مصاحبه با استاد آیت الله مشکوة

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


                                   

اینک که بشر سراسیمه سر از خواب گران برخاسته و در شب ترین شب تاریخ چشم به چشمه خورشید دوخته است بر حوزه هاى علمیه است که چشمه بانانى تیزبین عاشق پیشه و ثابت قدم تربیت کننده تابسان چشمه کویر کسالت بار قرن بجوشند و بیداران این شب سهمگین و قیرگون را آرامش جانى باشند.

دراین رستاخیر عظیمى که سلاله پاک پیامبر آفریده است رسالت حوزه ها علاوه بر حفظ ذخائر و گنجینه هاى کهن خانه تکانى جدى است . باید دراهداف و برنامه ها دگرگونى ژرفى بوجود بیاید وافق هاى دید کاملا تحول بیاید.

امروز که[ ورایت الناس یدخلون فى دین الله افواجا] دقیقا مصداق یافته است و مشتاقان و تشنگان معارف بلنداسلامى فوج فوج ازاینجا و آنجاى جهان به دین حق مى گروند وظیفه است که با همتى بلند و دلى دریاوار ساختار فعلى حوزه هاى علوم اسلامى در جهت استقبال پرشکوه از گرویدگان به اسلام ناب محمد[ص] و پاسخگوئى به مشکلات آنان تحول بیابد و طرحى نو دراین کانونهاى مقدس و

الهى پى افکنده شود.

مجله باایمان به این رسالت عظمى سپاس آن یکتاى بى همتا را دیرى است در پهنه دارالاسلام به جستجو پرداخته و با چهره هاى پر فروغ حوزه اسلامى به گفتگو نشسته واز پارسائى و تلاش و غیرت دینى این مردان بزرگ درویشانه برگ سبزى هدیه به پیشگاه سلیمانى چشمه بانان خورشید آورده است به امید آن که در راستاى این وظیفه خطیر مفیدافتد.

دراین شماره در پى همان رسالت با حضرت آیه الله مشکوه یکى از چهره هاى پارسا برجسته حوزه علمیه اصفهان قم نجف واز شاگردان والامقام حضرات آیت عظام : شیخ عبدالکریم حائرى بروجردى سیدابوالحسن اصفهانى آقا ضیاء عراقى کمپانى و ... گفتگو نشسته ایم و آنچه در پیش روى دارید قطره اى است از آن چشمه فیاض و گوارا. به امید آن که ایزد یکتا توفیق دهاد که از پارسائى تلاش و دانش آن عزیز بهره یاب گردیم .

[حوزه]

حوزه : با سپاس ازاین که مصاحبه با مجله ما را قبول فرمودید لطفااز تحصیلات واساتید بزرگوارتان در سه حوزه بزرگ اسلام :اصفهان قم و نجف براى ما مطالبى را بیان بفرمایید.

استاد: خواندن و نوشتن را در همینجا (سده ) فرا گرفتم . براى ادامه تحصیل به اصفهان رفتم (مدرسه در کوش ) و در آنجا در محضر حاج آخوند زفره اى که در مقدمات متبحر بود مقدمات متبحر بود مقدمات را خواندم . شرح لمعه را پیش حاج ملاحسین على حسین على صدیقین خواندم . روش ایشان در درس اینگونه بود که مى گفت : متن درس را بخوانید. ما متن درس را مى خواندیم وایشان اشتباهات ما را بر طرف مى کرد.اینجور نبود که ایشان متن درس را بخواند و ما گوش کنیم ،خیر باید خودمان متن درس را بخوانیم و مطلب را شرح بدهیم . لذا ما ناچار بودیم پیش مطالعه دقیق داشته باشیم و مطالب را خوب یاد بگیریم که در نزد ایشان بتوانیم درس را بخوانیم . ما چند نفرى که در خدمت ایشان درس مى خواندیم بااین روش بطورى به لمعه جلداول مسلط شده بودیم که به آسانى جلد دوم لمعه را درس مى گفتیم .

معالم و مقدارى از شرایع را نزد آقا شیخ احمد شاه آبادى خواندم . بعد آمدم مدرسه صدر.

قوانین را پیش هر کس شروع کردم دیدم از عهده اش بر نمى آید یک مقدارى پیش مطالعه کردم که مگر متوجه شوم نشد،تااین که رفتم خدمت شیخ محمد حکیم گنابادى عموى شیخ بهلول . دیدم که ایشان خیلى متبحر هستند و خوب درس مى گویند،لذا پیش ایشان قوانین را خواندم . من بجورى به قوانین مسلط شدم که در قم و نجف درس مى دادم . در همین رابطه خاطره اى نقل مى کنم : روزى در قم در درس مرحوم آیت الله بروجردى حاضر شدم .ایشان مطلبى رااز آخوند نقل کردند و رد فرمودند و بعد مطلبى که نظر خودشان بود مطرح کردند. وقتى که تصمیم گرفتنداز مسجد خارج شوند گفتم آقااین مطلب حضرت عالى را مرحوم میرزا در قوانین دارد. اشکالى را هم که مطرح فرمودیددر رابطه با نظر آخوند در حاشیه کتاب خود آخوند هم هست .ایشان فرمودند: کتاب من که حاشیه نداشت و من هم نمى توانم تمام حواشى و کتب را ببینم . خدا رحمتش کند بحرف من خیلى توجه فرمود.البته این که مرحوم بدون مطالعه حواشى نظریاتشان مطابق نظریات بزرگان از کار درمى آمد دلیل بر متبحر و مسلط بودنش بود.

مکاسب را پیش مرحوم آقا سید مهدى درجه اى خواندم . روش درس ایشان این بود که هنگام تدریس مکاسب غلطهاى مکاسب را هم مى گفتند و ما تصحیح مى کردیم .ایشان مى فرمودند:اگر خواستید مکاسب را چاپ کنید نسخه من را براى چاپ ببرید. آن مرحوم به من خیلى توجه داشتند.

کفایه را خدمت مرحوم سید محمدعلى نجف آبادى شاگرد مرحوم آخوند خوانده ام . آن بزرگوار در کفایه استاد بود و مى گفت:[ بعضى از جاهاى کفایه را خودم بیان کرده ام] یعنى من عنوان کردم و مرحوم آخوند نوشتند.

فرائد را پیش مرحوم سید مرتضى جارچى خوانده ام . معروف بود که ایشان شاگرد آقامیرزا حبیب الله رشتى بوده است . مرحوم میرزا على آقا شیرازى درباره ایشان مى فرمودند:[ کهنه ملا]. خوب خیلى وارد بود. مى گویند: مرحوم میرزا محمد رضا خراسانى هم پیش ایشان تحصیل مى کرده است .این بود خلاصه اى از دوران تحصیلى ام در شهراصفهان .

البته این مطلب را هم بگویم که : هم مباحثه من مرحوم آیت الله حاج شیخ جواد جبل عاملى بود.

وقتى که براى ادامه تحصیل وارد قم شدم قرار شد درامتحانى که توسط آیت الله حاج شیخ عبدالکریم از طلاب گرفته مى شد شرکت کنم ( البته این امتحان غیرازامتحانى بود که توسط دولت از طلاب گرفته مى شد.) هدف ازاین برنامه امتحانى که به امر حاج شیخ انجام مى شد این بود که قدرت و توان هر کسى روشن شود و میزان استعدادش سنجیده شود،تا در درسى که مى خواهد شرکت کند مناسب استعدادش باشد. بنا شد آیت الله اراکى از من امتحان بگیرند،لذا خدمت ایشان رفتم ایشان فرمودند: شما استاد من شاگرد. مطلبى را مطرح کردم .ایشان ایراد گفتند. من پاسخ گفتم . خلاصه بگو مگو بالا گرفت .ایشان فرمودند: قوه درسى واستعداد شما خوب است . شما بیایید درس حاج شیخ . حاج شیخ خارج[ صلاه] درس مى دادند. بنده دراین درس شرکت کردم .

ایشان ایراداتى به مرحوم آخوند مى گرفتند که پسر مرحوم آخوند منظوراز فرمایشات پدر بزرگوارشان را نوشتند و خدمت حاج شیخ فرستادند. حاج شیخ که آن نوشته را دیدند فرمودند: من اشتباه کرده ام . لذا در حاشیه کتاب[ در] نظرشان را نوشتند واز نظر اولیشان برگشتند.

درر دو چاپ شده است . یک چاپ حاشیه دارد که حاشیه اش همان مطلبى است که پس از نوشته پیر مرحوم آخوند در رابطه با تغییر نظریه شان نوشته اند.این مطالب راایشان به من و آیت الله اراکى انشاء مى کردند و ما مى نوشتیم تا به چاپ رسید. در آن زمان خیلى از آقایان به درس حاج شیخ تشریف مى آوردند. حاج سید محمد تقى خوانسارى آقاى صدر آقاى حجت آقاى گلپایگانى حضرت امام و ... شرکت مى کردند.امام را ندیدم که اشکالى بگیرند ولى مرحوم حاج سید محمدتقى خوانسارى مرحوم داماد اشکال مى کردند. یادم هست یک روزى حاج شیخ به حاج سیدمحمدتقى خوانسارى فرمودند:[ یالیت الشباب لنا یعود]،تا با شما سرو کله مى زدم و خسته ات مى کردم .

مرحوم حاج شیخ مرد تقوا و بى علاقه به دنیا بود. حاج میرزا مهدى بروجردى پدرخانم

آیت الله گلپایگانى نقل مى کردند که به مرحوم حاج شیخ عرض کردیم : آقا چیزى براى شاه راجع به اوضاع روز (کشف حجاب و ...) بنویسید اگر ننویسید ما خودمان به نام شما چیزى خواهیم نوشت . آقا ناراحت شد و عمامه اش را به زمین زد و قسم خورد که تکذیب خواهم کرد. بالاخره وادارش کردند که بنویسد.ایشان هم بنابر آنچه نقل کرده اند نوشتند :[ اعلیحضرتا سکوت من براى تعالى و ترقى دولت بود و تکلم من هم اکنون براى همین است .اوضاع فعلى خلاف مذهب جعفرى است . شما موقوف کنید تا من راحت شودم]. در پاسخ ایشان بنابر آنچه نقل کرده اند تلگرافى آمد که نوشته بود :[حضرت آیت الله خوب بود که طریق مرضیه سابق رااز دست نمى دادید. جواب شما را کتبا خواهیم فرستاد]. ما که چیزى از جواب کتبى ندیدیم جزاین که قواى نظامى مدرسه را دراختیار گرفتند و طلبه ها را دستگیر کردند. و رفت و آمد مشکل شد. خلاصه حاج شیخ هم کسالت پیدا کردند و به رحمت ایزدى پیوستند. پس از تشیع جنازه جلو مسجدامام مامور گذاشتند و مانع برگزارى مجلس ترحیم شدند.البته جاى دیگر مجلس ترحیم برگزار شد .

پس از فوت مرحوم حاج شیخ درسها تعطیل شد. روزى مرحوم حجت تشریف آوردند و فرمودند: فرض مى کنیم مرحوم حاج شیخ کسالت دارند و به ما دستور داده اند که درسها را شروع کنیم ،لذا ما درس را شروع مى کنیم . این حرکت ایشان به این خاطر بود که حوزه مقدسه قم رااز بین نبرند و تعطیل نکنند. خلاصه حضرات آیات درسها را شروع کردند. خدا رحمت کند آیات ثلاثه را که حوزه مقدسه قم را نگهداشتند و نگذاشتنداز هم بپاشد. در آن موقع من پیش آقاى خوانسارى شوارق مى خواندم وآقاى جبل عاملى دوست و هم مباحثه من پیش امام خمینى اسفار مى خواندند.

اما تحصیلات من در حوزه نجف هفت سال طول کشید. در آن حوزه در درس سه نفراز بزرگان شرکت مى کردم : مرحوم آقا ضیاا فقه واصول مرحوم آیت الله سیدابوالحسن اصفهانى فقه ،مرحوم محمدحسین غروى کمپانى اصول .

آنچه از درس آقاضیاء را نوشته ام :از فقه آنچه از درس آقا ضیاء را نوشته ام :از فقه ولایت فقیه وازاصول از مباحث الفاظ الفاظ تا مشتق . مى خواستم بر مباحثى که خودشان نوشته اند حاشیه اى بنویسم که دیدم فکرشان تغییر مى کند. خودشان هم فرمودند: هشت دوره انسداد را نوشته ام و هر بار یک جورى شده

است .از فقه مرحوم سیدابوالحسن اصفهانى هم نوشته هائى دارم .این بزرگان واقعا مروج دین بودند. به طلاب خیلى علاقه داشتند و همیشه آنان را تشویق مى کردند.

حوزه :خواهش مى کنیم مقدارى از ویژگیها خصوصیات اخلاقى اساتیدتان براى ما صحبت بفرمایید:
4استاد: آقاى حکیم تنها زندگى مى کردند. پیرمردى بود مجرد و در حجره مدرسه صدر زندگى ساده اى داشت .از آقا ضیاء سوال کردم که آقاى حجت یا آقاى سیدمحمدتقى خوانسارى کدامیک ملاترند؟ایشان فرمودند: آقاى حجت از من بیشتر چیزى یاد گرفتند ولى حاج سیدمحمدتقى خوانسارى نمره سیدمحمدعلى نجف آبادى است .

یکى دیگرازاساتید ما مرحوح حاج شیخ محمدرضا مسجد شاهى بود. شنیدم که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم درباره ایشان فرموده بودند :[فاضلى مثل ایشان نداریم]. من میل داشتم از نجف که بر مى گردم در درس این دو بزرگوار شرکت کنم . وقتى که برگشتم الحمدلله موفق شدم که از محضراین دو بزرگوار بهره ببرم . هنگامى که در درس حاج شیخ محمدرضا مسجدشاهى شرکت کردم ایشان در تزاحم حقوق بحث مى کردند.اشکالى به نظرم رسید مطرح کردم اما حل نشد. براى بار دوم اشکال کردم باز هم حل نشد.ازاشگردها پرسیده بودند که :این آقا کیست ؟ شاگردها بنده را معرفى کرده بودند.ایشان به دیدن من آمدند. سوالى از من کردند به این مضمون : قرآن خواندن از رادیو چطوراست ؟ گفتم : حرام است . فرمود:اگرانسان فحشى بدهد بعد ذکرى هم بگوید آیا حرام است ؟! گفتم : نه ازاین جهت ،بلکه ازاین جهت که این صد را در مجالس لهو و غیر متناسب با شان قرآن مى گیرند،لذا هتک قرآن مى شود.

هنگامى که در درس مرحوم آقا سیدعلى نجف آبادى ایشان در آب قلیل بحث مى کردند که منفعل مى شود یا خیر؟ نظرایشان این بود که آب قلیل با تماس گرفتن با شى نجس نجس نمى شود و دلایلى را مطرح کردند. من دلایل ایشان را رد کردم وایشان قبول کردند. مطلب دیگرى که ایشان در بحث مطرح کردند و بنده اشکال کردم

مساله تقلید بود. ایشان گفتند: سیدابوالحسن در بحث تقلید یک جا مى گوید: مطابقت کافى است و جاى دیگرى مى گوید: تقلید مصحح للعمل هوالالتزام .اگر مطابقت است التزام یعنى چه ؟اگرالتزام است مطابقت یعنى چه ؟ بنده در درس عرض کردم :اشکالتان به سید درست نیست آنجائى که مى گوید:[ مطابقت] غافل را مى گوید و آنجائى که[ التزام] مى گوید ملتفت را مى گوید.ایشان قبول ایشان قبول کردند. در درس شوارق ایشان هم شرکت کردم که خیلى درس عالى بود.

حوزه : در دوران تحصیل شما در حوزه اصفهان حوزه چگونه اداره مى شد و خصوصیات و برنامه هاى تحصیلى آن چگونه بود.
استاد: حوزه اصفهان افراد نابغه و ملا خیلى داشت ،دارالعلم بود.

آقایان مراجع : سیدابوالقاسم دهکردى سیدمحمد درچه اى و سیدمهدى درچه اى در راس حوزه بودند.

حوزه : در دوران تحصیلى شما در حوزه اصفهان علماء و بزرگان حوزه با فلسفه و تدریس آن چه برخوردى داشتند.
استاد: حکیم مشهور حوزه اصفهان در آن زمان مرحوم حاج شیخ محمد خراسانى بود.از خودایشان شنیدم که مى فرمود:[ ما طلبه ها نباید به سراغ حکمت بروید. باید سى سال زحمت بکشید تا چیزى بفهمید]. بعضى از آقایان و بزرگان با فلسفه مخالف بودند و با مذاقشان جور نبود. حاج شیخ مهدى مسجدشاهى با فلسفه مخالف بود و کسى را که معقول مى خواند به مدرسه اش راه نمى داد.

البته فلسفه خیلى زحمت دارد. براى فهم آن باید خیلى تلاش کرد. بعضى جنبه ندارند گمراه مى شوند.

حوزه : حضرت عالى در حوزه درس آیات عظام : مرحوم کمپانى و مرحوم آقاضیاء همدانى شرکت کرده اید لطفا بفرماییداین دو حوزه چه ویژگیهائى داشت .
استاد: شیخ محمدحسین کمپانى در فقه خیلى عمیق بود و آقا ضیاء در اصول . مرحوم کمپانى در فقه خیلى دقیق بود بجورى که ما به ایشان اشکال مى کردیم که : آقااین همه دقت و باریک بینى لازم نیست . مرحوم آقاضیاء مطالب فقهى را خیلى عمیق بیان نمى کرد،بلکه ساده تر بیان مى کرد. بالاخره مرحوم کمپانى در فقه ید طولائى داشت و مرحوم آقاضیاء دراصول .

به درس فقه آقاى کمپانى بخاطر همان دقت و مطالعه در جوانب مساله نمى شداشکال کرد و به مرحوم آقا ضیاء دراصول نمى شداشکال کرد،زیرا عجیب تبحرى داشت .

حوزه : شما که سالیان درازى در محضراساتید بزرگى تلمذ کرده اید و از محضر پر فیض آنان بهره برده اید بقرمایید ما چه مقداراز وقتمان را صرف علم اصول بکنیم .
استاد: من دراینجا فرمایش مرحوم آقاسیدابوالحسن اصفهانى را که شنیده ام نقل مى کنم :ایشان فرموده اند که : زیاداصول خواندن ملائى نمى آورد.انسان باید سعى و کوشش کند تا مذاق شارع را بدست بیاورد و بفهمد.

حوزه : شنیده ایم حضرت عالى وجوهات مصرف نمى کنید و براى منبرهایتان هم وجه قبول نمى کنید لطفا دراین باره توضیح بدهید.
استاد: بله بنده وجوهات مصرف نمى کنم . یک وقتى نامه اى خدمت مرحوم سیدابوالحسن نوشتم و یکسرى کارهاى خودم را براى ایشان شرح دادم . ایشان نوشتند که : بله وظیفه روحانى همان است که نوشته اید. در همین نامه عدم صرف وجوهات را هم متذکر شدم .ایشان عدم مصرف واحتیاط بنده را تایید فرمودند. فرمودند. چرااز منبرهایم وجه دریافت نکرده و نمى کنم ؟ به این علت که به فرمایش مرحوم محقق کرکى عمل مى کنم که فرموده بودند: مستحبات هم مثل واجبات است همانگونه که براى واجبات نمى شود مزد دریافت کرد براى مستحبات هم نمى شود مزد دریافت کرد.

حوزه : لطف بفرمایید ما و دیگر طلاب عزیز را نصیحت بفرمایید.
استاد: من که قابل نیستم . کسى باید بیاید و مرا نصیحت کند ولى از باب این که مى فرمایید چند مطلب را به عرض شما و خوانندگان مجله مى رسانم :

1. خوش گمانى : در روایت داریم که از خصوصیات برجسته مومن عدم ظن و گمان بد به دیگران است .این یک مساله اساسى است که باید به آن با دقت توجه کنیم . ما نباید با گمان بد با دیگران برخورد کنیم .

2. قناعت و ساده زیستى : بزرگان حوزه هاى علمیه واسلام که به مراتب بالاى علمى رسیده اند درناز و نعمت و رفاه نبوده اند،بلکه در حد کفاف زندگى یا پایین تر از مادیات برخوردار بوده اند. دراینجا قصه اى را نقل مى کنم که براى طلاب آموزنده است :

مرحوم مجلسى بزرگ شاگرد ملاعبدالله بوده است . یک روز مقدارى پول خدمت ملاعبدالله مى آورند که ایشان بین طلاب تقسیم کنند.استاد مقدارى از آن پول را به مرحوم مجلسى مى دهند.ایشان مى گویند: نمى توانم بدون اجازه مادرم پول را قبول کنم . به مادرشان اطلاع دادند.ایشان گفته بودند: نخیر پول را نگیرید.استاد مى پرسد: چرا نگیرند؟ مادر مرحوم مجلسى پاسخ مى دهند: پدرایشان (مقصود على ) به مسافرت رفته است ما مغازه ایشان را به اجاره داده ایم واجاره را گرفته ایم که براى خرجى روزانه ما کافى است .اگراین پول را بگیریم اضافه مى شود و ممکن است ایشان عادت کنند واین مانع درس و بحث او شود.

3. بلند نظرى : یکى از روحانیون خیلى نسبت به مرحوم آخوند بدبین بوده و به ایشان مى گفته است . روزى از محل این فرد مقدارى پول براى تحویل به مرحوم آخوند به او داده بودند.این فرد که مرید آقا سیدمحمدکاظم بوده سعى بسیار کرده بود که صاحبان پول را راضى کند و پول را تحویل آقا سید محمد کاظم بدهر،اما صاحبان پول نپذیرفته بودند و گفته بودند: ما مقلد آقاى آخوند هستیم .این فرد پول را براى مرحوم آخوند فرستاده بود و به نحوى به ایشان رسانده بود که مقدارى به وى برگرداند.اطرافیان مرحوم آخوند بسیار ناراحت شده و گفته بودند:این فرد به شما بد مى گوید اکنون مى بایست گوشمالى مى شد،ولى شما تمام پول را براى وى فرستادید!

مرحوم آخوند فرموده بود: شما دواشکال دارید: یکى این که چرااو به من بد مى گوید و دیگراین که چرا من به او پول داده ام .او که به من بد مى گوید مرا مستحق بد گفتن مى داند. من که به او پول مى دهم او را مستحق پول گرفتن مى دانم و جزء شرایطاستحقاق محبت آخوند خراسانى نیست !

4. جدیت در عبادت و تحصیل علم : جدیت طلاب در مرحله اول باید در عبادت باشد. علماء بزرگوار ما در عبادت خیلى جدیت داشته اند. یک شب قدر من در حرم مولى على(ع) بودم که مرحوم کمپانى وارد شدند و به نمازایستادند.ایشان تمام صد رکعت

نماز راایستاده خواندند و یا مرحوم شاه آبادى (برادراستادامام ) در قنوت نماز در شب هاى قدر دعاى ابوحمزه را مى خواندند. من نسبت به خودم مى گویم : دراین زمینه خیلى ضعیف هستم ،حتى به اندازه یک ساعت خدا را نشناخته ام 0اگرانسان درامور عبادى و تقوا جدیت داشته باشد خدا درامور دیگراو را تایید مى کند. در درس و بحث هم باید جدى نبود. شمکا زندگى طلاب قدیم را مطالعه کنید ببینید که با آن امکانان کم که واقعا هیچ نبود حتى نورى براى مطالعه به زخمت پیدا مى شدو چند نفراز یک چراغ استفاده مى کردند و یااز چراغهاى عمومى براى مطالعه بهره مى گرفتند چه بزرگانى تربیت شدند. روشن است که این مراتب علمى در سایه جدیت و تلاش آنان بود.امروز که بحمدالله اوضاع خیلى فرق کرده است وامکانات فراوان است باید جدیت کرد تا نتیجه مطلوب گرفته شود. جامعه به ما نیاز دارد. در برابر اعمال و رفتار مردم ما مسوولیت داریم . جورى نشود که بخاطر عدم روحانى خوب مردم اعمال خلاف شرع انجام دهند واز مسیر حق منحرف شوند. دراین رابطه داستانى یادم آمد نقل مى کنند: مرحوم حجت الاسلام شفتى عازم کربلا بود که در بین راه به کمره رسید واحتیاج به آب پیدا کرد. به ایشان گفتند که اینجا حمام ندارد.ایشان با تعجب پرسیدند: آقا و روحانى اینجا کیست ! کسى را به ایشان معرفى کردند. مرحوم شفتى دیدند که ارکان اربعه آقا جوراست . گفتند: شما چکاره اید؟ گفت : من شرع شریفم ! مرحوم شفتى پرسیدند: چرا حمام ندارید؟ آن مرد گفت : حمام لازم نداریم . مرحوم شفتى فرمود: مگر شما جنوب نمى شوید؟ آن مرد گفت : آنهائى که از حلال جنوب مى شوند غسل ندارند! آنهائى که از حرام جنوب مى شوند بروند داخل رودخانه . خدا نکند که در اثر سهل انگارى ما اینگونه مسائل پیش بیاید وافراد جاهل و ناآگاه به نام روحانى جوابگوى مسائل و نیازهاى مردم باشند

5. توسل به ائمه اطهار (ع) : طلاب بایدارتباطشان باائمه محکم و استوار باشد و در زندگى از آنان کمک بخواهند. تجربه خودم را در اینجا بیان مى کنم : گاهى مى شد که در حل مطلبى در مى ماندم و سعى و تلاشم بجائى نمى رسید،لذا به ائمه اطهار(ع) حتى به حضرت ابوالفضل و سیدعلى توسل مى جستم واز آنان کمک و راهنمائى مى خواستم و آن

بزرگواران هم مرا کمک مى کردند و مطلب علمى که در حلش گرفتار بودم به آسانى برایم حل مى شد. نحوه توسل من چند صلوات بود که ذکر مى کردم .

6. پرورش شاگرد: دراینجا روى سخنم بااساتید بزرگوارست . تشویق و احترام شاگرد بخصوص در نزد دوستان واقوام او خیلى موثراست . علاوه براین که شاگرد را به جدیت و مراقبت وادار مى کند موجب ترویج شریعت هم مى شود،زیرا تشویق واحترام به فردى از شاگردان که مصدر کارى است و در بین مردم به تبلیغ و ترویج مشغول است موجب احترام مردم به او و در نهایت عمل به گفتاراوست . دراینجا خاطره اى را به مناسبت نقل مى کنم : بعداز آن که از نجف بر گشته بودم و دراین مشغول تبلیغ و تدریس بودم روزى با جمعى از دوستان به نجف اشرف مشرف شدیم . مرحوم سیدابوالحسن اصفهانى در حرم نماز مى خواندند و من هم مشغول نماز شدم . سعى مى کردم که ایشان مرا نبینند و متوجه آمدن من نشوند که مزاحم عبادت ایشان نشوم ،زیراایشان به بنده خیلى لطف زیادى داشتند. بالاخره ایشان متوجه شدند و مرا خواستند.ایشان به من خیلى لطف کردند و بسیار تشویق فرمودند. من فکر مى کنم که این رفتار راایشان بخاطر ترویج شریعت انجام دادند،چون دیدند چند نفراز مردم اصفهان همراه من هستند احترام زیاد گذاشتند تا زیادتر بتوانم بین مردم ترویج و تبیلغ دین بکنم .

7. تواضع : طلاب و فضلاء باید نسبت به یکدیگر تواضع داشته باشند. تمام علمائى که من از محضرشان استفاده کرده ام یکى از خصلتهاى برجسته شان تواضع بود. معروف بود میرزاعلى آقاى مشکینى نویسنده و مولف حاشیه بر کفایه که از عالما. دانشمندان برجسته آن عصر بود دست سیدابوالحسن اصفهانى را مى بوسیدند. عظمت مرحوم مشکینى آنقدر بود که خیلى ها حرف داشتند که : چرا آقا سیدابوالحسن اصفهانى اجازه مى دهند که ایشان دستشان را ببوسند؟!البته واضح است که این عمل مرحوم مشکینى بخاطر تواضع و فروتنى ایشان بود .

8.احتیاط در مصرف وجوهات :اخبار تحلیل را چند جور توجیه کرده اند: 1. علامه

مجلسى فرموده اند که : خمس روزانه بوده است بعد توسعه یافته و سالانه شده است . 2. منظور غائم دارالحرب است . 3. مرحوم آقاضیاء معنى کرده اند: هرامامى از خودش را حلال کرده است تاامام زمان(ع) ایشان در توقیع مى فرمایند حلال است ،ولى در جاى دیگر دارند که خیر باید به ما برسانند،یعنى مطالبه کرده اند. روى این اساس من خودم وجوهات را مصرف نمى کنم ،البته عمل من براى کسى حجت نیست هرکسى باید به نظر خودش یا مرجع تقلیدش عمل کند. آنهائى که مصرف مى کنند باید خیلى محتاط باشند.

9. توکل بر خدا: طلاب زحمت بکشند درس بخوانند به عباداتشان دقیق برسند خداوند روزى آن را خواهد رساند و نخواهد گذاشت آنان در زندگى در مانده شوند. داستانى که در زندگى خودم اتفاق افتاده است براى شما بیان مى کنم : یک روز میهمان داشتم و هیچ چیز در حجره نداشتم که با آن مهیمان را پذیرائى کردم و هم قرضم را پرداختم . 10. عشق به ائمه: (ع) من در زندگى خود علمائى را دیده ام که بخاطر عشق به ائمه اطهار(ع) به مراتب بالائى رسیده اند. در قم شیخ ابراهیم نامى بود که منبرى بود و مورد علاقه شیخ عبدالکریم .ایشان گاهى براى من جریانهاى تاریخى و خاطراتى از نقل مى کرد.البته ایشان به این خاطراین داستانها را براى من نقل مى کردن که معتقد بود من به ائمه خوبى دارم .ایشان مى گفت : یک روز فردى که ادارى بود از من براى منبر دعوت کرد،ولى من قبول نکردم . یک شیخى به من گفت :...احتمال نمى دهى که این شخص از خودت بهرت باشد؟ گفت : من رفتم و روضه را خواندم . یک روزى آن شیخ را دیدم و گفتم من رفتم و روضه را خواندم ، امااز حرف تو دلگیر هستم که گفتى :... گفت : برو گم شو.ایشان شیخ ابراهیم مى گفت : یک شب خواب دیدم منبرى ها جمع شده اند که بروند نزد حضرت سیدالشهداء(ع) و جرئت نمى کنند: دیدم همین شیخ

آمد که برود پیش حضرت . منبرى نیازهایشان را مطرح کردند تا شیخ به امام بگوید. یکى گفت : به امام بگو: دعا کند که زن خوبى گیرم بیاید،زیرا زن خوبى ندارم . یکى گفت : به آقا بگو: من براى شما روضه مى خوانم ولى مردم چون صدایم خوب نیست مى خندند. به حضرت بگو: دعائى بکنند که صدایم خوب بشود. دیگرى گفت : من قرض دارم . به آقا بگو: دعا کنند که بتوانم قرضهایم را بپردازم . شیخ رفت پیش امام و بعداز چند لحظه اى برگشت . شیخ گفت :امام نسبت به آن کس که زن بدى دارد و تقاضاى آن دارد که زن خوبى نصیبش شود فرمود: قسمت او همین است .امام نسبت به آن کس که قرض دارد و تقاضاى اداى دینش را داشت قرض اوادا شد.امام نسبت به آن کس که صداى بدى دارد و تقاضا دارد صدایش خوب بشود فرمود: اگر براى من روضه مى خواند من همین صدا را دوست دارم اگر براى غیر من مى خواند لازم ندارم .

واقعا همینطوراست .ائمه(ع) عمل را باک و بااخلاص مى خواهند.

سخن آخر را بگویم : در زندگى تحصیلى ام خیلى چیزها دیدم . عبادت ها نماز شب ها راز و نیازها،اما متاسفانه خودم بهره اى نبردم واکنون ازاین دنیا مى روم با دستهاى خالى . به شما سفارش مى کنم و در عبادات و تحصیل معارف دینى جدیت داشته باشید.