نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نگاهى به اصول کلى قانون اساسى (2) توضیح و تذکار: در مقاله پیشین اشارت شد که این سلسله مقالات در تفسیر قانون اساسى گام بر نمى دارند واز آن این مطلوب را نباید طلبید. بلکه در تاکید براصول مترقى آن نگاشته مى شوند و در حد توان از راههاى اجرائى آن سخن مى گویند و بر خطرات احتمالى بانگ بر مى آورند. ضمنا توجه به نکات ذیل را لازم مى شمرد:
1. درج این مقالات در ستون سیاسى مجله موجب آن است که به[ اصول سیاسى قانون اساسى] بسنده شود واین به معناى نادیده گرفتن اهمیت سایراصول نیست .
2. دراین مقالات از بررسى اصل به اصل قانون خود دارى شده و به نظاره روح کلى قانون اکتفا گردیده است و در موارد لازم ازاصول قانون استمداد نموده ایم .
3. فرصت محدود نوشتار مقالات اجازه بسط را نمى دهند و لذا به اصول قابل اعتنا در مباحث اکتفا گردیده واز تفصیل خوددارى شده است .
[حوزه] پیکار ضداستعمارى سابقه طولانى دارد و به امتداد حیات سلطه گرى مبارزات مردمى را علیه آن مى توان یافت . و دراین جایگاه نهضت اسلامى مان مکانت ویژه اى دارد
پاره اى از تاریخ نگاران به این تحریف روى آورده اند که این حرکت درابتدا رنگ و خصلت دفاع در مقابله با استعمار را نداشت و دراستمرار و بویژه پس از فتح لانه جاسوسى شعار مبارزه گردید 1 . پیشگامان این تحریف تاریخى چون به تفکیک مبارزه ضداستعمارى از مواجهه با استبداد اعتقاد تام داشتند و به گمان خود مقابله با دیو داخلى و اهریمن خارجى را همزمان میسور نمى یافتند لذا به این اندیشه روى آورده اند که تاریخ را نیز براین گمان ورق زنند و بافته هاى خویش را یافته هاى همگان نشان دهند.اما به شهادت و قائع مکرر در حیات نهضت اسلامى شعار ضداستعمار همراه با پیکار علیه استبداد جریان داشت و با پیروزى نهضت این سمت گیرى از یاد نرفت . گر چه حاکمان موقت از این اندیشه بدور بودنداما امت وامام بر مبارزه همگام علیه استعمار و بقایاى استبداد تاکید داشتند و دراجراى آن مى کوشیدند.
آنچه در شرائط حاضر ضرورى مى نماید تاکید بر آن باورها و رهیابى دراجراى آن است . تنها مرور مداوم و هشیارى هماره است که[ قانون مکتوب] را به سوى[ آرمان مطلوب] رهنمون مى سازد. واین نوشتار راستاى این راه را مى طلبد و جستجو مى کند. وامید آن دارد که دراین مسیر از توفیق بى نصیب نماند.
با تکوین مجلس خبرگان - که عمدتا از معتقدان به این اصل (مبارزه مداوم علیه استعمار) شکل یافته بود [قانون اساسى] نیزاین سمت گیرى را پیمود و چهره ضداستعمارى وجهه مشخص این قانون را پدید آورد. تقارن جلسات مجلس خبرگان با فتح لانه جاسوسى زمینه مناسبى بود که این درک بعد بیشترى بیابد و مقننان آشنائى افزونترى با شگردهاى استعمار پیدا کنند.
نفوذ فرهنگى اساس سلطه را[ تغذیه فکرى] سامان مى دهد و دراین راه استعمار شرق و غرب در[ دوبستر] اما در[ یک رویا] سیر مى کنند 2 . تفاوت در شیوه هاى استعمار تنوع تاکتیک هاى نفوذ را طلب مى کند و تئوریسین هاى دو نظام در تلاشى سخت کوشانه بسر مى برند تا تفوق قدرت متبوع را استوار سازند و یا گسترش دهند.
الف : سلطه غربى : غرب به این اندیشه روى آورده است که[ ابقاى استعمار] جز با [ انتقال ارزشهاى غربى] میسر نیست .اگر سلطه دولتمردان غربى بر مردم آن امتداد یافته است و حرکتهاى جدى علیه سلطه سرمایه دارى غربى در مغرب زمین انجام نیافته است این ویژگى بواسطه سودجوئى از فرهنگ ریشه دار در آن سامان است . حکمرانان این سرزمینها بخوبى از نیازها و درمانهاى ملتهاى آن مرز و بوم مطلعند.این توجه والفت باافکار واندیشه مردم غرب را از بحرانهاى انقلابى - در درون خود - محافظت کرده و تسلط سرمایه دارى در آن مرز و بوم را بى رقیب نگاه داشته است . اما غرب شاهد مداوم این واقعه است که در مناطق تحت نفوذ - در جهان سوم با تهاجم ملتها مواجه است و هر چند گاه زلزله اى رخ مى دهد و زمین سلطه غرب را در خطه اى به کام مى کشد و فرو مى برد!
ازاین رو غرب مدتها در تعقیب این اندیشه است که باید به ساختن جهان واحد براساس ارزشهاى خود روى آورد تااز خطرات این تهاجمات ایمن بماند توجه به این نکته را در بند ذیل که از کتاب[ جهان سوم مشکلات و دورنماهایش] نقل شده است مى توان یافت :
[عده اى از سیاستمداران برجسته در محافل امپریالیستى مدتهاست اهمیت توسعه بخشیدن به یک اساس اجتماعى را که سیاست آنها را پرتو آن بتواند حمایت کشورهاى آزاد شده را کسب کند تشخیص داده اند. به عقیده آنهااین امر باید هدف استراتژیکى کشورهاى غربى در آسیا افریقا و آمریکاى لاتین باشد] 3 .
در دنباله این تحلیل نویسنده مقاله از ماهیت[ اساس اجتماعى] که هدف استراتژیک غربیان تلقى شده است پرده بر مى دارد:
هدف یک چنین استراتژى بایداین باشد که در مستعمرات و نیمه مستعمرات پیشین گروههاى کثیر جمعین و سازمانهاى دسته جمعى به وجود آیند که ایدئولوژى و همدردبیاى آنها در مسیرى به سوى[ روش زندگى غربى] یعنى به سوى امپریالیسم قرار گیرد...این استراتژى در دوره زمامدارى پرزیدنت[ جان فینزجرالد کندى] رئیس جمهورى فقید آمریکا در واشنگتن به نیکى مرعى شد و در یک برنامه روابطش به کشورهاى جدیداستقلال و در سیاست کلى به اصطلاح [مرزهاى نو] گنجانیده شد . 4
توجه و تامل در مطالب فوق این نکته را مشهود مى کند که استعمار غربى [ مرزهاى نو] را براساس ساختن[ ارزشهاى مشابه] تامین مى کند. غربیان گر چه از پدید آمدن رقباى تکنیکى - بویژه در جهان سوم - حذر دارنداما در پدید آوردن نیازهاى مصرفى مشابه سعى تام نشان مى دهند واین را با تهاجم کامل علیه سنتها و علائق فکرى و روحى ملتها بدست مى آورند و به گفته آل احمد:
[ هجوم استعمار نه تنها به قصد غارت مواد خام معدنى و مواد پخته آدمى (فرار مغزها)از مستعمرات صورت مى گیرد بلکه این هجوم زبان آداب و موسیقى واخلاق و مذهب محیطهاى مستعمراتى را نیز ویران مى کند] 5 .
دامنه این نفوذ را نباید سطحى نگریست و در سوداگران وابسته و یا متنعمان شهرى خلاصه دید. حتى مارزان علیه سلطه غرب نیز به این دام مى غلطند و در فرهنگ مبارزه علیه غرب فرهنگى غرب راه مى یابد و ادبیات انقلاب را
هم غرب مى سازد و مى پردازد[ !منیر شفیق] از مبارزان قدیمى آرمان فلسطین به این حقیقت توجهى اساسى نشان داده است :
[ ادبیات غربى تنها زبان مشترک در کلیه مبارزات و تلاشهاى علمى و حرکتهاى سیاسى بین مسلمانان تلقى مى گشت که طرفین با آن سخن مى گفتند. در آن روزگار کشمکشهاى سیاسى که در کشورهاى عربى اسلامى جریان داشت به رنگ کشمکشهائى در آمده بود که در سرزمین غرب صورت مى گرفت وامتداداصول وارزشهائى بشمار مى رفت که مثلا بین آمریا و روسیه و اروپاى و غرب براى تحقق بخشیدن به بورژوازى یا لیبرالیسم نزاع در مى گرفت و بر سر[ چپ گرائى] و[ راست گرائى] کشمکشها رخ مى نمود... جهان اسلام نیز مشابه همین جریانات را با همان ارزشها و ضوابط در خود جاى داده بود] 6 .
گر چه ایشان به اقتضاى مقام بحث این رخدادها را به زمان گذشته نسبت داده اند.اما وقایع موجود در جهان تحت سلطه نشاندهنده استمرار آن است و سلطه اهریمنى غرب به نفوذ در فرهنگ مبارزاتى ملتها ادامه مى دهد و آن را مى گستراند. واز آنجمله وقایع سازمانهاى فلسطینى و درگیریهاى درونى و برونى این جریانات براین رگه ها شهادت مى دهند و از عمق فاجعه با خبرمان مى سازند. (والبته شاید بتوان در داخل کشورمان نیزازاین نفوذ خاص رد پاهائى جست و در جنگ بین الحظوط نمونه هائى راارائه داد.اتهام به[ چپ روى] و یا[ راست گرائى] بدون تحقیق مفاهیم مورداختلاف نشانه اى بر وقوع دراین گرداب است .
بنابراین باید به این تهاجم فرهنگى غرب توجه جدى داشت و قلمروهاى مختلف آن را یافت و به دفاع لازم پرداخت . باید نفوذ فرهنگ غربى را چنان گسترده دید که حتى در کشورهائى که از [اقتصاد مستقل] بهره مندند اما غرب به مدد سلطه فکرى سیطره سیاسى را استوار کرده است و [استقلال صنعتى] براى آنان [خود مختارى سیاسى] را پدید نیاورده است . براى نمونه مى توان از[ ژاپن] نام برد. و به تضاد فرهنگ بومى آن ملت در مقابل فرهنگ جدید برخاسته از شیوه اقتصادى مشابه غرب اشارت داشت . در کتاب [آسیا در برابر غرب] این نکته مورد بررسى قرار گرفته است که چگونه اشراقات بودائى دراین تهاجم از فروغ افتاده است وانوار آن جز در بین اوراق یافت نمى گردد!
[در مورد تعادلى که گویا ژاپنى ها میان زندگى سنتى و شیوه غربى بوجود آورده اند باید گفت که این تعادل بسیار آسیب پذیراست ... چنانکه هم اکنون آثار آن بخوبى پدیداراست . فى المثل شیوه تفکر بودائى بویژه[ آیین ذن] که هدفش اشراق و روشنائى آنى است و مى کوشد آدمى را در لحظه برق آساى [ساتورى ، اشراق] به اشراق درون رهنمون باشد. نمى توان درفضائى آلوده به سموم صنعتى و سرطان تولید بروید تا چه رسد به آنکه بشکفد پس خواه ناخواه شیوه هاى سنتى تفکر نخواهند توانست در برابر تهاجم و سیطره تفکر تکنیکى تاب ایستادگى داشته باشد] 7 .این دورى از فرهنگ بومى به سلطه غرب فرصت مى دهد که دراین خلا جاى پایى بیابد وارزشهاى استاندارد غربى را به آن سامان صادر کند و همگامى سیاسى ژاپن با غرب بى ارتباط با آن نمى تواند باشد.
درادامه این بحث به تجربه[ چین] نیز مى توان اشارت داشت .این کشور پس از درگیرى ممتد با سلطه غرب و گذر از [انقلاب فرهنگى براى زدایش آثار غربگرائى] اینک در کام غرب غوطه وراست و نفوذ فرهنگ مغرب زمین در آن سامان جلوه گرى مى کند [نیکسون] - رئیس جمهوراسبق آمریکا - در کتاب [ جنگ حقیقى] نوشته است :
[طى مذاکراتى که در سال 1976 با[هواکوفنگ] به عمل آوردم خاطرنشان ساختم که براى کشورهاى بزرگ لحظاتى پیش مى آید که بایستى بین ایدئولوژى یا مجودیت خود یکى راانتخاب کنند] 8 .
[چنین] به این اندرز توجه کرد و [ایدئولوژى] را به کنارى نهاد. اما در بقاى موجودیت در خلا فرهنگى بسر نمى برد. غربیان دراین راه نیزاندیشیده اند واین کشور آسمانى را بى [مائده زمینى] نگذارده ! و نمونه اى از نمونه ها را در روایت ذیل بیابید:
بسیارى از شهروندان[ شانگهاى] شیفته فرهنگ و اندیشه هاى غربى هستند. جوانان از با تا شام پرسه مى زنند و در کمین جهانگردانى هستند که براى تکمیل زبان انگلیسى کمکشان کنند.
...وقتى حکومت تصمیم گرفت که به فیلمهاى خارجى اجازه نمایش دهد اولین آزمایشها در[ شانگهاى] انجام شد. نتائجشان جاى شکى باقى نمى گذاشت . صفهاى چند صد مترى تشکیل مى شد[چارلى چاپلین] چنین موفقیت بزرگى را در خواب هم نمى دید. ملیونها نفر تماشگراو را پر شور یافتند. یک سال
پس از آنکه شروع به پخش فیلمهاى کهنه اش کردند باز در سراسر کشور سالها پر مى شد. بر عکس یک فیلم عظیم و حماسى چین که با بودجه چند ملیون دلار و شرکت چندین هزار بازیگر در مبارزه علیه[ سیلابهاى رود زرد] تهیه شده بود با وجود یک رشته تبلیغات عظیم ملى ظرف پانزده روزاز دور خارج شد. 9 .
البته این نفوذ فرهنگى در چین به آرامى انجام گرفته است و تعقیب مى گردد.اما[غرب] اقتصاد چین را با تزریق فرهنگ غربى توام مى کند. اینکه غرب - عمدتاایالات متحده ازاین سیاست چه هدفى را مى طلبند در محدوده این مقال نیست اما تاکید براین نکته را مفید مى شمرد که غرب همکارى صنعتى را جداى از[ تغذیه فرهنگى] نمى داند.
دراین زمینه به تحلیلى از روابط[ چین] و[ کانادا]اشارت مى کنیم که در[ گزارش سمینار] 2 دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى انتشار یافته است :
[چین خواهان دسترسى به تکنولوژى هسته اى ( غیرنظامى ) کاناداست .اما کانادا در مقابل چه منافعى دراین کار خواهد داشت ؟ چین در عوض به سرمایه داران کانادا اجازه داد تا هتل عظیمى را در جنوب شرقى پکن بسازند و مدیریت و پرسنل آن نیز غالبا با کانادا خواهد بود و به علاوه 50% منافع این هتل عظیم نیز به کانادا باز مى گردد.البته تنها منافع اقتصادى کوتاه مدت منظور نیست چه یک مجتمع توریستى - تفریحى با ظرفیت چند هزار نفرى که توسط کانادائیها اداره شود مثل یک جزیره در دل مملکت چین است و هر روز هزاران چینى از رستوران بار فروشگاه دانسینگ دیسکو و ... مستقر دراین مجتمع استفاده مى کنند.
بدیهى است که جاذبه فرهنگى این هتل براى آینده منافع غرب سرمایه گذارى معقول است] 10 .
واقعه فوق نشان مى دهد که غرب [ صدور تکنیک] رااز[ صدور فرهنگ] جدا نمى شمرد واولى را واسطه وصول به دومى قرار مى دهد. آنان که به این اندیشه اند که از غرب [ تکنیک] را بجویند و به عاریت گیرند.امااز فرهنگ آن سامان را تاثر نیابند خود را در دیپلماسى دشوارى درگیر کرده اند و عبورازاین آزمون چندان موفق نمى نماید.
در مجموع ازاین قسمت مى توان نتیجه گرفت که غرب به[ وحدت ارزشهاى حاکم بر جهان] مى اندیشد و دراین تصور سلطه ارزشهاى غربى را مسلم مى داند و دراین راه مى کوشد. و دسترسى به اقتصاد مستقل (نظیر ژاپن ) مانع از آن نیست که غرب از نفوط فرهنگى در آن کشور (و یا کشورها) دست بردارد. هم چنین حصول انقلابات غرب رااز[القاى فرهنگى غربى] با شیوه هاى نوین منصرف نمى کند و نمونه چین بر کوشش مستمر سلطه غرب در تجدید و گسترش حیات فرهنگى شاهدى تمام عیار است .
ب : سلطه شرقى : روسیه شوروى نیز[ رواج اندیشه] را در مناطق نحت نفوذ مى جوید و گسترش این مناطق را ازاین راه مى طلبد. بهره گیرى از علوم اجتماعى تاریخ اقتصاد و ... را براى القاء و تحکیم سلطه روا مى شمرد. در مجموعه درسهاى[ ویژگیهاى امپریالیسم] در زمینه استفاده شوروى از[ علوم اجتماعى] و بویژه [جامعه شناسى] آمده است :
[ اخیرا هم شاهد هستیم که در شوروى جامعه شناسى را بصورت یک علم قبول کرده اند و در دانشگاههاى خودشان تدریس مى کنند. در حالیکه تا چند سال پیش این ها معتقد بودند که جامعه شناسى اصلا علم نیست . بلکه جامعه شناسى در واقع دستورالعملى است براى سلطه واستثمار هر چه بیشتر جهان سوم .این حرف آنها بود ولى بعداز مدتى دیدند که علم خوبى است براى بکار گرفتن در کشورها و براى شناسائى مردم ... حتى آمدند آکادمى علوم اجتماعى درست کردند. تقریبا 15سال پیش از رشته هاى مختلف علوم اجتماعى و بعد شروع کردند به تحقیق در جامعه و تاریخ کشورهاى مختلف دنیا و تحلیل آنهااز دیدگاه مارکسیستى و بعد صدور فرهنگ به کشورهاى مستعمره] 11 .
در پرتواین تلاشهاست که نوعى فرهنگ وابسته پدید آمد و در کشورهاى جهان سوم تزریق فرهنگ مارکسیستى از پایگاه بلوک شرق وسعت یافت . در بسیارى از کتابهائى که به نام مولفان بومى در زمینه هاى تاریخ اقتصاد جامعه شنائى و ... نگاشته مى شد ردپاى نفوذ فرهگ حاکم بر روسیه شوروى را مى توان یافت و در حقیقت ترجمانى از آن اندیشه ها بودند که به قالب زبان دیگر در مى آمدند. به عنوان نمونه مى توان به تحلیلهاى همسان پاره اى از مولفان کشورمان با تئوریسین هاى روسى اشارات داشت .این همسانى را نمى توان در وحدت تلقى و دیدگاه تحقیقى خلاصه دیداین بخشى از حرکت فرهنگى شوروى بود - و هست - که باالقاى فرهنگ مناسب حکومت خویش زمینه سازى نفوذ سیاسى را فراهم آورد. 2
ج : مشکل اصلى : سد نفوذ سلطه غرب و شرق ضرورى است .اما سوال آن است که با درک شرائط معاصراما سوال آن است که با درک شرائط معاصر کشورمان کدامیک خطراصلى بشمار مى روند؟
طرح این مساله بدان معنى نیست که از مضرات یک راه غفلت جست و در نهایت به دام آن افتاد. بلکه بررسى آن ازاین جهت ضرورى است که براساس اهمیت سیاستگذارى و موضعگیرى انجام یابد و در نتیجه بتوان به[ مقابله فرهنگى] سامان داد.
کسانى هستند که به مبارزه با سلطه فرهنگى شرق اهمیت وافر مى دهند و آنرا خطراصلى تلقى مى کنند. تضاد دینى و مکتبى با[ مارکسیسم] و[ ماتریالیسم] توجیه گراین دیدگاه است .اینان تلاش خود را در[ نقد فلسفى مارکسیسم] و[ افسانه هاى ماتریالیستى] مبذول مى دارند و مسوولیت اصلى را دراین قلمرو خلاصه مى دانند. تهاجم گروهکهاى سیاسى چپ علیه انقلاب - دراوائل پیروزى این شعله را برافروخته تر کرد و بر توان این تلقى افزود .
در نقطه مقابل کسانى را مى یابیم که نفوذاهریمنى غرب را مى یابند که با سحر و افسون جذب مى کند وانواع دامهاى متلون را دراختیار دارد. که به نمونه هائى ازاین ابزارها در سابق اشارت رفت اینان بااین دیدگاه [مبارزه با تمدن غربى] و خطر نفوط فرهنگى آن سامان اصالت مى دهند. به نظر ما دراین راه باید به چنداصل توجه داشت و آن را در تحلیل نهائى گنجانید:
1. توجه به ماتریالیسم پنهان : ما دیگرانى را باید در تمام اشکال آن یافت و به نظاره چهره فلسفى ماتریالیسم قناعت نکرد. برخى تمدن غرب را به خود نزدیکتر مى شمرند و گمان مى برند که در سلطه غرب براى دیانت راهى است و در سلطه شرق بایداز مذهب قطع امید کرد. اینان ازاین نکته غافلند که در غرب نیز[ ماتریالیسم] حاکم است و اساس سرمایه دارى حاکم آن سامان را مادى گرائى عفن شکل مى دهد و مى پردازد. تنها نامى از[ خدا] بردن و درب کلیسا را براى روزهاى [یکشنبه] باز نهادن دلیل دیانت وایمان نیست .
بنابراین آنان که به پایه فلسفى سلطه شرق توجه دارند به پایگاه عملى اعتقادى جهان غرب نیز توجه کنند و آن رااز دیده دور ندارند.
2. زمینه هاى سلطه : در جامعه ما غرب ازاهرم هاى متعدد نفوذ فرهنگى بهره منداست واین تعدد وسائل نفوذ راازارتباط سالیان ممتد با کشورمان بدست آورده است و در میان این ابزارها مى توان از نمونه هاى ذیل یاد کرد:
حضور تحصیلکردگان غرب رفته موسسات آموزشى رائج که بر بنیاداصول آموزش و پرورش غرب ساخته و پرداخته شده اند (بویژه دانشگاهها که بانیان نسل مسلط کشورها هستند.) شکوه و جلال ظاهرى تمدن غرب فرهنگ خود کم بینى در مقابل غربیان همخوانى ارزشهاى آن سامان با غرائز حیوانى و ...
نمونه هاى فوق و موارد مشابه آن موجب شده است که نفوذ تفکر غربى و ارزشهاى آن را در بین عامه مردم نیز مشاهده کنیم . و آنچه در شرائط حاضر در کشورمان نظاره مى کنیم که انقلاب با تهاجم و رشد فسادهاى اخلاقى دست به گریبان است نشانه اى است براین که فرهنگ غرب از زمینه هاى وسیع نفوذ سود مى برد
اما سلطه شرق ازاین پایگاه وسیع بهره مند نیست . آنان بااتکارى به مفاهیم فلسفى قادرند که پاره اى از تحصیلکردگان را بربایند و یا با تکیه بر شعارهاى - با ظاهر - عدالتجویانه احساسات سیاسى اجتماعى را در گروهى برانگیزند.اما هیچگاه قادر نیستند که سلطه فکرى عام بیافرینند. زیرا برخورد آن ایدئولوژى با دیانت و مذهب که ریشه دراعماق جان مردم دارد مانع از آن مى شود که آن تفکر شمول عام بیابد.
3. حفاظت مکتب ازالتقاط: در زمینه پاسدارى تفکر اسلامى دو سلطه ( غرب و شرق ) خطرى همسان دارند. و شاید در پاره اى از موارد پایه فکرى سلطه شرق اهمیت افزونتر بیابد. زیرا تفکر مارکسیستى بواسطه برخوردارى از سیستم فکرى بسادگى اندیشه ها را در چهارچوب خود قرار مى دهد و ناخودآگاه القائات ذهنى مى آفریند تاریخنگار را به تحلیل طبقاتى از تاریخ مى کشاند واقتصاددان را در دام[ سوسیالیسم علمى] مى افکند و ....
ازاین رو باید اندیشمندان و متفکران دینى با دقت تام تفکرات عصر حاصر را مورد مطالعه قرار دهند واز تاثیرپذیرى نامطلوب جلوگیرى کنند. تاکید بزرگانى چون شهید مطهرى بر حفاظت مکتب از خلط با مفاهیم مارکسیستى برخاسته ازاین تلقى بود. زیرااگر بدعت در دین راه یابد به سهولت نمى توان آن رااز مکتب برون نهاد واندیشه مکتبى را از آن پیرایه ها زدود.
با توجه به مطالب یاد شده مى توان نتیجه گرفت که گر چه در[ تدوین ایدئولوژى اسلامى] و [ تبلیغ آن] فرهنگ غربى و شرقى به یکسان خطرناکند و بایدازالقائات هر دو سامان بر حذر بود.اما در زمینه نفوذاین دو سلطه در میان عامه مردم سلطه غرب از پایگاه بیشترى برخورداراست و باید به آن توجه جدى ترى داشت .
د: قانون اساسى و نفوذ فرهنگى : قانون مذکور علاوه بر تاکید براصل دورى از سلطه پذیرى - که سلطه فرهنگى را نیز شامل مى شود - بر لزوم اجتناب از القاى فرهنگ بیگانه تصریح خاص دارد. دراصل 153 قراردادهائى که موجب سلطه فرهنگى بیگانگان شود نفى شده است .
این تلقى از سوى مقننان توجهى اساسى است که باید به قراردادها فقط از بعداقتصادى آن ننگریست بلکه عواقب و آثار فرهنگى آن را مورد تعمق قرارداداگر فرهنگ کشور را باید پاس داشت و دراعتلاى آن کوشید توفیق دراین مساله جز با دقت همه جانبه میسر نیست و کسانى که سوداگرانه به بازار معاملات جهانى مى شتابند این خطر را دور ندانند که دراین مسلخ فرهنگ ه دینى و سنتى به ذبح کشانده شود.
اجراى اصل یاد شده جز با تحقیق و تنقیح موضوعات ممکن نیست . باید کارپردازان و مقننان کشور با [فرهنگ خودى] آشنائى لازم را داشته باشند تا در مقام تطبیق از عهده باز نمانند. اگر [فرهنگ استقلال] تبیین نشود و یا سعى دراین راه انجام نگیرد با سخت گیریهاى بى مورد و یا تساهل نابجا به گونه اى مداوم مواجه خواهیم بود. :
شرکتهاى چند ملیتى استعمارغربى برپایه [سرمایه دارى] استواراست .ازاین رو ازاین ویژگى برخورداراست که سیاست رااز کانال هاى پنهان شرکتهاى بزرگ اعمال کند و توده هاى مردم تحت سلطه را از واقعیت دور نگه دارد. آنگاه که بگونه اى مستقیم امکان ورود را نمى یابد - و با صلاح نمى داند این شرکتهاى چند ملیتى ابزار سودمندى هستند که سیاستهاى دولتى را بگسترانند.
با توجه به این اصل است که استقلال در جهان امروز بسیار کم رنگ مى نماید و دولتهائى که خود رااز دام دولتهاى سلطه گر دور مى دانند در کام اهریمنانه شرکتهاى استثمارى بین المللى اسیرند و راهى براى گریز نمى یابند[جرج بال] عضو برجسته کمیسیون سه جانبه - که در ادامه نوشتار از نقش و کاربرد آن سخن به میان خواهیم آورد - مى گوید:
[چگونه یک دولت قادر به اجراى یک طرح اقتصادى خواهد بود.اگر بنا باشد جلسه هیات مدیره اى .5000 مایل آن طرف تر با تغییر میزان تولید در زندگى ملتش تاثیراساسى بگذارد] 12 .
تحقیق گران در زمینه شرکتهاى چند ملیتى بررسى هاى چشمگیرى دراین زمینه دارند. آنان پاره اى از وقائع قابل دسترسى را یافته اند و بازگو کرده اند که چگونه این شرکتها حکمرانان امروزه جهانند. روایت ذیل گوشه اى ازاین واقعه را نشان مى دهد:
[کارخانجات کوچک الکتریکى سازنده لوازم خانکى در برزیل طبق قراردادهائى که با کارخانجات بزرگ عضو کارتل تولید کنند و سیم هاى مى داشتند نیازهاى خود را به طور ماهیانه ازاین کارخانجات بزرگ تامین مى کردند.اما وقتى کارتل مزبور تصمیم به نابودى این تولید کنندگان مستقل برزیلى و بسط و تسلط کامل خود بر بازارهاى لوازم الکتریکى خانگى در برزیل گرفت ناگهان تحویل سیم هاى مس به تولید کنندگان مستقل قطع گردید. نتیجه نتیجه طبیعى آن این بود که کارخانجات مستقل مجبور شدند با تولید خود را به حداقل برسانند یااین که آن را کاملا متوقف سازند. نتیجه نهائى هر دو روش ه فوق سقوط درآمد کارخانه تولید کننده و بوجود آمدن بحران مالى بود] 13 .
نمونه فوق نشاندهنده بخشى از قدرت عظیم این شرکتها در راستاى ساقط کردن اقتصادهاى مستقل و یا شبه مستقل بومى است .البته صاحبان این شرکتها و مروجان فکرى نظام مذکور آن را با عناوین انسانى مزین مى کنند و وسیله اى در راه وحدت بخشیدن به صورت جهانى عالم انسانى مى شمرند.اما دراین میان این انسان غربى است که صورت خود را بر جهان تحمیل مى کند و بافت مصنوعى در جهان تحت سلطه پدید مى آورد [ ارلیوپکه چى] یکى از مدیران شرکت[ فیات] و بنیانگذار[ کلوپ رم] انجمن محققان و کارشناسان علوم اقتصادى اجتماعى است که در 1972 تشکیل شد کلوپى که در خدمت اهداف استراتژیک[ کمیسیون سه جانبه] است او مى گوید: شرکت جهانى نیرومندترین عامل در بین المللى کردن جامعه انسانى است 14 .
و همانگونه که اشارت رفت دراین[ بین المللى] تنها یک[ ملت] حکمرانى مى کند ولى تئورى پردازان از ذکر آن خوددارى مى کنند تا حصول و وقوع آن رااز کف ندهند.
در همگامى شرکتهاى بین الملى بااهداف سیاسى استعمار غربى نمونه هاى فراوانى در دست است .اما دراین میان حضور شرکت [یونایتدفروت] (که امروزه نام[ یونایتدبراندس] را یافته است .) درسقوط[ دولت آلنده] مشهور و معروف است . شایسته است که بدانیم :
[صاحبان اصلى این شرکت خانواده[ دالس] وزیرامور خارجه و رئیس سیاى پیشین آمریکا هستند و تقریبا تمامى تولیدات موز آمریکاى لاتین را درانحصار خود دارند] 15 .
[ دن مورگان] نویسنده کتاب [ غولهاى غلات] به مناسبت نقد شایسته اى از تفکر مارکسیسم انجام داده است . وى مى نویسد:
[ او مارکس : روى نکته زیر تاکید مى کرد: قدرت به کنترل وسائل تولید وابسته است ... ولى در عصر ما در دورانى که اقتصاد کشورهاى جهان با یکدیگر پیوند متقابل یافته اند بایداین فرضیه مارکس رااندکى تغییر داد.امروزه قدرت در دست کسانى است که نه تنها وسائل تولید بلکه وسائل توزیع و بازارهاى جهانى و تکنولوژى وامکانات تبدیل مواد اولیه را نیز درا ختیار دارند]. 16
وامروزه[ شرکتهاى چند ملیتى] از چنین قدرت اهریمنانه بهره ورند. وسائل تولید و توزیع را درانحصار دارند و به رایگان از کف نمى دهند. منع اعطاى امتیاز به شرکتهاى خارجى که دراصل 81 قانون اساسى انجام یافته است با درک این سلطه پنهان است . مقننان قانون اساسى درابتدا اصل پیشنهادى ذیل را به بحث گذاردند که اعطاى امتیاز به شرکتهاى خارجى ممنوع است مگر با تصویب دو سوم مجلس شورا.امااحتمال سوءاستفاده خبرگان را بر آن داشت که ازاستثناى مذکور دست بردارند واعطاى امتیاز را به گونه اى عام ممنوع دانند 17 .این تلقى نشانه اى براین توجه است که بایدازاین کانال نفوذ سلطه غرب غفلت نداشت و آن را در مبادلات و معادلات با اهمیت تلقى کرد.
استقراض خارجى استعماراز دیرباز به حضور پولى در مناطق دور و نزدیک علاقه مندى نشان داده است . حتى در شکل استعمار کهن دادن وام به کشورها براى نفوذ سیاسى رواج داشت و در دوران پیشین - و عمدتا در عصر قاجار - کشورمان ازاین ابتلاء بلاهاى فراوانى را پذیرا گشته است .
در دوران معاصر نیز استعمارازاین راه سر بر نتافته و به آن شکل نوین داده است .انباشت سرمایه در جهان غرب صدور آن راایجاب مى کند واین صدور به جذب سرمایه بیشتر منتهى مى شود و دراین دور سرمایه ها در غرب انباشته تر مى شود و جهان سوم در فقر غوطه ورتر مى گردد. وضع اسفبار وام هاى کلان خارجى بر جهان سوم دست نشاندگان استعمارگران را نیز به فریاد کشانده است . میزان قروض کشورهاى بدهکار در سال جارى به حدود .900 ملیارد دلار تخمین زده مى شود. و پیش بینى مى شود که تا پایان سال 1990 به رقم .1000 ملیارد دلار سر زند. و در این میان 60 درصداز طلب مذکور به ایالات متحده تعلق دارد. 18
تصاعد بى حد و حساب دیون جهان سوم وضعیتى خاص را دراین کشورها پدیدآورده است . بسیارى ازاستقراض ها براى پرداخت دیون و بهره دیون سابق انجام مى یابد واین تسلسل هم چنان ادامه مى یابد...
[مکزیک] از کشورهاى صادر کننده نفت بشمار مى رود و با.80 ملیون جمعیت از نیروى کار قابل توجهى بهره منداست اینک قریب 100 ملیارد دلار قرض اقتصاد آن کشور را تحت فشار قرار داده است . به گونه اى که باید براى پرداخت بدهى دیوان روزانه یک ملیون بشکه نفت را به همسایه شمالى ( ایالات متحده ) مجانى تحویل بدهد. 19
مشکله دیگر در شرائط اعطاى وام هاست .از سوئى دولتهاى جهان سوم بواسطه سرسپردگى و نیاز به اخذ وام از بانکهاى خارجى - متعلق به استعمارگران بین المللى - روى مى آورند.اما آنان نیز با شرکتهاى تولیدى و کارخانجات عظیم بین المللى همسویند و لذا در شرائط اعطاى وام امورى را مى گنجانند که به حذف[اقتصاد مستقل] در کشورها منتهى شود واقتصاد غرب بااعطاى وام تنها بازار مصرف کالاهاى خود را گسترش مى دهد. نمونه اى ازاین نمونه ها را در ذیل مى توان یافت :
پس از به قدرت رسیدن نظامیان در برزیل (درسال 1964) آمریکا اعلام آمادگى کرد تااعتبارات مورد نیاز برزیل را که در آن موقع مبلغ قابل ملاحظه اى یعنى یک صد ملیون دلار بود دراختیار دولت جدید بگذارد. در عوض مى بایستى مالیات و عوارض گمرکى بر واردات از بین برود. دولت (برزیل) این شرط را پذیرفت و به دنبال آن صنایع داخلى در مقابل طوفان جدید رقباى بین المللى قرار گرفت . بدین ترتیب حکم مرگ بسیارى از شعبات صنایع برزیل امضا گردید 20
بررسى اوضاع اقتصادى رقت بار کشورهاى مذکور دیدگاه مترقى (قانون اساسى جمهورى اسلامى) را تابناکتر مى کند. دراصل 80 گرفتن وام خارجى از طرف دولت براجازه مجلس تعلیق یافته است . تا در کنکاش و بحث در بین نمایندگان ملت ضرورت و عدم ضرورت بازبینى شود و مفاسد آن از دیده دور نماند
کنترل مواد غذائى استعمار براى کاهش قواى ذخیره مبارزه به انحصار مواد غذائى مى اندیشد و مدتهاست که دراین راستا سیاستگذارى کرده است . در کناب [ غولهاى غلات] که سابقا نیزاز آن یاد کردیم از[ ژاک شونشول] نقل شده است :
[کسى که کنترل صادرات مواد غذائى را در دست داشته باشد کنترل دنیا را در دست دارد] 21 .
و استعمار به این تلقى عمیقااعتقاد دارد و به صدور مواد غذائى که خود دراختیار دارد مى پردازد و با حذف رقباى خارجى و داخلى بازار مصرف براى تولیدات غذائى درست مى کند. روایت ذیل نشانه اى است از دخالت سیاست رسمى ایالات متحده درامور مبالادت غذائى :
[ وابسته کشاورزى سفارت آمریکا در ایران به نام[ کارالامبوس استنانیدس] به اتفاق گروه همکارانش سیاستى براى توسعه بازار به مرحله اجرا گذاردند که از جمله هدفهاى آن وادار کردن تجارایرانى به خرید برنج آمریکا بود. آنان برنج آمریکا را در پاکتهائى بدون علائم مشخصه به بازرگانان عرضه مى داشتند وازایشان مى خواستند تا آن را آزمایش کنند. فروشندگان محلى چنین مى پنداشتند که این برنج نیز محصول یکى از مناطق ایران است] 22 .
این نوع سیاستگذارى که در مقر سیاسى دولت ایالات متحده در خاک کشورمان انجام مى شده است گواه آن است که براى آن دولت استعمارگر حضور در میدان رقابت تولید مواد غذائى در کشورمان منزلت اساسى داشته است . و گروه[ توسعه بازار] به حذف رقباى داخلى همت تامى نشام مى داده است . در زمینه نقش واردات غذائى در وابستگى و نفوذ استعمار به تحلیل ذیل توجه شود:
[ ازدیاد واردات غله از آمریکا به قیمت ظاهراارزان هم در حقیقت تحمیل بر بودجه کشور وارد کننده است . قیمت ارزان واردات سقوط قیمتها را در داخل موجب مى شود و بنابراین کشت گندم و سائر غلات را غیراقتصادى مى نماید. بدین ترتیب دهقانان پس از تحمل ضرر کشت را کنار گذاشته و بیکار مى شوند و براى یافتن کار به شهرها هجوم مى آورند. تولید کنندگان دیروز مصرف کنندگان امروز مى شوند] 23 .
درادامه تحلیل سیراین فاجعه مورد بررسى قرار مى گیرد:
[بدین سان از یک طرف تولید غله کاهش یافته واز سوى دیگر واردات ازدیاد مى یابد.ازدیاد واردات قروض بیشتر خارجى راایجاب مى کند و با بالا رفتن قروض وابستگى به کشورهاى قرض دهنده بیشتر مى شود.ازدیاد وامهاى خارجى پرداختهاى خارجى بیشتر را همراه دارد.این پرداختها فقط با کاهش بودجه هاى فرهنگى صنعتى و کشاورزى در درون کشور ممکن مى شود نتیجه این کاهش بودجه ازدیاد فقر و سقوط بیشتر تولید مواد کشاورزى خواهد بود که به نوبه خود هجوم از ده به شهر راافزایش مى دهد.این هجوم خود واردات بیشتر مواد غذائى را سبب مى گردد.این دور و تسلسل تا ورشکستگى کامل کشورهاى عقب نگهداشته شده و وابستگى بدون قید و شرط آنهاادامه مى یابد] 24 .
توجه دقیق به متن فوق سیر منطقى قضایا را نشان مى دهد که چگونه حضوراستعمار غربى با در دست گرفتن مواد غذائى اولیه در جهان سوم به فقر واضمحلال نهائى آن کشورها منتهى مى شود.
کشور ما نیزازاین تهاجم رنج فراوان برده است و هنوز آثار آن را بر جاى دارد. لذا در[ قانون اساسى] بر[ خودکفائى کشاورزى] و [ترویج آن] تاکیداساسى انجام یافته است واز آنجمله در بند 9اصل :43
[تاکید برافزایش تولیدات کشاورزى دامى و صنعتى که نیازهاى عمومى را تامین کند و کشور را به مرحله خودکفائى برساند واز وابستگى برهاند].
اینک بر مجریان است که به این مهم عنایت کنند و کوشش اساسى نشان دهند تا در مقابله بااستعمار برانبار ذخائر غذائى خودمان اتکا داشته باشیم . به یقین باید دانست که براى زمان طولانى نمى توان از سیاست[ ریاضت اقتصادى] سود جست واگر در داخل کشور زمینه تامین نیازهاى اولیه غذائى فراهم نیاید استعمارگران همواره از اهرمى قوى بهره مندند که با منع صدور مواد غذائى به کشور زمینه هاى تسلیم را فراهم آورند
القاء نیازهاى جدید سیستم سلطه براى رواج اقتصاد خود به شگردهاى گوناگونى دست مى یازد واز آنجمله ترویج و تبلیغ پاره اى از نیازهاست که در[ فرهنگ بومى] به عنوان نیاز واحتیاج به آن نمى نگریسته اند. به عنوان نمونه مى توان از[ گندم] یاد کرد. حتى در نخستین سالهاى دهه 1960 کشورهاى وجود داشتند که سیستم غذائى مردم آن بر مصرف گندم استوار نبود. زیرا گندم در شرائط اقلیمى مناطق حاره رشد کافى ندارد.اما تولید مازاد گندم در آمریکا این کشور را به سیاستگذارى دراین زمینه واداشت . به عنوان نمونه در[ زئیر] تا زمان اشغال آن کشور توسط اروپائیان در قرن نوزدهم عملا نان را نمى شناختند و پس از آن نیز تا مدتها [ ذرت] و بیشتراز[ منهوت] استفاده مى کردند.اما با تلاش ه یاران[ توسعه بازار] وابسته کشاورزى آمریکا در گزارشى به [واشنگتن] نوشته است :
[در چاشت صبحانه نان بسرعت جایگزین[ شیکونگا] مى شود. براى مردم این کشور خوردن نان اهمیت خاصى از لحاظ روانشناسى دارد. زیرا اربابان اروپائى نیز نان مى خورند. بنابراین خوردن نان ابتدا در میان گروهى او نخبگان معمول شد و سپس در سایر گروههاى مردم رواج یافت . به نظر مردم خوردن نان نشانى است از پیشرفت و نوگرائى ] 25.
استعمار با تبلیغات و سرمایه گذارى در راه تغییر ذائقه مردم جهان اهداف سلطه را تعقیب مى کنداز یک سو براى کارخانجات خود بازار مصرف مى طلبد واز سوى دیگر در تشدید علائق وابستگى آن کشورها مى کشد. به گفته آل احمد:
[کدام مرز و سامان را مى شناسید که در مقابل پپسى کولا نفوذ ناپذیر باشد ] 26 .
تزریق اشتهاى مطابق با مدل غرب از وظائف اصلى کمپانیهاى تبلیغاتى جهان سلطه گر بشمار مى رود. آنان کوشش همه جانبه را دراین مسیر مصروف مى دارند و با شیوه هاى مختلف این سمت را مى پویند.از آنجمله مى توان به نمونه ذیل توجه داشت :
یک کارتل آمریکائى تهیه کننده برنامه هاى تلویزیونى به نام [ اتحادیه صادرات برنامه تلویزیونى] وظیفه پخش و تبلیغ فرهنگ آمریکائى را در سراسر جهان به عهده دارد... بعلاوه برنامه هاى تلویزیونى باید به سبک آمریکائى هر هشت دقیقه براى پخش آگهى هاى تبلیغاتى وسائل مصرفى که تولید کننده آنها کارتلهاى چند ملیتى هستند قطع گردد. بدین ترتیب کودکان جهان سوم از همان کودکى مى آموزند که چگونه در رویاى سرزمینهاى افسانه اى سیگارهاى آمریکائى نظیر [آریزونا] و[ مارلیرو] و[وینستون] غرق شوند . 27
این حرکتها را نباید در محدوده سیاست کمپانیهاى صنعتى و تجارى خلاصه دید بلکه دول حاکم بر جهان سلطه گر در تعقیب این خط مشى حرکت مى کنند.این همگامى رااز زاویه هاى متعدد مى توان دریافت واز آنجمله وحدت منافع دولتهاى حاکم بامصالح سرمایه دارى آن دیار نفوذ کمپانیهاى بزرگ در تعیین و ترکیب دولتهاى غربى و ...
به عنوان نمونه مى توان از آنچه در کتاب[ جنگ بى پایان] آمده است مدد گرفت که چگونه برنامه هاى پیشرفت جناح به ظاهر مترقى دولت آمریکا! در راستاى اهداف سیاست کمپانیهاى بزرگ قرار داشته است و به توسعه بازار مصرف مى اندیشیده اند:
[ از برنامه کندى به نام[ اتحاد براى ترقى] و گزارش[ 1969 راکفلر] به[ نیکسون] تحت عنوان[ کیفیت زندگى در آمریکاى لاتین] ظاهر مى شودانگیزه تجویزاین نسخه هاى مترقیانه آنقدرها هم ناشى از نگرانى بشر دوستانه در حق مردم کشورهاى فقیر نیست بلکه نشان تغییر نیازهاى اقتصادى آمریکاست . جهان سوم ازاین پس صرفا منبع مواداولیه تلقى نمى شود بلکه بصورت یک بازار بالقوه وسیع براى محصولات کارخانه هاى آمریکاست] 28 .
وحدت برنامه کندى رئیس جمهوراسبق ایالات متحده با[ راکفلر] نشاندهنده همسوئى جهان غرب در بخش دولتى و صنعتى آن است . حکمرانان آن سرزمین بجز بسط نفوذ و جذب سرمایه به چیزى نمى اندیشند و سرمایه داران آن دیار از والیانش جزاین نمى طلبند. و لذا هر دو گروه به تبلیغ والقاء نیازهاى جدید وایجاد فرهنگ واحد مصرفى در سطح جهان همت مى گمارند.
رئیس شرکت بازرگانى آى . بى .ام (ژاک . ژ. فرون روژ) شرایط جدید را چنین توصیف مى کند:
[ از نظر تجارى مرزهائى که کشورى رااز کشور دیگر جدا مى کنند خطوطى فرضى هستند مانند خط استوا.اینها چیزى نیستند جز علامت گذارى مصلحتى و مردمان را به اعتبار قومیت زبان و هویت فرهنگى شان از یکدیگر جدا مى کنند.این مرزها نیازمندهاى تجارى و روندهاى مصرفى را معلوم و مشخص نمى کنند] 29 .
ازاین رو فرهنگ سرمایه دارى به حذف مرزهاى قراردادى مى پردازد و با تلیغ مداوم براى متاع خویش خواهان مى جوید.
در[ قانون اساسى] بر تامین نیازهائى تاکید شده است که در جهت رشد قرار دارند ( اصل 43)این تقیید توجهى به این نکته است که نباید به[ نیازها] میدان نامحدود داد. و در نتیجه زمینه نفوذ نیازهایى کاذب را فراهم آورد.
بنابراین دستگاههاى تبلیغى و رسانه هاى گروهى بایداز رواج نیازهایى کاذب بر حذر باشند و بخصوص از قرار گرفتن در دام سلطه تبلیغى غرب احتراز جویند.[ فرهنگ استقلال] با میدان دادن به[ مدهاى متنوع]
سازگار نیست .اگراین فضا گسترده شود کارخانجات غربى براى کند کردن مدهاى جدید ابزار کافى را دراختیار دارند و این تسلسل تنها جیب مشتریان را تهى مى کند و بر تنعم غربیان مى افزاید.
باید به این نکته دقت داشت که گمان نکنیم که ورود یک کالا در آن سطع محصوراست . حضور یک کالاى غربى با خود فرهنگ خاص مصرف را دنبال دارد و در سلسله اى نهفته است که یک حلقه آن حضور سائر حلقات را نیز بهمراه مى کشاند. و در نهایت زنجیرى برگردن مى شوند که جز تمکین چاره اى دراختیار نباشد.
مقابله هماهنگ جهان سلطه گر دراستثمار خلق هاى محروم وحدت نظر دارند واگر در سهام اختلاف باشد آنگاه که اصل منافع به خطر بیفتد به سهولت در کنار یکدیگر قرار مى گیرند. دراین مقوله مى توان به نوشته[ کیسینجر] تئوریسین مشهور نظام سرمایه دارى غرب استناد کرد که چگونه این وحدت در خط مشى را - در شرائط معاصر - توصیه مى کند:
[نظم جدید بین المللى بدون شرکت فعالانه و کمک عمده آمریکا قابل تصور نیست لیکن ماهیت این مشارکت تغییر یافته است . در خلال دو دهه بعداز 1945 فعالیت هاى بین المللى ما براساس این فرض قرار داشت که تکنولوژى و مهارت در مدیریت به ماامکان خواهد داد تا نظام بین المللى را تغییر داده دگرگونیهاى در داخل کشورهاى نوخاسته بوجود آوریم] 30 .
درادامه به نقد آن تلقى پیشین مى پردازد و راه حل را در سیاستى جدید مى شمرد:
[ چند قطبى بودن سیاسى تحمل یک طرح آمریکائى را به جهان غیر ممکن مى سازد. رسالت بزرگ مااین است که خلاقیت جهان چند قطبى را برانگیخته و نظم بین المللى را براساس چند قطبى بودن سیاست پى ریزى کنیم حتى اگر نیروى نظامى ویرانگر هم چنان درانحصار دوابرقدرت باقى بماند] 31 .
بدین سان جهان غرب به[ وحدت سیاسى] مى اندیشد که دراین مجموعه تصمیم گیرنده اصلى باشند و جهان را کنترل کنند. دراین میان گر چه رقابتهاى داخلى کمرنگ مى شودامااز فشار سلطه بر جهان سوم نمى کاهد.
تشکیل کمیسیون سه جانبه براساس این تئورى انجام یافت که مثلث جدید قدرت (ژاپن آمریکا اروپاى غربى ) به هدایت جهان سرمایه دارى بپردازند. و با کنترل اهرم هاى اقتصادى به دفاع از کیان سرمایه دارى بپردازند. گرفت اما در عمل براى کاهش رقابتهاى جهان مذکور در استثمار جهان سوم بنیان نهاده شد[ .برژینسکى] تئوریسین عمده کمیسیون مذکور واولین مدیر آن مى گوید:
[ این قدرت منفى جهان سوم است که تهدید عمده بشمار مى رود] 32 .
[ کمیسیون سه جانبه] در1973 با شرکت 16 نفراز سیاستمداران اقتصاد دانان و تئوریسین هاى نظام سرمایه دارى تولد یافت . و در آن میان کسانى چون : برژینسکى سایروس ونس جرج بال دیوید راکفلر و ... نامهاى آشنائى نظام سلطه گرند.
این کمیسیون سپاه عظیمى از محققان و پژوهشگران را براى مقاصد خود بسیج کرده واز مهمترین سازمانهاى پژوهشى و جهانى سود مى جوید. موسساتى چون : دانشگاه هاروارد موسسه بروکینگر دانشگاه کلمبیا دانشگاه پاریس دانشگاه توکیو بانک جهانى صندوق بین المللى پول ... سازمان همکارى و توسعه اقتصادى و
اعضاى کمسیون (که صدها نفر عضواصلى آن را تشکیل مى دهند) در بسیارى از شرکتها و بانکهاى موسسات جهان غرب مسئولیتهاى کلیدى را بر عهده دارند. و در میان اعضاى آن مدیران و سردبیران نشریات و خبرگزاریهاى ذیل را مى توان یافت :
تایمز لس آنجلس تایمز اکونومیست فانیشال تایمز بنگاه سخن پراکنى ژاپن واشنگتن پست و...
این سپاه عظیم از صاحبان منافع و پژوهشگران نظام سرمایه دارى نشان مى دهد که غرب بیش از پیش به [وحدت در عمل] مى اندیشید و دراین راه به القاى ارزشهاى خود پایبنداست. [کمیسیون سه جانبه] در گزارشى تحت عنوان [نگاهى به روابط شرق و غرب] عنوان مى کند:
غرب باید بکوشد تا در روندهاى طبیعى ( اجتناب ناپذیر) دگرگونى در جهان در جهتى متناسب باارزشهاى اساسى خود تاثیر بگذارد 33).
توجه به نکات یادشده ما را بر آن مى دارد که دراین راستا دقت بیشتر مبذول آنیم. [ قانون اساسى] بر[ نفى هر گونه سلطه پذیرى] تاکید نموده است . و مجریان باید نظام سلطه را در وحدت آن بنگرند و گمان نبرند که بااجزاى متفرق مواجهند نظام سلطه گرى در مجموعه
آن به تهاجم علیه منافع مستضعفان برخاسته است و در کشورمان ازاین همگامى ضربه ها دیده است . و به عنوان نمونه مى توان ازاعترافات [ جان باتیس] جاسوس[ سیا] که اخیرا دستگیر شده کمک گرفت .او در ضمن شیوه هاى جذب اطلاعات توسط [سیا] در داخل کشورمان به امورى اشاره مى کند واز آنجمله استفاده از[ کمپانیهاى خارجى] را طرح مى کند:
[یکى از روشهاى دیگر تهیه این اطلاعات برقرارى تماس با پرسنل کمپانیهاى خارجى است که دراینجا کار مى کنند تا در مورد پروژه هاى آنها واطلاعات آنها در مورد پروژه هاى آتى وارزیابى آنهااز فرصتهاى جدیدکارى اطلاعاتى بتوان کسب نمود] 34 .
نکته فوق متضمن دو واقعیت اساسى است :
(1).استفاده دولتهاى خارجى از کمپانیهاى خود در زمینه اموراطلاعاتى .
(2). مبادله اطلاعاتى بین دولتهاى سلطه گر.
بااین توجه [ کمپانیهاى غربى] وسائل و کانالهاى اطلاعاتى مناسب براى دولتها بشمار مى روند و با توجه به وحدت منافع دول غربى از تبادل اطلاعات دریغ نمى کنند.
درادامه این اعترافات جاسوس آمریکائى بر[ وحدت منافع غربى] وتهاجم همگام آنان نکات اساسى را تصریح مى کند:
اصولا آمریکااز طریق دولتهاى اروپائى اطلاعات تصفیه شده اى را جمع آورى مى کند که آنان نیز به نوبه خوداز طریق منابع خویش کسب کرده اند... پس از آن آمریکا دولت اروپائى را در جریان ارزیابى خویش از آن اطلاعات قرار مى دهد واحتمالا میان سفارتخانه ها و شهروندان آمریکائى که درایران فعالیت دارند نیزاین مبادله اطلاعات صورت مى پذیرد و دولتهاى اروپائى ممکن است با صدور پاسپورت براى شهروندان آمریکائى که مى خواهند مانند من درایران به کارى مشغول شوند به همکارى خودادامه مى دهند. 36
توجه به این امور نشان مى دهد که[ تفکیک نظام سلطه] باورى خطاست . و جهان سلطه گر در تهاجم علیه مستضفان وحدت نظر دارند و رقابتهاى اقتصادى در محدوده بلع و هضم آنان محصوراست اما در مقابله با مبارزان استعمار و مدافعان استقلال از هیچ نوع همراهى کوتاهى نمى ورزندتبلیغ حقارت ملتها استعمار تحقیر ملتها رااساس کار مى داند وازاین راه بقا و بسط سلطه را مى طلبد. دستگاههاى تبلیغاتى سلطه گران از قدرت نظام استعمارى سخن ها مى گویند و سیاست رعب را پایه دخالت سیاسى - نظامى قرار مى دهند. در دنباله این خط مشى یا راه قیام محرومان را سد مى کنند و یا آنان رااز تداوم قیام و مبارزه باز مى دارند. نمونه هائى از شیوه مذکور را در بررسى انقلابات سده اخیر مى توان یافت .
قرن بیستم را مهد حرکتهاى مردمى علیه استبداد واستعمار مى توان خواند. دراین سده بسیارى از ملتها به مبارزات خونین برخاستند و حریم استقلال و آزادى خویش راارج نهادند.اما به مرور زمان یااز پاى فتادند و یا در کام خصم غلتیدند و سر آن را در خود باختگى و ضعف شخصیت ملى (و یامکتبى ) مى توان یافت . قائدان این حرکتها از شکوه و جلال دشمنان به هراس آمدند. یا سر تسلیم در بربر آنان فرود آوردند و یا عبودیت رقیب خصم را پذیرفتند و در نتیجه در جهان سلطه پذیران باقى ماندند.
به عنوان نمونه از[ انقلاب چین] - که سابقا نیزاز آن یاد کردیم - سخن مى توان گفت . مااینک در راستاى بررسى این تحلیل نیستیم که آیا براستى[ چین] به سوى[ آمریکا] شدن پیش مى رود؟ یا به طرف آمریکائى شدن ؟اما آنچه انکارناپذیراست این نکته است که[ چین] در گردونه سیاست غرب قرار گرفته است و جز در مواردى معدود از آن خط مشى عدول نمى کند.ازاین رو باید روند حوادث این کشور را به تحلیل سپرد واز آن درسهایى آموزنده را دریافت . شاید در هیچ کشورى به اندازه [چین] آمریکا به تحقیر و سخره کشانده نشده بود. رهبران چین آمریکا را[ ببرکاغذى] مى شمردند و تز[ همزیستى مسالمت آمیز] که از سوى [خروشچف] اعلام و تعقیب شده موردانتقاد شدید قرار دادند و یکى از علل عمده جدائى خط مشى چین از[ روسیه شوروى] در نحوه مبارزه با امپریالیسم بود که[ چینیها] برخوردهاى محافظه کارانه روسها را کافى نمى دانستند و مقابلات قهرآمیز را معتقد بودند. به نوشته نویسنده [ انقلاب چین] :
[چین اولین کشورى بود که در آن تبلیغات ضدآمریکائى آن قدر رشد کرده بود که در هر سال مراسمى به نام[ هفته تنفراز آمریکا] بر پا مى شد و هر کس از کوچک و بزرگ به طرق مختلف انزجار خود رااز آمریکا نشان مى داد] 37 ..
اما سیاست فوق ازاوائل دهه هفتاد رنگ باخت . رهبران چین از تدارک اقتصاد مستقل عاجز ماندند. خطر نفوذ روس را قوى دیدند و بنابراین مصلحت را در آن دانستند که به آن سوى اقیانوس پناه برند. به نوشته مولف کتاب[ دو بستر و یک رویا] :
اعتقاد[ مائو] و[ چوئن لاى] به این که هر چند آمریکا واقعا یک ببر کاغذى است اما دندانهاى اتمى دارد و بنابراین مصلحت دراین است که به صورت رقیب و دشمن اصلى چین نباشد] 38 ....
[ سیستم سلطه] با شیوه هاى گوناگون در القاا ضعف ضخصیت کوشش مى کند. با[ ملیتاریزم درونى] سبعانه دندان تیز مى کند و با زرق و برق ظاهرى دل جاهلان را مى رباید و با رخنه در اقتصادهاى نو پاى ملتهاى جهان سوم آنان راازاعتماد به نفس باز مى دارد. به عنوان ه مثال از سیاست[ دامپینگ] مى توان نام برد که سلطه گران در راه توسعه بازار و حذف شخصیت ملتها از آن سود مى جویند. سیاست فوق و نتائج آن را به شرح ذیل مى توان توضیح داد:
[متداولترین طریق براى درهم کوبیدن صنایع نوپا در دنیاى سوم ورود اجناس مرغوب با قیمت مصنوعى بسیارارزان توسط کارتلها به بازار کشورهاى مورد نظراست . شک نیست که کارتلها با توان مالى عظیمى که دارند به آسانى قادر هستند زیان حاصل ازاین قیمت مصنوعىرا تحمل بکنند. دراین حالت شک نیست که مصرف کننده به کالاى ارزان و مرغوب خارجى رو مى آورد و تولید کننده داخلى به طرف ورشکستگى مى رود واز گردونه خارج مى شود و بدین ترتیب بازار بار دیگر در کنترل کارتلها در مى آید. پس از کنترل بازار کارتلها بلافاصله از مرغوبیت کالاى خود کاسته و قیمت آن را هم افزایش مى دهند و بدین ترتیب جبران زیانهاى قبلى را نیز مى کنند] 39 .
درادامه متن فوق از آثاراین سیاست سخن به میان مى آید:
این مبارزه نابرابر که همیشه به شکست بى چون و چراى تولید کننده جدید و مستقل از کارتلها مى انجامد داراى خصوصیت دیگرى نیزاست و آن این که در ذهن تولید کننده مستقل و بخصوص دنیاى سوم این فکر رشد مى کند که آنهااصولا توانائى واستعداد کارهاى تولیدى را ندارد 40
تامل در متن فوق نشانگر پاره اى از تلاشهاست که در راه تحقیر ملتها والقاء خود کم بینى انجام مى یابد.
ازاینرو مجریان و مقننان کشور باید چه سمت گیرى ارتقاء شخصیت ملت پیش روند و بر توان هاى ذخیره مردممان !اعتماد کنند واز آن سود جویند. دراین راه ازابتکارات محققان و مخترعان تشویق به عمل آید شناسائى نیروهاى تحقیقى بالقوه انجام یابد تااین اعتماد به نفس پدید آید که مى توان در خارج از هرم جهان سلطه زیست واز نفوذ اهریمنى آن مصون ماند.
**** در پایان نوشتار برپیگیرى واهمیت موضوع تاکید مى کنیم واز محققاان و پژوهشگران مسائل سیاسى اجتماعى مى طلبیم که دراین راه بگویند و بنویسند واز سیاست دشمن - مردممان
را مطلع کنند. و بویژه باید بر تئوریهاى غلط که زمینه سلطه پذیرى را فراهم مى کند حساس بود و دیدگان رااز آن دور نداشت .استعمار پس از یک شکست از تلاش باز نمى ماند و در جستن راههایى جدید بر مى آید و دراین مساله تئوریها و فرضیه هایى رائج در داخل کشورها را بااهمیت خاص تلقى مى کند واز آن اندیشه ها راههاى حضور و نفوذ را مى جوید. به عنوان مثال مى توان از طرح[ تئورى سه جهان] دراندیشه ها حاکمان چین یاد کرد. درابتداى امر این تئورى مبتنى بر آن بود که باید در کنار چهان سوم و جهان اول ( ابرقدرتها) دنیاى دیگرى را پذیرفت که[ اروپاى غربى] و[ ژاپن] را شامل مى شوند. و در نتیجه به تحلیل جدیداز سیاست حاکم بر جهان برآمدند که[ جهان دوم] گر چه سلطه گراست امااز در کام ابرقدرتها بودن خرسند نیست واز نوعى سلطه پذیرى رنج مى برد. بااین تلقى به این اندیشه روى آوردند که براساس دردهاى مشترک مى توان به نوعى همکارى بین جهان ه سوم و جهان دوم ( اروپاى غربى و ژاپن ) دست یافت .
تئورى فوق دراین سطح به نفوذ سلطه گران غربى منهاى آمریکا میدان مى داد. اما راه حضور مفتوح شده بود و زمینه آن را تلقى بعدى حاکمان چین فراهم کرد. فرمانروایان چین که در گذشته خطر دوابرقدرت را همسان مى دیدند به این تحلیل رسیدند که خطر[ سیوسیال امپریالیسم] از امپریالیسم، برتر است زیرا [ سوسیال امپریالیسم شوروى] امپریالیسم مهاجم است و[ امپریالیسم آمریکا]امپریالیسم مدافع . شکست آمریکا در حوادثى چون ویتنام وامثال آن زمینه هاى مناسبى بود که تئورى پردازان چینى به تثبیت گمان خود بپردازند واین تفکر را ترویج کنند که شوروى خطراصلى جهان سوم است و نه آمریکا! و در تبلیغ این تلقى سعى تام نشان دادند. واز آنجمله مى توان به نمونه ذیل اشارت داشت :
[در 24اگوست سال[ 1976 گنگ بیائو] یکى از روساى بخش کمیته مرکزى حزب کمونیست چین که بعدها عضو هیات سیاسى نیز شد خطاب به دانشجویان مدرسه سیاسى[ پکن] گفت : براى اینکه حیاتمان رااز دست ندهیم ناگزیریم که با یکى ازاین دو رابطه برقرار کنیم تا دیگرى را شکست دهیم ... در حال حاضر بگذاراز حمایت آمریکا برخوردار باشیم ... قوایمان را در ساحل شرقى دریاى چین متمرکز مى کنید که بتوانیم در مقابل قدرت شمالى (شوروى )ایستادگى کنیم] 41 .
توجه به مسائل فوق نشان مى دهد که چگونه تئوریهاى سلطه پذیرى خطرناکند.این اندیشه هااز واقیتها مدد مى گیرنداما در شیوه برخورد راه را براى نفوذاستعمار باز مى کنند و بویژه اگر زمینه هاى نقد آن تلقى ها موجود نباشد امکان سقوط دراین افسون ها فراوانتر است .
لذا ضرورى است که علاقه مندان نهضت [ تئوریهاى خطر زادى کلیدى] را با دقت بنگرند و به تحلیل بسپرند و خطرات راه را هشدار دهند. اندیشه هائى چونان : ساختن مرزهاى امن اولویت دادن به رفع نیازهاى داخلى به عنوان کشورام القرى و ... واقعیتهائى در درون خود دارند امااگر جزئى نشوند و تحلیل نگردند زمینه هاى مناسبى براى حضور و نفوذ سلطه گران است . همچنین طرح این اندیشه که صاحبان سلاح استراتژیک دشمن اصلى بشمار مى روند واینک در کنار مرزهایمان فقط[ روسیه شوروى] صاحب سلاح استراتژیک است و لذا در مقابله با آن باید به صاحبان سلاح استراتژیک متوسل شد. نتیجه این تلقى آن است که باید به سلطه گرایى غربى پناه برد که دارندگان این سلاحها هستند. گر چه این جمع بندى بر زبان نمى آید اما در آن مقدمات محفوظ است و به مروز ایام بر زبان مى آید. یا نانکه به تئورى[ تفکیک جهان سلطه] روى آورده اند این خطر را دور ندانند که در سحر کاهنان آن سرزمین مسحور گردند وابزار سلطه گران شوند و یا زمینه سلطه پذیرى را فراهم آورند.
در مجموع باید براین نکته تاکید کرد که دراندیشه مقننان قانون اساسى آن بود که کشور از سلطه همه جانبه استعمار خارج گردد و راه استقلال در تمام ابعاد آن فراهم آید. فراموش نمى کنیم که در جلسات مجلس خبرگان آنگاه که سخن از[ قراردادهاى سرى] به میان آمد مرحوم[ ربانى شیرازى] فرمودند: "
[من عقیده ام این است که دراینجا چیزى را بگنجانیم که جلوى قراردادها و مقاوله نامه هاى سرفرى را بگیرد علاوه اینکه به تصویب برسد مردم هم از آن اطلاع پیدا کنند تا جلوى سرى بودن آن گرفته شود. چون ناراحتى هائى که ما دیده ایم همه از طرف همین قراردادها و مقاوله هاى سرى بوده است . باید یک طورى بشود که ما دیگرازاین قراردادهاى سرى نداشته باشیم] 42
و یا در تاکید[ شهید بهشتى] بر منع استفاده از کارشناسان خارجى مشاهده مى کنیم که نکته اساسى وجود دارد:
[تجربه این است که معمولا کارشناسان مى توانند در یکى از شاخه ها جهت بدهند] 43 .
این دریافت ها ازاهتمام قانونگذاران مجلس خبرگان قانون اساسى به ایجاداستقلال و حفظ آن مطلعمان مى کند. باور آنان این بود که کشور از نفوذ سلطه گران رهائى یابد وامت مسلمان بااین امید به قانون اساسى راى دادند که آن آرمان تحقق یابد. واینک بر مجریان و مقننان است که از آن باور دور نشوند واین امید را بارور کنند.