نوع مقاله : مقاله پژوهشی
دورنماى هدف اخلاق را در گفتار پیشین دیدیم و دانستیم که راهیان اخلاق آهنگ دیار[ قدس] دارند و قصداقامت در جوار[ قرب] . کشتى روحشان جز در ساحل[ یقین] آرام نمى گیرد و عطش درونشان جز با کوثر[ لقاى دوست] فرو نمى نشینداینک دراین گفتار فرصتى است تا به جستجوى راه برخیزیم و روشى مناسب براى دستیابى به هدف عالى اخلاق پیدا کنیم .
شناخت هدف و مقصد در حرکت اخلاقى بایسته و ضرورى است ولى به تنهائى زمینه ى سیر و سلوک اخلاقى را پدید نمى آورد. در کنار آن امور دیگرى مورد نیازاست که فهرست وار به برخى از آن هااشاره مى گردد. باشد که پویندگان راه کمال را بکار آید و دریچه اى بر روى پژوهندگان مسائل اخلاقى بگشاید انشاءالله .
1. شناخت صراط رشد یا[ راه تکامل اخلاقى] .
2. شناخت استعدادها نیازمندیها و گرایش هاى روحى انسان به عنوان موجودى که در مسیراخلاق گام بر مى دارد.
3. شناخت راهنما والگوى اخلاقى که[ خضرآسا] دست انسان را بگیرد و از ظلمات به سوى نور رهبرى کند.
4. شناخت فضاى شایسته براى حرکت اخلاقى و آشنائى با لحظه هاى مناسب براى پرواز در ملکوت .
5. شناخت یاران راه و ره پویان راستینى که مرآت هشدار دهنده و محرک انسان باشند.
6. شناخت رهزنان موانع و آفات سلوک اخلاقى و ... دهها مسئله دیگر.
دراین مقاله به راهها و شیوه هائى که دراین راستا - سلوک اخلاقى - عرضه شده است مرورى کرده و به ارزیابى کارآیى آنها بگونه اى گذرا مى پردازیم .
لزوم شناخت راه
شناخت راه و شیوه هاى سلوک اخلاقى براى انسانى که در پى[ تزکیه و تعالى] است از قدم هاى اولیه وامرى ضرورى و بایسته است .
انسانى که بدون شناخت[ صراط اخلاقى] به حرکت پردازدازانحراف یاافراط و تفریط درامان نخواهد ماند یا به دامان شیادان عارف نما مى افتد و یا در[ تیه] رهبانیت وانزوا گرفتار آید واگراز هر دواینها درامان ماند افسرده و خسته و سرخورده شده به پوچى و هرزه درائى گراید.
افزون براین راه هاى سالمى هم که عرضه شده است گوناگون واز کارآیى یکسانى در رساندن به قله تعالى اخلاقى برخوردار نمى باشند. بایداز میان این راه هاى مختلف آن را که روشن مستقیم امن هموار و نزدیکتراست شناخت . و به سلوک در آن پرداخت . پیش از بیان مسلک هاى اخلاقى یادآورى چند نکته در ضرورت راهیابى در حرکت اخلاقى و گفتگواز آن بایسته است .
الف : هر کس در جهان هدفمندانه زندگى کند و مقصد و مطلوبى داشته باشد به شناخت راه احساس نیاز مى کند پویندگان آرمان هاى اخلاقى هم ازاین قانون مستثنى نیستند.اینان هم در پى آن اند که راهى روشن [ المحجه البیضاء] بسوى هدف والاى خویش بیابند و نردبانى مطمئن براى عروج به معراج سعادت پیدا کنند.
ب : موفقیت و شکست منادیان اصلاح و خیرخواهان جامعه ى بشرى در مساله تربیت اخلاقى تا حد زیادى به راه و روشى که براى تربیت و تهذیب برگزیده اند ارتباط داشته است و چه بسیاراندیشمندان و آرمان گرایانى که موفق به ایجاد حرکت اخلاقى و عرضه راه و روشى درست نشده و آرزوى رشداخلاقى خود یا جامعه ى خویش و گاه هر دو را بخاک برده اند.
ج : ضرورت کاوش در مسلکهاى اخلاقى هنگامى آشکارتر مى گردد که موضوع تجدید حیات اسلام وامت اسلامى با طلوع انقلاب اسلامى ایران مورد توجه قرار گیرد و بیاد آوریم که اینک دوباره اسلام برخاسته تا[ انسان کامل] بپرورد و هدف هاى والاى پیامبران را در تربیت انسان هاى نمونه اخلاقى با جامعه اى عدل سو و تقوى ساختار عینیت بخشد.
اکنون که پس از قرن ها حاکمیت[ بیداد] و[ فساد] نظامى پدیدار گشته که اهدف اخلاقى دارد و بشر را بسوى ارزشهاى آسمانى فرا مى خواند باید در روش تربیت و تهذیب اسلامى ترین و بهترین روشها برگزیده شود واز کاربرد شیوه هاى ناقص و نادرست که شور و شوق [قرب جوئى] و معنویت گرایى را در سینه ى فرزندان اسلام خاموش وافسرده مى سازد پرهیز گردد. دستیابى به یک خط مشى صحیح اخلاقى که تعیین کننده نوع سیستم اخلاقى جامعه و هدف دار کردن افراد آن نظام و عرضه و پیاده کردن درست آن باشد گامى بزرگ در جهت دهى و رشداستعدادهاى شکفته در پرتوانقلاب اسلامى و ضامن تداوم موج معنویت گرایى و بهترین شیوه جلوگیرى ازافراط و تفریطها در حرکت مقدس اخلاقى است .
اینک که اهمیت شناخت راه و روش در تهذیب و تربیت به ویژه براى جامعه ى اسلامى ایران روشن گردید لازم است بر مسلک هاى معروف اخلاقى گذر و نظرى داشته باشیم باشد که با هدایت الهى به[ صراط مستقیم] و [راه اقوم] دست یازبم .
گر چه مسلک هاى معروف اخلاقى سه دسته : عمومى عقلى عرفانى را تشکیل مى دهند ولى حرکت هاى اخلاقى رااز جهت نقش و تاثیرى که درانسان دارد مى توان به دو دسته تقسیم کرد.
1 گروهى از منادیان اخلاق به اصلاح کنش ها و رفتار و کردارانسانها توجه داشته و رهنمودهایى براى ایجاد عادات و رفتار مطلوب و ترک اعمال و رفتار ناپسند ارائه داده اند.
2 گروهى دیگر به اصلاح[ انگیزه حرکت ها] و عوامل درونى رفتار انسان پرداخته و براى تغییر منش و تعالى شخصیت انسان کوشیده اند. به عبارت دیگر برخى از علماى اخلاق و پایه گذاران مکاتب اخلاقى روشى انقلابى در تهذیب و تربیت پیشنهاد کرده و براى تحولى عمیق در روح انسانها تلاش کرده اند و گروهى به رفرم اخلاقى قانع بوده و بجاى تربیت بنیادى و ریشه دار به هدایت موضعى و مقطعى اکتفا کرده اند. دو مسلک معروف عقل و عشق را مى توان از حامیان روش انقلابى در سازندگى اخلاقى به حساب آورد. و مسلک عمومى که در نوشته هاى اخلاقى غریبان رهروان زیادى دارد و بزودى به توضیح آن مى رسیم نمونه بارز روش تهذیب روبنائى و زودگذراست . واینک نگرشى بر سه مسلک معروف : عمومى عقلى عرفانى .
[ مسلک عمومى]
عامه مردم براى تهذیب و کسب فضائل انسانى به نمودهاى خارجى اخلاق یعنى کردار و گفتار و چهره بشاش و لبان متبسم توجه دارند و بیش از آنچه به اصلاح درون و نیت و قلب و روح بیاندیشند به اصلاح[ ظاهر] [فعل] و[ عمل] فکر مى کنند. تکیه گاه عامه مردم در حرکت و دعوت اخلاقى مسائل زیراست
1 گاهى فواید و زیانهاى شخصى خانوادگى واجتماعى که در علوم تجربى تاریخ و تجربیات شخصى براى رفتاراخلاقى و غیراخلاقى ثابت شده مورد توجه قرار مى گیرد.
2 زمانى مسائل عاطفى واحساسى که نیرویى موثر و قابل اعتنااست انگیزه و پشتوانه ى حرکتها و دعوتهاى اخلاقى مى گردد.
3رهروان مسلک عمومى گاه و بیگاه بر عادات و رسوم اجتماعى و ذوق و سلیقه هاى عامه تکیه مى کنند وافراد را به امید کسب[ موقعیت اجتماعى] و یا مصون ماندن از آن به رعایت رفتار خاصى وا مى دارند.
کارآیى مسلک عمومى :این روش با آنکه از ویژگیهاى مثبتى برخوردار است و بخاطر متکى بودن به پیامدهاى دنیوى عواطف انسانى و سنت هاى اجتماعى پشتوانه اى مشهود و ملموس دارد ولى از کاستیهاى زیادى برخورداراست که به چند نمونه از آن اشاره مى شود.
1 مسلک عمومى بجاى اصلاح عامل به اصلاح عمل پرداخته و بجاى پرورش[ نیروى انتخاب] در مواضع و مقاطع خاصى به[ گزینش عمل انتخاب] و رفتاراخلاقى ویژه کمک مى کند.
2این روش باارزشهاى مادى پیوند خورده و بر تهدید و تطمیع دنیوى متکى است حال آنکه سیراخلاقى را در مراحل عالى نیروى قوى تر از[ترس و طمع] لازم آید.
3این شیوه براى انسانهایى مفیداست که از عواطف انسانى سالم بهره مند بوده و در جامعه اى که سنت هاحسنه ى اجتماعى در آن رایج است زندگى مى کنند ولى از پى ریزى و ساختن یک جامعه نوین اخلاقى ناتوان است .
4این مسلک بجاى خدا محورى و حق گرایى گاه سنت هاى نادرست اجتماعى را پاس مى دارد و همین عادات و رسوم که گاه مشوق حرکت اخلاقى است در مراحلى عامل رکود و مانع تهذیب انسان مى گردد.
مسلک عمومى علاوه بر عامه مردم در غرب راهیان فراوان داشته و دارد که از باب نمونه نوشته هاى دیل کارنگى و[سموئیل اسمایلز] را مى توان نام برد برخى از نویسندگان مسلمان هم در نوشته هاى اخلاقى خویش ازاین شیوه سود جسته اند که براى آشنائى بیشتر مى توان به کتابهاى : درود بر شادى آنسوى چهره ها شعله هاى فساد پاسداران عفت اولین دانشگاه و آخرین پیامبر جوان کودک بزرگسال آیین خانواده و غیره مراجعه کرد.
مسلک عقلى
شاید بتوان سقراط را قدیمى ترین منادى این راه دانست پس از وى برخى از اندیشمندان عالم این فکر را پذیرفته و ترویج کرده اند که انسان براى رسیدن به حقیقت سعادت کمال و یا خیراخلاقى باید نیروى عقل و بعدادراکى و شناختى خویش را تقویت کند.استاد شهید مطهرى قدس سره این مسلک افلاطونى سقراطى را چنین توضیح مى دهد:
افلاطون واستادش سقراط معتقدند براى عمل به مقتضاى خیر شناختن آن کافى است یعنى امکان ندارد که انسان کار نیک را بشناسد و تشخیص دهد و عمل نکند علت عمل نکردن جهالت است . پس براى مبارزه با فساد اخلاق جهل را بایداز بین برد و همان کافى است .
محمد على فروغى در[سیر حکمت دراروپا] اصول اخلاقى سقراط را چنین بیان مى کند:
و چون نیکوکارى بسته به تشخیص نیک و بد: یعنى دانایى است بالاخره فضیلت بطور مطلق جز دانش و حکمت چیزى نیست امااین دانش چون در مورد ترس و بى باکى یعنى علم باینکه از چه باید ترسید واز چه نباید ترسید ملحوظ شود شجاعت است و چون در رعایت مقتضیات نفسانى بکار مى رود عفت خوانده مى شود و هر گاه علم به قواعدى که حاکم بر روابط مردم بر یکدیگر مى باشد منظور گردد عدالت است واگر وظایف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود دیندارى و خداپرستى است واین فضایل پنجگانه یعنى حکمت شجاعت عفت عدالت و خداپرستى اصول اول اخلاق سقراطى بوده است 2 .
طرفداران مسلک عقلى معتقدند جوهرانسان همان عقل اوست من واقعى و شخصیت حقیقى انسان همان نیرویى است که فکر مى کند.ازاین رو تکامل اخلاقى را دراین مى دانند که جهان در آیینه ى ذهن انسان منعکس گردد هر چه گستره ذهن وسیعتر و نقش جهان بیشتر و روشنتر در این آینه نمودار گردد کمال اخلاقى انسان بیشتر خواهد شد. رهروان این راه به[ حرکت فکرى] مى اندیشند و با پاى عقل واستدلال طى طریق مى کنندایمان را چیزى از مقوله ى شناخت مى دانند وایمان به مبدا و معاد را مساوى با معرفت و شناخت مبدا و معاد مى گیرند.
اینان[ انسان اخلاقى] راانسان فیلسوف مى دانند انسانى که مى فهمد مى اندیشد مى آموزد تا جهان را در ظرف اندیشه ى خویش بگنجاند.
رهروان این راه رشد فکرى و کمال عقلى را[کعبه مقصود] مى دانند و از جاده[ تفکر[ [تعلم] و[ تذکر] حرکت مى کنند و با پاى خرد پیش مى روند و با عصاى[ استدلال] ره ماندگان را دست مى گیرند و جویندگان کمال را به پیش مى برند.
[نارسائى هاى مسلک عقلى]
این روش با آنکه ویژگى هاى مثبت زیادى دارد و یکى از مهمترین ابعاد وجودى انسان را مورد توجه قرار داده و دورنماى روشنى از هدف و راه را ترسیم مى کند از جهاتى نارسا و ناقص است .
الف : با یک چشم به انسان نگریسته و به پرورش یک بعدازانسان پرداخته است . روشن است که شناخت و معرفت را در حرکت اخلاقى سهمى بسزااست ولى افزون بر اینکه بالا بردن این شناخت نه هدف نهایى اخلاق است و نه تمام حرکت اخلاقى از نقش عوامل دیگرى همچون اراده و... در سلوک اخلاقى نمى توان غافل ماند.
ب : دراین راه چراغ و روشنایى وجود دارد امااز نیروى حرارت بخش و حرکت زا خبرى نیست بقول اقبال لاهورى :
دل ملا گرفتار غمى نیست نگاهى هست در چشمش نمى نیست از آن بگریختم از مکتب اوکه در ریگ حجازش زمزمى نیست
ج :این مسلک هدف را گم کرده و بجاى دعوت به[ قرب ربوبى] و تخلق به اخلاق الهى در تمام ابعاد در بخشى از هدف متوقف مانده و تنها به شباهت ناچیز و ناقص علمى انسان به خدااکتفا نموده است از مجموعه ى [ ایمان و عمل صالح] بخشى از( ایمان ) را که با عقل پیوند دارد راه رشد دانسته است .
[مسلک عرفانى]
این مسلک با پیراستن دل از آلودگى ها و آراستن آن به زیور[محاسن اخلاق] از راه ریاضیت و مجاهدت مى کوشد تا[ حقیقت را در آن متجلى گرداند دراین راه حرکت قلبى و عملى مورد نیازاست نه حرکت فکرى و عقلى عارف با تزکیه براى دیدار[جمال یار] آینه مى سازد. و فیلسوف با بال اندیشه دراطراف خانه ى[ حق] سرک مى کشد عارف از[ قلب] راه مى جوید و فیلسوف از[ عقل] عارف درد خداجویى و عشق به کمال مطلق را تازیانه سلوک مى شناسد و فیلسوف با حس کنجکاوى و غریزه حقیقت جویى حرکت مى کند عارف پاى استدلالیان را چوبین مى داند و با زبان شیخ بهاءالدین عاملى قدس سره آشکارااعلام مى دارد
اى بهائى شاهراه عشق راجز بپاى عشق نتوان کرد طى 3
عارفان خط سیر حرکت موجودات را به دو[ قوس نزول] و[ قوس صعود] تقسیم مى کنند و مى گویند هر موجودى این دو مرحله را طى مى کند واز همانجا که آمده به همانجا مى رود این مطالب را با عبارت[ النهایات هى الرجوع الى البدایات] و یا[ کل شى ء یرجع الى اصله] وامثال آن بیان مى دارند. مولوى این مبناى مهم عرفانى رااین چنین بیان کرده است .
جزء ها را روى ها سوى کل استبلبلان را عشق با روى گل است آنچه از دریا به دریا مى روداز همانجا کامد آنجا مى رود. از سرکه سیلهاى تندرووز تن ما جان عشق آمیزرو
عارفان حرکت در قوس نزول را سوقى واز بیرون مى دانند و حرکت در قوس صعود را که شامل حرکت اخلاقى انسان مى گردد شوقى واز درون تلقى مى کنند. 4 عارف به معرفت افاضى و علم لدنى چشم دوخته و علوم رسمى را در جهت رسیدن به مقام قرب کارساز نمى داند و با نغمه هاى اقبال لاهورى گوشزد مى کند که کتاب و مکتب افسون و فسانه اى بیش نیست .
تب و تابى که باشد جاودانهسمند زندگى را تازیانهبه فرزندان بیاموزاین تب و تاب کتاب و مکتب افسون و فسانه .
عارف به رسیدن فرا مى خواند و فیلسوف به دانستن این از پرورش سخن مى گوید واواز آموزش این منادى ایمان است واو تسلیم برهان عارف از شوق دیدار و لذت انس و شیرینى[ یادیار] سخن مى گوید و فیلسوف با برهان و حجت و شکل اول و دوم از وجود آفریدگار خبر مى دهد و در یک سخن فیلسوف بر[ شتر] بسوى[ کعبه] مى رود. و عارف بر[ براق] بسوى عرش .
راه قرب از دیدگاه قرآن وعترت علیهم السلام
آنچه انسان را به خدا تزدیک مى کند علم فقط نیست عمل به تنهایى نیست خواست و آرزوى تنها نیست . براى رسیدن به[ سدره المنتهى] قرب و حضور در بارگاه قدس و دیدار ملکوت و تشرف به مقام والاى یقین باید 6 خلیل آسا قدم در علم الیقین زد و نداى[ لااحب الافلین] سر داد زیرا راه[ قرب الهى] عبادت مخلصانه خداست که خوداو صریح و بى پرده به رهروان راههاى گوناگون یادآور شده است:
وان اعبدونى هذا صراط مستقیم : و فقط مرا عبادت کنید این است راه راست .
راه [عبادت] است و عبادت حرکتى چند بعدى است :از یک سو شناخت لازم دارد و حرکت عقلى واز دیگر سو عشق به خدا مى خواهد و صفاى قلب واز سوى سوم کار مى خواهدو تلاش فراوان بدنى . واین هر سه با هم حرکت مقدس اخلاقى را که[ عبادت] نام مى گیرد پدید مى آورد. و همین عبادت آگاهانه و عاشقانه احرار نزدیک ترین راه قرب است که چهره هاى گوناگون دارد:
1- ترک گناهان .
2- انجام فرائض .
3- انجام مستحبات .
4- دورى از مکروهات .
اینها همه و همه انواع وانحاء عبادت است . راه قرب عبودیتى است که از میان مجموعه ى فرائض واحکام مى گذرد و سالک را بالا آورده و به فناء مى رساند. آیا کوتاهترازاین راهى امکان دارد که خداوند مى فرماید:
کلا لا تطعه واسجد واقترب 7
... سجود آور و نزدیک شو.
وامام صادق علیه السلام به نقل مصباح الشریعه سجده را که کاملترین مظهر عبودیت است قرب مى داند و مى فرماید:
وفى الرکوع ادب و فى السجود قرب 8 و بازاین صادق آل محمد[ص] است که در روایت دیگر راه تقرب آدمى و تکامل اخلاقى رااین چنین نشان مى دهد: [عن ابى عبدالله ( ع )قال فیما ناجى الله عزوجل به موسى ( ع ) یا موسى ما تقرب الى المتقربون بمثل الورع عن محارمى فانى ابیحهم جنات عدن لااشرک معهم احدا]
امام صادق ( ع ) مى فرماید:از جمله مناجات هاى خداوند عزوجل با موسى این بود که فرمود:اى موسى قرب جویان راهى بهتراز پارسائى نسبت به حرامهاى من ندارند. من به این پارسایان اجازه ورود به[ بهشت عدن] مى دهم و کسى را در آن باایشان شریک نمى سازم .
و قرآن راه رسیدن به شهود و یقین را عبودیت مى داند و دستور مى دهد: واعبد ربک حتى یاتیک الیقین . 10 و پروردگارت را عبادت کن تا به[ مقام] یقین برسى .
این است که نماز[قربان کل تقى] و معراج مومن است . 11
خلاصه راه قرب تقویت ایمان است تا مراحل عالى واوج اعلاى آن و انجام عمل صالح است در قلمرو گسترده و فراگیرآن . راه قرب با گفتار واوراد واذکار بى پشتوانه طى نمى گردد از میان کردار واعمال ناخالص نمى گذرد براى فتح قله قرب الهى باید با تمام وجود گام زد بااخلاص با روح و بااراده و تلاشى بسان تلاش غریق براى رسیدن بساحل نجات .
راه قرب همان سبیل الله است و بارزترین مفهوم و مصداق آن[ جهاد] در همه ابعادش .
راه خدااز دیر و صومعه بسوى عرش کشیده نشده بلکه از میان بندگان خدا عبور مى کند 12 .
قرب خدا با تظاهر به زهد و پارسایى بدست نمى آید اخلاص مخبتین مى خواهد وایمان موقنین . قرب خدا با تظاهر به فسق و گناه نیز حاصل نمى گردد که آن خود گناهى دیگراست و به قول عارف خطه شیراز:
دلا دلالت خیرت کنم براه نجاتمکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
راه قرب راه ساختن قلب هاست واصلاح کنش ها باید قلب در هر دو کانون آن [کانون ادراک و آگاهى] و[کانون تصمیم ها و تمایلات] تکمیل و تهذیب گردد باید دیو جهل و آزاز قلب رخت بر بندد تا فرشته ى آگاهى و عشق بر سینه فرود آید و باید[ اعمال] پر گشودن براى رسیدن به آشیانه جاودان باشد تااقامت در دیار دوست میسر گردد.
راه قرب به قول پیشاهنگان این راه دو گام بنیادى بیشتر نمى باشد یکى[ دل کندن] است و دیگر[دل بستن][ حب] است و[بغض][زهد]است و[عشق] . چه زیبااست سخن خداى سبحان درباره بازماندگان از راه : بل توثرون الحیوه الدنیا والاخره خیر وابقى .ان هذا لفى الصحف الاولى صحف ابراهیم و موسى 13 .
بلکه زندگى دنیا را بر مى گزینید و حال آنکه آخرت بهتر و پاینده تراست .این حقیقت در کتب آسمانى پیشین وجود دارد: کتاب ابراهیم[ ع] و کتاب موسى[ ع] .
والسلام