نوع مقاله : مقاله پژوهشی
قسمت اول : [ضرورت شناخت جریانهاى تاریخ نگارى] الف - ارزش و کارآیى علم تاریخ در جهان معاصر: در عصر حاضر تاریخ رشته ها معارف و فنون وابسته به آن مفهوم ویژه و کاربرد نوینى پیدا کرده واز حالت ثبت و ضبط بى سوى وقایع و حوادث تاریخى واخبار گذشتگان و جنبه هاى قصه پردازى وافسانه سرائى و مبالغه گوئى بیرون آمده محور و منبه پایه اى و پرمایه بسیارى از علوم حساس و سرنوشت ساز بشرى همچون علوم سیاسى اقتصادى نظامى تربیتى اخلاقى و غیره قرار گرفته است .
سیاستمداران برجسته و تاریخ شناس در تدوین استراتژیهاى بین المللى و حل مشکلات دیپلماسى پیچیده اى که با آن مواجهند از منابع پایان ناپذیر[ تاریخ] بهره مى گیرند.
آنان با کاوش در تاریخ و سرزمینهاى اقوام گذشته و ملتهاى منقرض شده و بااستفاده ازابزارهاى و سکوى دانش تاریخ و باستان شناسى براى ملتهائى که هم اکنون قصد فریب و فتحشان را دارند شناسنامه تاریخى و ملى پدید آورده واز تمامیت پیکره امت و ملیت واحد موجود و کنونى شان تجزیه مى کنند تا در راستاى اعمال استراتژى نفذوى خود آسان تر بتوانند بر آنان تسلط یابند.
آن روزگارى که[ تاریخ] و تاریخ پردازى متاع شیرین و مگس جمع کن نقالها قصاصها و معرکه گیران دوره گرد به شمار مى آمد و بواسطه آن در میادین و گذر شهرها و یا در شبهاى بلند زمستان در دور کرسى مردم بى خبر و عوام الناس بى مشغله را گرد آورده و چیزهائى به نام قصص تاریخى و سرگذشتنامه از روى بیضهائى که خود پرداخته بودند و یااز روى کتابهائى مانند شاهنامه مختارنامه جوهرى سراج القلوب هزار و یک شب وامثال اینها به نام[ تاریخ] و[ قصص تاریخى] برایشان مى خواندند تا تحسین واحسان شنوندگان و حاضرین را نسبت به خود برانگیزند دیگر سپرى شده است . 2
چنانکه دورانهاى افسانه اى سرزمینهاى شرقى که در آنهااز تاریخ حکایات و قصص تاریخى به عنوان (قرص خواب آور) و چاشنى زندگى رفاه زده و تهوع آور شاهان شاهزادگان وامیران عیاش واز خود راضى دربارهااستفاده مى شد به سر آمده است . یعنى همان دوره اى که دربارنشینان از فرط عیاشى بى غمى و بى عارى خود به دهان گرم و دروغپرداز نقالها قصاصها و دلقکهاى دربارى پناه مى بردند تاازاین طریق آثار و آلام حاصل از لغو و لهوها و بیهوده گذرانیهاى نقش بسته بر روح خود را آرامش ببخشند و با پیوستن کاذب به گذشته هاى افسانه اى بى پایان عالم نقالها پوچى زندگى خود را جبران کنند.
اکنون دیگراز تاریخ و محتواى آن چنین تلقى ساده اى وجود ندارد و ثمرات آن در چنین موارد و زمینه هائى مورد بهره بردارى قرار نمى گیرد. هر چند که به عنوان یک (قرص خواب آور) و یک مایه فرهنگى براى گمراه سازى و تخدیراندیشه توده هاى ناآگاه جهان همچنان کاربرد داشته باشد. لکن بهر صورت این قرص خواب و باصطلاح ماده مخدر را دیگر در کشکول قصاصها و حلقه اجتماع معرکه گیران دوره گرد نمى توان یافت که بتوان به این سادگى از کنارش گذشت . بلکه اکنون معارف تاریخى به عنوان کارمایه هاى اساسى و رهگشاى تحلیلهاى سیاسى اقتصادى اجتماعى و نظامى در چمدانهاى مارک سیاسى خورده سیاستمداران بزرگ و آرشیوهاى محرمانه وزارتهاى خارجه و سازمانهاى امنیتى ابرقدرتهاى آزمند و چیره گر جاى گرفته است .
اکنون مجموعه دسته بندى شده اطلاعات تاریخى بر سر میز کار نظامیان بزرگ واستراتژیستهاى حریص و بدانگیزه ابرقدرتها دیده مى شود که آن را با برنامه ریزیهاى دقیق و ظریف خود جهت تخدیر و منحرف ساختن افکار عمومى ملتهاى جهان و فلج ساختن نیروى شعوراجتماعى و خودآگاهى تاریخى واعتقادى آنان از طریق هنرمندان و نویسندگان هنر آموخته شان به جهان صادر کنند.
علم تاریخ در جهان معاصر به مثابه یک اهرم نیرومند و استوار سیاسى و فرهنگى است که آزمندان سلطه طلب و جهانخوار از رهگذر آن سنگین ترین مشکلات سیاست استعمارى و تجاوزکارانه خود در جهان را حل و فصل مى کنند.
اکنون دو جریان فکرى - سیاسى مسلط بر جهان یعنى اندیشه صلیبى صهیونیستى غرب و مرام الحادى و ماتریالیستى شرق وانواع شاخه ها و شعبه هاى شناخته و ناشناخته وابسته و یا منشعب ازایندو جریان سیاسى و فکرى دراستراتژى هاى سیاسى - فرهنگى جهان گشایانه و تجاوز طلبانه شان از علم تاریخ و فروع آن بیشترین بهره ها را مى گیرند و در کاربرداستراتژى هاى نفوذى خود در مناطق مورد نظرشان از آن استمداد مى طلبند.
بنابراین دراینجا بایسته است که پیش از پرداختن به اصل بحث که همان جریان شناسى تاریخ نگاریها و تبیین ضرورت آن مى باشد در مقام ارائه و توضیح اهمیت فوق العاده علوم تاریخى در عصر حاضر و نقش آن در پیشبرداهداف سیاسى نظامهاى سلطه گر جهانى اشاره وار درباره جایگاه معارف تاریخى در چهارچوب استراتژى نفوذى - فرهنگى دو بلوک مسلط بر جهان نیز اندکى سخن بگوئیم تا معلوم گردد همان قدرتى را که بمبهاى هسته اى در ویران سازى ارکان و آبادیهاى یک شهر دارند یک تاریخ نگارى غرض آلود و آمیخته به خیانت و تحریف و جعل نیز مى توان در تخریب بنیانهاى فکرى و فرهنگى و حتى عقیدتى یک جامعه داشته باشد. 3
1- جایگاه تاریخ دراستراتژى نفوذى - فرهنگى بلوک شرق : قطب شرقى قدرت و سلطه که هسته و پوسته اندیشه و نظام او را اعتقاد کور و بى منطق به مادیگرى و ماده پرستى تشکیل مى دهد و یک اندیشه و طرز تفکر بى بته و تبار در تاریخ جوامع انسانى مى باشد. اکنون در صدد آن است که با توسل به علم تاریخ واعمال جعل و تحریف در آن نوعى اصالت و ریشه تاریخى براى خود بتراشد و در عین حال از رهگذراین دانش پرقدرت براى اعمال استراتژى نفوذى خود در مناطق و کشورهاى مورد نظرش زمینه و سکوئى مناسب مهیا کند.
بنابراین از معارف تاریخى به دو نحوه و براى دو مقصود استفاده مى کند.اول به منظور جعل تبارنامه ماتریالیستى براى خود. دوم استفاده سیاسى روز به منظور نفوذ و تسلط در یک منطقه و یا کشور. براى پیشبردن هدف نخستین خود مجبوراست بااندیشه هاىالهى و توحیدى تاریخ به یک نوع جدال و مبارزه اهریمنى نامقدس بپردازد. چرا که اندیشه توحید طریقه و طرز تفکرى است که از متن هستى جوشیده و نشانه ها و آیات روشن وانکار ناپذیرى در عالم طبیعت دارد روى همین اصالت خود بر همه پهنه گستره تاریخ بشر دامن گسترده است و وجود آن خود دلیلى بر بطلان ماتریالیسم مى باشد چنانکه وجود نور خود بخود زایل کننده و ناسخ تاریکى و ظلمت است .
از طرف دیگراین مطلب نیز آشکاراست که مبلغان و پیشاهنگان ترویج کننده اندیشه یکتاپرستى و توحید [ انبیا] و پیامبران تاریخ بوده اند. چنانکه هم آنها بودند که با فداکاریها واز خود گذشتگى ها حیرت انگیزشان براى جوامع بشرى فرهنگ و تمدن آرمان گرائى واصول همزیستى و بالاخره قواعد زندگى مدنى و قانون و شریعت به ارمغان آوردند. و در حقیقت بعثت انبیاء به مثابه موتور محرکى در ساختمان تاریخ بشر بوده و مى باشد.
بنابراین جهانخواران مارکسیست در پیگرد هدف نامیمون تبار تراشى تاریخى بى حاصل خود براى مادیگرى خواه و ناخواه به جنگ باانبیاء کشیده مى شوند لذا مى بینیم که آکادمیها وانستیتوهاى علوم انسانى و معارف تاریخى دانشگاههاى روسیه شوروى همه بسیج مى شوند که براى اقوام مختلف و سرزمینهاى گوناگون جهان[ تاریخ بنویسند] و در ضمن این تاریخ نگارى قالبى و حزبى خود تحت نام دروغین پژوهش و علم آثارانبیاء ( این پیشگاهنگان نور و ایمان و تمدن ) رااز صفحه تاریخ بشر حذف کنند
درست در راستاى این سیاست است که روسها باصطلاح[ تاریخ جهان باستان] نوشته و بزبانهاى مختلف بواسطه عوامل شان ترجمه مى کنند. چرا که بدون نوشتن چنین تاریخ تحریف شده و دروغین براى این دوره از تاریخ بشر که بعثت و نبوت رکن اصلى و مشهود آن را تشکیل مى داده است هرگز نمى توانند نهال مصنوع و پلاستیکى ماتریالیسم را بر زمینه اندیشه ها وافکار مردم بکارند.
لذا بى شرمانه و بدون هیچ دغدغه خاطرى تاریخ انبیاء را در تواریخ مجعول و بافته خودشان نادیده گرفته و نام و نشان پیامبران رااز نوشته هاى خود حذف مى نند.
در حالیکه جهان باستان در جنگ مستمر و بى وقفه حق و باطل توحید و شرک دین و جهل عدالت و ستم محبت و خشونت و شریعت و قانون با هرج و مرج و خودکامگى خلاصه مى شود. هر کس باالفباى تاریخ جهان باستان آشنا باشد مى داند که رهبرى و هدایت جریان اول در دست انبیاء مبعوث خداوند بوده است . چنانکه سردمدارى جریان منحوس دوم را طاغوتها و سلاطین جبار در دست داشته اند. در مصداق بارز و معین آن در یک طرف نوح ابراهیم موسى عیسى و حضرت محمد[ ص] و در طرف دیگر ملا و مترفین (کله گنده ها و عیاشان ) نمرود فرعون و قیصر و کسرى وابوجهل قرار داشته اند.
لکن بااین همه در تاریخ بافته شده و مجعول روسها و دیگر مارکسیستهاى ملحد دنیا تمام این حقایق و واقعیات در پس پرده کتمان مانده است . به عنوان مثال وقتى که در ضمن گزارش تحریف شده و از پیش خود بافته مربوط به تاریخ دنیاى قدیم اتفاقات وقایع فرهنگ و مذهب و حوادث اجتماعى مصر باستان را مى نویسند مذهب شرک و بت پرستى و خرافات را که در خدمت فراعنه و کاهنان بوده به عنوان [تنها مذهب] موجود و قابل تصور قلمداد کرده و نتیجه مى گیرند که :
[مذهب در مصر باستان فرمانروائى ستمگران را بر ستمکشان استوار مى ساخت] 4
لکن در هیچ جاى آن کتاب درباره مذهب انقلاب آفرین و فرعون کش توحیدى آن زمان و پیامبر نامدارش حضرت[ موسى بن عمران] که باانقلاب الهى و آسمانى خود بساط فرعون معاصرش رااز روى زمین بر پیچیده و نظام توحیدى در مصر برقرار نمود حتى یک کلمه نیز سخن نگفته است !
روسها که این کتاب را ظاهرا به عنوان کتاب درسى براى دانش آموزان سالهاى آخر دبیرستان و دانشجویان مبتدى نوشته اند تاریخ نبوت حضرت موسى در مصر باستان و دیگر پیامبران الهى آن دیار را کاملااز تاریخ مجعول خود حذف کرده اند تا به خیال واهى خود براى مصر نیز مانند روم باستان[ یک دوره برده دارى
کلاسیک متکى به ماتریالیسم تاریخى] بتراشند.
البته شیوه جعل و تحریف حقایق تاریخى چه درباره حوادث روزگاران پیشین و چه حوادث و تاریخ سده هاى میانه و عصر جدید ناشى از سلیقه شخصى نویسندگان روسى و مارکسیستهاى ایرانى و غیره نمى باشد بلکه این مقتضاى بینش الحادى و مرتجع مارکسیسم و سیاست رسمى سردمداران کمونیسم در جهان مى باشد.
چنانکه بدستوراستالین در سال 1931.م کنفرانسى که بنام[ مباحثات لنینگراد] تشکیل گردید گواه این مساله است .این کنفرانس به اصطلاح [علمى و مباحثاتى] -؟- براى این تشکیل گردید که بنا بدستور تخلف ناپذیر[استالین] نظریه اى را که بنیانگذاران اندیشه مارکسیسم درباره تاریخ باستانى کشورهاى کشورهاى شرقى بنام[ وجه تولید آسیائى] دارند تغییر داده و براى[ شرق] نیز مانند[ روم] یک دوره[ برده دارى کلاسیک] به مفهوم تولیدى واقتصادى آن از پیش خود [جعل] کنند.استالین دستور داده بود که نتیجه مباحثات بناچار باید به رد و حذف[ وجه تولید آسیائى] و جعل یک دوره برده دارى براى کشورهاى شرقى باشد. لذااز طرفداران نظریه وجه تولید آسیائى به کنفرانس دعوت نشد و در یک گرد هم آئى[ مامورین دولتى روسیه] شرق نیز صاحب یک دوره برده دارى گردید که آن را لابد در عالم وهم و خیال گذرانده است . بدنبال این کنفرانس بود که مقالات و کتابهاى مختلفى به منظور تحریف تاریخ باستان کشورهائى شرقى ( از جمله ایران ) توسط [خاورشناسان] و[ آکادمیسین هاى] روسى برشته نگارش در آمد و در دنیا پخش گردید.از جمله این کتابها نوشته قطورى است به نام[ تاریخ ماد] که توسط یکى از[ مامورین] تحصیل کرده روسیه شوروى به نام [دیاکوتف] تالیف و به قلم کریم کشاورز به فارسى ترجمه شده است .
جعل و تحریف دراین کتاب آنچنان گسترده و فراوان است که انسان را دچار شگفت مى سازد. یکى از محققین ایرانى در نقد و تحلیل و تبیین دروغهاى اساسى این کتاب رساله افشاگرانه خوبى به نام[ بررسى تاریخ ماد] نوشته است که قابل ملاحظه مى باشد. 5
کتابهائى که توسط وابستگان به جریان تاریخنگارى بلوک شرق درباره تاریخ اسلام و تاریخ سرزمینهاى اسلامى نوشته شده و مى شود بازاز همین نوع است . یعنى از طریق این تاریخنگارى اولا مى خواهند بااصل اسلام مبارزه کرده و مسلمانان را به کفر وارتداد بکشانند و ثانیا مى خواهند سیاستهاى استعمارى خود و تبارشان را نسبت به اموراجتماعى و سیاسى مسلمانان توجیه کرده و در همه مراحل خودشان رااز خطا و غرض تبرئه نمایند و در مجموع این نتیجه را بگیرند که ذهن واندیشه قشرهاى تحصیل کرده و کتابخوان کشورهاى اسلامى را براى پذیرش حضور احتمالى تجاوزگرانه خود در خانه اسلام در آینده توجیه کنند.
آنان از طریق تاریخنگارى درباره اسلام که بناحق نام آن را[ خاورشناسى] و[ اسلام شناسى] گذاشته اند و نام درستش[ اسلام ستیزى و خاورگشائى] است بهره هاى سیاسى واقتصادى فراوانى مى برند و تخم شبهه کفر والحاد را در ذهنهاى ساده و پاک فرزندان ناآگاه مسلمانان مى پاشند و بدینوسیله یکى از حلقه هاى مهم استراتژى نفوذى خود را عملى مى سازند.
اکنون چند قطعه از مطالب خیالى و دروغ کتاب[ اسلام درایران] را که آنرا یکى از خاورشناسان کمونیست روسى درباره تاریخ اسلام درایران نوشته است ولابلاى آن پراز تهمت و دروغ نسبت به اسلام مى باشد شاهد مقال مى آوریم تا شیوه استفاده از بلوک شرق دراستفاده از عنوان علم تاریخ براى تخریب مبانى عقیدتى مسلمانان آشکار شود:
[ ظهوراسلام در عربستان در آغاز قرن هفتم میلادى و شروع یک نهضت اجتماعى و سیاسى پیچیده در میان اعراب شمالى رابطه ناگسستنى دارد.اسلام به صورت لفافه عقیدتى نهضتى در آمد که به تاسیس دولت عربى و توسعه سیاسى و نظامى آن دولت تا آن سوى حدود عربستان منجر گشت] 6 .
چنانکه مى بینیداین نویسنده بى انصاف و مامور در همان پاراگراف نخستین از مقدمه کتاب خود کوشش کرده است تا دین مقدس اسلام را که موتوراصلى و باعث واقعى یک نهضت جهانى و موسس یک تمدن بزرگ بوده است به عنوان باصطلاح[ لفافه عقیدتى] نهضت مشتى عرب بیابانگرد سوسمار خوار و بى سواد و بى فرهنگ معرفى کند وازاین طریق[ وحى شدن اسلام از جانب خدا را]انکار نماید.اما نویسنده مغالطه گر و فریبکار این کتاب به هیچوجه معلوم نمى کند که یک مشت عرب وحشى و بیابانگرد و عارى از فرهنگ و تمدن که چیزى جز شمشیر و شتر نمى شناخت و کتابت و منشگیرى را یکى از نشانه هاى پستى و حقارت بر مى شمرد چگونه توانسته است چنین[ لفافه عقیدتى] استوار و پرکاربرد و پرجذبه را تدوین نماید؟ عقیده اى که چند کشور پادشاهى و دوامپراطورى بزرگ زمانه خود را در همه ابعاد محو و نابود گردانید و خوداین نویسنده درادامه سخن قبلى اش آن را چنین توصیف کرده است.
این نهضت اجتماعى و سیاسى که یکى از دانشمندان علم اجتماع انقلاب اسلامى و دیگرى انقلاب دینى محمدش نامیده است دراندک مدتى موجب شد که ایران و کشورهاى آسیاى میانه و قفقاز و نواحى پیشین بیزانس (روم شرقى ) در کرانه هاى شرقى و جنوبى دریاى متوسط (مدیترانه ) جزو قلمرو دولت عربى (خلافت ) گردند واسلام آورند. 7
او درادامه سخن و نوشته خود مى کوشد تا همان[ قالب تاریخى] پیش ساخته دولت روسیه شوروى را که اندکى پیشتر بدان اشاره گردید در مورد تحلیل کیفیت پیدایش و ظهوراسلام پیاده کند یعنى یک [مرحله برده دارى] به معناى کلاسیک واقتصادى کلمه که در مارکسیسم مصطلح است جعل کند لکن بلحاظ ماهیت اصیل والهى دین اسلام و منافى بودن صریح واقعیات انبوه تاریخى عربستان بااین تز مارکسیسم موفق به اعلان قاطع این مساله نگردیده و آن را بصورت یکى از دو فرضیه مطرح شده درباره چگونگى ظهوراسلام از جانب به اصطلاح علماء تاریخى شوروى اعلام کرده است.
این نویسنده و یا به قول خودش[ مورخ واسلام شناس] ؟! وقتى وارد مباحث اصلى کتاب گشته دروغهاى فراوانى را درباره قرآن مجید و تاریخ آن تاریخ فقه و حقوق اسلامى تاریخ اندیشه ها و نهضتهاى مسلمانان و درباره تاریخ احادیث اسلامى به هم بافته و به منظور ایجاد شبهه در عقاید مسلمانان مدون کرده است که در مجموع جهت گیرى سیاسى و شیوه غیر پژوهشى و غیر علمى نویسنده را به نمایش مى گذارند. 8
چنانکه مى دانیم روسیه شوروى به رهبرى[ لنین] و نیز عوامل بومى و مارکسیست روسیه درایران مانند[ خالو قربان] و[ احسان الله خان] و غیره در سرکوبى نهضت ملى واسلامى جنگل به رهبرى[ شهید میرزا کوچک جنگلى] نقش مهمى راایفاء کردند.
آنان علاوه بر سرکوبى قهرآمیز قیام جنگل حکومت کودتاى رضاخان را به عنوان[ سمبل بورژوازى ایرانى]! برسمیت شناخته و در تقویتش کوشیدند و در مقابل انقلابیون اصیل واسلام خواه ایران همچون آیه الله شهید سیدحسن مدرس شهید شیخ محمدخیابانى و همفکران آنها را تخطئه و تضعیف کردند تا بالاخره حکومت منحوس خاندان پهلوى درایران سرگرفت . روسها بعدا به جاى اعتراف به اشتباه خود بار سنگین دیگرى بر خیانت قبلى شان افزوده و با نوشتن کتابى درباره تاریخ معاصرایران بنام[ تاریخ نوین ایران] به جعل و تحریف حقایق تاریخى پرداخته و شهیدانى همچون میرزا کوچک و آیه الله مدرس را متهم به خیانت وارتجاع ساخته و به فحاشى آنان پرداختند تا شاید سیاست خائنانه[ لنین] را درباره روابط آن روزایران و روسیه شوروى توجیه کنند. لذا در کتاب یاد شده مى خوانیم :
میرزا کوچک خان ... عملا و علنا تغییر ماهیت داد و به خیانت کشیده شد. 9
و نیز هنگامیکه به مساله به اصطلاح[ جمهوریت] انگلیسى و روسى مطرح شده از جانب رضاخان براى نفى سلسله قاجار و تسلط رضاخان بر شوون حکومتى ایران ازاین طریق مى رسد به جاى توجه به اسناد و واقعیتهاى اجتماعى و سیاسى آن روز و بحث بر سرانگیزه شخصیتهاى مخالف این جمهوریت قلابى باز به فحاشى مى پردازد و همه مبارزین اصیل و پیشاهنگان نستوه آن دوره از تاریخ وانقلابى مردم ایران را دشنام مى دهد
چنانکه همه مى دانیم شهید سیدحسن مدرس در راس مصلحین آزادیخواهان وانقلابیون اصیل و آرمانخواه مسلمان ایران قرار داشت و با تمام توان خود در برابر نفوذ خارجى درایران که در آن زمان در راس همه آنها روس وانگلیس قرار داشتند یک جهاد مقدس و مبارزه بى امانى را رهبرى کرده و در نهایت نیز بخاطر سازش ناپذیرى واصرار روى آرمانهاى اصلاحى وانقلابى خود که همه آنها رااز دیانت اسلام برگرفته بود پس از ده سال تبعید و زندان مظلومانه به شهادت رسید.
مدرس در جریان جمهوریت قلابى مطرح شده از طرف رضاخان که براى رسیده به حکومت جمهوریى از نوع جمهوریت آتاتورکى در ترکیه عنوان شده بود سرسختانه مخالفت کرده و آن را شکست داد. که شکت چنین جریانى در آن زمان باب طبع و مطابق منافع روسها وانگلیسیها نبود. و در عین حال این شکست یک پیروزى آشکار براى اسلام و مردم ایران بود.
مولف مارکسیست کتاب[ تاریخ نوین ایران] دراین باره نیز چنین اظهار نظر کرده است :
[مدرس روحانى صاحب نفوذ و شخصیت ارتجاعى معروف در راس مخالفین جمهورى قرار داشت و آنها را رهبرى مى کرد] 10 .
جریان الحادى شرق فقط درباره ایران از عنوان تاریخنگارى چنین استفاده هاى ناشایستى را نمى کند بلکه سیاست آنها نسبت به همه ملتها واقوام جهان چنین است که از کانال تاریخنگارى آنان را به منجلاب ماتریالیسم تاریخى کشانده و نسبت به همه حقایق وارزشهاى مورد قبول ایجاد شک و تردید نمایند. لذا آنان براى همه دنیا و همه غادیان و مذاهب تاریخ مى نویسند. آیا تاکنون هرگز بصورت جدى از خود پرسیده ایم که چرا؟ آیا به چه دلیل کسانیکه بگونه اى علنى دین و مذهب راافیون توده ها معرفى مى کنند در موسسات علمى و آکادمیهاى خود براى مطالعه روى هر یک ازاین ادیان و مذاهب و نگارش تاریخ آنها متخصص و ویژه کار تربیت مى کنند؟ و مسائل و موضوعاتى مانندایران شناسى خاورشناسى و اسلام شناسى را موضوع درسى دانشجویان در سطوح دانشگاهى قرار مى دهند؟
جوابش بسیار ساده و روشن است :این نخستین حلقه از حلقات استراتژى نفوذى آنان در کشورهاى اسلامى و دیگر مناطق مورد نظراست . تاریخ هر ملتى در حقیقت شناسنامه آن ملت است و تواگر مى خواهى هویت مستقل ملتى را تغییر داده واو رااز خود بیگانه گردانى تا بتوانى در خلا بى هویتى شناسنامه مورد پیشنهاد ترا بپذیرد نخست تاریخ او را آنگونه بنویس که خود مى خواهى بقیه کار خود بخود درست خواهد شد. مرغى که[ کرج] مى شود کافى است که چند روزى او را روى چند عدد تخم مرغ خوابانید جوجه ها خود در خواهند آمد. آنان در کشورهاى آسیاى میانه و در افغانستان از چنین شیوه اى بهره برده و در برخى موارد نیز توفیق تسلط پیدا کردند واین نبود مگر به خاطر توفیق شان دراز بین بردن [خودآگاهى تاریخى مسلمانان] در آن سامانها11 .
بنابراین آنان از علوم و معارف تاریخى به عنوان اهرم اعمال و اجراى اهداف سیاسى و نظامى واقتصادى و به مثابه یک منبع پراطلاع جهت تدوین استراتژیهاى نفوذى خوداستفاده مى کنند و با عنوان تاریخنگارى نیز توده هاى مردم را گمراه عقایدشان را متزلزل و اندیشه و ذهن شان را بیمار و تخدیر مى کنند.
از جمله موارد مشخصى استفاده جهانخواران از مطالعات تاریخى عبارت است از شناسائى و کشف انشعابها و فرقه هاى مذهبى منقرض شده و یا منزوى شده و موجود تا
از آن طریق به آتش تفرقه مذهبى دامن بزنند. و گاهى نیز بااستفاده ازاطلاعات تاریخى و اسلام شناسى شان دست به مذهب سازى و فرقه تراشى مى کنند. چنانکه مذاهب قلابى واستعمارى پدید آمده در عصر حاضراز قبیل بابیگرى بهائیگرى قادیانى وهابیگرى و غیره از همین قماش بشمار مى آیند. 12·
البته این شیوه استفاده از مسائل و تاریخ ادیان ویژه همه مستکبرین واستعمارگران جهان است و به قطب و جریان فکرى ویژه اى از آن اختصاص ندارد. بنابراین قطب سلطه موسوم به[ بلوک غرب] نیز تاریخنگارى را صرفا به عنوان یک علم و یا هنر تلقى نمى کند بلکه در لفافه تاریخنگارى مقاصد فرهنگى و سیاسى سلطه گرانه بخصوصى را پى مى گیرد. لذا بایسته است که دیدگاه بلوک غرب نسبت به علم تاریخ و تاریخنگارى نیز بطور جداگانه مورد بررسى قرار بگیرد و جایگاه ویژه واهمیت این علم در چارچوب برنامه ها و روند سلطه حوئى و سلطه گرى آنان آشکار گردد.
--------------------------------------------------------------------------------
پاورقى ها 1. دانش باستان شناسى غرب که در حقیقت خوداز فرزندان علم تاریخ و یا علوم مساعد آن به شمار مى آید در سرزمینهاى آسیائى و آفریقائى (بویژه در جهان اسلام ) دراساس به انگیزه اقتصادى[ عتیقه طلبى] و به انگیزه سیاسى[ کشف ملیت] براى هر یک ازاقوام مسلمان و تلقین و تقویت روحیه قومیت پرستى و ناسیونالیسم و تجزیه هر یک ازاقوام مسلمان از کلیت[ امت واحده اسلامى] صورت گرفته و مى گیرد. جنبه دوم البته قوى تراست . لذا مى بینیم دانشمندان باستان شناسان و مورخین غربى در عصر تمدن فرعونها و در شمال و آسیاى میانه تمدن سغدى و غیره در سوریه و لبنان و شمال آفریقا تمدن فینیقى در عراق تمدن بابل آشور و غیره در ترکیه و آسیاى صغیر تمدن هلنى و ناسیونالیسم ترکى و بالاخره درایران تمدن ماد عیلام و هخامنشى و فرهنگ ثنویت آتش پرستى و میترائیسم (مهرپرستى ) وامثال اینها را به عنوان سمبلهاى ملیت منطقه اى ترویج و تبلیغ کرده و مى کنند. در همین رابطه است که مشاهده مى شود در حجاز و عراق استعمارگران در حالیکه به دست عوامل بومى خودشان مانند وهابیان و آل سعود ابنیه مشاهد و مقایر و مساجد و بطور کلى نشانه ها و مظاهر عینى و ملموس تمدن و فرهنگ اسلامى را به بهانه هاى مختلف تخریب مى کنند شهرهاى افسانه اى و باستانى ویران شده اى مانند[ سارگون] [ نینوا] و دیگر خرابه هاى پیشینیان را با خرج هزینه هاى هنگفت از زیر خاک بیرون کشیده و بازسازى مى کنند و در نقاط مختلف ایران به حفاریهاى پر خرج دست مى زنند.استعمارگران را مى بینیم که چگونه آثار و تالیفات انبوهى را درباره فرهنگ منقرض شده و مدفون بت پرستى ایران باستان و بارزترین نوع آن[ میترائیسم] -
مهر پرستى - را به عنوان سمبل[ ملیت ایرانى] وانمود مى کنند .
تعداد کتابهائى که فقط درباره دو آیین بت پرستى قدیم ایرانیان یعنى[ پرستش درخت سرو] و[ مهرپرستى] تالیف شده بسیار چشمگیراست و تعدادى ازاین کتابها که مجلدات ضخیمى را تشکیل داده است بواسط جشنهاى منحوس دو هزار و پانصدساله درایران تجدید چاپ شده اند. و در این رابطه قابل توجه مى باشند مانند کتابهائى ذیل : .
کتاب[ پژوهش درباره کیش و آیین راز آمیز مهر] تالیف فلیکس لاژار در 692 صفحه به قطع بزرگ رحلى .
کتاب[ پژوهش درباره کیش سرو هرمى در میان مردمان با فرهنگ باستان] تالیف فلیکس لاژار.
[تاریخ دین پارسیان و پارتیان و مادیان باستان] نوشته تاماس هاید.
[ ایران در شرق باستان] نوشته ارنست هرتسفلد.
به این کتابها رقم و حجم انبوه نشریات و کتب مربوط به ایران باستان ویژه احیاء آن سنتهاى بوسیده وارتجاعى را بیفزائید که همه آنها با نام[ پژوهش] و[ علم] و ... به خورد مردم داده مى شد و مى شود تا گوشه اى از حقیقت آشکار شود.
البته دانش باستان شناسى از نظر بینش مذهبى ما بسیار علم ارزشمند و لازمى است بویژه دررابطه با پژوهش[ تاریخ انبیاءالهى] و ملل و اقوام پیشین و رفع مجهولات بشرى دراین باره مفیداست .
لکن کیفیت و نوع جهت گیرى اهداف وانگیزه ها و نیز موارد کاربرد آن متفاوت است .
حرفه[ نقالى و قصاصى] دراشکال و مراتب خود از جمله راههاى کسب درآمد و جمع مال در گذشته هاى ممالک مسلمان به حساب مى آمده است . و در برخى از نقاط روستائى و یا شهرى دور افتاده هنوز هم کم و بیش رواج دارد. نقالها معرکه گیران و قصاصها در سابق در میدان رقابت جائى براى[ وعاظ] مصلحین و عالمان دانش اندوخته نمى داده اند. چنانکه برخى از شبیه خوانان و تعزیه گردانان روستائى در زمان ما با عالمان و طلاب دانش اندوخته و حوزه دیده چنین برخوردى دارند.
ناگفته نماند که قصاصها در قدیم نقش موثرى در آتش افزوزى فرقه اى میان شیعه و سنى داشتند یک قصاص وقتى به میان سنى ها مى رفت [نقلهاى] سنى پسند مى بافت و در میان عوام شیعه نقلهاى متناسب و خوش آیند آنها را نقل مى کرد وازاین طریق ایجاداختلاف مى کرد لذا شاعرى چنین گفته است 2:
قصه ها خوانده از شبیر و شبر ماخذ آن یهوداخبارىیا سندها شمرده قلابى ازاحادیث کوچه بازارىبا توجه به این نکات است که مى توان گفت : نقالها و قصاصها را میدان مى داده و پشتیبانى مى کرده اند.
جهت آگاهى بیشتر دراین زمینه ها. ر.ک : تمدن اسلام در قرن چهارم هجرى ج 2.65 و نیز صفحات 84 تا 90 تالیف آدم متز ترجمه على رضا قراگوزلو امیرکبیر 1362.
3.البته در قدیم علماءاسلام نیز به موارد عبرت آموز والگوهاى موجود در علم تاریخ وانساب فوائد و آثار مترتبه بر آنها تا حدودى واقف بوده اند. چنانکه صاحب[ یواقیت العلوم] از متون سده ششم در این باره چنین نوشته است :
بدان که در علم انساب و تواریخ فواید بسیاراست . قال الله تعالى : یاایهاالناس انا خلقناکم من ذکر وانثى و جعلناکم شعبوا و قبائل لتعارفوا.
در معرفت تواریخ بسیار عجایب واعتباراست : قال الله تعالى : و ذکرهم بایام الله . گفته اند بدین ایام تواریخ جنگهاى عرب مى خواهد.اما آنچه در خبر آمده است که پیغامبر[ ص] نسابه را گفت : علم لاینفع وجهل لایضر بدان نفع و ضرر آخرتى خواسته است نه دنیاورى . زیرا که پوشیده نیست منافع دنیاوى درانساب و تاریخ گذشتگان بسیار است... .
یواقیت العلوم .186 تصیح محمدتقى دانش پژوهش چاپ دوم 1364 اطلاعات .
4. تاریخ دنیاى قدیم ج 1.102 نوشته ف .پ کوروفکین ترجمه : بیدسرخى تهران انتشارات شبگیر.
5. ر.ک: [تاریخ ماد] نوشته ایگور میخائیلویج دیاکوتف ترجمه کریم کشاورز تهران انتشارات پیام 1357 (چاپ دوم ). و نیز[ بررسى تاریخ ماد و منشا نظریه دیاکونف] نوشته دکتر محمدعلى خنجى تهران 1355/08/5.
6.اسلام درایران .13 نوشته ایلیا باولویج پطروشفسکى ترجمه کریم کشاورز با تعلیق محمدرضا حکیمى انتشارات پیام 1345 ه.ش .
7. همان مدرک .
8. جهت آگاهى از داوریهاى مغرضانه و نادرست پطروشفسکى نسبت به احادیث اسلامى و نقد علمى گفتار ر. ک: [سنت] - تحقیقى در منابع ایدئولوژیک اسلام - .17283 ا. شکورى قم نشر حر 1359.
9. تاریخ نوین ایران .49 نوشته پروفسور میخائل سرگه یوج ایوانف ترجمه و نشر حزب توده 1356.ه.ش .
10. همان مدرک .64.
12. دراین زمینه[ خاطرات همفر جاسوس انگلیسى در ممالک اسلامى] ترجمه دکتر مویدى چاپ امیرکبیر (1362ه.ش ) و نیز خاطرات دالگورکى درباره منشا پیدایش بابیگرى و بهائیگرى قابل توجه است که دیده شوند هر چند دراصالت این قبیل نوشته هاى اطلاعاتى و ضداطلاعاتى استعمار برخورداحتیاط آمیز بسیارى لازم است .
امام خمینى : ما محصورشده بودیم در یک کتابها و در یک عقائد خاصى . کتابهااز حیث تعلیم و تعلم غالبااز طهارت وتجارت و صلاه -غالبا - تجاوز نمى کرد. علوم قضائى و حدود ودیات از علوم غربیه بود.البته مشایخ نوشته اندلکن همه را مستقصى نوشته اند لکن در حوزه هااز باب اینکه این امور خارج بوداز حیطه عمل آنها...ازاین جهت مورد بحث واقع نمى شد .
صحیفه نور 18.98