نوع مقاله : مقاله پژوهشی
در عرفان عملى مراعات شرایط و آداب (سلوک) از مسائل بسیار حساس طریف و دقیق است چه دامهائى مرئى و نامرئى در کمین سالک است .
اگر دید خدایى راه آزموده اى نباشد لطف (اله) یار سالک نگردد و ره به جائى نبرد.
دام سخت است مگر یار شود لطف اللهورنه انسان نبرد صرفه زشیطان رجیم آداب و شرایط دراین دو در خوراین مقال نشاید نمایى از آداب و شرایط اذکار عرفانى و موانع و دامهایى که در راه سالک است فردا دیدمان قرار مى دهیم . شاید که پروردگار معرفت بیشترى به ما عنایت کرده موفق به انجام این اذکار واعمال چنانکه بایسته و شایسته است گردیم .
شرایط و آداب اذکار عرفانى ذکر را شرایط و آداب خطیرى است که بدون توجه به آنها سالک به حقیقت مترتب بر آن ذکر نمى رسد هر ذکرى براى هر فردى نتیجه بخش نمى باشد بلکه باید هماهنگ با ساخت و وضعیت روحى و ملکات نفسانى ذاکر باشد.
افزون براینکه آهنگ ذکر اوقات غذاها واردات دیگر روح و بدن اعتدال و عدم اعتدال مزاج و بسیارى از مسائل دیگر در نزول آثار ذکر بر ذاکر دخیل است .
برخى ساده اندیشان [ذکر] را کپسول اعجاز پنداشته که بااستعمال آن همه مرضهاى نفسانى علاج مى گردد و تمام هوا از سر بدر مى رود.
اینان در حرکتهاى مادى و مرض هاى جسمانى رنجها به جان مى خزند به طبیب ماهر مراجعه مى کنند مراقبت ها دارند سر وقت دوا را بخورند بر خوردن واستراحت خود مواظبت مى کنند ولى در حرکت عقلانى و حرکت روح به سوى (اعلى علیین) بدون پذیرش کمترین رنج و مراقبت و گذشتى عروج خواهند تفضل طلبند و کشف و شهود راانتظار مى کشند حال این که انسان طبق نص قرآن بدون رنج طاقت فرسا به لقاء نرسد که[ یا ایهاالانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه] 1
ساده اندیش است که بدون پیمودن قلل و کتل برکات بخواهد و با گفتن زبانى[ ذکر] شهود راانتظار بدارد چه یک ذکر در کنار هزاران مراقبت موثر مى افتد و خود آن[ ذکر] مراقبت هاى ویژه چون : مراقبت بر غذا کنترل واردات نفس و مواظبت بر صادرات نفس را مى طلبد.
آن که بر دروازه قلبش بنشیند و وارادات و صادرات آن را پاس دارد و با دقت تمام کشیک نفس کشد حقیقت ذکر در قلب او متجلى گردد و براو نور ویژه آن ذکر نازل گردد و دراین زمینه سخن ها و مطالب دلپذیرى است که در کتب عرفانى آمده است . 2
میدان اعمال وقتى انسان به فکر حرکت مى افتد و در صدد بر آوردن سرازپستیها بر مى آید در وهله اول شیطان در راه نزدیک شدن به عمل وانجام آن سنگ اندازى مى کند مشغولیت هاى دیگر براى او پیش آورده و جلوه ساختگى به کارهاى بى نور و فروغ مى دهد. آنگاه که انسان ازاین[ عقبه] گذر کرد واندیشه خود را با کمک الهى به عزم تبدیل ساخت و در ساحل عمل قرار گرفت تلاش مى کند که او را در[ هاویه ریا] گرفتار سازد و با تصرف در قوه تخیلیه او سمت عمل را شیطانى کند وانگیزه هاى باطل براى او به گونه حق جلوه دهد .
با گذرازاین[ عقبه کئود] باز هم سالک را راحت نمى گذارد او را به دام[ غفلت] مبتلا ساخته بقاء بر[ نیت قربیه] راازاو مى گیرد در این راستا خیالات و بافته هاى مطالق رسوبات نفسانى تطهیر نشده و ساخت روحى او مى تراشد و دوام عمل را مشوش مى سازد.
اگر به کمک الهى ازاین مرحله سربلند بیرون آمد باز هم ازاو دست برندارد او را به سممعه گرفتار مى سازد. چنانچه این دام را پشت سر نهاد دام عظیم غرور را بر سر راه او مى گستراند چه کم اند آنانى که ازاین دام سالم رهند. با گذرازاین دام نیز باید با تکیه بر خدا و مراقبت شدید جلو رفت و گرنه در دامهاى نامرئى ترى مانند[ قناعت] و [رکورد] گرفتار آید و دراین گردونه معاذالله عوامل نزول و پستى گرائى دوباره جوانه زده واو را به[اسفل السافلین] کشاند. بنابراین از جانب خداوند فیاض که سفره عطایاى او در همه جا و همه وقت گسترده است منعى نیست .
مانع در خود ماست یا ظرفیت و لیاقت نزول آن[ فیوضات] را در خود ایجاد نکرده ایم و یا در طلب آن کاهل بوده ایم .
دستورالعملى که پیش روى شماست شلاقى است از عارف متقى سیدالسالکین آقا سیداحمدکربلائى به مخاطبى که بى پذیرش رنج و زحمت چشم داشت الهام واشراق را دارد.
از کوچکترین تلقق و وابستگى خود را رها نساخته ولى مزد و پاداش را توقع داشته است .او چنانچه از[ نامه] بر مى آید به دنبال راه نبوده است . نزدیک شدن به ناب سید هماو بوده آن هم نه به خاطر قرب به حق و رشد و تکامل بلکه براى آگاهى به اصطلاحات عرفانى و فخر کردن بر همگنان و دوستان و یا به فرموده جناب سید کامل شدن سلسله مباحث ...
اینچنین افرادى اگر مطالبى را به سرقت برده و در خزانه خیال خویش محبوس سازند چون وجودشان متحول نشده است نه تنها ره به جایى نبرده که همین حقایق مقدس را دامى براى تزویر با دوستان و مرصادى براى صید خلق خدا کرده و عاقبت به سوء فرجام گرفتار شدند اعادناالله منه .
دراین راستاست که وقتى جناب سید این حالت زشت را در شاگرد خود مى بیند او را با شدیدترین لحن مخاطب ساخه و در قالب الفاظى تند زشتى و پلیدى این حالتش را براى او ترسیم مى کند شاید که به خود آمده به جاى (قیل و قال) شور و حال را پى گیرد. واز نفس و تعلقات آن گذشته و وجود خود را به نورالهى حیات بخشد.
"از پاى تا سرت همه نور خدا شوددر راه ذوالجلال چو بى پا و سرشوى
بسم الله الرحمن الرحیم زنده باد حضرت دوست و مرده باد هر چه غیراوست . "اى هدهد صبا به سبا مى فرستمت بنگر که از کجا به کجا مى فرستمت در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست مى بینمت عیان و دعا مى فرستمت هر صبح و شام قافله اى از دعاى خیر در صحبت شمال و سبا مى فرستمتاى غایب از نظر که شدى همنشین دل مى گویمت دعا و ثنا مى فرستمت فداى حقیقت که شوم که ازاو خبر ندارى . دستورالعمل آن است که از خود و خودرایى دست بردارى جان من به لب آمداز گفتن این که راه نجات و خلاص دراستغراق ذکر الهىو تفکر در معرفت نفس و خودشناسى است و ذکر و فکر خود راهنماى تو خواهد شد.
[یا من اسمه دواء و ذکره شفاء] : ( اى که نام او دواى دردها و یاد او شفا بخش جانهاست ).
[دوائک فیک ولاتبصر ودائک منک و لاتشعر] : (دردتو در درون خود توست نمى بینى و داروى تو هم نزد خود توست فهم نمى کنى )
تو خود حجاب خودى حافظاز میان برخیز.
جناب عالى در همه چیزاهتمام دارید مگر در همین یک کلمه پس حالا که چنین است :
تو و تسبیح و مصلى و ره زهد و ورعمن و میخانه و ناقوس و ره دیرو کنشت بارى جناب حاج میرزالله سلمه الله انشاءالله از آب و گل بیرون آمده است و رشته معرفت نفس به دست آورده و آقا میرزالله هم ماشاءالله خوب مشغول است بحسب ظاهر امید پیش آمد بزودى انشاءالله دراو هست .
بارى نوشته بودى در تضرع وابتهال هم چیزى بنویس تااین که نوشتجات ناقص نماند. براین حرف خنده کنم یا گریه ایکاش بر دل مبارکت زده مى شد و نوشته مى شد والا بر کاغذ خیلى زده اند و نوشته اند.
فدایت این مساله و باقى مسائل راه آخرت آموختنى نیست بلکه نوشیدنى است . تضرع وابتهال از درد و سوز دل بر مى خیزد. درد پیدا کن آن خود تصرع وابتهال مى آورد.
آب کم جو تشنگى آورد بدستتا بجوشد آبت از بالا و پست هرگز شنیده شده که زن بچه مردم را گریه تعلیم کنند؟ یا زن آبستن را زائیدن آموزند؟ بلى نائحه را که اجاره کنند یا بازى زائیدن بخواهند در آورند محتاج به تعلیم و آموختن خواهد بود.
ازاین فرمایش سرکار علاوه برسایر مطالب معلوم مى شود که به ذکر و فکر نپرداخته تا آتش فراق مشتعل گردد و همچنین در مجاهده هم کوتاهى وافعال و سکنات واخلاق و ملکات مى آورد واینهااز دنائت مرتبه نفس است که حقیقتا جهنم روحانى است .
اگر کسى خود را فعلا در جهنم دید محتاج به آموختن تضرع وابتهال نخواهد بود. [فهم والنارکمن راوها و هم فیها معذبون] . 3 طرفه این که بااین همه بى التفاتى تعجبم که از کجا یک مطلب را خوب فهمیده اى و آن این است که جهالت این حقیر را خوب فهمیده و به رشوه ناقص نماندن نوشتجات دل مرا شاد فرموده اى . با وجوداین باز مى گوئى کشف و شهودى برایم نشده و علمى بحقایق اشیاء نیافته ام . دراین خیال بوده باشید!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته