شیوه نویسندگى و نگارش

نوع مقاله : مقاله پژوهشی



به دنبال مشکلاتى که درباره املاء فارسى مطرح کردیم تا حدى از شیوه مشکلات سخن گفتیم .اینک به آخرین بخش این موضوع مى رسیم و آن را فعلا پایان مى دهیم . در شماره آینده به سبکهاى نویسندگى و نشر و شعر فارسى خواهیم پرداخت انشاءالله .

شیوه نویسندگى و نگارش 
یکى از مشکلات املاء فارسى درست نوشتن کلمات عربى در زبان فارسى براى نوجوانان و جوانان و حتى بزرگسالان فارسى زبان است . قسمتى از این مشکل مربوط است به مخارج حروف که قبلا بدان اشارت رفت و به ندانستن اشتقاق کلمات و خویشاوندى لغات با یکدیگر. مثلااگر محصل مدرسه بداند که :انضباط - ضابطه - ضباط و مضبوط از ریشه (ضبط) گرفته شده است مشکلى در نوشتن این نوع کلمات نخواهد داشت . بنابراین توجه به اشتقاق براى یادگرفتن املاء کلمات عربى بسیار ضرورى است .

ندانستن املاء کلمات و غلط کارى در نوشتن که از آن گاه تعبیر به [بیسوادى] مى شود نقیصه اى است که بیش از آنچه ناخوشایند مى باشد زشت و غیر منتظره مى نماید. شادروان اقبال آشتیانى در مقاله خود تحت عنوان[ غلط املائى] چنین مى نویسد:[ ...اما تعجب دراینجاست که غالب همین مردم که براى رفع عیبجوئى دیگران در حفظ ظاهر گاهى از حد اعتدال نیز قدم فراتر مى گذراند هر روز در گفته و نوشته خود مرتکب هزار غلطانشائى واملائى مى شوند و متوجه نیستند که به علت تقریر و تحریر نادرست و بى اندام تا چه حد مورد طعنه و مضحکه خاص و عامند و چون تاتر و تالمى هم از ین بابت ندارند بهیچ وجه در صدد رفع این عیب بزرگ بر نمى آیند].... سپس مى نویسد:[ کسانى که در نوشته هاى خود استمرارا مرتکب اغلاط املائى مى شوند و به این عیب بزرگ که به دست ایشان پرداخته مى شود پى نمى برند علاوه بر آنکه از آن درجه از ذوق که مانع انسان از مرافقت با زشتى و نادرستى است محرومند از درک ننگ و عار نیز بى نصیبند و آن همت را ندارند که زشتى و نادرستى را که در وجودایشان هست و مسبب آن نیز خود آنانند و بخوبى مى توانند آن را رفع کننداز میان بردارند و صحیح و سالم چیز بنویسند]. 1

آگاهى از ( علم اشتقاق ) - در حد لزوم - تااندازه اى ما رااز خطاء دراملاء و نگارش حفظ مى کند.

اشتقاق چیست ؟
[ اشتقاق دانشى است که در آن از چگونى بیرون آوردن کلمه اى از کلمه دیگر گفتگو مى شود] موضوع دانش اشتقاق مفردات کلام از لحاظ مزبوراست بطورى که میان دو لفظ در معنى و ترکیب تناسبى یافت شود و بین کلمه (مشتق ) و (مشتق منه ) در حروف اصلى موافقت وجود داشته باشد 2اسمهاى مشتق از لفظ فعل اینها هستند:

مصدر اسم مره اسم نوع اسم مکان اسم زمان اسم آلت اسم فاعل اسم مفعول صفت مشبهه افعل التفضیل وامثله مبالغه .

مصادر فعل ثلاثى قیاسى نیستند بلکه سماعى اند.

مصدرهاى غیر ثلاثى قیاسى هستند مانند: فعل که از تفعیل گرفته شده : فرح ( از تفریح ) گاهى وزن تفعله دارد مانند (وسع )از (توسعه ) و قدم ( از تقدمه )اگر مهموزاللام باشد بر وزن (تفعله ) مى آید مانند: وطا ( از توطئه ) واگر معتل اللام باشد به صورت[ تفعله] مى آید: زکى (تزکیه ) واگراجوف باشد بر وزن (تفعیل ) مانند: تجویف و تقویم ماننداینها.

این مصادر و مشتقات آنها در زبان فارسى فراوان بکار رفته است و دانستن خویشاوندى آنها با یکدیگر و نیز معانى مصادر آنها به املاء وانشاء و فهم مطالب کمک زیادى مى کند.

مصادر میمى چه آنها که بر وزن (مفعل ) مى آیند مانند: منظر مضرب مرمى و چه آنهایى که به وزو (مفعل ) مى آیند مانند: مجى ء - مرجع - مسیر - مصیر - مشیب - مرفهق و مقبل و نیز: موعد - مورد - موجل و چه مصادر میمى که از ثلاثى مزید بر وزن مضارع مجهول باابدال حرف مضارعه به میمى مضموم ساخته مى شوند مانند: منحدر مصطبر و مزدحم .

و نیزاسم مره مانند: ضربه اخذه و نیزاز ثلاثى مزیدها که بر وزن مصدر آن به زیاد کردن تاء در آخر آنها ساخته مى شوند مانند: التفایه انطلاقه .

همه از مشتقاتى هستند که در زبان فارسى وجود دارد و باید با آنها و ریشه و خویشاوندى و پیوند آنها با یکدیگر آشنا شد.

در زبان فارسى نیزاشتقاق وجود دارد.

تمام مصدرها و افعال و صفات مشتق و ...از دو ریشه هر فعل ساخته مى شوند مانند: دو ریشه (رو - رفت ) که اولى را ریشه اول یا ریشه امر یا مضارع مى گویند و دومى را ریشه ماضى مى گویند.

از ریشه امر فعلهاى مضارع اخبارى والتزامى مانند: (مى روم ...) و (روم ... یا بروم ) فعل امر (رو... یابرو) صفت فاعلى یااسم فعال (رونده ) صفت مشبهه (روا)اسم الت (روروک ) واسمهاى مرکب (پیاده رو. سواره رو و ...)اسم مصدر: (روش ) ساخته مى شود.از ریشه دوم یا ماضى فعلهاى ماضى ساده و ماضیهاى دیگر واسم مفعول صفت مفعولى - مصدر اسم مصدر اسمهاى مرکب و ... ساخته مى شود.

مانند: رفتم - رفته ام - رفته بودى - رفته - رفتن - رفتار - آبرفت و ....

اما تفاوت مشتقات در زبان عربى و فارسى درین است که چون شناختن خویشاوندى کلمات عربى با حروف غیر فارسى در نوشتن ایجاداشکال مى کند و باید محصل مثلا: منثور رااز منصور و مامول رااز معمول به قیاس عبارت و جمله و معانى و موارداستعمال آنها باز شناسد و به ریشه هر دو واقف شود تااز بى املائى بر کنار ماند بدین جهت باید با درس عربى واشتقاق بویژه آشنائى پیدا کند.

اما شناختن مشتقات زبان فارسى اگر ضرورت دارد ولى در نوشتن آنها ظاهرا ضرورت دارد ولى در نوشتن آنها ظاهرااشکالى از جهت املاء پیش نمى آید.

مشکل دیگر دراملاء فارسى نوشتن صحیح کلمات متشابه است که چون براى فارسى زبانها حروف آنها یکسان تلفظ مى شود تنهااز سیاق عبارت و قیاس در جمله مى توان به معانى آنها پى برد مانند:

اثاث "اسباب و وسائل خانه اساس : پایه . 

ابلغ " رساتر - بلیغتر.ابلق " سیاه و سفید.

اثرات " نشانه ها. عثرات : لغزشها.

اثل " شوره گز .اصل " ریشه و گوهر.

آثم " گنهکار . عاصم " نگهبان .

اریکه " تخت . عریکه " خوى و منش .

عرض " پهنا اظهار کردن .ارض " زمین ..

این مشکل وقتى بیشتر مى شود که کلمات عربى در کنار کلمات فارسى مى نشیند مانند: عرض وارض وارز ( ارزش اسعار بانکى ).

بحار (به کسراول ) دریاها . بهار (فصل اول سال ).

بحر " دریا . بهر " براى - قسمت - نصف گره .

بهاء " روشنى . بها " قیمت .

ضخم " کلفتى . زخم " جراحت .

ضمین " عهده دار ضامن . زمین (فارسى ) "ارض .

راضى " خشنود.رازى (منسوب به رى )اهل رى .

داعى " دعاگو - دعوت کننده .دائى "برادر مادر. بحل " بخشیند. بهل (فارسى ) " رهاکن واگذار.

مطلب دیگر که آشنائى با آن به املاء واشتقاق کلمات عربى معمول در زبان فارسى کمک مى کند:ابدال است مانند: صلح که در باب افتعال تبدیل به اصطلاح - و ضرب که در همین باب تبدیل به اضطراب - و ضنع ک هدر باب افتعال تبدیل به اصطناع مى شود و دعا ذکر و زاد که وقتى به باب افتعال برد مى شود تبدیل به ادعاء اذکار و ازدیدا و دخر که تبدیل واذحار و صک که تبدیل به اصطکاک مى شود و ماننداینها که تنها فعلا اشاره اى کافى است .

در زبان فظحسى نیزابدال وجود دارد چنانکه (وام ) به صورت :ایام - افام - بام - فام و نیز حرف اضافه (با) به صورت :ابا - فا - وا و نیز کلمه : پیروز فیروز - فام (رنگ ) به صورت بام و پام نیز تبدیل شده و در کتابهاى لغت و لهجه ها گاه دیده مى شود. مشکلات دیگرى نیز در املاء فارسى وجود دارد که دراین مقالات آینده از آنها سخن خواهیم گفت ( انشاءالله ...).


پاورقیها
1. نمونه هایى از نثر فصیح فارسى معاصر ص 40.
2. لغتنامه دهخدا ج .اول .