شناسایى برخى از تفاسیر عامه 1

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


قسمت اول
درادامه تحقیق و تعلیق مقاله مرحوم میرزا ظاهر تنکابنى به بخش تفسیر رسیدیم و براى تکمیل نسبى آن تحقیق مستقلى را آغاز کردیم و در راستاى آن در مقالات گذشته از جمله به[ شناسائى برخى از تفاسیر شیعه] پرداختیم از مقاله مرحوم تنکابنى را مربوط به[ تفاسیر عامه] مى آوریم و سپس به شناسائى تفاسیر یاد شده در مقاله و برخى دیگراز تفاسیر عامه خواهیم پرداخت .

واز کتب تفسیر سائر علماى بى شماراست ولیکن معروفتر یکى تفسیر کبیر محمدبن جریر طبرى آملى متوفاى در سال 310 مى باشد.

و دیگر تفسیر کبیرامام فخرالدین رازى که نامش مکرر دراین رساله ذکر شده و آن دو کتاب که در مجلدات کبیره کثیره مى باشد در مصر و اسلامبول بطبع رسیده .

و دیگراز کتب تفسیر که نهایت شهرت دارد و علماى برزگ بر آن شروح حواشى زیاد نوشتند و مورد نظر فضلاء و
 
محققین واقع شده کشاف تصنیف جارالله ابى القاسم محمود بن عمر زمخرى است که نامش پیش ذکر شده و بر این جمعى کثیراز علماء شرح و حاشیه نوشتند از جمله ناصرالدین احمد بن اسکندرى و علم الدین عبدالکریم عراقى و علامه قطب الین شیرازى و فخرالدین حسن جاربردى و علامه سعدالدین تفتازانى و سیدشریف جرجانى و غیر هم که ذکر همه دراینجا بلاطائل است واین کتاب با بعضى حواشى و با شرح شواهد شعرى آن در مصر بطبع رسیده.

و دیگراز کتب معروف تفسیرانوارالتنزیل واسرارالتاویل قاضى ناصرالدین عبدالله بن عمر بیضاوى شافعى است که اسم سامى او سابق ذکر شده واین تفسر در طهران و مصر و جاهاى دیگر بطبع رسیده و براین کتاب نیز شروح و حواشى زیاد نوشته شده آنچه معروف و متداول است :

یکى حشایه ابى الفضل قرشى مشهور بخطیب کازرونى که در سال 940 وفات کرده و آن در مصر بطبع رسیده .

و دیگر حاشیه شهاب الدین احمد بن محمد بن عمر خفاجى مصرى که در سال 1069 وفات کرده واین حاشیه در چند مجلد بزرگ است که در مصر بطبع رسیده .

و حضرت شیخ بهاءالدین محمدعاملى قدس سره را نیز براین تفسیر حاشیه ایست در نهایت دقت ولى بطبع نرسیده .

عالمان محققان و پژوهشگران اسلامى از دیر باز قرآن را بعنوان منبع افکار و اندیشه ها مى شناختند و کتاب الاهى را چونان سنگ زیرین بناى تفکر خود تلقى مى کردند و در تحلیها پژوهشها نقد و بررسى افکار و داورى به قرآن باز مى گشتند. بدینسان پیشانى بر آستانش مى سائیدند و بیشتر و پیشتراز هر چیزاز آبشخور زلال آن سیراب مى گشتند. مراجعه هاى مکرر براى فهم قرآن و جستجو براى شناسائى ابهامها و سوال از چگونگیهاى آیات و پاسخ پیامبر و دیگر آشنایان به ابعاد مختلف قرآن جریان تفسیر را بوجود آورد و درادامه این برخوردها و بهره ورى ازاین بحثها این همه تدوین گشت و تفاسیر مدون بوجود آمد. 1 در مقالات گذشته برخى ازاین آثار پدید آمده در دامان قرآن را زیر عنوان [شناسائى برخى از تفاسیر شیعه] معرفى کردیم واینک آهنگ آن داریم که به برخى دیگرازاین آثار در حوزه فرهنگ اسلامى زیر عنوان [شناسائى برخى از تفاسیر عامه] بپردازیم .

تفسیرنگارى در جریانهاى مختلف فرهنگ اسلامى چنانکه پیشتر گفتیم سابقه اى بس کهن دارد. گر چه براساس باور ما ما و به مقتضاى دلایل محکم و مستند و غیرقابل انار هم تفسیر قرآن و هم تدوین تفسیراز تشیع آغاز گشت 2 .اما جریانهاى گوناگون دیگر نیز در آستان قرآن خدمات بزرگ و شایسته اى انجام داده اند و آثار گران ارج بلندى سامان بخشیده اند.انصاف
 

علمى خستوئى برتلاشها و کنکاشهاى عالمان ارج گذارى شناسائى و بهره ورى ازاین آثار را ضرورى مى نماید. بى گمان معرفى و بزرگدارى این آثار و مولفان آنها هرگز به معناى هماهنگى با همه مطالب و پذیرش تمامت محتواى این آثار نیست .

بسیارى ازاین آثار بویژه آنهائى که پا به دایر نقدو تحلیل و عرضه مطالب نهاده اند درباره تشیع - جریان ناب واصیل فرهنگ اسلامى - دوریهاى ناشایسته اى کرده و به لغزشهاى نامیمونى گرفتار شده اند و گاه از کنار آیاتى که به استناد منابع موصق و معتمد عامه در ارتباط با تشیع و رهبران بزرگ آن نازل گشته با بى تفاوتى گذشته و حتى گاهى موضع نیز گرفته اند که به برخى ازاین موضع ها و لغزشها در جاى خوداشاره خواهیم کرد. بااین همه چنانکه در بخشهاى دیگراین سلسله مقالات نیز اشاره کرده ایم 3اینهمه هرگز نه مجوز مقابله به مثل است و نه مانع از آن که به آثار عالمان محققان محدثان مفسران و فقیهان عامه مراجعه کنیم و کاز آثار آنان بهره مند بیریم . عالمان و سلف صالح ما نیز اینگونه بوده اند. و هماره این دادو ستد فرهنگى در حیات علمى عالمان ما و حوزه هاى علوم اسلامى بوده است . افزون براینها در نگریستن دراین آثار و تعمق در چگونگیهاى آنها در شناخت فرهنگ تشیع وابعاد گونه گون آن و نیز در فهم و درک موضع گیریها و آموزشهاى اهل بیت و عالمان و بزرگان ما بسیارسودمند تواند بود.

اینک نگاه گذرا و بررسى اجمالى و شناسائى برخى از تفاسیر عامه را شروع مى کنیم و بحث و بررسى رااز[ تفسیر کبیرطبرى] آغاز مى کنیم :

جامع البیان فى تفسیرالقرآن 4
از تفاسیر کهن گرانقدر و بسیار مهم فرهنگ اسلامى است . که براى شناخت اقوال پیشنیان از مفسران صحابه تابعان و دیگراقوال مربوط به آیات گسترده ترین و مهمترین منبع تفسیرى است . تفسیر طبرى را به حق [ ام التفاسیر] نامیده اند و ما پس ازاین به تاثیر آن در پژوهشهاى قرآنى و نوشته هاى تفسیرى اشاره خواهیم کرد. تفسیر طبرى بااین که در رده[ تفاسیر ماثور] به شمار مى آید.اما به لحاظ نقد و بررسى آراء توجیه اقوال و گاه ترجیح برخى از نظریات بر بعضى دیگر آنرااز جمله[ تفاسیر به راى] نیز توان شمرد. برخى از شرح نگاران آورده اند که

[طبرى روزى به یاران خود گفت : آیا تفسیرى براى قرآن مى خواهید؟ گفتند: چقدراست ؟ گفت : سى هزار ورقه . گفتند: عمر ما در خواندن آن به پایان مى رسد. پس آن را در سه هزار ورقه خلاصه کرد واین همان تفسیر [جامع البیان]... است] 5 .

طبرى خود از سابقه شیفتگى به قرآن و
 

تدوین تفسیر دراندیشه خود بدینسان یاد کرده است :

[از زمان خردسالى این معنى نگارش تفسیر به ذهن من خطور کرده بود و سه سال پیش از آن که به نگارش آن بپردازم درباره نوشتن آن با خداى استخاره کردم وازاو یارى خواستم و آنگاه به تدوین آن دست یازیدم و خداوند مرا یارى داد]. 6 .

بهرحال تفسیر طبرى یعنى[ جامع البیان عن تاویل آى القرآن] گسترده ترین واز کهن ترین تفاسیر کامل نقلى ( یاروائى )است . که بسیارى از مفسران از محتواى غنى و سفره پربرکت آن سود جسته اند.

شیوه تنظیم :
کتاب با خطبه اى در ستایش خداوند و درود و صلوات بر پیامبر مى آغازد پس از آن شرحى درباره ویژگیهاى قرآن مجیداز بلاغت فصاحت و اعجاز آمده است . سپس در ضمن فصولى در مقدمات قرآن و تفسیر آن سخن به میان آمده است .از قبیل:[ وحدت معانى قرآن با معانى زبان عربى] [ تبیین حدیث : قرآن به هفت حرف نازل شده است] [ شیوه هائى که با آگاهى به آنها مى توان به تاویل به راى] [ تفسیر نامهاى قرآن و واژه سوره و آیه و...] .

پس ازاین مقدمه مولف وارد بحث در آیات مى شود و تفسیر آیات را بدینسان ادامه مى دهد:

در آغاز تفسیر سوره ها ابتداءاز نام[ سوره ها] سخن مى گوید: واگر نامهاى مختلف روایت شده باشد همه را آورده چرائى نام گذارى سوره به آن نام را بیان مى کند. آنگاه بخشى از یک آیه و یا تمام آیه را ذیل عنوان[ القول فى تاویل]... مى آورد و آنگاه به تبیین و تاویل آیه مى پردازد و تایید آن روایات اقوال صحابه به تابعان را ذکر مى کند و گاه معانى مختلفى بر آن بخش از آیه آورده . براى تایید هر کدام به روایات گفتار صحابه و تابعان واقوال نحویان مى پردازد. وى دراین نقل گفتار و آثار ترتیب شایسته اى را بکار گرفته ابتداء روایات منقول از پیامبر آنگاه دیدگا صحابه و سپس تابعان و ... طبرى گاه قولى را بر قولى ترجیح داده در رد وایراد معانى گفتگو مى کند.از نکات قابل توجه در تفسیر طبرى توجهى است شایسته به تفسیر آیات به آیات گرچه این نکته جلوه برجسته اى ندارد ولى در همان حد در تفسیرى که براى اولین بار تفسیر رااز جریان خشک نقل اقوال به میدان بررسى و نقد مى کشاند شایان توجه است محققان چاپ تحقیقى کتاب - که پس ازاین درباره آن سخن خواهیم گفت در پایان هر جلد آیاتى را که طبرى براى تبیین و تفسیر آیات به آنهااستناد جسته فهرست کرده اند. که بالنسبه سه کتاب از شمار بسیارى برخورداراست . طبرى گاه به اختلاف مشربها و مسلکهاى
 

کلامى و فقهى و ... نیز مى پردازد که به آنهااشاراتى خواهیم داشت . بدینسان توان گفت که در شیوه تفسیرى طبرى گر چه جنبه روایت و نقل بر جنبه درایت و تحلیل مى چربد ولى روش او صرفا نقلى نیست و به نقد و بررسى آراء نیز توجه کرده است .اما دراین جهت نیز آنگاه که از محدوده تفسیر واژه ها فراتر رفته بیشترین بهره رااز نقلها و روایات برده است .

آدام متز به روش تفسیرى طبرى اشاره اى دارد که آوردنش دراینجا سودمنداست :

طبرى ... روایتى از پیغمبر آورده که مى تواند جامع نظر موافق و مخالف در جواز تفسیر به راى و عدم جواز باشد:[ هر که قرآن را به راى خویش تفسیر نماید خود را براى آتش جهنم آماده سازد]. بنابراین هر تفسیرى باید مستند به حدیثى از پیغمبر باشد و نمى توان به نظر شخصى تکیه کرد. جز در مورد شرح و بیان لغوى الفاظ نمى توان اظهارنظر نمود. بااین حال در همان کتاب تفسیر طبرى دلیل بسیار مى یابیم براین که مفسر مى تواند با مهارت واستادى مطالبى بیاورد که جاى آن در تفسیر نیست . 7

[جامع البیان در گفتار عالمان]
تفسیر[ جامع البیان] از هنگام نگارش و نشر آن مورد توجه عالمان و مفسران قرار گرفت . بسیارى از شرح حال نگاران بهنگام نگارش شرح حال طبرى ازاین تفسیر به بزرگى یاد کرده گستردگى مطالب و والائیهاى گونه گون آن را ستوده اند.ابن ندیم مى گوید:

[واو راست کتابى در تفسیر که بهتراز آن نگاشته نشده است] 8 .

خطیب بغدادى در[ تاریخ بغداد] پس از تجلیل فراوان از طبرى واشاره به گستردگى دانش وى درباره تفسیراو چنین آورده است :

[واو راست ... کتاب تفسیر که همانندش نگاشته نشده است]. 9

ابوحامداسفراینى دراهمیت و عظمت تفسیر طبرى چنین گفته است :

[ اگر کسى براى بدست آوردن تفسیر طبرى به چین مسافرت کند کاربزرگى نکرده است]. 10

سیوطى مفسر و دانشمند قرآن شناس که آثار بزرگى در تفسیر قرآن و علوم مربوط به آن نگاشته است مى نویسد:

[ اگر بگویى : به کدامین تفسیر راهنمائى مى کند و ببننده را بر آن امراعتماد نمائى ؟ مى گویم : تفسیرامام جعفر محمدبن جریر طبرى که تمام عالمان معتبراجماع کرده اند که در تفسیر همانندش نگاشته نشده است و نووى در[ تهذیب] خود گفته : کتاب ابن جریز در تفسیر احدى مانندش را ننوشته است]. 11

سیوطى در مقامى دیگر دراین زمینه چنین نوشته است :

[تفسیر قرآن او ازارجمندترین تفاسیراست .
 

چنانکه تمام عالمان از جمله نووى در کتاب [تهذیب] اش - گفته اند: همانندش نگاشته نشده است .این از آن روى است که دراین کتاب بین روایت و درایت جمع کرده است و دراین میدان کسى پیش ازاو بااو برابرى نکرده است]. 12

یاقوت پس ازارائه طرق روائى طبرى در نگارش تفسیرى نوشته است :

[به تفسیر غیرمعتمد متعرض نشده است وازاین روى در کتاب وى چیزى از کتاب محمدابن سائب کلبى مقاتل ابن سلیمان و محمدابن عمر واقدى نیامده است چون اینان در نظر وى متهم بودند و خدا داناتر است]. 13

ابن تیمیه که داعیه بازگشت به اسلام ناب را داشت !! و به پندار خود براى زدایش چهره اسلام از خرافات و آثار ناصحیح حرکت کرده بود و قلم مى زد چنین نوشته است :

از تفاسیرى که در دست مردم است صحیح ترین آنها تفسیر محمدابن جریرطبرى است .او مقالات سلف را با اساتید ثابته آنها یاد مى کند و در آن بدعتى نیست. 14

بجز آنچه از گفتار عالمان درباره تفسیر طبرى یاد شد اظهار نظرها ستایشها و برگذاریهاى فراوانى در آثار شرح حال نگاران در ارتباط با تفسیر طبرى توان یافت . ما بدون این که بخواهیم ازاهمیت این تفسیر بزرگ بکاهیم و بر عظمت و سودمندى آن علامت سوال بگذاریم این سان یکسونگرى و مظلق گرائى و زدن مهر[ صحیح ترین] [ بى مانندترین] [ استوارترین] و[ موفق ترین] تفاسیر را بر پیشانى آن نمى پسندیم . و معتقدیم که این تفسیر آمیخته است به اسرائیلیات وانباشته است از آثار مجعول و همراه است بااحادیث موضوع . بدینسان در مراجعه به تفسیر طبرى و بهره مندى از محتواى آن احتیاط را باید پیشه ساخت و بدون نقد و بررسى مطالب واسناد آن نباید بدان تکیه کرد.اینکه پیشتراز آن که به تفصیل این ادعا بپردازیم سخن چندتن از متفکران و تفسیرپژوهان را مى آوریم :

دکتر محمدحسین ذهبى مى گوید:

[ ابن جریر بااین که ملتزم است در تفسیرش روایات را بااسناد بیاورد اما غالباز به تصحیح و یا تضعیف را بااسناد بیاورد اما غالبا به تصحیح و یا تضعیف اسناد نمى پردازد] 15 .

محمدعبدالعظیم زرقانى پس از ستایش فراوان از مولف و کتاب مى گوید:

[تحریراسناد و فراهم آوردن آنچه ( اقوال روایات و مطالب ) را که دیگران به گردآورى آن همت نگماشته انداز ویژگیهاى این تفسیراست . بااین همه وى گاهى اخبار را بااسناد ناصحیح مى آورد بدون این که به ضعف و نااستوارى اسناد اشاره اى کند] 16 .

محمدحسن آل یاسین در ضمن مقاله پیرامون روش تفسیرى شیخ طوسى[ ره] به اجمال به تفسیر طبرى پرداخته و پس از تضعیف بسیارى از منابع نقلى تفاسیر کهن درباره اعتبار تفسیر طبرى چنین نگاشته است :

 

[ از آنجا که طبرى بیشتر تفسیر خود را بر روایات اینان مفسران پیشین همانند:ابن ابى طلحه عکرمه سدى ابن جریح و ..استوار کرده است ارزش علمى کتاب وى بمیزان زیادى پائین آمده است] 17 .

براساس آنچه گذشت نمى توان گفت تفسیر طبرى تفسیرى است مطمئن و صحیح ترین تفاسیر نقلى واز تفاسیرى است که بجز روایات موثق روایات دیگرى را نیاورده است .

براى ادامه سخن دراین زمینه و داورى دقیقتر لازم است پیشتر دیدگاه طبرى را درباره قرآن و چگونگى تفسیر پذیرى آن بیاوریم و آنگاه به نقد و بررسى خود ادامه دهیم . طبرى در مقدمات تقسیرش و زیر عنوان[ القول فى الوجوه التى من قبلها یوصل الى معرفه تاویل القرآن] قرآن را به سه قسم تقسیم مى کند.

1. آنچه به تفسیر و تاویل آن جز با بیان پیامبر نتوان رسید. همانند: تفسیراوامر نواهى احکام حقوقى حدود فرایض وامثال اینها که گاهى رسیدن به آنها تنها با بیان پیامبر امکان پذیراست .

2. آنچه تاویل و تفسیر آن را جز خداوند کسى نداند. همانند: گزارش ازاجلها حوادث آینده مانند: روز رستاخیر نفخ صور نزول عیسى بن مریم و ...

3. آنچه که هر دانشمندى آشنا به زبان عربى - زبانى که قرآن به آن نازل شده - مى فهمد واز آن بهره مى جوید 18 .

این تقسیم سه گاه از آیات قرآن که به تصریح طبرى ازابن عباس گرفته شده است 19 پایه هائى است که تفسیر طبرى بر آن هااستوار یعنى تفسیر نقلى و روائى مهمترین گسترده ترین و در نظر طبرى محکم ترین و استوارترین بخش تفسیراست .

جایگاه[ نقل] در دیدگاه طبرى :
چنانکه مى دانیم تقسیر در آغاز شعبه اى از حدیث بوده است و تبیین ها تفسیرها و مطالب مربوط به آیات بوسیله راویان به دیگران منتقل مى گشت . بدینسان طبرى در بخش نخست ( از تقسیم بندى قرآن ) باید به بیان راویان متکى باشد و چنین نیز هست و نقل روایات در دیگاه وى بر هر چیز دیگر مقدم است تا بدانجا که گر چه مطلبى را باطل بداند از رد آن امتناع ورزیده احتمال مى دهد راویان به خطا رفته باشند و لذا تصریح مى کند که: مى ترسم راوى اشتباه کرده باشد20

او در تاویل و واژه[ الله] اقوال مختلف را مى آورد و در پرتو معلومات خود به استناج مى پردازد.اما یافته خود را با روایت سنجیده و مى گوید:

[به آنچه روایت دلالت مى کند باید باور
 

داشت] 21 .

و گاه پس از نقد و بررسى از ظاهر قرآن بخاطر روایت دست بر مى دارد و مثلا مى گوید:

[آنچه از ظاهر قرآن استفاده مى شود همین است اگر نبود آنچه از پیامبر نقل شده است] 22 .

و بالاخره به هنگام نقد و بررسى اقوال اگر با تکیه به لغت و اقوال سلف و روایت ماثور ره به جائى نسپرد و در ترجیح ازاین شیوه ها بهره مند نگردد متوقف مى شود و مى گوید:

[در چنین مواردى که روایتى نداریم و خبرى از مسلمانان نرسیده تصویب و تضعیف قول جائز نیست] 23 .

با آنچه در سطور پیشین آوردیم چنین پنداشته نشود که ما تفاسیر نقلى را دست کم مى گیریم و درارج گذارى آن آثار کوتاهى مى کنیم هرگز! ما خود در مقامى نوشته ایم :

[ بى گمان تفسیر نقلى اگر متکى به روایت صحیح و آثار قطعى الصدور باشد و براساس مباین محکم صدور روایت احراز گردد مطمئن ترین و شایسته ترین تفسیراست] 24

امااینک سخن بر سر آن است که منقولات طبرى تا چه اندازه مورد اعتماد تواند بود و راویان و مفسران و محدثانى که این اقوال از آنان گرفته شده است از چه مقدار صداقت و وثاقت واعتبار برخوردارند که گفتار آنان معیار تمامت سنجشها باشد. براى دست یافتن به پاسخ این سوال شایسته است به چگونگى راویان آثار تفسیرى کهن و حدوداعتبار مفسران پیشین - گر چه بگونه اى - توجه کنیم :

از جمله مفسران دوره اول ابن عباس است در جلالت و بزرگوارى و صداقت ابن عباس و نیز در شناخت وى از قرآن سختى نیست و بى پایگى برخى مطالب نشانگر قدح وى با پژوهش دقیق در زندگانى او روشن مى شود 25 .

اما آیا همه آنچه از وى بعنوان تفسیر نقل شده است درست است ؟ سیوطى مى گوید:

[در تفسیر قرآن ازابن عباس بااسناد و طرف مختلف روایات بى شمارى نقل شده است از بهترین آنها طریق عل بن طلحه هاشمى است ... که حافظان اجماع کرده اند که وى ازابن عباس مستقیما نشنیده و با واسطه نقل مى کند 26 ... طریق دیگر روایات[ عوفى] است که طبرى از وى روایت مى کند .ضعیف است ولى واهى نیست] 27 .

طرق دیگر روایات ابن عباس نیز چندان مورداعتماد نیستند.این است که برخى از محققان در روایات منسوب به وى به تردید نگریسته اند. سیوطى ازامام شافعى نقل مى کند:

[ ازابن عباس بیش از حدود 100 حدیث درتفسیر قرآن ثابت نیست] 28

از سوى دیگر در منابعى مى خوانیم که :

[طبرى حدود هزار روایت ازابن عباس نقل کرده است] 29 .

محمد عبدالعظیم زرقانى مى گوید:

 

[در نقل آنچه به ابن عباس نسبت داده شده است بایداحتیاط کرد چرا که در آثار منقول از وى جعل و تحریف بسیاراست] 30 .

محقق توانمند مرحوم صبحى صالح دراثر گرانمایه خود[ مباحث فى علوم القرآن] نوشته است :

[ در انتساب روایت به ابن عباس زیاده روى شده و برخى در تحریف دست کارى و جاسازى در روایات وى جرات یافته اند] 31 .

باتوجه به نهضت تفسیرنگارى و نقل اقوال مفسران که در دوران عباسیان اوج آن بوده است مى توان به چرائى گستردگى منقولات ازابن عابس پى برد. حاکمیت عباسیان باعث مى شد که هر کسى براى نزدیکى به دربار و موجه جلوه دادن آراء خود در تفسیر قرآن به گفتارابن عباس استناد کند و صدالبته چون نمى یافتند دست به جعل و وضع مى زدند واین نکته اى است بسیار مهم و در جریان تفسیرنگارى قابل توجه

از مفسران دیگر همانند:ابوصالح سدى مقاتل بن سلیمان عکرمه و عطاءابن ابى رباح سخن گفتن را مجالى دیگر باید. گزیده سخن دراین زمینه آن است که بسیارى از آثار منقول در تفسیر صحابه و تابعان آمیخته به جعل تحریف وضع اسرائیلیات و نصرانیات است 23 .

جامع البیان واسرائیلیات :
جایگاه ویژه نقل در تفسیرى طبرى تا بدانجا پیش رفته که مفسر گاه به لغزشهاى شگفتى مبتلا شده است که مهمترین جلوه آن را در بخش اسرائیلیات مى توان جست که دراینجا - ضیق مجال را - به یک مورداز آن اشاره مى کنیم :

داستان خواب حضرت ابراهیم و بردن اسماعیل به قربانگاه و ماجراى مفصل آن که در قرآن یکبار به آن پرداخته شده است 33 روشنتراز آن است که نیاز به تفصیل داشته باشد. کینه توزیهاى یهودیان از دیرباز در حدیث سازى و تفسیرآفرینى براى قرآن در جهت خدشه دار ساختن چهره منور فرهنگ اسلامى و بهره برداریهاى باندى و مسلکى ادامه داشته است . در داستان یاد شده روایت سازان یهودى براى بهره بردارى در کینه توزى خود بااسماعیلیان تلاش کرده اند تا با جعل روایات [ ذبیح] رااسحاق پدر یعقوب جلوه داده و بخیال خودشان نیان بزرگ اسرائیلیان را بعنوان ذبیح معرفى کرده این برگ برنده رااز دست اسماعیلیان بگیرند. طبرى در تفسیر تحت تاثیراین جوسازى قرار گرفته به صراحت مى نویسد:

[واولى القولین بالصواب فى المفدى من ابنى ابراهیم خلیل الرحمن على ظاهرالتنزیل قول من قال : هواسحاق] 34 .

واما بنگرید به قضاوت مفسر دیگراهل سنت که او نیز تفسیرش را بر شیوه روائى بنا نهاده است که مى نویسد:

[ اهل کتاب یهودیان بااین که براساس نص کتاب خودشان ذبیح اسماعیان است اینجا
 

ذبیح رااسحاق گرفته اند واین روا نیست چرا که مخالف نص کتابشان است . آنان بخاطر حسادت چنین کردند چرا که اسماعیل نیاى عرب واسحاق نیاى آنهاست ازاین روى در تفسیر قرآن چنین کردند و در کتاب خود نیز تحریف و تبدیل روا داشتند] 35 .

محمد جمال الدین القاسمى در تفسیر این آیه به نقل از ابن القیم نوشته است.

[ذبیح دراین آیه براساس قول صحیح نزد مفسران صحابه و تابعان و مفسران پس از آنها اسماعیل است وامااسحاق را مصداق آیه دانستن باطل است و بر بطلان آن بیش از 20 دلیل وجود دارد] 36 .

ما پیشتر داورى ابن تیمیه را درباره تفسر طبرى آوردیم که گفته بود:[ صحیح ترین تفسیراست و روایات را به اسناد ثابت نقل مى کند و در آن بدعتى نیست] اما در تفسیراین آیه مى گوید:

[ این قول ازاهل کتاب گرفته شده است بااین که به صراحت کتاب آنها نیز باطل است . یهود براساس کینه توزى و حسادت بر بنى اسماعیل به تحریف کتابشان و تکذیب فضیلت اسماعیل به تحریف کابشان و تکذیب فضیلت اسماعیل دست یازدیده اند] 37

ازاینگونه موارد در تفسیر طبرى بسیاراست . طبرى گاه وجوه مختلفه واقوال گوناکون رسیده از آنان را نقل مى کند و در گزینش توقف مى کند و گاه بدون هیچگونه توضیحى مطالب و آثارى را که بطلان آنها کاملا روشن است نقل مى کند وى در ذیل آیه[ فالقى عصاه فاذا هى ثعبان مبین] 38 به نقل از وهبابن منبه مى نویسد:

[عصاى موسى در شکل اژدهائى بر مردم حمله ور شد مردم ازاو شکست خوردند و دراین حادثه 25 هزارانسان کشته شد] 39 .

ابن کثیر این روایت راازابن جریر واحمدابن حنبل نقل مى کند و مى نویسد:

فیه غرابه فى سیاقه 40 .

بى گمان وهب منبه و همگنان او براى گرمى بازار دروغ پردازى و افسانه سرائى به این یاوه سرائیها و گزافه گوئیها نیازمند بودند اما سوکمندانه مفسران پیشین بدون توجه به خاستگاه این آثار این همه را گرفتند و نشر دادند و مفسرانى چون طبرى و غیراو تدوین کردند و بدست نسلها و عصرها سپردند و عالمان دیگر نیز غالبا تحت تاثیر عظمت علمى و فکرى آن مفسران واقع شده بودن ازریابى آنچه را آنان نوشته بودند پذیرفتند. چنانکه دیدیم ابن تیمیه که این مطالب رااز کینه توزیها و بدعت آفرینهاى یهودیان مى داند - واین همه در تفسیر طبرى نیز هست - تفسیر طبرى را کتاب[ بااسناد ثابته] تلقى مى کند و معتقد مى شود که[ هیچ بدعتى] در آن نیست . واین یعنى به جاى پرداختن به اندیشه واثر توجه کردن به اندیشمند و پدید آورنده اثر متاسفانه اى ننگرش در داوریها آثار سوء بسیارى بر جاى نهاده است . در میدان تحقیق محقق راستین آن است که در عین
 
احترام به پژوهشگران وارجگذارى به آثار و نوشته هاى آنان باابزار کارآمد تحقیق به نقد بررسى نوشتارهاى آنان بپردازد و با شهامت و شجاعت نتیجه را ابراز کند.

بارى طبرى تحت تاثیراین جریانهاى تباهى آفرین بسیارى از منقولات آنان را بدون جرح و تعدیل عرضه کرده و گاه پا را فراتر نهاده و روایات[ وهب] را در مقام نقد و بررسى ترجیح داده است 41

دکتر محمدحسین ذهبى درارتباط بااسرائیلیات در تفسیر طبرى مى گوید:

[طبرى تفسیر خود اخبارى را که از قصص اسرائیلى فراهم آمده است مى آورد و آنها را بااسناد به کعب الاحبار وهب ابن منبه ابن جریح سدى و دیگران روایت مى کند او بسیارى از روایات رااز طریق محمدبن اسحق از[ مسلمه نصرانى] نقل مى کند. و بدینسان او در گزارش روایات اسرائیلیات زیاده روى مى کند و شاید گستردگى روایات تاریخى طبرى است که در بحثهاى تاریخى طبرى است که در بحثهاى تاریخى بدانها پرداخته است . بااین که طبرى غالبا به نقداین روایات مى پردازد بااین همه تفسیر وى نیازمند نقد و بررسى است چنانکه تمام تفاسیرى که بگونه اى به این موضوع پرداخته اند نیازمند نقد و بررسى هستند] 42

بیان دکتر ذهبى قابل توجه است . ما نیز براین اعتقادیم که آثارى ازاین دست با همه ارج و عظمتى که دارند و باید به عنوان منابع پژوهشهاى تاریخى تفسیرى عقیدتى جایگاه بلندشان را پاس داشت و در شناخت جریانهاى گونه گون فرهنگى بدانها مراجعه کرد اما نباید در بست مهر تائید بر آنها زده تمامت محتواى آنها را پذیرفت.

نگاهى به ابعاد[ مختلف جامع البیان]
آنچه تا بدینجا آمد نگاهى بود گذرا به جایگاه [تفسیر طبرى] در میان آثارى تفسیرى و نیز حدوداعتبار آن .اینک بر آنیم تا به برخى از جنبه هاى محتوائى آن نظرافکنده به اجمال پیرامون آن سخن بگوئیم . طبرى بااطلاعات وسیع و آگاهیهاى گسترده اى که ازابعاد مختلف فرهنگ داشت از مطالب و مباحث سودمندى تفسیرش را آکنده است .

یکى از جنبه هاى شایسته توجه و بااهمیت تفسیر طبرى جنبه هاى فقهى آن است چنانکه مى دانیم طبرى ابتداء بر مذهب شافعى بوده است و پس از مدتى خود فقهى و مستقل پى مى افکند که تا مدتى پیروان و طرفدارانى نیز داشته و تنى چنداز شاگردان وى در تبیین و تبلیغ آن کوشیدند 43 .از مذهب فقهى ایشان - که دیرى نپائید - به[ طبریه] و یا[ جریریه] یاد مى شود 44 . طبرى در ذیل آیا مربوط به احکام اقوال مختلف را نقل مى کند و گاه یکى ازاقوال را برگزیده چرائى گزینش را نیز بیان مى کند وى در ذیل آیه[ والخیل والبغال
 
والحمیر لترکبوها و زینه و یخلق مالاتعلمون] 45 به اقوال عالمان در حاکم خوردن گوشت این حیوانات پرداخته و آنگاه به گفتار کسانى معتقد مى شود که از آیه عدم حرمت رااستفاده کرده اند واین قول را با دلایل متعدد به اثبات مى رساند 46 .او گاهى براى به اثبات رساندن دیدگاه فقهى خودازاستعمالات کلام عرب بهره مى جوید 47 و دیگرگاه ظهور آیه را مورد توجه قرار داده فتواى فقهى صادر کرده و دیدگاه خود را به آیات دیگر تائید مى کند. مثلا ذیل آیه[ الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان]... 48 پس از نقل اقوال و عرضه مفصل و گسترده دیدگاههاى مختلف بالاخره مى گوید:

[ شایسته تر به ظاهر آیه آنچیزى است که عروه و قتاده گفته اند که آیه دلیل تعدد طلاقى که به آن تحریم صورت مى گیرد و رجعت بطلان مى پذیر است] 49

آنگاه این برداشت را به آیه بعدى تایید مى کند 50 بارى یکى از ابعاد مهم و قابل توجه تفسیرى طبرى که در بررسى دیدگاههاى کهن در [آیات الاحکام] بسیار سودمند تواند بود بعد فقهى آن است .

جنبه هاى ادبى این تفسیر یکى دیگراز جهات قابل توجه و سودمند آن است . ما پیشتر گفتیم : طبرى قرآن را درارتباط با تفسیر بر سه قسم کرده است و یادآورى کردیم که یک قسم آن را آیاتى دانسته است که تمام کسانى که باادبیات عرب آشنا باشند مى تواننداز آن بهره گیرند.او دراین بخش بگستردگى سخن مى راند.او در تبیین معانى واژه ها به مباحث نحوى کوفیان بصریان را آورده به آثارادبى پیشینیان همانند فراءابوعبیده ابى الحسن الاخفش ابى على قطرب و... مراجعه مى کند 51 در بحثهاى لغوى و تبیین واژه ها به کلام عرب واشعار شاعران استناد مى جوید و توجیه آیات و تبیین واژه ها را آنگاه مى پذیرد که در کلام عرب نمونه اى داشته باشد. طبرى در ذیل آیه( و ماجعلناالقبله التى کنت علیهاالا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب على عقبیه52 ) از طریق على بن ابى طلحه ازابى عباس نقل مى کند که این به معناى جداسازى و بازشناسى اهل یقین از مشرکان و شکاکان است . آنگاه ادامه مى دهد و مى نویسد: آنان که براین قول رفته اند به پندارشان عرب ماده[ علم] را بجاى ماده[ رویه] و بالعکس استعمال مى کند بعداین قول را رد مى کند به دلیل این که آنچه در کلام عرب است استعمال [رایت] است به معناى[ علمت] و نه بالعکس . و لذا مى گوید:این را نمى شود پذیرفت . چرا که توجیه معانى قرآن فقط براساس آنچه در کلام عرب موجوداست امکان پذیراست 53 . بهرحال بحثهاى لغوى نحوى و صرفى تفسیر طبرى یکى از گنجینه هاى عظیم ادبى فرهنگ اسلامى است بحثهاى لغوى تفسیر طبرى بگفته[ احمد محمد شاکر]از آن جهت که دربرخى موارد بگفته[ احمد محمدشاکر]از آن جهت که در برخى موارد در
 
بازشناسى لغت منحصر بفرداست نیز بسیار قابل توجه و شایسته تامل است 54 . در همینجا شایسته است یادآورى کنیم که یکى دیگراز جنبه هاى این تفسیر پرداختن به قرائتها واختلاف آراء در زمینه قرائتها و نقد و بررسى آراء دراین جهت است . طبرى در قرائت نیز ید طولانى داشته و کتابى در 18 جلد در قرائت پرداخته بوده است 55 .

تفسیر طبرى به مسائل تاریخى و سیر و مغازى نیز پرداخته است و در قصص انبیاء و چگونگى تاریخ امتهاى پیشین - که پیشتر بدان اشاره اى کردیم - به تفصیل سخن رانده است .او گاه بهنگام نقل و عرصه داستانهاى زندگى گذشتگان به افراط مى گراید و چیزهائى را که ربطى به آیه ندارد گزارش مى کند. مثلا در ذیل آیه[ ان احسنتم احسنتم لانفسکم]... 56 گزارش مفصل و دراز دامنى دارد از تاریخ شرق و مسائل مربوط به بخث النصر و ورودش به بیت المقدس و کشتار بنى اسرائیل و بازگشت به سرزمین بابل بااسیران یهودى و ... 57 .

و بالاخره باید به جنبه هاى کلامى واعتقادى تفسیر طبرى با توجه به زمان نگارش آن توجه کرد. مى دانیم که یکى از معرکع آراءترین مباحث کلامى مبحث[ افعال عباد]است که متکلمان معتزلى واشعرى هر کدام بگونه اى در آن مى نگریستند. معتزلیان مى گفتند:[ بندگان بوجود آورنده افعال خویش هستند]. واشاعره چنان مى پنداشتند که:[ خداوند خالق افعال بندگان است وانسان درافعال خویش بجزاکتساب آن دخالتى ندارد] 58 .

طبرى دراین مساله و دیگر مسائل مربوط به علم کلام چونان متکلمى وارد میدان مى شود و ضمن نقل اقوال به نقد و بررسى پرداخته در مقابل جریانهاى مختلف موضع مى گیرد و به قولى که برگزیده است استدلال مى کند. مثلا در ذیل آیه 167از سوره نساء به اراده انسان تاکید ورزیده ضلالت از سوره نساء به اراده انسان تاکید ورزیده ضلالت و گمراهى را به کجروى انسان و تجاوزاز مسیر حق نسبت داده واو را مسوول اعمالش مى انگارد. 59 و در ذیل آیه 35از سوره انعام به صراحت کفرانسان را به اختیاراو نسبت داده و مى گوید:[ دراین گزینش براى آنها هیچ جبر واضطراراى نبوده است]. 60این بخش از مباحث تفسیر طبرى نیز از جهات مختلفى قابل بررسى و سودمند و ارزشمنداست که اینک مجال تفصیل نیست61 .

طبرى واسناد روایات :
پیشتر و ضمن بحث از[ چگونگى نقل در دیدگاه] گفتیم که طبرى غالبا اسناد روایات را بدون نقد و تحلیل عرضه مى کند.اینک در تکمیل آن بخش توجه به این جهت را لازم مى دانیم که وى گاه به نقد و بررسى روایات پرداخته و گاهى نیز تصریح به توقف کرده است . مثلا در جائى روایتى نقل مى ند و مى گوید: مثلا در جائى روایتى نقل مى کند و مى گوید: این روایت پذیرفته نیست چون راوى آن جعفرابن محمدالزبیرى - شناخته
 

نیست . 62 و در مقامى دیگر تصریح مى کند که راوى از کسانى است که استدلال به روایتش جایز نیست . 63 در ذیل آیه19.[ از سوره بقره]... پس از نقل روایتى مى گوید:

[ اگر حدیث صحیح باشد و من نمى دانم که صحیح است یا نه ؟ چون به این سند بااین راویان مشکوکم]. 64

اما در همینجا گفتنى است که این سند بیشترین نقش را در مجموع تفسیر طبرى دارد. محقق کتاب ذیل این سند نوشته است :

[بیشترین منقولات تفسیر بااین سنداست و کم آیه اى است که در ذیل آن روایتى به این سند نباشد]. 65

سخن درباره تفسیر طبرى بدرازا کشید و هنز جنبه هاى دیگرى از آن که قابل بحث و بررسى است باقى مانده است . 66 ولى اینک ضیق مجال را از آن بخشها چشم پوشیده به مسائلى مى پردازیم .

تاثیر[ جامع البیان] در تفاسیر دیگر
بهره ورى تفاسیر عامه از تفسیر طبرى نیاز به یادآورى ندارد. یک مقایسه اجمالى بین این تفسیر طبرى از همان آغاز نگارش و نشر آن در مجامع علمى به عنوان منبع و مصدر تفسیر نگارى تفاسیر خود بدان مراجعه کردند واز آن بهره بردند.این تاثیرپذیرى از تفسیر طبرى در میان تفاسیر و مفسران تقریبا عمومى است و یک مقایسه اجمالى بین این تفسیر و تفاسیر دیگر بویژه تفاسیرى که جنبه نقل در آنها قوى است کافى است تااین ادعا را به ثبوت رساند.استفاده فراوان مرحوم شیخ طوسى در [ التبیان] از تفسیر طبرى بسیار روشن است . 67 مرحوم طبرسى در [مجمع البیان] به این بهره مندى از تفسیر طبرى تصریح کرده است . 68

تفسیر و تفاسیر عامه بویژه[ تفسیرابن کثیر] [ درالمنثور] [تفسیرالکبیر فخررازى] و[ الجامع لاحکام القرآن] کافى است تا گستردگى تاثیر تفسیر طبرى را دراین تفاسیر نشان دهد.

بارى تفسیر[ جامع البیان عن تاویل اى القرآن] تفسیرى است عظیم سرشاراز روایات اقوال گزارشهاى گونه گون و آکنده است پژوشهاى ادبى نحوى و واژه شناسى و بدینسان یکى از منابع و مراجع مهم و پر ماده تفسیرنگارى که در پژوهشهاى قرآنى روائى و بحث و تحقیق در تطور علوم بویژه شیوه و روشهاى تفسیرى آن شناخت اقوال اندیشه هاى صحابه تابعان و آثار مجعول و چگونگیهاى آن بسیار سودمند و کارآمد تواند بود و ترجمه آن نیز همراه با تلخیص - بخاطر تکرارهاى غیرمفید در منقولات - نقد و تحلیل با نثرى استوار و روان واستادانه بسیار لازم و شایسته است . 69

 

کارهاى انجام شده پیرامون[ جامع البیان]
1.تحقیقات و گزینش
تفسیر طبرى در 30 جزء بزرگ سامان یافته و مطالب از گستردگى و وسعت تامى برخورداراست .ازاین روى برخى از عالمان به گزارش گونه ها و تلخیص آن همت گماشته اند.از آن جمله است[ مختصر من تفسیر الامام الطبرى] گزیده ابى یحیى محمدبن التجیبى الاندلس از عالمان قرن پنجم واوایل قرن ششم متوفى به سال .419.

کتاب وى گاهى[ مختصر فى غریب القرآن] نیز نامیده مى شود واین نام براساس آنچه در مقدمه مولف آمده است درست مى نماید. مولف در مقدمه کوتاه خود از جمله نوشته است :

[من به گزینش مطالبى ازاین تفسیر جامع البیان بسنده کردم و تفسیر و تبیین الفاظى را برگزیدم که بر زبان همگان جارى نیست واز استعمالات مشهورى که جز برخى از ناآگاهان از علوم تفسیرى بر آن آگاهى ندارند چشم پوشیدم تا حمل و نقل آن در سفر آسان باشد.از روایات بسیارى که دراین تفسیر آمده به یکى یا دو روایت اکتفا کردم واز بقیه در گذشتم] 70

این کتاب به تحقیق و تعلیق - محمدحسن ابوالعزم الزفیتى و نظارت و مقدمه دکتر جوده عبدالرحمن هلالى - به سال 1390 - به سال 1390 چاپ و منتشر شده است . دکتر هلالى در مقدمه سودمند خود از پژوهشهاى عالمان اندلش درابعاد گونه گون فرهنگ اسلامى یاد کرده واز شرح حال و پیشینه اسلامى قبیله[ تجیب] به اجمال سخن گفته و ضمن معرفى اجمالى نسخه مورد مراجعه در تصحیح کتاب شیوه تحقیق را نشان داده است .

محقق پانوشتهاى مفصل وارزشمندى نوشته است و در ضمن آن لغات غریب را معنى کرده و توضیحات سودمندى در تبیین جملات متن با تکیه بر متن تفسیر طبرى و دیگر منابع و تفسیرى و لغوى آورده است . روایات دراین تفسیر بدون سند آمده محقق همه را به تفسیر طبرى یا منابع دیگرارجاع داده است و در چگونگى سنداحادیث سخن گفته است . توضیحانى کوتاه درباره رجال کتاب از کارهاى دیگر محقق کتاب است . کتاب در دو جلد رحلى با حروف بزرگ بگونه اى زیبا و چشم نواز چاپ شده است .

از جمله کارهاى پژوهشى و تحقیقى دیگر پیرامون تفسیر طبرى کاوشهاى ژرف و گرانمایه احمد محمدشاکر و محمود محمدشاکراست که در ضمن معرفى چاپهاى تفسیر به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت :

2.ترجمه ها:
[ترجمه تفسیر طبرى] بسیارى از فهرست نگاران 71 و پژوهشگران تاریخ ادبیات 72 برآنند که تفسیر طبرى در زمان
 

پادشاهى منصورابن نوح بوسیله برخى از عالمان ماوراءالنهر به فارسى ترجمه شده است . مرحوم محمدتقى بهار در زیر عنوان[ قدیمترین نثر فارسى] نوشته اند.

[2. ترجمه طبرى که علماى ماوراءالنهر بامر پادشاه ابوصالح منصورابن نوح سامانى ترجمه کرده اند و تاریخ این ترجمه معین نیست و نباید دیرتراز ترجمه تاریخ طبرى صورت گرفته باشد.این کتاب به فارسى درى ساده و لطیف چنانکه بعد بدان اشاره خواهیم کرد نوشته شده است در هفت مجلداست و نسخه اى از آن باقى است] 73 .

مولف[ تاریخ ادبیات درایران] مى نویسد :

این کتاب ترجمه اى است از[ جامع البیان فى تفسیرالقرآن] از محمدبن جریرالطبرى که هم بفرمان ابوصالح منصور بن نوح مقارن همان تاریخى که دستور ترجمه تاریخ طبرى را صادر کرده بود شروع به ترجمه آن بزبان پارسى شد. 74

مصحح آن نیز در مقدمه کوتاه خود نوشته است :

چنانکه در مقدمه این کتاب شریف مسطوراست تفسیر کبیر محمدابن جریر طبرى از قرآن مجید در زمان سلطنت منصورابن نوح ابن نصرابن احمدابن اسماعیل سامانى در نیمه دوم قرن چهارم هجرى بوسیله علماء و فقهاء ماوراءالنهراز عربى به فارسى ترجمه شده است .75

دیگران نیز بر همین پندار رفته اند. ما نیز پیشتر با تکیه بر [سبک شناسى] مرحوم بهار در تعیین پیشینه تفاسیر فارسى چنین پنداشته بودیم 76 .امااینک و در مقام معرفى تفسیر طبرى و کارهاى انجام شده پیرامون آن به مقایسه ترجمه با متن پرداختیم و دراولین نگاه ناهمگونى این دواثر را با هم دریافتیم . آنچه باعث این اشتباه شده است ادعاى تدوین کنندگان این اثراست که آن را بعنوان ترجمه تفسیر طبرى مطرح کرده اند واین محققان نیز بدون هیچگونه مقایسه و دقتى در متن دو کتاب در آثار خود آن را بعنوان ترجمه تفسیر طبرى یاد کرده اند. مثلا نویسندگان این تفسیر ذیل آیه[ الحمدالله رب العالمین] آورده اند:

[ اما قول رب العالمین : رب پروردگار باشد و عالمین جهانها باشد واندرعالمهااختلاف بسیاراست گروهى از علماء گفته اند که خداى عزوجل را سیصدوهضت هزار عالم است اندراین هفت آسمان و هفت زمین و هفت دریا هر عالمى چنانست که بیک دیگر نماند].

از آنچه در ذیل این آیه آمده است و قریب دو صفحه از تفسیر را فرا گرفته در تفسیر طبرى اثرى نیست .

مقایسه دیگر بخشهاى این دواثر هیچ گونه تردیدى باقى نمى گذارد که آنچه به[ ترجمه تفسیرطبرى] معروف است ترجمه[ جامع البیان] نیست و نهایت چیزى را که مى شود گفت این است که نویسندگان این اثر
 

طبرى را نیز در پیشدید داشته و گاه از آن بهره برده اند.

بهنگام نگارش این سطور به نوشته اى ازاستاد عباس زریاب خوئى دست یافتیم که به مناسبت انتشاراولین جلدازاین کتاب نوشته و در ضمن آن ارتباط این کتاب را با تفسیر طبرى بکلى منکر شده اند. بخش عظیمى از نوشته ایشان را بلحاظ فوائدارزشمندى که دارد اینجا مى آوریم :

اما آنچه به نام ترجمه فارسى تفسیر طبرى معروف شده است و نسخه اى از آن در کتابخانه سلطنتى ایران و نسخى دیگر در پاریس و لندن و ترکیه و هند و غیره موجوداست واکنون جلداول آن به همت آقاى حبیب یغمائى به طبع رسیده است به رغم ادعاى مترجم یا مترجمین آن در مقدمه هیچگونه ربط و نسبتى بااصل عربى تفسیر طبرى ندارد و بکلى چیز دیگرى است .

در آغاز کتاب معروف به ترجمه تفسیر طبرى مقدمه اى است به عربى که نسخه کتابخانه سلطنتى ایران افتاده است و آقاى یغمائى آن رااز روى نسخه پاریس نقل کرده اند.این مقدمه ذیل عنوان[ صفع الکتاب] چنین آمده است :

قال ابوجعفر محمد بن جریرالطبرى رحمه الله علیه : طالب علم هذاالتفسیرالکبیر ثلاثه اصناف من الناس فاعر فوهم بصفاتهم... .

گذشته از آنکه در متن تفسیر طبرى چنین چیزى نیست مضمون آن نیز سخنى است دوراز منطق واز کسى مانند طبرى چنین ادعائى نمى سزد. مدعیان ترجمه حدیثى را گرفته واول آن را تغییر داده به طبرى نسبت داده اند.این حدیث دراصول کافى به این طریق آغاز مى شود:[ على بن ابراهیم رفعه الى ابى عبدالله علیه السلام قال طلبه العلم ثلثه فاعرفهم باعیانهم وصفاتهم]... 77 در مقدمه فارسى گفته شده است:

[ ...پس ترجمه کردند واز جمله این مصحف اسنادهاى دراز بیفکندند واقتصار کردند بر متون اخبار واین را بیست مجلد ساختند.از جمله این چهارده مجلد فرو نهادند هر یکى نیم سبع تا جمله همه تفسیر قرآن باشداز پس وفات پیغامبر علیه السلام تا آنگه محمدبن جریرازین جهان بیرون شد و آن اندر سال سیصدوچهل وپنج بوداز هجرت پیغامبر علیه السلام و شش مجلد دیگر فرو نهادند تااین بیست مجلد تمام شد].... .

ازاین مقدمه خواننده چنین گمان مى برد که در ترجمه فقط [ اسنادهاى دراز] راانداخته اند و بقیه مطالب تفسیر طبرى در آن هست در صورتى که چنین نیست و دراین ترجمه از بیان مطالب صرفى و نوى و از وجوه مختلفه معانى وازاخبار و روایاتى که در تفسیر طبرى هست اثرى نیست و قصه هائى که مدعیان ترجمه آورده اند غالبا بدان صورت در متن عربى وجود ندارد. مثلااز صفحه 24 تا
 

41 داستان درازى از مناظره کردن کافران با پیغامبر علیه السلام نقل مى کند و مى گوید: آیه[ ان الذین کفروا سواء علیهم انذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون] 78 بهمین مناسبت نازل شده است . در صورتى که در متن تفسیر طبرى چنین چیزى نیست و داستان سوال یهوداز پیغمبر و آیه[ ولاتقولن لشى انى فاعل ذلک غذا] 79 مربوط به سوره الکهف است . آن هم نه به این صورت افسانه مانند مفصل بلکه تقریبا بهمان نحو که در سیره ابن هشام نیز ذکر شده است گویا مدعیان ترجمه متوجه نشده اند که سوره بقره در مدینه نازل شده است و آیات آن نمى تواند به داستانى که سالها پیش در مکه اتفاق افتاده است مربوط باشد بلکه چنانکه طبرى و دیگر مفسران نقل کرده اند مربوط به آیاتى از سوره الکهف است که در مکه نازل شده است . علاوه براین[ تفسیر قرآن از پس وفات پیغمبر تا سال سیصد و چهل و پنج] معنى ندارد گذشته از آن که وفات طبرى در سال سیصد و چهل و پنج اتفاق نیفتاده است بلکه به نقل خطیب بغدادى روز شنبه چهار روز به آخر شوال 310 هجرى بوده است80 .

در صفحه 23 درتفسیر آیه[ وان کنتم فى ریب ممانزلنا على عبدنا فاتوان بسوره من مثله]... 81 مدعیان ترجمه چنین آورده اند:[ پس آنگاه مهدى و هادى بدان روزگار که بومسلم ولایت جهان راست کرده بود واولاد عباس بن عبدالمطلب را نشانده بوده منافقان و زندیقان بسیار کشته بودند و گفتند که مااین چنین قرآن بتوانیم آوردن از بر خویش . وایشان مهتران و فصحاى عرب بودند چون عبدالله بن المقفع که کلیله و دمنه او نهاده بود و دیگران نیز همچون او بود تا نامهاى ایشان نبته بودند همه اتفاق کردند و بر بن عبدالله بن المقفع و بیامد و گفت هر چند که جهد کردم یک آیه برابراین آیه نمى توانم آوردن که خداى عزوجل گفت : [وقیل یاارض ابلغى ماءک و یا سماءاقلعى و غیض الماء وقضى الامر]. 82 و آنچه آورده بودند هیچ برابراین قرآن نیامد. پس آنگه مهدى این پنج هزار مرد را بفرمود تا جمله را گردن بزدند و هلاک کردند و هادى هم به روزگار خویش چند تن هزار مرد بکشت هم از بهراین سبب.

مدعیان ترجمه قصه زندیق کشى دوران مهدى و هادى را با قصه دیگرى به هم درآمیخته اند واز آن معجونى ساخته اند زیرا معلوم است که مهدى در ذوالحجه سال 158 هجرى پس از وفات منصور به خلافت رسید و داستان کشته شدن عبدالله شدن عبدالله بن المقفع در سال 145 و یا پیش از آن اتفاق افتاده است و داستان آورده نظیرى براى قرآن مربوط به قصه اى است که[ مجلسى] در جلد ششم بحارالانوار در باب اعجازالقرآن آورده است که ابن ابى العوجاء و سه نفراز دهریان (که گویا یکى هم ابن القفع بوده است ) خواستند هرکدام نظیرى براى یک ربع از قرآن بنویسند پس از
 

یکسال که در مقام ابراهیم گردآمدند. یکى گفت که چون به آیه[ وقیل یاارض ابلعى ماءک و یا سماءاقلعى] رسیدم درماندم و دیگران نیز سخنانى نظیر آن گفتند تا حضرت صادق بر آنان بگذشت واین آیه را خواند:[ قل ائن اجتمعت الانس والجن على ان یاتوا بمثل هذالقرآن لایاتون بمثله]... 83 .

خلاصه از مقایسه هر صفحه از کتاب معروف به ترجمه تفسیر طبرى بااصل عربى معلوم خواهد شد که هیچ یک جز در آیات قرآنى ربطى بهم ندارند و تحقیق این مطلب که چرا آن را ترجمه تفسیر طبرى نامیده اند و داستانهائىکه در آن ذکر شده است از کجا آمده است مجالى وسیع مى خواهد. 84

آقاى زریات این تحقیق را پس ازانتشاراولین جلد آنچه به نام[ ترجمه تفسیر طبرى] نامیده شده است نوشته اند.اما آقایان بقیه مجلدات را نیز با همان عنوان منتشر کرده و چاپ دوم آن را نیز با همان نام پخش کرده اند!! ناشران شاید چنین پنداشته اند که با وجود نام طبرى بر روى کتاب بدان اعتبار مى بخشند و بااین اعتبار دروغین کالاى خود را بهتر مى توانند عرضه کنند و یااز سر ناآگاهى چنین کرده اند.

بهرحال برخى از نویسندگان با مراجعه به این کتاب از یکسو مفسر بزرگى چون طبرى راافسانه ساز معرفى کرده اند 85 واز سوى دیگر بر پایه آن مطالب بى اساسى بهم بافته اند و عده اى نیز براساس آن چیزهائى به طبرى نسبت داده اند و همى در آثار خود[ طبرى مى گوید]... و[ طبرى مى نویسد] آورده اند که طبرى هرگزاز آن چیزها خبر ندارد.

ترجمه اى دیگر:
تفسیر طبرى اینک در دست ترجمه یى تا حدودى کامل است که جلداول آن منتشر شده است 86 . مترجم دراین ترجمه اسناد روایات را حذف کرده متن اشعار مورداستشهاد طبرى را آورده . درپانوشتها دیدگاه عالمان شیعى را درارتباط با مسائل عقیدتى و ...افزوده و آنگاه که طبرى یک روایت را به چند طریق ذکر کرده مترجم درصورت اتحاد متن روایات یکى را آورده و باقى را حذف کرده است . 87

ترجمه اى به فرانسه .
این ترجمه که به قلم پى یرگوده Gode Pierre انجام گرفته است از سال 1983 تاکنون سه مجلداز آن انتشار یافته است . 88

ترجمه انگلیسى :
این ترجمه که جلداول آن انتشار یافته است به قلم جان کوپرانجام مى شود که وى پس از سالها تحصیل علوم و معارف اسلامى و آشنائى به زبانهاى عربى فارسى فرانسه به دین اسلام و مذهب تشیع گرویده است و نام یحیى را بر خود گزیده است .

 

آقاى بهاءالدین خرمشاهى مقاله اى در معرفى این ترجمه نوشته اند که قسمتى از آن چنین است :

سعى مترجم براین است که حتى المقدور احادیث تفسیرى متن اصلى را حفظ کند یعنى در ترجمه خود بیاورد ولى سلسله روات را حذف کرده و فقط نخستین راوى یا قائل حدیث را که ( غالبا یکى از صحابه یا تابعین است ) یاد کرده است و به شماره حدیث (در طبع شاکر)اشاره کرده است تااگر کسانى بخواهنداسناد حدیث مطالعه کنند به آسانى بتوانند آن را در متن اصلى پى گیرى کنند.از بیان احادیث مشابه و متحدالمضمون فقط یکى از ترجمه کرده است . بحثهاى مربوط به اختلاف قراآت را به حداقل آورده است . بحثهاى استطرادى زبانى و دستور زبانى و شواهد شعرى هم حذف شده است ... مترجم علاوه بر آن که در مقدمه خواننده انگلیسى زبان را به منابع اسلام شناسى و قرآن شناسى طرازاول و غالبا به انگلیسى رهنمونى کرده است هرجا که لازم بوده براى روشن سازى موارد مبهم یا مشکل تعلیقاتى در پایان هر بخش آورده است .

نویسنده مقاله ترجمه کتاب رااستوار دقیق و بدون عیب وایراد دانسته اند. 89

چاپهاى تفسیر طبرى
1. چاپ بولاق (مصر). که 30 جزء در 12 مجلد به سال 1323 هجرى به چاپ رسیده است . دراین چاپ متن تفسیر طبرى است و حاشیه آن[ تفسیر غرائب القرآن] نیشابورى این چاپ که دومین و معروفترین چاپ تفسیر طبرى است (پیشتر و به سال 1321 در چاپخانه [ المیمنیه] مصر چاپ شده بود) و بارها بگونه ى افست منتشر شده است چاپى است نامطلوب و مغلوط بدون شماره آیات و تفکیک آیات از متن و ...

2. چاپ مصر 30 جزء در 12 مجلد بااشراف گروهى از محققان و مصححان زیر نظراحمد سعدعلى ازاساتید دانشگاه الازهر به سال 1373 و با همت[ مکتبه مصطفى البابى الحلبى واولاده] چاپ و منتشر شده است . حروفچینى چاپ و تصحیح منتشر شده است . حروفچینى چاپ و تصحیح آن زیبا و دقیق است . محققان بجز تصحیح متن و ضبط نسخه بدلها گاه توضحیاتى درباره متن آورده اند شواهد غالب اشعار را تبیین کرده و گاهى منابع اشعار را یادآورى کرده اند.

آیات شماره گذارى واعراب گذارى شده است . محققان مقدمه اى دارند که در آن به اجمال از سیر تفسیر نگارى دراسلام و جایگاه تفسیر طبرى سخن گفته اند و در پایان موخره اى ازاهمیت تفسیر طبرى نقد و تحلیل ها پیرامون آن شرح حال مولف و منابع شرح حال وى راارائه داده اند. هر جلدى ازاین چاپ داراى سه فهرست است :

 

1. فهرست آیات .

2. فهرست موضوعات .

3. فهرست قوافى .

3. چاپ تحقیقى و بسیار گرانقدر (محمود محمدشاکر احمد محمدشاکر). این چاپ متاسفانه ادامه نیافته و فقط تا آیه 18 سوره یوسف پیش رفته است که 15 جلد به قطع وزیرى است .

کار تحقیق مقابله و تصحیح متن و نگارش حواشى تبیینى و توضیحى به عهده محمود محمدشاکر بوده است و کاراستخراج احادیث و نقد و بررسى رااحمد محمد شاکر بعهده داشته است .

تحقیق این اثر نمونه والاى یک تحقیق عمیق گسترده ژرف و پژوهشگرانه است . روایات و آثار منقول در متن کتاب به دقت شماره گذارى شده و درپانوشتها به اسناد راویان آنها با حوصله تمام وسواس علمى رسیدگى شده است . چنانکه مى دانیم تمام روایات تفسیر طبرى مسنداست . بااین همه محققان روایات به منابع دیگر از منابع معتمد در نزد عامه ارجاع داده اند. طرق حدیث بازنگرى شده و به طرق دیگر با تکیه به منابع دیگر توجه شده واجمالى از شرح حال آنهااشاره شده است .

در تحقیق و بازنگرى مباحث ادبى لغوى واشعار به منابع کهن از جمله آثار [ فراء] [ ابوعبیده] و دیگران مراجعه شده دیوان شاعران مورد بررسى قرار گرفته منابع اشعار نشان داده شده و شواهد آن بیان گشته و توضیحاتى پیرامون آنها آمده است .

بحثهاى رجالى پانوشتها یک مجموعه مستقل و بسیار سودمند رجالى است و تحقیقات و حواشى محققان براستى کتابى است مستقل و بسیار ارجمند. سوکمندانه مجال عرضه نمونه هائى از تحقیقات آنان نیست . خوب است کسانى که دست به تحقیق متون وآثار سلف صالح مى زنند به اینگونه کارها بنگرند و با ندانم کارى سهل انگارى و بى توجهى آثار آن علمان را تباه نکنند.

محققان در تصحیح متن بجز مراجعه به نسخ خطى و چاپهاى پیشین به تفاسیرى که از تفسیر طبرى سود جسته اند مانند ( الدرالمنثور بحرالمحیط الجامع لاحکام القرآن و ...) نیز مراجعه کرده اند.

محققان در آغاز جاى جاى به تاثیر طبرى در تفاسیر دیگراشاره مى کنند و چگونگى بهره ورى مفسران پس از طبرى را از کتاب وى نشان مى دهند اما درادامه کار براى جلوگیرى از گسترده شدن کتاب این بخش را متوقف مى کنند.

هر جلدى از کتاب داراى فهرستهاى زیراست .

1. فهرست آیاتى که بعنوان تفسیر آیات دیگر مورداستشهاد و استفاده قرار گرفته است .

2. فهرست واژه شناسیها مصحح در
 

اهمیت این فهرست مى گوید:

[برخى ازاین لغات یا درم عجم ها متداول نیست و معانى آنها به این دقت که دراینجا تبیین شده است در معاجم نیامده است].

3.اعلامى که در شرح حالشان در پانوشتها آمده است .

4.اصطلاحات علوم مختلف .

5. مباحث عربى نحو صرف و غیر آن .

6. نقد و بررسى طبرى از دیدگاههاى دیگران و موضع گیریهاى مفسر در مقابل آراء فقهاء متکلمان و ... با عنوان[ الرد على الفرق] .

7. فهرست موضوعات تفسیر.

محموداحمد شاکر مقدمه اى دارد کوتاه که در آن از جایگاه تفسیر و عظمت کار طبرى و شیوه تحقیق و تعلیق خود سخن گفته و به برخى اشکالها درباره چگونگیهاى کار طبرى پاسخ داده است . گفتنى است که محقق در مقدمه (ج 1.1716) و نیز در متن بارها به دفاع از طبرى پرداخته است . ر.ک از جمله ج 1.458453.

مولف[ جامع البیان]
محمدابن جریر طبرى از مفسران محدثان و مورخان بزرگ و پراطلاع فرهنگ اسلامى است که به سال 224 هجرى در آمل مازندران (طبرستان )از مادر بزاد و در پایان روز شنبه 26 شوال 310 هجرى در بغداداز دنیا برفت . 90

وى هم عصر دو تن ازائمه[ ع] (حضرت امام هادى وامام حسن عسکرى ) بوده و مدت زیادى از غیبت صغراى امام[ عج] را درک کرده است .از عالمان و محققان اسلامى وى معاصراحمدابن حنبل بخارى و مسلم نیشابورى بوده است .

طبرى بگفته خودش از خردسالى به قرآن و آموختن آن عشق مى ورزید. بدینسان قرآن را حفظ کرد و دراوان جوانى براى تحصیل علم به بغداد رفت واز آنجا به قصد توسعه معلومات خود و سیر در آفاق به جهانگردى پرداخت واز سوریه فلسطین مصر آسیاى صغیر عراق ایران و هندوستان دیدار کرد.او در تحصیل و تعلم سختکوش و در راه بهره ورى از عالمان و نگارش تحقیق و تالیف یافته هاى خود خستگى ناپذیر بود. آثار گسترده و کم مانند وى همه و همه نشانگر عزم راسخ همت بلند و تلاش وسیع اوست .

طبرى در زبان و قلم شرح حال نگاران به[ ابوالمورخین] و [ ابوالمفسرین] مشهور شده است . و تفسیر و تاریخ او را به [ ام التواریخ] و[ ام التفاسیر] شناخته اند.

طبرى ازاطلاعات وسیع و دانش گسترده اى بهره مند بوده است و در علوم مختلف اسلامى صاحب نظر پیشتراشاره کردیم اوابتداء به مذهب شافعى گرایش داشت ولى سرانجام
 

مذهب فقهى خاص بنیان نهاد که به[ جریریه] مشهور گشت ولى بیش از دو سه نسل و جز در بخشى محدود رواج نیافت .اواز آغازازاحمدابن حنبل روى گردان بود واو را فقیه نمى دانست . طبرى کتابى پرداخت با عنوان[ اختلاف علماءالاعصار فى احکام شرایع الاسلام] مشهور به[ اختلاف الفقهاء] وى دراین کتاب [ که از جایگاه بلندى برخورداراست] اقوال و آراء فقهاى مشهورى را که مورداعتماد وى بوده اند آورده است .

اما به آراءاحمدابن حنبل نپرداخته است . و چون طبرى در عدم نقل اقوال احمداین حنبل مورد سوال قرار گرفت جواب داد:[ او نه فقیه بلکه محدث بوده است] 92این موضع گیرى طبرى براى وى گران تمام شد و جنبلیان وى را آزارها رساندند و دشنام ها دادند. طبرى در حدیث و شناخت اسناد و چگونگیهاى آن زبردست بوده است و یکى از بهترین نمونه هاى نقد و بررسى احادیث کتاب وى[ تهذیب الاثار]است .

چنانکه اشاره شد طبرى مورخى زبردست نیزد بوده و تاریخ وى گواه این حقیقت است .او در تاریخ وى گواه این حقیقت است .او در تاریخ خود - بر خلاف تفسیر - در همان آغاز از چگونگى اخبار و آثار سلب مسوولیت کرده و چنین نگاشته است :

[ ... آن که در کتاب ما مى نگرد باید بداند آنچه را من در اینجا آورده ام بر پاى اعتماد به اخبار و آثارى است که رسیده و من فقط بازگو کننده آنها هستم که همه را به روایانش نسبت مى دهم نه براساس چیزهائى که با دلیل عقلى واستنباط فکرى بدست مى آید مگر اندکى از آنها ... بدینسان آنچه دراین کتاب از پیشینیان نقل کرده ام که به نظر خواننده ناروا آمد و شنونده آن را ناپسند دانست - از آن جهت که وجه صحیح و معناى درستى بر آن ندانست از آن جهت که وجه صحیح و معناى درستى بر آن ندانست - باید بداند که درباره آن از جانب ما خبرى داده نشده بلکه گزارش مزبور را برخى از گزارشگران آن بما رسانده اند و ما نیز بهمان گونه که خبر را دریافت کرده ایم بازگو نموده ایم]. 93

طبرى در گزارش تاریخى خود حادثه اى عظیم و فراموش نشدنى چون غدیرخم را مسکوت گذاشته است که گویااین سکوت درباره[ حدیث غدیر] بى ارتباط با حاکمیت جبارانه عباسیان نبوداست . 94اما طبرى در دیگر آثار خود هم حدیث غدیر را آورده و هم دیگراحادیث مربوط به على[ ع] و فضائل آن بزرگوار را. طبرى کتابى نوشته ویژه[ حدیث غدیر] وارائه طرق مختلف آن 95 و نیز کتابى نگاشته در گزارش[ حدیث الطیر] واسناد و طرق آن . 96 واینگونه آثار طبرى براى برخى از شرح حال نگاران 97زمینه شده است تا وى را شیعه تلقى کرده یا متمایل به تشیع بدانند.

 

[طبرى] در گفتار عالمان
تمام شرح حال نگاران طبرى را به گستردگى دانش پیشتازى در تالیف و تصنیف کثرت تالیف ابتکار در تحقیق و ... ستوده اند. خطیب بغدادى مى نویسد:

[...وى یکى از پیشوایان و عالمانى است که بواسطه آگاهى برترى و دانشش مرجع دیگران بود. وى جامع دانشهائى بود که از عالمان زمانش همتائى نداشت . حافظ قرآن و آشنا به قراآت آگاه به معانى قرآن فقیه دراحکام قرآن دانا به سنت راهها و صحیح و ناصحیح و ناسخ و منسوخ آن بوده است]. 98

ابن خلکان درباره طبرى چنین نوشته است:

[ وى در بسیارى از فنون از جمله تفسیر و حدیث و فقه و تاریخ و غیر آن امام است و داراى آثار و تالیفاتى ظریف و زیبا که همه نشانگر گستردگى دانش و فراوانى معلومات اوست] 99 .

مرحوم مدرس تبریزى در ضمن شرح حال وى نوشته است :

[ فقیهى است محدث مورخ مفسر مشهور معروف به[ امام طبرى] ازائمه فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ و نحو و ضعر و لغت و دیگر فنون متداوله علامه ى وقت و فقیه عصر خود بود.ابن خزیمه گوید: که در تمامى روى زمین اعلم ازاو را سراغ ندارم]. 100

بگذریم ... که این مختصر را مجال گفتگوى گسترده - درباره مردى که گسترده آثار حوزه غالب دانشهاى اسلامى را در نوردیده و تالیفاتش چشمه ساران فیاضى براى جستجوگران است - نیست .ازاین روى به همین گزارش کوتاه در شرح حال وى بسنده مى کنیم واز خداوند متعال براى این فسر محدث مورخ و دانشمند گرانقدراسلامى ایرانى طلب رحمت مى کنیم .

 
پاورقى ها
1. رک: مجله حوزه شماره 16 مقاله تفسیر آغاز و تطور آن .
2. همان مدرک شماره 16.75.
3. همان مدرک شماره 13.35.
4. آنچه در تیتراین بخش به عنوان نام تفسیر آوردیم نام مشهور آن است که در برخى از چاپها و کتابهاى شرح حال نگارى نیز آمده است . اما گویا نام صحیح آن جامع البیان عن تاویل آى القرآن است .ایناست که تمامت عناوین بخشهاى تفسیرى کتاب با عنوان القول فى تاویل کذا و کذا... مى آید
5. معجم الادباء 18.42 تاریخ بغداد ج 2.163.
6. معجم الادباء ج 18.62.
7. تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى ج 1.225 این کتاب از جمله آثار سودمند تاریخ و تطور تمدن اسلامى است و فصل علوم دینى و بویژه بخش تفسیر آن قابل توجه است .
 
8. الفهرست تحقیق رضا تجدد.292.
9. تاریخ بغداد ج 2.163.
10. تذکره الحفاظ ج 2.712 قصه التفسیر .55.
11. الاتقان ج 4.244 ترجمه آن ج 2.599.
12. طبقات المفسرین .96.
13.معجم الادباء ج 18.64.
14. مقدمه فى اصول التفسیر .51.
15. التفسیر والمفسرون ج 1.212.
16. مناهل العرفان ج 1.497.
17. الذکرى الالفیه للشیخ الطوسى .27.
18. جامع البیان فى تفسیرالقرآن ج 1.33 چاپ شرکه مکتبه و مطبعه مصطفى البابى الحلبى .
19. همان مدرک .34. آنچه طبرى ازابن عباس نقل کرده است بگونه اى دیگر نیز روایت شده است رک :التبیان ج 1. مجمع البیان ج 1..
20. همان مدرک .53.
21. همان مدرک .54.
22. جامع البیان ج 2.459.
23. همان مدرک .615.
24. مجله حوزه شماره 16.76.
25. رک : مجله مقالات و بررسیها شماره 1718.54111 مجله حوزه شماره 16.71 و منابعى که در پانوشت آورده ایم و نیز جزوه سودمند ابن عباس واموال بصره .
26. الاتقان ج 4.237.
27. همان مدرک .239.
28. همان مدرک .239.
29. تاریخ التراث العربى ج 1.180.
30. متاهل العرفان ج 1.484.
31. مباحث فى علوم القرآن .290.
32.رک : الاتقان ج 4.237 به بعد الذى الالفیه للشیخ الطوسى .14 به بعد الاسرائیلیات واثرها فى کتب التفسیر مجله حوزه شماره 16.76 و منابعى که درپانوشتها آورده ایم .
33. رک : سوره مریم .54 سوره انبیاء .58 سوره صافات 107101 مجموعا 12 بار نام گرامى این پیامبر بزرگوار در قرآن آمده است اگر اسماعیل در آیه 54. سوره مریم را اسماعیل ذبیح بدانیم . در مصداق اسماعیل صادق الوعد در آن آیه اختلاف است و روایاتى از فریقین آن را اسماعیل بن خرقیل و یا... مى داند برخى مفسران به این مطلب به دیده تردید نگریسته اند و آن را با ظاهر آیات در تنافى یافته اند نکته قابل توجه این است که دست روایت سازان و اسرائیلیات پردازان دراینجا نباید دست کم گرفته شود. رک : الفرقان فى تفسیرالقرآن ج 16.و15.341 سیماى صابران در قرآن .155..
34. جامع البیان جز 23.85.
35. تفسیرالقرآن العظیم ابن کثیر ج 4.17 دارالمعرفه
36. محاسن التاویل ج 14.121.
37. همان مدرک . و نیز رک : المیزان ج 17.155 التبیان ج 8.474 و ...
38. سوره اعراف .107.
39. جامع البیان ج 9.15.
40. تفسیرالقرآن العظیم ج 2.246.
41. جامع البیان ج 2.610.
42. التفسیر والمفسرون ج 1.215.
43.معجم الادباء ج 18.53 تاریخ الادبى العربى الجزءالثالث ب .318 تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى ج241.1 دائره المعارف القرآن العشرین ج 5.678.
44.تاریخ ادبیات درایران ج 1.79.
45. سوره نحل/08
46. جامع البیان ج 14.83.81.
47. همان مدرک ج 2.397 ذیل آیه 223. سوره بقره .
48. سوره بقره .229.
49. جامع البیان ج 2.458.
50. معجم الادباء ج 18.65.
51. سوره بقره .142گ
 
52. جامع البیان ج 2.14.
53. مقدمه احمدمحمد شاکر بر تفسیر طبرى ج 1.
54. معجم الادباء ج 18.45 طبقات القراء ابن الجزرى ج 2.106 التفسیر والمفسرون ج 1.217 مناهج التفسیر .390 به بعد.
55. سوره اسراء/07
56. جامع البیان ج 15.31 - 43.
57. کشف المراد .308 چاپ جدید الشیعه بین الاشاعره و المعتزله .172 جهم ابن صفوان و مکانته فى الفکرالاسلامى .11 تحقیقى در مسائل کلامى .106 - 92.
58. جامع البیان ج 6.32.
59. همان مدرک ج 7.185.
60. براى آشنائى بیشتر دراین زمینه از جمله رک : مذاهب التفسیر الاسلامى .115 مناهج التفسیر.332 به بعد التفسیر والمفسرون ج 1.220 فهرست تفسیر طبرى مجلدات پانزدهگانه به تحقیق احمد محمد شاکر فهرست والرد على الفرق .
61. جامع البیان ج 1.89.
62. همان مدرک .ج 1.66.
63. همان مدرک . ج 1.156از چاپ محمداحمدشاکر.
64. همان مدرک و نیز رک : التفسیر والمفسرون ج 1.212 الاسرائیلیات واثرها فى کتب التفسیر .238 مناهج التفسیر.363 به بعد.
65.از جمله بحثهاى لازم درباره تفسیر طبرى منابع وى است که پیشتر به اجمال به آن اشاره کردیم . دراین زمینه از جمله مى شود مراجعه کرد به تاریخ التراث العربى ج 1 بخش تفسیر مولف پژوهشگراین اثر گرانقدر در ضمن ارائه تفاسیر صحابه تابعان و مولفان پیش از طبرى به بهره ورى طبرى ازاین تفاسیراشاره دارد از جمله از مجاهد حدود 700 مورد ابن عباس 1000 عطیه بن سعد 1560 مورد قتاده هزار مورد و ... مجموعه این بخش درباره تفسیرى طبرى فیش بردارى شد و به منابع دیگر نیز مراجعه شد ولى سوکمندانه صفحات محدود مجله گنجایش گزارش آن را ندارد
66. ر ک از جمله : التبیان ج 1.17 در نامهاى قرآن تفسیر طبرى ج 1.41 التبیان ج 1.91 ذیل آیه 19 بقره تفسیر طبرى ج 1.91 ذیل آیه 19 بقره تفسیر طبرى ج 1.148 التبیان ج 1.346 آیه 90 بقره تفسیر طبرى ج 1.413 و ... و نیز رک :
مجله حوزه شماره .
68. براى آشنائى بیشتر درباره تفسیر طبرى رک : التفسیر والمفسرون ج 1.224 - 205 مناهل العرفان ج 1.497 معجم الادباء ج 8.45 مناهج التفسیر .433 - 332 مذاهب التفسیرالاسلامى 107 115 اثرالتطورالفکرى فى التفسیر فى العصرالعباسى .58 - 92 مباحث فى علوم القرآن مناع القطان .362 مقدمه احمد محمد شاکر بر تفسیر طبرى معجم مصنفات القرآن ج 3.69 تاریخ الثراث العربى ج67 - .222.1 مجمع البیان طبرسى ج 2.99.
69. وى از قبیله تجیب است که قبیله اى از کنده بود و سپس نام محله اى شد در مصر و عالمان بسیارى بدانجا نسبت داده مى شوند. معجم البلدان ج 2.16.ابى یحیى اندلسى تجیى مدتى والى وشقه از شهرهاى کوچک اندلس بوده است عالمى بود درادبیات عرب و برخى از علوم اسلامى زبردست . رک : مقدمه کتاب مورد گفتگو معجم المولفین ج 8.275.
70. مختصر من تفسیرالامام الطبرى ج 1.3031.
71. کشف الظنون ج 2. فهرست کتب خطى کتابخانه مرکزى آستان قدس ج 1.422.
72.بیست مقاله قزوینى ج 1.63 مقالات قزوینى . ج 2.288 هزار سال نثر پارسى ج 1.63 تاریخ ادبیات فارسى هرمان اته .297. تاریخ نظم و نثر درایران ج 1.28 تاریخ ادبیات درایران ج 1.619 ج.98.1 گنجینه سخن ج185.1 ادبیات فارسى بر منباى تالیف استوارى
73. سبک شناسى ج 1.237 مرحوم بهار دراینجا نوشته اند تاریخ ترجمه آن معین نیست و در دو جاى
 
دیگر کتاب بدون هیچ تردیدى سال 256 را سال ترجمه دانسته اند همانکتاب .168 284.
74. تاریخ ادبیات درایران ج 1.619.
75. ترجمه تفسیر طبرى و به تصحیح جبیب یغمائى ج 1.مقدمه مصحح .
76. مجله حوزه شماره 20.82.
77. اصول کافى ج 1.49 ارجاعات نوشته آقاى زریاب از ماست .
78. سوره بقره/06
79. سوره کهف .23.
80. تاریخ بغداد ج 2.166.
81. سوره بقره .23.
82. سوره هود .44.
83. سوره اسراء 88.بحارالانوار ج 17.213.
84. مجله سخن سال یازدهم .1209.
85. رک : خیانت در گزارش تاریخ ج 1.32 که ازاینگونه آثار یاد کرده است .
86.ترجمه تفسیر طبرى ترجمه و پاورقى محمدباقرخالصى ج 1 قم دارالعلم 1364.
87. همان مدرک .30.
88. کیهان فرهنگى سال چهارم شماره 10.42.
89. همان مدرک ..
90. معجم الادباء ج 18.40 94 تاریخ بغداد ج 2.166.
91. چنانکه دیدیم تولد طبرى بنابر مشهور 224 و وفات وى 310است . شهادت امام دهم ع 254 امام یازدهم ع260 اثمتنا ج 2.214 262 و غیبت صغرى تا 324 سیره الائمه عشر ج 2.584ادامه داشته است .
92. معجم الادباء ج 18.58 ریحانه الادب ج 4.42.
93. تاریخ الطبرى ج /07/1
94. رک : حماسه غدیر .441 چاپ اول 1355.
95. تاریخ ابن کثیر ج 11.147 تهذیب التهذیب ج 7.339 الغدیر ج 1.100 خلاصه عبقات الانوار ج 6.89.
96. تاریخ ابن کثیر ج 7.353 ج 11.147 تراثنا سال اول شماره 4.68 و نیز رک : به تهذیب الاثار ج 1.90 140.
97. روضات الجنات ج 7.295 ریحانه الادب ج 4.42.
98. تاریخ بغداد ج 2.163.
99. وفیات الاعیان ج 4.191.
100. .. ریحانه الادب ج 4.42. براى آشنائى بیشتراز شرح حال و آثار طبرى رک :
تاریخ بغداد ج 2.162 الفهرست .326 فارس آن 424 البدایه والنهایه ج 11.145 تذکره الحفاظ ج 2.710 شذرات الذهب ج 2.260 طبقات الشافعیه ج 3.120 معجم الادباء ج 6.4018 وفیات الاعیان ج 4.191 روضات الجنات ج 7.292 فهرست مشاهیرایران ج 190.2 ریحانه الادب ج 4.42 غایه النهایه فى طبقات القراء ج 2.106 خلاصه عبقات الانوار ج 89.6 احوال و آثار محمدابن جریر طبرى الکنى والالقاب ج 1.241 و