آزادى تفکر 6

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


قسمت ششم
در مقاله هاى پیشین از آزادى تفکر سخن گفتیم وابعاد گوناگون آن را مورد بررسى قررا دادیم و آخرین بخش آن آزادى تفکر رااز بعد موانع و آفات آوردیم .

اینک دراین نوشتار بخاطر اهمیت موضوع برآنیم که خاتمه این مقال را در شناخت عوامل و زمینه هاى رشد و خلاقیت فکر واندیشه قرار دهیم .این موضوع در جاى خود در خور بحث و تحقیقى مستقل است ولى چون در سلسله مقالات ما جانبى محسوب مى شود به اختصار بدان خواهیم پرداخت واهم عواملى که باعث رشد و خلاقیت اندیشه شده و در متون اسلامى نیز به آنهااشارت رفته است یادآور مى شویم . بدون تردید امتیازانسان بر سایر موجودات به نیروى اندیشه اوست هراندازه که آدمى ازاندیشه قویتر برخوردار باشدارزش او والاتر و بازدهى او بیشتر خواهد بود.

در پرتو رشد و تقویت این نیرو انسانها طبیعت را رام خود ساخته و به ایجاد تمدنهاى بزرگ دست یازدیده اند رشد و تکامل علوم پیشرفت صنعت کشف رموز واسرار طبیعت و... همه و همه در سایه قدرت فکر و خلاقیت
اندیشه انسانهائى است که ازاین نیرو بخوبى استفاده کرده و به تقویت و پرورش آن همت گماشته اند.

در بعد معنویات و سیرتکاملى انسان نیز اندیشه قوى و نیرومنداز ارزش والائى برخورداراست و نقش اساسى دارد.

امام صادق[ ع] این ارزشمندى را چنین بیان مى کند:

مثل المشوره مع اهلها مثل التفکر فى خلق السموات والارض لانه کلما قوى التفکر فیهما غاض فى بحر نورالمعرفه وازداد بهااعتبارا و یقینا. 1
مشورت با بااهلش همانند تفکر در آفرینش آسمانها و زمین است . که هر چه انسان از تفکر قویتر برخوردار باشد در دریاى نور معرفت و شناخت فروتر رفته و بر یقین و معرفت اوافزوده تر مى گردد.

امام صادق[ ع] در این کلام به قوت توانمندى فکر واندیشه بعنوان یک ارزش توجه کرده و از مشورت و تفکر در آسمانها و زمین بعنوان دو عامل براى تقویت فکر یاد فرموده است .

بنابراین شناخت عوامل و زمینه هاى رشد فکراز ضرورى ترین و مهم ترین مسائلى است که در جهت پرورش فکر باید مورد توجه قرار گیرد بویژه در حوه هاى علمیه و مجامع علمى و آموزشى که دست یابى به مدارج عالى علم و کمال بودن داشتن تفکر فوى واندیشه هاى نیرومند ممکن نیست . قدرت و توانمندى علمى و فرهنگى هر نظام و مکتب به خیل افراد صاحب فکر واندیشه است و آنان که دست اندرکار پرورش و آموزش جامعه اند و مسوولیت تعلیم و تعلم را بر عهده دارند باید بدین مهم توجه کرده و همت خود را در جستجو و بکارگیرى راهها و عواملى معطوف دارند که بگونه اى در رشد اندیشه ها تاثیر داشته و فکرها را پرورش مى دهد.

بدین جهت که اساس خودآگاهى و هدایت و رشدانسانها به خرد و تفکر بستگى دارد اسلام به پرورش و تقویت نیروى عقلانى و شکوفائى استعدادهاى نهفته انسان اهمیت فراوان داده و باارزش دادن فوق العاده به نیروى خرد و عقل مسائلى را که به رشد و تقویت آن کمک مى کند مورد تاکید قرار داده و بدان ارزش داده است که اینک پس از بیان این مقدمه کوتاه به برخى از آنهااشاره مى کنیم .

1.ایجاد روحیه تحقیق
داشتن روحیه تحقیق و حس کنجکاوى از عواملى است که به رشد عقلى و فکر واستعدادانسان کمک فراوان مى کند. بدون تردید تفاوت نیروى فکر واندیشه انسانى که در برخورد با حوادث و پدیده ها بدنبال کشف علل و پیامدها برآمده و در ذهن خودایجاد دهها سوال کرده و در مقام پاسخگوئى و جواب آنها بر مى آید باانسانى که از برابر آن بى تفاوت مى گذارد و چندان اهمیتى نداده و یا به خوداجازه سوال و
کندوکاو نمى دهد بسیاراست سعى و تلاش در گسترش روحیه تحقیق و کنجکاوى درافراد جامعه و هدایت آن در مسیر صحیح افزون بر آن که سبب رشد و تقویت نیروى خردانسانها مى گردد جامعه را در زمینه هاى مختلف علمى فرهنگى و صنعتى رشد داده واز وابستگى فکرى نجات مى بخشد و در نتیجه به استقلال همه جانبه آن کمک مى کند.

دراین راستاایجاد مراکز تحقیق و سرمایه گذارى در آن واهتمام به امر تحقیق از جمله امورى است که به ایجاد روحیه تحقیق درافراد جامعه کمک کرده و رشدافکار جامعه و ترقى و کمال آن را بدنبال خواهد داشت ازاینرو سیاست استکبار جهانى در ممالک تحت سلطه همواره بر این بوده است که آنان رااز تفکر و کنجکاوى و بکار گرفتن اندیشه در راه گشودن گره هاى اساسى که با آنان در گیرند بازداشته و به مسائل غیراصولى کشانیده و همراه باانحصار علمى و سعى در صادر نشدن علوم کلیدى و پایه اى به جهان سوم و با تبلیغات مسحور کننده و دامهاى مرئى و نامرئى مغزهاى اندیشه گر جهان سوم رابسوى خود کشانیده اند که متاسفانه تاکنون دراینکار موفق نیز بوده اند. به همین جهت بسیارى ازاساتید و محققین آنان کسانى هستند که از دیار خارج بدانجا جذب شده و نیروى اندیشه خویش را به ثمن بخس دراختیار آنان قرار داده اند.اگر بخواهیم خود رااز تنگناهاى وابستگى برهانیم باید به رشدافکار واندیشه که کلیداساسى در راه رشد علوم است اهمیت داده و دراین راستا راه رشد علوم است اهمیت داده و دراین راستا روحیه تحقیق و کندوکاو را در مجامع علمى زنده کرده واز صرف امکانات دریغ نورزیم . آنچه مى تواند ما را دراین راه به موفقیت نزدیکتر کند ارزش دادن به فهم و درک در عین بدور ماندن از پیرایه هاى و راه هاى سردرگم است . آنچه باید معیاراساسى درارزش گذارى قرار گیرد فهم و درک و وصول به حقائق و ریشه یابى قضایان است . متاسفانه غلبه فرهنگ مدرک گرائى وانحصارارزش هاى اجتماعى در آن بسیارى از جوانان را بسوى دریافت آن گسیل داشته و آنان رااز خلاقیت فکر وارزش دادن به علم و فهم بدور داشته است .

شیوه درس هاى حوزه و دانشگاه باید بگونه اى باشد که افراد را به تحرک و تعلم وادار کرده واز فهم تعبدى و صورى بدور دارد. متاسفانه در شیوه هاى درسى بدو گونه بیان و تحقیق بر مى خوریم که هر دو مى تواند فکر رااز رشد باز دارد گاه درس رااستاد بگونه اى بیان مى کند که جائى براى تفحص و تحقیق براى طالب باقى نگذاشته و چون غذاى عدم احتیاج به مراجعه و تفحص عقلانى او به تنبلى و ضعف دچار مى گردد.

از طرف دیگر اساتیدى را مى بینیم که آنچنان سخن را دشوار طرح کرده و در بیان آن از
الفاظ مغلق و مشکل کمک مى گیرند و بااشاره و کنایه از کنار مطلب مى گذرند و تنها سخن را در خورد قدرت فهم خود مى بینند و بس که در نهایت محصل آن دانش فهم آن را بر خود شبه محال تصور کرده و به ایجاد روحیه یاس در وى منتهى مى گردد.

این هر دو راه نوعى منانع در مسیر تحقیق بشمار مى رود و درست برخلاف آن مسوولیتى است که استاد در جهت پرورش و رشدافکار دانش پژوهان بر عهده دارد.

دراسلام تحقیق وبکار گرفتن فکر واندیشه بسیار مورد تاکید قرار گرفته است وارزش از آن کسانى شمرده شده است که در راه شناخت و معرفت موجودات گام بردارند که این بدون تحقیق کامل و همه جانبه میسر نیست . برهمین اساس واژه هائى مانند: حق معرفت اتقان در کارها و ... معیاراصلى دراصول و فروع اسلام قرار گرفته است . در آیات بسیارى از قرآن کریم ازانسانها دعوت شده است که در آسمانها و زمین و تاریخ گذشتگان[ آفاق] و[ انفس] بندیشند و راه خود رااز میان تاریکیها به سوى نور باز کنند. بدون تردید بازده و نتیجه چنین دعوتى ایجاد روحیه تحقیق و کنجکاوى در راه کشف اسرار عالم هستى است تا بدین طریق فکر خود رااز تارهئا محدودیت نجات داده و به رشد آن بپردازند و در نهایت به حقائق حیات نائل گردند و روایات هم در جهت توجه انسانها به تحقیق و حقیقت جویى و بدور ماندن از جمودگرائى و ظاهربینى بسیاراست که به مناسبتهاى مختلف در طى مقالات گذشته به برخى از آنهااشاره کرده ایم . دراین جا به این سخن على[ ع] دراین باره اکتفا مى نمائیم که فرموده است :

لاعلم کالتحقیق. 1
هیچ عملى و کارى مانند تحقیق داراى ارزش نیست .

و در سخن دیگر مى فرماید:

لاسنه افضل من التحقیق. 2
هیچ سنت و روشى والاتراز سنت تحقیق نیست .

2.استفاده از آراء و نظرات دیگران
از دیگر عوامل رشد فکر و خلاقیت ذهن استفاده از آراء وافکار و نظریات دیگران و دورى جستن از خودمحورى واستبداد به راى واندیهش خویش است . در هم آمیختن افکار و تضارب آراء قدرت ذهن راافزایش داده و آدمى را در عقول دیگران شریک مى گرداند و در نتیجه از تجارب دیگر بهره مى برد. پیشرفتهاى علمى و صنعتى بشر مرهون چنین سنت و روشى است .اسلام که همه ابعاد تکامل و ترقى بشر را مورد نظر دارد به این موضوع بیشتراز دیگران ارزش داده و بندگانى را که از چنین روحیه اى برخوردارند بشارت داده است :

فبشر عبادى الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه .
على[ ع] در بیان خود آن را وظیفه هر عاقل و صاحب فکر دانسته است :

حق على العاقل یضیف الى رایه راى العقلاء و یضم الى علمه علوم الحکماء 4 .
سزاواراست انسان خردمند که راى خردمندان را بر راى خویش بیفزاید و دانش و آگاهى خویش را با بدست آوردن دانش حکیمان افزون سازد.

ائمه[ ع] براین رویه نیکو تاکید داشته و با بیانات گوناگون پیروان خود را بر آن تحریص نموده وارزش آن را مورد توجه قرار داده اند که از آن جمله است :

اضربوا بعضى الراى ببعض یتولد منه الصواب 5 .
بعضى راى را به بعضى دیگر بزنید تا آنچه صواب است بدست آید.

از کنار هم قرار دادن آراء و نقد و بررسى کردن آنهاست که انسان به واقعیت دست یافته و به حق مى رسد.

امخضواالراى مخض السقاء ینتج سدیدالارا.
آراء و نظرات دیگران را همانند مایه اى که در مشک کرده و مى زنند تا زبده و شیره آن را بیرون آوردند در عالم ذهن آراء در هم بزنید و نقادى کنید تا ذهن فعال گشته و براثر آن به رشد وابتکار برسد و نظرات منفى یا مثبت را بتواندازانبوه آراءاختیار کند.

واساسااهمیت اسلام به شور و مشورت بدان جهت است که افراداز تک روى و خورایى اجتناب کنند و بااستفاده از آراء وافکار دیگران فکر خود را تقویت کرده و بهتر به حق و ثواب دست یابند همچنانکه در روایات مشورت به این نکته توجه داده شده است :

على[ ع] مى فرماید:

من شاورالرجال شارکهم فى عقولهم. 7
هر که با مردان مشورت کند در عقل آنان شریک شود.

و در بیانى دیگر مى فرماید:

من شاورذوى الالباب دل على الصواب 8 .
هرکسى با خردمندان مشورت کند به آنچه صواب است راهنمائى شود.

در جهت مقابل خودرایى و خودمحورى علاوه بر محروم شدن از اندیشه هاى دیگران کندى و مردن تدریجى نیروى اندیشه را سبب مى گردد.

من ترک الاستماع من ذوى العقول مات عقله 9
هرکه شنیدن از صاحبان عقل را ترک گوید عقل او مى میرد.

3.استمرار آموزش
از جمله عواملى که به رشد خلاقیت فکر خرد مى افزاید.استمرار آموزش و تعلیم و تعلم است . با تداوم تدریس و زانو زدن در محضراساتید و اندیشه گران صاحب فکر و مبتکر و

خلاق ذهن انسان رشد یافته و استعدادهاى وى شکوفا مى گردد. اساسا پایه تفکر علم است تفکر واندیشیدن بدون معلومات نشاید. انسان وقتى به ابتکار و خلاقیت عقلانى و ذهنى مى رسد که در آنچه آموخته است خوب بنگرد و نکات کلیدى علوم را بدست آورده و موانع انحراف و کجرویهاى افکار را بشناسد و براساس آن ضرب افکار کرده و با خلاقیت ذهنى که ازاین راه براى وى حاصل مى شود واقع را بنمایاند.

طبیعى است رسیدن به این مرحله با تلاش پى گیر دراندوختن مایه هاى علمى میسراست .

اسلام با تکیه براستمرار آموزش از گهواره تا گور وارزش دادن به آن سعى کرده این مساله را در ذهن پیروان خود جاى گزین کند که آموختن را وقت مخصوص نیست و همواره باید به کسب دانش پرداخت و نباید از شکوفائى فکر و رشداستعدادها غفلت ورزید.این جادى از آن همه ارزشى است که اسلام به تعلیم و تعلم داده است .

شیوه دانشمندان و تربیت یافتگان تعالیم اسلام نیز چنین بوده که لحظه اى از کسب دانش باز نایستاده و خود را فارغ التحصیل نمى دانسته اند.از شیخ على بن عیس لواجى این چنین نقل شده که گفت :

[ ابوریحان بیرونى را در بستر مرگ دیدار کردم از من خواست تا مساله اى فقهى برایش شرح دهم . با دلسوزى به گرفتارى وى پاسخ دادم :اکنون هنگام پرسیدن و طرح این مساله است ؟ وى گفت :اى مرداین مضوع را بدانم و جهان را بدرود گویم بهتراست یا ندانم و بمیرم]. 10

این موضوع ما را به شکلى که متاسفانه در مجامع علمى و دانشگاهى بیشتر به چشم مى خورد متوجه مى سازد این که دانشجو با پایان یافتن فلان دوره نام فارغ التحصیل برخود نهاده واز تلاش علمى و آموزشى خود را متسغنى مى داند ضربه اى است به اندیشه و فکر و راکد ماندن و عقب ماندگى از روند تند تکامل علمى جهان بشریت .

باید بااین مساله برخورد صحیح صورت گرفته وادامه تحصیل در هر صطح و دوره اى براى هر فردى میسر باشد که به فرموده على( ع): :

لن یحرزالعلم الا من یطیل درسه. 11
به معلومات صحیح و درست نمى رسد کسى که مدت طولانى استاد ندیده و دانش نیندوخته باشد.

و نیز فرموده است :

لافقه لمن لایدیم الدرس . 12
فهم درست ندارد کسى مداومت برآموزش نداشته باشد.

4. شناخت و پرورش استعدادها
از جمله امورى که در تقویت و رشد فکر تاثیر بسزاى دارد موضوع شناخت استعدادها و هدایت و راهنمائى آنها در جهت استفاده از توانائى هاى خویش است . بدون تردید همه

انسانهااز توانائیها واستعداد یکسان برخوردار نیستند. هرانسانى مطابق توانائیهاى خود علاقه اى مخصوص بخود دارد که اگر در همان محور به جریان افتد توانائیهاى او شکوفا گشته و به فعلیت و رشد مى رسد.

بوعلى سینا ضرورت این موضوع رااین گونه بیان مى کند.

[وظیفه معلم است که استعدادهاى دانش آموز را بررسى کند و وى را به بهترین رشته تحصیلى بکشاند]. 13

اصولا بسیارى از کسانى که داراى نبوغ و شهرت گشته اند نه دراثراستعداد ذاتى و هوش فوق العاده که براثر شناخت استعداد ذاتى و هوش فوق العاده که براثر شناخت استعداد خود و استفاده صحیح از آن بوده است . نمونه ها و شواهد تاریخى گواه این مطلب است :

خارى محدث معروف اهل سنت نخست به حلقه درس فقه محمد بن حسن پیوست تا فقه بیاموزد ولى پس از چندى استاد دریافت که او بهتراست به تحصیل حدیث بپردازد و بخارى به دنبال رهنموداستادش بحدیث روى آورد و در جهان اسلام جزء برجسته ترین افراد در فن حدیث شد. 14

و درباره داروین نقل مى کنند که پدرش اول مرتبه او را به سلک روحانیت والهیات فرستاد لکن براثر علاقه نداشتن در آن رشته از وى معجزه اى به ظهور نپیوست . سپس به رشته طب رفت و باز بى نتیجه باز گردید. چون علاقه مند به علوم طبیعى بود به این رشته پا گذاشت و تحولى در علوم طبیعى ایجاد کرد .15

شاید یکى از عوامل شکوفا شدن استعداد در بسیارى از جوانان ما نبودن روش صحیح درانتخاب رشته هاى علمى و حرفه هاى صنعتى است که بسیارى در موقع انتخاب رشته توجه به نوع استعداد و کشش درونى خود ندارند بلکه عوامل خارجى مانند مادیات موقعیت اجتماعى و یا علاقه پدر و مادر به رشته اى خاص موجب آن مى شود که به رشته اى رو مى آورند. این حالى است که استعداد و خواست درونى او چیز دیگرى را مى طلبد. نتیجه چنین شیوه هائى از بین رفتن نشاط فکرى و تضعیف قوه اندیشه انسان است .

بنابراین شناخت استعدادها و هدایت آن در جهت مخصوص بخود نقش موثرى در رشد و تقویت نیروى اندیشه انسان دارد.

الناس معادن کمعادن الذهب والفضه.

انسانها همانند معادن طلا و نقره هستند یعنى هر کدام استعدادى خاص دارند که باید شناسائى واز آن استفاده گردد.

5. آرامش و فراغت
از چیزهائى که به رشد فکرى انسان کمک مى کندایجاد فراغت و داشتن مجال براى اندیشیدن است .انسان باید بهترین ساعات شبانه روز خود را به عمل اندیشیدن و تفکراختصاص دهد و سعى کند تا عمل اندیشیدن براى او بصورت یک عادت در آید و جزء

برنامه هاى روزمره زندگى وى باشد.

ایجاد فراغت براى اندیشیدن از شایسته ترین کارهائى است که هر انسانى باید بدان اهمیت دهد.

على[ ع] مى فرماید :

مااحق الانسان ان تکون له ساعه لایشغله عنها شاغل... 16
چه بجاست که براى انسان ساعتى باشد که مشغول نکنداو را هیچ مشغول کننده اى .

روایات بسیارى وجود دارد که به انسان توصیه مى کند: هر روز ساعتى را به تفکر درباره خود و جهان بپردازد:

رسول خدا مى فرماید:

[على العاقل ان یکون له ثلاثساعات ساعه یناجى فیها ربه عزوجل و ساعه یحاسب فیها نفسه و ساعه 17یتفکر فیما صنع الله عزوجل الیه و ساعه یخلوفیها بحظ نفسه من الحلال].
عزلت و گوشه نشینى گر چه امرى است نکوهیده و ناپسنداز نظراسلام ولى براى اندیشیدن و تفکر مورد ستایش قرار گرفته است . علماى اخلاق گفته اند که فراغت براى عبادت و مناجات خدا و تفکر دراسرار آفرینش امرى پسندیده است که درگیریهاى اجتماعى واشتغالات سرگم کننده انسان رااز تفکر باز مى دارد. توجه به این مساله در محیطهاى علمى و آموزشى ضرورت بیشترى دارد. براى یک معلم و دانشجو داشتن مجال و فراغت براى اندیشیدن از ضرورى ترین اموراست که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار مى گیرد واکثر محیطهاى علمى ما سعى شان براین است که اوقات خالى را پر کنند.اینان فراغت را با بیکارى یکسان گرفته اند و مى خواهند محصل و دانشجو بى کار نباشد لذا بر حجم دروس برنامه ها مى افزایند و براى دانش پژو جال و فراغت براى اندیشیدن نمى دهند. در چنین محیطهائى چه بساافرادى که بااستعداد و حافظه قوى وارد شده پس از مدتى با حافظه اى تنبل و فکرى خسته و معلوماتى انباشته صحنه را ترک مى کنند. در حالى که اگر محیطهاى تحصیلى بشکل صحیح برنامه ریزى شود و بخشى از زمان به اندیشیدن و تفکراختصاص داده شود و براى آن فراغت لازم ایجاد شود بازده چندین برابر خواهد بود و نشاط و شور تحقیق به دانش پژوه خواهد بخشید

على[ ع] مى فرماید:

من اکثرالفکر فیما تعلم اتقن علمه و فهم مالم تکن یفهم . 18
کسى که در آموخته هاى خود بسیار بیندیشد دانش خود رااستوار ساخته و به فهم مطالبى که تابحال بدان نرسیده نائل مى گردد.

ازاین بیان و بیانات دیگر معصومین[ ع] روشن مى گردد که نه تنها داشتن مجال براى اندیشیدن موردارزش است که استمرار و مداومت تفکر در معلومات نیز مورد تاکید قرار گرفته و به فوائد و آثار آن توجه داده شده است واصولااز مداومت در تفکراست که انسان به

روشن بینى و خلاقیت وابتکار نائل مى آید و به مطالبى دست مى یابد که تاکنون برایش کشف نگشته است .

من طالت فکرته حسنت بصیرته 19
هر که مداومت بر تفکر داشته باشد بصیرت نیکو یابد.

6. عوامل معنوى
مقصوداز عوامل معنوى آن مسائلى است که به انسان از آن جهت که ارتباط با خدا و معنویات دارد روشن بینى و رشد فکرى مى دهد. در آیات و روایات براى چیزهائى مانند: تقوى زهد اخلاص تلاوت قرآن و ... تاثیر بسیار در روشن بینى انسان و رشد عقلى و فکرى او قائل شده است . این امور گر چه هر کدام تحلیل فلسفى و منطقى نیز دارند که ما در سدد بیان و چگونگى ایجاد روشن ضمیرى آن نیستیم ولى در هر صورت عاملى است معنوى که از گرایش انسان به معنویات واخلاقیات و ملاکات و ارزشهاى انسانى براى او پیدا شده است .از جمله این امور که ماناگزیر به اشارت از آن مى گذریم بقرار ذیل است :

الف : تاثیر تقوى در رشد فکر
از لحاظ فرهنگ اسلامى این یک اصل مسلمى است که : تقوى و دورى از گناه در بصیرت و روشن بینى و تقویت فکر و عقل انسان موثراست . آیاتى از قرآن مبین این موضوع است از جمله :

ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا 20 .
اگر تقواى خداپیشه سازید خدا بشما فرقان مى بخشد.

تقواى الهى فکرانسان را تقویت مى کند به گونه اى که مى تواند حق را از باطل تشیخص دهد.

در روایاتى که از پیامبر[ص] وائمه[ ع] رسیده براین مطلب نیز تاکید شده است از جمله :

من غرس اشجارالتقى جنى ثمارالهدى. 21
آن کس که درختهاى تقوى را بنشاند میوه هاى هدایت را خواهد چید.

امااز لحاظ منطق علمى و فلسفى که چه رابطه اى بین تقوى و بین روشن بینى موجوداست ؟ چطور ممکن است تقوى که یک فضیلت اخلاقى است و مربوط به طرز عمل انسان است در دستگاه عقل و فکر و قوه قضاوت انسان تاثیر داشته باشد و منشا گردد که انسان به دریافت حکمت نائل آید

مرحوم شهیداستاد مطهرى به طور مفصل تحلیل علمى و فلسفى مساله را بیان کرده است که اجمال مطلب این است : حالات و قواى معنوى انسان بحکم تضاد و تزاحمى که میان بعضى با بعضى دیگراست در یکدیگر تاثیر مى کنند و تقریبا اثر یکدیگر را خنثى مى نمایند واز آن جمله است دشمنى هوا و هوس با عقل

که ما در نوشتار سابق در بحث موانع تفکر به تاثیر منفى هوا و هوس تعصب تکبر و غرور... در فکر و بینش انسان اشاره کردیم .

بنابراین مقصوداز تاثیر تقوى در تقویت عقل و فکر وازدیاد بصیرت و روشن بینى درانسان این است که تقوى دشمنان عقل را در فرد مهار مى کند و مانع تاثیر گرایش هاى غریزى و هوى هوسهاى افراطى در عقل مى شود.

پس نوع تاثیر تقوى این است که جلو دشمن را مى گیرد و راه درست عقل واندیشه انسان را باز مى کند و به وى آزادى مى دهد

ب:شکرنعمت
از جمله عوامل معنوى رشد فکر واندیشه ارج گذارى به نیروى اندیشه انسان است . قدردانى از نیروئى که خداوند به بشرارزانى داشته که اگر انسان به آنچه از فکر واندیشه دارد عمل کند و آن را در جهت رضاى خداوند خالق اندیشه به کار گیرد واز ذکاوت و زیرکى و تعقل خود استفاده صحیح بکند بر بینش و درک انسان افزوده مى شود و به ابتکار و خلاقیت دست مى یابد.این همان اصلى است که اسلام به آن ارشاد کرده و در قرآن کریم بدان تصریح شده است .

لان شکرتم لازیدنکم . 22
این اصلى است که در همه زمینه هاى جارى است .اگرانسان در جهت تفکر صحیح شکر صاحب نعمت نیروى فکر را بجا آورد خداوند نیز بر رشد آن کمک خواهد کرد که این ثمره شکراست چنانکه على[ ع] فرموده است :

ثمره الشکر زیاده النعم. 23
نتیجه شکر زیادى نعمتهااست .

ج :انس با قرآن
از جمله امورى که در رشد فکر موثر دانسته شده و در روایات به آن اشارت رفته است تلاوت قرآن کریم وانس با آن است . در روایت آمده است :

ان ابقى الناس عقولا قراءالقرآن. 24
استوارترین مردم از حیث عقل و تلاوت کنندگان قرآنند.

قرآن کریم بیانى دارد در رابطه ضعف قواى انسان آن هنگامى که پا به سنین پیرى مى گذارد:

و منکم من یردالى ارذل العمر لى لایعلم من بعد علم شیئا 25
کسانى از شما هستند که به پائین ترین مرتبه از عمر خود رسیده تا جائى که دانسته هاى خود رااز دست مى دهد و معلومات خود را فراموش مى کند.

در روایت آمده است که این حالت براى کسانى که قرآن تلاوت مى کنند پیش نمى آید.

من قراالقرآن لم یردالى ارذل العمر. 26

7.اندیشه درموضوعات مفید.
از عوامل بسیار مهم در تقویت و رشد وابتکار فکرى داشتن زمینه و موضوعات مفید

براى اندیشیدن و پرهیز از تفکر درامور بى فایده و یا کم فایده است .اسلام در عین توجه به حریت اندیشه ورى و سلامت آن از آفتها و موانع از تعیین وارشاد به آنچه در خوراندیشیدن است غافل نبوده است و به راهنمائى عقول و افکار دراین زمینه اقدام کرده است . بدان جهت که اینکار در رشد فکرى انسان نقش موثرى داشته و همانند ضرورت جاده براى رهنمود داشتن موضوع تفکر براى انسان متفکر نقش اساسى را بر عهده دارد.انسانى که موضوع و منبعى راهیاب براى به کارگیرى تفکر نداشته و فکرش یکسره بدون قرار گرفتن در مدار درست در جولان است در نهایت بدون نتیجه گیرى از موضوعى به موضوع دیگر روى آورده و جز سر درگمى واز دست دادن توان وانرژى چیزى بدست نخواهد آورد ازاینرو داشتن موضوع براى اندیشیدن و دقت درانتخاب آن نقش بسزائى در رشد فکرى انسان و کمال وجودى او دارد.

با توجه به این مطلب اساسى اسلام به ارشادانسان دراین زمینه پرداخته و دراین راستا موضوعاتى را که تفکر در آن سودبخش بوده و بویژه انسان را به سرچشمه هاى اصلى معرفت و شناخت رهنمود مى گردد پرداخته است تاازاین طریق فکراو راامور بى ارزش برحذر داشته و به سرچشمه هاى حقیقت رهنمود سازد تا بجاى تفکر در منابع کلیدى و اصلى کوره راهها سرگردان نگردد.

بنابراین لازم است اشارتى کنیم به موضوعها و منابع تفکر درم تون اسلامى تا معلوم گردداز دیدگاه اسلام اندیشیدن در چه موضوعاتى مناسب تر واندیشه را بسر منزل مقصود نزدیک تر مى کند. دراین بخش از بحث در فرهنگ اسلامى به دو گونه بیان و پیام بر مى خوریم :

الف : موضوعاتى که اندیشیدن در آنها براى انسان مفید دانسته شده و با بیانات مختلف مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته است .

ب : موضوعاتى که اندیشه و تفکر در آنها را براى انسان مفید ندانسته و عاقبت نافرجام آن را یادآور شده است که ذیلا به نمونه هاى از هر دو قسم اشاره مى کنیم :

تفکرات مفید
اسلام زمینه هاى تدبر و موضوعات تفکر که مى توان در راهیابى و رشد اندیشه انسان موثرافتد و منبى براى شناخت و معرفت او محسوب گردد به انسان معرفى واو را به اندیشه ورى در آنها تشویق کرده است که مهمترین آنها عبارتنداز:

1. طبیعت
در آیات بسیارى از قرآن طبیعت یعنى مجموعه زمین آسمانها حرکت ستارگان خورشید دریاها خشکى ها و ... بعنوان موضوع قابل تامل و مطالعه و سزاوار تحقیق و تدبر و تفکر معرفى شده است . طبیعت و هستى آئینه وجود و نمایشگر قدرت و اسرار خداوندى است

که انسان در راه کشف رموز واسرار هستى باید فکر خود را بکارانداخته و به تسخیر آن بپردازد. هدف قرآن از تحریص انسان بر تفکر در مسائل آفرینش و پدیده هاى خلقت این است که ازاین راه منابع شناخت حسى را دراختیاراو گذارد تا از رهگذراندیشه و تفکر عظمت خالق واراده و مشیت او را دریابد و بر سایر رموز طبیعت و مارواء آن آگاهى پیدا کرده و خود را در صحنه گیتى جزئى ازاین پدیده هاى معجزآساى الهى بداند و مسوولیت خود را در برابر آن احساس کند.

ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و یتفکرون فى خلق السموات والاض. 27
کسانى که درباره طبیعت و آفرینش به تفکر نشسته و درمقابل عظمت خداوند به کرنش برخواسته اند را ستایش کرده واز آنان به عنوان صاحبان لب واندیشه یاد مى کند.

و در آیه دیگراندیشه و نظر در ملکوت آسمانها و زمین و مخلوقات خواسته شده :

اولم ینظروا فى ملکوت السموات والارض و ما خلق الله من شى ء. 28
و در روایات تفکر در ملکوت آسمانها و زمین عبادت مخلصین شمرده شده است :

التفکر فى ملکوت السموات والارض عباده المخلصین. 29

2.انسان
از دیگر منابع تفکر و زمینه هاى اندیشه در قرآن انسان را به مطالعه درباره خویش و فرو رفتن دراسرار خویشتن دعوت مى کند.ابعاد گوناگون وجودانسان و گذشته و آینده اش نیازهایش آفرینش روح و جسم و ... زمینه مناسبى براى جولان فکر و شناخت عمیق و راهیابى انسان است . در آیات بسیارى از خصائص روحى و ویژگیهاى رواین انسان سخن به میان آمده و براى تعدیل و موازنه دراوصاف درونى او و نیل به درجات عایه به رهنمود پرداخته است . قرآن بخشى از منابع تفکر را طبیعت یا آیات آفاتى و بخشس دیگر راانسان و یا آیات انفسى معرفى مى کند: .

سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم. 30
بزودى نشانه هاى خود را در آفاق در طبیعت و در کتاب نفس درانسان به شما نشان خواهیم داد.

مرحوم فیض کاشانى در ذیل آیه[ ذلک الکتاب لایب فیه] روایتى رااز امام صادق نقل مى کند:

الصوره الانسانیه اکبر حجه الله على خلقه و هى الکتاب الذى کتبه الله بیده. 31
صورت و شخصیت انسانى بزرگترین حجت خداونداست بر خلق و کتابى است که خداوند بدست خود آن را نوشته است .

و نیز دراشعارى که منتسب به على[ ع] است چنین آمده :

وانت الکتاب المبین الذى باحرفه یظهرالمضمر و تزعم انک جرم صغیروفیک انطوى العالم الاکبر. 32
اى انسان تو همان کتاب مبین هستى که با خواندن حروف آن اسرار نهان آشکار مى شود و گمان مى کنى که جثه کوچکى بیش نیستى اما جهان بزرگى در تو نهان است .

انسان کتابى است بسیار پرمعنى و پیچیده و خواندن سطوراین کتاب مستلزم تعلق بسیار و کاوش بسى اسراراست .اگر در آیات قرآن درست به دقت بنشینیم به این نتیجه مهم خواهیم رسید که بیش از صدها آیه قرآن درباره توصیف هویت و مختصات وابعاد منفى و مثبت و طرز تفکر در رفتارانسان وارد شده است تااو را به عظمت وجودى خویش متوجه ساخته و به اندیشیدن در خود تشویق و تحریص کند و با نگرش دراین کتاب درونى و نفسانى که حامل اسرار تکوین و آفرینش است به گذشته و آینده و وظائف او به تکفر بنشیند.از معجزات قرآن این است که : در دورانى این اطلاعات و معلومات درباره انسان ارائه داده شده است که بطور جدى مى توان گفت که در جهان آن روز حقیقتى بنام انسان و شناخت و تفکر درباره اش مطرح نبوده واین اسلام بود که با توصیف و تکریم انسان ابعاد وجودى او را گوشزد کرده وانسانها را به تفکر درباره خود دعوت نمود.

3. تاریخ
از مهم ترین موضوعات تفکر براى انسان تفکر واندیشه در تاریخ گذشتگان و سیر و سیاحت در جوامع انسانى است .انسان از راه بررسى و تحقیق در تاریخ گذشته خویش و بدست آورن ازاسرار پیروزیها و شکستهاى آن مى توانداز نتایجى که از این راه کسب مى کند در حرکت اجتماعى خود به منظور رسیدن به موفقیتهاى تاریخى بهره گیرى نماید زیرا گذشته چراغ راه آینده و شکستها و موفقیتهاى آنان مایه عبرت آیندگان است .

از دیدگاه قرآن از منابع مهم تفکر بررسى تاریخ است ازاینرو انسانها را مکررا به سیر و مطالعه در تاریخ گذشته ملتها و وضع کنونى و چگونگى روابط و بررسى خصوصیات آنها دعوت کرده است و سیر و سیاحت در زمین به منظور کندو کاو و شناسائى و عبرت گرفتن نه بقصد تفر و وقت گذرانى و ... سفارش کرده است .

قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الاض فنظروا کیف کان عاقبه المکذبین. 33
پیش از شما مللى بودند و رفتند دراطراف زمین سیر کنید و ببینید آنان که خدا را تکذیب کردند چگونه هلاک شدند.

بخش مهم از قرآن به بیان تاریخ گذشتگان اختصاص یافته است و مسلم است که قرآن یک کتاب تاریخى و داستان سرائى محض نیست که فقط گزارشگر رویدادهاى گذشته

باشد بلکه مقصود خداونداز بیان داستانها و رویدادها شناساندن ابعاد گوناگون انسان و توجه دادن به قوانین و سنتهاى تاریخى واجتماعى است تاازاین رهگذر مردم بتواند روى تجربه و بصیرت بناى زندگى سعادتمند خود رااستوار ساخته و به تکرار تجربه هاى تلخ دیگران روى نیاوردند که تجربه شده را آزمودن خطاست .

فاقصص القصص لعلهم یتفکرون. 34
قصص و جریانات را بازگو شاید بفکر آیند.

در فرهنگ قرآن غرض از بیان داستانهااندیشیدن و پند و عبرت گرفتن از آن است

لقدکان فى قصثهم عبره لاولى الالباب. 35
در قصص و جریانات آنان پیامبران براى صاحبان عقل عبرت است .

خلاصه این که لزوم سیر و سیاحت در سرگذشت جوامع انسانى نه براى تماشاگرى و پر کردن حافظه وانباشتن کاغذها به نام کتاب که اصرار قرآن برشناخت عوامل سقوط تمدنهااجتماعات واصلاح آنهاست .

اگرانسانها در سرگذشت پیشینیان بیندیشند خود آئینه اى خواهد بود عبرت آموز براى حرکت آینده انسان و بر رشد عقل تجربى آنان افزوده خواهد شد.

امام على[ ع] در نهج البلاغه به این واقعیت تصریح مى کند و تاریخ را بعنوان یک موضوع مهم براى تفکر و شناخت تجربى و سرنوشت ساز معرفى مى فرماید:

وحذروا ما نزل بالامم قبلکم من المثلات بسوءالافعال وذمیم الاعمال فتدکروا فى الخیر والشر احوالهم واحذرواان تکونواامثالهم فاذا تفکرثم فى تفاوت حالیهم فالزموا کل امر لزمت العزه به شانهم وزاحت الاعداء له عنهم . ومذت العالفیه فیه علیه وانقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم. 36
هشیار باشید که در دام گرفتاریها و سختیهائى که در نتیجه کردار زشت گریبانگیرامتهاى پیشین شده نیفتید. درباره رویدادهاى نیک و بدتاریخ زندگى آنان بیندیشید و بیدار باشید که مانند آنان نشوید. پس از تامل واندیشه دراختلاف و رویدادهاى زشت و زیباى تاریخ ملتهاى گذشته مواظب باشید که آنچه را موجب عزت و سربلندى و نابودى دشمنان رمز عافیت و سلامتى و عامل رفاه و خوشى و پیونداجتماعى تشخیص داده اید بطور جدى رعایت کنید.

4. سخن وحى
اندیشیدن در سخن وحى در متون اسلامى همواره مورد تاکید بوده است و از کسانى که در کلام الهى تدبر نکرده واز آن غافلانه عبور مى کند نکوهش بعمل آمده است :

افلایتدبرون القرآن على قلوب اقفالها. 37
ارزش دادن به تلاوت همراه با تدبر و تفکر و بیان آداب تلاوت قرآن از مسائل مهمى است که بخش مهمى از روایات ما به آن اختصاص یافته است . قرآن کتاب خداوند و حامل اسرار و معارف خداوندى براى نجات بشریت و کلید همه گمراهیهاست . تاکنون اندیشه وران درسایه تفکرازاین بحر بى کران معارف گوناگون را بدست آورده اند. قرآن بسان دریائى است با ساحلى بى کران که انسانها در کنار آن نشسته و هر کس به اندازه ظرفیت و توانائى خوداز آن بهره مى جوید. پیامبراکرم[ ص] مى فرماید :

اعطوااعینکم حظها من العباده : قالوا و ماحظها من العباده یا رسول الله قال[ : النظرالى المصحف والتفکر فیه الاعتبار عن عجائبنه 38 .
به چشمان بهره شان رااز عبادت بدهید. گفتند یا رسول الله[ ص] بهره چشمان از عبادت چیست ؟ فرمود: نظر کردن به قرآن و تفکر و تدبر در آن و عبرت گرفتن از عجائب آن .

تفکرات زیان آور
برخى از موضوعات است که تفکر واندیشیدن در آنها براى انسان جز اتلاف وقت و یا بازدهى اندک واحیانا بجز ضرر و زیان چیزى را نصیب انسان نمى نماید و در نهایت اندیشه ورى در آنها بازدهى مطلوب را نداشته و مورد بهره مندى درست قرار نخواهد گرفت ازاینرو توجه خاص اسلام به انسان و نیروى عظیم اندیشه وایجاب مى کند که نسبت به این مساله بى توجه نبوده وازانسانها رااز عواقب اندیشیدن دراینگونه موضوعات نیز آگاه سازد تا علاوه بر سالم ماندن این نیرو و هدر نرفتن آن در مسیر صحیح خود بکار گرفته شود و رشد شکوفائى یابد.این مطلب هم نه پاى بند کردن اندیشه که بعدى دیگراز مبارزه با عوامل منفى و تباه گراین نیرو خواهد بود. بر همین اساس در متون اسلامى به مواردى بر مى خوریم که انسان رااز تفکر واندیشه در بعضى از مو ضوعات بر حزر داشته که اهم انها بدین قراراست .

الف : تفکر در نگاه و معاصى از آنجا که فکر مقدمه انجام کاراست و هر کارابتداءاز تفکر شروع مى شود مى شود و بعداز آن نبوت به مرحله عمل مى رسد تفکر در گناه و کارهاى زشت و ناپسند زمینه و مقدمه اى براى انجام آن اعمال و وسیله وسوسه هاى شیطانى خواهد بود ازاینرو براى نیفتادن در گرداب معاصى و مصون ماندن از پى آمدهاى آن قضاوت صحیح اجتناب ازاندیشیدن در معاصى که اصلى ترین مقدمه براى انجام آن است خواهد بود.

حضرت عیسى[ ع] به حواریون فرمود: موسى[ ع] شما راامر کرد که زنا نکنید و من شما را دستور مى دهم که فکر زنا را نیز دراندیشه نپرورانید زیرا کسى که به گناهى خود را حدیث نفس مى کند مثل کسى ماند که در خانه اى آتش افروخته است گر چه آن خانه را

نسوزاند ولى دود آن خانه را تیره و سیاه مى کند. 39

فکر کناه هم روح و روان انسانى را تیره مى سازد. در روایتى دیگر سرانجام تفکر در معاصى را چنین بیان مى کند:

من کثر فکره فى المعاصى دعته الیها. 40
هر کس دراندیشه گناه باشد بسوى آن کشانیده مى شود.

اگر هم به این مرحله نیانجامد سبب پراکندگى و تشویش در فکر خواهد گردید زیرا همانطور که در روایات در باب[ نظر به نامحرم] آمده است :

کم من نظره اورثت حزنا طویلا. 41
چه بسیاراز نگاههاى شهوت آلود که سبب حزن واندوه بى پایان گردد.

و سرانجام انسان رااز تفکر صحیح و راه درست و به کجروى و کج اندیشى و پریشانى خاطر خواهد کشاند.

ب :از دیگر موضوعاتى که تفکر در آنها مورد نکوهش قرار گرفته است اندیشه در لذات و شهوات و تفکر در راه رسیدن به آنهاست . مسلم است که انسان آنگاه به آسایش روانى دست مى یابد که روح و روان او همراه با فطرت و طبیعت دمى به حرت در آید واین ملازم با برنامه هاى منظم و تعالى روح و رسیدگى به جسم اوست و آنگاه که تفکرازاین مسیر منحرف گشته واندیشه او در جهت یکسونگرى و وصول به خواهش هاى نفسانى بکار گرفته شد و تمام همت او بر چگونه رسیدن به خواهشهاى نفسانى قرار گرفت نه تنها به آسایش دنیوى دست نیافته که اندیشه را به بیمارى دچار کرده و سلامت جسم و روان را به مخاطره مى افکند زیرا لذت طلبى و دنیاپرستى همچون آب شورى است که نه تنها به سیرابى تشنه نمى انجامد که بر تشنگى او مى افزاید تا جائى که تمام وجوداو رااز هموم و خواهشها پر ساخته و راه سلامت و عمل به دستورات الهى را براو مى بندد:

من کثره فکره فى اللذات غلبت علیه. 42
هر کس اندیشه اش در لذتها بسیار شود لذتها بر وى غالب گردد.

ج :از موضوعاتى که تفکر در آنها مورد نهى قرار گرفته است بکار بردن اندیشه در چیزهاى بى ارزش و آنچه اثر عملى براى دین و دنیاى انسان ندارد مى باشد. تفکر در آنچه سبب تکامل و بوجود آمدن ارزشها در رفتار و کردار فرد و جامعه گردد عبادت محسوب مى شود ولى گاه شناخت نادرست یا ماجراجوئى درباره مسائلى انسان را بسوى خود مى کشاند که نه تنها تفکر واندیشه ورى در پیرامون آن ارزش دنیوى واخروى نداشته که تفکر و تفحص درباره آنها هدر دادن عمر و سرمایه وجود را سبب گردد .

الفکر فى غیرالحکمه هوس. 43
تفکر جز در حکمت هوس است .

ضیاع العقول فى طلب الفضول. 44
عقلها در سایه افزون طلبى بى جا ضایع مى گردند.

چه بسیارانسانهائى هستند که با خیالات خود زندگى کرده و عمر عزیز خود را در چیزهاى بى ارزش صرف مى کنند و چنین استدلال مى کنند که هر کس به چیزى دلخوش بوده و یااثر علمى دارد.اساتیدى را مى بینیم که مدتها درباره بحثهاى غیرمفید به بحث واستدلال پرداخته و آن را بحث علمى مى شمارند.اینان در معناى علم به اشتباه رفته و ...

داستان اینها ماجراى همان مردى است که به علامه شهرت یافته و خلقى را در پیرامون خود گردآورده بود.

پیامبر گرامى اسلام از علت اشتهاراو جویا شد گفتند: وى در علم انساب عرب و حوادث زمان جاهلیت واشعار عرب تبحر دارد.

پیامبر[ص] فرمود:

ذاک علم لایضر من جهله ولاینفع من علمه. 45
این علمى است که ندانستنش زیانى ندهد و دانستنش سودى نبخشد.

سپس چیزهائى را که دانستن واندیشیدن در آن سودمنداست بیان مى دارد.

مرحوم میرزاى قمى[ ره] در جواب کسى که درباره محى الدین بایزید عطار ملاى رومى امثال آنها ازایشان سوال کرده بود مى فرماید:

[عزیز من انسان فقیر که مانند خر بارکش متحمل بار تکلیف شده که آسمان و زمین کوههااز تحمل آن عاجزاست به غیر آن که دائم سر در زیر داشته باشد و به زمین نگاه کند که به گودالى نیافتند دیگر التفات به جائى دیگر باید نداشته باشد و تمام هم او باید بردن آن بارگران باشد.اگر مقتضاى تکلیف را بدانیم و دورى راه را در نظر بیاوریم و گرانى بار را متذکر شویم هرگز به فکراین و آن نمى افتیم . و هرگزاز جستجوى معایب خود و معالجه امراض باطنیه خود فارغ نمى شویم که به دیگران بپردازیم .این کارهاى بیکاراست]. 46

د: تفکر در ذات خداوند نیز از موضوعاتى است که در روایات مورد نهى قرار گرفته است .

ایاکم والتفکر فى الله فان التفکر فى الله لایزیدالاتیها لان الله تبارک و تعالى لاتدرکه الابصار و لایوصف بمقدار. 47
از تفکر در ذات خداوند دورى گزینید که اندیشه درباره خدا جز حیرت و سرگردانى نتیجه اى ندارد زیرا دیدگان او درک نمى کنند و وجود نامتناهى او تقدیر واندازه گیرى نمى شود.

معلوم است که ممنوعیت تفکر در ذات خداوند یک حکم تعبدى محض را تذکر نمى دهد بلکه ارشاد به عقل انسانى و قدرت شناخت اوست زیرا عقل انسانى که در راه معرفت از دستگاه حواس وادراک کمک مى گیرد نمى تواند بیان کننده ذات اقدس ربوبى باشد واندیشه هاى رسمى و عقل نظرى که بر مبناى شناخت پدیده ها فعالیت مى کنند

درباره ذات حق به نتیجه اى نمى رسند واز نفوذ به پشت پرده واز تحلیل و تبیین آن ذات بى همتا ناتوان است که نامتناهى در ظرف متناهى نگنجد. طبیعى است که تفکر دراین باره نه تنها ره به جائى نبرده که باعث از بین رفتن قوه تفکر و سرگردانى انسان در وادى ضلالت و حیرت خواهد بود.

علاوه براین این گونه مسائل متعالى ذوق خاص و شایستگى ویژه و مواهب الهى را لازم دارد. نه هر فردى لایق و شایسته است که دراین وادى گام بردارد و نه هر فردى صلاح است دراین مباحث اظهار نظر کند.

بنابراین ممکن است این نوع جلوگیرى از تفکر متوجه افراد کم ظرفیت باشد که نه تنهاازاین مسائل نفعى عایدشان نمى گردد بلکه نداشتن استعداد و منطق قدرتمند آنان را دچار شبهات خواهد کرد و سرانجام به از دست رفتن ایمان خالص آنان خواهدانجامید. همانطور که در روایات دیگراز برخى از مباحث و مسائل کلامى و عقلانى براى کسانى که ظرفیت و قدرت درک ن را ندارند نهى شده است . مثل تفکر درباره متشابهات قرآن و یا قضا و قدر این مطلب منافاتى با صدها آیه و روایاتى که درباره تدبر و تعقل درباره مسائل کلامى و یا ماوراء طبیعت وارد شده است ندارد. روشن است که منظوراز بان اینها نه فقط تماشگرى در آثار صنع و یا ظاهر آیتها و نشانه هاس که تعمق و تدبیر درباره آفرینش صفات خداوند و سایر مسائل عقلى براى افراد مستعد بهره هائى را بهمراه خواهد داشت .

اینها برخى از عوامل رشد و خلاق ساز فکر بود که بگونه اى گذرا و فشرده درباره آنها بحث کردیم .البته عوامل دیگرى نیز هست که بررسى مجموع آنها فرصت و موقعیت دیگرى مى طلبد.

تا بدینجا آزادى فکرازابعاد گوناگون مورد بحث و بررسى قرار گرفت و روشن شد که اسلام به آزادى اندیشه اهمیت فراوان داده واز آن در فهم اصول و فروع سود جسته و در جهت آزادى آن از آفات موانع پیامها هشدارها داده و بر رشد و خلاقیت آن تاکید ورزیده است .

نوشتار بعدى ما در زمینه[ آزادى عقیده] و مباحث مربوط به آن خواهد بود.

والسلام

 
پاورقى ها
1. بحارالانوار ج 72.100.
2. غررالحکم .
3. غررالحکم .
4. الحیاه ج 1.165.
5. غررالحکم .
6. غررالحکم .
7. غررالحکم .
8. الحیاه ج 1.171.
9. بحارالانوار ج 1.60.
10.تاریخ آموزش دراسلام .250 بنقل از معجم الادباء ج 6.309.
11. غررالحکم .
12. غررالحکم .
13. قانون ج 1.27.
14. تاریخ آموزش دراسلام .239.
15. لغتنامه دهخدا ج .20.64.
16. غررالحکم .
17. بحارالانوار ج 68.323.
18. غررالحکم .
19. همان مدرک .
20. سوره انفال .29.
21. غررالحکم .
22. سوره ابراهیم /07
23. غررالحکم .
24. درالمنثور ج 4.124.
25. سوره حج /04
26. درالمنثور ج 4.124.
27. سوره اعراف .191.
28. سوره اعراف .185.
29. غررالحکم .
30. سوره فصلت .52.
31. تفسیر صافى ج 1.58.
32. همان مدرک .
34. سوره آل عرمان .137.
35. سوره یوسف .111.
36. نهج البلاغه خطبه .234.
37. سوره محمد ظ24.
38. محجه البیضاء ج 8.195
39. بحارالانوار ج 14.321.
40. غررالحکم .
41. سفینه البحار.
42. غررالحکم .
43. همان مدرک .
44. همان مدرک .
45. اصول کافى ج 1 باب صفه العلم و فضله و فضل العلماء
46. قم نامه .236.
47. توحید صدوق .457.
--------------------------------------------------------------------------------
در حوزه هاى علمیه هستندافرادى که علیه انقلاب واسلام ناب محمدى فعالیت دارند.امروز عده اى با ژست مقدس مابى چنان تیشه به ریشه دین وانقلاب و نظام میزنند که گوئى وظیفه اى غیرازاین ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست . طلاب عزیز لحظه اى از فکراین مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند.اینها مروج اسلام آمریکائیند و دشمن رسول الله . آیا در مقابل این افعى ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
1367/12/04
یقینا روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى وافتراء بى دینى را تنهااغیار به روحانیت زده است هرگز. ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته بمراتب کارى تر ازاغیار بوده و هست . در شروع مبارزات اسلامى اگر میخواستى بگوئى شاه خائن است بلافاصله جواب مى شنیدى که شاه شیعه است . عده اى مقدس نماى وا پس گرا همه چیز را حرام مى دنستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان ازاین دسته متحجر خورده است هرگزاز فشارها و سختى هاى دیگران نخورده است .
1367/12/04