مصاحبه با سید هاشم رسولى محلاتى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


حوزه : با سپاس و تشکراز حضرتعالى که مصاحبه با ما را پذیرفتید لطفا شرح مختصرى از زندگى تحصیلى و تحقیقى خود را بیان بفرماید.
استاد: پس از تحصیلات مقدماتى حدود سالهاى 25 شمسى به تحصیل علوم دینیه پرداخته و مقدمات را در قم نزد یکى از همشهریان که مرحوم شد و مردى فاضل و دانشمند حوزه مقدسه قم بود به نام آقا رحمان محلاتى به پایان رساندم و مغنى و معالم را نزد مرحوم والد و شرح لعمه رااکثرا نزد حجه الاسلام والمسلمین آقاى حاج شیخ اسدالله اصفهانى و مقدارى را نیز نزد مرحوم آیه الله شهید صدوقى[ ره] و مکاسب را قسمتى نزد آیه الله العظمى گلپایگانى و قسمتى نزداستادهاى دیگر و رسائل و کفایه را عمدتا نزد مرحوم آیه الله مجاهدى و حضرت آیه الله سلطانى طباطبائى مدظله العالى خواندم .

سپس در درس خارج مرحوم آیه الله العظمى بروجردى حاضر شدم و بیش از ده سال
یعنى تا سال تبعید حضرت امام رضوان الله تعالى علیه به ترکیه نیز در درسهاى خارج فقه واصول ایشان حاضر مى شدم که اکثرا نوشته شده و دفاتر خطى آن موجوداست . و پس از تبعید آن فقید سعید به ترکیه طولى نکشید که رحل اقامت در تهران افکنده و مدتى هم در درس مرحوم آیه الله خوانسارى قدس سره حاضر مى شدم که به خاطر دورى از راه و فاصله زیادى که خانه ما در امام زاده قاسم شمیران و محل درس ایشان در مسجد حاج سید عزیزالله داشت موفق به ادامه آن نشدم و براى این که در درس و بحث و تحصیلات علمى متارکه نشود چند سالى هم به تدریس شرح لمعه و معالم در مدرسه علمیه چیذر شمیران که الان نیز دایراست با جمعى از دوستان دیگر مشغول شدیم که براستى دوران خوشى بود و خاطرات خوبى از آن دوران که بیش از 5 سال طول کشید دارم .

دراین خلال به تشویق برخى از دوستان دست به تالیف و ترجمه کتابهاى تاریخى واخلاقى و غیره شدم .البته قبل از آن نیز از سالهاى 35 به بعد در قم در کنار درس و بحث و تحصیل علومى اسلامى و فقه واصول به تحقیق و بررسى و چاپ و نشر و نوشتن پاورقى و تصحیح کتابهاى تفسیرى و تاریخى اشتغال داشتم و تصحیح و پاورقى و طبع و نشر کتابهاى : مجمع البیان (در ده جلد) و تفسیر نورالثقلین (در 5جلد) و مناقب ابن شهر آشوب (در 4 جلد) و دارالسلام حاجى نورى (در 4جلد) و کشف الغمه مرحوم اربلى (در 4 جلد) واثبات الهداه مرحوم شیخ حرعاملى (در 7جلد) و تفسیر عیاشى در (2 جلد) همه در قم و با کمک برخى از ضلاء و دوستان انجام شد.البته کاراین حقیر روى کتابهاى فوق بیشتر همان نوشتن پاورقى هاى سودمند و تصحیح و مقابله بوده و در قم به کار تالیف و ترجمه اشتغال نیافتم .

پس از مهاجرت به تهران و توقف درامام زاده قاسم شمیران ضمن این که همان خدمت راانجام مى دادم و مسئولیت تصحیح و مقابله و پاورقى نویسى کتابهائى چون : مرآه العقول را به عهده گرفتم و تا قبل از پیروزى انقلاب نیز توفیق این کار بزرگ را داشتم که حدود10جلد نیز در همان زمان چاپ و منتشر شد ولى بیشتر کار من در تهران روى ترجمه و تالیف متمرکز گردید و آنچه از آن تاریخ تا کنون
موفق به ترجمه و تالیف آن شده ام که برخى از آنها بیش از ده بار چاپ شده بیش از 20 کتاب است که بیشتر آنها در تاریخ انبیاء وائمه معصومین علیهم السلام و برخى نیز دراخلاق و تفسیر بوده است . مانند: تاریخ انبیاء (در 2 جلد) زندگانى رسول خدا[ ص] در (3جلد) زندگانى امیرالمومنین[ ع] (در 2 جلد) زندگانى حضرت زهرا[ ع] (در یک جلد) زندگانى امام حسن[ ع] (در 2 جلد) تاریخ تحلیلى اسلام (تا کنون 3 جلد چاپ شده ) شرح و ترجمه ارشاد مفید (در 2 جلد) ترجمه مقاتل الطالبین ترجمه سیره ابن هشام کیفر گناه (در 2 جلد) مبارزه با گناه ترجمه صحیفه علویه ترجمه 2 جلداز محمع البیان طبرسى و کتابهاى دیگر که برخى هنوز چاپ نشده و یا زیر چاپ است .

حوزه : آغاز آشنائى خود باامام رضوان الله تعالى علیه و چگونگى این آشنایى را بیان بفرمایید.
استاد: آشنایى این حقیر با حضرت امام رضوان الله علیه به همان سالهاى قبل از 25 برمى گردد چون اینجانب با مرحوم آیه الله حاج سیدمصطفى خمینى[ ره] در مدرسه ابتدایى همکلاس بودیم و پس از شروع به تحصیل علوم دینیه هم مدتها با ایشان هم مباحثه و همدرس بودیم و روى همین سابقه و رفاقت خدمت پدر بزرگوارایشان ارادت پیدا کرده و حتى خانه ایشان رفت و آمد مى کردم . شاید در میان دوستان آن مرحوم بنده قدیمى ترین دوست ایشان از دوران تحصیل ابتدایى مدرسه و شروع به تحصیل علوم دینى بودم .

وسیله دیگر آشنایى وارادت این حقیر نسبت به حضرت امام رضوان الله علیه علاقه وارتباط عجیبى بود که مرحوم حجه الاسلام والمسلمین والد قدس سره نسبت به ایشان داشت و کمتر شب و روزى بود که مرحوم پدرم ذکر خیرازامام[ ره] براى ما در منزل نداشته باشد که اگر بخواهم وارد جزئیات شوم صفحات زیادى را خواهد گرفت .البته این علاقه طرفینى بود و حضرت امام رضوان الله علیه نیز محبت و علاقه خاصى نسبت به مرحوم پدر ما داشت تا بجائى که سالها امام رضوان الله
علیه تابستانها را که نمى خواستند در قم باشند و میل داشتند به جاى خوش و آب و هوائى بروند روى همان علاقه به امام زاده قاسم شمیران که پدر ما در آنجا سکونت کرده بود مى آمدند وانگیزه انتخاب آنجا نیز چیزى جزانس و علاقه با مرحوم پدر ما نبود. که من دراینجا خاطرات زیادى از آن دوران دارم و نقل آنها فرصت بیشتر و وقت زیادترى را مى طلبد. به هرصورت این ارتباط و علاقه پدر و پسراز هر دو طرف باعث آشنایى و ارتباط وارادت اینجانب به حضرت امام قدس سره الشریف از بیش از چهل سال قبل ازاین بوده که هر سالش چندین خاطره دارد که مجال نقل آنها نیست .

حوزه : برخى از ویژگیهاى اخلاقى سیاسى اجتماعى و معیشتى حضرت امام را که براى حوزه هاى علمیه و طلاب مفیداست بیان فرمائید.
استاد:امام رضوان الله علیه مجموعه اى بوداز کمالات و محاسن اخلاق صورى و معنوى که بندرت خداى متعال در کسى این همه محاسن و کمالات را جمع مى کند و براستى مى توان گفت : آنچه خوبان همه داشتنداو به تنهایى داشت . محاسن ظاهر و باطن درایشان جمع شده بود: زیبایى صورت فصاحت و بلاغت و جذابیت بیان سلامت و تناسب اندام زیبائى و شیوائى فوق العاده در خط شجاعت و صلابت کم نظیر هوش و ذکاوت فراست و سرعت انتقال حسن خلق علوم اسلامى و عرفان بشرى و زهد در درجه اعلاء خودساختگى از روى برنامه هاى دینى واز همه اینها بالاتر ایمان و توکل خارق العاده به خداى تعالى که ثمره این شجره طیبه همان بود که ما و همه دنیاى اسلام و جهان امروز شاهد آن بوده و مشاهده کردیم و روى هم رفته عظمت و موفقیت و ویژگیهاى امام رضوان الله علیه را که براى همه ما و طلاب محترم و دیگران نیز مى توان الگو و سازنده باشند به نظر قاصراینجانب در چند چیز مى توان خلاصه کرد اگر چه من در صدد برسى همه ابعاد زندگى امام رحمه الله علیه نیستم وافرادى بخصوص نزدیکان آن بزرگوار هستند که
زندگى ایشان راازابعاد دیگرى مى توانند مورد تحقیق و بررسى قرار دهند والگوهاى دیگرى راارائه کنند:

الف : نظم دقیق در زندگى
این از ویژگیهاى معروف امام[ ره] که شایداز زبان دیگران نیز مکرر شنیده باشید. براستى عجیب بود که حتى براى مطالعه و قرائت قرآن و کارهاى مستحبى و حتى زیارتها و دعاهائى که در وقت خاصى هم وارد نشده بود وقت خاصى را تنظیم کرده بودند و هر کارى را روى همان وقت بندى و تنظیم خاص انجام مى دادند بطورى که براى هر کسى که مدتى باایشان مانوس و معاشر مى شد مشخص بود که در چه ساعتى مشغول به چه کارى و انجام چه عملى هستند اگر چه در حضورایشان نباشد و فرسنگهااز محضرشان دور و جدا باشد.

مشهوراست که بعضى از طلاب نجف اشرف در آن چند سالى که ایشان در نجف بودند ساعتهاى خود را روى رفت و آمدایشان به درس و تشرف آن مرحوم به حرم مطهر امیرالمومنین علیه السلام در شبها تنظیم مى کردند.

براى اینجانب و برخى از دوستان دیگر که صبحها اول وقت خدمت ایشان مى رسیدیم مسلم بود که سر ساعت 8 و دو سه دقیقه یعنى پس از این که خلاصه اخبار را گوش مى کردند زنگ مى زدند و ما براى گزارش کارها وانجام وظائفى که داشتیم خدمتشان مى رسیدیم بطورى که اگر یک روزاین وقت به 8 و پنج دقیقه مى رسید مى فهمیدیم که اتفاق تازه اى افتاده و وضع حال ایشان مناسب نیست و یا کسى نزدایشان رفته که مانع زنگ زدن ایشان گشته است بهمین جهت خودمان به اطاق ایشان مى رفتیم و همانطور بود که حدس زده بودیم ...

ب : تعبد و تقیدامام[ ره] به فرائض دراوقات معینه و نوافل وادعیه و زیارات
به نظراینجانب یک عامل مهم در موفقیت امام رضوان الله علیه چه درامور علمى و دینى و چه در مسائل سیاسى واجتماعى که مى تواند براى دیگران و بخصوص
طلاب محترم نیز الگو و راهنما باشد همان تقید و تعبدایشان دراین باب بود. در روایات واحادیث قدسیه نیز آمده که خداى تعالى فرموده :

ما تحبب الى عبدى بشى ءاحب مماافترضته علیه وانه لیتحبب الى بالنافله حتى احبه فاذا احببته کنت سمعه الذى یسمع به وبصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به ...الى آخر .
واز بزرگان از عرفاء واساتید سیر و سلوک هم شنیده شده که براى رسیدن به کمال یکى از سفارشاتى که همیشه به همه شاگردان و سالکان راه حق مى کرده اند نمازاول وقت وانجام نوافل بوده وامام رضوان الله علیه این گونه بود. تا من خود به یاد دارم واز نزدیکان و معاشران ایشان نیز شنیده بودم گذشته ازانجام نمازهاى فریضه دراول وقت تا جائى که مقدور بود نوافل یومیه را ترک نمى کردند نماز شب ایشان ترک نمى شد. تا وقتى که در قم بودند حضور در نماز جماعت ایشان ترک نمى شد: شبها در مدرسه فیضیه پشت سر مرحوم آیه الله حاج سیدمحمدتقى خوانسارى ظهرها در مدرسه فیضیه پشت سر مرحوم آیه الله حاج سیداحمد زنجانى و گاهى هم ظهرها در مسجد گذر جدا پشت سر مرحوم آیه الله حاج سید محمدتقى خوانسارى (تا جائى که من یادم هست ).

و همچنین تا وقتى که در قم بودند بطور مرتب هر روز پس از درس صبح و گاهى هم پس از درس عصر به حرم مطهر حضرت معصومه( ع ) و هنگامى که در نجف اشرف بودند هر شب ساعت 3از شب گذشته به حرم مطهرامیرالمومنین علیه السلام مشرف مى شدند و معمولا هم زیارت جامعه مى خواندند.

هر روزه مقید بودند چند صفحه قرآن (حدود یک حزب یا بیشتر) حتما بخوانند که حتى روزهاى آخر و شب قبل از عمل هم (که همگى در فیلم سحر شب عمل حتى روزهاى آخر و شب قبل از عمل هم (که همگى در فیلم سحر شب عمل دیده اند) قرائت قرآن و نمازشب و جماعت ایشان ترک نشد. زیارت عاشورا را در ماه محرم (و معمولا یک اربعین ) مى خواندند.

و براستى در کنار همه کارهاى علمى و درس و بحث و مبارزات طولانى و نوشتن اعلامیه ها و سخنرانیها و دیدارهاى زیاد و غیره انجام آن عبادتها و مستحبات ار فوق العاده اى بود که جز توفیق الهى جمع میان همه آنها مقدور نبود.
ج : کم خرج و پرکار
در روایات ما درباره مردان بزرگ الهى و یاران آنان آمده است که آنان کم خرج و پرکار بودند مثلا درباره رسول خدا(ص) نقل شده که گفته اند:

کان رسول الله قلیل المونه.
و در داستان جنگ جمل که منجر به شهادت چندین تن از یاران امیرالمومنین علیه السلام گردید در تاریخ آمده که یکى از یاران آن حضرت که به درجه رفیع شهادت نائل گردید زید بن صوحان بود. هنگامى که امام امیرالمومنین علیه السلام با بالین آن رادمرد دینى آمدند با تاثر شدید فرمودند:

رحمک الله یا زید لقد کنت خفیف المونه کثیرالمعونه.
یعنى خدایت رحمت کنداى زید که تو براستى کم خرج و پرکار بودى .

امام رضوان الله علیه براستى اینگونه بود که در صرف مخارج زندگى و خوراک و لباس خود واهل خانه کمال احتیاط و قناعت را داشتند و حتما شنیده اید و در مصاحبه هاى نزدیکان ایشان خوانده اید که :اگر چراغى بى جهت روشن بود. فورا دستور مى دادند خاموش کنند لباسهاى ایشان از یکى دو دست تجاوز نمى کرد بااین که پارچه ها و لباسهاى دوخته و ندوخته زیادى براى ایشان هدیه مى آوردند ولى هر چه براى ایشان سوغات یا هدیه مى آوردند همه را به دیگران مى دادند در خوراک نیز خیلى اهل قناعت واقتصادى زندگى مى کردند در حالى که همه گونه امکانات براى ایشان فراهم بود. که دراین باب من داستانهاى زیادى از دوران چند ماهه اى که در نجف در خدمتشان بودم و سالهاى قبل از آن و بعداز آن به خاطر دارم که خود کتاب جداگانه اى مى شود.

اما در مقابل در پرکارى هم براستى کم نظیر بودند. تا آنجا که من به یاد دارم واز رفقاى دوره جوانى و طلبگى امام رحمه الله علیه هم شنیده ام هیچ گاه اوقات خود را به بطالت و به گفته طلبه ها [قعده ها]ى آنچنانى که معمولا خالى از غیبت وایذاء مومن و خنده هاى طولانى که موجب دل مردگى و دورى از خدا بود به هدر نمى دادند و بلکه اگر گاهى هم بناچار گرفتار چنین مجالسى مى شدند از هر
گفتگوئى که احتمال غیبت وایذاء مومن واینگونه امور در آنها مى دادند به شدت جلوگیرى کرده و یا فورااز آن جلسه خارج مى شدند .

و در عوض از کمترین وقت خود براى مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگرى که ذکر شد استفاده مى کردند.اگر کسى تنها همین آثارى را که از ایشان تالیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پر برکت ایشان تقسیم کند بخوبى مى فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقائق عمر خوداستفاده کرده و بهره وافى برده است در صورتى که ایشان خیلى اهل نوشتن و قلم نبود. و حتى از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام مى دادنداستفاده مى کردند و معمولاادعیه واذکارى را براى آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادتى و کارى انجام دهند واوقاتى که زیارت عاشورا مى خواندند لعن و سلام را معمولا در حال قدم زدن مى خواندند.

بدنیست بدانید که :این وصیت نامه مهم و جامع و مفصل و طولانى واین همه قصائد و غزلیات و نامه هاى عرفانى که اخیراازامام رضوان الله علیه منتشر شده چنانکه از تاریخ و خط آن پیداست مربوط به همین سالها و بلکه ماههاى آخر عمرایشان است . یعنى ماههایى که افراد صحیح و سالم هم حوصله و توان نوشتن و تالیف آنرا ندارند تا چه رسد به مردى که چندبار دچار حمله هاى قلبى سنگین و سبک شده و پیوسته تحت مراقبتهاى ویژه طبى و پرهیزهاى غذائى و آزمایشات گوناگون و خوردن روزانه بیش از ده پانزده نوع قرص و داروهاى دیگر بود و بااین حال همانگونه که عرض شد واز نزدیک شاهد بودیم و شما هم از فیلم تلویزیونى مشاهده کرده اید که حتى در شب قبل از عمل و روى تخت بیمارستان با وجود سرمهاى غذائى و داروئى و ضعف مفرط از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبود لحظه اى هر چند کوتاه و گذرا از عمر خود را بیهوده بگذراند .

براستى اگر طلاب محترم بخواهند در تحصیل علوم دینیه موفق شوند و بمدارج علمى و عملى نائل گردند حتما بایداین درسها رااز زندگى امام رضوان الله تعالى علیه گرفته و به کار بندند و گرنه به جایى نمى رسند اگر چه به صورت انبانى ازاصطلاحات علمى و خورجینى از قواعد و فورمولهاى درسى درآیند.

حوزه : روحیه حضرت امام را دراولین برخورد با حوادث مهم و تکان دهنده چگونه یافتید نمونه هائى از آن را بیان فرمایید.
استاد:این هم از نعمتهاى الهى و ویژگیهاى بزرگ امام رضوان الله علیه بود که در برخورد با حوادث مهم و تکان دهنده از یک نفس مطمئنه و قوت قلب و توکل بى نظیرى برخوردار بود که همچون کوهى استوار هیچ گونه تزلزل و ترسى واضطرابى او را نمى گرفت و بلکه هرگونه ترس واضطرابى رااز دل همراهان و نزدیکان خود دور مى کرد که نمونه هاى فراوانى در طول دوران مبارزه طولانى از ایشان به یاد دارم و تنها به ذکر یکى از آنها دراینجا بسنده مى کنم .

درست به خاطر دارم که ماههاى نخست آغاز جنگ بود دشمن با تمام تجهیزات و مدرن ترین سلاحهاى اهدائى شرق و غرب و ورزیده ترین ارتش آموزش دیده خود حمله وسیعى را به مرزهاى غربى و جنوب غربى کشوراسلامى ما شروع کرده بود و هر روز و هر ساعت خبر ناگوار و وحشتناکى از پیشرویهاى دشمن به گوش مى رسید. و براستى که خواب و خوراک رااز همه گرفته بود بطورى که ما بسیارى از ساعات روز و شب خود را در دفتر جماران و در پاى دستگاه تلکس مى گذراندیم و هر لحظه مترصد خبر تازه اى بودیم و متاسفانه خبرها هم یکى پى از دیگرى همگى مایوس کننده و تاثربار بود. همه در تلاش بودند چه آنها که در جبهه و در خط مقدم بودند و چه آنها که در پشت جبهه نیرو وامکانات بسیج مى کردند و نصیب ما هم دراین میان غم و غصه واندوه فراوان .

در یکى از همان روزهاى فراموش نشدنى و غمبار نزدیکیهاى ظهر بود که تلفن زنگ زد و من که پاى گوشى بودم تلفن را برداشته و دیدم جناب آقاى مهندس غرضى است که آن موقع استاندار خوزستان بودند پس از سلام و تعارف با یک دلهره واضطرابى به من گفتند: فلانى این خبر را فورا به امام بدهید و پاسخ آن را هم گرفته به من بگوئید: خرمشهر سقوط کرده و آبادان هم در خطر سقوط است تکلیف چیست ؟!

براى من که خود را ضعیفتراز گوینده این خبر مى دانستم با شنیدن این خبر وحشتناک که سرانجام آن هم معلوم نبود روشن است که چه اضطرابى به وجود آورد و همانگونه بدون عبا و عینک به اطاق بغل دفتر که اطاق پذیرایى امام( ره) بود و تا همین آخر هم تغییر نکرد و بارها همگى در صفحه تلویزیون آن اطاق محقر را دیده اید رفتم و روى همان نظم دقیق زندگى امام( ره) مى دانستم که ایشان هم اکنون که اذان ظهر مى گفتد سر سجاده نماز و آماده انجام فریضه ظهر هستند. با همان وضع خود را در جلوى سجاده نمازایشان رسانده دیدم مشغول اقامه نماز هستند. مرا که با آن وضع دیدند فرمودند: چه خبر شده است ؟ من سخنان آقاى غرضى را بازگو کرده و عرض کردم : گوشى در دست ایشان است و منتظر پاسخ و دستور حضرت عالى هستند.

امام[ ره] گویا هیچ مطلب غیرمعمولى نشنیده با همان آرامش و طمانینه مخصوص به خود و همیشگى فرمودند: بروید به ایشان بگوئید: [جنگ است آقا جنگ است]! همین دو جمله را گفتند و به دنبال گفتن فصول بعدى اقامه خود رفته و سپس هم بدون توجه به این که من هنوز ایستاده ام تکبیره الاحرام گفتند و با طمانینه نمازظهر را شروع کردند. من هم برگشتم و به آقاى غرضى گفتم : آقا فرمودند:[ جنگ است آقا جنگ است] ایشان هم دیگر چیزى نگفت و گوشى را بر زمین گذارد.

راستى هنوز آن منظره و آن آهنگ و آن جملات در گوش من طنین اندازاست !

رحمه الله و رضوانه و سلامه و برکاته علیه والسلام علیکم و رحمه الله