مصاحبه با استاد ستوده

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


استادفرزانه یعنى حضرت حجه الاسلام والمسلمین جناب آقاى ستوده یکى از اساتید با سابقه سطوح عالیه حوزه علمیه قم را مى شناختیم سالها در پاى درسش نشسته کلامش را شنیده و خلوصش را دیده بودیم ولى هیچگاه به قصد مصاحبه به محضرش نرفته بودیم.

از لحظه تصمیم مى پنداشتیم که استاد را بسختى مى توان راضى ساخت که در حول و حوش زندگى سخنى بگوید. لکن ما که باورمان بود در وادى حیات بى دلیل خضر نمى توان راه جست و باید پى آنانیکه عمرى با کوله بار اراده و تصمیم جاده ناهموار زندگى را بى واهمه از مشکلات پیموده اند گام 

زد. و واز تجربیات آنان براى حوزه ها به ارمغان آورد و همت والا و تلاش پیگیر واخلاصشان را هدیه حوزه ها کرد.

در تصمیممان استوار و پابرجا بودیم باانبانى از سئوال و دست تهى از تجربه مصاحبه گرى راهى خانه استاد شدیم زنگ زدیم واستاد درب را برویمان گشود با محبت پذیرفت وارد خانه شدیم و همه در برابراستاد نشستیم . سکوت بر خانه سایه افکند و همه را در خود فرو برد. سادگى و بى آلایشى استاد دوستان را مجذوب ساخته بود. زنده دلى همراه با وقار و متانت که دراستاد بطور شگفت انگیزى جمع شده بود همه را تحت تاثیر قرار داده بود. در چهره اش هیچ نشانى از رنج 38 سال تدریس مداوم دیده نمى شد و همتى والا وجودش را پر کرده بود و خستگى را نمى شناخت .از هاى و هوى زمانه خویش را به کنار کشیده بود و وظیفه خویش را در تربیت و پرورش طلاب مى دید. در طول مصاحبه این معنا در ذهن مان نقش بست که : هر کسى را براى کارى ساخته اند آنکه توان تدریس دارد باید به آموزش بپردازد و آنکه توان اداره جامعه را دستى بالا زند و گوشه کارى را بگیرد و آنکه قلمى مى تواند بزند به تبیین اسلام و توضیح انقلاب بپردازد.

برادرى جرات بخرج داد واز زندگى استاد جویا شد و ما درانتظار که چه خواهد گفت ؟از جواب استاد چیزى دستگیرمان نشدزیرااستاد وقتى از خویش مى گفت زبان در کامش نمى چرخید و خلاف شکرامام زمان [ع] مى دانست . حقیقت آن بود که وى هر آنچه رنج در زندگى دیده بود از کرشمه و نازیار مى دانست و هر آنچه نعمت چشیده بود از لطف وى .ازاین رو همه را لطف مى دید و جاى براى شکوه و فغان نمى شناخت

اگراصرار دوستان نبود شاید همین مختصرى هم که استاد بناچار به زبان آورد نمى توانستیم در مجله داشته باشیم و بیشتر یاد گذشتگان و خاطره روندگان بود که صفحات این بخش را پر مى کرد. چرا که استاد علاقه زیادى داشت راه را در روش دیگران بنمایاند واز خود هیچ نگوید. واینک این شما و کلام استاد :

 

مجله حوزه : گوشه اى از زندگى و وضع تحصیلى و تدریسى خود را بفرمائید؟
استاد: طبق تاریخى که ابوى اینجانب (شیخ رحمت الله قاضى اراکى ) در پشت قرآن به شعر ذکر کرده اند در سال 1300 دراراک متولد شدم . پدرم در سال 1313 فوت فرمودند. زندگى ساده و بى تکلفى داشتم و کم عائله بودم . یادم هست حدود 35 سال قبل یکنفراهل علم از بنده سئوال کرد که ماهى چقدر مخارج دارید؟ گفتم ماهى 150 تومان . مى گفت اگر غیراز شمااین حرف را مى زد باور نمى کردم.

از روزیکه وارد عالم روحانیت شدم علاقه وافر بدرس و بحث داشتم والحمدلله خداوند عالم نیز توفیق مرحمت فرمودند بدون مسامحه و تنبلى انجام شده است .

سال قبل به قم آمدم واز محضراساتید محترم آن روزاستفاده کردم . خدمت مرحوم آیت الله العظمى آقاى بروجردى فقه واصول و خدمت آیت الله اراکى و مرحوم آیت الله داماد اصول و قریب هفت سال در خدمت آیت الله العظمى آقاى گلپایگانى فقه خوانده ام و در محضر مرحوم آیت الله العظمى آقاى حاج سیداحمد خوانسارى علم کلام آموختم .

از بدو ورود به قم ضمن تحصیل به تدریس هم اشتغال داشتم و پنح دوره معالم الاصول و قوانین و سه دوره شرح لعمه و هفت دوره کفایه و هفت دوره مکاسب را براى آقایان طلاب درس گفته ام . در ضمن در علم کلام شرح باب حادى عشر و شرح تجرید علامه بر تجریدالاعتقاد خواجه نصیرالدین رحمه الله علیهما را در خلال بحث اصول و فقه مکرر براى آقایان عرض کرده ام چه دراوقات تعطیلى و چه تحصیلى . حتى یک سالى اول آفتاب شرح تجرید مى گفتم . یکروز زمستانى سخت برف مى بارید رفتم مباحثه یکنفراز آقایان مى فرمود: توى حجره به رفیقم گفتم: [امروز نمى روم ایشان نمى آیند] رفیقم گفت برو اواگر سنگ هم ببارد مى آید.البته این رویه هاازالطاف خداوند عالم بوده است . و فعلا هم مباحثات حقیر منحصراست به مکاسب در فقه و جلدین کفایه دراصول که درایام هفته بحث مى شود و قریب 40 ساعت در هفته براى مطالعه و گفتن آنها وقت صرف مى گردد و تا حال خداوند عالم دراین کار خیلى کمک فرموده وانشاالله براى آقایان نافع مى باشد.

 

مجله حوزه : در حوزه مرسوم است وقتى استادى کتابى را تدریس مى کند کتاب بالاتر را شروع مى نماید با توجه باینکه شما سالهاست که بتدریس مکاسب و کفایه پرداخته اید و درس خارج شروع نفرمودید علت این کار چه بد؟

استاد: عجله اى نیست باید وظیفه راانجام داد. باید دید نیاز چیست ؟ به من بعضى اساتیداین معنارااصرار کردند. آقاى حائرى فرمودند و اصرار کردند ولى اگر براى خدا باشد هر چه باشد خوب است مگر نیاز باشد درس خارج گفتن طالبش زیاداست . درسهاى پائین را کمتر مى گویند قهرا نیاز بیشتراست و باید طبق نیاز درس شروع کرد. من هفت دوره مکاسب مباحثه کرده ام هنوزالان علاقه ام مثل همان دوره اول است . همچنین کفایه را که از سال 49 شروع بتدریس کردم .

مرحوم آخونداصول را منقح کرده اند والا در کتابخانه فیضیه کتابى است به نام تعادل و تراجیح از مرحوم کرباسىاین کتاب بقدرى حجیم است که گمان مى کنم از سالى که من به قم آمدم کسى لاى آن را باز نکرده است . مى گویند مرحوم آخوند به خواب کسى آمده بود و در عالم خواب به وى فرموده بودند من به اهل علم خدمت کرده ام 25 سال زحمت آنها را در 2 سال جمع کرده ام . آن شخص در جواب گفته بود: شما در 2 سال جمع کرده اید ولى طلبه باید 25 سال زخمت بکشد تا کتاب شما را بفهمد.

 

مجله حوزه : به نظر شما چه مقدار درس خواندن در رشته هاى مختلف براى یک طلبه لازم است ؟ 
استاد: طلبه با20 سال درس خواندن مجتهد مى شود.اگر یکى دو دوره اصول به همراه فقه و حدیث و رجال بخوانداز تقلید بى نیاز مى شود. خواندن ادبیات به مقدار فهم قرآن و بمقدار نیاز باید خواند. مرحوم آیت الله بروجردى بر خلاف آنکه مى گویند با فلسفه مخالف بود مخالف نبودبلکه مى فرمودند بحد نیاز خوانده شود. خوب است . عمده وقت صرف فقه واخبار واحادیث و تفسیر قرآن شود. چنانکه مرحوم آقاى خوانسارى روزى در منزل فرمودند:اهل علم نباید دراین زمان از علومى مثل فلسفه و... تهیدست باشد.

 

مجله حوزه : عده اى مى پندارند فضل هر کسى مربوط به مقدار زمان تحصیلى آن است و هر کس بیشتر به درس رفته باشد عالمتراست نظر شما چیست ؟
استاد: درس خوب خواندن و خوب فهمیدن مهم است نه درس زیاد رفتن . باید مطلب را خوب فهمید و خوب بحث کرد. مرحوم آیت الله بروجردى مى فرمودند دراصفهان که درس مى رفتم در کنار آن خودم مشغول بودم . ایشان مى فرمودند: من براى این درس مى رفتم که متهم نکنند به اینکه آقا حسین درس نمى خواند والا لازم نمى دیدم درس بروم .

طلبه بایداین طور باشد. در کنار درس ها با هم مباحثه قوى و فعال بحث کند مثلا مستمسک را بیایندمباحثه کنند مستمسک خیلى کتاب خوبى است . مرحوم سید صاحب عروه در فروعش نظر دارد به جواهرالکلام و مستندالشیعه . مستمسک آقاى حکیم ملخص این دو کتاب است مثلا در دو صفحه همه خصوصیات این دو کتاب را آورده اند. طلبه ها فروع عروه را عنوان کنند و بحث کنند.این که طلبه هااین مطالعات را نمى کنند رشد هم نمى کنند.

مجله حوزه : شنیده ایم که مرحوم آقاى بروجردى مسلط بودن بر فتاوى اهل سنت را بر فقیه لازم مى دانستند آیااین انتساب صحت دارد؟
استاد:این مطلبى است که در درس مى فرمودند. مى فرمودند پنج نفراز فقها فقه شان از همه ممتازاست که عبارتنداز علامه شهیدین محقق فخرالدین . و جهتش این است که احاطه به فتاوى اهل سنت دارند. فتاوى اهل سنت بسیارى ازاوقات قرینه براى فهم روایات دارد. گاهى مزاح مى کردند و مى فرمودند: در قدیم[ خلاف] را بعضیها باانبر ورق مى زدند مى گفتند فتواى سنیها توى این کتاب است . مرحوم بروجردى خودشان این کتاب را چاپ کردند.

 

مجله حوزه : طلبه ها براى تبلیغ لازم است زبانهاى متداول خارجى و علوم جدیده را یاد بگیرندگویا عده اى استفاده از سهم امام[ ع] براى آموزش آنها را صحیح نمى دانند نظر شما چیست ؟ 
استاد:این چه حرفى است باید خواند. گاهى تبلیغ اسلام از راه دانستن اینها مى شود. قهرا لازم است منافاتى با مصرف سهم امام[ ع] ندارد. مگراینها را یاد بگیرد و علیه امام زمان[ ع] بکار گیرد. هر آنچه را علیه امام زمان[ ع] یاد بگیرد حرام خواهد بود. بعضیها مى گفتند: مى خواهیم با سهم امام به مکه برویم آیاامام زمان[ ع] راضى است در جواب مى گفتم : مگرامام زمان با حج - نعوذبالله - مخالف است ؟ اشکالى ندارد.

 

مجله حوزه : شما مدتى زیاد تدریس فرمودید چه تجربیاتى بدست آوردید و باید درس چگونه گفته شود که موفقیت آمیز باشد؟

 

استاد: درس راانسان اگر روى علاقه بگوید واشخاص را خسته نکند درس را جمع و جور بگوید طلاب علاقمند مى شوند. برخورداستاد با شاگرد باید دوستانه و متواضعانه باشد با تکبر و فخرفروشى نباید باشد باید مثل رفیق با شاگرد برخورد کند اگراینطور باشد طلبه به نشاط مى آید اینها خیلى تاثیر دارد باید درس را خیلى ساده بیان کرد. قبل ازاینکه قم بیایم طلبه هاى مدرسه اى که ساکن بودیم مى آمدنداز من اشتباه مى پرسیدندبه آنها مى گفتند چرا همه شماازایشان مى پرسید از دیگران نمى پرسید مى گفتند:ایشان وقتى مى گوید اشکال مان را خوب مى فهمیم .

 

مجله حوزه : طلبه ها به درس شما علاقه دارند تنوع درس و مزاحهاى شما سختیها را آسان مى کند آیا فکر مى کنیداین نوع تنوع در درس گفتن مفیداست ؟
استاد: من فکر مى کنم اینهاادخال السروراست کسانى هستند که الان مى آیند و مى گویند: من بعداز بیست و پنج سال هنوز حرفهاى شما یادم هست . وقتى شرح لمعه مى خواندیم به کتاب نکاح که مى رسیدیم چنان این کتاب را مى خواندم که بعدش مى رفتند زن مى گرفتند.ازدواج منافاتى با درس ندارد. بلکه کمک است . طلبه هائى بودند که مى گفتند چند وقت درس بخوانیم بعد زن بگیریم مى گفتم : زن گرفتن ربطى به درس ندارد زن که کتاب رااز دست انسان نمى گیرد. خود فرد باید علاقه به کارش داشته باشد جدیت کند.اینکه مى گویند چند سال باید درس بخوانند بعد زن بگیرنددرست نیست نجار هم اگر همه وقت خود را صرف زن کند به نجارى اش نمى رسد.این مربوط به همت و بى همتى آدم است . گاهى سردرس مى گفتم :الان بعضى در مدرسه فیضیه هستند ولى بدرس حاضر نشده اند ولى بعضى ها در جاهاى دور ساکن هستندالان حاضرند. فردى بود بااینکه پایش معلول بود سر وقت در درس حاضر مى شد ولى بودندافرادى که سالم بودند ولى تنبلى مى کردند. باید خودانسان کار کند خدا کمک مى کند. گاهى اوقات کارى که 6 ماه وقت لازم دارد با کمک خدا بسیار زودانجام مى شود

 

مجله حوزه : شماازاعضاى جمع آورى کتاب[ جامع احادیث الشیعه] بوده اید بفرمائیدانگیزه حضرت آیت الله بروجردى ازاین اقدام چه بوده است ؟
استاد: چهار یا پنج نقیصه در[ وسائل الشیعه] بود که باعث اقدام به این کار شد. نقائص عبارت بودند:

1- مرحوم شیخ حرعاملى در آخرابواب بعداز بیان احادیث باب مربوطه مى فرمایند: تقدم او یاتى ما یدل على ذلک . آیت الله بروجردى مى فرمودند: کجا تقدم و کجا یاتى ؟ باید مقدار زیادى گشت تا آنها را پیدا کرد.ایشان مى فرمودند: باید جاى اینها باب روایت و کتابى که از آن نقل شده است معین شود.

وسائل تکثیرابواب کرده است مثلا در باب اذان واقامه چهل و هشت باب منعقد کرده اند و حال آنکه چهار یا پنج باب کافى است .

3- وسائل تقطیع روایت کرده مثلا یک روایت که متضمن 10 یا 11 حکم است در 11 باب آورده و به 11 جز تقسیم نموده است واین کار درست نیست چون بسا صدر و ذیل روایت قرینه مى شود بر فهم جملات حدیث . حدیث باید یکجا نوشته شود و جلوى فقیه گذاشته شود تا فقیه از آن احکام رااستنباط کند بلى براى کمک به فقیه نوشته شود که این حدیث اشاره به مطلبى در فلان باب دارد.

وسائل تکراراسانیداست : مثلا خبرى رااز کافى نقل مى کند سند را مى آورداز شیخ نقل مى کند سند را مى آورد و... مى فرمودند: شیخ طوسى اخبار رااز کلینى نقل مى کند. بنابراین مى شوداین اساتید را تداخل داد واین چنین نوشت: [یب] یعنى تهذیب عن[ کا] یعنى کافى و آنگاه سند را ذکر کند.

5- وسائل اخباراهل سنت را نیاورده است مى فرمودند: من مى خواهم ازاینراه اینها ملزم باشند که به اخبار ما مراجعه کنند و تمسک کنند.اهل تسنن مى گویند[:فقه شیعه] از آنحائیکه به قیاس واستحسان عمل نمى کند توسعه ندارد. من مى خواهم آنها بکتب ما مراجعه کنند و بداننداحکام فروعى که آنها به قیاس واستحسان مى فهمند ما با مراجعه بروایات بدست مى آوریم . ولى بعدایشان بنابر ملاحظات واحتیاطى که نمودند ازاین نظر برگشتند مى فرمودند: مى ترسم مقدسین هو کنند. بنابراین فرمودند: وقتى باب تمام شد بنویسند: رواه الجمهور که بدانند ماازاخبار و فقه آنها آگاهى داریم .

6- در وسائل کتب اربعه و غیراربعه مخلوط اند مى فرمودند هر چه از کتب اربعه است بالاى صفحه و بقیه را بعداز آنها در پاورقى بنویسید.

روى این مسائل ایشان این جمع را تشکیل دادند و خودشان گاهى اوقات تشریف مى آوردند. ولى چون این کار سالها طول مى کشید مرحوم آقاى ربانى که ازاعضاى این جمع بودند یکى دو پیشنهاد حضرت آیت الله بروجردى را در وسائل آوردند و مثلا جاى: [تقدم] و[ تاخر] را مشخص کردند و چاپ نمودند.

 

مجله حوزه : شما که اراکى مى باشید آیا چیزى شنیدنى از آقا نورالدین [ره] دارید؟

استاد: ماایشان را درک نکرده ایم لکن مطالبى درباره ایشان شنیده ایم :

یکى از خصایص ایشان حافظه قوى واستعداد زیادشان بود.ازایشان رساله مى خواهندایشان مى فرماید: من رساله ندارم هر کس فتواى من را در حاشیه آن نظراتم را بنویسم . رساله را مى گرفتند و در ظرف یک هفته نظراتش را در حاشیه آن مى نوشتند. سخاوت طبع ایشان نیز زیاد بود.

مرحوم آقاى حائرى که 16 سال دراراک مى زیستند سال 1316ه.ق به اراک آمدند 8 سال ماندند سال 1324 به کربلا رفتند و 8 سال آنجا بودند. سال 1332 مجددا به اراک مراجعت کردند و در سال 1340 به قم آمدند و با آقانورالدین دراراک برخورد داشتند. یکى مى گفتند: پول و کاه نزداین سید یکى بود. وقتى مرحوم آقا نورالدین فوت مى فرمایند مردم چهل روز عزادارى کردند .

 

مجله حوزه :اراک زمانى حوزه علمیه بوده ؟ 
استاد: بله . حوزه اراک بقدرى رونق داشت که آقاى حائرى مى فرمودند: من حوزه اراک رااز سامرا کمتر نمى دانم . بخاطر وجود آقاى حائرى حوزه اراک گرم شده بود.

 

حوزه : آیا مرحوم حائرى سامراء هم بوده اند؟ 
بله ایشان در زمان آقاى میرزاى شیرازى سامراء بودند در بیت ایشان بودند. مرحوم شیرازى ایشان را با پسرشان هم مباحثه مى کنند. درباره آقاى حائرى و میرزا برخوردى است که گفتنش مفیداست :

بعداز چند سالى که مرحوم حائرى از میرزا جدا شده بود براى خداحافظى نزد میرزا مى رود میرزا سنگین برخورد مى کند این برخورد روى آقاى حائرى تاثیر مى گزارد. میرزا مى فهمند به آقاى حائرى مى فرمایند: صبرکن . وقتى مردم مى روند نامه اى به آقاى حائرى نشان مى دهد مى گوید: ببین چه نوشته است ! قبل از خواندن از مرحوم حائرى نامه را مى گیرد و مى فرماید: نخوان ! آبروى فردى از بین مى رود.

شاید بد و بیراه نوشته بودند که مرحوم میرزا ناراحت بودند میرزاى شیرازى خیلى مفید بودند.

 

مجله حوزه :از آقاى بروجردى خاطره اى دارید؟
استاد: بلى در یک هواى سرد زمستانى قبل از درس کسى خدمت ایشان مى رسد وازایشان مى خواهد که چون هوا سرداست درس نروند واگر هم مى روند پوستین بپوشند.ایشان مى فرمایند: مى روم و عباى تابستانى هم مى پوشم .ایشان آمدند در حالیکه یک عباى استرالیائى پوشیده بودند.

 

مجله حوزه :از مرحوم آقاى خوانسارى چه خاطره اى دارید؟ 
استاد: خاطره اى هم ازایشان دارم . وقتى در حضورایشان از مرآت العقول علامه مجلسى سخن بمیان مى آمد ایشان مى فرمودنداین کتاب خوبى است دوست داشتم آن را داشته باشم . روزى در یک کتاب فروشى بااین کتاب برخورد کردم که در سه جلد با قطع بزرگ و زیبا بود به ایشان عرض کردم : کتاب مراه العقول در فلان کتابفروشى است به 63 تومان مى فروشند.ایشان فرمودند:الان من هیچ پول ندارم .این حرف را در زمانى گفتند که مى توانستند صدها هزار تومان ازافراد تهیه کنند.این قضیه مربوط به 33 سال قبل است .

 

مجله حوزه :اگراز زندگى خودتان هم خاطره اى مفید دارید بیان فرمائید؟ 
استاد: من در مجالس شرکت نمى کنم روزى کسى آمده بود و مرا به یک مجلس عقد دعوت مى کرد به ایشان گفتم : من در عقد خودم هم شرکت نکردم چه برسد به دیگرى چون همان روز که مى خواستم ازدواج کنم دوستان به مجلس عروسى ما مى رفتند ولى من مباحثه مى کردم . و بعنوان کمک و لطف الهى این را هم بگویم که در شب ازدواج بنده 62 ریال بیشتر نداشتم ولى خداوند به کسى که مى خواهد وظیفه راانجام دهد کمک مى کند. آقاى نصیرالاسلامى بود که در مدرسه اى که ما ساکن بودیم درس مى فرمودند و نماز هم مى خواندند و بنده در خدمتشان شرح لمعه مى خواندم . در همان روز بمن گفت : آقاى صدراى واعظ شما را دید گفتم فرموداند با شما کار داشت .ایشان متصدى مدرسه دیگرى بودند. من به مدرسه ایشان رفتم وقتى به مدرسه آمدند اهل علم دورش را گرفتن ایشان پس از آنکه جواب اهل علم را داده اند بر کاغذى به یکى از بازرگانان نوشتند: هر چه فلانى مى خواهد به ایشان بدهید. ولى من همچنان ساده گرفتم واین مطلب بر من گران نیامد.

 

مجله حوزه : بنظر شما طلبه از نظر زندگى باید چگونه باشد؟ 
استاد: وضع اقتصادى اهل علم لازم است ساده باشد. بنده خودم با اینکه 38 سال است در حوزه قم زندگى مى کنم حدود 13 سال است که منزل شخصى دارم .

 

از نظراخلاقى لازم است داراى صفات حسنه باشند. خصوصا تواضع و فروتنى و حسن خلق تارک کذب و غیبت باشند.از نظراجتماعى با مردم مدارا کنند. با آنها فخرفروشى نکنند. مثل یک پدر یا برادر با آنها رفتار کنند. و طمع به مال آنها نداشته باشند تا در دید جامعه با عظمت باشند. و عظمت اهل علم عظمت قرآن واسلام است . نسبت به درس علاقمند باشند و زحمت بکشند واز خداوند عالم واهل بیت عصمت و طهارت مخصوصا حضرت بقیه الله روحى که الفداء کمک بخواهند.

 

 مجله حوزه در پایان اگر موعظه اى داریدبفرمائید: 
استاد: من وقتى افراداصرارمى کنند و موعظه اى مى خواهند مى گویم : زبان ! زبان ! باید مواظب زبانتان باشید خیلى انسان باید سنجیده حرف بزند. مرحوم خوانسارى طورى بود که اگر 50 سال باایشان مى نشستى درباره کسى یک کلمه نمى گفت یا خود را بر کسى ترجیح نمى داد. زمانى بود که من هنوز به قم نیامده بودم و اراک بودم . مرحوم کشانى از تبعید آزاد شده بودند اراک آمدند. یک مدتى هم اطراف اراک تبعید بودند ولى آن سال جاى دیگر تبعید بودند و به اراک وارد شدند. بنا بودابتدا به قم و آنگاه به تهران بروند. در راه رفتن به قم مردم علماءاراک ایشان را بدرقه مى نمودند مرحوم سلطان العلماء صاحب حاشیه معروف بر کفایه - که از شاگردان آخوند بود ایشان هم حضور داشتند. به شش فرسخى قم آمده بودیم راه را به طرف دهى بنام قاضى آباد کج کردیم . در آن جا آیت الله کاشانى را به نهار دعوت کرده بودند. باغ مفصلى بود باامکانات مفصل . عده اى از علماء هم از قم آمده بودند. وقتى ظهر شد دیدم سیدى شنها را هموار کرد که نماز بخواند. من دیدم سید خوبى است پا شدم به ایشان اقتدا کردم . بعد فهمیدم ایشان آقاى سیداحمد خوانسارى است .اسم ایشان را شنیده بودم ولى از نزدیک ندیده بودم بعداز نماز دیدم خیلى به ایشان اقتدا کرده اند. کسى در آن مجلس ازایشان سئوال کرد: رویت وجه و کفین اجنبیه جایزاست یا نه ؟ آیت الله خوانسارى نگاهى به او کرد و هیچ نگفت آیت الله کاشانى به عربى به آن فرد گفتند: مسئله قحط بود که این را پرسیدى

ایشان خیلى بر زبانشان مسلط بود. زبان حفظش لازم است چون جرم زبان سنگین است .امیرالمومنین[ ع] درباره زبان مى فرماید: [جرمه صغیر و جرمه ثقیل] . در روایت است که کسى از دنیا سالم برود ملائکه تعجب مى کنند. دنیا خیلى مخاطره دارد. پائین و بالا دارد.البته اگر کسى مصمم باشد خدا کمکش مى کند. والسلام .

 

مجله حوزه : با تشکراز شما که این فرصت را بما عنایت فرمودید.