حدیث و مقاومت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


                                   

[دشمن چواز همه حیلتى فروماند سلسله دوستى بحنباند. پس از آنکه به دوستى کارهائى کند که هیچ دشمنى نتواند].

سعدى
در آستانه سالگرد آغاز جنگ تحمیلى بیعت مجدد بااین[ جهاد مقدس] ضرور بود و خادمان این نشریه گر چه ازاین مقوله سخن گفته اند. واز آن جمله مقالتى تفصیلى در شماره هاى 13 و 14 مجله دراین زمینه مى توان یافت .اما بیان حماسه مقاومت تکرار نیست . همانگونه که یاد عاشورا سرود جهاست ذکراین جنگ مقدس و غریبانه در راستاى آن است . سالیان سال بایداز آن بگویند و بنگارند و هنرمندان ازاین بادها تصویر و نقش سازند و شاعران آن را به قالب شعر در آورند تا بر زبان مردم کوچه و بازار ترنم بیابد.

ازاین رو هر آنچه به قلم در آید تقصیر در خدمت جنگ است و نه [ اداى تمام تکلیف] و ما مقصران دراین بر آن هستیم که از حجم نگاهى گذرا به مباحثى چند میسور نیست و دراین نگاهها نیز قصور و خلل مفروض و خلل مغروض است واین را رزم آوران عرصه هاى نبرد بر ما دورنشینان و قلم پردازان خواهند بخشود.

 

غربت پیشین
[ غربت] در جنگ واژه اى آشناست .از روزهاى اولین با آن مانوس شدیم خو گرفتیم با تمام وجود آن را دریافتیم در مجامع جهانى در تبلیغات بین المللى در صحنه هاى رزم ... و در هر جا که براى خصم راهى بود واینک نیز دنباله آن است . در شکل دیگر در هیات جدید!

روزهاى اولیه با غربتى ویژه همراه بود. تفرقه هاى درون و توطئه هاى برون دراین میان مقاومتى سخت کوشانه از مدافعانى دلیر و تاریخ دراین ایام رقم خورد و دراین صحیفه صفحه اى زرین گشوده شد:

تانکهاى عراقى از طرف شلمچه و صددستگاه ... به طرف شهر در حرکت بودندامیدى به زنده ماندن نداشتیم بچه ها بوسیله بى سیم شهادتنامه 1خود را مى گفتند و نفر پشت بى سیم یادداشت مى کرد. صحنه دردناکى بود!

این مقاومتها در شرائطى انجام مى یافت که ناهماهنگى ها و پاره اى کارشکنیها تلخى یاس را در مقاومان مى کاشت . یکى از مسوولان سپاه روایتى ازاین حوادث دارد که یادآور گوشه اى ازاین شنیدنیهاست :

[ خود من براى آن که بتوانیم از بنى صدر نامه اى براى تهیه چند قبضه اسلحه بگیرم دهها باربین تهران و خوزستان رفت و آمد داشتم که همیشه با بى مهرى رویه رو مى شدم . حتى یک بار نیز براى این کار جلوى اتوموبیل او نشستم تااین که نامه مربوطه را امضا کرد اما در تهران دستور داداسلحه را به ما تحویل ندهند] 2 !

اما با تمامى مشکلات رزم آوران از پاى نماندند و دشمن را در میهن زمین گیر کردند و دراین فاصله اوج ایثارها در کناره پستیها و رذالتها به نمایش درآمد و تاریخ تجربه بشرى بااین حادثه غناى جدید یافت .این حوادث گذشت اما در ضمیر پیکارجویان باقى است و آن گروه اندک که از تطاول ایام بازمانده اند و سند زنده آن حوداثند به حکم[ اداى شهادت] موظفند که از آن رخدادها بگویند و بنویسند. و [تاریخ مکتوب] را شاهد صدق[ وقائع مشهود] قرار دهند که اگر[ جنگ] را در بستر آن نیابى و دید را بر[ حال] بدوزى ره گم مى کنى و متاسفانه پاره اى از قلم زنان و مدعیان که به نقد وانتقاداز استمرار جنگ پرداخته اند دراین چنبره گرفتارند.اینان یااز نهب و غارتهاى اولیه نشینده اند و یا خود را به تغافل مى زنند تا به نتائج خاص دست یابند مهاجمان تاتاروار به خاک کشور تاختند واین بار نه از شمال - که تجربه گزنده تاریخ ماست - که از جنوب و غرب ! و نه با شمشیر و سنان که با میگ و تانک ! و به گمان خود خواستند تاریخ ایران را ورق زنند و در پیشاپیش شروع جنگ عربده برآوردند:

[ما مصمم هستیم با بکار بردن زور کلیه سرزمینهاى خود را پس بگیریم] 3 .

و قرارداد[ الجزیره] را کاغذ پاره اى دانستند و در ملاعام پاره کردند و هم پیمانان مطبوعاتى آنان مستانه نعره کشیدند:

 

[عراقى ها مصمم هستند درس عبرتى به انقلاب ( امام خمینى ) بدهند. چنین به نظر مى رسد که این انقلاب کمى فراموش شده باشد واز دست خداوند نیز به تنهائى کارى براى آنان ساخته نیست] 4 . .

و در روزهاى اولیه جنگ از نشئه پیروزى در خمار بودند و ره را براى هرگونه مذاکره - بعداز عقب نشینى - مسدود مى دیدند و مى گفتند:

[مردمى که درگیر جنگ مى شوند باید نتائج آن را بپذیرند پس چگونه مى شود به مردمى که شکست خورده اند بگویند: پس ازاینکه شما را شکست دادیم این سرزمین هایشان بفرمائید تحویل بگیرند] 5 !

آرى آنان فاتحان بودند و ما شکست خوردگان ! باج مى طلبیدند و [خراج] مى جستند! دراراضى مفتوحه به صغیر و کبیر رحم نکردنداموال را به تاراج بردند رعب و وحشت در دل کودک و زن و پیر آفریدند! قتل عام کردند! طائفه طائفه سر به نیست نمودند! خاندان خاندان را از صفحه تاریخ برانداختند

[پدرى در یک از بیمارستانهاى خرمشهر زارزار گریه مى کرد. فرزند دوازده ساله اش مجروح شده بود و مى گفت : هیچکس را ندارم هشت بچه ام رفته اند همسرم رفته و تنها کسى که برایم مانده همین بچه است و چند لحظه بعد پسر کوچکش هم از دست رفت]. 6

وازاین نمونه ها بسیارست و گوشه هایى ازاین جنایتها که از بازماندگان بجاى مانده است و یااسیران عراقى روایت کرده اند 7 موى را بر تن راست مى کند وانسان را در بى خودى مى برد! و قصیده انورى را در تهاجم[ غزال] بر[ خراسان] به یاد مى آورد:

خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان نیست یک پى زخراسان که نشد و زیروزیر برمسلمانان ز آن نوع کننداستخفاف که مسلمان نکند صد یک آن با کافر 8
آنان که دورند دور نیست که بیگانه گون قضاوت کنند و از صلح و صفا سخن برانند و در مزایاى شاد کامى هنرنمائى کنند!اما اندوهمندانه است که آن کسان که دراین مرز واقلیم زیسته اند واز تلخى ایام - گر نچشیده اند - شنیده اند در تکراراین مکررات همگام شوند و دراندر فوائد همزیستى مسالمات آمیز! بگویند و بنگارند 9 .

این سخن که انسان رااز[ نسیان] بافته اند راست مى نماید و جمعى معتنابه دراین دام گرفتارند. حادثه ها را با محک روز سنجیدن و آن را باامواج جدید معیار کردن و هر روز سخنى نو و گامى جدید و در گردونه تناقضات گرفتار آمدن ...این امور ازابتلائات افراد و جوامع انسانى است و بویژه جوامع معاصر به گونه اى جدى تر با آن مواجهند. اگر در گذشته [ زمان] عامل فرسایش دهنده خاطرات بودامروزه امواج تبلیغى قادرند که ذهن رااز خاطره ها بزدایند و آن را به گونه اى که مى خواهند انباشته سازند. و دراین مسیر تمامى کسانیکه شاهدان حوادثند مسوولیت شهادت را بردوش دارند که اگر تاریخ جنگ به گونه اى دیگر رقم خورد و یااین صحیفه به شکل نامیمون مختوم گردد بخشى ازاین مسوولیت بر عهده آنانى است
 

که از روایت جنگ دریغ ورزیده اند .

فن جنگ
جنگ مذهبى و[ دفاع شرعى] به معناى بى توجهى به عوامل موثر در تاکتیک و تکنیک نیست و در راه وصول به آن بایستى به تجربیات جنگى - در تاریخ جنگهاى بشرى - و آموزشهاى کلاسیک توجه داشت و بااتکاى به آن و پیش دید داشتن شرائط عین نبرد به ابتکار و خلاقیت نظامى پرداخت . 10

توجه به فنون نظامى به معناى رشد و تکامل الگوهاى نبرد در شیوه هاى عملیات تلاش در راه خودکفائى صنایع نظامى اعتلاى قدرت جنگ در رزمندگان (بدنى - فرماندهى ) و ... مى باشد. و تاکید براین واقعیت ضرورى است که مسوولان امور نبایستى[ سیاست نظامى] را در محدوده جنگ موجود محصور بدانند. همانگونه که مى دانیم کشور انقلابى با خطرات مداوم تهاجم واجه است و جز با توجه دائبه قدرت دفاعى از دامنه خطر یاد شده نمى توان کاست . و بااین محاسبه به برنامه ریزى دراز مدت پرداخت . دراین زمینه به چند نکته مى توان اشارت داشت :

1. آموزشهاى کلاسیک : تقویت دانشکده هاى نظامى درارتش و سپاه از اولیات است بدون اتکا به متخصصان قدرتمند نظامى نمى توان بنیه دفاعى مستقل را پایه ریزى کرد. کسانیکه براین گمانند که مى توان در این مرز واقلیم چون سوئیس زیست واز[ قواى مسلح] بى نیاز بوداز شرائط اقلیس کشور اطلاع درستى ندارند. دراین مرز و دیار ابرقدرتها جز به سلطه گرى نمى اندیشند واگراحساس هراس نکنند با فتنه نگرى سعى در سقوط دولتهاى مستقل مى کنند. تجربه صدساله اخیر شاهد صدق این دعوى است . و نمى توان تمام بار را بر دوش بى لیاقتى این سوئیان و درایت اروپائیان ! قرار داد. بلکه باید به سیاست هاى بین المللى در تقسیم اردوگاههاى نفوذ توجه داشت .این توضیح از آن جهت ضرورى است که به دام این وسوسه نباستى غلتید که بااعلان سیاست صلح مطلق مى توان به صلح پایدار رسید. تنها به اتکاى قدرت دفاعى قوى است که به این آرمان مى توان دست یافت . بخشى ازاین راه را تقویت واحدهاى آموزشى نظامى انجام مى یابند و در جانب دیگر بایستى به رشد آموزشهاى عمومى کلاسیک پرداخت . نباید دوران آموزشهاى مذکور محدود به دوره آموزشى خدمت وظیفه و یا بسیج محصور بماند.این دوره هاى کوتاه قادرند توانهاى مختصرى را درامور نظامى بیافرینند. بایداز دوران کودکى بخشى از آموزشهاى درسى را به آموزشهاى دفاعى اختصاص داد. نسل موجود باید خود را همواره در خطر تهاجم بیابد و براى مقابله با آن در خود آمادگى بیافریند. تحقق ارتش بیست ملیونى آنگاه واقعیت عینى مى یابد که این سپاه عظیم همواره در آماده باش زیست کند واین حالت جز با آموزشهاى مداوم میسر نیست .

2. رشد صنایع نظامى : درایام جنگ جهانى دوم خط تولید کارخانجات دول در حال
 
جنگ به تقویت و رشد صنایع نظامى سوق داده شد و با ختم جنگ دول غالب به اتکاى پیشرفتهاى نظامى [ صدور سلاح] را به عنوان یکى از منابع عظیم درآمد قراردادند.[ جنگ موجود] این انتظار راایجاد کرده است که دستاورد تجربیات به تکامل صنایع نظامى در داخل کشور بینجامد.اتکا به اسلحه وارداتى سیاست عزم و ثبات را در فشار قرار مى دهد وانحصار امکانات در سلاح هاى کهنه و غیر مدرن موجب رشد تلفات و خیرگى خصم مى گردد.ازاین رو چاره اى جز تلاش همه جانبه باقى نمى ماند و ضمن ارج گذارى به پاره اى از تلاشهاى جدى بایستى به مرزبندیها و اولویتهائى اندیشید:

الف : برنامه ریزیهاى کوتاه مدت در راه تولید صنائعى که به ختم پیروزمندانه جنگ موجود منتهى گردند - حتى اگر به تعویض خط تولید پاره اى از کارنجات بینجامد.

ب : برنامه ریزى دراز مدت در راه ایجاد پوشش دفاعى امن .

ج : تلاش براى دسترسى به سلاح استراتژیک .

3. تقویت قدرت رزمى : بخشى عظیم از موفقیت هر نبرد در میدان جنگ تعیین مى شود. برنامه ریزیهاى پیشین نقش سنگ اولین را دارداما به اتکاى آن نمى توان به توفیق اطمینان داشت . بلکه علاوه بر آن قدرت فرماندهى و توانمندى رزم در جنگاوران دواهرم اساسى را مى سازند. ضعف فرماندهى - حتى در سطوح پائین - موجب سر درگمى در شرائط پیش بینى نشده مى گردد. بویژه در نیروهاى مردمى که اتکاى بیشترى به فرماندهان دارند ضعف و ناتوانى آنان به سرعت به از هم پاشیدگى صفوف منتهى مى گردد.این گمان خطاست که جنگ را دراطاق هاى در بسته مى توان هدایت کرد واز ابتدا تاانتها پیش بینى کرد. بسیارى از حوادث در پیش دیداست که نادرستى این گمان را مدلل مى سازد. قدرت وابتکار فرماندهان عملیاتى در درگرگون کردن شرائط و نتائج تاثیرى بسزا دارند. زیرا این گونه نیست که تنهااز یک سوى برنامه ریزى انجام یابد و خصم به انتظار بماند تا حصارى که آفریده است در هم شکند. دشمن نیز به چاره مشغول است و در برابر تاکتیکها راه حل هائى را مى جوید. و پاره اى ازاین حرکات بر برنامه ریزان پنهان مى ماند و در صحنه علنى نبرد به نمایش در مى آید. دراین موقعیتها میزان خلاقیت فرماندهان عملیاتى است که در کارسازاست . و توفیق یا شکست را بهمراه مى آورد. بااین توجه بایستى در تربیت فرماندهان لائق کوشید. جان انسانها و آبروى انقلاب دراختیاراینان قرار دارد واگر در گزینش تساهل شود و یا در جایگزین کردن نیروهاى لائق - بجاى آنانکه جان پاک را در سنگر فرماندهى از کف داده اند و رضاى حق را دریافته اند - کوشش فعال انجام نشود دچار نزول کیفى نبرد - در سطح فرماندهى - خواهیم شد.

مسوولان جنگ اوضاع کنونى را معیار ندانند بلکه به شرائط دراز مدت جنگ بایستى اندیشید و تربیت کادر لائق فرماندهى را دراهم امور قرار داد.

در جانب دیگر به توانمندى و رشد قدرت بدنى - فیزیکى رزمندگان اندیشید و دراین راه دقت در
 

دو مساله اساسى لازم مى نماید:

الف : گر چه در جنگهاى جدید نقش قدرت بدنى و توان بازوان همپاى جنگهاى اعصار قدیم نیست اما هنوز قدرت و توان بدنى اهرمى کارساز بشمار مى آید. شرائط عملیات ویژگیهایى را دارد که بدنهاى آماده را مى طلبد و آنانکه دراین آمادگى پیشترند از موقعیت مناسبتر در رزم آورى بهره مندند. بااین تلقى بایستى به تربیت بدنى نسل انقلاب توجهى جدى نشان داد. و آنان را نسل مجاهدان ساخت . باید خرد یونانیان با شیوه تربیت اسپارتیان 11 همراه گردد و دراین راه آموزش و ایجادامکانات ضرورى است . واین گونه آماده سازیها را نبایستى به ایام دوران مقدماتى عملیات - و یا آموزش - محصور نمود بلکه در راه تداوم آن اندیشید به گونه اى که از دوران کودکى تا زمان کهولت وظیفه شرعى و ملى تلقى گردد.

ب . پاره اى از تلقیات ناروا وجود دارد که در توانمندى رزمندگان ثار سوء برجاى مى نهد و مبلغان آگاه دین موظفند که این اشتباهات را ازاذهان بزدایند. به عنوان نمونه مى توان به خبر ذیل استناد داشت :

!وقتى رمز شروع عملیات مهران که[ با حضرت ابوالفضل العباس ادرکنى] بود شنیده شد تعداد زیادى از بچه ها دست به قمقمه هایشان بردند و آب آن را خالى کردند و باین عملشان مى خواستند بگویند:اى مولااگر روز عاشورا 13 ...

در قضیه فوق دقت کنید. یک بعد آن که ایجاد شهامت و علقه با حادثه کربلاست نوعى شیفتگى مى آفریندامااز سوى دیگر انسان را به تردید شرعى مى افکند که آیا مى توان از قمقمه آب بااحتمال شرائطاضطرارى رفع ید کرد؟ و آیااگر شرکت کنندگان در آن عملیات در شرائط بحرانى قرار مى گرفتند و در تامین آب آشامیدنى باز مى ماندند و در توان عملیات آنان خلل مى افتاد آیا مسوول نبودند؟ نباید به بهاى افسانه هاى واهى جدائى[ راه دین] از [راه عشق] گوش فراداد. دراین دیانت راه عشق جزاز[ راه دین] نباید عبور کند.

نمونه فوق نمونه اى کوچک از مثالهاست . با آن که اساس را باید بر [ غلبه بر خصم] قرار داد و آن را هدف اصلى دانست .اما گاه و بیگاه گرایشهاى شبه عارفانه دراین توانمندى تاثیر معکوس مى گذارد و به جاى آن که موتور تحرک قرار دادن روا نمى نماید.این گفتار به معناى آن نیست که از معنویات در[ جبهه] سخن به میان نیاید[ جبهه] والاترین ظرف مکانى دراین عصر براى پالایش زنگارها واعتلاى روحى است اما باید بین[ جبهه] و[ خانقاه] فرق گذارد! رزمندگان که از اطراف واکناف به این سوى مى آیند تصور نکنند که فقط به سوى تصفیه خانه دل مى روند و بس !اساس کار رادر جبهه باید بر بکارانداختن تمامى استعدادها و توانها در خدمت جنگ دانست و حرمت یک رزمنده به اشکى نیست که در دل شب مى ریزد - که گر چه آن نیز مقدس است - بلکه به قطرات خونى است که از بدن خصم مى چکاند و قدرت
 

دین را در عصر ماشین و تکنولوژى نشان مى دهد.

در نهایت این فصل تاکید مجدد را روا مى شمرد که بها دادن به [جنگ] به عنوان یک[ فن] ضرورى است و در موارد یاد شده و مسائل مشابه تلاش جدى لازم مى نماید. بویژه در جنگ جارى توجه و دقت دراستراتژى نبرد ضرورتى اساسى دارد و در فصل آینده ازاین موضوع مهم به ایجازاجمال سخن خواهیم گرفت .

شیوه نبرد:
ره یابى به شیوه هاى گوناگون در راه دستیابى به فتح بر عهده متخصصان فن است و صاحبان این قلم را دعوى آن نیست امارتباط امت با جبهه و جنگ نکاتى را در پیش دید مى آورد که ذکر آن بى سود نیست و دراین مقال با حفظ رعایتهاى لازم اشاراتى مى شود.

مسوولان سیاسى - نظامى بارها یادآور شده اند که فرسایشى شدن جنگ را به سود نمى دانند. ملاحظات مختلف صحت این تلقى را نشان مى دهد.امااین سوال دراذهان است که از فرسایشى شدن جنگ چه مفهومى را مى طلبیم ؟ واصولا مرز[ جنگ زنده] با[ جنگهاى فرسایشى] چیست ؟

طرح این سوالات بدین معنى است که در برنامه ریزى و سازماندهى نبرد تمایز روشن شود و بااین جهت گیرى مرزهاى پیکار و مقاومت پایه ریزى گردد. غربیان سعى درالقاى این تلقى دارند که جنگ را نبردى فرسایشى نشان دهند. آنان به اتکاى این که جنگ موجود طولانى ترین جنگ کلاسیک - پس از جنگ جهانى دوم - بشمار مى رود و آینده آن نیز بسود یکى از طرفین نخواهد بود آن را[ جنگ فرسایشى] مى خوانند:اما آیا طولانى بودن یک جنگ با فرسایشى شدن آن معادل و مرادف است ؟

گر چه قدراشتراکهائى هست اما رابطه اى همسان ندارند. و جنگهاى طولانى در تاریخ مى توان یافت که نمى توان آن را فرسایشى خواند.از این رو گمان مى رسد که تفاوت را باید در تحرک و میزان آن جست . و برترى تحرک را عامل اساسى در سرنوشت جنگ دانست .اگر میدانهاى جنگ را سکون نسبى فراگیرد دیر یا زود به فرسایش نیروها منتهى خواهد شد و در جبهه اى که به حمایت انسانى متکى تراست این فرسایش نمودى بیشتر خواهد گذارد اما در فرض تحرک مطلوب حتى در شرائط طولانى شدن جنگ خطر سایش نیروها بسیاراندک خواهد بود .

در سالیان جنگ - که در حقیقت تماما دفاع مشروع بوده اند - قالب مقاومت به شکل خلاصه مى گردید: 1. دفاع از تهاجم دشمن . 2. دفاع در راه تنبیه متجاوز.

در قالب اول بیشتر در شکل دفاع به نحو محدود انجام یافت . مقاومتهاى پراکنده و غیر منظم - و گاه تا حدودى منظم اما محدود - دشمن را در خاک کشور متوقف ساخت . در مرحله دوم نبرد استراتژى جنگ در دو شکل - گسترده و محدود ادامه یافت .

بازبینى کلاسیک ثمرات این دو نوع شیوه لازم
 

مى نماید. در شیوه گسترده باامکانات و تدارکات وسیعتر واستفاده ازامواج انسانى انجام یافت واهداف تعیین شده عملیات منطقه اى گسترده را در بر مى گرفت . حمایت ملیونى امت اسلامى آنان را به حضور مداوم مى کشاند و مسوولان جنگ بااستفاده ازاین آمادگیها به برنامه ریزى واجراى عملیاتهاى گسترده همت مى گماردند. بعداز فتح خرمشهر عملیات گسترده در موارد متعددى انجام یافته است و آثار مبارکى در این وقائع نمایان است اما دراین میان خسارات قابل ملاحظه اى در میان است . معاندان و یا ناآگاهان وجوداین خسارات رااز براهین لزوم ختم جنگ مى شمرند.این دیدگاه به پایان ذلیلانه نبرد منتهى مى گردد.اما عکس العملى این گونه مخالفتها نبایستى به تساهل در جنگ بینجامد واز رویت خسارات - و بویژه خسارات انسانى غافل گرداند انسانى - (که گر چه[ شهادت] خسران فرد نیست اما در جامعه اى که حکومت دراختیارائمه عدل است [ خسارت جمع] تلقى مى شود) بنابراین پرونده هر عملیات را با مجموع رخدادهاى آن باید به حساب آورد و در این زمینه به نقد وانتقاد مجموعه کسانى که در هر عملیات شرکت جسته اند بها داد و آن را به مقامات تصمیم گیرنده منتقل کرد. نبایستى به رزم آوران مخلص جبهه هاى پیکار در حداهرم هاى اجرائى نگریست و فقط از آنان خواست که به میدان بشتابند و صفى بشکنند و منطقه اى را آزاد سازد و آنگاه به امان حق رها شوند تا مرحله اى دیگر و عملیاتى نوین !

اگر سنجش هر عملیات در محدوده کادر فرماندهى عالى محدود بماند این خطر دور نیست که اولا: در نقد و بررسى تمامى جزئیات ملاحظه نگردد و در نتیجه برداشت واقعى میسور نشود. و در ثانیا: تبلیغات جنگ با واقعیتهاى آن مخلوط گردند. در هیچ نظام سیاسى تمامى واقعیات ایام جنگ منتقل نمى گردد واین را تمامى سیاستمداران و آگاهان پذیرفته اند. ملتها این حق را به برنامه ریزان ایام جنگ داده اند که براى حفظاستقلال ازارائه اطلاعات واخبارى که خصم را بکار آید خوددارى کنندامااگر سیاست گذاران در دام اخبار گزیده محصور بمانند و توجیه عمومى را معیار موفقیت بشمرند دیر یا زود طعم تلخ شکست را به ملتها خواهند چشاند و راه سداین فساد تماس مداوم با جنگاورانى است که در نبرد حضور مستقیم دارند باید به آراء و انظار نیروهاى مردمى جنگ بها داد و آن را شنید و سعى در شنودن آن به عمل آورد.

از مسائل دیگراصولى نبرد توجیه به[ جنگ] در قالب یک[ مساله اصلى] است واین موضوع را در فصل پسین تعقیب مى کنیم .

مساله اصلى
امام و مسوولان و وجدان امت متفقند که باید جنگ را مساله اصلى دانست اما دراین مقال این بازنگرى لازم است که آیا توفیق رفیق بوده است ؟

وجود تلاشهاى مثمر انکار ناکردنى است اما آیا تمامى تلاش را مى توان در همین سطح محدود دانست ؟

 

 

پاره اى از تنازعات و تخاصمات نشان مى دهد که ازاصلى دانستن مساله بدوریم و رویت مواردى از لشکرکشى هاى قلمى و قدمى شاهد آن است . آنان که در میدانهاى جنگ باز مى گرداند و با خبار شهرها را مى شنوند در مقابل معضه اى اساسى قرار مى گیرند در حالیکه بیان و کلام همگان اصل را بر جنگ و بسیج نیروها مى شنوند اما در عمل بگونه اى دیگر مى یابند واین سوال یک تن نیست سوال بسیارهاست ...

در هنگامه نبردهاى سنگین پاره اى ازاین درگیریها افول مى کند و گویا تنها در زمانى که مارش فتح مى نوازد طبل جنگ به صدا در آمده است اما با ختم آن روزگار تکرار مى گردد و ...

باید دریافت که تلقى واقعى از جنگ جز به اندیشیدن مداوم در راه فتح میسر نیست و هر حرکتى که این راه را سد کند یاورى به خصم در این شرائط حساس بشمار مى رود.ازاین رو صاحبان قلم واندیشه خود را در شرائط طبیعى احساس نکنند و هر آنچه مى پندارند به هرگونه که مى خواهند ارائه ننمایند. واین توصیه اى است که امام مکررا یادآور آن شده اند و صاحبان نطق و قلم را به تلقى منطقى از یکدیگر فرا خوانده اند.

همگان شنیده ایم که در زمان خلیفه دوم امام على ( ع )ازاظهار راى خیرخواهانه امتناع ننمود و با تبیین فلسفه دیدگاه خود خلیفه را از شرکت مستقیم در نبرد بازداشت 14 . با آن که امام در موضوع انتقادى از حکومت خلفا جاى داشت اما شرائط خاص ایجاب مى کرد که به حفظارکان بها دهند و قدرت طلبانه به جاه نیندیشند و حدف رقیب را غنیمت ندانند واین درسى ازامام است که زیستن در شرائط جنگ همسان زندگى دراوضاع صلح نیست و رعایت ملاحظاتى تکلیف شرع و حکم عقل است .

درنهایت توضیح این تکمله لازم مى نماید که اصلى دانستن جنگ به معناى ره بردن هر مشکله به[ جنگ] نیست و نبایستى قلت تدبیر را در پناه جنگ پنهان داشت . پاره اى از کسان وقتى که کار زار مى شود و با سوالات جدى مواجه مى گردند مساله جنگ را چون سپر بلا حمایل دارند!

این گونه عمده کردن جنگ نه تنها آن را[ مساله اصلى] نمى سازد بلکه تضعیف آن را در پى دارد. آنگاه که پاسخ هر سوال را به[ جنگ] ارجاع دهیم یا شنوندگان در صدق سخن تردید مى کنند وازاعتماد به مسوولان باز مى مانند و یااز[ جنگ] دل مى برند و آن را کابوس هولناک زندگى مى شمردند و در زبان و روان ختم آن را بهرگونه ممکن آرزو مى دارند واین یعنى پایانى ذلیلانه براى مقاومتى پیروزمندانه !

واما در جانب مردمان باید توجه داشت که[ جنگ] در چه اقشارى مساله اصلى بشمار مى آید و با زندگى آنان پیوند یافته است . آیا تمامى جامعه به یکسان از مشکلات جنگ رنج مى برند؟ و آیا ثقل جنگ بردوش همگان سنگین مى کند؟ ره یابى به پاسخ این سوالات را در فصل آینده مى یابید.

 

 

جنگ محرومان
تجربه جنگها نشان مى دید که بار عمده جنگ بردوش مستضعفان سنگینى مى کند و آنان عمده ترین خسارات را متحمل مى شوند. شاید نتوان جنگ گسترده اى را یافت که ازاین قاعده مستثنى باشد. سرمایه داران و متنعمان بواسطه اتکا به ذخائر مالى خود از تضییقات ایام جنگ به سرعت عبور مى کنند و قدرت مالى آنها پل نجاتشان مى گردد.از قحطى ها جان سالم بدر مى برند در شرائط اشغال شهرها اگراز میهن دوستى بهره مند باشند و به سازش بااشغالگران تن ندهند. توان گریز را دارند. در کمبودهاى مواداولیه و ... قدرت خرید برتر را دارا هستند و ...

تمام این امور در فرضى است که آن متنعمان از شرائط پیش آمده توان و یا قصد بهره برى را نداشته باشند والاایام جنگ براى آنان تنور داغ درمد خواهد شد.

اما دراین میان محرومان و پابرهنگان هستند که چکمه هاى جنگهاى خونین آنان را له مى کند. آن کس یا کسانى که ممر زندگى شان به جویبارى اندک متصل است گرد و خاکى این معبر را خواهد بست و جنگ زلزله هاى است که بسیارى ازاین نهرها را مسدود مى کند. بنابراین مستضعفان ثقل جنگ را بر دوس دارند - والبته این به معناى نقدارزش جنگ نیست که صواب و فساد جنگ را ملاکهائى دیگر در میان است .

اما در جنگ جارى محرومان به گونه اى عاشقانه پاى به میدان نهاده اند. دراعطاى جان و مال پیشگامند و در این راه حماسه ها آفریدند. مقصود انکار سعى و همت سائراقشار نیست اما منصفان آن گروهها نیز معترفند که بر تارک نبرد چهره هاى سوخته اى قرار دارد که داغ استضعاف را بر پیشانى دارند. روستائیان ! مستضعفان شهرى ! آنان که به سوز دیانت و در تبعیت ازامام در صفوف مقدم نبرد جاى گرفتند با دستهاى پینه بسته سلاح را برگرفتند! و بر چهره هاى چین خورده شعار[ لبیک یا خمینى] را جاى دادند. در روزهاى سخت مقاومت شهرها محرومان بودند که با پایدارى واستقامت درس عبرت را نشان خصم دادند.اینان ارکان نبردند.اینانند که نوباوگان یتیمشان نیز به جبهه مى اندیشند و کودکانه -اما گدازانه - به رزمندگان مى نویسند:

[ اسم من زهرا مى باشد.این هدیه را که نان خشک و بادام است براى شما فرستادم پدرم مى خواست جبهه بیاید ولى با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد. من 9 سال دارم . نصف روز را مدرسه و نصف دیگر را قالى بافى مى روم .مادرم کار مى کند. ما پنج نفر هستیم . پدرم مرد. ما باید کار کنیم . من 92 روز کار کردم تا توانستم براى شما نان بفرستم . پس ندهید و مرا کربلا ببرید. آخر من و مادرم خیلى روزه مى گیریم تا خرجى داشته باشیم].... 15

آرى نواى اینان را باید در گوش داشت - در تاریخ جنگ باید نگاشت که این جنگ را چه کسانى اداره کردند؟

[جنگ] در زندگى محرومان [ مساله اصلى] است - فشار جنگ و فداکارى در راه فتح - و شواهد
 

صدق این دعوى پنهان نیست . واین ثبات صدق بر مسوولان تکلیف را دو چندان مى کند که دراندیشه مستضعفان باشند و حمایت قلوب محرومان رااز کف ندهند.

[حوزه]

 
پاورقى ها
1.کیهان 64/034.
2.از[ مصاحبه رفیق دوست بااطلاعات] 64/06/31.
3.از نطق صدام [ لوموند] 19 سپتامبر 1980. به نقل از[ کتاب جنگ عراق وایران] تراب زمزمى [ پاورقیهاى کیهان] 64/07/1.
4.روزنامه[ لوزان] سوئیس 23سپتامبر 1980. به نقل از کتاب جنگ عراق وایران] تراب زمزمى [ پاورقیهاى کیهان] 64/01/3. 5.از نطق صدام [ رادیو صوت الجماهیر] ساعت 30.15. روزنامه 59/08/21.
6.کیهان 64/03/1.
7. واز آن جمله رجوع کنید به کتاب[ اسرار جنگ تحمیلى به روایت اسراى عراقى] .
8.شکوه قصیده عبدالمحمد آیتى 349.
9.واینان کسانى هستند که سابقا نگاشته بودند:[ درانقلابهاى فکرى وایدئولوژیک چون منافع و نظامات بهم مى خورد و قهرا معارضه و منازعه پیش مى آید]... وانقلابهاى فرانسه وامریکا را شاهد مى آورند. امااکنون تنها[ شاخ زیتون] برمى آورند و...
10. دراین زمینه گفتار قائم مقام رهبرى آموزنده است : یکى از معجزات پیامبر همان نقشه هاى نظامى آن حضرت بود و با اینکه در هیچ دانشگاهى درس نخوانده بود. ولى برنامه ریزیهاى مهمى داشت . آن حضرت همه مقدمات کار را فراهم مى کرد. نماز و دعا هم داشت ولى بنا نبود که همه چیز با دعا درست بشود.
11.پلوتارک مورخ یونان باستان دراحوال[ اسپارت] مى نویسد: تعلیماتشان عبارت بوداز فرمانبردارى واطاعت کامل تحمل و بردبارى دراوقات بدبختى و تواضع در موقع پیروزى در نبردها به همین جهت آنهااز همان سالهاى اولیه تعلیم و تربیت خشن بار آورده مى شدند. [تاریخ دنیاى قدیم] کورفکین .69/01.
12.جمهورى اسلامى 65/06/9.
13.ژنرال بروک - ژنرال انگلیسى به نقل از چرچیل - در ملاقات سران دول متفق در[ کنفرانس تهران] به استالین مى گوید: در جنگ مجبوریم حقیقت را با یک اسکورت دروغ همراهى کنیم [ خاطرات جنگ جهانى دوم] چرچیل تورج فرازمند 282/05
14.نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 134.
15.جمهورى اسلامى 1365/071
 
 
امام خمینى
از مسائل بسیار مهمى که به عهده علماء و فقهاء و روحانیت است مقابله جدى با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادى شرق و غرب و مبارزه با سیاستهاى اقتصاد سرمایه دارى واشتراکى در جامعه است ...این به عهده علماى اسلام و محققین و کارشناسان اسلامى است که براى جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام طرحها و برنامه هاى سازنده و در برگیرنده منافع محرومین و پابرهنه ها راارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت بدر آورند.
از پیام امام به کنگره حج 1407