نوع مقاله : مقاله پژوهشی
عملکرد غلط برخى جناحهاى سیاسى و تبدیل رقابت سالم آنان به ستیزه جویى همراه با تهمت وافترا سرخوردگى عمومى را در جامعه نسبت به همه گروههاى سیاسى پدیدآورده به گونه اى که امروز در برخى محافل سخن از لزوم و عدم لزوم وجود جناحها در جامعه اسلامى است . گروهى را عقیده براین است : در جامعه اى که نظام آن توحیدى است و قانون اساسى اش توسط دین شناسان از قرآن و سنت استخراج شده است وجوداحزاب و طیفهاى متفاوت سیاسى نه تنها سودمند نیست که ایمان مردم را متزلزل و در باورهاى آنان خلل ایجاد مى کند.
با توجه به پیدایش این اندیشه مقام معظم رهبرى در[ سروش بیدارى] وامام راحل بارها پیش ازایشان دو نکته را به اندیشه وران و سیاستمداران جامعه تذکار دادند:
1. طبیعى بودن وجود جناحهاى سیاسى .
2. رقابت سالم و سازنده بین آنها.
در زمینه لزوم عدم لزوم جناحها در نظام اسلامى باید دو نکته را بررسى کرد:
1. خاستگاه جناحهاى موجود.
2. فلسفه وجودى آنها.
اگر جناحها و رهبران آنها به خاستگاه خویش توجه داشته باشند و فلسفه وجودى یک گروه اسلامى را فرا دید خویش قرار بدهند از نفوذ خناسان مومن نما درامان مانده و نقش سازنده در رشد و سالم سازى جامعه اسلامى
ایفا خواهند کرد.
غفلت جناحهااز پایگاه اجتماعى و رسالت اساسى خویش عامل انحراف آنان از صراط مى گردد و ناگواریهاى غمبارى را براى امت اسلامى در پى خواهد داشت .
خاستگاه جناحها
کنار زدن مذهب شیعه از عرصه حکومت توسط حاکمان کشورهاى مسلمان پژوهش واجتهاد عالمان شیعه را در حوزه عقاید اخلاق واحکام فردى محدود کرد به گونه اى که رساله هاى عملیه منحصر در پاسخ به مسائل فردى شد و درسهاى خارج حوزه ها بحث از کتابها وابواب اجتماعى سیاسى و قضایى را کنار نهاده و بیشترین پژوهشها درباره کتاب طهارت وابواب عبادات انجام گردید.
حوزه هاى علوم دینى براین روند سالها به رشد و حرکت خویش ادامه داد وابعاداجتماعى و سیاسى اسلام از پژوهش ذهنهاى تیزبین و پژوهشهاى پرمایه عالمان دین برکنار ماند.
پیدایش سیستم آموزشى نو که از حس و تجربه مایه مى گرفت این انزوا را تشدید کرد و صورتى علمى و فرهنگى بدان بخشید و در نتیجه علوم حوزوى عنوان[ قدیمه] [ کهن] و دانشهایى که رسالت آن سپرى شده به خود گرفت و فراوردهاى دانش و فرهنگ غرب بى آن که از هاضمه ارزشها و فرهنگ الهى وانسانى اسلام بگذرد دانش روز و علم اداره جامعه گردید.
پیدایش انقلاب اسلامى و تاسیس جامعه اى براساس قوانین واحکام و ارزشهاى دینى عالمان و مجتهدان را به کاوش در منابع دین از زاویه پاسخگویى به نیازهاى انقلاب و جمهورى اسلامى کشاند.
عدم سابقه نیازها و مسائل نوپیداى اجتماعى در منابع فقهى از یکسو و شکل یافتن دستگاه استنباط احکام در دایره نیازهاى فردى از سوى دیگر باعث پیدایش استنباطهاى گوناگون عرضه نظریه ها و طرحهاى متفاوتى دراداره کشور گردید.
با وروداین نظریه هاى متفاوت به صحنه اجرایى کشور و طرح آنها در رسانه هاى عمومى در عرصه کارشناسى و حوزه اجرایى نظام نیز نسبت به مسائل اقتصادى سیاسى فرهنگى واداره کشور دیدگاهها و طرحهاى مختلفى عرضه شد.
هر کدام ازاین انظار فقیهان و طرحهاى کارشناسان در حوزه و جامعه طرفدارانى پیدا کرد.
بااصرار هر دسته براجراى نظریه و دیدگاههاى خود جناحها و خطوط سیاسى
فرهنگى واقتصادى گوناگونى در جامعه رخ نمود و هر جناحى از سوى برخى بزرگان و یاران امام مورد تایید و جانبدارى قرار گرفت .
امام راحل در پاسخ به نام آقاى انصارى مرقوم فرمودند:
[کتابهاى فقهاء بزرگواراسلام پراست ازاختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشتها در زمینه هاى مختلف نظامى و فرهنگى و سیاسى واقتصادى و عبادى تا آن جا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجتماعى هم ممکن است قول خلاف پیدا شود.ازاختلاف اخبارى ها واصولى ها بگذریم .از آن جا که در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتابهاى علمى آن هم عربى ضبط مى گردید قهرا توده هاى مردم از آن بى خبر بودند واگر هم با خبر مى شدند تعقیب این مسائل برایشان جاذبه اى نداشت . حال آیا مى توان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشته اند نعوذبالله خلاف حق و خلاف دین عمل کرده اند؟ هرگز.اماامروز با کمل خوشحالى به مناسبت انقلاب اسلامى حرفهاى فقها و صاحب نظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه ها کشیده شده است چرا که نیاز عمل به این بحثها و مسائل است ... طبیعت انقلاب و نظام . همواره اقتضا مى کند که نظرات اجتهادى - فقهى در زمینه هاى مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسى توان حق جلوگیرى از آن را ندارد 1 .]...
براین اساس این گونه جناحها فرزندان راستین انقلابند. آنان نه تنها مانع رشد جامعه نبوده که عمل زایش تمدن اسلامى و شکوفایى آراء واندیشه هاى اجتماعى اسلام هستند.
انتقاد آنان نسبت به حکومت و مخالفتشان با یکدیگر نه از سر عناد که از روى دلسوزى و مسؤولیت است .اینان به معناى واقعى کلمه جناح و بالهاى عروج حکومت و سپر محافظ نظام هستند.انتقادها ارائه طرحها و بیان نقطه ضعفها کارگزاران رااز خودبینى و محدودنگرى به جمع بینى واز واقع نگرى نسبت به مسائل جامعه مى کشاند. نقشه ها و توطئه هاى پنهانى دشمنان خارجى و رهزنى و خطاهاى خیال آنان را بر ملا مى سازد.
گروههاى سیاسى اسلام چون جناح نظام اند و بسامان دهى امور اشتغالى ندارند چه بسا خطر را زودتراحساس کرده و آژیر بیدارى را فریاد زنند.
خلاصه جناحهاى جناحهاى سالم واسلامى سوپاپ اطمینان نظام و دیده بانان دلباخته آرمانها و
ارزشهاى نظام هستند.
امام راحل دراین زمینه فرموده اند:
[براى من روشن است که در نهاد هر دو جریان اعتقاد و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است . با تبادل افکار واندیشه هاى اسزنده مسیر رقابتها رااز آلودگى وانحراف وافراط و تفریط باید پاک نمود]... 2
آزادى جناحهاى سالم فکرى و سیاسى گوناگون در جامعه نه تنها یک ضرورت حیاتى و عینى است که یک فریضه و سیره دینى است .
در بینش اسلامى مومنان آیینه یکدیگرند :[ المومن مرآه المومن] امت مسلمانان هم در عرصه سازندگى واجراى دستورالعملهاى حکومت حضورى فعال دارند و هم فریضه [النصحه لائمه المسلمین] در برخورد با کارگزاران نظام پاس دارند.
ثلاث لایغل علیهن قلب امرء مسلم اخلاص العمل لله والنصیحه لائمه الملمین واللزوم لجماعتهم . 3
مسلمان نسبت به سه کار دلزده نشوداخلاص عمل بر خدا نصیحت رهبران مسلمانان و حضور در جامعه .
مولى الموحدین امام امیرالمومنین ( ع ) بااین که معصوم است براى پرورش مسلمانانهاى آزاده واقتداء زمامداران اسلامى در گستره تاریخ به اصحاب خود چنین فرمود:
فاعینونى بمناصحه خلیه من الغش سلیمه من الریب .
آرى رهبران بایدانتقادگران دلسوز و صادق را تشویق کنند و به گفته آنان بها دهند.اگر متملقان دراطراف مسؤولان و کارگزاران نظام لانه گیرند و بازوى معمار جامعه اسلامى گردند و بنا را گر چه از بن کج باشد ستوده واز لغزشها تمجید کنند به گفته امام على ( ع ) انتظارى جز فروپاشى و هلاکت و نفوذ و سیطره دشمن براى آن جامعه نخواهد بود:
من اعرض عن نصیحه الناصح احرق بمکیده الکاشح . 4
کسى که از پند وانتقاد ناصحان روى گرداند در آتش مکر کینه ورزان بسوزد.
معمار جامعه جامعه اسلامى پیامبر گرامى در زمینه برخورد با چاپلوسان مى فرماید:
احصواالتراب فى وجوه المداحین .
یعنى چشمهایى که حق را مى بیند ولى آن را به گونه اى دیگر جلوه دهد خاک به .
اگر معماران جامعه بر چشم این چاپلوسان و مداحان خاک نریزند باید درانتظار ریزش خاک ویرانه اى جامعه آرمانى اسلام بر دیدگان خویش باشند.
خلاصه ضرورت وجود جناحهاى سالم
فکرى و سیاسى در جامعه اسلامى امرى عقلایى دینى و بدیهى و جایى براى مناقضه در بود و نبود آنها نیست . آنچه را مجال مناقشه و میدان گفتگوست چگونگى برخورداین جناحها با یکدیگر با حکومت و باارزشهاى اسلامى و محکمات انقلاب است . دراین عرصه هزاران نکته باریکتر زموست که باید شناخت و پاس داشت .
خصایص و وظایف جناحهاى مسلمان
همانطور که در عرصه زندگى فردى انقلابى شدن آسان است ولى انقلابى ماندن مشکل در حوزه فعالیتهاى سیاسى اجتماعى نیز عنوان اسلامى را یدک کشیدن آسان است ولى اسلامى عمل کردن بسیار دشوار.
در بینش اسلام مومنان چون هواى دین در سر دارند و شیفته عینیت بخشیدن به ارزشها و آرمانهاى دینى در رفتار و برخوردهاى اجتماعى لجام گسیخته نمى باشند. آنان پیش از آن که سازندگى جامعه را در نظر داشته باشند حاکمیت و عینیت بخشیدن به ارزشها و باورهاى اسلامى را فرا دید خویش دارند. گروههاى اسلامى پیراسته انداز تکالب تعاند تباغض و تنافر. شعارشان در هر نمازاست :
ربنااغفرلنا ولاخوانناالذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فى قلوبنا غلاللذین آمنواانک روف رحیم 5 .
و تبلور رفتارشان معناى :
رب ادخلنى مدخل صدق واخرجنى مخرج صدق واجعل لى من لدنک سلطانا نصیرا 6 .
جناحها در جامعه اسلامى مکمل یکدیگرند. با نقدها و راهنماییها مشى خویش را تصحیح کرده و بنیان مدینه اسلام را با همکارى و تعاون ایمانى استوار مى سازند:
المومن من المومن کاالبنیان یشد بعضه بعضا .
برخورد جناحهاى مومن با یکدیگراز روى تراحم و تعاطف است[ رحماء بینهم] . مشى و رفتارشان از روى اخلاص و پاسدارى ازارزشهاست . نسبت به طرحها و عملکردهاى جناح مقابل به دیده انصاف و از روى حسن ظن نگریسته و با حضورى فعال در جهت پیاده شدن طرحها و برنامه هاى مثبت تلاشى پى گیر دارند. براى این امام ( ع ) همانطور که [ النصیحه لائمه المسلمین] رااز ویژگیهاى مومنان مى شمارد حضور در جامعه[ اللزوم لجماعتهم] را نیز بر مومنان فریضه مى داند.
جناحهاى اسلامى را ویژگیهاى و وظایف بسیارى است .این وظایف و خصایص در متون دینى روشن و صریح نموده شده است که این مقال را مجال شرح و تبیین آنها نیست . تنها دراین جا به وظایف جناحها در قبال محکمات انقلاب که عدم اهتمام بدان خسارتهاى جبران ناپذیرى را در پى دارد اشارتى کوتاه داریم .
جناحها و محکمات انقلاب
همانگونه که هر دین را ضروریات وارکانى است که مومنان در حوزه آن ضروریات زندگى خود را تنظیم مى کنند وا نکار آن ضروریات از روى آگاهى خروج از دایره دین و جامعه متدینین را در پى دارد هر نظامى را نیز محکماتى است که رخنه در آنها پایه هاى نظام را متزلزل کرده و حمله گران را به عناصرى نامشروع مبدل مى سازد.
محکمات نظام جمهورى اسلامى که پایه هاى نظام اجتماعى امروز کشور ما را تشکیل مى دهند: مکتب نظام تدوین گر مکتب (حوزه هاى علوم دینى ) قانون اساسى و ولایت فقیه است .
ویرانگرى دراین ارکان به مثابه مقابله با نظام جمهورى اسلامى است . چنین دسته ها و گروهها در جامعه اسلامى جایى ندارند. و آتمسفر اجتماع آنها را نمى پذیرند.
مطالعه حوادث سالهاى اول استقرار جمهورى اسلامى و پاکسازى جامعه از لوث وجود چنین باندها و گروهها به وسیله مردم کوچه و بازاراین دیار گواه مدعاى ماست .
متولیات و رهبران گروهها باید هوشیارانه برخورد پیروان و هواداران خویش را بااین محکمات زیر نظر داشته و مکانت این اصول را پاس دارند.
بى شک پاسدارى واحترام به این اصول به معناى فوق اندیشه بودن و دوراز دسترس قرار دادن آنها نیست .
افراط در قداست بخشیدن به این محکمات و وجهه خدایى دادن به آنها خود یک نوع تحریف و ضربه به این اصول است . زیرا تفاوتى بین این که اصولى از بى قداستى قابل اعمال واجرا در صحنه زندگى و جامعه نباشد یاازافراط در قداست بى نقش واثر گردد نمى باشد.
چون در هر دو صورت این اصول و محکمات از صحنه جامعه حذف شده و در اداره زندگى انسانها بى نقش مى گردد.
یاد کرد چند نکته در برخورد بااین اصول مفید مى نماید:
قانون اساسى
قانون اساسى ما نه تنها متکى بر آراء مردم است که برخاسته از آرمانهاى شهیدان این دیار وافکار بزرگان و عالمان دین است . جناحها نسبت به آنچه نص قانون است اگر چند و چون نمایند پااز گلیم خویش بیرون نهاده و زمینه عدم مشروعیت خویش راایجاد مى نمایند. ولى یا اگر در تفسیر مشتبهات این قانون نظرهاى
گوناگونى داده شد و درباره این تفسیرها گفتگو و چند و چون انجام گرفت چه حکمى دارد؟ آیااین انظار به یک تفسیر واقع بینانه کمک مى نماید یااین که باعث خلل در قانون مى شود؟
اگر کسانى متولى تفسیر قانون هستند اعم از مجلس و شوراى نگهبان قانونى را تفسیر و یا تصویب کردند و گرایشهاى فکرى و خطى ناخودآگاه و یا معاذالله خودآگاه در نحوه تفسیر آنان موثر بود آیا جایى براى گفتگو دراین گونه تفسیرها نیست ؟
ولایت فقیه
نظام ما براساس ولایت فقیه است سرپرستى و زمان جامعه اسلامى را بایداسلام شناس عادل مدیر مدبر و هوشمند بر عهده گیرد. قانون اساسى نیز چگونگى انتخاب رهبر را معلوم کرده است .
بى تردید گفتگو دراین که آیا نظام ولایت فقیه ما را به سعادت مى رساند و حمله به نظامى که بنیانگذار جمهورى اسلامى به پیروى از صدها عالم اسلام شناس متعهد براساس آراء مردم پى ریزى نموده است ضربه به ضروریات نظام است . چنین هجوم هایى زمینه را براى ارتجاع به نظام ظاغوتى و حاکمیت استکبار جهانى آماده مى سازد.
ولى ارائه طرح به ولى فقیه اظهار نظر در مسائل اجتماعى یادآورى نکات مورد غفلت و توجه دادن به مسائلى که جامعه را تهدید مى کند از مقوله[ النصیحه لائمه المسلمین] و عناوین حضور مردم در جامعه است .
جناحها دراین زمینه باید چشم بیدار ولى فقیه باشند. نسبت به خطرها توطئه ها هشدار دهند.
ولى فقیه نیز مقام خویش پاس داشته چنان پدرى مهربان همه جناحها را زیر چتر محبت و راهنماییهاى خویش قرار مى دهد.
او افزون بر بسط عدالت نسبت به همه اقشار سایه عفو و رحمت خویش را بر جامعه مى گستراند.امت را به اصول و آرمانها فرا خوانده و به هنگام خطر هشدار مى دهد.این هشدارها ممکن است در برخى موارد به ذائقه جناحى ناخوش آید و جناحى دیگر را شادمان سازد ولى آنچه ولى فقیه فرا دید دارد نه جانبدارى از جناحى دون جناحى دیگراست که هشدار به انحرافها و بیدارى نسبت به توطئه هاى پنهانى است .
امام راحل که مقتداى ما در سبک رهبرى و مدیریت امت است بارها نسبت به عملکرد جناحهاى اسلامى هشدار دادند و در برخى موارد با کنایه اى رساتراز تصریح برخوردهایى از هر دو جناح را محکوم کردند. در عین این که
سردمداران جناحهاى اسلامى راافرادى دلسوز و برخوردار از سابقه اى نیک مى دانستند.
مقام معظم رهبرى نیز به پیروى ازامام راحل قدس سره این سیره را فرادید نهاده و در همین منشور بیدارى با لحنى آمیخته با نگرانى گروههاى اسلامى را هشدار داده و به برخوردى سالم و سازنده فرا خواندند.
حوزه هاى علوم دینى
نهادهاى پرورش عالمان دینى که امروز عنوان : حوزه هاى علوم دینى را به خود گرفته است برخاسته از متن دین و ضرورت استمرار آئین خاتم است .
این نهاد مقدس در فراز و نشیبهاى مخوف و خطرساز چهارده قرن باورها و آرمانهاى دینى را پاس داشته و در حراست آرمانهاى اسلامى و انسانى خطرها وایثارها کرده است و براى حفظ هراصلى ازاصولى الهى وانسانى تشیع خونها نثار نموده است .
تردیدى نیست که حوزه هاى علمیه و علماء متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات وانحرافات و کجرویها بوده اند. علماى بزرگ اسلامى در همه عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند.
آنان در سختترین شرایط با پاسخگویى به شبهه ها تبیین نیازهاى دینى فرد و جامعه
اسلامى مکتب رااز حذف تحریف و بدعت حفظ کرده و علوم آل محمد را با خود دل خوردنها و تحمل رنجها به ما رسانده اند.امام راحل دراین زمینه فرموده است :
[ اگر فقهاى عزیز نبودند معلوم نبودامروز چه علومى به عنوان علوم قرآن واسلام واهل بیت علیهم السلام به خورد توده ها داده بودند].
عالمان دین افزون بر تبیین عصرى معارف وارزشهاى مکتب در نهضتها و جنبشهاى اسلامى انگیزاننده و جلودار بودند. مرورى بر وقایع جنبشهاى اسلامى در آسیا و آفریقا گواه این مدعاست .
چند و چون در اصل وجود حوزه ها یاانکار نقش حیاتى و تاریخى آنان همسویى با آرزوى دیروز وامروز ستمکاران و هوامدارانى است که دین را مانع سیطره خویش در جوامع اسلامى دیده و در هر یورش با سیلى جوانان برومند و شیفته آرمانها وارزشهاى اسلامى روبه رو شده و عقب نشینى کرده اند.
ولى پرسش در جهت زایش و بسط معارف اسلامى و[ ان قلت] در جهت تبیین عصرى و متناسب با نیازهاى نوپیداى جامعه نه تنها پسندیده که فریضه است .
انتقاداز رفتار روحانیانى که لباس پیامبر را آلت رسیدن به مال و مقام و عنوان کرده اند از مقوله کمک به تهذیب حوزه هاست . چه روحانیان قیم توده ها نیستند که مفسر و تبلورارزشهاى دینى و مقتداى مردم در این راستایند.
ولى عمل ناپسند یک روحانى و یا تحجر فکرى یک گروه را دستاویز کردن و به این بهانه اصل روحانیت را زیر سوال بردن ضربه به ارکان و محکمات دین است .
حوزه هاى علوم دینى در پاسخگویى به پرسشهاى نو پیدا باید پیشگام باشند. در درون حوزه غنودن و به هنگام هجوم فریاد واسلاما برداشتن منافى وراثت عالمان از رسولان است . وارث رسول خود به سراغ پرسشها مى روداو درانتظار آمدن مریض نمى ماند بلکه خود آستین همت با زده به سراغ دردمندان و نیازمندان مى شتابد چه او چونان پیامبران خدا طبیبى روحانى دوره گردى است نه پزشکى مطب نشین[ طبیب دوار بطبه] .
مباد که روحانیان وظیفه خویش پاس نداشته زبان دیگران را با عدم انجام رسالت خویش علیه خود بازگذارند.اگر حوزه ها و روحانیان بیدار زمان شناس و آیت ارزشهاى اسلام باشند و در همه سنگرهاى فکرى و فرهنگى حضور فعال و درخور زمان داشته باشند مجالى براى تردید در توان و یا نقش آنان پیدا نخواهد شد.
دین
چند و چون در باب دین مادامى که به حذف حکم بدعت و تحریف در مکتب منجر نشود نه تنها مطلوب است که خواسته قرآن و مفسران وحى است . صحایف دینى اگر مورد پرسش و مراجعه قرار نگیرند ناگشوده مى ماند و فلسفه وجودى خویش را که هدایت بشر در گسترده تاریخ است از دست خواهند داد.
خاتمیت اسلام به این است که در هر زمان و شرایطى با پرسش از آن خوراک فکرى متناسب و هدایتى در خور براى انسانها به ارمغان مى آورد: [توتى اکلها کل حین] .
البته گشودن باب پرسش در دین نباید تبدیل به چالش و عقب نشینى ازارزشها و حذف جایگاه و مکانت آن گردد چه مبارزه با دین در هر زمانى مى تواند شکل مخصوص به خود را داشته باشد.
نقش دین را در جامعه کم رنگ نمودن و سیاست واداره نظام را مقوله اى جدااز دین پنداشتن و یا شعارها باورها وارزشهاى دینى را نه تطبیق و تفسیر که با فرضهاى از پیش پذیرفته شده تحریف کردن مى تواند از مظاهر چالش پذیرى در دین باشد چنانکه عرضه افکار متحجرانه و ناهمگون با نیازهاى نسل امروز به نام دین و عمل نکردن عالمان دینى به شعارها و عدم تبلورارزشهاى اسلامى در زندگى آنها نیز مى تواند غیرمستقیم به انزوا و تضعیف نقش
دین بینجامد.
دراین راستا بایسته است متولیان نهادهاى اساسى نظام واصنافى که عنوان دینى دارند مقام و مکانت خویش پاس دارند و در خرج این عناوین مقدس گشاده دل و سخاوتمند نباشند زیرا ضربه اى که ازاین ناحیه بر مکتب و محکمات آن وارد مى آید به مراتب از حمله دشمن شکننده تر خواهد بود.
حوزه هاى علوم دینى که به حق آرم دین و معنویت را بر سینه دارند باید چونان انبیاءالهى از موضع دینى نسبت به همه اقشار و گروههاى سیاسى جامعه برخورد کنند و صراحت دینى خویش را در پاسدارى ارزشها و حاکمیت مقررات دینى نسبت به همه جناحها اعمال کنند.
جانبدارى از یک جناحى در مشاجراتى مشتبه که چند و چون آن دعوى بر مردم روشن نیست ایمان مردم را سست کرده واعمال غلط آن جناح به حوزه ها منسوب خواهد شد.
حوزه هاى علوم دینى اقیانوس ژرف و بى کرانى است که گر چه مشرب خطوط فرهنگى و فکرى جوامع است ولى هیچ گاه این بیکرانه آب حیات در رودخانه هاى خطوط سیاسى نگنجد.
هیچ جناحى سزاوار نیست خود را جناح روحانى به طور مطلق انگاشته و متولى تفسیر دین و نظام بداند. حوزه هاى علوم دینى متعلق به آل محمد(ص )است . هزار و چهارصدسال سابقه پرافتخار حوزه را در پاى منافع گروهى ذبح کردن خیانتى نابخشودنى است .
گروههاى مومن سیاسى نیز باید توجه کنند که اگر گروهى از روحانیت و دین و فقاهت وام گرفت و بااین حربه بر جناح دیگر حمله کرد در مقابله با آن ارزشها باورها و نهاد مقدس روحانیت را به هنگام دفع حمله جناح مقابل پاس دارند. زیرا حمله به این ارزشها کوبیدن جناح مخالف نیست . حمله به بن و ریشه خویش است . ضربه به ناموس و آیین و اساس نظام است . دراین مقوله گفتنیها بسیاراست که در مجالى دیگر خواهد آمد.