بارقه امید حوزه ویان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


 

آیه الله خامنه اى دام عزه العالى از نادر عالمان دینى است که همیشه نگران وضعیت حوزه هاى علوم دینى بود.او با دید نافذ و نگاهى جامع کاستیهاى حوزه ها راازارزیابى مى نمود و همیشه از نابسامانیها رنج مى برد. در مشهد مقدس که از فیض وجودشان بهره مى گرفتیم در هر فرصتى جایگاه حوزه ها و رسالت عالمان دینى را با بیانى جذاب براى خیل مشتاقان بیان مى کرد.از رخوت که بر جان جوامع دینى بویژه حوزه هاى علمیه جا خوش کرده بود شکوه ها داشت .

بااین که تحت کنترل شدید ساواک سفاک شاهنشاهى و هدف تیرهاى زهراآین مابان بى درد و روحانیان سرسپرده بود ازاصلاح حوزه ها و سازماندهى طلاب و روشنگرى حوزویان لختى نیاسود و درانجام این مهم خطرها و تکفیرها را به جان خرید.

اصحاب مجله حوزه با آشنایى دیرین بااندیشه هاى اصلاحى آن بزرگ بى صبرانه انتظار مى کشیدند که آن بزرگوار در موقعیت کنونى عملا وارد میدان شوند و با پشتوانه سترگى که دارند و به دوراز چشم شحنه ها که الحمدلله اکنون فضاى ایران اسلامى از لوث وجود آنان پیراسته شده نقبى به روشنایى بزنند.

تااین که در آغاز سال تحصیلى همه حوزویان و همه آنان که از اوضاع واحوال کنونى حوزه در رنجند و دردمندانه درانتظار مصلحى هستند که با عزم واراده اى پولادین این شجره مبارکه را
از چنگ آفاتى همچون : رخوت عدم برنامه ریزى افکارارتجاعى و... نجات بدهد سخنان امید آفرین باغبان را شنیدند که خبراز فصل بهار مى داد.

این سخنان حیاتى تازه و جنب و جوشى خاص در حوزه ها پدید آورد. امید آن که متولیان حوزه اساتید و فاضلان درد آشنا و متعهد زمینه اجرایى رهنمودهاى معظم له را مهیا کنند تا در پرتویارى و رهنمودهاى ایشان واستقبال طلاب حوزه اى شایسته و در خور مکتب صادق آل محمد ایجاد گرددد و تربیت یافتگانى در خور آن مکتب مبارک براى تبلیغ و ترویج اسلام ناب محمدى (ص ) به جوامع انسانى تحویل دهد.

[حوزه]
بسم الله الرمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام على سیدنا محمد(ص ) و آله الطاهرین و لعنه الله على اعدائهم اجمعین .
عن امیرالمومنین ( ع ):انه قال :الفقیه کل الفقیه من لمى یقنط الناس من رحمه الله و لز یؤیسهم من روح الله و لم یومنهم من مکرالله .

البته احادیث متعددى مشابه مضمون این حدیث هست و خلاصه این احادیث این است که : فقیه حقیقت را آنچنان که هست براى مردم بیان مى کند نه این که با سختگیریها تنگ نظریها و دخالت دادن بعضى کج فهمى ها مردم را مایوس بکند نه این که با هواپرستى تبعیت از راى غیر متکى به مبانى مردم رااز مکرالهى ایمن بکند و به گناهان تشویق بکند لب فقاهت عبارت از فهم حقیقت دین و شریعت و بیان آن به مردم است .امروز که ما بعداز وقفه اى نسبتا طولانى مجددااین مباحث را شروع مى کنیم طبق رسم جارى درسهاى حوزه اى بعضى از مطالب را لازم دانستیم مقدمتا عرض بکنیم تاان شاءالله شاید هم براى جمع حاضر و هم براى کسى دیگرى که ازاین مطالب مطلع مى شود مفید باشد لذا چند موضوع را که یادداشت کرده ام به صورت پیوسته و به ترتیب عرض مى کنم :

مطلب اول درباره نقش حوزه هاى علمیه است . در مورد نقش حوزه هاى علمیه هدر جامعه ما در گذشته حل و آینده باید خیلى مطالعه و تدبر شود. مااز مجموعه روحانیت بخصوص حوزه علمیه راانتخاب کردیم چرا که اینجا مزرع علماى دین و پرورشگاه نهالهاى بالنده فقاهت در آینده است .این حوزه ها در طول زمان اولا

توانستند دین را حفظ و تبیین کنند.اگر زحمات حوزه هاى علمى از آغاز تاامروز نبود یقینااز دین و حقایق دینى چیزى باقى نمى ماند و بقاء دین مدیون تلاش علمى حوزه هاست .

ثانیااگر توانستند روحیه دنى مردم را تقویت کنند ازاین حوزه ها بوده است که علماء و مبلغین برخاستند و در میان مردم دین را تبلیغ کردند و روحیه دینى را در بین مردم تقویت کردند و هم چنین توانستند فکر جامعه را هدایت کنند.

ازهزار سال پیش تاامروز بعداز دوران حدیث متن گرائى وازابتداى دوران استدلال که از آن زمان تا حل تقریبا بیش از هزار سال مى گذرد این حوزه هاى علمیه بودند که توانستند فکر دینى مردم را هدایت کننند و دین را حفظ کنند و به آنها روحیه دینى بدهند.

ثالثا در مسائل سیاسى در طول زمان هم این حوزه ها تاثیر گذاشتند و مااین موضوع را در تاریخ گذشته خودمان مى بینیم . به عنوان مثال در دوران علامه حلى رضوان الله علیه که مدرسه سیار داشت و طلاب را حتى با خود در شهرها و بلاد گوناگون حرکت مى داد و قبل ازاو در زمان شیخ طوسى (ره ) و شاگردان آن بزرگوار که در آفاق دنیاى اسلام پخش مى شدند چه در شرق و چه در غرب مثل شهرهاى شام و طرابلس شاید مصر و دیگر مناطق و هم چنین در زمان سید مرتضى (ره ) در زمانهاى نزدیک به زمان خود ما مثل دوران قبل از شیخ انصارى (ره ) ما در زمان مرحوم کاشف الغطاء(ره ) که حوزه هاى علمیه آن وقت در تحولات جارى زندگى مردم موثر بودند و بعد هم شاگردان شیخ انصارى (ره ) مثل مرحوم میرزاى شیرازى (ره ) و بعد آخوند خراسانى (ره ) و دیگر علمایى که نقش آنها را در قضایاى قبل از مشروطیت و در خود مشروطیت و بعداز آن تا زمان حاضر که شما مى دانید. متاسفانه همه مردم این سابقه را نمى دانند و این مسائل جزو مباحثى است که در مورد آنها کم تحقیق شده است .

مردم بایداین مسائل را بدانند واین سوابق را بشناسند. بحمدالله این سوابق ثبت و ضبط شده است . در زمان خود ما هم تحرک ملت و تحقق انقلاب اسلامى وایجاد جامعه اى با پایه هاى اسلامى به وسیله حوزه هاى علمیه انجام گرفت .استاد حوزه هاى علمیه پیشاهنگ بود و طلاب و فضلاى حوزه علمیه سراسر کشور سربازان آن فرمانده و رهبر بودند.

تحقق نظام اسلامى امرى بود که در طول تاریخ اسلام از صدراول تا امروز انجام نگرفته بود. در دوران بعدازانقلاب تاامروز هم حضور اساتید و طلاب حوزه هاى علمیهه در مراحل مختلف انقلاب واضح است . پس حوزه علمیه براى جامعه از جهات مختلف نقش حیاتى

دارد این نقش باید مورد تدبر قرار بگیرد. یعنى افرادى در مورد آن فکر و تحقیق کنند و مواد لازم را جمع آورى و فکرهاى نو دراین زمینه راارائه کنند.این مطلب اول .

مطلب دوم این است که حالا گنجینه اى بااین عظمت یعنى حوزه هاى علمیه دراختار مااست . دراختیار جهان اسلام و روحانیت اسلام است . قاعدتا در هر جاى دنیااگر چنین گنجینه گرانبهائى وجود داشته باشد شب و روز براى حفظ آن برنامه ریزى مى کنند و براى تقویت و هدایت آن لحظه اى غفلت نمى کنند.

اندیشمندان بزرگ وافراد صاحب نظر براى چگونگى استفاده ازاین ذخیره عظیم فکر و برنامه ریزى مى کنند حال ما براى حوزه هاى علمیه مان چقدر برنامه ریزى مى کنیم چه کسى این برنامه ریزى راانجام مى دهد؟ چند درصد وقت بزرگان و برجستگان روحانیت صرف برنامه ریزى براى حوزه مى شود؟ آیا به اندازه یک اداره کوچک یا یک امر دنیایى و یا یک دانشگاه کوچک براى حوزه علمیه برنامه ریزى منظم انجام مى گیرد؟ تحقیقانه ! ممکن است یک فرد براى درس خودش فکر کند که تا آخر سال چه مسائل را مطرح کنم به چه نحو مطرح کنم و به کدام کتابها مراجعه کنم این کجا و برنامه ریزى براى حوزه کجا؟الان حوزه هاى علمیه ما در کشور تعداداست ؟ در طول

تاریخ شیعه مثل حوزه علمیه قم با آن عظمت کدام حوزه علمیه را سراغ دارید؟ در نجف قم اصفهان مشهد تبریز و غیره اینها و در بین حوزه هاى بزرگ در طول تاریخ هیچ گاه مانند حوزه علمیه قم در زمان ما بااین شکوفایى و عظمتى که دارد وجود نداشته است .

بایدگروههاى متخصص و متمحض در برنامه ریزى دراین کار وارد بشوند. بنشینند و دائم نگرشى به حوزه علمیه و مسیر آن داشته باشند و براى فردا و فرداهاى آن برنامه ریزى عملى بکنند.

مطلب سوم این است که اساس در حوزه ها فقاهت است . فقه باید پیشرفت بکند. دراینجا فقاهت به معنى خاص خود مورد نظر ماست . فقه به معنى عام که آگاهى از دین است دراینجا مورد بحث ما نیست . فعلا منظور مااز فقه به معناى خاص کلمه یعنى آگاهى از علم دین و فروع دینى واستنباط وظائف فردى واجتماعى انسان از مجموعه متون دینى است که عبارت از فقه است .این فقه خیلى مهم است . تکلیف تمام زندگى از قبل از ولادت تا بعداز ممات احوال فردى و زندگى شخصى احوال اجتماعى او نیز و زندگى سیاسى اقتصادى اجتماعى و دیگر شوون او در فقه مشخص است . فقه به این معنا مورد نظر ماست که اسم آن همان احکام فرعى است . فقه به معنى

استنباط احکام فرعى ازاصول اساس حوزه هاست . البته وقتى مى گوئیم[ فقه] مراد ما همان است که گفتیم و وقتى مى گوئیم[ فقاهت] مراد متد کارى و شیوه عمل در حوزه هاست.

مااین شیوه استنباط را به عنوان فقاهت اصطلاح مى کنیم که در کلمات فقها هم کم وبیش به همین معنى به کار مى رود. روش فقاهتت یعنى روش رد فروعع به اصول واستنباط ازاصول واز مبانى که کتاب سنت عقل واجماع است . کیفیت استنباط و تقابل میان ادله و ترتیب و نوبت بندى ادله مختلف که اول ما باید به کدام مراجعه کنیم . فرضا به ادله اجتهادى مراجعه کنیم یا به ظواهر مراجعه کنیم ؟اگر ظواهر تعارض داشته چه بکنیم ؟اگر ظواهر نداشتیم چه بکنیم ؟ چه وقت نوبت به اصول علمیه مى رسد؟ کدام اصلل در دیگرى مقدم است ؟ وازاین قبیل مسائل .این همان شیوه اى است که ما آنرا در علم اصول مى خوانیمم . ما نام این شیوه را فقاهت مى گذاریم .

مبنى در حوزه هاى علمیه فقه است به معناى آن علمى که گفته شد و شیوه فقاهت هم مربوطاست به این معنایى که بیان شد. فقه و فقاهت باید در حوزه ها پیشرفت بکند.این پیسرفت هم از لحاظ عمق است که فقه باید عمیقتراز آنچه که هست بشود. چنانچه شما ملاحظه مى کنید که فقه زمان علامه حلى رضوان الله علیه از فقه زمان شیخ انصارى (ره ) عمیقتر است . یعنى فقه او با آراء و نظرات گوناگون برخورد کرده و یک عمق و پیچیدگى خاصى در طول زمان پیدا کرده است . یا فقه زمان محقق ثانى على بن عبدالعالى کرکى نسبت به فقه زمان علامه عمق بیشترى دارد. فقه شیخ از تعمق بیشتر برخوداراست . ما بایداین عمق را روزافزون کنیم . عمق دادن به این معنى نیست که به گوشه ها و حواشى و تبلیغات زائد بپردازیم . عمق دادن یعنى مسائل را حلاجى کردن تحقیق آنها با روش هاى نو وازاین طریق عمق دادن به آنها. کسى که در میدان عمل اهل تحقیق باشد مى توانداین شیوه تحقیق را بشناسد. ما باید به فقه عمق ببخشم و در فقه بایداز سطحى نگرى پرهیز شود. فقه امروز ما بایداز فقه زمان شیخ و شاگردان شیخ و شاگردان شاگردان شیخ که بزرگان دوره ما قبل هستند. عمیقتر باشد! به هیچ وجه ما نباید در مسائل سطحى فکر کنیم . باید به فقه پیچیدگى و عمق ببخشیم .این یک بعدازابعاد پیشرفت فقاهت . بعد دیگر پیشرفت فقه سعه و فراگیرى مسائل زندگى است . یعنى ما نبایداکتفا کنیم به بعضى ازابواب فقه آن هم ابواب داراى اهمیت فردى نه اهمیت اجتماعى مثلاابواب طهارت. ملاحظه کنید تعداد کتب که در باب طهارت نوشته شده چقدر است و تعداد
کتبى که در باب جهاد یا در باب قضا یا در باب حدود و دیات یا در باب مسائل اقتصادى اسلام نوشته شده چقدراست ؟ خواهید دید در طهارت بیش از مسائل دیگراست . در کتب بعضى از علماء حتى کتاب جهاد وجود ندارد. مثلا صاحب حدایق لازم ندانستند جهاد را که یکى ازاصول اسلام و شریعت است بحث کنند و مخصوص ایشان هم نیست .البته حدایق دوره کامل نیست نقص داردامااز محلى که باید جهاد را بررسى کند خیلى گذشته و بحث جهاد در آخر کتاب عبادات است و جهاد را قبل از ورود در معاملات و عقود بحث نکردند خیلى هاى دیگر هم همینطور هستند. مرحوم نراقى هم بحث نکردند والبته عده اى هم بحث کردند ولى خیلى مختصر و آن ظرافتها و پیچیدگیهاى علمى را که مى بینید در بعضى از کتب به کار رفته به کار نبرده اند .

ما باید دامنه فقه را وسعت بدهیم . فقه ما بایداز لحاظ سعه سطح فقاهت پیشرفت کند و همه مسائل زندگى را شامل بشود.امروز خیلى از مسائل از لحاظ فقهى براى ما روشن نیست . مى توانم بگویم که حتى در بعضى از فروع در بعضى ازابواب فقه که قدمهاى ما به آنها رسیدگى و احکام آن را بیان کردند. متاخرین آنها را هم بحث نکردند. یعنى شما اگر مثلا به مبسوط شیخ (ره ( یا به تحریر علامه مراجعه بفرمائید فروع بیشترى خواهید یافت تا به خیلى از کتب فقهائى که بعدازاینها آمدند و بخصوص فقهائى که نزدیک به زمان ما هستند.اینها به فروع اهمیت کمترى داده اند در جالى که این فروع هر کدام نقشى دارند که فقیه یابد مشخص کند.احکام اجاره را در مقیاس جهانى خوب نگاه کنداحکام انواع اقسام قراردادها رااز شرع مقدس استنباط و بیان کند.احکام قبل ازاینهاامروز براى ما روشن نیست . مثلا عقد مضاربه که ما قبلا خیلى هم اهمیتى به آن نمى دادیم مى تواند مثلا نظام بانکدارى را اداره کند. چرا ما در کتب فقهى وابواب مختلف فقه تفحص لازم را نکنیم تا راههاى بیشترى براى ادارهه زندگى مردم پیدا شود. پس فقه علاوه بر عمق از لحاظ سطح هم باید پیشرفت و گسترش پیدا کند.از لحاظ روش هم لازم است توسعه پیدا شود. همان روش فقاهتى که قبلا عرض شداحتیاج به تهذیب نوآورى و پیشرفت دارد. باید فرکهاى نو کار بکنند تا بشود کاراپى آن را بیشتر کرد. خلاصه این که اساس فقه و فقاهت باید در سه صحنه و سه جهتى که عرض شد پیشرفت کند.

مطلب چهارم این است که : در عین حال که اساس در حوزه ها فقاهت است و لیکن از دیگر علوم اسلامى نباید غفلت بوشد. مثلااز قرآن نباید غافل بشویم . علم قرآن شناختن قرآن
فهم قرآن وانس با قرآن باید به عنوان یک رشته در حوزه ها وجود داشته باشد. طلاب ما باید همه یاالاقل بخشى از قرآن را حفظ کنند باید با آن مانوس باشند. بسیارى از مفاهیم ماسلام در قرآن است . مااگر تنها در فقه بخواهیم بحث کنیم به فکر آنها نمى افتیم .انزواى قرآن در حوزه هاى علمیهه و عدم انس ما با قرآن مشکلات زیادى براى ماایجاد کرده است و بعدازاین هم ایجاد خواهد کرد. دورى از قرآن ما را تنگ نظر خواهد کرد. بنده قبل ازانقلاب در مشهد در درس تفسیر به طلبه ها مى گفتم که ما متاسفانه ابتداى تحصیل تا وقتى که اجازه اجتهاد مى گیریم مى توانیم حتى یکبار هم به قرآن مراجعه نکنیم یعنى وضع درسى ما به صورتى است که اگر یک طلبه ازاول تحصیثل تحتى یکبار به قرآن مراجعه نکند مى تواند همین رشته ما راازابتدا تاانتها سیر کند و مجتهد بشود. چرااین طوراست ؟ چون درسهاى مااصلااز قرآن عبور نمى کند. در فقه گاهى آیات قرآنى را ذکر مى کنیم که روى آن هم خیلى کار و تحقیق نمى شود. آن قدر که ما در روایات بحث و کار مى کنیم متاسفانه در قرآن کار نمى کنیم . در حوزه هاى ما منزوى است . باید به علم قرآن مسائل مربوط به قرآن و مجموعه چیزهائى که تحت عنوان قرآنى است که مى بینیم الان رائج شده و گذشتگان در مورد آنها کتابهاى زیادى نوشتند توجه بشود.
الان خوشبختانه بعضى ها نسبتا توجه خوبى به قرآن مى کنند. تفسیر قرآن خود یک علم مستقلى است یا آشنایى با حدیث علم حدیث شناخت حدیث به طورى که منتهى بشود به غور دراین علم به دسته بندیهاى خوب فهرست بندیهاى مناسب استفاده هاى مناسب که متاسفانه ماالان از همه آنها محروم هستیم . در مورد رجال کتابهاى خوبى نوشته شده لکن در عین حال انسان خلاء عظیمى را در رجال مى توانیم براى خودمان حجت را در باب سنت به دست بیاوریم . باید در رجال هم کار بشود. تاریخ هم بسیار مهم است . حتى در فقه هم مى شوداز تاریخ استفاده کرد. بسیارى از مسائل فقهى با تاریخ مرتبطاست . ما به این ارتباط کمتر توجه کردیم و آن را کشف نکردیم .

البته من دراین جا تاریخ را به عنوان یک عدم مستقل مطرح مى کنم که یکى از علوم اسلامى است و باید روى آن هم کسانى کار کنند. در مورد فلسفه هم اگر چه در حوزه ها رایج است اما باید گفت در حقیقت مهجوراست . فلسفه در حوزه ها باید رواج پیدا کند فلسفه فقط این نیست که ما کتاب منظومه یااسفار را بگیریم ازاول تا آخر بخوانیم . نه تبحر در فلسفه به این معناست که انسان بتوانداز تمام افکار

فلسفى موجود در دنیا که به شکل ساعت نگارى دارد پیش مى رود و لحظه به لحظه در دنیا فکر فلسفى مطرح مى شود مطلع باشیم و با تکیه بر فلسفه خودمان در مقابل فلسفه هاى غلط آماده باشیم واگر چنانچه احیانا نقطه مثبتى در آنها هست از آن استفاده بکنیم . فلسفه ما به این صورت پیشرفت مى کند والا فلسفه صرفا در شناخت افکار و کلمات بزرگان ارزشى ندارد. فلسفه باید ما را به معرفت کامل برساند. باید ببینیم در جامعه بشرى در وادى معرفت چه کارهایى مى شود. باید در حوزه ها پى در پى کارهاى جدید افکار جدید روشها و متدهاى جدید مطرح بشود.

در مورد علم کلام هم کلامى که امروز براى دفاع از عقاید دینى لازم است غیراز مباحث کلامى گذشته است . مثلاامروز شبهه ابن کمونه را چه کسى مطرح مى کند که ما بخواهیم به آن جواب بدهیم .امروز شبهات فراوانى در ذهنیات و جامعه بشرى هست که حوزه هاى علمیه باید هم این شبهات را بدانند و هم راه مقابله با آنها را. حوزه ها باید در هر زمان حالت تهاجمى داشته باشند. باید همواره در مقابل فلسفه ها گرایشها و مذهبها حالت برندگى و تهاجم داشته باشند. پس این رشته ها باید در حوزه هاى علمیه مورد توجه قرار بگیرد. باید متخصصین دراین علوم تربیت بشوند و حوزه نباید به اینها به اینها با نظر بى اعتنائى نگاه کند.

در گذشته فرضااگر کسى مى خواست در حوزه مقام علمى پیدا کند نباید تفسیر قرآن مى کرد. قبلااگر یک آقاى ملاى محترم عالمى اهل تفسیر بود و مردم از تفسیراواستفاده مى کردند این درس موجب مى شد در حوزه مشهور به بى سوادى شود لذااین درس را ترک مى کرد. آیا به نظر شما این فاجعه نیست ؟ در حالى که باید عکس این موضوع باشد. باید بگوئید فلانى متخصص در تفسیراست .استاد تفسیر باید یک عنوان محترمى در حوزه باشد. متخصص در فلسفه متخصص در کلام متخصص در تاریخ باید در حوزه ارزش پیدا کند کمااین که در گذشته دورتر هم همینطور بوده است . در همین زمان خود ما مرحوم علامه طباطبائى (ره )اگر منحصر به فقاهت مى شد یقینا به مرجعیت تقلید مى رسید.ایشان اگراز علماى زمان خودشان بیشتر نبود قطعا کمتر هم نبود.اما فقاهت را سپرد به کسانى که مشغول فقاهت بودند. در آن زمان در قم مرحوم آیت الله بروجردى (ره ) با آن عظمت مشغول کار فقاهت بود واساتید بعداز آن بزرگوار هم همینطور. مرحوم علامه طباطبائى آمد و مشغول فلسفه شد. فلسفه را در حوزه قم زنده کرد بعداز آن که هیچ شان قابل توجهى از فلسفه در قم نبوده ایشان فلسفه رااحیاء کرد. شاگردان را در معارف و
فلسفه تربیت کرد واین علم را گسترش داد.البته قبل ازایشان حضرت امام (ره ) فلسفه مى گفتند لکن با دایره اى محدود و با شاگردان بخصوص ولى ایشان دایره را گسترش داد درس را توسعه داد و عمرش را در فلسفه صرف کرد. حوزه ها بایداین طور باشند. نباید همه فقط رشته فقاهت را بگیرند. طلبه باید بداند که اگر مسیر تاریخ یا تفسیر یا فلسفه یا کلام یا علوم قرآن یا بقیه علوم اسلامى را پیمود یک راه باارزش را طى نموده است و علم و تخصص او ارزش گذارى مناسبى مى شود .

مطلب پنجم این است که : حوزه بایداز پیشرفتهاى جهانى در همه مسائلى که با علوم اسلامى ارتباط پیدا مى کند مطلع بشود و خود را با آن هماهنگ کند. مثلاامروز در باب جامعه شناسى مفاهیم جدیدى مطرح مى شود.این مفاهیم با حوزه کار علماى دین ارتباط پیدا مى کند. فرض کنیم که مفاهیم جامعه شناسى مارکس مى آید در داخل اجتماعات و وسیله اى مى شود براى القاء تفکرات ماتریالیستى با مباحث اجتماعى یا مسائل اقتصادى یا مسائل فلسفى مارکس این مباحث اگر چه به هم زنجیر شده و ارتباط دارد ولیکن در عین حال مقوله هاى جدایى هستند. ماتریالیسم سوسیالیسم علمى اقتصاد و طبقات اجتماعى و تحول تاریخى آنها که بر مبناى سوسیالیسم علمى است که مارکس ترسیم مى کند مقوله هاى مختلفى هستنداما همان مساله اقتصادى و مفاهیم اجتماعى مى آیند و در ذهن فلسفى مخاطبین خودشان اثر مى گذارند آن وقت حوزه علمیه براى مقابله با ماتریالیسم شروع مى کند به تلاش کردن و پاسخ دادن چرا ماازاول متوجه نباشیم که در دنیا چه اتفاقى دارد مى افتد؟ چه افکارى به بشر ارائه مى شود تا بتوانیم خودمان رااز قبل آماده کنیم . چرا باید صدسال بعداز مرگ مارکس که افکاراو در همه جا منتشر شد واز جمله وارد کشور ما شد و عده اى از بچه هاى ما رفتند توده اى و مارکسیسم شدند و خدا راانکار کردند ما تازه بیائیم و علیه بى دینى و بى خدائى آنها کتاب بنویسیم ؟اگر مااز همان وقتى که فرضا تفکرات ماتریالیسم ایده هاى اقتصادى یااجتماعى مارکسیسم والبته امروز در دنیا دیگراز مارکسیسم تقریبا خبرى نیست اما چیزهاى دیگرى هست ) یا هر مکتب دیگر داشت رشد مى کرد و جوانه مى زد حوزه هاى علمیه ما متوجه بودند و خودشان را هماهنگ مى کردند موفق مى شدند و مى توانستند به موقع افکار صحیح اسلامى راارائه بدهند و نگذارند که در موضع تدافعى واقع شوند. مى توانستند همیشه موضع تهاجمى داشته باشند. بنابراین حوزه ها باید با افکارى که به نحوى با مسائل اسلامى ارتباط پیدا مى کند خودشان را هماهنگ کنند. فرض

بفرمائید منطق دیالکتیکى مدتها در دنیا مطرح شده بود. فردى به نام[ هگل] دیالکتیکى را درست کرده بود واین در همه عالم پخش شده بود و به تدریح شکل و صورى را که پایه استدلالهاى ما هست مورد تعرض قرار داده بود. بعدازاین مرحله ما به فکرافتادیم که دیالکتیک را نقد و بررسى کنیم .این گونه برخورد با قضایا یک برخوردانفعالى است . باید با تحولات جهانى آشنا بود تا در موضع انفعال قرارنگیریم بلکه همیشه داراى برخوردى فعال با مسائل باشیم .

مطلب ششم این که : حوزه باید با سبکهاى نوین تحقیق آشنا بشود. منظور مااز تحقیق تحقیق عمقى است یعنى همان چیزى که ما در حوزه به آن تحقیق مى گوییم . تعمق در مطلب و تحقیق عرضى است . تحقیق سطحى است یعنى در سطح و عرض دنبال مطلبى گشتن یا در عمق بدنبال او رفتن . امروز هر دو نوع تحقیق داراى روشهاى نوینى است .استادان دانشجویان را هدایت مى کنند و کار تحقیقى دسته جمعى انجام مى گیرد تحقیق گروهى مطمئن تراز تحقیق فردى است در آن اختلافات کمتر و پیشرفتها فردى است در آن اختلافات کمتر و پیشرفتها بیشتر مى شود.این روشها را باید در حوزه بکار بگیریم . روش تحقیقى فردى را ما همیشه در حوزه داشته ایم و هنوز هم به نظر من روشهاى تحقیق فردى است . همین جلسه درس که شما ملاحظه مى کنید یک کار فردى است . درست است که

صد نفر هزار نفر پاى درس نشسته اند اما هر یکى از آنها جداگانه بااستاد روبرو و مخاطب استاداست . بعد از جلسه هم مى رود و مشغول مطالعه خودش مى شود. حتى مباحثه ما کارى فردى است یک روزاین آقا مى شوداستاد دیگرى مى شود شاگرد این گوینده است واو شنونده روز دیگر عکس آن مى شود. یعنى کار گروهى و دسته جمعى نیست کار فردى است .البته این کار فردى جهات مثبتى هم دارد و محسنات کار تحقیقى به این شکل نبایداز دست برود اما روشهاى تحقیق جمعى هم در دنیا معمول است چرا ماازاین روشهااستفاده نکنیم حوزه ها باید به این فکر بیفتد.

مطلب هفتم این که : حوزه باید به سمت تخصصى شدن پیش برود. خوشبختانه در حال حاضر کارهایى مى شود واقدامات مقدماتى هم انجام گرفته اما باید دراین جهت جدیت بیشترى بشود باید زمان بندى مشخص بشود که ما چه وقت مى خواهیم حوزه را به شکل کامل تخصصى کنیم . تاکنون در حوزه قم دو رشته تخصصى به وجود آمده که ظاهرا یکى تفسیر است و دیگرى کلام ولیکن این مقدار که دو رشته تخصصى با دواستاد در گوشه اى به وجود بیاید کافى نیست .البته به عنوان قدم اول کار خوبى است ولى تخصصى شدن علوم در حوزه بااین سطح وسیعى که علوم اسلامى دارد باید

جدى گرفته شود حتى فقاهت باید تخصصى شود معاملات عبادات و...البته به هم مربوط هستند ولى در عین حال یک باب جداگانه است و مى تواند هر باب یک متخصص داشته باشد. تخصصى شدن اصول وابواب مختلف فقه و درجات تخصص و روشهاى دیگر را در حوزه باید جدى گرفت .

نکته هشتم این است که : باید به امر تبلیغ در حوزه به صورت جدى توجه بشود یعنى براى تبلیغ برنامه ریزى شود یک ذخیره عظیم تبلیغى در حوزه دراختیار ماست .این همه روحانى جوان آماده حرف زدن و تبلیغ کردن آیا چیز کمى است ؟البته خود طلاب همیشه به شکل خودجوش تبلیغ مى کنند اعم از این که با دعوت باشد یا بدون دعوت مطالب خوب باشد یا بد مفید باشد یا کم فائده یا پرفائده . به هر حال هیچ نتیجه حساب شده اى دراین نحوه تبلیغ نیست چون بدون برنامه ریزى است .اگر چنانچه خداى ناکرده طلبه اى در یک گوشه اى تبلیغى بکند که این تبلیغ مفید نباشد کسى نیست که جلوى آن را بگیرد یا ضایعه اش را جبران بکند چون قبلا برنامه ریزى و حسابگرى نشده است . حوزه ها باید مطالعه و بررسى کنند که تبلیغ در کجا به وسیله کدام ابزار تبلیغ با چه محتوایى و با چه هدفى باید باشد. ما در تبلیغ مى خواهیم چه چیزى را مخاطب خود درست کنیم . گاهى شما مى خواهید تبلیغ بکنید که از مخاطبان یک داوطلب حضور در جبهه هاى جنگ درست کنید که تحت تاثیر سخنان شمااو یک دو یا شش ما برود به جبهه این یک هدف است یک وقت هم هدف شمااز تبلیغ این است که یک مومن درست کنید که تا آخر عمر باایمان زندگى کنداین هم یک هدف دیگراست . یک وقت یک مساله فصل پیش آمده و شما مى خواهید تبلیغ کنید براى این که مخاطب خود را براى مواجهه با آن مساله فصلى آماده بکنید مطابق این هدف باید برنامه ریزى لازم انجام بشود. در حوزه باید یک دستگاهى مخصصوص برنامه ریزى براى تبلیغ وجود داشته باشد برنامه ریزى کند کار کند وافراد را آماده و روشهاى جدید تبلیغى را دراختیار آنها قرار دهد.

مطلب نهم عبارت است ازاین که : فکر وحدت دین و سیاست را هم در تفقه و هم در عمل دنبال کنید. آقایان بدانند فکر جدایى دین از سیاست به عنوان یک آفت به کلى ریشه کن نشده و هنوز در حوزه هاى ما متاسفانه هست و کسانى هستند که خیال مى کنند حوزه باید به کار خودش مشغول باشد واهل سیاست واداره کشور هم مشغول کا رخودشان باشند. حداکثراین که با هم مخالفتى نداشته باشد!امااین که دین در خدمت اداره زندگى مردم باشد و
 
سیاست متعذى از دین باشد واز دین تغذیه بکند و هنوز در بعضى ازاذهان درست جا نیافتاده است . مااین فکر را باید در حوزه ها ریشه دار کنیم . به این شکل که فقاهت واستنباط فقهى براساس اداره نظام و جامعه باشد نه تنهااداره ى فرد. فقه مااز طهارت تا دیات ناظر براداره یک کشور یک جامعه و یک نظام باشد. شما در باب طهارت هم که راجع به ماء مطلق یا کاءالحمام فکر مى کنید باید توجه داشته باشیدد که حتى این هم در بخشى ازاداره زندگى جامعه تاثیررا خواهد گذاشت تا برسد به ابواب معاملات واحکام عامه و بقیه ابوابى که وجود دارد.احوال شخصى و غیراینها را به عنوان جزئى از ممجوعه اداره کشور بایستى استنباط بکنیم .این روحیه دراسنتباط اثر خواهد گذاشت و گاهى تغییرات ژرفى را به وجود خواهد آورد. علاوه بر این در عمل هم طلاب را باید تربیت کنند براى نیازهاى جامعه مثلا این جامعه احتیاج به قاضى دارد لذا باید دستگاهى در قم طلاب را به سمت قاضى شدن سوق بدهد.این طور نباشد که حوزه تربیت قاضى را به هم به عهده دیگرى واگذار کند. یک مرکزى در حوزه باشد که طلاب را به سمت حضور در دستگاههاى گوناگون ادارى کشور مثلااین همه ادارات سیاسى عقیدتى وادارات مختلف مختلف دیگر که احتیاج به روحانى دارند سوق بدهد. همچنین جمعى را سوق بدهد به سمت تحقیق و یافتن مسائل مهمى که نظام با آنها نیاز دارد. ماامروز دراداره کشور به مسائلى برخورد مى کنیم که جزء تشکیلات و معضلات دینى و فقهى است پاسخ اینها را مى خواهیم ولى کسى جوابگو نیست لذا مى رویمم یا خود و یا یک آقاى دیگرى پیدا مى کنیم وازاو مى خواهیم که در کتابها و مدارک بگردد و جواب این مساله را پیدا کند. در حالى که یک دستگاهى باید باشد که تمام مشکلات و معضلات نظام را پیش بینى کند. آنها را حل کند و جواب و پاسخ مناسب را براى آن آماده بکند این جزو وظایف حوزه هاى علمیه است .این نظام مربوط به اسلام است . حوزه علمیه هم براى اسلام به وجود آمده است .بعد دیگر وحدت دین و سیاست این است که حوزه هاى علمیه هرگزاز سیاست دور نشوند. طلاب باید آگاهى سیاسى پیدا کنند مبادا جریانهاى سیاسى روز به ذهن طلاب و حوزه هاى علمیه سبقت بگیرد. باید علما در جریان مسائل روز و بلکه جلوتراز زمان قرار داشته باشند فکر سیاسى روشن داشته باشند فکر سیاسى روشن داشته باشند کمال این که دیده ایم همیشه علمائى که فکر سیاسى روشن داشتند مفید بودند. گاهى مى بینیم یک عالم ملاى محقق شجاع واز لحاظ شخص به درد بخور که فقط بخاطر نداشتن فکر سیاسى روشن در یک موقعیتى که باید مفید واقع مى شد مفید واقع

نشده است نظرى داده که آن نظر بر خلاف است . تشخیصى در مورد یک شخص داده که آن تشخیص غلط بوده و موجب اشتباهات بزرگى شده است . وقتى که ما به فکر سیاسى اهمیت ندادیم این طور خواهد شد. عالم دین باید فکرسیاسى روشن و زنده و متناسب با زمان داشته باشد.

مطلب دهم : در حوزه باید به ارزشهاى اسلامى حداکثر عنایت واحترام بشود مثلاارزش مجاهدت طلبه اى که جبهه رفته و عمرى را در جبهه صرف کرده بایدارزش والایى در حوزه داشته باشد. طلبه اى که بخشى از عمرش را در یک اداره در یک بخشى یاارگانى ازارگانهاى نظام صرف کرده و آن جا مشغول خدمت بوده از شوق و ذوق هر طلبه اى که عبارت از بودن در حوزه و درس خواندن و تحقیق واینهاست خودش را به خاطر مصحت نظام دور نگه داشته باشدارزش داده شود. مبادا در حوزه جورى مشى بشود که این تصور به وجود بیاید که اگر طلبه اى در یک ارگانى پنج یا ده سال مشغول خدمت شد ازارزش طلبگى او در حوزه چیزى کم شده نه خیر باید بگویم برارزش اواضافه مى شود. آیاارزش این طلبه بیشتراست یا کسى که اصلااعتنایى به نیازهاى جامعه نکند و در حالى که جامعه به او احتیاج داشته حتى نیم نگانى هم نکرد و مشغول درس خواندن خودش شد؟ معلوم است که کار راحت تر بى دردسرتر و راه عافیت این است که انسان در آن جا بماند و مشغول کار خودش بشود اعتنایى هم به هیچ چیز نکند البته طبعا چهار کلمه هم بیشتر خواهد خوانداما معلوم نیست فهم او هم بیشتر و بهتر بوشد معلوم نیست بهتر مسائل را درک کند. حوزه باید به مجاهدتها به گذشتها به حضور طلاب در جبهه ها وارگانهااهمیت بدهد زحمات آنها راارج بگذارد و براى آنهاارزش قائل بشود. اگر از لحاظ علمى کمبودى دارند به طوراختصاصى جبران کنند. کسانى که براى انقلاب تلاش کردند و طلبه اى که فرضا در یک نقطه ى بد آب و هواى دور دستى که به طور طبیعى کسى حاضر نیست به آنجا برود براى خاطر نیازانقلا نیاز مردم نیاز دینى جامعه رفته و در آن جا شش ماه یکسال یا پنج سال مانده حوزه باید براى این شخص ارزش قائل بشود. این فرد نسبت به آن کسى که این زحمت را بر خودش هموار نکرده سرما گرما ناامنى گرسنگى مشکلات تحقیر خطر کردن واز زن و بچه دور ماندن را تحمل نکرده و در حوزه مانده قطعا باارزشتراست . یقینا آن کسانى که مجاهدت و تلاش کردند باید بیشتر مورداحترام قرار بگیرند.این ارزشها باید به حساب بیایدالبته هر کارارزشمندى قابل احترام است ممکن است کسى هم در حوزه مانده و یک

تحقیق خیلى برجسته اى انجام داده آن هم ارزش دیگرى است . همه ارزشهاى اسلامى باید به حساب بیاید. یکى ازاین ارزشها تبلیغ در مناطق خطرناک و محتاج به تبلیغ و دوردست است . یکى ازاین ارزشها حضور در جبهه ها و ارگانهاست وازاین قبیل چیزها که داراى اهمیت وارزش است .

نکته یازدهم که حوزه ها باید توجه بکننداین است که : در ارتباط با مسائل رفاهى طلاب از روشهاى جدیداستفاده شود بخصوص براى آن طلابى که درآمدى جز شهریه ها ندارند. کارهایى مثل خانه سازمانى بن بیمه وازاین قبیل تسهیلات براى طلاب بایدانجام بگیرد تا طلاب قدرى فکرشان براى مطالعه آرام باشد.اگر چه رویه قناعت و زهد رویه حسنه طلاب است و طلبه ها هم نبایداین مشى را عوض کنند و رو به رفاه طلبى بیاورند لکن در عین حال این فکرها هم باید بشود.

نکته دوازدهم این است که : در حوزه از درگیر شدن در مسائل جناحى باید به شدت پرهیز بشود بحمدلله این موضوع قبلا رعایت شده باز هم رعایت بشود بخصوص طلاب جوان مواظب باشند مسائلى خطى و جناحى و گروهى و معارضه ا و درگیریها و غیبتها و... را به داخل حوزه ها نکشانند که دراین صورت در حوزه ضایعات زیادى به بار خواهد آمد.

مساله سیزدهم این است که : هر طلبه اى براى آینده زندگى علمى و فقهى خودش برنامه ریزى کند. کسى نباید بدون هدف در حوزه بماند.البته یک مدتى تحصیلات هست و طلبه کفایه مى خواند تا درس خارج برود بعد در خارج مى رود و مى خواهد مجتهد بشود اما براى بعد ازاین و آینده باید برنامه ریزى کند هر کس ذوقى دارد توانى دارد ممکن است موقعیت خاصى برایش پیش بیاید. در مورداینهااز قبل برنامه ریزى کند و خودش را آماده کند.این طور نباشد که یک طلبه ده سال 15 سال 20 سال در حوزه بى هدف پاى این درس و آن درس بگردد و فسیل بشود و آخر هم نه فایده ایى براى مردم نه فایده اى براى خود داشته باشد.

مطلب چهاردهم که شاید یکى از مهمترین بلکه باید گفت مهمترین این مسائل است مساله تهذیب اخلاق در حوزه هاى علمیه است که ما چون راجع بهاین مساله زیاد و مکرر صحبت کردیم نخواستیم که تفصیل بدهیم . مساله تهذیب اخلاق ساده زیستى اعراض از زخارف دنیا را باید جدى گرفت .این طور نباشد که در حوزه هاى علمیه طلبه اى که از خانه اى تا محل درس دو خیابان فاصله دارد به فکر ماشین شخصى بیفتد ماشین چیست ؟ ازاول بناى کار طلبگى بر عسرت و بى اعتنایى به زخارف دنیوى بوده است .این که فورا به فکر بیفتیم یک ماشین

شخصى با یک خانه کذائى دست و پا کنیم .البته باید یک حداقل معیشتى که انسان ذهنش مشغول این چیزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و کار لازم و مورد توقع راانجام بدهد باشد ولى نبایداین طور باشد که طلبگى هم تبدیل شود به چیزى مثل بقیه کارهاى دیگرى که بعضى مى کنند. دنبال تجملات و زخارف دنیا رفتن عیب خیلى بزرگى است که باید به شدت ازاین امور جلوگیرى بشود.

مساله پانزدهم این است که : درامتحانات (که بسیار هم مهم است ) ممتحنین باید با روش صحیح طلاب رااز غور بى حاصل در بعضى از مسائل کوچک عبارتها ریزه کاریها پرداختن به حواشى برحذر بدارند. واین طور نباشد که طلبه خیال کنداگر بخواهدامتحان بدهد باید در جزئیات دقت کند به طورى که از مسائل اصلى باز بماند. در درسها هم این نکته باید رعایت شود. طلاب را بیشتر باید به تحقیق تفحص آزاداندیشى سعه مسائل مورد نظر و نوآورى سوق بدهند. آخرین مساله کتابهاى درسى است .این کتابهاى درسى ماابدى نیست . نمى شود آخر گفت :[ ثلاثه لیس لها نهایه رسائل مکاسب کفایه] نه آقا یک روز رسائل نبود یک روز مکاسب نبود ولى ملائى مثل شیخ درست شد. یک روز کفایه نبود ولى ملائى مثل آخوند درست شداین طور خیل نکنید که حتمااز طریق این کتابها باید جلو رفت . باید عیب این کتابها را پیدا کنیم و یک کتاب بى عیب در اختیار طلاب بگذاریم . باید ببینیم آیا همین جور ترتب علمى درست است یا درست نیست اگر دیدیم درست نیست شکل درستش راپیدا کنیم . هیاتهاى مخصوص باشند براى نوشتن کتاب نوشتن مطالب جدید و فقه مقارن را در حوزه باب کردن و خلاصه روشهاى نو را در کتابهاى درسى به کار گرفتن .این عرائضى بود که ما در باب مسائل حوزه ها مى خواستیم عرض کنیم اگر چه خیلى از آقایانى که این جا تشریف دارند فارغ ازاین مسائل هستند چون در حوزه نیستند و در بیرون از حوزه هستند امااجمالا مى خواستیم این مسائل در یک فضاى فکرى طلبگى مطرح شود.ان شاءالله فردا به مساله مورد بحث خودمان مى پردازیم .ابتدااجمالا فهرست آنچه را که تاامروزازاول کتاب جهاد بیان کردیم واجمالى هم از بعضى از مباحث آینده را ذکر مى کنیم و سپس بحث مورد نظر خود را آغاز مى کنیم .

والحمدالله رب العالمین