آزادى بیان : ارتداد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


سخن ازارتداد بود. معناى لغوى واصطلاحى مرتد موجبات ارتداد مجازات مرتدین تفاوت مرتد ملى و فطرى (مرد و زن ) مورد بحث قرار گرفت .

اکنون بحث دراین است که آیا عناصر دیگر مانند: علل وانگیزه هاى ارتداد زمان و مکان و مصلحت نظام در شدت و ضعف مجازات دخالت دارند؟ یاافراد مرتد به هرانگیزه و هر زمان و مکان و در هر شرایطى ازاسلام رو بر تابیده باشند مجازات یکسان دارند و مصلحت نظام نیز در شت و ضعف آن هیچ گونه تاثیرى ندارد؟ در نهایت پس از مشخص شدن مرتد مستحق مجازات از نظراسلام فلسفه مجازات چیست ؟ و چه رابطه اى با آزادى بیان دارد؟

اینک ازانگیزه هاى ارتداد بحث مى کنیم :

علل وانگیزه ها
فقهاى اسلام در کتب فقهى از علل وانگیزه هاى ارتداد بحثى نکرده اند تااز دخالت آن در حکم سخنى به میان آورند.

بدون تردید افعال انسان برخاسته از علل وانگیزه هایى است که طبعا شامل ارتداد نیز مى شود براین اساس تحقق ارتداد در همه افراد برخاسته از علل یکسانى نخواهد بود.

در برخى ممکن است ارتداد ناشى از ناآگاهى و عدم شناخت صحیح از اسلام باشد براثرایجاد شبهات و تبلیغات بیگانگان ایجاد گردیده باشد و در برخى عناد و دشمنى بااسلام و در دسته سوم مسائل نفسائى همانند: در برخى
ریاست طلبى دنیا خواهى و ... زمینه این حالت را فراهم آورد.

آیا تفاوت علل وانگیزه مى تواند تفاوت در حکم را به دنبال داشته باشد یا نه ؟اساسا ریشه یابى از علل در مسائل ارتداد راه دارد یا خیر؟

قرآن کریم گر چه از مجازات دنیوى مرتد به صراحت سخنى به میان نیاورده است لکن در موارد متعددى که ازارتداد سخن گفته علل آن را نیز مورد توجه قرار داده است .

ما بااستفاده ازارتباط آیات و موقعیت نزولى آنها به ذکراین علل مى پردازیم تا ببینیم آیا تفاوت وانگیزه ها مى تواند در شدت و ضعف مجازات موثر باشد یا خیر؟

1. ترس
از شیوه هاى رایج کفار و طواغیت براى به زانو در آوردن پیروان توحید و باز گرداندن آنان از طریق حق آزار و شکنجه قتل و غارت ایجاد رعب و وحشت بوداست . گاهى این شیوه موثر مى افتاده و برخى از پیروان توحید ازایمان خویش دست بر مى داشته اند واظهار کفر مى کرده اند.

ازاین روى قرآن کریم مومنان را در برابر توطئه هاى کفار هشدار مى دهد تا دچار لغزش واشتباه پیشینیان نگردند:

...ولایزالون یقاتلوتکم حتى یردوکم عن دینکم ان استطاعوا و من یرتدد منکم عن دینه قیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم 1 ...
آنان با شما مى جنگند تااگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند. از میان شما آنان که از دین خود باز گردند و کافر بمیرند اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و جاودانه در جهنم باشند.

این آیه علاوه براشاره به نقش ترس از فشارهاى کفار درایجاد ارتداداز دین به مردمانى که ممکن است تحت تاثیر اذیتهاى کفاراز دین برگردند و به اردوگاه کفر بپیوندند هشدار مى دهد.

در آیه دیگر مى فرماید:

... و من الناس من یقول آمنا بالله فاذااوذى فى الله جعل فتنه الناس کعذاب الله 2 ...
عده اى از مردمان گویند: به خداایمان آورده ایم . چون در راه خدا آزارى ببینند آن آزار را بسان عذاب خدا به شمار مى آورند.

آیه فوق نیز از نقش آزار واذیت کفار در تزلزل ایمان وارتداد حکایت دارد.

در شان نزول آیه آمده است :

مردمانى از مکیان به پیامبر(ص) ایمان مى آوردند و آنگاه که از جانب کفار مورداذیت و آزار واقع مى شدند (براثر عدم تحمل شداید) به کفر بر مى گشتند. 3

نمونه روشنتر ارتداد متاثر از ترس و وحشت را در جریان[ غزوه احد] مشاهده مى کنیم . همانطور که سختیها و شداید به استحکام ایمان و
مقاومت عده اى کمک مى کند موجب سقوط عقب نشینى برخى نیز مى شود.

قرآن ازاین راز درونى و عملکرد گروهى از مسلمانان چنین پرده بر مى دارد:

و ما محمدالا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرالله شیئا 4 .
جزاین نیست که محمد(ص) پیامبرى است که پیش ازاو پیامبرانى دیگر بوده اند. آیااگر بمیرد و یا کشته شود شما به آیین پیشین خود باز مى گردید؟ هر کس که باز گردد هیچ زیانى به خدا نخواهد رساند.

این آیه مربوط به جنگ احداست که شایعه شهادت پیامبر(ص) موجب شد تا گروهى از مسلمانان از ترس غلبه مشرکان فکر بازگشت از دین را در سر بپرورانند و راه فرار را پیش بگیرند 5 .

در سال پنجم هجرى نظیراین جریان در محاصره مدینه اتفاق افتاد دراین گیرودار برخى از مسلمانان براثر رعب و وحشت در باورهایشان تزلزل و شک راه یافت یه تکذیب وعده هاى خدا و رسول پرداختند:

ما وعدناالله و رسوله الا غرورا 6 .
خدا و رسولش جز فریب به ما وعده اى ندادند.

2. دنیاخواهى
دنیاخواهى رسیدن به زندگى بهتر ریاست طلبى و...از دیگر انگیزه هاى ارتداداز دین در نگاه قرآن است :

من کفربالله من بعدایمانه الا من اکره ... فعلیهم غضب من الله ولهم عذاب عظیم ذلک بانهم استحبواالحیاه الدنیا على الاخره 7 .
کسى که پس ازایمان به خدا کافر شود جز کسى که به زوراو را داشته اند تااظهار کفر کند... مورد خشم خداست و عذابى بزرگ در انتظارش چرا که اینان دنیا را بیشتراز زندگى آخرت دوست دارند.

از مصادیق بارزاین جریان عبدالله بن ابى سرح است .او پس ازایمان به اسلام و هجرت به مدینه مدتى به کتابت وحى اشتغال ورزید. سرانجام دنیاطلبى وى را بر آن داشت که در نبوت پیامبر(ص) اظهار تردید و شبهه نماید و به جبهه کفر بپیوندد 8 .

با نگاهى اجمالى به تاریخ صدراسلام در مى یابیم که دنیاخواهى و ریاست طلبى نقش مهم واساسى درارتدادافراد داشته است . بسیارى از مرتدان به این انگیزه به ارتداد گراییده اند مانند:اسود عنسى و طلیحه بن خویلد و... که در یمن یمامه و حجازازاسلام روى برگرداندند 9 .

3. توطئه و خیانت
از دیگرانگیزه هایى که در نگاه قرآن نقش عمده واساسى درارتداد افراد دارد روى
گرداندن از دین به قصد توطئه و خیانت است .

قرآن از گروهى یاد مى کند که همواره نسبت به اسلام و مسلمانان دشمنى مى ورزیدند و در جهت تضعیف اسلام وایجاداختلاف و دوئیت در بین پیروان آن و دادن اطلاعات محرمانه مسلمانان به دشمنان اسلام از هیچ تلاشى دریغ نکردند.از راههایى که آنان براى بدبین کردن مردم به اسلام در پیش گرفتند تظاهر به مسلمانى و پس از آن ارتداد و مخالفت انکار آلود با دستورات اسلام بود.

اهل کتاب :[ یهود] و نصارى ازاصلى ترین صحنه گردانان این جریان بودند.اینان دشمنى و حسد خود را نسبت به اسلام و گسترش آن پنهان نمى کردند و براین امید بود که ایمان آورندگان به دین اسلام به مخالفت بااین دین برخیزند و به آن پشت کنند.

ود کثیر من اهل الکتاب لویردوکم من بعدایمانکم کفارا حسدا من عندانفسهم 10 .
بسیارى ازاهل کتاب از جهت حسدى که (نسبت به اسلام شما) در دل دارند در آرزویند که شما رااز دینتان برگردانند.

در همین راستا:

وقالت طائفه من اهل الکتاب آمنوا بالذى انزل على الذین آمنوا وجه النهار واکفروا آخره لعلهم یرجعون . و لاتومنواالا لمن تبع دینکم .11
طائفه اى ازاهل کتاب گفتند: دراول روز به آنچه بر مومنان نازل شده است ایمان بیاورید و در آخر روز انکارش کنید تا مگراز اعتقاد خویش برگردند و گفتند: جز پیروان خود را تصدیق نکنید.

در شان نزول این آیه روایت شده است :

[عده اى از دانشمندان یهود با یکدیگر تبانى کردند که صبحگاهان به خدمت پیامبر(ص) برسند و ظاهراایمان بیاورند و در آخر روز از آیین اسلام باز گردند و چنین وانمود کنند که : ما صفات محمد(ص) رااز نزدیک مشاهده کردیم با آنچه در تورات دیده ایم منطبق نبوده است تا ازاین راه مردمان را نسبت به دین اسلام بدبین کنند] 12 .

4. دشمنى با پیامبر
از دیگر عواملى که قرآن درانگیزه ارتداد بدان اشاره مى کند بغض و دشمنى نسبت به شخص پیامبر(ص) و علاقه و پیوند با دشمنان اسلام بوده است .

دشمنى با پیامبر (ص)
و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المومنین نوله ما تولى و نصله جهنم 13 .
هر که پس از آشکار شدن راه هدایت با پیامبر مخالفت ورزد واز شیوه اى جز شیوه مومنان پیروى کند بدان سوى که پنداوست بگردانیمش و به جهنمش افکنیم .

در شان نزول آیه آمده است : آیه درباره
خائنانى نازل شده که خداوند درباره آنان فرموده است :

ولاتکن للخائنین خصیما 14 .
به نفع خائنان به دشمنى برمخیز.

آیه مربوط به ابوطمعه بن ابیرق است که بر علت دشمنى و عداوت به پیامبر(ص) و دوستى با کفار راه ارتداد در پیش گرفت و مدینه را به سوى کفار مکه ترک کرد 15 .

در جاى دیگر از گروهى نام مى برد که همچون سایر مسلمانان از تمام امکانات جامعه اسلامى برخوردار بوده و در سایه اسلام از فقر و تنگدستى به غنا و بى نیاز رسیده اند ولى به جاى سپاسگزارى به دشمنى با پیامبر برخاستند واین دشمنى با پیامبر آنان را به دشمنى با اسلام وارتداد کشانید.

قرآن با لحنى شگفت انگیز ازاین گروه چنین یاد مى کند:

لقد قالوا کلمه الکفر بعداسلامهم و هموا بما لم ینالوا و نقموا الاان اغنا هم الله من فضله 16 .
کلمه کفر را بر زبان جارى کردند و پس ازایمان به اسلام کافر شدند و قصدکارى کردنداما بدان نایل نشدند. عیب جوییشان از آن روست که خدا و پیامبرش از غنایم بى نیازشان کردند!

5. دوستى با کفار
در برخى از آیات قرآن از گروهى نام مى برد که به خاطر دوستى و همکارى با کفاراز دین برگشته اند:

ان الذین ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبین الهم الهدى الشیطان سول لهم واملى لهم ذلک بانهم قالوا للذین کرهوا مانزل الله سنطیعکم فى بعض الامرالله یعلم اسرارهم 17 .
شیطان اعمال کسانى که پس از آشکار شدن راه هدایت مرتد شدن و بازگشتند در نظرشان بیاراست و درگمراهى نگاهشان داشت واین بدان سبب است که به آن گروه که آیت خدا را ناخوش داشتند مى گفتند: ما در پاره اى از کارها فرمانبر شما هستیم و خدا رااز رازشان آگاه است .

ذیل آیه ارتباط سرى این گروه با کفار و تعهد همکارى با آنان را از علل ارتدادذکر مى کند. آنچه ذکر شد اجمالى بودازانگیزه هاى ارتداد برخى ازافراد و گروهها که در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است .اینک با توجه به علل یاد شده آیا مى توان گفت کیفر انسانى که اسلامش بر پایه هاى محکمى استوار نیست بلکه تقلیدى است و به همین دلیل در رودرروئى با تبلیغات ضداسلامى از دین روى بر مى گرداند باانسانى که آگاهانه مسلمان شده (من بعد ماتبین لهم الهدى ) ولى به خاطر ترس از جان توطئه دنیاطلبى و... مرتد مى شود یکسان است ؟

پاسخ صریح به این سوال قدرى مشکل
مى نماید زیرا چنانکه یادآور شدیم در فقه ازانگیزه و علل ارتداد سخنى به میان نیامده است و به همین جهت تفکیکى دراین رابطه از نظراحکام صورت نگرفته است اما با توجه به برخى از آیات و روایات واصول کلى شریعت شاید بتوان پاسخى براى سوال فوق پیدا کرد.از جمله :

1. قرآن در موارد متعددى که ازارتداد نام مى برد بر جملاتى مانند:

[من بعد ماتبین له الهدى] 18 [ جائهم البینات] 19 [ من بعد ما تبین لهم الهدى] 20 تاکید دارد که خود بیانگر نوع ارتداداست که مورد توجه قرآن است و آن ارتداد پس از روشن شدن حق و هدایت واتمام حجت مى باشد.این موضوع درارتداد ناشى ازاسلام تقلیدى به طور قطع منتفى است :

کیف یهدى الله قوما کفروا و بعدایمانهم و شهدواان الرسول حق و جاء هم البینات والله لایهدى القوم الظالمین 21 .
چگونه خدا هدایت کند قومى را که نخست ایمان آوردند و به حقانیت رسول شهادت دادند و دلائل و آیات روشن را مشاهده کردند سپس کافر شدند. خدا ستمکاران را هدایت نمى کند.

دراین آیه خداوند به نکوهش از مرتدانى پرداخته و ستمگرشان خوانده است که با دلایل روشن اسلام را پذیرفته و به حقانیت پیامبر(ص) گواهى داده اند.ازاین مطلب چنین استفاده مى شود که دلایل روشن وایمان آگاهانه نقش موثر در تکون ارتداد مستحق مجازات و نکوهش دارد. طبیعى است که چنین ارتدادى در موردافرادى که عقایدشان مبتنى بر دلایل روشن نبوده است اطلاق نمى شود.

2. تفاوت کیفر مرتد مسلمان زاده و غیر آن[ ملى و فطر] و نیز زن و یا مرد مرتد را در گذشته یادآور شدیم . محتمل است که این تفاوت ریشه در میزان شناخت این افرادازاسلام داشته باشد زیرا نوعا زنان به خاطر دورى از مجامع علمى و فرهنگى و یا غلبه احساسات و عاطفه بر نیروى تعقل عقاید و باورهاى دینیشان ازاستحکام و توانمندى بالائى برخوردار نیست همچنانکه مرتد ملى به خاطر سابقه کفرى که داشته ممکن است عقاید باطل او به طور کامل از زوایاى قلبش زدوده نشده باشد.این چنین فردى معتقدات اسلامیش نیز باانسان مسلمانى که چنین سابقه فکرى نداشته طبعا متفاوت است .اسلام براساس این واقعیت تفاوت در مجازات را قائل شده است بنابراین آن جا که آگاهى نسبت به اسلام ضعیف واین ضعف منشاارتداد شده است مى تواند در تغییر یا تخفیف مجازات موثر باشد.

3. سیره امام خمینى
برخورد متفاوت حضرت امام رحمه الله علیه باارتداد سلمان رشدى و جبهه ملى از یک طرف وارتداد سایر گروههاى الحادى و
چپ گرا از دیگر سو شاهد دیگرى است براین مدعى : (دخالت انگیزه ها در حکم ) بدون تردید اکثرافرادى که درایران چه قبل ازانقلاب و چه پس از آن به گروهها واحزاب الحادى پیوسته اند مسلمان زاده بوده و طبق اصول فقهى مرتد محسوب مى شوند و مى بایست مجازات گردند.

اما حضرت امام رحمه الله علیه در برخورد با آنان از موضوع هدایت گرانه وارشاد برخورد مى کند و بارها به نصحیت آنان مى پردازد. از جمله :

وصیت من به چپ گرایان مثل : کمونیستها و چریکهاى فدایى خلق و دیگر گروههاى متمایل به چپ آن است که : شماها بدون بررسى صحیح از مکتبها و مکتب اسلام نزد کسانى که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند با چه انگیزه خودتان را راضى کردید به مکتبى که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید.. من به ... احزاب و گروهها... وصیت مى کنم که به ملت بپیوندند... و مطمئن باشند که اسلام براى آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتراست و آرزوهاى انسانى خلقى را بهترانجام مى دهد 22 .

این موضعگیرى امام در حالى است که جبهه ملى را به جهت موضعگیرى دربرابراحکام جزائى اسلام و غیرانسانى خواندن[ لایحه قصاص] و... مرتد نامیده 23 و با شدیدترین وجهى با آن برخورد مى کند.از همه شدیدتر موضع آن حضرت است در رابطه با جریان توطئه آمیز سلمان رشدى . دوگانگى برخوردامام ریشه دراین دارد که عامل اصلى انحراف اکثریت گروههاى الحادى ناآگاهى و سستى مبانى اعتقادى آنان است . به خلاف جریان جبهه ملى و سلمان رشدى که از عناد و دشمنى آنان بااسلام سرچشمه مى گیرد.

از مجموع مطالبى که گفته شد شاید بتوان استفاده کرد:ارتداد آنان که ایمانشان بدون بصیرت بوده و براثر شبهات و تبلیغات ضد دینى مرتد شده اند باافرادى که ارتدادشان ریشه در هوى و هوس و توطئه و خیانت دارد متفاوت است . حداقل اجراى حد نسبت به این افراد مشتبه است و قانون کلى :[ الحدود تدرا بالشبهات] مانع ازاجراى حد مرتد مى شود. در صورت تنزل بااین گروه مى بایست همانند :[مرتد ملى] رفتار شود و مجازات در صورتى اعمال گردد که در عین رفع شبهه اصرار برارتداد خود داشته باشند.

نقش زمان و مکان
از آنچه گفته شد به خوبى مى توان به اهمیت نقش زمان و مکان در اجرا و یا عدم اجراى مجازات مرتد آگاه شد.

در محیطى که حاکمیت در دست گروههاى غیراسلامى باشد وامکان رفع شبهات اعتقادى براى پاسداران دیانت ممکن نباشد و یا عالمانى
وجود نداشته باشند که جوابگوى ابهامات باشند طبیعى است در چنین شرایطى که نوعا مردمان اسلامشان تقلیدى و به دوراز آگاهى است و دسترسى به جایى براى حل شبهات اعتقادى ندارند نمى توان حکم به مجازات آنان کرد. بین این عده با کسانى که در جامعه اسلامى زندگى مى کنند وامکان این را دارند که اعتقادات خویش را محکم سازند تفاوت بسیاراست .

ازاین روى حکم به ارتداد و کیفر نیز دراین دو شرایط محیطى مساوى نخواهد بود.

در تاییداین مطلب یکى از محققان معاصر چنین مى نویسد:

[ اگرارتداد به صورت گروهى و دسته جمعى باشد حکم ارتداد درباره آنان اجرا نمى شود. ممکن است در جامعه به خاطر تبلیغات دامنه دار ضد دین حالتى پدید آید که باعث انحراف عقیده ها گردد. با وجود چنین جوى ازانحراف عقیده افراد نمى شود جلوگیرى کردازاین جهت حکم ارتداد درباره آنان جارى نمى شود] 24 .

عنصر مصلحت
اجراى حدود از وظایف حاکم اسلامى است وارتداد نیز یکى از آن حدوداست . سؤالى که دراین جا مطرح است این که : آیا مصالح نظام اسلامى مى تواند در شدت و ضعف کیفر مرتد و یا عدم اجراى آن نقشى داشته باشد یا خیر؟

دراین که مصلحت نظام در صورتى که در تراحم با حکام دیگر قرار گیرد جانب مصلحت مقدم مى شود تردیدى نیست . حضرت امام رحمه الله علیه در بیانات خود خطاب به مسؤولین نظام این نکته را به صراحت اعلام داشته است 25 .

دوران خصوص پیامبراسلام(ص) و على (ع) که گاه دراجراى احکام حکومتى از عنصر مصلحت استفاده مى شده است 26 .

اما در خصوص اجراى حکم مرتد نصوص اسلامى بیانگر مواردى است که مصلحت مکتب و نظام به شدت و یا ضعف آن انجامیده است از جمله :

1.یحذرالمنافقون ان تنزل علیهم سوره تنبئهم بما فى قلوبهم قل استهزواان الله مخرج ماتحذرون و لئن سالتهم لیقولن انما کنا نخوض و نلعب قل اباالله و آیاته و رسوله کنتم تستهزون . لا تعتذروا قد کفرتم بعدایمانکم ان نعف عن طائفه منکم نعذب طائفه بانهم کانوا مجرمین 27 .
منافقان مى ترسند که مبادااز آسمان درباره آنان سوره اى نازل شود واز آنچه در دل نهفته اند با خبرشان سازد. بگو: مسخره کنید. خدا آنچه رااز آن مى ترسید آشکار خواهد ساخت .اگرا ز آنان بپرسى که چه مى کردید؟ مى گویند: ما با هم حرف مى زدیم و بازى مى کردیم . بگو: آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مى کردید.
عذر مى آورید پس از ایمان کافر شده اید.اگراز تقصیر گروهى از شما بگذریم گروه دیگر را که مجرم بوده اند عذاب خواهیم کرد.

شان نزول آیه به قرینه سیاق آیات و نیز روایتى که ازامام باقر(ع) روایت شده دلالت دارد که : آیه مربوط به گروهى است که با یکدیگر نباتى کرده بودند تا پیامبر(ص) را در راه بازگشت از تبوک به قتل رسانند. پیامبر(ص) توسط جبرئل از جریان آگاهى یافت و آنان را از مسیر خویش دور کرد 28 .

خداونداین گروه را جزء مرتدان محسوب داشته واز آنان به جملاتى ازاین قبیل یاد کرده است :

کفرتم بعدایمانکم [ لقد قالوا کلمه الکفر] [ کفروا بعداسلامهم] این همان مفهوم اصطلاحى ارتداد است و دلالت دارد که اینان بعدازایمان کافر شده اند.

ولى بااین وجود پیامبر(ص) از مجازات آنان صرف نظر نمود و در پاسخ حذیفه که گفت : یا رسول الله آیااین افراد را مى شناسى ؟ فرمود: آرى با نام و نشان مى شناسم . عرض کرد: پس چرا دستور نمى دهى آنان را بکشند؟ فرمود: دوست ندارم که عرب بگوید: محمد توسط یارانش پیروز گشت و سپس به کشتن آنان پرداخت . 29

این سوال حذیفه و جواب پیامبر(ص) به قرینه کلمه[ نعذب] که در خود آیه است دلالت دارد:این عده بااین که مستحق مجازات بودند ولى پیامبر(ص) مصلحت اسلام را در عدم مجازات آنان دید.

مرحوم علامه طباطبائى در ذیل این قسمت از آیه شریفه :

[ ان نعف عن طائفه منکم نعذب طائفه]... مى نویسد:

[عفو و بخشش دراین جا به خاطر توبه نیست زیرا دراین صورت عفو و بخشش اختصاص به طایفه اى دون طایفه اى نخواهد داشت بلکه اگر همه این افراد منحرف توبه کنند خداوند خواهد بخشید چنانچه خداوند متعال در آیه 74 همین سوره از تمامى افراد مذکور دعوت به توبه مى نماید پس بخشش از روى مصلحت است که فقط شامل برخى مى شود به این معنى : عذاب و کیفر براى شما به خاطر جرمى که مرتکب شده اید مسلم و قطعى است .اگر جرم برخى شما را از باب مصلحت ببخشاییم برخى دیگر از شما را به خاطر جرمى که مرتکب شده اند مجازات خواهیم کرد].

بنابر نظر مرحوم علامه در آیه شریفه به بخشش و مرتدان در صورتى که مصلحت باشد اشاره شده است .

2. على(ع) در دوره خلافت خویش نیز بنابر مصالحى نسبت به کیفر مرتدان به شیوه هاى گوناگون عمل کرده اند به عنوان نمونه :

[عبدالملک بن عمیر گوید: مستورد بن قبیصه
نصرانى شده بود. من آن جا بودم که وى را نزد على(ع) آوردند. على(ع) به وى فرمود:

مردم درباره تو چه مى گویند؟ مى گویند نصرانى شده اى .

مستورد بن قبیصه گفت : من بر دین مسیح هستم . على(ع) فرمود: من نیز بر دین مسیح هستم . درباره مسیح چه مى گوئى ؟

او آهسته سخنى گفت .

حضرت فرمود:او را پایمال کنید. مردم او را لگدمال کردند تا کشته شد.از مردى که در نزدیکى من بود پرسیدم :

چه گفت ؟ وى گفت : مسیح خداست] 31 .

از امام باقر (ع) شده است :

[ امیرالمومنین(ع) در مورد زنى که پس از ایمان به اسلام نصرانى شده بود و سپس با مرد نصرانى ازدواج واز وى حامله شده بود واز توبه نیز سرباز مى زد قضاوت فرمود:

من او را تا هنگامى که فرزندش متولد شود در حبس نگه مى دارم و بعد از تولد فرزندش او را به قتل مى رسانم] 32 .

از آن جا که این جریان براى خلاف حکم زن مرتد که حبس است مى باشد مرحوم شیخ طوسى در توضیح نوشته است :

[ این حکم مخصوص به امیرالمومنین است و به غیرایشان سرایت نمى کنند زیرا بعید نیست که صلاح دانسته است دراین مورد زن مرتد کشته شود] 33 .

در جریان دیگر حضرت در مورد شخص مسلمانى که نصرانى شده بود ابتدا به ریشه یابى مى پردازد و سپس مجازات مى کند.

آن حضرت از مسلمانى که نصرانى شده بود ابتدا سوال مى کند:

[شاید به انگیزه رسیدن به مالى نصرانى شده اى و قصددارى پس از آن برگردى ؟ آن مرد مرتد گفت : نه .

على(ع) فرمود: شاید تزویج با زن مسیحیه اى ترا به این داشته که موقتاازاین خود دست بردارى ؟

مرد گفت : نه .

امام فرمود: پس به اسلام برگرد.

آن مرد امتناع نمود.

آنگاه حضرت او را کشت] 34

اجراى حکم پس ازاین سوالها بیانگراین است که :اگرارتداد آن شخص به یکى ازانگیزه هایى بود که حضرت سوال کرد حضرت او را مجازات نمى کرد یا لااقل در مجازات او تخفیف مى داد.این ریشه یابى از موضوع و دخالت دادن علل وانگیزه ها در کیفرارتداد کارى است که على(ع) از روى مصلحت انجام داده است .

این گونه تشدید و یا تخفیف در مجازات مرتد که در سیره پیامبر(ص) به چشم مى خورد نشانگر نقش مصلحت نظام واسلام در احکام از جمله در کیفر ارتداد است .
ارتداد و آزادى بیان
از آنچه تاکنون در شناخت مرتد و مجازات او گفتیم مطالب ذیل روشن گردید.

1. مسلمانى که در برخى ازاصول اعتقادى دچار شک و تردید گردیده است تا آن راانکار نکند مرتد شمرده نمى شود.

2.انکار ضرورى دین از روى ناآگاهى و یا شبهه موجب ارتداد نمى گردد.

3.انکار وارتداد قلبى تا در گفتار واى کردار بروز نکند موجب کیفر نیست .

4. مرد غیرمسلمان زاده و زن در صورتى که پس ازارتداد توبه کنند کیفر نمى گردند.

5.ادعاى غفلت و یا جدى نبودن سخن و کردار کفرآمیز در صورت احتمال صداقت موجب رفع کیفراست .

6.اظهارکفراز مسلمانى که اسلامش تقلیدى محض است و براثر عدم شناخت صحیح ازاسلام به ارتداد گراییده است در صورت توبه موجب کیفر نمى شود.

همچنانکه اگر فردى در محیط غیراسلامى و یا ضداسلامى براثر جهل و ناگاهى به ارتداد گرایید کیفر مرتد در حق وى اجرا نمى شود.

با توجه به آنچه گذشت تنها مرتدى سزاوار کیفراست که آگاهانه و با علل وانگیزه هاى نفسانى و سیاسى چیزى را که موجب انکار دین است در گفتار و یا کردار خویش ظاهر سازد. چنین فردى اگر مرد و مسلمان زاده باشد کشته مى شود واگر زن باشد در صورتى که اظهار ندامت نکند به حبس و زندان محکوم مى شود.اگر مسلمان زاده نباشد در صورت عدم بازگشت به اسلام حکم مسلمان زاده درباره اواجرا مى شود.

فلسفه مجازات
اینک این سوال مطرح است که : چنى مجزاتى به خاطر چیست ؟ آیااظهار وابراز عقیده مخالف اسلام چنین مجازاتى را موجب شده است که دراین صورت باادعاى آزادى بیان دراسلام ناسازگارى دارد! واگر دلیل دیگرى دارد کدام است و آیا تناسبى بین عمل و مجازات وجود دارد یا خیر؟ بدون تردید تنهاابراز عقیده مخالف اسلام نمى تواند بر دلیل بر مجازات مرتد باشد.

دراسلام کفار و ملحدان در بیان عقیده خویش آزادند. نه تنهااز ابراز عقیده شان جلوگیرى نمى شود که اسلام به پیروان خود توصیه کرده است که : رفتارى صحیح و منطقى با آنان داشته باشند.

از نصوص اسلامى و سیره رهبران دینى شواهد بسیار براین مدعا مى شوداقامه کرد که ما در نوشتارى مستقل به این مساله پرداخته ایم 35 و ذکر دوباره آن را نیاز نمى بینیم .

در مساله مجازات مرتد علت را باید در جاى دیگر جستجو کرد و مسائل دیگرى را مورد بررسى قرار داد. به نظر ما دلیل مجازات مرتد پیامدها
و آثارسوئى است که درصورت عدم پیش گیرى از آن به دنبال دارد.اسلام براى حفظ دین و پیروان آن و حفظ نظام اسلامى ناگزیراز چنین برخوردى است .

ارتداد و پیامدها

تحقیر و نابودى دین :
از پیادمهاى زیانبارى که ارتداد به دنبال دارد تحقیر و نابودى دین است .اگر بنا باشد ورود و خروج افراد به مکتب و آیینى بدون قانون باشد و هر زمانى گروهى بدان بگروند وعده دیگراز آن خارج گردند چنین مکتبى گر چه حق باشد عظمت واقتدار خویش رااز دست خواهد داد. علاوه براین در جذب افراد ناموفق خواهد بود و حیات و بقایش در معرض خاطر جدى قرار خواهد گرفت بدین جهت هیچ مکتب و مرامى نسبت به خروج پیروان خود بى تفاوت نیست و در صورت قدرت از عمال زور دریغ نمى نماید

چنانکه در گذشته اشاره شد قرآن این برخورد شکننده با دین را از شیوه هاى یهودیان و دشمنان اسلام مى داند.

[طایفه اى ازاهل کتاب گفتند: دراول روز به آنچه بر مومنان نازل شده است ایمان بیاورید و در آخر روز انکارش کنید تا مگراز اعتقاد خویش باز گردند] 36 .

قرآن مسلمانان را نسبت به تاثیر سوءاین رفتار ناشایست هشیار مى سازد.

ممکن است گفته شود:اصل مجازات مرتد قبول ولى شدت مجازات (قتل ) چرا؟ آیا تنبیه سبکتر کارگشا نیست ؟

به نظر ما این تردید نوعااز بى توجهى به اهمیت دین بر مى خیزد. آنانى که در شدت مجازات مرتد تردید مى نمایند نوعا افرادى هستند که به تمایلات مذهبى همچون سایر تمایلات نفسانى مى نگرند. مى پندارند: همانطور که بشر در پیروى از تمایلات خویش و ترک آنها آزاداست نسبت به مذهب و مرام نیز آزادى دارد که آن را در زمانى بپذیرد و در زمانى دیگر ترک کند. حداکثراین که چون پس از انتخاب مساله جنبه اجتماعى پیدا مى نماید و ترک آن ممکن است ضربه به حقوق اجتماع به حساب آید و بسان سایر تجاوزات به حقوق اجتماعى شایسته است مجازات گردد.

ولى برخورداسلام با دین جزاین است و در فرهنگ اسلامى دین از اهمیت والائى برخورداراست .این اهمیت از نقشى که دین در سعادت دنیا و آخرت انسان دارد نشات مى گیرد. در فرهنگ اسلام دین تنها چیزى است که خداوند براعطاى آن برانسانها منت گذاشته است . 37 یا هدایت انسانى به سوى دین ارزشش بر تمامى آنچه خورشید براو مى تابد برترى دارد 38 و یا گمراه نمودن فردى از دین برابراست با کشتن همه انسانها39 .

در چنین منطقى اگر حفظ دین در راس
همه واجبات قرار گیرد و براى آن فرمان جهاد و مبارزه داده شود امرى است طبیعى و نشات گرفته از جایگاهى که دین دراین منطق داردازاین روى پیامبراسلام(ص) مى فرماید:

اذا نزلت نازله فاجعلواانفسکم دون دینکم واعلمواان الهالک من هلک دینه والخریب من خرب دینه 40 .
هرگاه حادثه ناگوارى رخ داد جانهایتان را فداى دینتان کنید. و بدانید که هلاک شونده کسى است که دینش هلاک شده باشد و آن کس تباه شده است که عقیده اش ویران گشته باشد.

وجود چنین دستوارتى پیروان اسلام را موظف مى نماید که در موارد احساس خطر با تمام توان به دفاع از دین برخیزند و حفظ دین را بر همه چیز مقدم بدارند.از همین مقوله است مجازات آنان که به ارتداد گرائیده اند.

2. تضعیف عقایداسلامى :
انسانهااز نظراعتقاد وایمان یکسان نیستند. طبعاافرادى که از نظر باور در مرتبه پایین قرار دارند در برابر تنشهاى اعتقادى که در جامعه بروز مى کند معرض تهدید بیشترى قرار مى گیرند پاسداران مکتب وظیفه دارند که این عده را در برابر رویدادها و تهاجم فکرى حفاظت کنند.

به فرموده امام حسن(ع) :

[عالمان شیعه مرزبانانند و رخنه هایى که شیطان و عواملش از آن جا نفوذ مى کنند محافظت مى کنند]. 41

شیوع ارتداد در جامعه اسلامى از جمله خطرهایى است که افراد ضعیف الایمان را مورد تهدید قرار داده و موجب انحراف آنان مى گردد. براى جلوگیرى ازانحراف و محافظت عقایداین دسته از مردم باید بگونه اى برخورد شود که تنشهاى فکرى در جامعه به حداقل برسد.

: 3. جنگ روانى
از پیامدهاى دیگر وجودارتداد در جامعه دینى بر هم زدن آرامش روانى افراد جامعه است . در جامعه اى که هرازگاه عقایدافراد آن با خروج عده اى از دین مورد هجوم قرار مى گیرد آرامش روانى رخت بر خواهد بست و با توجه به وابستگى و تعصبى که انسانها نسبت به عقاید خویش دارند تشتت روحى پدید خواهد آمد و آرامش و طمانینه اى که لازمه وحدت دینى است جاى خود را به بیمارى روانى خواهد داد.

4. درگیریهاى مذهبى :
فراتراز جنگ روانى وجودارتداد جامعه درگیریهاى مذهبى را در پى خواهد داشت زیرا همه انسانها نسبت به عقاید خویش تعصب مى ورزند و به طور طبیعى در برابر تحقیر واهانت عکس العمل نشان مى دهند.

قرآن کریم مى فرماید:

... ولاتسبواالذین یدعون من دون الله
فیسبوالله عدوا بغیر علم . 22

چیزهائى که آنان به جاى الله مى خوانند دشنام ندهید که آنان نیز بى هیچ دانشى از روى کینه توزى به الله دشنام ندهید که آنان نیز بى هیچ دانشى از روى کینه توزى به الله دشنام دهند.

پشت پا زدن به دین و عقاید عکس العمل سایر هم کیشان را به دنبال خواهد داشت وادامه این جریان به درگیریهاى قومى و مذهبى خواهد انجامید.

ریشه بخش مهمى از درگیریهاى مذهبى در تاریخ انسانها به همین مساله بر مى گردد.

برخورد باارتداد و جلوگیرى از آن در رفع اختلافات و تشنجهاى مذهبى بسیار موثراست .

5. خطر نفوذ:
از پیامدهاى دیگرارتداداین است که راه براى نفوذ دشمنان اسلام به ارودگاه اسلام و گاهى یافتن براسرار مسلمانان باز خواهد شد.اگر مرتد با کیفر شدید روبرو نگردد وارتداد به آسانى صورت پذیرد دشمنان اسلام همواره خواهند توانست بااظهاراسلام به اردوگاه مسلمانان رخنه کرده و پس از رسیدن به مقاصد خویش از آن خارج گردند.اسلام با تشدید کیفرارتداد راه نفوذ دشمنان را مسدود ساخته است .

6. سهل انگارى درانتخاب دین :
سهل انگارى و بى دقتى و بى دقتى در انتخاب عقیده همواره مورد نکوهش اسلام بوده است . قرآن پیروى کورکورانه را نکوهش کرده و بر تعقل و تفکر و پیروى آگاهانه اصرار مى ورزد. بدون شک بى توجهى به مساله ارتداد و خروج از دین نقش بسزایى در شیوع روحیه تساهل و تسامح دینى را در بر دارد زیرااگر خروج از دین پیامدى را در بر نداشته باشد افراد لزومى نمى بینند که به هنگام ورود در آن دقتى به خرج دهند و بالعکس شدت عملبه هنگام خروج از دین مى تواند در دقت و وسواس انسانها درانتخاب مکتب موثر باشد.این همان چیزى است که اسلام طالب آن است .

بنابراین اسلام از آغاز ورودافراد در دین اتمام حجت کرده است که افراد مى بایست آگاهانه و با توجه به همه جوانب واحکام که کیفر ارتداداز جمله آن است آن را بپذیرند. پس کیفر بر خروج از دین حکمى است که افراد از آغاز آن را پذیرفته اند.

از آنچه ذکر شد مى تواند نتیجه گرفت که : هر مرتدى سزاوار کیفر نیست .

مجازات مرتد نه به جهت مخالفت بااسلام است که با آزادى بیان منافات داشته باشد بلکه مجازات مرتد به جهت جرم و پیامدهاى ناگوارى است که در بر دارد که به برخى از آنهااشاره کردیم

پاورقى ها
1. سوره بقره آیه 217.
2. سوره عنکبوت آیه 10.
3. تفسیرالمیزان ج 16.109.
4. سوره آل عمران آیه 144.
5. تفسیر مجمع البیان ج 2.215.
6. سوره احزاب آیه 12.
7. سوره نحل آیه 106.
8. تفسیر نورالثقلین ج 3.90 تفسیر قرطبى ج 8.288.
9.دائره المعارف قرن عشرین ج 206.4 خدمات متقابل ایران اسلام ج 1.84.
10. .سوره بقره آیه 103.
11. سوره آل عمران آیه 72.
12. تفسیر قرطبى ج /11/4
13. سوره نساء آیه 115.
14. سوره نساء آیه 105.
15. تبیان ذیل آیه .
16. سوره توبه آیه 7.
17. سوره محمد آیه 2526.
18. سوره نساء آیه 115.
19. سوره آل عمران آیه 86.
20. سوره محمد آیه 25و32.
21. سوره آل عمران آیه 86.
22. صحیفه نور ج 21.197.
23. روزنامه جمهورى اسلامى 1360/03/26
24. مبانى حکومت جعفر سبحانى .413.
25. صحیفه نور ج 20.170.
26. .ر.ک : مجله حوزه سلسله مقالات مکتب و مصلحت از شماره 28 به بعد.
آیه 64.
27. سوره توبه
28. تفسیر نورالثقلین ج 2.338.
29. همان مدرک .
30. تفسیر المیزان ج 9.325. نقل به مضمون .
31. کنزالعمال ج 1.314.
32. تهذیب ج 10.143.
33. همان مدرک .
34. مبسوط ج 7.282281.
35. مجله حوزه شماره 40.
36. سوره آل عمران آیه 72.
37. سوره آیه 164.
38. بحارالانوار ج 100.619.
39. تفسیر نورالثقلین ج 1.619.
40. وسائل الشیعه ج 451.11 بحار ج 78.55.
41. احتجاج ج 2.155.
42. سوره انعام آیه 108.