دستورالعملى از زبده علماء المتقین ملامحمدتقى مجلسى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


نام[ مجلسى اول و ثانى] در تاریخ حیات علمى شیعه جاودان و تفکر شیعى واسلامى به آن دو مدیون . و در این نوشتار از روح قدسى مرحوم[ محمدتقى مجلسى] راه طلبیده ام و دستور طریق گرفته ایم .

آن بزرگ در حوزه اصفهان تحصیل کرد واز بزرگانى چون شیخ بهائى محقق ثانى ملاعبدالله شوشترى و ...استفادات علمى و معنوى نمود. در ترویج مکتب اهل بیت[ ع] سعى تام داشت و در تربیت نفوس مستعد همتى تمام . کسانى چونان[ علامه مجلسى] محقق خوانسارى و ...از پروردگان آن بزرگند و تالیفاتى چون[ روضه المتقین] در شرح من لایحضره الفقیه (در 14 جلد چاپ جدید) [ طبقات الروات] [ شرح صحیفه سجادیه] [ شرح مشیخه فقیه] و ...از آثار طیبه هستند که از آن ریشه پاک برخاسته اند و بجاى مانده اند.

شرح مقامات معنوى و کمالات روحى آن بزرگوار بسیاراست و آنچه در این[ دستورالعمل آ مى بینید. پرتوى است از آن انوار.او دراین نوشتار با بیان راه و رسم سلوک . بر ره جویان طریق را مى نمایاند. واز دریافتهاى گرانقدر خود   سخن مى گوید و پاره اى از مکاشفات عرفانى و مشاهدات ملکوتى اش را فاش مى سازد. درسطر سطراین مکتوب دریائى از معارف موجوداست و در صدف این کلمات مکنونه مرواریدهاى شاهوار پنهانند که جز با عزمى راسخ و توفیقى کامل بدست نمى آیند و امید آن است که ما و خوانندگان از توصیح آن عالم ربانى سود جوئیم واز برکات آن انفاس روحانى بهرمند گردیم . لیکن شایسته است که پیش از قرائت این کتیبه مبارکه دو نکته را یادآور شویم .

1. ریاضت شرعى چیست ؟ دراین نوشته از[ ریاضت] سخن به میان آمده است . توضیح این نکته لازم مى نماید که مقصوداز آن گریزاز مردم و رهبانیت نیست که بگفته رسول گرامى[ ص] .

[...رهبانیه امتى الجهاد فى سبیل الله]... 2 .  [ستیز در راه خدا رهبانیت ملت اسلامى است] .

واین جهاد و ستیز جز با همراهى و همدلى رنج و درد خلائق میسر نیست و آنانکه به بهانه خداجوئى گوشه گیرى را پیشه مى کنند از معبد حق روى تافته اند و به درگاه شیطان سجده مى کنند. حضرت على[ ع] در ذیل آیه :

[قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاالذین ضل سعیهم فى الحیوه الدنیا]. فرمود:[ هم الرهبان الذین حبسواانفسهم فى السوارى] . 4  [ آنان کسانى هستند که به دعوى رهبانیت خود را در کوهها و بیغودها حبس مى کنند - واز آمدن به شهر و جامعه خوددارى مى نمایند].

مرحوم[ خواجه نصیرطوسى] در تعریف و تبیین حقیقت ریاضت مى گوید: [ریاضت رام کردن ستور باشد به منع اواز آنچه قصد کنداز حرکات غیرمطلوب و ملکه گردانیدن او رااطاعت صاحب خویش در آنچه او را بر آن دارداز مطالب خویش . و دراین موضع هم مراداز ریاضت منع نفس حیوانى بودازانقیاد واطاعت قوه شهوى و غضبى و آنچه بدان دو تعلق دارد] 5 ....

و دراهداف ریاضت سه نکته را بر مى شمرد:

[ غرض از ریاضت سه چیزاست : یکى رفع موانع از وصل به حق از شواغل ظاهره و باطنه .

 دوم : مطیع گردانیدن نفس حیوانى مرعقل عملى را که باعث باشد برطلب کمال .

سوم : ملکه گردانیدن نفس انسانى را به ثبات به آنچه معداو باشد قبول فیض حق تعالى را تا به کمالى که او را ممکن شد برسد] 6 .

این نمونه ها و موارد مشابه آن نشان مى دهد که امامان شریعت و پاسداران دیانت هیچگاه ریاضت را باتنیدن در فردیت همراه نکرده اند بلکه همواره مردم راازاین خلط وامتزاج برحذر داشته اند.

از سوى دیگر این تذکار را نیز بایداضافه کرد کسانى هستند که [ریاضت] را با غلتیدن در کثافات اشتباه گرفته اند و مخالفت با آداب و سنن معقول عرفى واجتماعى را شعار ساخته اند وافتخار مى شمرند. اینان نیزاز حقیقت[ ریاضت شرعى] بهره اى نبرده اند و به گفتار و کردار معصومان[ ع] و عارفان و سالکان اندک توجهى ننموده اند.

و سخن دراین مقولات بسیاراست و آنچه مرقوم شد بر مبناى ضرورتى است که دراین تذکر لازم مى نمود.

2.ریاضت شرعى دراین نوشتار: آنچه دراین[ دستورالعمل] مى بینید برگرفته از صدها آیه و روایت است و دستاورد تجربیات ممتد نویسنده ربانى آن . دراین نوشته [ریاضت شرعى] چیزى جز[ ادب نفس] نیست واین جوهره و جانمایه معارف اسلامى است که به گفته پیشواى عارفان على[ ع]:

[ الشریعه ریاضه النفس] 7  (مرحوم خوانسارى) در شرح حدیث نوشته اند:

شریعت ریاضت نفس است . [شریعت] جائى را گویند که مردم آنجا روند از براى آب خوردن یا آب برداشتن . دین و ملت را نیز گویند به اعتبار تشبیه آن به جاى مذکور. و دراینجا ممکن است مراد معنى اول باشد که شریعت حقیقى و جائى که از آن سیراب توان شد ریاضت فرمودن و رام کردن آنست به اطاعت و فرمانبردارى حق تعالى وامتثال اوامر واجتناب از نواهى او. و ممکن است مراد معناى دوم باشد که غرض از شریعت و قراردادن آن رام فرمودن نفس است به اطاعت و فرمانبردارى وامتثال اوامر واجتناب نواهى 8

 و یا در شب معراج واوج روحانى و جسمانى رسول خاتم[ ص] مربى جان آن حضرت مى گوید:

[ ...یااحمد! لاتزین بلبس اللباس و طیب الطعام ولین الوطاء فان النفس ماوى کل شر و رفیق کل سو تجرها الى طاعه الله و تجرک الى معصیته و تخالفک فى طاعته و تطیعک فیما تکره و تطغى اذا شبعت و تشکوااذا جاعت و تغضب اذا فتقرت و تتکبر اذاستغنت و تنسى اذا کبرت و تغفل اذاامنت وهى قرینه الشیطان و مثل النفس کمثل النعمامه تاکل الکثیر واذا حمل علیها لاتطیر و کمثل الدفلى لونه حسن و طعمه مر]... 9 [ اى محمد! با پوشیدن لباسهاى (ى ویژه ) غذاهاى لذیذ فرشهاى نرم (وگران ) خود را نیاراى و بدانها نپرداز. چرا که نفس پناهندگان هر شر و رفیق هر بدى است . آن را بسوى پیروى حق مى کشى امااو تو را به سوى نافرمانى مى برد دراطاعت خداوند مخالفت مى کند و در آنچه خدا را خوشایند نیست از تو پیروى مى نماید. آنگاه که سیر شود تجاوز مى کند اگر گرسنه باشد شکوه سر مى دهد اگر نیازمند شود خشم مى گیرد. واگر بى نیاز گردد تکبر مى ورزد. در بزرگى فراموش کار و در هنگام آرامش بى توجه مى شود.این نفس همراه شیطان است مثل نفس مانند شتر مرغ است که فراوان مى خورد اما نمى پرد و یا مانند خر زهره ایست که رنگش نیکوست و مزه اش تلخ است] .

واینک با توجه به اینکه[ شریعت] چیزى جز[ ریاضت نفس] و در معراج نیز باید درس ریاضت را در نیوشید واستماع نمود. با تیز بینى و دقت بر نوشته سالک این راه بنگریم واز یافته هایش بهره بریم و دستورادب جان را بیاموزیم و توفیق عمل رااز حق سبحان . مسئلت کنیم .

[بسم الله الرحمن الرحیم]  والذى وجد هذاالضعیف فى ازمنه الریاضات انى کنت فى مطالعه التفاسیر الى ان رایت فى لیله فیما بین النوم والیقظه سیدالمرسلین (ص ) فقلت فى نفس تدبر فى کمالاته واخلاقه فکلما کنت تدبره یظهر لى   

عظمته صلى الله علیه و آله و سلم وانواره بحیث ملاالجو واستیقظت فالهمت بان القرآن خلق سیدالانبیاء صلى الله علیه و آله و سلم فینبغى ان اتدبر فیه فکلمااز داد تدبرى فه آیه واحده کان یزدادالحقائق الى ان ورود على من العلوم مالاتناهى دفعه واحده ففى کل آیه کنت اتدبر فیها کان یظهر مثل ذلک ولایمکن التصدیق بهذاالمعنى قبل الوقوع فانه کاممتنع العادى و لکن غرضى من ذکره الارشاد للاخوان فى الله .

و قانون الریاضه الصمت عما لایعنى بل عن غیر ذکرالله تعالى و ترک المستلذات من المطاعم والمشارب والملابس والمناکح والمنازل وامثالها والعزله عن غیراولیائه تعالى و ترک النوم الکثیره و دوام الذکر مع المراقبه و قدجرب القوم المداومه على ذکر (یا حى یا قیوم یا من الااله الاانت ) و جربته ایضا لکن کان اکثر ذکرى (یاالله ) مع اخراج غیره تعالى عن القلب بالتوجه الى جنابه تعالى والى جنابه تعالى والعمده هوالذکرمع المراقبه والبواقى لیست کالذکر.

والمداومه على ما ذکراربعین یوما تصیر سببا لان یفتح الله تعالى على قلبه انوار حکمته و معرفته و محبته ثم یترقى الى مقام الفناء فى الله والبقاء بالله کماتقدم الاخبارالمتواتره فى ذلک .

و لما کان هطاالطریق اقرب الطریق الى الله تعالى کان معارضه النفس والشیاطین الظاهره والباطنه فیه اشد فانه لواشتغل الناس جمیعا بطلب العلوم الایعارضونهم غالبا لان الغالب فى طلب العلوم حب العمال حب المال والجاه والعزه عندالخلائق و حینئذ یمدهم الشیاطین اما لوکان الغرض من طلب العلم رضاه تعالى یحصل المعارضات فمالم تحصل ینبغى ان یتدبر فى ان للشیطان فى امهاله غرضا..

وانا فى اربعین سنه مشتغل بهدایه الناس و لم یتفق ان یجلس احدهم بهذاالقانون و لیس ذلک الالعزاته و نفاسته و فى الهدایات العامه و نشرالعلوم الدینیه اهتدى اکثر من ماه الف .

 واتفق لى فى هذه الایام ان رایت سیدالمصطفین وسالته صلى الله علیه و آله و سلم عن اقرب الطریق الى الله سبحانه فقال صلى الله علیه و آله و سلم هو ما تعلم والانسان بمجرد قول کاذب یقول :انى اعرف الکیمیا یصرف امواله واوقاته فیه مع انه یعلم انه لوکان صادقا لایحتاج الى الاظاهر بل لایظهره وان قتل باشدالعذاب و مع هذا یصرف امواله باحتمال الصدق .

والذى اقوله هو عین آیات الله واخبار سیدالمرسلین والائمه المهتدین الهادین ( علیهم صلوت الله اجمعین ) و صدقه حکماءالظاهر کابى على فى اشاراته فى النمطالتاسع فلاباس بان تصرف اوقاتک اربعین یوما فى العبادات مع انک مکلف فى جمیع عمرک بذلک لکن مع التضرح و الابتهال الیه تعالى فى حصول هذاالمطلب لابقصدالامتحان بل بقصد العباده لله تعالى کما قاله صلى الله علیه و آله و سلم من اخلص لله اربعین صباحا فتح الله تعالى ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه و تقدم قریبا - والحمد لله الذى هدانا لهذا و ما کنا لنهتدى لولاان هداناالله . 10

ترجمه  دریافته هایى را که این بنده از دوران ریاضت و خودسازى بدست آورده ام مربوط به زمانى است که با مطالعه و تحقیق و تفاسیر پرداخته بودم و شبى بین خواب و بیدارى حضرت محمد[ص] را زیارت کردم . با خود گفتم که : شایسته است تا در کمالات واخلاق وى دقیق شوم هر چه تدبر من فزونتر مى گشت عظمت و نورانیت آن حضرت گسترده تر و روشنتر مى نمود. ازاین روى دریافتم که خلق و سرشت او قرآن است و باید در قرآن بیندیشم . هر چه دقت من در آیه اى بیشتر مى شد دریافت فزونترى از حقایق تصیبم مى گردید. بگونه اى که یک باره حقایق بیکرانى به جانم   سرازیر مى شد. و چنین موهبتى در پى هرتد بر من در آیه اى پدید مى آمد.

البته براى کسى که به چنین توفیقى دست نیافته باوراین سخن غیر ممکن مى نماید چرا که غیرعادى به نظر مى رسد اما - در نام و یاد این مطالب - راهنمائى برادران ایمانى ام را قصد نموده ام . آن دستور [خودسازى و ریاضت] عبارت است از:

از هر کلامى که سود ندارد و بلکه از غیر یاد حق تعالى زبان به کام کشیدن .از لذتها و خوشیهاى ( غیرضرورى و بازدارنده ) خوردنیها پوشیدنیها زناشوییها مسکنها و ... دست کشیدن .

از مراوده با غیراولیاءالله دورى جستن .

خواب فراوان را ترک نمودن .

یادخداوند متعال را همراه با مراقبت پیشه خود ساختن .

دیگران مداومت بر ذکر[ یاحى یاقیوم لااله الاانت] را پى مى گرفتند و من نیز آن ذکر را آزموده ام .اما بیشترین ذکر من[ یاالله] است با دورافکندن غیر حق از قلب و با توجه به ذات بارى تعالى .البته مهم واساسى همان ذکر حق تعالى با مراقبت است که دیگر چیزها به پایه ذکر نمى رسد 11 .

پایدارى - به مدت چهل روز - 12 بر آنچه که ( از قانون تمرین و ریاضیت ) برشمردیم باعث مى شود که دربهایى ازانوار: حکمت معرفت و محبت الهى گشوده گردد و سپس آدمى به مقام فناء و بقا بالله ترقى کند و راه یابد. (چنانکه روایات فراوانى دراین باب گذشت ) واز آن روى که این شیوه خودسازى و سیرالى الله نزدیک ترین راهها به سوى خداست تعارض نفس و شیاطین ظاهر و باطن با آن شدیدتراست . زیرااگر همه مردم به دانشهاى (ظاهرى ) روى آورند غالبا با چنین دشواریهایى روبرو نمى شوند چرا که بیشتر غرضها در روى آورى به این گونه دانشها دوستى مال مقام و برترى نزد مردم است . که اگر چنین شد شیاطین نیز   

مددکار مى شوند.

اما اگر غرض از آموختن دانش خشنودى خداوند متعال بود (به گونه طبیعى ) دشواریهایى را پیش روى دارد. که اگر دشوارى پدیدار نشد سزاواراست که دراین کوتاه آمدن شیطان - که شاید غرضى در آن داشته باشد - درنگ کنیم .

دراین چهل سالى که به راهنمایى وارشاد مردم پرداخته ام کسى را که براساس این دستورالعمل به خودسازى به پردازد نیافتم واین خود دلیل شکوهمندى و گرانمایگى این دستوراست درصورتیکه با راهنمائیهاى همگانى و گسترش دانشهاى دینى بیش از صدهزار نفر را هدایت کرده ام.

دراین ایام دیدار حضرت رسول[ ص] را توفیق یافتم ازایشان پرسیدم نزدیک ترین راه براى سیرالى الله چیست ؟ حضرت فرمودند: همان است که مى دانى و بدان عمل کرده و دستور مى دهى .

چگونه است آدمى که در برابرادعاى دروغین کسى که مى گوید: من کیمیاگرم دارایى و فرصتهاى خود را صرف مى کند و در صورتى که مى داند اگراین ادعاراست باشد نیازى به اظهار آن نیست بلکه باید در کتمان آن بکوشد اگر چه به بدترین شکنجه ها کشته شود.اما به احتمال اینکه راست مى گوید راضى است که مال خود را براى او پرداخت کند.

و آنچه که من مى گویم بر گرفته از خود آیات الهى روایات پیغمبر [ص] وامامان معصوم[ ع] است . چیزى است که حکماى ظاهر مانند بوعلى سینا - در نمط نهم ازاشارات - نیز بدان گواهى داده است 13 .

پس ایرادى ندارد که تو چهل روزت را به این گونه که گفتم به عبادت پردازى - بااینکه باید تمام عمرت را چنین کنى - با تضرع وزارى به درگاه خداوند روى آورى به انگیزه بندگى و عبادت و نه براى آزمایش .

چنانکه خاتم انبیاء[ص] فرمودند:[ کسى که چهل روز خود را براى   خداوند خالص کند : خداوند: سرچشمه هاى معرفت را از جانش بر زبانش جارى مى سازد] 14 .

[والحمدلله هدانا لهذا وماکنا لنهتدى لولاان هداناالله]


پاورقى ها  1. براى آگاهى از شرح حال ایشان مراجعه کنید به : ریحانه الادب ج 5.198 - ریاض العلماء ج 5.47 الکنى والالقاب ج 3.124 اعیان الشیعه جلد 44.122 - روضات الجنات ج 2.118.
2. براى تحقیق پرامون این موضوع مراجعه کنید به: بحارالانوار ج 70.113 (باب النفى عن الرهبانیه والسیاحه ) و میزان الحکمه ج178.4 .
3.کهف 103.
4.کنزالعمال ج 2.458 حدیث شماره4496 : .
5و .6 اوصاف الاشراف باب2 . و نیز مراجعه کنید به :الاشارات و التنبیهات ج380.3 .
7و .8 غررالحکم ج145.1 .
9. ارشادالقلوب ج 1.201 و نیز مراجعه فرمایید: به غررالحکم ج445.2 .
10.روضه المتقین ج128.13 .
11. پیرامون اوراد ذکرى واهتمام علما به این مهم مراجعه کنید به مجله حوزه شماره 8. (دستورالعملها).
12. پیرامون عدد چهل و جایگاه آن در معارف اسلامى و تاثیر آن درقانون خودسازى مراجعه کنید به مجله حوزه شماره 7 (دستورالعملها) و رساله سیر و سلوک از علامه بحرالعلوم با پاروقیهاى سیدمحمد حسین تهرانى .
13. الاشارات والتنبیهات ج 3.363 ( المنط التاسع فى مقامات العارفین) .
14.میزان الحکمه ج66.3 .