انوار التنزیل و اسرار التاویل

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


شناسائى برخى از تفاسیر عامه (7)
از جمله تفاسیر مختصر مفید محکم و متین فرهنگ اسلامى تفسیر [ انوارالتنزیل] مشهوربه[ تفسیر بیضاوى] است .این تفسیر بخاطر ویژگیها و برجستگیهائى که دارد مورد توجه عالمان و حوزه هاى علوم اسلامى قرار گرفته و همت بسیارى از تفسیر پژوهندگان و محققان را به خود جلب کرده است ازاین روى عالمان بسیارى به آن شرح نوشته و یا حاشیه و تعلیقه نگاشته اند. تفسیر بیضاوى در حوزه هاى متعددى کتاب درسى بوده است واز زمان نگارش تاکنون بعنوان یکى از منابع مهم شناخت آیات الاهى بشماراست .

انگیزه نگارش :
بیضاوى در مقدمه کوتاه خود به اجمال ازانگیزه نگارش آن سخن گفته است .او پس از حمد و ثناى خداوند و خطبه اى بلیغ و زیبا که در ضمن آن بگونه اى ارجمنداز جایگاه بلند و قرآن سخن گفته و به ابعاد آیات اشاره کرده است مى نویسد:

[ بزرگترین دانشها و گرانقدرترین علوم دانش تفسیراست که سرآمد دینى و مبناى قواعد شرع و بنیاداحکام الهى است . پرداختن به تفسیر کتاب خدا و سخن گفتن درباره آیات آن شایسته کسانى است که در تمام دانشهاى دینى واصول و فروع آن ماهر و چیره دستند و در علوم عرب و فنون ادب زبردست و سرآمد. من هماره دراین اندیشه بودم که دراین فن کتابى بنویسم در برگیرنده برگزیده هائى از آنچه از بزرگان صحابه و عالمان تابعین و غیر آنهااز سلف صالح به ما رسیده است ،و شامل نکته هائى دلپذیر و لطیفه هائى زیبااز آنچه خود بدان دست یافته واستنباط کرده ام و یا ازاندیشه وران از متاخران بهره برده ام .این همه مشتمل باشد بر وجوه قراآت مشهور منسوب به[ قراء ثمانیه] 1 و نیز قرائتهاى شاذ و منقول از قاریان معتبر2 ].

بدینسان بیضاوى با توجه به جایگاه بلند تفسیر در میان دانشها و به انگیزه فراهم آوردن تفسیر فشرده و گویا همراه با زبده اندیشه وران دست به نگارش تفسیر زده است . در زمینه روى آوردن قاضى بیضاوى به تفسیر در برخى از منابع شرح حال وى جریان جالب و تنبه آفرینى آورده اند که یاد کردنش خالى از لطف نیست . مولفان نامه دانشوران نوشته اند:

[چون بیضاوى به تبریز آمد زمانى دراز همى در طلب قضاء شیراز مى گذرانید واز جائى مقدمات نجاح فراهم نیامد،پس به شیخ محمدبن کنحتائى متوسل گردیده و آن بزرگوار خدمت پادشاه به شفاعت برانگیخت . وقتى که پادشاه بر حسب عادت خویش پیش او آمد بیضاوى نیز حضور داشت . پس شیخ به بیضاوى اشارت نموده بحضور پادشاه معروض داشت که این مرد دانشمندى است فاضل و همى قصد دارد که باامیر در سعیر شریک باشد،یعنى بقدر مساحت یک سجاده از آتش دوزخ متمنى است که عبارت از مجلس حکومت بوده باشد. بیضاوى همین که این سخن شنید بسیار متاثر گردید واز خواب غفلت انگیخته شد. مناصب دنیویه را ترک گفت و ملازمت شیخ اختیار کرد و کتاب مستطاب[ انوارالتنزیل] را هم به اشارت آن مرشد بزرگوار تصنیف نمود]. 3

شیوه تنظیم و روش تفسیرى بیضاوى
بیضاوى در آغاز از نام سوره و جایگاه نزول و تعداد آیات آن یاد مى کند و آنگاه به
تفسیر و تبیین واژه ها پرداخته تفسى را دادمه مى دهد.انوارالتنزیل از تفاسیر متوسط است ازاین روى از مباحث طولانى و نقد و بررسیهاى داراز دامن و عرضه دیدگاهها وارزیابى آنها به گستردگى در آن خبرى نیست . بیشترین همت مولف آن تبیین واژه ها و تشریح جملات آیات و توضیه مفهوم آیات کتاب الاهى است .او دراین راستا به اقوال مختلف در کمال اختصار روى مى آورد و تفصیل و توسیع را برنمى تابد. بیضاوى غالبا معنائى را مى گزیند و به آن استدلال مى کند و پس از آن به گفته ها و یافته هاى دیگران روى مى آورد.او بجز آنچه را که انتخاب کرده است با تعبیر[ قیل] [ روى] و... مى آورد تا نشانگر تضعیف آن دیدگاهها و یا عدم اعتماد وى به آنها باشد. حاجى خلیفه پس از ستایش بلیغى که از آن کرده است دراین زمینه مى نویسد:

[در تفسیر آیات آنچه را برگزیده ابتداء مى آورد و آنچه رااز وجوه تفسیر یعنوان[ ثانیا] [ ثالثا] و... مى آورد و با لفظ[ قیل] یاد مى کند نشانگر آن است که آن وجه یا مرجوع است و یا مردود]... 4

وجوه اعراب تبیین جنبه هاى نحوى و صرفى جمله ها و کلمات در تفسیر بیضاوى جایگاه شایسته اى دارند بدینسان اگر[ انوارالتنزیل] رااز جمله هاى تفاسیرادبى تلقى کنیم پر بیراه نیست .

مباحث مربوط به قرائت و تعیین دقیق قرائتهاى مشهور واشاره به قرائتهاى دیگر بخش دیگرى از محتواى تفسیراو را تشکیل مى دهد. بااین همه بیشاوى از مباحث کلامى فقهى اخلاقى و بعضا تاریخى نیز غفلت نمى کند که از آنها یاد خواهیم کرد. بیشاوى به پیروى از زمخشرى پس از پایان تفسیر سوره ها روایاتى در فضیلت سوره ثواب قرائت آن نقل مى کند. ما پیشتر به ارزش این گونه روایات و چگونگى صدور آنهااشاره کرده ایم .

ویژگیهاى انوارالتنزیل
تفسیر بیضاوى از تفاسیر متقن متین و دقیق فرهنگ اسلامى است . زیده گوئى اجتناب از بحثهاى استطرادى دقت تام در تبیین جمله ها و واژه هاى آیات توجه شایسته به آیات مشابه در تفسیر آیات از جمله ویژگیهاى این تفسیراست . بیضاوى در جاى جاى تفسیر دانشهاى مختلف : ادبى کلامى فقهى و تاریخى را بکار مى گیرد اما به

هیچکدام ازاینها به عنوان موضوعات مستقل نمى پردازد،بلکه روى آوردن او به این دانشها دراین تفسیر در جهت توضیح و تبیین واژه ها و جملات آیات است . این نیزاز برجستگیهاى کار بیضاوى است ،یعنى او تلاش مى کند تا آیات را به یارى این دانشها کند و نه این که یافته هاى خود را با آیات توجیه و تاویل کند.البته همینجا یاد کنیم که او دراین زمینه چندان موفق نیست . گرایشهااشعرى و جمودش به ظواهرالفاظ گاه او را به معتقدات ناصوابى کشانده است که بدانهااشاره خواهیم کرد. بهرحال [ انوارالتنزیل] تفسیرى است که مایه ورى استوارى گزیده گوئى سلاست بیان را یکجا در خود جمع کرده است این است که برخى از عالمان درباره آن از جمله گفته اند :

[ انوارالتنزیل بغررات ماده عمق معنى وایجاز در کلام شهرتى بسزا دارد] .

انوارالتنزیل در گفتار عالمان
تفسیر بیضاوى از زمان نگارش و نشر مورد توجه عالمان و مفسران و جستجوگران معارف قرآن قرار گرفت . بسیارى از قرآن شناسان و تفسیر پژوهان به آنبدیده عظمت نگریسته و آن را ستوده اند.

سیوطى قرآن شناس بزرگ قرن دهم هجرى در آغاز حاشیه خود بر[ انوارالتنزیل] نوشته است :

[قاضى ناصرالدین بیضاوى کشاف را به نیکوئى تلخیص کرده و هر آنچه را پایسته یافته آورده است . مطالب مهم آن را تحریر کرده و آنچه را لازم دانسته و در کشاف نیافته استدارک کرده است . تنظیم آن چنان طلائى گداخته و قالب ریخته شده جلوه نموده است ازاین روى چونان روز روشن شهر آفاق گشته است . عالمان به آن روى آورده اند و گویندگان نیکهایش را ستودند و عارفان طعم شیرین نکته سنجیهایش را چشیدند و همگان آن را به تدریس مطالعه گرفتند]. 6

حاجى خلیفه مى گوید:

[تفسیر بیضاوى کتابى است گرانقدر و بى نیازاز توصیف .او با آنچه از دیگران بهره برده با جرقه ها و روشنگریهااندیشه اش به مطالب معقوا و مباحث مقبولى که دست یافته تاریکى شک را زدوده و بر دانش تفسیر آگاهیها و بصیرتى افزوده است . بیضاوى با تبحرى

که داشته در میدان سخن تاخته و مهارتش را در بکارگیرى دانشها در تفسیر آیات بدانجا که شایسته مى دانسته است به نمایش گذاشته است . دراین راه از یکسوى از محاسن اشارات و زیبائیهاى استعارات سخن گفته ،واز سوى دیگر به یارى حکمت و میزان منطقیان از اسرار معقولات پرده برگرفته است و آنچه را بر مردمان درفهم قرآن مشکل مى نموده است گشوده است].

شهاب الدین احمد بن محمد خفاجى که حاشیه مفصلى به[ انوارالتنزیل] نگاشته است در سرآغاز کتابش مى گوید:

[در میان تفسیرها تفسیر بیضاوى از جایگاه بلندى برخورداراست . و با گردآوردن زیبائیها و دلپسندیهاى کتاب و سنت و شریعت از همگنان خود سبقت جسته است]. 7

علامه شیخ بهاءالدین عاملى در آغاز یکى از حاشیه خود مى نویسد:

[ این کتاب حاشیه ها و تعلیقه هائى است که به درخواست برخى از همراهان و دوستان به تفسیر شگفت انگیز بیضاوى که بهترین و خالص ترین تفاسیراست نوشتم]. 8

دکتر محمدحسین ذهبى در ضمن معرفى آن جمله آورده است :

[گزیده سخن آن که :این کتاب از مهمترین کتابهاى تفسیرى است که جستجوگران معارف قرآن و پژوهندگان اسرار معانى کتاب خداوند از آن بى نیاز نیستند]. 9 .

محمد عبدالعظیم زرقانى درباره آن از جمله نوشته است :

[تفسیر بیضاوى کتابى است گرانقدر و دقیق که بین تفسیر و تاویل براساس اصول و قواعد لغت عرب جمع و دلایل را براساس اصول اهل سنت تقریر کرده است]. 10

و بالاخره بایدازاظهار نظر آقاى ابن یوسف شیرازى یاد کنیم که در فهرست پر مایه وارزشمندش درباره آن نوشته است :

[مطالب این تفسیر بیشتراز کشاف زمخشرى ماوذاست ...از کتب دیگر نیز گرفته شده است . تحقیقات خود مولف هم ذیقیمت و مشتمل بر مطالب علمى وادبى و کلامى و فقهى و تاریخى با بهترین طرز واسلوبى است]. 11

در میان داوریهاى گونه گون درباره[ انوارالتنزیل] از جمله یادآورى برخى از محققان نیز گفتنى است .این افراد بیضاوى را در نقل روایات بویژه در پایان سوره ها بهنگام ارائه فضیلت و قرائت سوره دقیق ندانسته اند. دکتر صبحى صالح مى گوید:

[بیضاوى در تفسیرش به تقریر دلایل مسائل بر شیوه اهل سنت همت گماشته و تنبه بر قواعد لغت را پیشه ساخته است اما در آنچه از روایات نقل کرده دقیق نبوده و در فرجام سوره بیشتر آنچه نقل کرده است صحیح نیست]. 12

به آنچه صبحى صالح اشاره کرده است ما درادامه مقاله خواهیم پرداخت . بارى تفسیر بیضاوى در دیدگاه عالمان از جایگاه بلند و مرتبت عظیمى برخوردار بوده و هست . در منابع شرح حال نگارى و کتابشناسى داوریها واظهارنظرهاى دیگرى نیز توان یافت که ضیق مجال را مى گذریم .

جایگاه عقل درانوارالتنزیل
تفسیر بیضاوى در طبقه بندى تفاسیراز جمله تفاسیر به راى بشمار است . میدان تحقیق واستدلال در[ انوارالتنزیل] گسترده نیست اما بیضاوى جاى جاى تفسیر و به هنگام تبیین و تفسیر آیات اعتقادى به اندیشه ورى پرداخته و برخى معضلات را در پرتو تعقل ها به نیکوئى گشوده است ،که درادامه مقاله بدان خواهیم پرداخت . مباحث فقهى و نیز استدلالهائى عقلانى وى در تبیین روابط آیات و سور نیز از جلوه هاى اندیشه ورى اوست .او در تفسیر آیه 44از سوره نحل : (...لتبین للناس مانزل الیهم ) مى گوید:

[تبیین پیامبر اعم از آن است که به مقصود تصریح کند و یااین که به آنچه قیاس بدان دلالت مى کند و یا عقل به آن رهنمون است ارشاد نماید]. 13

در تفسیر آیه 19از سوره رعد: (...انا یتذکراولوالالباب ) مى گوید:

[یعنى : عاقلان واندیشه ورانى که پیراسته از همراهى عادات و درگیرى و همها هستند خواهند دانست که آنچه بتو نازل شده است حق است].

در تفسیر آیه 29از سوره ص : (کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوالالباب ) مى گوید:

[یعنى : در آیات آن تفکر کنند تاافزون بر معانى ظاهرى آن با تاویلات صحیح به ناپیدائیها و معانى و مفاهیمى که بااندیشه ورى و موشکاى توان فهمید دست یابند وصاحب عقلان سلیم از مواعظ آن پند گیرند و به گنجینه هاى عقول با راهنمائى پیامبران آشنا گردند،چرا که کتابهاى الاهى با تبیین حقایقى است که جزاز راه شرع بدان نتوان دست یافت و یا

ارشاداست به آنچه عقل دریافتن آنها مستقل است]. 15

بهرحال افزون براین تصریحها شیوه تفسیرنگارى و روش تبیین و تشریح بیضاوى از آیات بخوبى نشانگر آن است که او جمود بر ظواهر آیات را بسنده نمى داند و راه را براندیشه ورى و تاویل و توجیه در تفسیر آیات نمى بندد. گواین که در مواردى نیز به صراحت و بدرستى تیغ عقل را کند مى داند و معتقد مى شود که به مواردى از آن دست تنهااز راه نقل و شرع توان دست یافت ،مثلا در ذیل آیه 154 بقره (... ولا تقولو لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون .

و در تفسیر جمله[ لاتشعرون] مى گوید:

[ این جمله تنبهى است براین که حیات آنان شهیدان به جسد نیست واز جنس آنچه حیوانات حس مى کنند نیز نخواهد بود. بى گمان حقیقتى است که عقل از دریافت آن عاجزاست و راهى بجز وحى بدان نیست]. 16

بالاخره بیان دلپسنداو در ذیل آیه 27از سوره بقره : (...ویقطعون ماامرالله به ان یوصل و یفسدون فى الارض اولئک هم الخاسرون .) یاد کردنى است که در تفسیر[ خاسرون] نوشته است :

آنان که بااز کارانداختن عقل و نیاندیشیدن و بهره نگرفتن از آنچه براى زندگانى ابدى آنان سود مى رساند به زیانکارى گرفتار آمدند و مالا به انکار آیات الاهى پرداختند واز در نگریستن در حقایق قرآن و پرتوگیرى ازانوار آن باز ماندند]. 17

بارى بیضاوى در جاى جاى تفسیرش براى تقدیس عقل وارج گذارى به تعقل و تدبر و بهره گیرى از کاوشهاى عقلانى در تفسیر و رسیدن به حقایق قرآن از راه اندیشه ورى تاکید ورزیده است . بدینسان به عقل و جایگاه شایسته اى در فهم قرآن و دست یافتن به حقایق کتاب الاهى قائل شده است .

مباحث کلامى درانوارالتنزیل
پیشتراشاره کرده ایم وازاین پس بتفصیل خواهیم گفت که : انوارالتنزیل گزینشى است از[ کشاف] باافزون سازى مطالبى ازاینجا و آنجا واستنباطهاى مولف . زمخشرى از مفسران و متلکمان معتزله است و تفسیرش را بر آن مبنا نگاشته و تدوین کرده است اما

بیضاوى اشعرى است و طبیعى است که در مباحث کلامى جهت گیرى اشعرى داشته باشد،و چنین نیز هست . مباحث کلامى در[ انوارالتنزیل] گسترده نیست بیضاوى در مناسبتهاى مختلف به مبحاث کلامى مى پردازد: گاه بعنوان نقداندیشه هاى اعتزالیان و دیگر گاه براى عرضه دیدگاهاى خود. گفتنى است که او گاه نیز آشکار به اندیشه اعتزالیان مى گراید و دیدگاه زمخشرى را در تفسیر مى پذیرد، مثلا در ذیل آیه 3از سوره بقره : ( الذین یومنون بالغیب ...) پس از آن که[ ایمان] را فقط تصدیق به آیین پیامبر مى داند بدون آن که عمل عمل در آن نقش داشته باشد به نقد و رد دیدگاه معتزله و دیگران مى پردازد . 18

[اعتزالیان بدین آیه براى نفى شفاعت ازاهل کبائر تمسک جسته اند امااین آیه به دلیل آیات و روایات شفاعت و به تاییداین که مخاطب آیه کافرانند مربوط به کافران است و به مقصوداعتزالیان دلالت ندارد].

درذیل آیه 49از سوره بقره : (لایقبل منها شفاعه ولا یوخذ منها عدل ) مى گوید:

[ اعتزالیان این آیه و همانندهاى آن را دلیل استقلال انسان در افعالش گرفته اند و حال آن که چنان نیست ،چرا که در تصحیح این تعبیر همین بس که قدرت انسانى نقشى درافعال داشته باشد واین مقدار نقش همان است که اصحاب مااز آن به[ کسب] تعبیر مى کنند]. 20

در ذیل آیه 22از سوره ابراهیم : (... و ما کان لى علیکم من سلطان الاان دوتکم فاستجبتم لى فلا تلمومونى و لوماانفسکم ...) مى گوید:

از مواردى که بیضاوى به نقد دیدگاه اعتزالیان پرداخته است ذیل آیه 3از سوره بقره است که تفسیراعتزالیان رااز[ رزق] یاد مى کند و به نقد و رد آن مى پردازد. 21

بهر حال اینک به برخى از آراءواندیشه هاى کلامى بیشاوى در تفسیر آیات مى پردازیم .او در ذیل آیه 103 از سوره انعام : لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هواللطیف الخبیر. دیدگاه معتزله را مبنى براین که رویت خداوند محال است مى آورد و مى گوید:

[ این آیه هیچگونه دلالتى بر مدعاى آنها ندارد،چون نه ادراک مطلق رویت است و نه نفى در آیه فراگیر همه زمانهااست . ممکن است نفى ویژه برخى از زمانها باشد]. 22

در ذیل آیه 143 از سوره اعراف : (...لن ترانى یا موسى ...) به توجیه و تاویل نااستوار دست یازیده تا مدعاى اشاعره مبنى برامکان رویت خداوند را به اثبات رساند. 23 در ذیل

آیه 22از سوره قیامت با تکیه به ظهور آیه آیه را ناظر به رویت خداوند دانسته و تاویلهاى معمول در تفسیر آیه را خلاف ظاهر دانسته است . 24 و در تفسیر آیه 15 از سوره مطفقین : ( کلاانهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون ). نیز بیضاوى براین شیوه رفته و معنى کرده است که :

[ اینگونه کسان بر خلاف مومنان از رویت خداوند محرومند].

بیضاوى در مقامى استدلال معتزله را به[ حدوث قرآن] نقل مى کند و به نقد و رد آن مى پردازد. 26

در ذیل آیات 3438 از سوره بقره وجوه استدلال[ حشویه] 27 را در نفى عصمت انبیا نقل مى کند و آنگاه به نقد و رد دلایل آنان مى پردازد و عصمت را براى انبیاء ثابت مى داند 28 . در ذیل آیه 124 از سوره بقره مى نویسد:

[آیه نشانگر آن است که انبیاء قبل از بعثت نیز معصوم بوده اند]. 29

درافعال انسان بیضاوى نظریه معروف اشعریان ،یعنى[ کسب] را پذیرفته و بدان تاکید مى ورزد.او در ذیل آیه 44 از سوره یونس ( ان الله لایظلم الناس شیئا و لکن الناس انفسهم یظلمون ). مى نویسد:

[ این آیه بر خلاف پندار[ مجبره] نشانگر آن است که انسان مجبور آفریده نشده واو درافعال داراى[ کسب] 20

درافعال انسان بیضاوى در دیدگاهى مشخص نمى ماند.اواگر گاهى در ارتباط به افعال به نظریه کسب مى گراید دیگر گاه بکلى به اختیار انسان خط بطلان مى کشد و چونان مجبره نظریه مى دهد که :

[ظاهر آیه 68از سوره قصص یکسر نفراختیاراست و تحقیق مطلب نیز همین است ،چرا که اختیارات مخلوق اختیار خداوند وابسته بدواعى و انگیزه هائى است که او هیچ نقشى در آنها ندارد].

اما در مواردى نیز به اختیار مى گراید و به دیدگاه اعتزالیان نزدیم مى شود و در تفسیر آیه 63از سوره قصص : (ربنا هولاءالذین اغوینا اغویناهم کما غوبنا) مى گوید:

[آیه نشانگر آن است که گمراهان به اختیار خود به گمراهى مى افتند و گمراهى آفرینان در فریفتن جز وسوسه و تزیین نقشى نداشتند]. 31

و در ذیل آیه 7از سوره بقره و در تبیین معنى[ ختم الله على قلوبهم]... مى نویسد:
[مقصود آن است که آنان با گزینش کفر و عصیان واصرار بر آن و روى گردادن ازایمان واطاعت به انگیزه گمراهى و فرو رفتن در پیرویهاى ناآگاهانه و روى برتافتن ازاندیشه ورى دلهایشان زمینه پذیرش حق را از دست داد بدانسان که گویا بر آنها مهر نهاده اند]... 32

خطیب کازرونى که حاشیه مفصل و سودمندى بر[ نوارالتنزیل] نگاشته است در حاشیه این قسمت مى نویسد:

[ بیضاوى دراین بحث از زمخشرى پیروى کرده و آنچه آورده است همگون با آراءاعتزالیان است ، امااز دیدگاه اهل سنت هیچ نیازى به این تقیید ( بسبب غیهم وانهما کهم فى التقلید...) نیست ،چرا که خداوند هر آنچه خواهدانجام دهد و اشید قبل از عصیان و کفراینان دلهاشان را مهر نهاد باشد]!! 33

مى دانیم که اشاعره [ تکلیف مالایطاق] را روا مى دانند 34 . بیضاوى نیزاین دیدگاه را پذیرفته و در موارد متعددى از تفسیراز آن سخن گفته است ،مثلا در ذیل آیه 286از سوره بقره : (لایکلف الله الا وسعها) که صریح در نفى تکلیف به محال است مى گوید

[ این آیه دلالت مى کند بر عدم وقوع تکلیف به محال و نه برامتناع آن]. 35

و در ذیل آیه 6از سوره بقره مى گوید:

[به این آیه بر جواز تکلیف مالایطاق استدلال کرده اند. و حق آن است که تکلیف به محال - بدانجهت که احکام بویژه امتثال تابع اغراض نیست عقلا جایزاست ،گواین که بحکم استقراء واقع نشده است]. 36

بیضاوى در تفسیر آیات مربوط به امامت و رهبرى دیدگاهى هوشمندانه دارد.اوامامت فاسق را باطل مى داند و زورگوئى و قلدرمابى در رهبرى را بر نمى تابد،مثلا در فیل آیه 124از سوره بقره : (...لاینال عهدى الظالمین ) مى گوید:

[ این آیه نشانگر آن است که فاسق صلاحیت رهبرى ندارد]. 37

و در ذیل آیه 59از سوره نساء: (یاایهاالذین آمنوااطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامر منکم ) مى نویسد:

[مقصودازاولى الامر فرماندهان زمان پیامبر و بعد وى از وى خلفاء قاضیان و حاکمان هستند. خداوندابتداء حاکمان را به عدالت فرمان داد و آنگاه مردم را به اطاعت .این نشانگر آن است که اطاعت آنان تا جائى که در مسیر حق باشند لازم است]. 38
سخن از آراء کلامى بیضاوى بدرازا کشید. هنوز هم موارد بسیارى در تفسیر[ انوارالتنزیل] توان یافت که در تبیین اندیشه هاى بیضاوى سودمند تواند بود که ضیق مجال رااز آن مى گذریم .

مسائل فقهى درانوارالتنزیل
بیضاوى در ذیل آیات الاحکام به تفسیر آیات و عرضه دیدگاه فقهى مى پردازد که غالباارائه دیدگاهها و نقل اقوال است اما گاهى نیز به نقد و بررسى پرداخته و مختار خود در مساله را مستدل مى کند.او در آغاز تفسیر سوره حمد[ مساله جزئیت بسم الله] را در سوره ها و نیز سوره حمد مطرح مى کند و معتقد به جزئیت آن مى شود و آنگاه آراء مختلف را مى آورد و در پایان مى گوید:

[ سخن ما مستنداست به روایات بسیار و بر اجماعى که نشانگر آن است که آنچه ما بین الدفتین قرار گرفته از قرآن است ،واتفاق تمام مسلمانان در ثبت بسم الله در قرآن بااین که مسلمانان بر پیراستن قرآن از زواید همت مى ورزیدند و آنچه رااز قرآن نبود ثبت نمى کردند]. 39

در ذیل آیه 64از سوره توبه که بیانگر مصارف زکوه است مساله چگونگى مصرف آن را مطرح مى کند واز آیه دیدگاه شافعى رااستظهار مى کند که معتقداست : زکاه باید به تمام اصناف بطور مساوى تقسیم شود مگراین که برخى ازاصناف موجود نباشند 40 . در ذیل آیه 7از سوره حشر در ذیل آیه 7از سوره حشر در چگونگى تقسیم[ فى] به یاد کرد اقوال بسنده مى کند بدون این که دیدگاهى را برگزیند و یا بدان استدلالى کند. گاهى که زمینه بحث را گسترده دیده پس ازارائه دیدگاهى خود واشاره به اقوال واختلاف فقها تفصیل را به منابع فقهى وانهاده است ،مثلا در ذیل آیه 38از سوره مائده:[ والسارق والسارقه ایدیهما...) پس از عرضه نظر خود و نقل دیدگاههاى مختلف واشاره اى بدلائل مساله مى گوید:

[من در کتاب[ شر والمصابیح] 42ازاین مساله به تفصیل سخن گفته ام]. 43

بالاخره در مواردى ابتداء آنچه را برگزیده مى آورد و سپس به اقوال دیگران مى پردازد و آنگاه به استدلال روى مى آورد بدون این که صاحبان دیدگاهها را مشخص کند،مثلا در ذیل آیه 31از سوره نساء در تعیین مصداق[ گناه کبیره] مى گوید:

[کبیره آن است که از سوى شارع برارتکاب آن حدى مقرر شود،یا صریحا براى عمل به آن وعده عذاب داده شود]. 44

گاهى نیز با گزینش دیدگاهى واستدلال بدان دیدگاههاى دیگر را با نسبت واستدلال نقل مى کند بدون این که به نقد و بررسى آنها بپردازد مثلا در ذیل آیه 29از سوره توبه : (...حتى یعطواالجزیه عن یدوهم صاغرون ) پس از تبیین معناى واژه ها مى گوید:

[مفهوم آیه نشانگر آن است که[ جزیه] ویژه اهل کتاب است واز دیگر کافران جزیه ستاندن روا نیست]. 45

آنگاه برخى روایات و عملکرد برخى از خلفاء را بعنوان دلیل مى آورد و مى پردازد به یاد کرد فتواى ابوحنیفه و مالک و استدلال آنها. بهرحال جنبه هاى فقهى انوارالتنزیل و تفسیرهاى فقهى بیضاوى از آیات الاحکام کوتاه است و فشرده اما سودمند و کارآمد. و براى دست یافتن به فتاوى شافعیان و آگاهى از برخى فتاوى دیگران و چگونگى تفسیرهاى فقهى آنان[ انوارالتنزیل] منبعى است سودمند.

در فرجام آنچه درباره مسائل فقهى[ انوارالتنزیل] آوردیم اشاره اى به مسائل اصولى در تفسیر بیضاوى خالى از لطف نیست .او در مناسبتهاى مختلف حجیت قیاس را مطرح و بدان استدلال مى کند.از جمله در ذیل آیه 59از سوره نساء: (...فان تنازعتم فى شیى فردوده الى الله والرسول ...) مى گوید:

[بهنگام منازعه به کتاب خداوند و پیامبر و سنت او مراجعه کنید].

آنگاه اضافه مى کند که :

[ برخى برنفى حجیت قیاس به این آیه استدلال کرده اند،چرا که خداوندارجاع منازعات را به کتاب و سنت واجب کرده است نه قیاس . جواب اینگونه کسان آن است که : که ارجاع اختلافها به منصوص بى گمان بر[ تمثیل] و همانندیابى استواراست واین همان قیاس است]. 46

آنگاه بیضاوى براین ادعا واستدلال تاییدانى مى آورد.او در ذیل آیه 44ازسوره نحل - چنانکه پیشتر آوردیم - تبیین پیامبراز آیات الاهى رااز جمله به این مى داند که پیامبر مردم را به آنچه قیاس بدان دلالت دارد راهنمائى کند. 47 وى آیه 110 از سوره آل عمران : (کنتم خیرامه اخرجت للناس ...) را دلیل حجیت اجماع مى داند. 48

براى حجیت خبر واحد به آیه[ فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فى الدین و لینذروا قومهم اذا رجعواالیهم].. استناد مى کند و مى گوید:

[به این آیه بر حجیت خبر واحداستدلال شده است ،چرا که عموم آیه نشانگر آن است که از هر قریه اى گروهى براى تفقه در دین کوچ کنند و آنگاه بهنگام بازگشت به انذار و تعلیم دیگران بپردازند.اگراخبار جز در حد تواتر معتبر نباشداین حکم مفید نخواهد بود. و من در کتاب دیگرم ( المرصاد) 49 بگستردگى در تقریر مطلب واعتراضهاى وارده و پاسخ آنها سخن گفته ام] 50

آیه[ نبا] را نیز چونان بسیارى از مفسران واصولیان دلیل حجیت خبر واحد دانسته و در چگونگى استدلال به آن سخن گفته است . 51

جایگاه نقل درانوارالتنزیل
در تبیین و تفسیر آیات بیضاوى توجهى شایسته دارد به آیات مشابه و نیز روایت و شان نزولها اما نه به گستردگى دیگر تفاسیر.او بیشتر در پرتوآگاهیهاى ادبى و با تکیه بر شناختهاى واژه شناسى و نیزاشعار واقوال کهن به تبیین آیات مى پردازد. دراین راستااز تشریح ظواهر آیات و عرضه قرائتهاى مختلف چندان فراتر نمى رود اما گاهى نیز براى تبیین بیشتر به اندیشه ورى پرداخته و در محتواى آیه دقیق مى گردد و در این راه از روایات واقوال صحابیان و ... نیز سود مى جوید. گزینش احادیث و آثار در تفسیر آیات تعیین مصادق و روشن ساختن مبهمات آیات درانوارالتنزیل چندان دقیق نیست .او در بخشهاى مختلفى به روایاتى استناد مى جوید که نمى توان مهر صحت بر آنها زد،و یااقوالى را ردیف مى کند که قطعا مستند به روایات ضعیف است . بیشترین جلوه این حقیقت در روایات مربوط به فضائل و ثواب سوره ها احادیث و آثار مربوط به امتها و پیامران پیشین و ذیل آیاتى است که بنحوى در تفاسیر فریقین به جنبه هائى از فضیلت و یا زندگانى اهل البیت مربوط است . اینک براى آگاهى بیشتر به مواردى ازاین قبیل اشاره مى کنیم :

اسرائیلیات در انوار التنزیل
در تفسیر آیات مربوط به امتهاى پیشین و پیامبران سلف بیضاوى از اشاراتى کوتاه فراتر
 
نمى رود اما در همین اشارات نیز غالبا آنچه عرضه کرده است مستند به آثارى است که اسرائیلیات آفرینان در میان آثاراسلامى پراکنده اند. برخى از تفسیر پژوهان نوشته اند: بیضاوى با آوردن تعبیرهائى از قبیل[ قیل] و[ روى] خواسته است تا ضعف آنچه را آورده است نشان دهد اما حقیقت آن است که آنجا هم که بیضاوى دست به انتخاب زده چندان راه صواب نپیموده است .افزون براین نقل این یاوه ها بدون هیچ تعلیق و نقدى در تفسیرى به این فشردگى جز تساهل و تسامح نشانگر چه چیزى تواند بود؟!البته در همین زمینه مواردى نیز توان یافت که بیضاوى یا به نقد آنها پرداخته و یا تصریح کرده است که از منقولات اسرائیلیات است ،مثلا در ذیل آیه 36از سوره بقره (فازلهماالشیطان عنها...) در چگونگى وسوسه ابلیس حضرت آدم و حوا را تمام آنچه را مفسران ساده لوح ازاسرائیلیات آورده اند بیضاوى نقل کرده است 52 . و در ذیل آیه 62از سوره اعراف در توصیف چگونگى عصاى موسى به آثارى ازاین دست پناه برده است . 53 در ذیل آیه 24از سوره یوسف در تفسیر ...لولاان راى برهان ربه ... به یاوه هاى اسرائیلیات آفرینان اشاره کرده بدون هیچ تعلیق و نقدى 54 . در ذیل آیات مربوط به حضرت سلیمان در تور نامرئى خرافات سازان گرفتار آمده و آنچه را آنان بافته اند وایشان یافته است در تفسیرش ردیف کرده است .او در تفسیر آیه 3133از سوره[ ص] حدیث قطعا حدیث قطعا موضوع و مجعول نقل شده در تفاسیر را مى آورد که :

سلیمان غرق تماشاى اسبها که خورشید سر به افق مغرب نهاد و در حجاب پنهان شد. بخاطراز دست رفتن نماز عصرض سخت خشمگین و ناراحت شد و فریاد زد که : خورشید را براى من باز گردانید!.

بیضاوى به این بسنده نمى کند و به روایت مجعول دیگرى که نسبت زشت و نارواى دیگرى به سلیمان مى دهد روى مى آورد 55 . آنگاه درادامه تفسیر و تبیین آیه 34 ضمن عرضه آثار سست و مجعول آنچه را که انتخاب مى کند نه با عقل سلیم سازشى دارد و نه از سند صحیح واستوارى برخورداراست 56 . گستردگى اسرائیلیات در لابلاى آثاراسلامى بویژه در ذیل آیات مربوط به پیامبران سلف تا بدانجاست که گاهى مفسران هوشمند نیزاز تور نامرئى آن نجات نمى یابند و با همه دقت و وسواس در نهایت به بافته آنان پناه مى برند . 57

دراینجا شایسته است براى تنبه بیشتر سخن فقید علم و تحقیق متفکر و پژوهنده ناشناخته مرحوم آیه الله شعرانى را بیاوریم که در مقامى درباره روایات مربوط به حضرت سلیمان نوشته اند:

[در قصه سلیمان هیچ روایت صحیح که بتوان بر آن اعتماد کرد موجود نیست ،بعضى یقینا باطل و بعضى نیز دلیل بر صحت آن نیست . بر غیر آنچه آیاتى قرآنى بر آن دلالت دارداعتماد نداریم . در کتب مقدسه یهود بسلیمان[ ع] نسبت هاى ناروا داده اند...اما بسیارى اسب و محبت سلیمان در کتب آنها نیز آمده است] 85 .

آنگاه مرحوم شعرانى براساس ظواهر آیات تفسیر شایسته اى از نگرش سلیمان براسبان ارائه مى دهد که با توجه به آن نه گناهى از سلیمان سر زده و نه هماهنگ آیات بهم مى خورد و نه مشکلى پیش مى آید که با توجیه آن به ساحت قدس آن پیامبر بزرگوار جسارتى شود.

برخى از محققان نیز به دستهاى آلوده واسرائیلیات آفرینان در آثار یاد شده پى برده و نوشته اند:

ریشه اینگونه تفاسیر دراندیشه هاى سرسلسله دروغسازان کعب الاحبار است که با ریشه هاى تفکر یهودى هماره در آثاراسلامى در تاریخ واخبار به وضع و جعل مى پرداخته است. 59

بارى سخن از سهل انگاریها و تساهلها بیضاوى در تفسیر آیات مربوط به پیامبران پیشین بود.او در ذیل آیه 23از سوره : (...و طن داود انما فتناه فاستغفر و خر راکعا واناب ) گواین که برخى از روایات را نمى پذیرد،ولى با پذیرفتن برخى دیگر و توجیهى نامناسب عملااز چاه در آمده به چاله مى افتد. 60 بااین همه بیضاوى در مواردى نیز تصریح مى کند که آثار منقوله از آثار و روایات یهودیان است و مورد اعتماد نیست ،مثلا در ذیل آیه 102از سوره بقره در داستان[ هاروت و ماروت] مى نویسد:

آنچه دراین زمینه از آثار آمده است که این دو ملائکه بودند و چهره مردانى ظاهر شدند و ...از تعالیم یهودیان است. 61

و در ذیل آیه 102از سوره صافات :[ ...قال یا بنى انى راى فى المنام انى اذبحک ...) مى نویسد:

[روشنتر آن است که ذبیح اسماعیل بوده است و نه اسحاق]. 62

آنگاه دلایل متعدد گویائى را مى آورد و مطلب را مستدل مى سازد اما اشاره اى ندارد به این که روایات مربوط به اسحاق قطعااز ساخته هاى ذهنى بیماراسرائلیات سازان است . 63

اهل البیت درانوارالتنزیل
فشردگى واختصار تفسیرانوارالتنزیل مانع از آن بوده است که مولف به شان نزولها به گستردگى بپردازد واز مصادیق حادثه ها و یا آیات سخن به میان آورد ازاین روى اگر در مواردى بیضاوى در ذیل آیات مربوط به اهل البیت[ ع] به سکوت گذشته باشد شاید چنین پنداشته شود که سکوت وى از سر تعصب و کتمان حق نیست ،بلکه براساس شیوه تفسیرنگارى است اما مراجعه به موارد مختلف تفسیر نشان مى دهد که سوکمندانه بیضاوى نیز دراین زمینه ره چنان رفته که بسیارى از سلف اورفته اند. در مواضع مختلفى به شان نزولهااشاره کرده و به تحریف پرداخته و در مواردى نیز به سکوت به وادى کتمان حقایق ره سپرده است .او در ذیل آیه 274از سوره بقره : ( الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا وعلانیه ...) دست به تحریف زده و مى گوید:

:آیه درباره خلیفه اول نازل شده است و نیز گفته شده است درباره على[ ع] .

بنگرید! که بیضاوى چه سان از آن همه اسناد و روایات که همه گویاى آن است که آیه درباره على[ ع] مى گذرد 65 و به روایتى موهوم و مجعول استناد مى کند. در ذیل آیه[ اکمال] با تفسیرى تحریفگرانه بدون هیچ اشاره به حادثه عظیم غدیر که متفکرانى حقگوى چون : عبدالله علائلى به صراحت گفتند:

[ ان عیدالغدیر جزء من الاسلام فمن انره فقدانکرالاسلام بالذات] ، یعنى : عیدغدیر جزءاسلام است هر کسى منکر آن شود منکر خوداسلام شده است 66 .

مى گذرد 68 و چنین است شیوه او در تفسیر آیه[ تبلیغ] 67 .

درذیل آیه 55از سوره مائده : ( انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلوه ویومنون الزکوه و هم راکعون ) تلاش عبثى را به کار مى بندد تا نزول آیه را درباره على[ ع] انکار کند. چون چنین تلاشى را سودمند نمى یابد مى گوید:

این آیه به پندار شیعیان دلالت آن برامامت بلحاظ این که ولى به معناى متولى اموراست ارتباطى ندارد و براى ترغیب و تشویق به همانندى با عمل على[ ع] نازل شده است. 69

آیه 207از سوره بقره را که قطعا درباره على[ ع] است مربوط به صهیب بن سنان انگاشته است 70 آیه 43 از سوره رعد را که بدون هیچ تردیدى درباره امام راستین انسانیت امیرالمومنین على ( ع )است درباره عبدالله بن سلام و همگنانش پنداشته است71 .

در ذیل آیه 54از سوره مائده : (...فسوف یاتى الله بقوم یحبهم و یحبونه ...) که یکى از مصادیق آن على[ ع] است به مصادیقى اشاره مى کند بدون یادکردى از آن بزرگوار. 72

از آیه انذار و حدیث[ بدءالدعوه] بااهمیت عظیمى که دارد بدون هیچ اشاره اى گذشته است . 73 بااین همه بیضاوى گاهى نیز به حق خستو شده و آیاتى را درباره على[ ع] واهل البیت دانسته و به شان نزولها اشاره کرده است . در ذیل آیه 12از سوره مجادله : (باایهاالذین آمنوااذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى بلله عواکم صدقه ) یادآورى مى کند که تنها کسى که به این آیه عمل کرده على[ ع] بوده است 74 . در ذیل آیه 61از سوره آل عمران : (آیه المباهله ) حدیث معروف را آورده و در پایان مى گوید:

[ این حادثه دلیلى است بر نبوت پیامبر و فضیلتى است براى اهل بیت آن بزرگوار]. 75

در تفسیر سوره[ هلى اتى] روایات نزول آیات آغازین آن را درباره اهل البیت آورده است 76 . در ذیل آیه 23از سوره شورى نزول[ آیه موده] را درباره اهل البیت آورده است اما براساس سیاست[ تردید] اقوال دیگرى ردیف کرده و با تکیه بر سیاست[ تشریک] ادامه آن را درباره ابوبکر دانسته است . 77

بالاخره در ذیل آیه تطهیر نزول آیه را درباره اهل البیت پذیرفته است امااز یکسو دلالت آن را بر عصمت آن بزرگواران انکار کرده ،و از سوى دیگراختصاص آیه را به آن ارجمندان و عزیزان . 78

بهرحال بیضاوى در مواردى ازاین دست در تفسیرش بگونه اى گام برداشته که شایسته هیچ محقق حق مدارى نیست .او بااین موارد عملا ازارزش اثرش - که در تبیین مفاهیم آیات و توضیح واژه ها و جمله از آثار کم نظیراست - کاسته است .

مسائل اخلاقى و معنوى درانوارالتنزیل
تبیین مسائل اخلاقى و تکیه بر مسائل معنوى در ذیل آیات مربوط به آن درانوارالتنزیل جایگاه شایسته اى دارد. بیضاوى در مناسبتهاى مختلف به این مطالب و مباحث اشارات سودمندى دارد،مثلا در ذیل آیه 81از سوره بقره : (بلى من کسب سیئه واحاطت به خطیئه فاولئک اصحاب النارهم فیها خالدون ) و در تفسیر[ احاطت به خطیئه] مى گوید:

[تحقیق مطلب آن است که : آن که گناه کند و ریشه عصیان جوئى رااز قلبش نکند به گناه باز مى گردد و در آن فرو مى رود و به بزرگتراز آنچه انجام داده روى مى آورد.ادامه عصیان گناه را براو مسلط مى سازد بدانسان که قلبش سیاه گشته و بالطبع مایل به معصیت مى شود. و به هر آنچه که مانع از عصیان است کینه مى ورزد،چنانکه خداوند فرمود:[ ثم کان عاقبه الذین اساوالسوءان کذبوا بایات الله] نعوذبالله 79 .

در ذیل آیه 94از سوره بقره : (...فتمنواالموت ان کنتم صادقین ) در تبیین نقش یقین به فرجام زندگى مى نویسد:

[آرزوى مرگ از آن روى است که مومن چون یقین کند که از بهشتیان است به آن روى مى آورد و تمام همتش را در رسیدن به آن و رهائى از دنیائى که سرشاراز گرفتاریهاست بکار مى گیرد،چنانکه على علیه السلام فرمود :[ لاابالى سقطت على الموت اوسقطالموت على] و عمار دراوج نبرد صفین فریاد زد : [ الان الاقى الاحبه محمدا و حزبه] 80 .

در ذیل آیه 8از سوره مائده مى گوید:

[ این نشانگر آن است که خاستگاه عدالت تقوى است و مقتضى هوى ستم گرى .اگر خداوند در رفتاراجتماعى به عدالت با کافران فرمان مى دهد بى گمان فرمان عدالت با مومنان موکدتر خواهد بود] 81 .

بیضاوى در ذیل آیه 177،از سوره بقره:(لیس البران تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ...)بیان زیبایى دارد در کمالات انسان .او پس از تبیین واژه هاى آیه مى نویسد:

این آیه جامع کمالات انسان است چرا که کمالات انسان با تمام گستردگى و گونه گونى آن منحصر در سه چیزاست 1. صحت اعتقاد،2. معاشرت شایسته ،3. تهذیب نفس . در این آیت الاهى به اولى با جملات (من آمن بالله والیوم الاخر والملائکه والکتاب

والنبیین) اشاره شده است ،و به دومى با [ وآتى المال ... و فى الرقاب] ، و به سومى از [دو اقام الصلوه]... تا آخر آیه . ض بیضاوى در ذیل آیه 177 از سوره بقره : (لیس البران تولوا وجوهکم قبعل المشرق والمغرب ...) بیان زیبائى دارد در کمالات انسان .او پس از تبیین واژه هاى آیه مى نویسد: این است که در فرجام آیه با توجه ببه ایمان تقوى و معاشرت اینان با خلق و رابطه شان با حق به دارندگان این ویژگیها عنوان ( صدق ) داده شده است . واین به این حقیقت است که پیامبر فرمود : [ من عمل بهذه الایه فقداستکمل الایمان]. 82اشاره دارد.

مباحث اخلاقى و معنوى انوار التنزیل چونان دیگر جنبه هاى آن فرد و کوتاه است اما پرنکته و دقیق نیز هست .

جنبه هاى دیگرانوارالتنزیل
آنچه تا بدانجا آمد نگاهى بود گذرا به ابعاد مختلف تفسیر بیضاوى . دراین اثر گرانمایه به مسائل تاریخى و شان نزولها نیز توجه شایسته شده است و گاهى از مباحث فلسفى و طبیعى نیز سخن به میان آمده است و در مواردى به جنبه هاى بلاغى واعجازى قرآن نیزاشاره رفته است که فرصت اندک است و صفحات محدود مجله پرداختن به تمام آنها را بر نمى تابد.

مصادر و منابع انوارالتنزیل
بیضاوى در صفحات تفسیر و در عرضه مطالب (چنانکه غالبا شیوه پیشینیان بوده است ) منابع خود را یاد نمى کند اما کتابشناسان و شرح حال نگاران تفسیر وى را خلاصه[ کشاف] زمخشرى با نگاهى [ التفسیرالکبیر] و .. دانسته اند بدین سان برخى از منابع وى را مى تواند یاد کرد:

1.الکشاف
از بهره ورى گسترده بیضاوى از[ کشاف] بسیارى سخن گفته اند و برخى صریحا آن را خلاصه تفسیر زمخشرى انگاشته اند. برخى دیگر به آن در مجموعه گزینشهاى[ شاف] عنوان[ سیدالمختصرات] داده اند 83 . بیضاوى در پایان کتابش نوشته است :

[ این کتاب که شامل گفتار بزرگان از پیشوایان تفسیر و گزیده آراء عالمان است در تفسیر

قرآن و تحقیق معانى آن است ... باایجازى خالى ازاخلال و تلخیصى پیراسته ازاضلال پایان رسید]. 84

دکتر محمدحسین ذهبى مى گوید:

[گویا بیضاوى بااین بیان اشاره دارد به این که کتابش تلخیص [کشاف] و دیگر تفاسیراست با پیرایش از تمایلات گمراهى آفرین و انحرافات اعتزالیان]. 85

حاجى خلیفه مى گوید:

[بیضاوى در مسائل مربوط به اعراب معانى و بیان از[ الکشاف] سود جسته است]. 85

2.التفسیرالکبیر
چنانکه پیشتر آوردیم بیضاوى اشعرى مسلک است و در جاى جاى تفسیر در مقابل اعتزالیان موضوع گرفته و به نقد و رد آراء آنان پرداخته است ،بدینسان طبیعى است که از تفسیر فخررازى که مهمترین تفاسیر کلامى اشعرى است سود جسته است .

حاجى خلیفه مى نویسد:

[بیضاوى در مباحث مربوط به حکمت و کلام از[ التفسیرالکبیر] بهره گرفته است]. 86

3. جامع التفسیر
حسین بن محمد مشهور به راغب اصفهانى تفسیرى دارد بزرگ با عنوان یاد شده که در نگارش تفسیر بیضاوى مورداستفاده بوده است 87 .

مرحوم مدرس تبریزى نیز در ضمن آثار راغب نوشته است :

[ تفسیرالقرآن که غالب تحقیقات بیضاوى از آن ماخوذاست]. 89

بى گمان بیضاوى در مباحث تاریخى فقهى اصولى و دیگر مسائل و مطالبى که آورده است به منابع بسیارى مراجعه کرده است .افزون بر اینهااو در تلخیص و گزیده گوئى نهایت چیره دستى را بکار گرفته است . در تبیین معانى و توضیح واژه ها - راستى را - کم نظیراست .

مراجعه گسترده عالمان و بهره ورى وسیع مفسران ازاین تفسیر بیشتر مدیون ایخ بخش از کتاب بیضاوى است .

چاپهاى انوارالتنزیل
اقبال گسترده تفسیر پژوهان و فرهنگ دوستان باعث شده است تا تفسیر بیضاوى چاپهاى متعددى داشته باشد.انوارالتنزیل ازاولین کتابهائى است که بزیور طبع آراسته شده است . برخى از چاپهاى آن بدینقراراست :

1. چاپ دو جلدى که گویا کهنترین چاپ آن باشد به سال 1271 در بمبئى چاپ شده است .

2. سال 1844 میلادى (1223 ه.ش ) هانرى فیشر مستشرق آلمانى ترجمه و طبع آن را در لایپزیگ آغاز کرد و به سال 1848 میلادى (1227ه.ش ) به پایان برد.این چاپ در 7 جزء و دو مجلد سامان یافته است .

3. به سال 1283 همراه با حاشیه خفاجى در 8 جلد در بولاق مصر چاپ و منتشر شده است .

4. چاپ دو جلدى همراه با حاشیه خطیب کازرونى در 5 جزء و 2 مجلد چاپ شده به سال 1330.این چاپ بارها در لبنان ایران و ...افست شده است .

5. چاپ مستقل در حواشى قرآن در 816 صفحه .

6. چاپ دو جلدى و بهمراه تفسیر جلالین که بارهاى بار چاپ و منتشر شده است .

7. در حاشیه تفسیر[ سراج المنیر] چاپ شده به سال 1311 در مصر.

8. چاپ مستقل آن در یک مجلد بزرگ . متن قرآن و حواشى صفحات تفسیر است .

9. همراه تفسیرهاى : خازن ابن عباس و با عنوان[ مجموعه التفاسیر].

10. چاپ یک جلدى به قطع رحلى بزرگ همراه با حاشیه مرحوم شیخ بهاءالدین عاملى .

11. جدیدترین چاپ آن چاپى است دو جلدى با حروفچینى جدید زیبا و چشم نواز. دراین چاپ آیات بالاى صفحه قرار گرفته اند و تفسیرها در ذیل آن . چاپ شده در لبنان به سال 1408 بوسیله دارالکتب العلمیه . 90 بااین همه انوارالتنزیل نیازمند چاپى منقح دقیق وانتقادى است . همراه باارجاعات و فهارس فنى . گویا برخى از محققان عرب بعنوان رساله دکترا مشغول تحقیق آن هستند ( اخبارالتراث العربى المجلد4 العدد

37.14).

کارهاى انجام شده درباره انوارالتنزیل
در ضمن مقاله بارها به اقبال عظیم محققان اسلام و تفسیر پژوهان به [ انوارالتنزیل] اشاره کردیم .این توجه گسترده باعث پدید آمدن آثار فراوانى است در آستانه تفسیر بیضاوى که دراین بخش از مقاله برخى از آنها را یاد خواهیم کرد:

تحقیقها و گزینشها
1- الاتحاف بتمیز ماتبع فیه البیضاوى صاحب الکشاف محمدبن على داودى . مولف دراین کتاب آنچه را بیضاوى از مطالب و عبارات زمخشرى در کتاب خود آورده بیان کرده است . 91

2-کشف الایات سیدمحمدبن سیدعبدالغفار کاشانى رضوى کتاب وى تفسیرش مزجى است با گزینشى از بیضاوى و صافى 92 .

3-صفوه الصافى و البرهان و نخبه البیضاوى و مجمع البیان، تفسیرى است در سه مجلد بزرگ که مولف آن را بگونه مزجى نگاشته و مطالب آن را از تفاسیر : صافى برهان بیضاوى و مجمع البیان گزینش کرده است . 93

4- الفتح الساوى بتخریج البیضاوى شیخ عبدالروف مناوى .

مولف دراین کتاب به تخریج احادیث وارجاع آنها به منابع همت گماشته است . 94

5-مختصر تفسیر البیضاوى محمد بن محمد معروف به امام الکاملیه متوفى 874. 95

حاشیه ها شرحها و تعلیقه ها
حاشیه ها و شرحها و تعلیقه هاى تفسیر بیضاوى چه بلحاظ محتوى و جهت گیرى و چه از جهت محتوى یکسان نیستند،برخى کوتاه و برخى بسیار بلند و گسترده اند. برخى جهت گیرى توضیحى دارند و برخى دیگر در ضمن آن به نقد و بررسى و رد برخى از دیدگاههاى وى پرداخته اند. بعضى بر تمام تفسیر حاشیه نوشته و بعضى بر قسمتى از آن و یا تنها به سوره و آیه اى . شمارش همه آنهااز حوصله این مقاله خارج است . ما به برخى از

آنهااشاره مى کنیم :

1. حاشیه شیخ زاده محیى الدیم محمد بن مصلح الدین مسطفى قوجوى معروف به شیخ زاده . مولف ابتدا آن را بعنوان توضیح و تبیین[ انوار التنزیل] براى آغازگران دانش تفسیر نگاشته و آنگاه بازنویسى آن را از سرگرفته و مطالبى بر حواشى پیشین افزده است . حاجى خلیفه مى گوید:

[ این کتاب از بزرگترین سودمندترین و آسانترین حواشى تفسیر بیضاوى است]. 96

2. حاشیه خطیب کازرونى ابوالفضل قرشى صدیقى معروف به خطیب کازرونى .

حاشیه کازرونى توضحیى وانتقادى است .او جملاتى از متن تفسیر را با عنوان[ قوله] مى آورد و آنگاه به شرح آن مى پردازد،و گاه به نقد و بررسى و رد دیدگاههاى بیضاوى همت مى گمارد. پیشتر نمونه اى ازانتقاد او به بیضاوى را آوردیم . در مورد دیگر و در تفسیر آیه 105از سوره آل عمران : (ولاتکونوا کالذین تفرقوا واختلفوالله) که بیضاوى مى گوید:

[نهى از تفرق ویژه اصول دین است و نه فروع دین ،چرا که پیامبر فرمود :[ اختلاف امتى رحمه] و]....

کازرونى مى گوید:

[آنچه با دلیل ثابت شده و حجت براثبات آن اقامه گشت اختلاف نارواست و نهى ازاختلاف شامل اصول و فروع است اما روایت راامام تقى الدین سبکى در فتاوى خود آورده و مى گوید:این حدیث نزد محدثان معروف نیست و من سندى صحیح یا ضعیف یا موضوع بر آن نیافتم و چنین مى اندیشم که حدیثى است بى بنیاد]. 97

[عنایه القاضى و کفایه الراضى] شهاب الدین احمد بن محمد خفاجى .

این حاشیه که گاهى از آن به[ حاشیه الشهاب] یاد مى شود از حواشى ارزشمند و دقیق و بسیار مفصل تفسیر بیضاوى است . مولف دراین کتاب بخشهائى ازانوارالتنزیل را مى آورد و آنگاه بگستردگى درباره آن سخن مى گوید:این حاشیه در 8 مجلد بزرگ به سال 1283 در بولاق مصر چاپ و منتشر شده است . متن کتاب خفاجى است و در حواشى صفحات مقدارى از تفسیر بیضاوى که شرح شده معرب آورده شده است . 98.

4. فتح الجلیل بیان خفى انوارالتنزیل، زکریا بن محمدانصارى مصرى متوفى 926.

مولف از نویسندگان سختکوش و کثیرالتالیف است . وى برخى دیگراز آثار بیضاوى را نیز شرح کرده است .اواین حاشیه را در یک مجلد و به احادیث موضوع و مجعول آن تنبه داده است 99 .

5. حاشیه ابن تمجید مصطفى بن ابراهیم مشهور به ابن تمجید متوفى 842.

کتابى است سودمند و جامع در سه مجلد نگاشته شده است . حاشیه ابن تمجید همراه است با گزینشى از حواشى[ الکشاف] زمخشرى 100 .

6.نواهدالابکار و شواردالافکار عبدالرحمن جلال الدین سیوطى متوفى 911. 110

7. حاشیه قرمانى ، جمال الدین اسحاق قرمانى متوفى 933. حاجى خلیفه مى گوید: حاشیه اى است سودمند و جامع 102 .

9. حاشیه صادقى گیلانى محمودبن حسین افضلى متوفى حدود 970.این حاشیه تمام نیست از سوره اعراف مى آغازد تا پایان قرآن . مولف آن را[ هدایه الرواه الى الفاروق المداوى للعجز عن تفسیرالبیضاوى] نامیده است .

مولف به سال 953از نگارش آن فراغت یافته است . 103

10. حاشیه سرورى مصطفى بن شعبان سرورى متوفى 7670.

وى بر[ انوارالتنزیل] دو حاشیه نوشته است که یکى معروف به[ حاشیه صغرى] و دیگر مشهور به[ حاشیه کبرى] است . 104

11. حاشیه ابن حنبلى ابى بکراحمد بن صانح حنبلى متوفى 714.

مولف دراین تفسیر به حل مشکلات تفسیر بیضاوى همت گماشته و فوائد بسیارى در آن آورده و آن را[ الحسام الماضى فى ایضاح غریب القاضى] نامیده است . 105

12. حاشیه قاضى نورالله شوشترى .

شهید سعید نورالله مرعشى شوشترى (م 1019) دو حاشیه بر تفسیر بیضاوى نگاشته است .ازاین دو حاشیه در[ الذریعه] یاد شده است . برخى از فهرست نگاران در شناسائى یکى ازاین حاشیه ها که از آغاز تا آیه 72 از سوره مائده را دارد نوشته اند:

[قاضى این حاشیه را بر حاشیه اى که بخارى بر تفسیر بیضاوى تعلیق کرده نگاشته اند. و بدوا عبارات ایشان را نقل سپس اشکالاتى که بر بیانات ایشان وارداست ذکر مى کند و مراد مصنف را بنحوى که اشکال متوجه بدان نشود بیان مى کند. در ضمن اقوال علماء

تفسیر چون :ابوالفتوح رازى و فخررازى و زمخشرى و بعضى دیگر را نقل و به اشعار فارسى و غربى بزرگان چون : فردوسى و طرفه واعشى تمثل جسته و مطالب حکمى و کلامى واحادیث مناسب مقام را نیز ذکر کرده اند. و هر جا مناسب پیدا کرده عقائد شیعه امامیه را نقل کرده اند]. 106

یادآورى مى کنیم که در میان مولفان حواشى انوارالتنزیل از سه نفر به عنوان بخارى یاد شده است .

1. عنایه الله بخارى که بنا به استظهار آقاى ابن یوسف شیرازى باید از عالمان قرون نهم باشد 107 حاشیه ایشان بر جزء آخر قرآن است از این روى بخارى یاد شده در حاشیه مرحوم شوشترى این بخارى نیست .

2. عبدالله بن عمر رومى مشهور به مستجى زاده وى بر انوارالتنزیل حاشیه اى نگاشته از آغاز تا پایان سوره[ یونس] امااین مستجى زاه متوفى 1150 و نمى تواند مورداشاره مرحوم قاضى باشد. 108 3. محمدامین بن شریف به امیر پادشاه بخارى متوفى حدود 972. حاشیه وى تا سوره انعام نگاشته شده است . 109 به احتمال قوى بخارى مورداستناد و نقد مرحوم شوشترى حاشیه این بخارى است . بهرحال مرحوم آقا بزرگ نوشته اند که : در برخى از فهارس بااستناد به[ صحاب ریاض] حاشیه دیگرى به قاضى نورالله شوشترى نسبت داده اند 110 . چنین نیز هست ،نسخه اى از حاشیه وى در برخى از فرستها بدینگونه شناسائى شده است .

[نویسنده قاضى مى گوید: چون تفسیرانوارالتنزیل را ملاحظه کردم متوجه شدم که پاره اى از حقایق در آن بزیر پرده غفلت رفته ،لذا بر آن شدم که دراین تفسیر خود مسائل مخفى و ناآشکار را روشن نمایم واز حقایق آنچه پنهانست هویدا کنم ،سرانجام کارم به این کار کشید]. 111

با توجه به آنچه آمد و آنچه پیشتر آوردیم و سر آغازهاى دو نسخه که دراین فهرستها آمده است این حاشیه غیراز آنى است که پیشتر یاد کردیم .

13حاشیه قزوینى احمد متوفى 1307. از عالمان قرن سیزدهم هجرى . است . مرحوم آقا بزرگ نوشته اند:

[ این حاشیه تا پایان سوره بقره سرشار از مباحث کلامى حکمى است]. 112

14. حاشیه بهائى .

مرحوم شیخ بهاءالدین عاملى سه حاشیه بر [انوار التنزیل] بیضاوى نگاشته است .

الف : حاشیه اى است که از آن به[ حاشیه صغیره] تعبیر مى شود شامل حاشیه بر مقدمه سوره حمد و 23 آیه از سوره بقره . مولف این حاشیه را پس از حاشیه دیگرش نوشته و دراین حاشیه گاه به نوشته دیگرش ارجاع مى دهد. مرحوم آقا بزرگ نوشته اند:

[ این حاشیه از بهترین کتابهائى است که درارتباط با تفسیر بیضاوى نگاشته شده اما پایان نیافته است]. 113

آقا هادى مازندرانى به تکمیل و تتمیم این حاشیه پرداخته است 114 .

ب : حاشیه کبرى یا[ شرح تفسیرالبیضاوى] چاپ شده است . 115

ج : تفسیر[ فسحقا لاصحاب السعیر] رساله اى است کوتاه در نقد و بررسى دیدگاه بیضاوى در تفسیراین آیه . 116

15. حاشیه توقاتى .

این حاشیه کامل است و مولف آن را به سال 894 در توقات (شهرى در سرزمین روم ) 117 به پایان رسانده است . مولفان فهرست کتابخانه مجلس شوراى اسلامى نوشته اند:

[ این حواشى کامل و متعلق به همه سوره هاى قرآن است و روش آن چنین است که حواشى خود را بر هر یک از سوره با عنوان[ قال القاضى فى سوره]... یا[ قال فى سوره]... آغاز مى کند.این تعلیقات بیشتر ناظر به نکات ادبى آیات شریفه قرآن و مشتمل است بر حواشى از مولف که در کنار صفحات نگاشته شده است ... سبب تالیف کتاب بگفته مولف آن بوده است که با همه تعلیقاتى که بر کشاف زمخشرى نگاشته شده شرح و تعلیق معتدل بر[ انوارالتنزیل] که تفسیر بسیار گرانبهائى است بتالیف نرسیده واین نکته مولف را بر آن داشته که دست بکار تالیف این شرح شده است]. 118

16.حاشیه ابن عرب شاه اسفراینى عصام الدین ابراهیم بن محمد حنفى اشعرى متوفى 943.

حاشیه وى دو قسمت دارد: قسمتى از آغاز تفسیر سوره حمداست تا پایان سوره انعام (بگفته کشف الظنون تا پایان سوره اعراب ) و قسمت دیگر شامل تفسیر جزء آخر قرآن .

حاشیه وى بیشتر جنبه لفظى وادبى دارد 119 .

17. حاشیه سعدى افندى سعدالله بن عیسى معروف به سعدى افندى و سعدى چلبى متوفى 945.

مولف این حاشیه را از سوره هود آغاز کرده و تا پایان قرآن پیش برده است . پس از وى فرزندش بااستفاده از حواشى کتابهاى دیگر فراهم آورده و تفسیر پدرش را تکمیل کرده است . حاجى خلیفه مى گوید:

[تحقیقات لطیف و مباحث ارزشمند و شریف آن که از حواشى کشاف گزینش کرده و یافته ها واستنباط هاى گرانقدرش را به آن افزون ساخته است مورداعتماد و مراجعه مدرسان و محققان بهنگام بحث و مذاکره قرار گرفته است ازاین روى تعلیقات بسیارى بر آن نگاشته اند]. 120

مولف بیشتر به جنبه هاى ادبى و لفظى توجه مى کند امااز نقل اقوال مفسران و دیگر حاشیه نگاران هم غفلت نمى کند و در مناسبتهاى مختلف به عرضه روایات نیز مبادرت مى ورزد.

18.حاشیه ملا خسرو محمد بن فرامرز مشهور به ملا خسرو متوفى 885.

مولف این حاشیه راا آیه 142از سوره بقره نوشته است . پس از وى محمد بن عبدالملک بغدادى به تکمیل آن همت گماشته اما به نگارش بیش از سوره بقره توفیق نیافته است . 121

19. حاشیه ابن حسام سنان الدین یوسف بن حسام متوفى 980.

مولف این حاشیه رااز آغاز سوره انعام شروع کرده و تا آخر سوره کهف ادامه داده است و آنگاه تفسیر سوره هاى ملک مدثر و قمر را نیز بر آن افزوده و به سلطان سلیم خان دوم هدیه کرده است . حاشیه ابن حسام کتاب سودمندى است و در میان عالمان تلقى به قبول شده است . 122

20. حاشیه خلخالى ملا حسین حسینى خلخالى .

مولف این حاشیه را بعنوان تعلیقه اى بر حاشیه عصام بر تفسیر بیضاوى نگاشته است . حاجى خلیفه مى گوید:

[وى حاشیه رااز سوره[ یس] شروع کرده و تا به پایان تفسیر نگاشته است] .

اما فهرست نگاران آستان قدس نسخه اى را نشان داده اند که از آغاز قرآن است تا آیه 145از سوره بقره . لازم به یادآورى است که این قسمت از حاشیه خلخالى در ضمن مجموعه اى است که بخشهائى از دو حاشیه دیگر را بهمراه دارد 123 .

21.حاشیه سیالکوتى عبدالحکیم بن شمس الدین هندى سیالکوتى متوفى 1067.

مولف دراین حاشیه به تبیین مطالب قرائتى نحوى صرفى و بیانى همت ورزیده و در بعضى موارد به اقوال دیگر حاشیه نگاران نیز پرداخته است . حاشیه سیالکوتى در حواشى صفحات تفسیر بیضاوى به سال 1270 در آستانه چاپ شده است . 124

22. حاشیه تویسرکانى میرزا محمد تویسرکانى .

125مرحوم شیخ آقا بزرگ ازاین حاشیه یاد کرده و مى فرماید:

[کتابى است بزرگ در دو مجلد.این حاشیه در میان کتابهاى سید محمد یزدى فرزند سید محمد کاظم طباطبائى که ازاصفهان خریده بود موجود بوده است].

23. حاشیه مدرس میرزا نصرالله خان مدرس شیرازى متوفى 1291. حاشیه وى گویا تنها بر بخشى ازاوائل تفسیر بیضاوى بوده است . 126 .

24. حاشیه سمرقندى ابوالقاسم بن ابى بکر لیثى .

این حاشیه بر خطبه و تفسیر سوره حمداز بیضاوى است . وى در پایان تفسیر سوره حمد نوشته است :

[برحاشیه و شرح تفسیر سوره حم بسنده کردم ،شاید مورد توجه واقع شود و توفیق حاصل آید که به شرح و تحشیه باقى بپردازم]. 127

25. حاشیه گیلانى مولى رفیع الدین گیلانى متوفى 1160.

وى از عالمان متکلمان و مفسران بزرگ قرن 12 هجرى است . در حوزه درسى وى از جمله متونى که تدریس مى کرده است تفسیر بیضاوى بوده است . مرحوم گیلانى ضمن تدریس تفسیر بیضاوى حاشیه اى نیز نگاشته اند. 128

26. حاشیه عبدالکریم زاده محمدبن عبدالوهاب رومى حنفى مشهور به عبدالکریم زاده متوفى 975.این حاشیه ناتمام است .ازاول تفسیر شروع شده و پایان سوره طه پیش رفته است 129 .

27. حاشیه لارى مصلح الدین محمد لارى متوفى .979.

این حاشیه نیز تنها تا پایان سوره آن عمران نگاشته شده است . حاشیه لارى را به سرشارى از مطالب و دقت در نگارش ستوده اند 130 .

28. حاشیه حلبى غرس الدین حلبى متوفى 971.

نوشته حلبى نیز تمام نیست .ابن عماد حنبلى مى گوید:

[ او دو جزءاز تفسیر بیضاوى را شرح کرده است]. 131

29.حاشیه عرب زاده محمد بن واعظ محمدانطاکى مشهور به عرب زاده متوفى 969. 132

30. حاشیه اى بى نام .

از جمله نفائیس مخطومات کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى حاشیه اى است بر تفسیر بیضاوى مفصل و سودمند که مولف آن شناخته نشده است . آقاى ابن یوسف شیرازى درباره آن نوشته اند:

[ ...بواسطه افتادن اوراق آن نتوانستیم نام تفسیر را بشناسیم و مولف و محشى را هم بدست نیاوردیم ،ولى بمطالعه بعضى از صفحات آن مطالب ذیل معلوم شد: محشى بمناسبت مقام اقوال و آراء فقهى ائمه چهارگانه اهل سنت را نقل مى کند و بنظر مى آید که خود شافعى مذهب بوده . واخبار راجعه بمنطالب قرآنى را نیزاز روات عامه نقل نموده . مطالب نحوى و صرفى و معانى بیانى آیات و تفسیر را ذکر و مطالب کلامى را نیز متذکر شده واین حاشیه از حواشى مفصل این تفسیراست]. 133

آنچه تا بدینجا آمد بخش مهمى بوداز حواشى تعلیقه ها و شرحهاى تفسیر بیضاوى . تعداد بسیارى ازاین مجموعه را یاد نکردیم . 134 شمارش دقیق آنچه در آستانه این تفسیر گرانقدر فراهم آمده است فرصتى دیگر و مجالى فراختر مى طلبد. دراین مقاله جاى بحثى دیگر با عنوان تاثیر تفسیر بیضاوى در آثار تفسیرى واپسین خالى است . بى گمان تفسیرى بدین سامان مایه ورى واتقان واستحکام درآثارى که در آستانه قرآن فراهم آمده است تاثیر بسزائى داشته است . بسیارى از مفسران و محققان اسلامى آثارشان را براساس آن بنیاد نهاده اند. و مفسران زیادى در تبیین واژه ها و توضیح جملات آیات از آن بهره گرفته اند. یک مقایسه کوتاه بین تبینها و توضیحاتى تفسیر صافى و بیضاوى نشانگر گستردگى بهره ورى مرحوم فیض در نگارش تفسیرش از بیضاوى است .این مقایسه در تفاسیر دیگر نیز

تا حدود زیادى نتیجه همسن دارد واین خود نشانگر تاثیر ژرف و گسترده این تفسیر در آثار تفسیر پژوهان و تحقیقاتى است که در[ سایه قرآن] بوجود آمده است .

مولف انوارالتنزیل
قاضى عبدالله بن عمر فارسى شیرازى از عالمان و متکلمان و مفسران عهد مغول است . وى معاصر علامه حلى و خواجه نصیرالدین طوسى بود. در دانشهاى گونه گونه فرهنگ اسلامى آگاهیهاى گسترده اى داشت . بیضاوى در شهر[ بیضا]از مادر بزاد و در همانجا باید و رشد کرد. بیشترین تلمذ را در محضر پدرش داشته است واز عالمان واستادان دیگر آن دیار نیز بهره جسته است .او در تحصیل و تدریس و تالیف سختکوش بوده است . خواند میر درباره وى نوشته است :

[قاضى القضاه ابوسعیدناصرالدین عبدالله بیضاوى باارغون خان معاصر بود و همواره به درس علوم معقول و منقول و تحقیق مسائل فروع و اصول مشغولى مى فرمود] 135 .

عالمان و شرح حال نگاران قاضى بیضاوى را به چیره را به چیره دستى در کلام و حکمت استادى درادبیات و فنون ادب مهارت در تفسیر فقه و اصول و گزیده گوئى واستوارنویسى در نگارش و تالیف ستوده اند.

در نامه دانشوران به نقل از خواجه عبدالله وصاف الحضره آمده است که :

[قاضى در علوم نقلى و عقلى فرید دهر و یگانه عالم و مقداء علماء محقق بود. جراید مصنفات آن امام علامه که جراید فضایل و فتوى و فراید ماثر و تقوى است . در تفسیر و شرح احادیث و فقه واصولین و حکمت امروز دراقطار بلاداسلام کبارائمه و نحاریرامه از آن مستفیدند]. 136

وى را در دید عالمان جایگاهى بلند و منزلتى عظیم بود. صاحب[ روضات الجنان] آورده است که :

[چنین معروف است که خواجه طوسى رحمه الله وقتى در میان جمع کثیرى رکاب قاضى رااز روى تواضع گرفت که سوار شود از خواجه پرسیدند که سبب این تواضع نسبت به قاضى چه بود؟ فرمود: همیشه در خاطر من این بود که این تخلق از من نسبت به شخصى واقع شود هر چند ملاحظه کردم کسى را جز قاضى نیافتم که سزاوراین امر باشد،بنابراین این تواضع

نسبت به وى واقع شد]. 137

قاضى بیضاوى مدتى با رکن الدین یحیى به قضاوت نشست و زمانى نیز مستقلا در جایگاه[ قاضى التقضاه] قرار گرفت . وى در پایان عمر و گویا براى بدست آوردن دوباره منصب قضاوت به تبریز رفت و با مسائلى که پیش آمد - که پیشتراز آن یاد کردیم از آن منصرف شد و در آن دیار توطن گزید. بیضاوى پس از سالها تحقیق و تالیف و تدریس بالاخره به سال 682 یا 685 و یا ... در تبریز دیده از جهان بست و در گورستان چرنداب مدفون گردید. 138

 
پاورقى ها
1. در چهاپهاى متعددانوارالتنزیل الائمه الثمانیه المشورین آمده است اما آنچه در تاریخ قراآت تواند دید تعابیر :قاریان هفتگانه قاریان دهگانه و نیز قاریان چهارده گانه است .
رک :القراءات القرآنیه تاریخ و تعریف الدکتور عبدالهادى فضلى پژوهشى در تاریخ قرآن کریم دکتر سید محمدباقر حجتى .353.
2. انوارالتنزیل واسرارالتاویل تالیف امام المحققین و قدوه المدققین القاضى ناصرالیدن ابى سعیدعبدالله ابن عمر محمد الشیرازى البیضاوى دارالکتب العلمیه الطبعه الاولى 1408.
همه ارجاعات ما به این چاپ خواهد بود.ازاین پس از آن با عنوان تفسیر بیضاوى یاد مى کنیم .
3. نامه دانشوران ج 142.8 فارسنامه ناصرى از حاج میرزا حسن حسینى فسائى تصحیح و تحشیه از دکتر منصور رستگار فسائى ج 2.1272.
4. کشف الظنون ج 1.187.
5.تاریخ ادبى ایران از سعدى تا جامى ادوارد براون ترجمه على اصغر حکمت .84.
6. التفسیر والمفسرون ج 1.301.
7. حاشیه الشهاب ج /02/1
8. حاشیه شیخ بهائى چاپ شده در حواشى انوارالتنزیل/02
9. التفسیر والمفسرون ج 1.303.
10. مناهل العرفان فى علوم القرآن ج 1.535.
11. فهرست کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى - سپه سالار ج 1.91.
12. مباحث فى علوم القرآن .293.
13. تفسیر بیضاوى ج 1.545.
14. همان مدرک .505.
15. همان مدرک ج 2.311.
16. همان مدرک ج 1.95.
17. همان مدرک ج 1.45.
18. همان مدرک ج 1.17.
19. همان مدرک ج 1.60.
20. ج 1.517. در جریان تبیین چگونگى صدوراقعال ازانسان که از کهنترین و معرکه آراءترین مسائل کلامى است اشعریان از آنجا که خلق افعال را مستلزم جبر دانسته اند،واز سوى دیگر نظریه اختیار را نیز برنتابیده اند واز حل مشکل نیز عاجز مانده اند به نظریه کسب گرائیده اند،و گفته اند: خداوند خالق و عباد کاسب هستند و ملاک طاعه و عصیان کسب است و نه خلق . بدیگر سخن هر فعلى که ازانسان مرید صادر مى شود دو رویه دارد :خلق و کسب . خلق فعل از خداوند و کسب آن ازانسان است . گفتنى است که ریشه این دیدگاه به پیشتراز ابوالحسن اشعرى مى رسد و وى مبتکراین اندیشه نیست . بهرحال در ارتباط بااین دیدگاه اشعریان از یکسو دراصل مطلب اختلاف کرده اند یعنى تنى چنداز متلکمان اشعرى این دیدگاه را نپذیرفته اند،واز سوى دیگر در تبیین و تفسیر آن بسیار متشتت سخن گفته اند. براى آگاهى ازاین اندیشه و سیر آن و مسائل مربوط به آن در نظام فکرى اشعریان رک : الالهیات على هدى الکتاب والسنه ج 1.619 به بعد. .
21تفسیر بیضاوى ج 1.19.
22 همان مدرک ج 1.19.
23 همان مدرک ج 1.315.
24 همان مدرک ج 2.549.
25 همان مدرک ج 2.578.
26 همان مدرک ج 1.21.
27حشویه گروهى ازاصحاب حدیثند که دراعتقادات به ظاهر احادیث بسنده مى کنند. گویااز آن جهت بدین نام نامیده شده اند که بهر روایت حشو: (سخن ناموثق و مطئن ) گردن مى نهند،در پى حل تهافتها و تنافى ها روایت بر نمى آیند که بماند پذیرا متناقضات نیز مى شوند.از این رهگذر قائل به تجسم شده و عقائد سخیفى اظهار داشته اند. ر.ک : توضیح الملل ج 1.133 معجم الفرق الاسلامیه 9699 فرهنگ معارف اسلامى ج 737.2 کشاف اصطلاحات الفنون ج 1.1435.
28تفسیر بیضاوى ج 1.56.
29 همان مدرک .86.
30 همان مدرک ج 2.198.
31 همان مدرک .193،و نیز. رک الکشاف ج 3.429.
32تفسیر بیضاوى ج 22.1 الکشاف ج 1.48 به بعد.
33حاشیه خطیب کازرونى اپ شده در حواشى تفسیر بیضاوى ج 1.71.
34نهج الحق 99. الملل والنحل 96.1 التفسیرالکبیر ج 7.140.
35تفسیر بیضاوى ج 1.146.
36 همان مدرک .22.
37 همان مدرک .86.
38 همان مدرک .220.
39 همان مدرک /05/ در جزئیت بسم الله در سوره هاى قرآنى و مالا وجوب قرائت آن در نماز و عدم آن فقیهان اقوال مختلف و گونه گونى دارند. شیعه به پیروى ازاهل البیت ع معتقدند: بسم الله جزئى از سوره حمد واز همه سوره هاى قرآنى و خواندن آن در نماز واجب است . در میان عالمان و فقیهان اهل سنت شافعیان دیدگاه شیعه را پذیرفته اند بااندک اختلافى که در برخى منابع آنها تواند دید،و دیگر فقیهان بگونه اى دیگر در زمینه فتوى داده اند. ر.ک بعنوان نمونه به اثر ارزشمند مرحوم آیه الله سیدعبدالحسین شرف الدین مسائل فقهیه .23، تفسیرالمحقق لمولفه المحقق ج 1.266 به بعد
40تفسیر بیضاوى ج 1.410،و نیز ر.ک فقه الزکاه ج 2.686.
41 تفسیر بیضاوى ج 2.48.
42مصابیح السنه حسین بن مسعود فراء بغوى .از جمله آثار بسیار مهم روائى است که مولف در آن 4717 حدیث را بروشى ویژه گرد آورده است .این کتاب مورد توجه عالمان و فقیهان اهل سنت قرار گرفته است ازاین روى شرحهاى بسیارى بر آن نوشته اند.از جمله شرحهاى آن : شرح بیضاوى است با عنوان (تحفه الابرار ر.ک کشف الظنون ج 2.1698.
43تفسیر بیضاوى ج 1.266.
44 همان مدرک .212.
45 همان مدرک .402.
46 همان مدرک ج 1.221.
47 همان مدرک ج 1.545.
48 همان مدرک .175.
49بیضاوى در اصول فقه دو کتاب دارد یکى به عنوان منهاج الوصول الى علم الاصول که در مصر چاپ شده است و دیگرى با عنوان مرصادالافهام الى مبادى الاحکام . ر.ک هدیه العارفین ج 1.463.
50تفسیر بیضاوى ج 1.425.
51 همان مدرک ج 2.425.
52 همان مدرک ج 1.54.
53 همان مدرک .352.
54 همان مدرک .481.
55 همان مدرک ج 2.312. براى دریافت تفسیرى درست ازاین آیه ر.ک مفاهیم القرآن ج 5.84 به بعد تنزیه الانبیا 95.بحارالانوار ج 103.14 تفسیرنمونه ج 19.272.
56تفسیر بیضاوى ج 2.312،و نیز رک تنزیه الانبیاء .99، مفاهیم القرآن ج 5.90.
57تفسیر نمونه ج 280.19 فى ضلال القرآن ج 7.99.
58تفسیرابوالفتوح رازى ج 9. (پاورقى ).
59مفاهیم القرآن ج 89.5 فى ضلال القرآن ج 7.99.
60تفسیر بیضاوى ج 2.310.
61 همان مدرک ج 1.79.
62 همان مدرک ج 2.298.
63مجله حوزه شماره 24.46.
64تفسیر بیضاوى ج 1.141.
65درباره شان نزول این آیه بعنوان نمونه ر.ک اسدالغابه ج 25.4 مجمع الزوائد ج 324.6 المناقب للمغازلى .280، شواهدالتنزیل ج 109.2 تفسیرالحبرى 243و 417 الکشاف ج 1.164 احقاق الحق ج 3.246،ج 14.294.
66 الشیعه والتشیع .280،شواهدالتنزیل ج 2.109، تفسیرالحبرى 243و 417 الکشاف ج 164.1 احقاق الحق ج 3.246 ج 14.294.
67تفسیر بیضاوى ج 1.255.
69 همان مدرک ج 1.272. بر خلاف پنداراین مفسران این آیه دلالت
برامامت دارد و مولى قطعا به معناى متولى امور و سرپرست و زعیم آمده است . علامه عالیقدر مرحوم میرحامد حسین هندى بخش عظیمى از مجلدات مربوط به حدیث غدیر رااز کتاب گرانقدر عقبات الانوار به این معنى اختصاص داده است . علامه بزرگوار مرحوم امینى نیز الغدیر بحثى گران ارج دراین زمینه پى نهاداست . رک : خلاصه عبقات الانوار ج 8.137 به بعد الغدیر ج 1.340 به بعد دراسبات فى ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه .
70تفسیر بیضاوى ج 1.114،و نیز رک مسنداحمبن حنبل ج 1.33، المستدرک للحاکم ج 4.3 نهج الحق 176. اسدالغابه ج 4.25 تفسیرالطبرى ج 1409 تفسیرالحبرى 93و 243 احقاق الحق ج 3.24، و ج 6.479،ج 8.335،ج 14.116.
71تفسیر بیضاوى ج 1.510،و نیز رک ینابیع الموده .102، تفسیرالخازن ج 73.4 تفسیرالطبرى ج 177.17 نهج الحق .189، شواهدالتنزیل ج 307.1 احقاق الحق ج 3.451،ج 14.362،ج 7520 تفسیرالحبرى .286و490 و ...
72تفسیر بیضاوى ج 1.271،و نیز رک المستدرک للحاکم ج 132.3 بحرالمحیط ج 511.3
کنزالعمال ج 428.5 نهج الحق .186 غرائب القرآن ج . احقاق الحق ج 3.198،ج 14.248.
73تفسیر بیضاوى ج 167.
74تفسیر بیضاوى ج 2.476،و نیز رک تفسیرالطبرى ج 28.14، نهج الحق 182. تفسیرالحبرى .320 368 529 احقاق الحث ج 3.129،ج 14.200،ج 20.181.
75تفسیر بیضاوى ج 1.163.
76 همان مدرک ج 2.552.
77 همان مدرک ج 2.362. براى توضیح نگاه کنید به توضیحى که پیشتر آورده ایممجله حوزه شماره 25.75.
78تفسیر بیضاوى ج 2.245. نزول آیه تظهیر قطعا ویژه اهل البیت ع است و دلالت آن نیز به عصمت آن بزرگواران جاى تردید نیست . رک المیزان ج 309.16 اسدالغابه ج 29.4 تفسیرالطبرى ج 22.5 شواهدالتنزیل ج 187.1 نهج الحق 173.تفسیرالحبرى .298و503 احقاق الحق ج 2.501،ج 3.513،ج 9.1 ج77 . .383.18
79تفسیر بیضاوى ج 1.72.
80تفسیر بیضاوى ج 1.76.
81 همان مدرک .258.
82 همان مدرک ج 2.102.
83فهرست کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى - سپه سالار - سابق ج 1.91 ( ازاین پس ازاین فهرست به شهید مطهرى یاد مى کنیم ( کشف الظنون ج 2.148.
84تفسیر بیضاوى ج 2.635.
85 التفسیر والمفسرون ج 1.301.
86کشف الظنون ج 1.187.
87 همان مدرک .
88 همان مدرک .
89ریحانه الادب ج 2.29.
90در یاد کرداین چاپهاافزون بر مراجعه مستقیم به منابع ذیل مراجعه کرده ایم اکتفاءالقنوع 214. معجم المطبوعات 617، فهرست کتابهاى چاپى عربى .99.
91تاریخ ادبیات درایران ج 3 بخش 218.1 شهید مطهرى ج 1.91.
92 الذریعه ج /05/18
93 همان مدرک .ج 15.49.
94کشف الظنون ج 193.1 هدیه العارفین ج 1.511.
95کشف الظنون ج 1.194.
96 همان مدرک ج 188.1 هدیه العارفین ج 238.2 فهرست مخطوطات دارالکتب الظاهریه علوم القرآن والتفسیر ج 3.245 ( ازاین پس از آن با عنوان الظاهریه یاد مى کنیم شهید مطهرى ج 4.148.
97حاشیه کازرونى چاپ شده در حواشى صفحات تفسیر بیضاوى ج 2.35،و نیز ر.ک کشف الظنون ج 1.189.
98 الظاهریه ج 3 هدیه العارفین ج 1.160.
99کشف الظنون ج 188.1 هدیه العارفین ج 1.374،معجم المولفین ج 4.182.
100کشف الظنون ج 188.1 هدیه العارفین ج 2.433 معجم المولفین ج 12.236.
101کشف الظنون ج 188.1 الظاهریه ج 457.3 هدیه العارفین ج 1.543.
102کشف الظنون ج 189.1 هدیه العارفین ج 1.202.
103کشف الظنون ج 189.1 هدیه العارفین ج 2.159 معجم المولفین ج 12.159.
104شذرات الذهب ج 358.8 کشف الظنون ج 1.189 معجم المولفین ج 256.12 هدیه العارفین ج 2.634.
105کشف الظنون ج 190.1 هدیه العارفین ج 1.255.
106شهید مطهرى ج 1.122.
107 همان مدرک .113.
108معجم المولفین ج 6.95.
109کشف الظنون ج 191.1 هدیه العارفین ج 2.249.
110 الذریعه ج 64.6 ریاض العلماء ج 5.266.
111فهرست نسخ خطى کتابخانه ملى ج 8.497.ازاین پس از آن با عنوان ملى یاد خواهیم کرد.
112 الذریعه ج 6.45.
113 الذریعه ج 6.42.
114 الذریعه ج 6.44.
115 همان مدرک .این حاشیه اینک در حال پژوهش و تحقیق است امید است بزودى منتشر شود.
116مجله الثقافه الاسلامیه 15. ملى ج 9.358،ج 7.81، ج 736.10 کشف الحجب .599.
117معجم البلدان ج 2.59.
118فهرست کتابخانه مجلس شوراى اسلامى ج 10 بخش 2.254.ازاین پس از آن با عنوان مجلس یاد مى کنیم .
119کشف الظنون ج 190.1 مجلس ج 10 بخش 643.2 شهیدمطهرى ج 121.1 ملى ج 153.7 الظاهریه ج 262.3 فهرست کتب خطى کتابخانه کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى
ج 1.474.ازاین پس از آن به عنوان قدس یاد مى کنیم .
120.کشف الظنون ج 191.1 هدایه العارفین ج 386.1 الظاهریه ج 364.3 شهید مطهرى ج 115.1 قدس ج 1.471.
121.کشف الظنون ج 190.1 هدیه العارفین ج 211.2 الظاهریه ج 274.3 قدس ج 1.469.
122. کشف الظنون ج 191.1 شهید مطهرى ج 4.146
هدیه العارفین ج 564.2 قدس ج 1.472.
123. الذریعه ج 41.4 قدس ج 1.477.
124. هدیه العارفین ج 504.1 الظاهریه ج 230.3 الذریعه
ج 42.6 شهید مطهرى ج 1.120.
125. الذریعه ج 4.45.
126. الذریعه ج 44.4 دانشمندان و سخن سرایان فارسى ج 4.382.
127. الظاهریه ج 470.1 قدس ج 1.272.
128. الاجازه الکبیره 128. الذریعه ج 6.42.
129.کشف الظنون ج ج 250.2 شذرات الذهب ج 8.379. 191.1 هدایه العارفین
130.معجم المولفین ج 293.12 هدیه العارفین ج 3.251 کشف الظنون ج 1.293.
131. شذرات الذهب ج 8.365.
132. هدیه العارفین ج 2.247.
133. شهید مطهرى ج 1.114.
134. کشف الظنون ج 1941881 الذریعه ج 6.4441، کشف الحجب والاستار .170.
135. حبیب السیر ج 3.134.
136. نامه دانشوران ج 8.137.
137. روضات الجنان در مزارات آذربایجان .317.
138.براى آگاهى از شرح حال آثار و چگونگیهاى زندگانى بیضاوى ر.ک حبیب السیر ج 134.3 فارسنامه ناصرى ج 2.1272، البدایه والنهایه 309.13 بغیه الوعاه ج 51.2 تاریخ گزیده 706.ریحانه الادب ج 308.1 نامه دانشوران ج 8.136 تاریخ مغول 506 فرهنگ ادبیات فراسى 392.شذرات الذهب ج 392.5 طبقات الشافعیه ج 59.5 هدیه العارفین ج 462.1 احوال و آثار نصیرالدین 274.فهرست مشاهیرایران ج 2.343، معجم المولفین ج 96.6 دانشمندان و سخن سرایان فارس ج 1.517.