نوع مقاله : مقاله پژوهشی
در یکى از مراحل بحرانى تاریخ اسلام که استعمارانگلیس با کسب امتیاز تنباکو مى رفت تا کشوراسلامى ایران را در ردیف مستعمرات خود در آورد عالمى متعهد مرزبانى آگاه و بیدار مرجع عالیقدر جهان تشیع میرزاى شیرازى بزرگ عمق توطئه را دریافت و با صدور فتواى تحریم تنباکو بزرگترین ضربه را بر پیکر دولت استعمارگرانگلیس نواخت واو را دراهداف شوم و شیطانى خود ناکام کرد.
این فتواى قاطع و کوبنده استبداد را رسوا ساخت . قوت و قدرت اسلام و رهبران مذهبى را به نمایش گذاشت . براى نخستین بار توانایى مبارزه منفى را در رویارویى با قوى ترین قدرت زمان به اثبات رساند.
الهام بخش همه حرکتهاى ضداستعمارى و ضداستبداى کشورهاى اسلامى گردید و...
ازاین رو شایسته است که محققان درباره این فتوا و نقش تاریخ ساز آن به بحث و بررسى بنشینند واین مقطع از تاریخ ایران را که در حقیقت سرفصل مبارزات ضداستعمارى امت اسلامى ایران است به دوراز جعل و تحریف به همه انسانهاى به تنگ آمده از قدرتهاى استعمارى و استبدادى بشناسانند.
گر چه درباره نهضت تنباکو کتابها رساله ها و مقالات بسیارى نگاشته شده که برخى نیز شایان تقدیر و تشکراست ولى ازاین حقیقت نمى توان چشم پوشید که حرکتهاى ضداستعمارى و ضداستبدادى همواره در طول تاریخ از دست تحریف قلم به مردان و تاریخ نگاران دربارى و استعمارى مصون نمانده اند. هر چه حرکت کوبنده تر عظیم تر و شکننده تر بوده تلاش دشمنان نیز در جعل و تحریف قوى تر و پیچیده تر. تاریخ مبارزات صد ساله ملت مسلمان ایران گواه این مدعاست و نهضت تنباکو بهترین شاهد .
براى تبیین اهمیت فتوا قیام امت اسلامى دراین بخش از تاریخ معاصر و براى روکردن دست تاریخ نگاران استعمارى و دربارى در تحریف و وارونه جلوه دادن نهضت تنباکو به مسائل ذیل مى پردازیم :
1. بستر صدور فتوا.
2. عکس العمل مردم و علما در برابر قرارداد رژى .
3. برخورد عالمان دین وامت مسلمان با فتواى تحریم تنباکو.
4. عکس العمل حکومت و کمپانى رژى در برابر مردم و فتواى تحریم .
5. پیامدهاى فتوا.
6. تحریف تاریخ .
بستر صدور فتوا
براى درک و شناخت اهمیت فتوا پیش از هر چیز لازم است بستر صدور فتوا را بشناسیم . براى این منظور نگاهى داریم به عناوین زیر:
استعمارگران درایران عصر ناصرى .
واگذارى امتیازات و ماهیت آنها.
اهداف استعمارگران ازاخذامتیازات .
امتیاز تنباکو واهدافى که استعمارگران از گرفتن این امتیاز داشتند.
بالاخره پیامدهاى زیانبار آن .
حکومت ناصرى واستعمارگران
رقابت شدید روس وانگلیس بر سر دستیابى به امتیازات بیشتر و چپاول سرمایه هاى مردم محروم این مملکت دراواخر دوره ناصرى به اوج خود رسید. هرگاه یکى از دو کشور رقیب موفق به تحصیل امتیازى در ایران مى شد طرف مقابل یا درالغاى آن مى کوشید و یا حداقل امتیازى در حد آن درخواست مى کرد.
لرد کور وزن ایران آن روز را چنین تصویر مى کند:
[صحنه ایران مانند صفحه شطرنجى شده بود که حرکت یک طرف با حرکت و اقدام طرف دیگر مواجه مى گشت] 1 .
در سال 1280 هجرى قمرى امتیاز تلگرافخانه به انگلیس واگذار شد. روسها در مقابل از سال 1298 به بعد طى چند پیمان امتیازاستفاده از تفتیش خطوط تلگراف را در شمال و شمال شرقى کشور تحصیل نمودند.
امتیاز راه آهن در سال 1289 به[ رویتر] و در حقیقت به انگلیس واگذار شد که بااعتراض علماء دینى و دلخورى روس این امتیاز پا نگرفت . ولى پس از چند سال سال 1306 امتیاز تاسیس بانک شاهنشاهى ایران و حق نشراسکناس و... به رویتر داده شد.
چند ماه بعد یعنى در سال 1307 هجرى قمرى امتیاز تاسیس بانک استقراضى روس به یک تبعه روس داده شد و پس از چند ماه دولت روسیه این امتیاز را به خود منتقل ساخت . در همان سال امتیازانحصارى ساختن راه تهران به اهواز به انضمام راه بروجرد واصفهان با واسطه اى به انگلیس واگذار شد. در مقابل همان سال امتیاز بهره بردارى از درختهاى زیتون ایالت گیلان که متعلق به مردم بود به یک کمپانى روسى بخشیده شد و در سال 1308امتیازانحصارى بریدن چوب شمشاداز جنگلهاى آستارا تااسترآباد و حمل آنها به خارج به همان کمپانى واگذار شد.
امتیاز کشتیرانى در رود کارون وامتیاز رژى به انگلیس داده شد و پیش از آن به عنوان جواز عبور از خاک روسیه براى سومین سفر شاه و درباریان به اروپا امتیاز
کشتیرانى در شمال و چندامتیاز دیگر به روسها داده شد. 2
از طرف دیگر در آن زمان ناصرالدین شاه و دربار به خاطر نداشتن پایگاه مردمى به دو دولت روس وانگلیس متکى بودند. آنان نقش تعیین کننده اى را در دربار شاه داشتند. محور عمده حل و فصل مشکلات سیاهى اجتماعى اقتصادى رژیم حاکم را سیاست موازنه مثبت و جلب رضایت دو ابرقدرت از طریق واگذارى امتیازات و منافع مختلف به آنها تشکیل مى داد. تا جائى که این عمل به عنوان شیوه اى سهل الوصول در برابر تکاثر طلبى استعمارگران به کار گرفته مى شد.
ماهیت امتیازات
این امتیازات هر چند در پوشش خدمات و گاه خرید و فروش و معاملات بازرگانى بین یک فرد یا شرکت خارجى با دولت ایران انجام مى گرفت 3 ولى ماهیتى کاملااستعمارى و خائنانه داشت و اهداف شوم و شیطانى خاصى را دنبال مى کرد. به عنوان نمونه :
امتیاز تلگرافخانه که درسال 1280 هجرى قمرى به انگلیسیها داده شد به ظاهر کار خدماتى بود ولى انگلیسیها پس ازاخذاین امتیاز در تمام مسیر سیم ماموران نظامى و سیاسى خود را پخش نموده و بناى تحریکات را گذاشتند. علاوه بر آن محل تلگرافخانه ها را به صورت پناهگاه و بست در آوردند و با حمایت از بست نشینان و بسط نفوذ خوداز این طریق دولتى مافوق دولت به وجود آوردند. ژنرال گلداسمیت 4 که به تجزیه دو قسمت از خاک ایران حکم داد به عنوان سرپرست همین سیم کشیها مامور بلوچستان بود و وظیفه شوراندن بلوچها را علیه دولت ایران به عهده داشت .
کنت دوگوبینو در گزارش خود به وزیرامور خارجه فرانسه مى نویسد:
[ انگلیسیهااصرار دارند که امتیاز کشیدن سیم تلگراف از بغداد به تهران و بوشهر هندوستان رااز شاه بگیرند...این واقعه مساوى با اشغال و تملک تدریجى امپراتورى ایران خواهد بود] 5 .
همچنین امتیاز راه آهن و قرارداد رویتر چنانکه ازاسمش پیداست به ظاهر یک
کار خدماتى است اما در حقیقت و با توجه به متن آن با واگذارى این امتیاز جمیع منابع مملکت و کلیه حقوق ملت و دولت دربست دراختیار یک تبعه انگلیسى قرار گرفت و در حقیقت به دولت بریتانیاى کبیر بخشیده شد. با توجه به مفاداین عهدنامه اگراین امتیاز پا مى گرفت دولت ایران به درجه عامل نظم و مامور حفظاموال کمپانى تنزل کرده و حکومت واقعى را به عمال کمپانى تفویض کرده بود.
لرد کوروزن مى نویسد:
[یک چنین امتیاز عظیم و بى سابقه اى در حقیقت یک بخشش نامه از طرف دولت ایران است . و بایداعتراف نمود که اگر بریتانیا مى توانست این بازى را به آخر برساند هم شاه ایران مات مى شد و هم تزار روس در جاى خود میخ کوب مى گردید] 6 .
و قس علیها فعلل و تفعلل . بقیه امتیازات از جمله امتیاز رژى هر چند در پوشش خرید و فروش توتون و تنباکوانجام گرفت ولى ماهیتى کاملااستعمارى شبیه امتیاز تلگرافخانه با وسعت بیشتر داشت .
انگیزه دربار از واگذارى امتیازات
شاه و درباریان که پایگاهى در میان مردم نداشتند در جلب رضایت و نزدیکى به خارجیان چه انگلیسى و چه روسى از یکدیگر پیش مى گرفتند. بدین سبب دراین کشور هرج و مرج استعمارى خاصى به وجود آمده بود که به مراتب شوم تراز رژیم استعمارى انگلیس در هند یا سیستم استعمارى روسیه در شهرهاى گشوده آذربایجان ایران بود. مردانى که به نام رجال سیاسى کشور عهده دارامور مملکتدارى بودند غیرت ملیت و اسلامخواهى رااز دست داده بودند و جز راه خانه سفراى خارجى راه دیگرى را نمى شناختند و جزارباب خویش گاه انگلیس و گاه روسیه کس دیگر را به اربابى قبول نداشتند. تنهااین سیاست را مایه حفظ تاج و تخت عیش و نوش و منافع شخصى دربار و قدر قدرتى شاه مى دانستند لذا درباریان نه تنها مردمان بیگانه در حقیقت دول بیگانه را تشویق به اخذامتیازات مى کردند که دراواخر سلطنت
ناصرالدین شاه محض اطمینان دولت علیه از حسن جریان امور! مقرراتى تحت عنوان : دستورالعمل مجلس ترفیقات امتیازات تهیه شد واداره اى با ریاست هوتم شیندلر تبعه انگلیس وازاعضاى تلگرافخانه تشکیل گردید تا هر کس از دولت ایران درخواست امتیازى دارد به این اداره مراجعه کند. 7
لرد کوروزن مى نویسد:
[ سرمایه داران خارجى براى اخذامتیاز مانند مور و ملخ به ایران هجوم آوردند... و شاه نیز حاضراست موافقت کند چون که کلى به حساب شخص شاه داده مى شود] 8 .
نه تنها مبلغى به عنوان رشوه به تناسب امتیاز به شاه داده مى شد که درباریان را نیزازاین حراج و فروش مملکت سهمى در خور بود. کمتر امتیازى است که بدون رشوه پا گرفته باشد. درآمدى که ازاین طریق به جیب شاه و درباریان ریخته مى شد صرف عیش و نوش و مسافرتهاى بیهوده مى شد. طور کلى هر وقت شاه هوس فرنگ مى کرد به فروش کرو و منابع آن دست مى زد 9 .
از دیگرانگیزه هاى واگذارى این امتیازات غربزدگى است . برخى براین باور بودند که براى تنویرافکار ملت ایران وایجاد تحرک اقتصادى باید متصدیان و سرمایه گذاران خارجى را به ایران بکشند.
میرزا حسین خان سپهسالار واستادش ملکم به ظاهراز طرفداران این طرز تفکر بودند. قرارداد رویتر نیز براین اساس پا گرفت .
البته ما براین باوریم که آنان دراین ادعا نیز صداقت نداشتند. هدف آنان ازواگذارى این امتیازات منافع شخصى خدمت به اربابان خویش و هر چه بیشتر وابسته کردن ایران اسلامى بود و بس .
براى تبیین انگیزه هاى شاه و دربار از واگذارى امتیازات لازم است نگاهى داشته باشیم به برخى ازامتیازاتى که در عصر میرزا حسین خان سپهسالار و میرزاعلى اصغرخان امین السطان قهرمانان نامى این سیاست ( امتیازدهى ) به بیگانگان داده شد:
میرزا حسین خان سپهسالار که در 29 شعبان 1288 به زور انگلیسیها بر سرکار آمد ازایدئولوژى انحراف آمیز واستعمار مابانه استاد خود میرزا ملکم خان ناظم الدوله که شعار:[ تمدن غرب بدون دخالت ایرانى] را علم کرده بود پیروى مى کرد.
[ از خلال مواد عهدنامه رویتر نیز چنین مفهوم مى شود که : هنگام تهیه این مواد آن شعار کاملا ملحوظ ذهن صدراعظم بوده و چنین در نظر داشته اند که تنها راه آباد کردن ایران مداخله تام و تمام خارجى در جمیع اموراین مملکت است . برمبناى این اندیشه سراپا غلط بود که سپهسالار در ضمن قرارداد رویتر امور راه آهنها و ترامواها و راههاى شوسه وارتباطات تلگرافى و جمیع منابع مولد ثروت را اعم از معدنى و صنعتى و فلاحتى و آبیارى و سنگ فرش کوچه ها و گاز واحتیاجات عمومى شهرها و روستاها و بهره بردارى از جنگل ها را در ید قدرت انگلیس قرار داد... شاید سپهسالار همانند استادایدئولوژیک خود میرزا ملکم خان دیده و دانسته به مملکت خیانت مى کرده و در زیراین شعارهاى ظاهرفریب واستعمارانگلیس خدمت مى نموده است . در واقع اگر قضیه رشوه خوارى سپهسالار را در ضمن انعقاد قرارداد رویتر که دکتر فووریه از قول محمد حسن خان اعتماد السلطنه در کتاب خود نوشته باور کنیم باید بگوئیم که سپهسالار هم مثل جمیع وزراى عهد قاجاریه به جزامیرکبیر در خدمت استعمار قرار داشت است] 10 .
به هر حال آنچه واقع شداین بود که : سپهسالار در دوران اولیه نخست وزیرى اش به خاطر روحیه غربزدگى و منافع شخصى خویش خیانت را به اوج رساند و تمام مقاصدارضى و سیاسى انگلیسها را به مرحله عمل در آورد. علاوه بر آن به انتزاع نیمى از بلوچستان رضایت داد و سند بخشش مملکت را به صورت قرارداد رویتر به امضاء رسانید و به انگلیسیها تقدیم نمود. 11
هنگامى که متن قرارداد تنظیم شد شاه دستور داد که هیاتى از رجال دولت آن را بررسى و نظر خود رااعلام کنند.این هیات که مبلغ دویست هزار لیره 12از رویتر رشوه دریافت داشته بود در گزارشى به شاه نوشت :
[ به جهت ساختن راه آهن درایران اقلا پنجاه کرور پول نقد لازم داریم ...الان
یک کمپانى پیدا شده که مى خواهداین پنجاه کرور را براى ما خرج بکند. آیا در برابراین پنجاه کرور چه باید بدهیم ... آنچه به عقل فدویان مى رسید... همه را مشخص کرده ایم ... آنچه داده ایم منحصرا عبارت از مواد عاطله است که تاکنون هیچ نفعى براى دولت نداشته اند] 13 ...
پرواضح است هیاتى که از زالوهاى دربار تشکیل شده باشد از دریچه منافع شخصى و آنى خود به ملت و مملکت نگاه مى کند. علاوه براى اقناع شده نیز منابع ثروت کشور را به عنوان [مواد عاطله اى که تاکنون هیچ نفعى براى دولت نداشته اند] جلوه گر سازد. شاه هم با چرخاندن قلم خویش تمام منابع ایران را دراختیار رویتر گذاشت و 200 لیره رشوه رویتر را برایشان حلال نمود!
در زمان صدارت میرزا على اصغرخان امین السطان نیز امتیازاتى واگذار شد که دقت در آنها به خوبى ماهیت وانگیزه واگذارى را مى نمایاند. در سومین سفر شاه که امین السلطان وى را همراهى مى کرد میرزا ملکم خان وزیر مختارایران در لندن یکى از مفتضح ترین امتیازها را به نام:[ لاتارى] به نام منشى خود با رشوه اى به مبلغ یک هزار لیره انگلیسى به عنوان پیش کش گرفت . پس از آن به دو شرکت انگلیسى به چهل هزار لیره فروخت ! ولى چون سهم امین السلطان طبق قرارى که در پشت پرده این قضیه با هم گذاشته بودند پرداخت نشد شاه به تحریک امین السلطان امتیاز را لغو کرد و خسارت دو کمپانى انگلیسى را پرداخت . 14
شاه در همین سفر قرار و مدار تفویض امتیازانحصارى دخانیات را با تالبوت گذاشت .
امتیاز رژى
از آنچه تاکنون آوردیم روشن شد که : دوره ناصرى دوره امتیازات و این امتیازات داراى ماهیتى کاملااستعمارى بوده است . حفظ تاج و تخت منافع شخصى و غربزدگى ازانگیزه هاى واگذارى این امتیازات بوده است .
از جمله این امتیازات با همان ماهیت و همان انگیزه امتیاز رژى است که در این
مقاله به ابعاد گوناگون آن خواهیم پرداخت . در سومین سر ناصرالدین شاه به فرنگ و توقف او درانگلستان (شعبان 1306 ه.ق ) پیشنهاداعطاى امتیاز توتون و تنباکوى ایران به انگلستان مطرح مى شود و قرار آن نیز گذاشته مى شود. دولت انگلیس به شیوه مرسوم خود فردى به نام تالبوت به عنوان طرف قرارداد معرفى مى کند. پس از بازگشت شاه تالبوت نیز در راس یک سندیکاى ساختگى و خلق الساعه وارد تهران مى شود ودر سفارت انگلیس اقامت مى گزیند واز آن جا مذاکرات مربوط به امتیاز را پى مى گیرد. سرانجام در تاریخ 28 رجب 1308 امتیازانحصارى توتون و تنباکوى ایران در 15 ماده تنظیم و به امضاى ناصرالدین شاه مى رسد 15 .
ماهیت امتیاز رژى
قرارداد ماهیتا استعمارى و به زیان ملت و دولت ایران بود. گواه براین مطلب متن قرارداد رژى است :
براساس این قرارداد:
1. هر زارع ایرانى ملزم بود که محصول خود را با قیمتى بسیارارزان به کمپانى رژى بفروشد و با قیمتى گزاف توتون و تنباکوى مورد نیاز خویش را بخرد؟
2.انگلیسى ها تسهیلات وامکانات فراوانى کسب کردند از جمله : در اختیار داشتن زارعین و حتى حکام ولایات براى کسب هر نوع خبر. در حقیقت جاسوسى به شیوه انگلیس براى آگاهى از چند و چون کشاورزى ایران و در نهایت رسیدن به مقاصداستثمارگرانه و گسترش هر چه بیشتر سلطه خویش .
3. سلب هر نوع حقوق از تاجر کاسب و زارع و مصرف کننده ایرانى در زمینه حمل و نقل و خرید و فروش توتون و تنباکو... مگر بااجازه کتبى صاحبان امتیازنامه .
4. معافیت کمپانى از هرگونه رسوم گمرکى و پرداخت مالیات در مورد ورود جمیع اسباب و آلات لازمه .
بااین شرائط مرزهاى ایران بدون قید و شرط به روى انگلیسیان باز مى شد و به آنان اجازه مى داد که هر چه مى خواهند به ایران وارد کنند حتى اسلحه و مهمات
جنگى چنانکه بعدا معلوم شد بسته هایى به عنوان اسباب و آلات شرکت رژى ازانگلستان حمل مى شده اما حاوى اسلحه و مهمات جنگى بوده است .
کربلایى دراین زمینه مى نویسد:
چندین صندوق به نام و نشان رئیس دخانیه وارد گمرکخانه شد. وکیل صاحب امتیاز به وضع سابق خواست بگذارند (یعنى بدون بازرسى ) گمرکیان سخت گرفتند که اکنون وضع سابق به هم خورده باید مراسم گمرک رااجراء داریم ...از مرکز دستور رسید که صندوقها گشوده و تحقیق و بررسى شود. گمرکیان خواهى نخواهى صندوقها را گشوده کلا اسلحه و آلات جنگ مانند: نارنجک و تفنگ و باورتهاى بى رنگ بود 16 .
دولت ایران با واگذارى این امتیاز متعهد شد که :
1. در طول مدت قرارداد (50 سال ) بر رسوم گمرک و سایر عوارض آن به هیچ وجه نیفزاید.
2. کسانى را که بدون اجازه کمپانى به خرید و فروش دخانیات اقدام کنند به کیفر سخت برساند.
3. در صورت اختلاف بین کمپانى انگلیسى و دولت ایران یک نفراز سفراى اتازونى (آمریکا) آلمان اتریش به عنوان حکم داورى نمایند.
و چندین شرط دیگر که همگى حاکى ازاستعمارى واستثمارى بودن امتیازاست .
انگیزه واگذارى امتیاز رژى
اگر در واگذارى امتیازات دیگر هدفى غیراز منافع شخصى از قبیل : پیشرفت کشور واحیاءاقتصادى آن را بپذیریم چنانچه برخى گفته اند دراین امتیاز به هیچ وجه نمى توان آن توجیه ها را پذیرفت . تنها انگیزه اى که مى توان براى این امتیاز ذکر کرد تامین مخارج گزاف سفرهاى اروپا و منافع شخصى شاه و درباریان است .
ناظم الاسلام کرمانى مى نوسد:
[در سنه 1309 کمپانى رژى امتیاز دخانیات رااز ناصرالدین شاه گرفت] 17 ... و در عوض چند کرور به شاه و درباریان داد... بزرگان ایران از علماء و غیرهم بر معایب و وخامت این عمل واقف شدن که امروز دخانیات محدود شد فردا نمک و روز دیگر هیزم و ذغال و آب و غیره و به ازاى آن مبالغى گرفته خواهد شد و صرف آبادى مملکت نخواهد شد. یا تفاوت مواجب فلان شاهزاده است یا مدد معاش فلان آقازاده یا خرج مسافرت فرنگ یا نیاز خانم قشنگ ملت متضرر شده و نفع را خارجه برده و بر مملکت هم تسلط و نفوذ تامى حاصل خواهند کرد 18 .
برخى از مورخین از جمله : شیخ حسن کربلائى محمدرضا زنجانى و...از سومین سفر شاه به فرنگ وانگیزه واگذارى امتیاز تنباکو سخن گفته اند. ما براى روشن تر شدن انگیزه واگذارى این امتیاز شمه اى از نوشته هاى این مورخین را ذکر مى کنیم :
انگلیسى ها دراین سفر بیش از پیش در پذیرایى شاه و همراهان کوشیدند. ملکه انگلستان به هر یک از همراهان شاه نشانهایى اعطاء کرد که هیچ کدام از آنان انتظارش را نداشتند. دراین سفر به شاه پیشنهادى از جمله امتیاز توتون و تنباکوىایران را دادند. وزیر مختارانگلیس درایران که در آن زمان درانگلستان بود و تالبوت با امین السلطان واعتمادالسلطنه دراخذاین امتیاز گفتگو کردند. امین السلطان هم این موضوع را با شاه در میان گذاشت و منافع آن را برشمرد.اضافه کرد: پولى که ازاین امتیاز به دست مى آید گنج بادآورده است !
ناصرالدین شاه که مى پنداشت با پولى که ازاین راه به دست خواهد آمد نه تنها هزینه این سفر جبران خواهد شد بلکه خرج سفر دیگرى نیز تامین خواهد گردیدازاین روى مصمم شداین امتیاز را به انگلیسى ها واگذار کند. 19 علاوه براین ماژور تالبوت که نقاط ضعف شاه و درباریان را مى دانست براى مفتون ساختن وى و همراهان دخترکى پانزده ساله را که به قول خود وى بسیار خوشگل بود به شنا وادار کرده بود! 20
آیا مى شود پیشنهاد به این خوبى آن هم از طرف شخصى که دخترش مقبول شاه است رد شود؟
رشوه هایى که شاه و درباریان در واگذارى این امتیاز گرفتند بسیار کلان بود. تالبوت وقتى که عازم ایران شداز پاریس نامه ذیل را فرستاد:
[ این جانب ماژور تالبوت تعهد مى کنم که براى حضرت اشرف امین السلطان واعلیحضرت شاه ایران به حضرت اشرف مبلغ چهل هزار لیره استرلینگ بپردازیم : ده هزار لیره ازاین مبلغ را روز نفویض امتیازنامه رژى ده هزار لیره دیگرازاین مبلغ را دواولین روزى که امتیاز رژى به موقع اجرا گذاشته شود. بیست هزار لیره بقیه را دو ماه پس ازامتیاز رژى] 21 .
پاریس 1889
فووریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه دراین باره مى نویسد:
[شرکت انگلیسى این امتیاز را با دادن رشوه هاى گزاف که به دو میلیون فرانک بالغ مى شود گرفته و حق این است که تحصیل آن به این خرج مى ارزیده است] 22 .
رئیس کمپانى در ضیافت سفیر روس مى گوید:
[زیاده از چهار کرور به رشوه و تعارف و مواجب و تعمیرات ... خسارت کشیده ام] 23 .
عباس میرزا ملک آراء پس از آن که از واگذارى انحصار تنباکو با قیمتى نازل و بدون شرائط صحیح یاد مى کند علت آن رااین چنین بیان مى کند:
[چون مبلغى گزاف به اطراف شاه داد و هر کسى که احتمال مى رفت منشاء اثرى شود باقى نماندالا آن که پولى گرفت لهذا همه تصدیق و تحسین نمودند. و کمپانى در ضمن شرایط متقبل شد که سالى پانزده هزار لیره انگلیسى به شاه بدهد] 24 .
وى درادامه گفتارش از شرایط پنهانى کمپانى باامین السلطان و دیگران براى دریافت رشوه سخن مى گوید.
اهداف انگلستان
هر چند اندک توجهى به متن قرارداد و آنچه در ماهیت این امتیاز آوردیم تا
حدودى مى توان به اهداف انگلستان از تحصیل این امتیاز پى برد ولى حوادث و وقایع پس از واگذارى این امتیاز به خوبى نشان مى دهد که این امتیاز امتیاز معمولى نبود. هدف انگلستان تنها قرار گرفتن امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکوى ایران نبود تاازاین رهگذار سود مادى نصیب خویش سازد بلکه هدف او ازامتیاز که مدخلى است براى نفوذ در جامعه اسلامى ایران و رواج غربزدگى و در نهایت استعمار واستثمار یک ملت .البته بااین تفاوت که نیروهاى مهاج استعمارى در مثل کشورهایى مانند: هندوستان به طور مرئى و مستقیم توسط نیروهاى نظامى وارد شده و آن کشور رااشغال کرده است و درایران به گونه اى غیرمستقیم آمده است . در عین حال هدف یکى است . براى تبیین این مطلب لازم است نگاهى داشته باشیم هر چند گذرا به اقداماتى که کمپانى رژى در شروع کارانجام داد:
قلعه نظامى یااحداث محل کمپانى
پس از رسمیت واعلان امتیاز فوق در آغاز سال 1308 ه.ق تالبوت که به همراه عده اى از فرنگیان به ایران آمده بود در شهرها پراکنده شدند و در هر شهرى عمارتى مستحکم در بهترین نقاط و مشرف بر تمام شهر دراختیار گرفتند. مثلا در تهران باغى در بهترین نقطه شهر و مشرف بر تمام شهر وارک سلطنتى به مبلغى هنگفت به عنوان مرکز کمپانى خریدارى کردند.اطراف آن را همچون قلعه نظامى دیوارى بلند و قطور به عرض چهار متر کشیدند و ساختمانى مستحکم و بزرگى همچون مرکز یک قشون محهز در وسط آن برپا کردند که مایه حیرت و وحشت هرایرانى شد.
شیخ حسن کربلایى دراین زمینه مى نویسد:
نخست نقطه اى خیلى عمده و خیلى مرغوبى را در حوالى 25ارک دولت معروف به باغ ایلخانى است به معادل چهل و پنج هزار تومان عین اشرفى خریده و به معادل یکصد و پنجاه هزار و چیزى تومان عمارت عالى خیلى ممتازى بنا کردند. دورادور عمارت را به سور خیلى مستحکم بسیار بلندى که مشرف و مسلط برارگ دولت و سایر نقاط شهراست با گچ و آجر در قطر قریب چهار ذرع ساخته به طورى که
این عمارت مانند کشتى ذره پوش توپ بر دورادور و آن تواند گردش نمود 26 .
هجوم فرنگیان به ایران
در مدتى بسیاراندک پس از ورود تالبوت و همراهان بیش از دویست هزار 27 فرنگى به عنوان کارگزاران این شکرت به ایران اسلامى هجوم آوردند. گروه گروه در شهرها و ولایات ایران مستقر شدند. شکل ظاهرى شهر و بازار مسلمین را تغییر دادند.این افراد نه تنها زارعین و سایر سکنه نقاط را تحت سلطه خوددرآورند که حکام ولایات را به امر شاه و تصمیم و فرمان دولت زیر فرمان خود گرفتند.موجى از خارجیان در خیابانهاى هر شهر ولایتى به راه افتاد.
مرحوم شیخ حسن کربلائى که خوداز معاصرین واقعه رژى است مى نویسد:
[ ایران فرنگى بازار درست و حسابى گردید. بخصوص تهران که دراین تازگیهااز فرنگى قیامت و محشر شده بود. هرجا مى رفتى فرنگى خانه فرنگى دکان فرنگى بازار فرنگى کوچه فرنگى بالجمله این جماعت خارجى .... در هر بلدى پس ازاستقراراز هر سو مسلمانان بیچاره در دامهاافکنده و دانه هاافشاندند. شرح این اوضاع فرنگى بازار جدید ایران در حیز تقریر و توصیف نگنجد] 28 .
رفتار فرنگیان با مردم ایران
فرنگیان مهاجم به ایران به بهانه کارمندان رژى از همان آغاز با ایرانیان رفتارى استعمارگرانه داشتند.این رفتار به خوبى سوءنیت و افکار پلید آنان را نشان مى داد.این فرنگیان چنان به وابستگى خود به کمپانى و پشتیبانى حکومت دلگرم بودند که با توده مردم مسلمان ایران رفتارى زشت و ناهنجار داشتند به طورى که احساسات ملى و مذهبى مردم را جریحه دار کردند. و چنان گستاخ و مغرور بودند که در برخى از مواقع مسلمانان را به مختصر بهانه اى کتک مى زدند.
مرحوم شیخ رضا زنجانى و کربلائى دراین زمینه مى نویسند:
[دراین پایتخت بزرگ اسلام در موضع ایستگاه ماشین حضرت عبدالعظیم در
محضر جمعى از مسلمانان یک نفر فرنگى ... چنان سیلى سختى زد که کلاه از سر مسلمان به چندین قدم آن سوافتاد... به این قناعت نکرد زبان به هرزه گوئى باز کرد: حالا برو نزد هر زن فلانى که مى خواهى شکایت کن ! مسلمان بیچاره هم که مى دانست با کدام حریف درافتاده اصلا هیچ نگفت] 29 .
استخدام مسلمانان
استضعاف مالى و فرهنگى بسیارى از مردم آنان را به اجبرى و خدمتگزارى فرنگیان کشانده بود به گونه اى که مایه ذلت و تحقیر مسلمانان به شمار مى آمد.افزون براین چون این جماعت مستخدمین پایه و مایه دینى نداشتند خیلى زود به رنگ فرنگیان در آمده و همانند آنان به شراب خوارى روزه خوارى و... تظاهر مى کردند. چون وابسته به کمپانى بودند کسى جرات امر و نهى آنان را نداشت واگراحیانا کسى پیدا مى شد و با نرمش آنان را نصیحت مى کرد پاسخ یک جمله کوتاه بود: [عیسى به دین خود موسى به دین خود ]
کربلائى و زنجانى مى نویسند:
[علاوه براین همه خلق خارجى که درایران گرد آمده بودند روى هم رفته هر یکى براى خدمت و کار چندین نفر زن و مردم مسلمان رااجیر کرده خاصه زنان مسلمان را که براى خدمتکارى و دایگى اطفال با شهریه و مواجب گزافى به خانه هاى خود برده بودند چنانکه دراین تهران از هر کوچه که مى گذشتى یک زن مسلمان را که بچه خارجى ها در بغل گرفته مى دیدى . بسان هم مى شد که یک و دو به دنبالش به زبان فارسى نه نه گویان مى دویدند] 30 .
ترویج فحشاء
گسترش فساد و فحشاءاز دختران فرنگى جوان براى خرید و فروش ایجاد کافه ها و قمارخانه ها تاسیس مشروب فروشى ایجاد فاحشه خانه هاى رسمى دعوت زنان مسلمان به هرزگى واستخدام آنان ایجاد شبکه نوکران از افراد
سست عنصر تاسیس کلیساها و مدارس تدریس انجیل و ترویج مسیحیت به صورت جدى و آشار...اینها همه از نمونه کارهاى کمپانى رژى بود.
شیخ حسن کربلائى و شیخ محمدرضا زنجانى شرح جامعى ازاوضاع آن زمان و موارد فوق داده اند که اجمالى از آن را مى آوریم :
[ دختران فرنگى براى تاراج عقل و دین جوانان مسلمان وارد شدند. زنان بدکاره خارجى نیز همراه آنها به کسب درآمد پرداختند. در هر شهرى مخصوصا تهران چندین تاثر و فاحشه خانه تشکیل گشت . کافه هاى قمار و رقص و مشروب رایج شد. مبلغین مسیحى همراه با خواهران مقدس و عمله طرب به تبلیغ مسیحیت پرداختند تا مسلمانان را به راه راست دعوت کنند!این گونه اعمال شدیدا باعث ناراحتى روحانیت و مردم گردید.
بالجمله آن درجه ازانحطاط و ضعفى که اسلام واسلامیان را دراین قرن روى داده و آن طرحى که خارجیان براى استثمارایران پیش خود ریخته و بدین وضع پیش آمده بود هرگاه لطف خداوندى تدارک نفرموده بود و چندى بدین وضع تیره برایران گذشته بود هر آینه تنقریب اسمى ازایران واسلام به جا نمانده و بالمره محو مى شد] 31 .
اقدامات ابتدائى کمپانى هجوم فرنگیان به ایران در آن سطح وسیع و گسترده رفتار ناهنجار واستعمارگرانه انگلیسى ها به ظاهر عضو کمپانى ترویج فساد و فحشا تاسیس کلیساها و مدارس استخدام بسیارى از مردان و زنان مسلمان و... بیانگراین است که کمپانى رژى و انگلستان با تحصیل این امتیاز خوابى همچون هند براى ایران دیده بودند و بااین کارها به گونه غیرمستقیم مى خواهندایران را به سرنوشت هند دچار سازند و آن را به صورت یکى از مستعمرات خویش در آورند.این مساله آن قدر واضح بود که عباس میرزا ملک آراء (برادر شاه ) نیز با بدبینى به این قرارداد مى گرد و توطئه هاى پشت پرده آن را درک مى کند:
انگلیسیان هم به ایران آمده مانند دولتى که ایران را فتح کرده باشند به تمام بلاد مامورین فرستادند و در هر بلدى سوار گرفتند که اجراى احکام آنان را نمایند و
سوارها را با مواجب کافى واسبان اعلى واسلحه جدید مسلح نمودند... به طور مطلق کمپانى مختار و به قول حکماء :[وجود لاشرط] بود. چون میدان را به این شدت خالى و بى مانع دیدند با رعایا در کمال سختى معامله کردند و در هیچ محل اعتنائى به حکومت نکردند واز طرف امناى دولت که همه از کمپانى رشوه خورده بودند هر روز حکام ولایات اوامر صادر مى شد که البته در پیشرفت کارامور مامورین کمپانى منتهاى سعى را به جا آورند وازاهتمام و همراهى دقیقه اى فروگذار نکنند 32 .
این گزارش نشان مى دهد که رویاى پیوستن ایران به مستعمرات انگلستان دراین دوره به سرعت به دست کمپانى رژى در حال تعبیر بوده است . کمپانى رژى درایران نز از همان شیوه اى که انگلیسى ها در تصرف هند وایجاد کمپانى شرقى و سپس حضور نظامى به بهانه حفظامنیت این کمپانى داشتنداستفاده مى کردند. در آن زمان مقاله به قلم یکى از علماء نوشته شده و در میان مردم پخش شده است . نویسنده دراین مقاله اهداف حقیقى کمپانى رژى را به گونه اى مشروح تبیین مى کند. و ما به سبب طولانى شدن بحث از آوردن آن معذوریم ولى محققان را به مطالعه آن توصیه مى کنیم 33 .
آغازجنبش
امتیاز رژى به خاطر ماهیت استعمارى باعث برخورد شدید و ریشه دار محافل مذهبى با استعمارگران وایادى خائن آنان شد و عکس العملهایى به دنبال داشت . و در نهایت با فتواى مرحوم شیرازى نهضت همگانى و پیروز شد.
دراین که نهضت تنباکواز چه زمانى واز کجا و به وسیله چه گروهى شروع شد چگونه استمرار پیدا کرد سخن بسیاراست . هر مولفى براساس افکار واندیشه ها و گرایشهاى سیاسى اجتماعى خویش به این واقعه نگریسته است . برخى آغاز حرکت رااز تبریز و برخى از شیراز و برخى دیگراز تهران دانسته اند. عده اى هم بدون آن که از نقطه آغاز سخنى به میان آورده باشند به تشریح نهضت پرداخته اند.
پزشک مخصوص ناصرالدین شاه دکتر فووریه مى گوید:
[نخستین آشوبها در مه 1891 در پایتخت در گرفت واندکى بعد دامنه هیجان به شهرهاى بزرگ ایالات گسترش یافت] 34 .
ناظم الاسلام کرمانى پس از آن که از شروع کار کمپانى رژى در بلادایران و رفتار ناهنجار آنان سخن مى گوید مى نویسد:
بزرگان ایران از علماء و غیرهم بر معایب و وخامت این عمل واقف شدند... جمعى از عقلاء خدمت مرحوم حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانى رسیده معایب متضمنه و منتشره دراین کار را عرضه داشتند و هم به 35.علماءاصفهان ضرر و عاقبت امتیاز و نتایج مترقبه بر آن را نوشتند...
ناظم الاسلام سپس مى افزاید: آشتیانى دست به کار شد و حرمت استعمال دخانیات رااعلام کرد و میرزاى شیرازى آن را تائید کرد.
احمد کسروى مى نویسد:
[...از گام نخست مردم ناخشنودى نمودند و بازرگانان به میانجى گرى امین الدوله به شاه نامه نوشتند و دادخواهى کردند ولى چون شاه و امین السلطان خودشان امتیاز را داده و هوادار آن بودند نتیجه اى از دادخواهى دیده نشد واز آن سوى چون کارکنان کمپانى به همه شهرها رفته و به کار پرداخته بودند ناخشنودى فزونتر گردیده و کم کم رو به تکان و جنبش به خود گرفت . پیش از همه تبریز به کار برخاست ... پس از تبریزاسپهان به تکان آمد و پس از آن در تهران شور و جنبش پیدا گردید. در همه جا علماء پیشگام بودند. در تبریز حاجى میرزا جواد دراسپهان آقا نجفى و در تهران میرزاى آشتیانى و دیگران پا در میان داشتند] 36 ...
مرحوم کربلائى آغاز شورش و نهضت رااز شیراز مى داند و پس از آن که قضایاى شیراز و درگیرى مردم به رهبرى علماا و تبعید فال اسیرى را نقل مى کند:
[...ازاین پس کمپانى امتیاز وکلاء خود را به سایر ممالک محروسه نیز روانه داشته ...اکثر بلد عمده ... خالى از آشوب نبوده] 37 ....
ما براین باوریم که تحقیق و بررسى دراین زمینه که نهضت دقیقا از چه زمانى واز کجا آغاز شد در عین حالى که مشکل است چندان مفید فائده نیست . مهم آن
است که بدانیم این حرکت چگونه و به وسیله چه گروهى آغاز شد و چگونه استمرار پیدا کرد و به پیروزى نهایى رسید و... لذا ما به جاى تحقیق و بررسى مبداء زمانى و مکانى نهضت به ذکر برخى از حوادثى که بیان کننده سوالات فوق است مى پردازیم .
آنچه مسلم است این که : مردم به رهبرى علماء در تمامى شهرها در مقابل این امتیاز عکس العملهاى خشم آگینى نشان دادند.
شیراز و تبریز
در شیراز و تبریز مردم به رهبرى علماء دروازه هاى شهر را به روى نمایندگان کمپانى بستند واعلامیه هاى رژى رااز دیوارها کندند و به جاى آن نوشته هاى شورانگیزى نصب کردند.
علماى تبریز ضمن تلگرافى به شاه نوشتند:
[با کمال حیرت مشاهده مى کنیم که پادشاه ما کافه مسلمین را مثل اسراء به کفار مى فروشد... مسلمانان مرگ را بر زیردست شدن کفار ترجیح مى دهند] 38 .
در تلگرافى دیگر نوشتند:
[ 42سال است سلطنت مى کنى محض طمع مملکت خودت را قطعه قطعه به فرنگى فروخته اى . خود دانى .اما مااهالى آذربایجان خودمان را به فرنگى نمى فروشیم] 39 .
در تبریز کمپانى رژى دولت وایادى آنان حرى مردم و علماء نشدند و با خشم و خروش مردم و رهبرى روحانیت و پیشوایى میرزا جوادآقا مجتهد تبریزى رو به رو و تسلیم شدند. و شاه مایوسانه ضمن تلگرافى به امیرنظام گروسى (پیش کار آذربایجان )اظهار مى دارد:
[کمپانى مى گوید:...اما در کار آذربایجان هر نوع تسهیلات مردم بخواهند مى دهم .اگر حرف آنها در فرنگى است مامورین فرنگى را بر مى دارم سهل است خارج از مذهب هیچ نمى گذارم . کارهاى آذربایجان را به خود آذربایجانیها رجوع مى کنم . تاجر ملا سید هر کس را مجتهد تعیین کند... در وضع خریدن یا فروختن هر عیبى به نظر علماء آمده است بگویند رفع مى کنم به طورى اصلاحات مى دهم که خود مجتهدین راضى شوند.این است حرفهاى کمپانى] 40 .
مردم و علماء باز هم مقاومت مى کنند و در نتیجه کمپانى رژى تصمیم مى گیرد که موقتااز آذربایجان صرف نظر کند.
در شیراز همزمان با ورود ماموران انگلیسى رژى بازار تعطیل شد و مردم در مساجداجتماع کردند. رهبرى مردم را دراین حرکت عالم مجاهد سیدعلى اکبر فال اسیرى برعهده داشت . فال اسیرى بر فراز منبر شمشیرى از زیر عبایش بیرون کشید و فریاد برآورد که :
[موقع جهاد عمومى است .اى مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم هر بیگانه اى را که براى انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را بااین شمشیر پاره خواهم کرد] 41 .
رژیم براى مقابله با نهضت با کسب تکلیف از مرکز به دستگیرى و تبعید آن روحانى بزرگ مبادرت کرد و مردمى را که دراعتراض به این عمل جمع شده بودند به گلوله بست . روحانیون از رفتن به مساجد خوددارى مى کنند و مقاومت مردم همچنان ادامه مى یابد.
اصفهان
دراصفهان مردم به رهبرى سه عالم مجاهد: حاج شیخ محمدتقى معروف به آقا نجفى شیخ محمدعلى و ملا باقر فشارکى در برابر کمپانى رژى ایستادند.
شاه ضمن دستورات اکید به کارگزاران خود دراصفهان براى مقابله با علماء و مردم ضمن تلگرافى به آقا نجفى مى نویسد:
[بى جهت عالم آسوده را آشفته نکنید و مردم با خون خود بازى نکنند و آسوده مشغول دعاگوئى و رعیتى باشند] 42 .
اما علماى اصفهان با بى اعتنائى به تهدیدات شاه به مقاومت خود ادامه داده و
استعمال دخانیات را تحریم مى کنند. در گزارشى از تلگرافخانه اصفهان مى خوانیم :
دیروز... آقانجفى و شیخ محمدعلى اعلانات چندى درب مساجد چسبانیده استعمال تنباکو را حرام و حمایت کنندگان فرهنگى را مرتد و عمله جات دخانیات را نجس خوانده و نوشته اند: کسى ازاین جماعت را که دخالت در کار فرنگى دارند به حمام و مسجد و سقاخانه راه ندهند. در حمامها و قهوه خانه ها و مجالس علماء و تجار و غیره قلیان موقوف است . طلبه ها در هر نقطه که قلیان دیده اند شکسته اند... هر جا فرنگى دیده مى شود مردم دنبالش کرده داد و فریاد راه مى اندازند 43 .
حاکم اصفهان با هماهنگى حکومت مرکزى آزار واذیت علماء را آغاز کرد و آنان را سخت تحت فشار گذاشت تا جائى که منیرالدین از علماى سرشناس بر جان خود ترسید و ناگزیر شبانه به نزد میرزاى شیرازى در سامرا مهاجرت کرد.
مردم و تجاراصفهان همچنان به مقاومت خودادامه مى دهند تا جائى که عده اى تنباکوى خود را به جاى فروش بین فقراء تقسیم مى کنند و گروهى هم محصول خود را به آتش مى کشند. 44
مشهد
در مشهد نیز مردم على رغم تنگناهاى مختلف از سوى کارگزاران حکومت به رهبرى حاج شیخ محمدتقى بجنوردى و حاج شیخ حبیب مجتهد شهیدى در برابر کمپانى رژى و هوسهاى عمال شاه ایستادند و تظاهرات مردم را جلودار بودند. 45
[به قدر هشتاد نفر طلبه در مسجد گوهرشاد جمع شده قدرى زن داخل خودشان کرده بودند. یکى از آنها روى منبر رفته بعضى از نامربوطها گفته سرکشیکان آستانه هر چه به آنها نصیحت کرده نشنیدند... تا دیشب ساعت پنج آنچه کرده اند که اینها را بیرون کنند فایده نکرده است] 46 .
تهران
اما در تهران خانه میرزاحسن آشتیانى محل تجمع مردم معترض به این قرارداد ننگین و ذلت آور بوده است . میرزاى آشتیانى بارها با شاه و امین السلطان تماس مى گیرد و درباره مضار و معایب امتیاز گفتگو مى کند و لغو آن رااز شاه مى خواهد ولى شاه و دربار به این درخواستها توجهى نمى کنند.ازاین روى علماى تهران و دیگر شهرستانها از میرزاى شیرازى مرجع بزرگ شیعیان استمداد مى طلبند.
رهبرى میرزاى شیرازى در نهضت تنباکو
میرزاى شیرازى رحمه الله علیه که به وسیله نمایندگان خویش در ایران و نامه هاى ارسالى از شهرهاى مختلف و علماى تبعیدى : سیدعلى اکبر فال اسیرى و منیرالدین و نامه سیدجمال الدین اسدآبادى در جریان حوادث ایران قرارداد ذلت بار رژى سرسختى رژیم شاه در طرفدارى از قرارداد و ضرب و شتم مردم قرار گرفت واز طرفى مى دانست که اگر در برابرامتیاز رژى ایستادگى نکند استعمارگران برایران اسلامى تسلط کامل خواهند یافت واسلام و مسلمانان در خطرى عظیم مى افتندازاین روى احساس تکلیف کرد ورود در موضوع و پیکار بااستعمار و صاحبان قدرت را وظیفه الهى خویش دانست و رهبرى مبارزه را به دست گرفت .
موضع گیرى گام به گام میرزا
از آن جا که میرزاى شیرازى به جهاتى رویاروئى با حکومت مرکزى ایران و فروپاشى آن را به مصلحت نمى دانست سعى کرد به گونه اى عمل کند که ضمن جلوگیرى ازاین نوع کارها اقتدار حکومت مرکزى را که تنها حکومت شیعى است حفظ نماید. بر همین اساس دراین ماجرا مرحله به مرحله عمل کرد. در گام نخست تلاش کرد شاه و دست اندرکاران حکومت راازادامه این راه بازدارد. لذا با لحنى نرم ولى هشدار دهنده تلگرافى براى شاه فرستاد که در مقدماتش مراعات احترامات معمول
آن زمان شده بود. در بخشى از تلگراف چنین آمده :
[...نظر به تواصل اخبار به وقوع وقایعى که سکوت از آن بر خلاف رعایت حقوق ملت و دین و دولت است معروض مى دارد که اجازه مداخله اتباع خارجه درامور داخله مملکت و مخالطه و تردد آنها با مسلمین و اجراى عمل ( انحصار) بانک و راه آهن و غیره ها از جهاتى چند منافى ضریح قرآن مجید و نوامیس الهیه و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملکت و موجب پریشانى عموم رعیت است . چنانچه واقعه شیراز و قتل جماعتى از مسلمانان در حماى حضرت احمد بن موسى علیه السلام و هتک آن بقعه مبارکه و تبعید جناب شریعتمدار حاج سیدعلى اکبر سلمه الله به وضعى ناشایسته نمونه اى ازاین نتایج است] 47 ...
تلگراف فوق توسط نایب السلطنه به شاه داده شد. 48 وعده پاسخ متقابل از جانب ناصرالدین شاه نیز به وسیله ایشان به مرحوم شیرازى مخابره گردید. 49 .البته هیچ وقت به آن وعده وفا نشد.
از طرف دیگر پس ازاین تلگراف شاه از کار پردازایران در بغداد (مشیرالوزاره ) مى خواهد تا میرزا را نسبت به امتیاز تنباکو توجیه کند. وى براى انجام این کار به نزد میرزاى شیرازى رفته و به تفصیل ازاجبار دولت در واگذارى این امتیاز سخن مى گوید و مزایاى بسیارى براى آن ذکر مى کند.از جمله :
ضرورت قرابت به دول اروپا براى استخلاص از روسیه تزارى لزوم تقویت قشون و رفع نقائص کشورى و لشگرى و کمبود بودجه و کافى نبودن مالیاتها موهن بودن الغاءاین امتیاز به سبب بى اعتبار شدن امضاى شاه وارد آمدن خسارات بیش از حد و عدم توان دولت در پرداخت آن و اساسا عدم امکان این عمل به جهت نقل و تحویل این امتیاز به چندین دست به طورى که هم اکنون طرف معامله چند دولت بزرگ است 50 .
هر چه مشیرالوزاره بیشتراز فوائد و منافع امتیاز سخن مى گفت زیادتراصرار در لغو آن مى کرد. تااین که میرزا در پایان با روشن بینى تمام و مطرح کردن توانایى مردم در رویارویى باانگلیس و با اشاره به جدایى بین خواست مردم و تصمیم دولت فرمود:
[... نگذارید کارتان به آن جا بکشد که وقتى ملجا شوید و بخواهید دست توسل به دامن ملت بزنید ملت را دیگر دامنى به جا نمانده باشد. هنوز تا وقت است دولت رااگر در حقیقت دفع این فتنه و رفع این غائله ممکن نیست به ملت واگذار کند تا ملت خود درصدد رفع این غائله برآید. دولت اگراز عهده جواب بیرون نتواند آمد ملت از جواب حسابى عاجز نیست . خصم رااز عهده جواب بیرون خواهد آمد].
و بالاخره در مقابل تاکید مجدد مشیرالوزاره بر ضعف دولت چنین تهدید مى کند:
اگر دولت از عهده بر نمى آید من به خواست خدا آن را بر هم مى زنم . 51
مجددا مرحوم میرزا تلگراف دومى مى فرستد که لحنش تندترازاولى است . که بخشى از آن را در ذیل مى آوریم :
[سابقا دعاگو عریضه اى تلگرافا در باب مفاسد مداخله خارجیه در داخله مملکت ایران به حضور مبارک عرضه نموده بود جوابى از جانب اولیاء قوى شکوت نقل نمودند که کاشف بودازاین که به مفاسداجراى این امور حق التفات نفرمودند. چون اغماض از آن منافى رعایت حقوق اسلام بود لهذا ثانیا به عرض حضور مبارک مى رساند که مفاسدانفاذاین امور به مراتب اعظم از مفاسد صرف نظراز آنهاست . کدام مفسده است که بااختلال قوانین ملت و عدم استقلال سلطنت و تفرقه کلمه رعیت و یاس آنهااز مراحم ملکانه برابرى مى کند. چگونه مى شود که در قرون متطاوله اولیاء دین مبین و سلاطین مسلمین شکرالله تعالى مساعیهم با آن که اتلاف نفوس و بذل اموال خطیره دراعلاء کلمه اسلام فرمودند به اندک فایده یا ترقب و ترتب مفسده از تمام اغماض نموده و کافرین را بر وجوه معایش و تجارات آنها مسلط کرد تا بالاضطرار به آنها مخالطه و مراوده کنند و به خوف یا رغبت نوکرى آنها را دراختیار نمایند و کم کم بیشتر منکرات شایع و متظاهر شود و رفته رفته عقایدشان فاسد و شریعت اسلام مختل النظام گشته و خلق ایران به کفر قدیم خود برگردند. البته شدت اضطراب و وحشت رعیت واستنکاف علماءاعلام را درانفاذ این امور به عرض مبارک نرسانیده و بر دولت اغفال نموده اند زیرا که این امور قابل انفاذ نیست و نخواهد شد هر چند منجر به اتلاف نفوش شود والااز حزم خسروانه متوقع و مامول نبود رضا دهند رعیت که
فى الحقیقه خزانه عامره دولتند بالمره از وجوهات تجارت و مکاسب خود مسلوب الاختیار و مقهور کفار باشند] 52 ....
ناصرالدین شاه تلگراف دوم میرزا با لحن بى ادبانه اى که ناشى از عصبانیت وى بوده چنین پاسخ داده است :
[جناب ! تلگراف شما به حضور ما رسید. تلگرافى هم سابق کرده بودید. جواب آن را مفصلا به توسط میرزا محمودخان مشیرالوزاره کارپرداز سابق بغداد به آن جانب فرستادیم .البته تماما را حالى و خاطرنشان آن جناب کرده است واگر تکلیف باشد چون جوابهاى این اظهارات شما خیلى حطول است که مطالب حالى آن جناب شودالبته بهتراست که با تلگراف (شاید پست باشد) داده شود. به جناب امین السلطان فرمودیم که : فرمان ما را مفصلا با پست به ودى به آن جناب بنویسد خواهد فرستاد. البته بعداز ملاحظه آنها خواهید فهمید که دولت هرگز شان واستقلال و حفظ ناموس و منافع و آزادى رعیت خود را به دیگران نداده است . و در کمال سختى نگاه داشته است و خواهد داشت ان شاءالله تعالى] 53 .
روشن است که نصایح میرزاى شیرازى به گوش شاه و دربار نرفته . ناصرالدین شاه به هیچ وجه در صدد لغواین امتیاز نیست . پاسخهاى منفى شاه واولیاى امور به علماء و مردم به اعتراضات و حرکتهاى انقلابى مرد شتاب بیشترى داد. فکر مقاومت منفى در حل شکل گرفتن بود. این جا و آن جا سخن از تحریم بود. حرکتهاى آغازین دراصفهان از جاهاى دیگر مشتکل تر و عملا موثرتر بود. شیخ حسن کربلائى مى نویسد:
[ .... علماءاعلام اصفهان کثرالله امثالهم خودشان را بالمره ممتنع کرده و مسلمانان را نیز نهى فرمودند. مردمان معقول و متدین را منع ایشان پذیرفته افتاد. روى هم رفته کلمه ایشان دراصفهان و توابع اصفهان پیشرفت و نفوذى یافت] 54 .
تلگراف هاى متقابل شاه و میرزاى شیرازى اعتراض علماء شهرستانها شورش مردم وقت گذارنى شاه و دربار و همچنین زمینه هاى مبرم براى تحریم تنباکو نشانه هاى آن را در درخواستهاى مکرر علماء و مردم به چشم مى خورد و در بخشى از کشور به کار گرفته شد و به عنوان سیاست منطقه اى موفقى تلقى گردید سرانجام میرزا
را بر آن داشت حکم به تحریم تنباکو را در عبارتى کوتاه و به شیوه اى موثر و محرک صادر کند:
بسم الله الرحمن الرحیم
[ الیوم استعمال تنباکو و توتون باى نحوکان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است].
حرره الاقل محمدحسن الحسینى
این فتوا که از چنان مرجعى بزرگ صادر شده بود اهمیت بسیار یافت زیرا مردم بااین حکم به تکلیف شرعى و به وظیفه دینى خود پى بردند و درصددانجام عمل به تکلیف برآمدند.
سرعت گسترش
این حکم ظرف مدت کوتاهى در سراسرایران منتشر شد چرا که مردم حتى بى سوادها انتشار آن را وظیفه شرعى خود مى دانستند.
کربلائى مى نویسد:
[بالجمله سواداین حکم مبارک در همان نیمروز همه جا حتى در اقصى بلدایران منتشر شد... صبح روز بعد در تمامى ایران هیچ کس از مرد و زن کوچک و بزرگ برزگر و تاجر نمانده بود که اطلاع و آگاهى از تفصیل این حکم نیافته باشد] 56 ...
حوزه نفوذ فتوا
پس از انتشار حکم تحریم همه طبقات مردم مسلمان حتى افراد غیرمسلمان و حتى حرمسراى ناصرالدین شاه ازاین حکم پیروى کردند:
[ این حکم جهان مطاع چنان نفوذى در دلها یافته بود که همه اصناف دارالخلافه با همه آن طبایع مختلف و آراء چنان در کمال تمکین و انقاید همگى بر سراین نقطه متفق و مجتمع شدند که تا عصر جمعه در تمامى ایران از هیچ نقطه و
محلى دود چپق و قلیان بلند نمى شد حتى در حرمهاى پادشاهى ادارات دولتى سراى دیوانیان قهوه خانه ها و سربازخانه ها نیز بالمره دود دخانیه برداشته شد] 57 .
حکم تحریم دربار شاه واندرون و حرمسراى وى را نیز در بر گرفت به نحوى که :
[در آبدارخانه و حرمسراى ناصرالدین شاه تمام خواجه ها و غلامان قلیانها و سرقلیانها را شکسته براى اطلاع شاه در جلو خوابگاه همه را جمع کردند... شاه به اندرون انیس الدوله که در واقع ملکه و بى اندازه مورد علاقه و توجه ناصرالدین شاه بود وارد شد در حالى که کلفتهاى انیس الدوله مشغول پیاده کردن سرقلیانهاى نقره و طلاى مرصع بودند و خودانیس الدوله ناظر به عمل خدمتکاران بود. شاه از انیس الدوله پرسید:
خانم چرا قلیانها رااز هم جدا و جمع مى کنند؟
جواب داد: براى آن که قلیان حرام شده .
ناصرالدین شاه روى در هم کشیده با تغیر گفت : که حرام کرده ؟
انیس الدوله هم با همان حال گفت : همان کس که مرا به تو حلال کرده است .
شاه هیچ نگفت و برگشت و براى آن که مبادا به احترامش لطمه اى وارد آید بعداز آن به هیچ یک نوکران خود دستور نمى داد که قلیان بیاورند. در تمام دربار قلیانها را جمع کردند] 58 .
[...از قهوه خانه سلطنتى هم دخانیه برداشته شد. به جایى رسید که یهود و نصارى نیز به متابعت ازاسلام دخانیه را در ظاهر متارکه نمودند] 59 .
نفوذ حکم به حدى بود که حتى افراد بى قید نسبت به دین هم پیروى از آن حکم را بر خود لازم دانستند. معروف است که عده اى از شراب خوارها گفته بودند:
[ما شراب را علانیه و بر ملا مى خوریم واز هیچ باکى نداریم ولى چپق را تا آقاى میرزا حلال نکند رو نخواهیم آورد] 60 .
نفوذ حکم از دیدگاه خارجیان
دکتر فووریه پزشک ویژه ناصرالدین شاه دراین باره مى نویسد:
[فتوایى که از عتبات رسیده و به مردم امر شده که براى برچیدن بساط کمپانى ازاستعمال دخانیات خوددارى کنند این فتوا باانضباط تمام رعایت شده . تمام توتون فروشان دکانهاى خود را بسته و تمام قلیانها را بر چیده اند واحدى نه در شهر نه در میان نوکران شاه نه در اندرون او لب به استعمال دخانیات نمى زند] 61 .
یک ناظر فرانسوى در آن زمان چنین گزارش مى دهد:
[ناگهان همه تجار تنباکو دکان خود را بستند. همه قلیانها کنار گذاشته شد و دیگر کسى سیگار نکشید] 62 .
سفیر شوروى که ازاقدامات بعدى میرزاى شیرازى در هراس بوده مى گوید:
[رئیس اسلامیان ... دو کلمه در خصوص منع مسلمانان نوشت و فرستاد. این نوشته به محض وصول در ظرف نیمروز دراین شهر بدین عظمت همه جا منتشر گردید و به محض انتشاراین یک - دو کلمه نوشته تمام مسلمانان بااین که صحت و صدق این نوشته براکثر واغلب ایشان محقق نشده بود منتهى به احتمال این که شاید صحیح باشد این چنین عادت پانصدساله را به یک دقیقه چنان که مى بیند متارکه نمودند] 63 ...
عکس العمل حکومت و کمپانى رژى
استعمارانگلیس شاه و درباریان که به پیامد فتوا توجه داشتند به هرگونه نیرنگ و فریبى به منظور جلوگیرى ازانتشار و آگاهى مردم از این حکم دست زدند. بلافاصله پس از صدور حکم ماموران حکومت ! وظیفه یافتند به هر نحوى که شده ازانتشار حکم جلوگیرى کنند. وقتى که در همان نصف روزاول در تمام ایران منتشر شد وظیفه یافتند که با مساعدت معدود روحانى نمایان و وعاظ السلاطین دربارى شایع کنند فتوا جعلى است واز طرف دیگر سیستم حفاظت واختناق را به شدت گسترش
دادند تا هرگونه ارتباط مردم و علماء را با میرزاى شیرازى قطع کنند.
امااین اقدامات نیز تاثیرى در جوش و خروش مردم نگذاشت . لذا شاه و درباریان با توسل به نیرنگى دیگر (تفرقه میان علماء) دست به دامن برخى از علماء نجف و علماى داخلى ایران شدند.امین السلطان براى این منظور چند نفر از جمله : علاءالدوله را به عراق مى فرستد ولى اقدامات آنان کوچکترین تاثیرى در علماى نجف نمى گذارد و همگى در پاسخ مى گویند:
[آنچه را میرزاى شیرازى فرموده اند حکم است نه فتوا واطاعت آن بر همه لازم است] 64 .
از سوى دیگر نایب السلطنه نیز در تهران با میرزاى آشتیانى ملاقات مى کند و مى گوید:
این حکم از طرف میرزاى شیرازى صادر شده او مجتهداست و شما 65.مجتهد. دولت از شما خواهش مى کند به اباحه و تجویز دخانیات حکم کنید.
میرزاى آشتیانى همچون علماى نجف شاه و درباریان را به کلى مایوس مى کند که حکم میرزاى شیرازى را جز خوداو نمى تواند تغییر دهد واضافه مى کند:
[ این حکم اصلاح بر نمى دارد باید متوقف شود...این امتیازات باید برگردد و تا برنگردد میرزا آرام نمى گیرد] 66 .
استمداداز علماء درارائه راه حل
بالاخره رژیم مجبور مى شود که از علماء براى حل این مشکل استمداد کند. به دستور شاه رجال دولت با برخى از علماى مشهور 67 جلسه اى تشکیل مى دهند تا راه حلى براى این غائله پیدا کنند. درابتدا امین السلطان درباره منافع انحصار دخانیات و عدم مخالفت آن با قوانین شرح و لزوم همراهى علماء با دولت سخنانى ایراد مى کند و سپس باارائه عین امتیازنامه مى گوید:
[بر حسب امر همایونى شما که علماى شریعت واولیاى ملتید مواد امتیازنامه را ملاحظه بفرمایید و هرگونه تعهد و شرطى را که دولت به موجب این امتیازنامه بر خلاف
مقاصد ملت واحکام شریعت ملتزم گردیده تغییر دهید].
و با خواندن اولین جمله ازامتیازنامه علماء مى گویند:
[ التزامى که ازاین امتیازنامه براى مردم ایجاد مى گردد بر خلاف احکام اسلام و مخالف[ الناس مسلطون على اموالهم] مى باشد].
دولتیان هر چه کوشش کردند که براى تخلص ازاین اشکال راهى پیدا کنند ممکن نشد.امین السلطان که دیداز راه مذاکره و مسالمت نمى توان به جایى رسید شروع به تهدید مى کند:
[آقایان ! بى پرده مى گویم :اعلیحضرت همایون شاهنشاهى صریحا فرموده اند: تغییر و تبدیل این عهدنامه از هیچ روى را ممکن نیست . این معنى محال و ممتنع است . شماازاین معنى صرف نظر کنید و فکرى دیگر بکنید].
علماء نیز در جواب مى گویند:
ما هم بى پرده مى گوئیم : حرام شریعت رااز هیچ رو نتوانیت حلال نمود. مساعدت با دولت درخصوص این عهدنامه از ما نیز محال و ممتنع است . اگر غرض دولت در عقداین مجلس تدبیرى براى برداشتن منع و متارکه دخانیات است شما خود مى دانید که دراین منع ما را از هیچ رو مدخلیتى نبوده و نیست .این حکم از جانب رفیع الجوانب حضرت حجه الاسلام نائب امام میرزاى شیرازى است . و حکم جنابشان درباره مجتهد و مقلد نافذ و واجب الاتباع است ... ما نیز دراین خصوص مثل آحاد مردم اطاعت نمودیم .
پس از آن مشیرالدوله به تهدید عالمان در مجلس پرداخته و مى گوید:
[آقایان این امر براى شما خوبى ندارد].
لغوامتیاز سخن آخر
پس از آن که جوابى متناسب با تهدیدات به مشیرالدوله داده مى شود طباطبائى یکى از عالمان حاضر در مجلس مى گوید:
[بایدانحصار دخانیات لغو شود و خسارت دولت را باید کسانى بپردازند که از
انگلیسیها رشوه گرفته اند] 68 .
امین السلطان بنا به مصلحت موضوع صحبت را به صحت و سقم فتوا کشانده و علماء که درانتساب این فتوا به میرزاى شیرازى بزرگ شک نداشتند براى تایید سخن خویش به نخستین تلگراف میرزااشاره کرده و فرمودند:
[حکمى را که این تلگراف متضمن است به مراتب شدیدتراز حکم جدید است زیرا در آن عمل انحصار را مخالف با صریح قرآن و محاربه با خداى تعالى دانسته و حال این که دراین حکم تازه مخالف و محاربت با امام زمان ( ع ) مى داند] 69 .
وقتى شاه و درباریان تمام نیرنگها را به کار بستند و حتى از سیاست تهدید وارعاب و توسل به خشونت طرفى نبستند و هر چه کردند علماء و مردم را مصمم تر و مقاومتراز پیش دیدند به فکر لغوامتیاز و تسلیم در مقابل خواسته هاى علماء و مردم افتادند.
سرانجام در حالى که فقط دو هفته از صدور حکم تحریم مى گذشت شاه به الغاى انحصار داخلى توتون و تنباکو پرداخت . با تشکیل جلسه اى (به فاصله یک هفته از جلسه اول ) ضمن ابلاغ حکم دولت خطاب به علماء گفتند:
[ با دولت انگلیس گفتگوها کردیم و بالاخره قرار بر این شد که امتیاز داخله مملکت ایران بالمره برداشته شود.... جاى دیگر بروید به مساجد و در منابر صریحااعلام به حیلت دخانیت بدهید و از مراحم دولت که اطاعت ملت نموده وامتیاز را برداشت تشکر و قدردانى نمایید] 70 ....
علماء با زهم مقاومت مى کنند و مى گویند: هنوز پاى مداخله فرنگى در میان است و خواتسار لغو کام لا متیاز مى گردند. 71 ولى بااصرار وزراء و تجار حاضر در مجلس قرار براین مى شود که شرح ماوقع به میرزاى شیرازى تلگراف شود. 72 ولى به جاى آن تلگرافى با محتوایى دیگر با پیک مخصوص از بغداد براى میرزاى شیرازى ارسال مى گردد] 73 . اطلاع مى دهند. 74 جناب میرزا پس از تشکراز لغوامتیاز داخلى خواستار قطع ید خارجى بالمره نه تنها در مساله تنباکو مى شود 75 پس از گذشت یک هفته از نشست امین الدوله با علماء
زمزمه هاى جهاد علیه دستگاه بالا مى گیردد واعلامیه هاى بدین مضمون بر در و دیوار شهر نصب مى شود....
برحسب حکم حجه الاسلام آقاى میرزاى شیرازى اگر تا 48 ساعت دیگرامتیاز دخانیات لغو نشود یوم دوشنبه آتیه جهاداست . مردم مهیا شوید. 76
این شایعه به زودى در همه شهر منتشر مى شود. مردم در صدد تدارک و تهیه سلاح مى افتند. فرنگیان مقیم تهران : سفراء و غیره مضطرب و پریشان مى شوند واز دولت براى حفظ جان خویش کمک مى خواهند.اولیاء دولت شاه و حرمسراى سلطنتى ازاین درخواست خارجیان به هراس مى افتند. با این که شایعه تکذیب مى شود خارجیان دسته دسته چادر به سراز شهر مى گریزند.
شاه نامه تهدیدآمیز و بى ادبانه اى به میرزاى شیرازى مى نویسد. 77
آن نامه از طرف ایشان پاسخ داده شد. شاه عقب نشینى کرد نامه اى ملاطفت آمیز به میرزا نوشت . 78 میرزا نیز در جواب پس از تعارف معمول آن زمان نوشتند:
[ لکن مساله قلیان را... نباید معترض شد که بر امر به شرب واستعمالش جز ترتب مفسده ثمره اى مرتب نخواهد شد و تامردم مشاهده حکم تجویز و تحلیل از آقاى حجه الاسلام میرزا سلمه الله ننمایند مرتدع نخواهند گردید] 79 .
از سوى دیگر شدت اوضاع و تنگناهایى که براى فرنگیان پدید آمده بود باعث شد که مسوولین کمپانى از سوى سفراء و سیاسیون اروپا در ضیافتى که سفیر روس راه انداخته بود 80 تحت فشار قرار گیرند. رئیس کمپانى امین السلطان را دراتخاذ دو راه مخیر مى سازد: لغوامتیاز و پرداخت خسارت لغو تحریم و آرام کردن مردم . شاه وامین السلطان شق دوم را برمى گزینند. 81
براى وادار کردن علماء بویژه میرزاى شیرازى به لغو تحریم با دسیسه امین السطان و به درخواست رئیس کمپانى و با فتنه یکى از روحانى نمایان حکم تبعید میرزاى آشتیانى در دستور کار قرار مى گیرد.از جانب شاه به ایشان ابلاغ مى شود که :[ یا در مجالس و منابر مردم را به کشیدن قلیان رخصت مى دهید یااز تهران خارج مى شوید].
او نیز با صراحت و قاطعیت تمام مى گوید:
نقض حکم حجه الالسلام میرزااز هیچ رو برایم ممکن نیست ولى از تهران مى روم . 82.امروز را مهلت دهید تا وسیله سفر فراهم کنم . فرداالبته خواهم رفت .
با شنیدن این خبر بسیارى از مردم و علماء خود را براى همراهى و مهاجرت آماده مى کنند. روز بعد شهر تهران یک پارچه تعطیل مى شود. مردم دسته دسته با پیشتازى روحانیت به خانه میرزاى آشتیانى سرازیر مى شوند. نزدیک ظهر جمعیت به سوى ارگ سلطنتى راه افتادند. زنان نیز دراین حرکت شرکت کردند. هر دکانى را باز دیدند بستند و پس از آن با شعارهاى تند روانه میدان ارگ شدند و فریاد مى زدند:
[ اى خدا مى خواهند دین ما را ببرند علماى ما را بیرون کنند تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند اموات ما را فرنگیان کفن و دفن کنند بر جنازه ما فرنگیان نماز گذارند] 83 .
نائب السلطنه خطاب به زنان با کمال ملاطفت و ملائمت گفت :
[ همشیره ها فرنگى را بیرون مى کنیم هیچ یک از علماء را نمى گذاریم بیرون بروند خاطرتان جمع باشد] 84 ......
ازاین پس زنان خسمگین به مسجد شاه رفتند وامام جمعه داماد شاه که مشغول تهدید مردم بوداز منبر به زیر کشیدند و دو مرتبه به جانب ارگ برگشتند و.....
عمال شاه که از هراس آرام نداشتند به تعجیل توپها و تفنگها را آماده کرند... بالاخره عبدالله خان والى مامور مى شود که نزد میرزاى آشتیانى برود و به او بگوید:
[منظور شما چیست ؟ هر چه مى خواهید بگوپید تا شاه انجام دهد].
میرزا در جواب لغو کامل امتیاز را خواستار مى شود. پس ازابلاغ پیام میرزا ناصرالدین شاه فورى با دستخط خود به نایب السلطنه مى نویسد:
[نایب السلطنه امتیاز مداخله را که برداشته بودیم حال امتیاز خارجه را هم برداشتیم و مردم مجبور به کشیدن قلیان نیستند تا حکم از جانب میرزا برسد] 85 .
بااین فرمان براى مردم خوانده شد ولى از آن جایى که مردم اعتمادى به گفته هاى دربار نداشتند به تظاهرات و شورش خودادامه دادند.
معین نظام نیز به سربازان ترک فرمان آتش داد. آنان به طرفدارى از علماء و مردم ازاین فرمان سرپیچیدند. معین نظام از[ فوج بى پدارن] کمک گرفت و مردم معترض را به گلوله بست . عده اى از مردم کشته شدند. 86 عدم آمادگى کامل مردم براى مقابله با آتش و جنون عمال شاه میرزاى آشتیانى را واداشت تا مردم را به استقامت واجتماع در مسجد جامع فراخواند.از طرف دیگر پیکهاى شاه مدام به خانه میرزاى آشتیانى در رفت وآمد بودند. به نوشته نیکى . ر.کدى:
[میرزاى آشتیانى که از پذیرش هدایاى شاه که براى استمالت او فرستاده بود خوددارى ورزید ختم غائله را در گرو سه پشنهاداعلام داشت :
1. دادن خونبهاى مقتولین .
2. مصونیت دیگر کسانى که در تظاهرات شرکت جسته بودند.
3. برچیدن کلیه امتیازهاى خارجى] 87 .
بااین که شاه تسلیم شده بود ولى چون به وعده هاى شاه و درباریان چندان امید نبود میرزااصرار کرد که شرکت انگلیسى باید راسا لغوانحصار رااعلام کند. شاه نیز بى قید و شرط مى پذیرد واز سفیر انگلیس برآوردن این خواسته ها را مى طلبد.
رئیس کمپانى طى اعلانى که سند درخشانى ب رتسلیم وطن فروشان و پیروزى مردم و روحانیت است مى نویسد:
[چون اعلان دولت اعلیحضرت اقدس شاهنشاهى خلدالله ملکه و سلطانه منو پول وانصحار دخانیات را کلیتااز داخله و خارجه موقوف فرمودند و به من رسما نوشتند لهذا به عموم تجارى که به اداره مرکزى تنباکو و توتون فروخته انداعلان مى نمایم هرکس بخواهد تنباکو و توتون خود را پس بگیرد اداره دخانیات رفته و قیمتى را که براى آن دریافت نموده رد کنند و حنس خود را تحویل بگیرند] 88 .
آرنستین
چند روزى ازاین واقعه گذشت مجددا امین السلطان به میرزاى آشتیانى پیام داد:
[حالیا که امتیاز بالکلیه رفع شده چرا رخصت نمى فرمایید تا مردم قلیان بکشند؟]
میرزاى آشتیانى در پاسخ همان جوابهاى پیشین را تکرار کرد که :
[ .... وضع این حکم از من نبوده تا رفع آن نیزاز من و به دست من باشد. منبع این حکم از حضرت حجه الاسلام بوده ... رفع این منبع نیز همان موکول به خود جناب ایشان است] 89 .
شاه و درباریان از آشتیانى و دیگر علماء که پایان کار را به حکم میرزاى شیرازى مربوط مى دانند مى خواهد که ضمن تلگرافى حکم به اباحیت تنباکو را خواستار شوند. در عین حال که تلگرافهایى از علماء به ایشان مخابره مى شود ولى رهبر دوراندیش و هشیار قیام میرزاى بزرگ براى بستن هرگونه راه نیرنگ و فریب در لغو تحریم شتاب نمى کند و نامه اى به میرزاى آشتیانى مى نویسد که در بخشى از آن چنین آمده است
[.... چون تلگراف دراین وقت محل اعتماد نیست متوقع آن که : به خط شریف تصریح فرموده که اختصاص بالکلیه از داخله و خارجه به حسب واقع ازایران مرتفع و دست اجانب راازاین عمل بالمره قطع نموده اند واحتمال عود و تبدیل و تبعیض به هیچ وجه نیست ت سبب خاطرجمعى این جانب شود والابه موجب شریعت مطهره استعمال دخانیات جایز نیست و حکم به حرمت کمافى السابق برقراراست و تغییر نخواهد یافت] 90 .
محمد حسن الحسینى
و تلگراف دیگرى محرمانه به میرزاى آشتیانى مخابره مى کند و در آن جا ضمن دستوراتى که از بینش سیاسى وى سرچشمه مى گیرد تصریح مى کند که تا تفصیل مطلب براحقر معلوم نشود اذن نخواهم داد. 91 دولتیان نیز در برابراین همه دوراندیشى دیگر یاراى فریب کارى نداشتند. بالنتیجه حکم تحریم پس از 55 روز از سوى علماء بااستناد به میرزاى شیرازى لغو شد. 92
پیامدها
نهضت تحریم تنباکو که با ماهیتى ضداستعمارى وانگیزه هاى اسلامى و به رهبرى روحانیت بویژه میرزاى شیرازى صورت گرفت به اسلام و مسلمانان حیاتى تاز بخشید. ماهیت استعمار و به گفته شیخ حسن کربلائى حال و خیال مردم مزور و محیل فرنگستان بر ملت و دولت ایران هویدا شد و بار دیگر پیوند دیرپاى روحانیت اصیل و متعهد و مردم کشورمان را جلوه گر ساخت .اتحاد وایثار واز خود گذشتگى آنان را در حفظ استقلال و هوست اسلامى کشور به نمایش گذاشت و زمینه ساز بسیارى از حرکتهاى اصیل و مردمى شد و... خلاصه پیامدهاى بسیار خوبى دنبال داشت که اهم آنها به قرار زیراست :
عزت مسلمانان
نهضت تنباکو و در حقیقت فتواى قاطع و کوبنده میرزاى بزرگ مایه عزت و سربلندى اسلام و مسلمانان و ذلت و خوارى کمپانى واستعمار انگلیس شد. آنان که تا دیروز داراى عز واحترامى بودند و با نخوت و غرور با مردم برخورد مى کردند و سالها بود که فرمانفرما و حاک على الاطلاق در کشور بودند درانظار مردم از درجه اعتبار اعتناء ساقط شدند و با چادرهاى عاریتى از شهرها گریختند. آنانى که در شهرها ماندند از ترس و وحشت جرات ظاهر شدن در میان مردم را نداشتند. شیخ حسن کربلائى اوضاع خارجیان را در آن زمان چنین به تصویر مى کشد:
[..... جمعى از آنها در لباس زنانه اسلامى که از مسلمانان اتباع خودشان با هزاران تملق به عاریت رگفته بودند شبانه گریخته از شهر بیرون رفتند. و سایرین در شهر وامانده بودند بالمره خودشان را پنهان داشتند.از آن همه اوضاع فرنگى بازار تهران به هیچ وجه اثرى نبود سهل است که در تمامى کوچه و بازار دارالخلافه دراین ایام چه ازاجزاء کمپانى چه ازاجزاء سفارتخانه هاى خارجه و چه در غیراز اینها یک نفر فرنگى در تمامى این شهر براى درمان پیدا نمى شد] 93 .
و در جاى دیگر بااشاره به مفاسد و پیامدهاى زیانبارامتیاز در زمینه پیامدهاى مثبت این پیکار پیروز چنین مى نویسد:
..... کوکب سعادت و نیک بختى مسلمانان دگرباره در برج سعادت و اوج استقامت رخ نمود. مهر منیراسلامیت در آفاق به تابش آمد. رغبت گذشته مردم به اسلامیت یک به چندین بیفزود.الحاصل رشته مقطوع گردید. بحمدلله دوره مسلمانى درایران تجدید شد...
کربلائى درادامه نوشتار خویش از ماهیت پلید فرنگیان و کشف آن براى مردم سقوط اعتبار و سلطه آنان ذلت و خوارى آنان و.... سخن گفته و دگربار مى نویسد:
[.....الحمدلله دوره مسلمانى درایران از نو تجدید شد. در ماه مبارک رمضان ...علانیه و برملا ( همانند گذشته ) روزه خوارى نود. رغبت و میل مردم به مسلمانى و دیندارى دست داده . نشاطى به طاعت و عبادت پیدا کردند.ازدحام در مساجد و مجامع بسیار منبر و محراب به طورى جلوه نمود که موجب تعجبات عامه گردید] 94 .
شکست استعمار
فتواى آن مرجع بزرگ[ بزرگترین ضربه اى بود که در قرن نوزدهم بر پیکراستعمار وارد آمد] 95 . بالاخره ایرانى را که در آستانه پیوستن به مستعمرات انگلیس بود از خطر سوقط رهانید واو را دراهداف شوم و شیطانى خویش ناکام کرد.
زنده یاد جلال آل احمد دراین زمینه مى نویسد:
[وقتى میرزاى بزرگ با یک فتوا به تحریم تنباکوامر مى دهد به اتفاق همه نویسندگان تاریخ مشروطه کمر یک کمپانى خارجى را مى شکند (رژى ) و در عین حال آبروى روشنفکر زمان خود را مى برد (ملکم)] 96 .
افزون براین لغوامتیاز یک کشوراستعمارى و عقب زدن استعمار در یک اتحاد همه جانبه مردم به آنان آموخت که در صورت تشکل و مبارزه مى توان بر قدرتهاى استعمارى پیروز گشت . پیروزى درالغاى این امتیاز همچنان که بزرگترین توفیق
مردم در مقابل استعمار بود بزرگترین تجربه براى مبارزه دراین بعد نیز بود .
شکست استبداد
استبداد که دراندیشه مردم شکست ناپذیر مى نمود با عقب نشینى دراین جریان سطوت و شکست ناپذیرى خود رااز دست داد و مردم دریافتند که در بسیج هماهنگ و مشخص قدارند آرمانهاى خویش را به پیش برند واستبداد را به اطاعت وادارند.استبداداگرچه فرو نریخت رسوا شد و محکوم گردید.
ولى متاسفانه شاه و درباریان به جاى این که با درس آموزى و عبرت گیرى ازاین جریان با تکیه به مردم و عالمان دینى آن عزت و سربلندى و بریدگى ازاستعمار را حفظ کنند و بر آن مداومت نمایند به خاطر ماهیت ضد دینى و ضد مردمى خویش ازاین پس تکیه گاه خویش را روسیه قرار دادند 97 !
امتزاج دین و سیاست
از دیگر پیامدهاى نهضت پیروز تنباکو امتزاج دین و سیاست در مرحله عمل بود. تااین زمان جدایى حوزه سیاسى از حوزه دینى یک امر معمولى مى نمود و روحانیت کمتر در مسائل سیاسى دخالت مى کردند. بااین نهضت این دو حوزه در مرحله عمل به هم پیوند خورد. این از پیامدهاى بسیار خوب این جریان بود. هر چند برخى از تاریخ نگاران دربارى آن رااز پیامدهاى زیانبار و منفى آن دانسته اند.
یحیى دولت آبادى پس ازاظهار نظراین مطلب که : عموم روحانیون تلاش دارند تا در سیاست دخالت کنند مگراندکى . (که از آنان به عنوان وجودهاى مقدس و منزه روحانى یاد مى کند) ورود روحانیت را به صحنه سیاست مایه لکه دار شدن مقام و دامن روحانیت و تزلزل اساس سیاست مى داند و مى نویسد:
[..... به هر صورت دخالت اضطرارى میرزاى شیرازى درامر سیاست گرچه براى حفظ استقلال مملکت و نگاهدارى از تجاوزات بیگانگان بسى سودمند بود و لکن بذرى در مزرعه روحانیت پاشیده شد که معلوم نیست چه حاصلى برویاند و چه نتیجه
در آینده براى سیاست و روحانیت این مملکت داشته باشد. و کدام دست قوى بتوانداین خلط و مزج را بر هم زده و هر یک از روحانیون و سیاسیون را به اداى وظیفه شرعى خویش وا دارد. ] 98
افزایش قدرت روحانیون
با پیروزى دراین مبارزه مردم بیش از پیش به اهمیت روحانیون پى بردند و روحانیت مبارز به عنوان مظهر و تجسم آرمانهاى ملى مطرح شد. مردم مسلمان از آن پس حول محور رهبرى روحانیت تشکى یافتند.افزون بر این دراین پیروزى ماهیت ضداستعمارى روحانیت که از ماهیت اسلام سرچشمه مى گرفت روشن تر شد. قدرت روحانیت بویژه رهبرى نهضت افزایش یافت تا جائى که روس وانگلیس از در خدعه و نیرنگ به میرزاى شیرازى نامه مى نویسند واظهاراطاعت مى کنند 99 .
این قدرت به حدى است که ایادى خائن استعمارگران ازاین مساله نگران مى شوند. در 24 دسامبر 1891 لاسلز به سالیسبورى مى نویسد:
[ اگر ملایان دراثبات قدرت خودشان و روى کارآوردن یک حکومت متعصب ضداروپایى توفیق یابند باید همه امید خودمان را براى اصلاح ایران از رهگذراقدام بازرگانى از دست بدهیم] 100 .
حامدالگار دراین زمینه مى نویسد:
[خاتمه موفقیت آمیز لغوامتیاز درایران یک نتیجه مستقیم داشت و آن افزایش شایان توجه قدرت روحانیون بود.اندکى پس از لغو تحریم ناصرالدین شاه خود را ناگزیر به احضار علماى تهران دید تااز آنان به سبب تقویت کردن اساس دولت سپاسگذارى کند و به آنان قول داد که در تمام کارهاى مهم به صلاح دید و مشورت آنها رفتار خواهد کرد 101 و نامه تلمق آمیزى هم به میرزاحسن شیرازى نوشت 102 و در 8 شعبان 1312 که مرگ این مجتهد بزرگ جهانى را سوگوار کرد بر خود واجب دید که در مجلس یادبوداو در مسجد شاه حضور یابد. 103اما در باطن از تسلیم اجبارى خود در برابر علماء خشمناک بود واز نفوذ علماء با امین الدوله درد دل مى کرد] 104 .
از زاویه اى دیگر
یکى از نویسندگان معاصر پس از آن که به این پیروزى استعمار ستیزارج مى نهد واز رهبرى نهضت تمجید مى نماید از زاویه اى دیگر در این بعد به مساله نگریسته و نمایش قدرت روحانیون را در نتیجه به ضرر روحانیت دانسته و مى نویسد:
این پیروزى مقدماتى به ضرر نهایى روحانیت تمام شد چرا که هم کمپانى و هم حکومت هار دست نشانده و هم روشنفکر خدمتکار حکومت دریافتند که حریف اصلى مسیت تا به آن طریق که مى دانیم در مشروطه و پس از آن دستش را کوتاه کنند. 106
آرى از همین جا بود که استعمارگران دانستند بر سر راه نفوذ خویش و پایه گذارى حاکمیت خود در کشورهاى اسلامى چه موانع و چه گردنه هاى سخت گذرى در پیش است .از آن روز به بعد با تلاش همه جانبه براى برداشتن آن موانع دست به کار شدند.اسلام و روحانیت را هدف قرار دادند. با تمام توان دست به کار تضعیف روحانیت و قطع ارتباط با مردم آنان شدند. شایعه پراکنى و برچسبهاى ناچسبى را به افراد موثر در همان نهضت زدند از جمله:
میزراى آشتیانى را که نماینده میرزاى بزرگ بود و رهبرى تهران را به عهده داشت رشوه خوار معرفى کردند.
آقانجفى را که دراصفهان نقش بزرگى داشت محتکر غله و همدست ظل السلطان قلمداد کردند.
این سیاست همچنان ادامه دارد.از همین جا بود که انگلیس به هماره ایادى خائن خود کتاب[ ملانصیرالدین] را براى کاهش نفوذ واعتبار روحانیون نوشت و منتشر کرد.
بااین همه خوشبختانه دین و علما دینى وارتباط آنان با مردم همچنان باقى ماند و با همه دسایسى که به کار گرفتند مردم به علماء دینى در مشکلات دینى و دنیایى خود مراجعه مى کردند و....
الگوگیرى
نهضت تنباکو ضمن یک تجربه علمى آشکار ساخت که مى شود بااستعمار و استبداد و نیروهاى آن درافتاد به شرطى که ملت به یک روحیه انقلابى مسلح شود.اگرچه ساز و برگ و وسیله اى متناسب باامکانات دشمن نداشته باشد اما بااتحاد واتفاق و روحیه انقلابى به پیروزى خواهد رسید. بر همین اساس است که حرکت ضداستعمارى مردم عراق به رهبرى عالمان دینى مشروط وانقلاب اسلامى ایران پدید مى آید.
حرکت ضد استعمارى علماء عراق
علماى عراق بویره میرزاى شیرازى دوم که از شاگردان بنام و ممتاز میرزاى بزرگ است با درس آموزى ازاستاد خویش رهبرى انقلاب عراق را علیه استعمارانگلیس به دست مى گیرد و مردم را به جهاد و پیکار دعوت مى کند و با تمامى توان دراین راه مى کوشد واستقلال کشوراسلامى عراق را با فداکارى واز خود گذشتگى به ارمغان مى آورد.
شیخ آقا بزرگ تهرانى در شرح اقدامات این مجاهده نستوه مى نویسد:
...از آن جمله موضع گیرى با عظمت وى بود در برابر دولت انگلیس در برابر واقعه شورش عراق و طلب حقوق بر باد رفته مردم وامر به دفاع و صدور آن فتواى پراهمیت که عراق را زیرو رو کرد. واین به خاطر عظمت او بود در جامعه و جایى که در دلها داشت .او بحق هر چه داشت و هر نیرو وامکاناتى که در توانش بود دراین راه گذاشت حتى فرزندان خویش را چه در همین جریان بود که پسرش میرزامحمدرضا دستگیر شد. آرى او استقلال کشوراسلامى عراق را به بهاى جان خویش و فرزندان خویش خرید 106 .
به یقین وافکار و بینش سیاسى استاد در شاگرد که سالهااز محضر او بهره برده و در غیاب او متصدى کارهاى او بوده دخالت داشته است .
نهضت مشروطیت
نهضت تنباکو سبب رشدافکار واندیشه هاى سیاسى شد و زمینه تحولات بنیادین را در نظام ادارى و سیاسى کشور فراهم ساخت . در نتیجه موجب شکل گیرى نهشت اسلامى بزرگتر در قالب قیام مشروطیت گشت . رهبران نهضت مشروطه از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب میرزاى شیرازى بودند.
نیکى ریچارد کدى مولف تحریم تنباکو درایران مى نویسد:
اعتراض به امتیاز تنباکو نخستین جنبش موفیت آمیز مردم در تاریخ جدیدایران بود که به شکست دولت و پیروزى اعتراض کنندگان در مورد تقاضایشان براى ( القا همه جانبه امتیاز منجر شد.این موفقیت بى تردید به مخالفان هوشیار دولت و خارجى جسارت بخشید تا آن جا که براى نخستین بار دریافتند که مى توان در مقابل دولت نیزایستاد حتى در موضوعى که پاى منافع قدرتهاى اروپایى در میان باشد.این جنبش متضمن نخستین اتحاد موفقیت آمیز میان علماء اصلاح طلبان متجدد و جماعت ناراضى ایران بخصوص تجار بود.اتحادى که مى بایست مجددا در اعتراضهاى بعدى ظاهر شود و درانقلاب مشروطه به ثمر رسد. 107
دکتر مهدى ملک زاده در کتاب[ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران] و احمدقاسمى در مجله رزم از تاثیر نهشت تنباکو درانقلاب مشروطیت سخن گفته اند.
انقلاب اسلامى
انقلاب اسلامى ایران که با رهبرى پیامبر گونه امام خمینى رحمه الله علیه به پیروزى رسید بدون تردید الهام گرفته از آن پیکار پیروز و آن مرجع بزرگ مىباشد.امام راحل بارهااز رهبرى داهیانه میرزاى شیرازى و تاثیر فتواى آن بزرگوار در شکست استعمار واستبداد و لزوم درس آموزى از آن سخن گفته اند.از جمله مى فرمایند:
[نهضتهائى دراین صد و چند سال واقع شده یکى از آنها قضیه تنباکو بود.... میرزاى شیرازى بزرگ امر فرمود...... و سایر علماى ایران جان فشانى کردند زجر
( 223 )
کشیدند زحمت کشیدند قیام کردند مردم را به قیام واداشتند تااین که امتیاز لغو شد] 108 ...
و در جاى دیگر در تاثیر آن فتوا مى فرمایند:
آن مرحوم میرزاى بزرگ رحمه الله علیه که در سامره تنباکو را تحریم کرد براى این که ایران را تقریبا دراسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباکو وایشان یک سطر نوشتند که : تنباکو حرام است . و حتى بستگان خود آن جائرهم و حرمسراى آن جائز هم ترتیب اثر دادند به کن فتوا و قلیانها را شکستند. و در بعضى جاها تنباکوهایى که قیمت آن هم زیاداست در میدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد را و لغو شد قرارداد.109
( 224 )
تحریف زدایى از چهره فتوا
در گذشته یادآور شدیم که پس از صدور حکم وارسال آن به تهران ماموران حکومت از طرف شاه و کمپانى رژى وظیفه یافتند که ازانتشار حکم به هر نحوى که شده جلوگیرى کنند. هنگامى که دراین وظیفه ناتوان شدند شایعه جعلى بودن فتوا را با مساعدت روحانى نمایان دربارى پخش کردند.از آن پس کسانى که بااستعمارگران و حکومتهاى استبدادى سروسرى داشته اند به این شایعه دامن زده فتوا را جعلى و حاعل را مل التجار یا حکومت روسیه یا میرزاى آشتیانى معرفى کرده اند. 110 عده اى دیگر خواسته اند به نحوى دیگر دراصالت فتوا تشکیک کنند. لذا برخى شخص ناصرالدین شاه 111 و بعضى دیگر سید جمال الدین اسدآبادى را محرک صدور فتوا معرفى کرده اند. 112 برخى دیگر تصور کرده اند که دست روسیه دراین عمل دخالت داشته است . 113
ولى ما براساس مستندات تاریخى براین باوریم : دستى که مردم را به حرکت درآورد مذهب بود. عالمان دینى بویژه میرزاى شیرازى به عنوان رهبران این نهضت عمل مى کردند. سرانجام حکم میرزاى شیرازى بود که نهضت را به پیروزى رساند.
هر چند سخنان این مورخان استعمارى احتیاجى به تحلیل و بررسى ندارد و کسى که اندک مطالعه اى در تاریخ داشته باشد نقش علماء میرزاى شیرازى و صحت صدور فتوا راازایشان به روشنى مى بیند ولى براى روشن تر شدن موضوع و روشدن دست کسانى که بااشاره استعمارگران وایادى آنا فتوا را جعلى و یا مشکوک
مى خوانند و یا محرک و موثر را کسانى دیگر مى دانند تاازاهمیت و عظمت آن بکاهند به برخى از دلائل و شواهدى که بیانگر صدور حکم از جانب میرزاى بزرگ است اشاره مى کنیم . پس از آن به نقش احتمالى دربار حکومت روسیه سید جمال الدین اسدآبادى در صدور فتوا مى پردازیم :
دلائل و شواهد
دلائل و شواهدى که صدور حکم واصالت آن رااز مرحوم میرزاى شیرازى اثبات مى کند بسیار است به عنوان نمونه :
1.از هنگامى که میرزا در جریان حوادث ایران قرار مى گیرد با واگذارى مطلق امتیاوات به خارجیان مخالفت مى کند و باارسال دو تلگراف در فاصله بسیاراندک واگذارى امتیاز تنباکو و غیر آن را منافى صریح قرآن مجید و نوامیس الهیه و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملکت و موجب پریشانى عموم رعیت مى داند. 14
2. مدر ملاقاتى که مشیرالوزاره کارپردازان ایران در بغداد به دستور ناصرالدین شاه براى توجیه میرزا داشت پس از عذرهاى بسیار و عدم توان دولت در برهم زدن این امتیاز میرزاى شیرازى مى فرماید:
[ اگر دولت از عهده برنمى آید من به خواست خدا آن را بر هم مى زنم .] 115
3. وقتى میرزاى شیرازى از جانب یکى از شاگردانش مورد مواخذه قرار مى گیرد که :
چرا حکم تحریم صادر نمى کنید؟اگر مى ترسید که این قضیه به نابودى شما تمام شود مگر خون شمااز خون حسین بن على ( ع ) گرانبهاتراست که در راه حق شهید شد.
میرزا پس از مدتى سکوت در پاسخ مى فرماید :[نه . من به یارى خدا دخالت کردم و حکم تحریم را هم دو روز پیش نوشتم و به تلگرافخانه فرستادم] 116 .
4. وقتى علال الدوله از جانب شاه به عراق مى رود تا بلکه از دیگر علماء حکم به جوازاستعمال تنباکو را بگیرد علماى نجف در جواب مى گویند:
[آن چه را میرزاى شیرازى فرموده اند حکم است و فتوا واطاعت آن بر همه لازم است] 117 .
5. پس از صدور حکم نایب السلطنه که براى گرفتن حکم جواز به میرزاى آشتیانى مراجعه مى کند وى در جواب مى گوید:
[ این حکم اصلاح برنمى دارد...این امتیازات باید برگرددو تا برنگردد میرزا آرام نمى گیرد] 118 .
6. در جلسه مشترکى که علماى مشهور تهران و دولتیان حضور دارند پس از گفتگوى بسیار علماء مى گویند:
[ اگر غرض دولت در عقداین مجلس تدبیرى براى برداشتن منع و متارکه دخانیات است شما خود مى دانید که ما را دراین منع هیچ مدخلیتى نبوده و نیست .این حکم از جانب میرزاى شیرازى است و حکم جنابشان درباره مجتهد و مقلد نافذ و واجب الاتباع است] 119 .
7. وقتى امین السلطان از صحت حکم در همان مجلس سئوال مى کند علماء که درانتساب فتوا به میرزا شک نداشتند براى تایید سخن خویش به تلگراف میرزااشاره کرد و فرمودند:
[حکمى را که این تلگراف متضمن است به مراتب شدیدتراز حکم جدید است زیرا در آن عمل انحصار را مخالف با صریح قرآن و محاربه خداى تعالى دانسته و حال این که دراین حکم تازه مخالفت و محاربت با امام زمان ( ع ) دانسته است] 120 .
8. در جلسه اى که یک هفته بعدازاین جلسه برگزار مى شود امین السلطان مى گوید:
[ امتیاز داخله برداشته باشد...حالا دیگر بروید به مساجد...اعلام به حلیت دخانیات بدهید]....
علماء در جواب مى گویند:
[متارکه وامتناع مردم ازاستعمال دخانیات .... مستند به حکم و منع ما نبوده تااگراکنون رخصت دهیم مردم ارتکاب بجویند بلکه امتناع مردم مستند به حکمى است که از رئیس علماءملت در آن خصوص صادر شده و مردم اطاعت نموده اند] 121 .
9. وقتى لغو امتیاز داخله به میرزاى شیرازى اطلاع داده مى شود میرزا خواستار قطع ید خارجى به طور مطلق ازایران مى گردد. 122
10. وقتى میرزاى آشتیانى مخیر مى شود که یا حکم جواز بدهد و یا تهران را ترک گوید در جواب مى فرماید:
[نقص حکم حجه الاسلام میرزااز هیچ رو برایم ممکن نیست ولى از تهران مى روم] 123 .
11. پس از لغوامتیاز داخلى و خارجى امین السلطان مجددااز میرزا حکم به جواز را مى خواهد ولى میرزا مجددا در جواب مى گوید:
[وضع این حکم از من نبوده تا روفع آن نیزاز من و به دست من باشد. منع این از حضرت حجه الاسلام بوده .... رفع این منع نیز موکول به جناب ایشان است] 124 .
12.در نامه اى که آشتیانى به شاه در پاسخ نامه تهدیدآمیزش مى نویسد مى گوید:
[تحریم به حکم میرزاى شیرازى بوده جوازاستعمال نیز بایداز جانب ایشان باشد] 125 .
13. در تلگراف هایى که از جانب علماء پس از لغوامتیاز داخلى و خارجى مخابره شده و خواستار حکم به اباحیت تنباکو مى شوند میرزاى شیرازى در جواب مى نویسند:
[تلگراف محل اعتماد نیست ... حکم به حرمت کمافى السابق برقراراست .] 126
14. در نامه محرمانه خوداذن به جواز را منوط به شرائطى مى داند و تصریح مى کند که تا تفصیل مطلب براحقر معلوم نشود اذن به جواز نخواهم داد. 127
15.افزون بر همه اینها در همان موقعى که دربار شایعه جعلى بودن حکم را پخش کرد میرزا حسن آشتیانى و سایر علماء تهران صحت حکم را تایید کردند و عده اى از علماء تهران تبریز شیراز اصفهان یزد کرمانشاه سبزوار و... مستقیمااز سامره صحت حکم را پرسیدند که صحت صدور حکم از جانب میرزا به طور جداگانه براى همه ارسال شد 128 .
16. مقاله اى سودمند توسط یکى از علماء منتشر شد که در آن مقاله نیز حکم تحریم نقل شده و به آن استاد شده است و در بخشى از آن آمده است :
[وسوسه در بودن حکم از جناب ایشان مثل وسوسه در قرآن است که آیا کلام خلق است یا فرمایش خالق . گذشته ازاین که خط و مهرایشان بالعیان دیده شده] 129
17. پس ازاعلام جوازاستعمال دخانیات بااستناد به سوال و جوابى که از میرزاى شیرازى شده بود و آگاه شدن میرزاى شیرازى توسط آشتیانى نوشتند:
[در باب رفع امتیاز دخانیه واعلان به ترخیص استعمال به موجب نوشته احقر رسید.البته آن چه صلاح دانسته اید عین صواب است و من بعد هم منعى ازاستعمال چنانچه فرموده اید نیست] 130 .
18. نیرنگ دیگرى که امین السلطان به کار مى گیرد ولى تیرش به سنگ مى خورد این است که : برخى از روحانى نمایان را وامى دارد که از فقیه معروف کربلاء شیخ زین العابدین مازندرانى سئوال کنند که :
مثلا من مقلد شما هستم . تکلیف من با صدور حکم میرزاى شیرازى چیست ؟
آن مرحوم پاسخ نمى دهند.
چون مجدداسئوال واصرار بر جواب مى شود مرحوم حاج زین العابدین پاسخ مى دهد:
[ هر چه میرزاى شیرازى امر فرموده براى همه مطاع است] 131 .
19. در نامه تملق آمیزى که امین السلطان پس از لغوامتیاز به میرزاى شیرازى مى نویسد به حکم آن حضرت استناد کرده و آن حکم رااز الطاف غیبه دانسته است . 132
روسیه و نهضت تنباکو
یادآور شدیم که برخى از تاریخ نویسان دانسته یا ندانسته نهضت تنباکورااز دسیسه هاى روسى پنداشته اند.اگر چه مااصالت و جدى بودن نهضت را به گونه اى
بیان داشتیم که جایى براى این بافته ها و خیالات واهى باقى نمى گذارد ولى براى روشن تر شدن موضوع با نقل گفتار برخى از طرفداران این نظریه به تحلیل و بررسى اجمالى آن مى پردازیم :
امین السلطان از کسانى است که در نامه اش به شاه و در گزارشاتش به نماینده انگلیس قیام و نهضت اسلامى تنباکو را در نتیجه تحریکات روسها مى داند 133 .
ابراهیم صفایى که در زمان شاه معدوم ماموریت بررسى اسناد تاریخى را دارد بااستناد به نامه ها و گزارشات امین السلطان مى نویسد:
از محتواى مندرجات بعضى ازاسناد به خوبى دانسته مى شود که در غوغاى رژى سررشته تحریکات در دست روسها بوده است . 134
انگیزه ابراهیم صفایى از سخنان فوق روشن است .او به خاطر وابستگى اش به تاج و تخت شاهان و بالتبع به استعمارگران وظیفه دارد بذر یاس و ناامیدى را دراعماق قلوب امت اسلامى بپاشد. تا مردم به فکر مقابله با شاهان واستعمارگران و به دست گرفتن مقدرات خویش بدون تکیه بر خارجیان نیفتند .
ما قبول داریم که روسیه بر مبناى همان سیاست رقابتى خویش با انگلستان از نفوذ بیش از حدانگلستان توسط این امتیاز بویژه در منطقه شمال ناراحت است ولى این ناراحتى هرگزاورا بر آن نمى دارد که جانب احتیاط رااز دست بدهد و در تحریک مردم علیه قرارداد رژى بکوشد چرا که شورش مردم علیه دربار و کمپانى رژى آن هم با رهبرى عالمان دینى با توجه به تجربه تاریخى روزگار فتحعلى شاه چیزى نبود که منافع دولت روسیه را تامین کند. و بر فرض که بگوئیم دولت روس خواستار لغواین امتیاز بود هرگز راضى نبود که این کار به دست مردم و با رهبرى عالمان دینى باشد.
افزون براین ما هیچ گونه سند معتبر تاریخى که حضور جدى و یا تحریک روس را دراین نهضت برساند نداریم . تنهااقدامى که دولت روسیه دراین نهضت انجام داده پس ازاوج نهضت و لغوامتیاز داخلى و شایعه جهاد مجلس ضیافتى است که با حضور سیاسیون و سفراى کشورهاى خارجى برگزار مى کند و نسبت به این امتیاز و
پیامدهاى زیانبار آن براىدول خارجه سخن مى گوید.البته دراین زمان دیگر تنها سفیر روس نیست که بااین امتیاز مخالف است بلکه همه سیاسیون و سفراء خارجى مخالف امتیاز و خواهان لغو آنند چرا که جانشان در معرض خطر قرار گرفته و قیام مردم آسایش وامنیت آنان را سلب کرده است . تازه در همین مجلس هم که رئیس کمپانس استمهال مى کند که حکم تحریم را لغو کنند مورد پذیرش قرار مى گیرد. 135
بنابراین این حرکت سفیر روس هم بیانگر حضور جدى او دراین مبارزه نیست .
علاوه براین ما قرائن و شواهدى در دست داریم که از قیام مردم ناراحت بوده و با دربار در جهت فرونشاندن خشم مردم بلکه سرکوبى آنان همکارى داشته است .
به عنوان نمونه :
1. در هنگامى که شورش در تهران به اطراف کاخ سلطنتى کشیده شود و مردم به نایب السلطنه حمله مى کنند نایب السلطنه به ارگ سلطنتى فرار مى کند ولى از وحشت بیهوش مى شود. دراین زمینه عباس میرزا ملک آراء مى نویسد:
[ غرابت دراین است که کلنل روسى رئیس قزاقخانه حکایت مى کرد که سه چهار مرتبه به نایب السلطنه پیغام دادم که : تمام قزاقها با توپ و تفنگ حاضرند فرمایش چیست ؟ تااطاعت شود. نایب السلطنه غش کرده بودند و به هیج وجه جوابى براى من نفرستادند. تا غروب آفتاب خود وابواب جمعى من مسلح منتظر ماندیم] 136 .
دکتر فووریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه راجع به تبریز مى نویسد:
[ 29 محرم .امروز معلوم شد که : در تبریز از چند روز قبل جمعیتى حلوى عمارت ولیعداجتماع کرده با تهدید و به سختى رعایت احکام قرآنى را مطالبه مى کنند. چون دولت مى ترسد که این مردم از قول به فعل بپردازند از سفیر روس خواسته است که دولت روسیه در کار تبریز مداخله کند] 137 .
سفیر روسیه قول مى دهد که : به سرکنسول روس در تبریز دستور دهد تا نفوذ خود را براى ممانعت ازاختلال و بى نظمى به کار برد. در نتیجه شاه ازاعزام سربازان به تبریز براى مقابله با مردم صرف نظر مى کند. 138 آیااین وعده و عمل تحریک و پشتیبانى مردم است یا مقابله با مردم ؟
3. کارگزار دولت روس همانند: شاه و درباریان وانگلیسیان ازدواج گرفتن قیام مردم در تبریز بویژه که رهبرى آن با علما بود بیمناک و نگران به فکر چاره جویى براى رفع این قیام مى افتد و پیشنهادهایى را به این منظور به مشیرالدوله مى کند. مشیرالدوله نیز طى نامه اى به امین السلطان این نظرات را براى او بازگو مى نماید:
حضور حضرت مستطاب اشرف امین السلطان وزیر اعظم مدظله العالى امروز شارژ وافر روس ملاقات و سوال کرد که در فقره استیونس رعیت انگلیس واجماع طلاب و ریختن به کاروانسرا و مهر کارگزارى را شکستن وایضا کاغذ به دیوارها چسباندن که پروتستانها اگراز شهر تبریز بیرون نروند خواهند رسید و باید خارجیها را بیرون کرداطلاع دارید؟ گفتم : بعضى چیزها شنیده ام .
گفت : معرکه اى است و به توسط تلگراف رمز به ما خبر دائم مى رسد و حاجى میرزا جواد مجتهد خیلى به جرات و جسارت حرکت مى کند واین کار دنباله خیلى بدى خواهد داشت که اصلاحش دیگر به آسانى مقدور نشود.اگر دولت مى توانست بى صدا حاجى میرزا جواد رااز تبریز بخواهد و به شیراز بفرستد دفع این حالات و سایر ملاها از سایر بلاد هم مى شد. بعد آن فقرات را که آن شخص سیداز قول جناب میرزاى شیرازى به مردم مى نمایداظهار کرد.
و گفت : خود جناب میرزا هرگز در آن مقامها نیست .این مجتهدین براى خیالات خود دست به این کارها زده اند. باید یک نفر را که او رااز طرف دولت ندانند و با اطلاع به همه این مطالب باشد به جناب میرزا حالى نماید و مخاطرات این وضع حالیه را بفهماند که ایشان ملتفت باشند. تااگر وقتى دولت مجبور به بعضى اقدامات شد ملاها نتوانند دست به پاره اى وسائل بزنند.
و مى گفت :اگر کسى کتابچه خوبى مى نوشت که درست بصیر به وضع علماء باشد و مفاسد حالات آنها را توضیح مى کرد من مى توانم به واسطه کنسول بغداد به میرزا حالى کنم (چنانکه احدى نداند به اطلاع دولت است ) و وادار نمایم که به علماء وخامت را بفهماند و حدود خود را آنها بدانند و در موقعش این اقدامات خیلى مفید
بشود. و خواهش داشت این مطلب را به عرض حضرت اشرف برسانم . 139
بدون شرح و تفصیل سند فوق پاسخ گویى کسانى است که روس را دراین نهضت دخیل مى دانند.
4.افزون بر همه اینها دولت روسیه پیش ازاین امتیاز کشتیرانى در شمال راه آهن و... را به عنوان حق العبوراز خاک روسیه براى سومین سفر شاه به اروپا و همچنین امتیاز دیگرى (بانک استقراضى ) را به عنوان حق الکسوت در تاریخ سوم مه 1890" 1307 دریافت داشتند. و نیز در تاریخ اول جمادى الاول 1308 امتیازاداره بیمه و حمل و نقل را براى مدت 75 سال به خوداختصاص دادند. مشروط براین که صاحب امتیاز ده ساله اولیه سالى سیصد تومان و در ده سال ثانوى سالى پانصد تومان و بعد سالى هزار تومان به شاه بپردازد. 140 روسیه که دراین شرائط و در مقابل امتیاز رژى چنین امتیازى را به دست آورده البته که خواهان قیام و تحریک مردم نیست . لذا همچنان که یادآور شدیم تااواخر نهضت هیچ گونه حرکتى که بیانگر مخالفت جدى روسیه باشد انجام نداد. تنها وقتى در برابر شورش مردم عکس العمل نشان مى دهد که بران خودایمن نیست . همانند بقیه سفراى خارجى اظهار نارضایتى مى کند واز ترس و وحشتى که اطاعت مردم از فتواى شیرازى ایجاد کرده سخن مى گوید تا مى رسد به این جا:
[.... که اگراین شخص نافدالکلمه حکم بتى بدهد که بر مسلمانان حتم و لازم است که تمام فرنگیان که در بلاداسلام منتشر قتل واعدام نمود هیچ مى دانید آن گاه چه خواهد شد و چه قدرها نفوس تلف شده] 141 ......
نقد و بررسى
مستندات و مدارک کسانى که نهضت اسلامى تنباکو رااز دسیسه هاى روسى پنداشته اندامروذیل است :
1.گزارشات امین السلطان به شاه و نماینده انگلیس . به دلیل وابستگى امین السلطان به انگلیس گزارشهاى وى نمى تواند مستند ما براى داورى در این امر
باشد. چون انگیزه امین السلطان ازانتساب نهضت به روسها کسب حمایت و مساعدت هرچه بیشترانگلیسیان بوده است که بااوج گرفتن قیام و نهضت در خطرى جدى قرار گرفته بود.
2. گزارشهاى نمایندگان انگلیس درایران . تمام هم و غم انگلیسیان دراین است که در گزارشاتشان تمامى تقصیرات را به گردن روسها بیندازند.
اصولا روس وانگلیس به دلیل رقابت با یکدیگر هر دام در واقعه اى که رخ مى نموده به دنبال جاى پاى دیگرى مى گشته اند واگر ردپایى مى یافته اند با بزرگ نمایى آن را تا حد مسبب اصلى بالا مى برده اند. انگلیسیان نیز در جریان نهضت تنباکو چنین عمل کرده اند.
3. سومین سند نقل قولى است از کاساکوفسکى فرمانده بریگاد قزاق درایران در سالهاى 1894- 1895 به گفته او در روز شورش تهران فرماندهان روسى قزاقها به جاى حمایت از شاه به خوش گذارنى مشغول بوده اند. 142
درباره این گزارش باید گفت :
اولا کاساکوفسکى که ناقل این گزارش است . خود چهار سال پس از واقعه براى نخستین بار به ایران آمده و هرگز شاهداین ماجرا نبوده است .
ثانیا با مطالعه کامل خاطرات شش ژانویه کاساکوفسکى که بیان واقعه رژى قسمتى از آن است به خوبى به انگیزه او در طرح این گونه مباحث مى توان پى برد.
او دراین روز ملاقاتى با فرمانفرما داشته و با شکایت ازاین پاداشهایى که به افسران قزاقخانه وعده داده شده بود هنوزاعطاء نشده است . در مقام بیان خدمات قزاقخانه است و براى اثبات فعالیت خویش و پیشرفت قزاقخانه ترسیمى مبارزه آمیرزاز وضع ناگوار آن جا قبل از ورود خود ارائه مى کند و آن گاه ترقیات کن را تحت توجهات خویش بازگو مى نماید. با ت؟وجه به عرض ناقل چنین نقلى نم تواند اعتبار و سندیت داشته باشد. علاوه با سندى کاملا معارض روبه روست از قول فرمانده قزاق در آن زمان.
افزون براین کاساکوفسکى فردى نیست که در منقولات خویش دقیق باشد او
یک جا تعداد کشته شدگان تهران را قریب 30نفر ذکر مى کند و در همین ملاقات فرمانفرما باز به همان منظور 60 نفر. 143 همچنین در تعیین تعداد با بیان در یادداشت 10 مه آنان را یک میلیون نفر مى داند و در روز بعد در ملاقات با صدراعظم آنان را دو میلیون نفر قلمداد مى کند! 144
ازاین روى معدود مدارک ارائه شده بسى بى پایه تراز آن است که بتواند ثابت کند که روس سلسله جنبان حوادث تنباکو بوده است .افزون براین همگانى بودن نهضت که همه مورخین داخلى و خارجى نهضت 145از آن سخن گفته اند حاکى از جدى بودن نهضت است . نماینده انگلیس در تبریز به کارگزارانگلیس در تهران مى نویسد:
[بى نهایت مشکل خواهد بود که شخص بخصوصى را دراین آشوب مقصر بدانیم چون محدود به یک فرقه نیست و روشن است که تمام مردم از وضیع و شریف به عنوان کوششى براى دخالت در حقوق ملى و مذهبى خود شدیدا به آن دامن مى زنند] 146 .
بااین همه قدر مسلم است که روس ازامتساب این نهضت به خویش به دلائل زیر خرسنده بوده است :
1.این شایعه را مى توند به عنوان انعکاسى از نفوذ و سلطه خود برافکار عمومى به رخ انگلیسیان و دیگر سیاستمدارات بکشد واحیانا در موقع مقتضى از آن بهره بردارى نماید.
2. بااین انتساب مى تواند زمینه اى در روحیه پروسواس و کابوس زده شاه و درباریان براى اخذامتیازات جدید و وابستگى رژیم به دولت روسیه ایجاد کند. چنانکه چنین شد.از آن پس ناصر الدین شاه و دربار به دولت روسیه بیشتر متمایل شدند 147 تا جائى که اعتماد السلطنه چنین گزارش مى دهد:
.... شارژدافر روسى مى گفت : ما با امین السلطان صلح کردیم . به سفارت روس آمد شرط و عهد بست و قسم خورد که منبعد با ما خلاف نکند.
دیروز هم وزیر مختار روس خدمت شاه رفته بود. شاه هم ضامن صدق قول
امین السلطان شده بود..... 148
3.از همه مهمتراین که : با گسترش این شایعه مى توان درافکار گروهى نسبت به این نهضت سوءظن ایجاد کرد واز گسترش دامنه این نهضت والگو شدن آن براى نسلهاى آینده جلوگیرى کرد. همان مامورتى که قلم به مزدانى همچون :ابراهیم صفائى وامثال وى به دنبال آن هستند.
سیدجمال الدین اسدآبادى
برخى براین باورند که صدور فتوااز میرزاى شیرازى در تحریم تنباکو به سبب تهمید مقدمات سیاسى سیدجمال الدین اسدآبادى و نامه معروف وى به مرحوم شیرازى بوده است .
در مقابل برخى برآنند که : نامه سیدجمال پس از صدور حکم تحریم به دست ایشان رسیده و لذا هیچ گونه تاثیرى در صدور حکم نداشته است .
پیش از آن که به تحلیل و بررسى این دو دیدگاه بپردازیم برخى از گفتار طرفین را دراین زمینه مى آوریم :از معاصرین واقعه تنباکو تنهااعتمادالسلطنه و شیخ محمدرضا زنجانى به این نامه اشاره کرده اند.اعتمادالسلطنه وزیرانطباعات ناصرالدین شاه نامه سیدجمال الدین را سبب صدور حکم تحریم بلکه بالاتر اصل حکم رااز سیدجمال الدین اسدآبادى مى داند که آن را به نظر میرزاى شیرازى رسانده و به گونه اى مضار و معایب انحصار دخانیات را به وى جلوه داده است که او جز تایید آن حکم چاره اى دیگر نداشته است149 .
در مقابل شیخ محمدرضا زنجانى براین باوراست که : سیدجمال الدین درصدور فتوااز جانب میرزا نقشى نداشته و نامه وى پس از صدور حکم 150.به دست ایشان رسیده است ولى سیدجمال از صدور حکم آگاه نبوده است .
در میان کسانى که پس از نهضت اسلامى تنباکو به تحلیل و بررسى آن پرداخته اند همین اختلاف نظر وجود دارد.
استاد سیدمحسن امین رحمه الله علیه پس از آن که از قول یکى از نویسندگان
مصرى نقل مى کند که :این نامه از مهمترین عوامل فتواى شیرازى به تحریم تنباکو بوده است مى نویسد:
حقیقت این است که میرزاى شیرازى هنگامى که از ماهیت امتیاز واگذار شده به انگلستان با خبر شد پیش از آن که نامه سیدجمال به دست وى رسیده باشد فتواى تحریم تنباکو را صادر کرده است . بنابراین نامه سید محرک میرزا در صدور حکم نبوده است . و بر فرض که آن نامه پیش از صدور حکم رسیده باشد اگر میرزا خودازاحساس دینى بزرگى برخوردار نبود نامه سید به هیچ وجه نمى توانست دراو تاثیر کند و او را به صدور فتوا وادارد.اساسا مردم زمانى که به شخصى تمایل پیدا مى کنند هر واقعه اى را در عالم به او نسبت مى دهند 151 .
حامدالگار دراین باره مى نویسد:
[ اى - جى براون معتقداست که : نامه او به میرزاحسن شیرازى تاثیرى قاطع داشت . 152 هر چند درست است که میرزاحسن میل نداشته از قدرت سیاسى خوداستفاده کند. چنانچه نشان داده خواهد شد جمال الدین او را به استفاده ازاین قدرت ترغیب نکرده است . ظاهرا در گیرودار هیجان علیه انحصار تنباکو جمال الدین بر جریان واقعى رویدادها هیچ نفوذى نداشته است] 153 .
محیط طباطبائى در کتاب:[ نقش سیدجمال الدین در بیدارى مشرق زمین] پس از آن که از ملاقات سیدجمال و فال اسیرى در بصره و تاثیر و نفوذ وى در فال اسیرى و پس از آن از تاثیر فال اسیرى در صدور فتوا مى نویسد متذکر مى شود:
[ فتواى مرحوم شیرازى که بدون شک محصول تمهید مقدمات سیاسى سید بود شاه وامین السلطان را در مقابل هیات روحانى عتبات تهران مغلوب ساخت] 154 ... [ فتواى مرحوم شیرازى که بدون شک محصول تمهید مقدمات سیاسى سید بود شاه وامین السلطان را در مقابل هیات روحانى عتبات تهران مغلوب ساخت] 154 ...
صدر واثقى مولف کتاب:[ سیدجمال الدین پایه گذار نهضتهاى اسلامى] از کسانى است که حدودى مفصل تراز دیگران دراین باره به بحث پرداخته است . وى پس از نقل سخن زنجانى و نادرست خواندن آن و با رداعتراض استاد سیدمحسن امین بر شکیب ارسلان دلائلى را بر نقش اساسى سید در صدور حکم به شرح زیر مى آورد:
1. سید در ضمن مبارزاتش سعى داشته است که از وقایع و حوادث در اولین فرصت با خبر باشد...
2. سید در ربیع الثانى 1309 در لندن بود و حکم تحریم اول جمادى الاول 1309 صادر شده است . بنابراین در هنگام فرستادن نامه مسلم در بصره بوده است و تا آن ایام به طور قطع چنین فتوایى صادر نشده بود.
3.اقوال متعددى وجود دارد که فتواى میرزاى شیرازى را در نتیجه ارسال نامه سید مى دانند.از جمله سخن اعتمادالسلطنه .
پس از ان به شرح زیر نتیجه مىگیرد:
[...از تاریخ انعقاداین قراداد اقدامى از طرف آیه الله شیرازى دیده نمى شود اما همین که سید نامه خود را جهت میرزاى شیرازى مى فرستد معظم له در تاریخ 19 ذیحجه سال 1308 تلگراف مذکور را براى ناصرالدین شاه ارسال مى دارد] 155 .
نقد و بررسى
با توجه به این که حامل نامه سیدجمال سیدعلى اکبر فال اسیرى است 156 وایشان به هنگام اولین تلگراف میرازى شیرازى (با توجه به محتوا 157 و تاریخ صدور آن نوزدهم ذیحجه ) در سامراء حضور داشته است 158 به این نتیجه مى رسیم که دریافت نامه سید به وسیله میرزاى شیرازى پیش ازاولین تلگراف ایشان به ناصرالدین شاه بوده است . طبعا حکم تحریم که پس از تلگراف دوم در تاریخ اول جمادى الاول 1309 صادر شده است 159 پس از دریافت نامه سیدجمال الدین بوده است . بنابراین سخن شیخ محمدرضا زنجانى واستاد سیدمحسن امین که معتقد بودند حکم تحریم پیش از نامه سیدجمال بوده است درست نیست . چنانچه سخن این آقایان : نسبت به اطلاعى به سید با توجه به متن نامه اى که به میرزاى شیرازى 160 و نامه اى دیگرى که پس از تبعید به افراد مختلف از جمله نامه اش به علماء مشهور آن زمان نوشته 161 درست نیست بنابراین بخشى از پاسخ صدر واثقى را در رد زنجانى و سیدمحسن امین مى پذیریم .
اما دلیل سوم ایشان همان گونه که دیگران بدون مدرک سخن گفته اند ایشان نیز مدرکى جز سخن اعتمادالسلطنه ارائه نداده است . و تحلیل اعتمادالسلطنه درباره صدور فتوا نه از سر صداقت و واقع گویى که در راستاى ترفندهایى بود که از سوى دربار وانگلیسیان در زمان صدور فتوا براى مقابله با حرکت مردم به کار گرفته مى شد.
نتیجه
ما در عین حالى که سیدجمال الدین اسدآبادى را به عنوان مجاهدى سترگ و مصلحى بزرگ مى شناسیم و نقش او را در بیدارى مشرق زمین بیدارى علماء و رهبران مذهبى اتحاد مسلمانان سقوط استبداد و حتى در نهضت تنباکوانکار نمى کنیم و به آن ارج مى نهیم ولى براین باوریم که : نمى توان چنین اقدام بزرگى را تنها متاثراز نامه سیدجمال واطلاعات معظم له را راجع به حوادث ایران منحصر به اطلاعات موجود در آن نامه دانست بلکه میرزاى شیرازى پس از دریافت اخبار به وسیله نمایندگانش درایران و نامه هاى ارسالى از شهرهاى مختلف و پس از ملاقات با دامادش سیدعلى اکبر فال اسیرى که از شیراز تبعید شده بود و منیرالدین که ازاصفهان هجرت کرده بود احساس تکلیف کردند و رهبرى مبارزه علیه انحصار تنباکو را به دست گرفتند162 .
بنابراین عامل اصلى در صدور فتوا بینش سیاسى شخص میرزااست که پس از دریافت اطلاعات لازم چه از علماء تهران و شهرستانها و چه از طریق نامه سیدجمال الدین تصمیم نهایى را با رعایت تمامى جوانب گرفته است .
یادآورى
دراین جا تذکر دو نکته ضرورى و لازم به نظر مى رسد:
1. ما هر چند نامه شورانگیز سیدجمال را به میرزاى شیرازى عامل اصلى در صدور فتوا نمى دانیم ولى این به معناى انکار نقش وى در نهضت تنباکو نیست . ما معتقدیم که آن نامه و دیگر نامه هایش به رهبران مذهبى ایران و همچنین بیدارگریهایش به
هنگام حضور درایران در حرکت و قیام مردم بى تاثیر نبوده است . مى توان بالاتر گفت : عده اى از عالمان دینى که دراین نهضت و نهضت مشروطیت نقش داشته اند مستقیم یا غیرمستقیم تحت نفوذ تبلیغات سید قرار گرفته بودند.
استاد شهید مرتضى مطهرى (ره ) پس از آن که از سیدجمال به عنوان سلسله جنبان نهضتهاى اصلاحى صدساله اخیر یاد مى کند واز بیدارگریهاى اودر کشورهاى اسلامى واز مبارزه اش بااستبداد واستعمار وازاعتقاد وى به روحانیت شیعه سخن مى گوید مى نویسد:
[روش سیدجمال روحانیت شیعه تاثیر فراوانى داشت . هم در جنبش تنباکو که منحصرا به وسیله علماء صورت گرفت و مشتى آهنین بود بر دهان استبداد داخلى واستعمار خارجى و هم در نهضت مشروطیت ایران که به رهبرى و تایید علماء صورت گرفت] 163 .
2. محیط طباطبائى پس از آن که فتوا را محصول تمهید مقدمات سیاسى سید مى داند مى نویسد:
[مرحوم شیرازى که از جریان حوادث ایران و تاثیر فتواى خود چندان رضایت نداشت سیدجمال را مسوول مى پنداشت] 164 .
روشن نیست که ایشان عدم رضایت مرحوم شیرازى رااز کجا به دست آورده اند.این سخن سخنى است بسیار سست و بى پایه .اسناد و مدارک عکس آن را نشان مى دهد.
مرحوم میرزا وقتى که مى بیندامتیاز داخلى لغو شد تشکر مى کند و خواستار لغو کلیه امتیازات مى شود. 165 علاوه هنگامى که امتیاز داخلى و خارجى لغو مى شود برخى از علمااز محضرایشان مى خواهند که حکم به تجلیل تنباکو بدهند. 166
ایشان در جواب مى نویسد:
[تااطمینان کامل از لغوامتیاز بالمره حکم تحلیل صادر نخواهد شد] 167 .
همچنین نامه محرمانه اى به آشتیانى مى نویسد و در آن نامه لغو حکم تحریم را منوط به سه شرط اساسى مى داند. 168
و...
این گونه برخوردها بیانگراین است که نه تنها میرزااز صدور حکم رضایت داشته است بلکه مى خواسته است که کار به نحواحسن انجام بگیرد.
ناصرالدین شاه و دربار
برخى از مورخین دربارى وایادى استعمار سخنى بسیار سخیف و بى پایه اى را دراین موضوع طرح کرده اند.اینان شخص ناصرالدین شاه را به عنوان محرک هیجان و نهضت معرفى کرده اند. بى پایه ترازاین برخى او رااز محرکین میرزاى شیرازى در صدور فتوا شمرده اند! به عنوان نمونه :
دوستعلى خان معیرالممالک مى نویسد:
[پس از آن که ناصرالدین شاه امتیاز دخانیات را به دولت انگلیس واگذار نمود چندى نگذشت که دولت روس هم خواستارامتیازى شد. شاه دانست که قافیه را باخته واین عمل تسلسل خواهد یافت ... پیوسته در اندیشه چاره بود تااین که علاءالدوله را در خلوت طلبیده به وى گفت :
169 ... خدمت میرزاى شیرازى مى شتابى و سلام مرا به وى رسانده مى گویى :
من در دادن امتیاز دخانیات مرتکب خبط بزرگى شده ام و علاجى براى بازستاندن آن جز تحریم دخانیات به حکم شما باقى نیست و باید در این خصوص با من به مکاتبه پرداخته میرزا حسن آشتیانى را هم از ماجرا آگاه سازید. علاءالدوله امر شاه را به موقع اجراء گذاشت و میرزاى شیرازى که حق را به جانب شاه دید به دستور وى عمل کرد].
یحیى دولت آبادى در تایید گفتار فوق فرض مشابهى راارائه داده و دشمنى کامران میرزا نایب السلطنه باامین السلطان را سبب درخواست حکم از میرزاى شیرازى مى داند.
و مى گوید:
چون امین السلطان سخت دراعطاى امتیاز تنباکو دست داشت لغو آن به منزله
ضربه شدیدى به او محسوب مى شد. 170
حامدالگار پس از آن که این رض رااز معیر نقل مى کند مى نویسد:
به ظاهر بسیار بعید به نظر مى رسد ناصرالدین شاه به کار خطرناک تحریک و بر آغالیدن هیجان مذهبى دست زده باشد زیرا چنان هیجانى ناگزیر علیه خوداو و صدراعظمش به کار مى رفت .
دولت آبادى مى نویسد که : تهدید به اخراج میرزاحسن آشتیانى آخرین نقشه اى بود که طرح شده بود تا پیش از لغوامتیاز به سفارت انگلیس چنین وانمود کنند که شاه حسن نظر دارد و مویدامتیازاست و سرانجام ناگزیر به لغو آن شده است .
و بااین که ناصرالدین شاه از هوش سیاسى عارى بوده ولى از خطرى که تبعید یک مجتهد سرشناس به دنبال داشته آگاه بوده است و میل نداشته جز با اقدام جدى با آن خطر روبه رو شود.ازاین گذشته لحن نامه اش به میرزا حسن آشتیانى نیک واقعى مى نماید... شاید معیر مى خواسته با نوشته خود ناصرالدین شاه رااز رسوایى ن اقدام ملى تبرئه کند و دولت آبادى هم مى خواسته اقدام علماء را ناچیز جلوه دهد 171 .
فراگیر بودن نهضت مکاتبات شاه و میرزاى شیرازى مکاتبات شاه و میرزاى آشتیانى مکاتبات امین السلطان و آشتیانى نامه هاى تهدیدآمیز شاه به علماء و مردم تبریز و همچنین به شیراز اصفهان تبعید فال اسیرى کشتار مردم شیراز و تهران و تهدید علماء تهران اصرار بر لغو حکم تحریم و... حاکى ازاصیل بودن نهضت تنباکواست . به برخى از مستندات که بیانگراین مساله است در ذیل اشاره مى کنیم :
1. شاه از شورش مردم در شهرها و پیروى آنان از علماءاظهار نگرانى مى کند و مى نویسد:
[...گاهى اصفهان گاهى شیراز گاهى مشهد کرمان بلکه همه جا در شورش وانقلاب است .اگر چه شهرى و مملکتى را به تهدید ساکت مى کنیم امااین سکوت موقتى است وابدا تمام نشده و نخواهد شد.این بازى تازه را که تمام علماء در آورده و کشیدن تنباکو را قدغن و حرام کرده اند و مردم هم اطاعت کرده اند و نمى کشند این یک شورش و نافرمانى ساکت و پنهان است] 172 .
سیر مکاتبات میرزاى شیرازى با دربار و علماء تهران و پاسخ درباریان پاسخ شاه به دومین تلگراف میرازى شیرازى با لحنى بى ادبانه و حاکى از عصبانیت دستخط مفصل شاه به امین السلطان راجع به تلگراف میرزاى شیرازى که در ذیل جملاتى از آن را مى آوریم نیز حاکى ازاصیل بودن نهضت است:
[حقیقه حالت این علماء و مردم محل تعجب است که چقدر در جهالت هستند و هیچ نمى فهمند که حالا دنیا در چه حالت و وضع است . خیال مى کنند حالا عهد و زمان امیر تیمور گورگان است یا نادرشاه یا کریم خان زند. هر وقتى هر زمانى اقتضایى دارد. حالا نمى توان به طورها و وضعهاى سابق رفتار کرد. آمدیم بر سر دخانیات و بانک و راه آهن ... دولت عثمانى و سلطان ن که خود را خلیفه پیامبر... مى داند حالا پنج سال است که تمام اینها بلکه چندین صد دفعه ازاینها بالاتر را به دول خارجه اروپا و کمپانى آنها... داده است .اگر مى دانستند که خلاف قرآن و شریعت و خلاف استقلال سلطنت است چرا دادند. ما یک فرسنگ راه آهن حضرت عبدالعظیم را داده ایم آنها پانصد فرسنگ راه آهن داده اند2] 173 .
پس ازاشاره به قرارنامه رویتر وابطال آن و توضیح امتیاز نامه بانک و قرارنامه دخانیات مى نویسد:
حالا به قول میرزا حسن شیرازى این قراردادها و کمپانیها را جواب داده مى گوییم : نمى خواهیم بروید. مگر آنها و دولت انگلیس ... به همین یک حرف ما که خلاف شرع است و بروید خواهند رفت و قبول خواهند کرد؟...
هنوز آن فقره جهادیه علماى کربلا و نجف که آمدند طهران و فتحعلى شاه بیچاره را واداشته با دولت روسیه به جنگ و جدال انداخته از نظرها دور نشده است . و هر چه دولت ایران تا به حال مى کشداز نتیجه همان نصایح علماى آن وقت کربلا و نجف است . و حالا یقینا تجدید آن لازم نیست...
حاج میرزا حسن البته اعلم علماست لیکن اگراز ساعت سازى و نجارى نداند عیب او نیست .اگراز کارها و رموز دولتى عارى و عاطل است بحثى ندارد...ایشان راازاین مقوله که نوشتم اطلاع دهید... پس آدم عاقل چرا بایداین حرف ها را بزند.
چرا بایداین فکرهاى بى معنى را بکند. چرا قدر تدابیر و قابلیت کارگزاران را نداند که الحمدلله نمى گذارند کارها به این جا بکشد 174 .
3. گفتگوها و مکاتبات میرزاى آشتیانى با دربار و شخص شاه تهدید و حکم و تبعیدایشان درخواست مکرر تحلیل تنباکواز وى بویژه نامه خشونت آمیز شاه به آشتیانى . دراین نامه شاه مى نویسد:
[...آیا عوام فریبى به نظر شما رسیده یا مسند خود را مى خواهید به این واسطه رونقى بدهید. بازهم در مجالس و محافل خودتان در عوض تحسین و تمجید بر ضد دولت واولیاى دولت حرف مى زنید یعنى چه ؟
من شما را آدم فقیر و شخص ملاى بى غرض و دولتخواه مى دانستم حالا بر ضد آن مى بینم که اقتباس به مجتهد تبریز (میرزا جوادآقا) و آقانجفى اصفهانى و غیره مى کنید. آیا نمى دانید که کسى نمى تواند بر ضد دولت برخیزد] 175 .
4. وقتى جنبش بالا گرفت و براثر آن تنگناهایى براى فرنگیان پدید آمد مسؤولین کمپانى از سوى سفرا و سیاسیون اروپا در تهران تحت فشار قرار گرفتند. رئیس کمپانى امین السلطان را دراتخاذ دو راه مخیر ساخت :
لغوامتیاز و پرداخت خسارت یا لغو تحریم و آرام کردن مردم .
شاه وامین السلطان شق دوم را بر مى گزینند. شاه و دربار براى چاره جویى مجلسى با حضور علماى معروف و برخى از دولتیان تشکیل مى دهند. دراین جلسه پس ازاصرار علمادر لغوامتیاز امین السطان مى گوید:
[ اعلیحضرت شاهنشاهى فرموده اند که : تغییر و تبدیل این امتیازنامه دولت را ممکن نتواند بود.این معنى محال و ممتنع است . فکرى دیگر بکنید].
وقتى که علماء در جواب مى گویند:
[مساعدت با دولت در خصوص این امتیازاز ما نیز محال و ممتنع است]. از جانب مشیرالدوله این چنین تهدید مى شوند:
[آقایان این امر براى شما خوبى ندارد].
آقا سیدعلى اکبرتفرشى ازاین سخن تهدیدآمیز بر مى آشوبد و مى گوید:
[ این نامربوطها چیست ؟ چه معنى دارد. چه مى کنند ما را؟]
قوام الدوله گفت :
[برداشتن این امتیاز محال و ممتنع است]... پس از آن جناب سید محمدرضا طباطبائى فرمودند:
[ اگراین حکم را دولت داده است که باید به امضاى ملت باشد واگر شخص شاه داده است ... که چنین حقى نداشته و ندارد] 176 ....
5. پس از واقعه رژى هر وقت از نهضت تنباکو و پیروزى علماء و مردم دراین نهضت سخن به میان مى آمد شاه ناراحت شده وابراز تاسف مى کردامین الدوله پس از آن که ترس و وحشت دربار را در دوران نهضت ترسیم مى کند مى نویسد:
[... کار به کام آقایان شد. شاه بعد متوجه پیروزى علماء شد و در محضر وزراء به مناسبت وقایع این ایام از مطاعیت واستیلاء و قوت و استعلاء ملاها شکایت مى فرمود] 177 .
نه تنها ناراحت بود و شکایت مى کرد که خواستار در هم شکستن قدرت آنان نیز بوده است :
[ناصرالدین شاه که در قضیه تنباکواز مرحوم میرزاى شیرازى و مرحوم میرزاى آشتیانى که جریان مبارزه را در تهران خوب رهبرى کرده بودند سخت رنجیده بود. و با وجودى که على الظاهر رنجش خود را نهفته مى داشت در باطن خواستار وسیله اى براى در هم شکستن قدرت آشتیانى در تهران بود] 178 ...
بااین که امتیاز داخلى و خاجى لغو شده بود ولى بایکوت و حکم تحریم تا 25 جمادى الثانى 1309 همچنان ادامه داشت .ازاین تاریخ به بعد با مکاتبه علماء و درخواست لغو تحریم باز هم جناب میرزاى شیرازى احتیاط رااز دست نمى دهد و فرمان لغو تحریم را منوط به دستخط میرزاى آشتیانى مى داند و پس از آن بایکوت خاتمه مى یابد.
افزون براین تمام تاریخ نویسان خارجى از جمله انگلیسیها این نهضت را نهضتى جدى واصیل دانسته اند به عنوان نمونه : هانرى حاویس نویسنده و شاعر معروف
انگلیسى مى نویسد:
[...بطلان این امتیاز فقط به واسطه اعمال متفقه و حرکات شجاعت آمیز ملاها بوده است که پادشاه را مجبور به بطلان آن نمودند... و کار را به جایى رساندند که اعلیحضرت اقدس همایون ملتفت شدند که اگر بخواهند بیش ازاین در برابر مردم و ملت مقاومت وایستادگى کنند نه تنهااز پلتیک دور بود بلکه اقدامات خودشان را درانجام این امتیازنامه و متداول نمودن آن محا و غیرممکن پنداشتند] 179 .
نیکى ریچارد کدى مى نویسد:
[...اعتراض به امتیاز تنباکو نخستین جنبش موفقیت آمیز مردم در تاریخ جدیدایران بود که به شکست دولت و پیروزى اعتراض کنندگان در مورد تقاضایشان براى الغاء همه جانبه امتیاز منجر شد] 180 ...
ملک التجار
برخى به پیروى ازامین السلطان فتوا را به ملک التجار نسبت داده اند! یحیى دولت آبادى مى نویسد:
[بالاخره حاج محمدکاظم ملک التجار که مردى متهور و جسور بود... فتوایى به امضاى میرزاى شیرازى منتشر مى کند] 182 .
این سخن آن قدر بى پایه است که یحیى دولت آبادى با همه دشمنى که با نهضت مقدس تحریم تنباکو دارد پس از آن که متن حکم را به دنبال عبارت فوق مى آورد اعتراف مى کند که :این نسبت دروغ است . ولى در عین حال براى خشنودى اربابان خویش همانند دیگر مورخان استعمارى در اصالت فتوا تشکیک کرده و مى نویسد:
[گر چه این نسبت دورغ است ولى چنان معلوم مى شود که میرزاى شیرازى اجازه داده است که دیگران به نام او قدام نمایند اگر پیشرفت نمودانکار ننماید که از ناحیه او بوده است] 183 .
دکتر فووریه دراین زمینه مى نویسد:
[ امروزاختیار به کلى در قبضه آخوندهاست .این که حاجى محمدحسن را به اسم تحریک مردم توقیف و به قزوین تبعید کرده اند فایده اى نبخشیده همه مى دانند که کاراز کجا آب مى خورد] 184 ...
با توجه به این که مااصالت فتوا را با دلائل و شواهد متعدد به اثبات رساندیم بیش ازاین بحث و بررسى را درباره دیدگاهى که ناقلان آن نیز به نادرستى آن اقرار دارند لازم نمى دانیم . یادآورى این نکته نیز لازم است که ملک التجار همانند بقیه مردم بااین امتیاز مخالف بود. هر چند برخى براى مخالفت وى انگیزه هاى دیگرى نقل کرده اند. 185
فتوا و بینش سیاسى میرزا
تا بدین جااصالت فتوا را ثابت کردیم .از نقش احتمالى شاه و دربار دولت روسیه سیدجمال الدیین اسدآبادى و... سخن گفتیم . به این نتیجه رسیدیم که آنان نقشى در صدور فتوا نداشته اند. دراین بخش به دیدگاه مورد پذیرش خودمان باارائه شواهد و مدارک مى پردازیم . ما بر این باوریم که : میرزاى شیرازى (ره ) شخصیتى ممتاز واز بینش سیاسى وسیعى برخوردار بوده است .این فتوا برخاسته از بینش سیاسى وى بوده است .البته ما نقش اطلاعات رسیده ازایران و برخى از بزرگان دیگر را به عنوان عوامل معده انکار نداریم . دلائل و شواهدى که بینش سیاسى آن حضرت را به اثبات مى رساند بسیاراست . به عنوان نمونه : پس از مرجعیت ایشان شخصیت هاى بنام و مشهور روحانى از قبیل : میرزا حبیب الله رشتى میرزا حسن آشتیانى آقا حسن نجم آبادى و میرزا عبدالرحیم نهاوندى او را بااین ویژگى مى شناخته اند و به همین سبب او را شایسته مرجعیت و زعامت دینى مسلمانان دانسته اند.
شیخ آقا بزرگ تهرانى مى نویسد:
وقتى شیخ انصارى از دنیا رفت مردم جهت تعیین تکلیف درامر تقلید پیوسته به شاگردان شیخ مراجعه مى کردند.این امر باعث شد که افاضل شاگردان شیخ در خانه میرزا حبیب الله رشتى گرد آیند و به چاره جویى بنشینند. پس از مقدارى مشاوره به
گفته میرزاى آشتیانى : [ همگى بر مقدم بودن میرزاى شیرازى اتفاق کردند]. پس از آن در پى میرزا فرستاده و بعداز حضوراو در مجلس به ایشان گفتند : مردم نیاز به مرجع تقلید و زعامت دینى دارند و ما همگى بر شایستگى شما اتفاق کرده ایم .
میرزا در پاسخ گفت :
[ من آمادگى این مهم را در خود نمى بینم و توانایى رآوردن احتیاجات مردم را هم ندارم . جناب آقا شیخ حسن فقیه زمانه است و شایسته تراز من بدین کار].
میرزا آقا حسن گفت : به خدا سوگند این امر بر من حرام است و نتیجه ورود من بدان جزافساد چیز دیگرى نیست .این مساله یک واجب عینى است بخصوص بر شما. برآوردن احتیاجات مردم ساده است ولى این زعامت دینى است که نیازمند مردى جامع الشرائط عاقل سیاستمدار آشنا به امور و کامل النفس مى باشد واین در هیچ کس جز شما جمع نیست . 186
پس از سخنان میرزا بقیه نیز به همین شیوه سخن گفتند و بر وجوب تصدى این امراز جانب میرزا حکم کردند 187 .
شیخ آقا بزرگ تهرانى در جاى دیگر مى نویسد:
[ واما عقله فقد حیرالسیاسیین من الملوک والسلاطین والوزراءالکاملین و اذغن لعقله و تدبیره اهل العلم بالتدبیر و لم یبق احد من عقلاء الدنیاالا و صدق انه اعقل منه و] 188 ...
سیاستمداران آن روز:از پادشاهان و وزراء از عقل و بینش او در حیرت بودند و همگى به تدبیر واندیشه کاملش اعتقاد داشتند. اندیشه وران دنیا او رااز خود برتر مى دانستند و هر کدام از آنان که بااو هم نشین بود خویشتن را کوچکترازاو یافته بود.این براى هیچ یک از علماء پیش ازاواتفاق نیفتاده بود به گونه اى که به بینش سیاسى عالمى تمامى سلاطین واهل علم اقرار داشته باشند.
جلال آل احمد مى نویسد مرحوم :
[...وقتى با چنین فتوا دهنده اى طرفیم نمى توانیم گمان کنیم که آخوندى است و قدمى از سر تعصب برداشته و یااز سر خشکه مقدسى یا براى حفظ مقام و عنوان .
متن این فتوا فریاد مى زند که مردى است در لباس پیشواى مذهبى که مى خواهد سرنوشت بشرى را در دست بگیرد] 189 ...
اقدامات سیاسى و میرزاى شیرازى
مقام والاى مرجعیت و مشغله بسیار ( اداره حوزه درس و تحقیق و...) این فقیه گرانمایه رااز رسیدگى به مسائل و مشکلات طبقات گوناگون مردم و جهان اسلام باز نداشته بود.او همواره ازاوضاع واحوال مسلمانان در کشورهاى مختلف آگاهى حاصل کرده و در مصالح امت اسلامى و امور مسلمانان اندیشه مى کرد و پس از آن چنانچه در موردى احساس تکلیف مى نمود اقدام مى کرد فتوا مى داد حکم صادر مى کرد تلگراف مى زد نامه مى نوشت نماینده اعزام مى داشت و... و در نتیجه همین آگاهى و بینش سیاسى بود که به اقدامهاى سیاسى بزرگى دست زد که قضیه تحریم تنباکو یکى از آنهاست .
شیخ آقا بزرگ تهرانى دراین زمینه مى نویسد: [ از میان اصحابش عده اى را براى مشاوره و کارهاى عمومى مردم برگزیده بود تا در شهرها نماینده او باشند.از همین طریق مسائل مهمى همچون : تحریم تنباکو تاراج چهارمحال قضیه یهود همدانیها گرفتارى شیعیان به دست افغانها خریدارى زمینهاى طوس به وسیله دولت روسیه امثال اینها را به بهترین وجه حل و فصل کرد] 190 .
روشن است که اینها نیز بخشى ازاقدامات سیاسى آن بزرگواراست . چنانکه شیخ آقابزرگ تهرانى با کلمه[ وامثال اینها] به دیگراقدامات ایشان اشاره مى کند. براى روشن تر شدن این بخش از گفتار لازم است به برخى از کارها واقدامات وى اشاره اى گذرا داشته باشیم :
1. قضیه تنباکو و نحوه اقدام ایشان بیانگر بینش سیاسى گسترده آن جناب است . وقتى از مجارى گوناگون اخبار و حوادث ایران به سامرا رسید عده اى از شاگردان میرزا عقیده داشتند که میرزا نباید دراین امر دخالت کند زیرا ممکن است
موجب تحقیر و توهین و حتى منجر به از بین رفتن ایشان گردد. و به عکس عده اى دیگر معتقد بودند: عدم دخالت میرزا دراین موضوع موجب تسلط خارجیان بر یک کشور مسلمان شده و ممکن است به نابودى ملت ایران بینجامد لذا میرزا باید فداکارى کرده و هر چه زوتر حکم تحرم را صادر کند 191 . ولى میرزاى شیرازى نه به میل دسته اول رفتار کرد و نه مطابق عقیده دسته دوم بلکه راه دیگرى را در پیش گرفت که به شرح آن در گذشته پرداخته ایم و دراین جا تکرار نمى کنیم . منشاءاین مشى سیاسى میرزااصل مهمى است که وى در برخورد با دربارایران به آن توجه داشته است و آن این است که : میرزا ضربه به دربارایران را در برابر کفر به مصلحت نمى داند و ضعف آنان را سبب استیلاء کامل کفر بر ایران اسلامى مى داند.اما دراین قضیه چون اجراءاین قراردادها را موجب استیلاء کفار و بیگانگان برایران دانسته و رود به صحنه سیاست و مبارزه با سلطه استعمار و صاحبان قدرت را به عنوان وظیفه الهى تشخیص مى دهد.ابراهیم تیمورى مى نویسد:
7 .میرزاى شیرازى مردى دوراندیش و با کیاست بود و هیچ گاه کارى که منجر به ضعف قدرت ناصرالدین شاه و پیشرفت نفوذ خارجیان مى شد نمى کرد. ولى در مورد دادن انحصار توتون و تنباکو که سلطه خارجیان را به دنبال داشت جدا تصمیم به مبارزه مى گیرد و مخالفت با دربارایران را تجویز مى کند 192 .
براساس همان سیاست است که میرزا در صدور حکم تعجیل نمى کند و مبارزه را براساس مراحل و شرائط امر به معروف و نهى از منکر با تذکر خطاها به دولت آغاز مى کند و وقتى با وقت گذرانى شاه و درباریان در پاسخ تلگرامهایش مواجه مى شود حکم تحریم تنباکو را صادر مى کند. با پیروى مطلق علماء و مردم سرانجام پیروزى به دست مى آید
رهبر دوراندیش و هشیار قیام همانگونه که در صدور حکم تحریم شتاب نکرد در لغو آن نیز تعجیل نمى کند. براى ایمنى از دسیسه درباریان و بستن راه هرگونه فریب که ممکن بود به وسیله نامه ها و تلگرامهاى ارسالى انجام شود (بااین که امتیاز به طور کلى لغو شده و خبر آن به وسیله تلگرافهاى متعدداز جانب علماء به ایشان رسیده
است ) فیصله کار را درارسال دستخط علماء مى داند و در بخشى از تلگراف خود به میرزاى آشتیانى مى نویسد:
چون تلگراف دراین وقت محل اعتماد نیست متوقع آن که به خط شریف تصریح فرموده که اختصاص بالکلیه از داخله و خارجه به حسب واقع از ایران مرتفع و دست اجانب راازاین عمل بالمره قطع نموده اند و احتمال عود و تبدیل و تبعیض به هیچ وجه نیست تا سبب خاطر جمعى این جانب شود والا به موجب شریعت مطهره استعمال دخانیات جائز نیست و حکم به حرمت کما فى السابق برقراراست و تغییر نخواهد کرد 193 .
و در تلگراف محرمانه دیگرى که براى ایشان ارسال مى کند نکات بسیار مهمى را یادآورى مى کند که آن نیز سند گویایى بر دوراندیشى این بزرگ مرداست .
از جمله به ایشان توصیه مى کند که : باید مسائل به نحوى حل شود که فساد دیگرى که دین و مردم را گرفتار سازد فراهم نشود.
و نیز توصیه مى کند که : عین آن سندى که دولت به فرنگیها داده مسترد کند وافزون براین بایداز جانب دولت اطمینان کاملى به مردم داده شود که این امتیاز بالکلیه رفع شده است . 194
2. قتل عام شیعیان افغانستان
ازاقدامات بسیار مهم میرزاى شیرازى در زمان مرجعیت جلوگیرى از توطئه و تجاوز نمایندگان و دست نشاندگان انگلیس علیه شیعیان افغانستان بود.
عبدالرحمن محمدزائى که ازانگلستان لقب رئیس دلاوراعلم و نشان ستاره هند را دریافت کرده بود ماموریت مى یابد که هویت اسلامى مردم افغانستان رااز بین برده و شخصیت آنان را خرد کند. و با تفرقه بین شیعه و سنى مانع ازاقدام هماهنگ مسلمانان در برابرانگلیس گردد. وى پس از دریافت آن لقب و آن نشان اقوام خویشان خود را بى غیرت و نامرد و... مى خواند و دست به کشتار گسترده اى از مردم آن سامان مى زند.اقدامات بسیار گسترده اى را در جهت تفرقه بین شیعه و سنى انجام
مى دهد. در همین راستا مى نویسد:
[باید مردم افغانستان دماراز روزگار شیعه ساکن هزاره بکشند و ایشان رااز مملکت افغانستان نیست و نابود کنند واراضى واملاک آنان را تصاحب کنند] 195 ...
او کشتار شیعیان را بر هر فردافغانى واجب مى داند و حکم تکفیر آنان را صادر مى کند حتى عالمانى که حاضر نیستند حکم به تکفیر شیعه بدهند به قتل مى رساند.
او با صد و بیست هزار پیاده نظام و سواره نظام از مرکز چهل فوج و ده هزار سواره نظام و صد عدد توپ از شرق و غرب و شمال و جنوب به شیعیان هزاره حمله مى کند اموال آنان را ضبط کرده و به قتل و غارت آنان مى پردازد. عالمانى را که حکم به تکفیر شیعیان هزاره اى نداده اند در منطقه یقمان و پل محمود دار مى زند.این قضیه همچنان ادامه دارد که خبراین جنایت هولناک به وسیله یکى از علماى افغانستان (ملاکاظم درفشانى ) به میرزاى بزرگ مى رسد. وى پس ازاطلاع بلافاصله اقدام مى کند. دو تلگراف : یکى به انگلستان به ملکه ویکتوریا و یکى به ناصرالدین شاه ارسال مى دارد و آنان را براین اعمال وحشیانه مواخذه مى کند.
در تلگراف به ناصرالدین شاه او را موظف مى کند که :از ملکه انگلستان مواخذه کند که به چه دلیل عبدالرحمن جیره خوارانگلیس به قتل عام شیعیان هزاره اى پرداخته است . ناصرالدین شاه که از تلگراف میرزا سخت به وحشت افتاده وزیر خارجه انگلستان رااحضار مى کند واو را در جریان قرار مى دهد.او نیز به حکمران هند که امیرافغانستان مادون اوست جریان رااطلاع مى دهد. عبدالرحمن پس ازاطلاع از واکنش مرجعیت جهان اسلام نسبت به اعمال وحشیانه اش و به دستورارباب خود انگلستان از کشتار شیعیان دست مى کشد . 196
3. در راه تفاهم اهل قبله
میرزاى شیرازى به ایجاد تفاهم وحدت واخوت شیعه و سنى اهتمامى بسزا
داشت .او نیک مى دانست که تفرقه و جدایى جز ضعف و ناتوانى مسلمانان محصولى را در بر نخواهد داشت لذا یکى ازاقدامات بسیار مهم وى خاموش ساختن فتنه اى بود که در سال 1311 ه.ق . در سامراء به وقوع پیوست .ایادى استعمار و جاسوسان انگلیسى فتنه اى را بپا ساختند که در آن جنگ بزرگى بر پا شد و فردى ازاهل سنت در آن واقعه کشته شد. جنازه او را در منزل ایشان قرار دادند تا نشان دهند که جنگ ازاین نقطه شروع شده است . وقتى خبر حادثه به بغداد و سایر شهرهاى عراق رسید بسیارى از علماء و مردم و حتى کنسول ایران در بغداد به سامراء آمدند و همگى بر ضرورت خروج میرزاى بزرگ و طلاب و سایر مجاورین از سامراءاتفاق کردند ولى آن مرجع بزرگ به خاطر برخوردارى ازاندیشه اى گرانمایه و حکمتى روشن بدون هیچ اظهار عجزى آنان را دعوت به صبر مى کرد. حتى کنسول انگلستان و و والى عثمانى وقتى بر وقوع چنین حادثه اى آگاهى یافتند عزم سامراء کردند ولى مرحوم شیرازى کسى را نزد آنان فرستاد که بگوید:
[مساله به زودى اصلاح خواهد شد واین حادثه کوچکتراز آن است که نیاز به مداخله ماموران حکومتى باشد] 197 .
آنان هم بازگشتند.
دراین زمینه از حضرت آیه الله العظمى نجفى مرعشى (ره ) نقل شده است :
[مرحوم میرزا در منزل خود نشسته بودند که دو نفراز ماموران سرى انگلیس با هدایا و پولهاى کلان پشتیبانى دولت انگلیس رااز منافع اقلیت شیعه سامراء در آن گیروداراعلام مى دارند.
میرزا بسیار ناراحت و متغیر مى گردند و رو به یکى از برادران اهل سنت و شیعه که در آن جلسه حضور داشتند و طرفین قضیه بودند مى کنند و مى فرمایند:
این دو برادراسلامى و مسلمان هستند و میان دو برادر تنى هم گاهى نزاع و برخورد مى شود دیگران چه مى گویند] 198 !
میرزا پس از مدت با کفایت و تدبیر خویش آتش فتنه را خاموش ساخت و امور مردم به مجراى طبیعى خود بازگشت نمود. پس از آن اهالى سامراء با حضور در نزد
میرزا پشیمانى خویش رااظهار داشته و دست اطاعت و فرمانبردارى به سویش دراز نمودند و با معذرت ازاین که فتنه از ناحیه عده اى نادان و ناآشنا به فرجام کارانجام شده است از میرزا طلب عفو کردند. میرزا هم با کمال بزرگوارى از آنان گذشت[ 199
یکى از نویسندگان به نام عبدالرحیم محمدعلى حادثه دیگرى را دراین زمینه نقل مى کند که آن نیزاز هشیارى سیاسى و دینى میرزا حکایت دارد. وى مى نویسد:
یکى از دوستان موثق من واقعه اى نقل کرد که بدین مضمون : کسى از مردم سامراء که به دلیل عاطفى نسبت به میرزاى شیرازى کین مى ورزید پسر بزرگ میرزا (میرزا محمد شیرازى ) را مضروب ساخت و میرزا محمد به علت این ضربت درگذشت . میرزاى شیرازى دراین واقعه لام تا کام نگفت و کمترین واکنشى نشان نداد. دشمنان آن روزاسلام واقعه را مورد توجه قرار دادند و خواستند براى ایجاد فتنه اى در دنیاى اسلام از آن بهره بردارى کنند. بدین منظور عده اى به سامرا آمدند واز وى درخواست کردند: تا در مورداز دست رفتن فرزندش و کار ناشایستى که بخصوص با توجه به مقام میرزا واقع شده است اقدام کند و دستوراتى بدهد.
مى خواهم خوب بفهمید! شما حق ندارید در هیچ یک ازامور مربوط به ما مسلمانان و سرزمینهاى ما مداخله کنید.این یک قضیه ساده است که میان دو برادراتفاق افتاده است. آن عده با بینیهاى به خاک مالیده از حضور میرزا مرخص شدند.این جریان در آن ایام در استانبول به[ باب عالى] رسید. خلیفه عثمانى ازاین موضع گیرى هوشمندانه مرجع شیعه شادمان شد و به والى بغداد دستور داد که : خود به حضور میرزا برسد واز وى تشکر کند واز وقوع حادثه اعتذار جوید وابراز تاسف نماید 200 ...
میرزاى بزرگ به شدت آنان را از خود راند و فرمود:
4. میرزاى شیرازى در سفر حج خویش با حاکم وقت مکه برخوردى دارد که آن هم نیز حاکى از بینش سیاسى ایشان است .
حاج ملا محمدباقر تسترى مى نویسد:
[میرزاى شیرازى در سال 1287 در زمان خلافت شریف عبدالله حسنى به حج
مشرف شد و در خانه موسى بغدادى در مکه سکنى گزید. صاحب خانه ورود میرزا را به اطلاع شریف رساند. شریف تکلیف کرد که میرزا را نزداو ببرد.او قضیه را براى میرزا نقل کرد.
میرزا براى شریف پاسخ فرستاد که :
اذا رایتم العلماء على باب الملوک فقولوا بئس العلماء و بئسن الملوک واذا رایتم الملوک على باب العلماء فقولوا نعم العلماء و نعم الملوک .
اگر علماء را براى سراى پادشاهان یافتید بگوئید:اینان بدترین علماء هستند و بدترین پادشاهان واگر پادشاهان را براى سراى علماء دیدید بگوئید:اینان بهترین علماء هستند و بهترین پادشاهان .
شریف چون این سخن بشنود خود مبادرت به دیدار میرزا کرده و پس از آن او را به خانه خویش برد] 201 .
5. در مسافرتى که ناصرالدین شاه به عراق و نجف دارد همه علماء به دیداراو مى روند جز مرحوم شیرازى . ناصرالدین شاه پیغام مى فرستد و اصرار مى کند میرزا نمى پذیرد. تااین که بنا مى شود میرزا به حرم مشرف شود و ناصرالدین شاه هم براى دیدار وى به حرم برود. در آن جا دیدارى با کیفیتى خاص صورت مى گیرد. 202 این حرکت که مدتها قبل از نهض رخ مى دهد حاکى از عدم رضایت میرزااز ناصرالدین شاه است . واگر از همان هنگام و یا پیش از آن با وى به مخالفت بر نمى خیزند مصالح مهمترى را مد نظر دارند که بدان اشاره کردیم .
با توجه به آنچه آوردیم مى توان به این نتیجه رسید که : فتواى تحریم تنباکو برخاسته از عقل و تدبیر و بینش سیاسى واحسان تکلیف شخص میرزا بوده است .
سخن به درازا کشید به برخى از بافته هاى تاریخ نگاران دربارى و استعمارى در گفتارى دیگر پاسخ خواهیم گفت .ان شاءالله .