فرهنگ محمدى نگاهى به منشور دوم انقلاب

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


بسم الله الرحمن الرحیم
فرهنگ محمدى
سرمقاله
اى موذن معبد عشق

دلیل قافله مجد

معمار آیین خودى و مدعى صادق کرامت .

تو بیت بلند قصیده آزادى هستى و سند حیات دین .

امام کاروان بزرگى هستى و قافله سالار شرافت .

فریاد مقدس قرنى غرورارجمند عصرى دم مسیحایى روزگارى .

صلایت صاعقه نوراست که بر جان دیجور تاریکى فتاده و خشمت کینه انباشته مظلومیت قرون که خواب رااز چشم نگهبانان شب ستانده .

ناى تو نواى زندگى تقریر مى کند و قلمت حکایت شیرین عزت مغصوب .

در دیده ات امید آشیان کرده مجد دیرین جان گرفته و آرزو بگل نشسته است .

سینه تو ژرفنراز دریاست فراختراز صحرا و ستبرتراز کوه

قلب تو مفسر سوزاست و مبین پاکى و شارح صادق سلم .

سخن تو سیل آبى است بر آشیان شغالان آتشى است بر دامن سیه بانان طوفانى است بر دریاى صیادان و رگبارى بر بنیاد ستم سالاران .

 در کلام توامید جوانه مى زند یاس به سوک مى نشیند حرکت حیات مى گیرد و آرزو بال و پر مى گشاید.

در بیان تو چه نجویم ؟ تو سرود زندگى را بتمامى سروده اى مرگ را به مسلخ برده اى و حیات را تفسیر کرده اى .

کلام تو نقب به بى نهایت است که از بى نهایت کدام را گزیدن خلاف عدالت نیست ؟

دراین مقال چه تقریر کنیم که فانوس بدستیم و به سراغ آفتاب مى رویم . بر ما ببخش که به دریاى در چشم فروهشته بر مى گزینیم واز باران کلامت بوسع جانمان بهره مى بریم . 1

... و با تواى قارى عزیزاین سخن بتذکار بگوئیم که دراین مقال سخن از بند بند آن ترجیع بند فرهنگ محمدى - پیام اخیرامام - نیست که این نه در وسع راقم است و نه در عرصه ضمیق مرقوم !

تنها برآئیم که بگوئیم آن پیر روشن ضمیر بر وراى آینه مکدراین قوم بر چه مجد منسى دیده دوخته و در فراروى این قافله رحیل بگوش چه بهشت برینى مقدر مى بیند و براى بازیابى آن شکوه از یاد رفته و آن بهشت برین مقدر- خضر راه چه زاد و توشه اى توصیه مى کند.

الف : که بودیم ؟
ما شکوه خیره کننده داشتیم . قدرت قاهر جهان بودیم و قلم تقدیر در دستان ما جا خوش کرده بود. سیاست جهان به نسق ما مى چرخید و حکم ما فیصل قضایا بود.امام امت براین مجداز دست رفته تذکار مى دهند و یاد آن را در خاطره ها زنده مى کنند.

این خاطره باید در جانمان حیات دوباره بگیرد. خاطره روزگارى که بر پهن دشت جهان اسلام داغ آرزوى غروب را بر دل آفتاب نهاده بودیم و آواى فرزند کعبه طنین بى پایان بر جهان فکنده بود.

صداى محمد[ص] که شاید باغاز جزاو کسى از فراخناى پژواک آن آگاهى روشنى نداشت عالمیگر شده مرزها را در نور دیده دیوارهاى لند جهان را در هم ریخته و حق مظلومان را بتیغ عدالت ازائمه کفر ستانده بود.

در آن روزگار ما بودیم و قدرت بى منازع جهان از هیچ آغاز کردیم و بر همه دست یافتیم . خادم معبد سلم بودیم و سایه رحمت .

از کجا آغاز کردیم و تا کجا و با چه شتابى رفتیم از زبان تاریخ بشنویم :

ظهور دیانت اسلام در قرن هفتم میلادى با نیروى سیاسى و نظامى هم غیر مترقبه بود و هم با سرعت واستقامت .

بین تولد حضرت رسول اکرم[ ص] در مکه مقارن 570 میلادى تا وفات او در مدینه یعنى یثرب مقارن 632 میلادى دو نیروى بزرگ در خاور نزدیک وجود داشت : یکى روم شرقى و دیگرى ایران ساسانى ...الهاماتى که به آن حضرت نازل شد و بعدها در کتابى که آن را قرآن مى نامند جمع آورى گردید تنى چند را شیفته و مجذوب وى ساخت . و چون آن حضرت و یارانش با مخالفت قریش که تولیت بتخانه مکه را داشتند روبرو گردیدند در سال 622 میلادى از آنجا بمدینه هجرت کردند و بعدهااین هجرت مبدا تاریخ اسلام قرار گرفت . آن حضرت در مدینه اهالى را هواخواه خود یافت . و نیروى تازه اى پیدا کرد. و بر آن شهر که مسلط شد به تسخیر مکه همت گماشت . و به اندک زمانى سراسر عربستان را مطیع خود ساخت . خلیفه یعنى جانشین او فتوحات را دنبال نمود تاجائى که ساسانیان برافتادند و دولت روم شرقى از شام مصر و آفریقاى شمالى بیرون رانده شد واعراب بساحل اقیانوس اطلس و حدود قفقاز و رود جیحون و شط سند رسیدند و با مقاومت سختى روبرو نگردیدند... یورش هاى پى در پى مسلمانان بمدیترانه و آسیاى صغیر و ماوراءلنهر و افغانستان دامنه فتوحات آنان را وسعت داد. 2

آن روزها نه تنها عنان حکومت واقتدار در دست ما مسلمانان بود که مشعل تمدن و فرهنگ را نیز ما برافراشته داشتیم . مهبط علم بودیم و معدن دانش . صیت دانش دوستیمان شیفته گان دانش رااز هر سو بسویمان مى کشید واسلام و علم دو واژه درهم تنیده شده بودند.

قرن دوم هجرى وقتى پایان یافت که حکومت مقتدر عباسیان ... دوره سعادت و شکوه و جلال خود را مى گذراند. دراین دوره فرهنگ مغرب زمین که بر پایه علوم و فلسفه یونانى پایه گذارده شده بود جاى خود را بین مسلمانان باز کرد و میدانى فراختر و آزادترازامپراطورى قسطنطنیه که رقیب اسلام بود براى علم و فلسفه یونانى پیدا شد. ترجمه کتابهاى یونانى و پهلوى و سانسکریت ضمیمه گردید بکتابهائى که مولفان با شخصیت اسلامى در علم انساب و حدیث فقه حنفى و مالکى نحو نجوم طب و شیمى تالیف مى کردند و راه را براى ترقیات علمى آینده هموار مى ساختند. 3

تا دورانى که اختلافات داخلى اوج نگرفته و قبایل وحشى از شرق و غرب به حوزه اسلام هجوم نیاورده بودنداین اقتدار باقى بود.امااز آغاز قرن سوم هجرى نو بار تشتت و فراز و نشیب ذائقه جهان اسلام را تلخ ساخت و صعود و سقوط بتناوب سرنوشت مسلمانان
 
گشت . حمله مغول جاى پاى اساسى در حوزه اقتداراسلام گذاشت که هنوز هم باقى است .از پس این حادثه تا مدتها جهان اسلام در تحیر و تفرق فرو رفته بود. عثمانیان به خلافت اسلامى رونقى دادند.اما در همین دوره با پاى گرفتن اخلافى نامیمون و شوم جهان اسلام به دو نیم گرفتار آمد .

این دو پاره در آغاز قرن دهم چهار پاره شد و بمرور بدوران تسلسل تجزیه و تفرقه قدم نهاد.

[قبل از 906 شکاف بزرگى بموازات رودخانه فرات عالم اسلامى را دو قسمت کرده بود. سرزمینهاى جنوبى و غربى اعراب و بربرها تعلق داشت و آنچه که در شمال و مشرق بوداز آن ترکها وایرانیان بود.از سال 906 به بعد دنیاى اسلام چهار قسمت شد: مراکش بربرنشین امپراطورى عثمانى ایران و مشرق . وارتباط ما بین قسمتها بى اندازه نقصان یافت]. 4

اواسط قرن دوازدهم دوران تجزیه آغاز شد. در قرن سیزدهم تجزیه کامل گشت و جهان اسلام بدست اروپائیان تقسیم شده از نیمه دوم این قرن حکومتهاى منطقه در راستاى تداوم تفرقه بدست اروپائیان بوجود آمد و سرنوشت کنونى را بر جهان اسلام حاکم کرد.

ب : چه هستیم ؟
ترسیم سیماى کنونى عالم اسلام دردآلوداست و خفت زا. آن همه شکوه رخت بر بسته و عالم اسلامى را با چهار بلاى استخوان سوز دست بگریبان ساخته است .این چهار آفت ازاین قراراست :

1. ذلت حاکمان
ذلت و ذلت پذیرى منفورترین واژه در مکتب اسلام است . رهبران اسلام و کتاب مبین از روز آغازین بر اشمئزاز آن تاکید مى ورزیدند و مسلمانان رااز آن بر حذر مى داشتند. براسلام و مسلمانان جز غزت را روا نمى شمردند و وراى این واژه رااذن رسوخ به عالم اسلام نمى دادند. قرآن کریم تصریح دارد:

[ولله العزه و لرسوله وللمومنین] 5 ... . عزت از آن خدا رسول وى و مومنان است .

و به بیان دیگر:

[و جعل کلمه الذین کفرواالسفلى و کلمه الله هى العلیا]. 6 خداى کلمه کافران را فرو و
 
کلمه خدایى فرا نهاد.

و با ذکر شرط وشروط و لوازامر دراین دو آیه :

[ولاتهنوا و لاتحزنوا وانتم الاعلون ان کنتم مومنین]. 7
سستى نورزید و غم مگیرید شما برترین هستیداگر مومن باشید.

[فلاتهنوا و تدعواالى السلم وانتم الاعلون والله معکم]. 8
سستى نورزید و آشتى مجوئید در حالیکه شما برترید و خدا با شماست .

سران کشورهاى اسلامى ازاین همه تصریحات قرآنى هیچ نیاموختند و ذلت و دنائت خود را تا بدان پایه رسانده اند که بى رخصت ائمه کفر آب از گلویشان پایین نمى رود. تو گویى در تبارنامه این قوم هیچ نشانى از شرافت نیست . بساز دشمن مى رقصند و پاس طعمه لاشخوران مى کنند. کدخداى روستایند و طرار را به خلوت دیده اند. زمام قافله بدست گرفته اند با دزدان عقداخوت بسته اند.امام امت ازاین آفت دردمندانه یاد مى کند:

[...کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بى درد کشورهاى اسلامى حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد. پیامبر اسلام نیازى به مساجداشرافى و مناره هاى تزئیناتى ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متاسفانه با سیاستهاى غلط حاکمان دست نشانده بخاک مذلت نشسته اند... مسلمانان نمى داننداین درد را بکجا ببرند که آل سعود و خادم الحرمین به اسرائیل اطمینان مى دهد که مااسلحه خودمان را علیه شما بکار نمى بریم و براى اثبات حرف خود باایران قطع رابطه مى کنند. واقعا چقدر باید رابطه سران کشورهاى اسلامى به صهیونیستها گرم و صمیمى شود تا در کنفرانس سران کشورهاى اسلامى مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود.اگراینها یک جو غیرت و حمیت اسلامى و عربى داشتند حاضر به چنین معامله کثیف سیاسى و خودفروشى و وطن فروشى نمى شدند. آیااین حرکات براى جهان اسلام شرم آور نیست و تماشاچى شدن گناه و جرم نمى باشد؟ آیااز مسلمانان کسى نیست تا بپا خیزد واین همه ننگ و عار را تحمل نکند؟].

2.اسارت مردم
زنجیراسارت با دستان پر توان رسول الله[ ص] از گرده مسلمانان فرو افتاده بود و مومنان در فضاى پر طراوات آزادى جهانى از رستگارى و فلاح را آفریده بودند. قرآن کریم از آن فروپاشى کاخ اسارت و حیات یابى حریت چنین حکایت مى کند:

[ الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التواره والانجیل یامرهم بالمعروف و ینههم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى انت علیهم آمنوا به و عزروه نصروه واتبعوالنورالذى انزل مع اولئک هم المفلحون]. 9 کسانى که پیروى مى کنند پیامبر فرستاده نادبیر ( امى ) که در تورات وانجیل نوشته شده و آنان را به درستى و نیکویى امر و از نادرستى و بدى نهى مى کند. پاکیها را براى آنان روا و ناپاکى ها را بر آنان ناروا کرده است . و بارهاى گران رااز آنان فرو مى نهد و غلهاى سنگین بر آنان را بر مى دارد. پس کسانى که او را برزگ دارند و یارى کنند واز نورى که بااو فرو آمده پیروى کنند آنان رستگارانند.

آن آزادى به اراده دشمن و خیانت دوست در هم ریخت واسارت سرنوشت مسلمانان گشت .اسارتى سخت و جانکاه آنسان که ماذون نیستیم سوز شلاق را با مرهم آه و نال تسکین دهیم .امام امت این اسارت عم و عمیق رااینگونه ترسیم مى کند:

[...در بخش قرنطینه سیاسى که متاسفانه اکثر ملل ضعیف عالم و خصوصا مسلمانان در آن محصور وزندانى شده اند هیچ حق حیات واظهار نظرى وجود ندارد. همه قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهاى دست نشاندگان و در برگیرنده مانفع مستکبران خواهد بود. و متاسفانه اکثر عوامل اجرایى این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلى استکبارند که حتى فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهى نابخشودنى مى دانند. و منافع جهان خواران ایجاب مى کند که هیچکس حق گفتن کلمه اى که بوى تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد]....

3. تشتت درون
آتش افتراق برجان مسلمانان افتاده .از سواد اعظم خبرى نیست . ید واحده جاى خود را به ایدى متشتته سپرده از هر سو بانکى ناهمخوان بلند شده و بر طبل افتراق و جدایى همچنان کوفته مى شود.

درداینجاست که نواى افتراق از ناى عالمانى بلند مى شود که گمان برآواى اتحادشان بود. واز حنجره حاکمانى بیرون مى آید که طعم ذلت افتراق را خود باید سرکشند و بر آستان این یا ن قدرت جهانى سر فرود آورند. توگویى کلام خداوند هیچگاه به گوش این حلقه بگوشان بارگاه بیگانه نخورده که :

[واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا واذکروا نعمت الل علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصحبتم بنعمته اخوانا و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها.. ولاتکونوا
 
کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ماجائهم البینات واولئک لهم عذاب عظیم] 10 همگى بر حبل الهى چنگ زنید و تفرقه نجوئید نعمتهاى الهى را بیاد آورید که همگى دشمن بودید. خداوند میان دلهاى شماالفت نهاد و گردآورد و همگى با هم برادر شدید. بیاد آورید که شما بر کناره آتش بودید و شما رااز آن رهانید... مانند کسانى که پراکندیدند و دو گروه شدند بعداز آمدن بینات .ایشان را عذابى بزرگ است .

سوزناکترازاین همه بى حیائى متصدیان افتراق است که منادیان وحدت را بچماق افتراق خواهى سرکوب مى کنند.امام عزیز ازاین شیطنت دشمن چنین سخن مى گوید:

[آمریکا و آل سعود حادثه مکه را یک مبارزه فرقه اى و نزاع قدرت میان شیعه و سنى ترسیم نموده ...البته براى ما و همه اندیشمندان و محققانى که از نیت پلید تشکیلات آل سعود با خبرند جاى معجب نیست که به ایران و حکومتى که از بدو پیروزى تا بحال فریاد وحدت مسلمین را سرداده است و در همه حوادث جهان اسلام خود را شریک غم و شادى مسلمانان مى داند تهمت افتراق و جدایى مسلمانان را بزنند].

افتراق و جدایى بین مسلمانان با چند پاره ساختن جهان اسلام به دردى صعب العلاج تبدیل گشته است و سرتاسر جهان اسلام در این آتش فتنه گرفتار است . یمن دو پاره شده شامات به دست چند حکومت افتاده کشورهاى اسلامى آفریقا به درگیرى مداوم گرفتارند.

کشورهاى اسلامى خاور دور در جدایى اسیرند. عالم ترک نشین اسلام در چنگال کفرند. و خاورمیانه در آتش مى سوزد.

وادیان خلق الساعه واستعمارى از قماشهاى گوناگون : وهابى بهایى قادیانى و ... براین افتراق و جدایى رونق و جلا مى دهند و گروه گروه از مسلمانان رااز جماعت مسلمانان جدا مى سازند.

4. غارت منابع
جهان اسلام لقطه بى صاحب گشته . هر حرامى زاده اى گوشه اى را در تصرف دارد و به رایگان دراختیاراغیار مى نهد. بیگانگان مالکان بود و نبود مسلمانان گشته اند و مردم مظلوم نامحرمان اموال و دارائیهاى خویش !

حاکمان اسلامى که باید حافظان ثروتهاى مسلمانان باشند به مترسکهاى سرچالیز دشمن تبدیل شده اند و غم منافع بیگانگان را مى خورند.

فقر و فاقه بخش عظیمى از جهان اسلام را فرا گرفته و عالم اسلام با شتاب به سوى فقر مطلق در حرکت است . کشورهاى اسلامى در آفریقا با قحطى دست بگریبانند و مسلمانان
 
خاور دور از ندارى و گرسنگى جان مى دهند.این در حالى است که عظیمترین و متنوعترین منابع تحت الارضى و سطح الارضى در جهان اسلام قرار دارد و استراتژیک ترین کالاها و حساسترین راههاى تجارتى دراختیار مسلمانان است و بیشترین نیروى انسانى متخصص و کاردان اروپا وامریکا را فرزندان مسلمانان تشکیل مى دهند. و این بزرگترین آفتى است که دامنگر جهان اسلام گشته است . و براى جهان اسلام راهى جز نجات از آن نیست .

ج : چرا چنینیم
این سرنوشت شؤوم را بدست خویش رقم زدیم . بایداز خود نالید که بما هر چه کرد آشنا کرد. ماابزار مجد و عظمت را کنار گذشتیم و بذائقه دشمن حلاوت یافتیم و ره عزت کشى را پیشه ساختیم . قرآن مجید عله العلل تحولات را در درون جوامع نشان مى دهد و مى گوید:

[ ان الایغیر مابقوم حتى یغیروا ما بانفسهم]... 11
خداى سرنوشت قومى را تغییر نمى دهد تااین که خویشتنشان را تغییر دهند.

ما چه کردیم که چنین شدیم ؟ براى یافتن پاسخ بحکم قرآن باید بکاوش در تحولات روحى اعتقادى و سیاسى خود باشیم . عمده ترین تحولاتى که در مسلمانان بوقوع پیوسته ازاین دست است :

انحراف دین:
محمد[ص] با دین حنیف حرکت را آغاز کرد. دینى که تبلور دردها و رنجهاانسانهاى در بند بود.آیینى که نور و روشنایى به ارمغان مى آورد و تک تک احکام و دستورات آن را حکمتى مقبول بدرقه مى کرد. برصراط مستقیم تاکید مى ورزید. سبل سلام را فرا روى انسانى مى نهاد و ببیان قرآن

[...قدجائکم من الله نور مبین یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه ویهدیم الى صراط مستقیم]. 12 ...از طرف خداوند روشنایى و کتاب مبین براى شما آمده خداوند کسى را که بر پى خشنودى او رود براه سلامت رهبرى مى کند و آنان رااز تاریکى ها به روشنایى مى برد و به راه راست هدایت مى کند.

با خروج از صراط مستقیم و رواج بازار کم خردى و شیوع برداشتهاى خشک و نامربوط اندیشه گریزان ظاهرگرا مسلمانان از نیروى نیرومند مکتب محروم شدند و دین که محرک جامعه بود رداى توجیه بتن کرد و ابزار دست حاکمان گشت .

 

آیین محمدى قباى شرک ابوسفیانى شد و دستورات دینى نقل مجلس ارامل وابزار سرگرمى از کارافتادگان و عجایز گشت . واز دین حنیف جزاسمى وازاحکام روح افزا وانقلابى آن جز رسمى خشک نماند. 13

امام امت ازاین درد کشنده چنین یاد مى کند:

[بزرگترین درد جوامع اسلامى این است که هنوز فلسفه واقعى بسیارى از احکام الهى را درک نکرده اند و حج با آن همه راز و عظمتى که دارد هنوز بصورت یک عبادت خشک و یک حرکت بى حاصل و بى ثمر مانده است ... حج بسان قرآن است که همه از آن بهره مند مى شوند ولى اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامى اگر دل بدریاى معارف آن بزنند واز نزدیک شدن و فرو رفتن دراحکام و سیاستهاى اجتماعى آن نترسند از صدف این دریا گوهرهاى هدایت و رشد و حکمت و آزادگى را بیشتر صید خواهند نمود واز زلال حکمت و معرفت آن تاابد سیراب خواهند گشت ولى چه باید کرد واین غم بزرگ را به کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است . و بهمان اندازه اى که آن کتاب زندگى و کمال و جمال در حجابهاى خودساخته ما پنهان شده است این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کج فکریهاى ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگى و فلسفه زندگى سازاو بزبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است].

امام امت عمق این انحراف را بروشنى مى بیند و در هر فرصت ممکن مسلمانان راازاین ام العلل بدبختى و فلاکت باز مى دارد و عمق این جنایت را مبرهن مى سازد و کانونهاى گسترش چنین اندیشه اى را معرفى مى کند:

مگر مسلمانان نمى بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت اسلام ابوسفیان اسلام ملاهاى کثیف دربارى اسلام مقدس نماهاى بى شعور حوزه هاى علمى و دانشگاهى اسلام ذلت و نکتب اسلام پول و زور اسلام فریب و سازش واسارت اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام آمریکایى را ترویج مى کنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش آمریکا جهانخوار مى گذارند.

ظرافتى که حضرت امام بدان توجه فرمودند شایان دقت است . در فرهنگ اسلام آمریکایى : پول تقدس نمایى حماقت فریب و ذلت پذیرى برادرانه کنار هم گرد مى آیند واز همه مهمتراین که اینان در بین شیعیان طرفداران دو آتشه ولایت اند و در میان سنیان سینه زنان دروغین پاى بیرق سنت اند. و صدالبته هر دو درد نفع خویش دارند و بپاى مصالح خویش سینه مى زنند.

 

2. خیانت حاکمان
خیانت حاکمان در فصلهاى قبل تقریر شد واز فجایعى که برامت اسلام بدست آنان اتفاق افتاد یاد گشت . مردم مسلمان جهان بویژه مردم آزاده ایران براین فقره آگاهى کامل دارند. بر تسلیم بى قید و شرط آنان دربرابر صهیونیسم مطلع اند واز تاریج جهان اسلام بدست حاکمان بى لیاقت کشورهاى اسلامى خبر دارند. خیانت حکام خلیج فارس و تلاش آنان را در جهت به ذلت کشاندن مسلمانان بعینه مشاهده کرده اند.از قتل عام زائران خانه خدا تا برافراشتن پرچم استیلاى آمریکا بر بام کشوراسلامى کویت از سازش دسته جمعى آنان بااسرائیل تا دشمنى آشکارشان با ایران اسلامى !

امام امت خطاب به آنان مى گوید:

[ خودتان و کشور و مردم اسلامى را در برابر آمریکااینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید].

اما بر حاکمان کشورهاى اسلامى که غلام خانه زاد کفرند و بر دامن استکبار رشد کرده اند عزت و شرف واژه هاى نامانوس هست و تنها راهى که پیش پاى مسلمانان جهان باقى است درهم ریختن کاخ خیانتى است که بر باروى آن حاکمان بى لیاقت عالم اسلام به دیده بانى نشسته اند و مسلمانان را با خیانتشان به این روز سیاه نشانده اند.

د: چه کنیم ؟
احساس دردسر فصل درمان است و مااکنون بر آغاز فصلیم . دلل کاروان آن هادى دل سوز و مهربان همت به درمان این فتاده بدامن احتضار بسته و شمع فروزان هدایت را بر فرا روى قافله مجد برافروخته تا مسلمانان شکوه بخاطره پیوسته را بازیابند و دامن خویش رااز مزیل ذلت و عار فرا کشند. جان کلام امام در همین معنى نهفته است . آن عزیز روشن ضمیر براى دستیابى به مجد گذشته امرى چند را شرط راه مى دانند که مهمترین آنهاازاین قراراست :

1. تجدید حیات دین
دین نیاز به بازسازى دارد تا فرهنگ ناب محمدى از پیرایه هاى قرون واعصار که بمیل
 
دنیا دوستان معاند با بجهل غافلان متنسک بر آن بسته شده رهایى یابد و زلال و پاکى نخستین را بدست آورد.امام امت بر تجدید حیات دین چشم دوخته و آن را شرط فلاح مى داند و مصرنه مسلمانان را به این تجدید حیات فرا مى خواند تا آیین ابراهیمى بار دیگر بانگ فوز و رستگارى را در جهان طنین انداز کند:

[ همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و باز گرداندن این دو به صحنه هاى زندگیشان کوشش کنند و محققان اسلام باارائه تفسیرهاى صحیح و واقعى از فلسفه حج همه بافته ها و تافته هاى خرافاتى علماء دربارى را به دریا بریزند].

امام امت در میان مسلمانان زمینه حیات مجدد دین را بخوبى مى بیند و براین باوراست که جهان تشنه عدالت و آرزومند پیدایش آئین نجات بخش هست :

[ امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام نام محمدى است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ رااز بین خواهند برد].

امام امت در راستاى در هم ریختن دین ساختگى دربارى واسلام آمریکایى با تمام قوا نابودى مشعل داران تجر و حماقت را مى طلبد و براى گسترش اسلام محمدى زوال آنان را ضرورى مى بیند: آمریکا و استکبار در تمامى زمینه هاافرادى را براى شکست انقلاب اسلامى در آستین دارند. در حوزه ها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها وبارها گوشزد کرده ام اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب واسلام را نابود مى کنند.اینها باقیافه حق بجانب و طرفدار دین و ولایت همه را بى دین معرفى مى کنند بایداز شراینها بخدا پناه بریم.

2. غلبه بر مرگ

مسلمان زاده و نامحروم مرگ ! زبیم مرگ لزران تا دم مرگدلى در سینه چاکش ندیدم دم بگسته ئى بود و غم مرگ14
ترس از مرگ و شهادت ذلت و زبونى و در پى دارد. آن روز که مسلمانان بر مرکب تقدیر نشسته و عنان جهان بدست داشتند نخست مرگ را با تیغ شجاعت به مذبح برده بودند. بر مرگ غلبه کرده و زبونى و ترس را سه طلاقه کرده بودند.امروز نیز چاره درد در همین جاست . وامام امت آن را شرط فلاح مى دانند و قید حیات :

مسلمانان تمامى کشورهاى جهان از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریحى شده اید باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید واز وجود جوانان پرشور و شهادت طلبى که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمائید. بفکر نگه داشتن وضع موجود
 
نباشد بلکه بفکر فراراز اسارت و رهایى از بردگى و یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه مبارزه است . واولین گام در مبارزه ادامه اراده است و پس از آن تصمیم براین که سیادت کفر و شرک جهانى خصوصا آمریکا را برخود حرام کنید.

غلبه بر مرگ آغاز راه است و شرط واجب پیروزى و فلاح .

3. تعمیم مبارزه:
خبر در سایه شمشیر و فلاح در گرو درگیرى است . زندگى بجز زندگى جنگ نیست . باید فرزند حادثه بود و غواص بحر طلاطم تا در درخشان آزادى رااز کام صدف روزگار بیرون کشید. موج آویزى و ساحل گریزى است که انسانى رااز پوسیدن بر کرانه فراموشى و سکون باز مى دارد واز میان امواج متراکم و هستى سوز راهى بسوى نور مى گشاید. امام امت سر فوز را در همه گیر ساختن مبارزه و درگیرى مى بیند و سجود ذلت را بر آستان کفر و ستم بر هیچ انسانى روا نمى داند و با فریاد رسا بانگ بر مى دارد

[که اى خواب رفتگان اى غفلت زدگان بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه هاى گرگ منزل گرفته اید. برخیزید که اینجا جالى خواب نیست ... سریعا قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست . آمریکا و شوروى در کمین نشسته اند و تا نابودى کاملتان از شما دست برنخواهند کشید].

غزالى با غزالى درد دل گفت ازین پس در حرم گیرم کنامى به صحرا صید بندان در کمین اند بکام آهوان صبحى نه شامى رفیقش گفت اى یار خردمند اگر خواهى حیات اندر خطر ذىدمادم خویشتن را بر فسان زن زتیغ پاک گوهر تیزتر ذى . 15
امام امت دراندیشه بسیج مسلمانان است و طریق قطع تجاوزگران را در همین مى بیند واز مسلمانان مى پرسد:

[راستى اگر بسیج جهانى تشکیل شده بود کسى جرات اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم داشت].

این باور ژرف است که امام را مصمم ساخته که برائت از مشرکین را بعنوان ابزارى در راستاى بصحنه آوردن مسلمانان بکار گیرد:

[ما بااعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادى انرژى متراکم جهان اسلام داشته و داریم . و بیارى خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزى این کار صورت خواهد گرفت . وانشاءالله روزى همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند واثبات کنند که
 
ابرقدرتها و نوکران و جیره خوارانشان از منفورترین موجودات جهان هستند].

امام عزیز نشانهاى آزادى این انرژى متراکم را در جهان بروشنى مى بیند و چراغ امید را در دل مسلمانان فروزانتر نگه مى دارد و آغاز جنگ بزرگ و سرنوشت ساز را چنین اعلام مى کنند:

[ امروز جنگ حق و باطل جنگ فقر و غنا جنگ استضعاف واستکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بى درد شروع شده است].

دراین درگیرى عظیم خط فقر و غنا و حق و باطل بیانگر جبهه ها و طرفین درگیر هست واین خط فراتراز خطوط مرزى و جغرافیایى را ترسیم مى کند. فقر و غنا در هر آب و خاکى باشند و خط درگیرند حق و باطل در هر سرزمینى که نمود پیدا کنند و خط متخاصم است .

باز هم بشنویم ازامام امت :

[... مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست و آنها که تصور مى کنند مبارزه در راه استقلال و آادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد باالفباى مبارزه بیگانه اند. و آنهایى که تصور مى کنند سرمایه اران و مرفهین بى درد با نصیحت و پند واندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى کنند آب در هاوان مى کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه بحث قیام و راحت طلبى بحث دنیا خواهى و آخرت جویى دو مقوله یست که هرگز با هم جمع نمى شوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت واستضعاف را چشیده باشند. فقراا و متدینین بى بضاعت گردانندگان و بر پادارندگان واقعى انقلاب ها هستند].

تعمیم مبارزه راه بازگشت به مجد و عظمت گذشته است و تضمین کننده وراثت زمین از سوى محرومین همیشه تاریخ .

آغازاین راه عزم واراده است و پایان آن در هم ریختن نظر نامتعادل کنونى و خروج از سیادت و آقایى کفر. و به بیان امام :

[ اولین گام در مبارزه اراده است و پس از آن تصمیم براین که سیادت کفر و شرک جهانى خصوصا آمریکا را بر خود حرام کنید]....

مسلمانى که داند رمز دین رانساید پیش غیرالله جبین را اگر گردون به کام او نگرددبکام خود بگرداند زمین را 16
ه: بکجا برسیم
ما دو هدف عمده باید فرار و بمان داشته باشیم و به آن دو دست یابیم .این دو هدف
 
ریشه در متن باورهاى دینى دارد. نخست آن که به مرز قدرت بزرگ برسیم و دو دیگر انسانهاى در بند را نجات دهیم .

1. قدرت بزرگ:
دنیاى کنونى دراوج تجاوز و بر بریت است و پایه هاى آن بر حق کشى و ستم بارگى نهاده شده است . منطق[ روقوى شو اگر راحت جان طلبى] منطق جهان شده و حق ضعیف در آتش امیال و فرونخواهى مستکبرین دود مى شود و مى سوزد. در دنیایى که چنین فلسفه اى فلسفه زندگى است مظلومان و مستضعفین بایدابزار قدرت را بدست آورند و کاخ بلند حق او عدالت را بر پایه قدرت را بدست آورند و کاخ بلند حق و عدالت را بر پایه قدرت واقتدار بنا نهند تا طماعان براى همیشه چشم طمع از نابودى مستضعفان ر بندند.امام امت از مسلمانان مى پرسند:

راستى اگر مسلمانان مسایل خود را بصورت جذى با جهان خواران حل نکنند و لااقل خود را بمرز قدرت بزرگ جهان نرسانند آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر آمریکا یک کشوراسلامى را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند چه کسى جلواو را خواهد گرفت . پس راهى جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا آمریکا را شکست والزاما یکى از دو راه راانتخاب نمود یا شهادت یا پیروزى که در مکتب ما هر دوى آنها پیروزى است . که انشاءالله خداوند قدرت شکستن چهارچوب سیاستهاى حاکم و ظالم جهانخواران و نیز جسارت ایجاد داربستهایى بر محور کرامت انسانى را به همه مسلمین عطا فرماید. و همه راازافول ذلت به صعود و شوکت همراهى نماید.

صعود بر قله اقتدار و دستیابى به قددرت بزرگ جهان تلاش وسیع و همه جانبه را مى طلبد. آمادگى همه جانبه و فراگیر و تحصیل هر آنچه در راستاى ارهاب ستمگستران چاره سازاست . قرآن کریم چنین آمادگى همه جانبه در حدایجاد رعب در دل زورگویان و دشمنان خدا بشریت را بر همه مسلمانان واجب و لازم مى شمارد و بصراحت دستور مى دهد :

[واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباطالخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم .الله بعلمهم و ماتنفقوا من شیئى فى سبیل الله یوف الیکم وانتم لاتظلمون] 17 آماده سازید هر قدر بتوانیداز نیرو وازاسبان ساخته تا دشمن خدا و دشمن خود و کسانى که غیراز آنان هستند بترسانید که شما نمى دانید و خدا مى داند و هر چه در راه خدا خرج کنید پاداش آن بشما داده خواهد شد واز شما نمى دانید و خدا مى داند و هر چه در در راه خدا خرج کنید پاداش آن بشما داده خواهد شد واز شما چیزى کاسته نشود و ستم نخواهید دید.

براى دستیابى به این اقتدار لازم هم باید روحیه اى آزاد واقتدار جو داشت و هم تمام ابزار
 
علمى و عملى را بدست آورد. بهمین خاطرامام امت به جوانان کشور چنین مى گوید:

[به این سرمایه و ذخیره هاى عظیم الهى و به این گلهاى معطر و نو شکفته جهان اسلام سفارش مى کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگى خود را بدانید و خودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده کنید].

به آنان که از دنیاى به اصطلاح متمدن برگشته اند توصیه کند که :

مبادا جوانان ما را که تازه ازاسارت واستعمار رهیده اند تحقیر و سرزنش نمایند و یا خداى نکرده از پیشرفت واستعداد خارجیان بت بتراشند و روحیه پیروى و تقلید و گدا صفتى را در ضمیر جوانان تزریق نمایند و به جاى این که گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانى خود توجه کنند و روح توانایى و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند... مبارزه علمى براى جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست واما مبارزه عملى آنان در بهترین صحنه هاى زندگى و جهاد و شهادت شکل گرفته است.

رسیدن به قدرت واقتدار کامل را باید یکى از مراحل مهم و حساس در راستاى نجات انسانها دانست و در همه مراحل بر آن تاکید ورزید.

2. نجات جهان
باورهاى دینى ما بر نمى تابد که چون کبکى در لاک خود فرو رویم و دل خوش داریم که گلیم خویش از آب کشیده ایم و کلاه خود بر سر نگه داشته ایم . وارث بیرق بلند ابراهیمى هستیم که داعیه نجات انسان و نفى عبودیت غیرالله را بر خود نگاشته است .

آنان که دل به رکوعى و سجودى خوش کرده اند و گوش از ضجه مظلومان و ستم دیدگان بسته اند و در گردونه ماکل و معبد و مزبل گرفتار آمده اند واز تمام دین به چند قیام و قعود بى روح و معنى بسنده کرده اند براى روز مبادا چه تدارک دیده اند و در برابر منطق الهى چه دارند که :

[ومالکم لاتقاتلون فى سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنااخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها لنا من لدنک ولیا واجعل من لدنک نصیرا] 18 شما را چه مى شود که از بهر خدا واز بهر مردان زنان و کودکان مستضعف نمى جنگید آنان که فریاد مى زنند پروردگار ما راازاین شهر ستم پیشه مردم خارج کن و از
 

سوى خود براى ما ولى برگزین و ما را یارى رسان .

امام امت بر پایه این نص قرآنى مى گوید:

[من بصراحت اعلام مى کنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاء هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مى کند و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى ازاصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرداهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزى کنیم . ما باید درارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نمائیم واین را بایدازاصول سیاست خارجى خود بدانیم].

امید آن که آرزو و خواست تک تک مسلمانان جهان که با بیان ذیل از قلم امام امت تراوش کرده جامعه عمل بشود:

[ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب جبهه قدرتمنداسلامى با همان نام و نشان اسلام وانقلاب ما تشکیل شود و آقایى و سرورى محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود].

به امید آن روز.

[حوزه]

 
پاورقى ها
1. الرعد .17.[ انزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها]... باران رااز آسمان فرو مى فرستد و بر هر جویبارى بقدر وسع آن جارى مى شود.
2. اطلس تاریخى اسلامى .6 اثر: هارى و هازارد ترجمه : محمود عرفان انتشارات کتابفروشى ابن سینا.
3. همان مدرک /08
4. همان مدرک .34.
5.سوره منافقین /08
6.سوره توبه .40.
7.سوره آل عمران .139.
8.سوره محمد .35.
9.سوره اعراف .157.
10.سوره آل عمران .103-105.
11سوره رعد /11
 
12. .سوره مائده .15-16.
13.بحارالانوار ج 2.109. قال النبى[ ص] : سیاتى على امتى لایبقى من القرآن الا رسمه ولا من الاسلام الااسمع یسمون به وهم ابعدالناس منه مساجدهم عامره وه خراب من الهدى فقهاء ذلک الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنه والیهم تعود. پیامبر[ص] فرمود: بر امت من روزگارى فرا خواهد رسید که در بین شان از قرآن جز آداب واز اسلام جز نامى که بدان نامیده مى شوند باقى نخواهد ماند. آنان پرفاصله ترین مردم ازاسلام هستند. مساجدشان آبادان و خالى از هدایت است . فقهاء آن دوران بدترین فقیهان دنیا هستند که از آنان آشوب و فتنه بلند مى شود و بسویشان باز مى گردد .
14.کلیات اقبال لاهورى .443.
15. همان مدرک .233.
16. همان مدرک .484.
17.سوره انفال .60.
18.سوره نساء .75.
 
علماء و روحانیون انشاءالله بهمه ابعاد و جوانب مسئولیت خود آشنا هستند ولى از باب تذکر و تاکید عرض میکنم امروز که بسیارى از جوانان واندیشمندان در فضاى آزاد کشوراسلامیمان احساس مى کنند که مى تواننداندیشه هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوید واگر بیراهه میروند با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید و باید باین نکته توجه کنید که نمى شود عواطف واحساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراانگ التقاط وانحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت .
1367/04/29