مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین محمد واعظ زاده خراسانى3

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


حوزه : تا کنون چهار مرحله از زندگى پربار و پرخاطره خود را براى ما بیان کرده اید خواهشمندیم از مرحله پنجم زندگى خود براى ما بگویید.
استاد: مرحله پنجم زندگى من مربوط مى شود به بازگشت از قم به مشهد. چگونگى بازگشت ازاین قرار بود: در سال 1339 طى نامه اى از من دعوت شد که در دانشگاه مشهد به تدریس بپردازم .

با مرحوم شهید بزرگوار دکتر بهشتى که آن زمان مدیریت دبیرستان دین و دانش قم را به عهده داشت به خاطر سابقه آشنایى که با آن مرحوم داشتم مشورت کردم .

ایشان تشویق کردند که این مسؤولیت را بپذیرم .

تابستان همان سال به مشهد آمدم وازاول مهر ماه در دانشکده معقول و منقول ( این دانشکده بعدا به دانشکده الهیات و معارف اسلامى تغییر نام داد) مشغول به تدریس شدم . زمینه تدریس من تفسیر قرآن فقه فقه الحدیث تاریخ تفسیر تاریخ حدیث تاریخ علوم
عقلى که در اسلام و گاهى کلام و فلسفه و... بود.

در حدود سال 42 یا 43 بود که طى مصوبه اى عده اى را که در دانشگاههاى ایران سابقه علوم حوزوى داشتند و داراى مدرک دانشگاهى نبودند دانشیار شناخته شدند که من هم جزءاین گروه بودم . مراحل دانشیارى واستادى را گذراندم واز آن تاریخ تا کنون که حدود 30 سال است با همین سمت مشغول فعالیت هستم . !

حوزه : اگر در ضمن تدریس در دانشگاه فعالیتهاى فرهنگى دیگرى هم داشته اید بیان کنید.
استاد: بله غیراز تدریس در دانشگاه فعالیتهاى فرهنگى دیگرى هم داشته ام که اکنون فهرست وار یادآورى مى کنم :

تشکیل کنگره شیخ طوسى (ره)
در سال 1350 کنگره شیخ طوسى رحمه الله علیه با پیشنهاداین جانب برگزار شد.این که چرا واز کى به این فکرافتادم و چه موانعى بر سر راه بود داستان مفصلى دارد که لازم مى بینم مقدارى توضیح بدهم . مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى در مقدمه اى که با عنوان[ حیات شیخ الطائفه] بر تفسیر تبیان چاپ نجف و همچنین در پیامى که براى کنگره شیخ طوسى فرستاده بودند یادآورى کرده بودند که :

[من سالهاست که تلاش مى کنم که شاید بشود کنگره اى به نام شیخ طوسى رحمه الله علیه برگزار شود].

و در نامه اى که به محضر آیه الله بروجردى چهار سال قبل از فوت ایشان فرستاده بودند نوشته بودند:

[ولادت شیخ الطائفه در سال 385 بوده و هزارمین سال ولادت آن نابغه ایران که مروج و مجدد مذهب امامیه است نزدیک شده لازم است امر بفرمایید که از همین ایام قبل از رسیدن هزاره مردم تهیه جشن هزاره ببینند تا تمام ملل دنیا قدرشناس این نابغه شوند].

درباره عکس العمل آیه الله بروجردى چنین مى نویسند:
[مرحوم آیه الله بروجردى این پیشنهاد را تحسین واستقبال نمود.استاد دانشگاه حقوق آقاى سیدمحمد مشکاه را به قم طلبید و دستوراتى داد که ایشان بعداز رجوع به تهران همه راانجام داد و تاکیدات مرحوم آیه الله بروجردى را دراین باب ابلاغ نمود واز مسؤولین قول حتمى شرکت در جشن گرفت و در شهر رمضان 1378 که آقاى مشکاه مشرف به نجف شد پیام آیه الله بروجردى را به تمام حجج اسلام اسلام رسانید واتقاق آراء همه را در لزوم اقامعه جشن بین المللى به دست آورد .]

این کار متاسفانه با رحلت آیه الله بروجردى تعطیل شد.البته بعدها فهمیدم که مقامات دانشگاهى آن وقت هم تمایل به انجام چنین کارى نداشته اند واین هم از عواملى بود که این حرکن به نتیجه نرسید. بعد شنیدم که فرزندان مرحوم علامه امینى خواسته اند در نجف چنین کارى بکنند ولى به خاطر تضادهایى که بین تشکیلات روحانیت در حوزه علمیه نجف بوده است توفیق به انجام چنین کارى نیافته اند.این جانب علاوه بر آن که شاگرد مرحوم آیه الله بروجردى بودم وایشان هم از علاقمندان مرحوم شیخ الطائفه و به مناسبتهاى مختلف از وى به بزرگى یاد مى کرد مطالعات گسترده اى درباره شیخ الطائفه داشتم .ازاین روى شدیدا به شیخ الطائفه علاقمند شدم و همیشه دراین فکر بودم که به مناسبت هزارمین سال ولادت آن مرحوم در حد توان کارى انجام بدهم لذا در سال 1344 کتاب الجمل والعقود شیخ الطائفه را که متنى است بسیار موجز و فشرده دراحکام عبادتهاى پنجگانه : نماز زکاه روزه حج و جهاد تصحیح ترجمه و برخى از مسائل فقهى آن را شرح کردم و شرح حال نسبتا مفصلى از شیخ الطائفه در مقدمه کتاب نگاشتم و پشت جلد آن نوشتم :[ به مناسبت هزارمین سال ولادت شیخ طوسى]. این اولین کارى بود که درباره شیخ الطائفه انجام دادم

بعدازاین کار مقاله اى نوشتم تحت عنوان[ هزارمین سال ولادت شیخ طوسى] . محتواى این مقاله عبارت بوداز: شرح حال شیخ طوسى ضرورت برگزارى کنگره اى به مناسبت هزارمین سال تولد وى واشاره به این مطلب که : مناسبترین مکان براى برگزارى کنگره دانشگاه مشهداست . زیرا شیخ منسول به طوس است . (گرچه دراین که ولادت او در طوس باشد مکن در هملا ن مقاله تردید کردم )این مقاله در سالنامه معارف اسلامى مشهد چاپ ومنتشر شد و نسخه اى ازاین مقاله را توسط دانشکده به دانشگاه فرستادم . براى
تشکیل کنگره موافقت نکردند. همگى استادان جز مرحوم دکتر فیاض آیه یاس مى خواندند.

در هر حال این گذشت تااین که روساى داشنگاه مشهد عوض شدند. رئیس دانشکده ما هم عوض شد و مرحوم دکتر محمود رامیار که سابقه طلبگى داشت رئیس دانشکده مشهد شد و در عین حال معاون رئیس دانشگاه هم بود. مقاله را به ایشان دادم وایشان پس از مطالعه گفت :[ من این کار را مى کنم به شرط این که خو شما دبیر کلى کنگره را به عهده بگیرید]. من هم قبول کردم و کار را شروع کردم .

به تهران رفتم و به تقاضاى من هیاتى ازاساتید دانشگاه از جمله : دکتر شهیدى دکتر نصر دکتر محقق و دکتر محمدى رئیس دانشکده الهیات در آن موقع و برخى دیگر تشکیل شد. به کمک این هیات میهمانانى از خارج و داخل دانشگاهى و حوزوى براى دعوت به شرکت در کنگره تعیین شدند. براى ترتیب نمایشگاهى از آثار خطى و چاپى شیخ الطائفه در محل برگزارى کنگره با کتابخانه هاى بسیارى تماس گرفتیم و نسخه هاى خطى را جمعع آورى کردیم . خلاصه یک سال رفت و آمد کردیم تااین که مقدمات کار فراهم شد .

کنگره در روز 28اسفند سال 1349 ه.ش . مطابق با 12 محرم سا 1390 ه.ق . با تلاوت آیاتى از کلام الله مجیدافتتاح شد. با موافقت شرکت کنندگان آقاى علال الفاسى دانشمند نامى مغرب و رئیس حزب استقلال آن کشور واستاد دارالحدیث الحسینیه رباط که از کشور مغرب در کنگره شرکت کرده بود به سمت ریاست کنگره برگزیده شد. آقاى علال الفاسى در همین جلسه افتتاحیه ارتجالا سخنرانى کوتاهى به زبان عربى ایراد کرد که ضمن معرفى شیخ طوسى و مقایسه وى با عزالى دانشمند دیگر طوس در حقیقت مقام علمى و صلاحیت خویش را براى ریاست کنگره به اثبات رساند. کنگره هزاره شیخ طوسى پنج روزادامه داشت . در ترییب و نظم جلسات روشى اتخاذ گردید که در آن هنگام به نظر بسیارى ازاعضاى کنگره که سابقه شرکت در بسیارى از کنگره هاى علمى را هم داشتند و حتى برخى خود اداره کننده کنگره بوده اند یک نوع ابتکار شمرده مى شد. به این کیفیت که کنگره هر روزه داراى یک جلسه عمومى و دو جلسه خصوصى بود. بحثها و تحقیقات دانشمندان به تناسب موضوع به شش گروه تقسیم شد و هر گروه زیر نظر رئیسى
برگزیده از طرف اعضاء گره ازاین قرار :

1. گروه تفسیر و علوم قرآنى به ریاست زین العادبدین رهنما.

2. گروه فقه واصول و مسائل حقوقى به ریاست جوادتارا.

3. گروه حدیث و رجال و تراجم به ریاست آیه الله حاج میرزا خلیل کمره اى .

4. گروه کلام و فلسفه و ملال و نحل به ریاست علال الفاسى .

5. گروه کتابشناسى به ریاست دکتر صلاح الدین منجد کتابشناس معروف عرب .

6. گروه تاریخ وادب به ریاست مجتبى مینوى دانشمند معروف ایرانى .

سرانجام بعدازظهر روز سوم فروردین سال 1349 طى جلسه اى که بیش از چهار ساعت طول کشید کنگره پایان یافت .

موانع و مشکلات
در جریان مقدمات کار مشکلات زیادى بود که به لطف خداوند یکى پس از دیگرى حل مى شد.از جمله مشکلات مدعوین بودند که براى شرکت مساله داشتند زیرا برگزار کننده کنگره هم دانشگاه بود و وابسته به رژیم سابق . برخى از دوستان روحانى خود ما که بااین کار موافق نبودند افراد رااز شرکت دراین کنگره منع مى کردند و حتى بعضى از فضلااز قم تا تهران هم آمده بودند تا میهمانان را بگردانند!از باب نمونه مرحوم آقاى مطهرى بااین که استاد دانشگاه بود ولى به لحاظ ارتباطى که باانقلابیون داشت خیلى احتیاط مى کرد.ازاین روى بعدها کسى نامه مفصلى به ایشان نوشته بود و گفته بود:

[گر چه کسى که این کار را شروع کرده حسن نیت دارد ولى شما چرا شرکت کرده اید]!.

مرحوم آقاى مطهرى یا خود نویسنده (درست نفهمیدم ) رونوشت این نامه را براى من فرستادند.

برخى در شان خود نمى دیدند که در چنین جمعى شرکت کنند. وقتى از مرحوم میرزا خلیل کمره اى دعوت کردم ایشان گفت :[ من نمى دانم چه کسانى در کنگره شرکت مى کنند. آیا شرکت در آن جا در شان من هست یا خیر]!.

به ایشان گفتم :[ شما شرکت کنید تا به دیگران بگوییم : چون ایشان شرکت مى کنند
شما هم شرکت کنید].

یکى دیگراز مشکلات سلام شاهنشاهى بود که طبق معمول باید درابتدا اجرا مى شد!

من با آن مخالفت کردم و گفتم : دراین کنگره علما و فضلائى شرکت مى کنند که باسلام شاهنشاهى موافق نیستند و به عنوان مثال از مرحوم میرزا خلیل کمره اى نام بردم و گفتم : ممکن است ایشان جلسه را ترک کند.

اگر چنین اتفاقى نیفتد آبروى ما پیش میهمانان خارجى مى رود.

خلاصه قرار براین شد که من موضوع را بااستاندار وقت (پیرنیا پسرعموى پیرنیاى معروف مولف تاریخ ایران باستان ) در میان بگذارم . ازاستاندار وقت ملاقت گرفتم . قرار ملاقات شب ساعت 10 گذاشته شد. شب فرا رسید و به کاخ استاندارى رفتم . (براى اولین بار بود که به کاخ استاندارى مى رفتم ) مذاکرات شروع شد. بعداز مذاکرات نسبتا طولانى وى را قانع کردم . به او گفتم : کنگره یک کنگره کاملا مذهبى است . و علماء و فضلا در آن شرکت مى کنند و آنان با سلام شاهنشاهى موافق نیستند واحتمال مى دهم جلسه را ترک کنند. علاوه ماه محرم است و سلام شاهنشاهى مناسبتى ندارد.

گفت :[ باید موضوع را به عرض برسانیم . من نمى توانم تصمیم بگیرم به وزیر علوم بگویید جریان را به عرض برساند. فقط به این صورت که چون ماه محرم است مناسب نیست] .

با تلاشهایى که شداین موضوع هم حل شد و جلسه افتتاحیه با تلاوت آیاتى از قرآن مجید شروع و پس از تلاوت آیاتى چنداز قرآن پیامى توسط وزیر علوم مجید رهنما خوانده شد. و در آن پیام از علماى اسلام و شیخ طوسى رحمه الله علیه تجلیل به عمل آمده بود.

از دیگر مشکلات مساله ریاست کنگره بود. کسانى مى خواستند خودشان را به عنوان رئیس کنگره تحمیل کنند.

به لطف خدااین قضیه هم حل شد و همانطور که قبلا عرض کردم استاد علال الفاسى به ریاست کنگره برگزیده شد. یکى دیگراز مشکلات ما برخى از دستگاهها و نهادهاى دولتى بودند که قصد داشتندازاین حرکت سوءاستفاده کنند که به توفیق الهى چنان خوب عمل کردیم که نه تنها نظام و دستگاههاى دولتى نتوانستند سوءاستفاده کنند که در خود کنگره نیز سخنان ضددولتى گفته مى شد.از جمله : چون در آن زمان تدرس زبان عربى
رااز برنامه دانشگاهها برداشته بودند آقاى آیه الله میرزا خیلى کمره اى در سخنرانى خود به این مساله اعتراض کرد و گفت :

...من یک تاسف دارم . تاسف این است که این تفسیر مهذب 10 جلدى ا زبلندى او در عربى غیراز زمره ممتاره اى از ما از آن نمى تواند استفاده کند و چه باید کرد؟ که همه ملت تشویق بشوند که به تفسیر عظیم تبیان شیخ طوسى ربانى که بعداز هزار سال از فوت او همچو کنگره عظیمى از روى برازندگى او تشکیل مى شود اقبال کنند تا مجددا مورداستفاده شود.

باید تشویقى از عربى و زبان عربى و زبان قرآنى بشود که زبان دین ماست اما تشویق کافى بشود مثل آن که هر کس یا صفحه تفسیر تبیان را صحیح بخواند دانشگاه به اوامتیازى بدهد. خیال مى کنم تنها راه چاره این است .

بنابراین اگر زمزمه اى شده اوالغاء عربى در کنکور من خیال مى کنم این اشتباهى و غفلتى بوده باید جبران بشود.

این آقایان وژاث این مواریث اسلامى هستند. حق دارند مطالبه بکنند که برداشتن زبان عربى لطمه اى به زبان دین ماست به زبان عقیده ماست . حساب زبان حساب عرب نیست .این زبان دین و زبان عقیده ماست . لغواین زبان مثل لغواعتبار همه کتب شیخ طوسى است که بعداز یک نسل و دو نسل آن قدر فاصله میان ما مى شود که باید کتابهاى شیخ طوسى را و کتابهاى فارابى وابن سینا را براى موزه در صندوقى خارج از دسترس عموم بگذارند و هرگاه بخواهند از آنهااطلاع یابند یا زیارت کنند. باید مستشرقى بیاورند تا آنها را بخواند یا مثل طلسم و رمز حل کند. مثل آن که براى خواندن خط میخى کوههاى بیستون مستشرقین باید به ما کمک کنند. نقش بیستون و نقش رستم و نقش قصر پرس پلیس را مگر ما مى توانیم بخوانیم با آن که آنها خطوط و نقوش سرزمین بلاد ما بوده است .

از زبان استاد مجتبى مینوى بشنوید :[در ترکیه که خط لاتین را به جاى خطوط نسخ و نستعلیق معمول و رایج کردند دویست و پنجاه هزار کتاب در موزه عاطل و باطل است و کسى نمى توانداز آنهااستفاده کند].

بنابراین به عقیده من هرگاه بخواهند آثار شیخ طوسى مورداستفاده ملت ما واقع گردد
باید یکى از دو کار بکنند: یا سطح قرآن و تفسیر تبیان را به قدرى پایان آورند به اندازه اى که به سطح فرودین افکار نسل جدید و جوانان تماس حاصل آید و بتوانند بفهمند یا سطح معلومات دانشگاهى را بالا ببرد تا بتوانند از شیخ طوسى و مکتب شیخ طوسى و کتابهاى شیخ طوسى و مشعل شیخ طوسى استفاده کنند و چون دانشگاه داریم این راه امکان دارد... و گر نه اگر عربیت لغو شد بعدها فاصله بیشتر و بیشتر مى گردد به طورى که تمام مواریث ما به دست خود ما به تاراج و به غارت رفته یا سوخته و خاکستر مى گردداما نه از قبیل سوختن نوبه اولش که شیخ خود با شاگردانش تلافى کردند و بازنوشتند . 4

دراین وقت آقا زین العادبدین رهنما پدر مجید رهنما وزیر علوم خواست دافع کند و به این فرازاز سخنان آقاى کمره اى پاسخ بدهد که مرحوم خلیل کمره اى با مثالى که زد او را[ هو] کرد. گفت :[ کسى دزدى کرده بود و در چاهى مخفى شده بود شخصى که ماموراحضار بود سرچاه ایستاده بود و با خواهش و تمناازاو مى خواست که بیرون بیاید و خودش را تحویل قانون بدهد تااین که آبروى او (ماموراحضار) حفظ شود. دافع آقاى رهنما هم این جورى است ].

سخنان مرحوم کمره اى در روزنامه ها منعکس شد و نوشتند:

[آقاى کمره اى از برنامه هاى دانشگاه که بر خلاف مسیر آثاراسلامى و عربى است انتقاد کرد].

ویژگیهاى کنگره
از خصوصیات کنگره شیخ طوسى این بود که براى اولین بار کنگره اى در سطح جهانى براى یکى از چهره هاى برجسته شیعه برگزار مى گردید.از توفیقات بزرگ حوزه تشیع بود که استادان دانشگاهها مستشرقین و علماى دین رااز سرتاسر جهان در کنار مرقدامام هشتم على بن موسى الرضا( ع ) دور یک میز گردآورد تااز دریچه فکر شیعه به تبادل نظر و تعاطى افکار بپردازند. تماس مستشرقین اروپایى و آمریکایى با علماى دین و پیشوایان مذهب شیعه با همان زى خاص و لباس متداول و با همان اسالیب بحث و روش مباحثه خاص آنان بى سابقه بود و برخى از دانشمندان خارجى صریحا به این معنى اعتراف کردند.

از خصوصیات و مزایاى کنگره مباحثات و برخورد آراء واختلاف نظر دانشمندان اهل
سنت با علماى شیعه در پاره اى از مسائل مورداختلاف فریقین از قبیل : مساله امامت مساله کیفیت وضو و ... بود که در گروههاى فقه و کلام و گاهى در گروه تاریخ وادب و گروه حدیث و رجال مطرح مى شد.

به طور کلى روح الفت و مودت دعوت به وحدت واتحاد عالم اسلام و تقریب میان مذاهب اسلامى سعى در باز کردن راههاى عاقلانه و خیرخواهانه و دوراز تعصب براى تبادل نظر و سنجش و موازنه مودبانه در مسائل موردا ختلاف مذاهب اسلامى کنار گذاردن آن نوع اختلافات که زمان آن گذشته واگر هم منشا قابل قبولى داشته مربوط به زمانهاى گذشته بوده و باید به عهده تاریخ سپرده شود بر گنگره شیخ الطائفه حاکم بود. چنین روحیه اى به عقیده من از تقواى باطن و صفاى روح شیخ الطائفه (ره ) سرچشمه مى گرفت .

ظاهرا بتوان عمق و ریشه دار بودن این روح همکارى و مودت را ازاین اتفاق جالب به دست آورد:

در اثناى کنگره روز جمعه مقارن ظهر در حالى که همه سرگرم استماع سخنرانیهاى عمومى بودند که ناگهان آقاى کمره اى که در جلسات عمومى کنگره بخصوص راجع به نزدیک ساختن آراء شیعه و سنى نقش عمده اى داشت و پیشنهادهاى ارزنده اى مى کرد تقاضا کرد که جلسه ختم شود و حضار دسته جمعى نماز بخوانند.این تقاضا مورد قبول همگان قرار گرفت و متصدیان و کارگزاران کنگره به سرعت یکى از تالارهاى باشگاه دانشگاه محل دبیرخانه کنگره را آماده کردند و آن جمع بااشتیاق تمام به نمازایستادند. هرگز فراموش نمى کنم که : پرفسوراسماعیل یعقوب رئیس دانشگاه اسلامى جاکارتا در آندونزى را دیدم با پاى برهنه در راهرو مى دوید که وض بگیرد و خود را به جماعت برساند و به من گفت :

این یک توفیق بزرگ است که نصیب من شده است

در هر صورت کنگره با آبرومندى برگزار شد. پیامها و نامه هایى از شخصیتهاى علمى و دانشگاهها به کنگره فرستاده شد از جمله : نامه اى از ابوریه مولف کتاب[ اضواء على السنه المحمدیه] پیامى از مرحوم آیه الله مرعشى نجفى پیامى از شیخ محمدتقى قمى به عنوان دبیرکل دارالتقریب پیامى از مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى (به هنگام تشکیل کنگره دو ماه از فوت ایشان گذشته بود.) آن مرحوم در پیام خود نوشته بودند
بسیار خوشوقت شدم از آن که مى بینم آرزوى چندین ساله من جامه عمل مى پوشد...

دراین روزهاى دراز حقیر درانتظار بودم تا قرب آخر عمر بشارت نزدیک شدن جشن هزاره رسید و روح تازه در بدن دمید و فراش پست پاکت اعضاء محترم کنگره را رسانید هزارافسوس قرب دو سال است خانه نشین شدم و زیاده بر دو ماه است که در بستر مرض افتاده ام با رعشه دست و ضعف قوى و زحمت بسیار دراول جمادى الثانیه مشغول به نوشتن این خط تدریجا شدم تاالیوم که بیستم همین ماه مطابق با ولادت حضرت صدیقه طاهره صلوات الله علیها و على ابیها و بعلها و بنیها ختم شد.

مجموعه سخنرانیها و پیامها را با زحمت بسیار تصحیح کردم و دانشگاه فردوسى مشهد به چاپ و نشر آن اقدام کرد.

این مجموعه نفیس در سه مجلد (متجاوزاز 2200 صفحه ) که جلداول شامل قسمتى از مقالات و خطابه هاى فارسى است از جمله :[ شیخ طوسى و حقوق تطبیقى] از دکتر محمد خزائلى[ دوره آغاز فقه و فقهاى امامیه] از آقاى سیدمحمدکاظم امام [ رجال عصر شیخ طوسى] از آقاى محمدباقر ساعدى [ عده الاصول شیخ طوسى و نقش آن در مدار تاریخ علم اصول] از آقاى دکتر محسن شفائى [ تحقیق و بررسى مولفات چاپى و غیرچاپى شیخ طوسى] از آقاى سیدهاشم رسولى محلاتى[ اجتهاد در مسلک اصولى واخبارى] آقاى جواد تارا[ گزارشى از کتاب اختیار معرفه الرجال] از حسن مصطفوى[ نمونه نسخه هاى خطى مولفات شیخ طوسى] از این جانب .

و جلد دوم شامل خطابه ها مقالات وامه هاى عربى است که تحت عنوان [ الذکرى الالفیه للشیخ الطوسى] متجاوزاز 800 صفحه در دسترس پژوهشگران قرار گرفت .

و جلد سوم که از نظر محتوى و مطالب مهمتر واز جهت مقدار و تعداد صفحات بیشتراز دو جزءاول و دوم و مکمل و نتیجه و پایان آن دو بخش است مشتمل بر ده بخش است :

بخش اول : پیامها و قطعنامه کنگره .

بخش دوم : عصر و محیط پرورش شیخ طوسى .

بخش سوم :اشعار مربوط به کنگره .

بخش چهارم : تفسیر و علوم قرآنى .

بخش پنجم : مقالات و تحقیقات فقهى واصولى .
بخش هششم : مباحث و تحقیقات کلامى .

بخش هفتم : نسخه شناسى .

بخش هشتم : مباحث و مسائل مختلف اسلامى .

بخش نهم : گزارش مفصل کنگره هزاره شیخ طوس .

بخش دهم : مقالات به زبان خارجى .

علاوه بر چاپ این سه مجلد خداوند توفیق داد دواثر سودمند شیخ را به زیور طبع بیارائیم :

1.الفهرست از روى چاپ اسپرنگر با فهرستهاى مختلف به طریق افست در 548 صفحه .

2. رجال کشى بافهرستهاى مفید در 995 صفحه .

این بوداجمالى از سیر مقدماتى تا پایان کنگره هزاره شیخ طوسى که متاغسفانه برخى از جمله آقاى على دوانى در مقدمه کتاب خود تحت عنوان[ هزاره شیخ طوسى] که حاوى برخى از مقالات فارسى کنگره است منشااصلى برگزارى کنگره را دانشگاه تهران دانسته اند که درست نیست . متن عبارت ایشان بدین قراراست :

[پیشنهاد تشکیل این کنگره پر شکوه نخست از طرف علاه فقید مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى مولف کتابهاى ذیقیمت و مشهور[ الذریعه الى تصانیف الشیعه] و[ طبقات اعلام الشیعه] عنوان شد. شوراى دانشگاه تهران نیز به اتفاق آراء به این پیشنهاد راى داد ولى چون شیخ طوسى از مردم خراسان بوده است انعقاد کنگره او را به دانشگاه مشهد محول نمود].

همانطور که عرض کردم دانشگاه تهران به پیشنهاد مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى تمایلى نشان نداد و مرحوم آیه الله بروجردى که تعقیب کننده قضیه بود به رحمت ایزدى پیوست و کار کاملا تعطیل شد و کسى آن را تعقیب نکرد تااین که این جانب پس از گذشت چند سال از آن ماجرا قضیه را تعقیب کردم که بحمدالله به برگزارى کنگره انجامید.

از دیگر فعالیتهاى فرهنگى بنده انتشار مجله اى بود تحت عنوان :[ نشریه دانشکده معقول و منقول] که مدیریت آن را بنده به عهده داشتم .اولین شماره اش ویژه صدمین سال
درگذشت مرحوم حاجى سبزوارى بود. دراین شماره شرح حال مرحوم سبزوارى درج شده است . من هم دراین شماره مقاله اى دارم درباره اولین کشف الایات که به یکى از شاگردان عبدالرحمن جامى منسوب بوده براین کشف الایات تا آن موقع کسى اطلاع نیافته بود و ما نسخه آن رااز شوروى پیدا کرده بودیم . با رنج و حمت بسیار رمز آن را کشف کردیم . براین کشف الایات عبدالرحمن جامى و ملاحسین کاشفى تقریظ نوشته بودند. .

خلاصه این مجله که نسبتا مجله خوبى بود و در نوع خود بى نظیر تا اول انقلاب منتشر شد ولى به خاطر برخى از ندانم کاریها متاسفانه بعدانقلاب دو شماره بیشتر منتشر نشد که تعطیل گردید. دراین مجله مقالات مسلسلى از من زیر عنوان : گزارشى از چند کشوراسلامى و عربى منتشر شد که گزارشى از سفر یک ساله من به ترکیه سوریه لبنان مصر مغرب والجزایراست .

از دیگر فعالیتهاى من همکارى کوتاهى بود که با نشریه آستان قدس تحت عنوان :[ نامه آستان قدس] داشتم . مدیریت این نشریه را آقاى فخرالدین حجازى به عهده داشت .از من دعوت به همکارى شد و من هم با توجه به تاییدىکه از آیه الله بروجردى گرفته بودند و آیه الله میلانى هم نسبت به آن نظر مساعد داشت و شخصیتى مانند مرحوم استاد محمدتقى شریعتى که چهره مبارزى بود آن جا مقاله مى داد پذیرفتم که همکارى کنم . در این نشریه سلسله مقالاتى را تحت عنوان :[ تحقیق درباره کتاب کافى] شروع کردم . چند مقاله به عنوان مقدمه درباره تاریخ حدیث شیعه تا زمان کلینى نگاشتم که بعداز آن بحث ادامه پیدا نکرد.البته بعدا آن مباحث را در دانشگاه تحت عنوان تاریخ حدیث شیعه تدریس کردم .

ضمنا در همین نشریه به مناسبت رحلت آیه الله بروجردى شرح حالى از آن مرحوم نوشتم .

از دیگر فعالیتهاى من همکارى با[ کانون نشر حقایق اسلامى] بود. این کانون زیر نظر مرحوم استاد محمدتقى شریعتى اداره مى شد.البته قبل ازاین که به قم بروم براى ادامه تحصیل به این کانون رفت و آمد داشتم ولى پس از بازگشت از قم از بنده براى سخنرانى در آن کانون دعوت شد که سخنرانى کردم و بعد هم بحث تفسیرى را شروع کردم .
این همکارى تا مدتى ادامه داشت و بعدا به علل اختلاف سلیقه با برخى ازافراد آن را ترک گفتم .

نظیر همین اختلاف سلیقه را در تشکیلات انجمن مهندسین اسلامى تهران که زیر نظر آقاى مهندس مهدى بازرگان و رفقایش اداره مى شد دیدم . یک وقتى کنگره انجمنهاى اسلامى را تهران تشکیل داده بودند که من به عنوان نماینده آیه الله میلانى در آن شرکت کردم . بااین که افرادى بودند با روح اسلامى که مى خواستند کار سیاسى هم بکنند ولى روش آنان با سلیقه من موافق نبود.

یکى دیگراز کارهاى فرهنگى من در مشهد ملاقات و برقرارى ارتباط با چهره و شخصیتهاى اسلامى بود که از سراسر جهان به مشهد مقدس مى آمدند. در برخى موارد بنده واسطه ملاقات آنان با آیه الله میلانى بودم و یااین که آیه الله میلانى از بنده دعوت مى کردند که در جلسات ملاقات شرکت کنم .

از جمله این شخصیتها شیخ محمدجواد شرى بود. وى از شاگردان مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانى بود واز علماى لبنان که از طرف مرحوم سیدشرف الدین براى نشر و تبلیغ اسلام به آمریکا رفته بود. به خاطر محیط آن جا لباس معمول و مرسوم روحانیت را در تن نداشت .از لباس روحانیت تنها عمامه بر سر داشت و یک پالتوى بلند در تن . کروات زده بود و ریشش را هم تراشیده بود!

از جمله شخصیتهایى که به مشهد آمدند. مرحوم شیخ محمدتقى قمى بود. ایشان براى اهداى نسخه اصلى فتواى شیخ محمود شلتوت مفتى الازهر مصر به کتابخانه آستان قدس به مشهد آمده بود. دراولین جلسه اى که خدمت مرحوم آیه الله میلانى آمد من آن جا بودم . بعدازاین ملاقات قرار شد در سحن نو جلسه رسمى برقرار شود واز علماء دعوت به عمل بیاید و در آن جلسه دستخط شیخ محمود شلتوت به کتابخانه آستان قدس اهداء گردد. جلسه رسمى برقرار شد. آیه الله میلانى و علماى مشهد در آن جلسه شرکت کردند و مرحوم شیخ محمدتقى طى سخنرانى مفصلى گفت :

[ما چون این فتواى تاریخى شیخ شلتوت را مبنى بر جواز پیروزى از مذهب شیعه خدمتى بزرگ به اهل بیت مى دانیم فکر کردیم آن را به کتابخانه آستان قدس رضوى تقدیم کنیم].
در همان سالهاى اول ورود من به مشهد بود که هیاتى لبنان به دعوت دولت ایران به مشهد آمده بودند. در بین اینان مرحوم عارف زین موسس مجله[ العرفان] که در صیدا منتشر مى شد هم بود. به لحاظاین که استاد دانشگاه بودم شخصیتهایى که به دعوت دولت یا آستان قدس به ایران مى آمدند از من هم دعوت به عمل مى آمد که حضور داشته باشم . دو روزاز آمدن میهمانان مى گذشت که عارف زین به خاطر مریضى و کهولت سن رخت از جهان بربست . مرحوم حاج میرزااحمد آقازاده که سوابق ایشان را مى دانست ازایشان مفصلا تجلیل کرد واو را در صحن مطهر امام ( ع ) دفن کردند. دو سه سال که ازاین ماجرا گذشت . آقاى امام موسى صدر به مشهد آمد.ایشان مى گفت :[ آمدن عارف زین به مشهد و فوت او داستان عجیبى دارد. وقتى که دولت ایران ازاین گروه دعوت به عمل آورد من به عارف زین که چهره مبارزى بود گفتم :این دعوت از طرف سازمان امنیت ایران است و شایسته شخصیت مبارزى مانند شما نیست که به آن پاسخ مثبت بدهید. گفت : به من الهام شده که در مشهد مى میرم و همانجا هم دفن مى شوم ازاین روى باید بروم . کارى به این حرفها ندارم .]!

مرحوم آیه الله سیدهبه الدین شهرستانى هم چند بار به مشهد آمدند و بنده به دیدارایشان مى رفتم . آخرین بار وقتى بود که در عراق کودتا شده بود و عبدالکریم قاسم زمام امور را در دست گرفته بود.

به ایشان گفتم : شما فکر مى کنید در عراق کمونیستى مى شود؟

گفت : بدتراز کمونیستى !

گفتم : عبدالکریم شیعه است .

گفت : در عراق همیشه شیعیان فریب مى خورند و جلو مى افتند و کشته مى شوند و بعد دیگران با پلتیک کار را قبضه مى کنند!

یکى دیگراز کارهاى فرهنگى من که تقریبااز همان اول ورود به مشهد شروع کردم و تا همین الان هم ادامه دارد جلسه تفسیر قرآن بود. این جلسه هر هفته شبهاى دوشنبه با شرکت عده اى از دبیران قضاه دادگسترى و دیگران تشکیل مى شود. جلسه جلسه موفقى است و موجب شده که تفاسیر متعددى را مطالعه کنیم واز آنها بهره ببرم .اینک در سوره هاى قصار و نزدیک به پایان قرآن رسیده ایم .
متاسفانه تمامى این جلسات ضبط و ثبت نشده است .

از دیگر فعالیتهاى من مبارزات سیاسى بود. به خاطر فعالیتهاى سیاسى چند بار هم به ساواک فرا خوانده شده ام .از جمله بعداز 15 خرداد و نیز هنگام جنگ مصر واسرائیل زیرا در سر کلاس علیه اسرائیل صحبت کرده بودم .

با شروع انقلاب هم به قدر توان فعالیتهایى داشتم . در تحصن دانشگاه تهران شرکت کردم و جزء مستقبلین حضرت امام رحمه الله علیه بودم .

پس ازانقلاب هم تقریبا در غالب کنگره ها و سمینارهایى که در رابطه با مسائل اسلاى برگزار شده است شرکت کرده ام . مانند: گنگره نهج البلاغه اندیشه اسلامى سمینار وحدت سمینار تجاوز و دفاع . در تمامى این کنگره ها و سمینارها سخنرانى داشته ام . آخرین اینها مجمع جهانى اهل بیت بود که دراین مجمع تصویب شده که باید مرکز مجمع التقریب تاسیس شود. در همین جا بود که پیشنهاد شد من دبیرکلى آن را به عهده بگیرم و مقام معظم رهبرى هم مسؤولیت آن را به عهده من گذاشتند.

یکى دیگراز کارهاى فرهنگى من بعدازانقلاب همکارى با بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى است .این بنیاد حدود پنج سال قبل تاسیس شد. در همان ابتداءازاین جانب دعوت به همکارى شد و بنده هم پذیرفتم و ریاست هیات مدیره آن را به عهده گرفتم .

عمده ترین کارهایى را که در بنیاد پژوهشها انجام داده ایم بدین شرح است :

1. تشکیل گروه قرآن :
دراین گروه با پیشنهاد من تالیف معجم بزرگى تحت عنوان :المعجم فى فقه لغه القرآن و سربلاغته آغاز شده است .

انگیزه من ازاین پیشنهاد این بود که در کنگره شیخ طوسى رحمه الله علیه متوجه شدم تفسیر تبیان شیخ از حیث لغت بسیار غنى است . پس از کنگره به فکرافتادم که مجموعه لغات این تفسیر شریف را گردآورى کنم و به نام[ مفردات تفسیر تبیان] به پژوهشگران عرضه کنم . کار را شروع کردم . حجه الاسلام آقاى الهى خراسانى هم در جمع آورى لغات مقدارى کمک کردند. لغات مجمع البیان را جمع و ضمیمه کردم . پس از این که
بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس تاسیس شد تمامى یادداشتهاى را تحویل آن جا دادم . ما تفسیرها را چه شیعه و چه سنى رسیدگى و مباحث لغوى آنها را جمع آورى کرده ایم علاوه کتب دیگرى را که به لغات قرآن ارتباط پیاد مى کند بویژه کتب لغوى مورد مطالعه قرار داده و لغات قرآنانى را هم جمع آورى کرده ایم . چگونگى کار بدین شرح است .

پس از جمع آورى لغاتى که مورد بحث قرار مى گیرد مباحث مربوط به ترتیب زمانى از ماخذى که مورد مطالعه قرار گرفته نقل مى شود. سپس ریشه لغت با توجه به نصوص یاد شده مورد تحقیق قرار مى گیرد و آن گاه مهمترین مبحث مطرح مى شود و آن استعمال لغت مورد نظر در قرآن کریم است . بدین معنى : قرآن این لغت را چگونه به کار برده و با چه خصوصیات و مقارنات و لطایفى .این مبحث دریائى از معارف قرآن را به روى انسان محقق مى گشاید.

مطابق ترتیب یاد شده حرف[ الف] را تکمیل کرده ایم که ان شاءالله به زودى چاپ و در دسترس قرآن پژوهان قرار مى گیرد.

2. کار دیگرى که در زمینه قرآن داریم مربوط به جمع آورى نصوص علوم قرآنى است که تمامى این نصوص را در زمینه علوم قرآنى جمع آورى مى کنیم خصوصا نظراتى که در لابلاى کتب تفسیر مطرح شده است . تاکنون بحث نزول قرآن تمام شده و بحث جمع آورى قرآن هم در حال اتمام است .

کار دیگر ما در بنیاد تشکیل گروه اقتصاداسلامى است که زیر نظراین جانب فعالیت مى کند. چگونگى کار دراین گروه بدین شرح است :

اولین کار ما دراین گروه جمع آورى نصوص اقتصادى است که در قرآن حدیث و متون فقهى وجود دارد. به این ترتیب :ابتداء آیات قرآن را ذکر مى کنیم . دراین رابطه [ کنزالعرفان] مرحوم فاضل مقداد از شیعه [واحکام القرآن] جصاص ازاهل سنت مورد مراجعه قرار مى گیرند. پس از این مرحله مبحث روایات شروع مى شود. روایات را چه از کتب شیعه (بیشتراز وسائل الشیعه ) و چه از کتب روائى اهل سنت ذیل هر عنوان مى آوریم . آخرین مرحله نقل متون وابواب فقهى است که جنبه اقتصادى و مالى دارند.از فقه شیعه در چهار بخش : قدما متاخرین متاخرین متاخرین و معاصرین نقل مى کنیم
و در فقه اهل سنت به ترتیب :از فقه حنفى مالکى حنبلى ظاهرى و زیدى نقل مى کنیم .این کار گر چه بدون اظهار نظر و صرفا جمع آورى است ولى مى تواند زیر بناى بسیارى از تحقیقات اقتصادى واقع شود که هدف اساسى ما هم همین بوده است . .

در راستاى فعالیت در زمینه مسائل اقتصادى اسلامى بود که در سال 1367 مجمع اقتصاداسلامى را تشکیل دادیم . واز حدود 50 نفرازاساتید دانشگاه و حدود 60 نفرا زاساتید حوزه براى شرکت دعوت به عمل آوردیم . مجمع نسبتا موفقى بود. بیش از 60 مقاله تحقیقى درباره مسائل اقتصادى تحویل مجمع شد که این مقالات به اضافه سه فهرست از آثارى که درباره مباحث اقتصادى به زبانهاى :انگلیسى فارسى و عربى تاکنون به چاپ رسیده چاپ شد و در دسترس محققان مسائل اقتصادى قرار گرفت و روى هم رفته به بیش از سه هزار و پانصد صفحه مى رسد.

یکى دیگراز کارهاى علمى من جمع آورى احادیث ائمه اطهار( ع )از کتب اهل سنت بود. وقتى که در قم بودم در ضمن مطالعات متوجه شدم که در کتب اهل سنت احادیث بسیارى است که یا به یکى ازائمه ( ع ) مى رسد و یااین که درباره فضائل و شرح زندگى آن بزرگواران است . براین اساس حدود 25 کتاب را مطالعه واحادیث رااستخراج و تنظیم کردم .از جمله این کتابها: طبقات ابن سعد تفسیر طبرى تاریخ طبرى صحاح ست مستدرک حاکم سنن بیهقى جامع المسانیدابوحنیفه مسند شافعى الاموال ابوعبید مسند زید و...

این یادداشتها را موضوع بندى کردم تحت عنوان : فقه عقائد فضائل و...

چند سال قبل دیدم که تمکن چاپ اینها را ندارم ازاین روى در چمدانى گذاشته و به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تحویل دادم تا برخى از مدرسین آن را تکمیل و به صورت مطلوب چاپ و عرضه کنند که متاسفانه تاکنون منتشر نگردیده است .

در هر صورت به نظراین جانب اصل این کار بسیار مهم و پرفایده است .از جمله این فوائد همین مساله تقریب است که ما مى بینیم در قرن اول و دوم و سوم چقدر بین فقه شیعه و حدیث آن با فقه و حدیث اهل سنت تداخل وارتباط بوده است .

من گر چه از آن یادداشتها فتوکپى نگرفته ام ولى کتابهایى که دراین رابطه مطالعه کرده ام همه را علامت گذارى نموده ام از این روى فیش بردارى از آنها خیلى مشکل
نیست .اگر جامعه مدرسین اقدام نکند به لطف خدا مجددا چنین کارى خواهم کرد. زیرا علاوه بر این در ضمن مطالعه هر مطلبى که درباره تاریخ فقه تاریخ قرآن تاریخ حدیث و... برایم جالب بوده آنها را یادداشت کرده ام که خود آن مطالب در جاى خود حائزاهمیت است .

حوزه : حضرت عالى بحمدالله ازافراد موفق بوده اید.اگرامکان دارد بفرمایید رمز موفقیت شما در چه بوده است .
استاد:البته من خودم را موفق نمى دانم .این حسن ظن شماست . زیرا مى بینم به اندازه اى که مى توانستم و منتشر کنم توفیق نیافته ام . در هر صورت یکى از عوامل موفقیت پشت کاردارى است .

من از همان 14 سالگى که به نجف رفتم تا همین الان هیچ وقت از مطالعه و کارهاى علمى دست برنداشته ام .

اکنون تلاشهاى مطالعاتى و تحقیقاتى من حتى بیش از آن وقتى است که رسما در حوزه بوده ام . عامل دیگر اخلاص در کارهاست .اگرانسان در کارهایش بویژه در کارهاى تحقیقاتى و علمى اخلاص داشته باشد و جنبه هاى مادى را در نظر نگیرد موفق خواهد شد.

عامل دیگراین که انسان محقق نباید خط و خطوط را در کارهاى تحقیقاتى دخالت بدهد. من هیچ گاه وارد دار و دسته اى نشده ام واین مساله در موفقیت هاى علمى من بسیار موثر بوده است .

البته این بدان معنى نیست که انسان خود رااز فعالیتهاى سیاسى و انقلابى کنار بکشد. من از وقتى که به انقلاب واسلامى بودن آن معتقد شده ام در حد توان از آن حمایت کرده ام و در راهش گام برداشته ام . حتى در وصیت نامه ام براى فرزندانم نوشته ام :

[ هیچ وقت از خط امام که همان اسلام حقیقى است دست برندارید].
حوزه :اگر ممکن است درباره تقریب بین المذاهب که اکنون حضرت عالى مسؤولیت آن را به عهده دارید واهداف آن و کارهاى انجام شده توضیح بدهید.
استاد: در حدود یکسال پیش ازاین از طرف مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله خامنه اى حفظه الله تشکیل مجمع التقریب اعلام گردید. و بلافاصله کار خود را با راهنمائیهاى ایشان آغاز کرده و همچنان راه خود راادامه مى دهد. دراین جا فهرست وار به ذکر چند نکته مهم مى پردازم .

1. تشکیلات مجمع التقریب .

2.اهداف مجمع التقریب .

3. کارهاى انجام یافته یا در دست انجام مجمع التقریب .

تشکیلات مجمع التقریب : بنابراساسنامه مجمع التقریب که توسط جمعى از علما و مدرسین حوزه واساتید دانشگاه تهیه شده و به امضاى مقام معظم رهبرى رسیده ات ارکان مجمع عبارت است از شوراى عالى دبیرکل کمیته هاى علمى و معاونتهاى مختلف .

شوراى عالى : شوراى عالى از دانشمندان و متفکران اسلامى مستقیما توسط رهبرانقلاب اسلامى انتخاب مى گردد که اینک تعداد 24 تن از نقاط مختلف جهان واز علماى مذاهب اسلامى از سوى معظم له انتخاب گردیده اند.

و تاکنون مجمع التقریب با حضوراعضاى داخل ایران و چند تن از اعضاى خارج از جلسات متعددى برگزار کرده است . وان شاءالله شوراى عالى با شرکت کلیه اعضا در آینده نزدیک واحتمالا در هفته وحدت همزمان باایام میلاد مسعود رسول گرامى اسلام برگزار خواهد گردید. هم اکنون این احتمال قطعیت یافته و میهمانان مجمع التقریب در حال آمدن به ایران هستند و در روزهاى اول مهرماه برگزار مى گردد.

مجمع عمومى :اعضاى مجمع عمومى بنابراساسنامه به وسیله شوراى عالى از میان
رهبران متفکران مسلمان جهان برگزیده مى شوند و محدودیتى ندارد.

کمیته هاى علمى : کمیته ها یا گروههاى علمى از محققان مذاهب مختلف اسلامى در زمینه فقه کلام سلوک اخلاقى و عرفان و سایر رشته هاى علوم اسلامى تشکیل مى گردد که اینک گروه فقه کار خود را آغاز کرده است .

معاونتها: معاونتهاى مختلف عبارتنداز:

1. معاونت ادارى و مالى .

2. معاونت پژوهشى و آموزشى .

3. معاونت تبلیغاتى .

4. معاونت بین المللى .

5. معاونت امور داخلى .

اهداف مجمع التقریب :
هدف عمده مجمع التقریب تالیف قلوب مسلمانها و نزدیک کردن نقطه نظرهاى پیروان مذاهب اسلامى است . مراداز مذاهب اسلامى مذاهبى است که پیروان آنهااصول اعتقادى و علمى اسلام را پذیرفته و به آن اصول ملتزم و پاى بند هستند و مى توان آنان را مسلمان نامید.

جهت توضیح بیشترابتداد باید راههاى متصور تقریب را مورد رسیدگى قرار دهیم تا معلوم شود کدام نوع از تقریب مورد نظر و دقیقا هدف مشخص[ مجمع التقریب] مى باشد تقریب ابعاد واقسام گوناگون دارد.

1. تقریب فرهنگى .

2. تقریب سیاسى .

3. تقریب اقتصادى .

4. تقریب مذهبى .

گر چه مالا همه ابعاد تقریب بین مسلمین مطلوب است اما عجالة هدف فعلى و عرض اصلى ما تقریب مذهبى است که مى تواندابعاد دیگر تقریب را به دنبال داشته باشد.

تقریب مذهب نیز به نوبه خودابعادى دارد که همه آن ابعاد مورد نظراست :

1. تقریب در عقیده .

2. تقریب در فقه واعمال شریعت .

3. تقریب در سلوک اخلاقى و طریقت .

هر کدام ازاین اقسام تقریب مذهبى صورتهاى گوناگون و طرق مختلف دارد که فقط یک صورت از آنها مورد نظر[ مجمع التقریب] است و بقیه صور به کلى مردوداست .

اینک نخست صورتهاى مردود و مقبول و شیوه هاى قابل عمر و غیرقابل عمل را بر مى شماریم . وابتداء صورتهاى غیرقابل قبول را یاد مى کنیم :

1. کنار گذاردن همه مذاهب موجود و برگشت به طریقه[ سلف صالح] یعنى شیوه مسلمانان و صحابه و تابعین قبل ازاشکال گرفتن مذاهب این صورت از تقریب موردادعاى گروه[ سلفیه] است .

2.اکتفاء نمودن به مشترکات مذاهب و ترک و رفض مسائل اختلافى مسلمانان که برخى از روشنفکران متجدد ماب و تحصیل کردگان ما که از کیفیت نشات و پیدایش و گسترش مذاهب اسلامى خبر ندارد آن را مطرح مى کنند به گمان این که این راه مسلمانها را به وحدت مى رساند.

3.اختراع مذهب جدید و کنار گذاردن همه مذاهب موجود.

4.ادغام مذاهب در یکدیگر وانجام یک نوع معامله بر سر مسائل مورداختلاف . به این کیفیت که :از مختصات هر مذهب بخشى را بپذیریم و بخشى را رها کنیم تا نتیجتا همه مذاهب را راضى کرده باشیم .

5.انتخاب یک مذهب از مذاهب موجود و رفض و طرد مابقى مذاهب . این کیفیت از تقریب راافراد ناوارد یااحیانا متعصب و با مغرض مطرح مى کنند تا به این وسیله چهره پاک[ تقریب] را در بین مسلمین مشوش و مبغوض و مخالف اسلام و ضد مذاهب اسلامى معرفى نمایند و همه را ازاین دعوت مبارک و میمون منزجر و روى گردان کنند.

اینک ما صریحا اعلام مى کنیم .اینها همه خوابهاى پریشان و آراء باطل است و هیچ یک ازاین پنج صورت یاد شده منظور و مراد مااز عنوان کردن (تقریب ) نمى باشد. طرح این قبیل راههاى انحرافى براى تقریب خود نزاع برانگیز واز قبیل (زادفى التنبور نغمه اخرى )است و دردى را دوا نمى کند بلکه اختلافى براختلافات موجوداضافه مى نماید

اصولا هیچ کدام از آنها عملى نمى باشدواز قبیل[ آب در هاون کوبیدن] است .

6. تاکید واصرار بر مشترکات به عنوان اصول اساسى اسلام که ملاک برادرى واخوت اسلامى و میزان وحدت امت است . با حفظ مذاهب موجود و ایجاد و برقرارى واحترام متقابل بین آنها. مااعلام مى کنیم که تنها همین نوع از تقریب حکیمانه مورد نظر[ مجمع التقریب] است و همه مصلحان جهان اسلام و نیز حضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه آیه الله خامنه اى بارها بر آن تاکید و تصریح نموده اند.

اختلاف در مسائل غیراصولى در چهارچوب دلیل و برهان قابل تحمل است و ضررى بر آن مترتب نمى شود بلکه تا حدودى هم غیرقابل اجتناب است زیرا هر صاحبنظرى در مسائل اجتهادى داراى راى است و نمى توان بدون دلیل نظر کسى را رد کرد و یا آن را پذیرفت .

البته توجیه این نوع از تقریب نیاز به شرح و بسط دارد تا دقیقا دراذهان جا بیفتد و دراینجا فرصت آن نیست . ما ذیلا فهرست واراصول وارکان و شرائط آن را بیان مى کنیم :

1. بایداول مشترکات واصول اساسى را درابعاد مختلف عقیدتى فقهى و سلوک اخلاى و عرفانى مشخص نمائیم .این مساله اجمالا معلوم است و شرح آن نیاز به تشکیل کمیته هاى علمى مرکب از علما و محققین مذاهب اسلامى دارد.

در سال گذشته در کنگره وحدت اسلامى درایران که موضوع و محور بحث آن [تقریب مذاهب اسلامى] بود تا حدودى این کارانجام گرفت و طرحى به نام [منشور تقریب] فراهم گردید.

2. مسائل اختلافى و آراءاختصاصى هر یک از مذاهب باید توسط علماى بصیر و خبیر خود آن مذهب براى دیگران تبیین شود و تنها همان آراء ملاک داورى درباره هر مذهب باشد و به شایعات و آراء واقوال غیر مستند و تائید نشده از طرف علماى متخصص مذاهب و نیز به اقوال و اعمال مردم عوام و جاهلان هر مذهب یا دشمنان آن که از طرف علماى متخصص آن مذهب مردود شمرده شده است ابدا اعتنا نشود و تنها در این باب کتابهاى عمده و معتبر مذاهب مورداستناد باشد.

3. تنها منطوق و صریح آراء واقوال مذاهب را ملاک داورى درباره آن مذاهب قرار دهیم و به لوازم آن اقوال که خود صاحبان مذاهب به آن ملتزم نیستند بلکه صریحا آن را
نفى مى کننداعتناء نکنیم .

بر سبیل مثال :اگر پیشوایان یک مذهب بگویند :[خداوند در آخرت دیده مى شود] نباید بر آنان تحمیل کنیم که آنها خدا را جسم مى دانند در صورتى که خودایشان با صراحت این مطلب را رد مى کنند و کرده اند زیرا این مطلب یعنى جسم بودن خداوند را همه مذاهب معروف مردود مى دانند واین خود یکى ازاصول وارکان توحیداست .

این نکته که گفته شد یعنى استناد به منطوق اوال و نه مفهوم آنها به بحث گسترده و ذکر مثالهاى فراوان از مذاهب مختلف نیاز دارد که فعلا مجال آن نیست .

4. مسائل فرعى و جنبى را که غالبا مورداختلاف است در عرض مسائل اصولى اسلام و در همان پایه ازاهمیت قرار ندهیم به طورى که مسائل اصولى تحت الشعاع مسائل فرعى و جانبى قرار گیرد.

5. در مسائل اختلافى از دیدگاه تقریب از نو نظر بیفکنیم و بکوشیم راههاى وفاق تازه بیابیم واز طرح اختلافات جدید خوددارى نماییم . سعى شود نقطه اصلى اختلاف نظرها و محل نزاع دقیقا مشخص گردد زیرا بسیارى از نزاعهاى علمى ناشى او نامشخص بودن محل نزاع واحیانا منبعث از یک نوع میدان دارى و تعصب مذهبى است و نه از روى دلیل و برهان و سخن منطقى .

6. همواره در بحث همراه دلیل و برهان توام با رعایت ادب وانصاف والتزام به آداب (جدال به احسن ) مشى کنیم و به این حقیقت اعتراف نمائیم که حق بالاتراز حفظ منیت انسان و والاتراز گرایشها و تعصبات تنگ مذهبى است .

7. در داورى و صدور حکم به کفر و شرک درباره اهل قبله و کسانى که بااصول اسلام و به ارکان مورداتفاق همه مسلمین ملتزم هستند سرعت به خرج ندهیم و هر کس نزد خود محکمه و دادگاهى جهت تقسیم بهشت و دوزخ بین مسلمین تشکیل ندهد واین کار را به خداوند متعال که[ احکم الحاکمین] است واگذار نماید:

8. کوشش به عمل آید تا باب اجتهاد در همه مذاهب اسلامى و در کل ابعاداصول و فورع دین در پرتو دلیل و برهان باز شود واز نو بحثهاى عمیق علمى و شیوه تفقه در دین آغاز گردد همانطور که خداوند متعال فرموده است :
فلولانفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فى الدین .
کوشش در فتح باب اجتهاد ازاصول اساسى است که در خط مشى[ مجمع التقریب] بدان تصریح گردیده است .

به نظر ما در محوراین امور که گفته شد مى توان مسائل اختلافى را از جنجال و نزاع و تفرقه جدا کرد واگر چنین شود دیگر تنهااختلاف نظر علمى باقى مى ماند واین اختلاف نظر نه تنها ضررى ندارد که گاهى مفید هم هست خیراست که شر نیست از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:

[ اختلاف امتى رحمه] .

از لابلاى همین اختلاف نظرها و برخورد آراء بوده است که دائره بحثهاى علمى بین اندیشمندان اسلامى در گذشته وسعت و گسترش یافته حیات علمى در بین مسلمین نضج گرفته و راه تکامل پیموده اسرار و رموزاین دین الهى منکشف و به طور کلى فرهنگ گسترده اسلامى درابعاد گوناگون شکوفا گردیده است.

ماامیدوار هستیم علما و محققان عالم اسلام از همه مذاهب با توجه به اهمیت موضوع که نقش حیاتى براى اسلام در بر دارد همین راه را انتخاب نمایند که خیر کثیر را براى همه مذاهب به طور یکسان در بر دارد و همه مذاهب اسلامى از ثمرات و مواهب آن برخوردار مى گردند.

این همان راهى است که پروردگار ما به آن امر کرده است :

فبشر عبادى الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هذا هم الله واولئک هم اولوالالباب .

سوم کارهاى انجام یافته :
کارهاى انجام شده از طرف مجمع التقریب یا آنچه در دست انجام است ذیلا فهرست وار بیان مى شود:

1. تدوین اساسنامه مجمع التقریب و خط مشى اصولى آن همچنین تنظیم اساسنامه دانشکده فقه مذاهب اسلامى و آئین نامه شوراهاى مختلف داخلى و بین المللى و مرکز تحقیقات فقهى .

2. تهیه آرم مجمع التقریب که متضمن خانه کعبه روى کره زمین است و ضمنا قسمت پائین کعبه به منزله کتابى گشوده در برابر بیننده است که مى تواند قرآن کریم باشد و در کتیبه اطراف کعبه آیه شریفه [واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا] نقش بسته است .

3. تشکیل مرکز تحقیقات فقهى جهت تربیت و پرورش محققان در فقه مذاهب اسلامى و آشنایى با آراء و طرزاستدلال هر یک .

4. تشکیل شوراى بین المللى براى رسیدگى و بررسى مسائل گوناگون مربوط به جهان اسلام .

5. تشکیل شوراى امور داخلى جهت ارتباط بااهل سنت در داخل ایران .

6. تهیه مقدمات لازم جهت نشر مجله[ رساله الاسلام] به زبان عربى که به یارى خداوند بلندگو و ناشرافکار و آراء مجمع التقریب و متفکران بزرگ اسلام و کلیه که به فکر تقریب گرایش دارند خواهد گردید.

7. تجدید طبع دوره کامل مجله[ رساله الاسلام] نشریه دارالتقریب قاهره که بحثها و تحقیقات خوبى از علماى اسلام و سلف صالح و نسل گذشته از پیشوایان مختلف را در رابطه با[ تقریب] در بردارد. مسائل مهم اسلامى را که نسل حاضر مى تواند از آنها بهره بردارد. به علاوه تجربه زنده اى در راه[ تقریب] است که باید راهنما و برنامه واساس کار ما قرار گیرد.

8. تاسیس بانک اطلاعات جهت متمرکز کردن هرگونه اطلاعات راجع به مذاهب اسلامى و پیروان و کتب و دانشمندان وازاین قبیل امور.

9. مصاحبه هاى چندى با روزنامه ها و مجلات داخل و خارج کشور به زبانهاى مختلف راجع به[ مجمع التقریب] واهداف آن .

10. تهیه مقدمات تاسیس دانشکده بین المللى فقه مذاهب اسلامى براى پیروان کلیه مذاهبى که داراى فقه مدون مى باشند.

از خداوند متعال عاجزانه مسالت داریم که ما را به آرزوهایمان برساند و در تحقق بخشیدن به آنها موفق بدارد.

و آخر دعواناان الحمدلله رب العالمین و سلام على المرسلین و السلام علینا و على عبادالله الصالحین .