مصاحبه منتشر نشده اى از آیت الله صدوق

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


 سئوال : مسئله ولایت فقیه و تفکر حکومت بعدازائمه اطهار[ ع] در زمان غیبت ویژه امام امت و یاران اوست یا در میان فقهاء گذشته نیز بوده است و نیز مسئله یاد شده در متون اسلامى و روایات ما چگونه است
جواب : ولایت فقیه که از زمان غیبت صغرى تا به حال برقراراست به این معنا نه این است که[ النبى اولى با لمومنین من انفسهم]... ءپیغمبر تمام اختیارات رااز جان مردم و مال مردم داشت

ولایت اولا و بالذات مال خداست[ الله ولى الذین آمنوا] (چون ) آفریدگار و خالق ماست . پس کسى که ما را آفریده و خلق کرده همه گونه اختیارى را هم دوباره ما دارد. واختیار تامه ئى را که خداوند متعال نسبت به بشر دارد و نسبت به عبادتش دارد تعویض شده است به پیغمبرش : [النبى اولى با لمومنین من انفسهم] . .

[و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضى الله ورسوله امراان یکون یکون لهم الخیره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقدضل ضلالا مبینا] 2 [فلاوربک لایومنون حتى یحکموک فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما] 3 .
در برابر پیامبر تمام امت باید تسلیم باشد.

واین ولایت را خداى متعال داده است به پیامبرش حتى اگر به فردى بگویداز مالت خارج شو از زن و بچه ات جدا شو وظیفه اش این است که جدا شود هر دستورى که پیامبر بدهد باید عمل بکنند

[ این جنگها که مى شد بوسیله رسولخدا بود به امر رسول خدا بود.

84 غزوه سریه که براى رسول خدا پیدا شد.(و) پیغمبر با کفار و قریش مى جنگید ( با) ولایتى بود که خدا به او داده بود ولایتش رااعمال مى کرد بعدا هم این ولایت را داده به جانشینانش . به على[ ع] و... تا رسیده به زمان حضرت مهدى حضرت مهدى هم وقتى غیبت کبرى شروع شد بوسیله توقیع شریفش که به آخرین نماینده اش فرمود دیگر جانشین براى خود معین نکن و فرمود[ : واماالحوادث الواقعه فارجعوا فیهاالى رواه حیثنا فانهم حجتى علیکم وانا حجه الله علیکم

پس ولایت فقیه از جانب ولى عصراست ولى عصر هم از جانب پیغمبراست و پیغمبراز جانب خداست پس این ولایت را خدا داده به فقیه . منتهى در دوران قدرت طواغیت و شاهنشاهى نمى گذاشتند که همه این قدرت اعمال بشود. سد راه این قدرت بودند. و جلواین قدرت را مى گرفتند ولى باز هم تمام کارهاى مسلمین بوسیله فقاء بوسیله مراجع بزرگ بود که انجام مى گرفت . نصب قیم براى صغیر مى کردند اجازات دیگرى مى دادند به اشخاصى که صلاحیت داشتند اجازه امور حسبیه مى دادند براى غیاب و قصر نصب قیم دستور مى دادند اینها را داشتند منتهى کارهاى کلى را دولتهاى وقت بواسطه قدرتهائى که در دست داشتند نمى گذاشتند که فقیه اجراء کند.

ولى حالا که دیگر قدرت در دست مردم مسلمان است فقیه هم در راس است به امرامام زمان امام زمان هم به امر پیامبر و پیامبر هم به امر خداست . پس ویلات فقیه یک امرى نیست که مردم به فقیه داده باشند!این یک امرى است الهى که خدا به او داده واگر هم مسلمان مسلمان باشد بدون ولایت فقیه اصل کارش درست نیست .

تمام امور در دست فقیه جامع الشرایط است[ مجارى الامور بید العلماء] 5 همین حدیثى که خواندم و حدیث : ینظران من کان منکم ممن

قدروى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و رف احکامنا فلیرضوا به حکما فانى قد جعلته علیکم حاکما فذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانمااستخف بحکم الله و تلینا رد والراد علینا راد على الله و هو على حدالشرک بالله] 6امام عصر مى فرماید که او حجت است از جانب من به شما (آنکه عارف به حق ماست و من هم حجت براو هستم . کسیکه نسبت به فقیه جامع الشرایط رد کند مثل اینکه ما را رد کرده است و کسى که ما را رد کند شرک بخداست .

پس یک امر به اصطلاح فعلى نیست که نشسته باشند در مجلسین یا در قانون اساسى تفویض کرده باشند و به فقیه امرى است که خدائى است او را تقریرش کرده اند و تثبیتش کرده اند. واگر هم کسى زیر بار ولایت فقیه نباشد زیر باراسلام هم نیست نمى شود گفت مسلمان نمى شود گفت مومن هر مقامى مى خواهد باشد اگر ولایت فقیه را قبول ندارد ما در اسلامش شک داریم و درایمانش به خدا نه شک بلکه مى گوئیم مومن نیست مسلمان نیست .

 
پاورقى ها:
1. مرحوم سیدمحمد فشارکى عالم عامل و فقیه بصیراز بزرگترین شاگردان مرحوم میرزا حسن شیرازى بود که برخى از بزرگان وى را [استاد کبیر] خطاب مى کردند وى در حال حیات استاد داراى حوزه درسى عظیمى بود و مرحوم نائینى و حاج شیخ عبدالکریم حائرى از شاگردان او هستند مرحوم میرزا حسن شیرازى پس از آنکه در مقام رهبرى قرار گرفت کرسى درسش را به او سپرد. وى عالمى نفس کشته مجتهدى وارسته از وابستگیها و فقیهى خداشناس و معاد باور بوداز این روى هنگامى که همه انظار به طور طبیعى براى زعامت و مرجعیت به او متوجه شد استنکاف ورزید و فرمود:انااعلم انى لست اهلا لذلک لان الریاسه الشرعیه تحتاج الى امور غیرالعلم بالفقه والاحکام من السیاسات ومعرفه مواقع الامور.
من خود را شایسته مرجعیت نمى دانم . زیرا ریاست دینى و زعامت اسلامى به غیراز علم فقه و آشنائى بااحکام امور دیگر لازم دارد.از قبیل آگاهى از مسائل سیاسى و شناختن موضع گیریهاى درست در هر کار !.فوائدالرضویه ج ص 592 ریحانه الادب ج 4ص 341هدیه الرازى الى المجددالشیرازى ص 148.
بنگرید فقیه عالیقدر و عالم بیدار دل در مسئله رهبرى تا چه حد محتاطانه گام بر مى دارد و براى زعامت چه چیزى را شرط مى داند [....معرفه الامور] خوب است دراینجا به بیانى روشنگر از امام على(ع) اشاره کنیم:
و لا تحمل هذا الامر الا اهل الصبر والبصر والعلم بمواقع الامور شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 7 ص 36 .
خوب است عالمان ژرف اندیش و طلاب فاضل تیز هوش موصغدار این حقایق را بگسترند و ذهن جامعه را نسبت به مرجعیت و زعامت بیشتراز پیش روشن سازند.
امروز روشنگرى در مفهوم دقیق[ اعلمیت] [ شرایط رهبرى] و تبیین ضرورتها و بایستنیهاى مقام رهبرى بسیار ضرورى است تا همگان بدانند که بار سنگین امامت و رهبرى و وراثت پیامبران و صیانت مکتب و معارف اهل البیت و ... را چه کسى مى تواند بدوش کشد.
یکبار دیگر در بیان شهید محراب دقت کنیم : ذکر گو نمى خواهیم نماز جماعت خوان نمى خواهیم مرجع جامع مى خواهیم در مسائل یاد شده نگاه کنید به: [الحیاه] ج 2 باب 8 و 9 بویژه از ص 341 به بعد و همچنین به [بیدارگران اقالیم قبله] ص 126 به بعد. و مصاحبه روشنگر حضرت آیه الله صانعى در مجله[ پاسداراسلام] سال دوم شماره 4.
2- احزاب 36 نگاه کنید به :المیزان جلد 16 ص 321 تفسیرالصافى جلد 4 ص 190و...
3- نساء.65 نگاه کنید به :المیزان جلد 4 ص 604 - تفسیرالصافى جلد 2 ص 432 - تبیان جلد 3 ص 245 - مجمع البیان جلد 3 ص 69.
4الغیبه للشیخ الطوسى ص 177 - کمال الدین و تمام النعمه ج 2 ص 482 احتحاج طبرسى ج 2 ص 283 وسائل الشیعه ج 18 ص 98 باب 11 من ابواب صفات القاضى ح 9.
5. مستدرک الوسائل ج 3 ص 188 باب 11 من ابواب صفات القاضى ح 16 - تحف العقول چاپ قم ص 169.
6. قسمتى است از روایت[ مقبوله عمر به حنظله] - وسائل الشیعه ج 18 ص 100 الکافى ج 1 ص 412 - تهذیب الاحکام ج 6 ص 301 الاحتجاج ج 2 ص 106 - مستدرک الوسائل ج 2 ص 187 - و جواهر 40 ص 32