نوع مقاله : مقاله پژوهشی
دنیا طلبى دنیا طلبى آفتى بود که در قسمت گذشته از آن بحث مى کردیم .
از (نیت) سخن گفتیم : واز تغییرات و تحولات آن در طول زندگى و دوران تحصیل علم .
[تبلور نیت] را در صحنه[ عمل] و شرائط گوناگون دیدیم . واز آنان که علم را وسیله کسب دنیا ساخته بودند یاد کردیم واز خسارت چنین دنیا طلبان و حسرت آخرتشان و زشتى عمل دنیاشان .
اهمیت مساله از یک سو موردابتلا بودن آن از دیگر سو و دام هاى گسترده شیطانهاى نهان و آشکار پیش پاى عالمان دنیا طلب از سوى دیگر ایجاب مى کرد که دراین[ باب] تاملى بیشتر داشته باشیم .
بهمین جهت : سخن به درازا کشید.
تا آنجا که بخشى از حرفها ماند براى این شماره : پس با هم بخوانیم :
کلام[ زینت] سلام الله علیها - را به خاطر مى آورى ؟
که در عمق ظرافت دقت و بلاغت [ على گونه] بود.
ناچار باید رفت سراغ اهل کوفه !...
کوفیان بى وفا و سست پیمان و دنیا دوست و عافیت طلب در ماجراى کربلا وقتى فهمیدند چه دسته گلى به آب داده و چه
[ آب] روئى بر خاک ریخته اند شرمسار و ناراحت شدند و به دامان[ گریه] پناه بردند تا مگر تازیانه وجدان و آگاهى و پشیمانى رااز معبر چشم و با قطره اشک بیرون بریزند و کمى آرام گیرند.
زینب خطابش را با آنان بااین جمله آغاز کرد:
[ -یااهل الکوفه یااهل الختل والغدر]... ... و آنان گریستند.
و حضرت نفرینشان کرد که :
چشمانتان براى ابد پر زاشک باد.
کوفیان در برابر تازیانه کلام زینب که از روح علوى او سرچشمه مى گرفت چرا گریستند؟
چرا[شادى] شان به[ماتم] مبدل شد؟
چون دیدند که چگونه در دام دنیا طلبى دیگران افتاده اند اما بنام [دین] .
فهمیدند که چگونه بازیچه استفاده یزیدیان از پوشش احساسات مذهبى براى کوبیدن تجسم مذهب و مکتب گشته اند.
چگونه جهل مرکب از آنان ابزارى براى خیانت ساخته است و شمشیر دین به روى امام دین کشیده اند.
یااین جاى دریغ و حسرت وافسوس نیست ؟
برگردیم به کلام بانوى بزرگ[ زینب] که آنان رااهل غدر و ختل شمرد
[ غدر] که حیله و نیرنگ است .
ولى[ ختل] چیست ؟
آن هم نیرنگ است اما نیرنگى با پوشش دین و شریعت .
محتوائى زهراآگین را با لعابى شیرین به خورد دیگران دادن [ حنظل] را بنام[ عسل] در کام مردم ریختن .
[گندم نما]ى[ جوفروش] بودن " ... که نوعى[ نفاق] را در بر دارد.
صیادى که خود رااز صید پنهان مى کند و آهسته آهسته بدون آنکه صید متوجه شود قدم بر مى دارد ت اشکار را در دام افکند این کار [ ختل] نام دارد 2
این نوع فریب در هر جا ممکن است پیش آید.
باورهاى دینى دیگران را پل عبور به نفسانیات خویش ساختن از پنجره عقیده مذهبى دیگران به[ دنیا] نگریستن
و در مورد یک عالم آن است که با کار آخرتى کردن دنیا بطلبد:
[ختل العالم : یختل الدنیا بالدین اى . یطلب الدنیا بعمل الاخره] 3
اگر خداى ناکرده [ دنیاطلبى] محرک یک[ طالب علم] باشد و [دانش آموزى] به نیت[ زراندوزى] باشد چه زشت و ننگین و زیانباراست .
رسول گرامى در حدیثى از قول پروردگار نقل مى کند که :
[ویل بلذین یختلون الدنیا بالدین] 4 واین خوداز علائم قیامت به حساب آمده
است و مرحوم علامه مجلسى در توضیح حدیث فوق مطالبى دارداز جمله اینکه :
[ از علائم نزدیکى قیامت آن است که تزویرگرانه دین وسیله کسب دنیا شود و با عمل آخرت دنیا طلبیده شود] 5 .
بگذریم ...
هدف بیان[ آثار سوء دنیا طلبى] است براى طالب علم .
اما آنچه هم تااینجا گفتیم الهامى بوداز کلام مبارک قهرمان کربلا حضرت زینبت ( ع ) و به یى از آثار - که اشاره خواهیم کرد - مربوط مى شد.
این آثار یا در[ اجتماع] است و در دیده و دل مردم نسبت به او و دین
یا در گشوده شدن جاى پائى براى دشمنان در لطمه زدن به مسلمین کیان اسلامى است یا در نفس و روان خوداوست یعنى آنکه در راه دین در پى[ دنیا]است .
پس آثار سوء دنیا طلبى یا[درونى] است یا[اجتماعى] یا [سیاسى] .
آثار درونى و روحى دزد مسجد و سارق امام زاده چه احساسى دارد؟
مردم براى نیایش به مسجد مى روند یکى هم براى[ طرارى] و [کلاهبردارى] .
مردم براى تقدیس واحترام وارد حرم مى شوند یکى هم براى دزدى و جیب برى .
زائران براى یافتن صفا و معنویت به زیارات مى روند یکى هم براى چشم چرانى !
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟.
و ...ببین روحیه و حالت درونى این دو جناح چگونه در دو سو مقابل و دوراز هم قرار دارد. یکى رو به فلاح و پاکى دیگرى رو به فجور و آلودگى .
آن که با نیتى پاک عمل نیک انجام مى دهد در درون خویش احساس رضایت واطمینان و طهارت و نورانیت مى کند
ولى ... آن که با هدفى پلید و نینى آلوده - در قالب عمل صالح و پوشش زیبا - به کارى زشت مى پردازد در خوداحساس تیرگى پستى تعفن انحطاط و سقوط مى کند البته اگر سر سوزنى وجدان و شعور فطرى برایش مانده باشد .
اگر وجدانش نمرده باشد
اگر[ مسخ]هویت نیافته باشد
بایداز رنج وجدان و عذاب درون بى آرام باشد
واحساس پوچى وانحراف کند چون که خود را دچار تباهى مى بیند و شخصیت خود را آلوده به خیانت و نیرنگ مى یابد.
آن که[ لباس احرام]مى پوشد تااز[ مسجدالحرام] سرقت کند ناچار به نعى تزویر و فریب و نفاق دچاراست و چنین مزور و دغلکارى در درون چه احساسى دارد؟... و پاسخ وجدانش ار چگونه مى دهد؟
وقتى پوششى پاک براى پیکرى ناپاک بکار
رود جان ناپاک پاک نمى شود و پیکر هم همچنین . وقتى طرفى ناپاک براى مظروف پاکى استعمال مى شود آلودگى ظرف آن عسل و شیر و آب شربت را هم مى آید
قلب ظرف دانش است و دانش گوهرى زلال و طیب
علم در دل آلوده به زهر تبدیل مى شود و[ خبیث] مى گردد
آن که دنیا طلب است
شیرینى ایمان و طعم علم را هم نمى چشد
لذت ایثار و مواسات را نمى شناسد
از عزت[ مناعت طبع] بى خبراست
از شکوه فدا کردن دنیا براى رسیدن به آخرت بى بهره است .
از عظمت گذشتن از هستى و داراى در راه عقیده غافل است .
در دنیائى عفن بسر مى برد و در فضائى مسموم تنفس مى کند هر چند در عالم خود مى پندارد که بهره مندى امل ازاوست ولى ...این[ لذتى کاذب] پیش نیست .
فقط یک[ لحظه] توجه و تنبه کافى است که او را به قبح و زشتى کارش آگاه کند.
[قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا؟الذین ضل سعیهم فى الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا] 6 [خسارت] در متن تصور سود نهفته است اگر غفلت برانسان حام باشد.
[کفر پوشیده است درایمان اگر کاوش کنى] 7 .
حیف نیست که انسان اسباب کسب نورانیت و صفاى باطن و پاکى جان را به ابزار تیره دلى و کور باطنى و فرومایگى و تباهى تبدیل کند؟!
آثار سوءاجتماعى هرکارى چه خوب و چه بد تاثیرى در جامعه دارد مثبت یا منفى مستقیم یا غیرمستقیم بدانیم و ندانیم بخواهیم با نخواهیم .
بى اعتقادى یا ضعف اعتقادى مردم به این[ راه] یکى از نتایح سوء این رذیله است .
همچنان که مردم از حکام و ملوک تاثیر پذیرند از عالمان هم رنگ و شکل و تاثر مى پذیرند چون عالمان دین براى دینداران خدا باور اسوه والگویند.
اگر[ الناس على دین ملوکهم] در واقع و در عمل صحت داشته باشد پس [ الناس على دین علمائهم] بیشتر و گسترده تر و عمیق تراست .
چرا که دیدى را که مردم به[ عالم] دارند به دیگران ندارند.
یک ، عالم فقط یک فرد نیست بلکه در راس یک جریان دینى است محوریت تلاش اسلامى دارد چشم سرو دیده دل در پى او و مراقبت اوست رفتار گفتار جهت گیرى نحوه برخورد نوع زندگى اسلوب معاش او همه و همه ... در شکل دادن به باورهاى مردم تاثیر دارد.
آنکه[ راهنما]ست اگر مسیراشتباه پیش گیرد چه مى شود؟
دیگرانى که در پى او به راه افتاده بودند وقتى ببینند جاده بن بست است یا راه انحراف دارد یا به جاى آبادى به کوره راهى بى انتها مى رسد نسبت به این[ جلودار] چه خواهند گفت ؟
و به[ پیشوائى] او چه قضاوتى خواهند کرد؟!....
گاهى[ جاده] به آخرت منتهى مى شده و[ جهت] خدا بوده است ولى در مسیر بیرون افتادن از جاده پیش آمده و به جاده فرعى خاکى[ کشیده] شده است مردم چه خواهند گفت ؟
آنان که به[ علامت] دادن هاى او توجه داشته اند
کسانى که به راهنما زدن هاى اواعتماد مى کردند
وقت ببینند آنکه باید[ ره بان] باشد[ ره بند]است
و بینند که[ رهشگا] [ رهگیر]از آب در آمده است چگونه خواهد اندیشید؟
وقتى ببینند (به نقل سعدى ) رهاننده از چنگ گرگ خود کارد به حلقش و[ خنجر] بر[ خنجر]ش مى نهد چه فکرى خواهند کرد 8 ؟
مگر[ طلب علم براى دنیا] ماهیتى جزاین دارد؟
[ اتومبیل علم] را در پمپ بنزین[ دنیا طلبى] سوختگیرى کردن و جاده [دنیا] را پیش گرفتن و گرد و خاک بر سرمومنان صادق و ساده دل پاشیدن به کجا خواهدانجامید؟
با چنین کارى چنین کسى هم خودش از چشم خالق و خلق مى افتد
هم قداست علم زیر سوال مى رود
هم آبروى طلب علم بر زمین مى ریزد
هم مردم با دیدن او به مقدسات مذهب و آرمانهاى مکتب و دعوت هاى دین به دیده شک مى نگرند و تزلزل اعتقادى پیدا مى کنند.
مگر ضربه اى را که شریح قاضى ها على تهرانى ها شریعتمدارى ها مهدى هاشمى ها به باورهاى پاک و عقیده زلال مردم زده و مى زنند کمتراز تیغ امویان توطئه سلطنت طلبان عوامفریبى لیبرال ها واغواى منافقان است ؟!...
مردم با دیدن و شنیدن آنچه دیده ایم و شنیده اید چه احساسى نسبت به اینگونه[ چهره] ها واساس مکتب واسلام پیدا مى کنند؟...
همه که خودى نیستند بیگانگان در کمین اند
همه که آگاه نیستند ساده لوحان در مسیر فریب اند
همه که همه چیز را نمى دانند بى خبران سر درگم مى شوند
همه که خط شناس و جریان شناس نیستند دینشان رااز کف مى دهند.
آیا چنین کسان را مى توان عالم گفت ؟
حضرت عیسى ( ع ) فرمود:
کیف یکون من اهل العلم من مسیرته الى آخرته و هو مقبل على دنیا 9 و نمى دانم که بایداین را[ خسارت] نام نهاد یا[ غفلت] یا [شیطنت] بازاز قول صائب تبریزى بگوییم :
غفلت نگر که پشت به محراب کرده ایم در کشورى که قبله نماموج مى زند 10 مفاسد سیاسى آفتى که از آن سخن مى گوییم هم خود[دنیاطلب] را به تباهى ذات و دنائت درون مى کشد هم جامعه را به کلیت دین و رجال دین بدبین مى کند و .... هم راه را براى دشمنان بیرونى باز مى کند.
چگونه ؟...
وقتى[ دنیاطلبى] براى کسانى[ انگیزه] شد رسیدن به[ دنیا] براى او[ هدف] مى گردد. و هنگامى که خدا در کار نباشد و شیوه و سیره خط مشى [ الهى] نباشد در عمل[ وسیله] هدف را[ توجیه] مى کند.
[ الغایه تبررالوسیله] آن که به خدا معتقداست و در راه او و براى او تلاش مى کند در استفاده از شیوه ها وابزار و وسایل با[ محدودیت] هائى مواجه است .
ولى براى کسى که در قاموس زندگى و فعالیتش[ خدا] نیست راه باز است : براى هر عملى . و دستش گشوده است براى استفاده از هر[ وسیله] اى براى رسیدن به هدف دنیائى .
وازاین رو ممکن است به دشمن باج بدهد
[مصالح عموم] را فداى[ منافع خود] کند
[حیثیت اسلام] را براى ارضاى خود خواهیهایش فدا کند
[حق و عدل] را در پاى[ حق و حساب] ذبح شرعى کند
پل عبور[اجنبى] به خاک خودى گردد از مرز عقیده و فکر -
عامل ایجاد[ تفرقه] در[ جامعه] شود
وسیله نفوذ[ بیگانه] به[ حوزه] گردد
و مسبب و زمینه ساز تجاوز به عصمت یک ملت شود.
مگر هر دشمن براى[ تجاوز] دنبال[ رخنه] و عامل نفوذ نیست ؟
چه کسى مناسب تراز آنکه براى رسیدن به دنیا حاضراست همه گونه باج بدهد و دین بفروشد تا دنیا بخرد.
وقتى هدف رسیدن به[ گندم رى] باشد ابلیس وسوسه گر انسان را مگر تا حد و مرز خروج برامام و تیغ کشیدن بر روى حجت خدا و توطئه بر ضد امام مسلمانان پیش نمى برد؟.
وقتى در چشم اندازانسان رسیدن به[ وجه] بدرخشد و جلوه کند
وقتى کسى وجهه همت را بر[ وجیه المله] شدن بنا نهد از هر راه که باشد دیگر چه توقعى
مى توان داشت که حافظ مواریث امامان و میراث دارد خلف صالح واسوه اسلامیان باشد؟
در داستان تنباکو و فتواى تحریم نقش مخرب علماى دنیا طب را شنیده اى .
مزدورى بدعت گذار بهائیت را نسبت به استعمار پیر بریتانیا خوانده اى
و... خیلى هاى دیگر قدیما و حدیثا...
آن که دنیا طلب است هیزم دنیا طلبى زیر دیگ طمع مى افروزد و آش ثروت واعتبار براى خویش مى پزد - که چندان هم دهن سوز نیست ولى دین سوز است.
آن که براى رسیدن به[ دنیا] گردن به[ تیغ طمع] مى سپارد
و براى نگهداشتن[ دنیا] گردن به زیربار منت مى نهد
و براى رسیدن به[ دانه] به[ دام] مى افتد
و براى یافتن[ نام] دچار[ ننگ] مى شود. و چون[ دارد] یا [مى خواهد]
این[ داشتن و خواستن] او را به[ اسارت] ى بى نام و نشان و پنهان و درونى مى کشد و در بند[ دنیا] مى افتد
چرا که[ طمع] و[ ترس] نسبت به هرکس برده ساز و رقیت آوراست
اما... آنکه گنج قناعت و سرمایه پارسائى و غناى نفس دارد در معرض چنین دام ها هم قرار نمى گیرد 11 .
پاى سخن امام سجاد[ ع] [پشه از شب زنده دارى خون مردم مى خورد] 12
شگفتا که حتى زهد و پارسائى و تواضع هم گاهى[ دام] مى گردد.
و گاهى[ حب دنیا] چنان در دل خانه مى کند که ازانسان موجودى دیگر مى سازد اگر دام گسترى دنیا طلبان زاهدنما را اززبان زینت عابدان و اسوه سالکان همیشه ساجد بشنویم زیباتراست و هشدار دهنده تر.
تا بصیرت در[ مردم شناسى] چراغ راهمان باشد و فریب ظاهرسازان تیره دل و سبک مغزان دوراز آخرت و صیادان ایمان دین باوران را نخوریم .
به قول صائب :
برحذرباش که این دست و دهن آبکشانخانه پردازتراز سیل فنا مى باشند گر چه سخنى است بى پرده و صریح وافشاگر ولى چه مى توان کرد که امام معصوم و حجت خدا چنین فرموده است .
امام زین العابدین - علیه السلام - در کلامى بلند مى فرماید:
وقتى کسى را دیدید که رفتار و حرکات و شمائل ظاهرش نیکو و گیرا و لحن کلامش زاهدانه صدایش ضعیف و آهسته است درنگ کنید و زود فریب نخورید ! زیرا چه بسا کسى که ضعیف اراده و دون همتى (و بى عرضگى ) و بزدلى او رااز دست یافتن به[ دنیا] وارتکاب [ حرام] ناتوان ساخته است 13 : وازاین رهگذر از[ دین] دامنى براى جمع[ دنیا] ساخته است .
چنین کسى همواره با ظاهرش مردم را فریب مى دهد واگر دستش به حرام برسد به آن هجوم مى آورد.
واگر دیدید که مال حرام دست نگه مى دارد باز هم آهسته تر... گولتان نزند چون خواسته ها و تمایلات افراد گوناگون است .
چه بسیار کسى که از مال حرام هر چند فراوان پهیز مى کند ولى به گناهان زشت و رسوائیهاى دیگرى آلوده مى شود و به حرام دست مى یازد.
اگر چنان یافتید که از آن هم عفاف دارد باز هم آرام تر... فربیتان ندهد تااینکه میزان خردش را بشناسید. چه بسا کسى همه اینها را وا مى گذارد ولى باز عقل استوار و متینى نداردازاین رو نچه را با جهل و نادانى اش تباه مى کند بیش از آن اندازه اى است که با عقلش اصلاح مى کند.
اگر عقل او را هم صحیح یافتید باز هم فریب نخورید تااین که بیازمائید: آیا همراه هواى نفس خود بر ضد عقل خویش کار مى کند یا با همدستى علیه دلخواه خوداقدام مى نماید؟
و میزان علاقه یا بى علاقگى اش نسبت به ریاست هاى باطل و ناروا چیست ؟
چون برخى از مردم زیانکار دنیا و آخرتند (خسرالدنیا والاخره ) و دنیا را بخاطر دنیا ترک مى کنندو لذت ریاست باطل رااز لذت ثروت و کامیابى از نعمتهاى مباح و حلال برتر مى دانند و همه آنها را بخاطر [ریاست طلبى]رها مى کنند واگر به تقوا دعوت شوند ناراحت هم مى شوند. دوزخ براى آنان بس است .
چنین کسى کورکورانه و در تاریکى و حیرت راه مى پیماید واولین باطل او را تا نهایت زیان و تباهى مى کشد حرام الهى را حلال و حلال خداوند را حرام مى کند.
اگر ریاست او - که بخاطر آن به بدبختى افتاده است - بر جاى ماند براى او مهم نیست هر چه از دینش بر باد رود چنین کسان مورد خسم خدایند و عذابى خوار کننده برایشان مهیاست .
ولى ... مرد مردستان و مرد شایسته کسى است که[ خواسته] اش را تابع فرمان خدا و[ نیرو]هایش را مصروف[ رضا]ى خدا کند و خوارى همراه با حق را به عزت ابدى نزدیک تراز سربلندى همراه باطل ببینند و بداند که زیانهاى اندکى که در راه حق متحمل مى شود او را به نعمتهاى همیشگى در سراى جاویدان مى رساند و خوشیهاى باطل و هواپرستى او را به کیفرى همیشگى و بى پایان مى کشد.
مرد واقعى هموست .
به او چنگ بزنید و به شیوه اواقتدا کنید و به خدایتان توسل جوئید که او دعوت و طلب را بى جواب نمى گذارد. 14
بر سخن امام سجاد( ع ) چه مى توان افزود؟
هیچ !... فقط دعوت به مرورى مجدد.
در روایتى هم از رسول خدا(ص ) نقل شده که فرموده :
خداوند به یکى از پیامبرانش نوشته اى نازل کرد از جمله مطالب آن چنین بود - بعضى از آفریده هاى من خواهند بود که به وسیله دین دنیا فراهم مى کنند و مى خورند بر روى دلهائى همچون دل گرگ ها لباس گوسفند مى پوشند از صبر تلخ ترند زبانشان شیرین تراز عسل است اما کارهاى ناپید ایشان بدبوتر و عفن تراز لاشه هاست ... 15
و ...این تمثیل چه گویا و رسا [ دنیاطلبى] را در پوشش دانش اندوزى نشام مى دهد و زشتى آن را مى نمایاند
لمن کان له قلب والقى السمع ...
نابرابرى رنج و ربح از همه اینها گذشته آیا در زندگى[ طلبگى] مى ارزد که کسى در پى دنیا و در فکر مادیات باشد؟ چه تناسبى بین رنج و گنج دراین وادى است ؟
زندگى و معاش و محدوده دنیاخواهى یک طالب علم مگر تا کجاست و چگونه است ؟این همه رنج بى خوابى و تلاش تحصیلى و زحمت شبانه روزى براى اندکى دنیا؟ارزش آن را دارد؟
زحمات فراوان یک[ طالب علم] با دنیائى که برایش مى کوشد نابرابر و ناهماهنگ است .
دنیا طالبان و ثروت اندوزان و عاکفان معبد[ زر] و ساجدان آستان [طلا] و دل به دنیا سپردگان رسمى چه مى کنند؟
با تلاشى بسیار کمتراز یک[ طبه] به[ دنیا]یى بسیار بیشتراز دستاورد یک[ عالم دنیا طلب] مى رسند.
و نیز به شهرت جهانى
به اندوخته هاى بى حساب
به ثروت عظیم وافسانه اى .
و ... به چیزهاى دیگر.
مفایسه ؟... که بى جاست و بى تناسب .
مگر دنیاطلبى ما تا کجا مى تواند گسترش یابد؟
بسیار ساده اندیشى و محدودنگرى و کوته بینى و دون همتى است که [خود] را که به فرموده امام على علیه السلام به بهشت مى ارزیم و بهاى ما [جهت] است با دنیا مبادله کنیم !..
بشنویم این کلام علوى را که :
[ الا انه لیس لانفسکم ثمن الاالجنه فلا تبیعوهاالا بها] 16 . وقتى خدا مشترى است و[بهشت] چه خسارتى بالاترازاینکه بجاى بهشت خود را در مقابل دنیا بفروشیم ؟... مگر غافل و نادان باشیم .
باز بخوانیم این سخن مولا را که :
[لیس المتجران ترى الدنیا لنفسک ثمنا] 17 . اگر[ دنیا] مى خواستیم از مسیرهاى دیگر که بیشتر و آسان تر به دست مى آمد.
به هر حال .
مباد که عمرى بیراهه رفتن را به حساب[ حرکت در مسیر] بگذاریم
و مبادا که در[ معبد توحید] [ طالب بت] باشیم و در مناى ربوبیت الهى شیطان روى دل ما رااز[ قبله] برگرداند و ما نتوانیم در جمرات او را رمى و طرد کنیم ...
چنین مباد انشاءالله .
**** از آفت[ دنیا طلبى] به همین قدر بسنده مى کنیم .
توفیق خدا یارمان باد تا آفات دیگررا هم بشناسیم
و... بالاتراز آن که :
خویش راازاین آفات دور بداریم .
[ ادامه دارد]