زمینه هاى حاکمیت و رشد اسلام آمریکایى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


بعثت پیامبراسلام (ص ) طلوع انفجارى بود که روانهاى خفته را حیاتى تازه بخشید و عقول واندیشه هاى را به تفکر و حرکت واداشت . پرچم توحید و یکتاپرستى در برابر شرک و بت پرستى برافراشته شد. فرهنگ جاهلى عبودیت بتهاى بى جان و طواغیت و زراندوزان در برابر پیامهاى انقلاب و حیات بخش قرآن به هزیمت رفت . محرومان که طوق بندگى اربابان را بر گردن داشتند آزادى یافتند. عمارها و بلالها بربوجهلها و بوسفیانها فرمانروایى یافتند. در یک کلمه توحید و عدالت پیروز شد.

ولى دیرى نپایید که با رحلت پیامبر(ص ) حرکت قهقرائى آغاز شد واندک اندک اسلام اصیل از جوهره اصلى خویش خالى شد و پیرایه ها و خرافات پاگیر شدند. شرک در عمل جاى اخلاص و توحید را گرفت . سادگى و برادرى جاى خود را به تشریفات خشک داد.

عطش قدرت و زندگى لذت بخش به جاى شوق به جهاد و مرگ در راه خدا نشست . عمارها شکنجه شدند وابوذرها به تبعیدگاه رفتند. کعب الاحبارها به جاى ابوذر و مقدادها بر منبر پیامبر به موعظه مردمان پرداختند! بالاخره بنى امیه که نتوانسته بودنداسلام را در بدر واحد شکست بدهند با خدعه و نیرنگ و نقاب اسلام مدارى بر چهره بر مسلمانان حاکم شدند.

بااین وضعیت روز به روز اسلام راستین به بوته فراموشى سپرده مى شد و ظاهرى با صدها پیرایه به جاى اسلام حقیقى جایگزین مى شد. به گونه اى که على ( ع ) در زمان خود ازامتزاج حق به باطل و مشکل بودند تشخیص آن براى مردم سخن مى گوید.این حرکت بنیان برافکن با بوجود آمدن مذاهب گوناگون دراعتقادات و فقه آراء متفاوت و گاه متضاد در تفسیر قرآن مشکل را چند برابر نمود به گونه اى که فهم اسلام حقیقى براى طالبان آن همواره یکى از معضلات به حساب مى آمد سوال اصحاب ائمه ( ع )از[ اسلام اهل بیت] 1 [ اسلام ناب] 2 و عرضه افکار خویش بر صاحبان اصلى شریعت 3 همه و همه بیانگر حاکمیت جریانات انحرافى و سیطره آن بر فرهنگ عمومى قرون اولیه اسلام است .

متاسفانه این جریان در قرون بعدى نیز به خاطر گسترش قلمرواسلام و وروداندیشه ها و عقائد گوناگون به حوزه اسلامى وامتزاج حق به باطل بیشتر شد و تمیزاسلام حقیقى از غیر آن دشوارتر گردید.

در دوران استعمار استعمارگران براى ایجاد سلطه خود بر کشورهاى اسلامى بر سر راه خود موانع بسیارى مى دیدند که همه آنهااز وجود رگه هاى اسلام اصیل در میان مسلمانان سرچشمه مى گرفت ازاین روى بر آن شدند تا به مقابله بااسلام حقیقى که مانع سلطه آنان بود برخیزند.

پس از سالها مطالعه و تحقیق در کشورهاى اسلامى و شناخت فرقه ها و روحیات و جریانهاى گوناگون به این نتیجه رسیدند که از میان این تشتتهاى فکرى و عقیدتى مى توان اسلامى راانتخاب نمود که نه تنها مانع سلطه طلبى آنان نیست که زمینه ساز و در جهت رشد آن نیز هست همچنانکه سالها حکام تجاوزگر و سلطه جو با تکیه به اسلام بر مسلمانها حکم را نداند.

از این روى تمام همت و توان خود را در جهت جایگزین نمودن اسلام انحرافى و بدلى به جاى اسلام اصیل و حقیقى به کار گرفتند. دراین راستا ابتدا زمینه هاى موجود را شناسائى و سپس به کمک ایادى پنهان آشکار خود به تبلیغ و ترویج آنها دست زدند.

البته در برابر تلاش استعمارگران همواره در کشورهاى اسلامى مصلحان واندیشه وران متعهدى بودند که از سلطه استعمارگران در رنج بودند و مشکل اصلى را در منزوى شدن اسلام حقیقى و عدم آگاهى مردم نسبت به آنان مى دانستند.اینان با تحمل سختیها و مشکلات فراوان به معرفى چهره اسلام حقیقى پرداختند و پرده از نیرنگها برداشتند.

امام خمینى از جمله این مصلحان بود که دراوج حاکمیت اسلام انحرافى گام به میدان نهاد و بیشترین همت خویش را در معرفى اسلام واقعى مصروف داشت .

آن حضرت انحراف ازاسلام اصیل رااز دیر بازاحساس کرده بود و بازسازى اسلام و پیرایش آن از عناصر نامطلوب وارائه چهره واقعى اسلام را مسوولیت اصلى خویش مى دانست . دراین راستا گامهاى موثر و اساسى برداشت و صدمات روحى و جسمى بسیارى را متحمل شد.از روحانیون و دانشگاهیان متعهد نیز خواست با تمهید مقدمات
دراین راه قدم بردارند:

این جانب دراین تبعیدگاه ثانوى چشم امیدم به جوانان روحانى و دانشگاهى مسلمان بوده وانتظار دارم که با تهذیب نفس واخلاص مطالعات و تحقیقات وسیع و دامنه دارى را در زمینه شناخت احکام اسلام و مبانى نورانى قرآن آغاز نمایند.اسلام واقعى را بشناسند و بشناسانند. ملت اسلام را آگاه ساخته تباین اسلام پیامبرخدا(ص ) و اولیاى او راازاسلام ساختگى امثال معاویه و حکومتهاى غاصب و جائر و دولتهاى دست نشانده استعمار که از تلویزیونها رادیوها و وزارتخانه ها به خورد مردم مى دهند به آنان برسانند و به دنیا بفهمانند:این اسلامى که دولتهاى دست نشانده از آنها دم مى زنند و کنفرانس به اصطلاح وحدت اسلامى تشکیل مى دهند اسلام ساخته و پرداخته سلاطین اموى و عباسى مى باشد که در برابر قرآن و آیین مقدس پیامبر اسلام درست شده است . 4

 

انحرافى اسلام آمریکایى تبلوراسلام
با وزش نسیم انقلاب اسلامى و سیر تحول مذهبى در میان مسلمانان دشمنان اسلام با شگردهاى نوترى وارد میدان شدند و براى تحریف اسلام قدمهاى شومى برداشتند. دراین میان آمریکا که سردمدارى جریان کفر والحاد را بر عهده دارد براى مبارزه بااسلام اصیل پس از ناکام ماندن از رویارویى مستقیم با آن و کند شدن حربه لائیسم به سیاست اسلاف خود [ مذهب علیه مذهب] متوسل شد. و با تمام امکانات براى ترویج اسلام بدلى به جاى اسلام راستین به میدان آمد. با تشکیل سمینارها به توجیه ایادى خود در راستاى حمایت اسلام انحرافى و بهره ورى از زمینه هاى موجود که همسو با منافع آنان است پرداخت . در یکى از جلسات و میزگردهایى که در پى آغاز تغییرات و تحولات اساسى در اروپاى شرقى براى برنامه ریزى آینده در بروکسل برگزار شد و روزنامه نگاران معروف غرب نیز در آن حضور داشتند. باب تیلر یکى از روزنامه نگاران نشریه اکونومیست گفت :

[جنگ مسیحیت با کمونیسم با پیروزى مسیحیت به پایان رسید...امروز جنگ مسیحیت بااسلام است]!

دراین سمینار فیلیپ پالمر روزنامه نگار فرانسوى لوموند و جان پالمر از روزنامه انگلیسى گاردین سخنرانى کردند و بر نقطه نظرات باب تیلر تاکید نمودنداما پالمر افزون بر آن گفت :

[ما نباید همه جهان اسلام را هدف قرار دهیم . من صراحتااعلام مى کنم که :ازاسلام نرمال ترسى نداریم . من نسبت به اسلام فناتیک و بنیادگرا هشدار داده واعلام خطر مى نمایم و فکر مى کنم که جنگ ما بااین اسلام است] 5 .

مجله واشنگتن کوارترلى نشریه مرکزاستراتژیک آمریکا مى نویسد:

[ غرب نبایدازاسلام و نرمال هراسى به خود راه
دهد چرا که اسلام نرمال پادزهراسلام افراطى وانقلابى مى باشد... آمریکا بایداسلامى را که در مقابل اسلام انقلابى مقاومت مى کند حمایت کند و آن را تقویت نماید... واشنگتن در سالهاى گذشته اهمیت دین را درارتباطات سیاسى و دیپلماتیک درک نکرده بود واین عدم درک مشکلات بسیارى را درایران براى آمریکاایجاد کرد که براى ما سنگین تمام شد.اگر ما بخواهیم در آینده بااین قبیل دشواریها مواجه نباشیم ازامروز بایداین مطلب را بپذیریم و درک کنیم که دین واقعیت اساسى در زیربناى جوامع بشرى است] 6 .

نویسنده مذکور پس از بى اثر بودن طرح لائیسم در مبارزه بااسلام مى نویسد:

[تاکنون تاکتیکهاى مختلفى آزمایش شده ... (که ثمربخش نبوده است ) ازاین روى به نظر مى رسد که :امروز نباید یک جنگ عام و کلى را با دین آغاز کرد بلکه به جاى دین بایدارزش دیگرى در جامعه محور قرار داده شود. وامروزه این بااحساسات ناسیونالیسم قابل اجراست . در این صورت نه تنها دیگر دین در جامعه اهمیت خود رااز دست داده و به عنوان عامل اصلى تلقى نمى شود و فقط یکى از پایه هاى اصلى جامعه محسوب مى شود بلکه اسلام نرمال نیز مى توان قوى تر شود. ما نبایدازاسلام نرمال واهمه داشته باشیم . غرب براى دفع تهاجم اسلام افراطى مى توان ازاسلام نرمال کمک بگیرد. باید پادزهراسلام انقلابى را مورد توجه قرار داد] 7

غرب دراین راستا ازایادى متعدد در داخل مسلمانان کمک مى گیرد که رژیم سعودى در راس آنان است .

ازاین روى امام خمینى که خطر را به خوبى احساس کرده بودند با نشان دادن جلوه هاى اسلام انحرافى آن رااسلام آمریکایى نامیدند و با بیان خطوط کلى واصول اساسى افقهاى تازه اى را براى شناخت اسلام وانحرافى و رهیابى به سرچشمه هاى اسلام اصیل براى رهروان گشودند و علما و متفکران اسلامى را به تبیین این دواسلام فرا خواندند:

متاسفانه هنوز براى بسیارى از ملتهاى اسلامى مرز بین اسلام امریکایى واسلام ناب محمدى (ص ) واسلام پابرهنگان و محرومان واسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بى درد کاملا مشخص نشده است . و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو تفکر متضاد و رو در رو وجود داشته باشد از واجبات سیاسى بسیار مهم است ... وظیفه همه علماست که با روشن کردن این دو تفکر اسلام عزیز راازایادى ضرق و غرب نجات دهند 8

دریغا! که سخنان امام نیز با همه روشنى از تحریف به دور نماند و دستاویزى براى برخى از بهره برداریهاى نادرست گردید. گروهى به جاى آن که به نداى پیامبرگونه آن حضرت پاسخ گویند
واسلام راستین اسلام ناب محمدى راازاسلام آمریکایى بازشناسند و بشناسانند و ملت اسلام را بیدار و آگاه نمایند یکدیگر را به طرفدارى ازاسلام آمریکایى متهم کردند واسلام ناب را تنها درانحصار گروه خویش پنداشتند. عده اى دیگر براى تطهیر خود اسلام آمریکایى را در خارج از مرزهاى ایران جستجو کردند و مقصودامام راازاسلام آمریکایى به اسلام فهد حسنى مبارک شاه حسن و ... تفسیر نمودند.

همه اینها در حالى است که حضرت امام وقتى براى انتخاب نمایندگان مجلس شوراى اسلامى رهنمود مى دهند مى فرمایند:

مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانى راى دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسوولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین اسلام مستضعفین ...اسلام ناب محمدى (ص ) باشند وافرادى را که طرفداراسلام سرمایه دارى اسلام مستکبرین اسلام مرفهین بى درد اسلام منافقین اسلام راحت طلبان اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمایند9 .

و نیز خود آن حضرت با تصویر موانع داخلى نهضت در قبل و بعداز انقلاب مصداق اسلام آمریکایى را در داخل ایران بویژه در حوزه علمیه مى داند. در هر صورت اهمیت مساله و حساسیت فوق العاده امام خمینى نسبت به این مساله بویژه در سالهاى اخیر حیاتشان ایجاب مى کند که بیش از پیش این موضوع مورد بحث و بررسى قرار گیرد وابعاد آن براى مردم روشن گردد.

تعریف اسلام آمریکائى
اسلام ناب محمدى چیست ؟اسلام آمریکایى کدام است ؟

این دواصطلاح معنى و مفهوم گسترده اى دارد که تمامى ارزشها و ضدارزشهاى مطرح شده از ناحیه حضرت امام که منشعب از دو نوع نگرش به اسلام است اسلام ناب محمدى واسلام آمریکایى نام مى گیرد.

ازاین روى حضرت امام به جاى تعریف علمى و ذهنى از مساله به ترسیم واقعى و عینى آن پرداختند. دراین راستا از ویژگیهاى این دو نوع اسلام طرفداران و مخالفان هر کدام و موجبات پیدایش و رشد آن ... بارهاى بار در گفتار و نوشتار خود سخن به میان آوردند.

هر یک از محورهاى یاد شده در خور تحقیق است ولى ما دراین نوشتار تنها به بررسى زمینه هاى حاکمیت رشداسلام آمریکایى از دیدگاه امام خمینى مى پردازیم . آن حضرت در توضیح اسلام آمریکایى تعبیرات گوناگون مرقوم فرموده اند:

[ اسلام سرمایه داران اسلام مستکبران اسلام مرفهین بى درد اسلام منافقین اسلام
راحت طلبان اسلام فرصت طلبان اسلام رفاه و تجمل اسلام التقاط اسلام سازش و فرومایگى اسلام سلطنتى اسلام اشرافیت اسلام ابوسفیان اسلام مقدس نماهاى بى شعور اسلام ذلت و نکبت اسلام پول و زور اسلام فریب و سازش و ... در یک کلمه اسلام آمریکایى]

10 از دیدگاه امام هر یک ازاین ویژگیها زمینه ساز رشد و حاکمیت اسلام آمریکایى است . همان امورى که در طول تاریخ مورد بهره ورى طواغیت واستعمارگران بوده است . براى گرفتار نشدن در گرداب اسلام آمریکایى بایداین روحیه ها رااز جامعه زدود واز حاکمیت آن به شدت جلوگیرى کرد .

بررسى و تحقیق هر یک ازاینها مقاله اى را مى طلبداما دراین مجال به مهمترین آنها بسنده مى کنیم :

 

راحت طلبى
از عوامل حاکمیت رشداسلام آمریکایى روحیه راحت طلبى و عافیت خواهى است .

راحت طلبى حالتى را درانسان اسجاد مى کند که اندک اندک همه مفاهیم اعتقادى او را دگرگون مى سازد.انسان راحت طلب مفاهیم دین را به گونه اى توجیه و تفسیر مى کند که با هواهاى او در تزاحم نباشد و تکلیفى برایش ایجاد وایجاب نکند وبا عافیت طلبى او کمترین تصادمى نداشته باشد.این گروه دانسته یا ندانسته مفاهیمى رااز دین تغییر مى دهند یا حداقل توجیه مى کنند.

دستوراتى چون :امر به معروف و نهى از منکر جهاد ظلم ستیزى و... که با عافیت طلبى آنان در تزاحم است به سادگى توجیه و کنار گذاشته مى شوند.

به عنوان نمونه : هنگامى که پیامبراسلام (ص ) مسلمانان را براى جنگ تبوک آماده مى کرد یکى از روساى بنى سلمه به نام جدبن قیس به بهانه این که اگر در جنگ شرکت کنم مفتون زیبا رویان مى شوم و نمى توانم علیه آنان بجنگم از پیامبراجازه عدم شرکت در جنگ را مى طلبید! در زمان على ( ع ) نیز عده اى براى فراراز رنج و زحمت و احیانا کشته شدن خانه نشینى خود راازاین گونه تفسیر مى کردند:

[فتنه است و آشوب طلبى و پیامبر ما را در چنین هنگامه هایى به سکوت وادار کرده است] 11 .

انقلاب اسلامى نیز از آغاز بااین قشر عافیت طلب روبه رو بوده است . در شروع نهضت برخى براى فرازاز مسؤولیت به توجیه دین دست زده و با تمسک به روایاتى ضعیف و یا تحریف معنوى روایات صحیح چنان وانمود کردند که وظیفه اى به جز سکوت ندارند.

امام خمینى در طول نهضت بارهااز دو خط راحت طلبى وایثار سخن گفتند و تضاد و ناسازگارى این دو راه را بازگو نمودند.اسلام عافیت طلبان رااسلام غیراصیل و آمریکایى خواندند:

[ از صدراسلام دو طریقه دو خط بوده است : یک خط خط اشخاص راحت طلب که تمام همشان به این است که طعمه اى پیدا کنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایى که مسلمان بودند مى کردند.اما مقدم بر هر چیزى در نظر آنها راحت طلبى بود].... 12

امام پیشینه این تفکر را در صدراسلام نمایاند واز کسانى که به امام حسین ( ع ) پیشنهاد زندگى راحت و صلح با یزید را مى دادند به عنوان راحت طلبان یاد کرد وادامه این طرز تفکر را در قیام امت مسلمان ایران چنین به تصویر کشید:

[ ازاول نهضت اسلامى ما شاهداشخاصى بوده ایم که به این وضع بوده اند: راحتى را بر هر چیزى مقدم مى دانسته اند تکلیف رااین مى دانسته که : نمازى بخوانند و روزه اى بگیرند و بنشینند در منزلشان ذکرى بگویند...اسلام را خلاصه کرده بودند در عبادات ...

اول نهضت ... یک شخص سرشناس ازاین اشخاص گفته بود که :ایرانیها دیوانه شده اند! قیام در مقابل محمدرضا را وایستادگى در مقابل ظلم را با تعبیر دیوانگى یکى ازاشخاص سرشناس معرفى مى کردند. آن کاسب و تاجرى که در منزل او بودازاو شنیداین را گفته بود که : آقا! بعضى ازاینها مردم کذا و کذا هستند واینها بعضى شان هم شهید شده اند.

آن آقاى سرشناس گفته بود:این از خریتشان بوده است . آدم که نمى رود توى خیابان در مقابل مسلسل بایستد.

و همان آقاى سرشناس پرونده اش از ساواک بیرون آمده و آن وقتى که جوانهاى ما در خیابانها کشته مى شدند انگشتر براى سلامت محمدرضا فرستاده بود. یک دسته این طور بودند که حضرت امیر سلام الله علیه ازاینها تعبیر مى کند: که اینها همشان علفشان است مثل حیواناتى که همشان این است که شکمشان سیر شود. شهوتشان را بر همه چیز مقدم مى دارند. نماز هم مى خواند روزه هم مى گیرد... لکن این طوراست وضع تفکرش که انسان نباید خودش را در معرض خطر قرار دهد... واین کارى که ملت ایران کرد یک کار جنون آمیز بوده است]. 13

به طور کلى در منطق این گروه ایستادگى در مقابل ظلم و آمریکا حماقت و دیوانگى است و همراهى و همگامى با آمریکا وایادى آن [نهایت دیندارى] است . هر چند که این دیندارى به آن جا برسد که بسیارى از ملاکها و معیارهاى اصیل دینى به فراموشى سپرده شود و در نتیجه اسلامى که دلخواه آمریکاست حاکم گردد.

امام خمینى دراین بیانات پس ازافشاى چهره عافیت طلبان روش آنان را با روش مروجان و طرفداران اسلام ناب محمدى (ص ) چنین مقایسه مى کند:

[با مراجعه به تاریخ مى بینیم که پیامبراسلام (ص ) وائمه معصومین و پیروان راستین آنهاازاول خودشان را براى مقابله با ظلم و ستم آماده کرده بودند وازاول توجه داشتند که
این مقابله زحمت دارد شهادت دارد]. 14

امام خمینى به مناسبتهاى گوناگون به انتقاداز دیدگاهها و مبانى که مورد دستاویز راحت طلبان قرار گرفته پرداخته اند. آنچه را که آنان به عنوان مستمسک براى توجیه سکوت و قعود خود برگزیده اند داراى مدارکى ضعیف و یا معارض با قرآن کریم و متون صحیح اسلامى بر شمرده اند از جمله : درباره راحت طلبانى که با مستمسک قرار دادن برخى از روایات ضعیف قعود تن پرورى و راحت طلبى خود را توجیه مى کنند مى فرماید:

ملاحظه کنید با دو روایت ضعیف چه[ بساطى راه انداخته اند و آن را در مقابل قرآن کریم قرار داده اند قرآنى که جدیت دارد بر علیه سلاطین قیام کند و موسى را به قیام علیه سلاطین وا مى دارد. علاوه بر قرآن مجید روایات بسیارى درباره مبارزه با ستمگران و کسانى که در دین تصرف مى کنند وارد شده است . تنبلها اینها را کنار گذاشته آن دو روایت ضعیف را که شاید وعاظ السلاطین جعل کرده اند در دست گرفته و مستند قرار داده اند: باید با سلاطین ساخت و دربارى شد!اگراینهااهل روایت و دین شناس بودند به روایات بسیارى که بر علیه ظلمه است عمل مى کردند... شکم آنهاست که آنها را متوسل به این دو روایت ضعیف کرده است نه علم]. 15

با توجه به بیانات پیامبرگونه امام آن حضرت براین باوراست که : روحیه عافیت طلبى در بستر تاریخ عمده ترین قتلگاه سقوط ارزشهاى اخلاقى انسانى واسلامى بوده است . عافیت طلبان هیچ گاه با مرارت حق خود نکرده اند و در تحمل دردها و رنجهااستقامت و در مسیر آن ایستادگى ننموده اند آنان رفیقان نیمه راهند.ازاین روى اگر خط عافیت طلبان جایگزین خط ایثار و فداکارى شود زمینه حاکمیت و رشد اسلام آمریکایى فراهم مده است.

! آن بزرگوار راههایى را جهت حفظ روحیه ایثار و فداکارى و در نتیجه اسلام ناب محمدى (ص ) نشان دادند که دراین بعد از مهمترین آنها توجه به سابقه اى افراد در خط ایثار و شهادت و یا عافیت است . آن حضرت دراین زمینه هشدارها دادند. در سالهاى آخر حیات براین نکته تکیه کردند: مبادا خط عافیت طلبى و دورى از صحنه جهاد زمینه حضور و سلطه در پستهاى کلیدى جامعه راه پیدا کنند.

[آنهایى که دراین چند سال مبارزه و جنگ به هر دلیل ازاداى این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران رااز آتش حادثه دور کردند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته اند و خسارت و زیان بزرگى کرده اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید.

من مجددا به همه مردم و مسوولین عرض مى کنم که : حساب این گونه افراد رااز حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند این مدعیان بى هنرامروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنه برگردند. من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت مى کنم که نگذاریدانقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره فراموش شوند]. 16

و در جاى دیگر دیگراز خطر حضور عافیت طلبان دیروز در صحنه انقلاب و نفوذ و در دست گرفتن مسوولیتهاى کلیدى توسط این افراد چنین سخن مى گوید:

[آنهایى که در خانه هاى مجلل راحت و بى درد آرمیده اند و فارغ از همه رنجها و مصیبتهاى جانفرساى ستون محکم انقلاب و پابرهنه هاى محروم تنها ناظر حوادث بوده اند و حتى از دور هم دستى بر آشت نگرفته اند نباید به مسوولیتهاى کلیدى تکیه کنند که اگر به آن جا راه پیدا کنند چه بساانقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند چرا که اینها هرگز عمق راه طى شده را ندیده اند و فرق و سینه شکافته نظام را به دست از خدا بى خبران مشاهده ننموده اند واز همه زجرها و غربتهاى مبارزان والتهاب و بى قرارى مجاهدان که براى مرگ و نابودى ظلم بیگانگان دل به دریاى بلا زده اند غافل و بى خبرند]. 17

 

رفاه طلبى و تجمل گرایى
از دیگر عوامل حاکمیت و رشداسلام آمریکایى روحیه رفاه طلبى و تجمل گرایى است . رفاه طلبى و تجمل گرایى که وابستگى و تعلق به مظاهر زندگى دنیا نشات مى گیرد تا بدان جاانسان را به پیش مى برد که جز رسیدن به رفاه و تجمل به چیز دیگرى نمى اندیشد.

پیامبراسلام (ص ) درباره این گروه به اباذر مى فرماید:

[ ... به زودى کسانى که امت من خواهند بود که در دامن نعمتها به دنیا مى آیند و رشد مى کنند همتشان غذاهاى رنگارنگ و نوشابه هاى مختلف است .اینان را با سخن تمجید و ستایش مى کنند.ایشان بدترین امت من هستند]. 18

چنین انسانى حاضراست همه ارزشهاى اصیل اسلامى را براى رسیدن به رفاه و تجمل از دست بدهد. هراندازه روح رفاه طلبى و تجمل گرایى در روح او رخنه کند به همان نسبت ازاسلام ناب فاصله گرفته و به اسلام آمریکایى نزدیکتر مى شود. رفاه طلبى و تجمل گرایى آثار و پیامدهاى زیانبارى را به دنبال دارد. فرد یا جامعه اى که به سوى رفاه و تجمل در حرکت است اهل مبارزه با دشمن مبارزه با وابتسگیها نیست لذا امام خمینى مرفهین بى درد و برخورداران بى تعهد را مروج اسلام آمریکایى دانسته و براین باور بودند که اگر روزى رفاه طلبى و تجمل گرایى به عنوان یک ارزش درآید دیگر
نخواهیم توانست بدون خوف و هراس با دشمنان استقلال و آزادى محرومان و مستضعفان بجنگیم .

[آنها که تصور مى کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافاتى ندارد باالفباى مبارزه بیگانه اند. و آنهایى هم که تصور مى کنند سرمایه داران و مرفهان بى درد با نصیحت و پند واندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى کنند آب هاون مى کوبند.

بحث مبارزه و رفاه و سرمایه بحث قیام و راحت طلبى بحث دنیا خواهى و آخرت جویى دو مقوله اى است که هرگز با هم جمع نمى شوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت واستضعاف را چشیده باشند]. 19

در جاى دیگر پیروزى نهایى و حاکمیت اسلام ناب محمدى (ص ) را در سایه طرد رفاه طلبهااز مسوولیتهاى کلیدى کشور دانسته مى فرمایند:

[ ...اگر ملت مى خواهداین پیروزى تا آخر برسد و به منتهاى پیروزى که آمال همه است برسد باید مواظب آنهایى که دولت تشکیل مى دهند باشد... که مبادا وقتى از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسند]. 20

براى این که به خوبى دریابیم که چگونه رفاه طلبى و تجمل گرایى سبب پیدایش و رشداسلام آمریکایى است لازم است برخى از پیامدهاى آن را به اختصار بازگو نماییم چون به اعتقاد ما اثرات و پیامدها همان ضدارزشهایى است که مروجین اسلام آمریکایى قولا و عملا بدان فرا مى خوانند:

دورى از معنویات : بنده خدا بودن با رفاه طلبى و تجمل گرایى به هیچ وجه سازگار نیست .امکان ندارد قلبى دنیا و مظاهر آن را در خود جاى دهد در گرو زخارف دنیا باشد و خدا هم در آن جاى بگیرد.

ذلت و زبونى :انسان رفاه طلب و تجمل گرا براى این که به زندگى خود رونق و صفا ببخشد به دنبال دنیا به حرکت در مى آید و شیفته واسیر آن مى گردد و براى رسیدن به آن به هر ننگى تن در مى دهد و هرگونه ذلتى را مى پذیرد و در مقابل تاخت و تاز دشمن و غارت و چپاول سرمایه هاى مادى و معنوى از خود عکس العمل نشان نمى دهد همه اینها از آثار وابستگى به دنیا و مظاهر آن است لذاامام صادق ( ع ) مى فرماید:

[من احب الحیاه ذل] 21
آن که به زندگى و حیات مادى و مظاهر آن عشق بورزد به ذلت کشیده مى شود.

کاهش حساسیت سیاسى :از آثار رفاه طلبى کاهش حساسیتهاى سیاسى است . انسانى که دراندیشه رفاه خویش است نسبت به سرنوشت کشورش و مسلمانان بى تفاوت شده : و در برابر حوادث واقعه عکس العملى که منافى با زندگى
مرفهانه او باشد انجام نمى دهد.

وابستگى : جامعه در زمینه هاى مختلف فرهنگى علمى اقتصادى و... احتیاج به ابتکار واختراع دارد.ابتکار واختراع از تحقیق و تفکر بر مى خیزد وانسان رفاه طلب و تجمل گرا اهل تحقیق و تفکر نیست .

غفلت و دورى از واقعیات :اگر دنیاگرائى و رفاه طلبى درانسان پدیدار گشت نمى گذارد واقعیات را چنانکه هست ببیند.

امام على ( ع ) مى فرماید:

[من عشق شیئااعشى بصره وامرض قلبه فهوینظر بعین غیر صحیحه و یسمع باذن غیر سمیعه] 22
آن که به چیزى عشق بورزد چشمش از دیدن حقایق نابینا مى شود و قلبش بیمار مى گردد و با چشمى معیوب به مسائل مى نگرد و با گوشى ناشنوا حقایق را مى شنود.

هلاکت و نابودى :اصالت دادن به لذتهاى شخصى و ترویج عشرت طلبى و خوشگذرانى یکى از بزرگترین و موثرترین عوامل انحطاط و سقوط جوامع بشرى است . هلاکت و نابودى جامعه اى که دچار رفاه زدگى و دنیاگرائى شد یکى از سنن الهى است . خداوند متعال مى فرماید:

[کم اهلکنا قریه بطرت معیشتها]... 23
[چه بسیارند جوامعى که به خوشگذرانى و هوسرانى پرداختند و ما نابودشان کردیم .

زراندوزى و تکاثر طلبى
از دیگر عوامل رشد و حاکمیت اسلام آمریکائى زراندوزى و تکاثرطلبى و قرار گرفتن سرمایه داران در مناصب کلیدى کشوراست .

امام خمینى در طول مبارزات خویش نسبت به این طبقه حساسیت فوق العاده داشتند. آن حضرت پس ازاعلام موضع اسلام ناب محمدى (ص ) در برابر زراندوزان همراهى آنان را با نیروهاى انقلابى حزب الله محال دانسته و مى فرمایند:

[ آنهایى که تصور مى کنند سرمایه داران و مرفهان بى درد با نصیحت و پند واندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى کنند آب در هاون مى کوبند. بحث دنیا خواهى و آخرت جویى دو مقوله اى است که هرگز با هم جمع نمى شوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت واستضعاف را چشیده باشند]. 24

قرآن کریم بستر بسیارى از ضدارزشها را روحیه زراندوزى و تکاثرطلبى انسانها مى داند. تحقیر واستهزاى انسانها طغیان و سرکشى بى توجهى به یتیمان بیچارگان و... را نشات گرفته ازاین روحیه مى شمارد. البته این به معناى نکوهش از مال و ثروت نیست که مال و ثروت در اسلام فضل خداوند 25 خبر 26 وسیله کسب
آخرت و رضاى 27 خداوند به شمار آمده است اسلام با هدف قرار گرفتن مال و ثروت مخالف است .اسلام با پول پرستى و برده پول و ثروت شدن مخالف است .اسلام با ثروتى که روحیه استغناء را در انسانها به وجود آورد و ثروتى که انسان رااز یاد خدا و آخرت غافل نماید واندیشه خود در زمین را به انسان بباوراند مخالف است . چون دراین صورت انسانیت اندیشه است که از چه راهى بهتر مى شود به جمع ثروت پرداخت کارندارد آن راه انسانى است یا ضدانسانى !

طبیعى است که چنین افرادى ارزشهاى انسانى و مکتبى را به آسانى قربانى رسیدن به مال و ثروت مى نمایند و به زشت ترین و ننگین ترین گناهان دست مى زنند. به عقاید واندیشه هاى دینى نیز تا آن جا پاى بندند که در راستاى تامین منافع مادى آنان باشدازاین روى وجود این افراد در جامعه اسلامى بویژه در پستهاى کلیدى مفاسدى را به دنبال دارد که زمینه ساز حاکمیت و رشداسلام آمریکایى مى گردد.

به همین خاطرامام خمینى مسوولین را موظف نموده که نه تنها آنان را در پستهاى کلیدى راه ندهند که حتى از روحیه تمایل به آنان نیز به شدت پرهیز کنند.

[ثروتمندان هرگز به خاطر تمکن مالى خود نباید در حکومت و حکمرانان واداره کنندگان کشوراسلامى نفوذ کنند]. 28

و در جاى دیگر مى فرماید:

[خدا نیاورد آن روزى را که سیاست ما سیاست مسوولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیاء و ثروتمندان ازاعتبار و عنایت بیشترى برخوردار شوند (معاذالله ) که این با روش و سیره انبیاء وامیرالمومنین وائمه معصومین ( ع ) سازگار نیست]. 29

 

ذلت پذیرى
از دیگر عوامل حاکمیت و رشداسلام آمریکایى روحیه ذلت پذیرى است . ذلت و خوارى واژه اى است که تصور آن براى هرانسانى مساوى با محکومیت و نفرت از آن است ولى در عین حال برخى ازافراد و جوامع به خاطر علل و عواملى همانند: حب مال مقام جان وحشت و ترس و ... تن به ذلت مى دهند و به توجیه وضع نابهنجار خود مى پردازند.

روشن است در چنین حالتى بسیارى ازارزشهاى انسانى و مکتبى جاى خود را به ضدارزشها و آنچه در جهت روحیه ذلت پذیرى است مى دهد.

اسلام عزت را برازنده انسان مسلمان مى داند و به هیچ وجه به پیوندگان راه خود اجازه نمى دهد که عزت و کرامت خود رااز دست بدهند و ذلت را بپذیرند:

[...فالمومن یکون عزیزا ولایکون ذلیلا] 30 .
از دیدگاه اسلام کسانى که تن به ذلت و
خوارى داده و با دشمن سازش مى کنند فرسنگها بااسلام ناب محمدى فاصله دارند پیامبر گرامى اسلام (ص ) مى فرماید:

[من اقربا لذل طائعا فلیس منااهل البیت]. 31
آن که با رضایت و خرسندى زیر بار ذلت رود و آن را بپذیرداز ما اهل بیت نیست و پیوندى با ما ندارد.

پیامبراسلام (ص ) در روایت فوق به صراحت اعلام مى دارد که : روحیه ذلت پذیرى و سازش دراسلام اصیل راه ندارد.

امام خمینى که مبلغ اسلام ناب محمدى بود و بازگشت به آن را تنها راه حل مشکلات جهان اسلامى مى دانست ذلت پذیرى و سازش با شرق و غرب را خیانت به اسلام و مسلمین مى دانست :

[ هر کس در هر مقام آن خیال سازش با شرق و غرب را داشت بى محابا و بدون هیچ ملاحظه اى او رااز صحنه روزگار بردارید که سازش با شرق و غرب خودباختگى است و خیانت به اسلام و مسلمین است]. 32

دراندیشه یک مسلمان راستین آن چنان ذلت منفوراست که به قیمت از دست دادن جان حاضر به پذیرش آن نیست .

موت فى عز خیر من حیات فى ذل 33 .
على ( ع ) براى این که عمق ضدارزش بودن ذلت را براى انسان مسلمان

ترسیم و تبیین کند مى فرماید:
[ساعه ذل لاتفى بعزالدهر] 34 .

عزت همیشگى در برابر یک ساعت ذلت بى ارزش است .

تاهنگامى که در جامعه اى روحیه عزت و کرامت حاکم باشد نه تنها جایى براى رشداسلام آمریکایى نیست که امت اسلامى همانند سدى پولادین و آتش نشانى خروشان در برابر آمریکا و منافع آن خواهندایستاد.

امام خمینى در برابر کفر جهانى فریاد بر آورد:

[فریاد برائت ما فریادامتى است که هم کفر واستکبار به مرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و کمانها و نیزه ها را به طرف قرآن و عترت نشانه رفته اند و هیهات که امت محمد(ص ) و سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار واسارت شرق و غرب تن در دهند و هیهات که خمینى در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا(ص ) امت و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه هاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد]. 35

 

تحجر و مقدس مابى
از دیگر زمینه هاى حاکمیت و رشداسلام آمریکایى تحجر و مقدس مابى است .امام خمینى در مقاطع گوناگون خطرانسانهاى متحجر و مقدس ماب را گوشزد نموده و تندترین جملات را علیه آنان دارد واز آنان به عنوان مخالفان اسلام ناب و مروجین اسلام آمریکایى یاد کرده است واز حوزویان خواستار مقابله با آنان شده است .

[در حوزه هاى علمیه هستندافرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند.امروز عده اى با ژست مقدس مابى چنان تیشه به ریشه دین وانقلاب و نظام مى زنند که گویى وظیفه اى جزاین ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست . طلاب عزیز لحظه اى از فکراین مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند.اینها مروج اسلام آمریکایى اند و دشمن رسول الله . آیا در برابر این افعى ها نبایداتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟] 36 .

خطراین گروه را نباید کوچک شمرد.اینان با تعصب شاید نسبت به اسلام اما بدون شناخت صحیح و عمیق ازاصول آن همواره بزرگترین مانع و خطر براى اسلام واصیل بوده اند و بزرگترین ضربه را در طول تاریخ بر پیکر دین وارد آورده اند.اینان به سادگى ابزار دست دشمنان اسلام واقع مى شوند.اینان زود فریب مى خورند به سرعت تحریک مى شوند و شایعه را به زودى قبول مى کنند. متاسفانه پس ازاین مرحله احساس وظیفه مى نمایند !

نمونه بارزاین گروه مارقین زمان حکومت على ( ع ) هستند.اینان با ظاهرى آراسته و یدک کشیدن زهد و تعبد ضربه اى بزرگ بر حکومت عدل گستر على ( ع ) وارد آوردند و مسیر تاریخ مسلمانان را از حرکت به سوى پیروزى به سمت تاریکى و نکبت و ذلت منحرف کردند. آنان با جلوگیرى از پیروزى على ( ع ) در جنگ صفین در واقع موجب شکست اسلام ناب و سعادت واقتدار مسلمانان گشتند.اگر چه در جنگ نهروان این گروه از بین رفتنداما به تصریح خود على ( ع ) تفکر واندیشه آنان همچنان ادامه دارد و در هر زمان به شکلى سر در مى آورد. هرگاه مصلحى دلسوز در جهت احیاءاسلام و مسلمانان گام بردارد و یا مفاهیمى نوازاسلام عرضه کند این اندیشه واپس گرا قد علم کرده و به صورت مزدور بى مزد و مواجب دشمن به کار مى افتد و موجب وارد آمدن ضررهاى بزرگ بر فرهنگ و تمدن اسلامى مى گردد. در زمان على ( ع ) روحیه تحجر زمینه حاکمیت اسلام معاویه اى به جاى اسلام علوى شد.امروزه نیز در بسیارى از کشورهاى اسلامى موجب حاکمیت اسلام آمریکایى و یا حداقل زمینه ساز رشد آن شده است .

یکى از مشکلات حضرت ولى عصر( ع ) به هنگام ظهور و پیاده کردن اسلام اصیل نیز همین طرز تفکراست . در آن زمان نیز اینان چون پندارهاى ذهنى خود را که به عنوان اسلام به آن اعتقاد دارند در خطر مى بینند براى نجات آن به تکاپو مى افتند و در مقابل آن حضرت مى ایستند.

اگر در روایات آمده است :

[یقوم بامر جدید و کتاب جدید و سنه جدیده و قضاء جدید] 37 .
قیام مى کند به حکومت جدید و کتاب و سنتى تازه و قضائى نو.

بى تردیداین جدید بودن درارتباط باافکار و شناخت مسلمانان آن روز ازاسلام خواهد بود و گر نه امام عصر( ع ) نه پیامبراست که دین بیاورد و نه کوچکترین حکمى بر حاکم رسول خدا(ص ) خواهدافزود. ماموریت بزرگ آن حضرت پیاده کردن اسلام ناب محمدى و رها نمودن آن از دست منافقان و متحجران است .اکنون دراین برهه از زمان که امام خمینى اذهان مردم را بااسلام اصیل واحکام آن آشنا ساخت نمائى را ازاسلامى که رسول الله (ص ) وائمه معصومین ( ع ) تبیین و تشریح کرده بودند به جهان بویژه مستضعفان عرضه کرد برخى از مقدس مابان با مطرح کردن ولایت و شعار ظاهرى محبت اهل البیت تلاش در مقابله با معتقدان راستین ولایت واسلام ناب محمدى دارند.

از این روى در بسیارى از پیامها خطراین گروه را گوشزد کرده و تندترین حملات را علیه آنان دارد و با تمامى توان خواستار نابودى مشعلداران تحجر و حماقت است . حملات و هشدارهاى امام نشان دهنده این واقعیت است که :استکبار به آسانى قادراست از مقدس مابان حوزه و دانشگاه علیه اسلام ناب محمدى و ترویج اسلام دلخواه بهره بردارى نماید:

[ ...آمریکا در تمام زمینه هاافرادى را براى شکست انقلاب اسلامى در آستین دارد. در حوزه ها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده اند.اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب واسلام را نابود مى کنند.اینها با قیافه حق به جانب و طرفدارى از دین و ولایت همه را بى دین معرفى مى کنند بایداز شراینها به خدا پناه بریم]. 38

هر چند صولت این تفکر در جامعه ما شکسته است و چهره این افراد تا حدودى با رهنمودهاى امام راحلمان افشا شده ولى در عین حال خطر این گروه منتفى نشده است بلکه با تلاش استکبار جهانى و دشمنان اسلام حرکت اینان نیز شتاب بیشترى به خود گرفته است .امام خمینى براى این که کسى تصور نکند که پرونده این گروه بسته شده و یااین که این گروه به کنج عزلت خزیده است مى فرماید:

[ ... طلاب جوان باید بدانند که پرونده این گروه همچنان بازاست و شیوه دین فروشى عوض شده است . شکست خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند].

بنیانگذار جمهورى اسلامى چون این روحیه را یکى از مهمترین زمینه هاى حاکمیت و رشداسلام آمریکایى مى دانست در بسیارى از پیامها و بیانات خود به ویژگیها و توطئه ها آنان اشاره مى کند تاامت اسلامى از خطراین افراد درامان بماند. بر ماست که پیروى ازامام راحل در راه شناختن و شناساندن این گروه گامهاى شایسته و بایسته را برداریم و پیوسته در تبیین ویژگیهاى این گروه که از آن جمله است : طرح جدایى دین از سیاست ظاهرنگرى در شناخت افراد برخورد
منفى و تحریم گرایانه با هر پدیده نو و جدید راحت طلبى تکفیر و تفسیق مصلحان و... گامهاى موثرى برداریم.

روحیه نفاق
از عوامل حاکمیت و رشداسلام آمریکایى نفاق و دورویى است . در فرهنگ اسلامى هیچ آفتى مانند نفاق رشد و حرکت امت اسلام واسلام ناب محمدى (ص ) تهدید نمى کند.

امام على ( ع ) وقتى که حکومت مصر را به محمد بن ابى بکر واگذر کرد ضمن نامه اى بزرگترین خطرى که اسلام را تهدید مى کند از زبان پیامبر خدا(ص )این چنین براى او تشریح کرد:

[ولقد قال لى رسول (ص )انى لااخاف علیکم مومنا ولامشرکااماالمومن فیمنعه الله بایمانه واماالمشرک فیقمعه الله بشرکه و لکنى اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان یقول ما تعرفون و یفعل ماتنکرون] . 39
پیامبر خدا(ص ) به من فرمود: من برامتم از مومن و مشرک نمى ترسم زیراایمان مومن مانع مى شود که وى به اسلام و به امت خیانت کند و همچنین نفس شرکت براى کوبیدن شرکت و خیانت افراد ضداسلام کافى است ولى آنچه که من از آن بیمناکم منافقدل زباندان است که آنچه را شما مى پسندید مى گوید وانجام مى دهد آنچه را که ناشایسته مى دانید.

پیامبراکرم (ص ) تنها خطر را براى اسلام وامت اسلامى منافقین مى داند و آنان رااین چنین توصیف مى کند:

[آنچه را مى پسندید مى گوید و آنچه را ناشایسته مى دانید عمل مى کند].

طبق این تعریف منافق چیزى رااظهار مى کند که بدان معتقد نیست و ظاهر خود را به گونه اى مى نمایاند که در باطن بر خلاف آن است .

[یقولون بافواههم مالیس فى قلوبهم] . 40
منافقان هرگز خود را متعهد نمى بینند که حرفهاى قلبى خود را به مردم بزنند بلکه به خوداجازه مى دهند که بر مبناى شرایط اجتماعى و سیاسى سخن و عمل خویش را تنظیم کنند.

امام خمینى در توصیف این گروه این که چگونه نفاق با حکمیت اسلام آمریکایى درارتباط است چنین مى فرمایند:

[در ظاهر...اسلام را ترویج مى کنند و رژیم سابق را طاغوت مى گویند و رژیم فعلى را جمهورى اسلامى لکن در زیر پرده مخالفت مى کنند بااسلام مخالفت مى کنند با جمهورى اسلامى .اگرامروز کارتر پیش بیایداینها سینه زن براى کارترند. حال هم در زیر دارند سینه مى زنند برایش .الان هم روابط آنها با آمریکا هم مستقیم هست هم مع الواسطه ... منافقین این طورند] 41 .

قرآن کریم در بسیارى از آیات لبه تیز حملات خود را متوجه منافقان کرده بدانگونه که
بیش از 35 مورد آنان را مذمت کرده است .

شدت لحن قرآن درباره منافقان چنان است که گاهى آنان را در ردیف کافران و بت پرستان نام مى برد و گاهى پایین ترین درجات جهنم را به آنان وعده مى دهد. 42

در قرآن کریم سوره اى به نام منافقین آمده و دستور داده شده که :این سوره هر هفته در نماز جمعه خوانده شود تا مردم مسلمان خطر منافقین را فراموش نکنند و براى شناخت چهره هاى ضداسلامى که نقاب اسلام بر چهره دارند بیش از پیش بکوشند.

خداوند ویژگیها و روشهاى سیاسى و تاکتیکهاى منافقین و مسلمان نماها را در بسیارى از آیات قرآن براى ما بازگو نموده است و ما براى این که سخن امام خمینى را قدرى توضیح داده باشیم به برخى از ویژگیهاى منافقین که همان ضدارزشهاست و مبین اسلام آمریکایى اشاره مى کنیم :

دم اعتقاد به مکتب و رهبر:
قرآن براى افشاى چهره منافقات پیشنهاد مى کند که عمل واعتقاد منافقان را با ضوابط مکتب بسنجیم .

[ اذا قیل لهم تعالواالى ماانزل الله والى الرسول رایت المنافقین یصدون عنک صدودا] 43 .
منافقان که در شعارها خود را صد درصد معتقد به مکتب و پیامبر مى دانند تااز آنان خواسته شود که بیائیداعمالتان را بر فرموده خدا و رسول منطبق کنید طفره مى روند و همه تلاش خود را به کار مى گیرند که راه خدا و دستورات او را ببندند.

 

قدرت طلبى
قرآن هدف اصلى منافقین رااین گونه بیان مى کند:

[بشرالمنافقین بان لهم عذاباالیماالذین یتخذون الکافرون اولیا من دون المومنین ایبتغون عندهم الغزه العزه لله جمیعا] 44 .
این آیه به روشنى دلالت دارد که : آنچه هدف اصلى منافقین را تشکیل مى دهد رسیدن به قدرت است بدین جهت با کافران هماهنگ شده و براى مومنان در به قدرت رسیدن خود هیچ گونه ارزشى قائل نیستند.

 

ترویج فساد:
منافقان از دیدگاه قرآن کریم مروج فسادند واز کارهاى نیک جلوگیرى مى کنند و در عین حال ادعاى اصلاح دارند:

مردان و زنان منافق از همدیگر و طرفدار یکدیگرند.از بدیها تبلیغ مى کنند واز نیکیها مردم را باز مى دارند.

 

خودبینى :
منافقان خود رااز توده مردم برتر مى دانند وقتى
از آنان خواسته مى شود همانند دیگر مردم باشند مى گویند: انومن کما آمن السفهاء 46

این آیه بیانگراین مساله است که : منافقان وقتى که امت اسلامى را همراه خود نمى بینند براى توجیه اعمال خود علم و بینش خود را برتر ازایمان مردم دانسته و مردم مسلمان را بى خرد مى دانند.

افزون براین کارشکنى جاسوسى توهین واستهزاء پیامبر و مومنان ترس ازافشاى چهره هایشان فرصت طلبى تلون و رنگ عوض کردن تشکیل جلسات سرى خدعه و نیرنگ تملق و چابلوسى پیمان شکنى دروغگویى و...از ویژگیهاى منافقان است .

على ( ع ) ویژگیها و صفاتى را براى اهل نفاق ذکر مى کند که براى شناخت منافقین و سهم آنان در حاکمیت و رشداسلام آمریکایى در عصر حاضر در خور توجه است 47 .

این بخش به درازا کشید ولى آنچه را دراین جا آوردیم اندکى بود از بسیار که باید دراین زمینه گفته مى شد.

از همین اندک این نتیجه به دست آمد که نفاق یکى از مهمترین و اساسى ترین عوامل حاکمیت و رشداسلام آمریکایى است واز آفتهاى اساسى براى اسلام اصیل و حرکت اسلامى به شمار مى آید.

 

التقاط:
از دیدگاه امام خمینى یکى دیگر ازاندیشه هایى که موجب حاکمیت و رشداسلام آمریکایى است اندیشه التقاط است .

التقاط در حقیقت نشات گرفته از عدم پاى بندى به اسلام است . در اندیشه انسان التقاطى اسلام دینى نیست که به طور کامل پاسخگوى نیازهاى مادى و معنوى بشر باشد ازاین روى کسانى که داراى این اندیشه و طرز فکرند با سلیقه خود بخشى ازاسلام اصیل و بخشى از مکتبهاى دیگر را گرفته و با هم ضمیمه کرده و مجموع آن را به نام اسلام به جامعه اسلام عرضه مى کنند.

چنین اندیشه اى در تاریخ اسلام نمونه هاى فراوان دارد.

امام على ( ع ) در رابطه با خطراین گونه اندیشه هاى التقاطى به مسلمین هشدار مى دهد:

بدء وقوع الفتن اهواء تتبع واحکام تبتدع یخالف فیها کتاب 48.الله و یتولى علیها... یوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان ....
همواره آغاز پیدایش فتنه ها پیروى از هوسهاى آلوده واحکام و قوانین مجعول واختراعى است . احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد. گروهى براساس این بدعتها دنبال بدعتگزاران را گرفته و آنان را یارى مى دهند.

اگر باطل از آمیختگى با حق خلاص شود حق بر طالب آن مخفى نمى ماند و زبان اهل عناد از بدگویى درباره آن کوتاه خواهد شد ولى بخشى از حق و بخشى از باطل را مى گیرند و به
هم مى آمیزند. دراین جاست که شیطان بازارش داغ مى شود و بر دوستان خود چیره مى شود و تنها آنان که مورد رحمت خدا بوده اند نجات مى یابند.

گرفتن بخشى از حق و بخشى از باطل و آمیختن آن به هم همان اندیشه التقاطى است که یکى از عوامل رشد و حاکمیت اسلام آمریکایى به شمار مى آید.

امام خمینى اسلام التقاطى رااسلام آمریکایى مى داند:

[طلاب علوم دینى و دانشجویان دانشگاهها دقیقا باید روى مبانى اسلام مطالعه کنند و شعارهاى گروههاى منحرف را کنار گذارند واسلام عزیز راستین را جایگزین تمامى کج اندیشیها نمایند.

این دو دسته خود باید بدانند که اسلام خود مکتبى است غنى که هرگز احتیاجى به ضمیمه کردن بعضى از مکاتب به آن نیست و همه باید بدانید که التقاطى فکر کردن خیانتى بزرگ به اسلام و مسلمین است که نیتجه و ثمره تلخ این نوع تفکر درسالهاى آینده روشن مى گردد.

با کمال تاسف گاهى دیده مى شود که به علت عدم درک صحیح و دقیق مسائل اسلامى بعضى ازاین مسائل را با مسائل مارکسیستى مخلوط کرده اند و معجونى به وجود آورده اند که به هیچ وجه با قوانین مترقى اسلام سازگار نیست] 49 .

این افراد اندازه که ازاسلام اصیل منحرف مى شوند روحیه سازش با اندیشه هاى باطل در آنان باور مى شود و در نتیجه به جایى مى رسند که خود توجیه گر تفکر اسلام آمریکایى مى گردند.

بنابراین یکى از وظائف سنگین جامعه انقلابى ما در رابطه با رشد اسلام اصیل و تداوم انقلاب اسلامى این است که :

از هرگونه تفسیر به راى که ازابزار کارالتقاطیون است سخت بپرهیزند و خود را بااحکام اسلامى قرآن کریم انطباق دهند.

قرآن واسلام را طورى تفسیر نکنند که با نظر آنان منطبق شود.

به تعبیرامام على ( ع ):

[قرآن امام آنان باشد نه آنان امام قرآن] .

از آنچه که تاکنون گفته شد افزون بر مشخص شدن برخى از عوامل رشد و حاکمیت اسلام آمریکایى معلوم شد که در دیدگاه امام اسلام آمریکایى به گروه و فرقه خاصى منحصر نمى شود بلکه هرگونه اندیشه و عملى که در راستاى حفظ سلطه آمریکاى و یارى آن باشد شامل مى گردد.

دراین بیان اسلام سرمایه داران اسلام مستکبران اسلام مرفهین بى درد اسلام منافقان اسلام راحت طلبان اسلام فرصت طلبان اسلام التقاط اسلام سازش و فرومایگى و...اسلام آمریکایى است .

پاورقى ها
[ .1 اصول کافى] ج 2.21.
[ .2عیون اخبارالرضا] ج 1.121.
[ .3توحید صدوق] [ 81 اصول کافى] ج 2.23.
[ .4راه امام از کلام امام] 15.38.
[ .5روزنامه[ جمهورى اسلامى] شماره 3141 15 فروردین 69.
[ .6 همان مدرک] .
[ .7 همان مدرک] .
23.8محرم 1409.
[ .9صحیفه نور] ج 20.194.
[ .10 همان مدرک] .
[ .11مجمع البیان] ج 3.74 ذیل آیه 49 سوره توبه .
[ .12صحیفه نور] ج 15.45.
[ .13 همان مدرک] .
[ .14 همان مدرک] .
[ .15ولایت فقیه] 80.
[ .16پیام حج سال 67.
[ .17فریاد برائت] مرداد 66.
[ .18 الحیاه] ج 3.388.
[ .19صحیفه نور] ج 20.235.
20. 60/11/21.
[ .21بحارالانوار] ج 76.321.
[ .22نهج البلاغه] صبحى صالح خطبه 109.160.
[ .23سوره قصص] آیه 58.
[ .24صحیفه نور] ج 20.235.
[ .25سوره جمعه] آیه 10.
[ .26سوره بقره] آیه 180.
[ .27وسائل الشیعه] ج 12.17.
28. پیام حج سال 66.
29.اول ذیحجه 1407.
[ .30تهذیب] ج 6.179.
[ .31بحارالانوار] ج 77.162.
32. 58/11/22.
[ .33بحارالانوار] ج 44.192.
[ .34 غررالحکم] ج 4.33.
[ .35صحیفه نور] ج 20.113.
[ .36پیام امام به روحانیون 67/12/3.
[ .37بحارالانوار] ج 52.231.
[ .38صحیفه نور] ج 20.235.
[ .39نهج البلاغه] خطبه 27.
[ .40سوره آل عمران] آیه 167.
[ .41صحیفه نور] ج 10.285.
[ .42سوره نساء] آیه 145.
[ .43سوره نساء] آیه 61.
[ .44سوره نساء] آیه 139.
[ .45سوره توبه] آیه 67.
[ .46سوره بقره] خطبه 194.
[ .47نهج البلاغه] خطبه 194.
[ .48 همان مدرک] خطبه 50.
[ .49صحیفه نور] ج 12.23.
[ .50نهج البلاغه] خطبه 147.