گزیده نامه ها: ضرورت و چگونگى حضور حوزویان در دانشگاه ها

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


نامه هاى برگزیده و گزیده برخى از نامه ها که مطالبى سودمند و رهگشا داشته باشند ذیل این عنوان آورده مى شود.

چه مانعى دارد صفحه اى را هم به درد دل طلاب جوان که در هفت آسمان یک ستاره ندارند اختصاص بدهید؟

مى خواهم چند پیشنها وانتقاد و درد دل با شما عزیزان داشته باشم .اما پیشنهاد: ببینید دوستان عزیزم ! یکى از مشکلاتى که دست و پاى حوزه هاى علمیه ما و بزرگان دین ما را گرفته است[ نداشتن نثر روان و عصرى فارسى و عربى] است . شاید منظور مرا متوجه شده باشید ولى بد نیست توضیحى بدهم :

ما فرهنگ اسلامى بسیار غنى و پرارجى داریم که ازانبیاء وائمه علیهم السلام به ارث برده ایم ولى نچه جاى تاسف است .این است که زبان بیان این فرهنگ را براى نسل حاضر نداریم یا کم داریم . در حالى که نثر فارسى و عربى دچار تحولى بسیار عظیم و چشمگیر شده است . هنوز وقتى ما چیزى مى نویسم و نثر دگرگونى و تحول مى شود. شایداین گفته مرا خیلى اغراق آمیز بدانید ولى اگر مى در نوشته هاى امروز نویسندگان و نوشته هاى نویسندگان 20 و یا حتى 10 سال قبل توجه کنیداین موضوع را بالعیان خواهید دید. آرى فرهنگى که زبان عرضه آن را نداشته باشد جائى دراین دنیا ندارد. بیشترازاین روده درازى نکنم که اگر بخواهم از وضع اسفبار نویسندگى در بین علماى حوزه (چه رسد به طلاب ) حرف بزنم سخن به درازا مى کشد.
از نثرهاى که انسان را به یاد[ قبرستان] مى اندازد.از بس که ترکیبات واصطلاحات و تعبیرات[ مره] در آنها ولو شده است . آدم همچنانکه از[ مرده] وحشت داردازاین[ نوشته ها] هم مى ترسد و لحظه اى نمى تواند خود را در میان گورستانى از تعبیرات و کلمات مرده نگه دارد لذا جوانان به این نوشته ها هیچ توجه نمى کنند. خودتان انصاف بدهید آیا هیچ جوانى رغبت مى کند[ منتهى الامال] را بخواند؟ نه هرگز! عزیزان چه خوب است در هر شماره اى فصلى جدا کنید و در آن گزیده اى از نثر فصیح فارسى معاصر را بیاورید.البته مى توان دراینجا با یک تیر دو نشان زد یعنى نثرهایى راانتخاب کنید که علاوه بر روان بودن مفید و مشتمل بر یک تحقیق ادبى یااخلاقى یا تاریخى یااجتماعى وانتقادى نیز باشد. ناگفته نماند به خاطراین که خوانندگان یکه نخورند مى توانیداز نثرهاى پنجاه سال قبل شروع کنید و کم کم نزدیک تر بیایید.

مطلب دیگر: شما تا حل فکر کرده اید چه تعداداز بزرگان حوزه و روحانیون و حتى طلاب جوان [ مجله حوزه] را مى خوانند؟ براى این امر فکرى کرده اید؟ازاین گذشته بیشتر به نظر مى رسد که شما خطابتان به طلاب جوان و یا میان سال است ولى تا حال با خوداندیشیده اند که : همچنانکه به سراغ بزرگان حوزه مى رویم سرى هم به طلاب جوان بزنیم و درد دل آنها را هم بشنویم ؟ با طلاب درد کشیده و زحمتکش و بى توقع هم به گفتگو بنشینیم ؟ لابد به زحمتش نمى ارزد!

آیا تاکنون مقاله اى از طلبه جوانى در مجله چاپ کرده اید؟ آیا فکر نمى کنید که باید به استعدادها بها داد تا رشد کنند؟ چه مانعى دارد صفحه اى را هم به درد دل طلاب جوان که در هفت آسمان یک ستاره هم ندارند اختصاص بدهید؟ آیا فکر نمى کنید که مجل حوزه هیچ کانال ارتباطى با خوانندگان خود ندارد؟ نه سوالى نه جوابى نه راهنمایى مستقیمى !

دوستان عزیز!امروزه در هر موسسه آموزشى چندین مجله ماهانه یا سالانه به چاپ مى رسد که در آن حاصل تحقیقات محققین به معرض استفاده مشتاقان گذاشته مى شود. آیا در حوزه ما هنوزاحساس نیاز نمى شود که مجله اى علمى - تحقیقى هراز چندى منتشر شود و محققین مخصوصا محققین جوان که به هیچ امکاناتى دسترسى ندارند استعدادهاى خود را در آن به نمایش بزرگان حوزه بگذارند؟ تااین که در عین حال سطح اطلاعات علمى طلاب هم هر چه بیشتر بالا رود و نبوغها آشکار گردد؟ چرا حوزه نباید مجله ادبیات مجله منطق مجله فلسفه مجله فقه مجله اصول مجله اخلاق مجله تفسیر مجله رجال ... داشته باشد؟

درد دل یکى دو تا نیست ولى نمى خواهم بیش ازاین وقت شما عزیزان را بگیرم .

ازاین که خصوصى و خودمانى حرف زدم و شاید جسورانه خیلى عذر مى خواهم .

صابر اکبرى جدى
ما کجا و آرزوهاى امام ؟
شماره هاى سى وهفت و سى هشتم حوزه را مطالعه کردم . در مورداندیشه هاى والاى بزرگ مرد اسلام شناس گفته هایى بسیار مفید و ثمربخش داشت .امتیازات افکار بلند آن مرد دلسوز به اسلام و مسلمانان جهان در آن شماره ها تا حد توان منعکس شده بود. ناخودآگاه به این فکرافتادم که چه خوب است روزنامه ها و مجلات و مقالات و مجالس حوزه هاى علمیه را که کانون پرورش افکار دینى است به اندیشه هاى والاى آن حضرت تطبیق بدهند تا اشکالات کارشان به طور کلى بر طرف گردد. بعداز مدتى تفکر دریافتم که ما از آرزوهاى امام بسیار بدوریم . در موارد وابعاد مختلف و گوناگون که من دو مورداز آن را ذکر کرده واتمام این بحث را به شما وا مى گذارم .

1. ملى گرائى : واقعیت این است که طلاب کشورهاى اسلامى ساکن در حوزه ها به خاطر جو ملى گرایانه اى که موجوداست از هم بسیار به دور و بى خبرند و حتى در سالى یکبار هم در ضمن کنگره اى از هم احوال پرسى نمى کنند به هم سوءظن دارند. دم در مدرسه فلان آیت الله ... که رساله هم نوشته است اعلامیه نصب است که از پذیرفتن طلاب تابع فلان کشور معذوریم . فلان استاد در درس اخلاق خویش ازافتخارات ایران وایرانیان سخن مى گوید یا به قول آن صاحب کتاب از هنرایرانى بودن تعریف و تمجید مى کند. در مدرسه اى هستیم که مدیر و خادمش از یک شهروند و دلشان مى خواهد طلاب ساکن آن نیز از همان شهر باشند. باافراد آن شهر واستان روى خوش و رفتار دوستانه دارند لکن افراد کشورهاى دیگر و حتى افراداستانهاى دیگرایران اول باید کفاره بدهند و بعد به صورت مبارک آن دو نگاه کنند تا مبادا گزندى تشرى و تحقیرى از ناحیه آن حضرات شرف صدور یابد! بگذریم که من خود بارهااز سوى عده اى از همین طلاب ! تحقیر شده ام[ فمضیت ثمه و قلت لایعنینى] واین همه در حالى است که امام عزیز ( همانطور که شما فرموده اید واز زمان آن حضرت نقل کرده اید) ملى گرائى رااساس بدبختى مسلمین به شمار آورده مى فرماید:

[ این ملى گرائى ملت ایران را در مقابل ملتهاى مسلمین قرار مى دهد و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا].

نکند خداى ناخواسته که نداى وحدت خواه امام که از حوزه ها برخاسته بود به اختلاف ما طلاب در همین گلوگاه خفه گشته خاموش گردد. ( العیاذبالله) .

2. جامعیت و همه سونگرى . بنده درس همان استاداخلاق مدتها رفتم گوشم رااز تاکید برانجام مستحبات و فرائض نماز شب پر کرد. نداى [ الحامدون ، الراکعون ، الساجدون] او به اعماق قلبم رسید که خدا خیرش دهاد ولى افسوس واى کاش این آیه شریفه را تا[ الامرون
بالمعروف والناهون عن المنکر] تلاوت و تفسیر مى کرد. در حالى که امام رحمه الله علیه همانطور که شماازاو نقل کرده اید؟ مى فرمود:

[مع الاسف اسلام همیشه مبتلا بوده به این یک طرف دیدنیها... یک وقت گرفتار عرفا بودیم ... که همه چیز را بر مى گرداندند به آن طرف معنویت یک ... وقت هم گرفتار شدیم به یک دسته دیگرى که همه معنویات را بر مى گردانند به این طرف اصلا به معنویات کارى ندارند]. به امید رسیدن به آرزوهاى امام عزیز والسلام على عبدالله الصالحین .

محمدحسن م - د. طلبه خارجى
ضرورت و چگونگى حضور حوزه در دانشگاهها
مسؤول محترم و مدیر معزز مجله حوزه دامت توفیقانه

پس از اهداء اسلام احتراما به عرض مى رسد: از آن جا که یکى از رسالت هاى مهم آن مجله گرانمایه پرداختن به مسائل مطروحه در حوزه هاى علمیه و تبیین نقاط ضعف و قوت آنها و پرداخت دقیق و صحیح به مسائل فوق است والحمدلله زحمات زیادى را دراین سیر تحمل کرده است (سعیکم مشکورا) بر آن شدم تا یکى از مسائل مهم حوزه را بازگو نمایم تا با پرداخت آن مجله این مساله ازابعاد گوناگون مورد بررسى و مداقه قرار گیرد و جایگاهش روشن شود .

مساله مورد نظر: حضور روحانیون در دانشگاه است . جدائى بین روحانیت و دانشجویان یکى ازاهداف دشمنان اسلام بود.این جدایى در زمان انقلاب از بین رفت و شاهد بودیم که این دو قشر فرهنگى - علمى جامعه در کنار یکدیگر توانستند تار و پود نظام شاهنشاهى رااز هم بپاشند. در سخنان امام بر همبستگى و وحدت این دو قشر تاکید بسیارى شده است .

خود شاهد بودیم که بعداز جریان بسته شدن دانشگاهها قشر وسیعى از دانشجویان مسلمان و متعهد به عشق اسلام وانقلاب چون حوزه ها را جایگاه نشراسلام مى دیدند به طرف حوزه ها آمدند.اما در حال حاضر تقریبا قضیه عکس شده است . هر سال هزاران نفراز طلاب در کنکور شرکت کرده و به دانشگاهها راه مى یابند.این مساله جریان روز حوزه ها شده و مورد بحث و بررسى طلاب و فضلا واساتید حوزه ها قرار گرفته و عده اى این روند را منفى دانسته و نقد قرار مى دهند و عده اى نیز آن را به دیده مثبت نگاه مى کند.البته اذعان دارند که نکات منفى نیز دارد که باید آن موارداصلاح شود. شوراى مدیریت حوزه علمیه قم این جریان را منفى دانسته و سعى در برخورد حذفى بااین جریان ندارد و مشکلاتى در راه این افراد قرار مى دهد که کسى
به فکر این جریان نیفتد.ازاین روى بر آن شدم که مختصرا دراین باره بنویسم .

دراین جا چند مساله مورد نظراست :

1اصل حضور طلاب در دانشگاه چگونه است ؟

2 علل هجوم گسترده طلاب به دانشگاهها چیست ؟

3 آثار حضور طلاب چیست ؟

4 برخورد بااین جریان چگونه است ؟

اصل حضور طلاب در دانشگاه
شکى نیست که اصل حضور طلاب در دانشگاه به عنوان یک اصل هیچ گونه اشکالى در آن دیده نمى شود چرا که اگر ما معتقد به وحدت بین حوزه و دانشگاه هستیم بایداین وحدت را در عمل هم انجام دهیم نه در یک جلسه سخنرانى که در سالى یک مرتبه در حوزه و دانشگاه توسط اساتید حوزه و دانشگاه ایراد مى شود.

واگر عملا مى خواهیم این جریان راایجاد کنیم باید دانشجویان در حوزه حضور یابند واز علوم اسلامى بهره ببرند و طلاب نیز در زمینه هاى جدید آشنائى کسب کنند.

البته این بدان معنى نیست که هر طلبه اى که با مبانى اسلام آشناست به دانشگاه برود بلکه بایدافراد با سطح درسى مناسب با توجه و موفقیت در علوم حوزوى به دانشگاه راه یابند و در طول تحصیل از طرف اساتید آشنا و محقق در علوم انسانى هدایت شوند و مبانى اسلام در رشته هاى تخصصى به این افراد آموزش داده شود تااز بحران خطرناک ترویج اندیشه هاى غرب با موفقیت و پیروزى و سربلندى بیرون بیائیم .

علل هجوم گسترده طلاب به دانشگاهها
دراین باب سخن بسیاراست ولى ما علل عمده اى را که باعث مى شود طلاب به دانشگاهها راه پیدا کنند مطرح مى کنیم .

1. نداشتن هدف و آینده مشخص :
عده اى کثیرى از طلاب براى خدمت به اسلام و آشنایى و تخصص در علوم اسلامى به حوزه آمده اند و مى خواهند چه صباحى در حوزه ها بااسلام آشنا شوند مبانى آن را درک کنند تا بتوانند بعداز صرف مدتى از عمر خود به جامعه برگردند و خدماتى را در ابعاد مختلف ارائه دهند در حالى که مى بینند حوزه همچون مسابقه اى است که هزارات شرکت کننده دارد و دراین مسابقه معدودافرادى با کسب درجه اجتهاد آن هم پس از 3 سال یا بیشتر مسابقه را مى برند والبته عده اى نیز که هوش خوب و ذوق خاصى دارند به تحقیق در مسائل اسلامى مى پردازند و ما بقى که قشر عظیمى را تشکیل مى دهند یاامام جماعت مى شوند و یا تا آخر عمر فقط تحصیل علم مى کنند و یا ...از طرفى نیازهاى جامعه را در
ابعاد مختلف علمى فرهنگى سیاسى اقتصادى هنرى و... مى بینند و مى خواهند در تمام این ابعاد روح اسلام را تزریق کنند و چون در حوزه خود را ناتوان حس مى کنند و مى بینند که در حوزه ها فقط فقه واصول تدریس مى شود و هنوز برنامه و رشته هاى مورد نیاز جامعه را جوابگو نیست به دانشگاهها روى مى آورند تا حداقل با موضوعاتى که در آن جا هست آشنا شوند و مگرازاین طریق بتوانند خدمتى بکنند.

2. عدم تغذیه فکرى در تمام ابعاد:
طلاب مى بینند که حوزه هاى علمیه نمىتوانند افراد را در تمام ابعاد تغذیه فکرى کنند از این روى با توجه به علاقه به رشته هاى دیگر راهى دانشگاهها مىشوند.

3. عدم برنامه ریزى دقیق و جامع :
یکى دیگراز دلائل این است که : حوزه نظم پذیر نیست و برنامه مشخصى براى افرادارائه نمى دهد. بااین که در حوزه هاى علمیه مانند دیگر مراکز علمى افراد بااستعدادها و علاقه هاى مختلف مشغول تحصیل هستند اما هیچ برنامه جامع و معقولى از طرف حوزه براى به ثمر نشستن استعدادهاى افراد با توجه به سطح استعدادافراد وجود ندارد مگر کسى خودش بار خودش را به دوش بکشد.

4. احساس وظیفه :
عده از طلاب با توجه به اطلاعاتى که وضع دانشگاههااز نظر دینى و عقیدتى و بحران فکرى دارند و در پى تحقق شعائراسلامى هستند به عنوان یک وظیفه شرعى براى انجام تکلیف الهى راهى این مراکز مى شوند تا با علومى که در آن جا تدریس مى شود آشنا شوند و با سرمایه اى که از حوزه اندوخته اند بتواند در دو جهت (حوزه و دانشگاه ) کارآیى داشته باشند

5.استفاده از تسهیلات :
عده اى از طلاب نیز اینچنین مى اندیشند که : با تحصیل علوم حوزوى در مدت ده یا 15 سال از هیچ مدرک و جایگاه علمى مشخصى برخوردار نیستند ولى دانشجویان با توجه به این که در طول هفته کلا 3 یا 4 روز مشغول تحصیل هستند پس از 4 سال لیسانس و بعداز 6 سال فوق لیسانس و پس از ده سال دکتراى خود را گرفته وازارزش واعتبار علمى و جایگاه مشخصى برخوردار هستند واز مزایاى این مدرک نیزاستفاده مى کنند. ولى یک طلبه با همین مدت تحصیل نه ازارزش علمى مشخص و نه از پایگاه اجتماعى مشخصى برخورداراست و نه از طرف حوزه و مسوولین خدماتى از قبیل : مسکن بهداشت تسهیلات رفاهى و... براى اینان انجام مى گیرد. حتى باندازه اقشار متوسط و پائین تر جامعه از تسهیلات رفاهى موجود برخوردار نیستند ( البته عموم طلاب مد نظر مى باشد نه یک قشر خاص که از امکانات خاص بهره مند هستند) لذا
به طرف دانشگاه مىرود.

برخورد غیرصحیح مسؤولین :
عده اندکى از طلاب نیز هستند که با توجه به عملکرد روحانیان در طول انقلاب و مدیریت هاى مختلف و در سمتهاى گوناگون و با در نظر گرفتن ضعفها و مشکلاتى که این علمکردها و مدیریتها داشته است براین گمان هستند که روحانیان توان مدیریت و هدایت جامعه را ندارند زیرااز تخصص لازم برخوردار نیستند لذا رو به دانشگاه مى آورند تا تخصص کسب کنند.

البته برخوردهاى خطى و حذفى و سیاسى ناصحیح آقایان نیز بى تاثیر نبوده است .

آثار حضور طلاب :
آثار حضور طلاب در دانشگاهها را مى توان به آثار مثبت و منفى تقسیم کرد.

آثار مثبت
1. آشنایى با جو دانشگاهها و جریانهاى فکرى و علمى حاکم بر دانشگاهها و خلاصه وجدان و یافتن دانشگاهها و دانشجویان و نیازها و دردها و مسائل مبتلا به که اگر قراراست ما درمان درد کنیم باید با نیازها و دردها شنا باشیم .

2.ایجادانگیزه براى درمان این دردها یعنى توجه به علوم حوزه و مبانى اسلام و بهره گیرى از آنها در جهت پیاه کردن تفکر واندیشه پاک اسلامى با کسب تخصص مورد نظر در رشته هاى مربوط.

3. تخصص پیدا کردن در علوم دانشگاهى و گرفتن حربه علوم جدیداز دست مشتى فریفته غرب که با سلاح علم جدید مى خواهند درانقلاب حاکمیت کسب کرده و مدیریت و کارشناسى غرب راارائه دهند.

4. آشنایى با سیستم برنامه ریزى شده در دانشگاهها که این خود مى تواند درایجاد نظم و برنامه وامور تحقیقاتى و آموزشى حوزه ها موثر باشد و توان حوزه ها را دراین جهت بالا ببرد.

5. جلوگیرى از رخنه عوامل فرهنگى غرب : یکى از نکات مثبت حضور طلاب تلیغ مسائل اسلامى و فرهنگ قرآنى در بین دانشجویان است که عملا مبارزه اى است با فرهنگ غرب .

6.ایجادانگیزه براى حوزه ها: با توجه به حضور طلاب در دانشگاهها حرکت تخصصى کردن علوم حوزوى نیز تند و سریع مى شود. هم از طرف مسئولین حوزه براى جلوگیرى از ورود طلاب به دانشگاهها و هم از طرف طلاب چون تجربه و تخصص کسب کرده اند. دراین صورت علوم اسلامى در شاخه و رشته هاى مختلف پرورش مى یابد وابعاد گوناگون اسلامى روشن تر مى شود که در حاکمیت اسلام موثراست .

7.ایجاد وحدت علمى بین حوزه و دانشگاه : طلابى که در حوزه و دانشگاه فعالیت مى کنند مى توانند به عنوان نمایندگان حوزه انتقال دهنده محتوى اسلامى حوزه ها به مراکز آموزش عالى باند و هم انتقال دهنده نظم و سیستم آموزشى دانشگاهها به حوزه ها.

8.ایجاد مدیریت صحیح و قوى : با توجه به جریانات انقلاب بخش عظیمى از مسؤولیتها را روحانیان به عهده دارود و خواهند داشت .از قبیل : وزارت وکالت امامت جمعه قضاوت مسؤولیتهاى اجرائى علمى تحقیقاتى و... که داشتن تخصصهاى لازم درابعاد گوناگون باعث مى شود وظائف و مسؤولیتها براساس تقوى و تخصص واگذار شود و ضعفهاى موجود از بین برود.

آثار منفى
1.افت تحصیلى : چون طلاب باید هم در حوزه و هم در دانشگاه فعالیت کنند مقدارى از لحاظ تحصیلى شایدافت کنند ( البته با توجه به تعطیلات زیاد حوزوى و دانشگاه اگر برنامه ریزى فردى یا عمومى دقیقا وجود داشته باشد قابل جبران است ) که ضربه اش به حوزه وارد نشود.

2. جذب مراکز دانشگاهى شدن : عده اى از طلاب با توجه به نداشتن انگیزه قوى تحصیل در حوزه و با توجه به ضعفهاى حوزه وقتى وارد دانشگاه مى شوند و نظم و سیستم مدیریت و آموزش و کارآیى علوم دانشگاهى را مى بیننداز حوزه زده مى شوند و کلا به دانشگاه روى مى آورند و رابطه خود را با حوزه قطع مى کنند.

3.ایجاد تذ بذب فکرى : عده اى از طلاب چون در حوزه از جهت مسائل شناختى معرفتى فلسفى ... تعذیه فکرى عمیق و قوى نشده اند و برنامه اى هم دراین جهت وجود داشته است وقتى بااندیشه هاى بیگانه که در دانشگاهها مطرح مى شود واز لحاظ کاربردى به نظر خوب جلوه مى کند برخورد مى کنند اگر آن اندیشه ها را نپذیرند حداقل دچار یک تزلزل فکرى مى شود که در آینده خطرناک خواهند بود.

برخورد با این جریان
در حال حاضراز طرف حوزه و سرپرستى یعنى شوراى مدیریت بیشتر هم و تلاش در برخورد منفى و حذفى این جریان است .

یعنى سعى و تلاش براین است که : مشکلاتى را در راه طلاب قرار بدهند که افراد نتوانند به دانشگاه بروند از قبیل : ندادن تایید مشکلات شهریه و ...اما تجربه و عمل ثابت کرده که برخورد حذفى و منفى اگر زیان بار نباشد حداقل مفید نخواهد بود. پس باید چه کرد؟

راه حل ما در دو محور خلاصه مى شود:

1 پیش گیرى .

2 درمان .

1. پیشگیرى :
الف . دراین جریان اگر مى خواهیم پیشگیرى نماییم باید در حوزه ها تحولى صورت بگیرد. رشته هاى تخصصى موجود در دانشگاهها (مراد علوم انسانى است )از قبیل : تفسیر فقه اصول سیاست روانشناسى اقتصاد هنر و تبلیغ علوم تربیتى علوم قضائى و غیره و حتى بیشتر و پرمحتوى تر با توجه به آموزش در مقاطع تحصیلى مختلف با روش آموزشى صحیح و مباحثى که دراین زمینه مطرح است ایجاد شود و جایگاه علمى و عملى حوزه در جامعه کاملا روشن شود تا در حوزه هااحساس کمبود نشود.

ب . وحدت عملى بین حوزه و دانشگاهها با تربیت اساتید متخصص از طلاب به وجود بیاید.

2 درمان و هدایت
در مساله در مان و هدایت این عده ازافراد که به دانشگاه راه یافتند مسائل ذیل باید مدنظر باشد.ایجاد تشکیلاتى ازافراد آشنا به مسائل حوزه و دانشگاه و دلسوز و معتقد به حل مسائل جامعه براى هدایت این عده از طلاب که وظائف زیر راانجام دهد.

الف . محدود کردن این جریان بدین طریق که براى افرادى که مایل به شرکت در دانشگاه همزمان با تحصیل حوزوى هستند شرائطى از قبیل میزان موفقیت در حوزه مقطع تحصیلى در حوزه در نظر بگیرند.

ب .ایجاد گروهاى تخصصى براساس رشته هاى علوم انسانى براى آموزش مبانى اسلام در چهارچوب این رشته ها توسط اساتیداهل فن و هدایت این گروه از طلاب براى تخصص در علوم با کسب مبانى اسلامى .

ج :ایجاد تسهیلات درسى از قبیل تعیین اساتیدى از حوزه براى تدریس علوم حوزوى به این افراد تا عقب افتادگى ایشان جبران شود.

د.استفاده از تخصص این افراد در حوزه ها براى تخصصى شدن علوم حوزوى وایجاد عملى دانشگاه بزرگ علوم اسلامى که جوابگوى مسائل امروز باشد.

ح . گرفتن آزمونهاى مختلف در طول تحصیل براى بالا بردن سطح تحصیلى ایشان .

و.ایجاد مرکز تحقیقاتى واستفاده از نیروها در تحقیقات علوم انسانى .

خلاصه آن که این یک حرکت است که اصل جریان براساس یک نیازانجام گرفته و مسلما نقاط قوت و ضعفى دربر خواهد داشت و برخورد صحیح آن است که : نقاط قوت تقویت و نقاط ضعف اصلاح شود و بااین جریان حکیمانه و هدایت گرایانه برخورد شود.

عبدالله تهرانى طلبه و دانشجو