پاسخ موسسه آل البیت به نقد چاپ - وسائل الشیعه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


در پى چاپ نقد فاضل محترم جناب آقاى عبدالحسین رحمانى بر[ وسائل الشیعه] تحقیق و تصحیح لجنه هاى تحقیق موسسه آل البیت[ ع] از طرف موسسه مذکور پاسخى دریافت کردیم که اینک بدون دخل و تصرف تقدیم مى داریم . به امید نزدیکى دلها و هر چه فشرده شده صفوف محققان واحیاگران تراث .

نقد کتاب و بررسى تصحیح ها و تحقیق ها یک ضرورت علمى و تحقیقى است و آثار آن بیقین گرانقدر و مفید خواهد بود به شرط این که منقداز نقد براى ابراز تعصب واظهار وجود شمشیر آخته اى نسازد و بایسته و نابایسته را یکسره به تیغ غرض ورزى نبرد واز آن طرف مولفان و محققان و موسسات پژوهشى در کار خویش به غرور ننگرند واز عرضه اشتباهها و کاستیها بر نیاشوبند و نقد را مجال دهند و بدانند که بگفته سعدى : [متکلم را تا کسى عیب نگیرند سخنش صلاح نپذیرد] و همچنین مصحح را و محقق را و ...

بایداعتراف کرد که هنوز (بویژه در حوزه ها!) نه ناقدان حرمت کتاب و نویسنده و کار و پژوهش را بدرستى پاس مى دارند و نه محققان و مولفان از سعه صدر کافى براى پذیرش برخور دارند و گرنه غالبا نقد کتاب در محیطهاى درست اندیش علمى به معناى بهادادن به کتاب وارج نهادن به آن است . بگفته جرجى زیدان :اگراز کتابى نقد وانتقادى به عمل نیاید در عرف عالمان نشانگر بى ارج بودن آن خواهد بود.
از سوى دیگر منقدان نباید چنان پندارند که چون با صرف ساعتها کاستیهائى را کشف کردند[ شق القمر] نموده اند. بگفته کاتب صولى: [ المتصفح للکتاب ابصر بمواقع الخلل فیه من منشئه] .

ازاین روى ضمن آن که کار منقدان اگراز سر سوز علمى و به انگیزه حراست از سلامت تحیق و باادب علمى و تحقیقى انجام پذیرد گرانقدر و کارآمد خواهد بود واگر برادرانه عمل کنند بهترین خواهند بود که حضرت صادق علیه السلام فرمود:[ احب اخوانى من اهدى الى عیوبى] اما هرگز غرورآفرین نخواهد بود.اینگونه کسان خوب است همیشه سخن صولى را در پیش دید داشته باشند.

موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاءالتراث که پس از پیروزى انقلاب اسلامى و در سایه نظام گرانقدر جمهورى اسلامى ایران به انگیزه احیاء مآثر فقهى روائى تفسیرى رجالى و... شیعه بنیاد نهاده شد و اینک در مدتى کوتاه آثار گرانقدرى را عرضه کرده مورد توجه بینادلان و پاک نگران قرار گرفته است . به آنچه آمد معتقداست و هرگز در کار خود به غرور ننگریسته و نه کارش را بى کاستى و عیب تلقى کرده و نه از انتقاد هراسى به دل راه داده و نه ضیق صدر دارد تا در تحمل آنچه نوشته مى شود بر آشوبد و موضع گیرد

ازاین روى از نقدهایى که در مجلات وزین آمده استقبال کرده واز نویسندگانش تقدیر کرده است .

امااینک و دراین چند ماه اخیر نقدهایى بر برخى از آثار تحقیق موسسه نوشته شده است که بر شیوه یاد شده نیست و غرض آلودى در آنها آشکاراست .اینک به نقد[ نقد وسائل الشیعه] مى پردازیم تا فرصتى دیگر...

منقد محترم در سطوراول آن آورده اند:

موسسه آل البیت به مصداق ضرب المثل[ اذا شاعت لک ذب سلاحک] دست به تصحیح وسائل الشیعه زده است ... 36.136.

اگر مفهوم مثل را متوجه باشند یعنى پس از دست یافتن به شهرت دست به چنین عملى زده اند. درست اندرکاران مجله حوزه مى دانند که شروع کار وسائل الشیعه مقارن شروع عمل تحقیقى موسسه است که خبر آن در مجله حوزه شماره 7.153 تراثنا شماره اول .55 آمده است .
خوب نویسنده محترم مقاله این را نمى دانسته است .

اگر نمى دانسته آیا متوجه نبوده است که تحقیق کتابى به این عظمت خلق الساعه نیست واگر در پس آن 65 سال کار باشداین کار به روزهاى اول کار موسسه کشیده خواهد شد. پس چرا چنین نوشته است ؟

و یا مى دانسته است باز هم چرا؟

فان کنت لاتدرى فتلک مصیبهوان کنت تدرى فالمصیبه اعظم
نویسنده درادامه مقاله کوشیده است تا چنان وانمود کند که مصححان موسسه در کار مرحوم آیه الله ربانى شیرازى بى توجهى کرده اند و تحقیقات وى را به تعبیر ناپسند نویسنده :[ یکجا بلعیده اند] و لذا ایشان دست به قلم زده است (پاسخ قسمتى ازاین مطلب خواهد آمد).

اینک یادآورى مى کنیم که هرجا موسسه ازاین کار یاد کرده از آن مرحوم به بزرگى نام برده و کارش را ستوده ولى به دلایلى که گفته و دراین مقال نیز برخى خواهد آمد کار دوباره را ضرورى دیده است . یک نمونه را مى آوریم :

فى الوقت الذى نثمن و نکبرالدورالذى خطه آیه الله الشیخ عبدالرحیم الربانى بقیامه بتحقیق هذاالسفرالعظیم و ما بذل من جهد جهید و عمل جبار و متواصل و دؤوب لاخراجه بالشکل اللائق به لکن ... (تراثنا سال اول شماره اول .56 و نیز رک : مجله حوزه شماره 7.154 مقدمه وسائل الشیعه ج 1.99.

آیا جناب نویسنده این همه را دیده و چنین وانمود کرده و یا ندیده و چنین نوشته ؟ نویسنده محترم از یکسو مى گوید:

منظور من این نست که چاپ موسسه به پایه چاپ ربانى نمى رسد بلکه به نظر من بر آن ترجیح دارد.

واز سوى دیگر مى نویسد:

حرف من این است که اینمقدار کارى که موسسه روى آن انجام داده ایجاب تجدید چاپ آن را نمى کرده است . (حوزه 37.136)

یعنى چه ؟ یعنى وسائل مرحوم ربانى الى الابد نیاز به تجدید نظر ندارد؟این ترجیح و مزیتى که حضرت عالى قائل هستید چیست ؟اگر کسى به تجدید چاپ آن دست یازید
مواخذه دارد؟اگر چاپى دیگر از وسائل با حروف بهتر واندکى کار بیشتر عرضه شود چه اشکالى دارد که نشان خواهیم داد بیش ازاین است واین چاپ محقق دوم ضرورى بوده و مواردى را در حد ضرورت یاد مى کنیم تا عالمان نیز غیراز چند طلبه عادى بر این ضرورت واقف شوند.

مجموعه مطالب این نوشته را در چند محور مى آوریم :

1. مطالب مقدمه که ایشان انتقاد به آن را در پایان آورده است .

2. آیا تحقیق موسسه لقمه چربى بوده از چاپ پیشین که موسسه یکجا بلعیده است .

3. برخى ازاغلاط چاپ مرحوم ربانى .

4. نقداغلاطى که از چاپ موسسه گرفته اند.

5.امتیازات چاپ موسسه .

و...

1. نویسنده با عنوان:[ آخرین کلام] مطالبى در رابطه با مقدمه کتاب آورده است واز جمله :

مصححان در جلداول مقدمه مفصلى بیش از یکصد صفحه درباره تاریخ تدوین حدیث و شرح حال صاحب وسائل نوشته اند که البته آنچه درباره تاریخ تدوین حدیث نوشته اند مطلبى تازه ندارد و همه از کتابهاى مرحوم شرف الدین وابوریه و مانند آنهااخذ و مرتب شده است . همچنین در شرح حال صاحب وسائل هیچ مطلب تازه اى ننوشته اند و آنچه در کتب تراجم آمده دراین مقدمه بااندکى پس و پیش کردن مطالب آورده اند ولى در بخش معرفى وسائل نکات تازه و خوبى گفته اند ولى این معرفى کافى نیست زیرا همه اش مداحى از کتاب وسائل است و نه تحلیل و نقد آن .

ادعاى اینکه مطالب تدوین حدیث همه برگرفته از کتابهاى مرحوم شرف الدین و...است نکته اى است که خواننده با نگاهى گذرا به مقدمه و منابع آن بى پایگى اش را در خواهد یافت .اما باید به نویسنده بزرگوار نقد گفت : مگر مطالب تاریخ و شرح حالى جز براساس منابع باید نوشته شود؟افزون بر آنچه در کتب تراجم آمده است چه مطلب تازه اى باید در زندگانى شیخ حر آورد؟ یعنى اگر حضرت عالى بخواهید مطالب تاریخى بنویسید چه مى کنید؟
و بگذریم که جناب ناقد به خود زحمت نداده اند تا پایان مقدمه را بنگرند و بدانند که این مقدمه را مصححان ننوشته اند بلکه دانشمند فرزانه حجه الاسلام آقاى سیدجواد شهرستانى در کنار رسیدگى واداره موسسه آل البیت در سه شعبه (قم مشهد بیروت ) و مسئولیت مجله وزین تراثنا نوشته و تحسین بینا دلانى از عالمان را برانگیخته اند.

خوب است منقد بزرگوار شرح حالى از مرحوم شیخ حر عاملى بنگارند و مطالبى علاوه بر آنچه در کتب تراجم هست بیاورند تاالگویى باشد بر شرح حال نگاریها و...

نویسنده درادامه مطالب خود مى نویسند:

کسانى که درس فقه مرحوم آیه الله العظمى بروجردى رحمه الله ... شرکت کرده اند مى دانند که آن مرد شریف ... بارهااز وسائل انتقاد مى کرد که مرحوم شیخ حر در وسائل احادیث را تقطیع کرده واین را عیب بزرگ و مهم وسائل مى دانست و چون مرحوم ربانى متوجه این نکته بوده اند به موارد تقطیع حدیث در چاپ خوداشاره کرده اند (ص 157).

این اشکال چیزى نیست که کسى نداند و نیاز به گفتن داشته باشد با این همه با توجه به شیوه نگارش مرحوم شیح حر و تصریحى که در پایان کتاب آورده اند (ج 20.391)این اشکال به ایشان نیز وارد نیست . مرحوم ربانى و دیگر عالمان نیز با توجه به هدایت شخص مولف براین مهم راه برده اند. مصححان موسسه نیز براساس راهنمائى مولف مانند دیگران پیش رفته و موارد تقطیع را یافته اند و قطعا دقیقتراز آنچه در چاپ پیشین آمده است .

امااشکال دوم که نویسنده مى نویسد:

اشکال دیگر وسائل این است که شیخ حر قدس سره فتواى خود را در عنوان بابها دخالت داده فرموده است باب وجوب فلان و یا حرمه ... با این که چه بسا حدیثى که ذیل آن باب نقل مى کند به نظر دیگران بر آن مطلب دلالت نداشته باشد.

شگفتا!این نکته اى است که در دیدگاه بسیارى از فقیهان حسن وسائل است و جالب این است که مرحوم شیخ حر به این نکته خود توجه داشته که شاید برخى در آینده بین اجتهاداو و روایات باب ناهمگونى احساس کنند و لذااز سر دقت نوشته است :

[واعلم انه قد یتفق تخالق بین العنوان اوالاحادیث فى العموم و یکون وجهه ملاحظه احادیث اخره واوالاعتماد على فهم بقیه المقصود من احادیث الباب او غیر ذلک لم یظهر وجهه
ینبغى ان یکون العمل بالاحادیث دوالعنوان] (ج 2.392).

یادآورى مى کنیم که :این دواشکال در مقدمه جامع احادیث الشیعه آمده است یعنى آنان که در درس مرحوم آیه الله العظمى بروجردى هم نبوده انداین را مى دانند.

دراینجا بایداشاره نمود که نویسنده در پاره اى ازاشکالات به مقدمه تحقیق پرداخته واز آن انتقاداتى به عمل آورده است در حالى که عنوان مقال نقد تصحیح متن وسائل است .اکنون مجال پرداختن به این اعتراضات نیست چه خود فرصتى دیگر مى باید و مجالى فراختر. تنها در اینجااشاره مى کنیم که : جناب نویسنده دراین موارد خود تحقیق خاصى انجام نداده اند و براساس کتاب این و آن نکاتى ار بیان داشته اند که برخى مانند تاریخ وفات ملا صالح مازندرانى صحیح است و برخى دیگر چون تاریخ وفات میرداماد نادرست .اکنون به توضیح این نکات نمى پردازیم تنها متذکر مى شویم که خوب بوده حضرت نویسنده خود تحقیق عمیقى دراین زمینه هاارائه مى دادند نه این که معلومات دیگران را به رخ بکشند.

2.امتیازات چاپ مرحوم آیه الله ربانى :
نویسنده در مقاله مکرر از زحمات مرحوم ربانى تجلیل کرده است (که بجاست ) و آن را به رخ مصححان کشیده و مطلب دیگرى آورده که اینک مى آوریم و توضیحاتى یاد مى کنیم :

[زحماتى که مرحوم ربانى ... مصحح قبلى وسائل متحمل شده اند دراین چاپ به نام مصححان موسسه آل البیت قلمداد شده و کار آن مرحوم هباء منثورا تلقى شده است (136) مصححان موسسه بااندک زحمتى که متحمل شده اند نمى بایست زحمات آن مرحوم را بدون اندک اشاره اى به آن زحمات و یادى از آن مرحوم به نام خود ثبت کنند].

ما پیشتر یاد کرد موسسه رااز مرحوم ربانى آوردیم و هرگز مصححان بر سر آن نبوده اند که کاستیها و نقایص آن را به رخ بکشند واگر نکاتى آورده انداز باب نمونه بوده است و براى این که کسانى چون حضرت نویسنده نپندارند کار عبثى صورت گرفته است . ولى اینک از باب ضرورت باید مطالبى یادآورى کنیم تا روشن شود جناب نویسنده از چه منظرى مى نگرند و چگونه قضاوت مى کنند. آیاانصاف علمى است که بگویند[ بااندک
زحمتى] ؟اگراین را یک طلبه عادى در مقام مقایسه مى گفت شاید دردآلود نمى بود ولى کسى که ضمنا کرسى دار تدریس است و از کهنسالان فقه و فقاهت !این قضاوت را بر چه مبنایى مى کند؟

اینک امتیازات چاپ مرحوم ربانى را مى آوریم با تکیه به آنچه خود آن مرحوم یاد کرده است تا بنگرند که مصححان چه مقداراز آن را بلعیده اند.

الف : تجزیه وسائل به 9 جلد:
این تقسیم بندى عملا مراعات نشده است چنانکه مى دانید وسائل در 20 جلد عرضه شده است .این تصمیم اولیه آن مرحوم ناهمگونیهایى پدید آورده است . دو جلداول براساس تقسیم بندى ایشان باید یکجلد مى شد لذا صفحاتش متوالى است و چنین است ناهمگونى مجلدات در حجم و.. در چاپ موسسه تقسیم بندى براساس ویژه اى بنیاد نهاده شده است که به توفیق خداوند به 30 جلد خواهد رسید.

پس این امتیاز را مصححان نبلعیده اند.

ب : تصحیح کامل با مقابله با مصادر:
دراین بخش کار موسسه با کار مرحوم ربانى از بنیاد دو تاست . موسسه بر نسخه اصل مولف تکیه کرده است . درارجاع قریب به اتفاق منابع جدیدالطبع هستند.افزون براینها در تصحیح و مقابله مرحوم ربانى کاستیها واشتباهات فراوانى است که در حد ضرورت برخى را خواهیم آورد بنابراین دراین بخش نیز ادعاى منقد محترم بى وجه است .

ج : شماره گذارى ابواب واخبار:
این کار مرحوم ربانى در مجلدات وسائل بروشنى پیداست و لکن توضیحات ذیل درباره آن لازم است :

1. خود مرحوم صاحب وسائل دقیقا در نسخه اصل که معتمد مصححان وسائل بوده است هم ابواب را شماره گذارى کرده و هم احادیث را چنانچه در عکسهایى از بعض صفحات دراینجا آورده شده پیداست .
2. مرحوم ربانى در شماره گذاریهااشتباهاتى دارند بویژه درشماره گذارى احادیث رجوع شود به : ج 3.240 ح 6و7 که دو شماره دارد و باید یک شماره باشد و...

3. مصححان شماره گذارى را به دقت انجام داده اند:ا؟لا شماره ابواب را براى سریعتر منتقل شدن در سر صفحه آورده اند. ثانیا شماره مسلسل براى احادیث گذاشته اند. ثالثااغلاط شماره گذارى شده را با نسخه مولف تصحیح کرده اند.

این است که ترقیم مصححان موسسه با چاپ مرحوم ربانى تفاوت دارد. پس این امتیاز را هم نگرفته اند ببخشید نبلعیده اند!

د:اعجام احادیث و...
اگر مراد مرحوم ربانى به قرینه[ و تشکیلها] کلمات حدیث باشد که این امرى است موجود و مرسوم در تمام نسخه هاى چاپى و خطى بااین که دراین چاپ اشتباهاتى هم هست مثل این که :[ ابى ایوب الخراز] بازارى قبل ازالف اشتباه و درست آن براساس نسخه مصنف[ الخراز] بارااست . و [حنان بن سدیر] و نیز[ فضاله] بدون تشدید درست است و مانندالصلاه و الصادق تشدید نمى خواهد و...

واگر مراد نقطه گذارى و مراعات امور ویراستارى لفظى است مانند: ویرگول پرانتز گیومه و... بااین که این امور آمده است ولى خالى ازاشتباه نیست مثلا درج 2.667 باب 39 ح 1 س[ 7 فقال : ثم اغمى علیه] دراین عبارت مقول قول[ ثم اغلى علیه] تلقى شده است در حالى که چنین نیست واین عبارت بازگو کننده حالت آن افراداست . متن صحیح چنین است :[ فقاله ثم اغمى علیه] (چاپ موسسه ج 3.661).

و در صفحه 1019 ح 5 س 2 قال من وراءالثوب فان صافک ... که صحیح آن چنین است : قال : [ من وراءالثوب فان صافحک]... و ج 2.1039 ح 12 س 4 قال :[ مبتدءاان] که یعنى مقول قول مبتدءااست در حالى که صحیح و [قال مبتدءا : ان] و جز اینها موارد زیاد...

5 و:6 ورق خوب و چاپ جالب و زیبا:
به اعتراف نویسنده دراین امتیاز چاپ موسسه ممتازتراست (158) و تازه بیان مرحوم
ربانى شاید در مورد چاپ اول درست بوده وگرنه چاپهاى تاجر مابانه بعدى هرگز مشمول آن اوصاف نیستند.

7. تعلیقات و فوائدى که در آن آورده اند:
الف :اشاره به مواضع اخبار در مصادراولیه :

دراین باره پیشتر توضیح دادیم تمام آنچه در پانوشتهاى چاپ موسسه آمده است یکى به یکى با دقت با مصادر مقابله شده و حتى در یک مورد آنچه در چاپ پیشین نآمده بدون بازنگرى نیامده است واختلاف طبع قریب به اتفاق مصادراین دو چاپ گویاى این مطلب است .اینک بایداز نویسنده محترم پرسید با چه جراتى نوشته اند:

باید بگویم مرحوم ربانى حدود 85 درصداز ماخذ رااستخراج کرده است و موسسه یکجااین لقمه چرب را بلعیده واین همه زحمت راا به نام خود ثبت کرده است و شاید حدود ده درصد علاوه بر مرحوم ربانى استخراج ماخذ کرده است .

ب : یادآورى موارداحادیث تقطیع شده :

چنانکه پیشتر آوردیم این کار موسسه نیزانجام داده و موارد بسیارى از آنچه را مرحوم ربانى به آن نرسیده بوده اند یاد کرده است .

ج : تبیین [ ماتقدم و مایاتى ] :

دراین موضوع عالمانى تلاشهایى کرده اند که برخى در نوشته نویسنده محترم آمده است از جمله : کسانى که دراین مورد تحقیقاتى داشته اند حضرت آیه الله العظمى خوئى است که گفته مى شود مورد استفاده مرحوم ربانى بوده است .

موسسه علاوه بر بهره گیرى از تجربه هاى دیگران گروهى را نیز براى این امراختصاص داده بود. یک مقایسه اجمالى کافى است که نشان دهد بسیارى از موارد یاد شده از سوى مرحوم ربانى حذف شده و موارد بسیارى افزوده شده است و کار مجددى انجام داده و لقمه چرب مرحوم ربانى را نبلعیده است .

وجه شباهت بین دو تحقیق هم روشن است چون کتاب موضوع و شیوه کار واحداست .
4. ذکر موارد تکرار حدیث :
مرحوم ربانى یادآورى کرده اند که احادیث مکرر را آورده و نشان داده اند که مکرراست .این کار در تخقیق موسسه به هیچ وجه انجام نشده است .این ازاشکالات چاپ مرحوم ربانى است چون اگر حدیثى زائد است و در هیچ نسخه اى نیامده است چگونه مى شود آن را در متن آورد؟ حداکثر کارى که سزاواراست دراین موردانجام شوداین است که در پاورقى درج باشد با توضیح .

دراین موارد مصححان موسه حدیث را حذف کرده اند و تصریح کرده اند که ازاشتباهات تحقیق مرحوم ربانى است . جناب نویسنده ازاین کار برآشفته و نوشته است :

مصححان به عنوان ایراد به چاپ ربانى نوشته اند: در چاپ ربانى حدیث 7از باب 18از ابواب صوم مندوب تکرار واضافه دارد واین تکرار واضافه غلط است عجبا عجبا(فرزندان عزیز! خود مرحوم ربانى در پاورقى متذکراین نکته شده ... (153).

برادر بزرگوار! چرااز فرط تعصب روشنترین اصول تحقیق را زیر پا مى گذارید.اشکال این است که چرا متنى اضافى و بیگانه ازاصل وارد متن شود؟ آیا کار مرحوم ربانى که قطعا درست نیست زمینه استهزاء کار درستى است ؟ خوب است کسانى که نه آهنگ تصحیح و تحقیق را دارند و نه حوصله کار تحقیق و تصحیح را اصول کار بیاموزند .

5. تصحیح اختلالات متن احادیث یا سند آنها:
اهل فن تحقیق و تصحیح متون مى دانند که : در کار تحقیق مهمترین هدف بایدارائه متن مولف و یا نزدیکترین متن به آن باشد. شرح و توضیح و پانوشتها کمال تحقیق است ! ولى ازاولیات آن نیست . کتال وسائل الشیعه کتابى است علمى و محور بحثهاى اجتهادى و مورد مراجعه فقیهان و عالمان و موسسه سعى بلیغى به کار گرفت تا بهترینن متن را عرضه کند والبته از کارهاى جنبى و تکمیلى نیز غلفت نکرد.

خود مرحوم مولف نیز خود را ملتزم نموده است که حدیث و سند را آنچنان که یافته عرضه کند و به تصحیح متن و ترمیم سند دست نیازد و به آوردن اختلاف نسخه ها بسنده کند و حتى اشاره به آن را نیز درست ندانسته تا کتاب طولانى نشود واین همه را وانهاده به شرح کتاب و یا احادیث .این شیوه درست تحقیق و تصحیح متون است که برخى این را

نیز نفهمیده اند و بر مرحوم شیخ خرده گرفت اند. در مقدمه وسائل تحقیق موسسه دراین باب به تفصیل سخن رفته است (ج 1.93).

اگر مرحوم ربانى در شیوه تحقیق روش دیگر برگزیده است هنیئاله مصححان موسس آن شیوه را نپسندیده اند لذا چنانکه جناب نویسنده گفته اندازاین اجتهاد و خبرویت و توضیح ها و تعلیقه هاى مرحوم ربانى نیز بهره نگرفته اند (153 و 137).

پس این زحمت را هم مصححان موسسه نبلعیده اند.

بارى روش این بوده است : دست نزدن به متن مولف و ننگاشتن پاورقیهاى مفصل واگر روش جزاین مى شد شرح صاحب وسائل چاپ مى شد و یا تحقیات دیگران و...روش درست این است که پس از به دست دادن متن مولف چنانکه هست باید محققان را دراجتهاد و راى آزاد گذاشت و در متن تصرفات من عندى نکرد.

حتما تااینحا بر جناب نویسنده بزرگوار نقد روشن شد که هیچ کدام از مزایاى تحقیق ربانى بلعیده نشده است . پس بیان جناب ایشان به چه دلیل است واز سر چه انگیزه اى ؟

3.اغلاط چاپ مرحوم آیه الله ربانى :
کاستیها و نارساییها واغلاط چاپ مرحوم ربانى کم نیست . با توجه به این کارایشان با آن امکانات و شرایطى که داشتند کارى بزرگ و جدا شگفت آوراست موسسه هرگز براى موجه جلوه دادن اقدام خود نمى خواست بر نمات یادشده انگشت نهد و نارساییهاى املایى اعرابى نقطه گذارى مخالف اصلها مخالف مصدرها وامور دیگرى را که به آن چاپ راه یافته بود به رخ بکشدازاین روى به اشاراتى بسنده کرده بود. ولى چه باید کرد که نویسنده مقاله اینک باعث شدند که به اندکى بپردازیم و به ایشان و کسانى که هرگززکار نو و جدى را دوست نمى دارند و بگفته آن محقق : نه خود کارى مى کنند و نه از کار دیگران خرسندند نشان بدهیم که وسائل به تحقیق دیگر نیاز داشت . آن موارداندک متاسفانه جناب نویسنده را به خشم آورده و نوشته اند:

مصححان موسسه مدعى شده اند که در چاپ ربانى خطاهایى رخ داده که در چاپ موسسه تصحصح شده است و مواردى ذکرکرده اند. (153)

روشن بود و روشنتر خواهد شد که ادعا نیست و عین حقیقت است .
منقد مدقق نوشته اند:

[ غالباموارد یاد شده جزئى و زاپى است . مثل این که فرمده اند: در فلان صفحه کتاب حروف جر یعنى:[ عن] از چاپ ربانى ساقط شده است و یا یک کلمه[ لا]افزوده شده است و نظایرراین اشتباهات].

بعید است که جناب ایشان نفهمند که افزون شدن یک کلمه[ لا] کاملا مفهوم جمله را دگرگون مى کند و همان حرف جر بى مقدار[ عن] !اگراز سند بیفتد و یا بر آن اضافه شود کلى دگرگونى در سند به وجود مى آید.

اگراین مطلب را نفهمند اسفا واندوها واگر مى فهمند و مى نویسند بایداحتمال بدهند که در بیرون از آن وادى امن تدریس بسیارى نیز هستند که بفهمند و براى حضرتت ایشان گران تمام شود. آخراین چگونه نقد نویسى است گ این نکته عجیب و شگفت آور را آیا یک طلبه عادى نیز نمى فهمد؟ مبدل سازى[ لا] جمله رااز نفى به اثبات فهمیدنى نیست ؟ و تاثیر آن در فتوى روشن نیست ؟ شگفتا! باز هم شگفتا! آیا بااین همه مى شود گفت این نقداز سرسوز علمى و به انگیزه خدمت بوده است !

اینک با عرض پوزش از فضلاء و روح بلند مرحوم آیه الله ربانى برخى از اختلافات متن چاپى آن مرحوم را با مصادر واصل متن مولف مى آوریم و مى گذریم :

پیش ازارائه این موارد متذکر مى شویمم که ما آنچه را که در نسخه مصنف یافتیم در ستون (تحقیق موسسه ) مى کوریم بدون این که به بررسى مطابقت آن با واقع بپردازیم زیرا مراد از تصحیح متون ارائه متن مؤلف یا متنى نزدیک به آن است.

حال با هم این موارد را مرور مى کنیم :
به این مقدار که نگاهى بود به سه جلد بسنده مى کنیم و یادآورى مى کنیم که تحقیق موسسه همه این موارد را مطابق اصل آورده است .

در تمامى این موارد نسخه مرحوم ربانى هم بااصل و هم با مصدر مخالف است .امااختلاف تحقیق پیشین با یکى ازاین دو فزونتراز آن است که اندکى نیز یاد شود لذااین مقدار کافى است (لمن کان له قلب )!

جناب نویسنده اینک بنگرند که در 20 جلد بویژه جلدهاى پایانى که وضع ناهنجارتر

است اگراین همه اشتباه باشد چاپ دیگرى راالزامى نمى ساخت ؟؟ آنگاه کلام ایشان که :

153.رخ دادن این تعداد خطا در 20 جلد و سائل طبیعى و عادى است .

چه توجیهى دارد؟

واینک که مصححان موسسه این همه اغلاط رااز کتاب زدوده اند و تمام آن را با متن واصل مصادر به دقت مقابه کرده اند وبه این چاپ دست زده اند کارشان درست است یا بیان جناب نویسنده که مى گوید:

[حرف من این است که این مقدار کارى که موسسه روى آن انجام داده ایجاب تجدید چاپ آن را نمى کرده است]. (136)

نه برادر بزرگوار! همه مى دانند حتى طلبه هاى عادى فضلا عن غیر عادى که ایجاب مى کرده است . ف ( ارجع البصر کرتین) .

4.اغلاط تحقیق مؤسسه:
هیچ محقق نویسنده و یا موسسه اى نمى تواندادعاد کند آنچه عرضه مى کند پیراسته از کاستیها نارسائیها و ناهنجاریهاست بیقین وسائل چاپ موسسه نیزازاین قاعده کلى مستثنى نیست . حتما در مجموعه آن اغلاطى راه یافته است که غلطهاى چاپ متاسفانه امرروز عرض عام تمام آثار چاپ شده است ازاین روى تعداداندکى غلط چاپى رااز حدود سه هزار صفحه به رخ کشیدن نه باانصاف علمى مى سازد و نه با صداقت تحقیقى نویسنده محترم با تلاش فراوان به تعداداندکى غلط چاپى در 6 جلد دست یافته و سه صفحه از مجله را با آنهااشغال کرده است .از اینها بگذریم و به اغلاط علمى جناب نویسنده بردازیم :

شماره :2 آنچه آمده است عین خط مولف است . مصححان آن را به مدارک عرضه کرده اند ولى توضیح نداده اند که :[العاقل تکفیه الاشاره] صفحه مدارک نیز دقیقا آمده است تاامثال جناب نویسنده به راحتى بنگرند و به رخ مصححان بکشند. (ر.ک تصویر شماره 1

( شماره :4این روایت بعینه با همین سند در وسائل چاپ ربانى هم آمده است . چرا فقط این چاپ مورد حمله است . ثانیا جناب نویسنده چرا دنباله ماجرا را نیاورده اند. شیخ

مى فرماید:

[ورواهماالشیخ باسناده عن محمدبن یعقوب الاانه ترک ذکر على بن ابى حمزه . و کذلک المحقق فى المعتبر نقلا عن کتاب الحسین بن سعید]. (وسائل چاپ موسسه ج 2.353).

یعنى جناب نویسنده به دنباله بیان شیخ توجه نکرده اند و نسبت اشتباه بزرگ را با شگفتى به مصححان داده اند.

نه برادر این کلام شیخ به وضوح مى گوید شیخ حدیث را با حذف[ على بن ابى حمزه] نقل کرد یعنى در نسخه کافى محمدبن یعقوب بوده ولى شیخ نیاورده پس نسخه کافى که در دست صاحب وسائل بوده [ على بن ابى حمزه] داشته است . حال اگر مصححان به توصیه حضرت عالى عمل مى کردنداین کلام شیخ حر را باید چه مى کردند؟ حتما توصیه مى فرمایند حذف مى کردند!

بااین همه چشم بسته قضاوت کردن آیا نویسنده ازادامه جملاتش شرم نمى کند!آیا سند کافى نیز مانند نسخه شیخ حر بوده و حذف على بن ابى حمزه از سنداشتباهى بوده است که مصحح کافى مرتکب شده است ؟ مصححان مسوول تصحیح متن وسائل هستند براساس معتمدترین نسخه اى که از مولف است (ر.ک تصویر شماره 2) نه چیزهایى دیگر اى کاش قلم داران اندکى آیین تحقیق هم مى دانستند.

5.نوشته اند:

درج 4.450 ح 7چاپ موسسه آمده است : عن محمدبن ابى حمزه عن عبدالله بن مسکان عن ابى جعفر علیه السلام ...

و مرقوم فرموده اند:

این سند نیز مخدوش است زیرا عبدالله ابن مسکان ... (142).

این سند به همین شکل در چاپ مرحوم ربانى هم آمده است : ج 3.327 باب 5ح 7.

ایشان براساس مبناى تصحیحى خوداین اشکال را یادآورى کرده اند اما مصححان موسسه به عللى که یاد شد براین مبنى نیستند بنابراین وقتى سندى بعینه از روى خط مولف نگاشته مى شود اشکال متن است و نه مصحح . بارى اگر خط مول واضح نباشد واحتمال اشتباه رود آنگونه که جناب نویسنده گفته اند یادآورى مى شود و نه همه جا! فتدبر.

6. مرقوم فرموده اند:

درج 4.349 ح :7 شیخ حر حدیثى را به شیخ صدوق نسبت مى دهد و مصححان به
تهذیب واستبصار شیخ ارجاع داده اند و دچار تهافت و تناقص بین متن و پاورقى شده اند... در چاپ ربانى ج 3.253 تضیحى دراین باره آمده است وایشان دچاراین تهافت نشده اند . (142).

مرحوم ربانى فرموده اند این اشتباه یااز مولف است و یااز نساخ . نسخه خطى مولف چنان است که در متن هر دو چاپ آمده است اما بااندکى دقت روشن مى شود که نسبت این اشتباه به شیخ حر هم رواا نیست . شیخ نگفته محمدبن على بن الحسین باسناده بلکه نوشته باسناده مرجع ضمیر دراینجا شیخ طوسى است نه شیخ صدوق با مراجعه به نسخه اصل منشاءاشتباه روشن مى گردد (ر.ک تصویر شماره 3) توضیح آن که : روایت شماره 7 در حاشیه نسخه اصل افزوده شده است دراین نسخه چندین عبارت دیگر نیز در حاشیه افزوده شده عبارتى از متن قلم گرفته شده است با توجه به این کاستن وافزودنها بدرستى معلوم نیست که روایت شماره 7 مى بایست در کدام قسمت از متن وارد گردد.اگر چنانکه ظاهر نسخه نشان مى دهد قبل از کلمه[ اقول] وارد متن شود این اشکال ایجاد مى گردد که ضمیر[ باسناده] به روایت پیشین ارجاع داده نشده بلکه به یک روایت قبل از آن باز مى گردد. ترتیب طبیعى آن است که :این روایت پیش از روایت شماره 6 افزوده گردد چنانکه در عکس نسخه اصل دیده مى شود فهمیدن این نکته از خط مولف دشوارست به هر حال اشکال از دشوارى بازخوانى نسخه مولف ناشى گردیده است واز سوى دیگر در تحقیق مرحوم ربانى نیزاین اشکال حل نشده است

7. مرقوم فرموده اند:

متوجه نشده اند که رمز ( ق) قاموس است . (143)

این که موارد دیگر[ ق] راالقاموس نوشته اند روشن است که متوجه بوده اند.

و دراینجا لازم ب تذکراست که جناب نویسنده هرچه مى یابداز حواشى است و گویا نصحیت کهن حوزه ها را فراموش کرده است که:[ علیکم بالمتون لا بالحواشى] مطالب شیخ حر که از حواشى نسخه نقل مى شود داعى بر تخریج نبوده واگر گاهى تخریج شده یا داعى ب تخریج بوده مانند شماره 2 و یا بر هلاف شیوه تصحیح برخى مصححان انجام داده اند. ولى مته روى خشخاش نهادن جناب نویسنده براى تکثیراشکال قابل تحسین است !

8. نوشته اند:

[در جلد 3از شیخ حر حاشیه اى آمده است بدین منصون : شیخ بهاءالدین گفته
است :این روایت را در کتابهاى مشهور حدیث مسندا نیافتم واین از وى عجیب است]...

سپس افزوده اند:

مصححان ماخذااین حرف شیخ بهاءالدین را که ظاهر منظور شیخ بهائى است مشخص نکرده اند ولى شیخ بهائى نه تنها به حدیث مورد نظر برخورد نکرده بلکه درباره آن مفصلا بحث کرده است ...

دراینجا باید متذکر وشیم که روش کاراستخراج مصادر حواشى نبوده است از سوى دیگر اگر شیخ بهائى به حدیث مورد نظر برخورد کرده باشد این اشکال بر فرض صحت به شیخ حر برمى گردد و نه به مصححان .

9. در بخش مقدمه به آن اشاره کرده ایم .

10. مرقوم فرموده اند:

با این که درج 1.104 آمده است لجنه اى مخصوص استخراج ماخذ بوده است .

نه نویسنده بزرگوار! لجنه اى براى تخریج احادیث بوده است و نه مطلق ماخذ.

از سوى دیگر تمام موارد نویسنده محترم در هر دو بخش مطالب حواشى منقول از شیخ حراست که بارها به دلیل عدم تخریج آنهااشاره کردیم .

ایشان مى فرمایند:

[بخش اول : مصادرى که ما پیدا کرده واینجا مآوریم و بخش دوم مصادرى که ما نیز دراین مقاله مشخص نکرده ایم].

بخش نخست چیست ?مصادرى که در وسائل به نام آنها تصریح شده و جناب نویسنده زحمت استخراج آنها را متحمل شده اند!

وقتى در عبارت آمده است[ خلاصه الرجال] نشان دادن صفحه آن چه زحمتى دارد وانگهى حضرت عالى چرا[ وکذا کتب الرجال] را تخریج نفرموده اید.

آنان که با کارهاى موسسه آشنایند مى دانند که در متنن فقهى حتى اقوال بالاشاره را نیزاستخراج کرده اند یعنى ازاستخراج این مجموعه عاجز نبوده انداما بنابراین نبوده است اما کوانصاف !
5.امتیازات تحقیق موسسه :
امتیاز تحقیق موسسه بر تحقیق مرحوم ربانى ناگفته پیداست . برخى از عالمان و فقیهان قم در ضمن اظهار نظر خود فرموده اند:[ این دو چاپ از دو مقوله اند].

نویسنده محترم نیز به برخى ازاین موارداعتراف کرده است (136و158).

و بهره ورى چاپ موسسه از آخرین و بهترین شیوه تصحیح و تحقیق ویرایش و پردازش متن جز بر متعصبان حق پوش قابل انکار نیست .اما جناب نویسنده درادامه مقاله مى کوشد تااین امتیازات را نیز یکسر انکار کند و لذا مى نویسد:

مصححان موسسه در مقدمه جلداول .99103 دلایلى را براى تجدید چاپ و تصحیح مجدد وسائل وامتیازات چاپ خود بر چاپ ربانى بر شمرده اند که ذیلا آنها را بررسى مى کنیم .

آنگاه شروع کرده به نقد موارد و دلایل موسسه براى لزوم چاپ مجدد که ما نیز نقدایشان را بررسى مى کنیم تا بنگریم چه مقدارازانصاف علمى و حق گویى در آن نشان است ؟

1. تصحیح از روى نسخه مولف :
موسسه قبل از تصحیح به تحقیق از نسخه هاى وسائل اقدام کرد و قسمت اعظم آن را به خط مولف و آخرین نسخه که معتبرترین آنهاست یافت . در ضمن تصحیح به نسخه اول شیخ نیز دست یافتند که با نسخه سوم ایشان یعنى آخرین دست نوشت مولف تفاوتهایى دارد و مصححان وسائل برآنند که عکسى از صفحات نسخه اول را درابتداى جزء نهم بیاورند. افزون براینها نسخه هاى مقابله شده با خط مولف نیز دراختیار بود که در خواندن خط مولف کمک شایانى داشت .

نویسنده محترم در بررسى این امتیاز مى نویسد:

[ این که نوشته اند ما وسائل را با نسخه اصل مقابله کرده ایم در مورداکثر کتاب صادق است ولى بخش مهمى از وسائل را به خط شیخ حر در اختیار نداشته اند یعنى کتابهاى زکات خمس صیام اعتکاف و حج را با نسخه اى به غیراز نسخه اصل مقابله کرده اند که اینها از مهمترین کتب فقهى و حدیثى است و حدود 5 جلد وسائل را تشکیل مى دهد].(151)

ابتدا یادآورى کنیم که در مقدمه از آن قسمتها سخن گفته شده است . بعداز چاپ
خوشبختانه به توفیق خداى منان نسخه مولف از آن بخشها نیز به دست آمد.اینک کتاب الزکاه در آخرین بازنگرى براساس نسخه مولف تصحیح مى شود. در گفتگوى ازاین مقوله مراداین بوده است که : این چاپ بر نسخه مولف عرضه شده و چاپ مرحوم ربانى که در هیچ قسمتى بر نسخه مولف عرضه شده و چاپ مرحوم ربانى که در هیچ قسمتى بر نسخه مولف عرضه نشده و کلا با واسطه بوده است .

دیگران این که نویسنده محترم از کجا کش کردند که این کتب از مهمترین کتابهاى فقهى هستند دلیل اهمیت چیست ؟ حتما چون زمینه انتقادایشان را فراهم مى کرده است .

جناب نویسنده مى گویند:

آیاا ین خطاى واضح و فاحش در اینجا بخشودنى است .

گفتیم مراداین است که بالاخره تصحیح مرحوم ربانى با واسطه بوده است این کجایش خطاست ؟ و کجایش نابخشودنى ؟

وانگهى شما از کجا کشف کردید چند طلبه عادى این کار را کرده اند. حضرت عالى که عالمى غیر عادى هستید در اولیات امور تحقیق مانده اید.افزون براینها آنچه مهم است کار است .این دو چاپ را منصفان بنگرند و قضاوت کنند. ما اندکى از موارد مخالف اصل و مصدر را در چاپ ربانى آوردیم تا بر منصفان حجت باشد.

برادر بزرگوار شما که در ابتداى نوشته معتقد معتقد شدید که مصححان موسسه زحمات مرحوم ربانى را یکجا بلعیده اند و به نام خود ثبت کرده اند بااندک کاراضافه پس بااین حال این چاپ بر آن چاپ مزیت یافت .اندکى به خود برگردید و دراین مرحله از کار و بار نعوذ بالله قصد تنقیص رااز سر بیرون کنید.

2. آوردن حواشى مولف :
مصححان موسسه تمام حواشى مولف را در پانوشتها آورده اند واین از امتیاز شایان توجه وسائل است که نظر فاضلان و محققان را جلب کرده است جناب نویسنده از فرط علاقه به جرح نوشته اند:

اولا بسیارى از حواشى مولف نقل معناى یک لغت از کتاب صحاح یا قاموس یا نهایه و مانند آن است وارزش چندانى ندارد و ثانیا ...

ولى عاقلان و فاضلان دانند که حواشى حر عاملى داراى مناقشان فقهى و دلالى و تحقیقى اند.این حواشى بروشنى نشانگر عمق قوت علمى فقهى و حتى اصولى آن بزرگوار تواند بود.این حواشى در حقیقت مکمل وسائل به شمار مى آیند واحیانا در جهت رفع
اشکالات وسائل است و گاه در صدد تبیین مراد روایات و توفیق بین روایات و ....

حال گر جناب نویسنده (حبا للجرح والنقد) چنین تلقى مى کنند خود دانند. حقیقت و واقعیت بااین بافته ها دگرگون نمى شود بنگرید و قضاوت کنید.

وانگهى کتاب وسائل است و حواشى مولف آن سزاوارتر به ثبت از هر حاشیه دیگرى .

مزایاى دیگر:

الف :استفاده از مصادر چاپ جدید:

دراین تحقیق مصادر کتاب همه به مصادر چاپ جدیدارجاع شده است که در سهل الوصول ساختن آن بسیار موثراست .

بهره گیرى از روش املائى صحیح و نو:

محققان موسسه روش املائى دقیق عربى را بکار گرفته اند واز شیوه هاى معمول واستوار بین محققان عرب بهره گرفته اند که این کار در عرضه آثار شیعى به جهان چشم گیراست . باید یادآورى کنیم که مولف اکثراجزاء کتاب را در جبل عامل نوشته و چون خوداز محصلان و عالمان آن دیاراست در نسخه اصل املاء عربى را به دقت همیشه مثلا [ الرحمن] مى نویسد و نه[ الرحمان] . ناهمگونى در تذکیر و تانیث کلمات نیز که در چاپ مرحوم ربانى گاه دیده مى شود در نسخه اصل نیست . :

5. تمییز و تخریج آیات :

تمام آیات داخل متن با حروف سیاه بزرگ چاپ و در میان پرانتز قرار گرفته و در پانوشتها سور و آیات مشخص شده اند.این کار نیز در چاپ مرحوم ربانى انجام نشده است .

6. نقطه گذارى دقیق :

ازامتیازات بسیار مهم تحقیق موسسه استفاده از نقطه گذارى نو مستعمل در کتب عربى است که اثرى روشن در فهم مطب و درک درست آن دارد. در چاپ مرحوم ربانى این امر نواقص و نقایص فراوانى دارد که به برخى اشاره کردیم .

اینک یک بار دیگر به این سخن جناب نویسنده برگردیم که نوشته اند:

[ این مقدار کارى که موسسه روى آن انجام داده است ایجاب تجدید چاپ آن را نمى کرده است].

به گمان ما خواننده منصف دانسته است که پس از آن همه نواقص واین همه امتیازات

چاپ مجدد آن ضرورى بوده است .

اینک جاى آن دارد که بگوییم : آقاى عبدالحسین رحمانى به مصداق ضرب المثل : [ اذا شاعت لک ذب سلاحک ] به نقد تصحیح وسائل دست زده اند البته در میان شاگردانش .

در پایان به روح پر فتوح مرحوم آیه الله ربانى درود مى فرستیم که در آن وانفساى روزگار و نبودامکانات کارى به این بزرگى را به دوش کشیدند و به جناب نویسنده و ناشران محترم نقد دو پیشنهاد مى آوریم :

1. به نویسنده محترم :
شما با یارى شاگردان محترم یک متن 100 صفحه اى را تحقیق و تصحیح کنید و عرضه کنید تا هم اثرى از آثار عظیم شیعى احیا شود و هم دانسته شود عالمان غیرعادى چه مى کنند و چگونه از زوایاى تحقیق بهره دارند؟

2. به مسوولان محترم مجله حوزه :
اینک که بر خلاف شیوه معمول چندین ساله مجله صفحه نقد باز کرده اید (به شماره 25 ص 147) مراجعه بفرمائید که نوشته اید: (...براى یکبار...) خوب است در نقد به دقت بنگرید و آنچه حق است و به رشد علم و تحقیق کمک مى کند نشر دهید. شما که با گزارش اغلاط چاپى 3 صفحه مجله را مى گیرد مطمئن هستید که مثلا همین شماره مجله غلط چاپى ندارد؟ قطعا نقد و نقادى مفیداست و سودمند ولى چنانچه ملاحظه شد به جز 2یا3 مورد که صحیح است و پذیرفتنى جناب نویسنده هیچ نقد درست و سودمند به متن کتاب نداشت . جاى گفتن دارد که چگونه این نقد تصویب واصلاح شده و عنوان[ نقد بر]... گرفته ؟ آیا2یا3اشکال بر متن کتاب و چنداشکال جزئى در مقدمه کتاب شایستگى چنان عنوانى را داشت !

والله من وراءالقصد

والسلام