امکانات مقاله فونت درشتر فونت ریزتر نسخه متنی نسخه چاپی ارسال به دوستان نظرات بینندگان 0/5 1 2 3 4 5 دستورالعملى از عالم متقى ، شیخ عباس قمى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


حوزه هاى علوم دینى را ویژگیهاى است در خوراقتدا و نارسایى هایى است بایسته پیرایش .

طالبان علوم دینى بى آنکه از: مجازات و پاداشى در سیستم آموزشى برخوردار باشند. با حرص و ولعى شگفت آور به فراگیرى دانشهاى مجود مى پردازند و دراین راه نستوهند و ناآرام .

آنان دراین تلاش مقدس نه تنها به نام و نان نمى اندیشند که رفاه و آسایش خویش را فداى تعلیم و تبلیغ علم دین مى کنند.

عامل پیدایى این خصلت علم پرور انگیزه اى دینى و فریضه شرعى است .

آنان در قلمرو عمل به تکلیف . همه توان و دارائیهاى خویش را به مسلخ مى برند. تا علوم آل محمد را در هر دوره و زمانى زنده نگه دارند.

دراین راستااست که عالمان بسیارى دراین حوزه ها پرورش یافت و قله هاى بلندى در عرصه دانش دینى پدید آمد.

سوکمندانه در بستر تاریخ بر تارک این سیماى نورانى لکه هایى پدید آمد که حوزه ها رااز درخشندگى و بالندگى بازداشت .

واز نقش آفرینى در عرصه زندگى بشر به گوشه اذهان و قلمرواعمال فردى محصور کرد.

این پدیده عدم نگرش به اسلام به عنوان آیین زندگى و قانون اداره جامعه و کاستى در عرض اسلام دراین ابعاد بود.

لذا در حوزه ها عالمان بسیارى پرورده شد ولى هادیان بشر و منادیان فضیلت و آنانکه شمع جمع حیات انسان باشند اندک بودند.

در هر دوره اى افرادى انگشت شمار رسالتى برونحوزوى احساس کرده و براساس نیاز مردم و با زبان روز زلال احکام دین را نشر دادند.

محدث عالیمقام مورخ بزرگوار و زاهد وارسته مرحوم حاج شیخ عباس قمى (قدس سره الشریف )از ستارگان درخشان حوزه هاى علوم دینى در تاریخ معاصر است .

او بااینکه علوم رسمى حوزه ها بویژه فقه اصول و
رجال را بخوبى فرا گرفت رسالت خویش را در بسنده کردن به کرسى تدریس ندانست .

بلکه چونان اسلاف واسایتد خویش : مرحوم شرف الدین میرزاى نورى و آغابزرگ طهرانى در دو سنگر منبر و قلم به تبیین معارف ارزشها و اسوه هاى دینى پرداخت و دراین زمینه کتابهاى گراسنگى پدید آورد.

امواج معنوى مواعظ او هنوز در فضاى این مرز و بوم طنین اندازاست و کتاب مفاتیح الجنانش روح و جان ما را نشاط شادابى معنوى مى بخشد.

نوشته فرا دید شما دست آوردهاى گرانسنگ اواز متون نورانى دین و تجربه هاى طولانى او در زمینه تبلیغ واخلاق مبلغ مى باشد.

امید آنکه مبلغان دین را معنویت و مهارت افزاید. روحش شاد و راهش پر رهروباد.

براهل منبر و روضه خوانهاست که در کار خویش امورى را پاس دارند تا در زمره بزرگشماران شعائرالهى قرار بگیرند و برارشاد و هدایت بندگان خدا توفیق یابند.

1.اخلاص و دورى از ریا.

از پیامبر اسلام (ص) روایت شده است :

ان اخوف مااخاف علیکم الشرک الاصغر. قالوا: و ماالشرک الاصغر یا رسول اله ؟ قال :الریاء. قال : یقول الله عزوجل یوم القیامه اذا جازالعباد باعمالهم :اذهبواالى الذین کنتم تراون فى الدنیا فانظروا هل تجدون عندهم عندهم الجزاء . 1
ترسناکترین چیزى که از آن بر شما بیم دارم : شرک کوچک است . گفته شد:اى پیامبر خدا شرک کوچک چیست ؟ فرمود :[ریا]. سپس فرمود: خدا در
روز قیامت که پاداش بندگان رااعطا مى کند به آنان فرماید: بروید نزد آنانى که برایشان ریا کردید و بنگرید که پاداش کارهایتان پیش آنان است .

امام صادق علیه السلام به عباد بن کثیر بصرى فرمود:

ویلک یا عبادایاک والریا فانه من عمل لغیرالله و کله الله الى من عمل له . 2
واى بر تو اى عباد!از ریا دورى کن . هر کس براى غیر خدا کار کند خدااو را به همان کس واگذارد.

بایسته است : واعظ در کار خویش وجه خداى تعالى وامتثال فرمان او را در نظر بگیرد واصلاح نفس خود وارشاد را نردبان رسیدن به متاع و موقعیت دنیایى قرار ندهد که در صف تبهکارانى در آید که رشته کار خویش از دست داده اند و گمان دارند که خوب کار مى کنند 3 . مقام اخلاص بسیار والاست و خطرهاى بسیارى هم دارد و خیلى دقیق است و تحصیل آن دشوارازاین روى طالب آن باید تیز بین باشد و نستوه . سزاوار است : واعظ آنچه را مى گوید خود به کار بند تا چونان چراغى نباشد که خود را تباه سازد و بسوزد و دیگران را نور و فروغ بخشد.

2. راستى و راستگویى .

ازامام ششم علیه السلام روایت شده است :

ان الله عزوجل لم یبعث نبیاالا بصدق الحدیث واداءالامانه الى البر والفاجر . 4
همانا خداى عزوجل هیچ پیامبرى را نفرستاد مگر به راستگویى و برگرداندن امانت به امانت گذاران چه نیک و چه بد.

ابى کهمس گوید:ازامام صادق علیه السلام پرسیدم : عبدالله بن ابى یعفور شما را سلام مى رساند. حضرت مى فرمود: بر تو و براو سلام . وقتى نزد عبدالله رفتى سلام مرا به او برسان و بگو: جعفربن محمد گفت : بنگر چه عاملى على علیه السلام را نزد پیامبر به این مقام رساند همو را مراعات کن و پاس دار. همانا على علیه السلام با راستى در سخن واداى امانت آن جایگاه بلند را نزد پیامبر کسب کرده است . 5

و نیزامام صادق علیه السلام فرمود:

لا تنظرواالى طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شى اعتاده فلو ترکه استحوحش لذلک ولکن انظرواالى صدق حدیثه واداءامانته . 6
به رکوعها و سجده هاى طولانى افراد نگاه کنید زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشند واگر آن را ترک کنند وحشت کنند بلکه راستگویى و امانتدارى او را بنگر.

بنابراین از سخن دروغ وافترا به خدا و حجتهاى او و علماى دین دورى کن . نه بر حدیث بیفزار و نه در آن تدلیس کن و نه دروغى را به عنوان زبان حال نقل کن .

ازامام باقر علیه السلام نقل شده است :

ان الله عزوجل جعل للشراقفالا و جعل مفاتیح تلک الافقال الشراب و الکذب شرمن الشراب . 7
البته خدا بر بدیها قفلها زده و کلید آنها را میخوارگى قرار داد. دروغگویى از شرابخوارى هم بدتراست .

باز مى فرماید:

ان الکذاب هم خراب الایمان. 8
دروغ ایمان را ویران مى کند.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود:

لا یجد عبدا حقیقه الایمان حتى یدع الکذب جده و هزله .
بنده حقیقت ایمان را نچشد تااین که دروغ جدى و شوخى را وانهد.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

اتقواالکذب الصغیر منه والکبیر فى کل جدو هزل فان الرجل اذا کذب فى الصغیراجترى على الکبیر . 10
از دروغ کوچک و بزرگ جدى و شوخى آن پروا گیر زیرا آن که دروغ کوچک را مرتکب شود نسبت به دروغ بزرگ جرات یابد.

3.اجتناب و دورى از غنا.

مجلسى[ ره] در بحار به نقل از تفسیر عیاشى ازامام باقر علیه السلام روایت مى کند: رواى گفت : در محضرامام صادق علیه السلام بودم که مردى به آن حضرت عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت من مستراح مى روم همسایه هایى دارم که کنیزانى دارند آواز مى خوانند و تار مى زنند بسا مى شود که در آنجا بیشتر مى نشینم تا به آواز آنان گوش دهم .

حضرت فرمود:این کار را مکن . مرد گفت : با پاى خود که به سراغ آن نمى روم بلکه بطوراتفاق بگوش مى خورد.

فرمود:مگر نشنیدى خداوند مى فرماید:

ان السمع والبصر والفواد کل اولئک عنه مسولا . 11
آن مرد گفت: چرا به خدا سوگند گویا تا کنون این آیه قرآن رااز هیچ کس نشنیده ام . به خواست خدااین کار را نخواهم کرد واز آن استغفار مى کنم واز خدا آمرزش مى طلبم .
حضرت فرمود: بلند شو و برو غسل کن تا مى توانى نماز بگذار زیرا به کار بزرگى اشتغال داشته اى .اگر بر همان حال مى مردى بدترین حالت را داشتى خدا را سپاس گوى توبه کن از آنچه او را ناگواراست زیرا آنچه را خدا مکروه مى دارد زشت و قبیح است . زشتیها را به اهلش واگذار زیرا هر کارى رااهلى باشد 12 .

4.اباطیل را ترویج نکند و فاجر و فاسق را مدح ننماید.

از پیامبراسلام[ ص] روایت شده است :

اذا مدح الفاجراهتزالعرش و غضب الرب . 13
آن گاه که فاجر مدح شود عرش خدا بلرزد و پروردگار خشمگین گردد.

5. بزرگان دین را سبک نشمارید.

6.اسرار آل محمد علیه السلام را در منبر فاش نکند.

زیرا ممکن است عامه مردم ظرفیت درک مقامات آنان را نداشته باشند وانکار آن کنند.

7. سخنان او باعث اختلاف و فساد در زیمن و مایه نشر فتنه نشود.

8.اعانت ظالمان نکند.

خدا در قرآن کریم مى فرماید:

ولا ترکنوا الى الذین ظلموا فتمسک النار . 14
و در روایت از پیامبراسلام[ ص] آمده است :

اذا کان یوم القیامه نادى مناد این الظلمه واعوانهم و من لاق لهم دواه او ربط لهم کیسااو مد لهم مده قلم فاحشروهم معهم . 15
چون روز قیامت شود منادى ندا دهد: ستمکاران یاران آنان و آنان که برایشان دواتى جوهر کرده و سرکیسه اى بسته اند و یا قلمى سر کرده اند کجایند؟ همه
را با هم محشور کنید.

در وصیت امام امیرالمومنین علیه السلام به کمیل علیه الرحمه چنین آمده است :

یا کمیل ایاک لاتطرق ابواب الظالمین للاختلاط بهم ... وانى اضطررت الى حضورهم فدوام ذکرالله تعالى و توکل عیه واستعذ بالله من شرورهم واطرق عنهم وانکر بقلبک فعلهم واجهر بتعظیم الله تعالى لتسمعهم فانک بها توید و تکفى شرهم . 16
مبادا در خانه ستمکاران را بکوبى و با آنان همدم گردى ...اى کمیل !اگر مجبور شدى با آنان هم مجلس شوى پیوسته خدا را یاد کن و براو توکل نما واز شر آنان به خدا پناه ببر.از آنان چشم برگیر سر به زیرانداز و با قلب خود کارشان راانکار کند. بلند خدا را به بزرگى یاد کن تا آنان بشنوند و هیبت تو آنان را بگیرد واز شرشان درامان مانى.

امام على ابن الحسین علیه السلام در ضمن نامه اى به محمدبن شهاب زهرى مى نویسد:

اولیس بدعاایاک حین دعاک جعلوک قطباادا روابک رحى مظالمهم و جئرا یعبرون علیک الى بلایاهم و سلماالى ضلالتهم داعیا غیهم سالکا سبیلهم یدخلون بک الشک على العلماء و یقتادون بک قلوب الجهال الیهم فلم یبلغ اخص وزرائهم و لااقوى اعوانهم الادون ما بلغت من اصلاح فسادهم واختلافا لخاصه والعامه الیهم فمااقل ما عطوک فى قدر مااخذ و امنک و ماایسر ما عمروا لک فى کنف ما خربوا علیک فانظر لنفسک فانه لاینظرلها غیرک و حاسبها حساب رجل مسول . 17
آیا چنین نیست که : با فراخوانى و به دربار خود مى خواهند تو را قطبى کنند تا
آسیاب مظالمشان را بر محور تو به گردش در آورند و پلى کنند تااز آن به سوى ظلم و ستم بر مردم عبور کنند و نردبان گمراهى خویش سازند و مبلغ روزگار سیاه و به راه خود بکشانندت ؟ در دل تو نسبت به علماى حقیقى تردیدافکنده و به وسیله تو دل مردم نادان را به خود جلب کنند. مقربترین وزیران و نیرومندترین معاونان ویران آنان کمتراز تو مفاسدشان را در نظر مردم توجیه کرده و خاصه و عامه را به دربار آنان مى کشانند. چه مزد ناچیز واندکى در برابر بهره سرشارى که از تو مى برند به تو مى دهند. در برابر آبادى مختصرى که در زندگى تو پیش مى آورند چه ضربه سختى بر بنیاد هستى وانسانیت و زندگى جاودان تو مى زنند تو خود باید خود را بپایى دیگرى نیست که تو را بپاید. باید خود را به عنوان کسى که به زودى مورد باز خواست الهى قرار خواهد گرفت حسابرسى و مواخذه کنى .

9. گناهکاران را مغرور نسازد و مطلبى را که به فاسقان جرات در کارشان دهد نگوید[ زیرا فقیه کامل آن است که مردم رااز رحمت خدا و از روح و بشارت الهى مایوسشان نگرداند واز مکرالهى درامانشان ندارد]. 18

10. گناهها را درانظار مردم سبک و کوچک نشمارد.

در ضمن وصایاى پیامبر[ ص] به ابن مسعود آمده است :

[ هیچ گناهى را خرد و حقیر مشمار.از گناهان بزرگ برکنار باش زیرا در روز قیامت هر بنده اى که به گناهان خود بنگرد به جاى اشک از چشمانش چرک و خون بارد]. 19

خداى تعالى مى فرماید:

[یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان
بینها و بینه امدا بعیدا]. 20

امام ششم علیه السلام فرمود:

[ اتقواالمحقرات من الذنوب فانها لاتغفر. قلت : و ماالمحقرات ؟ قال :الرجل یذنب الذنب فیقول : طوبى لى لولم یکن لى غیرذلک]. 21
از گناهان کوچک بپرهیز زیرا آنها آمرزیده نشوند. گفتم : آنها کدامند؟

فرمود: مرد گناهى کند و با خود گوید: خوشا بر من اگر جز آن گناهى نداشته باشم .

آن حضرت در جاى دیگر مى فرمایند:

[اذااخذالقوم فى معصیه الله عزوجل فان کانوا رکبانا کانوا من خیل ابلیس وان کانوا رجاله کانوا من رجالته]. 22
هنگامى گروهى گناهى را مرتکب شوند اگر سواره باشند از سواره نظامان شیطانند واگر پیاده باشند پیاده نظام اویند.

11. قرآن را با راى خود تفسیر نکنند.

به سند صحیح از پیامبر وامامان علیهم السلام رسیده است که تفسیر قرآن جز با روایت صحیح و نص صریح جایز نیست .

ابن عباس از پیامبر روایت کرده است :

[ من قال فى القرآن بغیر علم فیتبوا مقعده من النار]. 23

هرکس قرآن را بدون آگاهى و دانش تفسیر کند نشیمنگاه او پرآتش گردد.

و عامه از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت کرده اند:

[ هرکس قرآن رااز پیش خود تفسیر کند ولو دراین تفسیر به حق رسد خطا کار باشد]. 24

12. براى سخنان معصومین توجیهات ناسالم و باطل نکند و در آنها
تصرفات و تحلیلهاى خنک و رکیک ننماید چنانچه در روزگار ما رواج دارد اعاذناالله تعالى .

13.اگر مجتهد نیست در زمینه احکام فتوا ندهد.

نقل گفتار تکان دهنده سید بزرگوار پارسا زاهد سعادتمند دوران قدوه عارفان چراغ فروزان مجتهدان صاحب کرامتهاى روشن ابى القاسم رضى الدین سید بن طاووس قدس سره که خداوند نامش را در ملکوت اعلى بلند گرداند دراین زمینه بس است :

من مصلحت و نجات خودار در دنیا و آخرت در کناره گیرى از فتواى در احکام شرعیه دانستم زیرا روایات رسیده دراحکام از فقهاى اصحاب ما در مورد تکالیف شرعیه بسیار مختلف است و شنیدم که خداى جل جلاله به عزیزترین آفریده خود در بین خلایق محمد صل الله علیه و آله فرمود:

ولوتقول علینا بعض الاقاویل . لاخذنا منه بالیمین . 24 ...
دیدم اگر کتابى در فقه براى عمل به آن بعداز خود مى نوشتم خلاف پارسایى و ورع از فتوا دادن بود و مشمول تهدید آیات نامبرده مى شدم زیرا وقتى خداوند پیامبر عزیز خود و داناى جهانیان را چنین عتاب کند پس اگر من به ناحق حکمى کنم یا فتواى خلافى درهم با تالیفى ناصواب کنم یا دراین موارد خطا کنم در حضوراو روز قیامت چه حالى خواهم داشت 25 ...

14. به هنگام بیان فضایل و مقامات پیامبران وامامان معصوم علیهم الصلوات والسلام مطالبى را نگوید که (نزد خردمندان ) مایه نقص آنان گردد.

15.اگر توان پاسخ نیکو به شبهه هاى عقیدتى را ندارند وارد آن نشود واساس دین و عقیده مردم را ویران نسازد.
16. با نرمى و مدارا رفتار کند که نرمى در همه کارهااصلى است اساسى و بزرگ .

در پایان وصیت خضر به حضرت موسى علیه السلام آمده است :

[ هیچ کس را برگناهى سرزنش مکن . دوسترین کارها نزد خداى تعالى سه چیزاست :

میانه روى به هنگام توانگرى گذشت در توانایى و قدرت بر کیفر و نرمى با بندگان خدا.

هرکس در دنیا با دیگرى نرمى کند خداوند در آخرت بااو نرمى و مدارا کند]. 26

در این زمینه فرمود[ص]پیامبر :

ان هذاالدین لمتین فاوغل فیه برفق ولاتبغض الى نفسک عباده الله فان المنبت لاارضا قطع ولاظهرا ابقى . 27
البته این دین متین و محکم است دراو با نرمى داخل شوید. عبادات خدا را بر نفست ناگوار مکن . شتابنده در سفر مانده گردد نه راه به جایى برد و نه مرکبى براى او ماند.

این معنا را سعدى شیرازى چنین بیان کرده است :

کارها بر وفق و تامل برآید و مستعجل به سر درآید.

به چشم خویش دیدم در بیابان که آهسته سبق برداز شتابان سمند بادپااز تک فروماندشتربان همچنان آهسته مى راند 28
17. سخن را براى هدفهاى باطل دارز نکند و در وعظ خویش منظور شخصى نداشته باشد.

18. سزاوار است (بویژه در غیرایام عاشورا) حالتهاى روحى مردم را
مراعات نماید. به اندازه اى ذکر مصیبت نماید که دلها رمیده نشود و گفته ها سست نگردد. مثلا مصیبتهاى بسیار فجیع و دلخراش را بر زبان نیاورد.

محدث فاضل مورخ متبحر میرزا هادى خراسانى نجفى ایدالله برایم نقل کرد:

در عالم خواب دیدم : گویا در یکى از حجره هاى صحن امیرالمومنین علیه السلام هستم و همه امامان معصوم علیهم السلام یا بیشتر آنان در آنجا نشسته اند و مردى ازاهل منبر براى آنان روضه مى خواند تا گفتارش به اینجا رسید که : شمر به سکینه گفت :اى دختر خارجى ! دیدم حضرت امیر[ ع] ازاین سخن ناراحت شد و به سختى روى درهم کشید و رنگ چهره آن حضرت تغییر کرد. چون چنین دیدم به آن مرد روضه خوان اشاره کردم و گفتم : بس کن ! حال امیر المومنین ( ع ) را نمى بینى .

امیرالمومین ( ع ) فرمود: آن سخن هم که دیروز خودت گفتى کمترازاین نبود. به یادم آمد که من دیروز مصیبت آویختن سرابوالفضل رااز سینه اسب خوانده بودم عذر خواستم و توبه کردم .

19.امر به معروف و نهى از منکر کند.

پیامبراسلام صلى الله علیه وآله فرمود:

اذا ظهرت البدع فى امتى فیظهرالعالم علمه والا فعلیه لعنه الله والملائکه والناس اجمعین . 29
وقتى بدعتها مطالب نو پیداى مخالف دین پیدا شد بر عالم است آنچه را حق است بعه مردم بگوید و علمش را آشکار کند وگرنه لعنت و نفرین خدا فرشتگان و همه مردم بر او باد.
نیز روایت شده است :امیرالمومنین علیه السلام در خطبه اى پس از حمد و ستایش خداوند فرمود:

اما بعد فانه انما هلک من کان قبلکم بحیث ما عملوا من المعاصى ولم ینههم الربانیون والاحبار عن ذلک فانهم لما تمادوا فى المعاصى نزلتبهم العقوبات فمروا بالمعروف وانهوا عن المنکر. واعلمواان الامر بالمعروف والنهى عن المنکر لن یقربااجلا ولن ینقصان من رزق .ان الامر ینزل من السماءالى الارض کقطرالمطرالى کل نفس بما قدرالله زیاده او نقصان . 30
عامل تباهى و هلاکت پیشینیان آن بود که خدا را نافرمانى مى کردند ولى عالمان آنان بازشان نمى داشتند. چون نافرمانى آنان ادامه یافت و عالمان آنان را جلوگیر نشدند عقوبتها بر آنان فرو ریخت . بنابراین امر به معروف و نهى از منکر کنید. بدانید که اجراى این دو فریضه نه اجل را نزدیک مى کند و نه روزى را قطع مى نماید زیرا روزى هر کس چونان قطره هاى باران از بالا کم یا زیاد برسد.

مرحوم کلینى و دیگران ازامام صادق علیه السلام روایت کرده اند :[خداى عزوجل دو فرشته را فرستاد تا شهرى را بر سراهل آن خراب کنند. چون به آن شهر رسیدند مردى را دیدند که با خدا راز و نیاز مى کند.

یکى از آن دو به رفیق خود گفت :این اهل دعا و زارى را نمى بینى ؟ گفت :او را مى بینم ولى باید دستور پروردگارم رااجرا کنم .او گفت : ولى من کارى نکنم تا به پروردگار مراجعه کرده و کسب دستور جدید کنم . به درگاه حق رجوع کرده و آنچه را دیده بود عرضه داشت . خداوند دستور اجراى فرمان را داد و فرمود:این مرد هرگز براى اجراى دستورات من روى ترش نکرده است]. 31
از امام رضا علیه السلام روایت شده است :

کان رسول الله صلى الله علیه و آله یقول :اذاامتى تواکلت الامر بالمعروف والنهى عن المنکر واحد على الاخر فلیاء ذنوابوقاع من الله 32
رسول خدا بارها مى فرمود: هرگاه امت من امر به معروف و نهى از منکر به یکدیگر وانهند باید منتظر بلاى الهى الهى باشند.

نیزازامام ششم[ ع] روایت شده است :

[پیرمرد عابدى در بنى اسرائیل بود پیوسته عمرش به عبادت الهى مى گذشت . یک وقت به هنگام عبادت چشم او به دو کودک افتاد که خروسى را گرفته پرهاى او را مى کندند.

او به عبادت خودادامه داد و آنان رااز آزار خروس باز نداشت . خدا به زمین دستور داد:این مرد را در خد فرو ببرواو تا روزگار روزگاراست و تاابدالابدین به قعر زمین فرو رود]. 33

وهمان حضرت فرمود:

[پیامبراکرم[ ص] فرمود: چه حالى خواهید داشت وقتى زمان شما بدکار گردند و جوانان شما فاسق شوند و شماامر به معروف و نهى از منکر نکنید؟ عرض شد یا رسول الله چنین چیزى ممکن است پیش آید؟ فرمود: آرى بدتراز آن چگونه باشید وقتى امر به منکر کنید و نهى از معروف ننماید؟ عرض شد چنین خواهد شد؟ فرمود: آرى . بدتراز آن چطور خواهید بود آنگاه که معروف را منکر بدانند و منکر را معروف شارند؟] 34

نیز آن حضرت فرمود:

[مردم رو به خوبى باشند مادامى که امر به معروف و نهى از منکر کرده و همدیگر را درانجام خوبیها یار و کمکار باشند ولى چنانچه ترک این دو

فریضه بزرگ کنند برکت از زندگیشان گرفته شود به جان هم افتند و در زمین و آسمان فریادرسى نیابند]. 35

20. مطلبى را که ذلت امام حسین علیه السلام واهل بیت گران مقامش را برساند نگوید.

زیرا آنجناب آقا و بزرگ سرفرازان و غیرتمداران بود. جان دادن زیر شمشیر را برخوارى و ذلت برگزید و با نداى بلند روز عاشورا فریاد کرد:

الا وان الدعى وابن الدعى قدرکزبین ائنین : بنى السله والذله و هیهات مناالذله یا بى الله ذلک لنا و رسله و للمومنین . 36
ناپاک و پسرناپاک مرا بر سر دو راهى نگهداشته : مرگ یا ذلت ! هرگز من تن به ذلت نمى دهم . هیهات که زبونى را قبول کنم . نه خدا به ذلت من راضى است و نه رسول خدا و نه مردان باایمان و...

استاد محدث متبحر ما حاج میرزاحسین نورى خدا مرقدش را نورباران کند در دارالسلام حکایتى دارد که گزیده آن این است :

یکى از بزرگان اهل منبر درخواب دید رستاخیز برپا شده است مردم وحشت زده اند و هر کس به احوال خویش مشغول کارگزاران و موکلان حساب مردم را به پاى حساب مى برند و با هر فردى گواه و مامور جلبى است تااین که مرا به پاى حساب بردند. در آنجا منبرى بود بسیار بلند و پر پله . سیدالمرسلین صلى الله علیه و آله بر بالاى آن منبر نشسته و على[ ع] بر پله اول بود و مردم را حساب مى رسید. همه در برابراو صف کشیده بودند. نبوت به بمن رسید. با عقاب به من فرمود:

چرا فرزند عزیزم حسین را به خوارى نام بردى واو را به خوارى نسبت دادى ؟ من در جواب آن حضرت حیران شدم و چاره اى جزانکار ندیدم . ناگاه در

بازوى خود دردى احساس کردم گویا میخى بر آن فرو کردند. چون به پهلوى خود نگاه کردم دیدم : مردى طومار در دست دارد. آن مرد طومار را به من داد. طومار را گشودم . تمام صورت مجلسها و منابر من در آن به طور مفصل ثبت شده بود. آنچه از من پرسش شد و من منکر گشتم در آن درج شده بود. آن خواب سبب گردید که آن سید منبر و موعظه را رها کند . 37

نیزاستاد ما فرمود:

سید حمیرى یا جعفر بن عفان الظائى برخورد کرد سید حمیرى به جعفربن عفان گفت : واى بر تو آیا تو درباره آل محمد صلى علیه و آله این شعر را سرودى .

ما بال بیتکم تحزب سقفه وثیا بکم من ارذل الاثواب چه شد خانه آنان را که سقفش خرابه چرا جامه تان پسترین جامه ها شد
جعفر در پاسخ گفت : مگر غیرازاین بود؟ سید با ناراحتى گفت :اگر از مدح نیکوى آنها ناتوانى لب فروبند. آیا آل محمد علیهم السلام را چنین وصف مى کنند؟ من تو را معذور مى دارم طبع چنین است و سطح فکرت همین ولى من مدح گفته ام که ننگ مدح تو رااز دامن پاک آنان مى سترد:

اقسم بالله و آیاتهوالمرء عماقال مسئول ان على ابن ابى طالب على التقى والبر مجبولکان ذالحرب مزقهاالقناواجحمت عنها عنهاالبهالیل یمشى الى القران و فى کفهابیض ماضى الحد مصقول مشى العفرنابین اشباله ابرزه للقنص الغیل ذاک الذى سلم فى لیله علیه میکال و جبریل
میکال فى الف و جبریل فى الف و تیلوهم سرافیل لیله بدر مدداانزلواکانهم طیراابابیل]. 38 به خدا قسم و آیاتش مرد مسوول قول و گفتارشکه على زاده ابى طالببر و تقواش بود قالب چون که پیکار نیزه باران بودخیر گردان از آن گریزان بود مى شدى سوى هر نبرد وبه دست تیغ بران و تیرش اندر شستهمچو شیرى میان اشبالش برشکارى گشوده چنگالش آن که دادش سلام در یک شب جبرئیل و مکال خوش مشرب هر کدامى هزاره اى همراهبدسرافیلشان ز پى درگاه در پى بدر به هرامدادىچون ابابیل آمدند زدى
درباره آن بزرگان چنین باید شعر سرود. سروده تو لایق تنگدستان و درماندگان است . جعفر پیشانى او را بوسید و گفت : تواى اباهاشم به حق سرور شاعران و ما پیراون توییم .

والسلام

پاورقى ها
1. بحارالانوار ج 69.33 چاپ بیروت .
2. اصول کافى ج 2.293.
3. آیه 104 سوره کهف دراین عبارت به استخدام گرفته شده است .
4. اصول کافى ج 2.104.
5. همان مدرک .
6. همان مدرک .105.
7. همان مدرک 339 بحارالانوار ج 69.237236.
8. اصول کافى ج 239.2 بحارالانوار ج 69.247.
9. اصول کافى ج 340.2 بحارالانوار ج 69.249. بااندک تفاوت : لایجد عبد طعم الایمان حتى یترک الکذب...
10. اصول کافى ج 2.338.
11. سوره اسراء آیه 36.
12. تفسیر عیاشى ج 2.292.
13. بحارالانوار ج 74.50.
14. سوه هود آیه 113.
15. بحارالانوار ج 72.372.
16. همان مدرک ج 72.372.
17. بحارالانوار ج 75.132.
18. برگرفته از سخن امیرالمومنین علیه السلام است در ویژگیهاى فقیهان اصول کافى ج 2.36.
19. مکارم الاخلاق .251.
20. سوره آل عمران .251.
21. اصول کافى ج 2.287.
22. بحارالانوار ج 70.357.
23. و24مجمع البیان ج 1.27 چاپ 10 جلدى دارمکتبه الحیاه بیروت .
25. سوره الحافه آیه 44.
26. کشف المحجه .109 چاپ نجف .
27. خصال صدوق ج /111
28. کلیات سعدى .178 چاپ امیرکبیر تهران 1363.
29. بحارالانوار ج 54.234.
30. همان مدرک ج 97.74.
31. و32 اصول کافى ج 5.59.
33. بحارالانوار ج 97.88.
34. همان مدرک ج 97.91.92.
35. همان مدرک ج 97.9291.
36. لهوف 86.
37. دارالسلام ج 2.234.
38. امالى طوسى .124.