مرورى بر زندگى و اساتید میرزا

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


گروهى ازانسانها در زندگى داراى نظم و برنامه دقیق و سازمان یافته اند و تا پایان عمر ازاین خط مشى پیروى مى کنند واز چهارچوبى که براى خود تنظیم کرده اند منحرف نمى شوند.این دسته عمرشان با برکت و در زندگى به توفیقات بسیارى دست مى یابند.

مرحوم میرزاازاین دسته است لذا عمرش با برکت بود. میرزااز آغاز تا پایان زندگى الطاف الهى شامل حالش بود. دستهاى رحمت خدااز هر سواو را در میان داشت و به رشد و تربیتش کمک مى کرد. خود نیز داراى حافظه قوى و عقل رحمانى بود و توانست از نفحات الهى و فرصتهاى گرانبها درست بهره گیرد.

زندگى میرزا به دو مرحله اساسى تقسیم مى شود:

1. دوران آموختن و خودسازى .

2. دوران آموزش و سازندگى (مکتب سامرا.

( دراین مقاله به بخش نخست اشاره مى کنیم و بخش دوم را در بحث [مکتب سامرا] پى مى گیریم .

مرحله آموختن :
روز پانزدهم جمادى الاولى سال 1230 ه.ق . خورشیدى دیگرازافق شیراز طالع شد و محمدحسن نام گرفت . در طفولیت پدر رااز دست داد و دایى پرمهرش سید میرزا حسین معروف به
صدرالاشراف سرپرستى او را عهده دار گردید. 1

هوش سرشار محمدحسن از آغاز زندگى صدرالاشراف را بر آن داشت که در تربیتش کوشش کند. دراین راستا معلمى خوشنویس را به تعلیم کتاب فارسى محمد فراخواند و وجه در حورى را به معلم اختصاص داد.این در زمانى بود که فقط 4سال و 15 روزاز ولادت میزرا مى گذشت .

پس از یادگیرى خط فارسى که دو سال طول کشید شش ونیم سالگى به آموزش عربى مشغول گشت و در 8 سالگى آموزش مقدمات را به پایان برد. میرزاحسین بر آن بود که میرزا در سلک اهل منبر درآید بدین جهت او را به میرزاابراهیم خطیب بزرگ شیراز سپرد. 2

پس از آن به خواندن کتب متعارفه فقه واصول اشتغال ورزید. دو دوازده سالگى در درس شرح لمعه جست .

شیخ محمدتقى مدرس شرح لمعه بود. چهل نفراز جویندگان دانش دین از محضرش فیض مى بردند. ناگفته نماند میرزا در کنار آموزش شرح لمعه به دیگران هم این کتاب را تدریس مى کرد.

او همیشه قبل از حضور در درس درس مطالعه مى کرد و نظریات خود را مى نوشت لا پس از مدتى اشکالات خود را به خدمت استاد آورد.استاد پس از مطالعه آنها به وى گفت :

[شیراز دیگر کسى ندارد که ازاواستفاده ببرى ازاین روى لازم است به اصفهان که دارالعم است مهاجرت کنى زیرااستادانى همچون : شیخ محمدتقى حجه الاسلام سید محمدباقر صاحب مطالع الانوار و حاج کرباسى صاحب الاشارات والمنهاج در آن جا به تدریس اشتغال دارند] 3 .

میرزا راه یبه اصفهان شد و در مدرسه صدر حجره اى گرفت و به درس مشغول شد.

اساتید میرزا دراصفهان
اصفهان در آن روزگار به دارالعلم شهرت داشت واساتید بزرگى در زمینه هاى علوم عقلى و نقلى در آن حوزه به تدریس مشغول بودند. میرزا در محضراساتید بزرگ آن جا به تخصیل فقه واصول و علوم نقلى پرداخت و به درجه اجتهاد نائل آمد. مهمترین اساتید میرزا دراصفهان عبارت بودنداز:

1. شیخ محمدتقى رازى اصفهانى صاحب کتاب[ الهدایه] حاشیه برمعالم
وى از شخصیت هاى بزرگ اصفهان بود. عموم مورخان ازایشان به بزرگى علم جلالت تقوى استاد کل فى الکل واهل معقول و منقول یاد کرده اند.

مرحوم خوانسارى درباره وى در روضات الجنات مى نویسد:
در فقه واصول برترازاهل روزگارش بود بلکه در معقول و منقول از همگان برتربود.استاد کل در کل بود. مجسمه فکر و دانش عمیق به شمار مى رفت و بویژه در فقه سرآمد بود 4 .

محقق قمى درباره اش نوشته است :

عالم فاضل محقق مدقق پیش آهنگ اهل تحقیق و زبان اصولیین 5

ایشان در کربلا ساکن بود. بعداز واقعه حمله وهابیان در سال 1225 به ایران مهاجرت کرد و در محله احمدآباداصفهان ساکن شد و سپس درلا مسجد شاه به تشکیل حوزه درس پرداخت و عده بسیارى در درسش شرکت مى کردند 6 .

شیخ محمدتقى که از محضراساتید بزرگى همچون : وحید بهبهانى شیخ جعفر نجفى و سید على حائرى مسى علم کرده بود به تدریس یافته هاى خود به دیگران پرداخت . 7

میزرا به شاگردش علامه سید حسن صدر دراین باره چنین گفته است :

[آن زمان که در درس شیخ محمدتقى صاحب حاشیه حاضر مى شدم به دلیل ثرت جمعیت امکان صحبت بااستاد و پرسیدن اشکالات درس برایم فراهم نمى شد بدین خاطر چند تن از برادارن خوش فهم را جمع کرده و بدانها گفتم :

چه خوب است نزد شیخ رفته و درخواست وقت معینى راازایشان بکنیم تا درس را به طور خصوصى براى ما بگوید.

خوبى این کاراین است که فرصت طرح اشکالات و نظراتمام فراهم مى آید. دوستان پذیرفته و خواسته خود را مطرح کردیم .

شیخ ازاین پیشنهاداستقبال کرد و با ماانس والفتى دیگر گرفت . از آن پس هم در درس عمومى شرکت مى جستیم و هم در درس خصوصى .ازاین درس استفاده بسیار مى کردیم ولى افسوس که روزگار شیخ به سرعت به سرآمد و بعداز چند ماهى که از آغاز درس گذشته بود در سال 1248 دار فانى را وداع گفت] 8 .

2. سید حسن مدرس
ازاساتید دیگر میرزا سید حسن مدرس است . وى از قدماى شاگردان مرحوم شیخ محمدتقى بود که بعداز وفات به جانشینى ایشان منصوب شد. سید حسن در عراق ازمحضر صاحب فصول و صاحب جواهر علم آموخت و آن را نزد صاحب حاشیه تکمیل کرد. در نزد فلیسوف مولى على نورى نیز تلمذ کرد. در نزد فیلسوف مولى على نورى نیز تلمذ کرد.

وى بسیار با علم و خوش بیان بود. طلاب به وى روى آوردند چنانکه تا زمان وفات او
هجرت به عراق از رونق افتاد و حوزه اصفهان جانشین حوزه نجف گردید.

مرحوم محدث نورى درباره وى نوشته است :

[سید جلیل و عالم بزرگوار که به وى ریاست حوزه فقه واصول در اصفهان منتهى گردید و طلاب براى استفاده به سوى وى مى شتافتند و در ایام وى هجرت به عراق مثل سایر شهرها دراصفهان معمول نبود] 9 .

مرحوم چهار سوقى شاگرد وى نوشته است :

[ استادى بود کامل دراصول واصولش جامع اصول همه اساتیدش بود. ده سال در محضرش بودم . وى دراکثر مسائل اصول تصرف مى کرد. و در حسن سلیقه و درک مطالب عرفى ازاستاد دیگرم شیخ انصارى بهتر بود. و در دقت نظر و علم دقیق تر] 10 .

وى دراصفهان در سال 1273 درگذشت و آثار سوذمندى همچون : جوامع الاصول جوماع الکلم شرح مختصرالمعانى عده رسائى در قواعد فقیهه از خود به جاى گذاشت .

مرحوم میرزا در محضرش استفاده ها برده واز وى اجازه اجتهاد دریافت کرده است . بعدها هر گاه سخن از سیدحسن به میان مى آمد میرزا خود رااز شاگردان او به شمار مى آورد وازاو به[ سیداستاد] یاد مى کرد 11 .

و شاید میزرا فلسفه راازایشان آموخته باشد و توجه میرزا به مسائل عرف وامور عرفیه در فقه متاثرازاین استاد باشد.

3. حاج محمد ابراهیم کلباسى 12
مرحوم کلباسى در عراق از محضر عمرحوم وحید بهبهانى و سید مهدى بحرالعلوم و کاشف الغطاء و مولف[ الریاض] و مقدس کاظمى بهره برد. سپس به قم آمد و مدتى در محضر میرزاى قمى به تلمذ نشست . در کاشان نیز از محضر محمدمهدى نراقى استفاده کرد. سرانجام به اصفهان آمد و دراین شهر ریاست یافت و مردم به وى گرویدند.

از خصوصیات بارزاین مرد بزرگواراین بود که : دو طول زندگى پربارش تدرى سرا درک نکرد. علاوه بسیار متواضع و خوش اخلاق بود. همواره بعداز نماز جماعت منبر مى رفت و مردم را معظه مى کرد. در سال 1261 چشم از دنیا فرو بست .ایشان کتب ارزشمندى را به یادگار نهاد از جمله :

الایقاظات الاشارات شوارع الهدایه در شرح کفایه سبزوارى منهاج الهدایه وارشادالمسترشدین والارشاد در عبادات . 13

اساتید میرزا در کربلا و نجف
محمدحسن پس از ده سال تعلیم و تعلم در حوزه اصفهان عزم سفر به عتبات مقدسه کرد. در سال 1259 ه.ق . وارد کربلا و سپس
نجف شد. در کربلا از محضر سیدابراهیم قزوینى و در نجف از محضر بزرگان دیگر بهره برد:

1. سیدابراهیم قزوینى
مرحوم آقا بزرگ در هدیه الرازى 14 و مرحوم امین دراعیان الشیعه 15 سیدابراهیم قزوینى صاحب ضوابط راازاساتید میرزا دانسته اند و از تحصیل میرزا در کربلا یاد مى کنندلا مرحوم سیدابراهیم قزوینى حائرى صاحب ریاض را درک و دراصول از محضر شریف العماءاستفاده کرده است . در فقه شاگرد کاشف الغطاء و سید مجاهد بوده است . در علوم دینى به مرتبه بلند نائل آمد و در تدریس از مدرسین بنام بود. بسیارى از شاگردان وى از مراجع و علماء بزرگ بودند. وى در سال 1262 وفات کرد. 16 واز خود آثارى به یادگار گذاشت از جمله :

1.الضوابط دراصول .

بزرگان این کتاب رااز مهمترین مصادراصول دانسته اند.این کتاب توسط عده اى از شاگردان میرزاى شیرازى شرح شده است .

2.دلائل الاحکام درشرح شرائع .

صاحب قصص العملا ء درباره دلائل الاحکام نوشته است :

[مى توانم ادعا کنم على سبیل الحقیقه که : چنین کتابى در تدفیق و تحقیق در فقه نوشته نشده است] 17 .

3. رساله هایى در نمازجمعه :

درباره ویژگیهاى آن بزگوار نوشته اند:

[آن جناب را خط نیکو بود و در نسخ شکسته و نستعلیق ...سرآمداهل عصر بود. دراخلاق حسنه و تواضع ضرب المثل بود.اگر کودکى ممیز چه عاملى و چه غیر عاملى چه از نجباء و چه غیر آنها براو وارد مى شد تواضع مى کرد.از جاى برمى خاست .اگر کسى به او ناسزا مى گفت سکوت مى کرد هرگز در مجلس درس در گفتگوى با طلاب متغیر نمى شد و در مجلس با طلاب مناظره و مباحثه مى کرد.

واگر در بحث او را ناراحت مى کردند فقط تبسم مى فرمود. در مقام تدریس به شاگردن میدان اظهارنظر مى داد و پس ازاستقصاى مساله گاه مى فرمود:

هر که زیاده براین دلیلى فکر کرده بیان کند.

شاگردان نظریاتشان را بیان مى کردند.

دراستدلالهاى فقهى واستنباطهاى آن بر سیره ائمه و تاریخ نیز استدلال مى ورزید. چنانچه مرحوم تنکابنى در قصص نمونه هایى از آن نقل مى کند.از جمله :استدلال بر عدم مشروطیت عدالت در وصى بر فعل مسلم بن عقیل که عمر سعد را وصى خود ساخت] 18 ....
شیخ حسن آل کاشف الغطاء
ازاساتید میرزا شیخ حسن آل کاشف الغطاءاست 19 . وى از بزرگان علماءامامیه به شمار مى آید. در سال 1201 متولد شد و در ورامین پدرش که از بزرگان دانش بود پرورش یافت .از نبوغ و حافظه اى قوى برخوردار بود و درایام ریاست صاحب جواهر تدریس مى کرد. 20 همه ارباب تراجم ازقدرت فقهى و حسن سلوک آن بزرگوار به عظمت یاد کرده اند.

مرحوم نورى در مستدرک نوشته است :

[ الا کمل الا فقه الزاهدالصالح الکامل کان من العملا ءالراسخین الزاهدین الموظیین على السنن والا داب و معظم الشعائر الداعین الى الله تعالى بالاقوال والافعال] 21 .

کامل در فقه بود. زاهد کامل بود. از علماءاستوار بود. بر سنن و آداب شرعیه و شعائر دینى مواظب بود و با گفتار و کردار به سوى خداوند دعوت مى کرد.

همه بزرگان از قدرت علمى و حاضرجوابى ایشان در درک و جواب مسائل سخن گفته اند.عقل و تدبیر و سیاست اجتماعیش زبانزد بود.از آن جمله مى توان از دفع توطئه نجیب پاشا والى بغداد براى سرکوبى حوزه نجف یاد کرد.اسین توطئه با تدبیر و سیاست حکیمانه ایشان به گونه مسالمت آمیز پایان پذیرفت . 22

در مناظره باارباب مذاهب بسیار توانمند بود. مناظره وى با علماء حنفى بغداد ودفع فتنه بابیه در عراق مشهوراست . 23

ازایشان آثارى به جاى مانده است .از جمله :

1.انوارالفقاهه در فقه . مرحوم نورى از آن به کتاب نفیس در فقه تعبیر مى کند. مرحوم سید حسن صدر درباره اش گفته است :

وى روش شهید در ذکرى را پیموده است .

2. شرح مقدمات کشف الغطاء 24 .

3. شیخ مشکورالحولائى
مرحوم سید محسن امین و حرزالدین شیخ مشکور حولائى راازاساتید میرزا نام مى برند. 25

نویسنده معارف الرجال مى نویسد:

[جماعتى ازاهل فضل و تحقیق براو شیخ شکورالحولائى تلمذ کردند که عده اى همانند میرزاى شیرازى و حاج میرزا حسین خلیلى مرجع تقلید شدند].

وى مشکورالحولائى در سال 1203 ه.ق . متولدو تحت نظر واشراف شیخ جعفر کاشف الغطاء پرورش یافت و به مرجعیت رسید. برخى ازاهالى جنوب عراق از وى تقلید مى کردند.

در حدود سال 1270 به ایران مسافرت کرد و مورد تجلیل عموم مردم قرار گرفت . بسیار باورع و عزیزالنفس بود واز سلاطین باکى نداشت . در سال 1273 وفات کرد. منجزات
مریض رساله عملیه و مناسک حج از تالیفات اوست . 26

4. صاحب جواهر
صاحب جواهر ازاساتید میرزاست .

آن بزرگوار آیتى از آیات حق بود و در همه جوانب علوم و تقوى سرآمد و وصفش به مثال نگنجد. ریاست شیعه در عصرش به او منتهى شد و همه بزرگان و علماء در محضرش خضوع کردند و بسیارى به دست او پرورش یافتند. 27

مرحوم نورى در مستدرک درباره اش نوشته است :

[تربیت کننده علماء و رئیس فقهاءاست].

مرحوم نورى از قول یکى ازاساتیدش مى نویسد:

[لواراد مورخ ومانه ان یثبت الحوادث العجیبه فى ایامه لم یجد حادثه اعجب من تصنیف هذاالکتاب ( الجواهر) فى عصر] 28 .

اگر مورخى بخواهد حودث عجیب آن روزگار را ثبت کند عجیب تراز تالیفات جواهر در یک عصر نخواهد یافت .

صاحب روضات الجنات درباره اش نوشته است :

او در فقه محمدى وحید دوران بود و در علوم دایان بر همه برتر.

29. کتاب جواره شاهد گویایى است بر درایت و وسعت علم و تفقه آن جناب .

ایشان در بسیارى از علوم و ملکات اخلاقى به کمال رسیده بود. آنچه در وادى فقاهت آموخته بود در سیره اش نمایان بود. همین سیره علمیه باعث جذب شاگردان بسیارى به او شده بود.ایشان بسیار متواضع بود و در غذا و لباس بسیار قانع 30 به فقرا و مستمندان توجه داشت 31 و نسبت به امور عامه و عمران و آبادى مملکت حساس بود. 32

درامردین بر مردم سخت نمى گرفت و عملا شیوه شریعت سهله سمعاء را نشان مى داد. 33 در روش فقهى بسیار عمیق و موشکاف بود. در عین حال از دقتهاى فلسفى و شبه عقلى به دور بود. در مسائل اصول به آن بخش که ساخته اوهام اصولیین و برگرفته ازافکار فلسفى بود بى اعتنا بود و آن را حرام مى دانست . 34 در فقه روش استادش کاشف الغطاء و توجه به فهم وعرفى و مزاق شرعى را دنبال مى کرد.

مرحوم صاحب جواهر در تکون شخصیت فکرى و روحیات اخلاقى میرزا بسیار موثر بوده است . روحیه خدمتگزارى زهد توجه به عرف و صفات دیگراو در میرزا نمایان بود میرزا سالهااز درس استاد بهره برد. صاحب جواهر میرزا را بسیار دوست مى داشت . میرزا در نزد وى از مکانت بلندى برخوردار بود. در نامه اى
که صاحب جواهر به حاکم فارس نوشته به اجتهاد میرزا تصریح کرده است وازاو به عنوان پرچمدار هدایت بندگان و مروج شیعه نام مى برد. در قسمتى از نامه آمده است :

شما مى دانید که فرزند و نور چشم وامین ما جناب میرزا محمدحسن سلمه الله وابقاء از کسانى است که اموراو براى مااهمیت داشته و اوازاولاد و شاگردان پرفضیلت ماست . یعنى از کسانى که خدواندمتعال قوه اجتهاد بدو عطا فرموده واو را به عنوان پرچم هدایت بندگان و امین در شهرها و مروج ذهب شیعه و کفیل فرزندان آنها برگزیده است . 35

5. شیخ مرتضى انصارى
از مربیانى که در تکوین شخصیت میرزا موثر بوده شیخ مرتضى انصارى است .

شیخ انصارى در سال 1214 ه.ق . در دزفول متولد شد. پدرش شیخ محمد انصارى و مادرش از زنان عالمه و مومن بود.از کودکى آثار رشد و بلوغ در وى هویدا بود. قسمتى از تحصیلات خود را در نزد عمویش شیخ حسین با پایان برد.

در سال 1232 وارد کربلا شد واز محضر سید محمد مجاهد بهره برد.

دراین زمان بود که عثمانیان به کربلاء هجوم آوردند.ازاین روى ایشان به ناچار به دزفول بازگشت و پس از آرامش به آن دیار آمد.و در محضر شریف العلماء کسى علم کرد. براى تکمیل دانش خود به نجف آمد و مدتى در درس شیخ موسى کاشف الغطاء شرکت کرد. بعدازاین مرحله به دزفول آمد و در جستجوى عالمى که وى رااشباع کند به شهرهاى مختلف از جمله بروجرد اصفهان و کاشان مسافرت کرد. در کاشان براى بهره بردارى از محضر ملااحمدنراقى چهار سال ماندگار شد. به مشهد سفر کرد واز آن جا به تهران و دزفول و در نهایت به نجف بازگشت . در نجف وارد بر صاحب جواهر شد و سالیان سال از محضر آن بزرگ کسب فیض کرد. صاحب جواهر به وى عنایت فراوان داشت . به هنگام رحلت او را به مطلقه حوزه و عالم تشیع به شیخ واگذار شد.

شیخ انصارى در علم و دانش سرآمد بود دانش قوى و تسلط فوق العاده اش بر مبانى همگانى را تحت الشعاع قرار داد. در سرعت انتقال و حل معضلات علمى بى مانند بود:

محدث نورى درباره اش نوشته است :

خداوند بر جابر تفضل فرمود واز صلب او مردى بیرون آورد که علماى گذشته در علم و دین به پاى او نرسیدند. در تحقیق و موشکافى از همگان برتر بود و توجه به آثار دست پروردگانش شاهد بر مدعاست . 37
درادب واخلاق ضرب المثل بود. به سخنان شاگردان دقیقا گوش مى داد.

در زهد و ساده زیستى ضرب المثل بود. در مصرف وجوه شرعى بسیار محتاط بود. 38 واز هدایا واموال موهوبه نیزاستفاده نمى کرد.

آثار شیخ به خاطر عمق و سبک استنباط در ردیف متنو درسى قرار گرفت و تاکنون این جایگاه را حفظ کرده است .

کتاب مکاسب و رسائل بااین که سالیان درازى از تالیف آنها مى گذرد اما در حوزه هاى علمیه و در نزدارباب تحقیق هنزو جلوه دارد.

پس از فوت صاحب جواهر عطش وافر میرزا را بکسى نتوانست فرو نشاند و تصمیم بر بازگشت به وطن داشت . قبل از بازگشت به پیشنهاد میرزاى رشتى در درس شیخ انصارى شرکت کرد. پس از چند حلسه به افکار بلنداو پى برد واز بازگشت منصرف شد.از آن پس در نهایت حدیث در مطالب شیخ غور و بررسى کرد.از مقربان شیخ گردید. شیخ بارها گفته بود:

من براى سه نفر درس مى گویم : میرزا محمدحسن میرزا حبیب الله و آقاحسن تهرانى

استاد به میرزا بسیار توجه داشت . به سخنان وى گوش مى کرد و براى دیگران تقریر مى کرده بین استاد و شاگرد در خارج از محیط درس تبادلات فرهنگى و تحقیقات علمى ادامه داشت تا اینکه استاد به میرزا پیشنهاد کرد که در رسائل تجدید نظر کند. میرزا به لحاظ احترام استاد از قبول این کار خود دارى کرد. (39) میرزا نیز براى استاد احترام خاص قائل بود. سعى مى کرد اشکالات و ایرادات خود را به گونه اى سؤالى مطرح کند که کسى نپندارد به شیخ ایراد و اشکال گرفته است که در نهایت مقام و منزلت استاد در نزد شاگردان کم رنگ جلوه کند. علاوه سعى مى کرد وقت دیگران گرفته نشود. از این روى برخى بر این باورند که شاید علت توجه شیخ به میرزا در زمان مرض موت و سفارش به این که ایشان لیاقت مرجعیت دارد علاوه مکانت علمى میرزا آداب دانى احترام به وقت دیگران و احترام به اساتید باشد. مؤلف معارف الرجال مى نویسد:

[ از بزرگان اساتید شنیدم که : دلیل اشاره شیخ ( در مرض موت ) به میرزاى شیرازى راى مرجعیت و عدم توجه به سید هندى کن بود که سید در درس استاد ایرادات فراوان وارد مى کرد و شیخ را به کنها سرگرم کرده واز درس بازمى داشت ولى میرزا در درس کم اشکال مى کرد و ایرادات خود رااز طریق سئوال مى پرسید] 40 .

پس از درگذشت شیخ انصارى بزرگان حوزه به مرجعیت میرزا راى دادند. میرزاامورامت را در دست گرفت . پس از مدتى از نجف به سامرا آمد و در آن شهر به پرورش طلاب و رهبرى امت مشغول شد و مکتب سامراء را بنیان گذاشت .

پاورقى ها
1.میرزاى شیرازى .29.این کتاب ترجمه دیه الرازى الى الامام المجدددالشیرازى نوشته آقابزرگ تهرانى است که در سال 1362 توسط وزارت ارشاد ترجمه و منتشر شده است .
2. همان مدرک .
3. همان مدرک .30.
4. روضات الجنات ج 2.123.
5. فوائدالرضویه .435.
6. تاریخ اجتماعى اصفهان ج 1.143.
7. میرزاى شیرازى .32.
8. نقباءالبشر ج 2.844.
9. کرام البره ج 1.335 به نقل از مستدرک .
10. کرام البرره ج 1.335
11. میرزاى شیرازى .33.
12. همان مدرک .
13. قصص العلماء.117.
14. میرزاى شیرازى .34.
15. اعیان الشیعه جزء 23.130.
16. کرام البرره ج /10/1
17. قصص العلماء /06
18. همان مدرک /10
19. میرزاى شیرازى .34.
20. کرام البرره ج 1.136.
21. مستدرک الوسائل ج 3.402.
22. کرام البرره ج 1.318.
23. همان مدرک .
24. همان مدرک .320.
25. معارف الرجال ج /06/3
26. اعیان الشیعه طبع جدید ج 10.126.
27. کرام البرره ج 1.310.
28. مستدرک الوسائل ج 3.397.
29. روضات الجنات ج 2.304.
30. مستدرک الوسائل ج 3.397.
31. همان مدرک .
32. قصص العلماء .106.
33. همان مدرک .103.
34. معارف الرجال ج 228.2 نجوم السماء ج 1.77.
35. میرزاى شیرازى .35.
36. معارف الرجال ج 2.400.
37. مستدرک الوسائل ج 3.383.
38. معارف الرجال ج 2.400.
39. میرزاى شیرازى .37.
40. معارف الرجال ج 2.373.