نقدى بر - روایت هلال از دیدگاه فاطمیان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


مواهب و برکات مقدس اسلامى مسلمانان به ویژه روحانیان بسیاراست . انقلاب اسلامى درایران یک رفرم و تغییر در سطح نبود که در زندگى مسلمانان طرح نو درافکند اندیشه ها را متحول کرد معیارها را دگرگون ساخت ارزشهاى متناسب فطرت بشر را بر جوامع حاکم کرد استعدادهاى نهفته جوانان این مرز و بوم را بلا نده ساخت درجوامع روحانى انجماد را مبدل به روشن بینى عوام زدگى را به اصول مدارى فرد گرایى را به سکان دارى جمع و جامعه تبدیل کرد و علوم و دانش حوزویان را که در جامعه طاغوتى مجال بروز و عینیت نداشت چونان خون در پیکره جامعه تزریق کرد.این تحول آفرینى در عرصه فکر و نظر در حوزه هاى علمیه رشدى چشمگیرر و فزاینده داشت به گونه اى که سخنان نو و بدیع در بدو انتشار مجله امروز نقل صفحات روزنامه هاست . برخى مباحث که در آن روزگار بدعت تلقى مى شد و طرح آنها مایه علمى و شجاعت عمل مى طلبید اکنون ازاصول محرزه و قواعد مورداتفاق همه حوزویان شده است .

امام راحل قدس سره که بنیان گذاراین تحول ژرف بود در سالهاى آخر عمر شریفش توجهى ویژه به تعمیق اندیشهه و بینش حوزویان مبذول داشت .

به برکت رهنمودهاى مقدس و حیاتبخش آن برزگوار طلاب جوان رشد و بلندگى یافتند و نویسندگانن و پژوهشگران جدید در حوزه ها ظهور کردند. کمک به افزایش این رشد و بالندگى وظیفه هر دین شناس مسوول واندیشه ور متعهداست . مطبوعات و رسانه ها نقش کارسازى را در این میدان دارند. باید باانعکاس و جهت دهى به تحقیقات و نوشته هاى این قشر جوان تلاش آنان را در راستاى حل معضلات نظرى جامعه اسلامى و عینیت بخشیدن به اصول وارزشهاى الهى سوق دهند.

مجله حوزه به سهم خود صفحاتى را درانجام این امر مهم براى درج وانعکاس انظار مردان دین شناس فضلاى متعهد و طالب علمان مسؤولیت شناس ویژه کرد تا نوشته ها و مقاله هایى را که در برخورداراز طرحى جدید یا پیشنهادى در باب مسائل صنفى و حوزوى و یا حرفى گفتنى و راهگشا در جهت حل معضلات اجتماعى دارد منعکس سازد.این بخش که نام آن را[ بر ساحل انظار] نهادیم از مجرانظار نهفته حوزه ها بهره مى بریم و هر کدام ازاین موضوعات را به نوبت و فراخور نگجایش صفحات مجله مى آوریم .
مقاله هاى رسیده :
دراین جا نوشته هایى را که مایه بهرورى خوانندگان و داراى پیام باشد با ذکر نام مى آوریم تا زمینه اى باشد براى بالندگى قلم و نوشتار و فاضلان و طرح افکاراندیشه وران .

نقدى بر ( رویت هلال از دیدگاه فاطمیان )

نوشته : على محمدالحرک

مترجم : سعید علیزاده
آقاى استادابراهیم احمد مقاله اى نگاشته اند تحت عنوان : [ الصوم عندالفاطمیین ] که در مجله [ الثقافه الاسلامیه ] شماره 30 به چاپ رسیده است و ترجمه آن تحت عنوان : [ روزه و مساله هلال از دیدگاه فاطمیان] در شماره 42 به چاپ رسید. آقاى على محمد الحرک بر مقاله قوف نقدى نوشته اند که در مجله[ الثقافه الاسلامیه] شماره 33 ربیع الاول ربیع الثانى 1411 به چاپ رسیده است واکنون ترجمه آن تقدیم حضور خوانندگان مى گردد. دراین مقاله آقاى على محمد الحرک خود را ملزم به پاسخ گویى تمام نکات مطرح شده در مقاله پیشین ندانسته و فقط به برخى از آنهااشاره کرده است .

( دراین جا باید یادآور شد که از نظر فقه اسلامى همه افراد براى ارائه آراء و نظریات علمى و فقهى خود که مستند به دلایل شرعى باشد آزاد هستند ولى اتخاذ تصمیم نهایى به متخصصان و کارشناسان فقهى است که با توجه به ابزارى که در دست دارند عقیده اى را پذیرفته یا مردود شمارند.

[مترجم]
آقاى ابراهیم احمد مقاله مفصلى تحت عنوان : [ الصوم عند الفاطمیین] نوشته است و در آن چگونگى ایجاد قاعده اى را بر مبناى [حساب] از سوى فاطمیان مطرح ساخته است که این قاعده امکان مشخص کردن آغازز کاههاى قکرى و در پى آن ابتداى ماه رمضان و تعیین اعیاد را در هر سال به دست مى دهد.
ظاهرا نویسنده این مقاله به جایگزینى چنین فکرى با رویت هلال بسنده کرده و جهان اسلام را به گزینش روش فاطمیان در این خصوص فرا مى خواند تا هم مسلمانان از قیل و قالى که همه ساله دراول ماه صیام به وجود مى آید رهایى یابند و هم زمان روزه ایشان در سراسر عالم یکسان باشد.از آن جا که نویسنده تمام سعى خود را در این راه به کار برده ما نیز همراه او مى شویم تا درافکارى که (به نظر من در جاى جاى آن تناقص و نقص است و برخى از آنها با قواعد فقهى معروف نزد دیگر فقهاى مسلمان از جهاتى مخالفت دارد) مناقشه کنیم . و این در کنار ماخذ بسیار دیگرى است که نمونه هایى از آنها را ذکر خواهیم کرد. به این امید که بینش اسلامى را صحیحى را در زیمنه مذکور براى خوانندگانن ارائه دهیم و الکمال لله وحده

مطالب مقاله[ الصوم عندالفاطمیین] حول محورى است که نقش اصلى را در آن فاطمیان ایفا مى کنند و من به نیابتت از برادرم استادابراهیم و فقط براى یادآورى سیرى گذرا و سریع از حیات این دولت را عرض مى کنم :

فاطمیان که منتسب به امام على ( ع ) و فاطمه زهرا(س ) دخت پیامبر(ص ) هستند درابتداى امر دولتى را در تونس بپا داشتند (909 1171م ) سپس تمامى شمال افریقا و بعد مصر را در عهدالمعزلدین الله به زیر سلطه خویش در آوردند.این شخص مرزهاى حکومت را تا کناره هاى اقیانوس اطلس وسعت بخشید و جوهر صقلى را به عنوان فرمانده خود به مصر فرستاد. وى آنجا را در سال 969م .اشغل و شهر قاهره را به نام اوایجاد کرد و نفوذ خویش را بر سوریه فلسطین و لبنان گسترانید.

در عصر فاطمیان فرهنگ اسلامى به اوج خود رسید.اینان مردم را به علم وادب و فلسفه تشویق مى کردند و دانشمندان رااز خارج به مصر فرا مى خواندند واز آنان فقط براى گسترش دانش بهره مى بردند.

اگر بر آن باشیم که حقیقت مدلول کلمه[ فاطمیان] رااز نظر زمان و عصر تعیین کنیم این دوره از زمان به قدرت رسیدن موسس سلسله عبیدالله المهدى سده الحکم در سال 297ه. 909م . 2 آغاز و در سال 555 ه. 1160م . 3 زمان سقوط آخرین خلیفه آن خاندان یعنى العاضدلدین الله توسط صلاح الدین ایوبى به پایان مى رسد.

چنانچه بعضى قسمتهاى مقاله را ملاحظه کنیم مطالب عجیبى را در آن خواهیم یافت .

وان تعجب قولهم . 4
واگر شگفت مانى پس شگفت است گفتارایشان .

از جمله :

[دراین زمینه فاطمیان پیشاپیش همه مسلمانان تلاش فراوانى را در شناخت قرآن انجام داده اند] 5 . که در مقابل آن باید گفت :
فما بال القرون الاولى . 6
پس حال قوم سلف چیست .

پس کجا هستند آن دلاوران و غیور مردان و آن ریانیون اعصارى که پیش از فامطمیان بودند. آنان که امرالهى را دریافت مى کردند:

کونوا ربانیین بماتعلمون الکتاب 7 .
به خاطراین که کتاب (آسمانى ) مى آموختید خداپرست باشید.

آیا آنان امر خدا و رسولش را نافرمانى کردند؟ ما هرگز چنین گمانى به آنان نداریم و تاریخ همه آنچه را که ایشان از ورح و جان خویش بر سر قرآن گذاشته اند گرد آورده است . آنان ابتدا تحقیق و تدقیق و آزمایش مى کردند و بعد به روایت و درایت مى پرداختند. آیا پس از بیان این مطلب صحیح است که بگوییم :

در بین مسلمانان فقط فاطمیان به تنهایى !از قرنها پیش درباره این سه اصل (قرآن سنت و علم ) دقت بسیار... کرده اند. 8

مگر نه این است که قرآن چنین پاسخ مى دهد:

ثم انشانا من بعدهم قرونا آخرین . 9
پس ازاینان بازاراقوامى دیگر پدید آوردیم .

البته این بهتانى بزرگ و تجاوزى آشکار به حقوق مسلمانان است و من فکر نمى کنم که نویسنده محترم چنین قصدى را داشته است .این نیست مگر لغزش قلم .

اما در مورد تحقق اول ماه رمضان آیا ملاک منجمان و ستاره شناسان هستند؟

وعلامات و بالنجم هم یهتدون . 10
و نشانه هاى زمین و ستارگان آسمان را مقرر داشت تا به آنها هدایت یابند.

یا وارثین انبیاء؟

اولئک الذین هدى الله فبهداهم اقتده . 11
آنان کسانى بودند که خدا آنان را هدایت کرد تو نیز به شیوه هدایت از آنان اقتداء کن .

اکنون خواننده گرامى را در برابراین دو حقیقتى که در ذیل آمده است قرار مى دهم تا خود درباره آنچه گفته ام قضاوت کند.

حقیقت اول : علم تنجیم عبارت است از: علمى که مدعى شناخت بخت و شانس مردم و تعیین سرنوشت ایشان بر حسب موقعیت ستارگان است 12 .

حقیقت دوم : برخى ازاسلاف نیز چنین آورده اند که : هر کس مورد ستارگان اعتقادى غیرازاین داشته باشد به خطا رفته و آن عبارت است از:

1. خداوند تعالى آنها را زینت آسمان قرار داده .

2. براى راندن شیاطین هستند.

3. در تاریکیهاى خشکى و دریا وسیله هدایت مى باشند. 13

این فقه و علم فاطمیان است .

قل کل یعمل على شاکلته فربکم اعلم بمن هواهدى سبیلا 14 .

عملى انجام خواهد داد و خداى شما بر آن که هدایت یافته از همه کس آگاهتراست .

این از جهتى است امااز جهت دیگر با یک نگاه سریع به قاعده اى که در مقاله عرضه شده و گویى مستند به ادله و شواهد متعدد و محکمى است متوجه مى شویم برخى از آنها ناقض برخى دیگراست . تااین که وقتى به آخرین دلیل آن مى رسیم مى بینیم که :

[کمثل صفوان علیه نراب فاصابه وابل فترکه صلوا]. 15

به سنگ خاره اى ماند که بر آن خاک است و باران تندى بر آن مى بارد تا آن را صاف وا مى گذارد.

در مقاله تحت عنوان[ اصل دوم سنت] چنین آمده است :

[ از جهت سنت فاطمیان در خصوص صحت این حدیث شریف[ صوموا لرویته و افطر والرویته] اختلافى با دیگران ندارند.اما نظر خود را باب اسباب و دلایل صدور چنین سخسنى از جانب پیامبر گرامى (ص )این طور بیان مى کنند: پس از شرح اسباب روزه گرفتن با رویت هلال از باب ضرورت است و فاطمیان این قول را که پیامبر(ص ) با رویت هلال روزه مى گرفته است به دلایل زیر فاسد مى دانند]. 16

و وقتى به دلیل یازدهم یعنى: [ نص قرآن] توجه کنیم چنین مى یابیم :

[فاطمیان مى گویند: على رغم اهمیت و منزلت ماه صیام نزد خداوند سبحان حتى یک آیه محکم یا متشابهى یافت نمى شود که صراحتا از پیامبر(ص ) یاامتش بخواهد تا هلال ماه را پیدا کند.اگر یافتن هلال (آنطور که گفته مى شود) مطلوب و فرض است پس چرااین چنین واگذاره شده است ؟] 17 .

حال خواننده عزیز را به ملاحظه درادله مذکور دعوت مى کنم تا بعضى موارد را با هم مقابله کنیم که آیااین موارد در مسیرى موازى با هم در حرکتند و یااین که داراى تقابلند و آخر آن مخالف اول آن است .

ادله عبارتنداز:

1. فاطمیان در صحت حدیث شریفى که درباره روزه است با دیگر مسلمانان اختلافى ندارند.

2. روزه گرفتن براساس رویت هلال از قضایاى ضرورى است .

3.این که گفته مى شود پیامبر(ص ) با رویت هلال روزه مى گرفته قولى فاسداست .

4. هیچ آیه محکم یا متشابهى وجود ندارد که از پیامبر(ص ) یاامتش صراحتا یافتن هلال را خواسته باشد.

دراین دلایل مى بینیم که در بنداول صحت حدیث و عدم اختلاف فاطمیان با دیگران مورد تاکید قرار گرفته و دربند دوم شان حدیث (حیث الرویه )با این گفته که:

روزه گرفتن با رویت هلال از قضایاى ضرورى است] تضعیف شده است .
اما در بند سوم با نفى روزه براساس رویت هلال از شخصیت پیامبراکرم (ص ) آنچه را که ساخته شده ویران مى شود. آیا پیامبر(ص ) انجام آنچه را که خود عامل آن نیست ازامتش مى خواهد؟ در حالى که مى فرماید:

ماامرتکم بامرالا وسبقتکم الیه .
شما را به هیچ امرى فرمان ندادم مگر آن که درانجام آن بر شما پیشى گرفتم .

و در بند چهارم که محور بحث ماست وجود هرگونه آیه محکم یا متشابهى در قرآن که یافتن هلال رااز پیامبر(ص ) یاامتش خواسته باشد انکار مى شود.

باید گفت :

الله الله افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها. 18
آیا در قرآن تفکر نمى کنند یا بر دلهاشان قفلهاى (جهل و نفاق ) زده اند.

این جانب به راحتى دو آیه در سوره بقره یافتم که عبارتنداز:

یسالونک عن الاهله قل هى مواقیت للناس والحج . 19
از تو درباره هلالها مى پرسند بگو: در آن تعیین اوقات براى مردم و حج است .

فمن شهد منکم فلیصمه . 20
پس هر که دریابد ماه رمضان را باید روزه بدارد.

آیااین دو آیه از آیات محکم خدا نیستند؟

کتابى که :

لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه . 21
نه واقعیات و کتابهاى آسمانى گذشته ابطالش کند و نه واقعیات آینده .

البته چنین است ولى :

ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون . 22
بسیارى از مردم از آیات ما سخت غافلند.

تا به این جا قاعده حسابى را که در مقاله مطابق دیدگاه فاطمیان آمده بود بررسى کرده و دیدیم که این قاعده مستند به چه ادله و شواهدى است .

اکنون در مورد قاعده اى شرعى ه بر طبق نظر قرآن کریم و سنت پیامبر(ص ) حاکم بر ماه رمضان و به تبع آن حاکم براعیاداست بحث مى کنیم .اساس این قاعده آیه :

ویسالونک عن الاهله قل هى مواقیت للناس والحج .
و کلام پیامبر(ص )است که مى فرمایند:

صوموا لرویته وافطروا لرویته فان غم علیکم فاکملوا عده شعبان ثلاثین یوما .
با رویت آن ( هلال ) روزه بدارید و عید فطر بگیرید. پس اگر هلال بر شما پوشیده شد شعبان را به سى روز کامل کنید.

و براى فرو نگذاشتن شکها و ظنهایى که با شدت و قوت به ما حمله ور شده اند واز ما
مى خواهند که :

قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین . 23
بگواگر راست مى گویید بر دعوى خود برهانى بیاورید.

مراجعه به ائمه ( ع ) و علماى اعلام مى کنیم و حکم خدا را دراین خصوص به آنان عرضه مى داریم . کسانى که :

الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احداالاالله . 24
آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند وازاو مى ترسند واز هیچ کس جز خدا نمى هراسند.

بم یرجع المرسلون . 25
چه پاسخ آورند فرستادگان .

بایسته است از کتاب[ تفسیر مجمع البیان] اثر شیخ طبرسى شروع کنیم : او پیش از ورود در تفصیل معانى آیه مدلول کلمات آن را به طور کامل شرح داده است و مى گوید:

اهله جمع هلال است واشتقاق آن ازاین کلام مى باشد که :

استهل الصبى .
کودک صدایش را به گریه بلند کرد و آن موقع تولداوست و یااین که فریاد زد.

و نیزاین کلام که :

اهل القوم لا لحج .
مردم براى حج سر و صدا کردند و آن زمانى است که صداى خود را براى تلبیه بلند مى کنند. واز آن جا هلال گفته مى شود که وقتى رویت شود صداى مردم با ذکر آن بلند مى شود.

اما میقات مقدارى از زمان است که براى انجام عملى معلوم شده است و توقیت معین کردن وقت است و هر چیزى که نهایت آن مشخص باشد موقت گویند و میقات به معناى آخر وقت است همان طور که آخرت میقات مخلوقات مى باشد و رویت هرماه به معناى آخر ماه گذشته است.

در شرح معنى آیه مى گوید:

سپس خداوند سبحان حکم دیگرى را بیان مى کند. مى فرماید:

یسالونک عن الاهله .
مردم از تو درباره هلال و زیاد و کم شدن حجم آن مى پرسند که چه فلسفه و حکمتى در آن نهفته است ؟

اى محمد(ص ) بگو:

این حالات مختلف ماه وسیله اى است براى تقدیر واندازه گیرى زمانها که در نتیجه آن در کارهاى دینى چون روزه و عید وعده زنان واداى دیون و حج مسلمانان استفاده شود. پس خداوند بیان داشت که حکمت از زیادى و نقصان ماه درارتباط آن با مصالح دین و دنیاست چرا که اگر هلال همیشه مانند خورشید مدور بود این نتیجه به دست نمى آمد.این واضح ترین دلیل است مبنى بر این که روزه
با عدد و حساب گرفته نمى شود و مبتنى بر رویت هلال است زیرا خداوند تصریح فرموده که : رویت اهله در تعیین اوقات و ماههااعتبار دارد و چنانچه ایام ماههااز راه شمارش حساب مى شد تعیین وقت نیز با حساب مى بود نه با رویت 26همانطور که اصحاب شماش در شناخت اوقات توجهى به رویت هلال ندارند].

و چون صفحاتى از تفسیرالمیزان را که شامل شرح آیه[ اهله] است مطالعه کنیم این طور مى یابیم :

[بعضى گفته اند: سوال راجع به حقیقت ماه و علت این که به صورتهاى مختلف هلال و قمر و بدر بیرون مى آید بوده است . و بعضى گفته اند: تنها راجع به حقیقت هلال بوده که دراول ماه قمرى ظاهر مى شود. ولى از آن جایى که مورد سوال[ هلالها] به طور جمع قرار داده شده است معلوم مى شود که پرسش مزبور درباره هیچ کدام ازاین دو جهت نبوده زیرااگر سوال از حقیقت قمر و علت این که به شکلهاى مختلف در مى آید بود مناسبتراین بود که گفته شود :[یسالونک عن القمر] واگراز شکل مخصوص هلالى آن بود مناسبتراین بود که گفته شود :[یسالونک عن الهلال] و جمع آوردن آن وجهى نداشت و همین نکته دلیل براین است که سوال ازاین بوده که چرا ماه مرتبا دراول هر ماه به صورت هلال درآمده و ماههاى قمرى را پدید مى آورد و چون پدید آورنده آنها هلالهاست لذا آنها مورد سوال قرار داده شده است].

و بعدادامه مى دهد:

[منظور سوال کنندگان تحقیق سبب یا فایده پیادیش ماههاى قمرى بوده است لذا در جواب فایده آنها بیان شده است و آن این که به وسیله آنها وقتها و زمانها براى مردم معین مى شود وانسان ناچاراست که اعمال وافعال خود را که همه از سنخ حرکت است با زمان بسنجد و حدود آن را معین کند و لازمه آن این است که : زمان به قطعات کوچک و بزرگ تقسیم شود چنانکه به عنایت پروردگار که همه امور آفرینش را تدبیر مى کند وانسان را به صلاح و سعادت زندگى رهبرى مى نماید به روز و شب و ماه و سال تقسیم شده است و تقسیمى که هر دانا و نادان و شهرنشین و جادرنشین در هرزمانى بتوانداز آن استفاده کند همان تقسیم ماههاى قمرى است که هر کس ادراک صحیح و حواس سالمى داشته باشد مى تواند آن را درک نماید به خلاف ماههاى شمسى که انسان بعداز قرنهاى متمادى به حاسب دقیق آن پى برده و هنوز تمامى مردم به خوبى نمى توانند آن را ضبط کنند] 27 .

در تفسیرابن کثیر افزون بر آنچه که گذشت به چشم نمى خورد. ولى در مطالعه تفسیر[ الجامع لاحکام القرآن] اثر علامه قرطبى که داراى شروح ممتازى است وقتى
به این آیه مى رسد مى گوید:

[قل هى مواقیت للناس والحج] بیانگر حکمت زیادى و نقصان ماه است یعنى همان حکمتى که موجب زدودن اشکال از مهلتها معاملات اجارات کرایه ها عده ها عهد حج روزه عید فطر مدت حمل و بسیارى از موارد مرتبط با مصالح بندگان مى شود. هماننداین سخن خداوند که مى فرماید:

وجعلنااللیل والنهار آیتین فمحونا آیه اللیل و جعلنا آیه النهار مبصره لتبتغوا فضلا من ربکم و لتعلموا عددالسنین والحساب 28 .
و ما شب و روز را دو نشانه (قدرت خود) قرار دادیم آن گاه از آیت شب (و روشنى ماه تابان ) کاستیم و آیت روز (خورشید) را همیشه تابان ساختیم تا شما در روز روزى حلال از فضل خدا طلب کنید و شمار سالها و حساب اوقات را بدانید.

و نیزاین کلام الهى که گوید:

هوالذى جعل الشمس ضیاءا والقمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب 29 .
اوست خدایى که آفتاب را رخشان و ماه را تابان فرمود و سیر ماه را در منازلى معین کرد تا بدین واسطه شمارش سنوات و حساب ایام را (براى امر معاد و نظم معاش خود) بدانید.

مسلما شمارش هلالها آسان تراز شمارش ایام است 30 .

اکنون پایه دوم بحث را که قاعده اى فقهى مرتبط با روزه است پیش مى کشیم و چنانکه قبلااشاره شد شارع حکیم نیز بر آن تضریح دارد. برخى ازاین آثار و گفتار عبارتنداز:

1. پیامبر(ص ) فرمودند:

جعل الله الا هله مواقیت للناس فصوموا لرویته وافطروا لرویته فان علیکم فعدوا ثلاثین یوما 31 .
خداوند هلالها را براى تشخیص اوقات مردم قرار داده پس با رویت آن روزه بدارید و عید فطر بگیرید واگر هلال بر شما پوشیده شد آن گاه سى روز بشمارید.

2.از زیاد بن منذر روایت شده که گفت :ازابوجعفر( ع ) شنیدم که فرمودند:

صم حین یصوم الناس وافطر حین یفطرالناس فان الله جعل الاهله مواقیت 32 .
زمانى که مردم روزه مى دارند تو هم روزه بدار و زمانى که مردم عید فطر مى گیرند تو هم عید بگیر چرا که خداوند هلالها را براى تشخیص اوقات قرار داده است .

3.ازامام صادق ( ع ) نقل شده است که ایشان در مورد[ اهله] مورد سول قرار گرفته فرمودند:

هى اهله الشهور فاذا رایت اهلال فصم واذا رایته فافطر 33 .
این همان هلال ماههاست پس با دیدن آن روزه بدار و عید فطر بگیر.
حال باید گفت : ما که خداوند جل جلاله را باانجام این فریضه (روزه ) بر طبق رویت هلال اطاعت مى کنیم گریزى از سى روز بودن این ماه در سال و بیست و نه روز بودن آن در سال دیگر نداریم یعنى همان چیزى که فعلا وجود دارد و دلیل این مطلب به شرح زیراست :

1.امام على ( ع ) فرمودند:

صمنا مع رسول الله تسعه و عشرین یوما و لم نقضه و رآه تماما. 34
به همراه پیامبر(ص ) بیست و نه روز روزه گرفتیم و روز سى ام را به جا نیاوردیم وایشان روزه را کامل دانستند.

2.از زید بن اسامه نقل شده است که گفت :

امام صادق ( ع ) درباره هلالها مورد سوال قرار گرفته فرمودند:

هى الشهور فاذا رایت الهلال فصم واذا رایته فافطر.
این همان ماهاست پس با دیدن هلال آنها روزه بدار و عید فطر بگیر.

گفتم : نظرتان درباره ماه شعبانى که 29 روزاست چیست ؟ آیا روز سى ام را روزه بگیریم فرمودند:

لا الا یشهد ثلاثه عدول فانهم شهدواانهم راواالهلال قبل ذلک فانه یقضى ذلک الیوم. 35
نه مگراین که سه شاهد عادل شهادت دهند که هلال را قبل از روز سى ام دیده اند که آن روز روزه گرفته مى شود.

3. در دعائم الاسلام از پیامبر(ص ) نقل شده است که ایشان فرمودند:

لاتصام فریضه الا باعتقاد و نیه ومن صام على شک فقد عصى 36 .
فریضه روزه انجام نمى شود مگراز روى اعتقاد و نیت و هر کس بر اساس شک و تردید روزه بگیرد پس نافرمانى و گناه کرده است .

4.ازامام باقر( ع ) نقل شده که فرمودند:

لئن افطر یوما من رمضان احب الى من ان افطر یوما من شعبان ازیده فى رمضان 37 .
اگر روزى از ماه رمضان راافطار کنم براى من بهترازاین است که روزى از ماه شعبان را به ماه رمضان اضافه کرده روزه بگیرم .

اکنون که مطلب به این درجه از مسلمات علمى و منطقى و در نتیجه شرعى رسید خود را در محذور جدیدى مى یابیم و آن پیش آمدن اختلاف در روزه اهالى برخى از مناطق مسلمان نشینى است که پیش از مناطق مسلمان نشین است که پیش از مناطق دیگر روزه مى گیرند. یعنى همان چیزى که فاطمیان را بر آن داشت تا با بلند کردن علم اعتراض خود استدلال کنند که این واقعیت اجتناب ناپذیر با قاعده آنها منافات و برهان شان دلیلى است بر درستى قاعده شان واگر غیراز آن عمل شود آسمان به زمین خواهد

آمد. لذا ضمن پوزش نظرایشان را به آراء تعدادى از فقها جلب مى کنیم کسانى که با کمال سادگى و با تکیه بر کلام پیامبر بزرگوار(ص )این مساله را شرح مى دهند و مى بینیم که چگونه چنین واقعه اى را که در بسیارى از سالها پیش مى آید تحلیل و تفسیر مى کنند.

از تفسیر[ الجامع لاحکام القرآن] قرطبى آغاز کردیم . وى در تفسیر آیه کریمه .

وما جعل علیکم فى الدین من حرج 38 .
خداوند در مقام تکلیف بر شما رنج و مشقت ننهاده است .

چنین مى گوید:

[ ازابن عباس و حسن بصرى روایت شده که این آیه به موجب تقدیم و تاخیر هلالهاى عید فطر قربان و رمضان به هنگام مشتبه شدن امر بر مردم نازل شده است . مثل زمانى که مردم در رویت هلال ذى حجه اشتباه کرده و یک روز قبل از روز عرفه یا در روز عید وقوف داشته باشند].

سپس ادامه مى دهد:

ازابوهریره نقل شده که پیامبر(ص ) فرمودند:

فطرکم یوم تفطرون واضحاکم یوم تضحون .
عید فطر شما روزى است که عید بگیرید و عید قربان شما روزى است که قربانى کنید.

این حدیث راابوداود و دارقطنى آورده اند و معنى کلام این است که بااجتهاد خودتان و بدون حرج عمل کنید واز یکى ازائمه روایت شده که ایشان روز عید قربان در مواردى مورد سوال قرار گرفتند ولکن درباره مساله اى که باعث تقدم و تاخرامرى یا مشابه به آن گردیده بود ( از روى جهل یا فراموشى ) سوال شدند و حضرت فرمودند:انجام بده که هیج حرجى در آن نیست] 39 .

واین عین مطلبى است که نزدامام صادق ( ع ) مى یابیم :

ابوعمر یکى از یاران آن حضرت به ایشان مى نویسد:

مولاى من ! گاهى ماه رمضان بر ما مشتبه مى شود و ما هلال را نمى بینیم بدون این که در آسمان سببى باشد. ما هم همراه مردم روزه نمى گیریم . ولى عده اى ازاهل حساب مى گویند که آن شب ماه در مصر و افریقا واندلس دیده خواهد شد. در چنین حالتى آیا عمل به آنچه اهل حساب مى گویند جایزاست ؟ زیرا در غیراین صورت اختلاف عرض در بین اهلى ممالک مختلف ایجاد مى شود و روزه و فطر آنان با ما یکسان نخواهد بود!امام ( ع ) مرقوم فرمودند:

لاتصو من للشک افطر لرویته و صم لیرویته .
روزه شک دار مگیر. روزه ات را با رویت
هلال بخور و با دیدن آن بگیر.

توضیح این که : در همین مصدراز کلام حضرت روشن مى شود که ملاک رویت است و اگر هم اختلاف عرض صورت پذیرد باز هم زبانى وارد نمى سازد 40 .

دراین جا مراجعه به شخصیتى مى کنیم که شهرت ولى عالم گیراست یعنى ابوریحان بیرونى 41 مردى نیک سرشت دانشمند ریاضیدان ستاره شناس مورخ و... و آنچه را که او درباره موضوع[ اهله] و چگونگى روزه دارى مطابق رویت هلال و قاعده حساب نوشته است مى خوانیم . حقیقتااین سخن صحیحى است که مى گویند :[لکل مقام مقال و لکل دهر رجال] .

لذا ما خواسته خود را در سخن ابوریحان مى یابیم و سخن وى را مى شنویم که با کمال وثوق و ثبات صحبت مى کند. گویى که او دریایى است بى هیچ کاستى .

او مى گوید:

ماه را باید با رویت هلال آغاز کرد واین همان است که دراسلام بدان حکم گردیده چنانکه خداوند تعالى مى فرماید:

یسالونک عن الاهله قل هى مواقیت للناس والحج .
سپس اندیشه اى رویید و فرقه اى جاهلى آشکار شد که تاویل مى کردند و تمایل به یهود و نصارا داشتند. داراى جداول و حسابهایى بودند که پس از به کار بردن نهایت سعى خود با تاویل در مواضع آن و تفحص در مواقعش ماهها رااز آنها به دست آورده و بدین وسیله زمان روزه را مى شناختند و دراین مساله مسلمانان را که ناچار به رویت هلال بودند از شک کنندگان دانسته و عده اى را مقلد برخى دیگر برشمردند. سپس به سراغ اصحاب هیئت رفته و زیجهایى (جداول فلکى ) تهیه نمودند و کتابهاى خود را باانواع حسابها و جداولها آغاز کرده تا طرز شناخت اوائل آنچه از ماههاى عربى را که مى خواهند بنمایانند. و گمان بردند که این کار بر جاى رویت هلال معمول است و آن را ضمن نسبت دادن به امام صادق ( ع ) سرى ازاسرار نبوت پنداشتند.

وى پس از شرح حسابهایى که بر مبناى خورشید و ماه و غیره است واین که فایده اى بر آنها مترتب نیست ادامه مى دهد:

مى گویند: ( اهل جداول و حسابها) که ماه رمضان از سى روز کمتر نمى شود ولى دانشمندان علم هیئت و کسانى که دراین امور دقت زیادى دارند مى دانند که رویت ماه در محلهاى مختلف به یک شکل عمومیت ندارد. واین به جهت حرکت آشکار ماه است که گاهى کند و گاهى تند است زمانى به زمین نزدیک و زمانى دیگر دور مواقعى نیز دراین دو نقطه پایین مى آید که این حالات ممکن است در هر نقطه اى از منطقه البروج رخ دهد.احتمال دارد غروب در نقاطى از منطقه البروج

سرعت بگیرد و در مناطق دیگر کند باشد واین تغییر بسته به تفاوت عرض سرزمینها و یااختلاف هواست که در نقاطى معمولا هوا صاف و طبیعى و در نقاطى نیز دائما گرفته و غبارآلوداست و یااین که گاهى اوقات گرفته مى شود. همچنین تفاوت دیدافراداز نظر قوت ضعف موثراست . همه اینها نسبت به قرار گرفتن ماه در طولهاى سماوى یکسان دراول دو ماه رمضان و شوال به شکلهاى نامعین و حالات نامحدود دراختلاف هستند و همین طوراست در کم و زیاد بودن عرض مناطق لذا ماه رمضان زمان ناقص و زمانى کامل است . مثلا در سرزمینهاى شمالى کامل و در همان حال در نقاط جنوبى ناقص مى باشد و یا بر عکس . پس رویت هلال با یک نظم واحدى در جریان نیست . و یک ماه حالت ثابتى را ندارد گاه متوالى و گاه نامتوالى است .اگر عمل به چنین جداولى صحیح باشد به این معنى که این جدولها موافق رویت هلال و یا تقدم یک روزه آن است ( همچنان که این طور تنظیم شده است ) پس لازم مى آید براى هر عرضى جدولى ساخت واز آن جا که فقط عرضها نیستند که در تفاوت رویت اثر دارند بلکه طولها نیز سهم به سزایى ایفا مى کنند شایسته است که براى هر طول نیز جدولى تنظیم نمود. با توجه به آنچه گذشت ممکن نیست که ماه رمضان همیشه کامل باشد وابتدا وانتهاى آن در همه جاى زمین یکسان واقع شود بنابراین استخراج چنین جداولى امکان ندارد.

وامااین که مى گویند: مقتضاى این روایت :[ صوموالرویته والفطروا لرویته] تقدیم روزه و فطر بر رویت است 42 باطل مى باشد چرا که حرف لام هم ر سر مستانف مى آید و هم بر سر گذشته . همان طور که گفته مى شود :[کتب لکذا مضى من الشهر] یعنى نوشته شد در روز فلان مثلا روز پنجم که از ماه گذشته است و کتابت مقدم بر آن زمانى که از ماه گذشته است نیست بلکه همزمان مى باشد واین همان مقتضاى خبراست 43 .

آیااین روایت رااز پیامبر(ص ) نشنیده اید که مى فرمایند:

[ما مردمانى امى هستیم که نه مى نویسیم و نه حساب مى کنیم ماه چنین است و چنین است و چنین]. 44

در هر بار با ده انگشت مبارک اشاره مى کنند که ماه سى روز کامل است و بعد دوباره تکرار مى کنند:

[چنین است و چنین است و چنین] .

در مرتبه سوم انگشت ابهام را بستند یعنى ماه ناقص و بیست و نه روزاست و به طور آشکار که براحدى پنهان نباشد بیان مى دارند که گاهى ماه کامل و دیگر زمان ناقص است واین حکم براساس رویت جارى است نه بر طبق حساب . چنانکه پیامبر(ص ) فرمودند:

[نمى نویسیم و حساب نمى کنیم] .
آن طور که تنظیم کنندگان این تواریخ و تقاویم مى گویند که مقصود پیامبر(ص )این بوده است که به دنبال هر ماه کامل یک ماه ناقص مى آید سخن صحیحى نیست چرا که شواهد این قول را تایید نمى کنند همان طور که خودایشان نیزاین شواهد راانکار نکرده اند و کوچک و بزرگ بر دروغ پردازى آنها آگاهند.

بر طبق آنچه که درادامه خبر آمده مدعاى ایشان بر طرف مى شود چرا که پیامبر(ص ) فرمودند :[صوموا لرویته وافطروا لرویته فان عم علیکم فعدوا شعبان ثلاثین] .

واگرابر یا غبار تیره اى مانع رویت هلال شد پس شمارش ایام را به سى روز کامل کنید.

حال اگراین طور باشد که هلال با جدولها و حسابهاى ایشان و یا بازیجهایى که استخراج مى کنند دیده مى شود و براین اساس آغاز ماه صیام یا فطر مقدم بر رویت باشد دیگر در صورت ابرى یا غبارآلود بودن هوا نیائز به کامل کردن شعبان به سى روز نبود و همچنین است عدم ضرورت رویت ماه شوال در صورت کامل بودن همیشگى ماه رمضان . و نیز در کتابهاى زیدیه روایت شده که مردم در زمان امیرالمومنین ( ع ) در ماه رمضان 28 روز روزه گرفتند و حضرت به ایشان دستور داد که یک روز را قضا کنند و مردم چنین کردند. دراین جریان هر دو ماه شعبان و رمضان پشت سر هم ناقص شده و مانعى باعث گردیده بود که ابتداى ماه رمضان دیده نشود پس عددایام را تکمیل کردند و مساله در آخر کار مشخص شد] . 45

سپس بیرونى کلام خود را با آوردن برخى ادله که از قول تعدادى از ائمه نقل شده است ادامه مى دهد:

ازامام صادق ( ع ) روایت شده که فرمودند:[ ماه رمضان نیز مانند دیگر ماهها دچار زیادى و نقصان مى گردد].

همچنین ازایشان نقل شده است :

[ اگر در شعبان بودید و آسمان گرفت پس سى روز بشمارید و بعد روزه بگیرید].

و زمانى که از آن حضرت در مورداهله سوال شد فرمودند:

[ اهله همان ماهاست . پس وقتى هلال را دیدى روزه بدار و عید فطر بگیر].

و بعد بیرونى به سراغ برخى اخبار که از جانب ائمه ( ع ) نقل شده است رفته و ضمن سست شمردن آنها بیان چنین روایاتى رااز لسان ایشان بعید مى داند و براى این مقصود سخن خود را با داستانى ممتاز و جالب که موید نظراوست به پایان مى رساند. مى گوید:

[واما آنچه که ازامام صادق ( ع ) روایت شده که فرموده اند :[ هنگامى که هلال ماه
رجب را دیدى پس 95 روز بشمار و بعد روزه بگیر] و نیزاین که فرموده اند:

[چون هلال ماه رمضان را دیدى پس 345 روز بشمار واز آن 6 روز را جدا کن چرا که در آن 6 روز خداوند آسمانها و زمین را آفریده واین ایام جز شمارش نیست].

بر فرض که این روایت صحیح باشد به احتمال قوى مربوط به یک محل و موقعیتى خاص بوده و شامل همه جا نمى شود ولى تعلیل این 6 روز به این صورت تعلیل و توجیهى رکیک است که روایت را تکذیب و صحت آن را باطل مى کند].

سپس ابوریحان داستان را که داراى مدلولها و معانى متعددى است این طور نقل مى کند: در بین اخبار خبرى را خواندم که ابوجعفر محمد بن سلیمان که از جانب منصور عامل کوفه بود عبدالکریم بن ابى العوجاى مانوى مسلک دایى معن بن زائده را به جرم زندقه زندانى کرد. بسیارى در مدینه السلام بغدادازاو شفاعت کرده و به منصوراسرار ورزیدند تا نامه اى را مبنى بر آزادى وى بنویسد.این در حالى بود که ابن ابى العوجاءانتظار چنین نامه اى را در مورد خود مى کشید لذا به ابوالجبار که از دوستان والى بود گفت :

اگرامیر کشتن مرا سه روز به تاخیر بیندازد صدهزار درهم به او خواهم داد.

ابوالجبار موضوع را به اطلاع والى کوفه رساند.

والى به او گفت : او را فراموش کرده بودم و تو به یادم آوردى .

پس از نماز جمعه مطلب را یادآورى کن .

والى زندانى را طلبید و دستور داد تا گردن وى را بزنند.

ابن ابى العوجاء وقتى که مرگ خود را قطعى یافت گفت :

به خدا قسم در حالى مرا مى کشى که چهارهزار حدیث جعل کرده ام و در آنها حلال را حرام و حرام را حلال نمودم . شما را در موقع روزه دارى وادار به روزه خوارى و در زمان روزه خوارى وادار به روزه دارى کردم .

دراین هنگام سراز بدنش جدا کردند. بعد نامه منصور درباره و رسید . بیرونى درانتهاى کلام خوداشاره مى کند:

سرنوشت چنین انسان ملحدى بهترازاین نخواهد بود زیرااو مسوول این قبیل تاویلهایى است که مورد عمل قرار گرفته اند 46 .

به این ترتیب این دانشمند جلیل القدر بحث مذکور را با کمال وضوح و دقت بررسى کرده و در همان حال که پایه هاى کاخ بلندى را محکم مى کند بنیادهاى بناى واهى دیگرى را ویران مى سازد و بنایى را به پا

مى دارد که امر خدا به آن تصریح دارد. آن جا که مى فرماید:

ویسالونک عن الاهله قل هى مواقیت للناس والحج .
و پیامبر خدا(ص ) نیز این طور دستور مى دهد:

[صوموا لرویته وافطروا لرویته] آنچه را که داعیان سفسطه و ستاره شناسى با تکیه واعتمادشان بر قواعد عدد و حساب بر پا داشته اند در هم کوبیده و فرو مى ریزد.

این مقاله را در حالى تقدیم مى کنم که امیدوارم بحثى را که برادرم استادابراهیم احمد در مقاله: [ الصوم عندالفاطمیین ] آغاز نموده است به انجام رسانده و به این وسیله آراء بسیارى از فقها را براى طالبان آگاهى بیشتر دراین موضوع توضیح داده باشم .

دراین جا شایسته است از برادرم ابراهیم تشکر کنم زیراایشان فتح بابى کردند که موجب بحث و دقت نظر در جهت روشن شدن راى و عقیده شرع نسبت به آن گردید و ما نیزاین باب را براى کسانى که قصد نقد و ارائه نظر علمى را دراین میدان دارند باز مى گذاریم .

و ماابرى نفسى ان النفس لاماره بالسوءالا ما رحم ربى ان ربى غفور رحیم .

صدق الله العلى العظیم والله من وراءالقصد

پاورقى ها
1. المنجد فى اللغه والاعلام ماده الفاطمیون .
2. همان مدرک ماده عبیدالله المهدى .
3. همان مدرک ماده العاضدلدین الله .
4. سوره رعد آیه 5.
5. مجله حوزه شماره 42.152.
6. سوره طه آیه 51.
7. سوره آل عمران آیه 79.
8. مجله حوزه شماره 42.152.
9. سوره مومنون آیه 42.
10. سوره نحل آیه 16.
11. سوره انعام آیه 90.
12. المنجد فى اللغه والاعلام ماده المنجم .
13. تفسیرابن کثیر ج 2.164.
14. سوره اسراء ج 2.164.
15. سوره بقره آیه 264.
16. مجله حوزه شماره 42.154.
17. همان مدرک .158.
18. سوره محمد آیه 24.
19. سوره بقره آیه 189.
20. سوره بقره آیه 185.
21سوره فصلت آیه 42.
22. سوره یونس آیه 92.
23. سوره نمل آیه 64.
24. سوره احزاب آیه 39.
25. سوره نمل آیه 35.
26. مجمع البیان ج 1.283.
27. المیزان ج 2.5655.
28. سوره اسراء آیه 12.
29. سوره یونس آیه 5.
30. تفسیر قرطبى ج 2.342341.
31. تفسیرابن کثیر ج 2.232.
32. بحارالانوار ج 96.300.
33. همان مدرک ج 58.374.
34. همان مدرک ج 96.301.
35. همان مدرک ج 96.300.
36. همان مدرک ج 93.301.
37. همان مدرک .
38. سوره حج آیه 78.
39. تفسیر قرطبى ج 12.100.
40. بحارالانوار ج 55.375.
41.ابوریحان بیرونى (443362ه) دانشمندایرانى الاصل از نواحى خوارزم است . وى ریاضیدان ستاره شناس طبیب و مورخ بود که در علوم یونان و هند و نیز تهیه تقاویم مهارت داشته از جمله آثاراو عبارتنداز : الاثارالباقیه من القرون الخالیه و قانون مسعودى .
42. مجله حوزه شماره 42.157.
43.استادابراهیم احمد تحت عنوان جنبه لغوى حدیث شریف آورده است که منظوراز اعملوا للاخره یعنى عمل کنید براى آخرت قبل از حلول آن . دراین جا باید گفت که اصل این خبر چنین است : اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا واعمل لاخرتک کانک تموت غدا حال اگر آن طور که نویسنده محترم مى گوید عمل بر آخرت قبل از حلول آن است آیا همچنان که در قسمت اول حدیث آمده ممکن است که عمل براى دنیا نیز قبل از حلول آن باشد!
44. قرطبى در تفسیر خود در شرح آیه کریمه وماکنت تتلو من قبله من کتاب ولاتخطه بیمینک عین خبر را آورده است (ج 13.352.
45. براى تکمیل بحث دراین موضوع آنچه را که قرطبى در تفسیرش در شرح آیه ولتکملواالعده آورده ذکر مى کنم : ولتکملواالعده در این جمله دو تاویل است یکى تکمیل کردن عدد روزه براى کسى که در سفر یا مرض روزه اش را خورده است و دیگر کامل کردن حساب هلال است و فرقى نمى کند که بیست و نه روز باشد یا سى روز جابربن عبدالله مى گوید پیامبر(ص ) فرمودند: که ماه بیست و نه روزاست واین ردى است براین تاویل قول پیامبر(ص ) که ابوداود آورده است : دو ماه عید رمضان و ذى حجه ناقص نمى شود یعنى کمتراز سى روز نخواهند بود. ولى بیشتر علمااین معنى را چنین تاویل کرده اند که این دو ماه در جزا و کفاره گناهان ناقص نمى شوند چه ماه بیست و نه روز باشد و چه سى روز (ج) .302.2
46. بحارالانوار ج 59.354.