اعتقادات در قلمرو فقه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


یکى ازموضوعاتى که در مباحث اعتقادى کمتر مورد توجه قرار گرفته و مى گیرد برخورد با عتقادات است از جهت فقهى .

در فقه تنها به تبیین و تشریح آنچه که دراصطلاح[ فروع] نامیده مى شود و قلمرو آن اعمال عبادى واعضاء و جوارح انسان است اکتفا نمى شود بلکه شمول و گستردگى تفقه دراسلام باعث شده است . 1 مسائل اعتقادى که اصول و زیربناى اسلام و مربوط به بعداندیشه و تفکرانسان مى باشد نیز در قلمرو کاوش و نظارت فقیه قرار گیرد و دهها نظریه حلال و حرام دراین رابطه ارائه گردد. و بدین طریق او را به آنچه خیر وصلاح اوست ارشاد و هدایت کند.اینجاست که یک عالم و فقیه لازم مى دانداز موضع فقاهت پاسخگوى سئوالاتى ازاین قبیل باشد.

[ الف] اعتقاد به چه امورى واز چه زمانى بر هر شخص واجب است ؟

[ب] مقدر لازم آن چقدراست ؟

[ج] راه تحصیل عقیده چگونه باید باشد(یقین برهان تقلید.)؟

[د] آیااختلاف درجه اعتقادات افراد در سایر تکالیف و وظایف تاثیر دارد یا خیر؟ 

[ ه]اگراثر دارد قلمرو تاثیر آن اعمال فردى شخص است یا وظایف اجتماعى او؟

و دهها فرع دیگر که هر کدام را شاخ و برگهائى است در خود پژوهش و تحقیق .

در همین راستاست که عده زیادى از فقهاء در کتابهاى فقهى خود قبل از هر چیزابتداء مسائل اعتقادى را مطرح کرده درباره آن نظر مى دهند. 2 و نیزاز آن جهت که در بخش عمده اى ازاحکام فقهى عنوان[ کفر] [ اسلام] و[ ایمان] بصورت موضوع یا شرط قرار گرفته است فقهاء عظام در ضمن مباحث فقهى خود به مناسبتهاى مختلف وارد بحثهاى اعتقادى شده اند. 3 واز جهت تاثیرى که بحثهاى اعتقادى در مسائل فقهى داردآنها را مورد توجه قرار مى دهند. ما دراین مقاله به بعضى از عناوین مورد بحث ذیل اشاره مى کنیم :

1- حقیقت کفر اقسام آن مراتب آن و...

2- حقیقت اسلام مرزاسلام و کفر و...

3- ماهیت ایمان و معناى اصطلاحى آن مرز اسلام وایمان واحکام متفرعه از آن اجزاءایمان و...

آنچه لازم است بدان توجه شوداین است که موضوعى بااین همه اهمیت یعنى اعتقادات که اصل واساس اسلام است و گاه ازابعاد گوناگون مورد بررسى قرار مى گیرد(تاثیراعتقادات در فرد اجتماع سیاست اعتقاد اقتصاد ...) بسیار بجاست که بعد فقهى آن (واجب و حرام ) و تاثیرى که عقاید در فروعات فقهى دارد نیز مورد توجه قرار گیرد و آنچه را که فقهاءاز موضع فقهى دراین مورد گفته اند و در لابلاى کتابهاى فقهى بصورت پراکنده موجوداست یکجا و بصورت مستقل جمع آورى و فروعات فقهى آن بیان گردد. و توجه به اعتقادازاین بعد بدین گونه کمتر مورد توجه قرار گرفته و جاى خالى آن بوضوح احساس مى شود. و بااینکه این بحث علاوه بر جنبه تحقیقاتى آثار علمى بسیارى به دنبال دارد که در ضمن مباحث مربوط روشن خواهد شد براى بیان منظم و منطقى بحث سه عنوان اصلى کفر اسلام ایمان را محور اصلى قرار داده بقیه مباحث و فروعات متفرقه براینها را در ضمن مقالات خود خواهیم آورد:

کفر و کافر: 
واژه کفر و کافر گر چه کاربرد زیادى دارد کمتر کسى است که بااین کلمه آشنائى نداشته باشد ولى مفهوم دقیق لغوى واصطلاحى و قلمرو آن براى همگان روشن نیست .

ازاینرو به پیروى از فقهاء عظام با بهره گیرى از کتب لغوى و فقهى بویژه[ کتاب الطهاره] امام خمینى (مد ظله العالى ) و حاج آقا رضا در [مصباح الفقیه]

که با تفصیل بیشترى این مباحث را دنبال کرده اند به تبیین مفهوم کفر معنى اصطلاحى واقسام و مراتب آن مى پردازیم .

مفهوم لغوى کفر: 
کفر در لغت به معناى پوشیدن یا پوشاندن است کشاورز و شب را کفر گویند چون زمین و فضا را مى پوشانند کفر نعمت و کفران آن به معناى پوشیدن نعمت و به مقتضاى آن عمل نکردن است (=عدم شکرگزارى )راغب در مفردات مى گوید:

[ الکفر فى اللغه سترالشى ء و وصف اللیل بالکافر لستره الاشخاص و الزراع لستره البذر فى الاض ... و کفرالنعمه و کفرانها سترها بترک اداء شکرها].... 4

مفهوم اصطلاحى کفر: 
اینکه دراصطلاح فقهاء و متشرعین کافر به چه کسى گفته مى شود. کم و بیش نظرات متفاوت است در عروه الوثقى که متن دقیق فقهى و مورد توجه فقهاء معاصراست چنین آمده است :

[... والمراد بالکافر من کان منکرا للالوهیه اوالتوحیدا و الرساله اوضروریا من ضروریات الدین مع الالتفات الى کونه ضروریا بحیث یرجع انکاره الى انکارالرساله]... 5

[ هر آنکس که خداوندى خدا یا وحدانیت او یا رسالت پیامبراسلام [ص] یا یکى از ضروریات دین را با توجه به اینکه ضرورى است منکر گردد کافراست .البته به گونه اى که انکار آن ضرورى برگشت به انکار رسالت کند]..

تعریف اصطلاحى کفر در بین فقهاءاز چند جهت مورد بحث قرار گرفته است :

[ الف] آیا در صدق کفر لازم است که منکر یکى از موارد یاد شده باشد یا همین که اعتراف نکند همانند شخص شاک باز هم کافراست چنانکه حضرت امام خمینى مد ظله العالى] براین نظرند.

[ب] آیاانکار بزبان فقط معتبراست یا چنانچه معلوم شد قلبا منکر است ولو در ظاهراعتراف به اسلام کند نیز کافراست چنانکه بعضى از فقهاء مانند صاحب عروه و حضرت امام خمینى[ مدظلله العالى] و... براین عقیده اند.

[ج] آیاانکار ضرورى دین سبب مستقل است براى کفر یااگر بازگشتى به انکار توحید یا نبوت کند موجب کفراست .

در راستاى بحث از تعریف کفر این سه جهت محوراصلى نظرات گوناگون فقهاء مى باشد که در فروعات واحکام تاثیر بسزائى دارند.

در بحث[ مرزاسلام و کفر] همه این نظریات را به طور مشروح بیان خواهیم کردانشاءالله . 

اقسام کفر:
با دقت در تعریفى که فقهاء براى معناى اصطلاحى کفر کرده اند مى تواند کفار را به چند دسته کرد:

1 منکرین الوهیت : کسانى که صانع و خالقى براى جهان نشناخته و معتقدند که واقعیتى جز ماده و آثار آن وجود ندارد.

2 منکرین توحید: (مشرکین ) به چند دسته تقسیم مى شوند:

[ الف] منکرین توحید ذاتى : معتقدین به دو یا چنداصل قدیم ازلى مستقل در جهان مى باشند.

[ب] منکرین توحید فاعلى : کسانى که برخى از مخلوقات را در عرض خدا در آفرینش جهان با خداوند شریک مى دانند. بااینکه مبدا را یکى مى شناسند.

[ج] منکرین توحید در عبادت :

کسانى که در مقابل غیر خدا: بتها اجرام سماوى وانسانها بعنوان پرستش سر تعظیم فرود مى آورند که همان عبادت بمعناى خاص آنست واز نوع شرک عملى مى باشد.

3 منکرین نبوت :اینان بر دو دسته اند:

[ الف] منکرین نبوت عامه : آنانى که عقل بشر را براى دریافت قوانین احکام سعادت بخش کافى دانسته و نیازى براى بشر به وحى و دستورات الهى نمى بینند.

[ب] منکرین نبوت خاصه : کسانى که نبوت خاص پیامبراسلام[ ص] را منکرند مانند یهود و نصارى و ...

منکرین ضرورى دین :افرادى که حکم ضرورى دین را با توجه به اینکه از ضروریات اسلام است انکار کنند البته چنانکه گذشت بعضى این را مستقل در کفر دانسته اند و برخى آن را به انکار نبوت برگردانده اند؟

موارد کاربرد کفر در متون اسلامى : 
در متون اسلامى (آیات و روایات ) بجزازاقسامى که ذکر شد کفر و کافر در موارد زیادى بکار رفته است حضرت امام خمینى[ مدظلله العالى] در[ کتاب الطهاره] 6 به چند مورد آن گذرااشاره نموده اند که مشروح آن را بااشاره به آیات و روایت بیان مى کنیم لازم بتذکراست که این موارد غیراز آن معناى اصطلاحى کافراست که در مقابل مسلمان بکار برده مى شود و در فقه احکامى چند بر آن مترتب مى گردد بلکه این استعمالات همچنانکه امام خمینى (دام ظلله العالى ) و سایر فقهاء فرموده اند ناظر به بعضى از مراتب و درجات کفراست .

1 ناسپاسى در برابر تعمتهاى الهى :

[... لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید[ 7 [ اگر سپاسگزارى کنید بر نعمتهاى شما مى افزائیم واگر کفران کنید بعذاب شدید گرفتارتان مى کنیم] .

[...افتومون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض[ 8 [... آیا ببرخى از کتاب که بنفع شماست ایمان آورده و ببعض دیگر کافر مى شوید].

3 برائت :

(... کفرتابکم و بدا بیننا و بینکم العداوه والبغضاءابدا حتى تومنوا بالله وحده[ . 9 (... ما به شما کافریم و بین ما و شما دشمنى و کینه و عداوت خواهد بود تا به خداى یگانه ایمان آورید]

و (... بوم القیامه یکفر بعضکم ببعض[ 10 (... در روز قیامت هر یک دیگرى را کافر مى داند]....

4 حکم بقوانین غیرالهى :

[... و من لم یحکم بماانزل الله فاولئک هم الکافرون ...) 11 [ هرکس بغیر آنچه خدا فرستاده حکم کند جزء کافران بشمار خواهد آمد.

5 تارک فرائض :

بر تارک فرائض بطور کلى و بر تارک نماز 12 جهاد 13 حج 14 مانع الزکاه 15 و ... بطور خصوص اطلاق کفر شده است .

(...ان الله فرض فرائض ... فمن ترک فریضته من الموجبات فلم یعمل بها وجحدها کان کافرالله) 16 .

[خدا واجباتى بر بندگانش قرار داده ... هرکس واجب و فریضه اى را ترک کند در حالى که منکر آن است کافر مى شود].

6 مرتکب گناهان کبیره :

بر کسیکه جسارت پیدا کرده و گناهان کبیره (زنا میگسارى ...) را انجام مى دهداطلاق کافر شده است (... فمن اجترى على الله فابى الطاعه واقام على الکبائر فهو کافر[ 17 (... هر کس بر خدا جرئت پیدا کند یعنى بى پروا گناهان را مرتکب شود و برارتکاب معاصى کبیره ایستادگى کند کافراست].

7 منکرین لزوم امامت و رهبرى :

برکسانیکه اصل مهم امامت و رهبرى راانکار مى کنند و آنانى که در کفر دشمنان اهل بیت رسول[ ص] و ستم کنندگان بانها شک کنند کافراطلاق شده است . ...الامام علم بین الله عزوجل و بین خلقه فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافرالله 18 امام نشانه اى است بین خدا و خلق هر کس او را شناخت مومن است و هر کس انکارش کرد کافراست] و[ و من شک فى کفرااعدائنا والظالمین لنا فهو کافر 19 (...کسى که در کفر دشمنان و ستم کنندگان بما شک کند کافراست ).

8 مدعیان دروغین رهبرى :

(... من خرج یدعواالناس و فیهم من هوا علم منه فهوم ضال مبتدع و من ادعى الامامه و لیس بامام فهو کافر...). 20 

[کسیکه مردم را بسوى خود دعوت کند در حالى که ازاو داناترى موجود است گمراه کننده و بدعت گزار باشد. و کسى که ادعاى پیشوائى نماید در حالى که لایق آن نیست کافراست].

و بر کسانى که معتقد به تناسخ 21 و جبر 22 و ... هستند و موارد دیگرى کفراطلاق شده است که از حوصله بحث ما خارج است واهل تحقیق مى توانند بجوامع روائى مراجعه کنند.

مراتب کفر:
هر یک ازاسلام وایمان را مراتبى از کفر و شرک است که ازاحکام ویژه اى برخوردار مى باشد.این مراتب را فقها به طور پراکنده مطرح کرده اند ما بااستفاده از آیات و روایت به بیان گذراى آنها مى پردازیم .

1- کفر جهاله : کسانیکه به اصول اسلام معتقد نیستند ولى منشاء بى اعتقادى آنها بى خبرى آنان ازاصل اسلام یا کوتاهى فکر آنها در تشخیص حقیقت بوده است .اینان از نظر کیفرالهى از سائر کفار عذابشان کمتراست . بلکه بعضى از آنها کیفر داده نمى شوند. چنانکه قرآن کریم مى فرماید:

(...الا المستضعفین من الرجال والنساء والولدان لایستطیعون حیله و لایهتدون سبیلا فاولئک عسى الله ان یعفوعنهم و کان الله عفوا غفورالله) 23 
2- کفر جحود: کسانى که نداى اسلام را شنیده اند ولى بخاطر تعصبات دینى و نژادى و هواهاى نفسانى نخواسته اند آنرا بپذیرند. و حقانیتش را تصدیق بنمایند. که آیه شریفه (...ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون ...) 24 دراین باره است .

3- کفر عناد: کسانى که حقانیت اسلام براى آنها روشن شده و از نظر قلبى هم معتقد شده اند ولى بخاطر عداوت و دشمنى و یا تعصبهاى بیجا و تقلیدهاى کورکورانه از تدین به اسلام و پذیرش آن سرباز مىزنند که آیه شریفه : (...جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و عتوا...) (25) در این مورد است.

4- کفر نفاق : کسانى که در ظاهراعتراف به اسلام مى نمایند براى حفظ جان و براى برخوردارى از حقوق و مزایاى اسلام ولى در باطن منکراسلام و معتقدات آن مى باشند که آیه (... و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و ماهم بمومنین ...) 26 دراین باره نازل شده است .

در هر یک ازاقسام کفر که ذکر شد ممکن است این مراتب جارى باشد که در نتیجه از نظر کیفرالهى واحکام دنیائى فرق خواهند داشت . بعضى از برزرگان مانند مرحوم فیض کاشانى در کلمات مکنونه و مرحوم حاجى سبزوارى در شرح منظومه علاوه براین چهار مرتبه دو مرتبه دیگر هم براى کفر ذکر کرده اند که بشرح ذیل مى باشد.

5-کفر ضلالت : کسانى که به حقانیت اسلام با زبان و قلب اعتراف دارند ولى خالى از بصیرت لازم مى باشند. در نتیجه در عقاید خود دچارافراط و تفریطهایى شده اند. و چیزهائى را که جزءاسلام است منکر و آنچه را که ازاسلام نیست معتقد شده اند بعضى از روایاتى که منکرین امامت و رهبرى را دراسلام کافر مى شمرد ناظر به این مرتبه از کفر است . و آیه شریفه : (... قل یااهل الکتاب لاتغلوا فى دینکم غیرالحق ...) 27 براین مطلب دلالت دارد.

6 کفراستخفاف : کسانى که اسلام رااز نظر ظاهرى و باطنى پذیرفته و بصیرت در دین هم دارند لکن به پیروى از هواى نفس به بعضى از فرائض اهمیت نداده و آنها را ترک نموده اند و یااینکه بعضى از کبائر را مرتکب شده اند که آیه شریفه (...لله على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر...) 28 و بخش دیگرى از روایات که مى گویند تارک نماز جهاد زکاه و ... کافراست ناظر به این مرتبه از کفراست

از مجموع این درجات ششگانه که براى کفر و کفار ذکر شد در فقه هر جااسم از کافر برده شده واحکام و فروعات فقهى برایش ذکر کرده اند منظور سه مرتبه اول است .اما کفر نفاق و کفر ضلالت و کفر استخفاف از نظر فقهى احکام اسلام بر آنها مترتب مى شود.

البته کسانى که علاوه براقرار به شهادتین اعتقاد قلبى را هم براى مسلمان بودن لازم مى دانند نسبت به فرد منافقى که معلوم شود دروغ مى گوید و به آنچه به زبان شهادت مى دهد قلبا منکراست او را مسلمان ندانسته واحکام اسلام را براو جارى نمى دانند. مانند صاحب عروه و حضرت امام خمینى (مدظله العالى ) . امام در رساله فارسى چنین مى فرمایند:اگر کافر شهادتین بگوید وانسان نداند قلبا مسلمان شده یا نه پاک است ولى اگر بداند قلبا مسلمان نشده است بنابراحتیاط واجب بایدازاواجتناب کرد] 29

پیرایش وجوداز رگه هاى خفى کفر: 
پس از شناخت معناىاصطلاحى کفر واقسام و درجات آن نظرتان را به سخنان مرحوم فیض کاشانى در رابطه با یک معناى بسیار ظریف و دقیق از کفر که حتى ممکن است در وجود یک مسلمان هم باشد جلب مى کنیم .البته این معنى اعم از معنى اصطلاحى است . و براین افراداحکام کفر مترتب نمى شود.

...اعلم ان کل من جهل امرا من امور دینه بالجهل البسیط فله عرق من کفرالجهاله . و کل من انکر حقا واجب التصدیق لاستکباراوهوى اوتعصب فله عرق من کفرالجحود. و کل من اظهر بلسانه مالم یعتقد بباطنه و قبله بغیر غرض دینى کالتقیه فى محلها و نحو ذلک او عمل عملااخرویا لغرض دنیوى فله عرق من النفاق .

و کل من انکر حقا بعد عرفانه اوانکر مالم یوافق هواه و قبل ما یوافقه فله عرق من الیهود و کل من استبد برایه ولم یتبع امام زمانه اونائبه الحق اوهوا علم منه فى امر من امور دینه فله عرق من الضلاله .

وکل من اتى حرامااوبشبهه اوتوانى فى طاعته مصر على ذلک فله عرق من الفسوق... 30 .

بدان هر کس که نسبت به چیزى ازامور دین خود هیچ نوع آگاهى نداشته باشد رگه اى از کفر جهالت را داراست . واگر حقى را که اعتراف به آن لازم باشد از روى تکبر یا هواى نفس یا تعصب نپذیرد رگه اى از کفر عناد را داراست . واگر چیزى را که در باطن و قلب به او معتقد نیست به زبان آورد بدون یک هدف دینى مثل تقیه آنجا که جاى تقیه باشد (در عین اینکه شخص انکار مى کند خلاف آنچه را معتقداست ولى اشکال ندارد این عین ایمان است چنانکه در روایات آمده است ) و یااینکه کارى که رنگ آخرت دارد براى هدفى دنیایى انجام دهد رگه اى از نفاق را داراست . واگر حقى را پس از آنکه فهمید و شناخت نپذیرفت و یا آنچه که مطابق با هواى نفسش بوداختیار کرد و آنچه مطابق میل نفسانى او نبود رد کرد رگه اى از یهودیت دراوست .

واگر مستبد براى بود وازامام زمان خویش یا نائب برحقش و یا هرکس که درامرى ازامور دین ازاو داناتراست پیروى نکرد عرقى از ضلالت دراوست . واگر حرامى یا مشتبه به حرامى را مرتکب شود و یا در اطاعت پروردگار سستى ورزد واصرار براین کار نیز داشته باشد عرقى از فسق را داراست

تا بدینجا معناى لغوى اصطلاحى اقسام و موارداستعمال کفر را بیان نمودیم .اما بحث درباره مرزاسلام و کفر و فروعات فقهى آنرا در مقاله اى دیگر خواهیم آوردانشاالله .

والسلام .


پاورقى ها 
1. تفقه دراسلام به مقتضاى آیه شریفه : (قلو لانفر من کل فرقه ...)
اعم از عقائد واخلاق واحکام مى باشد چنانکه مفسر بزرگ علامه طباطبائى در ذیل این آیه شریفه مى فرماید: ( ان المراد بالتفقه تفهم جمیع المعارف الدینیه من اصول و فروع لاخصوص الاحکام العملیه و هواالفقه المصطلح علیه عندالمتشرعه والدلیل علیه قوله : (... لینذروا
قومهم ...) فان ذلک امرانما یتم فى جمیع الدین و هو ظاهر...)المیزان ج 9.421. 3. ر.ک : 1 مفتاح الکرامه ج 1 2 جواهرالکلام ج 6 3 کتاب طهاره شیخ انصارى 4 عروه الوثقى مرحوم سید محمد کاظم یزدى ج 1 5 مستمسک عروه ج 2 6 کتاب ظهاره حاج آقا رضا 7 کتاب طهاره امام خمینى 8 قواعدالفقهیه ج 5 و ... نیز کتاب اصول فقه از جمله . رسائل شیخ ج 1 ص 230 کفایه الاصول ج 2 ص 152 نهایه الداریه الداریه ج 2 ص 151 فوائدالاصول ج 2 ص 118 نهایه الافکار ج 2 ص 189 منتهى الاصول ج 2 ص 155 مصباح الاصول ج 2 ص 245 اوثق الوسائل ص 237 و ... هدایه شیخ صدوق (ره ) ص 46 جوامع الفقهیه .اشاره السبق علاءالدین حلبى ص 107 جوامع الفقیه کافى ابى الصلاح حلبى الاقتصادالهادى الى طریق الرشاد شیخ طوسى مقنعه مفید. منهاج الرشاد شیخ جعفر شوشترى . همراه با حاشیه سید محمدکاظم یزدى صاحب عروه . و آخوند خراسانى صاحب کفایه الاصول و ملا عبدالله مازندرانى شیخ عبدالکریم حائرى در رساله عملیه مجمع الاحکام و شهید محمدباقر صدر درالفتاوى الواضحه . که رساله عملیه ایشان مى باشد.
2. بعنوان نمونه مى توان از کتابهاى ذیل نام برد: 61. (...الکفر والشرک ترى انهمااطلاقا على غیرامامى و على الکافر بالنعمه و على تارک ما وامرالله به و على تارک الصلاه و على تارکها و مع الجحد و على تارک عمل اقریه و على من عصى علیا ( ع ) و على الزانى و شارب الخمر و من ابتدع رایا فیجب علیه و یبغض و من سمع عن ناطق یروى عن الشیطان و على من قال للنواه انها حصاه انها نواه ثم دان به ...) کتاب طهاره امام خمینى (مد ظلله العالى ) ص 243. 2
4. مفردات راغب ص 433 و در لسان العرب ج 5 ص 144 مجمع البحرین ج 3 - 4 ص 474.المنجد ص 691 - معناى لغوى کفر بهمین مضون آمده است .
5. عروه الوثقى ج 1 ص 67.
7. بقره آیه 152 ابراهیم آیه 7 - و نمل آیه 40
8. بقره آیه 84
9. ممتحنه آیه 4
10. عنکبوت آیه 24.
11. مائده آیه 44.
12. وسائل الشیعه ج 3 باب 11 خبر 4.
13. وسائل الشیعه ج 11 خبر3 ص 18.
14. آل عمران آیه 96.
15. وسائل الشیعه ج 6 ص 19 خبر7.
16.اصول کافى ج 2 باب الکفر خبر1 وسائل ج 3 باب 11 ص 28.
17.اصول کافى ج 2 باب الکفر خبر3.
18. وسائل الشیعه ج 18 باب 10 ص 558 خبر318.
19. وسائل الشیعه ج 18 باب 10 خبر24.
20. وسائل الشیعه ج 18 باب 10 خبر36و15.
21. وسائل الشیعه ج 18 باب 10 ص 558 خبر6.
23. نساء آیه 98. قبل ازاین آیه پرسش و پاسخ ماموران الهى را با بعضى از مردم پس از مرگ آنها مطرح است که فرشتگان از آنها مى پرسند: شما چه مى کردید؟ آنها عذر مى آورند که ما مردمى مستضعف و بیچاره بودیم . فرشتگاه مى گویند شما مستضعف نیستید زیرا مى توانستید دست به مهاجرت بزنید و به نقطه اى بروید که هم جورامکانات در آنجا باشد پس شما مقصرید و مستوجب عذاب .اما در آیه فوق حال برخى از مردم را ذکر مى کند که بحق مستضعفند (مرد زن کودک ) و نوید مى دهد و آنها راامیدوار مى سازد که خداوند کریم آنها را مورد عفو و آمرزش خودش قرار دهد.
22. وسائل الشیعه ج 18 باب 10 ص 557 خبر4.
24. بقره آیه 50.
25. نمل آ یه 14.
26. بقره آیه 7.
27. مائده آیه 77.
28. آل عمران آیه 96.
29. رساله توضیح المسائل امام خمینى (مدظله العالى ) مسئله 209 ص18. .
30. کلمات مکنونه ص 232.