نوع مقاله : مقاله پژوهشی
قسمت آخر
در مقالات گذشته بى پى آمدها و مضار تکفیر مفاسد فردى واجتماعى آن ریشه ها و زمینه ها و عل گسترش آن در جوامع اسلامى پرداخته و راه حل اساسى آن را در بازگشت به قرآن و سنت و سیره پیامبران وائمه معصومین و سلف صالح معرفى نمودیم . و پنج اصل اساسى و مهمم براى رفع این مشکل بزرگ از میان جوامع اسلامى برشمردیم .
در آخرین قسمت این سلسله مباحث از تقریب مذاهب اسلامى سخن به میان است و اهمیت بحث ایجاب مى کند که دو نکته در ابتداى این نوشتار مورد تذکار قرار گیرد:
الف: [وحدت] و [ تفاهم اسلامى] در راس آرمانهاى دیانت جاى دارد. پیامبر[ ص] با ورود به مدینه به رفع اختلافات [اوس] و [خزرج] همت گمارد و به تنازعات و درگیریهاى قبیله اى پایان داد و علاوه بر تذکرات توصیه ها به اقدام عملى پرداخت و باانجام [عقداخوت] به الفت قلبى سازمان بخشید و آن را در یک قالب تشکیلاتى در آورد.
ابن اسحاق نقل مى کند:
[... و آخى رسول الله (ص) بین اصحابه من المهاجرین والانصار فقال : تاخوا فى الله اخوین اخوین ثم اخذ بید على بن ابى طالب فقال هذااخى] .
1 پیامبر(ص) میان مهاجر وانصار برادرى قرارداد و به آنان فرمود: در راه خدا دو به دو عقداخوت ببندید و خود با على(ع) موآخات نمود
پس از رحلت پیامبر(ص) زمینه هاى اختلاف و تفرقه اوج یافت امام على(ع) در خطبه اى موقعیت زمانه را چنین ترسیم مى کند:
...فامسکت یدى حتى رایت راجعه اناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الى محق دین ه محمد صلى الله علیه و آله . فخشیت ان لم انصر الاسلام واهله ارى ثلمااو هدما تکون المصیبه به على اعظم من فوت ولایتکم التى انما هى متاع ایام قلائل... 2
[من اول دست خود را پس کشیدم تا دیدم گروهى از مردم ازاسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دین محمد(ص) دعوت مى کنند ترسیدم که اگر به یارى اسلام و مسلمانان برنخیزم شکاف یاانهدامى دراسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسى بیشتراست].
بااین تلقى مخالفت را به کنارى مى نهد و به یارى خلفاى زمان مى شتابد و در مشکلات رهنمایشان مى گردد. خلیف دوم در سپاس از این نقش على(ع) بارها اظهار داشت : لولا على لهلک عمر 3 .
[شیخ عبدالمتعال صعیدى] از علماء بزرگ اهل سنت در ستایش این روحیه على(ع) چنین مى گوید:
نخستین اختلاف میان مسلمانان اختلاف بر سر خلافت بود و على [رضى الله عنه] با آنکه مى دانست از دیگران به خلافت سزاوارتراست ولى باابوبکر و عمر و عثمان به مدارا رفتار کرد واز هیچ گونه کمک نسبت به آنان دریغ نفرمود تا نمونه عالى مدارا و حافظ اتحاد هنگام اختلاف راى باشد . 4
و در آخرین وصایاى خود با مخاطب ساختن همه آیندگان[ من بلغه کتابى]... بازاین ضرورت مهم اسلامى را سفارش مى نماید.
[علیکم بالتواصل والتباذل وایاکم والتدابر والتقاطع]... 15 .
پیوند و بخشش نسبت به یکدیگر داشته باشد و مبادااز یکدیگر روى بگردانید و درابتدا به اصلاح ذات البین سفارش نموده واز قول پیامبر[ص] نقل مى کند که سازش دادن بین دو کس از نماز و روزه همه عمر برتراست .
این روش مداراتى على[ ع] مورد توجه سایرامامان شیه در برخورد با برادران اهل سنت و علماء آنان نیز بوده است . و برخورد قهرآمیز ائمه ( ع ) با دستگاههاى جائر را باید جداى از برخورد آنان با توده مردم دانست .ائمه همواره شیعیان را به شرکت در مجامع عمومى مسلمانان (حج جمعه و
جماعات و ...) دعوت کرده اند رعایت آداب واخلاق اسلامى را دربرخورد با پیروان دیگر فرق اسلامى موکدا خواسته اند.
واز سوى دیگر باافکار واندیشه هاافراطى و تند برخى از شیعیان مخالفت فرموده اند 6 و راه خود رااز گروهى که در دعوى محبت على[ ع] راه افراط در پیش گرفته و[ غالى] خوانده مى شوند جدا دانسته اند. 7 بنابراین وحدت نه تنها ریشه در متون اسلام دارد بلکه بناى امت اسلام و تاریخ این امت بر وحدت و همبستگى استواراست و تلاش براى حفظ وحدت و هماهنگى وایجاد تفاهم و برادرى بین مسلمانان سیره پیامبر[ص] امامان[ع] و صالحان بوده است .
ب : دشمنان اسلام از آغاز بعثت پیامبر[ص] تاکنون همواره سعى کرده اند که اتحاد و یکپارچگى مسلمانان را بگسلند.
با پیروزى انقلاب اسلامى ایران (که امید حکومت جهانى اسلامى را برافروخت ) توطئه هاى دشمنان دیانت اوج مى یابد و عمده آن در راه ایجاد تفرقه میان مسلمانان - و بویژه جوامع شیعه و سنى اعمال مى گردد.
اخبار و شواهد بسیار براین توطئه سازمان یافته حکایت دارند. در پاره اى از کشورها تشیع به عنوان خطراصلى معفى مى شود و[ جنگ فرقه اى] به عنوان تنها راه حل ارائه مى گردد!!!
در سخنان یکى ازاین مفتیان !
[... دلم مى خواست که کفرهاى شیعه را بشماریم اگر وقت بود بخدا قسم صفى طویل از کفرهاى شیعه تشکیل مى شد که اینها کفار دوبله مشرک دوبله یاغى هاى دوبله اسلام هستند.اعداء کشور دشمنان ملت هستند... اى سنیان بیدار شوید.اگر شما شیر شیعه را نخورده اید و شیر مادرتان را خورده اید کفن بپوش و به اقلیت (شیعه ) نشان بده که سنت زنده است و منهدم نشداست]... 8
نمونه اى ازاوج این تفرقه افکنى را در عربستان سعودى و بویژه در ایام حج مى توان
یافت.[ وهابیان] [ مجمع وحدت امت اسلامى] را با انبوهى از تبلیغات سوء مکدر مى کنند و راه الفت قلوب را بر مى بندند.
البته بایستى اذعان داشت که این حرکتهاى تفرقه افکنانه در یک سوى منحصر نیست و پاره اى از مدعیان ولایت ! نیز در مسیر تفرقه مى تازند به عنوان نمونه در زمان سرکوبى مسلمانان توسط هندوها شخصى با ادعاى نمایندگى یکى از مراجع اظهار مى دارد:
وظیفه ماست که شیعیان را از معرکه [مسجد بابرى] دور نگه داریم و درادامه آن وحدت شیعه و سنى را موردانتقاد قرار داده و مى نویسد : کفار و هندوها براهل تسنن ترجیح دارند .
این نمونه ها نشانگر تلاش وسیع دشمنان اسلام واستفاده از جهل و نادانى دوستان است و بر متفکران اسلامى ضرور مى نماید که به چاره برخیزند و در تقویت تالیف قلوب بکوشند.
جهالت مانع وحدت
دشمن در صورتى موافق خواهد شد که زمینه مناسب همکارى عوامل داخلى براى او مهیا گردد. آنچه مى تواند عامل موثر و نقش زیربنائى داشته باشد جهل و بى خبرى پیروان مذاهب از یکدیگراست . جهل پیروان مذاهب اسلامى نسبت به عقائد واحکام شان است که باعث بدگمانى تهمت زدن و صف آرائى آنان در برابر هم مى گردد و براثر همین بى اطلاعى و ناآگاهى است که برخى ازاهل سنت شیعیان را کسانى مى شناسند که داراى قرآنى غیراز قرآن موجود و پیامبرشان على است و حجشان کربلا و نجف ائمه را مى پرستند بر خاکشان سجده مى کنند و هر عمل صحیحى را که در برابر اهل سنت انجام مى دهند براى تقیه است و ... واز آن طرف اهل سنت در نظر شیعیان دشمنان سرسخت على واهل بیت پیامبر و در ردیف اهل کتاب و یا بدتراز آنان معرفى شده اند. ریشه تمامى این سوءظن ها و بدگمانى ها جهل و بى خبرى ازاحکام و عقائد یکدیگراست .
شاید برخى تصور کنند با وجود کتاب ها و نوشته هائى که راجع به مذاهب اسلامى وجود دارد جائى براى این جهل متقابل باقى نمانده است ولى واقعیت خلاف این است و برخوردهاى عینى حتى با علماء و شخصیتها (در کنفرانسها و سمینارها و ...)این واقعیت تلخ را ثابت کرده است .
بنابراین حل اساسى و ریشه اى این مشکل بکارگیرى روشها و شیوه هائى است که این جهل و بى خبرى رااز بین برده و مذاهب اسلامى را هر چه بیشتر با یکدیگر آشنا سازد تا مذاهب اسلامى (بویژه شیعه و سنى ) بدانند که هیچ فرقه و گروهى را نمى توان جست که به اندازه این دو طایفه مشترکات داشته باشند. چه دراصول دین
اسلام (توحید و نبوت و معاد) و چه در فروع آن شاهد صدق این مدعى سخن کسانى است که از تفرقه واختلاف میان مسلمانان رنج برده اند و براى رفع آن به چاره اندیشى برخاسته اند مرحوم سیدشرف الدین حل این مشکل را چنین پیشنهاد مى کند: [المسلمون اذا تعارفوا تالفوالله] مرحوم آیه الله بروجردى در نامه اى به مفتى اعظم شیخ عبدالمجید سلیم مى نویسد:
[ از خداى تعالى مى خواهم که بى اطلاعى و جدائى و پراکندگى مسلمانان را نسبت به هم به معرفت و شناخت واقعى و محبت و همبستگى مبدل سازد. 10وانه على مایشاء قدیر].
و نقل شده که در واپسین ساعات عمر شریف خود چنین فرموده است :
[ من براى ایجاد حسن تفاهم میان مسلمانان آرزوهاى بسیار داشتم و درصدد بدوم در نامه اى که به شیخ شلتوت مى نویسم یادآور شوم که موجبات رفع اختلاف را فراهم آورند]. 11
آنچه که مى تواند بحق مویدى براین مطلب باشد و نیز تشویق کسانى که این درد رااحساس کرده اند و مى خواهند دراین راه گام بردارند کوششهائى است که دراین واخر در راستاى تقریب و تالیف و شناخت مسلمانان نسبت به یکدیگر برداشته شده است .این تلاشها که عمدتااز جانب عالمان واندیشمندان شیعه و سنى انجام گرفته بااینکه نسبتا محدود و با موانع بسیارى روبرو بوده لکن توانسته آثار گرانبهائى برجاى بگذارد. به عنوان نمونه به برخى از آنهااشاره مى کنیم :
1- تلاشهاى وسیع [سیدجمال] و شاگردان او در جوامع اسلامى .
2- حرکت تقریب که به همت والاى عالمان واندیشمندان متعهد و دلسوز شیعه و سنى انجام یافت واز آن جمله : مرحوم آیه الله بروجردى ( ایران ) و مرحوم کاشف الغطا ( عراق ) مرحوم سیدشرف الدین (لبنان ) و شیخ شلتوت (مصر) پایه گزارى شد و در مدت اندک در جهان اسلام بویژه در دو حوزه علمى مهم شیعه و سنى (قم و مصر) تاثیر بسزائى گذاشت از جمله آن آثار تصمیماتى بود که علماءالازهر پس از شناخت و آگاهى نسبت به شیعه و عقائد واحکام آن گرفتند مانند:
ایجاد کرسى فقه مقارن یا تطبیقى مشتمل بر فقه شیعه و سنى در دانشگاه الازهر.
ایجادارتباط و همبستگى بین روساى مذاهب اسلامى .
شرکت و همکارى با کنگره هاى اسلامى در راه همبستگى .
معرفى شیعه و سنى دورازاتهامات و سوء تفاهمات با آثار شیعه و سنى تبادل فرهنگى میان آنها.
تفسیر قرآن عارى از تعصبات فرقه اى
صدور فتواى تاریخى به کشورهاى اسلامى در مورد جواز پیروى از مذاهب شیعه .
اقدام براى جمع آورى روایات صحیح اهل بیت واحادیث مورداتفاق شیعه و سنى در یک کتاب .
3- جمهورى اسلامى و دعوت به وحدت :
پس از پیروزى انقلاب دعوت به اتحاد و همبستگى مسلمانان رنگ تازه اى بخود گرفت .این بار دعوت به اتحاد از جانب شخص و یا یک گروه خاص نبود بلکه براى اولین بار در تاریخ اخیر از جانب یک کشوراسلامى آنهم کشورانقلابى در موضع قدرت دعوت به اتحاد واعتصام به ریسمان الهى انجام گرفت .امام امت (به عنوان بالاترین مقام نظام جمهورى اسلامى ) مسلمانان را به اتحاد دعوت نمودند واز آن جمله فرموده اند:
[ یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دسته اى از مسلمانان سنى . یک دسته حنفى و دسته اى حنبلى و دسته اى اخبارى هستند.اصلا طرح این معنى از اول درست نبوده در یک جامعه اى که همه مى خواهند به اسلام خدمت کنند و براى اسلام باشند این مسائل نباید مطرح شود ما همه برادر هستیم و با هم هستیم منتها علماى شما یک دسته فتواى به یک چیز دادند. و شما تقلید از علماى خود کردید و شدید (بعنوان مثال ) حنفى یک دسته فتواى شافعى را عمل کردند. یک دسته دیگر فتواى حضرت صادق[ ع] را عمل کردند اینها شدند شیعه اینها دلیل اختلاف نیست ما نباید با هم اختلاف و تضاد داشته باشیم . ما همه با هم برادریم شیعه و سنى بایداز هر اختلافى احتراز کنند]... 12
در راه تحقق این دعوت تلاشهائى صورت گرفته است واز آن جمله :اعلام هفته وحدت ( از سوى آیت اله العظمى منتظرى ) تشکیل کنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات و . که تماما راه مبادله افکار علماى اسلامى و تجاذب قلوب مسلمانان انجام یافته است و باید در راه رشد کیفیت و توسعه آن از سوى صاحبنظران و مجریان تلاش لازم تحقق بیابد
وحدت چیست ؟
علاقه مندان[ وحدت] و مستمعان این دعوت متمایلند که جهت گیرى این ندا را دریابند.
آیا مقصوداین است که از میان مذاهب اسلامى یک انتخاب شود. و سایر مذاهب به کنارى رود؟ یا مقصوداین است که مشترکات مذاهب گرفته شود و متفرقات همه آنها کنار گذاشته شود و مذهب جدیدى
اختراع شود یااین دعوت جهت دیگرى را مى پوید و سمت گیرى دیگر را دارد؟
مخالفین اتحاد مسلمین براى اینکه از وحدت اسلامى مفهومى غیرمنطقى و غیر عملى بسازند آن را بنام وحدت مذهبى توجیه مى کنند. تا در قدم اول با شکست مواجه گردد.
بدیهى است که منظور علماى روشنفکراسلامى او وحدت اسلامى این نیست . بلکه مقصوداز وحدت میان مسلمانان نزدیک شدن فرقه ها و مذاهب اسلامى به یکدیگر با حفظ کیان و ماهیت آنهاست و منظور حفظاصول مشترک و آزاد گذاشتن و معذور داشتن هر مذهبى در فروع خاصه آن است . وحدت اسلامى به معنى عدم نزاع و درگیرى فرقه ها واطلاع همگان از عقائد یکدیگر و حساسیت نشان ندادن در برابر فرقه دیگر و حساسیت و نشان ندادن در برابر فرقه دیگر نسبت به مختصات آن فرقه است و راه رسیدن به این هدف در گوشه اى نشستن و دم از وحدت زدن تنها نیست بلکه راه تکیه بر منطق عقل واستدلال و دورى گزیدن از تعصبات واحساسات غیر قابل کنترل است . و بحث منطقى با دلیل و برهان نه تنها مانع از اتحاد و همبستگى نیست بلکه تاریخ نشان داده است که همواره معوم اتحاد والفت اسلامى بوده است . و تا به امروز جامعه اسلامى از طرح مباحث علمى و مباحثات و مناظرات منطقى زیان ندیده بله اگر مقدار پیشرفتى هم در جهت وحدت مسلمانان و تقریب مذاهب اسلامى پدید آمده است از همین راه بوده است .
باید توجه داشت که این گونه بحثهاى منطقى واستدلالى با مجادلات بى اساسى که از روى هوا و هوس و بوسیله تحریک اجانب صورت مى گیرد بسیار متفاوت است این جدال منفى و مذمومى است که شرع مقدس اسلام از آن بشدت نهى فرموده است و در مقابل اسلام به بحث منطقى واستدلالى توصیه کرده است[ ... وجادلهم بالتى هى احسن]... مباحثات و تبادل افکار علمى که زمینه ساز توجه بیشتر به مشترکات
یکدیگر مى گردد... و وسیله شناخت مایه هاى وفاقى که مى توانند مبناى اتحاد محکمى را پایه ریزى کنند فراهم مى آورد. واین وجه مشترک زمینه ساز خط مشى هاى مشترک مى گردند.ازاین رو دستیابى جوامع اسلامى به وحدتى همه جانبه در عمل واتخاذ موضع گیریهاى سازنده در گرو تامل در مسائل اتفاقى و وجوه اشتراک عقیدتى و شرح و بسط و معرفى کامل آنها به مسلمانان است حتى طرح منطقى وجوه افتراق مذهب با نظر گرفتن سعه صدر و تحمل نظریات مختلف و مخالف چنانچه نیت خیر واصلاح در کار باشد تکمیل کننده یکدیگرند باید دریافت که گذر قرون متمادى وجوه افتراق در جوامع اسلامى شکل پیچیده ترى گرفته واختلافات مذهبى با تضادهاى اجتماعى سیاسى و اقلیمى گره خورده اند.از سوى دیگر بعضى از وجوه اشتراک نیز به طاق نسیان سپرده شده است و یا درانبوه مباحثات کلامى و غیره در متون اسلامى قدیمى مجهول مانده است شایط تصور شود که موضوعات مشترک نیازى به بررسى ندارد. چون مورداتفاق و معتقد همگان است . ولى باید یادآور شویم که اولااین معتقدات را باید در منظرافکار وانتقادات قرار داد تا نتائج وحدت آفرین آنها همواره مطرح و به بوته فراموشى نینجامد. و ثانیا برخى از همین معتقدات در گذر زمان چنان تحریف و یا فراموش شده اند که یادآورى واصلاح واحیاء آنها و بیرون آوردن از زیر غبار حوادث زحمت طاقت فرسائى را براى پژوهشگران طلب مى کند.
بنابراین مقصوداز وحدت اسلامى نه وحدت مذهب است نه اینکه مشترکات مذاهب اسلامى اراخذ کنیم و مسائل اختلافى آنها را کنار بگذاریم و مذهب جدیدى اختراع کنیم بلکه مقصود ایتحاد پیروان مذاهب اسلامى در عین اختلافات مذهبى آنان است . و براى این منظور تکیه بر وجوه مشترک بین مذاهب که شامل تمامى مسائل اصول اعتقادات اسلامى و بخش مهمى از فروع دین مى گردد لازم است . واین نه تنها مانع از مباحثات منطقى نمى گردد بلکه براى رسیدن به وجوه مشترک در برخى موارد حتى از طرح منطقى و صحیح مسائل اختلافى ناگزیریم .
ارتباط عالمان مذاهب
نخستین گام در تقریب مذاهب اسلامى و بر طرف شدن توهمات و سوءتفاهمات همبستگى وارتباط میان رهبران فکرى و مذهبى فریقین است . ما معتقدیم که براى تفاهم مسلمانان در درجه اول باید علماء حوزه اسلامى به تفاهم برسند. و راه این تفاهم ایجاد رابطه و همبستگى بین علماء مذاهب است .
البته این رابطه به انحاء مختلف مى شود
انجام گیرد که تبادل فرهنگى تبادل دانشجو رفت و آمدهاى دانشمندان طرفین تشکیل کنگره هاى مختلف به مناسبتهاى گوناگون شرکت در محافل و مجالس یکدیگر مباحثه ها و مناظره هاى منطقى و سازنده مکاتبه تبادل نظر و مشورت با یکدیگر دررابطه با مسائل علمى و مشکلات جوامع اسلامى و ... مى تواند نمونه اى ازاین همبستگى بشمار آید.
ازاقدامات مهمى که موسسه[ دارالتقریب] انجام داد ایجاد همبستگى وارتباط میان زعماى بزرگ شیعه و سنى بود که درفضایى آکنده ازاحترام واعتماد به یکدیگر و حسن تفاهم انجام مى گرفت . پاسخ نامه[ شیخ عبدالمجید سلیم] به مرحوم آیه الله بروجردى شاهد گویائى است براین مدعى و در ضمن بیانگر تفاوت بین اینان و شیوخ و وعاظ السلاطینى است که امروزه داعیه پیشوائى جهان اسلام را دارند.ازاینرو گرچه متن نامه طولانى است ولى ذکر آن مفید به نظر مى آید.
پس ازاینکه از توجه به معظم له به مساله تقریب واثراتى که در جمع مسلمین و خنثى کردن توطئه ها دارد تشکر و قدردانى مى کند مى گوید: خدا مى داند که این اقدام مهمترین آرزوى من است که در طولل حیات خود با مجاهدات فراوان براى آن مى کوشم . واز خداوند متعال مى خواهم که این آرزو را تحقق بخشد. و هر کوششى را دراین راه تایید نماید. وازاین اعتماد واطمینانى که نسبت به من و کوششهایم دارید تشکر مى کنم . و شما با نفوذ علمى و مقامى که درایران و سایر کشورها دارید بى شک به اصلاح حال آمت اسلام اشتغال دارید و فکره تقریب بین مذاهب اسلامى مورد عنایت فراوان شماست زیرا همانطور که از مثل شما در علم و تقوى و برترى و عقل انتظار مى رود. به آنچه که در بزرگذاشت شوون اسلامى و تقویت شوکت مسلمانان مفید و سودمنداست و آنان را والا وارجمند مى گرداند پى برده اید. ولله العزه و لرسوله و للمومنین . مسلما اهل علم اى سید بزرگوار - حامل امانت اسلامند و به شهادت قرآن با خداوند و فرشتگان در نگهدارى عدل همکارى مى نمایند. و لذا بر آنها سخت واجب است که به اداى این وظیفه و مسئولیت همت گمارند. و در مورد آن تبادل راى و مشورت کنند.اگر چه میان آنان فاصله مکانى وجود داشته باشد. متاسفانه روزگارى بر مسلمانان گذشت که هدف دسیسه مغرضین قرار گرفتند دسیسه اى که مى خواست آنان رااز حق باز دارد. و نسبت به دین متزلزل سازد و بسوى باطل بکشاند. واز دعوت بسوى خدا و جهاد در راه وى جلوگیرى کند. و بوسیله اختلاف و جدال آنها را متفرق و پراکنده گرداند. و پیوسته آثاراین دسیسه به روى خردها پرده مى کشید. و دلها را بخود مشغول مى داشت و میان بیشتر مردم فاصله
مى افکند و آنان رااز فهم صحیح و درک اسرار دین و فداکارى در راه بزرگداشت آن منصرف مى ساخت . بنابراین نخستین چیزى که بر ما جمعیت علما واجب مى باشد این است که آن چه را وابسته به این افتراق و پراکندگى است ازاذهان مردم دور سازیم و صفحات روشن و طرحهاى اساسى و شریعت سهل و آسان اسلام راانتشار دهیم ... 13 .
بدون تردید این گونه برخوردها در تالیف مسلمانان نقش بسزائى دارد. لذا بایداین گونه اقدامات از سوى علماء فریقین ادامه یابد. تا به خواست خدااین همبستگى زمینه ساز مجمعى گردد که نمایندگان رسمى مذاهب اسلامى از تمام کشورهاى اسلامى در آن اجتماع کنند و مشترکات اسلامى را در تمامى ابعاد و بصورت قطعنامه اى تصویب و منتشر نمایند و آن گاه مختصات هر مذهبى را که از طرف پیشوایان آن مذهب رسما پذیرفته شده است اعلام کنند تا ما به مابه الاشتراک و مابه افتراق مذاهب مشخص شود و این جهل متقابل از بین برود.اگر دانشمندان مذاهب اسلامى چنین عملى راانجام دهند قطعا جوامع اسلامى ازاین همبستگى و وحدت استقبال خواهند کرد.
این مجمع پس ازاین مى توانند در کنگره هاى مختلف در رابطه با شوون مختلف جوامع اسلامى تبادل نظر و کنکاش کنند. و دردها را شناسائى کرده و درمان آن را بیابند وارائه دهند تا مسلمانان دشمن مشترک خود را شناخته واو را شعار و عمل نشانه روند نه اینکه نیروهاى خود را علیه یکدیگر بکار گیرند.
حوزه هاى مشترک علمى :
یکى ا ز راههاى ایجاد وحدت و بر طرف شدن جو بدبینى ایجاد رابطه تنگاتنگ بین حوزه عاى علمى شیعى و سنى است . باید هم چنانکه در قرون اولیه اسلام شیعه و سنى در کنار هم به تحصیل تدریس و تحقیق مشغول بودندامروز هم طلاب شیعى و سنى در کنار یکدیگر به تحصیل اصول عقائد فقه تفسیر و ... بپردازند.
بسیارى از مسائل را در سطح تفاهم علمى ارزیابى کنند این طرح در زمان ائمه معصومین (ع ) موفقیت بسیار بزرگى داشت تا جائى که ائمه اربعه اهل سنت در کلاس درس امام صادق ( ع ) حاضر مى شدند واستفاده مى کردند. براى نمونه [مالک ابن انس] رئیس مذهب مالکى شاگردامام صادق ( ع ) بوده است و مانند دیگر شاگردان به محضرایشان مى آمد و کسب فیض مى کرد. و دراین زمینه مى گوید: مدتى جهت کسب علم در محضرامام صادق (ع) حاضر شدم در ضمن این مدت سه صفت نیکو و پسندیده را در ایشان مشاهده کردم و هرگاه که ایشان را مى دیدم یکى از صفات ظاهر مى شد و جلوه
مى کرد: یا نمازگزار بود یا روزه دار و یا قرآن مى خواند و باید اذعان کرد که شخصى برتر از امام صادق(ع) در علم عبادت و ورع و تقوى نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده است . و تصور چنین انسانى بذهن کسى خطور نکرده و با ذهن بشرى قابل وصف نیست . 14
و همچنین [ابى حنیفه] امام و پیشواى مذهب حنفى نجات و رستگارى خود را مدیون بحث ها و سخنرانى هاى مى دانست که در دوران شاگردیش نزد امام صادق(ع) فرا گرفته است . چنانکه [آلوسى] در کتاب [ تحفه] خود از خودابى حنیفه نقل مى کند. که مى گفت: [لولاالسنتان لهلک نعمان] اگر آن دو سال نبود نعمان ( ابوحنیفه ) هلاک مى شد 15 مقصوداز دو سال دو سالى است که ابوحنیفه نزدامام صادق ( ع ) شاگردى کرده است . و عده زیادى از علماءاهل سنت از آن حضرت روایت نقل کرده اند تا جائى که نجاشى از حسن بن على و شاه نقل مى کند که مى گفت: [انى ادرکت فى هذا المجسد سبع ماه شیخ کل یقول حدثنى جعفر بن محمد]. 16
[ من یافتم دراین مسجد کوفه هفتصد دانشمند بزرگ را که تمامى آنها مى گفتند: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد].
کوفه مرکز فقه[ ابن ابى لیلى] و[ ابن شبرمه] و[ سفیان ثورى] و [ ابوحنیفه] بوده است لذا مشایخ حدیثى که در آن عصر در مسجد کوفه حلفه درس داشته اند مى بایست بیشترین آنهاازاهل سنت باشند. در مقابل وقتى به کتب رجال و منابع حدیثى شیعه مى نگریم مى بینیم که اصحاب ائمه و فقهاء بزرگ عصرائمه در نقل روایت به بسیارى ازافراد مذاهب گوناگون اعتماد کرده واز آنان نقل حدیث کرده اند.
هم چنین[ شیخ طوسى] که از علماا بزرگ شیعه بشمار مى آید جزء اساتید وى ابوالحسن سوار مغربى ابوعلى ابن شاذان ابومنصور سکرى تنوخى محمد بن سنان مى باشند که همگى از علماءاهل تسنن بوده و نیز بسیارى از علماءاهل سنت در پاى درس ایشان حاضر
مى شدند. 17
[سیدمرتضى ره] استاد شیخ[ طوسى ره] یک از بزرگترین اساتید خود را [ ابو عبدالله مرزبانى] که از علماء معتزله است نام مى برد. 18
[علامه حلى ره] حکمت را در محضر خواجه نصرالدین طوسى از علماء شیعه و على بن عمر کاتبى قزوینى شافعى فرا مى گیرد. و خود نیز براى طلاب علاوم دینى از مذاهب گوناگون درس و بحث فقهى دارد. 19
[شهید ثانى ره] نیز در نزد جمعى از علماء عامه در فقه و حدیث و غیراینها به نزد شانزده نفراز علماء مصر تلمذ نمود. و خود در بعلبک از مذاهب خمسه شاگردانى داشت . 20
[شهیداول ره] بااین جماعه که از مشاهیر علماى عامه بود هم عصر بود و شریک در درس . وایشان در میان اهل تسنن اشتهار خاصى داشت . و براى آنان امامت مى نمود و قضاوت مى کرد و به هر چهار مذهب فتوى مى داد 21 .
بحثهاى تطبیقى در حوزه هاى علمى :
دانشمندان و علماا فریقین باید در حوه هاى علمى و کلاسهاى مختلف درسى اعم از تفسیر کلام فقه اصول و ...اقوال علماى دیگر مذاهب را نقل کنند و مورد بحث و بررسى قرار دهند و در حقیقت همواره بحثهاى آنان بصورت بحث مقارن و تطبیقى انجام پذیرد.این شیوه را نه تنها در فقه که باید در تمام علوم اسلامى عقاید معارف قرآن بحث هاى حدیثى دنبال شود نظریات گوناگون را با مدارک و دلائل آن از منابع اصلى در کنار یکدیگر مطرح کنند. واز بین آنها نظر خود را با دلیل اثبات واختیار نمایند.این شیوه بحث مفیدترین و عالیترین شیوه هائى است که دنیاى امروز به آن توجه دارد. همین شیوه در حوزهاى علمى شیعى در غالب بحثها معمول و مورداستفاده بوده و مى باشد. و در همین راستا در کلاس درس[ شیخ الطائفه] به تطبیق و مقایسه آراء و نظریات فقهاء عامه پرداخته مى شود که در مباحث فقهى ثمره آن کتابى بنام[ الخلاف] مى شود.
علامه حلى نیزازاین روش حسنه پیروى کرده و آثارى از خود دراین زمینه بیادگار باقى گذارده است . مانند[ تذکره الفقهاء] [ منتهى المطالب] و ... در سایر علوم نیزاین روش از طرف علماء شیعه مورد پذیرش قرار گرفته و بدان عمل مى شود. 22
مرحوم[ آیه الله بروجردى] در میان معاصران از پیشگامان این شیوه حسنه به شمار مى رود و هم اکنون در حوزه هاى علمیه تشیع از سوى شاگردان[ آیه الله بروجردى] ( از جمله[ آیه الله العظمى منتظرى] ) این روش پى گیرى مى شود.
ماانتظار داریم همانطورى که حوزه هاى علمى شیعه به این روش ادامه داده و
مى دهند و با شهامت در محیطى کاملا علمى و منطقى افکار برادران اهل سنت را مورد بحث و بررسى و گفتگو قرار مى دهند آنها هم این روش را دنبال کنند.این روش نه تنها کمک موثرى به تقریب مسلمانان خواهد کرد بلکه افقهاى تازه اى را در مسائل علمى آشکار خواهد ساخت و راه بسیارى از سوء تفاهم ها اتهامات طرد و لعنها و تکفیرها را سد مى کند.
چاپ و نشر منابع مذاهب :
یکى از عوامل اساسى ایجاد جو تهمت وافتراء عدم دسترسى علماء مذاهب به منابع مذاهب دیگراست واین مساله باعث مى شود که دشمنان اسلام و متعصبان مطالبى بر مخالفان خود به بندند و آن را به منابع مذهب دیگر نسبت دهند. دسترسى به این منابع افتراء ها را روشن و آشکار مى نماید.ازاین رو لازم است که در چاپ و نشر منابع فرهنگى فرق اسلامى در تمامى مراکز علمى تلاشى پى گیر بعمل آید. واگر تا دیروز عدم رجوع به ماخذ و منابع اصلى هر مذهب عذرى مقبول بشمار مى رفت اماامروز براثر رفت و آمدها و چاپ و نشر کتب مذاهب (تاحدودى ) در بیان مذاهب دیگر هیچ یک از پیروان مذاهب اسلامى حق ندارند که انتقادات خود رااز مبانى و معتقدات فرقه هاى دیگر به اتکاى منابع خودى و یا منابع غیرقابل اعتماد به انجام رسانند.این ضعف شیوه علمى است و بایستى جلوگیرى شود واین جز با دسترسى به تمامى منابع براى دانشمندان فرق اسلامى میسر نیست . و دراین راه مراکز فرهنگى و انتشاراتى مسئولیتى ویژه بر دوش دارند.
کتابخانه هاى مشترک :
علماء مذاهب و یا حوزه هاى علمى و فریقین براى تبادل نظر و دسترسى به منابع مختلف مذاهب دیگر باید کتابخانه هاى مشترک ایجاد کنند تا بتوانند به آسانى به ماخذ یکدیگر دست یابند واز نظریات یکدیگر آگاه شوند. هم اکنون کتابخانه هاى عمومى حوزه هاى علمى شیعه و کتابخانه هاى بزرگ دیگرى که در مراکز فرهنگى وجود دارد داراى مقدار زیادى از کتب دانشمندان اهل سنت مى باشد. و در کتابخانه هاى خصوصى که هر یک از دانشمندان و نویسندگان و گویندگان در منازل و مراکز مطالعه خود دارند مقدار زیادى ازاین منابع و کتب در آن وجود دارد که در مطالعات و تحقیقات آنان مورد استفاده قرار مى گیرد.
ماانتظار داریم همانطورى که حوزه هاى شیعه و مراکز فرهنگى آن این روش را پیش گرفته اند و کتب و مقالات علماء مذاهب اسلامى را در کتابخانه هاى عمومى و خصوصى خود نگهدارى مى کنند واز آن
استفاده مى برند برادران اهل سنت هم در مراکز علمى و فرهنگى خود منابع و کتب دانشمندان شیعه را نگهدارى کنند و در مطالعات و بررسى ها اقوال علماء شیعه را مد نظر داشته باشند.
نشریات مشترک :
حوزه هاى علمى فریقین باید به فکر تاسیس مجله اى مشترک باشند که صاحبان قلم تحقیق و تالیف از شیعه و سنى در آن به نشرافکار علمى واصلاحى خود بپردازند. و در حقیقت این مجله مرکز تلاقى افکار و تبادل نظر و نر آراء وافکار علمى واصلاحى دانشمندان تمامى مذاهب باشد. و بدین وسیله حوزه هاى علمى فریقین مى توانند با همه مراکز علمى اسلامى در کشورهاى عربى آفریقائى آسیائى واروپائى رابطه بقرار کنند و در جریان مداوم افکاراسلامى دراین مراکز باشند شخصیتهاى اسلامى این مناطق و دیگر مراکز را بشناسند باافکار علمى آثار و نظرهاى اصلاحى آنان آشنائى پیدا کنند.این ضعف مراکز علمى و فرهنگى است که یک عالم دینى سنى مثلا نام چند متفکراسلامى شیعى معاصر و یا نام چند تالیف از آنان را نداند. و هم چنین عالم شیعى نام چنداثر و یا چند دانشمند و متفکراسلامى سنى را نشانسد. علاوه براین این مجله مى تواند با نشریات گمراه کننده که لبه تیز حمله اى خود را متوجه اصل اسلام کرده و مى کنند مبارزه نماید. وجود چنین مجله اى در ایجاد تقارب فکرى بین علماء مسلمانان و در نتیجه تقریب اهل مذاهب نقش بسزائى دارد. لازم به تذکراست که یکى از کارهاى موسسه [دارالتقریب] انتشار مجله اى بود بنام[ رساله الاسلام] که نویسندگان بزرگ شیعه و سنى در آن به نشرافکار علمى واصلاحى خود مى پرداختند و آن مجله اثر مثبتى دراطلاع اهل مذاهب از یکدیگر و تقریب علماء و مذاهب اسلامى داشت .
در حقیقت پیشنهاد ما انتشار مجله اى همچون[ رساله الاسلام] با توجه به زمان واهل زمان مى باشد.
هدایت و کنترل احساسات :
یکى از راههاى تقریب وایجاد وحدت منع از تحریکات احساسات و رعایت ادب در کلام است علماء مذاهب باید به نحوى بگویند و بنویسند که احترام طرف مقابل خود را حفظ کنند و گفتار و نوشتارشان از توهیم مبرا باشد.
على ( ع ) دراین زمینه مى فرماید:
[ اجملوا فى الخطاب تسمعوا جمیل الجواب]. 23
[زیبا سخن گوئید تا پاسخ زیبا بشنوید].
و یا در بیانى دیگر فرموده اند:
[رب حرب جنیت من لفظه]. 24
[بسا جنگى که از گفتم یک کلمه بر پا شود]
در میان مباحثات و مکاتباتى که علماء شیعه و سنى داشته اند آنهائى مفید و ثمربخش بوده که در آنها رعایت ادب در بحث و یا نوشتار را نموده اند.
اما متاسفانه برخى از نویسندگان یا گویندگان گویا خود را موظف مى دانند که علاوه بر بیان واثبات مذهب و یا رد وابطال مذهب عواطف واحساسات خود را له یا علیه یک مذهب مجسم سازند چنان مى گویند و مى نویسند که گویا در میدان جنگند و هل من مبارز مى طلبند.این گفتار و نوشتار جز تشدیداختلاف و تحریک احساسات و برانگیختن عداوت و کینه اثر دیگرى ندارد.
واز آن طرف سخنان مودبانه و محبت آمیز هنگام بحث جو سالم و حسن نیت بوجود مى آورد. نمونه آن را در کتاب[ المراجعات] که حاوى مکاتبات و بحثهاى دانشمند بزرگ شیعه[ سید شرف الدین] با رهبر روحانیت مصر شیخ[ الازهر[ [شیخ سلیم بشرى] است مى توان دید.
از سوى دیگر عالمان دینى بایستى متابعان خود را به این آداب متخلق کنند و آنان رااز برخوردهاى سوء بر حذر دارند و بویژه از آنان بخواهند که مجادلات غیرموثر فرقه اى را به کنارى تهند.
مجادلات غیرمنطقى راه تفرقه را مى گشاید. دراین مواقع هر گروهى براى غلبه بر طرف مقابل مى کوشد که موجبات وهن و مطاعن او را بر شمارد و مذهب وى را مخدوش سازد واین کار باعث ناراحتى و دشمنى با هم و مقابله به مثل مى گردد. بهمین جهت پیشوایان دین از جدال افراد مسلمان وامت هاى اسلامى با یکدیگر منع کرده اند.
على ( ع ) مى فرماید:
ایاکم والمراء والخصومه فانهما یمرضان القلوب على الاخوان وینبت علیهاانفاق 25 .
: از مجادله و مخاصمه بپرهیزید زیرا جدال و مخاصمه موجب بیمارى قلبهاى برادران دینى نسبت به یکدیگر مى گردد و در دلها تخم نفاق و جدائى مى رویاند .
... یکى دیگراز طرق موثر در هدایت و کنترل احساسات اتکاء به منابع اصلى و دورى از استناد به اقوال عوام است . براى شناخت و تحقیق و بررسى و اظهار نظر درباره هر مذهبى باید به منابع اصیل و علماء مورد قبول آن مذاهب مراجعه کرد. هیچ یک از پیروان مذاهب اسلامى نباید براى شناخت مذاهب و داورى درباره آن گفته عوام آن مذهب را مرآت و معیار آن مذهب قرار دهند. در همه ادیان و مذاهب نادان هااکثریت دارند که به اقتضاى جهل و تاثراز روسم محلى و ملى چیزهائى را به مذهب نسبت مى دهند و دست به اعمالى مى زنند که هیچ ربطى به مذهب ندارد. بنابراین کسى حق ندارد شیوع عوام را دلیل براصل مذهب بداند بلکه بایداز زبان پیشوایان آن مذهب و منابع موثق آن و پس از تحقیق کافى درباره آن سخن بگویند. مرحوم علامه کاشف الغطاء در مقاله[ التثبت ثم الحکم] تحقیق پیش از داورى مى فرماید
دانشمندان و شیوخ پیشین همواره به شاگردان خود توصیه مى کردند که فقط به منابع مصادر معتبر توجه کنند در بحث هاى خود به تقلیداعمى اکتفاء ننمایند که به خطا خواهندافتاد و گمراه خواهند شد. توصیه مى کردند که اگر مى خواهید به حقیقت یک مذهب برسید و دستخوش خیالات نشوید حتما باید به منابع اصلى آن مذهب رجوع کنید... من این حرف را مى گویم زیرا در نوشته هاى بسیارى از نویسندگان که تا همین اواخر درباره شیعه نوشته اند تتبع کرده ام مى بینیم ماخوذ از [ ابن خلدون] است که در آفریقا واقصاى مغرب زندگى مى کرد واز شیعه عراق و شرق اسلامى سخن مى گفت و یااز[ احمد بن عبدالله آندلسى] وامثال ایشان گرفته اند. و گاهى نویسندگان به قصد توسعه در بحث و به منظور تحقیق و تحلیل علمى به آثار مستشرقین و غربیها رجوع مى کنند به گمان اینکه آنان سخن به حق و[ فصل الخطاب] را گفته اند و بر منبع موثق دست یافته و حجت و برهان ارائه داده اند بااینکه اگرکسى بخواهد به مذهب و آثار شیعه وقوف حاصل کند از روى منابع خود آنان که در کتابخانه ها موجوداست واز جمله کتابخانه ما که حاوى بیش از پنج هزار کتاب است این کار میسوراست26
مرحوم شیخ محمود شلتوت مفتى اعظم مصر و رئیس سابق دانشگاه الازهر که خود با بسیارى از مولفان ملل و نحل هم مذهب است چنین مى گوید:
[بیشتر کسانى که درباره فرق اسلامى و مذاهب اسلامى کتاب نوشته اند تحت تاثیر روح پلید تعصب
بوده اند ازاین رو تالیفاتشان همواره آتش دشمنى و کینه را در میان فرزندان یک امت دامن زده است هر یک این ملل و نحل نویسان تنها و تنهااز یک زاویه دید به مخالفان خویش مى نگریسته اند راى مذهب مخالف را سخیف شمردن و عقیده طرف مقابل را به سفاهت منسوب داشتن آن هم بااسلوبى که شر و زیانش بیشتراست تا خیر و سودش .ازاین جهت است که هر کس اهل انصاف باشد نبایداز روى این کتابها درباره مذاهب اسلامى اظهار نظر کند. بلکه باید درباره هر فرقه اى به کتابها و ماخذ مخصوص آن فرقه رجوع کند تا بدین وسیله بحق نزدیک شود واز خطاء دور ماند]. 27
طرد و نفى عوامل تفرقه :
یکى از گامهائى که باید علماء فریقین از طریق نشریه مشترک و یا مجمع پیشنهادى و یا بهر طریق دیگر بردارند این است که عوامل تفرقه و جدائى را شناسائى کرده و ماهیت آنها راافشاء نمایند و در حقیقت آنها را در جوامع اسلامى طرد و نفى نمایند.
الف :استعمار:
قدرتهاى ضداسلام از عوامل اصلى تفرقه و جدائى بین مسلمانان بوده و در تنازعات فرقه اى نقش مهمى را بعهده داشته اند.
بنابراین در رابطه با دشمنان خارجى واستعماراز حسن ظن و ساده اندیشى به شدت بایداجتناب کرد و دست نامرئى استعمار را در پشت اکثراین صحنه هاى تنازعات فرقه اى و تکفیرها و ... جستجو نمائیم . و بطور مستمر شیوه هاى گوناگونى که استعمار وایادى آن در تفرقه و جدائى در جوامع اسلامى از آن استفاده مى کنند شناسائى کنیم و آمادگى لازم را براى خنثى کردن این توطئه ها و طرد نفى آن درامت اسلامى بوجود آوریم .
ب : عالمان دربارى :
ماهیت روحانى نمایان و نویسندگان مزدورى را که در گذشته و حال در کشورهاى اسلامى به دستوراربابان خود طبل تفرقه کوبیده و خواهان جدائى مسلمانان از هم بوده اند افشاء و مردم رااز خیانت هاى آنان آگاه نمائیم .
ج : کتب و نشریات ضد وحدت :
علماء فریقین بایداز نشر و پخش کتب و مقالات و نوشته هایى که تقریب و هم بستگى مسلمانان را کنترل کرده و یااحیانا بر هم مى زند جلوگیرى کنند.
از آیه الله بروجردى[ ره] نقل مى کنند که ایشان در یک جلسه خصوصى فرمودند:
[کسى کتابى نوشته و بى احترامى به برخى از
خلفاء نموده من دستور 28دادم که آنها رااز بین ببرند حالا وقت نوشتن چنین کتابهائى نیست].
د: تعصب مذهبى :
یکى از گامهائى که علماء فریقین باید در راه تقریب مذاهب اسلامى بردارند منع از تعصب مذهبى و منع از تعصب قمى و نژادى است . تعصب مذهبى اگراز حد معقول تجاوز نکند و در راه دفاع ازاسلام و مقررات آن قرار گرفته و با هواهاى نفسانى ممزوج نشود خوب است . و بصورت مشکلى در نمى آید ولى آن تعصبى مذموم است که مسلمانى حاضر نباشد سخن حق برادر دینى خود را بجرم این که هم مذهب او نیست گوش نداده و حتى ازاو بیش از دشمنش بگریزد و دشمنى با وى را در دل گیرد. واین تعصبى است که اسلام با آن بشدت به مقابله برخاسته است .
چه مصیبتهائى که این گونه تعصب بر سر مسلمانان آورده و چه خونهائى که بوسیله آن ریخته شده و چه شمشیرهایى که بجاى کشتن دشمن به روى برادر کشیده شده است و چه بسیار نیروهائى که بجاى جنگ با مشرکین در راه جنگ با فرزندان توحید بکار رفته است و ... تاریخ گواه این همه است .ازاینرو وظیفه همه علماءاست که اب چنین تعصبهائى به مبارزه برخیزند.
ه: تعصب قومى و نژادى :
تکیه بر نژاد: بجاى تکیه براسلام موجب تفرقه و جدائى مسلمانان از یکدیگراست و منشاء بسیارى از دشمنى ها و کینه توزى ها نسبت به هم مى باشد. تعصب نژادى در جاهلیت متداول بود.امااسلام آنرا ملغى اعلام کرد.
پیامبر گرامى اسلام[ ص] مى فرماید:
[ ایهاالناس کلکم من آدم و آدم من تراب . لافضل لعربى على عجمى الا بالتقوى]... . 29
[ شما فرزندان آدم هستید. واز خاک آفریده شده اید. عرب بر غیر عرب برترى ندارد مگر به تقوى]
بنى امیه عنصر عربیت را بجاى عنصراسلامیت تقویت کردند. و متاسفانه برخى از کشورهاى اسلامى با تاسى به بنى امیه دراین مساغله بقدرى دچارافراط شدند که اسلام را تحت الشعاع تعصب قومى و نژادى خود قرار داده اند. واین نوعى ارتجاع و بازگشت به دوران جاهلیت پیش ازاسلام است . و خطر بزرگى براى اسلام و مسلمانان به شمار مى آید که باید با انذارها و هشدارهاى آگاهان و عالمان دینى اصلاح گردد.
در پایان مقال تذکارابتداى نوشتار را یادآور مى شویم که این مجموعه بخشى از بایستنیها بود و بدون تردید راههاى دیگر نیز وجود دارد و شیفتگان مکتب و وحدت در تکمیل واقدامات عملى خواهند کوشید.