دستور العملها4

نوع مقاله : مقاله پژوهشی



نامه عارف و عالم بزرگوار حاج میرزا جواد ملکى تبریزى 
در شماره گذشته دستورالعمل یکى از خوشه چینان محفل درس تربیت و سلوک عالم ربانى و عارف صمدانى ملاحسینقلى همدانى را آوردیم .

دراین شماره نامه یکى دیگراز شاگردان همان محفل را مى آوریم که شامل دستوراتى گرانقدر در خودسازى و سلوک است و براى فقیه و اصولى محقق و عالم گرانقدر مرحوم شیخ محمد حسین نجفى معروف به[ کمپانى] نوشته شده است .

نویسنده نامه قدوه العارفین و جمال السالکین مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى است .اوازافراد کم نظیرى است که بصیرت در فقه را با مشاهده حقیقت درهم آمیخته و احکام و عرفان اسلامى در زندگى او تبلور یافته است .

اخلاق عملى و علمى را در نجف اشرف ازاستاداکبر ملا حسینقلى همدانى فرا گرفته و در محضرایشان به تکمیل و تهذیب نفس پرداخته است .اواهل تهجد به معناى واقعى آن بوده است . چنانکه در حالات او گویند هنگامیکه براى تهجد برمى خاست در بسترش صدا بگریه بلند مى کرد و آیات[ ان خلق السموات والارض]... را مى خواند. و سر بدیوار مى گذاشت و مدتى گریه مى کرد سپس به تطهیر رفته و باز مى گشت و در کنار حوض مى نشست که وضو بگیرد پیش از وضو گرفتن گریه مى کرد و خلاصه از هنگام بیدارشدن تا آمدن بمحل نماز و خواندن نماز شب چند جا مى نشست و برمى خاست مى گریست و چون به محل نماز مى رسید دیگر حالش قابل توصیف نبود. 1

وى فقه واصول را نزد علامه شیخ آقا رضا همدانى و دیگران آموخت . بعداز تبحر در علوم ظاهریه و باطنیه در سال 1302 ه.ق براى هدایت وانذار مردم به ایران مراجعت کرد و در تبریز مسکن گزید. سالها در منزلش به اندرز و موعظه مردم پرداخت .دراوان آخر زندگى به شهر علم و عمل[ قم] مشرف شد و در آنجا بتدریس و تصنیف مشغول گشت و کتابهاى گرانبهائى همچون:[اسرارالصلوه] [ السیرالى الله] معروف به[ رساله لقائیه] یا لقاءالله و[ المراقبات یااعمال السنه] و رساله هایى دراصول فقه از خود به یادگار گذارد. وى در سال 1344 ه.ق درارض اقدس قم برحمت ایزدى پیوست .

مخاطب نامه : شیخ محمد بن شیخ حسن نجفى اصفهانى معروف به[ کمپانى] از بزرگان و متبحرین علماى امامیه قرن چهاردهم هجرى است . وى در فقه واصول به مقامى بلند رسید و در تحقیقات اصولى نظراتى دقیق و متین بر مبانى معقول ابراز داشت . و در علوم عقلیه چنان مسلط و متبحر گشت که مبانى و دقایق حکمت را برشته نظم درآورد. و کتاب[ تحفه الحکیم] را پدید آورد و بقول مولف [ریحانه الادب] [ هوالبحر من اى النواحى اتیته] .

در عرفان واخلاق بااینکه فقیهى مبرز و حکیمى متبحر و صاحب ملکات فاضله اخلاقى بود با تواضعى مخصوص بخود از همدرسش که از شاگردان ملاحسینقلى همدانى بوده است دستورالعمل اخلاقى خواست .این نامه حاصل همان درخواست است .ازاین مرد بزرگ حدود بیست و یک اثرارزنده باقى مانده است که مشهور آنها حاشیه بر کفایه آخوند خراسانى است موسوم به[ نهایه الدرایه فى شرح الکفایه] و حاشیه[ مکاسب] در دو جلد و دیوان اشعار و کتاب[ الاجاره] . وى در پنجم ذى الحجه 1361 ه.ق در نجف اشرف بعالم ملکوت شتافت.

بسم الله الرحمن الرحیم 
فدایت شوم : در باب اعراض از جد و جهد رسمیات و عدم وصول بواقعیات که مرقوم شده وازاین مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده اید بى رسمیت بنده حقیقت 

آنچه را که از براى سیراین عالم یاد گرفته و بعضى نتایجش را مفصلا خدمت شریف در ابتداء خود صحبت کرده ام واز کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم اس و مخ آنچه از لوازم این سیر مى دانستم بى مضایقه عرضه داشتم حالا هم اجمال آنرا بطریقه اى که یاد گرفته ام مجددااظهار میدارم :

طریق مطلوب را براى راه معرفت نفس گفتند چون نفس تاازعالم مثال نگشته به عالم عقلى نخواهد رسید. و تا به عالم عقلى نرسیده حقیقت معرفت حاصل نبوده و بمطلوب نخواهد رسید. لذا بحهت اتمام این مقصود مرحوم مغفور جزاه الله تعالى عنى خیر جزاءالمعلین 2 مى فرمودند که بایدانسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا واستراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر و روحانیت قوت بگیرد. 3 و میزان آنرا هم چنین مى فرمودند که انسان اولا: روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقل ما بین الغذائین نکند 4 .

ثانیا: هر وقت غذا مى خورد باید مثلا یکساعت بعد از گرسنگى بخورد آنقدر بخورد که تمام سیر نشود.این در کم غذا و اما کیفش بعداز آداب معروفه گوشت زیاد نخورد باین معنى که شب و روز هر دو نخورد و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنى هم روز و هم شب را ترک کند 5 و یکى هم اگر بتواند للتکیف براى لذت نخورد 6 و لامحاله آجیل خور نباشد.اگراحیاناوقتى نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند. 7 واگر بتواند روزه هاى سه روز هر ماه را ترک نکند.

واما تقلیل خواب مى فرمود:شبانه روزى شش ساعت بخوابد. والبته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. 8اینها در تقلیل[ حیوانیت] کفایت مى کند. واما در تقویت[ روحانیت] اولا: دائما هم و حزن قلبى بجهت عدم وصول بمطلوب داشته باشد. 9!

ثانیا تا مى تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیرآسمان معرفت است . در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که دراخبار وارد شده واهف م تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که دراخبار ماثوراست 10 لا سیما متطهرا در حال ذکر خواب برود. 11 و شب خیزى مى فرمودند: زمستانها سه ساعت تابستانها یک ساعت ونیم و مى فرمودند: که من در سجده[ ذکر یونسیه] 12 یعنى در مداومت آن که شبانه روزى ترک نشود هرچه زیادتر توان کردن اثرش زیادتر اقل اقل آن چهارصد مرتبه است خیلى اثرها دیدم .بنده خودم هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدعى تجربه اند. 13 یکى هم قرآن که خوانده مى شود بقصد هدیه به حضرت ختمى مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود.

واما فکر براى مبتدى مى فرمودند: در مرگ فکر بکن 14 تا آنوقتى که از حالش مى فهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده . فى الجمله استعدادى پیدا کرده . آنوقت به عالم خیالش ملتفت مى کردند تا آنکه به خود ملتفت مى شد. چند روزى همه روز و شب فکر دراین مى کند که بفهمد هر چه خیال مى کند و مى بیند خودش است واز خودش خارج نیست . اگراین را ملکه مى کرد خودش را در عالم مثال مى دید یعنى حقیقت عالم مثالش را مى فهمید واین معنى را ملکه مى کرد. 

آنوقت مى فرمود که باید فکر را تغییر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد.. 

و اگر انسان این را ملکه نماید لابد تجلى سلطان معرفت خواهد شد یعنى تجلى 15 حقیقت خود را به نورانیت و بى صورت وحد با کمال بها فایز آمد. واگر در حال جذبه 16 ببینید بهتراست . بعداز آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرده هر قدر سیر کند اثرش را حاضر خواهد یافت . و به جهت ترتیب این عوالم که بایدانسان ازاین عوالم طبیعت اول ترقى به عالم مثال نماید بعد به عالم ارواح وانوار حقیقیه البته براهین علمیه را خودتان احضر هستید. عجب است که تصریحى باین مراتب در سجده دعاء شب نیمه شعبان که اوان وصول مراسله است - شده است که مى فرماید:[سجد لک سوادى وخیالى و بیاضى] . اصل معرفت آن وقت است که هر سه فانى بشود حقیقت سجده عبارت از فناء 17است که[ عندالغناء عن النفس بمراتبها یحصل البقاء بالله رزقنا الله و جمیع اخواننا بمحمد و آله الطاهرین] . بارى بنده فى الجمله از عوالم دعاگویى اخوان الحمدالله بى بهره نیستم و دعاء وجود شریف و جمعى ازاخوان را براى خود ورد شبانه قرار داده ام . حد تکمیل فکر عالم مثال که بعداز آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خود بخود ملتفت شده عیانا حقیقت مطلب را ببیند یا آنقدر فکر کند که از علمیت گذشته عیان بشود. آن وقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند تا آنکه از طرف حقیقت خودش تجلى بکند.

اللهم وفقنا للعمل بها بحق حبیبک محمد و آله الطاهرین صلواتک علیهم اجمعین .


پاورقى ها 
1. رساله لقاءالله ترجمه احمد فهرى .128.
منظوراستاداکبر سلوک و عرفان در دهه هاى اخیر ملاحسینقلى همدانى - قدس سره - مى باشد. براى آشنائى با زندگى ایشان به[ حوزه] شماره 1 اعلام الشیعه جزء دوم از جزءاول ص 674 چاپ نجف اشرف مراجعه شود.
.167.3. قال رسول الله[ ص] لایدخل ملکوت السموات قلب من ملا بطنه محجه البیضاء ج 5.146 - قال رسول الله( ص): نورالحکمه الجوع والتباعد من الله الشبع والقربه الى الله حب المساکین والدنو منهم . مکارم الاخلاق .149 و قال[ ص] لاتشبعوا فیطفى نورالمعرفه من قلوبکم و من یصلى فى خفه من الطعام باتت حورالعین حوله . مدرک سابق .150 محجه البیضاء ج 5.155.2
4. عن ابن حى شهاب بن عبد ربه قال : و شکوت الى ابى عبدالله[ ع] ماالقى من الاوجاع والتخم فقال لى تغد و تعش ولا تاکل بینها شیئا قان فیه فسادالبدن اما سمعت الله تعالى یقول : ولهم رزقهم فیها بکره و عشیا [ محجه البیضاء] ج 5
قال على(ع):من ترک اللحم اربعین یوما ساء خلقه و من دام علیه اربعین یوما قسا قلبه . محجه البیضاء ج 5.170.
6.انگیزه در غذا خوردن افراد گوناگون است بعضى همانند حیوانات غذا را براى لذت مى خورند و در هنگام خوردن وجودشان مستغرق در غذا و لذتهاى آنست و به تعبیر دیگر همشان علفشان مى باشد. و برخى از روى عادت مى خورند: توجه به گرسنگى و آداب غذا خوردن و حلال و حرام او ندارند. ولى مومنین با توجه به منعم غذا را صرف کرده و براى نیرو گرفتن بر عبادات وانجام وظایف بر سفره مى نشینند و تمام آداب وارده در غذا را مراعات مى کنند[ . 5.
7. دراحادیث رسیده که مومن باید با خواهش هاى غلط نفسش بر خورد فریبکارانه داشته باشد تا مى تواند نفس خود را فریب داده واطاعتش نکند امر به استخاره در هنگام فشار خواهش هاى نفسانى و عمل به آن پاسخ خواهش نفس نیست که جرى شود بلکه عمل باستخاره است .
اهل غفلت کسانى اند که عامل کنش و واکنش هایشان مکتب و وظیفه نیست بلکه عوامل دیگرى از قبیل خواهشهاى نفسانى چشم مردم و ... مى باشد. چنانکه امام على ( ع ) مى فرماید: کفى بالرجل غفله ان یضیع عمره فیما لاینجیه . نورالحکم ج 4.585 قرآن کریم در سوره روم آیه 7 کسانى را غافل خوانده است که حقیقت هستى را در نیافته اند. وظواهر حیات دنیوى آنها را بخود مشغول کرده است و در جاى دیگر غافلان رااز حوزه انسانیت خارج دانسته و آنها را در زمره چهارپایان قرار مى دهد.اعراف .179.
. قال امیرالمومنین[ ع] ان من احب عبادالله عبدااعانه الله على نفسه فاستشعرالحزن و تجلبب الخوف . فزهر مصباح الهدى فى قلبه ( الى ان قال )قد خلع سرابیل الشهوات و تخلى من الهموم الاهما واحداانفرد به فخرج من صفه العمى ومشارکه اهل الهوى وصار من مفاتیح ابواب الهدى ومغالیق ابواب الردى[ . محجه البیضاء ج]141.5 [ نهج البلاغه] خطبه .85.8.
. عن ابى عبدالله (ع): قال : من اشد مافرض الله على خلقه . ذکرالله کثیرا ثم قال :اما لااغنى[ سبحان اله والحمدالله و لااله الاالله والله اکبر] وان کان منه و لکن ذکرالله عند مااحل وحرم فان کان طاعه عمل بها وان کان معصیه ترکها[ .مشکوه الانوار] تالیف محمدبن على الفضل الطبرسى . س 9
10.مجله حوزه شماره 3.54. 11. رجوع شود به 12. منظوراز ذکر یونسیه دعائى است که از قول یونس پیامبر صلوات الله علیه در آیه 88 سوره انبیاء آمده است و درباره مداومت بر آن براى رفع گرفتاریها احادیثى ازامامان معصوم رسیده است که ما بذکر یکى از آنها بسنده مى کنیم :
[عن ابى عبدالله (ع)قال :اربع لاربع الى ان قال : والرابعه للضم والهم لااله الاانت سبحانک انى کنت من الظالمین] و قال الله سبحانه [ونجیناه من الغم و کذلک ننجى المومنین[ [ المیزان ج 17.319
الصافى ج 2.103 بعضى از دوستان مى فرمودند که ما نیز مداومت این ذکر را در رفع گرفتاریها و شدائد تجربه کرده ایم .
13. درباره این عوالم نویسنده نامه حاج میرزا جوادآقا ملکى در[ رساله لقائیه] مى فرماید:انسان داراى سه عالم است . 1 عالم حس و شهادت یعنى عالم طبیعت 2 عالم خیال و مثال 3 عالم عقل و حقیقت .
عالم حس انسان عبارت است از بدنش که داراى ماده و صورت است و عالم شانس عبارت از عالمى است که حقایق آن عالم داراى صورتهائى هستند برهنه از ماده . و عالم عقلى آن عالمى است که حقیقت و نفس او را در آن عالم نه ماده دارد و نه صورت . بهمین سه عالم . رسول اکرم (ص ) در دعائى که در سجده شب نیمه شعبان فرموده است تصریح کرده است[ سجدلک سوادى و خیالى و بیاضى] (سواد علم طبیعت ظلمانى و خیال عالم مثال و خیالى و بیاض عالم عقل نورانى است].
هر یک از عالمها آثارى ویژه دارند که تا بفضیلت نرسند آن آثار بروز نخواهند کرد آنکه در عالم طبیعت است و عزم بر عروج ندارد زمین گیر مى شود ( اخلدالى الارض ) و گمراهتراز چهارپایان گردد [ اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا] و آنکه به عالم عقلى ترقى کند آثار عالم عقلى بر پر و بال دو عالم طبیعى و خیالى غلبه کرده و حاکم در مملکت وجودش عقل مى گردد.این شخص موجودى روحانى مى گردد و در طریق تکامل عقلانى بانجا مى رسد که حقیقتش و نفس و روحش براى او منکشف مى شود واین وقت است که همه حجابهاى ظلمانى و بلکه همه حجابهاى نورانى و یااکثرش که میان او و شناخت خداى تعالى جل جلاله است برداشته مى شود. نقل از رساله لقاءالله باتلخیص و توضیح .209 و 210.
14. تجلى : عبارتست ازانکشاف حقایق انوار غیب براى قلوب صافیه لوامع جامى بکوشش محمدحسن تسبیحى .
15. جذبه عبارت از تقرب بنده است به مقتضاى عنایت خداوند که در طى منازل بسوى حق بدون رنج و سعى خودش همه چیزاز طرف خداوند براى او تهیه شده است ( همان مدرک )
16. مراد از فنا فناى عبداست در حق فناى جهت بشریت است در جهت ربوبیت . ( همان مدرک ).