها و... بهره بردم. اگر بنا بود این امکانات را با پول به دست بیاورم، یقیناً من در این سطح از علم و خدمت نبودم. بدون تردید، شاید ده برابر این بودم.
البته بسیارى از مشکلات زمان ما، امروز حلّ شده است. امروز، محصل علوم دینى، امکانات تحصیل، از هر حیث، برایش آماده است. حتّى فکر غذا درست کردن و لباس شستن نیز ندارد. از همه مهمتر، «طلبه» موردحمایت نظام اسلامى است. درزمان طاغوت، هر از چند گاهى، به بهانهاى، مأموران ساواک مىریختندو درسهاى حوزهو مدارس علوم دینى را تعطیل مىکردند. انواع کارشکنیها و اختلافات را ایجاد مىکردند. تلاش مىکردند تلاش مىکردند به نحوى حوزه را تضعیف و یا از بین ببرند.
ولى امروز همه مسؤولان نظام و در رأس همه رهبر معظّم انقلاب اسلامى، پشتیبان و مدافع حوزههاى علمیه هستند. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
اقبالیان: بنده وقتى به حوزه آمدم، فکر مىکردم که حوزه پادگان آموزشى است و مربوط به امام زمان (عج) و من هم سرباز آن حضرت هستم و باید خود را آماده کنم، تا در رکاب آن بزرگوار بجنگم.
واضح است که این حرکت، میسر نیست، مگر این که انسان، مسلح شود، به سلاح و صلاح.
از این روى، وقتى به طرف انبار اسلحه رفتم، سلاح قدیمى به دستم دادند و افزون بر
این، روى نظم و ترتیبى هم نبود.
از آن طرف مىدیدم که دشمن با سلاح جدیدى علیه السلام و مسلمانان به میدان آمده است. بالآخره، با کمک خداوند و بهره معنوى که از حوزه برده بودم، براى ارشاد نسل جدید، با روشهاى نو، وارد کار شدم.
آموزش اصول عقاید با سبک ساده، آموزش قرآن به سبک جدید، روش کلاسدارى و... رابه ابتکار خودم تنظیم و ارائه کردم. الحمد لله موفق بود. از طرف جوانان و علاقهمندان استقبال خوبى شد. بعدها از صدا و سیما هم این برنامه را ارائه دادم.
امیدوارم روزى فرا رسد آنچه ایده حضرت امام، رحمة اللهعلیه، و خواست مقام معظم رهبرى، درباره تحوّل حوزههاى علمیه است،تحقق یابد.
البته نباید فراموش کرد که شوراى محترم مدیریت، در جهت تحوّل حوزه، زحمات فراوانى را متحمل شده است. مىتوان گفت:کار کردهاند، امّا تبلیغ نکردهاند.
خداوند به همه آنان، جزاى خیر، عنایت بفرماید.
غرویان: این جانب، همانند همه طلاب حوزه، به این قصد، عزم حوزه کردم که بتوانم در آینده، عنصر مفیدى براى اسلام و جامعه اسلامى باشم.
البته، اسلام ابعاد گوناگون و مختلفى دارد و هر کس به فراخور علاقه و استعداد خود، در بخشى از نیازهاى جامعه اسلامى مشغول به کار مىشود.
طلاب علوم دینى نیز، با این علاقه و انگیزه به حوزه مىآیند که در بعد علمى فرهنگى بتوانند قدمى بردارند و پس از طى مراحل تحصیلى، با گفتار و نوشتار و تدریس و... بخشى ازدین خود را به اسلام و قرآن و ولى عصر (عج) را ادا نمایند و در نهایت، به وظیفه بندگى خود در برابر پروردگار عمل کنند.
این جانب، ناسپاسى را روا نمىدانم واز خداى منان سپاسگزارم که افتخار طلبگى و توفیق تحصیل علوم الهى رابه من عطا فرمود و اسباب نیل و یا حداقل، مقدمات سیر در مسیر بسیارى از آرمانهایم را برایم فراهم ساخت.
بحمد الله، در حوزه، کتاب، کتابخانه، نوار خانه، درس، کتابفروشى و دیگر زمینههاى رشد علمى و اخلاقى فراهم است. امّا چنین نیست که اینها به سراغ طلبه
بیایند، بلکه طلبه بایستى به دنبال این ابزار و زمینهها باشد. با هوشیارى و علاقه، در پى تحصیل و تهذیب باشد.
آب و هواى قم با دیگر شهرها تفاوت نمىکند و حوزه همچون کارخانهاى نیست که طلاب از یک طرف وارداین دستگاه شوند و از طرف دیگر عالم و مهذّب خارج شوند! البته در کنار پشتکار وهمت طلاب، مدیران و برنامه ریزان حوزهمیبایست آنچنان برنامه ریزى کنند که طلبه هیچ گاه احساس تحیّر و اهمالو سرگردانى نکند و همواره مسیر آینده خود را واضح ببیند و با شوق و ذوق به ادامه راه بپردازد و همواره، زمینهها و روزنههاى جدید براى کار و تلاش و تحقیق داشته باشد.
این نکته مهمیاست که متأسفانه در وضعیت عمومى حوزه کمتر به چشم خورده و مىخورد. بسیارند طلابیکه پس از سالها تحصیل در حوزه، هنوز هم نوعى تحیّر و سرگردانى دارند.گاه، احساس اهمال و بیکارى مىکنند و سؤال مىکنند که چه بخوانند و چگونه. برخیاز کمبود وقت گلایه دارندو شاید برخى از وقت بسیار!
البته در حوزه، اساتید گرانقدر وفرزانهاى هستندکه با تأسیس مؤسسهها و حوزههاى کوچک، برخى از طلاب را به کار و تلاش لازم وا مىدارند و راه و چاه را به آنان نشان مىدهند وزمینههاى تحصیل و رشد و تحقیق و تهذیب رابه تدریج براى آنان فراهم مىسازند.
به نظر مىرسد که مدیریت حوزه، بایستى این گونه برنامهها در کل حوزه تعمیم بدهد و بااستفاده از تجربیات این گونه اساتید، بهره ببرند واز هرز رفتن استعدادها جلوگیرى کنند. امید است خداوند به همه مسؤولین و خدمتگزاران به
حوزههاى علمیه، توفیق افزونتر عطا بفرماید و همه را در رسیدن به حوزهاى ایده آل و مطلوب،که از هر نظر مورد رضاى امام عصر (عج) باشد، موفق گرداند.
کلباسى:من از این که چندین سال در حوزه بودهام و از بودجه بیت المال استفاده کردهام و ثمرى نداشتهام، سخت متأثر و نگرانم.
در عین حال که خود را در نرسیدن به اهداف و آرامانهاى خویش از آمدن به حوزه،
مقصر مىدانم، نظام حوزه را در اتلاف این همه نیرو و استعداد، گناهکار مىدانم.
حوزه: با تشکر از این که وقت شریفتان را در اختیار مجلّه گذاشتید، اگر پیشنهاد و سخن خاصى با طلاب دارید بیان کنید
امامى: بنده دو پیشنهاد دارم که در این جا عرض مىکنم:
1. شما از طریق نوشتن مقالات در مجلّه حوزه تلاش کنید، مؤسسات و تشکیلات متعددى که وجود دارند، هماهنگ و متحد گردند، تا امکانات و... در یک جهت قرار بگیرند.
2. مجموعه کتابخانههاى موجود، یکى شوند و سرویس شبانه روزى بدهند. به گونهاى که اگر محققى، تلفنى مطلبى را طلب کرد، پاسخ بدهند و مطلب مورد تقاضا را در اختیارش قرار بدهند.
اگر همین مسأله تحقق بیابد، تحوّل عظیمى در سطح تحقیق به وجود خواهد آمد.