دستورالعملى از : فقه اعظم ، شهید اول

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


                                   

وصیت نویسى سنتى دیرپاست که آموزگار و پدید آورنده آن پیامبران الهى بوده اند.

پیامبران بزرگان دین صاحبان نفس ذکیه عارفان واصل و فقیهان نفس کشته تجربیات گرانمایه سلوک خود را که حاصل یک عمر آزمون و تجربه آنها بوده است در قالب وصیت نامه به نسلهاى ره جوى تاریخ بشرى هدیه کردند.

دست آور پیروى ازاین سنت حسنه صدها وصیت نامه و دستورالعملى است که در لابلاى کتابها و کتابخانه ها به یادگار مانده است .

این وصیت نامه ها در مجموعه معارف اخلاقى اسلام بسان آب حیاتبخشى است که با جریان خویش در بستر تاریخ و سرایان آن درافکار وارواح بشرى طالبان کمال و راهیان قرب و وصال را تا نفخ صور حیات و بالندگى خواهد بخشید.

وجیزه اى که فرا دید شما قرار خواهد گرفت عطیه اى است الهى براى سالکان راه کمال از فقیهى نفس کشته و راه یافته . عالمى که هم عنوان مطلق شهید را در تاریخ فقه ویژه خود ساخته و هم با نثار خون خود حقانیت اسلام علوى را بر تارک تاریخ رقم زده است .

محمد بن حامد بن احمد بسال 734 ( ه.ق ) در جزین یکى از روستاهاى جبل عامل دیده به جهان گشود. خانواده وى اهل دانش و تقوا بود. مبادى علوم ادبى و فقه را در آن سامان فرا گرفت . 2

شیخ شهید براى افزودن دانش دیگران بر علوم خود و دست یابى به علوم زمانه خویش به مراکز علمى دور و نزدیک آن دوران سفر کرد.

وى با تلاش علمى و تحصیلى پى گیر و

خستگى ناپذیر کرانه اى علوم آن زمان را پیمود و با رشد دادن اندیشه و عروج روح خود زبانزد خاص و عام و یگانه دوران خود شد.

در حوزه کوشش هاى علمى وى همین بس که : آنى از عمرایشان از فراگیرى دانش تهى نبود. دراین راستا نه تنها به قله دانش حوزه هاى شیعه آن روز پاى نهاد بلکه قلل افکار و علوم موجود در حوزه هاى اهل سنت را نیز پشت سر نهاد.

دراجازه اى که به این خازن داده است آمده :

از تالیفات به عالمان اهل سنت و روایات آنان از کتب چهل شیخ از دانشمندان استادن و محدثان آنان در مکه مدینه بغداد مصر دمشق بیت المقدس و مقام ابراهیم خلیل روایت مى کنم صحیح بخارى رااز جماعت کثیرى روایت کرده ام که آنان سند روایت را به بخارى رسانده اند. همچنین صحیح مسلم مسندابوداود جامع ترمذى مسنداحمد موطا مالک مسند دارقطنى مسندابن ماچه المستدرک حاکم و غیره را روایت کرده ام 3

در نکته سنجى دقت و تیز فکرى وى همین بس که با آنهمه ممارست تسلط و تبحرى که بر فقه اهل سنت داشت هیچگونه نشانه و تاثیرى از آن فرهنگ در کتابهاى ایشان دیده نمى شود.

جان مایه فکر و ساختاراندیشه وى را قرآن و سنت اهل بیت( ع) تشکیل مى داد. نوشته ها و نظریات ایشان تبلور فرهنگ تشیع و معارف علوى است بگونه اى که خود فرمود:[ من به بیش از هزار طریق ازامام[ ع] حدیث کرده ام] 4 .

شرح ابعاد علمى گونه گونى دانشها ژرفائى اندیشه آن بزرگوار در این کوتاه سخن نشاید ازاین روى تنها به نقل نوشته رجالى بزرگ تراجم نویس نکته سنج میرزا محمدباقر موسوى خوانسارى اکتفا مى کنیم :

همه علماء به بصیرت کامل اطلاع واستادى و برازندگى وى در فقه و قواعد احکام معترفند.

آن بزرگوار بگونه شیخ صدوق بود در نقل احادیث اهل بین عصمت[ ع] همانند شیخ مفید سیدمرتضى بود دراصول عقاید و محکوم کردنداهل جدل و دشمنان همتراز شیخ طوسى بود در گسترده اطلاعات فنون گوناگون دیدن اساتید و پرورش شاگردان عالى مقام همسان محمد بن ادریس حلى بود در تنقیح مرام و تیزفکرى در نقض وابرام همسنگ خواجه نصیرطوسى بود در حل مشکلات علمى مردم بسان نجم الائمه سید رضى بود در تسلط بر حو و صرف و کاربرد آن دراستنباط احکام مانند محقق خوانسارى بود و در تیز ذهنى استوارى فکر و بهره ورى صحیح و بجااز قواعد علوم. 5

سفرهاى علمى شهید و خستگى ناپذیر وى دراین راه گر چه آشنائى با علوم گوناگون آن روزگاررا بهمراه داشت ولى روح آن را ترویج معارف آزادیبخش و ستم ستیز تشیع تشکیل مى داد ازاین روى شهید هر جا پا نهاد از طلاب آزاده فقهیان وارسته ساخت که پس از وى مشعل فرا راه حوزه هاى علومى دینى و راهبرى براى مردم راه جو گشتند. شهید با آن که در دوران خفقان و سیاهى مى زیست مشعلدار هدایت مردم بود.

دراین راستا سخت ترین مشکلات را بجان

پذیرا شد. آن بزرگوار در آن عصر ظلمانى خویشتن را مسوول مى داند که با پیام آسمانى اسلام دلهاى تاریک را منور سازد جانهاى راکد را بالنده کند وارواح افسرده و بى فروغ را حیات و فروع بخشد.

این مسوولیت شناسى است که شیخ شهید با تمام عشق زندگى پر دغدغه و پر مخاطره در دیار غربت : دمشق بیت المقدس مصدر مکه مدینه بغداد و ... بر مى گزیند امااز دعوت حاکم خراسان و زندگى بى دغدغه و آرام سرباز مى زند.

شیخ شهید فقیهى جامعه دیده مردم شناس و آگاه به زمانه بود تلاشهاى علمى مانع حضور آن بزرگوار در عرصه سیاست واجتماع نبود. مفاومت آن شهید بزرگوار در برابرامواج سهمگین سیاست مخالف ستودنى است . بااین که بارهاى باراز جانب قاضى القضات ها و شیوخ تکفیر و تفسیق شد واز جانب عوام جاهل و حاکمان زمان اذیت و آزار دید ولى تزلزلى دراراده اش پدیدار نشد و لحظه اى از تلاش حرکت آفرین و آگاهى بخشش باز نایستاد. حق گوئى صلالت منطق و صراحت کلام آن شهید عزیز مخالفان راه وى را به تنگ آورد لذا زبان حق گوى آن بزرگوار را در پنجاه و دومین بهار زندگیش خاموش کردند 6 .این حرکت ضدانسانى درست است که جامعه اسلامى رااز فروغ وجود آن عالم فرزانه محروم ساخت اما مشعل اندیشه این شهید بزرگ هر روز درخشنده تر شد.

افکار زلال واندیشه الهى وى بوسیله شاگردان اندیشه گر آن شیهد بزرگ در جاى سرزمین اسلامى مطرح شد و در مدتى کوتاه نام و آوازه وى بر همه عنوان داران پوشالى و باطل فزونى یافت .

شهیداول در بعد اخلاقى از مقام والائى برخوردار بود.ایشان علم و عقل تلاش و دقت هیبت و زهد را بهم آمیخته بود. ممارست علمى و عملى با قرآن و حدیث جان و روان وى راالهى کرده و به روح آن بزرگوار نزهت و بالندگى بخشیده بود.

شیهد بزرگوار همانگونه که نتایج تلاشهاى فقهى خود را در کتاب [لعمه] بگونه اى موجز و رسایى ریخت و به حوزه هاى علمیه عرضه کرد انوار تجلى یافته در روح بزرگش را که محصول شب زنده داریها مراقبت ها و ریاضت ها بوده با قلب استوار در بیست و چهار ماده واصل به عاشقان سلوک و طالبان کمال هدیه کرده است .

آن مرد بزرگ دراین[ دستورالعمل] به طالبان علم مى آموزد که : جان [فقه الاحکام] به رهائى از[ قیدالاهواء]ست بر طالب علم است که همدوش و همراه یادگیرى و یاد دهى فقه سازندگى و پالایش روح را دنبال کند.

طلبه و فقیهى که اوامر و نواهى در جان او پا نگیرد و ببار ننشیند همانند بیدى باشد سر به هوا و در بنداهواء.اعتباریات وقتى که ریشه در حقایق نگیرد و صورت عمل پیدا نکند دشمن جان انسان باشند [رب عالم قد قتل جهله]

علمى که با تربیت نفس همراه نشود بوته اى را ماند که در زمین ریشه نگرفته است نرم بادى او را به لرزش وا مى دارد گاهى به راست و گاهى به چپ هر سوئى و هر جائى شود.[ مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت فمالها من قرار].

نه محقق بود نه دانشمندچهارپائى براو کتابى چندعلم چندانکه بیشتر خوانى چون عمل در تو نیسن نادانى
شیخ شیهد جان خویش را با[ ذیت حق] روشن ساخت و با بهره گیرى از مشکلات ولایت آل رسول[ ص] چراغى فرا راه عارفان و راهیان راه کمال شد.

ایشان باانجام فرایض و مراقبت از نوافل و بلکه ترک مباحات مقام قرب نوافل و فرائض را پشت سر نهاد و روح و چشم خود را در آتش عشق الهى و دفاع از حق سوخت .اینک گوش دل را به فرازهاى نورانى و جانفزاى وصیت شهید والامقام مى سپاریم واز روح بزرگ وى توفیق عمل به مواعظ و نصایح آن بزرگوار را طلب مى کنیم .

بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتى که پیش روى شماست از بنده ضعیف و ناتوان نویسنده این حروف محمد فرزند مکى است . خداى او را همچون نصوح توبه پذیرد واز اشتباهها و لغزشهاى او چشم پوشد.

مخاطب آن مخاطب آن برادران و دوستان الهى مى بشاند آنان که براى خدا و در راه خدا بااو دوست شده اند.

نخست نفس خود را مخاطب قرار مى دهد سپس آنان را.

این[ وصیت نامه] در بر دارنده مطالب و معارف بلندى است .

1. تقواى الهى را فرا دید خود قرار دهد و بر همه حرکات و سکنات خویش حاکم سازد 7 . مدام در مراقبه بوده واز خدا خوف و خشیت کند. در خلوت و پنهانى ازاو شرم کرده به آنچه خوشاینداو نیست آلوده نگردد.

2. در همه احوال خدا را فرا یاد دارد و در بیشتراوقات با زبان ذکراو گوید 8 .

3. بر خدا توکل کرده کارها را به او واگذارد و در گرفتاریها و سختیهااو پناه برد 9 .

4. موازین واحکام دین را فرادید خویش نهاده مواظب باشد سر موئى از آن خارج نشود زیرا خروج از فرامین شریعت گمراهى و ضلالت را در پى آرد.

5. نوافل و مستحبات را براساس تلاش و توان فراغت و سلامتى زیاد کند بویژه نمازهاى متسحب را چون نماز بهترین عمل است . کارى پس از شناخت خدا و تحصیل معارف الهیه همانند نمازانسان را به خدا نزدیک نمى کند. در میان نمازهاى متحبى درانجام نماز شب مراقبت ویژه کند.

6. زبان رااز گناهانى همچون : پرت و پلاگوئى غیبت سخن چنین بیهوده گوئى نگاه دارد.از شنیدن لغو و هر آنچه بهره دینى یا دنیایى ندارد بپرهیزد واعضاء جوارح رااز آنچه ناخوشایند پروردگاراست بدور دارد.

7. زهد را روح زندگى اش کند به آنچه به او مى رسد بسنده کند روزى از حلال خورد تا مى تواند بى نیازى از مردم را پیشه خود سازد زیرا خواهش از مردم خوارى و ذلت این دنیا را در پى دارد.

8. یاد مرگ را نصب العین خویش کند براى رسید آن در همه حال آماده باشد. براى این که یاد مرگ [ فرادید]او گردد روزى بیست مرتبه یاد مرگ کند. 10

9. هر صبح و شام گذشته خود را محاسبه کند اگر رفتار نیک داشته است براو بیفزاید چنانچه بدى ازاو سر زده است ازاو باز گردد و جبران کند.

10. با قلب و زبان دائم دراستغفار بوده طلب بخشش کند. شکل آن استغفار چنین است :
اللهم اغفرلى فانى استغفرک واتوب .
در وصیت لقمان به فرزندش آمده است : بسیار بگوید : [اللهم اغفرلى] زیرا خداوند در شبانه روزاوقاتى قرار داده است که در آن وقت ها حاجات بندگان را رد نمى کند.

11.امر بمعروف و نهى از منکر را با شرایطى که در شرع مطهر آمده است به اندازه توان و نیرو انجام دهد.

12. برادران دینى را یار و کمک باشد به اندازه افتادگى و نیاز آنان حاجتشان را برآورد.اولاد[ ع] و فاطمه[ س] را خدمت واحترامى ویژه کند.

13. قوانین و دستورات الهى را بزرگ شمارد. علماء دین را گرامى دارد. صاحبان تقوا از مومنین را احترام کند.

14. بداده خدا راى باشد. چیزى را که نمى داند خیراو در آن است یا نه طلب نکند. در همه احوال خدا را سپاسگزار باشد.

15. بهنگام پیکار و روى در رویى با مشکلات مقاومت ورزد زیرا صبر راس همه اموراست 11 .

16. براى تعجیل فرج و ظهورامام زمان[ عج] دائم دعا کند زیرااین عمل در شریعت اسلام ازاهمیت والایى برخورداراست .

17.اشتغال دائم به درس و بحث و ممارست با علوم را از راه تدریس آموزش مطالعه قرائت و فراگیرى دانش پیشه خود سازد. دراین راه از سرزنش هیچکس بیم به دل راه ندهد.

19. در همه کارهااخلاص داشته باشد و کارها را فقط براى خوشنودى

خداانجام دهد زیرا فقط کارهاى خالص و بى پیرایه را خدا مى پذیرد. ریا در عبادت - پناه مى بریم از آن بخدا - شرک شمرده مى شود 12 .

20. پیوند وارتباط با خویشاوندان اگر بگونه اى فراخ نتواند به دیدار آنان برود با عرض سلامى آنان را خوشنود سازد.

21. به زیارت برادران دینى رود. با آنان درامور دین و آخرت گفتگو داشته باشد. 13

22. زیاد به دنبال مباحات و رخصت ها نرود. در زندگى خود گشادگراى نباشد. در تکالیف دینى برخود سخت نگیرد بلکه روش و مشى میانه و استوارى را در پیش گیرد.

23. با مردم در خورد فهم آنان سخن گوید واز مطالبى که هضم آنها برایشان مشکل است بپرهیزد.

خلق و خوى خوب داشتن خشم را فرو خوردن با مردم فروتنى نمودن از خدا سامان خلق را خواستن و کارهاى آنان را سامان دادن را پیشه خود سازد.

24. بدون بهره دینى یا دنیایى لحظه اى از عمر خود را سپرى نکند. در همه این کارها معیار تقوا و مراقبت پیوسته و دائم است .

سلام بر همه آنان که این دستور را پى گیرند. سپاس ویژه خداونداست . درود پیاپى خدا بر پیامبراسلام و آل بزرگوار وى باد.

 
پاورقى ها
1. روضات الجنات میرزا محمدباقر خوانسارى ج /03/7
2.لمعه ترجمه ج 1.پانزده .
3. اعیان الشیعه .
4.لولوالبحرین فى الاجازات و تراجم الرجال الحدیث محدث بحرانى پاورقى .143.
5و6. [روضات الجنات] ج /04/7
7. تقوا مقام بسیار والائى است . در مکاتب الهى نخستین سفارش خدا به سفیران خود واولین توصیه پیامبران به اوصیاء خویش مى باشد. بزرگان ما نیزاین سیره را پیروى کرده وصایاى خویش را مزین به این سفارش بلند کرده ند[ سوره نساء] 131.[ میزان الحکمه] ج 10.620.
تقوا به معناى خدامدارى است فرمان خدا را چنگ زدن واز ناخوشنودیهاى او دورى گزیدن است .امام صادق[ ع] در پاسخ از تفسیر تقوا فرمود :[ ان لایفقدک الله حیث امرک ولایراک حیث نهاک] [سفینه البحار] ج[ 628.2 بحارالانوار] [ 285.70 میزان الحکمه] ج 10.646.
8. یاد خدا لقلقه زبان نیست بیدارى دل است پاسدارى جان است از هجوم معاصى و گناهان مولى الموحدین فرمود :ذکرالله مطرده الشیطان .[ میزان الحکمه] ج 3.420.
9. روشن است که مومن با دقت و درایت در کار تدبیر مى کند و نتایج کار و آنچه را خود بدان دست نیافته است به خداى بصیر و محیط على الاطلاق وا مى نهد. خدا هم در سختیهااو را یارى کند و بر دشواریها سیطره دهد. مولى على[ ع] فرمود : من توکل على الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب .[ میزان الحکمه] ج 10.582.
10.از پیامبر(ص) پرسش شد: آیا کسى با شهیدان محشور مى شود؟ حضرت فرمود: نعم من یذکرالموت فى الیون واللیله عشرین مره.
کسى مى تواند در کشاکش دهر صبور باشد که خاستگاه و سرانجام وقایع را شناخته و پاداش این مقاومت را با چشم دل دیده باشد. چنانچه مولاى على[ ع] فرمود :ایصبر على مرالحق الا من ایقن بحلاوه عاقبته [ الحیاة] ج 1.94.
12.اخلاص مرز میان انسان و حیوان است . آن که براى خدا عمل نکند خود را مصرف فروتراز خود کرده است زیرا بشر منهاى ایمان حیوان است .این مضمون بر گرفته از شمارى از آیات و روایات است که به یک مورداشاره مى کنیم: لابد للعبد منخالص النیه فى کل حرکه و سکون لانه اذا لم یکن هذاالمعنى یکون غفلا والغافلون قد و ضفهم الله تعالى فقال: [ اولئک کالانعام بل هم اضل] و قال اولئک هم الغافلون .[ میزان الحکمه] ج 3.57.11.
13.ارتباط مومنین با همدیگر و رفت و آمد خانوادگى جهت دار بعنوان یک اصل در بینش تشیع مطرح است زیرااین دیدارها و ارتباطها قلبها را محکم و دانش ها را بالنده عقل را تکامل و گرفتاریها را آسان میکند. حضرت عبدالعظیم حسنى ازامام جواد[ع] چنین روایت میکند :ملاقاه الاخوان یسره و تلقیح للعقل وان کان نزرا قلیلا.
الحیاة ج