مصاحبه با حضرت آیة الله سید رضا بهاء الدینى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


مصاحبه با حضرت آیت الله سیدرضابهاءالدینى
آیه الله حاج سیدرضا بهاءالدینى حدود سال 1287 هجرى شمسى در قم متولد شدند. مقدمات علوم حوزوى راازاساتید وقت فرا گرفتند و در ادامه تحصیل مورد توجه مرحوم آیه الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى قرار گرفته واز محضرایشان و دیگر عالمان بهره ها بردند.ایشان دوره عالى خارج فقه واصول رااز محضر مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى و آیه الله حجت بهره مند گردیدند. در فلسفه و عرفان از محضر پر فیض مرحوم آیه الله شاه آبادى استفاده کردند. آیه الله بهاءالدینى با مرحوم آیه الله سیداحمد زنجانى و مرحوم زاهدى مباحثه تبادل علمى داشتند. حضرت ایشان با حضرت امام رضوان الله تعالى علیه بسیار مانوس بودند و شیفته آن بزرگوار آقاى بهاءالدینى سالهاى سال به تدریس سطوح عالى دروس حوزه و نیز بحثهاى خارج فقه واصول اشتغال داشتند.اینک نیز با کهولت سن مشغول تدریس برخى مباحث فقهى و تدریس مسائل اخلاقیند.

حضرت آیه الله بهاءالدینى به صرف آگاهى از رحلت جانگداز حضرت امام رضوان الله تعالى علیه با دلى آکنده از غم واندوه سطورى در عظمت امام به عربى نگاشته اند که ترجمه آن را بگونه اى آزاد در اینجا مى آوریم .

حضرت آیه الله العظمى خمینى که بیکران رحمت خداوند براو باد حدود شصت سال دراحیاءاسلام وارائه چهره ناب معارف و علوم آن :از عرفان فقه و سیاست دینى با تمام توان کوشید و در مقابل سختیها و رنجهاى حوادث در مسیر مبارزه با کفر و شرک والحاد نستوه ایستاد.

مقاومت استوارامام در راه هدف و در مقابل ظلم و در مقابل ظلم و ستم و فراخوانى امت اسلامى به خدا و رسول جبهه کفر و شرکت را به واکنش واداشت و بدینسان استکبار با تمام قدرت و توان مادى و فکرى علیه آن بزرگوار به توطئه برخاست . خداوند آن بزرگوار را پاداش خیر دهاد و باائمه اطهار[ ع] که مصابیح هدایت کشتى نجات و مشعلهاى فروزان راهند محشور فرماید.

بارى حضرت امام در مقابل کفر و نفاق و شرک و ظلم و غرب ایستاد و رسالت بزرگ الاهیش را بدون سستى و درنگ ادا نمود. و بر حوادث شکننده و ناگوارى که از جباران شرق و غرب و واپس گرایان خارجى و داخلى در راه دید شکیبائى ورزید.

رضوان خداى براو باد که دراین راه به اجداد بزرگوارانش اقتداء نمود چرا که اواز فرزندان گرانقدر آن بزرگواران و نور چشم حضرت زهرا[س] و رسول اکرم[ ص] وامتداد وجود آن عزیزان بود.

با وجود حضرت امام در دوران غیبت حضرت ولى عصر[عج] و در هنگامه جولان کفرو قدرت مابى و طغیان شرک با تمام تجهیزات و نیرو تشیع و اسلام زنده شد.

بدینسان امام بااحیاء دین و سنت الاهى احیاگر شریعت اسلام و تجدید کننده حیات روحانى مسلمانان در تمام ابعاد آن است : دراصول و فروع اخلاق و عرفان و سیاست دینى .

گزیده سخن آن که :امام ذخیره اى از گنجینه اهل بیت عصمت[ ع] بود. خداونداو را پاداش خیر دهاد و بااجداد بزرگوارش محشور گرداند.

حوزه : حضرت عالى از دوستان و افراد مورد علاقه حضرت امام رضوان الله تعالى علیه بوده اید لطفا از ویژگیهاى آن بزرگوار براى ما و خوانندگان مجله مطالبى را بفرمائید.
استاد: بله من به امام شدیدا علاقه مند بودم وایشان را دوست مى داشتم . من درس زیاد مى گفتم و گاهى بخاطر درس زیاد بعضى از آقایان که مراجعه مى کردند که درس بگویم قبول نمى کردم .این افراد چون مى دانستند من به امام علاقه دارم ایشان را واسطه مى کردند.امام که واسطه مى شد و مى فرمود :[ این درس را قبول کن] من هم قبول مى کردم . البته در جلسات زیادى باایشان بوده ام . بالاخره روابط نزدیکى با یکدیگر داشتیم .امام منزل ما مى آمدند.

اما خصوصیات ایشان :

1. خدمت گذار روحانیت :
امام از همان ابتداء تا وقتى که آمد جماران خدمت گذار روحانیت بود. شما حالا خبر دارید. ما شصت سال پیش را خبر داریم .احترام و تجلیل از روحانیت از طرف ایشان سابقه اى طولانى دارد. کسى قادر نبود اهانتى به روحانیت بکند. شصت سال پیش که امام حدود 25 26 سال سن داشت یک همچنین وضعى داشت .

من خودم شاهد بودم که کسى را که به روحانیت اهانت کرد از فیضیه بیرون کرد.این قضیه مربوط مى شود به شصت سال پیش .

در گرفتاریهاى طلاب امام به آنان کمک مى کرد.ازاجاره خانه اش و ملکى که در خمین داشت به طلاب کمک مى کرد.

من خودم خبر دارم که در یک ماه رمضانى بود (در شصت سال پیش ) به به طلاب کمک کرد.

2.اخلاق و فضل :
دراین بعد نظیرامام را در حوزه نجف و قم ندیدم جهات معنوى و اخلاقى امام روى تبلیغات نبود روى واقعیت بود. مثل خوداجدادش که روى جهات واقعى هست .

3.احترام به شاگردان :
از خصوصیات امام این بود که با شاگردانش جلسه مى گرفت و مساله شاگرد واستاد در برنامه امام منها بود.این که در برنامه اش باشد که بله مااستادیم واینها شاگرد و من بااینها بنشینم ! خیر اینچنین برنامه و مرامى نداشت . با شاگردان مى نشست جلسه مى گذاشت . گاهى ریاست جلسه با یکى از شاگردان خودش بود. مى خواهم بگویم بزرگى روحى امام تااین حد بود.

4.احترام به دوستان :
در جلساتى که با دوستانش شرکت مى کرد همیشه دوستانش را جلو مى انداخت و خودش از عقب مى آمد. بااین حرکت از دوستانش تجلیل مى کرد. این کار کار یک دفعه و دو دفعه نبود بلکه کار بیست سال بود که خود من شاهداین مساله بودم . عجب عظمت روحى داشت .

حوزه : در جلسات و گفتگوهائى که باامام داشتید چه موضوعاتى مطرح مى شد؟!
استاد: یک نمونه از آن گفتگوها را نقل مى کنم : حدود 56 57 سال پیش بود که از طرف حکومت پهلوى جشن کشف حجاب برگزار شده بود و ما در فیضیه بودیم عده اى از رفقا هم آنجا بودند. در آن شب جشن همه ناراجت بودند چون باصطلاح رجال دعوت شده بودند که با بانوانشان مکشفه بروند فرماندارى . فیضیه خلوت شد.امام تنها در صحن فیضیه بود. وقتى که خلوت شد امام به ما گفت :اگر فرماندارى

از ما دعوت کرد چه باید کرد؟

تا وقتى که ما خواستیم فکر کنیم و یک چیزى بگوییم که ما به ما فرست نداد و فرمود: ما قبول نخواهیم کرد.این حرف راامام در جمع نزد چون اطمینان به نفوس نبود و فقط به ما گفت . ما هم ذخیره کردیم و جائى بروز ندادیم .

البته رضاخان آخوندها را رها کرد و گفته بود: نمى شود سر به سر اینها گذاشت .از روحانیت دعوتى براى آن کار به عمل نیامد زیرا عده اى مخالفت کرده بودند و گفته بودند:اگر سرمان هم برود تن به این چنین کارى نمى دهیم .این حرف را نسبت به روحانیت تهران مى دهند.

حوزه : حضرت امام درس فصوص مرحوم شاه آبادى مى رفتنداگر دراین باره مطلبى دارید بفرمائید.
استاد: بله ما وقتى که به درس اسفار مرحوم شاه آبادى مى رفتیم امام را مى دیدیم که ازاطاق عقبى مى آید بیرون . مرحوم شاه آبادى به ایشان فصوص درس مى داد. مباحثه مااسفار بود.البته من خیلى نرفتم . نمى دانم چطور بود که خیلى علاقه به فلسفه نداشتم . ما خیلى در فقه و اصول اهتمام داشتیم .

حوزه : حوزه هاى علمیه باید چه دیدى نسبت به حضرت امام داشته باشند؟
استاد:این مساله تابع فکر و نظر خودشان است . طبق تشخیص خودشان است . در دستگاه خدا وائمه هر کس تابع خودش نظریه خودش است .انسان واقعیات را آنجورى که هست درک نمى کند بلکه مطابق درک خودش مى فهمد. مطابق افق دید خودش ادراک مى کند.

امام را هم همینطور خدا را هم همین طور و...

مثلا قرآن نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را آنجورى که خدا مى خواست على[ ع] مى خواست و یاامام سجاد[ ع] مى خواست معلوم نیست انسانها بتوانند بفهمند. مفسرین طبق افق دید خودشان قرآن را مى فهمند نه آن طور که در واقع هست . یک نامه معمولى را ى آدم ساده و عامى یک جور مى فهمد و یک انشان عمیق جورى دیگر.

بالاخره افق دیداشخاص در فهم مطالب خیلى دخالت دارد. مى بینید که تفاسیر عامه خیلى اش ادبى وان قلت و قلتهاى نحوى و صرفى است بعضى ها هم علمى است . مجموع اینها به حسب افق دید مفسراست . مفسراگر حکیم بوده بیانات حکیمانه دارد ادیب بوده بیانات ادبى دارد مورخ بوده بیانات تاریخى و ... حضرت فرموده :[ الموعظه اذا صدرت من اهله وقعت فى محله]. باید هم محل قابلیت داشته باشد و هم گوینده .

امام دلش مى خواست روحانیت در یک سطح عالى حرکت کنند ولى آن جورى که ایشان مى خواست نشد.

والسلام

من خواستار جام مى از دست دلبرماین راز با که گویم واین غم کجا برمجان باختم بحسرت دیدار روى دوست پروانه دور شمعم واسپند آذرم این خرقه ملوث و سجاده ریاآیا شود که بر در میخانه بر درمگراز سبوى عشق دهد یار جرعه اىمستانه جان زخرقه مى هستى در آوردم پیرم ولى بگوشه چشمى جوان شدملطفى که از سراچه آفاق بگذرم