عالمان اسوه در نگاه امام

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


واژه اسوه به معناى قدوه و مقتداست و دراصل به حالت و گرایش شخص به دیگرى و پیروى از کارهاى نیک و بد وى اطلاق مى گردد به گونه اى که در عمل هماننداو باشد و حالت وى را بیابد. 1

بنابراین اسوه به کسى گونید که به خاطر برخوردارى از قوت و توانایى مخصوص یا صفات برجسته و مشخصه ویژه قابل پیروى و گرایش است . بشر در فطرت و ذات خود اسوه طلب والگوگراست ازاین روى از راههاى خودسازى واصلاح جامعه توجه به سیره و روش عملى و عینى شخصیتهایى است که داراى روحى متعالى و نفس مهذب وایمانى قوى بوده اند.

 

نقش اسوه ها در تربیت
اسوه گیرى والگوسازى از مهمترین روشهاى تربیتى است که نقش مهمى در تشکیل شخصیت افراد دارد.
اسوه والگوهاى مطرح شده در جامعه اگر برخورداراز صفات والاى انسانى باشند و در مسیر شایسته و در راه خدمت به جامعه گام نهند جامعه به سوى رستگارى هدایت مى شود واگر فاسد و غیر مهذب و خائن به مصالح اجتماعى باشند مردم به سوى شدارزشها گرایش پیدا مى کنند. در میان گروههاى مختلف جامعه نیروهاى جوان از ویژگى خاصى برخوردارند.

معمولا الگوگیرى و گرایش به ضخیتهاى ایده آل و تقلید و پیروى از رفتار وافکار آنان در میان نسل جوان از دیگران بیشتراست و گاهى چنان تحت تاثیر شخصیت مورد علاقه خود قرار مى گیرند که در راه رفتن سخن گفتن حرکات و برخوردهااز رفتار شخصیت ایده آل خود پیروى مى نمایند.

مشکلى که بر سر راه جوانان جامعه وجود دارد نشاخت الگوهاى حقیقى ازالگوهاى بدلى است . یکى از راههاى انحراف نسل نو در جوامع اسلامى و غیراسلامى طرح شخصیتهاى فاسد و بى هویت به عنوان الگوهاى ایده آل است .

توجه علماى اخلاق به سیره مردان بزرگ و فرزانگان باتقوا و توصیه به مطالعه در زندگى عالمان متعهد و خدمتگزار برگرفته ازاین روش موثر تربیتى است .

 

اهتمام اسلام به الگودهى
انتخاب فرستادگان خدااز میان انسانهاى خوش سابقه و ممتاز علاوه بر جلب اعتماد مردم به این خاطراست که سرمشق عملى و عینى واسوه براى امتها باشند.

مهمترین و موثرترین بخش از دعوت و تبلیغ انبیاء دعوتهاى عملى آنان است که باعث اعتماد مردم به راه و روش آنان مى گردد.

یک عمل نیک و یا یک برخورداخلاقى صحیح گاهى چنان افراد را منقلب و دگرگون مى کند که روشها و عقاید ناصحیح خود را رها کرده و در مسیر صحیح انسانى گام مى نهند و راه بایسته را مى یابند.
خداوند که آگاه به روحیات و گرایشات بشرى است و قرآن را براى هدایت بشر فرو فرستاده است به این فطرت ذاتى و حالت درونى انسان توجه کامل داشته والگوهاى مناسب و شخصیتهاى برگزیده اى را به عنوان اسوه هاى قابل پیروى به جامعه بشرى عرضه کرده است . قرآن مومنان را به تاسى از پیامبر گرامى اسلام دعوت کرده و مى فرماید :

لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجواالله والیوم الاخر و ذکرالله کثیرا 2
به یقین براى شما در وجود پیامبر سرمشق نیکویى است براى کسى که خدا و دوران آخرت راامید برد و خداوند را بسیار به یاد آرد.

پیامبراسلام بهترین الگو در زندگى است . روحیات عالى استقامت و شکیبائى هوشیارى و درایت اخلاص و توجه به خدا تسلط او بر حوادث و.... هر کدام مى تواندالگو و سرمشق براى همه مسلمانان باشد.

تاسى به آن حضرت در همه زمینه هاست واختصاص به سان نزول آیه در جنگ احزاب ندارد. شان نزول هرگز مفاهیم آیات را محدود نمى کند و از گسترده مفهوم و معناى آن نمى کاهد.

از آن جا که اسوه داراى معناى عام و شامل اسوه هاى نیک و بد مى شود خداوند آن را مقید به[ حسنه] کرده است و هراسوه اى را مورد تایید قرار نمى دهد. فقط اسوه هاى حسنه را قابل پیروى واطاعت مى داند.

امام على ( ع ) که خود تبلورارزشهاى انسانى و در زهد و ساده زیستى اسوه است در خطبه اى مردم را به تاسى از پیامبران مخصوصا نبى گرامى اسلام دعوت مى کند:

و لقد کان فى رسول الله صلى الله علیه و آله کاف لک فى الاسوه و دلیل لک على ذم الدنیا و عیبها و کثره محازیها و مساویها ....
براى تو پیامبراکرم (ص ) الگوى بسیار خوبى است که بدانى و بر مذمت دنیا و معیوب بودن و بسیارى رسواییها و بدهیاى آن دلیل و راهنما باشد.
و درادامه از سیره شایسته و زهد موسى تلاش و نان جوین خوردن داوود لباسهاى خشن خوراک ساده گرسنگى و مشکلات عیسى سخن مى گوید سپس درباره رسول گرامى اسلام اضافه مى کند:

فتاس بنبیک الاطیب الاطهر صلى الله علیه وآله فان فیه اسوه لمن تاسى و عزاء لمن تعزى واحب العبادالى الله المتاسى بنبیه و المقتص لا ثره قضم الدنیا قضما و لم یهرعااهضم اهل الدنیا کشحا و اخمصم من الدنیا بطنا عرضت علیه الدنیا فابى ان یقبلها 3 .
پس به پیامبر پاکیزه و پاک خوداقتدا کن زیرا در راه و روش وى سرمشقى است براى آن کسى که بخواهد تأسى جوید وانتسابى براى کسى که بخواهداعمال خود را منتسب نماید و محبوب ترین بندگان نزد خدا کسى است که رفتار پیامبر را سرمشق خود کند و به دنبال او برود.

بیش از حداقل نیاز ازامتناع دنیااستفاده نکرد و به آن تمایلى نشان نداد. تهیگاه اواز همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم اواز همه خالى تر. دنیا به وى عرضه شد آن را نپذیرفت .

قرآن مجید در بسیارى از موارد براى تکمیل تعلیمات خود الگوهاى مهمى که در بین آدمیان وجود دارد شاهد مى آورد.ابراهیم ( ع ) یکى از پیشوایان بزرگى است که مورداحترام همه اقوام مخصوصا قوم عرب بوده و مى باشد. خداونداو را به عنوان سرمشقى براى جامعه اسلامى معرفى مى نماید.

قد کانت لکم اسوه حسنه فى ابراهیم والذین معه 4 .
به یقین براى شما مومنان در زندگى ابراهیم و پیروانش سرمشق خوبى است .

خداوند نه تنهاازابراهیم به نیکى یاد مى کند و وى راالگو واسوه مى داند بلکه یاران آن حضرت را هماننداو قابل تاسى و پیروى معرفى مى کند. درادامه آیات نیز به اسوه بودن آنان مى پردازد.

لقدکان لکم فیهم اسوه حسنه کان یرجواالله والیوم الاخر و من یتول فان الله هوالغنى الحمید 5 .
به راستى براى شما در وجود آنان ( ابراهیم و یارانش ) سرمشق خوبى است . براى کسى که خدا و دوران آخرت راامید برد و هر که روى بگرداند بداند که خدا بى نیاز ستوده است .

مقید کردن تاسى کنندگان را به امیدوارى واعتقاد به روز آخرت بدان جهت است که تاسى به انبیاء و مردان حق کار دشوار و سخت است که هر مدعى ایمان به آن متصف نمى گردد بلکه کسانى از آن بهره مى برند که از حقیقت ایمان برخوردار باشند و در قلب به خداایمان آورده و به رحمت اوامیدوار و به خاطرایمان به آخرت در پى کسب اعمال صالح و رضایت حق باشند. طبق آیاتى که ذکر شد قرآن نه تنها پیامبران رااسوه هاى مناسبى براى جامعه مى شناسد بلکه یاران راستین آنان را نیزالگوهاى مناسبى براى اجتماع معرفى مى کند .

امامان معصوم چهره هائى هستند که سیره آنان براى جامعه اسلامى اسوه و قابل تاسى است .

امام على ( ع ) یکى از یاران با سابقه رسول خدا(ص )است که همانند پیامبر عمل مى کرد و روش و سیره او براى جامعه اسلامى درس آموزاست .

آن حضرت در تمام زمینه ها: عبادت سخاوت شجاعت عزت و کرامت علم درایت تیزهوشى قضاوت کار و ساده زیستى اسوه والگوست .

خود آن حضرت نیز زهد و ساده زیستى رااز مشخصه هاى رهبرى مردمى مى داند:

اقنع من نفسى بان یقال هذاامیرالمومنین و لاشارکهم فى مکاره الدهراواکون اسوه لهم فى جشوبه العیش 6 .
آیا تنها به این قناعت کنم که به من امیرالمومنین بگویند و در سختیهاى روزگار یا آنان شریک و در تلخکامى زندگى اسوه والگوى آنان نباشم .

امیرالمومنین رهبران جامعه را به این نکته توجه مى دهد که باید از سختیهاى جامعه آگاه و خود مانندافراد جامعه در تحمل مشکلات و سختیها سهیم باشند بلکه پیشواى جامعه باید در پذیرش تلخکامیها جلودارو پیشرو باشد تا تحمیل سختیها براى افراد جامعه آسان گردد. نه این که مقام و منصب را وسیله اى براى سودجویى و کامجویى خود قرار
دهد. رهبران جامعه باید ساده زیست باشند واز رفاه زدگى و دنیاپرستى و تکاثر ثروت به دور.

امام حسین ( ع ) که به پیروى از دستور خدا و پیامبر علیه یزید خلیفه فاسداموى قیام کرد در خطبه اى بعداز تشریح انگیزه هاى نهضت خود جامعه را به قیام دعوت نموده است و خود راالگو واسوه جهاد و قیام در مقابل زشتیها و قانون شکنیها معرفى مى کند:

فلکم فى اسوه 7 .
من براى شماالگو واسوه مى باشم .

آن حضرت درجهاد و قیام شجاعت و فداکارى ایثار واز خودگذشتگى استقامت و صبر آزادگى و رادمردى و ظلم ستیزى و ظاغوت گریزى براى جوامع بشرى اسوه والگوست .

اسوه والگو بودن اختصاص به پیامبر و امام و یاران آنان ندارند بلکه علماء و دانشمندان و حامیان دین الهى که در مسیر صحیح گام نهند این شایستگى را دارند که رفتار و گفتار آنان اسوه براى دیگران باشد مخصوصااگر روش آنان برگرفته از علم و آگاهى و برخاسته ازایمان به وحى الهى باشد.

امروز علماء راستین و با تقوا و پیروان حقیقى رسول خدا(ص ) اسوه هایى هستند که جامعه اسلامى مى تواند در مکتب آنان درس بیاموزد و رفتار وافکار آنان را در مسائل اجتماعى سیاسى فرهنگى واقتصادى سرمشق خود قرار دهد.اینان نشانه هایى دارند که در هر شرایطى از دیگران تشخیص داده مى شوند:

به دانشى که اندوخته اند اکتفا نمى کنند بلکه مردم عمل هستند.

زاهد و پارسا هستند اما نه بریده از جامعه که در صحنه هاى رزم حضور چشمگیر دارند.

در مسؤولیت و رساندن پیام وحى به مردمان و دعوت آنان به نیکى و پارسایى و قیام علیه ظلم و بیداد وارث پیامبران 8 و خلیفه رسول خدا مى باشند. 9

در عمل به دستورات خدا بهترین خلق خدا بعداز پیامبر وائمه هدى و برتر از
هزار عابد و زاهدند. 11

آگاهى آفرین و جهل زدا هستند. خورشیدند در بین ستارگان . 12

مداد آنان تبین کننده حق و مدافع ارزشهاى الهى است ازاین روى برتراز خون شهیدان است . 13

مزد آنان به خاطر تلاش در راه خدا و نقش آنان در تبیین دین بیشتراز روزه داران شب زنده داران و جنگجویان راه خداست . 14

به گونه اى به اسلام و قرآن درآمیخته اند و با ذات اقدس ربوبى ارتباط برقرار کرده اند و فرامین او رااجرا مى کنند که نگاه به صورتشان عبادت محسوب مى شود. 15

از شرک به دورند در عمل و گفتارازاین روى حضور در محضرشان انسان رااز شرک دور و به توحید نزدیک مى کند.

 

عالمان اسوه وامام خمینى
حضرت امام رضوان الله تعالى علیه از شخصیتهاى برجسته جهان اسلام بود که دنیاى خفته را بیدار و جامعه بى تفاوت را متعهد و دگرگون ساخت .

وى در تمام ابعاد اسوه والگو بود.انسانى وارسته و کامل و شخصیتى خود ساخته و مهذب بود.

اسلام را در عبادات خلاصه نمى دانست گر چه در عبادت و تهجد نیزالگو واسوه بود.

مبارزه و جهاداو سرمشق نیکى براى تمام مسلمانان گردید.

تقوا وایمانش براى همگان محرز بود.او دراخلاق واعمال در علم و فقاهت در فلسفه و عرفان در سیاست و شجاعت اسوه اى قابل تاسى بوده و هست .

علم را براى علم نمى خواست بلکه علم را مقدمه اى براى خودسازى قرار داد و سپس با تقوا و آگاهى به مصاف دشمنان اسلام رفت تااسلام را در تمام ابعادش پیاده کند.

امام خمینى اسوه هایى را براى خود و حوزه ها برگزید و آنان را که در تقوا وایمانشان تردیدى نیست به جامعه معرفى کرد تا به سیره آنان اقتدا گردد.

چهره هاى تابناکى را که سالها زیرابر پنهان بودند واهریمنان مانع از ظهورشان مى شدند نمایاند. وى عالمانى را که در عصر خود به گونه اى برجستگى داشته اند و در بعدى ازابعاد وجودى انسان پیشاهنگ بوده اند به عنوان الگو واسوه معرفى مى کرد. برخى درابعاد گوناگون الگوى جامعه اسلامى بوده اند وامام نیز به ابعاد مختلف آنان نظر داشته است . عده اى را در ساده زیستى براى طلاب و روحانیون اسوه مى دانست و گروهى را در مبارزه بااستعمار و حفظ استقلال کشوراسلامى به جامعه معرفى مى کرد وافرادى را به خاطر مبارزه با طاغوت و مستبدان داخلى مى ستود واشخاصى را به جهت اعتقاد به پیوند دین و سیاست ارج مى نهاد.

امام رحمه الله علیه از عالمان زیادى بااحترام و تجلیل یاد مى کند ولى مااز کسانى دراین سلسله مقالات یاد مى کنیم که در واقع اسوه هاى امام بوده اند وایشان به رفتار وافکار آنان استناد جسته و در زوایاى گوناگون زندگى از مشى آن الگوهاى فرزانه بهره ور شده است .

ما درصدد شناساندن دانشمندانى که درانقلاب حضور داشته وامام از آنان تجلیل کرده است نیستیم گر چه آنان نیز ازاسوه هاى علم و تقوا بشمارند زیرا حوزه و جامعه با چهره هاى پرفروغ و درخشان آنان آشناست مانند: مطهرى طالقانى بهشتى صدر و...

ما در صدد معرفى کسانى که امام به علم و فتواى آنان استناد کرده است مانند مرحوم نراقى 16 و... نیستیم .

ما درصدد معرفى دانشمندانى که ناآگاهان آنان را به آخوند دربارى متهم کرده اند وامام ایشان را على بن یقطین مى داند نیستیم . 17

هدف ما معرفى اسوه هایى است که در مقطعى از تاریخ معاصر منشا اثر بوده اند
و امام به عمل آنان استناد کرده است . آنان که به تعبیرامام باقر( ع ) به شمع به دستانى مانند که به مردم روشنایى بخشیده و جامعه رااز نور وجود خود بهره مند ساختند 18 .

آنان که در تاریکیها درخشیدند و جامعه را به نورایمان روشنایى بخشیدند و یا نمونه اى از زندگى ساده و زاهدانه پیامبر راارائه دادند.

آنان که سد راه استعمار بوده و در مقابل تهاجمات نظامى و فرهنگى و استبداد داخلى به ستیز برخاستند.

آنان که مشروعه را مجاز و غیر آن را خلاف دانسته و دراین راه سر به دار شدند.

آنان که در مقابل مزدوران بیگانه و مشروعیت دادن به آنان به مبارزه پرداختند و آوارگى را تحمل نمودند.

آنان که در راه مبارزه بااستعمار اسارت و شهادت را به جان خریدند.

آنان که در مقابل قراردادها وامتیازهاى بیگانگان به[ آزادیستان] فکر مى کردند.

آنان که بااستبداد داخلى به ستیز برخاسته و محرومیت و زندان و شهادت را پذیرا شدند.

آنان که براى احقاق حق مهاجرت و طى طریق نمودند و دراین راه به لقاء معبود نائل شدند.

آنان که براى حفظ نوامیس جامعه اسلامى فریاد برآوردند و تسلیم استبداد نگردیدند.

آنان که در مقابل ناهنجارى صاحب منصبان به قیام و شورش دعوت نمودند.

آنان که در مسیر حق گام نهادند واز حقوق ملت دفاع کردند و تحقیر و توهین و هتاکیهاى ناجوانمردان را تحمل کردند و مظلومانه در گوشه عزلت جان سپردند.

امام رحمه الله علیه نه تنهااز مبارزات و مجاهدات فقیهان آزاده و عالمان اسوه به نیکى یاد مى کند که از هجوم نامردمان به آنان و توطئه استعمارزدگان و غرب باوران در مشوه جلوه دادن چهره هاى پرفروغ این بزرگان بر مى آشوبد و به دفاع از آنان مى پردازد و شخصیتهاى اسوه رااز بدلى جدا مى سازد. بر این باور است که هجوم به
 

( 54 )
این فرزانگان و مشوه نمودن چهره آنان توطئه اى استعمارى و آبشخور آن در خارج از مرزهاست .

براین باوراست که استعمارگران در مخالفت بااسلام به مدافعان راستین و سنگرداران واقعى آن یورش مى برند زیرا ضربه هایى که دراین یک قرن اخیر خورده اند از جانب فقهیان مجاهد و عالمان راستین بوده است .

پرواضح است که امام از برخى الگوها نام مى برد و برجستگیهاى آنان را مى نمایاند واین به معناى دست رد به سینه دیگران نیست .اما مسلم است چهره هایى را که نام مى برد شایسته درخور پیروى هستند.

عالمانى که دراین مقاله به معرفى آنان مى پردازیم برگرفته از سخنرانیها و پیامهاى حضرت امام موجود در (صحیفه نور) است .

امام سى چهره برجسته را به مناسبتهاى گوناگون : تشریح و بررسى نقش عالمان در مقطعى از تاریخ ایران واسلام برحذر داشتن مردم و حوزه هاى علمیه از تجمل رفاه ردعوت به وحدت تشریح مظلومیت عالمان و... نام برده است و به گونه اى از آنان یاد کرده که واضح مى شود خود از آنان بهره برده و مى خواهد که دیگران نیزازاین اسوه ها بهره ببرند.

ما با تاسى به امام به معرفى چهره ها پرداخته ایم : برخى را در ضمن جریان مهم تاریخى و برخى را به تنهایى و فارغ از جریان خاصى و برخى را هم در ضمن معرفى یکى از الگوهاى مورد نظر حضرت امام .

سعى داشته ایم ترتیب تاریخى در معرفى اسوه ها حفظ بشود ولى در مواردى براى حفظ سیاق موضوع و یا به جهات دیگر این ترتیب رعایت نشده است .

بحث درباره عالمان اسوه در نگاه امام را در دو محور کلى پى مى گیریم .

1. اسوه هاى ساده زیست .

2. اسوه هاى جهاد و مبارزه .
1. اسوه هاى ساده زیست در نگاه امام
زهد و ساده زیستى از مسایل مهم اجتماعى است که اسلام بر آن تاکید کرده و پیامبران الهى و رهبران دینى آن راارج نهاده و بدان توصیه کرده اند.

فلسف زهد و ساده زیستى آزادى و آزادگى رهایى انسان از قید تعلقات مادى و در نهایت برخوردار شدن اواز مواهب روحى و معنوى است . با تقویت جنبه معنوى انسان روحیه ایثار در وى بارور مى شود.

اسلام در عین این که زهد و ساده زیستى را یکى از کمالات معنوى دانسته و بدان دعوت مى کند با گوشه گیرى و تنبلى و بى تعهدى در مقابل جامعه و خانواده مخالف است . بااین که زهد و ساده زیستى ازاصول زندگى رسول خدا(ص ) بود یعنى ساده غذا مى خورد قوت غالبش نان جوین و خرما بود ساده لباس مى پوشید و کفش و جامه خود را با دست خویش وصله مى کرد زیراندازش غالبا حصیر بود و بر روى زمین مى نشست و بر مرکب بى زین سوار مى شد وازاتین که کسى در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیرى مى کرد 19 ولى طرفدار فلسفه فقر نیود و مال و ثروت را به سود جامعه و براى صرف در راههاى مشروع لازم و ضرورى مى شمرد:

نعم المال الصالح للمرءالصالح 20 .
مال حلال و شایسته زیبنده انسان صالح است .

و مى فرمود:

نعم العون على تقوى الله الغنى 21 .
مال و ثروت کمک خوبى است براى تقوى .

ائمه معصومین ( ع ) زهد وو ساده زیستى را همانند پیامبر با تلاش و بى نیازى از مردم درآمیخته و بر آن تاکید مى کردند.

امام صادق ( ع )از یاران خود مى خواهد که در دعا غنى و بى نیازى رااز خداوند
طلب کنند:

اسالواالله الغنى فى الدنیا والعافیه فى الاخره المغفره و الجنه . 22
بى نیازى و عافیت را در دنیا و مغفرت و بهشت را در آخرت از خدا بخواهید.

اهمیت زهد و ساده زیستى در آن است که انسان با داشتن مال و ثروث و برخوردارى از فضل الهى تبذیر واسراف نکند و دنبال تجملگرایى و دنیادوستى نباشد و علاقه به مال وى رااز وظائف اسلامى انسانى باندازد.

این خلق و خوى پسندیده اى است که بزرگان و فقهاى ما در مکتب اهل بیت آموخته و بدان توجه داشته اند.

تاکید حضرت امام به این خاطراست که در دوران انقلاب این سیره حسنه از یاد نرود و حوزه ها به بى راهه کشیده نشوند.

معرفى چهره هاى ساده زیست از جانب امام (ره ) در دو مقطع تاریخى مختلف بوده که براى ما درس آموزاست :

1. قبل ازانقلاب اسلامى براى پاسخگویى به کسانى که روحانیت را مفت خور و کل بر جامعه معرفى مى کردند و در صدد کاستن محبوبیت و نفوذ آنان بودند.

2. بعدازانقلاب هشدار به روحانیون که روى آورى آنان به تجمل و رفاه ممکن است باعث شکست روحانیت واسلام بشود. روحانیت در همه حال بایداین سیره شایسته رااز یاد نبرد و بدان پایبند باشد و به اسوه هاى مطرح شده از جانب امام و سخنان واخطارهاى موکلد آن پیر طریقت توجه نماید و در میدان عمل از کارآیى آن سود برد.

بااین مقدمه اکنون به معرفى اسوه هاى ساده زیست در نگاه امام مى پردازیم :

صاحب جواهر
علامه شیخ محمد حسن بن باقر نجفى معروف به صاحب جواهر از علماى مشهور و بنام نجف بود که بعداز رحلت استادش مرحوم کاشف الغطاء مرجعیت یافت .

وى فقیهى ژرف اندیش و عالمى متتبع و فاضلى گرانقدر و مربى دلسوز بود واز محضراساتیدى همچون : کاشف الغطاء و فرزندش : آقا شیخ موسى آقا سید جواد
عاملى مولف مفتاخ الکرامه و سید مهدى طباطبائى صاحب مفاتیح بهره برد و شاگردان زیادى تربیت کرد.

کتاب گرانسنگ جواهرالکلام وى که در شرح شرایع محقق حلى است عظیم ترین کتاب فقهى و دائره المعارف فقه شیعه مى باشد.

این کتاب ثمره حدود 26 سال کار مدام و تحقیق است .

مولف پژوهش روى جواهر رااز 25 سالگى آغاز نمود. چنان در عرصه تحقیق و کندکاو مصمم و جدى بود که مرگ فرزند نتوانست او رااز نگارش و پژوهش باز دارد. 23 نوشتن چنین کتابى عظیم و شهرت آن بین دانشمندان و فقها مرهون نیت خالص و تلاش پى گیراوست .این میوه شیرین براثر روى گردانى از علائق دنیوى و زخارف جذاب آن به ثمر نشسته است .

او به خاطر زندگى ساده و به دوراز تشریفات توفیق انجام این مهم را پیدا کرد.

امام خمینى رحمه الله علیه درباره این کتاب و زندگى ساده مولف آن مى گوید:

[صاحب جواهر چنان کتابى نوشته است که اگر صد نفر بخواهند بنویسند شایداز عهده برنیایند واین یک کاخ نشین نبوده است ... یک منزل محقر داشتند و در یک اتاقشان به دالانى باز بوده است که از آن نسیم داغى مى ورزیده وایشان مشغول تحریر جواهر بودند.

از یک آدمى که علاقه به شکم شهوات مال و منال و جاه وامثال اینها دارداین کارها بر نمى آید. طبع قضیه این است که نتواند] 24 .

ساده زیستى و بى تکلفى داراى آثار مثبت معنوى واجتماعى است . برخوردارى از مواهب معنوى و روحى از آثار مهم ساده زیستى است .

انسان تااز قید زندگى تجملاتى و دنیاگرایى آزاد نگردد و تا خود را از مسائل پرجاذبه مادى رها نسازد اندیشه هاى تابناک و عواطف ملکوتى وى شکوفا نمى گردد.

قلبى که دنیا را در خود جاى دهد و فکر واندیشه اى که در پى زخارف دنیا باشدامکان ندارد که عشق الهى بیابد واز آن عشق افروخته گردد و محل الهام واشراق خدایى باشد واز نور و علمى که الهام الهى است بهره جوید.
کسى که دنبال آسایش و راحتى است و خواستار زندگى پرتجمل و راحت است مسلما توفیق انجام کارهاى مهم را پیدا نمى کند چرا که تامین امکانات دنیوى و عادت به راحتى و تن پرورى انسان رااز کارهاى مشکل واندیشه و نگارش باز مى دارد.

امام امت رضوان الله تعالى علیه از روآورى برخى روحانیون به رفاه و تجمل نگران بود و آن را خطرى براى انقلاب مى دانست .

وى پیشرفت و موفقیت روحانیت را در صحنه هاى گوناگون مرهون ساده زیستى آنان مى دانست و زندگى ساده انبیاء را به عنوان یک زندگى نمونه معرفى مى کرد و مى فرمود: آنان نه در پى باغ بودند و نه به سراغ خانه بزرگ مى رفتند چرا که به همان مقدار که انسان به سراغ دنیا برود از معنویت وارزش وى کاسته مى شود و زمانى که وسیله را به جاى هدف برگزیند به مقصود نهائى نرسیده شکست مى خورد. 25

امام با نگرانى تمام مى فرمودند:

[بااین بساطها نمى شود شیخ مرتضى و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانى است و واقعا نمى دانم بااین وضع چه کنم .این تشریفات باعث آن خواهد مى شود که روحانیت شکست بخورد... زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانیون امروز که بسنجیم خود مى فهمیم که چه ضربه اى به دتس خودمان به خودمان مى زنیم] 26 .

تکیه امام روى چهره هایى همچون : صاحب جواهر و شیخ مرتضى انصارى با مطالعه و دقت واندیشه در همه ابعاد قضیه است .

این دو بزرگوار که در برهه اى از تاریخ اسلام با زعامت صحیح تالیف تربیت شاگرد و... غباراز چهره جامعه اسلامى زدوده اند و مردمان را فوج فوج به سرچشمه زلال اسلام سوق داده اند همه و همه در سایه سار زهد و ساده زیستى و روى برتافتن از زخارف دنیا بوده است .

با تجمل زندگى پرزرق و برق و دنیا محورى نمى شود منشا خدماتى این چنین شد.
شیخ انصارى
خاتم الفقهاء والمجتهدین شیخ مرتضى انصارى (12811214 ه.ق .) که نسبتش به جابرین عبدالله انصارى صحابى بزرگوار رسول خدا (ص ) مى رسد در دزفول متولد شد و تا بیست سالگى نزد پدر خود محمدامین تحصیل کرد. آن گاه براى تکمیل دانش خود واستفاده از محضر بزرگان همراه پدر به عتبات رفت .

او در عراق چهار سال توقف کرد واز محضراساتید بزرگ استفاده نمود. در سفرى که به ایران داشت براى درک محضر ملااحمد نراقى صاحب مستندالشیعه راهى کاشان شد. محضر جذاب ملااحمد نراقى او را در کاشان به مدت سه سال ماندگار کرد. در سفرهایى که به مشهد اصفهان و بروجرد داشت از محضراساتید مختلف بهره جست . در حدود سال 1352 - 1253 به عتبات رفت و به کار تدریس پرداخت . بعداز فوت صاحب جواهر در شعبان 1266 بنابه توصیه ایشان مرجعیت عام یافت . 27از آن جا که شیخ انصارى در دقت و عمق نظر و تتبع کم نظیر و نظرات جدیدى در باب مسائل اصولى ارائه داده است وى را خاتم الفقهاء والمجتهدین لقب داده اند.

دو کتاب معروف وى در فقه واصول : مکاسب و رسائل به خاطر عمق و سبک جزء متون درسى حوزه هاى علمیه قرار گرفتند. علماى متعددى براین دو کتاب حاشیه و یا شرح نگاشته اند.

در تقوا ورع زهد و کیاست سرآمداقران بود.

با تمکن مالى فراوان و دراختیار داشتن بیت المال زندگى ساده و فقیرانه اى داشت .

مى فرمود:

من یک فقیر هستم . باید مانند یک فقیر زندگى کنم 28 .

به قول عراقى در دارالسلام :

با آن که در هر سال زیاده از صدهزار تومان از وجوه به سوى او متوجه
مى گردید وفات کرد و درهم و دینارى نگذاشت و در حیات به اقل مایقنع به اکتفا نمود 29 .

وى نمونه انسان زاهد بود و به خاطراخلاص و تقوایش موفقیتهاى زیادى کسب کرد و توانست شاگردان بنامى را تربیت نماید و کتب با ارزشى را به حوزه هاى علمیه ارائه نماید.

امام امت رحمه الله علیه که همیشه طلاب را به ساده زیستى و دورى از تجمل دعوت مى کردند روش زاهدانه و زندگى طلبگى شیخ انصارى را رمز موفقیتهاى علمى وى مى شمردند و به عنوان اسوه اى موفق به حوزه ها معرفى مى کردند:

در کیفیت تحصیل آن علوم هم هر چه بروید سراغ تجملات و ان شاءالله نمى رویدا علوم تان کاسته مى شود. آنهایى که این کتابهاى طقور را نوشتند و پرارزش را زندگى شان یک زندگى طلبگى بوده مثل شیخ انصارى ......

در جاى دیگر مى فرماید:

زندگى شیخ انصارى رالله.... بسیارى شنیده اند چه وضعى داته است در زهد.اگر نبود آن وضع نمى توانست آن شاگردهاى بزرگى را تربیت کند و نمى توانست آن کتابهاى ارزنده را تحویل جامعه بدهد 30 .

علماءو داانشمندان دینى که مربیان جامعه هستند تنها به تبلیغ آموزش مسال اسلامى واخلاقى نمى توانند بسنده کنند. مردم زمانى به ارزشهاى والا گرایش پیدا مى کنند که مبلغان مذهبى ارزشهاى اسلامى را در خود به وجود آورده باشند. دراین صورت مردم آنان را به عنوان الگو و نمونه ارزشها شناخته و به حقانیت روششان ایمان مى آورند.

شیخ انصارى واقعا نمونه زهداسلامى بود و زندگى زاهدانه اى داشت . از نظر غذا و لباس به اندک قناعت مى کرد و منزل وى منزلى کوچک و محقر و فرش آن از حصیر بود. در ساه زیستى از على ( ع )الهام گرفته بود.

ادیب الممالک در سفرنامه خود به عتبات شرح دیدار با علماى سرشناس و معروف نجف را نقل کرده و درباره شیخ انصارى آورده است :
وى به دیدن ما نیامد و شخصى را نزد ما فرستاد و معذرت خواست :

که جناب شیخ ازاحدى دیدن نمى کند .

لذا ما خود به دیدارایشان رفتیم .

وى درباره منزل شیخ مرتضى انصارى مى نویسد:

چون داخل خانه خلدنشانه گشتیم دیدیم راهش باریک است واز بى چراغى بیرونش چون دل بى خردان تاریک . فانوس جلو را دراطاق گذاشتیم و تخم ارادتش در دل کاشتیم . چون نشستیم دیدم فرشش حصیراست 31 .

این زندگى ساده و بى آلایش زمانى بوده که شیخ انصارى دراوج قدرت و شهرت وازامکانات مالى برخوردار بوده است .

امام امت حوزه اى را موفق مى داند که محصول و ثمره آن شخصیتهاى برجسته و کارآمدى مانند صاحب جواهر و شیخ انصارى باشند که از نظر دقت و تحقیق و تتبع سیره عملى نمونه واسوه مى باشند:

[ از موضوعاتى که باید در فکر آینده اش باشیم وضع روحانیت است . وضع درسى روحانیت است . در مورد وضع درسى آنچه پرسیده ام گفته اند خوب است .البته خوب داریم تا خوب . یک موقعى است که صاحب جواهر و شیخ انصارى تربیت شود و یک موقعى هم خوب است که ماها به وجود مى آییم . بین این دو خیلى فاصله است .... براى این که افرادى مثل صاحب جواهر تربیت شوند باید دسته بسیار ممحض بر تحصیل شوند. خود را مهیا کنند تا فقه را به صورت قدیم تحصیل نمایند] 32 .

آیه الله حائرى و بروجردى و.....
آیه الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (1276 1355 ه.ق .) موسس حوزه علمیه قم از عالمان متقى و دانشمندان متعهد و فقهاى باا کیاست و درایت بود. وى در مکتب سامراءتربیت شده بود واز شاگردان مرحوم آیه الله میرزا محمد حسن شیرازى و علامه سید محمد فشارکى و محقق خراسانى است .

آیه الله حائرى عالمى روشن بین و آگاه و داراى افکارى مترقى و متعالى بود. به
مشکلات حال و آینده حوزه و وظائف خطیر آن در راستاى پاسخ گویى به نیازهاى جامعه مى اندیشید.ازاین روى مساله تخصص در فقه را براى برخى از شاگردان خود مطرح مى کرد. 34 به فراگیرى زبانهاى بیگانه براى تبلیغ و نشراحکام نورانى اسلام اعتقاد داشت . در بحبوحه استبداد رضاخانى که عزم نابودى اسلام و حوزه هاى علمیه را داشت حوزه علمیه قم را با کیاست و درایت از نابودى حتمى نجات دارد و شاگردان ممتاز و برجسته و خبیرى همچون امام خمینى پرورش داد.امام امت رحمه الله علیه عنایتى خاص به استاد خود داشت . به نظرات و راه و روش ایشان استناد مى کرد. درباره تشکیل نظام اسلامى واهمیت آن معتقد بودنداگر مرحوم حائرى حضور داشتنداز فرصت پیش آمده استفاده مى کرده به تاسیس نظام اسلام دست مى زدند.

اگر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در حال حاضر زنده بودند کارى را انجام مى دادند که من انجام اده ام و تاسیس حوزه علمیه کمتراز تاسیس جمهورى اسلامى درایران نبود 35 .

تاسیس حوزه مقدمه اى براى تشیل نظام اسلامى گردید.نیروهاى پرورش یافته در حوزه با آگاهیهاى علمى و سیاسى که به دست آوردند توانستند جامعه را آگاه و علیه استبداد داخلى واسعمار فرهنگى سیاسى و اقتصادى بسیج نمایند و در مقابل توطئه ها و تبلیغات سوء دشمن به مقابله برخیزند. شاه جنایتکار در سال 42 براى اجراى فرامین ارباب خود آمریکا اقداماتى را شروع نمود.از جمله : علیه روحانیت که مخالف دخالت بیگانگان در کشوراسلامى ایران بودند تبلیغات گسترده اى را آغاز کرد تا آنان را مطرود و منزوى سازد.از محورهاى تبلیغاتى که رژیم فاسداز آن سود مى جست و روحانیون را بر آن نکوهش مى کرد اتهام مفت خورى و بى خاصیتى بود.

امام خمینى به مقابله با کارهاى نامشروع و تبلیغات سوءرژیم برخاست و در سخنرانى معروف خود در مدرسه فیضیه به اراجیف رژیم پاسخ قاطع و در خور داد. در خصخص این ادعاى رژیم دو نمونه عینى از زهد و ساده زیستى ارائه نمود: مرحوم حائرى و بروجردى که هر یک در تسکیلات حوزه علمیه قم سهم بسزایى داشتند و برهه اى از زمان سرپرستى آن حوزه مقدسه را عهده دار بودند:
آیا ما مفت خوریم که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ما وقتى که از دنیا مى رود شب آقازاده هایش شام نداشتند؟ ما که مرحوم بروجردى 36 ما وقتى که از دنیا مى روند ششصد هزار تومان براى اداره حوزه ها قرض باقى مى گذارند ایشان مفت خورند؟ 37

زهد و ساده زیستى سیره و روش صالحى است که پیشوایان دینى ما اسوه هاى بارز آنان مى باشند و عالمان متعهد و دانشنمدان عامل که وارثان انبیاء واز پروان حقیقى آنان هستند این روش را براى خود برگزیده و دیگران را بدان توصیه مى نمایند.

امام رحمه الله علیه بارها بر ساده زیستى و زهد تکیه داشتند و کسانى را که داعیه پیروى از على ( ع ) مى نمودند و عملااز سیره آن حضرت به دور بودند به مطالعه بیتر در زندگى ایشان و پیروى از روش حضرتش دعوت مى کردند:

[آیااز زهد تقوى زندگى ساده و بى آلایش آن حضرت چیزى مى دانید و به کار مى بنیدید؟] 38

رمز موفقیت دانش پژوه دین و شاگردان امام صادق ( ع ) زندگى ساده و بى آلایش و بى توجهى به مسایل مادى و گرایشات دنیوى است .

مرحوم حاج شیخ دراین باره مى فرمود:

[باید طلبه اعمى مذهب بى قید و ساده زیست باشد.اگر مى خواهد ملا بشود باید تقیدات را ول کند. عالم طلبگى این طور نیست که از در و دیوار ملایمات پیدا شود] 39 .

آگاهى بر موضوع و مطلبى به تنهایى ارزش چندانى ندارد. علم عالم و آگاهى فقیه آن وقت ارزش پیدا مى کند که با عمل توام گردد و اندوخته هاى علمى پشتوانه اى براى اعمال صالح و شایسته باشد.

امام که نگران رفاه زدگى برخى از روحانیون واز بین رفتن ارزشهاى اسلامى بودند ساده زیستى و عادت به آن را توصیه کردند و آنان رااز تن پرورى واسارت در هواهاى نفسانى که موجب ضعف و ذلت واز بین ررفتن ارزشهاى اسلامى است برحذر مى داشتند:
[خود را به ساده زیستى عادت دهید واز تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود کرده اند اکر ساده زیست و بى علاقه به زخاف دنیا بودند].....

و درباره اثرات سوء دنیازدگى اشرافى مى گویند:

[آنها که اسیر هواهاى پست نفسانى و حیوانى بوده و هستند براى حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خوارى مى دهند و در مقابل زور و قدرتهاى شیطان خاضع و نسبت به توده هاى ضعیف ستمکار و زورگو هستند ولى وارستگان به خلاف آنانند چرا که به زندگى اشرافى و مصرفى نمى توان ارزشهاى انسانى اسلامى را حفظ کرد] 40

امام امت که خود ساده زیست و زاهد زمانه و مصداق فرمایش على ( ع ) بود:

ان الله فرض على ائمه العدل ان یقدر وانفسهم بضعفه الناس 41
و به گونه اى زندگى مى کرد که ناظران سیاسى جهان را به تحسین واعجاب واداشت . زندگى ساده را براى روحانیون یکى ازامور مهم و رمز موفقیت آنان مى دانست و توجه بیشتر به آن توصیه و تاکید مى نمود.اسوه هاى وارسته و در خور پیروى را به حوزه ها معرفى مى کرد:

یکى ازامور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگى کنند.... شاید آقایان کمى شان یادشان باشد و در آن وقتى که ما اوایلى که ما آمدیم قم که در آن جا چه اشخاصى بودند. شخص اول قم در جهت زهد و تقوا واینها مرحوم آقا شیخ ابوالقاسم قمى 42 مرحوم آقا شیخ مهدى 43 و عده دیگرى و شخص نافذ آن جا و متقى مرحوم آمیرزا سید محمد برقعى 44 مرحوم آقا میرزا محمدارباب 45 همه اینها را من منزلهایشان رفتم . این که ریاست صورى مردم را داشت و ریاست معنوى هم داشت با آن که زاهد بود در زندگى مشابه بودند. مرحوم آقا شیخ ابوالقاسم من گمان ندارم هیچ طلبه اى مثل او بود. زندگى اش یک زندگى عادى بود که مثل سایر طلبه هااگر کمتر نبود بهتر نبود کمتر هم بود. مرحوم آقا میزرا محمدارباب که من رفتم مکرر منزلشان یک منزلى داشت دوسه تااتاق داشت خیلى ساده بود بسیار ساده . مرحوم آقا شیخ مهدى همین طور. سایرین هم همین طور. عده زیاد بودند آن وقت 46 .

پاورقى
1. مفردات راغب ، لسان العرب .
2. سوره احزاب آیه 21.
3. نهج البلاغه، خطبه 160.
4. سوره ممتحنه آیه 4.
5. سوره ممتحنه آیه 6.
6. نهج البلاغه نامه 45.
7. تاریخ طبرى هشت جلدى ج 4.304.
8. بحارالانوار ج 2.92.
9. ولایت فقیه امام خمینى .81.
10. بحارالانوار ج 2.89.
11. همان 19.
12. همان .
13. بحارالانوار ج 2.16.
14. همان مدرک 17.
15. بحرالانوار ج 1.195.
16. امام و روحانیت .48.
17.مانند شیخ بهائى علامه مجلسى و محقق ثانى . سخنرانى امام در تاریخ 56/08/10.
18. محجه البیضاء ج 1.31.
19. نهج البلاغه خطبه 160. شرح آن در منهاج البراعه جلد 9.
20. معج المفهرس لالفاظ احادیث النبوى ج 3.335.
21. وسائل الشیعه ج 12.16.
22. همان .19.
23.فوائدالرضویه 453. اعیان الشیعه ج 149.9 جواهر الکلامم مقدمه .
24. مجله حوزه شماره 6.89.
25. صحیفه نور ج 19.175. نقل آزاد.
26. صحیفه نور ج 19.50.
27. اعیان الشیعه ج 117.10 ، خدمات متقابل اسلام وایران .398.
28. زندگى شیخ انصارى تالیف مرتضى انصارى .86.
29. همان .
30. صحیفه نور ج 19.158 و ج 17.217.
31.سفرنامه ادیب الممالک به عتبات با تصحیح مسعود گلزارى .182 و 184.
32. صحیفه نور ج 19.50.
33. اعیان الشیعه ج 42.8 ، الذریعه ج 118.8 ، درر الفوائد چاپ جدید .18.
34. مجله حوزه، شماره 12.40 مصاحبه آیه اللفه العظمى اراکى .
ى 35.مجله حوزه شماره 6.
36.آیه اللفه العظمى بروجردى در سال 1292 در بروجرد متولد شد. تحصیلات مقدماتى را در بروجرد واصفهان به پایان رسانید و در سال 1318ه.ق . براى ادامه تحصیل به نجف واشرف عزیمت کرد واز محضر اساتید بنام نجف مخصوصا آخوند خراساتى بهره ها برد. در سال 1328 به بروجرد بازگشت و پس از مدتى (بعداز رحلت آیه اللفه حائرى در سال 1363ه.ق .) به قم مهاجرت کرد و به تدریس و بازسازى حوزه علمیه قم پرداخت . وى خدمات زیادى به اسلام نمود و در راه وحدت مسلمانان قدمهاى موثرى برداشت . عصر روز جمعه 4 فروردین 1340ه.ش . به درود حیات گفت .
وى مظهر زهد و معنویت بود و دینارى از وجوهات استفاده نمى کرد واز ملکى که در بروجرد داشت ارتزاق مى کرد.
مجله حوزه شماره 4344 ویژه نامه 65.109.148). 37. صحیفه نور ج 1.
38. در جستجوى راه امام از کلام امام دفتر هشتم روحانیت .296.
39. مجله حوزه ، شماره 12.38. مصاحبه آیه اللفه العظمى اراکى
40. صحیفه نور ج /11/19
41. نهج البلاغه صحى صالح خطبه 209 صفحه 325.
42.آقا شیخ ابوالقاسم فرزند محمدتقى قمى از برزگان علماء و مجتهدین و مدققین وعصر خود و در زهد و تقوا معروف بود. عمل وى موید گفتاراو بود. در نجف اشرف از محضر آیات عظام میرزا خلیل تهرانى آقا رضا همدانى سید محمد کاظم یزدى و ملاکاظم خراسانى استفاده کرد. مدتى در تهران در محضر آیه الله میرزاى آشتیانى تلمذ نمود. مرحوم امین که با وى مباحثات علمى داشته است به علم واطلاعات وسیع و دقت نظرش اعتراف مى کند واز نظر فقهى وى را بالاتراز مرحوم حائرى موسس حوزه علمیه قم مى شناسد.ایشان تقریظى بر (جماع الاسبوع) سید بن طاووس دارد. در جمادى الثانى سال 1353ه.ق . در 70سالگى در هر قم مرحوم و در مسجد بالاسر دفن گردید. وى به ابوالقاسم کبیر معروف بود.
2ابوالقاسم صغیر ملا محمد کریم از علماى نامى و مدرسین برزگوار قم بود که در جمادى الاولى سال 1352ه. ق . وفا یافت . (آثارالحجه ج 1.39و 138 آینه دانشوران یا دانشمندان گمنام اثر علیرضا ریحان یزدى .25ایعان الشیعه 2.410 نقباءالبشر ج 1.63 تاریخ قم نوشته محمدحسین ناصرالشریعه با مقدمه واضافات از على دوانى .249.
43. آقا شیخ مهدى حکمى فرزند مرحوم آخوند ملا على اکبر حکمى است . وى مجتهدى دانا و عالمى بینا بود. پس از تحصیلات در قم به سامراء و نجف اشرف عزیمت کرد و در محضر آیه الله میرزا محمدتقى شیرزاى و
سید محمد فشارکى و آخوند خراساتى تحصیلات خود را تکمیل نمود. بعداز مراجعت به قم مورد توجه و وثوق قاطبه اهالى قم قرار گرفت ونماز جماعتى عظیم داشت . وقتى مرحوم حائرى به قم آمدند باایشان همکارى نمود.
تاریخ قم 284 مجله حوزه شماره 4344.90 کیهان اندیشه شماره 29.164.
44. آقا میر سید محمد برقعى فرزندارشد سید عبدالله از سلسله سادات رضوى است . پس از تحصیلات مقدماتى به نجف اشرف عزیمت کرد واز اساتید حوزه علمیه نجف از جمله مرحوم آخوند خراسانى بره برد و پس از چندى دراواخر حیات والدش به قم مراجعت کرد. وى مردى بزرگوار و جلیل القدر بود. شرح لمعه و مکاسب و کفایه الاصول نیز تدریس مى کرد. از بیانى خوب و تقریر مطلوب برخوردار بود. وى در سال 1350ه.ق . رحلت کرد.
تاریخ قم 280 و 277 آثار الحجه ج 1.220.
45. آیه الله میرزا محمد ارباب فرزند محمدتقى در قم متولد شد و در جوانى به ترهان مهاجرت نموده و از اساتید هر فن توشه اى برگرفت و سپس به نجف سفر نمود و از حوزه درس آیه الله محمد کاظم خراساتى سود جست . بعداز بازگشت به قم به تدریس و موعظه وامامت جماعت مشغول گردید و تا قبل از ورود آیه الله حائرى به قم ریاستى بزرگ و مرجعیت تام داشت .
وى در سال 1341ه.ق . در قم رحلت نمود و در گورستان شیخان بزرگ مدفون گردید.
وى از طبع شعر بهره مند بود از آثار او اربعین الحسینیه است . وى پدر مرحوم میرزا محمدتقى اشراقى متوفاى 1368ه.ق . و جد مرحوم شهاب الدین اشراقى دامادامام رضوان الله تعالى علیه است .
(تاریخ قم .279 زندگینامه رجال و مشاهیر ایران ج 1.124 به نقل از جلداول (گنجینه دانشمندان شهداء روحانیت شیعه) على ربانى خلخالى ج 1.193.
46. صحیفه نور ج 19.157.